Authors
1 Professor of Arabic Language and Literature, University of Esfahan, Esfahan, Iran
2 PhD Candiadate of Arabic Literature, University of Esfahan, Esfahan, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
Article Title [Persian]
Authors [Persian]
معناشناختی شاخهای از دانش زبانشناسی شناختی است که سعی در ایجاد برقراری ارتباط میان واژهها و مفاهیم ذهنی از طریق الگوگیری از افعال فیزیکی و اندامهای جسمی انسان دارد. ازجمله شیوههایی که معناشناسی شناختی بدان تکیه کرده است،بسطاستعاری معنای مرکزی واژگان و ارائه طرحواره تصویری در جهت درک مفهوم انتزاعی نهفته در حوزه معنایی واژه در بافت زبانیگفتاری است. قرآن کریم، این معجزه ادبیفرهنگی، که با هدف ارشاد انسان در مسیر اصلی خلقت بر پیامبر گرانقدر اسلام صلوات الله علیه نازل شده است،دربارۀ روز عظیم قیامتنکات مهمی را به شیوههای مختلفِ بیانی متذکر میشود؛ ازینرو در پژوهش حاضر کوشش شده است تا با استناد بر روش وصفیتحلیلی و با ارائه انواع طرحواره تصویری- در حدّ امکان - پرده از زیباییهای ناب نهفته در جملات و عبارات مفهومی حوادث روز قیامت برداشته شود. دستاورد پژوهش گویای آنست که بیان مفاهیم ذهنی با استفاده از تعامل فیزیکی انسان با پدیدههای محیط بیرونی گستره معنایی واژگان را وسعت میبخشد. درهمینراستا مخاطب قادر خواهد بود مفاهیم پیچیده را با توجه به پیوند همنشینی واژگان در بافت زبانیگفتاری رمزگشایی کند.
Keywords [Persian]
- مقدمه
زبانشناسی شناختی1 شاخهای نو از دانش زبانشناسی2 است که در طول دهه هفتاد و هشتاد میلادی به عرصه ظهور رسید. این مکتب زبانی از علوم شناختی که به ذهن انسان میپردازد و روانشناسی گشتالتی3 که نقطه مرکزی آن ادراکِ نتیجه تعامل درونداد محیطی و پردازش ذهنی است، سرچشمه گرفتهاست (Evans & Green, 2006, p.3)، و با علوم دیگری چون عصبشناسی، هوش مصنوعی، فلسفه و نقد ادبی در ارتباط است؛ بنابراین یکی از مهمترین مکاتب دانش زبانشناسی به شمار میرود. داشتن چنین تعامل گستردهای با دیگر علوم سبب شده است تا قابلیت انعطافپذیری به خود بگیرد و رابطه زبان انسان را با شناخت وی از جهان پیرامون بررسی و تحلیل کند؛ زیرا «زبان الگوهای اندیشه و ویژگیهای ذهن انسان را منعکس میکند» (Croft & Cruse, 2004) و از زاویه نگاه زبانشناسی شناختی «زبان یک قوه ذهنی غیر حوزهای4 و وابسته به دیگر قوای ذهنی است» (Langacker, 1987).
«شناختِ»5 انسان از اصلیترین اصول زبانشناسی شناختی به حساب میآید و براساس آن، معنا و مفهوم زبانی، درک و دریافت میشود. «زبانشناسی شناختی،رویکردی استکهبهزبان مانندوسیلهایبرایکشفساختارنظامِشـناختیانسـانمـینگـرد» (گلفـام و یوسفیراد، ۱۳۸۱، ص59).
نگرشی که برمبنای شناخت، معنای واژگان در بافت زبانی را بررسی میکند، معناشناسی شناختی نامیده میشود. چهار اصل معنایی که مکتب زبانشناسی شناختی بدان پایبند است، عبارتاند از:
1ـ منظریبودن معنا6: این اصل بر این قرار است که تغییر زاویه دید7 به مفاهیم ذهنی، کاربرد متفاوت واژگان را در گفتار به دنبال دارد. بنابراین معانی و مفاهیم دریچهای هستند که با «نماسازیِ»8 آنها میتوان ساختارهای شناختی متفاوتی به کلام بخشید.
2ـ انعطافپذیری معنا9: ساختمان زبانیِ مفاهیم انتزاعی ثابت و تغییرناپذیر نیست؛ بلکه همانگونه که شناخت و برداشت انسان از محیط اطرافش در حال تغییر و تحول است، ترکیب واژگانی بهکاررفته او نیز در ارائه مفاهیم، متغیر است.
این اصل معنایی، به عنصر متحرک در مبحث معناشناسی شناختی10 ـ که در ادامه خواهد آمد ـ اشاره دارد.
3ـ مستقلنبودن معنا از سایر حوزههای شناختی: نمیتوان معنی را در محدوده فرهنگ لغت نگه داشت و آن را جدای از دنیای پیرامون دانست؛ زیرا معنی زبانی تجربیات شخص را انتقال میدهد.
4ـ کارکرد عینی و تجربهای معنا: مفاهیم ذهنی در قالب مفاهیم عینی و تجربهای بیان میشود. «جسمیشدگی11» معانی بر همین اصل دلالت دارد (راسخمهند، 1393، ص23).
بنابراین حوزه معناشناسی شناختی، گسترش گستره معنایی واژگان را از خلال بسط استعاری و الگوگیری از افعال فیزیکی و اندامهای جسمانی انسان میداند و طرحواره تصوری12 را از معنای استعاری واژگان در بافت زبانی ـ گفتاری، به کار میگمارد.
حوزۀ معناشناسی شناختی بر سه نکته اساسی تأکید دارد: الف) کشف عملکرد ذهن در درک معنا از طریق زبان؛ ب) تأکید بر مدلهای شناختی در پسِ فعالیتهای فیزیکی؛ ج) تعریف استعاره که ابزاری مناسب جهت تشخیص چگونگی اندیشیدن است.
در این پژوهش برآنیم تا با در نظر داشتن چارچوب استعاره مفهومی و نکات کلیدی معناشناختی، مفاهیم استعاریِ واژگانِ بهکاررفته در رابطه با روز قیامت را بررسی و ارتباط معنایی جدیدشان را با استناد به طرحواره تصوریِ تجارب فیزیکی و امور عینی تحلیل کنیم.
قرآن کریم، معجزه فرهنگیادبی، سالهاست که توجه بسیاری از پژوهشگران مسلمان و غیرمسلمان را به خود جلب کرده است. با این حال، هیچگاه نتیجهای مبنی بر اینکه پژوهشهای متعدد انجامشده با محوریت قرآن، به حدّ کافی رسیده، حاصل نشده است. هرچه کندوکاو در مواضع قرآنی این کلام گهربار الهی بیشتر میشود، احساس تشنگی به دانستن مفاهیم نهفته درآن افزون میشود.
سرچشمه این سیرابنشدن و تشنگی روزافزون کجاست. تا کنون از دریچههای مختلف و نظریههای علمی گوناگون، بدان نگریسته شده است. به نظر میرسد سبب این تازگی، به چگونگی بیان مفاهیم انتزاعی و ذهنی موجود در متن آیات قرآنی باز میگردد. خداوند تبارک و تعالی برای بیان بسیاری از مفاهیم معنوی و انتزاعی از روش مفهومسازی و جسمیشدگی بهره جسته و با شیوه بسط استعاری، دایره معنایی واژگان را در ترکیبهای همنشینی متعدد، وسعت داده است.
2- پیشینۀ پژوهش
از جمله پژوهشهای زبانشناسی شناختی بحث و بررسیشده قرآن کریم، میتوان به نمونههای ذیل اشاره کرد:
ـ مقالۀ «بررسی طرحهای تصوری در معناشناسی شناختی واژگان قرآن (با تمرکز بر طرح حجمی، حرکتی و قدرتی)»، سمیرا خسروی و همکاران، این پژوهش طرحهای تصوری معناشناسی شناختی در واژگان قرآن کریمرا بررسی کرده و نتیجه نشان میدهد قرآن کریمبا استمداد از طرحوارۀ شناختی گوناگونیمفاهیم پوشیده را بیان کرده است.
ـ مقالۀ «انتقال معنا از طریق تصویرسازی ذهنی در جزء سیام قرآن کریم»، جلیلاله فاروقی هندوالان و همکاران، در این پژوهشنمونههای تصویرسازی از جزء 30 قرآن کریم انتخاب و بررسی شدهاند. دستاورد آن به سبک پیامرسانی قرآن متنبی بر تصویرسازیهای گوناگون ذهنیِ مفاهیم انتزاعی و ملموسکردن آن نزد مخاطب اشاره دارد.
ـ مقالۀ «مفهومسازیهای استعاریِ مبتنی بر مفاهیم ایستادن و نشستن در قرآن کریم»، شیرین پورابراهیم و همکاران، پژوهش مذکور استعارههای ایستادن و نشستن برای مفهومسازیِ مفاهیم دینی به شکلی کاملاً منسجم را بررسی میکند. ضعف و کوتاهی در امور دینی مثل جهاد، با استفاده از مفهوم «نشستن» مفهومسازی شدهاست و مقاومت در راه خدا، جهاد و نماز با مفهوم «ایستادن»انگیخته شدهاست.
ـ مقالۀ «استعارههای جهتی قرآن با رویکرد شناخت»، کردزعفرانلو کامبوزیا و همکاران، این پژوهش با بررسی استعارههای جهتمند در آیات قرآنی بدین نتیجه میرسد که استعارههای جهتی، مفاهیم را با اعطای صورت مکانی در جهات متقابل به یکدیگر مرتبط میکنند. این جهتهای مکانی، قراردادی یا دلبخواهی نیستند؛ بلکه بر مبنای تجربههای فیزیکی و فرهنگی انسانها شکل میگیرند.
ـ مقالۀ «طرحوارۀ حجمی و کاربرد آن در بیان تجارب عرفانی»، علی محمد آسیابادی و همکاران، دستاورد پژوهش مذکور نشان میدهد با طرحوارۀ حجمی میتوان مفاهیم انتزاعی را که بر بودن چیزی درون چیز دیگر دلالت دارد، در قالب مفاهیم و تجربههای عرفانی بررسی کرد. از جمله آیۀ نور، کلمۀ توحید، اطوار دل، اقلیم هشتم و شهرهای زمردین آن و دریا است.
اما در پژوهش حاضر کوشش شده است تا براساس طرحوارۀ تصویری (حرکتی و مقداری)، مفهوم «عذاب» در روز قیامت بررسی شود. با توجه به آنکه تا کنون در حوزۀ معنایی شناختی و استعاری روز قیامت پژوهشی انجام نشده است، نوشتار پیشرو تازه و نو خواهد بود.
3- بحث و بررسی
3-1- مفاهیم انتزاعی
واژۀ «مفهوم» و «انتزاع» به ترتیب در فرهنگ لغت بدین معنا آمدهاند: «دانستهشده، دریافتشده»، «بازداشتن، برکندن و از جای برکشیدن، دورشدن، گرفتن، درآوردن جزئی از یک کل» (دهخدا، ماده ف هـ م، ن ز ع).
اصطلاح «مفهوم انتزاعی» در فرهنگ اصول چنین تعریف شدهاست: «کلمه انتزاعی در مقابل کلمه ذاتی است و عبارت از وصفی است که در خارج برای آن مصداق حقیقی و اصیل پیدا نمیشود؛ بلکه وجود آن در خارج وابسته به وجود منشأ انتزاعش است. مانند بالابودن و پایینبودن که در خارج در سایه منشأ انتزاعشان معنا مییابند و وجود اصیل ندارند» (فرهنگ اصطلاحات اصول).
بنابراین میتوان مفهوم انتزاعی را دریافت معنایی کلی، از مصادیق خارجی دانست. برای مثال گلهای متفاوتی در یک باغچه کاشته میشود. در نگاه کلی همۀ آنها با وجود تفاوتهایی که با یکدیگر در رنگ، اندازه، شکل و رایحه دارند، همگی «گل» شناخته میشوند و ویژگیهای مشترکی مانند لطافت، کوتاهبودن عمر، نیاز به نور خورشید، خاک حاصلخیز و مرغوب، آب کافی دارند. بنابراین «گلبودن» یک مفهوم ذهنیِ کلی است.
به سخنی دیگر، مفاهیم انتزاعی همان مفاهیمی هستند که ذهن از طریق دادههای عینی و ملموسِ بهدستآمده از محیط بیرون دریافت میکند.
3-2- استعارۀ13 سنتی و شناختی
استعاره از نگاه علوم بلاغی قدیم صرفاً یک آرایۀ ادبی به شمار میرود که تنها کارکردش زیباییبخشیدن به متون ادبی است و نمیتوان خارج از محدودۀ گفتار ادبی از آن استفاده کرد. نقطۀ مخالف این دیدگاه، نگاه زبانشناسی شناختی به این صنعت است که کارکرد آن را محدود به ادبیات و کلام ادباء نمیکند؛ بلکه بر این باور است که استعاره قابلیت مفهومسازی و معناسازی دارد و میتواند با یاریگرفتن از شناخت انسان و تجارب وی از جهان پیرامون، مفاهیم مجرد و انتزاعی را صورت عینی ببخشد تا درک شود.
نخستین بار لیکاف14 و جانسون15 استعاره مفهومی یا شناختی را در کتاب «استعارههایی که با آن زندگی میکنیم16» سال1980 میلادی مطرح کردند. لیکاف معتقد است مفاهیم ذهنی که اندیشهها و رفتارهای آدمی از آن نشأت میگیرد، خاستگاه استعاری دارد (Lakoff & Johnson, 1980, p.8).
«بنیاناستعاره،درکوتجربهیکچیزبراساسچیزدیگراست. درنظرآنهااستعاره اساساًروشیاستکهازطریقآنمفهومسازییکحوزهازتجربهدرقالبحوزۀ دیگربیانمیشود. به همین دلیلبرایهراستعارهیکحوزۀمبدأویک حوزۀمقصد در نظر میگیرند» (فیاضی، 1388، ص93).
3-3- روز قیامت
مسئلۀ «قیامت» یکی از محورهای اصلی کلام خداوند سبحان در قرآن کریم است. واژۀ «قیامت» از ریشۀ (ق و م) گرفته شده است، «قَامَ یَقُومُ قَوماً، قِیاماً و قَومَةً: ایستاد، قَامَ الحَقُّ: آشکار شد، استقراریافت، قَامَ عَلَی الأَمرِ: برآن امر مداومت و ثبات داشت، القیامة: روزی که خلق برای حسابرسی برانگیخته میشوند» (ابنمنظور، ماده ق و م).
«قیامت» یکی از اصول اعتقادی مسلمانان است که طبق آن روزی، زندگی دنیایی پایان میپذیرد و خلق مجدداً سر از خاک برمیدارند و برای حسابرسی نزد پروردگار جهانیان محشور میشوند. قرآن برای درک بهتر بشر از این روز مهم و حیاتی از روش مفهومسازی و تجسم (جسمیشدگی معانی) بهره گرفته است، مانند حجمدهی، ظرفیتبخشیدن، قدرتبخشی.
3-4- بسط استعاری و طرحوارههای تصویری
یکی از شیوههای گسترش گسترۀ معنایی واژگان، کاربرد آنها در معنایی غیر از معنای قاموسی است. بدین منظور حوزۀ معنایی و مفهومی واژگان طی فرایند دستوریشدگی17 از محدودۀ قاموسی خارج میشود و متناسب با بافت گفتاری بهکاررفته در آنها بر مفاهیمی مختلف دلالت میکند. «دستوریشدگی باز تحلیل معنا و صورت واژه در زبان است». در جهت دستوریشدگی واژگان سه نظریۀ شناختی مطرح است: بسط استعاری18، رویکرد انتزاعیسازی19 و دیدگاه استنباط دعوتشده20. (نغزگوی کهن و راسخمهند، 1391، ص120- 118).
از راهکارهای بسط استعاری معنا، کاربست طرحوارههای تصوری است. اصطلاح «طرحوارههای تصویری» نخستین بار در سال 1987 میلادی همزمان در کتاب «بدن در ذهن21» اثر مارک جانسون22 و کتاب «زنها، آتش و خطر23»، اثر جورج لیکاف24 مطرح شد. برداشت هر دو نفر از این اصطلاح «یک بخش کلیدی از تعبیر خاستگاههای جسمیشدگیِ اندیشه و مقصود انسان» بود، ضمنآنکه به سه محور فلسفه عمیق، روانشناسی ژرف و مباحث زبانشناسی توجه داشتند (Johnson, 2005, p.15).
طرحوارههای تصویری، برگرفته از تجارب فیزیکی انسان در تعاملش با محیط بیرونی و پدیدههای ملموس است. این تجارب دائماً تکرار میشوند و انسان را در بیان بسیاری از مفاهیم ذهنی یاری میدهند. درحقیقت انسان با بهرهگیری از حواس پنجگانه با محیط پیرامونِ خود ارتباط برقرار میکند و از تصاویر بهجایمانده از آن برای انتقال اندیشه و معانی پیچیدۀ غیرملموس به دیگران استفاده میکند. از جمله میتوان به «جهتگیریهای متعدد مانند بالا و پایین، جلو و عقب، جزء و کل، مرکز و پیرامون (حاشیه)» اشاره کرد که کاربرد وسیعی دارد (Lakoff, 1987, p. 267) و بدین روش دایرۀ معنایی جدیدی برای واژگان ایجاد میشود.
نوع طرحوارۀ تصویری، متناسب با درک و دریافت تجربیات گوناگون شخص از محیط متفاوتند و بر همان اساس نامگذاری میشوند. در ذیل به دو نوع کلی طرحوارههای تصویری متناسب با حوزۀ پژوهشی مقاله اشاره میکنیم.
3-4-1- طرحوارههای تصویری حجمی
طرحوارههای تصویری حجمی الگوهای ذهنی انسان است که از طریق تجربیات حسی و عینی وی از محیط زندگی دریافت شده است. آنگاه برای بیان مفاهیم انتزاعی در قالب واژگان از همان دریافتهای حسی استفاده میکند و بدین روش به آنها حجم و اندازه (فرم هندسی) میدهد (فتوحی، 1390، ص163).
جانسون بر این باور است که «انسان برحسب تجربه قرارگرفتن در مکانهای دارای حجم، ویژگی حجمداشتن را به مفاهیمی گسترش داده است که برایشان حجمی تصور نمیشود»(صفوی، 1384، ص14).
لازم به ذکر است که سیدقطب در مبحث تصویرسازی مفاهیم ذهنی، نظریهای تحت نام «تصویرپردازی هنری آیات قرآن» (التصویر الفنی فی القرآن) ارائه کرده و معتقد است، بافت گفتاریِ قرآن کریم به شکل گستردهای از تصاویر بهرهمند شده است. با این تفاوت که وی بیش از هر چیز به جنبه هنری تصویرسازی مفاهیم ذهنی در آیات پرداخته و بیان داشته است: «ما در این اثر تنها از دیدگاه هنری محض به مسئلۀ تصویر مینگریم» (سیدقطب، 1980، ص242).
3-4-1-1- طرحواره تصویری ظرفی- مکانی
آدمی با اندامهای جسمانی خود قادر به درک محیط پیرامون خویش است. این اندامها حواس پنجگانه (بینایی، بویایی، شنوایی، چشایی و لامسه) هستند که اشیای اطراف را به طرق مختلف درک میکنند و نسبت به آنها شناخت حاصل میشود.
تجارب فیزیکی جسم انسان در طول زندگیاش بارها و بارها تکرار میشوند و به صورت الگویی در ذهن او باقی میمانند. یکی از این الگوها شناخت محدودههای جغرافیایی و روابط مکانیِ بالا، پایین، زیر و رو و نمونههای مشابه است.
بهبیانیدیگر مفاهیم انتزاعی و ذهنی در بافت گفتاریزبانی بهگونهای ترسیم میشوند که دارای یک پیوند جغرافیایی و مکانی باشد. مفاهیم انتزاعی براساس تجربیات فیزیکی انسان در قالب چیزی درمیآیند که دارای طول، عرض و ارتفاعند و فضایی از مکان را اشغال میکنند. درحقیقت انسان در اثر تعامل با محیط خارج چنین برداشت کرده است که جسم مظروف و مکان ظرف است.
نمونههای بسیاری از این قبیل طرحوارهها در زبان فارسی یافت میشود که مفهوم انتزاعی ظرف است. مانند: «آدم در سختیهاست که دوست را میشناسد» (در: اداتی که برای اشاره به ظرف مکانی استفاده میشود، سختی: مفهوم انتزاعی). «سختیها» مفهوم انتزاعی است که دارای حجم و گنجایش است و آدم با قرارگرفتن در درونش توانایی لازم جهت شناخت دوست را پیدا میکند. اگر سختیها ظرف باشد یعنی دارای طول، عرض و ارتفاع، پس زمانیکه آدم در آن بیافتد، قادر به بیرونآمدن نیست و در این حالت دوست واقعی دستش را میگیرد و وی را از درونش بیرون میکشد.
از این نوع طرحوارهها در قرآن کریم ـ طبق پژوهشهای انجامشده ـ بهوفور یافت میشود. ازاینرو به نمونههایی از آیات در رابطه با روز قیامت میپردازیم.
خداوند تبارک و تعالی در آیۀ 85 سورۀ مبارکۀ بقره گروهی از مردم را مخاطب قرار میدهد و اعمالشان را بیان میدارد. در بخش پایانی آیه میفرماید که «روز قیامت به شدیدترین عذاب رانده خواهند شد».
«ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَکُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِّنکُم مِّن دِیَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن یَأتُوکُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» (بقره: 85)،] اماپسازآناقراروگواهی[، حالاشماهستیدکهیکدیگررامیکُشید،گروهیازمردمخودراازسرزمینشانآوارهمیکنیدودراینکهگناهوتجاوزنسبتبهآنهابایکدیگرهمدستیورزیدواگربعضیازآنهانزدشمابهاسیریآوردهشوند،بافدیهگرفتنآزادشانمیکنید،درحالیکهاساساً ]درتورات[اخراجآنهابرشماحراماعلامشدهاست.آیاپارهایاحکامراقبولداریدوایمانمیآوریدوبهپارهایدیگرکافرمیشوید! جزایکسانیازشماکهاینگونهخلافاحکامعملمیکنند، جزرسواییدردنیاوآخرتچهخواهدبود!وسرانجامدرآخرتبهبدترینعذابگرفتارخواهندشد؛زیراخداوندبهاعمالورفتارشمامردمتوجهکاملدارد (صفارزاده، بیتا، ص291).
«عذاب» مفهومی ذهنی و غیر عینی است که نمیتوان آن را نشان داد و یا لمس کرد. بنابراین چیزی که نه دیده میشود و نه لمس میشود، چگونه میتوان بدان جهت داد و آن را صحنۀ مکانی دانست که خلق به سویش رانده شوند؟! مفهوم «عذاب» در آیۀ مذکور بهگونهای بیان شده که انگار مکان و موضعی تعریف شده است. بنابراین فعل «یردّ» و حرف جرِّ مکانی «إلی»25 به کار رفته است. در رابطه با معنای حرف جرّ «إلی» چنین آمده است: «برای منتهای غایت است مانند: إنَّما أَنا إلَیک: تو هدف و غایت من هستی» (زجاجی، ص65) و سیوطی نیز معنای آن را «نهایت غایت زمانی و مکانی» دانسته است (سیوطی، ج1، ص153).
یکی از محورهای اساسی در حوزۀ زبانشناسی شناختی گسترۀ معنایی حروف اضافه است که بهشیوۀ بسط استعاری و دستوریشدگی وسعت مییابد و بدینگونه مفهوم برداشتشده از آنها در بافت زبانی و گفتاری فراتر از معنای قاموسی و پیشنمونه26 میرود (زاهدی و محمدی، 1390، ص68).
لازم به ذکر است که از نگاه معناشناسی شناختی ـ یکی از شاخههای زبانشناسی شناختی ـ تصویرسازی صحنۀ مکانی از مفاهیم انتزاعی، ترکیبشده از عناصر سهگانه ذیل است:
1ـ زمینه: عنصری بزرگ و ثابت است.
2ـ متحرک: عنصری کوچکتر از زمینه با قابلیت جابهجایی است.
3ـ رابطی که دو عنصر زمینه و متحرک را به یکدیگر پیوند میدهد (همان، ص29).
در عبارت «یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ»، ضمیر متصل مرفوعی واو عنصر متحرک، أشدّ العذاب عنصر زمینه که متحرک را در دل خود جای میدهد و حرف جرّ مکانی «إلی» رابط است.
اشدّ العذاب |
یردَون |
إلی |
متحرک رابط زمینه
بدین طریق حرف اضافۀ «إلی» با استفاده از طرحوارۀ تصوری به مفهوم ذهنی عذاب، بار معنایی جدیدی بخشیده است.
فعل «ردّ» اگر با حرف جرّ «إلی» با مفعولٌبه باواسطه همراه شود، بهمعنای «بازگردانده میشود بهسمت ...» است (ابنمنظور، ماده ر د د). ضمن اینکه فعل مذکور در آیه بهصورت مجهول به کار رفته است و به غیر ارادیبودن آن نسبت به پیمانشکنان اشاره دارد. بنابراین از نگاه دانش دستوری، ضمیر مرفوعی واو (پیمانشکنان) نائب فاعل و أشدّ العذاب مفعولٌبه باواسطه است.
در این آیه عذاب فراهمشده برای پیمانشکنان مکانی تصور شده است که بهسویش بازگردانده میشوند. با در نظر گرفتن ترکیب فعل «ردّ» با حرف جرّ «إلی» یعنی فعل دو مفعولی (بیواسطه و باواسطه)، روز قیامت آنها به مکانی ناخوشایند (ضمن در نظر داشتن معنی حرف «إلی» که انتهای ظرف مکان را میرساند)، کشیده و با کراهت بدانجا وارد میشوند؛ زیرا بهدست دیگری و برخلاف میل خویش به آن مکان میآیند.
بهبیاندیگر صحنه مکانی وصفشده از مفهوم عذاب با کاربرد حرف اضافه مکانی بازنمودی از بهکارگیری تجارب عینی در راستای درک یک مفهوم انتزاعی است.
بنابراین با استمداد از طرحواره تصویری بهکاررفته در ارائه مفهوم ذهنی «عذاب» و تجارب عینی که در واقعیت درک شده است (به زور کشیدهشدن به طرف مکانی نامطلوب یا همان که در عامیانه میگوییم «توی عذاب انداخته خواهند شد»)، میتوان گفت مراد خداوند عزّوجلّ در این آیه از عذاب روز قیامت برای پیمانشکنان همان درد و رنج ناشی از کشیدهشدن آنها به مکانی منفور است.
همانگونه که زندانبانان، فرد مجرم را بهزور به طرف زندان (مکانی که برای مجازات و عذاب در نظرگرفته شده است)، میکشانند و وی پاهای خود را دورتر از دستانش که در دست زندانبان است، قرار میدهد تا به هر نحو ممکن خود را رها سازد؛ اما نیروی زندانبان بیش از اوست. بنابراین صرف نیرو نه تنها او را نجات نخواهد داد؛ بلکه به شکل مضاعفی بر ترس از گرفتار مکانی تنگ شدن بر خستگیاش میافزاید. این احساس ترس و خستگی خود نوعی عذاب محسوب میشود.
درحقیقت تلاش دو طرفه دو نیرویی را به نمایش میگذارد که یکی استقامت بیشتری دارد و دیگری با آن مقایسه نمیشود. درنتیجه طرف ضعیف این کشمکش، اندک نیروی خود را نیز از دست میدهد.
از طرفی برای مفهوم انتزاعی «عذاب»، میزان تعیین شده است. «شدیدترین عذاب» و آن را همچون شیءای نشان داده است که میتوان اندازهای را برایش مشخص کرد و مقدارش را کم و زیاد کرد. این همان طرحواره تصویری مقداری (شیء27) است که در صفحات بعدی بدان خواهیم پرداخت.
با استناد به طرحوارههای تصویری مکانی و مقداریِ بهکاررفته در بافت گفتاری آیه میتوان گفت عذاب در نظر گرفته شده برای پیمانشکنان در روز قیامت، رفتن به مکانی با وسعت بسیار اما ناخوشایند، تعبیر کرد. مگر میشود آدمی با طبع حریص خود از مقدار زیاد خوشش نیاید. وسعت و بسیاری در کنار دردآلود بودن (با اکراه همراه بودن)، خود مجازات و عذابی سنگین خواهد بود.
بهدیگرسخن شدت عذاب، خود عاملی است که سبب میشود تا شخص در مکان وسیع احساس تنگی و ناراحتی کند.
نکتهای که میتوان دربارۀ عبارت «أشدّ العذاب» ذکر کرد، آنست که در آخرت کمیت و کیفیت برابر هستند، برعکس آنچه در دنیا مشاهده میکنیم. ازاینروست که خداوند تبارک و تعالی برای مفهومساختن و بیانِ مفاهیم ذهنی چون عذاب، از کمیت و کیفیت دنیایی استفاده کرده است.
طبرسی در تفسیر مجمع البیان مراد از أشدّ العذاب را عذابی دانسته است که «در آن ناامیدی از رهاشدن وجود دارد» (طبرسی، 1427 هـ، ج1، صص211ـ 210).
لازم به ذکر است که در قرآن کریم علاوه بر این آیه در آیۀ 101 سورۀ التوبه نیز برای بیان مفهوم عذاب از ترکیب فعل «یردّون إلی» استفاده شده است.
«وَمِمَّنْحَوْلَکُممِّنَالأَعْرَابِمُنَافِقُونَوَمِنْأَهْلِالْمَدِینَةِمَرَدُواْعَلَىالنِّفَاقِلاَتَعْلَمُهُمْنَحْنُنَعْلَمُهُمْسَنُعَذِّبُهُممَّرَّتَیْنِثُمَّیُرَدُّونَإِلَىعَذَابٍعَظِیمٍ» (توبه: 101) و برخی دیگر از بادیهنشینانی که پیرامون شمایند، منافقند و از اهل مدینه نیز گروهی بر نفاق خو گرفتهاند. ای پیامبر! تو آنان را نمیشناسی، ما آنان را میشناسیم. بهزودی آنان را دو بار (یک بار در دنیا و بار دیگر در عالم برزخ) کیفر خواهیم کرد، سپس در سرای آخرت به عذابی بزرگ رانده خواهند شد.
همچنین در آیۀ 87 سوره نساء پروردگار جهانیان از روز قیامت این چنین سخن به میان میآورد: «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فیهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدیثاً»(نساء: 87).
ومامحققاًبهموسیکتابتوراتراعنایتفرمودیموبعدازاو پیامبرانییکیبعدازدیگریارسالداشتیموبهعیسیبنمریممعجزاتوحجتهایآشکاربخشیدیمواورابا روحالقُدُس تأییدوتقویتفرمودیم.پسچراهرزمانپیامبریخلافمیلونفسانیاتشما ]قومیهود [دستوریالهیرابهمنظورهدایتآوردوابلاغکرد،تکبّروگردنکشیکردید! عدّهایازآنپیامبرانراتکذیبکردیدوعدّهایدیگررابهقتلرساندید (صفارزاده، بیتا، ص292).
همانطور که ملاحظه میشود، در این آیه نیز برای مفهوم «روز قیامت» از حرف جرّ «إلی» (نهایت زمان و مکان) استفاده شده است و چنین برداشت میشود که «روز قیامت» مکان و زمان نهایی است که مردم به قصد آن جمع خواهند شد و بهسویش حرکت میکنند و جز آن دیگر نیست.28 گویی «روز قیامت» موضعی است که بیشک خلق در آن گرد یکدیگر جمع خواهند شد. بنابراین از تکنیک مکانیشدگی و جهتمند شدن برای بیان آن روز بهره جسته شده است.
نیز آیۀ 39 سورۀ القلم «أَمْلَکُمْأَیْمانٌعَلَیْنابالِغَةٌإِلییَوْمِالْقِیامَةِإِنَّلَکُمْلَماتَحْکُمُونَ»، یاشماراباماتاروزقیامتعهدوپیمانیمحکماستکههرچهراحکمصادرمیکنید،همانراخداوندبرایشمافراهمکند (صفارزاده، بیتا، ص1084).
و آیۀ 5 سورۀ الأحقاف «وَمَنْأَضَلُّمِمَّنْیَدْعُوامِنْدُونِاللَّهِمَنْلایَسْتَجیبُلَهُإِلییَوْمِالْقِیامَةِوَهُمْعَنْدُعائِهِمْغافِلُونَ»، کیستگمراهترازآنهاییکهخدایاندروغینراپرستشمیکنند،درحالیکهمیدانندکهاگرتاروزقیامتهمآنهارابهکمکبخوانند، پاسخیدریافت نمیکنندوآنهااساساًگوشندارندو] صداراباگوشهایسنگین[ میتوانندبشنوند (صفارزاده، ص974).
و آیۀ 26 سوره الجاثیة «قُلِاللّهُیُحْیِیکُمْثُمَّیُمِیتُکُمْثُمَّیَجْمَعُکُمْإِلىیَوْمِالْقِیامَةِلارَیْبَفِیهِوَلکِنَّأَکْثَرَالنّاسِلایَعْلَمُونَ»، ]ایپیامبر؟[درجوابشانبگواینکهخداونداستکهشمارازندهمیکندومیمیراندوباردیگردرروزقیامتکهدروقوعآنشکوتردیدینیست،همهراگردمیآوردوالبتّهاکثرمردمازدرکاینمهمعاجزند (صفارزاده، ص971).
و آیات 71 تا 72 سوره القصص «قُلْأَرَأَیْتُمْإِنْجَعَلَاللَّهُعَلَیْکُمُاللَّیْلَسَرْمَداًإِلىیَوْمِالْقِیامَةِمَنْإِلهٌغَیْرُاللَّهِیَأْتیکُمْبِضِیاءٍأَفَلاتَسْمَعُونَ* قُلْأَرَأَیْتُمْإِنْجَعَلَاللَّهُعَلَیْکُمُالنَّهارَسَرْمَداًإِلىیَوْمِالْقِیامَةِمَنْإِلهٌغَیْرُاللَّهِیَأْتیکُمْبِلَیْلٍتَسْکُنُونَفیهِأَفَلاتُبْصِرُونَ»، ایپیامبر؟بگو آیا هرگزفکرکردهایدکهاگرخداوندارادهمیفرمودکهشبتازمانقیامتپایدارباشدوزندگییکسرهدرشبوتاریکیبگذرد،جزخداوندقادرمتعالچهقدرتیمیتوانستنوربهزندگیشماببخشد؟!آیابازهمازحق،حرفشنویندارید (صفارزاده، ص804).
3-4-1-1-2- طرحوارۀ تصویری مقداری
این نوع از طرحوارههای تصویری با اندازۀ کمی اشیاء سروکار دارد. بههمینخاطر طرحوارۀ تصویری شیءای نیز گفته میشود. در به تصویر کشیدن مفاهیم انتزاعی از واژگانی که دلالت بر مقدار (میزان) دارند مانند افزود، زیاد کرد، کم کرد، کاهش داد، اضافه کرد و غیره استفاده میشود.
خداوند تبارک و تعالی از این نوع طرحواره در مفاهیم انتزاعی چون عذاب آخرت استفاده کرده است. مانند آیۀ 86 سورۀ بقره (أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَلا هُمْ یُنْصَرُونَ) (بقره: 86). اینگونهمردمان،کسانیهستندکهزندگیفانیدنیارابهبهایزندگیعالیآخرتخریدارشدهاند.پسدرعذابومجازاتآنهاتخفیفیدادهنخواهدشدوبههیچوجهیارینخواهندشد (صفارزاده، ص292).
آیه در رابطه با کسانی سخن میگوید که زندگی دنیوی را بر زندگانی آخرت ترجیح دادند (ارجحیت با فعل خریداریکردن نشان داده شده است که در بحث ما گنجانده نمیشود). از عذاب چنین افرادی در روز قیامت کاسته نمیشود. مفهوم غیرمادیِ «عذاب» بهگونهای تصورشده که گویی شیء است، با قابلیت افزایش و کاهش مقدار.
«یخفف» فعل مضارع از ریشۀ (خ ف ف) و از باب تفعیل به معنای کاهشیافتن، تقلیل پیداکردن است (ابنمنظور، ماده خ ف ف). این مادۀ فعلی در اصل برای اشیاء فیزیکی که قابلیت کم و زیاد دارند، به کار میرود. طبرسی در تفسیر خود مقصود از فعل یخفّف را نقصاننداشتن و آسانگیری بیان کرده است (طبرسی، 1427هـ، ج1، ص211).
در این آیه نیز طرحوارۀ تصویری برگرفته از یک پدیده اقتصادی است. به کار بردن فعل «اشتروا» و «لا یخفف» نشانههای آن است. همانطور که انسان در دنیای زمینی در فرایند خرید خواستار پایینآوردن هزینۀ پرداختی است، در آخرت هم به هنگام پرداخت بهای خریدی که در دنیا انجام داده است (خرید: ترجیحدادن دنیای فانی به دنیای ابدی، بها: عذابدیدن)، خواهان کمشدن بهایِ پرداختی است؛ اما امکانپذیر نیست.
نیز در آیۀ 25 نساء دربارۀ مسئلۀ زنا و جزای زناکار سخن رفتهاست. (.... فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَی الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ) (نساء: 25) وهریکازشماکهازلحاظهزینهوامکاناتمالینتوانیدبازنانپاکدامنوباایمانوآزادازدواجکنید،باکنیزانمؤمنیکهمالکآنهاهستید،ازدواجکنیدوخداوندبهایمانشماداناست .شماهمنوعیکدیگرهستید،پسازکنیزهابااجازه] مالکیا سرپرستشان [بهزنیبگیریدومهریۀآنهارابهشیوهایمنصفانهبپردازید، بهشرطآنکهپاکدامنباشند،نهزناکارونهاهلدوستیپنهانیبامردان .پسکنیزانچونشوهرکنند، اگرمرتکبزناشوند،نیمیازمجازاتوشکنجههایکهبرایزنانآزادحکمواردشده است،بایددربارۀآنهااجراشود.]ازدواجباکنیزان [برایآنگروهازمردانیاستکهازگناهکاری] تحتفشارغریزه[ بیم دارند،البتّهشکیباییوخویشتنداریبرایشمابهتراستوخداوندآنعفوکنندۀرحمگستراست (صفارزاده، ص371).
کاربرد واژۀ «نصف» برای مفهوم ذهنیِ «عذاب» نشان از آن دارد که پروردگار جهانیان برای بیان میزانِ عذاب زنان شوهردار زناکار از تصویری همگانی استفاده کرده است. بهسخندیگر مفهوم عذاب قابلیت کاهش و افزایش کمیت را ندارد؛ اما جهت مشخصکردن اندازه آن، طرحواره تصویری مقداری به کار رفته است. بدین ترتیب مفهوم عذاب بسط معنایی پیدا کرده است.
«احصان در این آیه اگر به معناى احصان ازدواج باشد، جزء شرط قراردادنش صرفاً براى این بوده که نمونه سخن جایى است که قبل از ارتکاب فاحشه ازدواج صورت گرفته؛ چون مسئله شرعى چنین است که کنیز اگر مرتکب فحشا شود، چه شوهردار باشد و چه نباشد، حدش نصف حد زن آزاد است، واحصانشچیزى بر حد او اضافه نمىکند .اگر«احصان» بهمعنای احصان اسلام باشد که قرائت با فتحه همزه هم مؤید آن است، معنایش روشنتر و بینیاز از مؤنه زائد خواهد بود و بنابراین احتمال معنایش چنین میشود، کنیزان اگر زنا بدهند، نصف عذاب آزادگان را دارند، چه شوهر داشته باشند و چه نداشته باشند» (المیزان، ج4، ص444).
در تفسیر این بخش از آیه چنین آمدهاست «...کهاگرکنیزانمؤمنمرتکبزناشدند،نصفعذابىکهزنانآزادوبىشوهردارند،خواهندداشتوآنعبارتاستازپنجاهتازیانه» (طباطبایی، 1417هـ، ج4، ص286).
در آیه 88 سوره نحل (الَّذینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما کانُوا یُفْسِدُونَ) (نحل: 88)، آنهاییکهکفرورزیدندومردمراازراهخدامنعکردند،بهکیفرکفروفسادشانعذابیبرعذابآنهامیافزائیم]چونآنهاعاملسرایتمرضکفروفساددرجامعهبودند[(صفارزاده، ص616).
وقتی از «عذاب» سخن به میان میآید، فعل «زاد» در کنارش به کار میرود «زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ». در این عبارت از آیه شریفه مفهوم عذاب بهصورتی به تصویر کشیده شده است که انگار قابلیت زیادشدن دارد. همانطورکه در واقعیت زندگی دنیایی میتوان بر مقدار چیزی افزود. بنابراین از طرحوارۀ تصویریِ مقداری بهره گرفته شده است.
اگر عذاب از پیش تعیین شده را چون مایعی در ظرفی بدانیم، میتوان در صورت لزوم بر میزانش افزود. بهعبارتی واژۀ «العذاب» همان مایع درون ظرف است و «عذابا» مایع جدیدی است که به مایع قبل افزوده میشود، مانند تصویر ذیل که افزودن مقدار آب در لیوان امکانپذیر است.
شایان ذکر است که عذاب آخرت برای مجرمان چنان است که ظرف تابع مظروف است، پس هرچه به عذاب اضافه شود، ظرف هم به پیرو آن متّسع میشود.
این مطلب که گفته شد در آخرت ظرف تابع مظروف است، بدین نکته اشاره دارد که ظرف و مظروف در جهان آخرت غیر مادی و متغیّر هستند، برعکس ظرف و مظروف دنیایی که کاملاً محدود و ثابتند.
تصویر1: ظرف و مظروف
از نگاه معناشناسی شناختی «العذاب» عنصر زمینه و ثابت، عذاباً عنصر متحرک و فعل زدنا، رابط بین دو عنصر در راستای ایجاد معنایی جدید است.
در تفسیر المیزان آیۀ مذکور چنین به تفسیر کشیده شده است: «دراینآیهازنومتعرضحالپیشوایانکفرشده است،بااینکهقبلاًدرآیۀقبلىسرنوشتهمهکفاررابیانکردهبودوازهمینجهتوقتىشنونده،آنبیانراشنیدکهتمامىکفارمعذبندوتخفیفومهلتىازعذابندارندودرجمله (واکثرهمالکافرون) اینراهمشنیدکهبیشترشاندرکفروشقاوتشدیدترند،قهراًاینسؤالدردلشخطورمىکندکهآیااینعدهبابقیۀکفارکهکفرشانبهایندرجهنیستدرعذاببرابرند،بااینکهاینهاکفربیشترىدارند؛چونسببکفردیگرانهمشدهاند.چونجاىچنینسؤالىبوده،خداىسبحانکلامراازنوآغازکرده استتاجوابآنرابدهدوبنابراینفرمود: (الذینکفرواوصدواعنسبیلالله) آنهاکهعلاوهبرکفرورزیدنراهخدارابهروىدیگرانهمبستندوباعنادولجاجکفرخودراتکمیلکردند (زدناهمعذابا)،عذابىاختصاصىدربرابرجلوگیریشانازراهخدابهایشانچشاندیم (فوقالعذاب) کههمانعذابعمومىدرازاىمطلقظلموکفرباشدودراینعذاببابقیهمشرکانشریکند.
وگویاالفولامدر (العذاب) براىعهدذکرىاستوبه همانعذابى اشارهدارد کهقبلاًدرجمله (واذاراىالذینظلمواالعذاب...) ذکرکردهبود.
(بماکانوایفسدون) اینجملهتعلیلزیادتىعذاباست. ازهمین جاروشنمىشودکهمرادازافسادىکهدرتعلیلنامبردهواقعشد،همانسدوجلوگیرىازراهخداست؛چونتنهاهمینصفتاستکهباعثشده است،عذاباینطائفهبردیگرانبچربد.پسمعلوممىشودکهمرادازافسادهمهمیناستوبهعبارتىدیگرافساددرزمینوجلوگیرىازتشکیلمجتمعىصالحامرىاستکهپیشآمدنشمستندبهایشاناست؛زیرااگرافسادوسدایناننبود،تشکیلچنینمجتمعىمترقببود» (المیزان، 1417هـ، ج12).
(وَنَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَإِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَکَفی بِنا حاسِبینَ) (انبیاء: 47) و ما در روز قیامت (برای سنجیدن عقاید و صفات و عملهای مکلفان) سنجشها و ترازوهای عادلانه مینهیم، پس به هیچکس هیچگونه ستم نمیشود و از استحقاقش کاسته نمیشود و اگر (عمل مکلف در خردی) به وزن دانۀ خردلی هم باشد، آن را میآوریم و همین کافی است که ما حسابگریم.
خداوند متعال از چگونگی سنجش اعمال و رفتار انسان در روز قیامت سخن به میان آورده است. برای سنجیدن ارزش و مقدار اعمال از ترازوها استفاده میشود. مسلم است که کفههای ترازو وسیلهای هستند برای وزنکردن (در اصطلاح عام، کشیدن) هرآنچه دارای ابعاد و حجم است.
در دنیایی که ما زندگی میکنیم در خرید کالاهایی چون خرما، حبوبات، سبزیجات و... از ترازو و وزنه برای اندازهگیری ارزش آنها استفاده میکنیم.
تصویر2: ترازو
برایناساس خداوند عزّوجلّ از قسط و عدل با نام کفههای ترازو (ظرف) یاد کرده است.
خداوند نیز از این پدیده حسابرسی دنیوی جهت درک بهتر آدمی دربارۀ ارزشگذاری اعمال و رفتار در جهانی که هیچچیز صورت مادی ندارد، بهرهجستهاست. از تصویر بهدستآمده از آیۀ شریفه چنین حاصل میشود که روز قیامت مردم برای سنجیدهشدن اعمال و دریافت معادل آن با بازار بزرگی روبهرو خواهند شد. واژۀ «الموازین» که بهصورت جمع آمده است، گویای این نکته است.
درحقیقت خداوند متعال سعی دارد با به تصویر کشیدن صحنهای از بازار بزرگ (مکانی وسیع با جمعیت و سر و صدای زیاد که هرکسی بهدنبال برآوردهساختن نیاز خویش است)، آدمی را با وضعیت روز قیامت آشنا کند.
واژۀ «القسط» (صفت برای الموازین) به معنای «عدل، نصیب، سهم و ترازو» است (ابنمنظور، ماده ق س ط). قسط یک مفهوم ذهنی و غیر مادی، همراه با ترازو و کفههای آن به کار میرود تا میزانِ دقت و صحتِ سنجش آن بهخوبی روشن شود. بهکارگیری این ابزارِ سنجش برگرفته از تجربه انسان در محیط زندگانی اجتماعیاقتصادی است، آنها از کفههای ترازو جهت اندازهگیری دقیق استفاده میکنند.
بنابراین اگر مفهومی ذهنی و انتزاعی با تمثیلی از دیدهها و امور عینی همراه شود، طبیعتاً بازخورد و دریافت بهتری از مخاطب بهدنبال خواهد داشت.
در کنار مطرحکردن ترازوها قرآن به واژگانی چون «مثقال» که برای ارزشگذاری مادیات در علم حساب و ریاضی استفاده میشود، اشاره کرده است. همچنین «حبّه» و «خردل» نمونههایی هستند که برای سنجش میزان و مقدارش ترازو و یا هر وسیلۀ اندازهگیریِ مقدار به کار گرفته میشود.
تفسیر آیه در تفسیر المیزان اینچنین آمده است: «کلمۀ (قسط) بهمعناىعدلاستوآیۀشریفهعطفبیانبراىموازینویاصفتآناستکهاگرآنراصفتبگیریم،بایدمضافىدرآنتقدیربگیریموتقدیرآنرا (ونضعالموازینذواتالقسط) بدانیم. (وإنکانمثقالحبةمنخردلأتینابها) - ضمیردر (وإنکان) بهعملموزون برمىگرددکهازکلمه (میزان) استفادهمیشود؛ یعنىواگرچهآنعملموزونبهمقدارسنگینىخردلىباشد،آنرامىآوریمومابراىحسابکشىکافىهستیمودانهخردلدراینجابرایمثالذکرشده استومبالغهدردقتمیزانرامىرساندکهحتىبهکوچکىوناچیزىخردلهمرسیدگىمىکندودراینتعبیراشارهبهایننیزهستکهوزنیکىازشئونحساباست» (المیزان، 1392 هـ، ج14، ص292).
نتیجه
قرآن کریم، اثر ادبیمذهبیِ جاوید، با توجه به مفاهیم انتزاعی گستردهای که در خود دارد، مملوء از «طرحوارههای تصویری» است. از جمله مفاهیم پراهمیتِ ارائهشده در آیات شریفه قرآن کریم، مفهوم «روز قیامت» است. مسئلۀ «عذاب» مخالفان دین مبین اسلام و افرادی که از دستورات الهی به نحوۀ گوناگونی سرپیچی میکنند، مسئلهای است که با تعابیر مختلفی بدان پرداخته شده است.
طرحوارههای تصویری آیات منتخب، در دو حوزۀ حجمی ظرفیمکانی و مقداری بحث و بررسی شد. از تحلیل نمونههای هریک از حوزههای تصویری چنین برداشت شد که ضمن تقویت سطح دریافتی مخاطب از مقصود الهی از تجاربی سخن به میان آمد که انسان آنها را در محیط زندگی اجتماعیاقتصادی زمان خویش بهخوبی درک کرده است.
در عبارت «یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ» مفهوم «عذاب» با توجه به ترکیب فعل «یردّ» با حرف جرِّ مکانی «إلی» بسان مکانی معرفی شده است که فرد بااکراه به آن کشانده میشود. مانند شخصی که مرتکب جرمی میشود و به هنگام دستگیری مأموران انتظامی سعی میکند با تمام نیرو خود را رهایی بخشد؛ اما چون توان مقابله با آنان را ندارد، علاوه بر ترس از زندانیشدن، خستگی این زورآزمایی نیز بر عذاب او افزوده میشود.
همچنین عبارت «أشدّ العذاب» نشاندهندۀ آنست که در آخرت کمیت و کیفیت برابرند، برعکس آنچه در دنیا مشاهده میکنیم. ازاینروست که خداوند تبارک و تعالی برای بیانِ مفاهیم ذهنی چون عذاب از کمیت و کیفیت دنیایی استفاده و آن را با طرحوارۀ مقداری بیان کرده است.
نمونۀ دیگر، تصویر ذهنیِ ترازو و کفههای آن برای اندازهگیری دقیق ارزش مقداری شیءای است. خداوند متعال از تصویرِ زندگی اقتصادی مردمان آن روزگار برای چگونگی ارزشگذاری اعمال آدمی در قیامت بهره گرفته است.
در عبارت «زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ»، مفهوم عذاب با استمداد از واقعیت زندگی دنیایی بهصورتی به تصویر کشیده شده است که قابلیت زیادشدن را دارد؛ بنابراین از طرحوارۀ تصویریِ مقداری بهرهگرفته است.
پینوشت
1- Cognitive Linguistics
2- Linguistics
3- Gestalt
4- Non - Modular
5- Cognition
6- Perspectival
7- The point of view
8- Profiling
9- Dynamic
10- Cognitive Semantics
11- Embodiment
12- Image Schemas
13- Metaphor
14- Lakoff
15- Johnson
16- Metaphor we live by
17- Grammaticalization
18- Metaphorical extension
19- Subjectification
20- Invited inferencing
21- The Body In The Mind
22- Mark Johnson
23- Women, Fire and Dangerous
24- George Lakoff
25- إلی حرف اضافه مکانی و زمانی است که متناسب با بافت گفتار معنای آن متغییر است.
26- از نگاه معناشناسی شناختی، واژگان یک معنای مرکزی یا پیشنمونه دارند که با بسط گستره معنایی، معنای حاشیهای و جدیدی از آنها استنباط میشود (قائمینیا، 1388، ص8).
27- Object
28- البته در قیامت نه زمانی وجود دارد نه مکانی و نه حرکتی؛ بلکه قیامت، عینِ ظهور حق است و ثبات بر آن حکمفرماست. ولی برای درک قیامت که مفهومی انتزاعی است، میتوانیم از تصویرسازی مبدأ به مقصد استفاده کرد. تجربه مبدأ با درک حقیقتِ مقصد، بسیار تفاوت دارد و این به اندازه تفاوت حدوث با قِدَم است که در فلسفه از آن استفاده میشود.