Authors
1 Iran
2 Kermanshah
Abstract
Keywords
Article Title [Persian]
Authors [Persian]
امروزه شناخت قرآن در قالبی روشمند توجه بسیاری از مفسران و قرآنپژوهان را به خود جلب کرده است. ازجمله علومی که در راستای دستیابی به این هدف مقدس به کار گرفته شدهاند، واژهشناسی، کاربردشناسی و معناشناسی و.... هستند که در دریافت معانی قرآن و غرض خداوند متعال نقش بسزائی داشته و دارند. علمی که در حال حاضر پا را فراتر از معناشناسی نهاده، علم تحلیل گفتمان است که به نوعی تلفیقی از همه علوم بیان شده است. در این رویکرد پس از آنکه معنای واژگان و ارتباط نحوی آنها آشکار شد، به ویژگیهای متکلم و مخاطب و شرایط گفتگوی موجود میان این دو عنصر میپردازد و در پایان واکنش مخاطب بعد از دریافت پیام را بررسی میکند. تحلیل گفتمان که شامل شش مرحله است، درواقع تعاملات زبان با ساختارهای فکری ـ اجتماعی در متون گفتاری یا نوشتاری را کشف میکند و چگونگی شکلگیری معنا در ارتباط با عوامل درونزبانی و برونزبانی را مطالعه میکند. در این پژوهش با بهکارگیری روش توصیفیتحلیلی کوشش شده است تا پس از بیان تعریفی از «کارگفت» و تاریخچه آن، «کاربردشناسی» و «بافت»، بافت پیرامونی کارگفت بشارت و تحلیل گفتمان و کارگفت آن در قرآن و شرایط حاکم میان دوسویِ این تعامل گفتاری _خداوند و بنده_ و دستاویزهای عنصر مُبَشِّر برای اقناع مُبَشَّر ترسیم شود و در پایان، شرایط تحقق کارگفت بشارت و میزان تأثیرگذاری این شیوه با بهکارگیری وعدههای دنیوی و اخروی برای ترغیب و تشویق مخاطب بهسبب قبول ایمان و انجام تکالیف بررسی شود. شایان ذکر است در تحقق یک کارگفت، وجود همه مؤلّفهها و شاخصها الزامی است و اتحاد این مؤلّفهها سبب تفاوت کارگفتها خواهد بود.
Keywords [Persian]
مقدمه
قرآن کریم از همان آغاز نزول در پی جلب مخاطبان بوده است تا آنها را برای رسیدن به مقصد نهایی خلقت یعنی رستگاری هدایت کند؛ بنابراین برای اقناع مخاطبان و ایجاد رابطه با آنان از روشهای مختلفی استفاده کرده است.
گاه از باب موعظه و دعوت وارد شده است، گاه از باب امر و نهی، گاه از باب تنبیه و گاه از باب بشارت و جنات تجری من تحتها الأنهار او را به فلاح میکشاند.
غالب گفتار خداوند در قرآن دربارۀ انذار و تبشیر است که درحقیقت برای آگاهساختن انسان از راه رستگاری و سعادت و یا شقاوت و بدفرجامی است. خداوند در همه این نمونهها، قصد نفوذ در وجود مردم را دارد تا تأثیرگذاری کلامش را در مخاطب بیشتر کند.
از منظر قرآن کریم، این تأثیرگذاری باید از ذهن و قلب مخاطب بگذرد و تمام وجود او را فرا بگیرد و او را به واکنشی صحیح وادار کند و در پایان هر مخاطب متناسب با اعتقاداتش واکنشی را از خود نشان میدهد. از نمونههای نشاندهندۀ اوج محبت خداوند به بنده بشارتهای قرآنی است.
با تأملی در آنچه که خداوند وعده داده است و اعمالی که بنده برای رسیدن به این پاداشها و سعادت انجام میدهد، این مسئله کاملاً مشهود است که در هیچکدام از پاداشهای خداوند و اعمالی که از طرف بنده انجام میگیرد، تساوی وجود نداشته و رحمت و پاداش خداوند نسبت به اعمال بندگان وسیعتر است. اما در کنار همه این پاداشها، هستند کسانی که در مقابل همه رهنمودهای خداوند به مخالفت برخاسته، ابراز وجود کرده و در برابر آموزههای وحیانی مقاومت کردهاند. خداوند در قرآن کریم در قالب قواعد زبان بشری با پیامبر ارتباط برقرار کرده است؛ بنابراین همان ابزارهایی که در تحلیل زبان بشری به کار رفته است را میتوانیم در کلام الهی ببینیم.
در پژوهش پیش رو، نگارندگان در پی تحلیل کارگفتی بشارت در آیات قرآن و بررسی رابطه میان عناصر بهوجودآورنده این کارگفت هستند. در ابتدا واژگان مدّنظر در پژوهش را بررسی میکنیم.
1-گفتمانکاوی و مراحل آن درتحلیل آیات قرآن
«ریشة واژة گفتمان از فعل یونانی discurrere به معنی حرکت سریع در جهات مختلف است» (عضدانلو، 1375، ص16).
در جای دیگر، میخوانیم: «گفتمان به واحدهای بزرگتری از زبان چون بند، مصاحبه، مکالمه و متن نظر دارد» (آقاگلزاده، 1385، ص8). در این تعریف، گفتمان درواقع «زبان بالاتر از جمله یا بالاتر از بند است» (سلطانی، 1387، ص28) و در رویکرد نقشگرایانه در زبانشناسی «گفتمان را زبان به هنگام کاربرد میداند و به بافت کاربرد زبان توجهی خاص دارد» (همان، ص30).
مطابق با آنچه در مفهومیابی اصطلاح گفتمان گفته شد، نگرش ساختگرا در تحلیل گفتمانی به چگونگی کارکرد واحدهای مختلف ساختار زبان در ارتباط با یکدیگر نظر دارد (همان). تحلیل گفتمان از منظر این رویکرد درواقع تلاشی برای مطالعة نظام و آرایش فراجملهای عناصر زبانی است (فرکلاف، 1379، ص9).
جمعبندی فرکلاف، یکی از گفتمانکاوان انتقادی، در ارتباط با مفهوم گفتمان، نشاندهندۀ این است که او بهگونهای به کاربرد زبان در گفتمان توجه دارد که زبان را سازندة اجتماع و پدیدآمده از روابط اجتماعی میداند.
در عین حال او معتقد است که این اصطلاح، اشیا را آنگونه که هست و آنگونه که ممکن است باشد و یا آنگونه که باید باشد، بازنمایی میکند. فرکلاف در توصیفی دیگر، گفتمان را بهمثابة ترکیبی از متن، رویدادها، دنیای فیزیکی و اجتماعی وسیعی میداند که همة مردم درگیر آناند (عواطفرستمی، بیتا، ص24) و وظیفة اصلی آن، تحلیل روابط اجتماعی، ارزشها و باورهاست.
اما براساس نگرش دوم که همان نقشگرایی در زبان است، «تحلیل گفتمان بهمثابة یک نوع تحلیل زبانی در هنگام کاربرد است که در آن نمیتوان توصیف صورتهای زبانی را مستقل از هدف و نقشی انجام داد که این صورتها قرار است در امور انسانی ایفا کنند.» (سلطانی، 1387، ص30).
در رویکرد سوم، یعنی تحلیل گفتمان انتقادی، منظور از تحلیل گفتمان درواقع کشف ایدئولوژیهایی است که مردم آگاهانه یا ناآگاهانه در زبان به کار میگیرند (فاضلی، 1383، ص83). بهتعبیردیگر، گفتمانکاویِ انتقادی، فنونی تحلیلی است که برای آشکارساختن الگوهای فهم، باور، ارزش و ساختار ایمان مندرج در گفتمان به کار گرفته میشوند (همان، ص83).
با نظر به سه رویکرد زبانشناسی ساختگرا، نقشگرا و انتقادی، میتوان به سه بُعد اصلی گفتمان دست یافت. این سه بعد عبارتاند از: کاربرد زبان، برقراری ارتباط میان باورها و تعامل در موقعیتهای اجتماعی. وظیفه و هدف اصلی مطالعة گفتمان، فراهمآوردن توصیفی یکپارچه از این سه بعد است، بهطوریکه تأثیر و تأثرات آنها را بر یکدیگر بررسی میکند (ون دایک، 1387، ص17).
با در نظر گرفتن تعاریف مذکور میتوان به یک جمعبندی در تحلیل گفتمان دست یافت. تحلیل گفتمان، درواقع تعاملات زبان با ساختارهای فکریاجتماعی در متون گفتاری یا نوشتاری را کشف و چگونگی شکلگیری معنا در ارتباط با عوامل درونزبانی و برونزبانی را مطالعه میکند.
2- تاریخچة تحلیل گفتمانی
تعاریف گفتمان براساس آنچه ذکر شد، بسیار متعدد و گوناگون است که این تعدد ناشی از سیر تحول این روش است. «در راستای همین تحولات و بر اثر تعامل عوامل زبانی و غیر زبانی، گفتمان و بهتبع آن تحلیل گفتمان به وجود آمده است. گفتمان در هر مقطعی از زندگی اجتماعی انسان در چارچوب رویکردی خاص تعریف شده و هریک از این رویکردها نقش مهمی در آنچه امروز رشتة تحلیل گفتمان است، داشتهاند» (سلطانی، 1387، ص30). آنچه در اینجا اهمیت دارد، گزینش تعریفی تام و منطبق بر ویژگیهای انسان قرن بیست و یکم است تا ماحصلی به شیرینیِ هدایت، برای او به ارمغان آورد.
3- کاربردشناسی
دیدگاه کاربردشناسی در دهه 60 و70 میلادی در آمریکا و درمقابل دیدگاه نحوگرایان و دستور زبان چامسکی مطرح
شد (فقیهیان، 1389، 17).درحقیقت در گذشته برای دریافت یک متن کلمات و رابطۀ جانشینی و همنشینی آنها بررسی معناشناسانه میشد. هنگامی که از معناشناسی سخن گفته میشود، درحقیقت به همان روش قدیمیِ تجزیه و تحلیل کلام همراه با مطالعه رابطه میان صورت و نقش جملههای زبان محدود میشود (صفوی، 1382، ص19).
معناشناسی در حقیقت مقدمهای برای کاربردشناسی است. در کاربردشناسی، معنا هنگام کاربرد و در جهان خارج مطالعه میشود. جملهها اگر در مقام و موقعیت مناسب به کار نروند، در ایجاد ارتباط نیز سهمی به خود اختصاص نخواهند داد. فرد در مقام گوینده تشخیص میدهد که چگونه صحبت کند و چه جملاتی را به کار برد و مخاطب نیز تشخیص خواهد داد که هنگام مواجهشدن با کلام و جمله چه واکنشی از خود بروز دهد (معموری، 1386، ص167-161).
با توجه به آنچه گفته شد، پیداست که صِرف معناشناسی برای دریافت غرض اصلی متون، مخصوصاً برای دریافت مفهوم کلام خداوند و غرض اصلی آیات و بررسی کنش و واکنشهایی که پس از دریافت آنها ایجاد میشود، کافی نیست، کارایی لازم را ندارد و زوایای متن بر خواننده پنهان میماند. روشن است که انسان و حالات مختلف و اختیار او در معنا نفوذ میکند و به متن روح میبخشد. نظریه کاربردشناسی برخلاف علم معناشناسی تمام واکنشها و مؤلّفههای دخیل در متن را نیز مطالعه میکند. درواقع این نظریه کمک میکند، انسان آنچه را از قرآن برای هدایت نیازمند است، تحصیل کند؛ چراکه این کتاب همان متن مقدسی است که «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء» (نحل/89) بارزترین صفت آنست.
4- تبیین مفهوم کارگفت
نظریۀ کارگفت را نخستین بار «جان لانگ شاو آستین» یکی از فیلسوفان مکتب آکسفورد معرفی کرد. او معتقد بود که جملات خبری گونه اصلی جملات زبان نیستند. کاربرد اصلی زبان، اطلاعی نیست و صدق یا کذب معنای تمامپاره گفتها، تعیّنپذیر نیست. به این جمله دقت کنید: «قول میدهم فردا قرض خود را پرداخت کنم»، آویستن این جمله و امثال آن را پارهگفت بیانی مینامد و تأکید میکند که چنین گفتههایی به نوعی به «عمل» یا کنش اشاره دارند. درواقع در این جملات بحث بر سر صدق یا کذب نیست؛ بلکه مطلب توجهبرانگیز این است که این سخنان چه کاری انجام میدهند. آویستن برای پارهگفتهای بیانی سه مرحله را در نظر گرفته است. نخست بیان چنین جملاتی که کنش بیانی نامیده میشود، برای نمونه قاضی جمله «من شما را به سه سال زندان محکوم میکنم» را بر زبان جاری میکند. دوم تأثیر آن کنش بیانی بر مخاطب که کنش غیر بیانی نامیده میشود. در مرحله سوم، مخاطب با شنیدن چنین جملهای از قاضی واکنشی را از خود نشان میدهد -گریه میکند یا اعتراض میکند یا بیهوش میشود و....-، این کنش غیر بیانی را کارگفت مینامند.
به بیان سادهتر در این ساختار کارگفتی، جملهای که از فردی صادر میشود، کنش بیانی و احساسی که از شنیدن پیام در ذهن و جان مخاطب ایجاد میشود، کنش غیر بیانی جمله تلقی شده است و سبب میشود که مخاطب از شنیدن پیام، اطمینان یا دلهره و ... نماید. اما واکنشی که شنونده پس از ایجاد این احساس از خود بروز میدهد- اعتراض، گریه، پرخاشگری و...- این کنش غیر بیانی را کارگفت میگویند (صفوی، 1391، ص307-305).
در حیطه کنش رفتاری میتوان گفت هر گفتاری نوعی کنش است. درواقع گفتهها وقایع زبانی یا کنشهای زبانی در زمان هستند که از هرکدام نتایج یا اثرات خاصی مدّنظر است. گوینده زمانی که یک جمله را بیان میکند، درحقیقت عملی را انجام میدهد که به آن «کنش» گفته میشود و درمقابل این گفته، مخاطب نیز چه مستقیم و ظاهر و چه بهطور غیر مستقیم و در باطن، دچار تحولاتی میشود که به آن واکنش گفته میشود. برای مثال (مثل الجنه التی وعد المتقین...) (رعد/35)، خداوند با بیان ویژگیها و زیباییهای بهشت بندگان را ترغیب و تشویق میکند. بشارتها و وعدههای خداوند دربارۀ بهشت و ترغیب انسان به عمل صالح برای کسب بهشت را کنش بیانی و تأثیری که در مخاطب ایجاد میشود را کنش غیر بیانی و واکنش او در مقابل این بشارتها -عملی که انجام میگیرد- کارگفت نامیده میشود. برای مثال برخی مخاطبان با توجه به اعتقادات و تفکرات دینی و ایمان به خوشقولی خداوند (إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمیعادَ) (آل عمران/9)، به این بشارتها ایمان داشتهاند و برای کسب رضایت خداوند و رسیدن به پاداشها، عمل صالح انجام میدهند و برخلاف این دسته عدهای هستند که این وعدهها را بیاساس دانستهاند، نه تنها عملی صالح انجام نمیدهند؛ بلکه غرق در معصیت و زشتیها میشوند (وَمِنهْم مَّن یُؤْمِنُ بِهِ وَمِنهْم مَّن لَّا یُؤْمِنُ بِهِ ورَبُّکَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِین) (یونس/40).
در ادامه قبل از پرداختن به مبحث کارگفت بشارت، چند مفهوم کاربردی در این پژوهش از جمله بافت را تحلیل میکنیم.
5- تعریف بافت
بافت موقعیتی عینی است که در آن گفتمان بیان میشود. بافت دربرگیرندۀ تمامی پارامترها همچون مکان، زمان، هویت و ماهیت روابطی که طرفین را با یکدیگر درگیر میکند، است. دریککلام، «بافت» تمام آن چیزهایی است که باید دانست تا یک گفتمان را فهمید و ارزیابی کرد؛ بنابراین موضوع کاربردشناسی بررسی عمومیترین روابط میان گفته و گفتهپردازی، میان جملات و بافتهای تولیدیشان است. بافت، افرادی را در بر میگیرد که در دنیای واقعی وجود دارند و هویت طرفین مکالمه، محیط فیزیکی و اجتماعیشان، مکان و زمان بیان گفتههاست.
6- جایگاه بافت در کاربردشناسی
بافت یکی از مباحث ضروری و حد فاصل معناشناسی و کاربردشناسی است و اهمیت آن بهحدی است که تعریف کاربردشناسی به آن وابسته است. در محدوده پیامرسانی و انتقال پیام دو مؤلّفه توجهبرانگیز است: یکی دلالت درونزبانی و دیگری دلالت برونزبانی.
دلالت درونزبانی، ارتباط واژهها با غرض ذهنی است و دلالت برونزبانی موقعیت و شرایط و فضایی است که مخاطب در آن قرار گرفته است و به ساختار جمله مربوط نیست؛ اما از اهمیت زیادی برخوردار است. میتوان اینگونه بیان کرد که دلالت درونزبانی و برونزبانی با یکدیگر ارتباط تنگاتنگ دارند و مستقل از یکدیگر نیستند (صفوی، 1391، ص299-300). به گفته کوک برای دریافتن دقیق معنای یک جمله و متن به غیر از معنای ظاهری و درجشده در فرهنگ لغت، عواملی همچون سن و جنس و موقعیتهای اجتماعی و زمان و مکان و اشتراکات فرهنگی طرفهای گفتگو نقش زیادی دارد که به این عوامل بافت گفته میشود (کوک، 1388، ص58). پس برای دریافت تعالیمِ متنِ مقدسی همچون قرآن، تحلیل جامعهشناسی و روانشناسی و تاریخی آن ضروری است.
برای نمونه بشارتی که خداوند به مسلمانان در جنگ بدر داده است (إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنىِّ مُمِدُّکُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلَئکَةِ مُرْدِفِین) (انفال/9)، را میتوان چنین تحلیل کرد:
خداوند برای تشویق مسلمانان به جنگ و نشاندادن قدرت خویش در یاری مسلمانان در حالی وعده پیروزی را به آنها
میدهد که هم از لحاظ تعداد و هم تجهیزات در حداقل هستند؛ اما این بشارت خداوند چند واکنش مختلف در برداشت:
1- مسلمانی که با اعتقاد راسخ، قدم در راه نهاده بودند، با ایمان به وعده خداوند که هزار فرشته را به یاریشان میفرستد، اطمینان داشتند که پیروز میدان آنها خواهند بود و در کنار این ایمان، با تمام قدرت نبرد کردند.
2- گروه دوم کسانی بودند که ایمانشان سست بود و هنوز به وعده خداوند مشکوک بودند، این دسته با دلهره و اضطراب بسیار قدم در میدان جنگ گذاشتند.
3- گروه سوم مشرکان بودند که با تمسخر و تهدید مسلمانان و اعتقادنداشتن به نصرت خداوند، با اتکا بر خود و توان نظامی بالایشان قدم در جنگ نهادند.
خداوند با بیان نمونههای بسیاری از برخی افراد که با ایمان به بشارتها و وعدههای او قدم در وادی رستگاری نهاده و برخلاف این عده، برخی با توجهنکردن و ایماننداشتن به این بشارتها به عقوبت گرفتار شدهاند، به دنبال اثرگذاری است و اینکه واکنشی در مخاطب ایجاد کند، تا افراد برای کسب خیرات رقابت کنند و مسابقه دهند: (لِّکَیْلَا تَأْسَوْاْ عَلىَ مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَئکُمْ وَاللَّهُ لَا یحُبُّ کلُ مخْتَالٍ فَخُور) (حدید/23).
پس پیام و غرض خداوند در این آیات، فقط دعوت به دقت در چینش آنها و یا درک روابط کلمات با هم نسیت؛ بلکه
مقصودی فراتر از این امور است که همان ایجاد حس رقابت برای کسب خیرات و ایجاد عبرت در مخاطبان از سرانجام مخالفان است. بشارت و وعدههای خداوند در قرآن به اشکال مختلف نمود یافته است. یعنی گاهی بهطور مستقیم با ذکر برخی اعمال و اجری که برای آنها در نظر گرفته شده است، مخاطب مختار را به انجام آن دعوت میکند که این نوع بشارت را که ساختار جمله و کارکرد آن رابطهای مستقیم دارد، کنش گفتاری مستقیم است و اگر بین ساختار جمله و کارکرد آن رابطه و ارتباط غیر مستقیم باشد، کنش گفتاری غیرمستقیم است (یول، 1385، ص66).
در اینجا نیز کارکرد جملات صد در صد عبرتآموزی و بشارت به انسانهاست. اگرچه در برخی نمونهها بهطور مستقیم بیان نشده است. خداوند در بیان علت این سرگذشتها میفرماید: (حَتىَّ إِذَا اسْتَیْسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنهُّمْ قَدْ کُذِبُواْ جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّىَ مَن نَّشَاءُ وَلَا یُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِین) (یوسف/110).
از جملات بالا درمییابیم که وجه تمایز میان نحو و معناشناسی از کاربردشناسی، زیررشتههای زبانشناسی، در گرو مفهوم بافت است. نحو، جملهها و معناشناسی گزارهها و کاربردشناسی کنشهای بیانی و بافت پیرامونی را مطالعه میکند. کاربردشناسان به دنبال آن هستند که نمود بیرونی زبان در بافت کاربردی و موقعیتی را تبیین کنند (صانعیپور، 1390، ص62).
مرحلة اول در تحلیل گفتمانی آیات قرآن، بنابر آنچه در مبحث مراحل تحلیل گفتمانی گذشت، واکاویِ واژگانِ قرآنی است. در این مرحله ابتدا موضوعات و واژگان و اصطلاحات خاص مربوط به آن فهرستبرداری میشود. سپس چگونگی انتخاب هر واژه در مقابل واژگان فرضی هممعنا ـ که با تسلط به مبحث وجوه و نظائر در علوم قرآنی امکانپذیر است ـ بررسی میشود. تحلیل هر واژه، درعینحال به توجه در نگرش کل قرآن به آن واژه و نیز جایگاه آن در میان بافت فرهنگیاجتماعی زمان نزول نیاز دارد. نوع بیان واژه نیز در گفتمانکاوی آیات قرآن مؤثر و نقشآفرین است.
مرحلة دوم، فهرستبرداری از جملات و گزارههای آیات قرآن است. در اینجا گرایش اصلی قرآن از طریق تحلیل جملات از نظر تقدم و تأخر، مجهول یا معلومبودن، نوع الگوی جمله، ابهامات جمله از نظر زمان و مکان و شیوة انجامدادن عمل یا علت آن، دلالتهای ضمنی و درنهایت صنایع بیانی بهکاررفته در جمله، مشخص میشود.
در اینجا نیز مباحث نحوی و بلاغی و انواع دلالتهای متنی از جمله دقت در دلالت التزامی و تضمنی و دلالت مفهومی ـ که علمای اصول فقه بسیار به آن توجه کردهاند ـ به گفتمانکاوی بهتر متن قرآن کمک شایانی میکند.
چنانکه ملاحظه شد، مرحلة سوم تحلیل گفتمانی، چگونگی پیوستگی متن از نظر ساختاری و معنایی را بررسی میکند که دارای عناصری چون ارتباط آغازه و پایانه، عوامل ربطی، جانشینی و همنشینی، تضاد معنایی و شمول معنایی است. اما بروز مؤلّفة پیوستگی در علوم قرآنی در دو مبحث سیاق درونی و علم مناسبت دیده میشود. سیوطی دربارة علم مناسبت با تقسیمبندی آن به دو نوع ظاهری و معنوی، چنین بیان میکند که: «اجزای سخن، گردن یکدیگر بگیرند و بدین ترتیب ارتباط قوت یابد و تألیف کلام مانند ساختمان محکمی شود که قسمتهای مختلف آن با هم سازگار باشند» (طیب، بیتا، ص177).
اما مبحث سیاق ـ که به نوعی با تناسب آیات و سور دارای ارتباط تنگاتنگی است ـ بر این پایه مبتنی است که نص قرآن وحدتی ویژه دارد. این وحدت کلی قرآن باعث شده تا همة آیات، هرچند که در زمانهای مختلفی نازل شده است، از نظر معنایی در فهم یکدیگر مؤثر باشند (قائمینیا، 1389، ص341). باوجوداین از منظر مفسرانی چون علامه طباطبائی تعیین دامنة سیاق همواره امری مهم و ضروری بوده است. ایشان عوامل تعیینکنندة دامنة سیاق را در دو امر خلاصه میکنند: 1. وحدت صدوری آیات؛ 2. وحدت موضوعی آنها. البته در هر دوی این عوامل محدودیتهایی دیده میشود، از جمله آنکه آیه یا آیاتی معترضه در لابهلای سیاقی واحد وارد شوند.
مرحلة چهارم از تحلیل گفتمانی آیات قرآن، تعیین ساختارهای درونی نص و معنای کلان آن است. «مفسر برای رسیدن به معنای کلان نص، ابتدا آیات مختلف یک سوره را به صورت خلاصه در فهرستی از مطالب بیان میدارد و سپس با توجه به اهمیت مطالب، دوباره هم این خلاصه را خلاصهتر میکند و با همین شیوه به معنای کلان دست مییابد» (همان، ص193).
اما ساختارهای درونی نص قرآن، همواره تابعی از ساختارهای کلان جهانشمول نیست؛ بلکه گاهی خود سازندة این ساختارهاست. در این نمونه میتوان به بافتهای جدلی قرآن و همچنین الگوی بافت قانونگذاری آن توجه کرد. برخی از دانشمندان علوم قرآنی امروزه به دنبال کشف ساختارهای مختلف قرآنی از جمله طریقة جدل، امر و نهی، ترغیب وترهیباند.
در پنجمین مرحلة تحلیل گفتمانی آیات، فهرستی از تضادهای دوگانه مابین آنچه در نص آیه هست و آنچه نیست؛ اما مرتبط با موضوع آیات بررسی میشود. دلیل انتخاب موضوعات مختلف در آیات و چرایی تأکید، حذف و بزرگنمایی در بیان جزئیات آن موضوعات از مطالبی است که باید در این مرحله لحاظ شود. واکاوی دلیل این انتخابها در سطوح مختلف گفتمانی درواقع ایدئولوژی حاکم بر نص را مشخص میکند.
اما آخرین مرحله از متناسبسازی روش در تفسیر آیات قرآن، توجه ویژهای به روابط بینامتنی نص و همچنین بافت فرهنگیاجتماعی آن دارد. متون روایی از جمله متونی هستند که مفسر باید به روابط بینامتنی نص آنها توجه کند. متون فلسفی، فقهی و کلامی نیز از دیگر متونیاند که در کشف معانی پنهان نص، مفسر را یاری میرسانند.
اما بافت فرهنگیاجتماعی که در میان دانشمندان علوم قرآنی سیاق گسستة آیات و قراین حالیمقالی آنها نیز نامیده میشود، شامل مباحثی از قبیل شأن نزول آیات و مکی یا مدنی بودن آنهاست. شناخت مخاطب هر آیه نیز در مطالعة بافت موقعیتی آیات بررسی میشود.
نکتة آخر که در چگونگی کاربست گفتمانکاوی در شناخت آیات قرآن باید بیان داشت، توجه به حرکت از بیرون نص به درون آن و به عکس است. در حرکت از بیرون به درون نص درواقع به کمک بافت، موقعیت متن واکاوی میشود، درحالیکه در حرکت از درون به بیرون نص از طریق واکاوی متن، تأثیر و تأثرات آن از ساختارهای فرهنگیاجتماعی بررسی خواهد شد.
7- بافت پیرامونی و مبانی تحقیق کارگفت بشارت در قرآن
در ادامه پژوهش نقش بازیگران کارگفت بشارت را بررسی و جایگاه هرکدام را در محل خود معرفی میکنیم.
در کارگفت بشارت، سه عنصر در کنار هم به ایفای نقش میپردازند:
1- خداوند: در بحث بشارت، آیات مختلفی وجود دارد که این آیات از منظرهای گوناگونی تقسیم میشوند.
2- بررسی آیات از منظر بشارتدهنده(مبشّر): مهمترین و مؤثرترین عنصر در این کارگفت، خداوند است. خداوند، مبشِر اصلی، که به دنبال اقناع و تشویق مخاطب برای رسیدن به کمال و اعلیالعلیین در مرتبه نخست است و رضایت او شرط قبولی طاعات بندگان است: «یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فیها نَعیمٌ مُقیمٌ» (توبه/21).
3- ناگفته نماند که پیامبر اسلام نیز حامل پیام بشارت از جانب خداوند و مبشر است: «یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذیراً» (احزاب/45).
اما از آنجا که پیامبران حاملان پیام وحی هستند و خود به صورت مستقل عمل نکردهاند، در طول خداوند با نام مبشِر میتوانند قرار گیرند: «فَبَعَثَ اللهُ النّبیّینَ مُبَشِّرینَ ومُنذِرینَ» (بقره/213).
و آیات دیگری که بشارتدهنده را خود قرآن (نحل/89)، پیامبران الهی (بقره/213، انعام/48)، روحالقدس (نحل/102)، جبرئیل (بقره/97)، بادها (اعراف/57) و غیره معرفی میکند.
4- انسان: در کنار عنصر اول (خدا) و پیامبران، عنصر دیگری وجود دارد که هدف بعثت پیامبران و مقصود بشارتهای قرآن است. انسان با داشتن خصوصیات و صفات و واکنشهای مختلف خویش از این وعدهها و بشارتهای قرآنی، میتواند در جهت سعادت یا شقاوت خویش گام بردارد.
در یک جمعبندی دیگر میتوان به این نکته رسید که خداوند و پیامبران، قرآن، ملائکه و... مبشِر در یک دسته و انسان مخاطب و مبشَر در دسته دوم است.
1-7 - خداوند متعال کاربر کارگفت بشارت
در آیه «ذَالِکَ الَّذِى یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَات..» (شوری/23)، خداوند متعال خود را مبشِر و در آیه «یَأَیهَّا النَّبىُ إِنَّا أَرْسَلْنَکَ شَهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا» (احزاب/45)، پیامبر را مبشِر معرفی میکند.
با توجه به مقام رفیع خداوند و شأن والای پیامبر در نزد مخاطبانِ آیات خداوند، معلوم میشود که مبشر باید از جایگاه والا برخوردار باشد تا کلام و بشارت او در مخاطب تأثیرگذار باشد و او را به واکنش وادار کند.
در ادامه برخی صفات مبشِر-خداوند- را که در تأثیرگذاری بر مخاطب مؤثر است، بیان میکنیم.
1-1-7- حکمت خداوند
حکمت از ریشه «حکم» به معنای منعکردن از چیزی بهدلیل اصلاح آن است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص248). به همین دلیل لجام حیوان را حکمه و علم و دانش را حکمت میگویند؛ چون شخص را از کارهای خلاف باز میدارد. حکمت خداوند به این معناست که موجودات را کمال مطلق تا حدّ داشتن ظرفیت آنها برساند. او خلقت موجودات را در راستایی قرار میدهد که آنها به کمال سوق یابند و در مخلوقات کمال را ایجاد میکند (جوادی آملی، 1384، ج2، ص620). (وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى وَلِتَطْمَئنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیم)، بشارت و اطمینان و نصرت و پیروزی را از حکمت خداوند برشمرده است و بشارت خداوند را مایۀ آرامش و اطمینان خاطر مخاطب میداند. در بسیاری از آیات قرآن که موضوع بشارت و وعدههای خداوند بیان شده است، این نکته به چشم میخورد که تحقق بشارت خاص کسانی است که از اوامر خداوند اطاعت کنند و اعمال صالح را انجام بدهند.
حکمت خداوند بر این است که نیکوکاران از بدکاران جدا شوند و هر دسته به جزا و سزای اعمال خود برسند. چنانچه در آیات قرآن آمده است که: (أَمْ نجَعَلُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ کاَلْمُفْسِدِینَ فىِ الْأَرْضِ أَمْ نجَعَلُ الْمُتَّقِینَ کاَلْفُجَّار) (ص/28) و حکمت خداوند بر این است که میان کسانی که به انجام حسنات مبادرت کنند و کسانی که به سیئات روی آوردهاند، تفاوت باشد تا مخاطبان به وعدههای خداوند اطمینان کنند و از هشدارهای او بپرهیزند.
1-2-7- اجر و پاداش
در نهجالبلاغه از مولای متقیان آمده است که: (إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا) (نهجالبلاغه، 556، حکمت 456 ؛ حرانی، 1382، ص390 ؛ کلینی، 1363، ج1، ص17) و این، جملهای از امام سجاد علیه الصلاة والسّلام است که میفرماید: مزد شما و بهای مناسب عمر شما فقط بهشت است. هرچه کمتر بگیرید، سرتان کلاه رفته است، پس برای اجر و پاداش اخروی کار کنید... (مجلسی، 1363، ج75، ص306).
از گفتار فوق بهخوبی دریافت میشود که خداوند انسان را برای بهشت آفریده است و هر لحظه به هر بهانه قصد رساندن انسان به مقصد را دارد (أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلینَ ) (آلعمران/136).
خداوند بزرگترین اجر و پاداش و بشارت یعنی بهشت برین را از آن کسانی بر میشمارد که ایمان دارند و عمل صالح انجام میدهند و این عمل صالح نیز مصادیق بسیاری دارد: (وَالَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلینَ) (العنکبوت/58).
اجر و پاداشی که خداوند برای مؤمنان قرار داده، با صفت جمیل و عظیم و غیرممنون و.... توصیف شده است و این نشاندهندۀ تنوع و گونهگونی نعمتها و پاداشهاست (إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ) (فصلت/ 8).
از دیگر صفات خداوند، اسرعالحاسبین است؛ یعنی زود به حساب بندگان رسیدگی میکند. این صفت که بارها در قرآن بیان شده، نشاندهندۀ این نکته است که پاداشها به تأخیر نمیافتد و خداوند خلف وعده نمیکند و اگر وعده و بشارتی از جانب خداوند به بندگان ابلاغ شده، قطعی و لازمالصدور است.
2-7- پیامبر واسطه مبشِر
چنانچه در گذشته بیان کردیم، پیامبر نیز در طول خداوند، مبشِر معرفی شده است و میتواند به صورت مستقل یک عنصر در کارگفت باشد و بررسی شود. در آیات بسیاری خداوند، پیامبر را مبشِر میخواند و میفرماید: (یَأَیهَّا النَّبىُ إِنَّا أَرْسَلْنَکَ شَهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا) (احزاب/45) .
1-2-7- ویژگیهای پیامبر با صفت مبشِر
1-1-2-7- شاهد(گواه)، مبشر(بشارتدهنده)، نذیر(انذاردهنده)، داعی الی الله(دعوتکننده به خدا)، سراج منیر(چراغ روشناییدهنده). این اوصاف والا و پرمنزلت در آمده است: (یا اَیُّهااْلْنَّبیُ اِنّا اَرْسَلْناکَ شاهِداً وَمُبَشِّراً وَ نَذیراً* وَ داعیاً اِلَی اللّهِ بِاِذْنِهِ وَ سِراجاً وَ مُنیراً) (احزاب45 -46).
2-1-2-7- رئوف و رحیم
این دو صفت به همراه دو ویژگی از ویژگیهای اخلاقی پیامبر رحمت، حضرت محمد ـ صلی الله علیه وآله ـ چنین
بیان شده است: (لَقَدْ جاءَکُمْ رَسولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّم حَریصٌ عَلیْکُمْ بِاْلْمُؤمِنینْ رَئوفٌ رَحیمٌ) (توبه/128).
در این آیه کریمه، علاوه بر دو صفت «رئوف» و «رحیم» به دو ویژگی اخلاقی پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ اشاره شده است. ویژگی نخست این است که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ آنقدر خیرخواه و همدرد و دوستدار مردم بود که از رنجهای آنها، آزردهخاطر میشد، بهطوریکه رنج و سختی دیگران برای ایشان سخت بود.
ویژگی دوم، دلسوزی آن حضرت است. حضرت دوست نمیداشت که حتی یک نفر از مسلمانان در مسیر هدایت نباشد. ازاینرو این دلسوزی آنچنان است که خداوند از اصرار حضرت در هدایت مردم به «حریص علیکم» تعبیر کرده است. چنانکه خداوند در سوره مبارکه کهف در اینباره خطاب به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ میفرماید: (فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلی ءاثرِهِمْ اِنْ لَمْ تُؤْمِنواْ بِهذا اْلْحَدیثْ أَسِفا) (کهف/6). در قرآن کریم اوصاف دیگری نیز برای آن حضرت آمده است که بهجهت رعایت اختصار، تنها به ذکر دو صفت مشترک قرآنی خداوند با پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ اشاره میکنیم.
3-1-2-7- اوصاف مشترک خداوند و پیامبر
گذشته از مقام مبشِری به صفاتی دیگر میپردازیم که بروز آنها در محدوده کار رسالت و ابلاغ وحی در پیامبر نمود داشت. دو صفت رأفت و رحمت که مشترک میان خداوند و پیامبر است.
1-3-1-2-7- مقام «رأفت و رحمت»
رحمت و رأفت، صفت فعل حق است و هر صفت فعل را از مقام فعل موصوف انتزاع میکنند نه از مقام ذات وی. و جایگاهی که محل انتزاع رأفت و رحمت است، جایگاهی امکانی است. رحمان جایگاه «رأفت و رحیم» و بارزترین مصداق و مظهر آن رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ است. خداوند برای خود رحمتی عامه و رحمتی خاصه قائل است و این دو خصوصیت را برای قرآن و پیامبر نیز بیان داشته است. از طرفی میفرماید: من رحمت عامهای دارم: «رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیءْ»؛ یعنی هرچه مصداق شیء است، مشمول رحمت من است. ازطرف دیگر میفرماید: متقیان، از رحمت ویژهام برخوردارند (فَسَأَکْتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقُونَ) (اعراف/156) و دربارۀ پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ میفرماید: تو مظهر رحمت مطلق من هستی؛ زیرا (وَما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمین) (انبیاء/107) و نسبت به مؤمنان رحمت خاص داری: (بِالْمُؤمِنینَ رَئُوفٌ رَحیمٌ) (توبه/128).
3-7- انسان، مخاطب کارگفت بشارت
(وَبَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَلَهُمْ فیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فیها خالِدُونَ) (بقرة/ 25).
انسان، مخاطب خداوند در قرآن و دلیل بعثت پیامبران، عنصر سوم در کارگفت بشارت است.با بررسی آیاتی که به بشارت میپردازند، ملاحظه میشود که بشارت فقط دربارۀ انسانهای مؤمن نیست و در برخی نمونهها خداوند در مؤاخذه و توبیخ کافران و مشرکان واژه بشارت را به کار برده است. لازم به تذکر است، در بسیاری از نمونهها که جنبه هشدار و بیمدادن است، اگر به قرآن مراجعه شود، آنها نیز با بشارت آمده که جنبه مژدگانیدادن است و از پاداشی نیکو و دوستداشتنی حکایت میکند. هرچند خبر از عذابدادن، بشارت و مژدگانیدادن نیست؛ بلکه نوع «گفتار نیک» داشتن مهم است که خداوند سبحان آن را به ما آموزش میدهد: (وَبَشِّرِ الَّذینَ کَفَرُوا بِعَذابٍ أَلیمٍ) (توبه/3) و یا (بَشِّرِ الْمُنافِقینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلیماً) (النساء/138). دربارۀ این نوع بشارت بلاغیّون معتقدند که هدف از بهکارگیری واژه بشارت در غیر موضع خود بنا بر استعاره عنادیه است که منظور از آن، تمسخر کافران و منافقان است (الله اعلم).
از مجموع آیات میتوان به این نتیجه رسید که انسانها با توجه به اختیار و حالات مختلف روحی و اعتقادات خاص خود به دستههای مختلفی تقسیم میشوند، گاه با نام مؤمن مخاطب قرار میگیرند و گاه کافر و گاه منافق و... در این میان، اعتقادات در تحقق کارگفت تأثیر بسزائی دارد. چون انسانها با تفاوتی که در اعتقادات خود دارند، در برابر وعدهها و بشارتهای خداوند، واکنشهای مختلفی را از خود نشان میدهند. این گفتمان دوسویه نه تنها از طریق تفاوت اعتقاد که از طریق میزان شناخت و آگاهی و اختیار انسان نیز بررسی میشود.
1-3-7- اختیار انسان
بارزترین آیه در نمایاندن اختیار انسان، آیه (إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَإِمَّا کَفُوراً) (إنسان/3) است. از دیدگاه قرآن، انسان موجودی مختار است و با اراده خویش راه صواب یا ناصواب را انتخاب میکند. انسان مختار، مخاطب خداوند، درصورتیکه اختیار خویش را با اعتقاد و ایمان به خداوند ترکیب کند، به واکنش مثبت برخیزد و با انجام عمل صالحی که به او امر شده است، به فرجام نیکی که خداوند به او بشارت داده خواهد رسید (الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ ) (آلعمران/ 172). این انسان مؤمن حتی اگر در این راه هزاران بار و با انواع مصیبتها امتحان شود و همه مایملک و متعلقاتش را از دست بدهد، باز هم دست از اعتقاد خویش بر نمیدارد و با صبر و استقامت به بشارت خداوند خرسند و امیدوار خواهند بود (وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرینَ) (البقرة /155). و در آیه (وَقالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی صَدَقَنا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلینَ) (الزمر/74)، سرانجام و عاقبت فرد مؤمنی را که به آنچه خداوند بشارت داده، رسیده است را بیان میکند. این آیه و آیات مشابه آن نشاندهندۀ خلف وعدهنکردن خداوند است (إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمیعادَ) (آل عمران/9).
در آیه (لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ ) (آلعمران/ 164) و آیات مشابه آن نیز، بعثت پیامبران از جانب خداوند برای هدایت انسان بیان شده است و هدایت انسان با انواع گفتگوها-بشارت و انذار و...- میتواند دلیلی بر مختاربودن انسان باشد. در آیات دیگر بعد از بیان این نمونهها که خداوند راه نجات و سعادت و راه شقاوت انسانها را بهدست پیامبر به او نشان داده است و انسانِ مختار، با اختیار خود میتواند سپاسگزار یا ناسپاس شود. واضح است که مسئلهای مانند بشارت و انذار و ترغیب و تشویق و... تنها در صورت مختاربودن مخاطب کارآیی دارد و در غیر این صورت کاری عبث و بیهوده خواهد بود و کار عبث از فرد حکیم صادر نمیشود.
2-3-7- معرفت و شناخت و علم حضوری در انسان
خداوند در بسیاری از آیات انسان را به تفکر و اندیشه در مخلوقات عالم سوق داده است تا نسبت به خالق آنها معرفت حاصل کند و نسبت به سرگذشت دیگر اقوام آگاهی یابد. خداوند با قراردادن استعداد و حس کنجکاوی و تلاش در انسان به او قابلیت خلیفهاللهی را داده است و این امر محقق نمیشود، مگر اینکه انسان همواره در پی شناخت و کسب علم نسبت به فرامین مکلفشده، باشد. انسان بصیر و آگاه برای کسب معرفت و شناخت نسبت به خداوند میتواند به درجه فناء فی الله برسد و در ذات خداوند ذوب شود و همواره در فطرت خویش با خداوند در ارتباط باشد و تمام وعدههای او را با جان و دل بپذیرد.
(فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ ذلِکَ لَمُحْیِ الْمَوْتى وَهُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ) (الروم/50) و (اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ) (الحدید / 17) و.... در آیاتی که بیان شد و آیات مشابه آن معرفت و علم حضوری و جستجوی شخصی را برای انسان الزامی دانسته است و ایمان در سایه آگاهی و علم را تشویق میکند.
در قرآن راه شناخت خداوند، شناخت خود است (وَفی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ) (ذاریات/21).
8- تحلیل ساختار تحقق کارگفت بشارت در قرآن
برای ایجاد کارگفت بشارت، نیازمند وجود شرایط و مؤلّفههایی هستیم که آن -کارگفت بشارت- را از دیگر کارگفتها متمایز سازد. این مؤلّفهها در قرآن تبیین شده است و در ادامه هرکدام از آنها را بررسی میکنیم.
1-8- ابلاغ کارگفت بشارت
وعده و وعیدهای قرآنی، اعلام خبر قطعیالصدور از جانب مبشِر برای مخاطب و آمادهکردن ذهن او نسبت به اهمیت و حساسیت مطلب درواقع توصیفی برای مؤلّفه «ابلاغ» است.
ساختار وعدهها و بشارتهای قرآنی بهگونهای است که مخاطب را به واکنش میطلبد. گاه این واکنش مثبت و درراستای رسیدن به چیزیست که به آن بشارت داده شده است و گاه درجهت خلاف و جبههگیری است. پس در مخاطب به میزان اعتقاد و ایمانش به خداوند -مبشِر- و وعدههای او-کنش- شاهد واکنش هستیم. ابلاغ بشارت از جانب خداوند کنش است و عکسالعمل بنده در برابر این ابلاغ واکنش. خداوند در بشارتها و وعدههای خود برای ترغیب بندگان به انجام عمل صالح و نیکو به عاقبت و فرجام نیک آن عمل اشاره کرده است که اینگونه سخنگفتن خاص حکیمی است که هیچچیز را بیهوده نیافریده وتمام برنامههایش حسابشده و دقیق است.
2-8- تعلق بشارت خداوند
آیاتی را که از بشارتهای خداوند سخن به میان آورد و بندگان خود را مشمول آن بشارت کند، بر دو گونه میتوان بیان کرد که بشارت الهی به آن تعلق گرفته است.
1-2-8- امور دنیوی
امور ملموس و دیدنی در کارگفت بشارت کارایی بسیاری دارد. برای ایجاد انگیزه در مخاطب بیان اموری که دیدنی باشند، بیشتر از امور معنوی و غیرمحسوس کاربرد دارد. برای ترغیب و تشویق انسان و ایجاد واکنش مطلوب نسبت به بشارتهای قرآنی، بیان آنچه که میبیند و یا لذتداشتن و وجودش را تمنا میکند، ضروری است. در قرآن این امور به زیبایی بیان شده است که در ذیل به برخی از این امور اشاره میکنیم.
1-1-2-8- امداد الهی
امداد غیبی از نعمتهای دنیوی شمرده شده که خداوند در برخی جنگها به مؤمنان عنایت کرده است: «بَلیَ إِن تَصْبرِواْ وَتَتَّقُواْ وَیَأْتُوکُم مِّن فَوْرِهِمْ هَذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُم بخِمْسَةِ ءَالَافٍ مِّنَ الْمَلَائکَةِ مُسَوِّمِینَ وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشرْی لَکُمْ وَلِتَطْمَئنَِّ قُلُوبُکُم بِهِ...» (آل عمران/125-126).فرستادن پنج هزار فرشته و وعده کمک فرشتگان الهی به مؤمنان، بشارتی است از ناحیه خداوند، جهت آرامش و تسلی و اطمینان دلهایشان تا از زیادی سپاه دشمن و کمی عدد خود نهراسند (طبرسی، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۸۲۹).
1-1-2-8- فرزند
یکی دیگر از نعمتهای دنیوی که از ارزش والایی برخوردار است، بشارت به فرزند است. درخواست و طلب فرزند از خداوند از دعاهای برخی پیامبران بوده و اجابت این دعا بشارت در قرآن است. آنجا که به حضرت ابراهیم (ع) در سن پیری خداوند از بشارتی خبر میدهد که مربوط به ولادت فرزندش حضرت اسحاق (ع) است (همان، ج8، ص708)، «وَبَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِیّاً مِنَ الصَّالِحینَ» (صافات/112).
البته برخی این بشارت را متوجه نبوت حضرت اسحاق میدانند؛ یعنی در این آیه به حضرت ابراهیم (ع) همزمان دو بشارت داده شده است: بشارت تولد اسحاق و بشارت به نبوت او که پیامبری از صالحان بود (ابوالفتوح رازی، ۱۴۰۸، ج۱۶، ص۲۲۲). اما شاهد بر اینکه بشارت فرزند باشد، در آیه دیگر نیز به اشاره شده است: «بَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلیمٍ» (صافات/101) که بشارت تولد حضرت اسماعیل است.
2-2-8- بشارتهای اخروی
در کنار امور دنیوی، قرآن گاهی به فطرت انسان مراجعه کرده است و آنچه را که تمنا دارد -میل به جاودانگی- را نیز مدّنظر قرار میدهد.میل به جاودانگی و دریافت پاداش پایان کار در همه انسانها وجود دارد. خداوند برای این قسمت از فطرت انسان او را به امور غیر محسوسی بشارت میدهد که شنیدن آن انسان را به وجد و تلاش و تکاپو وادار میکند. این امور با نام امور اخروی بررسی میشود.
1-2-2-8- بهشت
جنت یا همان بهشت موعود، یکی از نعمتهای اخروی است که خداوند در برخی آیات، بندگانش را به آن بشارت داده است: «یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فیها نَعیمٌ مُقیمٌ» (توبه/21).
همچنین آیاتی که در آنها از بشارتهای خداوند در قیامت سخن گفته، فراوان است. و در پایانِ بشارتها، خرسندی مؤمن را از کسب رضایت خداوند چنین بیان میفرماید: «وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ مُّسْفِرَةٌ، ضَاحِکَةٌ مُّسْتَبْشِرَة» (عبس/38-39)، خوشحالبودن مؤمنان که به آن بشارت داده شدهاند، به دلیل جایگاه والایشان است؛ جایگاهی که خداوند به آنها عنایت کرده است و آنان میخواهند در آن وارد شوند (طباطبایی، 1417ق، ج۲۰، ص۲۱۰).
در برخی آیات به بشارتهای دنیوی و اخروی با هم اشاره شده است: «الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرَی فیِالْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَفیِالاَخِرَةِ لَاتَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» (یونس/63-64).
بشارت در این آیه اگر انشایی باشد (بشارت باد آنان را...)، به این معناست که این بشارت هم در دنیا برای آنان واقع میشود و هم در آخرت واقع خواهد شد؛ اما اگر خبری باشد و خواسته باشد خبر بدهد که خدایتعالی بهزودی اولیای خود را در دنیا و آخرت بشارت میدهد؛ یعنی بشارت در دنیا و آخرت بعدها برای آنها واقع میشود (طباطبایی، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۹۳). البته برخی معنای بشارت در آخرت را بهشت میدانند (طبرسی، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۱۱۹)؛ چون در برابر مؤمنان قرآن از تحریم این بشارت برای مجرمان خبر داده است: «یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلائِکَةَ لابُشْری یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمینَ وَیَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً» (فرقان/22).
منظور از «یوم» روز قیامت است و آیه خبر میدهد که مژدهای برای مجرمان وجود ندارد و این خود نشان میدهد که بشارت در آخرت برای برخی انسانها وجود دارد (ابوالفتوح رازی، ۱۴۰۸، ج۱۴، ص۲۱۰).
3-8- رأفت و رحمت و فضل خداوند در تحقق کارگفت بشارت
خداوند متعال خود را در قرآن کریم با صفات زیادی به بندگان معرفی فرموده است. صفاتی که هرکدام جلوهای از جمال و جلال الهی را به نمایش میگذارد. صفت رحمت یکی از این صفات است که در بیش از 500 آیه از آن سخن به میان آمده است «وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیرٌ مِمَّا یجْمَعُونَ» (زخرف/32).
در کارگفت بشارت، میان مبشِّر و مخاطب رابطهای عاطفی وجود دارد. خداوند، خالق انسان و آگاه به قدر و مرتبه او، با دلسوزی و احسان در پی نشاندادن راه صحیح رسیدن به کمال به مخاطب بوده است و برای اینکه او این مسیر را طی کند، وعدههای بسیاری را نیز میدهد.
در کنار آیات انذار، که نمونههای آن در قرآن وجود دارد، خداوند با بهکارگیری بشارت و وعدهدادن به مخاطب، در ذهن او فضایی را ایجاد میکند و با بیان عاقبت امر در انتخاب خوب و بد او را مختار دانسته است. اما در کنار همه این آیات -چه انذار و چه بشارت- ردی از رحمت خداوند جاری است. مبشِر تلاش میکند تا مخاطب را از خطراتی که در کمین است، آگاه و نهایت نیک و بهشت جاویدان را برای او مجسم کند.
در آیه «قلْ یا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» (زمر/53) که به اعتقاد بسیاری از بزرگان دینی، امیدوارکنندهترین آیه قرآن و نشاندهندۀ اوج محبت خداوند نسبت به بندگان است، خداوند بنده خاطی را مخاطب قرار میدهد و با محبت تمام حتی پس از ارتکاب گناهان بسیار، او را به آغوش خود میخواند و در جایی دیگر تنها گمراهان را مأیوس از رحمت خدا معرفی میکند: «وَمَنْ یقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ» (حجر/56). این موهبتى از ناحیه خداست و کافى است که او (از حال بندگان، و نیات و اعمالشان) آگاه است.
4-8- عوامل بهرهمندی از بشارت
ذکر بشارتهای خداوند در آیات قرآن برای این است که انسان به این بشارتها طمع و به اعمالی که سبب این بشارت شده است، رغبت کند. ازاینرو در بسیاری از آیات بشارت عوامل این بشارتها نیز ذکر شده است. برخی از این عوامل عبارتند از:
1-4-8- ایمان به خدا و رعایت تقوای الهی و عمل صالح
در بسیاری از آیات قرآن عامل بهرهمندی از بشارت خداوند، داشتن ایمان به همراه تقوای الهی بیان شده است:
«أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَاللَّهِ... الَّذِینَ ءَامَنُوا وکانوا یَتّقوُن، لَهُمُ الْبُشْری فِیالْحَیاةِ الدُّنْیا وَفِیالْآخِرَةِ لاتَبْدیلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ» (یونس/62-64).
خدا در این آیات اولیای خود را بشارت داده و آنان را اینچنین معرفی کرده است: «الَّذِینَ آمَنُوا وَکانُوا یَتَّقُونَ». پس صرف ایمان و تقوای انسان را لایق بشارت خداوند نمیکند؛ بلکه آمدن کلمه «کانوا» این نکته را میفهماند که اولیاءالله، قبل از ایمانآوردن، تقوایی مستمر داشتهاند. معلوم است که ایمان ابتدایی مسبوق به تقوا نیست، آن هم تقوای مستمر و دائمی. بنابراین بهرهمندی از بشارت خداوند مرحله خاص و والایی از تقوای الهی را میخواهد که مسبوق به تقوای دائمی باشد (طباطبایی، 1417ق، ج۱۰، ص۸۸- ۸۹).
2-4-8- اجتناب از طاغوت و اطاعت خدا
دو خصلت فوق برای کسانی که خداوند آنها را بشارت میدهد، آورده شده و نشاندهندۀ علل بهرهمندی از بشارتهای خداوند است (مکارم شیرازی و دیگران، 1374، ج ۱۹، ص۴۲۱ ؛ طیب، 1378، ج۱۱، ص۲۹۷).
کسانی که این صفات را داشته باشند، جزء بندگان خاص خداوند هستند و مشمول بشارت خاص میشوند (صادقی تهرانی، ج۱، ص۴۶۰، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن) «وَالَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَأَنابُوا إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْری فَبَشِّرْ عِبادِ...» (زمر/17-18).
3-4-8- بندگی خدا و پیامبر و انجام اعمال صالح
بندگیکردن و عمل صالح انجامدادن انسان را در شمار بهرهمندان از بشارت الهی قرار میدهد (طیب، 1378، ج۱1، ص۴۸۱ ؛ قرائتی، 1383، ج۱۰، ص۳۹۷).
«ذلِکَ الَّذی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ..» (شوری/23)، «وَمَنْ یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقینَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً ذلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ وَکَفى بِاللّهِ عَلیماً» (نساء/69).
4-4-8- جهاد در راه خدا و هجرت
دو صفت دیگری که انسانهای مؤمن را از بشارت الهی بهرهمند میکند، هجرت و جهاد در راه خداست (نجفی
خمینی، 1398ق، ج۶، ص۲۲۱).«الذین ءامَنُوا وهاجَروا وجاهَدوا فی سَبیلِ اللهِ بِأَمْوَالهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَاللَّهِ وَأُوْلَئکَ هُمُ الْفَائزُونَ، یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ...» (توبه/21-22).
در این آیه کسانی را که در راه خدا جهاد و هجرت میکنند، رستگار میخواند و از سیاق آیه بر میآید که رحمت، رضوان و جنتی که میشمارد، بیان همان رستگاری است که در عبارت «أُوْلَئکَ هُمُ الْفَائزُونَ» ذکر شده، که در اینجا بهطور تفصیل و با زبان بشارت و نوید بیان شده است (طیب، 1378، ج۹، ص۲۰۶).
5-8- اختیار مخاطب در قبول بشارت
انسان موجودی مختار است که خداوند میل به خوبی را در فطرت او نهاده است و او با اختیار تام و به مقدار شدت و ضعف ایمان به پیروی یا دوری از میل گام بر میدارد.
خداوند در هیچ آیهای از قرآن کریم انسان را به اجبار، وادار به کاری نکرده است، حتی در امر پذیرش اوامر و نواهی (إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً) (الإنسان /3).
درحقیقت اوامر و نواهی خداوند وسیله آگاهی مخاطب است و اراده و اختیار انسان است که حرف اول را میزند. مخاطب قرآن پس از شنیدن آیات بشارت، مختار است که انجامدهندۀ آن دستور باشد و برای رسیدن به آنچه وعده داده شده است، تلاش کند یا نه. پس درحقیقت شیوههای انذار و بشارت در قرآن چیزی جز راههایی برای رسیدن، آگاهسازی و انتقال اطلاعات نیستند و در پایان این خود فرد است که با آزادی و اختیار خویش آن را قبول یا رد میکند.
6-8- بشارت، ترغیب انسان برای رسیدن به امور مطلوب
باید گفت که بشارت درحقیقت وعده و تشویق و ترغیب مخاطب است، برای انجام عملی که شایستگی کسب یک امتیاز یا جایگاه خاص را دارد «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظیمٌ» (المائدة/ 9). درحقیقت بشارت راه هدایت مخاطب است به سمتی که خداوند آن را شایسته مخلوق میداند.
در کارگفت بشارت مبشِر تلاش میکند که با ایجاد هدف و نشاندادن الگو، در مخاطب انگیزهای برای کمال ایجاد کند و او را به حق و حقیقت سوق دهد.
خداوند همواره در طول مسیر با مخاطب است و از پاداشدادن به کوچکترین عمل نیکی صرف نظر نمیکند «إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً» (الکهف/30) و درنهایت این مخاطب بشارت است که به آنچه کسب کرده است، خرسند و راضی خواهد بود «یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنینَ» (آلعمران/ 171).
با توجه به آنچه گفته شد، در کارگفت بشارت، مبشِر یا بشیر- خداوند- بر مبنای دلسوزی و رحمت بر بندگان-مخلوقات- مسیری روشن و نهایتی درخشان را برای او مشخص کرده و تلاش او را در این مسیر با عاقبت نیکو- بهشت جاویدان- تضمین کرده است. خداوند در تحقق این کارگفت از هیچ اجباری استفاده نکرده و انسان را در انتخاب یا رد امر مختار دانسته است. انسان در مقام مخاطب خداوند با اختیار و علم و میزان اعتقاد و ایمان خود در مقابل این بشارتها واکنش نشان میدهد. کارگفت بشارت درحقیقت با ترکیبی منظم و دقیق در مخاطب ایجاد انگیزه و نشاط کرده است، بهنحویکه انسان مؤمن همواره برای رسیدن به آن مقام در تلاش خواهد بود.
در پایان یادآوری این نکته حائز اهمیت است که در تحقق یک کارگفت وجود همه مؤلّفهها و شاخصها الزامی است و اتحاد این مؤلّفهها سبب تفاوت کارگفتها خواهد بود.
نتیجه
کاربردشناسی فراتر از علم معناشناسی-که معنا و روابط کلمات را بررسی میکند- کنشها و واکنشهایی را بررسی میکند که پس از ابلاغ یک جمله ایجاد میشود. در کارگفت بشارت سه عنصر مؤلّفههای اصلی است که بررسی میشود. یعنی خداوند و پیامبر که در جایگاه مبشِر قرار گرفته و انسان که مخاطب کارگفت بشارت است. خداوند، عنصر اصلی کارگفت بشارت، دارای خصوصیات و ویژگیهایی است که از جمله آنها میتوان به رحمت و رأفت و دلسوزی و خیرخواهی نسبت به مخاطب، اشاره کرد که انسان را براساس سطح درک و بینش و عقل و آگاهی او مخاطب قرار میدهد.
در کارگفت بشارت، خداوند با وعدههای دنیوی و اخروی مخاطب را برای قبول ایمان و انجام تکالیف ترغیب و تشویق میکند. در این میان مخاطب باید آزادانه و با اختیار خود موضوع را قبول یا رد کند و در هیچ مرحلهای احساس تکلف و اجبار نکند. کارگفت بشارت، درحقیقت مکانیزمی برای ترغیب و تشویق مخاطب است. بهنحویکه در مخاطب انگیزهای والا را در جهت رسیدن به آنچه تمنای اوست، ایجاد میکند. آنچه تحلیلگران گفتمان قرآنی میبایست به آن جامه عمل بپوشانند، این است که با تکیه بر معارف عمیق و انسانساز وحیانی، علوم نیازمند بشر، چون جامعهشناسی، روانشناسی، علوم سیاسی و... را از قرآن کریم استخراج کنند و در اختیار انسان عصر حاضر قرار دهند. درحقیقت رسالتی از این با اهمیتتر برای قرآنپژوهان وجود ندارد.