Document Type : Research Article
Authors
1 Assistant Professor, Department of Quran and Hadith, Faculty of Theology, Al-Zahra University, Teheran, Iran
2 MA Student of Quran and Hadith Sciences, Faculty of Theology, Al-Zahra University, Teheran, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
Article Title [Persian]
Authors [Persian]
همنشینی و جانشینی، همانگونه که زبانشناسانی چون رومان یاکوبسون از آغاز اشاره کردهاند، تار و پود زبان را تشکیل میدهد. ازاینرو، میتوان با مشخصکردن مؤلّفههای معنایییک واژه خاص و سپس بررسی ارتباطهای واژههای همنشنین و جانشین با آن، کارکردهای واژه را در زبان در سطح گستردهای مشخص کرد. با این روش، ابتدا همنشینها و جانشینهای واژه مدّنظر مشخص میشود، سپس بر پایه مؤلّفههای معنایی بهدستآمده از واژههای همنشین و جانشین، مؤلّفههای مشترک نشان داده میشود، این مؤلّفهها، مؤلّفههای معنایی واژه مدّنظر است.واژه «امام»، از کلیدیترین واژههای قرآن کریم، که بسامد رخداد آن 12 مرتبه است، یکی از کاربردهای آن در آیه 12 سوره مبارکه یس است. «امام» در این آیه همراه با واژههای همنشین و جانشینش در قرآن مبنای تحلیل واژه «امام» در آیه 12 سوره مبارکه یس است. با توجه به بررسیهای صورتگرفته و پنج مؤلّفه معنایی بهدستآمده (احصاء، مبین، خلیفه، آیه، کتاب) آنچه در «امام» ثبت میشود، مرتبهای از علم حقتعالی است که مربوط به فعل و مشیت الهی است و در عالم غیب محفوظ و مکنون است. وجود «امام» عامل نظم و پیونددهنده کلمات الهی است و نسخهای است جامع از اسمای حسنای الهی. امام در تمام شئونِ افعال و اوصاف الهی «آیه کامل» حقتعالی است. مدلول این آیه عظیم چیزی جز رسیدن به توحید ربوبی نیست؛ ازاینرو شناخت امام متمّم توحید حقتعالی محسوب میشود.
Keywords [Persian]
بیان مسئله
برای کشف و تبیین زبان نوشتاری قرآن و مفاهیم آن به دانشهای متعددی نیاز است که یکی از آنها معناشناسی(Semantics)است. معناشناسی در یک تعریف بسیط و ساده اصطلاحی برای اشاره به مطالعه معنای عناصر زبان، بهویژه مطالعه شرایط حقیقی جملات و عبارات زبانی است (اختیار، 1348، ص127).
از دیدگاه معناشناسی، کلام مجموعهای منسجم است و معناشناس بررسی این انسجام را در کلام برعهده دارد (ایزوتسو، 1361، ص5). معناشناس ابتدا متن را برش و تقطیع کلامی میکند و پس از بررسی معناشناختی این قطعات اتصال آنها به یکدیگر برای دستیابی به کل معنایی را آغاز میکند. ویژگی این روش برخورداری از دقت ویژه تحلیل متن است، چراکه مطالعه خود را به پیکره کلامی محدودی معطوف میکند، تا بتواند بررسی موشکافانهای انجام دهد (شعیری، 1388، ص4). مفهوم یک واژه برحسب شرایط لازم و کافی یا آنچه مؤلّفه معنایی یک واژه نامیده میشود، در حوزههای معنایی مختلفی جای میگیرد. اعضای یک حوزه معنایی یک نظام معنایی را تشکیل میدهد که در رابطه متقابل با یکدیگرند، چنین واحدهایی به دلیل ویژگی مشترکشان «هم حوزه» به حساب میآیند (صفوی، 1378، ص190).
درواقع «معناشناسی» ابزاری برای شناخت معناست، پس باید بتواند در فضاها و محیطهای متنوّع، متنهای گوناگون روشی مناسب با کشف معنا و درخور آن متن برای رسیدن به مراد مؤلّف بیابد (مطیع، 1391، ص74). معناشناسی در روند شکلگیری خود مکاتب و روشهایی را اتّخاذ میکند که هرکدام با ابزاری خاص، معنا را کاوش میکند. روش پژوهش حاضر پیرامون معناشناسی همزمانی است. در معناشناسی همزمانی، عامل زمان لحاظ نمیشود و صرفاً «تفاوتها و تمایزهایی» میان معانی، در یک مقطع زمانی مشخص مطالعه میشود (ایزوتسو، 1361، ص39).
«امام» در قرآن کریم در معانی مختلفی ظهور کرده است؛ بنابراین فهم دقیق آن و دستیابی به لایههای معنایی آن مطالعهای روشمند میطلبد که مناسب با ویژگیهای قرآن است و متنی چندلایه و سرشار از پیچیدگیهای زبانی-معنایی است. معناشناسی نیز یکی از روشهای نوین در مطالعات قرآنی است که با مطالعه علمی معنا، معنای نهفته در متن را استخراج میکند. دراینراستا آثار متعددی را در قالب کتاب و مقاله با رویکرد معناشناسی مفاهیم قرآنی بررسی و تبیین کردهاند.
دربارۀ معناشناسی واژه «امام» در قرآن کریم اثر «معناشناسی امام و مقام امامت» در قالب کتاب و به قلم نجارزادگان (1390) دیدگاه مفسران فریقین را بررسی و ارزیابی کرده است. همچنین مقالاتی نیز در حیطه علم امام، لوح محفوظ، خزائن الهی نگارش شده که بیشتر از صبغه کلامی و تفسیری برخوردار است. حال آنکه در این پژوهش کوشش شده است تا با بررسی ارتباط معنایی واژههایی که با «امام» در آیه 12 سوره یس در یک حوزه معنایی قرار میگیرند، در دو محور جانشینی و همنشینی معنای دقیق واژه «امام» در آیه مذکور تبیین شود. میتوان این پژوهش را به تمام همنشینها و جانشینهای امام گسترش داد و به مؤلّفههای بیشتر و دقیقتری دست یافت.
واژه «امام» در مجموع دوازده مرتبه در قرآن به کار رفته است که در نمودار زیر، نمونههای کاربرد آن مشاهده میشود:
نمودار 1: نمونههای کاربرد واژه امام در قرآن
تمایز پژوهش حاضر تمرکز بر آیه 12 سوره مبارکه یس و دستیابی به مفهوم «امام» در این آیه است. در آیه 12 سوره مبارکه یس(إِنَّانَحْنُنُحْیِالْمَوْتىوَنَکْتُبُماقَدَّمُواوَآثارَهُمْوَکُلَّشَیْءٍأَحْصَیْناهُفیإِمامٍمُبین) سخن از دو کتاب است: کتابی که اعمال انسان قبل از مرگ و همچنین باقیاتی که بعد از مرگ از خویش به جای میگذارد، در آن ثبت است (نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ) و به نوعی کتاب اعمال (امّت یا فردی) محسوب میشود و کتابی که برای عموم موجودات است و «کُلَّ شَیْءٍ» در آن ثبت شده و از آن تعبیر به «امام» شده است. بنا به نظر مفسران منظور از «إِمامٍ مُبینٍ» لوح محفوظ است (طباطبایی، 1417، ج17، ص67؛ بیضاوی، 1418، ج4، ص264؛ طوسی، بیتا، ج8، ص447؛ طبرسی،1372، ج8، ص654)؛ لوحى که از دگرگونشدن و تغییر پیداکردن محفوظ است و مشتمل بر تمام جزئیاتى است که خداوند سبحان برای خلق اراده کرده است.
در ادامه به مبانی نظری این شیوه بهطور اجمال پرداخته میشود:
1.مبانی نظری پژوهش
یافتن دقیق معنای واژه در زبانی خاص از دغدغههای اصلی اهل آن زبان است. یکی از شیوههای یافتن معنای دقیق واژه استفاده از روش بررسی همنشینیها و جانشینیها درون ساختار زبانی است. این روش بر نظریه ساختگرایی استوار است (سوسور، 1380، صص7-47). در ادامه محورهای همنشین و جانشین و مؤلّفه معنایی بررسی میشود.
1-1.محور همنشینی و جانشینی
روابط و تفاوتهایی که میان عناصر زبان وجود دارد، به دو حوزه متمایز تقسیم میشوند که هریک پدیدآورنده دسته معیّنی از ارزشهاست (سوسور، 1380، صص177-178). این دو دسته به دوگونه فعالیت ذهنی ما مربوط است که برای حیات زبان ضروری به شمار میرود. رابطه همنشینی که از نوع ترکیب میان الفاظی است که در زنجیره کلامی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند (بییرویش، 1374، ص30). از آنجا که برای ساختن یک عبارت، رابطه همنشینی یعنی چگونگی قرارگرفتن تکواژها در کنار یکدیگر بر روی زنجیره گفتار باید مطابق روشها و قوانین خاصی که قواعد نحوی زبان نام دارند، صورت بگیرد تا آن عبارت دارای معنی و مفهوم روشنی باشد، رابطه همنشینی را «رابطه نحوی» نیز میگویند (باقری، 1378، ص43). بنابراین هر واژه با نظام یا سیستم معنایی، نماینده و دربردارنده جهانبینی خاصی است که ماده خام تجربه را به صورت جهان با معنا و تعبیریافتهای تغییر میدهد. واژگان به این معنا یک ساختمان تکلایهای نیستند؛ بلکه تعدادی واژگان فرعی را شامل میشود که در عرض یکدیگر قرار گرفتهاند و مرزهای متداخل با یکدیگر دارند (ایزوتسو، 1361، ص11). هدف اصلی درهمنشینی بین واژگان، بههمپیوستن مفاهیم و تصوّرات فردی هر واژه است. کلمات و واژگان در قرآن کریم تنها و جدای از یکدیگر به کار نرفتهاند؛ بلکه در ارتباط نزدیک با یکدیگر به کار رفتهاند و معنای محسوس و ملموس خود را دقیقاً از مجموع دستگاه ارتباطی که با هم دارند، به دست میآورند (ایزوتسو، 1361، صص5-6). درنتیجه در تجزیه و تحلیل تصورات کلیدی فردی که در قرآن کریم است، هرگز نباید روابط متعدّدی را که هریک از آنها با دیگر واژگان در کل متن دارند را از نظر دور ساخت (ایزوتسو، 1361، ص6).
از سوی دیگر رابطه جانشینی رابطهای از نوع انتخاب و جایگزینی میان هریک از الفاظ یک زنجیره کلامی با الفاظی است که میتوانند جایگزین آن شوند (بییرویش، 1374، ص31). بهعبارتدیگر، جانشینی معنایی انتخاب یک نشانه به جای نشانه دیگر بهحسب تشابه است (صفوی، 1378، ص269).
بدین ترتیب ملاحظه میشود میان لفظ – معناهای یک زنجیره کلامی دو رابطه افقی و عمودی برقرار است. رابطه افقی همان رابطه ترکیبی (همنشینی) و رابطه عمودی رابطه انتخابی (جانشینی) میان لفظ-معناهای زنجیره کلامی با لفظ–معناهایی است که میتوانند جایگزین آنها شوند. این روابط در مجموع، ساختاری سطحی را تشکیل میدهند که محور افقی آن «محور همنشینی(SyntagmaticAxis)» و محور عمودی آن «محور جانشینی(Axis Paradigmatic)» نام دارد (چندلر، 1386، صص129-130).
1-2.مؤلّفههای معنایی
معناشناسان سعی داشتهاند برای مطالعه دقیقتر معنی واژهها، مفهوم آنها را به مشخصههایی تجزیه کنند. هریک از این مشخصهها، مؤلّفههای معنایی خاصی را برای مفهوم یک صورت زبانی درنظر میگیرد. هریک از این مؤلّفههای معنایی، یک نشان به حساب میآیند (صفوی، 1378، صص38-39). مؤلّفههای معنایی یا «شرایط لازم و کافی» ویژگیهایی هستند که مفهوم واژهها را تشکیل میدهند و وجوه اشتراک و افتراق مفاهیم را مینمایانند (کرمانی، 1391، ص18). برای مثال «انسانبودن» و «مؤنثبودن» شرایط لازم مفهوم «زن» هستند و چون «بالغبودن» آن را از مفهوم «دختر» متمایز میکند، شرط کافی برای آن محسوب میشود (صفوی، 1378، ص71). بهعبارتدیگر، مؤلّفههای معنایی مشخصههایی به حساب میآیند که ویژگیهای ممیز مفاهیم را نشان میدهند و بهعبارتبهتر، تشخیص معنای یک واژه از طریق عناصر یا مؤلّفههای معنایی ممیزه است. این مؤلّفهها میتواند برای توصیف دقیقتر روابط معنایی، کارآیی مطلوبی داشته باشد (پالمر، 1378، ص147). مثلاً در آیه «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ» (القصص: 41) مشخصه «دعوت به آتش» و «نصرتنکردن (الهی)» مؤلّفههای معنایی برای واژه «ائمه» به شمار میروند و نشان میدهند «امام» بهکاررفته در آیه مزبور در معنای امام باطل است.
1-3. معنای لغوی «امام»
در تقسیم معنا در دانش معناشناسی با انواع هممعنایی(Synonymy)، چندمعنایی(Polysemy)، شمول معنایی(Hyponymy)، تناقض معنایی(Incompatibility) و استلزام(Entailment) روبهرو هستیم. «وجوه و نظایر» در قرآن کریم را میتوان از نوع چندمعنایی به شمار آورد (محمد العوی، 1389، ص1). پالمر در تعریف «چند معنایی» آورده است: «ما در زبان با واژههای مختلف که دارای معانی گوناگون هستند، سر و کار نداریم؛ بلکه به برخی واژهها بر میخوریم که بهتنهایی از چند معنا برخوردارند. این مسئله را چندمعنایی و چنین کلماتی را چندمعنا مینامیم» (پالمر، 1366، ص115).
وجوه و نظایر از دیدگاه علمای علوم قرآن نیز بدین معناست که واژه واحدی در چند جای قرآن به یک لفظ و یک حرکت میآید؛ ولی در هر بافت معنایی دیگر دارد. اگر لفظی در یک بافت به یک معنا آمده باشد و لفظ دیگری در بافت دیگر با همان معنا آمده باشد، آن را نظایر گویند و اگر در لفظ یا عبارتی چندمعنا احتمال رود، این معانی را وجوه گویند (حاجی خلیفه، 1943، ج2، ص2001).
لفظ «امام» در زبان عربی از وجوه محسوب میشود و برای آن معانی مختلفی ذکر شده است. «امام» از ریشه [امم] مهموز الفاء و مضاعف است و در لغت به معانی زیر آمده است: الف) آنچه اقتدا و تبعیت میشود «کلُّ من اُقتُدِیَ بِه، وقُدِّمَ فی الاُمور» (فراهیدی، 1410، ج8 ، ص428؛ ابنفارس، 1404، ج1، ص21)؛ ب) مقدّم (ابنمنظور، 1404، ج12، ص24-25)؛ ج) قیّم و سرپرست (طریحی، 1375، ج6 ، ص10)؛ د) طریق و راه (همان) سه معنای مذکور بیارتباط با یکدیگر نیستند و مفاد لغوی واژه، مطلق است و شامل هر فردی یا کتابی میشود که نسبت به عدهای، مقدّم، مقتدا و سرپرست است (یزدیمطلق و جمعی از نویسندگان، 1387، ص45).
2.معناشناسی ساختاری واژه امام در آیه 12 سوره یس
در ادامه با بررسی همنشینها و جانشینهای واژه «امام» در آیه 12 سوره یس در پی ارتباط معنایی واژههایی هستیم که با «امام» در آیه 12 سوره یس در یک حوزه معنایی قرار میگیرند و به نوعی تبیینکننده معنای «امام» در آیه هستند.
2-1.همنشینهای «امام» در آیة 12 سوره یس
برای درک مفهوم «امام» و مؤلّفههای معنایی آن در آیه مزبور همنشینهایی که دارای رابطه نحوی با امام هستند، بررسی میشوند تا در سایه آن به بخشی از مؤلّفههای معنایی «امام» در آیه دست یافته شود.
2-1-1. احصاء
یکی از همنشینهای «امام» در آیه 12 سوره یس مفهوم «احصاء» است. در 11 نمونه «امام» در قرآن کریم به کار رفته است، هشت نمونه احصا از جانب خداوند صورت گرفته است، در دو نمونه به رسول اکرم (ص) و اصحاب کهف نسبت داده شده است، در دو نمونه نیز به ناتوانی بندگان دربارۀ احصا نعمتهای الهی اشاره شده است.
«احصاء» از ماده [حصی] در لغت به معنای ضبطکردنی که با احاطه کامل صورت میگیرد، احصا مرحلهای بعد از احاطه و علم پیداکردن است؛ ازاینرو چون انسان قادر نیست به تمام نعمتهای الهی احاطه و علم پیدا کند، قادر به احصا آنها نیز نخواهد بود «وَإِنْتَعُدُّوانِعْمَةَاللَّهِلاتُحْصُوها» (ابراهیم/34؛ نحل/18) و خداوند سبحان محیط مطلق است که با احاطه کامل خویش بر غیب آسمان و زمین که منشأ آن علم الهی است، قادر به احصا هرچیز است، ضبطکردنی که نسیان و فراموشی در آن راه ندارد (مصطفوی، 1360، ج2، صص237-238).همنشینشدن احصا به صورت فعل ماضی با امام حاکی از دوام و ثبات این فعل الهی از جانب خداوند است (غرناطی، 1429، ج2، ص1070) و با توجه به صدر، آیه نشاندهندۀ این مطلب است که اموری که در این عالم و در چارچوب زمان قرار دارند، قبل از اینکه موجود شوند، نزد خداوند ثابت هستند و در خزینههای غیب الهی دارای نوعی ثبوت مبهم و غیرمقدرند (طباطبایی، 1417، ج7، ص125).
2-1-1-1. مراتب علم الهی
همانگونه که ذکر شد، احصا مرحلهای بعد از احاطه و علم پیدا کردن دربارۀ اشیاست و این سعه علم الهی و احاطه او به تمام موجودات قبل و بعد و در هنگام وجود آنهاست که زمینه احصا را فراهم میآورد. در جهان هر تغییر و تبدلی که ایجاد میشود در علم ازلی حقتعالی تأثیری ندارد؛ زیرا واقف به همه حوادث و ظاهر و باطن اشیاء است (غزالی، 1429، صص114-115)؛ ازاینرو لازم است که به علم الهی و مراتب آن پرداخته شود تا به درک جامعتری از آنچه در امام مبین ثبت و ضبط است، دست یافته شود.علم گونهای از وجود است و وجود در عالم هستی دارای مراتب است که میتوان آن را به پنجمرتبه تقسیم کرد (صدرالمتألهین، 1366، ج6، رک. 19-117).
2-1-1-1-1.عنایت
اولین مرتبه علم حقتعالی که از آن تعبیر به عنایت شده است، مربوط به ذات حقتعالی است و شامل علم تفضیلی حقتعالی به ذات خود و علم اجمالی به اشیاء است. علم به اشیاء که عین ذات مقدس حق و عین وجود اوست و علمی بسیط و در نهایت اجمال که هیچ تفصیلی به آن راه ندارد و موجودات به صورت بسیط در این مرتبه موجودند. این علم در عین اجمال بر تمام موجودات احاطه و شمول دارد (صدرالمتألهین، 1366، ج6، ص118).
2-1-1-1-2. قضاء
مرتبه دوم که از آن تعبیر به مرحله قضاء شده است، عالم صور تفضیلی حق و مرتبه تفضیل اشیاء است. درواقع پس از آنکه وجود تمام موجودات در عنایت الهی که مرحله پیش از قضاء است به صورت مجمل بود، در عالم قضاء وجود آنها به صورت مجتمع گرد آمده است (صدرالمتألهین،1380، ص87). درواقع این قضا، ذاتی و در مرتبه ذات حقتعالی است که با آن همه اشیاء آنگونه که در خارج وجود دارند، برای واجب تعالی به تفصیل و برتر و شریفتر عیان هستند (صدرالمتألهین، 1364، ج6، ص292).
2-1-1-1-3. امّ الکتاب
مرتبه سوم امّالکتاب است که پس از عالم عنایت و قضاء، نخستین عالم است (صدرالمتألهین، 1381، ص150) و قضای الهی به قلم خداوند در آن ثبت میشود «الَّذِىعَلَّمَبِالْقَلَم» (حجر: 21) و نزد خداوند و فوق عرش قرار دارد «وَ إِنَّهُ فی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ» (الزخرف: 4) و علم لدنّی خداوند از آنجا به قلب هر که اراده کند افاضه میشود «عَلَّمَالْانسَانَمَالَمْیَعْلَم» (علق: 4). امّالکتاب، محل مشیت الهی و خزائن علم خداوند است «وَإِنْمِنْشَیْءٍإِلاَّعِنْدَناخَزائِنُهُوَمانُنَزِّلُهُإِلاَّبِقَدَرٍمَعْلُوم» (حجر: 21)، (صدرالمتألهین، 1366، ج6، ص252، ج7، صص105-110).
2-1-1-1-4. لوح محفوظ
همانگونه که مرتبه امّالکتاب، مُلکی الهی و قدسی است، مرتبه لوح محفوظ نیز مُلکی نفسانی و مجرد است و همانگونه که امّالکتاب عالم عقلی است، لوح محفوظ نیز تماماً عالم نفسانی است و کار لوح محفوظ این است که علوم را از امّالکتاب فرا گیرد و سخن خدا را از آن میشنود(صدرالمتألهین، 1380، ص191؛ 1364، ص36).
ازاینرو نسخهای از آنچه در عالم قضاء است، در لوح محفوظ که قلب عالم است از طریق امّالکتاب ایجاد میشود. لوح محفوظ بهسبب انضباط صورتها در آن و محفوظماندن آنها از تغییر و زوال محل قضا نیز هست. این لوح دارای مرتبه رفیعی است که مصون از نسخ و محفوظ از تغییر و تبدیل است؛ ازاینرو در نزد خداوند دارای منزلت شریفی است (صدرالمتألهین، 1981، ج8 ، رک. 252-301).
مرتبه امّالکتاب و لوح محفوظ مربوط به عالم امر است که دارای چهرهای ثابت و ملکوتی و منزه از تدریج که از آن با نام «ملکوت» یاد شده است (إنّما أمره إذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیءٍ وإلیه ترجعون) ، (یس:82-83)، در قرآن کریم «ملکوت» خداوند که چهره ثابت و مصون از تدریج اشیا و مرتبط با امر خداست، با «تسبیح» همراه است، امر خدا همان (کُن) است. کار خدای سبحان این است که به آنچه وجود میدهد و انجام آن را اراده کرده است، بگوید: «باش»، و او به هرچه گفت: «باش»، «میشود». (کُن) الهی خطابی مخاطبآفرین است. نکته مزبور، در آیهای دیگر اینگونه بیان شده است: «وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَر» (قمر:50) عبارت «کَلَمْحٍ بِالْبَصَر» به این مطلب اشاره دارد که امر الهی زمانبردار نیست؛ اگرچه زمان، خود موجودی گسترده و تدریجی است و جنبه ملکوتی آن ثابت و در دست خدای منزه از دست است (جوادی آملی، 1389، ج6، ص465). آنچه در عالم امر صورت میگیرد، فعل الهی است و فعل الهی همان مشیت و اراده حقتعالی است (خمینی،1380، ص187). مشیت الهی نخستین امر صادرشده از غیب است که سایر مراتب وجود با مشیت پا به عرصه وجود میگذارند (خمینی،1380، ص187).
2-1-1-1-5. لوح محو و اثبات
مرتبه آخر، مرتبه لوح محو اثبات است که پس از نزول از مرتبه لوح محفوظ به عالم ماده و طبیعت است. این لوح در عالم خلق قرار دارد (صدرالمتألهین، 1366، ج7، ص93) و از ویژگیهای آن اینکه با اراده الهی و به تناسب حقایق و رخدادهای جهان مادّی، در آن محو، اثبات، تغییر و نسخ رخ میدهد (صدرالمتألهین، 1366، ج7، ص89)، بهعبارتی میتوان گفت آنچه مرتبه «لوح محفوظ» از مرتبه «امّ الکتاب» -که هردو از عوالم امر و فوق طبیعتاند- کسب و ثبت میکند، از طریق لوح محو و اثبات بهتدریج به آسمان دنیا نازل میشود (صدرالمتألهین، 1366، ج7، ص88).
نمودار 2: مراتب علم الهی
مراتب علم الهی
|
2-1-1. مبین
همنشین دیگر واژه امام در آیه مدّنظر«مبین» است که موصوف «امام» است. مبین از ماده [بین] در لغت به معنای فاصلهشدن بین دوچیز و قرارگرفتن در وسط آن دو وضع شده است (راغب اصفهانی، 1412، ص156) و چون وجود وسط توأم با انفصال و ظهور و انقطاع است (قرشی، 1371، ج1، ص257)، به معنای آشکارشدن و وضوح بعد از ابهام نیز به کار میرود (مصطفوی، 1360، ج1، ص376). آشکارشدن چیزی که خود فینفسه واضح و آشکار است و اسباب آشکارشدن امر دیگری را فراهم میآورد (مصطفوی، 1360، ج1، ص376).
در یک ترکیب وصفی، صفت چگونگی موصوف را بیان میکند و موصوف منطبق بر صفت است (کشفی، 1385، ج2، ص183). آنچه از علم الهی در وجود امام ثبت و ضبط میشود، با صفت مبین توصیف شده است، بهاینمعنا که وجود امام واسطه میان حقتعالی و موجودات قرار گرفته است و علاوه براینکه خود فینفسه واضح و آشکار است، اسباب آشکارشدن علم و مشیت الهی را نیز فراهم میکند.
2-2.جانشینهای «امام» در آیة 12 سوره یس
در بخش قبل با بررسی همنشینهای «امام» در آیه مذکور برخی از مؤلّفههای معنایی آن به دست آمد. در این بخش با بررسی جانشینهای «امام» بخشی دیگر از مؤلّفههای معنایی امام بررسی میشود. لازم به ذکر است بهجهت دستیابی به جانشینهای «امام» از معناشناسی متنی بر بافت زبانی و رویکرد ساختگرا در معناشناسی بهره گرفته شده است.
معناشناسی مبتنی بر بافت زبانی، معنا را برحسب روابط بینامتنی میان واحدهای زبان بررسی میکند. مقصود از روابط بینامتنی روابطی است که از ارتباط یک واژه با سایر واژهها پدید میآید و در سطح جمله و متن بررسی میشود، این روابط شامل روابط همنشینی، جانشینی و سیاق است (حدادی ، 1389، ص72).
در رویکرد ساختگرا (رک: سلمان نژاد، 1391، صص15-16)، پس از انتخاب واژه مدّنظر و استخراج نمونههای کاربرد آن در قرآن کریم برای دستیابی به واژه جانشین، در گام اول همنشینهای -نحوی- «امام» احصا شده و از میان همنشینها، پربسامدترین همنشین نحوی -«جعل»- انتخاب شده و به احصای همنشینهای آن پرداخته شده است. دراینراستا دو مفهوم «خلیفه» و «آیه» شناسایی شد که میتوانند در همه کاربردهای واژه «امام» در قرآن کریم جانشین در نظر گرفته شوند (رک: امینی، 1392، صص31-48).
2-2-1. خلیفه
خلیفه از ماده [خلف] است، اصل واحد در این ماده، مقابل «قدّام» [جلو] است و به معنای چیزی است که پس از چیز دیگر میآید. در کاربردهای قرآنی در سه صورت به کار رفته است: 1. مستخلف زمانی و وقوع شی بعد از شی دیگر (بقره: 66) ؛ 2. مستخلف مکانی (توبه: 87)؛ 3. مستخلف کیفی، وصفی و در خصوصیات (یونس: 14) که در جمیع نمونهها وجه تأخیر و ظهور بعد از چیز دیگری لحاظ شده است. «خلیفة» صفت خلف و بر وزن فعیله به معنای فاعل است؛ خلیفه یعنی جانشینِ سابق، نه کسی که ملحوق به دیگری است و پس از او بر جای وی مینشیند (جوادی آملی، 1389، ج3، ص27) و این جانشینی از لحاظ کیفی است و این معنی اشرف صفات روحانی و مقامات ربانی که مقامی فضیلتر از آن متصور نیست. «تاء» در «خلیفة» برای مبالغه است؛ یعنی آن موجود کاملی که میتواند در همه جوانب، آثار خدایی را (در مقام فعل) درجهان محقَّق کند (جوادی آملی، 1389، ص29) جانشینی خلافت از امام در آیه 12 سوره یس، خلافت در معنای سوم است.
خلافت در قرآن کریم به سه دسته تقسیم می شود: 1. خلافت به معنای جایگزینی (یونس: 14؛ فاطر: 39)؛ 2. خلافت به معنای وراثت از پیشینیان است که خداوند در آن منت مینهد و با دخالت حکیمانه خود، قومی که حجت را بر آنان تمام میکند؛ ولی آنان عناد میورزند و خدا آنها را به هلاکت میرساند و قومی دیگر را وارث سرزمین آنان میگرداند (نور: 55؛ اعراف: 129)؛ 3. خلافت ویژه انبیاء و اوصیاء الهی است (بقره:30؛ ص:26). خداوند آنان را بهطور خاص نماینده خود در زمین کرده و خلافت را برای آنان قرار داده است (شاهمرادی، 1390، ص4) و علت غایی این استخلاف نیز ظهور و بروز احکام و تدابیر الهی است، چون خلیفه باید از تمام شئون وجودی، آثار، احکام و تدابیر مستخلف عنه حکایت کند (طباطبایی، 1417، ج1، ص115).
منشاء و واسطه رسیدن به مقام خلافت اللهی علم و معرفت به «اسماء» است «وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَةِ إِنىّ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِیفَةً ...وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الْأَسمْاءَ کلُّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلىَ الْمَلَئکَةِ فَقَالَ أَنبِونىِ بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» (البقره: 30-31)، منظور از اسماء، همان حقایق غیبی عالم است که بهلحاظ سِمه و نشانه خدا بودن، به «اسم» موسوم شده است، در قرآن کریم بیان مستقیم و حقیقت روشنی دربارۀ حقیقت «اسماء» وجود ندارد؛ اما با استفاده از قرائن و شواهد احتمال دادهاند که منظور از «اسماء» همان عالم خزائن و غیب است «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ» (الانعام: 59) که اصل و ریشه همه اشیاء در آنجاست و اشیاء و موجودات عالم تنزّلیافته آن حقایق و خزینهها هستند (طباطبایی، 1417، ج1، صص117-119، خمینی، 1380، ص144) و بر اثر عنداللهی بودن فنا نمیپذیرند (ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ)، (النحل: 96). مقصود از تعلیم اسماء پیبردن به حقایق اشیاء و معرفت حضوری به آنهاست که ملازم با قدرت بر تصرف تکوینی و برتری وجود آدم است (میریان، 1391، ص76). مؤید این مطلب ضمیر مذکر عاقل «عرضهم» و اسم اشاره مختص به عقلا «هؤلاء» است.
با نظر به مطالبی که ذکر شد و گزارشی که از امّالکتاب ارائه شد، امّالکتاب علم حقتعالی در مرتبه فعل است که خزائن غیبی عالم و مشیت الهی در آن محفوظ است. خزائنی که از آنها تعبیر به اسماء حسنای الهی نیز شده است، پس میتوان گفت حقتعالی همان «امّالکتاب» است که احاطه وجودی او به همه امور عالم است (صادقی ارزگانی، 1382، ص88)؛ چرا که «اُمّ» به معنای اصل هرچیزی است که همهچیز از آن وجود مییابد و به آن باز میگردد (طباطبایی، 1417، ج11، ص376).
علم غیب اصالتاً از آن خداست «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ» (الانعام: 59) و به تبعیت خدا دیگران هم میتوانند به هر مقدار که خداوند سبحان اراده کند و تعلیم فرماید، بهرهای از علم غیب داشته باشند (بقره: 31)، (جن: 26-27)؛ ازاینرو نسخهای از آنچه در مرتبه امّ الکتاب است در «امام مبین» که قلب عالم است، ایجاد میشود (صدرالمتالهین، 1380، ج8، ص252) و امام خلیفه الهی و نسخهای جامع از اُمّ الکتاب است که از آن به «امام مبین» تعبیر شده است (صادقی ارزگانی، 1382، ص91).
2-2-2.آیه
«آیه» از ماده «أوى ، یأوى» بر وزن فعله به معنای علامت ظاهر و آشکار، نشانه و عبرت است. حقیقت معنى آیه براى امر ظاهرى است که ملازم امر دیگرى است که ظاهر نیست و آیه و علامت و اثرش آن را روشن و معیّن مىکند. پس وقتى درککننده یا مدرکى، ظاهر یکى از آنها (ظاهر شیء و لوازم آن شیء) را دانست و درک کرد، ذات و امر دیگرى را که درک نکرده بود، با آن آیه و اثر درک مىکند؛ زیرا حکم هر دو مساوى است و این موضوع در محسوسات و معقولات بهخوبى روشن است (راغب اصفهانی، 1412، ص102). به عبارتی میتوان گفت توجه و قصد برای رسیدن به مقصود در جمیع کاربردهای این واژه نهفته است (مصطفوی، 1360، ج1، ص187).
خداوند برای برقراری ارتباط با نوع بشر «نشانههایی» قرار میدهد. این نشانهها یا طبیعی و تکوینیاند و یا تشریعی. تعدد معانی (وجوه) به شکل مفرد واژه «آیه» تعلق دارد و به ترتیب در معانی متعددی چون معجزه، نشانه، عبرت، پدیده (شگرف)، آیه (به معنای جملات قرآن کریم) و حکم و دلیل روشن به کار رفته است؛ اما شکل جمع این واژه اغلب به معنای نشانهها و گاه به معنای آیات قرآن کریم آمده است (نجفیان، 1389، ص9). آیات تکوینی برای همه افراد بشر بهطور مستقیم و بدون واسطه فرستاده میشود؛ اما آیات تشریعی صرفاً از طریق (پیامبر) به انسان میرسد(راهنما، 1390، صص31-32).
مدلول آیات تکوینی بیشتر توحید ربوبی، حقانیت پیامبر و معاد است و مدلول آیات تشریعی بیشتر تأکید بر وحی و کلام الهی است. خداوند از انسان انتظار دارد در مواجه به آیات نگاه طریقی داشته باشد و در آنها متوقف نشوند و این نگاه برای رسیدن از دال به مدلول همان معنای تعقل، تفکر، تفقه در قرآن است و نتیجه این درک صحیح ایمان به مدلول آیات و درکنکردن آن منجر به کفر خواهد شد. واژه «آیه» در قرآن در دو مفهوم متنی (آیههای قرآن کریم) و فرامتنی (جهان طبیعت، سرگذشت پیشینیان و نفس انسان) به کار رفته است. در بیشتر نمونهها هنگامی که مفهوم متنی واژه «آیه» مدّنظر است، واژه به شکل جمع یعنی «آیات» و در مفهوم فرامتنی به شکل مفرد «آیه» آمده است (نجفیان، 1389، ص10).
اراده ربوبی برای گشودن راه ارتباط مستقیم میان خود و انسان به صورت فرستادن «آیه» تجلّی پیدا میکند. این آیه الهی است که سببساز ارتباط میان دو جهان گوناگون از معانی یعنی خداوند و انسان است.
با نظر به اینکه نظام هستی، نظام علل و اسباب است، همه اسمای فعلی خداوند مظهر میطلبد و اسباب و علل مأمورانی از مجموعه نظام هستند که کار میکنند و از آنها با نام آیه، خلیفه و مانند آن یاد میشود (جوادی آملی، 1388، ج6 ، ص402 ). امام «آیه» کبری الهی محصول ارتباط خداوند سبحان با انسان است، خداوند جهانی از معانی را با وجود «آیه» کبری خود به انسان منتقل کرده است، معانی که بهنحوی با عالم غیب در ارتباط است. خداوند اراده کرده است، امام آیه اسمای حسنای فعلی او باشد و به اذن او در همه کائنات اثر گذارد و به همه آنچه در جهان امکان و به نشئه ظهور و تعیّنرسیده است، آگاهی داشته باشد (جوادی آملی، 1389، ج3، ص148). شناخت امام که «آیه» الهی است تنها راه رهنمونساختن انسان به توحید و شناخت خداوند است. بهعبارتدیگر وجود «آیه» شرط امکان ارتباط و کسب معرفت است.
انبیا و اولیای الهی آیات بیواسطه خداوند هستند؛ اما موجودات دیگر، آیات باواسطه خدایند؛ چون قدرت دریافت فیض خدا را بهطور مستقیم ندارند؛ بنابراین فیض حقتعالی ابتدا به امام میرسد و از آنجا به دیگران سرایت میکند (جوادی آملی، 1385، ص40).
امام در تمام شئونِ افعال و اوصاف الهی «آیه کامل» باریتعالی است (جوادی آملی، 1388، ص35) و نشانهای برتر از او نیست. امام علی7میفرماید: «ما لله عزوجل آیةٌ أکبر منّى» در بیان دیگری از آن حضرت رسیده است: «أنا الآیة العظمی» (مجلسی، 1403، ج36، ص3؛ ج54، ص336). مقام خلافت اللهی امام به این معناست که اگر ما خدا را نمیبینیم، با دیدن امام «آیه کبری» خدا را مشاهده میکنیم و مدلول این آیه عظیم چیزی جز رسیدن به توحید ربوبی نیست. خدای سبحان از راه امام ظهور تمام دارد؛ چون همه حقایق عندالله موجود است و موجود کاملی که عنداللهی باشد، شایسته است که از حقایق عالم باخبر باشد؛ ازاینرو ظهور خداوند در او بیش از ظهور خداوند در موجودهای دیگر است (جوادی آملی، 1389، ج6، ص162).
همانگونه که ذکر شد امام در آیه 12 سوره یس به معنای لوح محفوظ است و لوح محفوظ از آیات خداوند سبحان در عالم تکوین است که دسترسی مستقیم و شناخت لوح محفوظ به صورت مستقیم برای بندگان عادی میسر نیست، ارائه دال (آیه) و نشانهای از آن میتواند ارتباط آنها را با لوح محفوظ هرچند بهطور غیرمستقیم برقرار سازد (راهنما، 1390، ص43).آیه و نشانهای که قادر است این ارتباط را برقرار کند، وجود مقدس امام است؛ چراکه وجود مقدس امام ظرف اراده و مرتبهای از علم الهی است، خداست «بل قلوبنا أوعیةلمشیّة الله» (مجلسی، 1403، ج25، ص337). بهخاطر وجود امام و مرتبهای از علم الهی که در وجودش جاریست، میتوان به توحید ربوبی دست یافت، بهعبارتی وجود امام متمّم توحید خداوند سبحان است.
2-2-3. کتاب
عبارت (إِمامٍ مُبینٍ) در آیه 12 سوره یس با عبارت (کِتابٍ مُبین) در آیات ذیل از قرآن کریم دارای هیئت ترکیبی مشابه است:
* «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبین» (الانعام:59).
* «وَ ما تَکُونُ فی شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفیضُونَ فیهِ وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ» (یونس:61).
* «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی کِتابٍ مُبینٍ» (هود:6).
* «وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ» (النمل:75).
* «وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَأْتینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلى وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ» (سباء:3).
* «وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ کِتاباً» (النباء:29).
به شهادت آیات مذکور مراد از «کِتابٍ مُبینٍ» کتابی است که از آن به «لوح محفوظ» تعبیر شده که «کُلَّ شَیْءٍ» در آن ضبط شده است و از جانب حقتعالی بر آن احاطه وجود دارد (زمخشری، 1407، ج2، ص726، ج4، ص690؛ بیضاوی، 1418، ج3 ، ص284، ج5 ، ص280؛ طبرسی، 1377، ج10، ص644؛ طباطبایی، 1417، ج13، ص324؛ فخررازی، 1420، ج13، ص12؛ ابنعاشور، [بیتا]، ج6، ص138؛ طوسی، [بیتا]، ج4، ص156).
آیات ذکرشده دارای هیئت ترکیبی مشابه با آیه 12 سوره یس است؛ ازاینرو بر اساس روابط بینامتنی میتوان نتیجه گرفت یکی از واژگانی که جانشین «امام» میشود، واژة «کتاب» در معنای لوح محفوظ است.
اصل «کتاب» در لغت به معنای به نظمدرآوردن کلمات است (راغب اصفهانی، 1412، ص699) که در مفهوم آن آشکارشدن و تثبیت نهفته است (مصطفوی، 1360، ج10، ص21). کلمه را بهسبب «اثرگذاری» و «گزارشگری» آن، کلمه گفتهاند. پس کلمه آن است که نهان و ضمیر را آشکار سازد. ضمیر انسان که از دیگران غایب است، بههنگام سخنگفتن، با کلمات ظاهر میشود (مصطفوی، 1360، ج10، ص107).برهمیناساس از موجودات امکانی که آیات الهی و غیبنما هستند، به کلمات تعبیر شده است (ولو أنّ ما فی الأرض من شجرة أقلام والبحر یمدّه منبعده سبعة أبحر ما نفدت کلمات الله) (لقمان:27)؛ بنابراین «کلمه» معنای جامعی دارد که هم بر لفظ معنادار و هم برعین خارجی، اطلاق میشود (طباطبایی، 1417، ج1، ص269؛ جوادی آملی، 1389، ج6، ص418).
«کتاب مبین» پیونددهنده و جمعکننده کلمات الهی است، مانند تعبیری که فراهیدی ذیل ریشه «کتب» در العین ذکر کرده است «خرز الشیء بسیر» (فراهیدی،1410، ج5، ص341)، «خَرَز» به معنای مهرههای سوراخداری است که برای درستکردن گردنبند یا تسبیح استفاده میشود و «سَیْر» به معنای رشته یا بند چرمی که مهرههای گردنبند یا تسبیح را جمع میکند و نظم خاصی میدهد (آذرنوش، 1379، صص161و321)، به عبارتی میتوان گفت کتاب مبین چون رشتهای است که کلمات الهی را که نشئتگرفته از فعل و مشیت الهی و مرتبه واقعی اشیاء و تحقق خارجی آنهاست، پس از بیرونشدن از خزائن الهی و قبل از رسیدن به عالم وجود و همچنین بعد از آن و بعد از طىشدن دورانشان در این عالم بههم پیوند میدهد و سبب انسجام آنها میشود.
مفهوم کتاب در همه آیات به صورت نکره ذکر شده است تا به عظمت آن از حیث سعه احاطه و دقتش اشاره کرده باشد (سامرائی، 1428، ص37) که هیچ کوچک و بزرگى نیست مگر آنکه آن را شمرده و بدان احاطه دارد.
2-2-3-1. ویژگیهای کتاب
در بررسی همنشینهای کتاب در معنای لوح محفوظ در آیات قرآن علاوه بر ذکر صفت مبین برای کتاب که دربارۀ امام نیز ذکر شده است و به آن پرداخته شد، تعابیری چون محفوظ، حفیظ و مکنون به کار رفته است که بررسی آن مؤلّفههای معنایی کتاب در معنای لوح محفوظ را روشنتر میکند:
2-2-3-1-1. حفیظ
حفیظ از ماده [حفظ] به معنای نگهداری است و کاربرد آن در نمونهها و موضوعات گوناگون متفاوت است (مصطفوی، 1360، ج2، ص253)، همچنین به معنای بازداشتن و مانعشدن از برخورد بلایا با چیزی است تا نابود نشود. حفیظ از اسمای حسنای الهی است که ضمن مبالغهآمیز بودن به معنای علیم و شهید نیز ذکر شده است(عسکری، 1418، صص205-206).
حقتعالی نسبت به مخلوقات خود خبیر، بصیر، محیط و علیم است و هیچچیزی از علم ذات اقدس خداوندی غایب و نهان نیست، خواه در آسمان باشد یا در زمین، ذرّه باشد یا کمتر و همه در«کتاب مبین» ثبت است «وَ ما تَکُونُ فی شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفیضُونَ فیهِ وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ»، (یونس:61).
در آیاتی از قرآن علاوهبراینکه به ثبت علم الهی در «کتاب» اشاره شده است به «حفیظ» (ق: 4) و «محفوظ» (بروج: 22) آن نیز اشاره شده است؛ بهاینمعنا که افزون بر اینکه خداوند بر مخلوقات خود علم دارد، خود نیز ایشان را از دستبرد دیگران حفظ میکند و این معنا در آیه 4 سوره ق (قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفیظ) به صورت صیغه مبالغه ذکر شده است که نشاندهندۀ شدت حفظ از جانب حقتعالی است. همچنین وصف «محفوظ» که در توصیف لوح در آیه 22 سوره بروج ذکر شده است (فىِ لَوْحٍ محَّفُوظِ) نشاندهندۀ این مطلب است که حقیقت قرآن کریم در لوحی محفوظ است، لوح در لغت به معنای مطلق آنچه در آن مینویسند است (فراهیدی، 1410، ج3، ص300؛ راغب اصفهانی، 1412، ص750) و محلی است که مشیت الهی در آن به ودیعه نهاده شده است (ابنمنظور، 1414، ج2، ص585)؛ امّا کیفیت آن پوشیده است و اطلاعات رسیده در این زمینه منحصر به روایاتی است که از طریق معصومین به ما رسیده است و از لوح محفوظ تعبیر به کتاب شده است (مجلسی، 1403، ج54، ص358).
حافظبودن یکی از شئون ربوبیت حقتعالی است (جوادی آملی، 1389، ج17، ص138) و از جمله افعال مستمر و باثبوت الهی است (مصطفوی، 1360، ج2، ص253) و از کاربرد محفوظ به صورت اسم مفعول قصد ثبوت شده است و محفوظ بهمنزله صفت مشبّهه است که دلالت بر ثبوت و استمرار میکند (کشفی، 1385، ج1، ص262)، درنتیجه میتوان گفت آنچه از علم الهی در کتاب ثبت میشود، به صورت پیوسته و مستمر در آن کتاب نگهداری و حفظ میشود و از گزند دیگران در امان است.
2-2-3-1-2. مکنون
مکنون از ماده [کنن] به معنای پنهانکردن و پوشاندن است (مصطفوی، 1360، ج10، ص122). خداوند در قرآن کریم میفرماید: حقیقت قرآن کریم در کتاب مکنون که همان لوح محفوظ است، قرار دارد و مصون از هرگونه تبدیل و دگرگونی است «إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کَرِیمٌ*فىِ کِتَابٍ مَّکْنُونٍ»(الواقعه:78-77) (طباطبایی، 1417، ج19، ص137؛ جوادی آملی، 1389، ج1، ص75). صفت مکنون در توصیف کتاب ذکر شده است (ابنعاشور، [بیتا]، ج27، ص304؛ بیضاوی، 1418، ج5، ص183). بهعبارتی وصف کتاب به صفت مکنون نشاندهندۀ مصونماندن و پوشیدگی این کتاب از گزند است و احدی به ساحت مقدسش دست نخواهد یافت، جز افرادی که از آنان تعبیر به پاکان شده است «لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون» (الواقعه: 79). منظور از «مطهرون» کسانى است که خداىتعالى دلهایشان را از هر رجس و پلیدى و هرگونه تعلق به غیرخداىتعالى پاک کرده است «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا» (الاحزاب: 33) و منظور از مس کتاب، علم پیداکردن به حقایق آن کتاب است (طباطبایی، 1417، ج19، ص137؛ امین اصفهانی، 1361، ج12، ص104؛ صادقی تهرانی، 1365، ج28، ص105؛ خمینی،1380، ص107).
رسیدن به همه معارف قرآن، برای شخصی میسر است که اگر نشأه وجودی او مقدّم بر قرآن نباشد، لااقل باید همسان باشد تا بتواند جامع و حافظ همه مطالب آن باشد. امام که اولین ظهور حق با نام کتاب مبین است، به همه حقایق قرآن تکوینی احاطه دارد و بیشک به معارف قرآن تدوینی نیز احاطه دارد (جوادی آملی، 1388، ص377).
نتیجهگیری
با توجه به بررسی انجامشده مؤلّفههای معنایی واژه «امام» در آیه «إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتى وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ» (یس:12)، را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: دستهای از مؤلّفهها که از طریق مفاهیم همنشین به دست آمد و دستهای که از طریق مفاهیم جانشین که هریک تعینکننده مفهوم «امام» در آیه مزبورند و از طریق نمودار زیر ملاحظه میشوند:
نمودار 3: مولفههای معنایی واژه امام در آیه 12 سوره یس
از مؤلّفههای معنایی واژه «امام» در آیه مزبور واژه احصاء است، همنشین شدن آن با «امام» درواقع بیانکننده این حقیقت است که علم الهی در «امام مبین» ثبت و محفوظ است؛ اما نکته تأملبرانگیز این است که مراد مرتبهای از علم است که در مرتبه فعل قرار دارد؛ چراکه علم ذاتی دستیافتنی نیست. در میان مراتب فعلی علم الهی مرتبه «امّالکتاب» بالاترین مرتبه علم الهی است که همهچیز در عالم از آن وجود مییابد و هر که را خداوند اراده کند، میتواند از آن بهرهای داشته باشد (جن: 26-27).
همانگونه که ذکر شد خلیفه مؤلّفه معنایی واژه «امام» در محور جانشینی است و میتوان گفت نسخهای از آنچه در مرتبه امّالکتاب است در «امام مبین» ثبت و محفوظ است. «امام» خلیفه الهی و نسخهای جامع از اُمّ الکتاب است که از آن به «امام مبین» تعبیر شده است و برخی آن را لوح محفوظ میدانند. لوح محفوظ از آیات خداوند سبحان در عالم تکوین است که دسترسی مستقیم و شناخت لوح محفوظ به صورت مستقیم برای بندگان عادی میسر نیست؛ بنابراین ارائه دال (آیه) و نشانهای از آن میتواند ارتباط را با لوح محفوظ هرچند بهطور غیرمستقیم برقرار سازد. آیه و نشانهای که قادر است این ارتباط را برقرار کند وجود مقدس امام است؛ چراکه وجود مقدس امام ظرف اراده و مرتبهای از علم الهی خداست؛ وجودی که خود فینفسه واضح و آشکار است (مبین) و واسطه میان حقتعالی و موجودات قرار گرفته و آشکار کننده علم الهی است. امام پیونددهنده کلمات الهی و نظمدهنده امور است و نزد خداوند از هر گزندی محفوظ است.