Investigating Mood Structure in Chapter 55 of the Qur’an (a-Rahman) Based on Halliday’s Systemic Functional Approach

Document Type : Research Article

Authors

Department of English Language and Linguistics, Faculty of Literature and Humanities, Razi University, Kermanshah, Iran.

Abstract

Modern linguistics and particularly textual and semiotic approaches to structure and functions of texts have provided researchers with important theoretical tools and concepts for modern textual studies of the Qur'an. One of these important approaches that seems useful in studying different types of text is Halliday’s systemic functional grammar. For him, language has three main functions including ideational metafunction which enables us to talk about things in the world, textual metafunction which is responsible for making coherent communicative texts, and interpersonal metafunction according to which we interact with one another through language. Each of the three functions is realized linguistically by three lexico-grammatical structures, that is, the transitivity structure, the thematic structure, and the  mood structure which is itself made of two main elements: the subject and finite. Having analyzed the mood structure in the selected Qur’anic text consisting of 78 verses and 99 clauses, it was concluded that the present tense and indicative mood are the dominant tense and mood respectively in this chapter. This has resulted in a largely spoken style directed toward the audience which is in line with the main function of this sacred text which is to link God and men.

Keywords


Article Title [Persian]

بررسی ساختارِ وجهِ سورۀ الرحمن براساس نظریۀ نقشی نظام‌مند هلیدی

Authors [Persian]

  • طیبه رحمتی
  • عامر قیطوری
گروه زبان و ادبیات انگلیسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه ایران.
Abstract [Persian]

زبانشناسی نوین، به‌ویژه رویکردهای متنی و نشانه‌شناختی موجود دربارۀ ساختار و کارکرد متن، ابزار و مفاهیم نظری مهمی را برای مطالعات متنی نوین قرآن در اختیار پژوهشگران قرار داده است. دستور نقشی نظام­مند هلیدی  ازجمله این رویکردهای مهم است که پیش از این، کارایی خود را در مطالعۀ انواع متن نیز نشان داده است. از نظر او، زبان سه نقش اصلی را بر عهده دارد: نقش بازنمودی که بر اساس آن، دربارۀ جهان و پدیده‌ها سخن گفته می‌شود، نقش متنی که ما را به ساخت متون ارتباطی منسجم توانا می‌سازد و نقش بینافردی که تعامل ارتباطی ما را با یکدیگر ممکن می‌سازد. هر یک از این فرانقش‌ها به‌ترتیب با سه ساختار واژی – نحوی یعنی ساخت گذرایی، ساخت موضوعی و ساخت وجه تحقق زبانی می‌یابد. عناصر تشکیل‌دهندۀ ساخت وجه، عنصر وجه و عنصر محدودکننده است. پس از مشخص‌کردن ساختار وجه در این سوره (شامل 78 آیه و درمجموع 90 بند) و تحلیل‌ داده‌ها این نتیجه حاصل شد که زمان غالب در این سوره، زمان حال و وجه اخباری نیز وجه غالب در این متن است. این امر موجب شده است این سوره، حالت خطابی داشته و بیشترین توجه آن معطوف به مخاطب باشد؛ این امر با هدف اصلی این کتاب مقدس همسو است که همانا وصل‌کردن انسان به خداوند متعال است.

Keywords [Persian]

  • قرآن
  • سورۀ الرحمن
  • ساختار وجه
  • نظریۀ سیستمی - نقشی
  • هلیدی

1- طرح مسئله

تا آنجا که به ارتباط آیات و خواننده مربوط می‌شود، قرآن متشکل از سه ساختار کلامی است: نخست، متون روایی که سرگذشت قوم یا پیامبری را بیان می‌کنند. اینگونه متون، بخش عمدۀ قرآن را تشکیل می‌دهند و با فعل «قال» یا افعالی همانند محقق می‌شوند که وظیفۀ نقل یک قول را دارند. این روایات، سرگذشت تاریخی یک پیامبر یا قوم‌اند یا اصلاً به تاریخ مربوط نیستند و گفتگوی اهل دوزخ و بهشت را در آخرت نقل می‌کنند. چنانکه در برخی سوره‌ها همچون سوره صافات می‌بینیم گفتگوی اشخاص مختلف در روز قیامت نیز از طریق همین فعل قال نقل می‌شود. نکتۀ بااهمیت و احتمالاً شگفت‌انگیز آن است که تمامی این روایات تاریخی یا اخروی بر نقل یا گزارش قول استوارند. به عبارت روشن‌تر، همۀ وقایع با نقل گفتگوهایی گزارش می‌شوند که بر فعل قال استوارند؛ بنابراین، در این نوع ساختار، داستان‌ها همچون یک متن نمایشی ازطریق گفتگو روایت می‌شوند. بدین ترتیب که هر یک از شخصیت‌های متعدد روایت به‌نوبت روی صحنه می‌آیند و نقش خاص خود را ازطریق فعل قال به نمایش می‌گذارند.

سرگذشت پیامبران بزرگی چون موسی، ابراهیم، نوح و ... ازجمله این نوع روایت‌ها و الگوهای کلامی است. نوع دوم این ساختارها آیه‌هایی را شامل می‌شوند که در آنها مخاطب، مؤمنان یا پیامبر گرامی اسلام(ص) ازطریق فعل «قل»یا دیگر افعال همانندش به گفتن چیزی یا انجام کاری امر می‌شود. نمونۀ اینگونه ساختار به‌روشنی در سوره توحید، کافرون و بسیاری آیات قرآن مشاهده می‌شود. این نوع ساختار در سوره‌های مختلف قرآن حجم نسبتاً بزرگی را به خود اختصاص داده و صدها بار به کار گرفته شده و همانند ساختار قبلی بر فعلی استوار است که آن نیز بیان‌کنندۀ قول است. هرچند در اینجا روایتی در کار نیست و گفتگویی نقل نمی‌شود، مخاطب از طریق امر قل به گفتن چیزی امر می‌شود؛ این بدان معناست که خواننده یا مخاطب (حضرت پیامبر"ص") نقش خود را ازطریق گفتن چیزی ایفا کند. هرچند گویندۀ این نوع قول نه حضرت است و نه هیچ مخاطب دیگر؛ زیرا قولی که پس از قل می‌آید نیز بخشی از کلام خداست (قیطوری، 1398، ص 126).

و اما سومین الگوی ساختار که اهمیتی کمتر از دو نوع قبلی ندارد، جایی است که خطاب بی‌واسطۀ فعل قال یا قل تحقق می‌یابد. نمونۀ این الگوی خطابی، آیات زیر و همانند آن از سورة الرّحمن است:

﴿الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ﴾ (الرّحمن: 1-4): [خدای] رحمان، قرآن را یاد داد. انسان را آفرید، به او بیان آموخت.

چنانکه می‌بینیم این آیات از صفات و اعمال خداوند و از روز قیامت سخن می‌گویند. جالب اینکه هیچ نقل‌قول یا امری که با قل آغاز شود از آغاز تا پایان سوره به‌چشم نمی‌خورد. در عین حال، خواننده دهها بار با آیة ﴿فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ﴾ مستقیماً خطاب می‌شود. به‌نظر می‌رسد این سوره را نتوان به یکی از زمان‌های موجود ربط داد. نه چون روایت پیامبران است که از وقایع گذشته سخن بگویند و نه حاوی امری برای مخاطب که با قل آغاز شود. بسیاری از آیات دیگر قرآن نیز به همین صورت به زمان خاصی مربوط نمی‌شوند. نمونة این آیات جایی است که صفات مؤمنان در سورة مؤمنون و در ادامه در سورة لقمان بیان می‌شود: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ...﴾ (مؤمنون: 1): به‌راستی که مؤمنان رستگار شدند ... (همان).

سورة مطالعه‌شده در این پژوهش از ویژگی‌های ساختاری و محتوایی خاصی برخوردار است که آن را برای مطالعۀ متنی، بسیار مناسب می‌سازد. برخلاف بسیاری دیگر از سوره‌ها موضوع مسئله‌ای در دوران صدر اسلام یا موضوعی در تاریخ بنی‌اسرائیل نیست، بلکه اینجا موضوع صرفاً خدا و نعمت‌های اوست. این موضوع و محتوی، تأثیر خود را به لحاظ ساختاری نیز بر این سوره گذاشته است و چنانکه در ادامه خواهیم دید تمامی آیات به زمان حال و رو به خواننده یا مخاطب دارند. هرچند با قدری تأمّل چنین ویژگی‌هایی را دربارۀ همۀ آیات وحی می‌توان یافت (قیطوری، 1398، ص 127 و 130)، تفاوت‌های ساختاری و موضوعی اشاره‌شده، این سوره را در جایگاه خاصی قرار می‌دهد. چنانکه خواهیم دید زمان حال جاودان یا بی‌زمانی ویژگی بارز و انکارناپذیر این سوره خواهد بود که می‌تواند در تمایز کلام وحی از سایر مقوله‌های کلام نیز به کار آید. علاقه به مطالعۀ این سوره در چارچوب نظریۀ هلیدی و ساختار وجه که بیش از هر چیز با تعامل بینافردی و نیز مسئلۀ زمان و وجه، ارتباط دارد به‌دلیل همین ویژگی‌های خاص ساختاری است. در ادامه، نظریۀ مذکور و ساختار وجه بررسی مختصری شده‌اند.

 

2- چارچوب نظری

زبانشناسی نقش‌گرا یکی از نظریه‌های کارآمد و موفق دربارۀ تحلیل انواع متن است. پژوهشگران در حوزه‌های گوناگونِ علوم انسانی و سایر علوم که علاقه‌مند به تحلیل متن خاصی‌اند، به این رویکرد توجه بسیاری کرده‌اند. ازجمله چهره‌های کلیدی در زمینۀ زبانشناسی نقش‌گرا، مایکل هلیدی، زبانشناس انگلیسی و بنیان‌گذار نظریۀ سیستمی - نقشی است. به گفتۀ هلیدی (2014، ص 42؛ 1978، ص 2)، آنچه ساختار زبان را شکل می‌دهد، نقش‌های زبانی‌اند که در فرایند ارتباط شکل می‌گیرند. در این انگاره، عاملی که باعث پیدایش و شکل‌گیری دستورزبان در طول تاریخ بوده است، نقش‌های زبانی‌اند که با پیچیده‌شدن این نقش‌ها، ساختار زبان نیز به‌تدریج از آن تأثیر پذیرفته و به‌طور روزافزون پیچیده شده است.

هلیدی نقش اصلی زبان را رساندن معنای خاصی می‌داند که در فرایند ارتباط شکل می‌گیرد و برای زبان سه فرانقش اصلی در نظر می‌گیرد: «فرانقش بینافردی»،«فرانقش متنی» و «فرانقش بازنمودی». با توجه به مطالب آمده در این کتاب، زبان در فرانقش بینافردی، ابزاری برای ایجاد تعامل میان افراد جامعه و برقراری ارتباط است که «ساختار وجهی» در دستورزبان، سازوکار این فرانقش را تبیین می‌کند. فرانقش بازنمودیِ زبان دربارۀ تجارب انسان از جهان بیرون است که این تجربه، هم می‌تواند ذهنی و غیرملموس و هم عینی و ملموس باشد. ساختارِ مبتدایی در دستورزبان، ابزاری برای توضیح سازوکار این فرانقش است.

فرانقش سوم در دستور نظام‌مند هلیدی، فرانقش متنی است که به چگونگی شکل‌گیری یک متن می‌پردازد. براساس این فرانقش، جمله‌ها می‌باید به شکل معنادار و منطقی در کنار هم قرار بگیرند تا به تولید یک متن منجر شوند. ساختارِ موضوعی در دستورزبان، مسئول ایفای فرانقش متنی است. هریک از این ساختارهای سه‌گانه که مسئولیت برآوردن یکی از این فرانقش‌ها را به‌عهده دارند، دارای اجزایی‌اند که در این پژوهش تنها ساخت وجهی زبان بحث و بررسی می‌شود که به شکل‌گیری فرانقش بینافردی منجر می‌شود (Eggins, 2004, p. 1).

جف تامسون[1] (Thompson, 2014, p. 50) فرانقش بینافردی را چنین توضیح می‌دهد: فرانقش بینافردیِ زبان برای «تبادل» معنا به کار می‌رود. بر اساس این، هدف اصلی زبان، ایجاد ارتباط است. درواقع از زبان به‌عنوان ابزاری برای تأثیرگذاری انسان‌ها بر یکدیگر استفاده می‌شود. این فرانقش براساس نوع ارتباط میان گوینده و شنوندۀ کلام، به چهار قسم تقسیم می‌شود که به آنها نقش‌های گفتاری گویند. این نقش‌ها از این قرارند:

الف- خبری: گوینده، اطلاعاتی را در اختیار شنونده قرار می‌دهد.

ب- پرسشی: گوینده از شنونده، اطلاعاتی درخواست می‌کند.

ج- پیشنهادی: گوینده، خدماتی را به شنونده ارائه می‌کند.

د- امری: گوینده از شنونده خدماتی را درخواست می‌کند.

گفته شد فرانقشِ بینافردی ِزبان، از طریق ساختار وجه[2] در دستور زبان تبیین می‌شود. در ساختار وجه، عنصر وجه بخش اصلی و کلیدی را تشکیل می‌دهد که از دو جزء نهاد و عنصر محدودکننده تشکیل می‌شود. نهاد معمولاً گروه اسمی است که در جملات خبری در آغاز جمله ذکر می‌شود. عنصر محدودکننده از دو جزء یعنی زمان[3] و عنصر وجه[4] تشکیل می‌شود. نقش زمان، محدودکردن عمل انجام‌شده در جمله است که در واقع عمل انجام‌شده را به بافت خاصی مرتبط می‌کند؛ بافتی که به زمان حال مربوط می‌شود. عنصر وجه، قطعیت و قضاوت گوینده و شنونده را دربارۀ جملۀ بیان‌شده نشان می‌دهد. در واقع وجهیت دربارۀ اینکه چیزی محتمل است یا محتمل نیست، پسندیده است یا پسندیده نیست و مفاهیمی از این قبیل توضیحاتی به دست می‌دهد. علاوه بر این، عنصر وجه نوع جمله را از لحاظ مثبت یا منفی بودن نیز نشان می‌دهد. گفته شد ساختار وجه از دو جزء نهاد و عنصر محدودکننده تشکیل شده است، بخش سوم ساختار وجه، ساختار باقیمانده نامیده می‌شود که می‌تواند شامل محمول، متمم و ادات باشد.

پس از پیشینۀ پژوهش، در ادامه، سوره الرحمن تحلیل شده که مشتمل بر 78 آیه و 90 بند است. کلیة بندها از نظر ساختار وجه و زمان اولیه و ثانویه تحلیل شده‌اند و پس از آن، الگوها و سبک کلامی خاصی بررسی شده‌اند که از قبل این ویژگی‌ها حاصل می‌شوند.

 

3- پیشینة پژوهش

بررسی سوابق پژوهشی مربوط به موضوع حاضر نشان می‌دهد پژوهش‌های درخور توجهی دربارۀ قرآن در چهارچوب نظریۀ سیستمی- نقشی هلیدی صورت گرفته که در اینجا به ذکر چند نمونه بسنده شده است.

عزیزخانی، سلیمانزاده و شاملی (1396) از جمله کسانی‌اند که متن قرآن را در چهارچوب نظریۀ سیستمی - نقشی هلیدی بررسی کرده‌‌اند. آنان سه فرانقش بینافردی، متنی و بازنمودی را در سوره انشراح تحلیل کرده و به نتایج زیر دست یافته‌اند: در فرانقش متنی، مبتدای مرکب و اطلاعات قدیمی دارای بیشترین بسامدند و متن از انسجام درون‌متنی برخوردار است. در فرانقش بازنمودی، فرایند مادی بیشترین آمار رخداد را در این سوره دارند که موجب شده است متنی فهم‌پذیر برای مخاطب شکل بگیرد. سازوکار فرانقش بینافردی و ساختار وجه در این سوره چنین است که خدای تعالی با وجه اخباری، بنده‌اش را از نعمت‌هایی که به او داده است، آگاه می‌سازد و با امرکردن پیامبر به شکرگزاری که فرایندی مادی است، فضایی کنشی بر متن حاکم می‌کند. در پژوهش دیگر، صادقی، نقی‌زاده، کاظمی طباطبایی (1394) به تفسیرِ ساختاریِ سورۀ کوثر بر پایۀ نظریۀ نقش‌گرای نظام‌مندِ هلیدی پرداخته‌اند و پس از بررسی سه فرانقش بیان می‌دارند در این سوره، از نظر ساخت تعدی، فرایند مادی وقوع بالایی داشته است و از منظر فرانقش بینافردی، زمانِ گذشته و زمانِ امری با بسامد یکسان 40% و زمان حال 20% در این سوره وقوع داشته‌اند. یکی از مشکلاتی که نویسندگان در این پژوهش با آن روبه‌رو بوده‌‌اند، این است که در زبان عربی تقسیم‌بندی روشن و دقیقی از زمان افعال صورت نمی‌گیرد و برخلاف سایر زبان‌ها که زمان را به گذشته، حال و آینده تقسیم می‌کنند، در زبان عربی از حال، گذشته، امر، نهی و غیره در تقسیم زمانِ جمله استفاده می‌کنند. وجه اخباری، وجه غالب در این سوره است که نشان می‌دهد هدف از این سوره، رساندن اطلاعات و اطمینان به مخاطب خویش یعنی رسول خدا(ص) است.

یکی دیگر از پژوهش‌ها در این حوزه، از آنِ باتمانی (1389) است که سورۀ یاسین را بر مبنای نظریۀ نقشی - نظام‌مند هلیدی تجزیه‌وتحلیل می‌کند. او در این تحقیق، با اتخاذ یک روش درون‌متنی، بندهای آیات سورۀ یس را براساس نظریۀ سیستمی - نقشی هلیدی بررسی می‌کند تا کارآمدی دیدگاه نقش‌گرایی را در تحلیل متون قرآنی نمایان سازد. او اهمیت پژوهش در این حوزه را چنین توضیح می‌دهد: آگاهی از فرایندهایی که در مسیر تولید یک متن دخالت دارند و نیز اطلاع از نوع روابط حاکم بر اجزای تشکیل‌دهندۀ یک متن، به درک بهتر آن متن کمک می‌کند و به خواننده در روند تحلیل و تفسیر متن یاری می‌رساند.

بر اساس نتایج این تحقیق، در تحلیل ساختار گذرایی، بسامد زیاد فرایند کلامی موجب می‌شود تا این سوره به شکل گفتگوهای دوطرفه‌ای باشد که با فرایند کلامی و با فعل «قالوا» آغاز می‌شوند. در تحلیل فرانقش بینافردی، جریان فعلی در بیش از 55% بندها، در زمان حال ساده به وقوع پیوسته است؛ یعنی گویندۀ کلام، افعال و اخبار موجود در بندها را به ساده‌ترین شکل ممکن و با زمان حال بیان کرده است. وجه غالب در این سوره، وجه اخباری است که نشان‌دهندۀ قاطعیت کلام گویندۀ این کلمات، یعنی حضرت باری‌تعالی است.

در فرانقش متنی، بیش از 96% بندها دارای ساختار بی‌نشان‌اند که از این طریق، گوینده توانسته با به‌کارگیری واژگان متعارف قرآنی که در عصر نزول قرآن نیز متداول و مرسوم بوده است، با بهترین و فصیح‌ترین لحن، مقصود خود را به مخاطب القا کند. همچنین، کرمانی، قیطوری و صابری (1398) در بررسی ساختارِ گذراییِ سورۀ یوسف در چارچوب نظریۀ هلیدی به تحلیل انواع فرایندها و ساختارهای پیچیدة متنی همت گمارده‌اند. براساس نتایج به‌دست‌آمده، گوینده در این متن از انواع فرایندها برای پردازش معنا استفاده کرده است؛ ولی بسامد استفاده از فرایند مادی، بیش از سایر فرایندها بوده که این امر موجب شده است این متن برای همگان فهم‌پذیر باشد و گوینده با استفاده از مثال‌هایی ملموس، بتواند معانی عمیق و درک‌پذیری برای عامۀ مردم تولید کند.

  بازوبندی و صحرایی (1394) بر مطالعۀ ساختار وجه و نقش بینافردی متمرکز شده‌اند. این دو محقق به تحلیل فرانقش بینافردی در گفتگوی خدای تعالی و ابلیس در چهار سورۀ اعراف، حجر، إسراء و ص می‌پردازند و به این نتیجه می‌رسند که این فرانقش قدرت کافی برای به چالش کشیدن تبادل معنا در قرآن را ندارد؛ به این دلیل ساده که عناصر وجه در زبان انگلیسی دقیقاً تطابق‌شدنی بر ساختار زبان عربی نیست. همچنین، زمان را به چهار شاخۀ حال، گذشته، آینده و فرازمان تقسیم کرده‌اند. فرازمان را زمانی می‌دانند که بر هر سه زمان دلالت دارد. یکی از مشکلات محققان آن است که در عربی جملات اسمیه به علت نبود عنصر زمان‌دار، مسکوت و ناتمام‌اند. همچنین، برخی معتقدند زمان در این جملات به قرینۀ لفظی یا معنوی فهمیده می‌شود و می‌تواند بر هر سه زمان دلالت داشته باشد.

برخی نیز معتقدند جملاتِ اسمیۀ فاقدِ نواسخ، صرفاً بر زمان حال دلالت دارند و محققان برای جمع بستن این دو دیدگاه، از عنصری به نام «فرازمان» استفاده کرده‌اند. مشکل دیگر آن است که تفکیک عنصر افزوده از متمم به‌دلیل شباهت ساختاری زیاد آنها دشوار است. عنصر افزوده در زبان عربی نقش گروه اسمی دارد که در زبان انگلیسی چنین نیست. آنان دربارۀ بندهای امری این فرضیه را مطرح می‌کنند که فعل امر در حالت بی‌نشانِ مثبت در عربی، دارای ساخت وجهی، متشکل از فاعل و زمان‌داری است. در تحلیل نقش‌گرا، فعل امر در حالت بی‌نشان و با قطبیت مثبت، اصلاً عنصر وجه ندارد و صرفاً متشکل از محمول است. فعل امر در عربی فقط بر زمان حال دلالت دارد و وجه آن نیز انشایی است. فعل امر در حالت بی‌نشانِ مثبت در عربی دارای ساخت وجهی متشکل از فاعل و زمان‌داری است.

مطالعات مهم دیگر مربوط به قیطوری (1385، 2015 و 1398) است. او با تأکید بر اینکه تبیین ویژگی‌های متن آسمانی به‌ضرورت باید از توضیح مختصه‌های زبان بشر آغاز شود، ویژگی‌های اصلی زبان را در قرآن بررسی می‌کند. تمام زبان‌های بشری دارای دست‌کم چهار ویژگی‌اند: 1- زمان؛ 2- بافت؛ 3- نظم خطی و 4- دوسویگی. با این توضیح که هر پاره‌گفتاری در بستری از زمان خاص و مکان خاص شکل می‌گیرد و هر رخداد زمانی، می‌باید دارای دو مؤلفۀ زمان و بافت باشد و خطی‌بودن زبان به این معنا است که هر رویدادی براساس زمان، پس از رویداد دیگری رخ می‌دهد و هر متنی دارای آغازی است و به یک پایان ختم می‌شود.

در توضیح دوسویگی، یکی دیگر از ویژگی‌های زبان بشری، این است که هر گفتمانی دست‌کم باید بین دو نفر اتفاق بیفتد: گوینده و شنونده (یا نویسنده و خواننده در گونۀ نوشتاری) و در صورت نبود یکی از طرفین، ارتباط امکان‌پذیر نیست‌ و رخداد زبانی شکل محقق نمی‌شود. بر اساس استدلال‌های این مطالعات، قرآن متنی دوسویه نیست که در جریان ارتباط بین گوینده و شنونده شکل گرفته باشد. این متن با اینکه از زبان پیامبر جاری شده است، ولی وجود مبارک رسول خدا - صلی الله علیه و آله - هیچ نقشی در صورت بستن متن قرآن ندارد و تنها مانند یک رسانندۀ پیام یا خواننده ایفای نقش می‌کند.

عامل دیگری که موجب می‌شود ارتباط به شکل معمول آن در قرآن وجود نداشته باشد، وجود صداهای بی‌شمار و متنوع به‌عنوان گوینده در این کتاب است: صداهایی از زبان فرشتگان، پیامبران، گناهکاران، مؤمنان و افراد دیگر. خداوند تعالی نیز به‌عنوان راوی اصلی، به اشکال مختلفی حوادث را روایت می‌کند؛ گاه در قالب ضمیر اول‌شخص مفرد و گاهی در قالب ضمیر سوم‌شخص مفرد و در برخی جاها نیز با ضمیر اول‌شخص جمع، رخدادها را نقل می‌کند. چنین شکلی از ارتباط در متون دیگر تصورشدنی نیست.

همچنین، قرآن برخلاف زبان عادی، مقید به بافت نیست؛ برای مثال، یکی از داستان‌هایی که در قرآن وجود دارد، داستان حضرت زکریا - علیه‌السلام - است. وقتی ایشان به دعا از خداوند درخواست فرزندی می‌کند و خدای متعال دعای ایشان را مستجاب می‌کند، حضرت زکریا از خداوند درخواست می‌کند نشانه‌ای برای او قرار دهد تا مطمئن شود دعایش به اجابت رسیده است و خداوند می‌فرماید: نشانۀ تو این است که تا سه روز نمی‌توانی با مردم تکلم کنی. در دو جا از قرآن از این داستان واحد نام برده شده است؛ اما در یکجا گفته شده است زکریا سه روز نتوانست با مردم صحبت کند و در جای دیگر گفته شده است او سه شب نتوانست صحبت کند. با در نظر گرفتن این حقیقت که هر پاره‌گفتاری منحصربه‌فرد است و فقط یک‌بار در واحد زمان رخ می‌دهد، چنین رویدادی محال است در زبان عادی، اتفاق بیفتد. علاوه بر این، شخصیت‌های قرآن، منحصراً شخصیت‌های خود قرآن‌اند؛ به این معنا که در عالم واقع و جهان بیرون چنین نقل‌قول‌های میان شخصیت‌ها وجود ندارد.

قرآن، نظم خطی معمول در زبان را نیز نفی می‌کند؛ برای مثال، داستان حضرت موسی – علیه‌السلام - در جاهای مختلفی از قرآن آمده و این‌طور نبوده است که تمام داستان از آغاز تا پایان در یکجا گفته شود؛ بلکه مانند مشتی مروارید که روی سنگ‌فرش اتاقی پخش‌اند، در جاهای مختلف قرآن، قطعات این داستان واحد پخش شده است؛ بنابراین، این متن هرگز از انسجام درون‌متنی یا به تعبیری نظم خطی برخوردار نیست. در مقابل، در قرآن انسجام و نظم به شکل دیگری وجود دارد؛ به این شکل که چون این متن همیشه رو به‌سوی مخاطب دارد و نیز واژگان آن یک مجموعۀ واژگانی ساده و تکراری‌اند، این عوامل به قرآن انسجام منحصربه‌فردی بخشیده که به شکل‌گیری سبک خاصی نیز در آن منجر شده است.

یکی دیگر از ویژگی‌های زبان بشری در قرآن، مقیدبودن به زمان است. در موارد قبل، خدایی برای ما به تصویر کشیده می‌شود که تا حد امکان از بشر و زبان او فاصله می‌گیرد؛ خدایی بسیار بسیار دور، ولی در اینجا و دربارۀ زمان قرآن، ما شاهد خدایی هستیم که بسیار بسیار به انسان نزدیک می‌شود و می‌توان حضور او را به‌خوبی حس کرد؛ با این توضیح که در قرآن به موازات صداهای بی‌شماری که به‌عنوان متکلم وجود دارد، «یک» راوی اصلی وجود دارد که تمامی داستان‌ها و حوادث از زبان او نقل می‌شوند و کنترل تمام شخصیت‌ها، صحنه‌ها و حوادث به دست اوست. به عبارت دیگر، یک صدا وجود دارد که تمامی صداهای دیگر را کنترل می‌کند. این راوی اصلی در همه‌جا و همۀ زمان‌ها حضور دارد و این حضور لازمان و لامکان، زمان خاصی را بر متن حاکم می‌کند که او نام «حال جاودان» بر آن می‌نهد و ادعای خود را با آوردن شواهد روشن از دستور زبان اثبات می‌کند.

 

4- تحلیل داده‌ها: فرانقش بینافردی در سورۀ الرحمن

برای تبیین فرانقش بینافردی در این سوره می‌باید این سوره به بندهای تشکیل‌دهندۀ آن تقسیم شود. سورۀ الرحمن با داشتن 78 آیه، از مجموع 90 بند تشکیل شده است. در این پژوهش، ملاک تشخیص هر بند این بوده است که در هر بند باید دست‌کم دو جزء یعنی نهاد و عنصر محدودکننده وجود داشته باشد تا یک بند در نظر گرفته شود. در زبان عربی، دو نوع بند یا جمله‌واره وجود دارد: 1- جملۀ اسمیه و 2- جملۀ فعلیه. به دلیل اینکه فعل در جملات اسمیه تظاهر آوایی ندارد و از معنا درک می‌شود، می‌باید برای تشخیص تعداد بندها علاوه بر توجه به تعداد فعل‌ها، معیارهای دیگری را نیز در نظر گرفت؛ برای مثال، توجه به معنای این جملات، ملاکی برای تشخیص بند است.

به‌طور کلی، ساختار وجهی برای هر بند از دو جزء اصلی تشکیل می‌شود: عنصر وجه[5] و باقیمانده[6]. عنصر وجه در ساختار وجهی شامل نهاد[7] و عنصر محدودکننده[8] است. عنصر محدودکننده، اصلی‌ترین نقش را در ساختار وجه دارد و می‌توان گفت جزئی از بند و حاوی عنصر زمان و وجه است. بندها از نظر زمان به سه دستۀ حال، گذشته و آینده تقسیم می‌شوند. عنصر وجه به نوع نگرش گوینده یا شنونده، به عملی مربوط است که با فعل به وقوع پیوسته که در زبان‌های مختلف، تقسیم‌بندی‌های متفاوتی از آن به‌عمل آمده است. وجهیت در این پژوهش با توجه به متن تحلیل‌شده، به خبری، پرسشی، امری، التزامی و ندایی تقسیم شد.

مطابق جدول زیر در اولین آیه از این سوره یعنی آیۀ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، نهاد و عنصر محدودکننده، هر دو محذوف‌اند و بنابراین، دستور سیستمی - نقشی هلیدی را با چالشی جدی مواجه می‌سازند؛ زیرا در دستور نظام‌مند هلیدی، یک عنصر درصورتی محذوف است که قرینه‌ای لفظی یا معنوی در بافت مرتبط دارد؛ حال آنکه در اینجا این حذف بدون هیچ قرینه‌ای صورت گرفته است. این آیه فاقد زمان رخداد است؛ بدان معنی که وقوع آن حتی به‌عنوان یک کنش بیانی که جمله‌وارة «ما می‌گوییم ...» یا «من می‌گویم ...» را به‌طور مستتر در ژرف‌ساخت خود دارد، به هیچ زمان خاصی از نوع گذشته یا آینده وابسته نیست.

چنانکه خواهیم دید بیشتر بندهای این سوره، زمان رخداد ندارند. در نظر گرفتن نهاد «نحن» برای این بند، تنها تحلیلی زبان‌شناختی و سازگار با دستور نظام‌مند است؛ ولی از نظر تفسیری به این معنا نیست که این آیه از زبان رسول خدا یا فردی بیان می‌شود که در حال تلاوت قرآن است. از نظر وجه نیز دارای وجه خبری است و کل آیه نیز در جایگاهباقی‌مانده قرار می‌گیرد.

«الرحمن» در بند الرَّحْمَنُ عَلَّمَ القُرْآنَ، نهاد جمله است و ازنظر زمان، دارای زمان گذشته، نمود کامل و وجه اخباری است. دو آیه 3 و 4 دارای ساختار وجه مشابه با همین آیه‌اند؛ با این تفاوت که دارای نهاد ناآشکارند.

 

جدول شماره (1): ساختار وجه آیات 1-4 سورۀ الرحمن

ساختار وجه

بند

باقیمانده

عنصر وجه

عنصر محدودکننده

نهاد

وجه

زمان ثانویه

زمان اصلی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

خبری

ناقص

حال

«نحن»

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

الرَّحْمَنُ عَلَّمَ القُرْآنَ

خبری

کامل

گذشته

الرحمن

الرَّحْمَنُ عَلَّمَ القُرْآنَ

خَلَقَ الْإِنْسَانَ

خبری

کامل

گذشته

«الرحمن»

خَلَقَ الْإِنْسَانَ

عَلَّمَهُ الْبَیَانَ

خبری

کامل

گذشته

«الرحمن»

عَلَّمَهُ الْبَیَانَ

«الشمس و القمر» در آیه الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ، نهاد مرکب جمله به حساب می‌آیند. در زبان عربی به چنین جمله‌هایی جملۀ اسمیه گویند؛ زیرا با یک اسم با نقش مبتدا شروع می‌شوند. فعل در جملات اسمیه، نمود آشکار ندارد. افعال اسنادی در این جملات از طریق بافت درک می‌شوند. زمان در جملات اسمیه بر زمان حال دلالت دارد. قیطوری (2015) دربارۀ زمانِ چنین جملاتی می‌گوید: زمان در چنین جملاتی از نظر دستوری به زمان حال دلالت دارد؛ ولی از نظر معنایی، همۀ زمان‌ها را در بر می‌گیرد؛ زیرا معنا در این جملات به حقیقتی کلی اشاره دارد که در تمامی زمان‌ها صادق است و مربوط به گذشته و آینده نیست. در این آیه، در گردش بودن خورشید و ماه با حسابی معین، حقیقتی است که صادق‌بودن آن همیشگی است و به زمان خاصی محدود نمی‌شود؛ بنابراین، در چنین مواردی، زمان حال به مفهومی فراگیر اشاره می‌کند؛ مفهومی که همۀ زمان‌ها، گذشته، حال و آینده را شامل می‌شود. او برای زمان در چنین بندهایی از اصطلاح «حال جاودان» یا «زمان بی‌زمان» استفاده می‌کند. آیۀ النَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ نیز مانند آیۀ پیش از خود دارای نهاد مرکب است و از نظر عنصر محدودکننده دارای وجه اخباری و زمان حال است. در این جمله برخلاف آیۀ قبل که فعل آن ناآشکار بود، فعل آشکار «یسْجُدَانِ» وجود دارد که از نظر معنا بر حال جاودان دلالت می‌کند و بر حقیقتی ماندگار اشاره دارد.

 

 

جدول شماره (2): ساختار وجه آیات 6 و 5 سورۀ الرحمن

ساختار وجه

بند

باقی‌مانده

عنصر وجه

 

عنصر محدودکننده

نهاد

وجه

زمان ثانویه

زمان اصلی

بِحُسْبَانٍ

خبری

ناقص

حال

الشمس و القمر

الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ

یَسْجُدَانِ

خبری

ناقص

حال

النجم و الشجر

وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ

 

 

در آیۀ السَّمَاءَ رفع‌ها، بر اساس دستور نظام‌مند هلیدی «السماء» در جایگاه نهادِ جمله قرار دارد و درنتیجه، باید آن را نهاد بند در نظر گرفت؛ ولی در زیرساخت، نقش مفعول منطقی (Logical object) جمله را دارد. این نکته شایان ذکر است که در دستورِ زبانِ نقش‌گرای هلیدی، تجزیه‌وتحلیل داده‌ها براساس صورت و ساختار جمله‌ها صورت می‌گیرد؛ اگرچه در زیرساخت و در حیطۀ معنایی ممکن است تحلیل دیگری وجود داشته باشد. این بند ازنظر زمان دارای زمان گذشته و وجه خبری است.

در آیۀ وَضَعَ الْمِیزَانَ، جمله‌واره فاقدِ نهادِ آشکار است و ضمیر «هو» نهاد مستتر بند محسوب می‌شود که این آیه نیز ساختار وجه کاملاً مشابه با بند پیش از خود دارد.

أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ؛ وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ؛ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ: در این آیات که هر آیه یک‌بند نیز محسوب می‌شود، ضمیر مستتر «انتم» نقش نهاد بندها را دارد و از نظر زمانِ دستوری نیز بر زمان حال دلالت دارند و بر فرایند و حقیقتی ماندگار دلالت دارند. وجهیت در این جملات از نوع التزامی است. در این آیات، خدای متعال پس از برشمردن نعمت‌هایی که از روی لطف و رحمت به انسان ارزانی داشته است، از او درخواست انجام اوامری را دارد که التزام‌کردن این دستورات نیز شکل دیگری از محبت باری‌تعالی به انسان است.

 

جدول شماره (3): ساختار وجه آیات 7-9 سورۀ الرحمن

ساختار وجه

بند

باقیمانده

عنصر وجه

عنصر محدودکننده

نهاد

وجه

زمان ثانویه

زمان اصلی

رفع‌ها

خبری

کامل

گذشته

السماء

السَّمَاءَ رفع‌ها

وَضَعَ الْمِیزَانَ

خبری

کامل

گذشته

«هو»

وَضَعَ الْمِیزَانَ

أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ

التزامی

ناقص

حال

«انتم»

أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ

وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ

التزامی

ناقص

حال

«انتم»

وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ

وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ

التزامی

ناقص

حال

«انتم»

وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ

پس از بررسی ساختار وجهی تک‌تک بندهای این سوره - که به نمونه‌هایی از آن اشاره شد – با توجه به جداول زیر، بیشتر بندهای این متن دارای زمان خبری و وجه اخباری‌اند.

جدول شماره (4): بسامد و درصد کلی زمان وقوع بندها

ردیف

نوع زمان

بسامد زمان در تمام بندها

درصد بسامد زمان

1

حال

78

87%

2

گذشته

11

12%

3

آینده

1

1%

 

جدول شماره (5): بسامد و درصد کلی انواع وجه در بندها

ردیف

نوع وجه

بسامد وجه در تمام بندها

درصد وجه

1

خبری

52

57%

2

پرسشی

30

33%

3

التزامی

5

5%

4

ندایی

2

2%

5

امری

1

1%

 

همچنین، آیه «فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ» که 31 مرتبه در این سوره تکرار شده، یکی از موضوعات مهمی است که در کنار توازی ساختار و نظم و آهنگ همسان آیه‌ها یا جمله‌واره‌ها عامل مهم سبک‌ساز در این سوره است. نکتۀ جالب توجه آن است که تمامی رخدادهای متعدد این آیه، روی به مخاطب دارند و چارچوبی برای درک سبک خطابی دیگر آیه‌ها پیش رو قرار می‌دهند.

در توضیح یافته‌های به‌دست‌آمده از داده‌های این تحلیل می‌توان گفت زمان و بافت از مسائل مهم و قابل مشهود در این متن است. دارابودن زمان و بافت از ویژگی‌های زبان بشر است؛ اما در اینجا متنی فرارونده وجود دارد که این ویژگی‌ها را درنوردیده و تمامی زمان‌ها و مکان‌ها را در برگرفته است. برای روشن‌شدن موضوع می‌توان گفت در حالت عادی، هر پاره‌گفتاری در بستر خاصی از زمان و در بافت خاصی روی می‌دهد؛ ولی رخدادهای این سوره به زمان یا بافت خاصی تعلق ندارند؛ برای مثال، آیات انتخا‌ب‌شدۀ زیر از همین سوره را در نظر بگیرید:

-      فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَکَانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهَان؛

-      هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ؛

-      یَطُوفُونَ بین‌ها وَبَیْنَ حَمِیمٍ آن؛

-      وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ.

اتفاقاتی مانند از هم گسستن آسمان یا وجود عوالمی مانند جهنم و بهشت - که در این آیات به آنها اشاره شده است - رخدادهایی هستند که هیچ بشری در هیچ زمانی آنها را تجربه نکرده است و فاقد زمان و بافت‌اند؛ بنابراین، چون زمان قرآن به‌عنوان حال جاودان، در مقابل گذشته و آینده قرار نمی‌گیرد و دربردارندۀ تمامی زمان‌هاست، این امر موجب شده است متن حالت خطابی داشته و همیشه رو به سوی خواننده داشته باشد.

با توجه به نتایج به‌دست‌آمده، متن مدنظر در راستای اهدافش، از وجه خبری، بیشتر از سایر وجوه بهره می‌گیرد. بر اساس این، می‌توان گفت بخش عمدۀ این سوره دربردارندۀ اخبار و اطلاعاتی است که گویندۀ کلام به‌صورت مستقیم در اختیار مخاطب قرار می‌دهد.

از مطالب گفته‌شده شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که این کتاب دارای ویژگی‌هایی است که در هیچ متن دیگری یافت نمی‌شود. زمان در این متن، وجه به‌کاررفته در آن، انسجامی که از توجه گویندۀ آن به مخاطب حاصل می‌شود، الفاظ و عبارات آن و چینش کلمات در قرآن، سبک منحصربه‌فرد و یک‌پارچه‌ای را بر سراسر آن حاکم کرده است.

 

5- نتیجه‌گیری

هدف از این پژوهش، بررسی فرانقش بینافردی در سورۀ الرحمن در چهارچوب نظریۀ نقشی - نظام‌مند هلیدی بود. سورۀ الرحمن پنجاه و پنجمین سوره از قرآن است. این سوره 78 آیه دارد که از 90 بند یا جمله‌واره تشکیل می‌شود. بند، بخشی از کلام است که دست‌کم دارای دو جزء است: نهاد و عنصر محدودکننده. هر بند علاوه بر این دو جزء، دربردارندۀ عناصر دیگری نیز هست که به آن افزوده گویند. وجود افزوده برای بند الزامی نبوده و حذف‌شدنی است. به چنین ساختاری از بند، ساختار وجه گفته می‌شود که با در نظر گرفتن ساختار وجه در بندهای یک متن، می‌توان به توضیح فرانقش بینافردی در آن متن پرداخت (هلیدی، 2014). تک‌تک بندها در این سوره، به اجزای سازندۀ آنها تجزیه شدند و با بررسی داده‌های به‌دست‌آمده از این تحلیل، نتایج زیر به دست آمدند:

1- زمان حال با 86% بیشترین بسامد را در مقابل سایر زمان‌ها مانند گذشته 12% و آینده 1% دارد. در اینجا پرسشی مطرح می‌شود که چرا گوینده، این متن را بیشتر در زمان حال بیان می‌کند و هدف چه بوده است. قیطوری (2015؛ 1385) در جواب چنین می‌گوید: کتاب آسمانی نشانه‌ای است که هدفش پیونددادن انسان با خداوند است و ایجاد ارتباط میان خداوند و انسان را وظیفۀ اصلی خود می‌داند و با توجه به جاودانه‌بودن وظیفه‌ای که دارد، می‌باید از زبانی استفاده کند که آن نیز جاودانه باشد؛ یعنی گذشت زمان و تغییر شرایط و موقعیت بر آن گَرد کهنگی ننشاند و بتواند پاسخگوی انسان در هر زمانی باشد که گوینده با به‌کارگیری زمان حال در کلام خود به هدفش نائل آمده است؛ زیرا هنگامی که فعل در زمان حال رخ می‌دهد، به این معناست که عمل انجام‌شده توسط فعل، حقیقتی کلی است که همیشه و در همۀ زمان‌ها درست است؛ برای مثال، آیۀ زیر را در نظر بگیرید که از همین متن انتخاب‌شده است:

الشمس و القمر بحسبان: خورشید و ماه با حسابی معین در گردش‌اند.

چرخش خورشید و ماه روی مداری معین، حقیقتی است بی‌زمان که در همۀ زمان‌ها صادق است.

2- پس از تحلیل همۀ بندهای این سوره از منظر فرانقش بینافردی، مشخص شد وجه خبری در قیاس با سایر وجوه مانند امری، التزامی، پرسشی و ندایی از بسامد بسیار زیادی برخوردار است:

وجه خبری 57%، وجه پرسشی 33%، وجه التزامی 5%، وجه ندایی 2%، وجه امری 1%.

بازوبندی (1398) در توجیه این موضوع چنین می‌گوید که در میان وجوه مختلف، تنها وجه اخباری است که عمل واقع‌شدۀ فعل را با قطعیت بیان می‌کند. در بندهای دارای وجه خبری، چون وقوع عمل، قطعی است، قول و عمل دارای ارزش یکسان‌اند؛ گویی گوینده همان را می‌گوید که وجود دارد؛ اما در سایر وجوه مانند امری و غیره، چنین قاطعیتی در کلام گوینده وجود ندارد و گفتار با واقعیت بیرونی الزاماً یکسان نیست؛ بنابراین، بسامدِ بیشتر وجه خبری در مقایسه با سایر وجوه به دلیل این است که گوینده قصد دارد حقانیت گفته‌های خود را ثابت کند و بیشترین تأثیر را بر مخاطب بگذارد.

3- آیۀ «فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ» 31 مرتبه در این متن تکرار شده است؛ یعنی حدود نیمی از این سوره را در بر می‌گیرد. در توجیه این امر شاید بتوان گفت چون این بند دارای وجه پرسشی است، باعث شده است این سوره حالت خطابی به خود بگیرد که در آن گویندۀ کلام به‌طور مستقیم مخاطب را خطاب می‌کند؛ گویی این سوره خطابه‌ای است که از طرف خداوند متعال برای انسان ایراد شده است. جدول مربوط به ساختار وجهی این آیه در زیر آمده است.

جدول شماره (6): ساختار وجه آیۀ 13 سورۀ الرحمن

ساختار وجه

بند

باقیمانده

عنصر وجه

عنصر محدودکننده

نهاد

وجه

زمان ثانویه

زمان اصلی

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ

پرسشی

ناقص

حال

«انتم»

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ

 

4- غالب‌بودن زمان حال و وجه خبری در این سوره موجب شده است «ساختار زبانی» این متن به‌گونه‌ای باشد که هیچ بشری توان تولید آن را نداشته باشد. چنین مفهومی از تکلم را به لحاظ ساختاری، هیچ موجودی تجربه نکرده است و نخواهد کرد. در این متن، مفهومی بسیار قوی‌تر از تکلم ارائه شده است (قیطوری 2015، 1398). نتیجه آنکه این ساختار به شکل‌گیری سبک منحصربه‌فردی در این کتاب آسمانی منجر شده است؛ سبکی که خاص همین متن است و نمونۀ آن را در هیچ جای دیگری نمی‌توان یافت.



[1]- Thompson

[2]- Mood structure

[3]- Tense

[4]- Modality

[5]- Mood

[6]- Residue

[7]- Subject

[8]- Finite

قرآن کریم. (1384). ترجمۀ ابوالفضل بهرام‌پور. تهران: آوای قرآن.
باتمانی، هوشنگ. (1392). تحلیل سورۀ یاسین براساس نظریۀ سیستمی - نقشی هلیدی. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه رازی.
بازوبندی، حسین. و صحرایی، رضامراد. (1394). تحلیل فرانقش بینافردی در نص و نقش آن در ترجمۀ قرآن. دوفصلنامۀ علمی‌پژوهشی مطالعات ترجمۀ قرآن و حدیث، 2 (3)، 25-1.
بازوبندی، حسین. (1398). ملاحضاتی در باب زبان قرآن: تحلیلی نقشگرا، تبیینی شناختی – رده‌شناختی. دوفصلنامۀ علمی پژوهشنامۀ تفسیر و زبان قرآن، 7 (14)، 167-190.
عزیزخانی، مریم. نجفی سلیمانزاده، سیدرضا. و شاملی، نصرالله. (1396). کاربست دستور نقشگرای هلیدی بر سوره انشراح. فصلنامۀ علمی‌پژوهشی پژوهش‌های ادبی قرآنی، 5 (4)، 69-95.
صادقی، علی. نقی‌زاده، حسن. و کاظمی طباطبایی سیدمحمد. (1394). تفسیر ساختاری سوره کوثر بر پایۀ نظریۀ زبانشناسی نقش‌گرای نظام‌مند هلیدی. فصلنامۀ علمی‌پژوهشی مطالعات تفسیری، 6 (22)، 45-66.
قیطوری، عامر. (1398). قرآن به‌مثابۀ کلام الهی: پژوهشی در ساختار نشانۀ دینی. تهران: نگاه معاصر.
____________ (1385). قرآن و گذر از نظم خطی: یک بررسی زبان‌شناختی. زبان و زبانشناسی، 3 (2)، 17-31.
کرمانی، حدیث. قیطوری، عامر. و صابری، کورش. (1398). بررسی ساختار گذرایی سورة یوسف براساس دستور نقشی – نظام‌مند هلیدی. دوفصلنامه علمی‌پژوهشی پژوهش‌های زبانشناختی قرآن، 8 (2)، 52-37.