Document Type : Research Article
Authors
1 Assistant Professor, Department of Quranic Sciences and Hadith, University of Islamic Religions, Iran
2 Ph.D. student in Quranic Sciences and Hadith, University of Islamic Religions, Iran
3 Associate Professor, Department of Quranic and Hadith Sciences, University of Tehran, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
Article Title [Persian]
Authors [Persian]
"ضرّ" از واژگان کلیدی و پربسامد در آیات قرآن کریم است که در تبیین حوزۀ معنایی رنج و سختی در جهانبینی قرآنی نقش مهمی دارد. این پژوهش با استفاده از روش معناشناسی، مفهوم ضرّ را از دیدگاه قرآن کریم تبیین کرده است؛ زیرا معناشناسی با نگاه تحلیلی و دقیق به متن، روشی سودمند برای دستیابی به معنای حقیقی کلمه است. با بررسی واژه ضرّ با رویکرد همزمانی مشخص شد ضرّ بر محور همنشینی فعلی با افعالی همچون مسّ و کشف و بر محور همنشینی اسمی با مفهوم بأس، نفع، نعمت، رحمت و سرّاء و بر محور جانشینی با واژه شرّ، عذاب و رجز در یک حوزۀ معنایی قرار میگیرد؛ ازاینرو "ضرّ" زیانی دنیوی و در حوزۀ آسیبهای فردی و از سنن الهی است که وجود انسان را به کام خود میگیرد؛ همچون پردهاى بر چهرۀ جان و تن انسان مىافتد و چهرۀ سلامت، آسایش و آرامش را مىپوشاند. این ضرر در حدی است که شخص از دیگران قطع امید میکند و تنها خدا را میخواند و وسیلهای برای متنبهشدن، امتحان، رشد و رسیدن به مقام والا است؛ بنابراین، "ضرّ" لزوماً معنای منفی ندارد و ممکن است باوجود ظاهر ناخوشایند نتایج و آثار مثبت داشته باشد.
Keywords [Persian]
1- طرح مسئله
رنج و سختی، واقعیتی انکارناپذیر در زندگی انسان است که ذهن بشر را به خود مشغول کرده است؛ بنابراین، هر دینی به آن توجه کرده و دین اسلام بر این باور است که خداوند رنج را برای آزمایش درجۀ ایمان و پلی برای رسیدن به رشد و تعالی انسان قرار داده است. واژگان متعددی در قرآن کریم برای رنج و سختی لحاظ شدهاند که واژه "ضرّ" یکی از واژگان پربسامد قرآنی است که در تبیین حوزۀ معنایی رنج و سختی در آیات قرآن کریم راهگشاست؛ ازاینرو، فهم دقیق مفهوم ضر و دستیابی به لایههای معنایی آن مطالعهای روشمند میطلبد. مطالعهای که باید مناسب با ویژگیهای قرآن باشد. معناشناسی، یکی از روشهای نوین در مطالعات قرآنی است که به استخراج معنای نهفته در متن میپردازد و کار کشف سازوکارهای معنا را با مطالعۀ علمی بر عهده دارد (صفوی، 1395، ص 31) و هدف آن روشمندکردن مطالعه و بررسی متون و کلام است (بی یرویش، 1374، ص 83(. این علم در روند شکلگیری خود، مکاتب و روشهایی را پیدا کرده است که هر یک با ابزاری خاص به کاوش معنا میپردازند. این پژوهش با روش معناشناسی همزمانی، معنای ضرّ را در قرآن کریم بررسی میکند. در معناشناسی همزمانی، عنصر زمان حذف میشود و تغییر واژگان در طول زمان لحاظ نمیشود؛ بلکه متن در یک برش زمانی معین بررسی میشود؛ در این روش، معناشناس تلاش میکند تا معنا را از درون متن کشف کند (قائمینیا، 1389، صص 530-531). تحلیل معنای واژگان از این روش، با استفاده از روابط همنشینی و جانشینی در متن و با در نظر گرفتن روابط معنایی میان واژگان انجام میشود. بدین منظور، معنای واژه را در محیط قرآنی، بررسی و روابط معنایی آنها را با واژگان همنشین و جانشین بررسی میکند. این روش بر نظریۀ ساختگرایی استوار است (شریفی، 1394، صص 132-135) و فردینان دوسوسور، بنیانگذار علم زبانشناسی، با معرفی آن، عمدۀ مکاتب جدید زبانشناسی را پایهگذاری کرد (کالر، 1379، ص 92).
2- پیشینۀ پژوهش
پیشینۀ پژوهش از دو منظر بررسی میشود؛ نخست، پیشینهای است که در ارتباط با روش اتخاذشده، یعنی روش معناشناسی است که آثار متعددی در این باره نگاشته شده است؛ کتابهایی مانند نگاهی تازه به معناشناسی، فرانک پالمر، ترجمۀ کورش صفوی؛ معناشناسی شناختی قرآن، علیرضا قائمینیا؛ مبانی معناشناسی نوین، حمیدرضا شعیری؛ درآمدی بر معناشناسی، کوروش صفوی. در موضوع مطالعات معناشناسانۀ قرآنی نیز آثاری به پیادهسازی علم معناشناسی در مفاهیم قرآنی پرداختهاند؛ مانند آثار ایزوتسو و ماکینو شینیا. عمده آثار تألیفشده در حوزۀ معناشناسی شناختگرای، بهصورت مقاله یا پایاننامه است که به معناشناسی ساختگرای یک واژه در قرآن پرداخته شده است؛ مانند معناشناسی ارث در قران کریم با تأکید بر ریشهشناسی و رویکرد ساختاری، سمیه طاهری، دانشگاه فردوسی، رساله دکتری، 1396؛ معناشناسی شناختی حواس در قرآن، سیدمهدی میرزابابایی، دانشگاه قرآن و حدیث، رساله دکتری، 1396.
دستۀ دوم، پژوهشهای مرتبط با موضوع رنجاند. بیشتر قرآنپژوهان در بررسی مفهوم رنج و سختی و واژگان مرتبط با آن، یا با رویکرد فلسفی به آن توجه داشتهاند یا واژگان مربوط را در سطح تفسیری آیه بررسی کردهاند. نویسندگان این آثار در کشف معنا بیشتر به معنای لغوی تأکید کرده و در فهم واژگان قرآنی به نسبتهای معنایی توجه نکردهاند؛ ازاینرو، ضرّ با روش معناشناسی همزمانی پیشینهای ندارد.
3- مبانی نظری پژوهش
در معناشناسی ساختگرا ساختار متن، پایۀ اساسی کار است؛ یعنی باید معنا را درون دستگاه زبان در نظر گرفت. تحلیل معنای واژگان از این روش، با استفاده از روابط همنشینی و جانشینی در متن و با در نظر گرفتن روابط معنایی میان واژگان انجام میشود. سوسور معتقد است میان عناصر زبانی، دو رابطه مهم وجود دارد؛ یک، رابطهای که میان عناصر تشکیلدهندۀ توالیها وجود دارد و امکانات ترکیب را معرفی میکند، "همنشینی" و دوم رابطهای که عناصر جایگزین یکدیگر را معرفی میکند "جانشینی" نام دارد؛ بنابراین، یک عبارت با گزینش اجزای آن و سپس ترکیب آنها شکل میگیرد (کالر، 1379، ص 52).
رابطۀ همنشینی (syntagmatic relation) بیانکنندۀ رابطۀ الفاظی است که در یک زنجیرۀ کلامی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند (بی یروش، 1363، ص 30). این نسبت همان معناشناسی در سطح جمله است که واژه در ارتباط با واژههای همنشین سنجیده میشود و طبق این ارتباط، زوایایی از معنای واژه کشف میشود. این همنشینی ممکن است بهصورت وصف، تمییز، اسناد فاعل و ... باشد. در نظام همنشینی، ارتباط بین عوامل زبانی از نوع ترکیبی یا پیوسته است و هر عامل در کنار عامل دیگر قرار میگیرد و سبب تکمیل آن میشود (شعیری، 1388، صص 109-110). هدف اصلی در همنشینی واژگان به هم پیوستن مفاهیم و تصورات فردی هر واژه است؛ زیرا کلمات و واژگان در قرآن کریم تنها و جدای از یکدیگر به کار نرفتهاند؛ بلکه در ارتباط نزدیک با یکدیگرند و معنای خود را از مجموع ارتباطی به دست میآورند که با یکدیگر دارند (ایزوتسو، 1361، ص 6). برای پیداکردن روابط همنشینی در قرآن کریم باید همان روابط ساختاری (نحوی) آیاتی را بررسی کرد که مفهوم بررسیشده در آنها به کار رفته است.
رابطۀ جانشینی (paradigmatic relation) عبارت است از رابطه و نسبت جایگزینی میان زنجیرۀ الفاظ کلامی که میتوانند جایگزین این الفاظ شوند و در همان سطح، واحد تازهای پدید میآورند (صفوی، 1395، ص 28). نسبت جانشینی از اساسیترین نسبتهای معنایی است که در روش همزمانی به آن تکیه میشود. نظام حاکم در روابط جانشینی به مجموعۀ عواملی تشبیه میشود که ارتباط بین آنها از نوع انفصالی است و قادرند در یک بافت به جای یکدیگر بنشینند (شعیری، 1388، ص 108). برای یافتن جانشینهای یک واژه در قرآن کریم پس از احصای همنشینهای واژۀ مدنظر، پربسامدترین همنشینها انتخاب میشوند و به احصای همنشینهای آن دسته از همنشینهایی پرداخته میشود که با واژۀ مدنظر رابطۀ مکملی دارند. در این استخراج، توجه به دو نکته ضرروی است؛ یکی معنایی مشترک میان دو واژهای که بهعنوان جانشین انتخاب میشوند و دیگر هیأت و ساختار واژه که باید مشابه کلمۀ جانشین باشد (سلماننژاد، 1391، ص 72).
برخی پژوهشگران قرآنی در بهکارگیری معناشناسی ساختگرا در قرآن، روابط میان واژگان جمله را به دو دسته تقسیم کردهاند: رابطۀ نحوی - معنایی و رابطۀ معنایی - معنایی. در رابطۀ نحوی - معنایی یک ارتباط نحوی (بهطور مثال، نقش مبتدا و خبر) و یک ارتباط معنایی (بین مبتدا و خبر) وجود دارد که بستر تمامشدن معنای جمله را فراهم میکند (سلماننژاد، 1391، ص 17). رابطۀ معنایی - معنایی که در عرض رابطۀ مکملی قرار دارد، مربوط به کلماتی میشود که در یک جمله، بدون داشتن رابطۀ نحوی، رابطۀ معنایی دارند. شناخت این نوع رابطه میان واژگان با تعریف "مؤلفههای معنایی" آنها صورت میگیرد که ویژگیهای هر مفهوم یا نشانهای آن هستند (صفوی، 1395، ص 122). رابطۀ معنایی - معنایی به سه نوع رابطۀ اشتدادی، تقابلی و توزیعی تقسیم میشود که میتوان همۀ روابط معنایی میان واژگان را در معناشناسی ساختگرا در همین سه نوع جای داد. رابطۀ اشتدادی شامل آن دسته از روابط بین دو واژه است که ضمن داشتن ویژگی مشترک، مانند مؤلفۀ معنایی مشترک، در مقام تقویت معنای یکدیگر بر میآیند. رابطۀ اشتدادی شامل انواعی از روابط معنایی مانند شمول معنایی و هممعنایی میشود. رابطۀ تقابلی رابطه بین دو واژه است که ضمن داشتن مؤلفۀ مشترک، در مؤلفههایی نیز با هم "تضاد" دارند؛ بهطور مثال، واژههای زن و مرد در مؤلفه "انسانبودن" اشتراک و در مؤلفۀ جنسیت باهم تضاد دارند (صفوی، 1395، ص 280). رابطۀ توزیعی نیز بین کلماتی است که در یک حوزۀ معنایی، قلمروهای متمایز دارند (سلماننژاد، 1391، ص 17).
4- معنای پایه و حوزۀ صرفی "ضرّ"
" ضُّرّ" به ضم ضاد، اسم و به معنای بدحالى و"ضَرّ" به فتح ضاد، مصدر و ضدّ "نفع" است (ابنمنظور، 1405، ج4، ص 482؛ جوهری، 1376، ج 2، ص 719). از منظر راغب، این بدحالی ممکن است به علت کمى دانش و فضل یا در اثر کمبود یا نداشتن عضوى از جسم و بیماری حاصل مىشود (راغب، 1412، ص 503). برخی بر این باورند اگر "ضَّرّ " همراه "نفع" آورده شود، به معنای هرگونه زیان است و هرگاه بدون همراهی نفع آورده شود، به ضم ضاد خوانده شده و به معنای "ضرر نفس" مانند بیماری است (شرتونی، 1391، ج 4، ص 177). فراهیدی "ضَرَر" را نقصان یا کمبودی که در چیزی داخل شود، معنا کرده است (فراهیدی، 1409، ج 7، ص 6) که ممکن است شامل نقصان در اعتقاد، حیات و معیشت، راه خیر، هدایت، بدن، مال و فرزند باشد (رک: توبه: 107؛ طلاق: 106).
ضرّ و مشتقاتش 74 مرتبه در 31 سوره از قرآن کریم تکرار شده است که در ساختارهای اسمی ضٌرّ 19 مرتبه، ضَرّ 10 مرتبه، ضرّاء 9 مرتبه، ضراراً 2 مرتبه، ضارّ 2 مرتبه، ضرر 1 مرتبه، مضار 1 مرتبه، مضطرّ 1 مرتبه و در ساختار فعلی در قالب فعل مضارع ثلاثی مجرد "یَضُرّ" در صیغههای مختلف 19 مرتبه، باب افتعال 7 مرتبه و باب مفاعله 3 مرتبه (عبدالباقی، 1364، ص 419) در آیات قرآن کریم مشاهده میشود.
ساختار اسمی "ضُرّ" بیشترین کاربرد این ریشه را در آیات قرآن دارد که در نقش فاعلی همنشین فعل "مسّ" و در نقش مفعولی همنشین فعل "کشف" است. "ضَرّ" بهعنوان مصدر، همواره با واژۀ مقابل خود یعنی "نفع" 9 مرتبه در آیات آمده و مفعول فعل "ملک" و مشتقات آن قرار گرفته است. ویژگی دیگر استعمال ضرّ در آیات، کاربست بالای وجه مضارع "یضرّ" است که ازنظر صرفی بیانکنندۀ استمرار آن است. همچنین، استعمال "اضطرار" در باب افتعال، بر اختیار "ضرّ" دلالت میکند. با توجه به اینکه انسان به اختیار و رغبت، به خودش ضرر نمیزند، مگر اینکه مضطرّ شود، "مضطرّ" در صیغۀ مفعول یعنی بر فرد "نقصان، عذاب، شدت و ابتلاء" به دلیلی از جانب خدا یا به اذن و تحت امر او یا سوء عمل و نیت از جانب عبد عارض میشود که در برخی آیات بدان اشاره شده است (رک: انعام: 119؛ بقره: 126، بقره: 173، نمل: 61).
5- تحلیل معناشناختی ضرّ ازطریق حوزۀ همنشینها
پربسامدترین همنشینهای ضر برای درک مفهوم ضر در دو سطح همنشینهای فعلی و همنشینهای اسمی احصا شدهاند که در ادامه بررسی میشوند.
1-5- همنشینهای فعلی ضر
در بین افعال پربسامدی که با ضرّ همنشین شدهاند، به افعالی چون مس و کشف اشاره میشود.
5-1-1- مسّ
"مسّ" به معنای دستزدن و رسیدن است و هنگامی به کار برده میشود که با ادراک و حواس لامسه همراه باشد (ابنفارس، 1404، ج5، ص271). ابنمنظور مراد از "مسّ" را گرفتن چیزی با دست میداند (ابنمنظور، 1405، ج 6، ص 218). از نگاه راغب، لمس برای طلب چیزی است؛ هرچند یافت نشود و مسّ در اموری است که با حس لامسه درک میشود (راغب، 1412، ص 766). به بیان دیگر، مسّ محدود به شناخت امور حسی مادی است و لمس امور حسی معنوی را هم در بر دارد. مصطفوی مسّ را به معنای "مطلق اصابت" میداند؛ بنابراین، اصابت در لمس، شاخصۀ مهمی در معنای "مسّ" است؛ خواه با اراده و احساس، با دست یا غیر آن باشد (مصطفوی، 1416، ج11، ص 106).
در آیات قرآن، همنشین فاعلی "مسّ" واژگانی چون بشر (آل عمران: 47)، شیطان (اعراف: 201)، ضرّ (یوسف: 88)، بأساء (بقره: 214)، حسنه (آل عمران: 120)، عذاب (انعام: 49)، شرّ (اسراء: 83)، خیر (معارج: 21)، نصب (فاطر: 35) است که گاه این مسّ با کل بدن (احزاب: 49)، دست یا قلب است؛ چنانکه در سوره واقعه میخوانیم: لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون (واقعه: 79)؛ بنابراین، دو نوع فاعل در مفهوم مسّ استعمال شده است؛ یکی فاعل مختار ذیشعور مثل انسان و شیطان و دیگری حالت عارضی مانند خوشی یا ناخوشی که مصادیق آن در آیات بیان شد.
در تقسیمبندی دیگر، گاه منظور از مسّ، مسّ مادی است؛ چنانکه در همنشینی واژه مسّ با نساء در آیۀ لَّا جُنَاحَ عَلَیْکمْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُن (بقره: 236) "مسّ" کنایه از آمیزش جنسی بین زوجین است و حکم طلاق را ازنظر تعیین مهر چنین بیان کرده است که وقتی قبل از نزدیکی با زن او را طلاق دادید، نصف مهریه به او تعلق میگیرد (ابنعربی، 1408، ج1، ص 217). زمانی، مسّ غیرمادی است؛ مانند عدم مسّ خستگی به خداوند در سوره ق که میفرماید: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فىِ سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ مَا مَسَّنَا مِن لُّغُوب (ق: 38).
"ضرّ" و مشتقاتش با ساختار فعلی"مسّ" درمجموع 14 مرتبه با یکدیگر همنشین شدهاند. یکی از مصادیق "ضرّ" در سوره انبیا بیماری سخت حضرت ایوب علیهالسلام و از دست دادن خانوادهاش (فیض کاشانی، 1415، ج 3، ص 358) بیان شده است: وَ أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنىِّ مَسَّنىَ الضُّرُّ وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحمِین (انبیا: 83). همچنین، ترس از غرقشدن در دریا و گرفتاری در طوفان و امواج کوبنده و وحشتناک: وَ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّر فىِ الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلَّا إِیَّاهُ ... (اسراء: 67)، قحطی و گرسنگی: فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَیْهِ قَالُواْ یَأَیهُّا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ ... (یوسف: 88) از دیگر مصادیق ضرّ در آیات است. بنابر آنچه در آیات بهعنوان مصداق ضرّ بیان شد، میتوان گفت تمام این موارد با مصیبتهای فردی یا بلایای طبیعی سازگار است و ارتباطی با مشکلات اجتماعی و ... ندارد.
بررسی آیاتی که "ضرّ" و مشتقاتش با "مسّ" همنشین شده است، نشان میدهد در بیشتر موارد، "ضرّ" فاعل فعل "مسّ" و مفعول آن انسان است و رویکردی استعاری به ضرّ وجود دارد و ضرّ به موجودی تشبیه شده است که انسان را در بر میگیرد (رک: اعراف: 95، یونس: 12، یوسف: 88، نحل: 53، اسراء: 67، انبیا: 83، زمر: 8، زمر: 49)؛ اما در آیه: وَ إِن یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِن یَمْسَسْکَ بخَیرْ فَهُوَ عَلىَ کلِ شىْءٍ قَدِیر (انعام: 17) مسّ "ضرّ" و مسّ "خیر" هر دو به خداوند نسبت داده شدهاند[1]. آیه بیان میدارد اگر خدا برای انسان ضرری مقدر کند، احدی جز او نمیتواند آن را از او برطرف کند؛ زیرا مقدرات خداوند به قوانین و نظمی مربوط است که جز قدرت خالق کسی نمیتواند آن را تغییر دهد درواقع آیه بیانکنندۀ قدرت خداوند است (ابنعاشور، 1420، ج 6، ص 43).
موضع انسان و واکنش او هنگام مسّ ضرّ برای اهل ایمان و غیر آن دارای اشتراکات و تفاوتهایی است؛ بدین معنا که مسّ ضرّ که از سنتهای الهی است، برای اهل ایمان موجب اضطراب و دهشتی شدید در انسان میشود (طباطبایی، 1390، ج2، ص 158) و وجود او را مانند زمینی که دچار زلزله شده است، دچار لغزشهایی پی در پی میکند تا در بستر رویداد حوادث و فتنهها طبق سنت الهی آزمایش شود و در صورت تحمل سختیها با رویکرد ثبات ایمان و تسلیم مورد قرب پروردگار قرار گیرد و به سعادت حقیقی و بهشت رضوان الهی برسد؛ بنابراین، به نصرت الهی چشم میدوزند و منتظر نصرت او هستند: مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ (بقره: 214). این افراد که در آیات از آنان به "صادقین و متقین" یاد شده است، در برابر مسّ ضرّ، "صبر" میکنند: وَ الصَّابرِینَ فىِ الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُوْلَئکَ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُتَّقُون (بقره: 177). حضرت ایوب علیهالسلام نیز هنگام مسّ ضرّ (بیماری و از دست دادن خانواده) خداوند متعال را با صفات مثبت صدا میزند و تنها به درگاه خداوند روی میآورد: وَ أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنىِّ مَسَّنىَ الضُّرُّ وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحمِین (انبیا: 83) و خداوند از او در این ماجرا با "إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِّعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّاب" (ص: 44) یاد میکند. غیر اهل ایمان نیز در مواجهه با مسّ ضرّ، غیر خداوند را رها میکند و تنها خدا را مییابد: وَ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فىِ الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلَّا إِیَّاهُ (اسراء: 67) و پیوسته دعا میکند و خدا را میخواند: فَإِذَا مَسَّ الْانسَانَ ضُرٌّ دَعَانا (زمر: 49) وَ إِذَا مَسَّ الْانسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائمًا (یونس: 12) وَ إِذَا مَسَّ الْانسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْه (زمر: 8). "منیبا الیه" حال از فعل "دعا" برای انسان است که حالت بازگشتکنندگی او به هنگام خواندن پروردگار را نشان میدهد؛ حالتی که در آن امیدی به دیگرى نیست (ابوحیان، 1420، ج 9، ص 187). این حالت سبب میشود خداوند را به حالت "جئر"، یعنی بالابردن صوت هنگام دعا و استغاثه (زمخشری، 1407، ج 2، ص 611) صدا بزند: ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تجَئرُون (نحل: 53).
از همنشینی "مسّ" با "ضرّ" مشخص شد، "ضرّ" زیانی است که مانند موجودی، وجود انسان را در بر گرفته است، طوری که آن را کاملاً درک میکند؛ اما انسان چون امید به دفع آن دارد، به خداوند پناهنده میشود و از او استعانت میجوید و این سختی به حدی زیاد است که انسان از همه جا قطع امید میکند و تنها خدا را میخواند.
نمودار واکنش انسانها بعد از مسّ ضرّ
5-1-2- کشف
"کشف" به معنای بیرونآوردن چیزی از آنچه که در آن پوشیده شده است (فراهیدی، 1409، ج 5، ص 297؛ ابنمنظور، 1405، ج 9، ص 300)، اظهار، ازاله و برداشتن است (راغب، 1412، ص 712؛ قرشی، بیتا، ج 6، ص 112).
بهطورکلی واژه "کشف" و مشتقاتش 20 مرتبه در 14 سوره از قرآن کریم تکرار شده که در این میان، 8 مرتبه با واژه "ضُرّ" همنشین شده است. "کشف" در آیات قرآن کریم، بیشتر با مفعولهایی چون " ضرّ (یونس: 12)، رجز (اعراف: 134) و عذاب (یونس: 98) همنشین شده و کشف در این آیات به معنای برداشتن سختی و رنج و عذاب است (طوسی، بیتا، ج 7، ص 271؛ نیآوردی، بیتا، ج 3، ص 466) و زمانی دیگر برای امور مادی استعمال میشود؛ همچون کنارزدن لباس و آشکارشدن ساق پا چنانکه خداوند دربارۀ ملکه سبا میفرماید: وَ کَشَفَتْ عَن ساقیها (نمل: 44). میتوان گفت "کشف" در اصل به معنى برداشتن و کنارزدن چیزی از روى چیز دیگر است؛ طوری که وقتی آن شیء برداشته میشود چیز دیگر نمایان میشود.
کشف و برداشتن "ضرّ" در آیات قرآن کریم تنها به خداوند متعال نسبت داده شده است: وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ (انعام: 17، همچنین، رک: یونس: 12، یونس: 107، نحل: 54، انبیا: 84، مؤمنون: 75). آیات مذکور بیان میکنند تنها خداوند میتواند انسان را در شرایط سخت و شدید و در هنگام بلا و آسیب نجات دهد و آن را برطرف سازد؛ زیرا جز خدا کسی قادر به دفع زیان و بلایا نیست. در آیه: قُلْ أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ ... (زمر: 38). مشرکان در ربوبیت خداوند شک داشتهاند و پیامبر را تهدید به رسیدن ضرّ و منع رحمت از جانب بتهایشان میکردند. آیه در پاسخ تهدید آنان ضرر و رحمت را داخل در خلقت میداند و دخالت بتها را در آن دو نفی میکند؛ چون کشف ضرّ و ممانعت از رحمت، یک نوع خلقت است و خلقت مربوط به خداست (قرشی، بیتا، ج9، ص 296).
واکنش دو گروه اهل ایمان و غیر آن، بعد از "کشف ضرّ" توسط خداوند، باهم تفاوت دارد. گروه دوم یعنی غیر اهل ایمان، به جای تنبه و بیدارشدن ایمان فطریشان، اعراض میکنند و نسبت به نعمت نجات از ضرّ ناسپاساند: فَلَمَّا نجَّئکمُ إِلىَ الْبرَّ أَعْرَضْتُمْ وَ کاَنَ الْانسَانُ کَفُورًا (اسراء: 67). قرآن کریم بیان میدارد برخی انسانها برای ناسپاسی از آنچه آنها را بهرهمند ساختیم و ضر را از ایشان برداشتیم، به شرک روی میآورند: ثُمَّ إِذا کَشَفَ الضُّرَّ عَنْکُمْ إِذا فَریقٌ مِنْکُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُون لِیَکْفُرُواْ بِمَا ءَاتَیْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُواْ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (نحل: 54 و 55). توضیح مطلب آنکه در حالت عادى پردههاى غفلت و غرور و جهل و تعصب، فطرت توحیدیشان را مىپوشاند، به هنگام تندباد حوادث و طوفانهای بلا این پردهها کنار مىروند و نور فطرت آشکار مىشود، خدا را با تمام وجود و با اخلاص کامل مىخوانند، خدا نیز پردههاى بلا و رنج و مصیبت را از آنها دور مىسازد که این گشودن پردههاى رنج، نتیجۀ گشودهشدن پردههاى غفلت است؛ ولى هنگامى که طوفان فرو نشست و به آرامش باز گشتند، همان غفلت و غرور و شرک خودنمایى مىکند و مسیر اشتباهی که پیش گرفته بودند، ادامه میدهند. در سوره یونس این افراد "مسرف" نامیده شدهاند: فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ َذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (یونس: 12). اطلاق مسرف به این افراد به دلیل این است که انسان مهمترین سرمایۀ وجود خود یعنى عمر و سلامت و جوانى و نیروها را بیهوده در راه فساد و گناه و عصیان یا در مسیر به دست آوردن متاع بىارزش و ناپایدار این دنیا به هدر دهد و در برابر این سرمایه، چیزى عائد او نشود (مکارم، 1371، ج 8، ص 238). در بعضی آیات بیان میدارد اگر آنها را بهوسیلۀ برطرفساختن امواج بلاها مشمول لطف خود قرار دهیم، باز در طغیانشان اصرار مىورزند و در این وادى سرگردان مىمانند: وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ (مؤمنون: 75). درواقع "کشف ضرّ" توسط خداوند برای این دسته افراد، وسیلهای برای بیدارشدن منکران حق از غفلت و اتمام حجت برای آنها است؛ اما آنان این کشف ضرّ را به فراز و نشیب دنیا: َّ قَالُواْ قَدْ مَسَّ ءَابَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ (اعراف: 95) نسبت میدهند و برگشت این حالت را احتمال نمیدهند و دچار "فرح" و "فخر" میشوند: وَ لَئنِ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّاتُ عَنىّ إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُور (هود: 10). قرآن کریم تنها افرادی را که دارای "صبر" و "عمل صالح" در برابر سختیها هستند، از این توصیف استثنا میکند و در برابر این صبر به اجر و مغفرتی بزرگ بشارت میدهد: إِلَّا الَّذِینَ صَبرَواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئکَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیر (هود: 11)؛ بنابراین، گروه اول یعنی اهل ایمان پس از کشف ضرّ، به سبب صبر و ایمانشان به مراتب بالاتری از ایمان و منزلت وجودی راه مییابند: أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتهْمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاء (بقره: 214).
همنشینی "ضرّ" با "کشف" نشان میدهد "ضرّ" غم و اندوه و بیمارى و ناراحتى است که گویى همچون پردهاى بر چهرۀ جان و تن انسان مىافتد، چهرۀ حقیقى را که سلامت و آسایش و آرامش است، مىپوشاند؛ به همین دلیل، برطرفساختن این اندوه و ناراحتى " کشف ضرّ" تلقى مىشود.
نمودار واکنش انسانها بعد از کشف ضرّ
2-5- همنشینهای اسمی ضر
واژه ضرّ در موارد بهکاررفته در قرآن با همنشینهای اسمیاش یک زوج معنایی را تشکیل میدهند که دارای رابطه معناییاند که در ادامه به آنها پرداخته میشود.
5-2-1- بأس
"الْبُؤْسُ و الْبَأْسُ و الْبَأْسَاء" به معنای شدّت سختى، زشتى و ناروائى (راغب، 1412، ص 153)، عذاب، خوف، قدرت و سختی آمده است (فراهیدی، 1409، ج 7، ص 316). بائس کسی است که فقر شدید بر او عارض شده است (طریحی، 1375، ج 4، ص 50). شایان ذکر است واژه "بؤس" بنا به آیات قرآن بیشتر در فقر شدید و ابتلائات و "بأْس و بَأْسَاء" در کشتن دشمن و مجروحکردن به کار رفته است (راغب، 1412، ص 153).
مشتقات "بأس" 73 مرتبه در 33 سوره قرآن کریم آمده که در ساختار فعلی " لاتبتئس" 2 مرتبه، در ساختار اسمی "بأس" 25 مرتبه، ساختار اسمی "بأساء" 4 مرتبه " و ساختار اسمی "بائس" 1 مرتبه به کار رفته است. ساختار اسمی "بأس" بیشترین کاربرد این ریشه را در آیات قرآن دارد که در نقش فاعلی همنشین فعلهای "جاء" و "أتی" نقش نائب فاعلی برای فعل "یردّ" و نقش مفعولی برای فعلهای "ذاق"، "رأی" و "أحسّ" است. "بأس" در نقش فاعلی کاربردی استعاری دارد و به موجودی تشبیه شده که سراغ انسان خطاکار به دلیل گناهش آمده است. در نقش مفعولی نیز "بأس" امری ادراکی است که با حواس ادراکی انسان درک میشود؛ یعنی آن را میچشد (ذاق)، با چشم میبیند (رأی) و حس میکند (أحس).
"بأس" در ترکیب اضافی با ضمایر "نا" (10 مرتبه)، کم (2 مرتبه)، هم (1 مرتبه)، ه (1 مرتبه). همچنین، با واژه "الله" (1 مرتبه) و "و الذین کفروا" (1 مرتبه) در آیات به کار رفته است. بررسی سیاق آیات نشان میدهد منظور از بأس در آیاتی که به لفظ "الله" و ضمیر "نا" و "ه" - که به خداوند بر میگردد - اضافه شده، "عذاب الهی" است (انعام: 43، انعام: 147، انعام: 148، اعراف: 4، اعراف: 5، اعراف: 97، اعراف: 98، یوسف: 110، انبیا: 12، غافر: 84، غافر: 85) و در آیاتی که به ضمایر"کم" و "هم" اضافه شده و به انسان نسبت داده شده، به معنای "جنگ" است (نحل: 81، انبیا: 80، حشر: 14). "بأساء" از ریشه "بأس" بر وزن "فعلاء" به اقتضای وزن و صیغۀ آن از بأس شدیدتر است (مصطفوی، ج1، ص 207) و بر حالتی ممتد دلالت میکند. تفاوت آن با بأس آن است که بأساء بر احوال ظاهرى حکایت میکند؛ یعنی آثار آن از حالت ظاهری فرد مشخص است. افزون بر آن، دلالت بر مبالغه نیز دارد (عسگری، 1412، ص 192).
خداوند یکی از ویژگیهای صادقین و متقین را صبرکنندگان بر "بأساء و ضرّاء" ذکر میکند: وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُون (بقره: 177). آیه: مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ (بقره: 214) بیان میدارد ابتلائات همۀ انسانها در شرایط مختلف، یکی از سنتهای الهی برای امتحان و رشد روحی انسانها و درنهایت رسیدن به بهشت و پاداش الهی است. این ابتلائات گاه بعد از نافرمانی امتهای مختلف از پیامبر خود و دستورات الهی دامنگیر انسانها میشود تا متنبه شوند و به درگاه الهی بازگردند: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ (انعام: 42). از مصادیق بأس در آیات قرآن، میتوان به عذاب: فَمَنْ یَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جاءَنا (غافر: 29)، جنگ: وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْض (انعام: 65)، قدرت و نیرو: عَسَى اللَّهُ أَنْ یَکُفَّ بَأْسَ الَّذینَ کَفَرُوا (نساء: 84) وَ أَنزَلْنَا الحْدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِید (حدید: 25)، درگیری و اختلاف: بَأْسُهُم بَیْنَهُمْ شَدِید (حشر: 14) اشاره کرد که همه از مصادیق سختى و ناپسندیاند.
در باهمآیی واژگان "بأساء" و "ضرّاء" با عنایت به مصادیقشان در آیات دیگر نشان میدهد "ضرّاء" برای سختیهای فردی و بلایای طبیعی به کار رفته است؛ ولی بأساء موارد دیگری مانند سختیهای اجتماعی را شامل میشود. میتوان گفت "بأساء" و "ضرّاء" هم شمول هستند و در یک طیف امور مشابه قرار میگیرند.
5-2-2- نفع
" نَفْع" چیزى است که انسان را در رسیدن به نیکىها و خیرات یارى میکند. به بیان دیگر، "نفع" هر چیزی است که بهوسیلۀ آن انسان به خیر و نیکى میرسد (راغب، 1412، ص 819). در معنای نفع "لذتبردن" نیز ذکر شده است. (فراهیدی، 1409، ج 7، ص 6؛ طریحی، 1375، ج 4، ص 397).
در آیات قرآن کریم، گاه "نفع" مادی است و زمانی معنوی است. از مصادیق نفع مادی، چهارپایان (مؤمنون: 21)، کشتىها (بقره: 164)، مسافرت و حملونقل کالاها (بقره: 164) برای کسب و تجارت را میتوان برشمرد و میتوان گفت "نفع" از جانب خداوند برای مخلوقات پس از خلق آنها و در مقام ادامۀ بقا و حیات آنها محقق شده است تا به همۀ موجودات برسد؛ بنابراین، "نفع" از مصادیق "رزق" است و نافعبودن خداوند به اقتضای رحمانیبودن ذات او و ربوبیت او در جهت تقسیم نعمات بین موجودات است (مصطفوی، 1416، ج 12، ص 203). از مصادیق نفع معنوی نیز میتوان صدق (مائده: 119)، شفاعت (مدثر: 48)، عذرخواهی (زخرف: 39) و پند و نصیحت (اعلی: 9) را نام برد.
نفع و مشتقاتش 9 مرتبه در ساختار اسمی نفع (مائده: 76، اعراف: 188، یونس: 49، رعد: 16، طه: 89، حج: 13، فرقان: 3، سبا: 42، فتح: 11) و 8 مرتبه در ساختار فعلی مضارع "ینفع" (بقره: 102، انعام: 71، یونس: 18، یونس: 106، انبیا: 66، حج: 12، فرقان: 55، شعراء: 73) و درمجموع، 17 مرتبه با واژه "ضَرّ" به فتح ضاد و مشتقاتش همنشین شده است.
در 12 آیه قرآن کریم، همنشینی "نفع و ضَرّ" در بحث" توحید" است (رک: مائده: 76، انعام: 71، یونس: 18، یونس: 106، رعد: 16، توبه: 9، انبیا: 66، حج: 12، حج: 13، فرقان: 3، فرقان: 55، شعراء: 73)؛ بدین معنا که در این آیات، نفى الوهیت بتها یا الهههایی که غیر خدا پرستیده میشد، تعقیب شده است و با دلیل روشنى بىارزشبودن بتها اثبات شده است؛ زیرا نه پرستش آنها نفعى به حالشان دارد و نه با عبادتنکردن آنها ضررى عایدشان میشود؛ چنانکه خداوند میفرماید: وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ ... (یونس: 18). این سرزنش از آن نظر است که شرکا حتى مالک سود و زیان خود نیستند، تا چه رسد به دیگران: قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ لا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا ... (رعد: 16). پیامد شرکورزیدن، ملحقشدن انسان در زمرۀ ستمکاران است؛ چنانچه خداوند در سوره یونس میفرماید: وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُکَ وَ لا یَضُرُّکَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذاً مِنَ الظَّالِمین (یونس: 106). وقتى آدمى در زمرۀ ستمگران قرار گرفت، آن تهدیدهایى که خداوند متعال در کلام خود به ستمگران میکند، در حق آدمى محقق میشود.
خداوند نفع و ضرر را به حکم و مشیتش ایجاد میکند و هیچ احدی نمیتواند نفع و ضرری برساند، مگر به خواست و اراده الهی؛ زیرا تمام جهان مسخر و تحت امر اوست؛ البته این عدم مالکیت سود و زیان شامل همه حتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز میشود؛ چنانکه خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید: قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسی نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ ... (اعراف: 188)؛ زیرا انسان در کارهاى خود، قدرت و نیرویى از خویش ندارد؛ بلکه همۀ قدرتها از ناحیۀ خدا است و اوست که این تواناییها را در اختیار آنها گذاشته است (مکارم، 1371، ج 7، ص 44). سلب مالکیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جلب نفع یا دفع ضرر به نوعی اظهار عبودیت وی و برائت از ادعای علم غیب بدون اذن الهی است (بیضاوی، 1418، ج 3، ص 35). درواقع نفع در تقابل معنایی با ضَر است و ضر چیزی است که سود و منفعتی برای انسان ندارد.
بنابر بررسی انجامشده، نفع و ضرر دو واژهای هستند که در بسیاری از آیات به دنبال هم ذکر شدهاند. در برخی از آیهها نفع و در برخی دیگر ضرر مقدم شده است. ترتیب واژههای نفع و ضرر در آیات، مبنی بر مفهومی هستند که با توجه به محتوای سوره و آیات قبل و بعد از آن میتوان دلیلهای آن را یافت. در مواردی که سخن از دعوت و اثبات حقانیت خداوند است، واژه نفع مقدم میشود: قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُنا وَ لا یَضُرُّنا وَ نُرَدُّ عَلى أَعْقابِنا بَعْدَ إِذْ هَدانَا اللَّه (انعام: 71؛ همچنین: اعراف: 188، رعد: 16، انبیاء: 66، فرقان: 54 و 55)؛ اما در جاهایی که روی سخن با مشرکان است و به بیان عذاب الهی که بر آنها وارد میشود، میپردازد، واژه ضرّ ابتدا ذکر میشود: قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً (مائده: 76؛ همچنین: یونس: 18، یونس: 49، طه: 89، حج: 12، حج: 13، فرقان: 3).
5-2-3- رحمة
رحمت از ریشه رحم است و در لغت به معنای رأفت، رقت، عطوفت، لطافت، توفیق، محبت، نعمت، احسان، فضل و مغفرت (جوهری، 1376، ج 5، ص 1929؛ ابنمنظور، 1405، ج 12، ص 230) و رابطۀ نزدیک است؛ چنانکه "رَحِم" در معنای جایگاه شکلگیری و رشد نطفه و معنای خویشاوند، از مصادیق بارز آناند (ابنفارس، 1404، ج 2، ص 285؛ مصطفوی، 1416، ج 4، صص 89-101). بنابر آیات قرآن کریم، رحمت خداوند وسیع است (اعراف: 156) و هر موجودی بسته به قابلیت و استعداد خود از خداوند، مرتبهای از رحمت را شامل حال خویش میکند. از منظر علامه طباطبائی، رحمتْ صفتى انفعالی و تأثر خاص درونى است که قلب هنگام دیدن کسى که فاقد چیزى یا محتاج به چیزى است که نقص کار خود را تکمیل کند، متأثر میشود و از حالت پراکندگى به حالت جزم و عزم در مىآید تا حاجت آن را بر آورد و نقص او را جبران کند؛ اما رحمت دربارۀ خداوند به معناى تأثر قلبى نیست؛ بلکه باید نواقص امکانى آن را حذف کرد و باقىمانده را که همان اعطا و افاضه و رفع حاجت حاجتمند است، به خدا نسبت داد. کلمه "رحمان" صیغۀ مبالغه است که بر کثرت و بسیارى رحمت دلالت مىکند و کلمه "رحیم" بر وزن فعیل صفت مشبهه است که ثبات و بقا و دوام را میرساند. پس معنای خداوند رحمان، خداوند کثیر الرحمة و معناى خداوند رحیم، خداوند دائم الرحمة است (طباطبایی، 1390، ج 1، ص 15).
بنابر آنچه گفته شد هستۀ اصلی معنا در واژه "رحمت" احسان و نیکی است که برای انسانها همراه با دلسوزی و برای خداوند در قالب اِعطای فضل و نعمت است. پذیرش خداوند و پیامبران در کلیدواژه "رحمت" به معنای شمول احسان و شفقت ایشان نسبت به همۀ موجودات است که مفسران از آن به رحمت عام تعبیر میکنند؛ بدین معنا که در رحمت عام خداوند، هر که بیشتر به سمت خداوند روی آورد، پذیرش و رحمت بیشتری دریافت میکند و جزو مؤمنین میشود؛ تا جایی که شایستۀ رحمت خاص و سپس محبت خداوند میشوند؛ اما افرادی که به اسلام روی نیاورند، هرچند رحمت عام الهی را در دنیا دریافت میکنند، در آخرت باید پاسخگوی رحمتهای الهی باشند (جوادی آملی، 1390، ج 7، ص 400). واژه "رحمت" در یک نگرش همزمانی، وجوه معنایی بسیاری چون دین اسلام (شوری: 8)، بهشت (نساء: 175)، باران (اعراف: 57)، نبوت (زخرف: 32)، رزق و روزی (اسراء: 100)، یاری (احزاب: 17) و مغفرت (انعام: 17) را در سیاق آیات قرآن کریم داراست.
"رحمت" در آیات قرآن کریم 5 مرتبه، در ساختهای اسمی "رحمة" 3 مرتبه (یونس: 21، زمر: 38، فصلت: 50) و رحمن 1 مرتبه (یس: 23) و ساخت فعلی "رحمناهم" 1 مرتبه (مؤمنون: 75) با واژه "ضُرّ" و "ضرّاء" همنشین شده است. واژه "رحمت" در همنشینی با عبارت " کاشفات ضره" در آیه: قُلْ أَ فَرَءَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنىِ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَشِفَاتُ ضُرِّهِ (زمر: 38) در یک تقابل معنایی با مفهوم سلامتی از هرگونه بلا و گرفتاری مانند بیماری ظاهر شده است. تبیین چنین مفهومی از واژۀ "رحمت" با توجه به هستۀ اصلی معنا صورت میپذیرد؛ زیرا یکی از بزرگترین نعمتهای خداوند در قالب عافیت و سلامتی جلوه مییابد. اضافهشدن "ضرّ" و "رحمت" به ضمیر خداى تعالى در "ضره" و"رحمته" بهمنظور حفظ نسبت و تبیین این نکته است که اگر کسى نیست گرفتارى کسى را برطرف کند یا رحمت خدا را از او بگرداند، برای آن است که به فعلیت رسیدن هر امری ازجمله گرفتارى و رحمت از جانب خداست (طباطبایی، 1390، ج 17، ص 266). همچنین استعمال "إن" شرطیه در فعل اراد، ارادۀ الهی به ضرر رساندن یا رحمترساندن به انسان را فعل شرطی بیان میکند که "اگر" به فعلیت برسد، هیچ اراده و فاعلی قادر به برطرفکردن ضر یا مانعشدن رحمت نخواهد بود (درویش، 1415، ج 8، ص 423).
آیه: وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ ... (فصلت: 50) و آیه: وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِّن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتهُمْ إِذَا لَهُم مَّکْرٌ فىِ ءَایَاتِنَا ... (یونس: 21) نشاندهندۀ آن است که "رحمت" بعد از "ضراء" و سختی به انسان میرسد؛ یعنی بعد از کشف و برداشتن ضر، چهرۀ رحمت نمایان میشود؛ یعنی "چشاندن رحمت" مصداقی از "کشف ضرّ" به شمار میآید؛ چنانکه در آیات، خداوند تنها کاشف ضرّ معرفی شده است، چشاندن رحمت مانند سلامتی بعد از بیماری یا برطرفکردن سختی و مشکل پس از رسیدن به انسان همان کشف ضرّی است که از طرف خداوند رخ میدهد؛ اما همانطور که انسان پس از کشف ضرّ مسرف و مشرک میشود، پس از چشیدن رحمت نیز به "مکر" و " کفر" دچار میشود: وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِّن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتهْمْ إِذَا لَهُم مَّکْرٌ فىِ ءَایَاتِنا (یونس: 21) وَ لَئنِ أَذَقْنَاهُ رَحْمَةً مِّنَّا مِن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ هذَا لىِ (فصلت: 50). استعمال فعل "أذاق" در این آیه که به خداوند نسبت داده شده است، بیان میکند خیرى که انسان میچشد رحمتى از ناحیۀ خداست. خداوند آن خیر را به کامش ریخته است و گرنه انسان خودش نمىتواند آن خیر را به سوى خود جلب کند، چون مالک آن نیست؛ زیرا اگر مالکش بود، هیچگاه از آن جدا و گرفتار "ضرّاء" نمىشد (طباطبایی، 1390، ج 17، ص 402)؛ بنابراین، ضرّ زیانی است که در "مقابل رحمت الهی" قرار دارد که شامل سلامتی و نعمتهای دنیوی میشود. خداوند رحمتش را به اندازۀ ظرف نیاز و متعادل با توان شناختی افراد ابراز میکند؛ چنانکه میفرماید: وَ لَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَ کَشَفْنَا مَا بِهِم مِّن ضُرٍّ لَّلَجُّواْ فىِ طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُون (مؤمنون: 75). ابراز رحمت در جایی که ظرفیت دریافت آن وجود ندارد؛ یعنی فرد، رحمت را نمیبیند و از آنها سوء استفاده میکند، موجب سرکشی و سرگردانی میشود.
5-2-4- نعمة
"نِعْمَة" به معنى نیکویى و حال نیکوست (ابنمنظور، 1405، ج 12، ص 579). از منظر راغب، وزن "فِعْلَة" بیانکنندۀ حالتى است که انسان بر آن حالت است مثل جلسه حالتى از نشستن انسان؛ اما "نَعْمَة" با فتحه حرف اول، یعنى آسایش و رفاه داشتن (راغب، 1412، ص 814). "نعمة" بر نوع خاصی از تنعم دلالت میکند که میتواند مادی، مانند حواس ظاهری (لقمان: 20) یا معنوی، مانند وحدت و همدلی (آل عمران: 103) و ولایت (مائده: 20) باشد و در تقسیمبندی دیگر نعمت یا دنیوی است؛ مانند حکومت و مقام دنیایی (یوسف: 6) یا اخروی است؛ مانند نعمتهای بهشتی (مائده: 65).
واژه "نعمة" در ساختارهای اسمی "نعمة" 2 مرتبه (نحل: 53، زمر: 8) و "نعماء" 1 مرتبه (هود: 10)، درمجموع، 3 مرتبه بهترتیب همنشین "ضُرّ" و "ضرّاء" شده است. رابطۀ همنشینی "نعمة" با "ضرّ" و "نعماء" با "ضراء" رابطهای تقابلی است؛ چنانکه در سوره هود میخوانیم: و لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ ... (هود: 10). ساختار "نعماء" بر نعمتی ممتد دلالت میکند و کاربست آن در آیات همواره در برابر "ضرّاء" است (راغب، 1412، ج 4، ص 369). همچنین "نعماء" به معناى إنعامى است که اثر آن بر صاحبش ظاهر باشد و "ضرّاء" به معناى بلا و مضرتى است که از حال پریشان صاحبش خبر دهد؛ زیرا این دو کلمه از مجراى کلماتى گرفته شدهاند که مخصوص حکایت احوال ظاهرى است. افزون بر آن، این دو کلمه دلالت بر مبالغه نیز دارند (طبرسی، 1372، ج 5، ص 145).
حالت انسان پس از چشیدن نعمت بعد از ضرّ "فرح" و "فخر" است: وَ لَئنِ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیَّاتُ عَنىّ إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُور (هود: 10). علت این فخر و فرحی که انسان بدان دچار میشود، آن است که رسیدن نعمت و زوال ضرّ را دائمی و فناناپذیر میپندارد و غافل است که امر به دست او نیست، بلکه به دست غیر او است؛ همچنان که احتمال دارد آنچه از گرفتاریها و مصائب که از او برطرف شدهاند، دوباره برگردند. در سوره زمر نیز بیان میکند هنگامی که بیماری یا فقر یا مشکلی دامنگیر انسان شود، برخی با حالت "انابه" خدا را میخوانند که بیانکنندۀ اخلاص در خواندن خداوند توسط فردی است که به حالت اضطرار و گرفتاری شدید دچار شده است؛ اما پس از آنکه خداوند مشکل او را حل کرد یا خطر را از او برداشت و نعمت و آرامش را به او عطا کرد، به جای آنکه شکرگزار باشد، شرایط قبل و فیض خداوند را فراموش میکند: وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیباً إِلَیْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ ما کانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ ... (زمر: 8) و ادامۀ این نسیان نشانۀ کفر او معرفی میشود: وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّیُضِلَّ عَن سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلاً (زمر: 8). آیه: وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تَجْئَرُونَ (نحل: 53) نیز نشاندهندۀ آن است که همۀ نعمتها از جانب خداست و دیگر اینکه انسان طبعاً کفران پیشه است؛ زیرا در ابتدا که نعمتی به او میرسد، خدا را سپاس نمیکند؛ بنابراین، پیامد آن رسید ضر است. در سوره نحل، نتیجۀ کفران نعمتهای الهى در دنیا را گرسنگی و ترس میداند که مصادیقی از ضرند: ... فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ ... (نحل: 112) و خوف و جوع نسبت به "ضرّ" شمول معنایی دارند. در این همنشینی مشخص میشود ضرّ در مقابل نعمت قرار دارد و واکنش انسان قبل از اعطای نعمت به او و هنگام مس ّضرّ "دعا" و "جئر" است؛ اما پس از نعمتی که بعد از ضرّ به او میرسد، دچار "کفر"، "فرح" و "فخر" میشود.
5-2-5- سرّاء
"سرّاء" از ریشۀ سرر به معنای نعمت، آسایش و خوشحالی است (ابنمنظور، 1405، ج 4، ص 361). راغب، سرور را شادی مکتوم در قلب میداند؛ زیرا در ریشۀ سرور مفهوم "سرر" است که به معنای امر پنهان است؛ بنابراین، در سرور معنای "سرّ" ملحوظ است (راغب، 1412، ج 1، ص 404). برخی نیز آن را نقطۀ مقابل حزن گرفتهاند (طریحی، 1375، ج 3، ص 330).
کاربرد "سرور" در قرآن کریم درخصوص شادی و نشاط مؤمنان در روز قیامت به سبب عقیدۀ خالص و عمل نیکی به کار رفته است که در دنیا انجام دادهاند: فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً (انسان: 11). همچنین در جای دیگر آمده است: فَأَمَّا مَنْ أُوتىِ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَسَوْفَ یحُاسَبُ حِسَابًا یَسِیرًا وَ یَنقَلِبُ إِلىَ أَهْلِهِ مَسْرُورًا (انشقاق: 7-9). واژه "سرّاء" از ریشه "سرر" نیز در دو آیه از قرآن کریم آمده که در هر دو همنشین "ضرّاء" است (آل عمران: 134، اعراف: 95).
خداوند در سوره آل عمران ویژگیهای محسنین را چنین بیان میکند: الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنین (آل عمران: 134)؛ یعنی نیکوکاران در حالت "سرّاء" یعنی هنگام "حال خوش" و در حالت "ضرّاء" یعنی هنگام "حال بد" انفاق میکنند و حالات روحى مختلف هرگز مانع بخشش آنها نمیشود (فخر رازی، 1420، ج 9، ص 366؛ طبرسی، 1372، ج 2، ص 837). ساختار این دو واژه که همراه با مد است، بیانکنندۀ پایداربودن هر دو حالت است. در سوره اعراف نیز "سرّاء" در تقابل "ضرّاء" آمده است: وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُون (اعراف: 95). در این آیه، منطق کفار را بیان میکند که به جاى اینکه نعمت و آسایش و سلامتی و "نقمت و سختی" را به دست خدا و مایۀ امتحان و گاه نشانۀ غضب الهی بدانند و رو به سوى او بیاورند، براى اغفال خود به این دلیل رو می آوردند که اگر براى ما مصائب و گرفتاریهایی پیش آمد، چیز تازهاى نیست؛ پدران ما نیز گرفتار چنین مصائب و مشکلاتى شدند. دنیا فراز و نشیب دارد و براى هر کس دوران راحتى و سختى بوده است، سختیها امواجى ناپایدار و زودگذرند (ابنعاشور، 1420، ج 8، ص 207). از آنچه آمد میتوان گفت سراء حالت پایداری است که سبب سرور و خوشحالی فرد میشود و یک شادی درونی و قلبی است؛ برخلاف ضراء که موجب حال بد و رنجی درونی برای انسان است. این همنشینی تقابلی نشان میدهد ضرّاء حالتی درونی و روحی در مقابل خوشحالی و سرور درونی و پایدار است.
نمودار رابطۀ همنشینهای ضرّ در قرآن کریم
6- تحلیل معناشناختی ضرّ ازطریق جانشینها
برای دستیابی به واژۀ جانشین نفس از معناشناسی مبتنی بر بافت زبانی و رویکرد ساختگرا در معناشناسی بهره گرفته شده است. در رویکرد ساختگرا پس از انتخاب واژه و استخراج نمونههای کاربردی آن در قرآن در گام اول همنشینهای واژه، احصاء و از میان همنشینها پربسامدترین همنشینها انتخاب و به احصای همنشینهای همنشین پرداخته میشود. توجه به دو نکته در این استخراج ضرروی است؛ یکی معنایی مشترک میان دو واژهای که بهعنوان جانشین انتخاب میشوند و دیگر هیأت و ساختار واژه که باید مشابه کلمۀ جانشین باشد (سلماننژاد، 1391، ص 72). در این راستا سه مفهوم "شر، عذاب، رجز" شناسایی شد.
6-1- شرّ
واژه "شرّ" به معنای "بدی و ضرر" و چیزى است که همه از او روى بر مىتابند؛ چنانکه "خیر" چیزى است که همه به او متمایلاند (راغب، 1412، ص 448)؛ بنابراین، "شرّ" ضدّ "خیر" است (جوهری، 1376، ج 2، ص 695). فساد و ظلم نیز از معانی آن ذکر شده است (طریحی، 1375، ج 3، ص 344).
واژه "شرّ" با ساختار اسمی "شرّ، شرر، اشرار" درمجموع، 31 مرتبه در 22 سوره از قرآن کریم آمده که 4 مرتبه با فعل"مسّ" همنشین شده است که از پربسامدترین همنشینهای "ضرّ" بهشمار میرود (رک: اسراء: 83، فصلت: 49، فصلت: 50، معارج: 20).
از مقایسۀ آیات مشخص میشود "ضرّ" در سیاقی، مشابه با سیاقی به کار رفته که "شرّ" در آن آمده است. مقایسه آیه: ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تجَئرُون (نحل: 53) با آیه: وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَریضٍ (فصلت: 51)، همچنین آیه: وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ کانَ یَؤُساً (اسراء: 83) با آیه: وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً (یونس: 12) نشان میدهد علاوه بر اینکه واژگان "ضرّ و شرّ" هر دو با واژگان "مسّ و دعا" در آیات مختلف همنشین شدهاند، ساختار نحوی و تشابه معنایی آیات نیز نشاندهندۀ رابطۀ جانشینی "ضّر" و "شرّ" با یکدیگر است.
تحلیل واژگان همنشین شرّ و بررسی ارتباط میان آنها مشخص میکند رخدادهای عالم، یکی از چهار حالت را دارند: برخی از آنها ظاهری ناخوشایند دارند، اما در باطن خیرند؛ چنانکه خداوند میفرماید: کتب عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَکُم؛ آیه بیان میدارد جهاد برای برخی ناخوشایند است، اما خیر است. برخی دیگر از پدیدههای عالم، ظاهری خوشایند دارند، حال آنکه آن پدیده، شرّ است: عَسىَ أَن تُحِبُّوا شَیًا وَ هُوَ شَرٌّ لَّکُم (بقره: 216). در برخی دیگر از رخدادها شرّ و ناخرسندی بهطور همزمان وجود دارد: إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً؛ هنگامی که بدی به او برسد، بیتابی میکند (معارج: 20). درمقابل، برخی دیگر از پدیدهها خرسندی و خیر را به شکل توأمان دارند: وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُواْ بهَا؛ و هنگامى که رحمتى به مردم بچشانیم، از آن خوشحال مىشوند (روم: 36). درواقع ماهیت شرّ در قرآن به گونهای تبیین میشود که با حوزة معرفت شناسی در ارتباط است؛ به این معنا که گاهی انسان به دلیل نداشتن علم کافی پدیدههای عالم را خیر یا شرّ میداند. درمجموع، از همنشینی واژگان "تحبوا" با "شرّ" و "تکرهوا" با "خیر" و تقابل واژگان "تحبوا" با "تکرهوا" و "خیر" با "شّر" در آیه: کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَ عَسىَ أَن تَکْرَهُواْ شَیًا وَ هُوَ خَیرٌ لَّکُمْ وَ عَسىَ أَن تُحِبُّوا شَیًا وَ هُوَ شَرٌّ لَّکُم (بقره: 216) رابطۀ عموم و خصوص من وجه میان خرسندی و ناخرسندی با خیر و شر وجود دارد.
"امتحان الهی" در قرآن کریم، یکی از حکمتهای وجودی شرور معرفی میشود. مواد امتحانی، طبق آیات قرآن به چهار گروه خیر و شرّ، ملایمات و ناملایمات تقسیم میشود. آنجا که خیر و شرّ است، میفرماید: وَ نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَ الخَیرِ فِتْنَةً (انبیا: 35) و آنجا که وسیلۀ امتحان ملایمات است، میفرماید: فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَئهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبىِّ أَکْرَمَن (فجر: 15). قرآن ناملایمات را نیز وسیلۀ امتحان بیان کرده است: وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشىَءٍ مِّنَ الخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَات (بقره: 155). مراد از شرّ و خیر در این آیه، شرّ و خیر دنیوی است؛ زیرا واژه "شرّ" با "نبلوکم" همنشین شده و از آنجایی که دنیا سرای امتحان است، مراد از شرّ در این آیه، شرّ دنیوی خواهد بود. شایان ذکر است گاهی این شر، از طرف دیگر انسانها است و دشواریهایی است که انسانها برای یکدیگر پدید میآورند؛ چنانکه در سوره فلق آمده است: وَ مِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ. وَ مِن شَرِّ النَّفَّثَاتِ فىِ الْعُقَدِ. وَ مِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد (فلق: 3-5). این شر از سه ناحیه، یعنی افرادی که به قصد شرارت شبانه وارد میشوند، جادوگران و حسودان مطرح میشود.
آیات قرآن ضمن تبیین شرور دنیوی، به شرور اخروی نیز توجه کرده است: فَوَقَئهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیَوْم ... (انسان: 11). طبق آیۀ شریفه، خداوند تصریح میکند افرادی را از شرّ آن روز نگه میدارد؛ بنابراین، در آن روز شرّ وجود خواهد داشت. در آیات دیگری شرّ روز قیامت مفهومسازی شده است: وَ لَا یحْسَبنَ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِمَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَیرًا لَّهُم بَلْ هُوَ شرَ لَّهُمْ سَیُطَوَّقُونَ مَا بخِلُواْ بِهِ یَوْمَ الْقِیَمَةِ ... (آل عمران: 180). این آیه روز قیامت را زمان وقوع شری میداند که در دنیا اسباب آن محقق شده است و گریبان افراد بخیل را میگیرد که در دنیا از انفاق کوتاهی میکردند.
بنابراین، "شرّ" عملی است که وقتی به انسان میرسد، او را مأیوس و ناامید میکند؛ زیرا هیچ خیری در آن نمیبیند، اما در برابر "ضرّ" خدا را میخواند و به او پناهنده میشود (یونس: 12)؛ بنابراین، "ضرّ" لزوماً معنای منفی ندارد و ممکن است ظاهرش ناخوشاند باشد، اما نتیجه و آثاری مثبت داشته باشد. دیگر اینکه "ضرّ" تنها در "دنیا" گریبان انسان را میگیرد؛ در حالی که "شرّ" در "دنیا و آخرت" میتواند به انسان برسد؛ ازاینرو، شمول معنایی شرّ از ضرّ بیشتر است.
6-2- عذاب
عذاب از ریشۀ عذب، در لغت به معنای "عقوبت و شکنجه" (ابنمنظور، 1414، ج 1، ص 585) و"منع" است (زبیدی، 1414، ج 2، ص 212). راغب میگوید به آن سبب عذاب را عذاب گویند که از راحتی و آسایش منع میکند و آن را از بین میبرد (راغب، 1412، ص 555).
مشتقات "عذب" 373 مرتبه در قرآن کریم در ساختهای متفاوت به کار رفته است (رک: المعجم المفهرس). واژه عذاب در دنیا و آخرت به کار رفته است. در بیشتر آیات قرآن کریم، عذاب از جانب خداوند است؛ اما در برخی آیات، عذاب را به انسان نسبت دادهاند؛ مثل عذاب قوم بنیاسرائیل توسط فرعون (بقره: 49، یس: 18).
عذاب در آیات قرآن کریم با واژگان "کفر" (آل عمران: 177، توبه: 3)، "نفاق" (انفال: 50، توبه: 101، توبه: 68)، "ظلم" (بقره: 254، زمر: 24، یونس: 52)، "کذب" (طه: 48، حج: 57)، "کبر" (نساء: 173)، "ضلالت" (احزاب: 66 و 67) دارای نسبت همنشینی است. بر اساس این، مفهوم عذاب در قرآن کریم به مفهوم نوعی دشواری و محرومیت دلالت دارد که بر اثر کفر، کبر، نفاق و ... حاصل میشود و سیاق انذار دارد.
واژه "عذاب" در برخی آیات، با فعل "کشف" همنشین شده که از همنشینهای فعلی "ضرّ" است: ... فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنهْمُ الْعَذَابَ إِذَا هُمْ یَنکُثُون (زخرف: 49 و 50). رَّبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ. (دخان: 12-14). ساختار نحوی این آیات مانند آیاتی است که ضرّ و کشف با یکدیگر همنشیناند و با حرف اضافه "عن"، در کنار مفعول خود یعنی عذاب قرار گرفتهاند؛ همانطور که در آیاتی که پیشتر بررسی شد فعل کشف با مفعول خود یعنی "ضرّ" قرار داشت: ثُمَّ إِذا کَشَفَ الضُّرَّ عَنْکُمْ إِذا فَریقٌ مِنْکُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُون (نحل: 54)، فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ (یونس: 12). ساختار معنایی این دو دسته آیات نیز با یکدیگر مشابهت دارند؛ بدین معنا که انسان قبل از کشف عذاب، "اظهار هدایت و ایمان" میکند؛ اما بعد از کشف عذاب، "پیمانشکنی" میکند و از سخن خود "روی بر میگردانند"؛ همانگونه که انسان قبل از کشف ضرّ "خداوند را میخواند"، پس از کشف ضرّ، به پروردگار "شرک میورزد" و از "خداوند رویگردان میشود" و در زمره "مسرفین" قرار میگیرد.
درنتیجه، عذاب هم در دنیا و هم در آخرت گریبان انسان کافر را به نسبت کفری که دارد، میگیرد؛ اما مس ّ و کشف ضرّ، فقط برای دنیا استعمال شده است. همچنین، عذابْ مختص کافران، منافقان، تکذیبکنندگان، گمراهان، ظالمان و مستکبران است؛ اما "ضرّ" بهضرورت به افراد خاطی اختصاص ندارد؛ بلکه گاه برای آزمایش و امتحان به مؤمنان و حتی پیامبران الهی نیز میرسد. مؤلفۀ مشترک بین "عذاب" و "ضرّ" آن است که انسان تربیتنیافته در واکنش نسبت به هر دو، زمانی که از طرف خداوند برداشته میشوند، از خداوند رویگردان میشود و به حالت شرک و کفر بر میگردد.
6-3- رجز
رجز در لغت به معنای حرکت و اضطراب است (راغب، 1412، ص 341) که به "عذاب" نیز معنا شده است (طریحی، 1375، ج 4، ص 19).
رجز 10 مرتبه در 7 سوره از قرآن کریم به کار رفته است (رک: المعجم المفهرس). "رجز" در همنشینی با "سماء" و "أنزل" نوعی عذاب الهی است که از آسمان نازل میشود: إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلى أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ (عنکبوت: 34) و به ظالمان و کافران به سبب ظلم و فسقشان اختصاص دارد: ْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُون (بقره: 59)، فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَظْلِمُون (اعراف: 162) و در عبارت "وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطان" نیز به معناى پلیدى و نجاست است؛ یعنی وسوسههاى پلیدى که شیطان در قلب او وارد میکند (جرجانی، 1430، ج 1، ص 725). بنابر آیات قرآن، "رجز" عذابی است که در دنیا به عهدشکنان وارد میشود (اعراف: 135) و در آخرت نیز کافرانی بدان دچار خواهند شد که بر انکار معاد اصرار میورزیدند (سبأ: 5، جاثیه: 11). این عذاب، عذابی دردناک و زشت است که موجب اضطراب و ناراحتی میشود.
رجز در 2 آیه از قرآن کریم با فعل"کشف" همنشین شده و دارای ساختار نحوی و معنایی مشابه با آیاتی است که فعل "کشف" با "ضرّ" همنشین شده است. چنانچه در سوره اعراف آمده است: ... لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ ... (اعراف: 134). هنگامی که بنیاسرائیل هنگام وقوع رجز از حضرت موسی خواستند تا خدا را "بخواند" و "ادعای ایمان به خدا و رسالت او" را کردند؛ اما پس از کشف رجز، "پیمان خود را شکستند" و "از ایمانآوردن رویگرداندند". مؤلفۀ مشترک بین "رجز" و "ضرّ" آن است که انسان کافر در واکنش نسبت به هر دو، زمانی که از طرف خداوند برداشته میشوند، از خداوند رویگردان میشود و به کفر و پیمانشکنی خود بر میگردد؛ اما "ضرّ" بهضرورت به افراد خاطی اختصاص ندارد؛ بلکه گاه برای آزمایش و امتحان به مؤمنان و حتی پیامبران الهی نیز میرسد.
نمودار جانشینهای ضرّ در قرآن کریم
نتیجه گیری
ساختار اسمی "ضُرّ" بهعنوان بیشترین کاربرد این ریشه در نقش فاعلی همنشین فعل "مسّ" و در نقش مفعولی همنشین فعل "کشف" در آیات قرآن کریم است. کاربست بالای وجه مضارع "یضرّ" بیانکنندۀ استمرار وقوع این فعل در حیات انسان است.
از همنشینی "مسّ" با "ضرّ" مشخص شد "ضرّ" زیانی است که وجود انسان را در بر میگیرد؛ طوری که آن را کاملاً درک میکند؛ اما چون امید به دفع آن دارد، به خداوند پناهنده میشود و از او استعانت میجوید و این سختی به حدی زیاد است که انسان از "همهجا قطع امید میکند" و "تنها خدا را میخواند". مسّ ضرّ در آیات قرآن کریم بهعنوان یک سنت الهی برای آزمایش انسانها و تعیین درجۀ ایمان و منزلت وجودی آنها معرفی شده است. این سنتی است که همۀ انسانها و امتهای هر زمانه بدان دچار میشوند تا برای اهل ایمان و انبیای الهی موجب ترفیع درجات شود و نیز موجب تنبه و بیداری افرادی شود که از راه هدایت فاصله گرفتهاند؛ شاید در برابر خداوند سر فرود آورند. همچنین، همنشینی این واژه با "کشف" نشان میدهد "ضرّ" همچون پردهاى بر چهرۀ جان و تن انسان مىافتد و چهرۀ حقیقى را که سلامت، آسایش و آرامش است، مىپوشاند؛ به همین سبب، برطرفساختن این اندوه و ناراحتى "کشف ضرّ" تلقى مىشود که این عمل در آیات قرآن، تنها به خداوند متعال نسبت داده شده است. واکنش انسانها پس از کشف ضرّ، دو گونه است؛ غیر اهل ایمان، به جای تنبه و بیدارشدن ایمان فطریشان، اعراض میکنند و نسبت به نعمت نجات از ضرّ، ناسپاس میشوند، به شرک و اسراف روی میآورند، در طغیانشان اصرار و لجاجت مىورزند و در این وادى سرگردان مىمانند و برگشت این حالت را احتمال نمیدهند و دچار "فرح" و "فخر" میشوند. در آیات، تنها افراد دارای "صبر" و "عمل صالح" در برابر سختیها از این توصیف استثنا هستند و در برابر این صبر به اجر و مغفرتی بزرگ بشارت میدهد. با عنایت به مصادیق "بأساء و ضراء" و باهمآیی این دو واژه، روشن شد بأساء ناظر بر آسیبهای اجتماعی چون جنگ، عذاب و درگیری و اختلاف است و ضراء ناظر بر آسیبهای فردی چون ترس از غرقشدن، از دست دادن خانواده، بیماری و ... است و "بأساء" و "ضرّاء" که همنشینهای اشتدادیاند، همشمولاند و در یک طیف امور مشابه قرار میگیرند.
ضرّ مفهوم و حالتی است که در همنشینی تقابلی با مفاهیم نفع، رحمت، نعمت و سراء قرار دارد. "ضرّ" باوجود اینکه در ظاهر سودمند نیست، در باطن دارای منفعت و عاملی برای تنبیه، تنبّه و آزمایش الهی است و در مقابل مفاهیمی همچون رحمت، نعمت و سراء قرار دارد؛ بدین معنا که به دلیل وسعت رحمت الهی، خداوند ارادۀ ضرّ برای کسی نمیکند و این خود انسانها هستند که با عملکرد نادرست خویش چنین میخواهند. واکنش انسان پس از رسیدن رحمت بعد از ضرّ، "مکر و کفر" است و بعد از رسیدن نعمت بعد از مس ّضرّ، به "کفر، فخر و فرح" دچار میشود و این در حالی است که همواره هنگام مسّ ضرّ، تنها خدا را خوانده است! تقابل نعماء و ضراء در تبیین حکایت این واژگان بر احوال ظاهری انسان است؛ همانگونه که "نعماء" به معناى إنعامى است که اثر آن بر صاحبش ظاهر باشد، "ضرّاء" به معناى بلا و مضرتى است که از حال پریشان صاحبش خبر دهد. چنانچه تقابل سراء و ضراء نیز در بیان حالت درونی انسان در شرایط متفاوت حیات دنیوی است؛ یعنی سراء حالت پایداری است که سبب سرور و خوشحالی فرد میشود، برخلاف ضراء که موجب حال بد برای انسان است.
تحلیل آیات قرآن کریم نشان داد "ضرّ" با "شرّ"، "عذاب" و "رجز" دارای رابطۀ جانشینی است و در یک حوزۀ معنایی قرار میگیرند؛ با این تفاوت که "شرّ" عملی است که وقتی به انسان میرسد، او را مأیوس و ناامید میکند؛ زیرا هیچ خیری در آن نمیبیند؛ اما در برابر "ضرّ" خدا را میخواند و به او پناهنده میشود؛ بنابراین، "ضرّ" بهضرورت معنای منفی ندارد و ممکن است ظاهرش ناخوشاند باشد؛ اما نتیجه و آثاری مثبت داشته باشد. "ضرّ" تنها در دنیا گریبان انسان را میگیرد؛ در حالی که "شرّ"، "عذاب" و "رجز" در دنیا و آخرت میتواند به انسان برسد. درواقع ضرّ نوعی شر است. این رابطه در "عذاب" و "رجز" نیز وجود دارد؛ یعنی "رجز" نوعی عذاب است که به فرد خاطی در دنیا و آخرت به سبب نوع گناهش میرسد و رابطۀ آنها شمول شرّ است. "عذاب" و "رجز" به افراد خاطی اختصاص دارد؛ اما "ضرّ" و "شرّ" ممکن است به همۀ انسانها در دنیا برسد و وسیلهای برای امتحان و آزمایش آنها باشد تا موجب رشد و اعتلای وجودی آنان شود.
مؤلفههای معنایی ضرّ با توجه به روابط همنشینی و جانشینی
مصادیق ضرّ در آیات قرآن کریم
[1] - علت آنکه فعل در ساختار "یمسسک" آمده و بهصورت مشدد یعنی"یمسّ" استعمال نشده آن است که بهوسیلۀ "باء" متعدی شده و دارای دو مفعول است و اگر تنها یک مفعول داشته باشد و بدون باء متعدی شود، فعل مشدّد میشود (ابنشهر آشوب، 1369، ج1، ص 84).