linguistic Stylistic miracles in the Holy Qura(The study of system theory in Zomar Sura)

Author

Assistant professor of Arabic Language and literature - University of Isfahan, Isfahan, Iran

Abstract

No doubt that the  Scientists  Paid attention to Holy Quran since coming off the Prophet (pbuh) and the topic that they placed great care is Quranic system and its relationship with the miracle that peaked when Abd _ alghaher Al _ Jorjani he drew from all springs which preceded and called for system idea and Philosophized it by  his Logical approach and Conscious Thought.
Therefore, this research aims to study this theory in Zomar Sura, using the descriptive, analytical approach, referring to the definition of the systems and the most important views of the scientists, meditating in the three parts of the systems, namely: the words, compositions, meaning.
The results of the study revealed that compatibility is clear in Sura in its different levels, such as words, compositions, and meaning. And there is complete harmony in using different styles as well as the presence of eloquence imagery combined with the exact expressions.

Keywords

Main Subjects


Article Title [Persian]

اعجاز زبانی - سبکی قرآن کریم (بررسی نظریۀ نظم در سورۀ زمر)

Author [Persian]

  • سمیه حسنعلیان
استادیار گروه زبان و ادبیات عربی، دانشکده زبان‌های خارجی، دانشگاه اصفهان، ایران
Abstract [Persian]

از مسائلی که دانشمندان حوزۀ علوم قرآن از همان ابتدای نزول توجه ویژه‌ای به آن داشته‌اند، نظم قرآنی و ارتباط آن با مسئلۀ اعجاز است تا اینکه این مهم نزد عبدالقاهر جرجانی به اوج خود رسید؛ چه وی با اسلوبی منطقی آن را سامان داد و نظریه‌ای ارائه کرد. در این مقاله کوشش شده است تا ضمن اشاره به نظم، تعریف آن و بیان دیدگاه علما در این زمینه با روش توصیفیتحلیلی و با نظر به اجزای سه‌گانۀ این نظریه یعنی واژه، ترکیب و معنی آن را در سورۀ مبارکه زمر بررسی ‌و با دقت علمی تبیین کند. مهم‌ترین یافته‌های پژوهش بر وجود هماهنگی و انسجام در سطوح مختلف چون واژگان، عبارات و معنی رهنمون است و اینکه این هماهنگی و نظم در به‌کارگیری اسالیب مختلف زبانی کاملاً نمود داشته است، مضاف بر آنکه تصاویر بیانی زیبا با عبارات و تعابیر دقیق برای بیان مفاهیم والا و ارزش‌های متعالی همراه شده است.

Keywords [Persian]

  • قرآن کریم
  • نظم
  • سورۀ زمر
  • اعجاز
  • هارمونی

- مقدمه

توجه به مطالعات و پژوهش‌های قرآنی و اهمیّت آن در شناخت کلام خداوند متعال بر هیچ‌کس پوشیده نیست و نتیجۀ تلاش دانشمندان حوزۀ علوم قرآن و توجه ایشان به این کتاب مقدس از جنبه‌های مختلف سبب انباشته‌ شدن کتابخانه‌ها به کتاب‌هایی شد که در زمینه‌های مختلف تفسیری،بلاغی، نحوی، زبانی و ... به قرآن پرداخته‌اند.

از سوی دیگر، علم بلاغت از دانش‌های توجه‌برانگیز و مهم در زبان عربی بوده است که دانشمندان و محققان برای شناخت هر چه بهتر معانی و نیز زبان قرآن، این علم را در خدمت قرآن کریم به کار گرفته‌اند.

نکتۀ درخور توجه دیگر اینکه با مراجعه به کتاب‌ها و مطالعات پیشین می‌توان انواع وجوه اعجاز قرآن کریم را یافت که دانشمندان به آن پرداخته‌اند مانند: اعجاز بیانی، علمی، غیبی و اعجاز نظم.

 به گزاف نگفته‌ایم که نظم قرآن کریم، همیشه توجه دانشمندان حوزۀ علوم بلاغی را جلب کرده است و سرآمد ایشان عبدالقاهر جرجانی (متوفای 471 ه) است که با بهره‌گیری از دیدگاه‌ها و نظرات علمای پیشین نظریۀ نظم را ارائه کرد.

نظر به اهمیت موضوع نظم قرآنی مقالۀ حاضر به بررسی و تطبیق این نظریه بر یکی از سوره‌های قرآن پرداخته است.

جامعۀ آماری پژوهش شامل سورۀ مبارکۀ زمر است و روش استفاده‌شده توصیفی‌تحلیلی است و همچنین از روش کتابخانه‌ای نیز بهره گرفته شده است.

از مهم‌ترین اهداف پژوهش عبارت‌اند از:

- بررسی نظم سورۀ مبارکه زمر؛

- توجه به اجزای سه‌گانۀ نظم مانند واژه، ترکیب و معنی؛

- بیان ویژگی‌های ‌خاص سورۀ زمر؛

- شرح و توضیح هماهنگی بین عناصر نظم در سورۀ بررسی‌شده؛

- اشاره به انواع تصاویر در سورۀ مبارکه.

اما دربارۀ پیشینه تحقیق آنکه چندین پژوهش در این‌باره یافت ‌شد و اشاره به آنها خالی از لطف نخواهد بود مانند:

- کتابی با عنوان «النظم‌القرآنی فی سورة‌الرعد»، از محمدبن سعدالدبل، بی‌‌تا، بی‌جا: عالم‌الکتب؛

- پایان‌نامه‌ای با عنوان «النظم‌القرآنی فی سورة هود دراسة أسلوبیة» از مجدی عایش عودة أبولحیة، کارشناسی ارشد، 2009م، الجامعة‌الإسلامیة غزة؛

- پایان‌نامه‌ای با عنوان «النظم‌القرآنی فی سورة یوسف» از جمال رفیق یوسف‌الحاج علی، کارشناسی ارشد، 2000م، دانشگاه النجاح‌الوطنیة نابلس؛

- مقاله «الإعجاز‌القرآنی و نظریة‌النظم» از دکتر حاتم صالح‌الضامن، مجله آفاق‌الثقافة والتراث، 1424هـ..

 تاکنون پژوهشی جامع در بررسی و تطبیق این نظریه بر سورۀ زمر یافت نشد.

 

2- تعریف نظریۀ نظم و بیان دیدگاه علما دربارۀ آن

فرهنگ‌های لغت در تعریف واژۀ نظم این‌گونه بیان داشته‌اند: «النظم: التألیف، نظمه ینظمه نظماً ونظاماً ونظّمه فانتظم وتنظّم، ونظمت اللؤلؤ أی جمعته فی السلک والتنظیم مثله ومنه نظمت الشعر ونظّمته و نظم الأمر علی المثل وکلّ شیء قرنته بآخر أو ضممت بعضه إلی بعض فقد نظمته، والنظم: ما نظمته من لؤلؤ و خرز وغیرهما واحدته نظمة» (ابن منظور، «ن‌ظ‌م»).

صاحب جمهرة ‌اللغة نظم را این‌گونه تعریف کرده است: «النظم: أصل یدلّ علی تألیف الشیء ومنه نظم الخرز وغیره ونظم ینظم نظماً ونظاماً ونظّم تنظیماً والنظم کواکب فی السماء تسمی النظم وهی من نجوم الجوزاء» (ابن درید، 1345هـ، «ن‌ظ‌م»). زمخشری این‌گونه بیان داشته که: «نظمت الدرّ ونظّمته ودرّ منظوم ومنظّم ومن المجاز:‌ نظم الکلام وهذا نظم حسن، وانتظم کلامه وأمره ولیس لأمره نظام إذا لم تستقم طریقته» (1923م، «ن‌ظ‌م»).

 با توجه به تعاریف بالا به نظر می‌رسد معنای لغوی نظم به دلالت مادی آن ارتباط داشته و در طی پیشرفت و توسعۀ معنایی از مرتب‌‌‌کردن گوهرها (معنای مادی) به نظم کلام و هماهنگی بین اجزای آن (معنای معنوی) رسیده است.

در زمینۀ تعریف اصطلاحی نظم شاید جاحظ نخستین کسی است که به تعریف آن پرداخته است. خلاصۀ نظر وی آن است که صرف‌نظر از معانی والای قرآنی، اعجاز قرآن به نظم آن مربوط است؛ زیرا خداوند متعال از مشرکان خواست اگر می‌توانند ده سوره مانند سوره‌های قرآن در نظم و زیبایی بیاورند؛ اگرچه متضمن معنای باطل و دروغین باشد (شیخ امین، 1994م، ص 154).

عبدالقاهر جرجانی در تعریف نظم به‌ معنای لغوی آن نظر داشته است: «بدان که نظم تنها آن است که سخنت را به گونه‌ای که علم نحو می‌طلبد قرار دهی و بر طبق قوانین و اصول آن عمل کنی و روش‌های آن را بشناسی و از آن منحرف نشوی و همه اصولی را که این علم برایت قرار داده بشناسی و از آن تخطی نکنی» (جرجانی، 1992م، ص 81)، و در جای دیگر این‌گونه بیان داشته که: «مراد از نظم کلام این نیست که الفاظ و واژگان پشت سر هم بیان شوند؛ بلکه باید معانی آنها هماهنگ باشد و آن معانی به‌صورتی که عقل می‌طلبد بیان شود» (همان،  ص 49). وی شناخت نظم قرآن را جهت شناخت اعجاز قرآن گریزناپذیر دانسته است؛ همانگونه که تأکید دارد کلام عرب و اشعارشان باید بدین منظور بررسی و کنکاش نقدی شود (همان پیشین، ص 29).

خلاصه اینکه در نظم باید به دو مسئله توجه کرد: اول معنایی که از آن سخن گفته می‌شود و دوم لفظ یا واژه که آن معنا را بیان می‌دارد (عباس، 1999م، ص 85).

و عبدالقاهر بر این مطلب تأکید دارد که اعجاز قرآن ناشی از نظم آن است و گفته است: «این‌گونه دربارۀ نظم ثابت شده است که جویندۀ اعجاز نظم قرآنی باید آن را در نحو آن بجوید و در معانی، احکام، اصول، ‌فروق ، و مواضیع نحوی به جست‌وجو بپردازد و از این نمونه‌ها و بررسی آنها گریزی ندارد» (جرجانی، 1992م، ص 526).

به‌طور کلی و با نظر به دیدگاه علما در زمینۀ نظم قرآنی و ارتباط این نظریه با علم نحو به نظر می‌رسد نظم از سه جزء اساسی واژه، ترکیب و معنا تشکیل می‌شود.

البته نباید از نظر دور داشت که بسیاری از معاصران نیز به این نظریه توجهی ویژه داشته‌اند و در این میان نظر محمد مندور از اهمیتی ویژه برخوردار است؛ چرا که معتقد است روش عبدالقاهر همان است که زبان‌شناسی اروپایی در عصر جدید به آن رسیده است و آن همان روش دانشمند سوئیسی سوسور است؛ چه زبان‌شناسی جدید مانند عبدالقاهر بر این باور است که زبان تنها مجموعه‌ای از واژگان نیست؛ بلکه بین واژگان روابط بسیار و عدیده‌ای نهفته است که باید به آنها توجه شود (مندور، بی‌تا، ص 146).

 

3- بررسی نظریۀ نظم در سورۀ زمر

در این بخش از مقاله به تطبیق نظریۀ نظم در سورۀ زمر می‌پردازیم و به عناصر نظم در این سوره توجه می‌کنیم.

 

3-1- واژگان

در بررسی هر متنی توجه به واژگان و الفاظ از اهمیت خاصی برخوردار است؛ چرا که واحدهای کوچک سازندۀ متن هستند و برای فهم متن باید به واژه‌ها توجه کرد و این واژگان از ویژگی‌هایی برخوردارند که باعث شگفتی شده است و کوچکترین واحد معنادار در کلام محسوب می‌شوند (اولمان، بی‌تا، ص 19). برخی برای واژگان اهمیت خاصی قائل شده‌اند و آن را به تعریف واردشده در فرهنگ‌ها محدود نساخته؛ بلکه برای آن معنایی منطقی قائل‌اند و معتقد هستند هر کلمه فضای عاطفی خاصی دارد که بر حسب کاربردش در کلام ظاهر می‌شود و از این رهگذر به اهمیّت سیاق و نقش آن در تعیین ماهیّت واژه اشاره دارند؛ چرا که سیاق است که ارزش واژه را در متن حاضر مشخص می‌کند و از بین معانی مختلف و گونه‌گون آن یکی را که مناسب متن حاضر است برمی‌گزیند و به ذهن خواننده متبادر می‌کند (فندریس، 1967م، ص 235).

واژگان در متن مقدس قرآن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می‌شوند و هر یک با سیاق و بافت واردشده در آن کاملاً هماهنگ است؛ به‌گونه‌ای که اگر سعی در جابه‌جایی حتی کلمه‌ای با کلمۀ دیگر شود معنای منظور بیان نمی‌شود؛ گویا هر واژه‌ای معنای منحصر به فرد خود را دارد و از نورانیت ویژه‌ای برخوردار است (ابوزهره، 1970م، ص104). علت این امر هم در بلاغت موجود در کلام است که دقت در انتخاب واژگان را می‌طلبد که کاملاً معنای منظور را برساند و مطابقت کامل بین لفظ و معنا وجود داشته باشد (بوطی، 1996م، ص136).

از ویژگی‌های متن قرآن این است که در انتخاب و اختیار صیغه‌های جمع نهایت دقت به کار رفته است، و صیغه‌هایی انتخاب شده که با سیاق هماهنگ بوده و با معنا متفق است. برای نمونه کلمۀ «العباد» در آیۀ: ﴿قُلْیاعِبَادِالَّذِینَآمَنُوااتَّقُوارَبَّکُمْلِلَّذِینَأَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ﴾ [زمر 39: 10]، و یا ﴿قُلْیاعِبَادِیالَّذِینَأَسْرَفُواعَلَىأَنْفُسِهِمْلَاتَقْنَطُوامِنْرَحْمَةِاللَّهِإِنَّاللَّهَیغْفِرُالذُّنُوبَجَمِیعًاإِنَّهُهُوَالْغَفُورُالرَّحِیمُ﴾ [زمر 39: 53] رادرنظربگیریمکهدراینسیاقصیغه«العبید»به‌کار نرفته با اینکه آن هم جمع (عبد) است.

واژۀ «العباد» در قرآن کریم حدود 93 بار به‌کار رفته است (الأصفهانی، 1997م، ریشۀ عبد)، و اکثر نمونه‌ها به‌صراحت بر طاعت و اخلاص عبادت آنان دلالت دارد؛ اما کلمۀ «العبید» در قرآن فقط 5 بار به کار رفته و در سیاق نفی، صفت ظلم از خداوند متعال است مانند آیات زیر: ﴿وَمَارَبُّکَبِظَلاَّمٍلِّلْعَبِیدِ﴾ [فصّلت41/ 46] و﴿وَمَاأَنَابِظَلاَّمٍلِّلْعَبِیدِ﴾ [ق50/ 29] و﴿وَأَنَّاللَّهَلَیْسَبِظَلاَّمٍلِّلْعَبِیدِ﴾ [آلعمران 3/ 182،الأنفال 8/ 51،الحج 22/ 10]و فرق بین دو صیغۀ جمع در این است که «عبید» برای مردم و «عباد» برای خداوند به کار می‌رود، از این‌رو گفته می‌شود: عبید‌الناس، عبادالله. (ابن جنی، 1969م، ص 89).

محققان معاصر به‌ترکیب صوتی و آوایی هر دو صیغه توجه کرده‌اند و این‌گونه بیان داشته‌اند که انتقال صوت در «عباد» از کسره به فتحه و بعد از آن استطاله به الف صورت گرفته است که خود الف گویی به عزت و رفعت و سربلندی زندگی مؤمنان اشاره دارد؛ درحالی که انتقال حرکت در «عبید» از فتحه به کسره و بعد از آن استطاله به یاء بوده که در وسط کلمه یادآور سرشکستگی نفس و در ذلت و خواری بودن آن است و اینها کسانی هستند که در خواری بندگی مردم قرار دارند (الخالدی، 1992م، ص 58). 

نکتۀ ظریف دیگری که در این موضوع وجود دارد تفاوت کاربرد واژۀ عباد در دو آیه یاد شده است که مربوط به ذکر حرف یاء در پایان واژۀ «عبادی» است و آن اینکه ذکر یا حذف آن جز هدف اختصار، غرض دیگری نیز دارد؛ بدین ترتیب که هر کجا یاء ذکر شود کلمه وسیع‌تر و شامل‌تر بوده است؛ یعنی گویا اینکه «عبادی» طیف وسیع‌تری از افراد را در بر می‌گیرد و افزایش طول بنای کلمه، وسعت مجموعه را نشان می‌دهد (صالح‌السامرائی، 2008م، ص31)؛ همان‌گونه که در جای دیگری خداوند متعال بیان داشته است که: ﴿مَاأَکْثَرُالنَّاسِوَلَوْحَرَصْتَبِمُؤْمِنِینَ﴾ [یوسف 12: 103]. ویاوقتی می‌فرماید: ﴿فَبَشِّرْعِبَادِالَّذِینَیسْتَمِعُونَالْقَوْلَفَیتَّبِعُونَأَحْسَنَهُأُولَئِکَالَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾ [زمر 39: 17‌ـ‌18] درواژۀ «عباد» ضمیر را حذف کرد؛ چرا که نشان دهد تا دسته کمتری از افراد را شامل می‌شود؛ چون افرادی که به دقت گوش می‌دهند و بهترین گفته را پیروی  می‌کنند، اندک‌اند و اینها همان‌هایی هستند که خداوند متعال هدایتشان کرده و صاحبان خرد و اندیشه‌اند.

در بررسی واژگان، توجه به اصوات و انواع آن و دلالت معنایی آنها نیز امری مهّم به نظر می‌رسد. در ادامه به برخی از این نمونه‌ها اشاره می‌شود:

اصوات مدّ گاهی اوقات برای مبالغه و تعظیم به‌کار می‌روند و در سوره آنگاه‌ که خداوند متعال مخاطب قرار گرفته است، اصوات مد، غرض تعظیم را بیان می‌کنند، مانند: ﴿قُلِاللَّهُمَّفَاطِرَالسَّمَاوَاتِوَالْأَرْضِعَالِمَالْغَیبِوَالشَّهَادَةِأَنْتَتَحْکُمُبَینَ عِبَادِکَ فِی مَا کَانُوا فِیهِ یخْتَلِفُونَ﴾ [زمر 39: 46] که حرکات فتحه بلند و کسره بلند نقش خود را در تعظیم خطاب خداوند ایفا می‌کنند. همین اثر تعظیمی در آیات ﴿وَلَقَدْضَرَبْنَالِلنَّاسِفِیهَذَاالْقُرْآنِمِنْکُلِّمَثَلٍلَعَلَّهُمْیتَذَکَّرُونَ﴾ [زمر 39: 27]،﴿قُلْلِلَّهِالشَّفَاعَةُجَمِیعًا لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ [زمر 39: 44] نیزملاحظهمی‌شود و البته در آیۀ 27 مذکور وجود ضمیر نا این عظمت را بیشتر نشان می‌دهد.

و نیز صوت مدّ و بخصوص حرکت کسره بلند تداعی‌کنندۀ آرامش و هدوء و امنیت است: ﴿وَسِیقَالَّذِینَاتَّقَوْارَبَّهُمْإِلَىالْجَنَّةِزُمَرًاحَتَّىإِذَاجَاءُوهَاوَفُتِحَتْأَبْوَابُهَاوَقَالَلَهُمْخَزَنَتُهَاسَلَامٌعَلَیکُمْطِبْتُمْفَادْخُلُوهَاخَالِدِینَ﴾ [زمر 39: 73] واینمعنای آرامشی که صوت الفاظ و کلمات بر آن دلالت دارد، در حقیقت همان معنایی است که معناشناسی این واژگان نیز به آن می‌رسد.

اما وجود آوای «نون» ـ که دارای وضوح است ـ در آیات، روشنی و رنینی به آن می‌افزاید؛ علاوه بر اینکه صوت غنه‌ای که در این حرف وجود دارد به آهنگین‌کردن کلام کمک می‌کند.

ببینیم چگونه این خصوصیت‌های موسیقایی صوت «نون» در این آیات کریمه ظاهر شده است: ﴿لِیکَفِّرَاللَّهُعَنْهُمْأَسْوَأَالَّذِیعَمِلُواوَیجْزِیهُمْأَجْرَهُمْبِأَحْسَنِالَّذِیکَانُوایعْمَلُونَ﴾ [زمر 39: 35]،وآیاتشریفه: ﴿قُلْإِنِّیأُمِرْتُأَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیتُ رَبِّی عَذَابَ یوْمٍ عَظِیمٍ﴾ [زمر 39: 11ـ 13] . ازتکرارصوت«نون»نوعی موسیقی ایجاد می‌شود که گوش‌ها به آن تمایل می‌یابد.

و آوای «میم» مانند «نون» صامتی بوده که اداشدن آن همراه غنه است و وضوح شنیداری و زیبایی صوتی به آیات می‌بخشد: ﴿فَأَصَابَهُمْسَیئَاتُمَاکَسَبُواوَالَّذِینَظَلَمُوامِنْهَؤُلَاءِسَیصِیبُهُمْسَیئَاتُمَاکَسَبُواوَمَاهُمْبِمُعْجِزِینَ﴾ [زمر 39: 51]

نسبت به آواهای مفخم که در تلفظ آنها انتهای زبان کمی به سمت بالا می‌رود، به دو نوع مطبقه شامل «الضاد، الصاد، الطاء، الظاء» و غیر مطبقه که اگر چه دارای استعلاء است؛ ولی اطباق ندارد، شامل «الخاء، الغین، القاف»، در سوره یافت می‌شود (عمر، 1976م، ص 283).

این اصوات در ادای معنای منظور نقش مؤثری ایفا می‌کنند؛ مثلاً این اصوات در مجسم‌کردن بزرگی و ضخامت حادثۀ روز نزول عذاب بر قوم لوط (ع) و ایجاد نوعی مبالغه کمک کرده است: ﴿لَهُمْمِنْفَوْقِهِمْظُلَلٌمِنَالنَّارِوَمِنْتَحْتِهِمْظُلَلٌذَلِکَیخَوِّفُاللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ یا عِبَادِ فَاتَّقُونِ﴾ [زمر 39: 16] وحروفی چون «الظاء» و «الخاء» و «القاف» در ایجاد این جوّ نقش داشته‌اند.

و یا در آیۀ شریفه ﴿وَنُفِخَفِیالصُّورِفَصَعِقَمَنْفِیالسَّمَاوَاتِوَمَنْفِیالْأَرْضِإِلَّامَنْشَاءَاللَّهُ﴾ [زمر 39: 68] شاید کاربرد دو حرف «خ» و «صاد» عظمت آن روز را بهتر می‌رساند.

واج‌آرایی1 حرف «زاء» در آیۀ﴿وَلَاتَزِرُوَازِرَةٌوِزْرَأُخْرَى﴾ [زمر 39: 7] علاوهبرآنکهبهکلام،آهنگخاصی بخشیده است، نظر خواننده را جلب می‌کند، تا به نوعی به محتوای آن نیز توجه کند.

و نکتۀ تأمّل‌برانگیز دیگر اینکه، بر آخرین کلمات آیات کریمه این سوره هنگام وقف، سکونی عارض می‌شود که قبل از آن حرف مد الف، یاء و واو قرار دارد و خود نشانۀ اتحاد آهنگی است که اثرگذاری بیشتری ‌دارد، چه وجود سکون (هر چند نتیجۀ وقف باشد) بعد از حرف مدّی، آهنگیایجاد می‌کند که گوش‌نواز است. کلمات فواصل آیات ابتدایی سوره بیشتر دارای حرف مدی الف‌ هستند و در انتهای سوره بیشتر شاهد حرف مدی واو هستیم.

حروف فواصل (پایان‌بندهای) آیات مبارکه سورۀ زمر دارای این حروف است: میم، نون، راء، باء، یاء، دال، لام. که همۀ آنها از حروفی هستند که تلفظشان با صعوبت و سختی همراه نیست.

فواصل آیات از حروف حلقی و لهوی که از حروف سخت هستند، کاملاً خالی است.

در یکی از فواصل شاهد حذف حرف اصلی از آخر کلمه هستیم:‌ ﴿وَمَنْیضْلِلِاللَّهُفَمَالَهُمِنْهَادٍ﴾ [زمر 39: 36] واینپدیدهدرقرآنفراواناستوحتی گاهی بدون اینکه به‌منظور رفع التقای ساکنین باشد، انجام می‌گیرد. علوی در این‌باره بیان داشته است که: «این مسئله به سماع مربوط است و قیاس بر آن جایز نیست و معمولاً در الفاظی انجام می‌شود که فراوان به کار می‌روند و کاربرد زیادی دارند» (1995م، ص256). حذف حرف اصلی بدون دلیل در این آیۀ کریمه نمی‌تواند جهت ایقاعی و موسیقایی آن به‌منظور هماهنگی با سایر فواصل در آهنگ باشد؛ چه آیات قبل و بعد از آن دارای حرف کاملاً متفاوتی هستند؛ بلکه می‌توان علت آن را در جهت موسیقایی و ایقاعی به‌منظور جلب توجه و نظر مخاطب با ایجاد آهنگی متفاوت بیان کرد؛ چه تغییر آهنگ خود می‌تواند توجه مخاطب (شنونده) را جلب کند.

 

3-2- ترکیب

در این بخش که ترکیب نام دارد، مراد بررسی و مطالعه آیات و یا عبارات موجود در آن است. این نوع بررسی از حدّ واژگان و الفاظ فراتر می‌رود و آنها را در جمله و عبارات مطالعه می‌کند. هر چند مطالعه عبارت به هیچ وجه جدای از بررسی واژه نمی‌تواند باشد.

از نکات اصلی و معانی کلیدی که در سورۀ مبارکه زمر به آن اشاره شد، تقسیم‌بندی افراد در دو دستۀ اصلی(کافران- متقین/ تکذیب‌کنندگان- ایمان‌آورندگان/ جهنمیان- بهشتیان/ و... ) است، و هنگام دقت در کل آیات سوره به نوعی به هماهنگی مطالب آیات کریمه ضمن این محور اصلی می‌رسیم.

برای توضیح هر چه بیشتر وجود هارمونی و انسجام بین آیات مختلف این سورۀ مبارکه نمونه‌ای را شرح می‌دهیم:

﴿قُلْیاعِبَادِالَّذِینَآمَنُوااتَّقُوارَبَّکُمْلِلَّذِینَأَحْسَنُوافِیهَذِهِالدُّنْیاحَسَنَةٌوَأَرْضُاللَّهِوَاسِعَةٌإِنَّمَایوَفَّىالصَّابِرُونَأَجْرَهُمْبِغَیرِ حِسَابٍ قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیتُ رَبِّی عَذَابَ یوْمٍ عَظِیمٍ قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِینِی فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ أَلَا ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ﴾ [زمر 39: 10ـ 15].

در این پنج آیۀ مبارکه بیان‌هایی خطاب به رسول اکرم (ص) ذکر شده است، تا به اطلاع مردم برساند. هر آیه از تعدادی جمله و عبارت تشکیل می‌شود و نه‌تنها خود این جملات ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند؛ بلکه با آیات قبل و بعد خود نیز در ارتباط هستند. آیات با امر به تقوای الهی آغاز شده است و نکاتی از قبیل اینکه صابران اجر بی‌حساب خواهند برد، عبادت خالصانه پیامبر برای خدا، ترس از عذاب روز قیامت، خسران جبران‌ناپذیر و بسیار زیاد کسانی که غیر خدا را پرستیده‌اند و... از نکات مهم مطرح‌شده در این آیات است.

دربارۀ ارتباط این آیات با آیات قبل و بعد ذکرشدنی است که در آیات قبل به این مطلب که دین خالص باید تنها برای خدا باشد: ﴿قُلْإِنِّیأُمِرْتُأَنْأَعْبُدَاللَّهَمُخْلِصًالَهُالدِّینَ﴾ [زمر 39: 11] ونعمت‌های فراوان الهی بر مردم، اشاره شده است: ﴿خَلَقَالسَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ یکَوِّرُ اللَّیلَ عَلَى النَّهَارِ وَیکَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّیلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیةَ أَزْوَاجٍ یخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ﴾ [زمر 39: 5-6]؛نعمت‌هایی که خود عبادت و طاعت و سپاسگزاری خالصانه بندگان را باید در پی داشته باشد. در آیات بعد نیز به این مهّم اشاره شده است که نیکوکاران در سایۀ ایمان و صداقتشان به پاداش بی‌حساب می‌رسند و روز قیامتی برای ستمکاران در پیش است که هیچ راه فراری از آن نیست...، همان روزی که رسول خدا (ص) ترس خود را از آن بیان داشته است. همچنین در آیات بعد توصیفاتی از روز قیامت و عذاب آن روز ارائه شده است و افراد در دو دسته (زمر) کافران و متقین هر یک روانه جایگاه خود جهنم و بهشت می‌شوند.

نکتۀ ذکرشدنی دیگر این است که اساس و بنای سورۀ زمر بر تبلیغ است، به‌گونه‌ای که واژۀ «قل» 14 بار در این سوره به‌کار رفته؛ یعنی خداوند متعال پیامبر گرامی‌اش را مخاطب قرار داده و او را مأمور به ابلاغ امری به بندگانش کرده است.

﴿أَفَمَنْشَرَحَاللَّهُصَدْرَهُلِلْإِسْلَامِفَهُوَعَلَىنُورٍمِنْرَبِّهِفَوَیلٌلِلْقَاسِیةِقُلُوبُهُمْمِنْذِکْرِاللَّهِأُولَئِکَفِیضَلَالٍمُبِینٍ اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِی تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ ذَلِکَ هُدَى اللَّهِ یهْدِی بِهِ مَنْ یشَاءُ وَمَنْ یضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ أَفَمَنْ یتَّقِی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذَابِ یوْمَ الْقِیامَةِ وَقِیلَ لِلظَّالِمِینَ ذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ﴾ [زمر 39: 22ـ 25]

این آیات شریفه که به بیان نزول قرآن اختصاص دارد، در واقع به دو دسته از افراد اشاره می‌کند: یک دسته کسانی که خداوند سینه‌شان را برای پذیرش اسلام گشوده است و در نور الهی در حرکت‌اند و دسته‌ای دیگر که دل‌های سنگی دارند و از یاد خدا غافل‌اند و در گمراهی به سر می‌برند. ملاحظه می‌شود که این آیات نیز بی‌ارتباط به محور اصلی سوره، یعنی بیان دو دسته بودن افراد نیست.

گویا جملات و عبارات قرآنی پیرو بیان دقیق معنی است تا با الفاظی کاملاً مناسب و شایسته معانی آنها را عرضه کند و وقتی ترتیب واژگان در عبارات و جمله‌ها کامل شد، معنی به وضوح مشخص می‌شود و تقدیم کلمه‌ای بر کلمه دیگر تنها صناعتی لفظی نیست، بلکه این معنی است که ترتیب واژگان و جملات را اقتضا کرده است، طوری که اگر جابه‌جایی در واژه‌ای صورت گیرد معنی به آن ترتیبی که شایسته است، انتقال نمی‌یابد (عبد‌العزیز جاب‌الله، 2009م، ص 303).

از بین ترکیب‌های کلامی استفاده‌شده در سورۀ زمر استفهام و تضاد را برای نمونه بررسی می‌کنیم تا میزان هماهنگی این نوع جملات با غرض اصلی و محور اساسی یادشده در سوره را تحلیل کنیم. علت انتخاب جملات پرسشی به‌دلیل بسامد بالای آن بوده است.

استفهام در این سوره 14 بار به کار رفته است و در هر یک از این جملات پرسش از غرض اصلی خود یعنی طلب فهم خارج شده و معنای بلاغی به خود گرفته و از این رهگذر بر زیبایی کلام افزوده شده است.

اغراض جملات استفهامی در نمونه‌های انکار، تقریر و ادات پرسشی به‌کار رفته، بین «هل، مَن، همزه استفهام» تنوع یافته است، چرا که جملات پرسشی و تغییر کلام از حالت عادی به پرسش، یکنواختی را از جملات دور می‌کند و از انواع اسالیب تنوع سبکی به شمار می‌آید که جمله را از خبر به انشاء منتقل می‌کند و مخاطب را به تفکر و تأمّل وا می‌دارد (رفیق أحمد صالح، 2003م، ص106).

برخی نمونه‌های آن عبارت است از:

در آیات ﴿أَمِاتَّخَذُوامِنْدُونِاللَّهِشُفَعَاءَقُلْأَوَلَوْکَانُوالَایمْلِکُونَشَیئًاوَلَایعْقِلُونَ﴾ [زمر 39: 43] ﴿وَقَالَلَهُمْخَزَنَتُهَاأَلَمْیأْتِکُمْرُسُلٌمِنْکُمْیتْلُونَعَلَیکُمْآیاتِرَبِّکُمْوَینْذِرُونَکُمْلِقَاءَیوْمِکُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى﴾ [زمر 39: 71] استفهامبهمعنای توبیخ، و در آیه ﴿قُلْأَفَغَیرَاللَّهِتَأْمُرُونِّیأَعْبُدُأَیهَاالْجَاهِلُونَ﴾ [زمر 39: 64] بهمعنای تعجب، و در آیات ﴿ألَیسَفِیجَهَنَّمَمَثْوًىلِلْمُتَکَبِّرِینَ﴾ [زمر 39: 60]؛﴿أَلَیسَاللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ﴾ [زمر 39: 36] ﴿أمَّنْهُوَقَانِتٌآنَاءَاللَّیلِسَاجِدًاوَقَائِمًایحْذَرُالْآخِرَةَوَیرْجُورَحْمَةَرَبِّهِقُلْهَلْیسْتَوِیالَّذِینَیعْلَمُونَوَالَّذِینَلَایعْلَمُونَإِنَّمَایتَذَکَّرُأُولُوالْأَلْبَابِ﴾ [زمر 39: 9] ﴿أَفَمَنْ حَقَّ عَلَیهِ کَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ﴾ [زمر 39: 19] استفهامبه‌معنای نفی و انکار به‌کار رفته است.

تضاد نوعی از انواع بدیع است که مطابقه نیز نامیده می‌شود، به‌معنای ذکر شیء و ضد آن است، مانند شب و روز، سیاه و سفید (الباقلانی، د.ت، ص80).

گاهی تضاد می‌تواند نقش مهمی در تأکید معنا داشته باشد، مانند تضادی که بین دو کلمۀ «اشمأزت» و «یستبشرون» در این آیه وجود دارد: ﴿وَإِذَاذُکِرَاللَّهُوَحْدَهُاشْمَأَزَّتْقُلُوبُالَّذِینَلَایؤْمِنُونَبِالْآخِرَةِوَإِذَاذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ یسْتَبْشِرُونَ﴾ [زمر 39: 45] درواقعدوحالتمختلفرادرانسانکافربهخدابهتصویرمی‌کشد. حالت انزجار و تنفر هنگام یاد خدا، و حالت خوشحالی و سرور در هنگام یاد غیر خدا... که هر کدام از این حالت‌ها تأکید حالت دیگر است.

گاهی تضاد برای مقایسه بین دو طرف متناقض رخ می‌دهد، تا به یکی از آن دو رغبت ایجاد کند و نسبت به دومی تنفر و اکراه به وجود آورد که نمونه‌های آن در این سوره فراوان است تا با معنای اصلی مطرح در آیات این سوره هماهنگ باشد.

مثلاً در آیۀ مبارکه ﴿إِنْتَکْفُرُوافَإِنَّ اللَّهَ غَنِی عَنْکُمْ وَلَا یرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَإِنْ تَشْکُرُوا یرْضَهُ لَکُمْ﴾ [زمر 39: 7] درواقعدوحالتکفربهنعمت‌های الهی و شکرگزاری در برابر نعمت‌ها مقایسه شده است، تا با بیان اینکه سپاس از خدا موجب رضایت وی از انسان می‌شود، او را به شکرگزاری ترغیب کند، و یا در این آیه ﴿قُلْهَلْیسْتَوِیالَّذِینَیعْلَمُونَوَالَّذِینَلَایعْلَمُونَ﴾ [زمر 39: 9] نیزمقایسۀ دو گروه از افراد عالم و غیر عالم صورت گرفته است که طبیعتاً برابر نیستند. آیات 22، 24، 29، 32 و33، 71 و72 نیز از این دسته‌اند.

گاهی تضاد بر معنای احاطه و شمولیّت دلالت دارد و بر سیطره بر اشیاء مختلف تأکید می‌کند، همان‌طور که در تضاد موجود در این آیه ملاحظه می‌شود: ﴿وَمَاقَدَرُوااللَّهَحَقَّقَدْرِهِوَالْأَرْضُجَمِیعًاقَبْضَتُهُیوْمَ الْقِیامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِیاتٌ بِیمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یشْرِکُونَ﴾ [زمر 39: 67] اینکهخداوندآسمان‌هاوزمینرابهقبضۀ خود در می‌آورد، نه‌تنها بر سلطۀ بی‌نهایت الهی بر آنها دلالت دارد، بلکه شمولیّت این تسلط را نیز می‌رساند. و یا در آیۀ﴿وَنُفِخَفِیالصُّورِفَصَعِقَمَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ﴾ [زمر 39: 68] تضادبیندوواژۀ آسمان‌ها و زمین شمولیّت را می‌رساند، بدین معنی که همۀ افراد در آسمان‌ها و زمین بدون هیچ استثنایی بعد از دمیده‌شدن در صور می‌میرند.

و یا در آیۀ﴿أَوَلَمْیعْلَمُواأَنَّاللَّهَیبْسُطُالرِّزْقَلِمَنْیشَاءُوَیقْدِرُ﴾ [زمر 39: 52] تضادبین«یبسط»و«یقدر»شمولیّتقدرتخداوندمتعالبررزقوروزی بندگان را می‌رساند، و آیۀ 46 سوره نیز بر همین معنی دلالت دارد.

ذکرشدنی است که در سورۀ «زمر» نوع دیگری از تضاد وجود دارد که در سطح جمله نیست؛ بلکه سطح کلی سوره را در بر می‌گیرد، مثلاً در سطح کلی سوره مقایسه‌ای بین مؤمنان و کافران صورت گرفته است. از واژگانی که از هدایت مؤمنان تعبیر می‌کند: «یهد، هاد، اهتدی» و واژگان دال بر گمراهی کافران «یضلل، مضل، ضل، یضل» را می‌توان ذکر کرد. این تضاد قصد نیکو جلوه‌دادن راه ایمان و بیان فضاحت مسیر کفر، به‌منظور ایجاد رغبت به راه مستقیم و بیزاری‌جستن از کفر و مسیر منحرف است.

ویا تضاد بین تصدیق‌کنندگان و کافران به آیات الهی است: ﴿فَمَنْأَظْلَمُمِمَّنْکَذَبَعَلَىاللَّهِوَکَذَّبَبِالصِّدْقِإِذْجَاءَهُأَلَیسَفِیجَهَنَّمَمَثْوًىلِلْکَافِرِینَوَالَّذِیجَاءَبِالصِّدْقِوَصَدَّقَبِهِأُولَئِکَهُمُالْمُتَّقُونَ﴾ [زمر 39: 32ـ 33].

و یا در آیۀ 15 سورۀ مبارکه بعد از آنکه خسارت و زیان واقعی و آشکار را معرفی می‌کند که همان کفر و شرک است و در واقع تعریضی است بر مشرکان، گویا فرموده است شما هر چه را بپرستید بالاخره سرمایۀ نفس را از دست می‌دهید و به‌خاطر اینکه آن را با به کفر‌کشاندن به هلاکت رسانده‌اید و همچنین اهل و خویشاوندان خود را هلاک کرده‌اید، به‌خاطر اینکه آنها را وادار به کفر و شرک کردید و این کفر و شرک همان خسران حقیقی است (طباطبایی،‌1367، ج17، ص378)، بعد از معرفی خسارت حقیقی می‌فرماید: ‌﴿لَهُمْمِنْفَوْقِهِمْظُلَلٌمِنَالنَّارِوَمِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذَلِکَ یخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ یا عِبَادِ فَاتَّقُونِ﴾ [زمر 39: 16]...؛ولی در چند آیه بعد حال کسانی که تقوای الهی را پیشه کرده‌اند بیان می‌دارد و توصیف می‌کند: ﴿لَکِنِالَّذِینَاتَّقَوْارَبَّهُمْلَهُمْغُرَفٌمِنْفَوْقِهَا غُرَفٌ مَبْنِیةٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَعْدَ اللَّهِ لَا یخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعَادَ﴾ [زمر 39: 20] ... ودرواقعتصویرغرفه‌هایی که در بهشت دارند و بر فراز آنها غرفه‌های دیگری بنا شده و از زیر آنها نهرها جاری است در تضاد با تصویر قبلی یعنی تصویر سایبان‌هایی از آتش از بالای سرشان، و نیز سایبان‌هایی از آتش در زیر پایشان است که عبارات قرآنی این‌گونه منظره‌ها را در مقابل چشمان به تصویر می‌کشد (سید قطب، 1971م، ص133).

و در آیات پایانی سوره [زمر 39: 71ـ73] هم به این دو گروه و سرانجام آنها اشاره شده است که در قسمت معانی بیشتر به آن خواهیم پرداخت.

 

3-3- معانی

از آنچه گذشت هماهنگی و نظم بین واژگان و ترکیب‌ها به‌وضوح آشکار شد، که از این رهگذر می‌توان به نظم در معانی نیز رسید؛ چه الفاظ و ترکیب‌ها قالبی برای بیان معانی هستند. سید قطب نیز در کتاب خود علاوه بر بیان اینکه میان آهنگ و موسیقی الفاظ قرآن با معنای آنها پیوندی عمیق وجود دارد، در پی شناساندن جنبۀ هنری موسیقی قرآن است؛ به این معنا که افزون بر تأثیری سحرانگیز بر وجدان و احساسات مخاطب، معانی بلند آیات آن نیز بر قوه خیال او تأثیر گذاشته است و تصویری از آنچه می‌شنود در ذهن و خیال او متناسب با پیام آیات ترسیم می‌کند (سید قطب، 1971م، ص19).

از مضامین آیـات سـورۀ زمر بـر مـى‌آیـد کـه مـشـرکـان مـعـاصـر رسول خدا(ص) از آن جناب درخواست کرده بودند که از دعوتش به‌سـوى تـوحـیـد و از تـعـرض به خدایان ایشان صرف نظر کند، وگرنه نفرین خدایان گریبانش را خواهد گرفت. در پاسخ آنان این سوره که به وجهى قرین سورۀ مبارکۀ «ص» اسـت، نـازل شـده و بـه آن جـنـاب تأکید کرده است که دین خود را خالص براى خداى سبحان کـنـد، و اعتنایى به خدایان مشرکان نکند. علاوه بر آن به مشرکان اعلام کند که مأمور بـه تـوحـیـد و اخـلاص دیـن اسـت، تـوحـیـد و اخـلاصـى کـه آیـات و ادلۀ وحـى و عـقـل هـمـه بـر آن تـواتـر دارنـد (طباطبایی، 1367، ج17، ص353). آیاتی مانند: قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ [زمر 39: 11] قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِینِی [زمر 39: 14] فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ [زمر 39: 15] ناظر بر همین معنی هستند.

سورۀ زمر در واقع از چند بخش مهم تشکیل یافته که عبارت است از: مسئلۀ دعوت به توحید خالص، مسئلۀ «معاد» و دادگاه بزرگ عدالت خدا، مسئلۀ ثواب و جزا، غرفه‏هاى بهشتى، و سایبان‌هاى آتشین دوزخى، مسئلۀ ترس و وحشت روز قیامت، و آشکارشدن نتایج اعمال، و ظاهرشدن خود آنها در آن صحنه بزرگ ... اهمیت قرآن مجید، بیان سرنوشت اقوام پیشین و مجازات دردناک الهى نسبت به تکذیب‌کنندگان آیات حق و مسئلۀ توبه و بازبودن درهاى بازگشت به‌سوى خدا (مکارم شیرازی و همکاران، 1374، ج 4، ص 206).

البته در این موضوع که آیا سوره‌های قرآنی با یکدیگر ارتباط دارند یا خیر، دانشمندان علوم قرآنی مطالبی را در اثبات این ارتباط و یا رد آن، به رشته تحریر در آورده‌اند2.

سورۀ زمر در بین دو سورۀ مبارکه «ص» و «غافر» جای گرفته است. با تأمّل در مضامین سوره‌های قبل و بعد از این سوره، ارتباط مضمونی ملاحظه می‌شود که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود.

اگر در سورۀ بررسی‌شده توجه به براهین برای اثبات توحید و نابودی شرک است: ﴿اللَّهُنَزَّلَأَحْسَنَالْحَدِیثِکِتَابًامُتَشَابِهًامَثَانِی﴾ [زمر 39: 23] وأحسنالوحیهمانقرآنکریماست: ﴿وَاتَّبِعُواأَحْسَنَمَاأُنْزِلَإِلَیکُمْمِنْرَبِّکُمْ﴾ [زمر 39: 55] ونادان‌هاهمچنانبرجهلخوداصرارمی‌کنند و از هواهای نفسانیشان پیروی می‌کنند: ﴿قُلْأَفَغَیرَاللَّهِتَأْمُرُونِّیأَعْبُدُأَیهَاالْجَاهِلُونَ﴾ [زمر 39: 64]،واینکهتکبرصاحبش را در آتش وارد می‌کند: ﴿قِیلَادْخُلُواأَبْوَابَجَهَنَّمَخَالِدِینَ فِیهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ﴾ [زمر 39: 72] درسورۀ غافر اشاره دارد به اینکه بسیاری از مردم از همین قرآن رویگردان شده‌اند و بر کفر خود اصرار دارند: ﴿وَجَادَلُوابِالْبَاطِلِلِیدْحِضُوابِهِالْحَقَّ﴾ [غافر 40: 5] وهمینامرازکبروغرورشان، و کافی‌دانستن علوم دنیوی در رسیدن به رستگاری سرچشمه می‌گیرد: ﴿إِنَّالَّذِینَیجَادِلُونَفِیآیاتِ اللَّهِ بِغَیرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِیهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ﴾ [غافر 40: 56].

و در سورۀ «ص» نیز از مسئلۀ توحید و مبارزه با شرک و مسئلۀ نبوت پیامبر اسلام (ص) و سرسختى و لجاجت دشمنان مشرک در برابر این دو امر سخن مى‏گوید: ﴿بَلِالَّذِینَکَفَرُوافِیعِزَّةٍوَشِقَاقٍ﴾ [ص 38: 2] وهمان‌گونهکهقبلاًاشارهشداینسورهقرینسورۀ «ص» و در پاسخ به مشرکانی است که از حضرت خواستند تا از دین خود دست بردارد؛ ولی خداوند متعال از رسول خود می‌خواهد تا در برابر گفته‌هایشان صبر کند: ﴿اصْبِرْعَلَىمَایقُولُونَ﴾ [ص38: 17] وبگویدکه: ﴿قُلْإِنِّیأُمِرْتُأَنْأَعْبُدَاللَّهَمُخْلِصًالَهُالدِّینَوَأُمِرْتُلِأَنْأَکُونَأَوَّلَالْمُسْلِمِینَقُلْإِنِّیأَخَافُإِنْعَصَیتُرَبِّی عَذَابَ یوْمٍ عَظِیمٍ﴾ [زمر 39: 11ـ 13]

و البته نباید از این نکته غافل بود که مضامین یادشده در سورۀ زمر در برخی سوره‌های دیگر نیز یافت می‌شود، برای مثال مسئلۀ توحید که در آیات بسیاری از قرآن کریم بدان پرداخته شده است و یا اهمیت قرآن کریم در سوره‌های اسراء، نمل، قمر، و... نیز بیان شده است. یا سرگذشت اقوام پیشین فقط اختصاص به این سوره ندارد؛ بلکه برای نمونه سوره‌های دخان، ق، حجر، سبأ، انبیاء، ذاریات، روم، و... هم این موضوع را مطرح کرده‌اند.

وشاید علت اصلی آن است که تمامی سوره‌ها در برآوردن هدف عمومی قرآن که همان هدایت انسان به کمال مطلوب است، با هم مشترک‌اند، و کاملاً طبیعی است که در لوازم رسیدن به این غرض هم، همگونی‌هایی یافت شود، اگرچه این ویژگی خود بر موضوع نظم قرآنی در جنبه معانی، و اینکه قرآن یک متن کاملاً یکپارچه است، صحّه می‌گذارد.

تصاویر سوره: تنوع تصاویر از جمله ویژگی‌های سورۀ مبارکۀ زمر است که نه‌تنها بر زیبایی آن افزوده؛ بلکه در رساندن معنای کلی منظور در سوره نیز مؤثر است.

از جمله تصاویر به‌کار رفته در سوره، تصاویر بیانی است که از جمله آنها تشبیه تضاد است، مانند آیه: ﴿أَفَمَنْشَرَحَاللَّهُصَدْرَهُلِلْإِسْلَامِفَهُوَعَلَىنُورٍمِنْرَبِّهِفَوَیلٌلِلْقَاسِیةِقُلُوبُهُمْمِنْذِکْرِاللَّهِأُولَئِکَفِیضَلَالٍمُبِینٍ﴾ [زمر 39: 22] بدینمعنی که یکی از دو طرف تشبیه در تضاد با طرف دیگر است.

در این آیه مقایسه بین کسی صورت‌ گرفته که خداوند سینه‌اش را برای اسلام گشاد کرده است و بین کسی که چنین ویژگی را ندارد؛ ولی طرف دوم تشبیه حذف شده است؛ اما از ادامۀ آیه ﴿فَوَیلٌلِلْقَاسِیةِ قُلُوبُهُمْ﴾نیزبه‌دستمی‌آید.

توضیحاتی دراین خصوص ضروری به نظر می‌رسد؛ بدین ترتیب که هر شرطی نیاز به فعل شرط و جواب شرط دارد و در آیه بررسی‌شده با ادات پرسش همراه شده است و هر سؤالی نیز به جواب نیازمند است؛ ولی در آیۀ شریفه اگر چه تصویر تشبیهی را در قالب پرسش آورده؛ ولی جوابی برای آن ذکر نکرده است و این حذف پاسخ از خلال حذف ادات تشبیه و مشبه‌به صورت گرفته است، و نیز جوابی غیر مستقیم که در آیه ارائه‌شده مربوط به قسمت دوم تصویر تشبیهی است و آن مسئله قساوت قلب است، گویا متن قرآنی به‌جای اینکه پاسخی برای قسمت اول تشبیه یعنی کسانی که سینه‌هاشان گشاده است ارائه دهد به قسمت دوم پرداخته است. خواننده از این جمله این‌گونه نتیجه می‌گیرد که جوابی غیر مستقیم به پرسش آیه داده شده است؛ بدین‌گونه که اگر پرسیده شود: آیا کسی که سینه‌اش گشاده است با کسی که دلی سخت دارد برابر است... پاسخ داده می شود طبیعی است که برابر نباشند.

همین تصویر تشبیهی در آیه مبارکۀ دیگری از این سوره تکرار شده است: ﴿أَفَمَنْیتَّقِیبِوَجْهِهِسُوءَالْعَذَابِیوْمَالْقِیامَةِوَقِیلَلِلظَّالِمِینَذُوقُوامَاکُنْتُمْتَکْسِبُونَ﴾ [زمر 39: 24]

البته ذکرشدنی است در اینجا شاهد پدیدۀ حذف هستیم که خود یکی از عوامل مهم در انسجام متنی به‌شمار می‌آید (فقی، 2000 م، ج2، ص229).

از انواع تصاویر دیگر تصاویر فرضی (افتراضی) است که اشاره به آن خالی از لطف نخواهد بود. مانند آیۀ مبارکۀ﴿وَلَوْأَنَّلِلَّذِینَظَلَمُوامَافِیالْأَرْضِجَمِیعًاوَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذَابِ یوْمَ الْقِیامَةِ وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ یکُونُوا یحْتَسِبُونَ﴾ [زمر 39: 47] کهدرواقعیکی از دو طرف تصویر فرضی است و واقعیت ندارد. در آیۀ بررسی‌شده فرض می‌شود که ظالمان مالک همۀ آنچه در زمین است هستند، همۀ ثروت‌ها و اموال آن را در دست دارند تا فدیه رهایی از عذاب قرار دهند و مثل یک چنین تمنا و آرزویی از سوی ستمکاران به‌میزان هول ایشان و غافلگیریشان هم اشاره دارد؛ چرا که تفکر شدید آنها به مادیات باعث چنین آرزویی است، وگرنه اصلاً دنیایی وجود ندارد که بتوانند آن را برای رهایی خود از عذاب الهی فدا کنند.

وجود واژۀ «لو» که از ادات امتناع شرط است بر افتراضی‌بودن این تصویر تأکید دارد، بدین معنی که در واقعیت حاصل نمی‌شود، یعنی امکان ندارد کسی مالک همه آنچه در زمین وجود دارد شود و نیز امکان ندارد مالک همۀ آنچه مثل آن است نیز شود،  همچنین امکان ندارد که ستمکار آن را فدیه رهایی‌اش از عذاب قرار دهد و... .

آیۀ زیر نیز از تصاویر استعاری است که همان تقابل دو گروه اصلی را بیان می‌کند: ﴿لَهُمَقَالِیدُالسَّمَاوَاتِوَالْأَرْضِوَالَّذِینَکَفَرُوابِآیاتِاللَّهِأُولَئِکَهُمُالْخَاسِرُونَ﴾ [زمر 39: 63] کهالبتهنیازبهکمی توضیح دارد؛ بدین معنی که با قرینۀ «خسران» می‌توان به آنچه در تقابل با آن است «ربح: سود» پی برد. مقالید استعاره برای کلیدهای رزق و روزی است و واضح است که مراد از کلیدها همان است که به سود یا زیان منجر می‌شود و منظور استعاره، مطلق بخشش یا عکس آن است و رزق می‌تواند مادی و یا معنوی (رحمت الهی) باشد. گویا آیه به دنبال آن است که بیان دارد کلیدهای هستی و رزق در دست خداست و به هر که خواهد می‌بخشد و از هر که خواهد منع می‌کند؛ ولی شیوه استعاره به‌صورت صریح نیست و واژۀ «مقالید» علاوه بر ملکیت، قدرت بازدارندگی و یا بخشش را نیز می‌رساند. در ادامۀ آیه می‌فهماند که آنها که از نعمت ایمان محروم شده‌اند، در معاملۀ خود خسارت و زیان بزرگی دیده‌اند.

از تصاویر استعاری دیگر آیۀ﴿وَمَاقَدَرُوااللَّهَحَقَّقَدْرِهِوَالْأَرْضُجَمِیعًاقَبْضَتُهُیوْمَالْقِیامَةِوَالسَّمَاوَاتُمَطْوِیاتٌبِیمِینِهِسُبْحَانَهُوَتَعَالَىعَمَّایشْرِکُونَ﴾ [زمر 39: 67] است؛بدینمعنی که «قدر، یعنی مقدار و اندازه هر چیز به‌طور استعاره در امور معنوی و مقام و منزلت نیز به‌کار می‌رود. می‌فرماید: مردم آنطور که باید خدا را نمی‌شناسند؛ چون معاد و بازگشت همه چیز به‌سوی خدا را درک نکرده‌اند؛ زیرا در روز قیامت تمامی اسباب از سببیت می‌افتند و دست خلق از همه آنها کوتاه می‌شود، فقطیک سبب می‌ماند که آن هم خدای سبحان است و هیچ مؤثری جز او در عالم نیست. او در آن روز زمین و هر چه در آنست را قبضه می‌کند و آسمان‌ها را در هم می‌پیچد و تسلط تام و کامل بر همه آنها دارد؛ چون ملک و امر و حکم و سلطه از آن اوست؛ همچنان‌که در دنیا نیز او حاکم و مالک و مسلط بر همه موجودات بود؛ لکن اهل دنیا از این معانی غافل بودند و در آخرت برایشان ظهور و بروز می‌یابد» (طباطبایی، 1367، ج 17، ص442).

ذکر واژۀ «قبضة: مشت» بدین معنی که زمین در چنگ و مشت خدا قرار می‌گیرد، تصویری از تسلط الهی بر آن را می‌رساند و از سوی دیگر واژۀ «یمین: دست راست» نیز سلطه هر چه تمام خداوند بر آسمان‌ها را می‌رساند؛ چه دست راست رمزی برای حرکت است و در واقع عضو فعال بدن آدمی است که بیشتر فعالیت‌ها با همین دست انجام می‌شود. ذکر آسمان‌ها به صورت جداگانه یادآور عظمت آنها نیز است و اینکه آسمان‌ها با آن همه عظمت در دست راست خدا قرار بگیرد، میزان احاطه و سلطه و شکوه الهی را می‌رساند، و به نوعی کافران و مخالفان را از سرنوشتی که در انتظارشان است بیم می‌دهد.

جـمـلۀ﴿یکَوِّرُاللَّیلَعَلَىالنَّهَارِوَیکَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّیلِ﴾ [زمر 39: 5] نیزبه‌مسئلهتدبیراشارهمى‌کند. تـکـویـرعـبـارتاسـتازایـنکـهبـعـضـىازاجـزاىچـیزىرابربعضدیگرشبـیـنـدازیـم؛بـنـابراینمرادانداختنشباستبرروزوانداختن روز است بر شب؛ در نـتیجه عبارت مزبور استعاره به کنایه مى‌شود (طباطبایی، 1367، ج 17، ص361).

و یا در آیه ﴿وَنُفِخَفِیالصُّورِفَصَعِقَمَنْفِیالسَّمَاوَاتِوَمَنْفِیالْأَرْضِإِلَّامَنْشَاءَاللَّهُثُمَّنُفِخَفِیهِأُخْرَىفَإِذَاهُمْقِیامٌینْظُرُونَ﴾ [زمر 39: 68] درتبیین چگونگی استعاره و کنایه‌بودن نفخ صور نیز دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد: برخی معتقدند تعبیر نفخ صور کنایه از قیامت است. همان‌گونه‌ که برای اعلان ورود مال التجاره و یا برای جمع‌شدن مردم شیپور می‌زنند، دمیدن در شیپور نیز کنایه از حاضرکردن مردم برای رسیدگی به حساب‌هایشان است (طباطبایی، 1374، ج 14، ص293؛ طبرسی، 1372، ج 8، ص792). برخی دیگر با توجه به آیۀ 29 سورۀیس، نفخ صور را استعارۀ لطیفی از روح انسانی دانسته‌اند که به آتشی مشتعل از فتیله‌ای تشبیه شده است، سپس خاموشی آن با دمیدن دمی از دهان انسان که چه ‌بسا صدایی به همراه داشته باشد. همچنین است روشن‌کردن آتش ...(صدرا، 1366، ج 5، ص71). مکارم شیرازی دربارۀ دلیل استعاری و کنایی بودن نفخ صور می‌نویسد: «الفاظ ما که برای زندگی روزمرۀ محدود خودمان وضع شده عاجزتر از آن است که بتواند حقایق مربوط به جهان ماوراء طبیعتیا پایان این جهان و آغاز جهان دیگر را دقیقاً بیان کند؛ به‌همین دلیلباید از الفاظ معمولی معانی وسیع‌تر و گسترده‌تری استفاده شود، منتها با توجه به قرائن موجود» (مکارم شیرازی، 1374، ج 19، ص 535)

 

نتیجه

از رهیافت تطبیق نظریۀ نظم بر سورۀ مبارکه زمر، و بررسی سه عنصر اصلی در این نظریه یعنی واژگان، ترکیب‌ها و معانی نتایجی چند به دست آمد که مهم‌ترین آن عبارت است از:

- محور اصلی معنایی بحث‌شده در این سوره، اشاره به تقسیم‌بندی افراد و قرارگرفتن آنها در دو گروه است که کاملاً با هم در تضاد است، گروهی راه سعادت یافته‌اند و گروه دیگر در مقابل آنها طریق گمراهی و ضلالت در پیش گرفته‌اند.

- در حقیقت فصاحت اعجازآمیز قرآن است که آهنگ و موسیقی‌ای در حد اعجاز به آن بخشیده، و یکی از مصادیق نظم قرآنی‌ همین چینش حروف و کلمات در آن است؛ به گونه‌ای که تناسب صفات حروف در نوع پیامی که منتقل می‌شود لحاظ شده است.

- واژگان، ترکیب‌ها همه به نوعی در راستای بیان این معنای اصلی با آن هماهنگ شده است و نوعی هارمونی و انسجام کامل بین آنها وجود دارد.

- از تصاویر بیانی نیز در سوره، برای بیان همین معنا استفاده شده است، علاوه بر آنکه این تصاویر معانی را به‌صورت محسوس به متلقی (خواننده یا مخاطب) انتقال می‌دهد و باعث رسوخ معنی در ذهن و جان وی‌ می‌شود. هر چند سوره خالی از تصاویر استعاری، کنایی، افتراضی و... نبوده است و همه در راستای بیان همان معنای اصلی سوره به‌کار گرفته شده‌اند.

- این ارتباط و انسجام نه‌تنها در کل سوره مشاهده می‌شود؛ بلکه سورۀ مبارکه با سوره‌های قبل و بعد از خود نیز ارتباط داشته است، که این بررسی و پژوهش‌های مشابه می‌تواند بر قرآن کریم که کل واحد است، تأکید داشته باشد.

 

پی‌نوشت

1- نغمه حروف یا واج‌آرایی که نوعی از صنعت‏ جناس (جناس استهلالی) است؛ بدین گونه که‏ شاعر یا نویسندهیکی از صامت‏ها را به منظور زیبایی کلام یا شعر به‌عمد زیادتر از معمول به کار برد و یا عمدی واژه‏هایی را در شعر یا کلام خود به‏ کار برد که با صامت واحدی شروع می‏شوند. استاد احمد سمیعی دربارۀ این هنر نوشته‏ است: «این هنر گاهی به صورت تفوق بارز یکی از صامت‌ها و یا واژه‏هایی با صامت آغازی واحد در مصراع یا بیت‏ خودنمایی می‏کند» (1365، ص41).

2- برای نمونه می‌توان به این منابع مراجعه کرد: البرهان فی علوم القرآن، ج 1، ص 64 و تناسق الدرر فی تناسب السور، ص 61 و نیز: مباحث فی التفسیر الموضوعی، ص 78.

قرآن کریم.
ابن درید، محمدبن الحسن(1345هـ.)، جمهرة‌اللغة، الهندـ حیدرآباد: مطبعة مجلس دائرة‌المعارف العثمانیة.
ابن سعدالدبل، محمد (د.ت)، «النظم‌القرآنی فی سورة الرعد»، د.م: عالم‌الکتب.
ابن منظور، جمال‌الدین (1994م)، لسان‌العرب، بیروت: دار صادر.
أبوزهرة، محمد (1970م)،المعجزة الکبری: القرآن، القاهرة: دارالفکر العربی.
الجرجانی، عبدالقاهر(1992م)، دلائل‌الإعجاز، ط3. قرائة و تعلیق محمود محمد شاکر، القاهرة: مکتبة الخانجی.
الزمخشری، محمودبن عمربن محمد(1995م)، الکشاف عن حقائق غوامض‌التنزیل و عیون‌الأقاویل فی وجوه‌التأویل، بیروت: دارالکتب العلمیة.
--- (1923م)، أساس‌البلاغة، القاهرة: دار‌الکتب المصریة.
العلوی، یحیی بن حمزة (1995م)، الطراز‌المتضمن لأسرار‌البلاغة، تحقیق محمد شاهین، بیروت: دارالکتب العلمیة.
أولمان، ستیفن(د.ت)، دور‌الکلمة فی‌اللغة، ترجمة: کمال بشر، ط12، القاهرة: دار غریب للطباعة و النشر.
رفیق أحمد صالح، معین (2003م)، «دراسة أسلوبیة فی سورة مریم»، بجامعة النجاح الوطنیة.
سمیعی، احمد (1365)، «کلام و پیام حافظ»، (مندرج در) برگزیده مقاله‏های نشر دانش درباره حافظ، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
شیخ أمین، بکری(1994م)، التعبیر الفنی فی‌القرآن، بیروت: دارالعلم للملایین.
صالح السامرای، فاضل (2008م)، بلاغة الکلمة فی التعبیر ‌القرآنی، عمان: دار عمار للنشر.
صدرالمتالهین، محمدبن ابراهیم (1366)، تفسیر القرآن‌الکریم، قم: بیدار.
طباطبایی، سید محمدحسین (1367)، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، چ پنجم، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
طبرسی، فضل بن حسن (1372)، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، چ سوم، تهران: ناصرخسرو.
عباس، فضل(1999م)، البلاغة فنونها وأفنانهاـ علم‌المعانی ـ ط4، عمان: دار الفرقان.
عبدالعزیز جاب الله، أسامة (2009م)، جمالیات التلوین الصوتی فی القرآن‌الکریم، طنطا: دار و مکتبة‌الإسراء.
فقی، صبحی ابراهیم (2000 م)، علم‌اللغة النصی بین النظریة و التطبیق دراسة تطبیقیة علی السور المکیة، القاهره: دار قباء.
فندریس، ج (1967م)، اللغة، ترجمة عبد‌الحمید الدواخلی و محمد القصاص، القاهرة: مکتبة الأنجلو.
قطب، سید (1983م)، التصویر الفنی فی القرآن، ط8، القاهرة: دارالشروق.
--- (1971م)، فی ظلال القرآن، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران (1374)، تفسیر نمونه، تهران: دار الکتب الإسلامیة.
مندور، محمد (بی‌تا)، فی‌المیزان الجدید، القاهرة: مکتبة نهضة مصر.