Document Type : Research Article
Authors
1 Assistant Professor, Department of Quranic Sciences and Hadith, Faculty of Literature and Human Sciences, University of Esfahan, Esfahan Iran
2 MA Graduate, Department of Quranic Sciences and Hadith, Faculty of Literature and Human Sciences, University of Esfahan, Esfahan Iran
Abstract
Keywords
Article Title [Persian]
Authors [Persian]
واژه «کتاب»، یکی از مفاهیم اساسی قرآن است که از دیرباز مورد توجه قرآنپژوهان بودهاست. این واژه 231 مرتبه در قرآن ذکرشده و در همنشینی با واژههای کلیدی همچون قرآن، حق، امام و حکمت قرارگرفتهاست. کاربرد وسیع این واژه در قرآن و پیوند آن با دیگر مفاهیم قرآنی، جایگاه خاص این واژه را در بین واژههای قرآنی و ضرورت تبیین مفهوم آنرا روشن میسازد. با در نظر گرفتن روش معناشناسی بهعنوان روشی سودمند در بررسی واژگان قرآنی، میتوان به تبیین محورهای همنشینی «کتاب» با دیگر واژههای قرآنی پرداخت. بررسی همنشینهای کتاب حاکی از آناست که این واژه دارای سه نوع همنشینی صفتی، فعلی و اسمیاست. از همنشینی بین کتاب و صفاتی همچون منیر، مبین، مسطور، کریم، عزیز، معلوم، مصدق، مکنون، حکیم و حفیظ، پنج معنای قرآن، کتب آسمانی، لوحمحفوظ، نامه و اجل مقدّر بهدست میآید. همنشینی «کتاب» با سیزده فعل نیز، چهار معنای قرآن، کتب آسمانی، تورات و نامه اعمال را در بردارد. همچنین «کتاب» با پنج واژه ام، اهل، امام و رحمت و تفصیل نیز همنشین شدهاست که نشانمیدهد واژه «کتاب» در قرآن، در ترکیب اسمی خود دارای پنج معنای کتب آسمانی، لوحمحفوظ، آیاتمحکم، تورات و قرآن است. مقاله حاضر با تکیه بر روش معناشناسی درصدد تبیین مفهوم واژه «کتاب» و گستره معنایی آن در قرآن است.
Keywords [Persian]
واژه «کتاب» از ریشه «کَتَبَ»، به معنای نوشتن است و «کتاب» شامل هر چیز مادی و معنویاست که امور در آن ضبط، جمع و حفظ میشود. بهطور کلی در قرآنکریم 319 بار ماده «ک ت ب» و مشتقات آن در ساختارهای گوناگون در معانی مختلف بهکار رفته که حاکی از اهمیت این واژه است. یکی از مباحث مهمی که درباره این واژه در قرآن مطرح است، مفهوم و گستره معنایی آن است. برای این واژه برخی14 وجه معنایی(نیشابوری، 1380، ص479)، برخی 12 و یا 11وجه معنایی را بیان کردهاند (دامغانی، 1977، ص400؛ ابنجوزی، 1407، ص525). یکی از دلایلی که تا این اندازه لفظ «کتاب» بر معانی مختلف اطلاقشده، همنشینشدن آن با واژههای دیگر است. برای بررسی همنشینهای کتاب و دستیافتن به وجوه معنایی آن میتوان از معناشناسی بهرهبرد که یکی از کارآمدترین روشها برای بررسی معناست.
معناشناسی، مطالعه انتقال معنی از طریق زبان است(صفوی، 1379، ص 34). در واقع معناشناسی زبانی با آن معنای قراردادی سروکار دارد که با استفاده از آن، واژهها، عبارات و جملات زبان منتقل میشود( جورجیول، 1385، ص 138). یکی از مباحث معناشناسی بررسی روابط همنشینی بین واژههاست. واحدهای همنشین واحدهایی هستند که انتقال معنا بین آنها صورت میگیرد؛ یعنی در اثر انتقال معنا یک واحد، مفهوم واحد مجاور خود را در برمیگیرد و گاه این انتقال تا جاییاست که حضور واحد مجاور را حشو میسازد(صفوی، 1379، صص 245-246). بر این اساس در بین واژههایی که در مجاورت واژه «کتاب» قرارگرفتهاند میتوان رابطهای اینگونه در نظر گرفت که هر یک از ترکیبها یا واحدهای مجاور این واژه، مفهومی از «کتاب» را در خود جای دادهاند. این مقاله با بررسی همنشینهای صفتی، فعلی و اسمی «کتاب» درصدد بررسی معنایی این واژه است تا بتوان بر اساس این مطالعه مفهوم واژه «کتاب» و واژههای مرتبط با آنرا روشن ساخت.
1- معنای لغوی و اصطلاحی «کتاب»
واژه کتاب از ماده(ک ت ب) گاه به معنای مصدری«نوشتن» و گاه به معنای اسم مفعول «مکتوب» بهکار رفتهاست. لغویان درباره معنا و مفهوم این واژه دیدگاههای متفاوتی ارائه کردهاند. برخی از لغویان کتب را به معنای جمع و ضمیمهکردن دو چیز میدانند. لذا «کَتبتُ السِّقاء» را بهصورت «دو طرف مشک را جمع کردم»، معنا کردهاند. بنابراین، در عرف اهلزبان «کتاب» بهمعنای متصلکردن و ضمیمهکردن بعضى از حروف به بعض دیگر با خط و نوشتن است. پس اصل در کتابت یا نوشتن منظمنمودن خط است، در نتیجه اطلاق «کتاب» به کلام خداوند «هرچند که نوشته نشده باشد» از باب استعاره است(فراهیدی، 1409، ج 5، ص341؛ ابنمنظور،1414، ج1، ص 701؛ راغب، 1412، ص699).
برخی از لغویان بیان کردهاند که ماده «کتب» به معنای تثبیت و ثبات است. همانگونه که در مشک را میبندیم و آنرا ثابت میکنیم. بنابراین، در عرف اهلزبان «کتابت» بهمعنای تقریر و تثبیت آنچه قصدشده، میباشد. از نظر ایشان، تعبیر واژه «کتاب» بر قرآن بدین جهت است که احکام و قوانین قرآن تا قیامت پابرجاست و محتویات و مضامین آن، ثابت است( مصطفوی، 1368، ج10، ص20-23). عده دیگری از لغویان نیز معتقدند که ماده «کتب» در اصل، به معنای «نوشتن» است. در عرف اهلزبان «کتاب» صحیفهایاست که در آن نوشته میشود. به همین جهت به قرآن و تورات واژه «کتاب» اطلاق میگردد و استعمال ماده «کتب» و مشتقات آن در معانی بستن، بخیهزدن مشک و مانند آن از باب «مجاز» است(زمخشری، 1979، ص535؛ زبیدی، 1414، ج2، صص351-354).
واژه «کتاب» و مشتقات آن در منابع لغت علاوه بر معانی اصلی جمع، تثبیت و نوشتن بر «حکم، تقدیر، فرض و عزم» نیز اطلاق شدهاست. دیدگاه لغویان درباره علت اطلاق «کتاب» بر معانی فوق متفاوتاست. برخی از لغویان معتقدند که اطلاق واژه «کتاب» بر معانی فوق از باب مجاز است(زمخشری، 1979، ص535؛ زبیدی، 1414، ج2، صص351-354) و عدهای دیگر نیز بیان کردهاند که معانی فوق از مصادیق معانی اصلی هستند(ابنمنظور، 1414، ج1، ص 701؛ ابنفارس، 1404، ج5، ص158-159).
بهنظر میرسد که واژه «کتاب»، به لحاظ صرفی «مصدر غیر قیاسی»است که به سبب کثرت استعمال، اسمی برای مجموعهای مکتوب و صحیفهای که مشتمل بر نوشتههاست، شدهاست؛ زیرا هدف نگاهکردن به آن چیزیاست که نوشته شدهاست. به عبارت دیگر صفحه مادی که کلمات بر آن نقش بستهاند، اهمیتی ندارد و آنچه مکتوب در آن است، اهمیت دارد. چنانکه بدون دقت روی چه چیزی نوشته شدهاست، به «نوشته» آن نگاه میکنیم.
درباره اطلاق واژه «کتاب» بر قرآن از سوی قرآنپژوهان و مفسران نیز اقوال متعددی بیان شدهاست. زرکشى معتقد است که قرآن از آن جهت «کتاب» نامیده شدهاست که انواع قصص، آیات، احکام، اخبار و معارف را بهگونهاى ویژه در خود جمع کردهاست (زرکشی،1410، ج1، ص373). صبحىصالح در ضمن اشاره به نامهاى قرآن، دراینباره بیان میکند که عنوان «کتاب» براى قرآن اشاره به جمع و فراهمآوردن آن در سطور است؛ چون کتابت به معنى جمع حروف و رسم و شکل دادن الفاظ است(صبحیصالح، 1372، ص17). اما کسانى که ماده اصلى «کتاب» را بهمعناى ثبوت و اظهار دانستهاند، در سبب اطلاق آن به قرآن بیان داشتهاند که چون قرآن ثابت در تمام عوالم و جامع جمیع معارف و کمالات است، بدان کتاب گفته شدهاست، و وصف قرآن به «کتاب» اشارهاست به تثبیت احکام، استوارى مفاهیم و تحقق محتوایى و مضامین آن در قلوب مؤمنان، بدانسان که هیچ شکى را برنمىتابد(مصطفوی، 1368، ج10، ص20-23)
2- همنشینهای «کتاب» در قرآن
واژههای مختلفی با کتاب همنشین شده که در این مقاله پر بسامدترین زوجهای معنایی، بهعنوان همنشینهای اصلی کتاب انتخاب گردیدهاند. بر اساس بررسی آماری، پر کاربردترین مفاهیم همنشین «کتاب» در سه دسته همنشینهای صفتی، فعلی و اسمی قابل بررسیاست.
2-1- همنشینهای صفتی «کتاب» در قرآن
واژه «کتاب» در تمام موارد بهکار رفته در قرآن با همنشینهایش یک زوج معنایی را تشکیل میدهندکه دارای رابطه معنایی هستند. طبق بررسی آماری، بیشترین صفاتی که با «کتاب» همنشین شدهاند، عبارتاست از: مبین 12مرتبه، منیر 6 مرتبه، مسطور3 مرتبه، حکیم 2مرتبه، عزیز1 مرتبه، مکنون 1مرتبه، کریم 1مرتبه، حفیظ 1مرتبه، مصدق 4 مرتبه، معلوم 1 مرتبه.
2-1-1. مبین
واژه بَیْن براى حدّفاصل میان دو چیز یا وسط آنها وضع شدهاست« بَانَ کذا»، یعنى جدا شد، و هر چه از او پنهان بود، ظاهر گردید و چون معنى جداشدن و آشکارشدن دارد در مورد هر چیزى که جدا و منفرد است، بهکار مىرود(راغب، 1412، ص157). واژه مبین و مشتقات آن در 124 سوره از قرآن بهکار رفتهاند. این واژه در اثر همنشینشدن با واژگان و کلمات دیگر، معانی و مفاهیم جدیدی را در قرآن بهدست میدهد. از جمله همنشینهای این واژه در قرآن: عدو، ضلال، کتاب، سحر، فوز، ثعبان، نذیر، ساحر، سلطان، قرآن، شهاب، امام، خصیم، خسران، افک، حق، شیء، عربی، فضل، مضّل، غوی، اثم، افق، بلاء، رسول، دخان، کفور، نفس، نور و فتح است.
واژه مبین 12مرتبه همراه با «کتاب» آمدهاست که در پنج مورد بهصورت معرفه و در هفت مورد بهصورت نکره بهکار رفتهاست.این وصف دلالت بر نحوه بیان و ویژگیهای ساختاری «کتاب» دارد؛ زیرا این کتاب همه حقایقی را که بشر باید از آن آگاه باشد و بدون آن نمی تواند راه سعادت را طی کند، روشن میکند.
در بین مفسران برخی کتاب مبین را علم الهی(فخررازی، 1420، ج13، ص12)، برخی لوح محفوظ(طبرسی، ج4، 482؛ میبدی، 1371، ج3، ص379) و گروهی هر دو معنا را دانستهاند(زمخشری، 1407، ج2، ص3) مطابق نظر علامهطباطبایی قرآن در جایی از کتاب مبین سخن گفتهاست که بهدنبال بیان احاطه علمى پروردگار به اعیان موجودات و حوادث جارى محسوس و غیر محسوس جهان است. این کتاب، کتابىاست که تمام موجودات واقع در عالم صنع را برشمرده، و آنچه را که بوده و هست و خواهدبود را بدون اینکه چیزی از قلم بیفتد، احصاء کردهاست. به احتمال زیاد این کتاب مرتبه واقعى اشیاء و تحقق خارجى آنهاست که تغییری در آن راه نمییابد(طباطبایی، 1417، ج7، صص 127- 128).
استعمال واژه مبین در قرآن به دو گونه است: یکى تجلىگاه علم فعلى خداوند قبل، حین و پس از خلق به مخلوقات بهنحو تفصیلى و دیگرى خود قرآنکریم ملفوظ با زبان عربى، که از آن مرکز علمى استخراج و تحقق یافتهاست و نباید این دو کاربرد را با هم خلط نمود. در واقع مبین به معنای «آشکار»، یکی از صفات «کتاب» است و خداوند با این توصیف میخواهد هر چه بیشتر کتاب خود را به مردم معرفی نماید و یکی دیگر از امتیازاتش را نسبت به دیگر کتابها اعم از کتب آسمانی و غیر آسمانی روشن نماید؛ زیرا هدایتها و دستورات هیچ کتابی همانند قرآن آشکار نیست.
2-1-2. منیر
«منیر»، اسم فاعل از «اِنارة»، بهمعنایتابان و روشنیبخش است. این واژه از مشتقات واژه نور است. برای نور تعریفهای مختلفی ذکر شدهاست که برخی از این تعاریف، فقط بر نور حسی دلالت دارد؛ مانند اینکه گفتهاند: نور پرتوهاییاست که پراکنده میشود و به دیدن کمک میکند و بعضی دیگر میگویند: نور، همان چیزیاست که اشیاء را آشکار میکند و حقیقت اشیاء را به چشم نشانمیدهد. تعریف مشهوری که برای نور آوردهاند، این است که نور چیزیاست که به ذات خود ظاهر باشد و غیر را هم ظاهر سازد(ابنمنظور، 1414، ج5، ص240؛ ابناثیر، 1367، ج5، ص125؛ راغب، 1412، ص 827).
واژه «منیر»، در 6 آیه از آیات قرآن بهکار رفتهاست که با توجه به کلمات همنشین آن، مؤلفه معنایی خاص خود را دارد. از جمله همنشینهای این واژه میتوان به «سراج، قمر، کتاب، تکذیب و مجادله» اشاره کرد.
بیشترین کاربرد صفت «منیر»، همراه با واژه «کتاب» بودهاست. به این صورت که در 4 آیه از آیات قرآن کلمه منیر برای کتاب بهصورت صفت بهکار برده شدهاست:«برخی از مردم بدون هیچ دانش و راهنمایی و کتاب روشن درباره خدا مجادله میکنند»(حج:8؛ لقمان:20) و پیامبرانی که با دلایل آشکار و نوشتهها و کتاب روشن آمدهاند، را تکذیب میکنند(فاطر:25؛ ،آلعمران:184)
2-1-3. حکیم
لغویان برای واژه «حکیم» سه معنا بیان کردهاند:1- اصل واژه حَکَم و واژههای هم ریشه آن بهمعنای منع است. از اینرو به دهانه و افسار حیوانات«حَکَمهالدابّه» گفته میشود؛ زیرا لگام حیوان است که مانع سرکشی و عامل رامشدن آن است(راغب،1412، ص248؛ ابنفارس، 1404، ج2، ص91؛ ابنمنظور، 1414، ج12، ص144) 2- معنای دیگر واژه حَکَم که مصدرآن حُکم است، به معنی قضاوت کردن است «حَکَم فلان»(ابنفارس،1404،ج2، ص92؛ راغب،1412، ص249؛ ابنمنظور، ج12، ص141)؛ یعنی امرش را به او واگذاشت، واز او قضاوت وداوری خواست. 3- سومین معنی واژه حکم، محکمبودن است. و حکیم یعنی کسی که در امور محکم کاری میکند و امور را محکم و متقن انجام میدهد و «أحکمت الشیء»؛ یعنی آن چیز محکم شد(راغب، 1412، ص249؛ ابنمنظور،1414، ج12، ص143؛ طریحی، 1375، ج6، ص47)
واژه حکیم و مشتقاتش 97 مرتبه در قرآن تکرار شدهاست؛ این واژه نیز مانند دیگر واژگان در قرآن بر اثر همنشینشدن با واژگان دیگر، معانی جدیدی بهدست آوردهاست. دامغانی در قاموسالقرآن 5 وجه معنایی برای حکیم بیان کردهاست(دامغانی،1977، ص141) از جمله همنشینهای کلمه حکیم در قرآن میتوان به «علی، علیم، عزیز، واسع، ذکر، خبیر، کتاب، تنزیل، الله، رب، تواب و امر» اشاره کرد که از میان تعابیر مذکور تنها صفات «علی، عزیز، تنزیل و اسم جلاله الله» با واژه «کتاب» اشتراک دارند. در سه سوره از سورههای قرآن، وصف حکیم برای کتاب آمدهاست که در دو آیه اول سوره یونس و آیه دوم سوره لقمان به صورت معرفه ذکر شدهاست: «الر تِلْکَءَایَات ُالْکِتَابِ الحْکِیم»(یونس: 1-2) و «تِلْکَ ءَایَاتُ الْکِتَابِ الحْکِیمِ»(لقمان: 2).
2-1-4. مسطور
منظور از مسطور؛ ثابت و محفوظشده در کتاب است. علاوه برآن معانی دیگری همچون نوشتن، خطّ، صفّ را نیز برای این واژه بیان کردهاند.(ابنمنظور، 1414، ج4، ص363؛ طریحی، 1375، ج3، ص330؛ راغب، 1412، ص409 ) مصطفوی درشرح این واژه آوردهاست که منظور از کتاب مسطور بهطور مطلق آن چیزیاست که در کتاب نوشته میشود و امور و جریانات واقعی و احکام حقه و مقدرات مربوطه در آن ضبط میگردد و آن کتاب تکوینی و تدوینی و انفسیاست که همه امور مربوطه در آن ضبط میشود بهعنوان مثال قرآن کتاب تدوینیاست که تمام احکام تکلیفی و ضوابط اخلاقی و معارف الهی در آن نوشته شدهاست(مصطفوی، 1368، ج5، ص124).
واژه مسطور، در 3 آیه از آیات قرآن بهکار رفتهاست. این واژه در آیات دوم سوره طور، ششم سوره احزاب و پنجاه و هشتم سوره اسراء وصف کتاب قرار گرفته است که در هر سه آیه مذکور بهمعنای مکتوب و نوشته شدهاست.
2-1-5. حفیظ
«حفظ»، در اصل بر مراعات چیزی دلالت میکند و در لغت ضد نسیان و به معنای نگاهداشتن چیزی در خاطر و غفلتنکردن از آن است(ابنفارس، 1404، ج2، ص87؛ مصطفوی، 1368، ج2، ص252؛ راغب، 1412، ص344 ). همچنین در معنای لغوی حفیظ ذکر شده، که این واژه به معنى حافظ و نگهدار است(ابنمنظور، 1414، ج7، ص441؛ طریحی، 1375، ج4، ص285) مثل اینکه گفتهشود خدا برایشان حفیظ است یا «عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ»(ق: 4) همچنین این واژه به معنای محفوظ و نگاهداشتهشده نیز هست(راغب،1412، ص245). بهگونهای که گفته میشود که اعمال ثبتشده در آن کتاب از بین نمىرود همانند آیه «عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی فِی کِتابٍ لا یَضِلُّ رَبِّی وَ لا یَنْسى»(طه: 52)
صفت حفیظ در 8آیه از آیات قرآن ذکرشده که در اثر همنشینشدن این واژه با دیگر واژهها، معانی جدیدی نیز بهدست میآید. از جمله همنشینهای این واژه میتوان به «رب، شیء، علیم، الله، کتاب و اوّاب» اشارهکرد. برای نمونه میتوان به آیه4 سوره ق اشاره کرد. مفسرین در ذیل آیه «وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ» به هر دو معنای آن، یعنى حافظ و محفوظ اشاره کردهاند.(فخررازی،1420، ج28، ص125؛ طباطبایی، 1417، ج18، ص339).
2-1-6. مکنون
کنّ(بفتح اول) و کنون به معنى پوشاندن و محفوظداشتن «کنّ الشّىء کنّا و کنونا، ستره فى کنّه و غطّاه و اخفاه» کنّ(بکسر کاف) آناست که چیزى در آن محفوظ گردد، جمع آن اکنّة و اکنان است(ابنمنظور، 1414، ج13، ص361؛ فیومی، 1414، ج2، ص542).
مکنون تنها در 4 آیه از آیات قرآن تکرار شده که در این آیات با سه واژه بیض، لؤلؤ و کتاب همنشین شدهاست. بررسی تک تک این واژگان، در درک مفهوم واقعی مکنون تأثیر بسزایی دارد. در آیه 77 و 78 سوره واقعه عبارت کتاب مکنون ذکر شدهاست: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ»(واقعه: 77-78) بر اساس این آیه، قرآن در کتابى پوشیدهاست، «کتاب» نکره، است و «فى» ظرف است، یعنى قرآن در یک کتاب پوشیده، بهصورت یکجا نازل شدهاست. همچنین بیان شدهاست که مقصود از کتاب مکنون، لوح محفوظ است(فخررازی، 1420، ج29، ص 430؛ طبرسی، 1372، ج9، ص 341).
2-1-7. عزیز
عزیز در اصل بهمعنای شدت، قوت، غلبه و قهر است و این حالت مانع از شکست میشود. عزت، مخالف ذلت است و ذّلت، سستی و کوچکی است، مانند: علی أمر بعزه، یعنی بر امری غالب شد(ابنفارس، 1404، ج4، ص38؛ مصطفوی، 1368، ج8، ص114) عزیز، یعنی نیرومندی که نتوان برآن غالب شد و مقهور هم نمیشود، مانند: « .... إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الحْکِیم»(عنکبوت: 26) معنای دیگر عزّ، کمیابشدن است. «تعزز اللحم»، یعنی گوشت کمیاب شد(راغب،1412، ص563). از دیگر معانی واژه عزّ، محکم و سفتبودن است، مانند «وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیز»(فصلت: 41)، یعنی این کتابیاست محکم و استوار(راغب،1412، ص564) «ارض عزاز» بهمعنای زمین سخت گرفتهشده( راغب،1412، ص563؛ ابنفارس، 1404، ج4، ص40؛ ابنمنظور، 1414، ج5، ص376)
«عزیز»، یکی از واژگان پر کاربرد در قرآن است و 99مرتبه در آیات قرآن تکرار شدهاست و تنها در یک آیه همراه با واژه «کتاب» آمدهاست. بنابراین واژه «عزیز» نیز در اثر همنشینشدن با کلمات دیگر، حوزه معنایی جدیدی را ترسیم میکند. این وجوه معنایی در اثر همنشینشدن این واژه با کلماتی همچون «حکیم، الله، علیم، قوی، صراط، حمید، رحیم، غفور، تنزیل، وهاب، غفار و کتاب» بهوجود آمدهاست.
بهعنوان نمونه میتوان به آیه 41 سوره فصلت اشاره کرد: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِالذِّکْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیز»؛ برخی از مفسرین بیان کردهاند که عزیز در این آیه به معنای بىنظیر و یا منیع است، یعنى امتناع دارد از اینکه مغلوب چیزى شود و یا عزیزبودن کتاب بدان جهت است که هیچیک از بندگان نمیتوانند؛ مانند آنرا بیاورند. و یا عزیز است به اعزاز از خداىتعالى و حفظ آن از تغییر و تبدیل(فخررازی،1420، ج7، ص568؛ زمخشری، 1407، ج4، ص201؛ طباطبایی،1417، ج17، ص398).
با توجه بهمعنای لغوی «عزیز» میتوان بیان نمود که در آیه 41 سوره فصلت؛ همان معنای غالببودن و شکستناپذیری اراده شدهاست. به بیان دیگر با در نظرگرفتن مفهوم ابتدای آیه که حکایت گروهیاست که نسبت به قرآن کافر شدهاند، در پایان آیه صفت عزیز در همنشینی با کتاب قرار گرفتهاست، تا غالببودن و شکستناپذیری قرآن را نشان دهد.
2-1-8. کریم
از ریشه کرم، در لغت به معانی صفوح(بخشاینده)، حسَن و شریف است. کریم، صفت مشبه و دلالت بر دوام دارد. اصل معنای واژه کریم، بزرگواری و شرافت در ذات و یا اخلاق است. البته معانی دیگری همچون چشمپوشی از گناهان؛ انعام بر بندگان، عزت و برتری در ذات؛ بخشش و سخاوت نیز دارد(ابنفارس، 1404، ج5، ص171؛ راغب، ص707). این واژه در قرآن 23 مرتبه تکرار شدهاست که در اثر همنشینشدن با واژگان دیگر، دارای معانی جدیدی شدهاست. دامغانی در وجوه و نظایر 6 وجه معنایی برای این واژه بیان میکند.(دامغانی، 1977، ص402) از جمله کلماتی که با این واژه همنشین شده، میتوان به «مغفره، رزق، ملک، عرش، زوج، کنوز، مقام و کتاب» اشاره کرد.
خداوند تنها در یک آیه با واژه کریم به توصیف کتاب پرداختهاست: «إِنىّ أُلْقِىَ إِلىکِتَابٌ کَرِیم»(نمل: 29) بسیاری از مفسرین کریمبودن کتاب در آیه 29 سوره نمل را از سه جهت میدانند: 1- به خاطر مضمون و محتوای آن 2- به علت اینکه از جانب پادشاهی کریم فرستاده شدهاست3- برای اینکه مختوم میباشد.(فخررازی،1420، ج24، ص554؛ طبرسی،1372، ج7، ص343).
2-1-9. معلوم
علم خلاف جهل و ادراک حقیقت چیزیاست، مانند: «عَلِمْتُالشیء»، یعنی آنرا شناختم(ابنمنظور، 1414، ج12، ص418؛ راغب، 1412، ص580). واژه معلوم و جمع آن معلومات در 13 سوره از قرآن آمدهاست. این صفت تنها در یک آیه همنشین واژه کتاب شدهاست. واژه معلوم در اثر همنشینشدن با کلمات دیگر حوزه معنایی خاصی بهدست آوردهاست. از جمله همنشینهای این واژه، واژههایی همچون «کتاب، وقت، یوم، رزق، مقام و حق» هستند. بهعنوان نمونه میتوان به سوره حجر اشاره کرد: «وَ ما أَهْلَکْنا مِنْقَرْیَةٍ إِلاَّ وَ لَها کِتاب ٌمَعْلُوم»(حجر: 4). اکثر مفسرین مراد از «کتاب معلوم» در این آیه را اجل معین و زمان تغییرناپذیر، دانستهاند(طوسی، بیتا، ج6، ص318؛ طباطبایی،1417، ج12، ص98) که فراموششدنی هم نیست(آلوسی، 1415، ج7، ص249).
2-1-10. مصدق
صدق، نقیض کذب و اصل آن به قوت در چیزی دلالت میکند خواه سخن باشد و یا غیر آن(ابنمنظور،1414، ج10، ص193؛ ابنفارس، 1404، ج3، ص339) همچنین صدق، مطابقت قول با نیت و یا چیزی که از آن خبر داده، است که اگر یکی از این دو شرط نباشد سخن را به صادقبودن، توصیف نمیکنند. صدق و کذب علاوه بر اینکه در رابطه با اعتقاد ثابت بهکار میرود، در مورد کار اعضا بدن نیز کاربرد دارد؛ مانند:« مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُواْ مَا عَاهَدُواْ اللَّهَ....»(احزاب:23) و همچنین تصدیق به چیزی که درآن تحقیق و پژوهش شدهباشد، نیز گفته میشود.(راغب، 1412، ص478) تصدیق، اذعان و اعتقاد و راستدانستن مطلب و سخن است(قرشی،1412، ج4، ص116)
تصدیقکننده و مُصّدق از دیگر صفاتیاست که مجموعاً در 20آیه از آیات قرآن بهکار رفتهاست. این صفات نیز در اثر همنشینشدن با دیگر واژههای قرآن، معانی جدیدی بهدست میدهند. دامغانی در وجوه و نظایر 4 وجه معنایی برای این واژه بیان کردهاست(دامغانی،1977، ص276) کلماتی که با این صفات همنشین شدهاند عبارت است از «کتاب، رسول، مبارک، حق، تورات و موسی»
صفت «مصدّق»، تنها در 4 آیه از آیات مذکور در باهمآیی با واژه «کتاب» قرار گرفتهاست. بهعنوان نمونه میتوان به سوره انعام اشاره کرد: «وَ هَذَا کِتَاب ٌأَنزَلْنَاهُمُ بَارَکٌ مُّصَدِّقُ الَّذِى بَینَ یَدَیْهِ و َلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى و َمَنْ حَوْلهَا»(انعام: 92). اکثر مفسرین بیان کردهاند که منظور از «کتاب» در این آیه قرآن است. خداوند در این آیه به توصیف کتاب پرداخته و چند وصف برای کتاب آورده که عبارتاست از: نازلشده از جانب حق، مبارک، یعنی کثیرالخیر و دائمالمنفعه، و همچنین تصدیقکننده کتب آسمانی قبل از آن و این کتاب با این اوصاف و ویژگی برای انذار مردم است(فخررازی،1420، ج13، ص65؛ طوسی، بیتا، ج4، ص201).
2-2- تحلیل مفهوم کتاب بر محور همنشینهای صفتی
پس از بررسی 10 صفت از مجموع صفاتی که در قرآن برای واژه «کتاب» بهکار رفتهاست این نتیجه بهدست میآید که واژه «کتاب» در اثر همنشین شدن با هر یک از صفات مذکور به یک معنا و مفهوم خاص اشاره میکند. در اثر همنشین شدن این 10 صفت با واژه «کتاب» در قرآن، واژه «کتاب» دارای پنج معنا شدهاست: قرآن، کتب آسمانی، لوح محفوظ، نامه، اجل مقدّر.
همانگونه که بیان شد، این اوصاف و ویژگیها، معانی جدیدی از واژه «کتاب» را روشن میسازند. علاوه بر این، بررسی این اوصاف نشاندهنده چگونگی معرفی قرآن از خود است. به عبارت دیگر احصا و بررسی اوصاف و ویژگیهای «کتاب»، دو نتیجه دستیابی به مولفه معنایی «کتاب» و درک چگونگی توصیف خداوند را در بردارد.
برخی از این ویژگیها و اوصاف به شکل مفرد و برخی بهصورت جمله بیان شدهاند. عناوین و اوصاف یادشده از جهات مختلفی از قبیل معنا یا معانی لغوی و اصطلاحی، کاربرد هر یک از آنها، ارتباطشان با یکدیگر، ساختار معناشناسی هریک، علت تکرار آنها میتوانند مورد بررسی قرار بگیرند. عناوین و اوصافی که همنشین کتاب قرارگرفتهاند را میتوان بهصورتهای مختلف دستهبندی کرد:
الف- اوصاف و ویژگیهایی که بیانگر نحوه بیان و ویژگی ساختاری «کتاب» هستند: از جمله «مبین»
ب-اوصافی که بیانگر اهمیت کتابند؛ همانند «عزیز»
ج- اوصافی که بیانگر ارتباط کتاب(قرآن) با دیگر کتب آسمانیاست از جمله «تصدیق و مصدق»
د- اوصاف و ویژگیهایی که بیانگر صحت محتوا و اتقان مضامین و روشنی مفاهیم کتاب هستند؛ همانند «علم»
2-3- همنشینهای فعلی «کتاب» در قرآن
همنشینهای فعلی «کتاب» در سه گروه قابل بررسی هستند: دستهای از افعال نحوه انتقال کتاب به انسان از جانب خداوند را بیان میکنند. دسته دیگری از افعال، بیانگر واکنش مومنان در برابر کتاب هستند و دسته سوم واکنش کفار را بیان میدارد.
در بین افعالی که با «کتاب» همنشین شدهاند میتوان به افعال «ءَامَن، یومنون، یمَسِّکُونَ، تتلون، قرء، یکتمون، کذبوا، کفر، اختلفوا، نزل، جاء، أتی، وُضع و ذکر»، اشاره کرد.
2-3-1. ءَامَن و یومنون
ماده اَمن به معنی آرامشنفس و از بینرفتن ترس است (فراهیدی، 1409، ج8، ص389؛ ابنمنظور، 1414، ج13، ص21). ابنفارس، دو ریشه برای این ماده معرفی کردهاست: یکی امانت که ضد خیانت و باعث سکون قلب است و دیگری تصدیق(ابنفارس، 1404، ج1، ص133) ءآمن33 مرتبه و یومنون 87 مرتبه در قرآن تکرار شدهاندو هر دو با واژههای فراوانی همنشین شدهاند که باعث بهوجود آمدن معانی جدید برای آنها شدهاست. از پر بسامدترین کلمات همنشین این دو واژه میتوان به «غیب، الله، یومالاخر،آیات، آخرت، قوم، رسول، و کتاب» اشاره کرد. همانگونه که بیان شد واژه «کتاب» یکی از همنشینهای این دو واژه است، که در دو آیه 177 و285 سوره بقره و 136 سوره نساء با ءآمن و در دو آیه 48 عنکبوت و 119 آلعمران با یومنون آمدهاست.
مومنان، افرادی هستند که کتابی را که از طرف خدا نازل شده، میپذیرند و به آن ایمان میآورند. خداوند در چند آیه مومن رامعرفی میکند و میفرماید از نشانههای مومن این است که به خدا، روز قیامت، ملائکه و کتب آسمانی و همه انبیاء ایمان میآورد1 و هر کس به خدا و فرشتگان او و کتابها و پیامبرانش و روز بازپسین کفر ورزد، در حقیقت دچار گمراهى دور و درازى شدهاست(نساء: 136).
2-3-2. یمَسِّکُونَ
مسک و امساک؛ به معنى گرفتن و نگاهداشتن است. همچنین تمسیک به معنى گرفتن و چنگزدن است.(قرشی،1412، ج6، ص258). علاوه بر آن در معنای مسک و امساک، حفظکردن، زندانیکردن و دلبستن به چیزی را آوردهاند و همچنین معنای مانعشدن و بهطور کنایه بخیل را نیز برای این واژه ذکر کردهاند(ابنمنظور،1412، ج10، ص488؛ راغب،1412، ص768) طبرسی بیان کرده است: «امسک و مسک و تمسک و استمسک بالشىء» همه در معنا، یکىاست و بهمعناى دستآویختن به آن چیز است(طبرسی،1372، ج4، ص792)
مسک و مشتقات آن در 27 آیه از قرآنکریم بهکار رفتهاست این واژه در زبان عربی وجوه فراوانی به خود گرفته و معانی متفاوتی یافتهاست. دامغانی در کتاب وجوه و نظایر هفت وجه برای «مسک» آوردهاست(دامغانی،1977، ص435). از دلایلی که تا این اندازه این واژه برمعانی مختلف اطلاق شده، همنشین شدن آن با واژههای دیگر است که معانی آن لفظ را به خود گرفته و صاحب آن معانی شدهاست. از جمله این همنشینها میتوان به «کتاب، رزق، خشیت، سماء و رحمت» اشاره کرد.
«تمسک»، یکی از واژههاییاست که با «کتاب» همنشینشده و بیانکننده ویژگی مومنان در مواجهه با این کتاب است. و خداوند در سوره مبارکه اعراف به بیان این ویژگی میپردازد: «وَ الَّذینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتاب»(اعراف: 170) آیه مذکور به خوبى نشان مىدهد که اصلاح واقعى در روى زمین بدون تمسک به کتب آسمانى و فرمانهاى الهى، امکانپذیر نمىباشد.
2-3-3. تتلون
مصدر تلا، یتلو، یعنی قرائت توأم با تدبر در معنا و پیرویکردن است. لغویان اصل در این کلمه را تبعیت و پیروی میدانند. راغب، بیان کردهاست که متابعت گاهى به جسم و گاهى به پیروى در حکم است و مصدر آن «تُلُوّ و تِلْو» است و گاهى نیز با خواندن و با تدبّر هممعنىاست و مصدر آن تلاوه است. بنابراین، خواندن آیات خدا و تدبّر در آن را از آن جهت تلاوه میگویند که در واقع متابعت از آنهاست، شخص قاری گویا در پى کلمات و معانى میرود(راغب،1412، ص167؛ مصطفوی، 1368، ج1، ص393)
تلاوت و مشتقات آن 63بار در قرآن بهکار رفتهاست. این واژه نیز در زبان عربی وجوه مختلفی به خود گرفته و معانی متفاوتی یافتهاست. این واژه در قرآنکریم با واژههای زیادی همنشین شدهاند که باعث بهوجود آمدن معانی جدید برای آن شدهاست. از پر بسامدترین کلمات همنشین آن میتوان به «قرآن، شیطان، کتاب، صحف، موسی، بنیآدم، ابراهیم و ذکر» اشاره کرد. همانگونه که بیان شد واژه «کتاب» یکی از همنشینهای این واژه است. تلاوتکردن کتاب، یکی از شاخصههای اصلی مومنان است؛ زیرا به علت انسی که با آن دارند به تلاوت آن میپردازند و از دستورات آن بهرهمند میشوند2.
2-3-4. قرء
قرء، جمع کردن و ضمیمهکردن حروف و کلمات به یکدیگر است(مصطفوی، 1368، ج9، ص219). در اصطلاح به معنی نحوه خواندن الفاظ آیات قرآنکریم است. خواندن را از آن جهت قرائت گویند که در خواندن حروف و کلمات کنار هم جمع میشوند(قرشی،1412، ج5، ص260). قِرَاءَةٌ، پیوستن و متصلنمودن بعضى از حروف و کلمات به بعضى دیگر در آشکارخواندن قرآن بهصورت«ترتیل» است ولی به هر جمعى قراءت گفته نمیشود(راغب،1412، ص668).
قرائت و مشتقاتش بهطور کلی 17 مرتبه در قرآنکریم بهکار رفته و از میان مشتقات آن یقرءون در دو آیه(یونس: 94؛ اسراء: 71) و اقرأ در یک آیه(اسراء: 14) و اقرؤا در یک آیه(حاقه: 19) با واژه «کتاب» همنشین شدهاست.
2-3-5. یکتمون
کتم و کتمان به معنى پنهانکردن؛ اخفاء و پوشانیدن آن چیزىاست که حق و واقع باشد و انکار و ترک اظهار آن است(راغب،1412، ص702؛ طیب، 1378، ج2، ص266). مخفی و پنهانداشتن آنچه خداوند نازل کرده، یکی از کارهاییاست که اهلکتاب انجام میدادند. درحالی که خداوند آنرا گناه بزرگی معرفی میکند و برای آن مجازات سختی وعده دادهاست. آیات بسیاری بیانگر این واکنش کفار است.
«کتم» و مشتقاتش 21 بار در قرآن بهکار رفتهاست. این واژه نیز در زبان عربی وجوه مختلفی به خود گرفته و معانی متفاوتی یافتهاست. این واژه در قرآنکریم با کلمات فراوانی همنشینشده که باعث بهوجود آمدن معانی جدید برای آن شدهاست. از پر بسامدترین کلمات همنشین آن میتوان به قرآن، شهادت، حق،ایمان، و کتاب اشاره کرد. واژه کتاب در دو آیه 159 و 174 سوره بقره همنشین این واژه شدهاست.
2-3-6. کذبوا
«کذب»، در لغت بهمعنای خبردادن از چیزی بر خلاف آنچه که هست، میباشد(ابنفارس ،1404، ج5، ص167؛ فراهیدی، 1409، ج5، ص347) کذب بهصورت فعل «کَذَّبوا» 49 مرتبه در قرآن تکرار شدهاست. این واژه نیز در زبان عربی وجوه مختلفی به خود گرفته و معانی متفاوتی یافتهاست و در قرآنکریم با واژههایی همچون «کتاب، آیات، لقاءالله، حق و رسل» همنشین است.
تکذیب، همواره یکی از کارهایی بوده که کافران در مواجهه با کتاب خدا انجام میدادند و می خواستند با این کار خود و دنیای خود را از حقایق کتاب دور نگاه دارند و خداوند در قرآن در سوره غافر، آیه70 به این ویژگی اشاره میکند.
2-3-7. کفر
واژه «کفر»، از نظر لغتشناسان عرب یک معنای کلی دارد و آن «پوشاندن» است. بر این اساس کفر در برابر ایمان به معنای پوشاندن و انکار حقایقی، از قبیل خدا، قیامت، نبوت پیامبران و آیات نازل شده بر پیامبران است(نک: راغب،1412، ص714؛ مصطفوی، 1368، ج10، ص78)
واژه «َکفُرُ»، 12مرتبه در قرآن تکرار شدهاست. این واژه نیز در زبان عربی وجوه مختلفی به خود گرفته و معانی متفاوتی یافته و با واژههایی همچون «کتب، طاغوت، ایمان، یومالقیامه، الله، ملائکه و رُسل همنشین شدهاست.
خداوند میفرماید: «و هر که به خدا، فرشتگانش، کتابهایش، پیامبرانش و به روز قیامت کافر شود سخت در گمراهى افتادهاست.»(136: نساء) و همچنین در سوره بقره بیان میدارد: «آیا به بعضى از کتاب ایمان مىآورید و بعض دیگر را انکار مىکنید؟ پاداش کسى که چنین کند، در دنیا جز خوارى نیست و در روز قیامت به سختترین وجه شکنجه مىشود و خدا از آنچه مىکنید، غافل نیست»(بقره: 85).
2-3-8.. اختلفوا
«خَلف»، به جسد و غذا زمانی که در آن تغییری ایجاد شدهباشد، اطلاق میشود. همچنین بهمعنای سخن زشت و ناپسند و به کسی که جانشین دیگریاست، نیز بهکار میرود. «خَلَف»، قومی که میروند و وسائل خود را برجای میگذارندو همچنین به نوعی از جانشینی که در آن شر نهفته شدهباشد، نیز اطلاق میگردد. «استخلاف»، به معنی قراردادن کسی به جای دیگریاست. «مخالفت و اختلاف» به معنی یکسان نبودن، اتفاق نداشتن و یا برگزیدن راهی غیر از راه دیگریاست(ابنمنظور، 1414، ج2، صص82-96؛ راغب،1412، صص293-296). در فرهنگ قرآنی «اختلاف»، گاهی طبیعی و ممدوح است که از آن به اختلاف قبل از علم تعبیر میشودو گاهی نیز مذموم است که اختلاف بعد از علم نام دارد.
واژه «خَلَف» و مشتقاتش 127مرتبه در قرآن تکرار شدهاست. این واژه نیز در زبان عربی وجوه مختلفی به خود گرفته و معانی متفاوتی یافته و با واژههایی همچون «ارث، الله، میعاد، ارض، لیل و نهار همنشین شده است. در آیه 45 سوره فصلت،110سوره هود و 176 سوره بقره ریشه خلف با واژه «کتاب» در محور همشینی قرار گرفتهاند.
2-3-9. نزل
واژه «نزول»، ضد عروج و بهمعنای فرودآمدن و انتقال از بالا به پایین است. آنچه از گفتار لغویان بهدست میآید این است که اصل ماده نزول به معنای هبوط و سقوط چیزی و پائینآمدن آن میباشد. چه این سقوط و هبوط از مقامی برتر و مافوق، به مقامی پائینتر و پستتر و یا از مکانی بالا به مکانی پائینتر بودهباشد( فراهیدی،1409، ج7، ص367؛ مصطفوی، 1368، ج12، ص86).
آیات فراوانی در قرآنکریم دلالت بر نزول قرآن از جانب باریتعالی میکند. واژه «نَزَّلَ»12 مرتبه، واژه «تنزیل» 15مرتبه، و واژه «أنزَلَ» و مشتقاتش 118مرتبه در قرآن تکرار شدهاست. این واژه نیز در زبان عربی وجوه مختلفی به خود گرفته و معانی متفاوتی یافتهاست. هر کدام از این سه واژه در قرآنکریم با کلمات زیادی همنشین شدهاند که از پر بسامدترین کلمات همنشین واژه «نَزّلَ» میتوان به «کتاب، رسول، الله، فرقان، سماء و احسنالحدیث» اشاره کرد. کلمات همنشین واژه «تنزیل» عبارتند از: «رب، کتاب، عزیز، رحمن و حکیم». کلمات همنشین «أنزَلَ» شامل واژههای «الله، کتاب، تورات، فرقان، انجیل، سماء، ملائکه، رحمن، مبارک و آیات» است. بهعنوان نمونه در 29 آیه از آیات قرآنکریم این واژه بهصورت مختلف با واژه «کتاب» همنشین شدهاست. در 19 آیه همراه با «أنزَلَ» و در 5 آیه با «نَزَّلَ» و در 5آیه با «تنزیل» همنشین شدهاست.
2-3-10. أتی
«أتی» و «إتیان» در اصل بهمعنای آمدن به آسانی است(ابنمنظور، 1414، ج14، ص13؛ راغب، 1412، ص60). «إِتْیَان»، به معنى آمدن و آوردن، در قرآن آمدهاست مانند «أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»(نحل: 1)، یعنى امر خدا آمد و «وَ اللَّاتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکُمْ»(نساء: 15)، یعنى زنانی که زنا میآورند(قرشی،1412، ج1، ص21)
واژه «آتینا» و مشتقاتش70 مرتبه، واژه «أوتوا» و مشتقاتش 60مرتبه، در قرآن تکرار شدهاست. این واژه نیز در زبان عربی وجوه مختلفی به خود گرفته و معانی متفاوتی یافتهاست. هر کدام از این واژگان در قرآنکریم با کلمات زیادی همنشین شدهاند که از پر بسامدترین کلمات همنشین واژه «آتینا» میتوان از «کتاب، موسی، عیسیبنمریم، آلابراهیم، داوود، ثمود، حکم و علم، سلیمان، لقمان، سبعاً منالمثانی، انجیل، رحمة، أجر، ایمان، آیات و بیّنات» یاد کرد. از جمله واژههای همنشین «أوتوا» میتوان به «کتاب، علم، ایمان، موسی، عیسی، خیر و رسل» اشاره کرد.
همانگونه که بیان شد، یکی از همنشینهای هر دو واژه «آتینا» و «أوتوا»، کتاب است. بهعنوان نمونه فعل آتینا در آیات «54، 87، 121و146 سوره بقره؛ 20، 89، 114و 154 سوره انعام؛ 54 سوره نساء؛ 45 سوره فصلت؛ 49 سوره مومنون؛ 2 سوره اسراء؛ 23سوره سجده؛ 52 سوره رعد؛ 43 و52 سوره قصص؛ 35 سوره فرقان؛ 117 سوره صافات" همراه «کتاب» آمدهاست.
و در آیات«101، 144، 145سوره بقره؛ 19، 20، 23، 100، 186، 187سوره آلعمران؛ 44، 47، 51 و 131سوره نساء؛ 5 و 57 سوره مائده؛ 29 سوره توبه؛ 16 سوره حدید؛ 31 سوره مدّثر؛ 4 سوره بیّنه؛ 71 سوره اسراء؛ 19و25 سوره حاقه؛ 7 و110 سوره انشقاق، فعل «أوتوا» همنشین کتاب شدهاست.
راغب بیان میدارد که هر کجا در قرآن در وصف کتاب، «آتَیْنا» بهکار رفته فصیحتر و بلیغتر است؛ زیرا «أُوتُوا» در جائى بهکار مىرود که پذیرش و قبول طرف مقابل را نمىرساند. امّا «آتَیْنا» شایستگى و حالت پذیرش طرف مقابل را در بر دارد (راغب، 1412، ص60).
2-3-11. جاءَ
واژه «جاء» مثل واژه «اتیان»، به معنى آمدن است، ولى مفهوم واژه «مجیء» اعمّ از «إتیان» است، یعنى فراگیرتر است؛ زیرا «إتیان»" به آسانى آمدن و نیز نوعى آمدن است که با قصد و هدف انجام مىشود، هر چند که رسیدن به آن هدف میسور و ممکن نگردد. گفته مىشود «جاء» براى آمدن اجسام و معانى هر دو بهکار مىرود، خواه آمدن ذات اجسام و خود آنها باشد یا کار و مفاهیم آنها، همچنین «جاء» درباره هر کسى که قصدش آمدن به مکانى و در زمانى باشد، نیز بهکار میرود(ابنفارس،1404، ج1، ص497؛ راغب،1412، ص212؛). مصطفوی بیان میدارد، فرق دیگری که میان واژه «المجیء» و «الاتیان» وجود دارد این است که «المجیء» برای صاحب عقول یا آنچه که منتسب به اوست، بهکار میرود و این برخلاف اتیان است که برای غیر ذیعقول بهکار برده میشود(مصطفوی، 1368، ج2، صص147-148) علاوه بر این مصطفوی و فیومی معنای حاضرشدن را نیز برای واژه «جاء» آوردهاند(فیومی،1414، ج2، ص116؛ مصطفوی، 1368، ج2، ص147)
واژه «جاء» و مشتقاتش282 بار، در قرآن تکرار شدهاست. هر کدام از این واژگان در قرآنکریم با کلمات فراوانی همنشین شدهاند که باعث به وجود آمدن معانی جدید برای آن شدهاست. از پر بسامدترین کلمات همنشین واژه «جاء» میتوان به «کتاب، موسی، حسنه، سیئه، أجل، رسول، سحره، أمر، عجل، رب، آللوط، صدق، آلفرعون، رسل، آیات، بیّنه، علم، الله، یوسف و نذیر» اشاره کرد. بهعنوان نمونه واژه «جاء» در آیات 89 بقره، 52 اعراف، با واژه «کتاب» همنشین شدهاست.
2-3-12. وُضِع
لغویان برای «وضع» معانی متفاوتی آوردهاند؛ راغب «وَضْع» را به معنی پائین و فرو دین میداند که معنایش از حط و انحطاط فراگیرتر است. ابنمنظور «وَضع» را ضد رَفع آوردهاست(ابنمنظور، 1414، ج8، ص396) و ابنفارس این واژه را هم معنای حَط و خَفَض میداند(ابن فارس،1404، ج6، ص 117). مصطفوی بیان کرده که اصل این واژه بهمعنای قراردادن چیزی در محل است، که این معنا با توجه به موارد مختلف و خصوصیات آنها مختلف است(مصطفوی، 1368، ج13، ص131).
واژه «وَضَع» و مشتقاتش26 مرتبه، در قرآن تکرار شدهاست. این واژه نیز در زبان عربی وجوه مختلفی به خود گرفته و معانی متفاوتی یافتهاست. از پر بسامدترین کلمات همنشین واژه «وضع» در قرآن میتوان به «میزان، ناس و کتاب» اشاره کرد.
همانگونه که اشاره شد یکی از واژگانی که با «وضع» همنشین شده، واژه «کتاب» میباشد که بهعنوان نمونه میتوان به آیات 69سوره زمر و 49 سوره کهف اشاره کرد. خداوند در این آیات بیان میدارد که کارنامه(عمل شما در میان) نهاده مىشود،آنگاه بزهکاران را ازآنچه در آن است بیمناک مىبینى، و مىگویند: «اى واى بر ما، این چه نامهاىاست که هیچ (کار) کوچک و بزرگى را فرو نگذاشته، جز اینکه همه را به حساب آوردهاست.» پس از آن و پیامبران و شاهدان را بیاورند، و میانشان به حق داورى میکنند، بهگونه ایکه برهیچ کس ستمی نمیشود.
2-3-13 ذکر
فراهیدی، برای این واژه معانی مانند به یادآوردن چیزی، جاریشدن چیزی بر زبان، شرافت و خوشنامی، کتابی که تفصیل دین در آن آمده، نماز، و دعا و ثنا را ذکر کردهاست (فراهیدی،1409، ج5، ص346). دیگر لغتشناسان نیز به معانی همچون علو و شرف و خوشآوازگی اشارهدارند(ابنفارس، 1404، ج2، ص358؛ ابنمنظور، 1414، ج4، ص308).
«،ذکر» یکی دیگر از واژگان مورد استفاده قرآن میباشد که به همراه مشتقاتش به تناسب مضامین و مفاهیم آیات292 مرتبه بهکار رفتهاست. این واژه نیز در زبان عربی وجوه مختلفی به خود گرفته و معانی متفاوتی یافتهاست. از میان مشتقات واژه «ذکر» فعل «أذکروا» با واژه «کتاب» همنشین شدهاست؛ علاوه برآن از دیگر واژگان همنشین این فعل میتوان به «ایوب، داوود، اسماعیل و ادریس» اشاره کرد. بهعنوان نمونه میتوان به آیات 56، 54، 51، 41 ،16 سوره مبارکه مریم اشاره کرد.
2-4- تحلیل مفهوم «کتاب» بر محور همنشینهای فعلی
پس از بررسی 13 فعل از مجموع افعالی که در قرآن همراه با واژه «کتاب» بهکار رفتهاست، این نتیجه بهدست میآید که واژه «کتاب» در اثر همنشینشدن با هر یک از افعال مذکور به یک معنا و مفهوم خاص اشاره میکند.
در اثر همنشین شدن این 13 فعل با واژه «کتاب» در قرآن، واژه کتاب دارای چهار معنا شدهاست؛ازجمله: «قرآن، کتب آسمانی، تورات نامه اعمال».
2-5- همنشینهای اسمی واژه «کتاب»
علاوه بر همنشینهای وصفی و فعلی، همنشینهای اسمی واژه «کتاب» نیز مورد بررسی قرار گرفتهاست که در این گروه یک اسم همراه با واژه «کتاب» بهصورت «مضاف و مضاف الیه» آمدهاست.
2-5-1. اهلالکتاب
«اهل» در لغت به معنای سزاوار و شایسته، خاندان، خانواده، اُنس، اختصاص و تعلق داشتن به چیزىاست (راغب،1412، ص96؛ مصطفوی، 1368، ج1، ص171) از اینرو با اضافهشدن به کتاب معناى «وابستگان به کتاب» مىدهد. منظور از کتابی یا اهلکتاب،کسیاست که به یکی از کتابهای آسمانی؛ غیر قرآن ایمان دارد.
واژه اهل 54 مرتبه در قرآنکریم تکرار شدهاست. این واژه نیز در زبان عربی وجوه مختلفی به خود گرفته و معانی متفاوتی یافتهاست.این واژه در قرآنکریم با کلمات بیشماری همنشین شده که باعث به وجود آمدن معانی جدیدی برای آن شدهاست. بیشترین واژگان همنشین أهل عبارت است از «کتاب، انجیل، مدینه، بیت، ذکر، قریه، یثرب، نار، تقوی»
اصطلاح اهلکتاب 32مرتبه در 32 آیه از 9 سوره قرآن و بیش از همه در سوره آلعمران بهکار رفتهاست3.
2-5-2. امالکتاب
ابنفارس «اُمّ» را داراى 4 معناى نزدیک به هم دانستهاست: اصل، مرجع، جماعت و دین (ابنفارس، 1404، ص21). ابنمنظور طریقه و دین را در معنای «أمّ» بیان کردهاست و «اُم» هر چیزی را اصل آن میداند و منظور از «اُمالکتاب» اصل کتاب است که به آن لوح محفوظ گفته میشود(ابنمنظور، 1414، ج12، ص32)
واژه «اُم» 9مرتبه در قرآن تکرار شدهاست. این واژه نیز در اثر همنشین شدن با واژگان دیگر در زبان عربی وجوه مختلفی به خود گرفته و معانی متفاوتی یافتهاست. دامغانی در کتاب وجوه و نظایر پنج وجه برای آن آوردهاست(دامغانی، 1977، ص41). این واژه در قرآنکریم با واژههای فراوانی همنشین شدهاند که باعث به وجود آمدن معانی جدید برای آن شدهاست. از پر بسامدترین کلمات همنشین آن میتوان به «کتاب، موسی، ابن، اُم و القری» اشاره کرد.
همانگونه که بیان شد یکی از همنشینهای این واژه کلمه «کتاب» میباشد که در 4 سوره زخرف، 39 سوره رعد و7 سوره آلعمران با یکدیگر همنشین شدهاند.
2-5-3. امام و رحمت
«امام» از ریشه لغوی اَمّ(به فتح) به معنای قصد و توجه کامل به مقصود است بهگونهای که دیگر اغراض و هدفها فراموش شود. امام به معنای شخصی است که الگو و اسوه و مقتدای دیگران باشد(ابنمنظور، 1414، ج12، ص24؛ فراهیدی، 1409، ج8، ص428؛ راغب، 1412، ص87؛ قرشیبنایی، 1412، ج1، ص121) و رحمه از رحم، اصل واژه رَحِم به مشیمه و رحم زن اطلاق میگردد.
رحم، دلالت به دلسوزی و مهربانی دارد(ابنفارس، 1404، ج2، ص498؛ ابنمنظور، 1414، ج12، ص231؛ طریحی، 1375، ج6، ص70؛راغب ،1412، ص347) مصطفوی در شرح این واژه بیان میکند که برای این واژه معانی مختلفی آمدهاست، از جمله: مهربانی، رأفت، لطف، مدارا، عطوفت، دوستی، شفقت، دلسوزی. اگرچه هیچ تفاوتی بین این معانی موجود نیست، ولی هر کدام اشاره به خصوصیتی دارند (مصطفوی، 1368، ج4، ص91)
واژه «امام»، یکی دیگر از واژههایی است که در قرآن 7 مرتبه تکرار شدهاست.این واژه نیز با واژههایی همچون «مبین، ناس، کتاب موسی، رحمت و متقین» همنشین شدهاست. واژه «رحمت» نیز از دیگر واژگان پر کاربرد در قرآنکریم بهشمار میرود که77 بار در آن تکرار شدهاست. از جمله همنشینهای آن در قرآن میتوان به واژههایی همچون «بشارت، ایمان، برکات، شفاء، ذو(صاحب)، خزائن، ذکر، رب، الله، عالمین، مودت، ممسکات(مانع)، علم، خیر، هدایت، امام، رأفت، صلوات، تخفیف، مغفرت، کتاب موسی و فضل» اشاره کرد. در تمام مواردی که ذکر شد تنها در 2آیه همنشین کتاب قرارگرفتهاند.
«کِتَابُ مُوسىَ إِمَامًا وَ رَحْمَة» پیشوا و رحمتبودن کتاب موسی، بهعنوان بیمدهنده به ستمگران و نویددهنده به نیکوکاران(هود:17؛ احقاف:12). خداوند در قرآن از نعمتهایی که به انسان عطا کرده بهعنوان رحمه یاد کردهاست. در آیات مذکور یکی از نعمتهایی که بیان شده، تورات است.
2-5-4. تفصیل
از ماده «فصل» بهمعنای بریدن و جدا کردن و تمییزدادن است که گاهی در امور حسی بهکار میرود و بر فاصلهانداختن میان دو امر مادی و محسوس دلالت دارد؛ و گاهی در امور اعتباری، مانند قضاوت؛ و گاهی در امور معنوی، مانند جداکردن حق از باطل استعمال میشود(فراهیدی، 1409، ج7، ص176؛ فیومی، 1414، ج2، ص474) تفصیل بر وزن تفعیل دلالت بر کثرت میکند.
واژه تفصیل و مشتقاتش در43 آیه از آیات قرآنکریم آمدهاست. این واژه نیز بیانگر ویژگی قرآن در نحوه بیان است. بررسی همنشینهای این واژه میتواند معنای آنرا روشنتر نماید. واژگانی که با این کلمه همنشین شده عبارت است از «کتاب، شیء، موعظه و فعل فَصّلنا» این صفت تنها در 4 آیه از آیات قرآن با واژه «کتاب» همنشین شدهاست: «و در حقیقت، ما براى آنان کتابى آوردیم که بدون تردید تصدیقکننده و توضیحیاست برای کتب پیشین»(یونس: 37). «و آنرا از روى دانش، روشن و شیوایش ساختهایم»(اعراف: 52). «کسانى که کتاب [آسمانى] بدیشان دادهبودیم؛ مىدانند که آن از جانب پروردگار به حق فروفرستاده شدهاست»(انعام/114). «و این همان قرآنیاست به زبان عربى براى مردمى که مىدانند، به روشنى بیان شدهاست»(فصلت: 3).
2-5-5 حق
«حَقّ» در اصل مطابقت، یکسانى، هماهنگى و درستىاست. در معنای حق؛ ثابت، ضدّ و نقیض باطل را نیز آوردهاند(قرشیبنایی، 1412، ج2، ص159؛ ابنمنظور، 1414، ج10، ص49؛ راغب، 1412، ص246) واژه «حق»، از جمله واژگانیاست که با کلمه «کتاب» همنشین شدهاست.کاربرد «حق» در مورد کتاب یا به لحاظ حقایقیاست که از آنها حکایت میکند؛ یا به لحاظ درستبودن، ادعای الهیبودن آن است.
واژه «حق» یکی از کلیدیترین واژههای قرآنکریم است که 230 بار در آن تکرار شدهاست و مفاهیم بسیاری را در آن ارزشگذاری کردهاست. لفظ «حق» در زبان عربی وجوه فراوانی به خود گرفته و معانی متفاوتی یافتهاست. برای درک مفهوم واقعی «حق» و مولفه معنایی آن باید تمامی همنشینهای آن را احصا کرد. همنشینهای کلمه «حق» در قرآن عبارتاست از: «الله، ولایت، مالک، رسول، کتاب، وزن، دین، قصص، کلمه، تقوی، خشیت، رضایت، عرفان، هدایت، اختلاف، غلو، ظن، تکذیب، اثم، بغی، تکبر، قتل، کفر، کتمان، علم، وحی، قدر، ارسال، تلاوت، تبیین، قول، اتیان، اقامه، خلقت، بشارت، دعوت، تنزیل، ایمان، مالک، امن، فتح، وقوع، وعده».
در 8 آیه از آیات قرآن بلافاصله بعد از واژه «کتاب»، خداوند واژه «حق» را برای آن آوردهاست؛ زیرا خداوند کتاب را به حق نازل کردهاست(بقره: 176)؛ و آن کتاب حق را فروفرستاد درحالی که تصدیقکننده کتب پیشین(آلعمران: 3) و حاکم بر آن کتب بود(مائده: 48) تا در میان مردم در آنچه که با هم اختلاف داشتند داوری(بقره: 213) و حکم نماید(نساء: 105) و هدف نزول کتاب حق را توحید و پرستش خداوند(زمر: 2)؛ رهبری و هدایت مردم(زمر: 41) و وسیله سنجش و میزان قرارداد(شوری: 17).
2-6- تحلیل مفهوم «کتاب» بر محور همنشینهای اسمی
پس از بررسی 4 اسم از مجموع اسمهایی که در قرآن همراه با واژه «کتاب» بهکار رفتهاست، میتوان گفت: که واژه «کتاب» در اثر همنشین شدن با هر یک از این موارد مذکور به یک معنا و مفهوم خاص اشاره میکند. در اثر همنشین شدن این 5 اسم با واژه «کتاب» در قرآن، این واژه دارای پنج معنا شدهاست؛ از جمله: کتب آسمانی، لوح محفوظ، آیات محکم، تورات، قرآن.
نتیجهگیری
1- برای بررسی معنای «کتاب» و گستره مفهومی آن میتوان بر اساس روابط همنشینی سه دسته از
همنشینهای صفتی، فعلی و اسمی را برای این واژه شناسایی کرد.
2- در دسته همنشینهای صفتی، ویژگیها و صفاتی برای «کتاب» در قرآنکریم ذکر شده است از قبیل: «کتاب مبین؛، کتاب منیر، کتاب مسطور، کتاب کریم، کتاب عزیز، کتاب معلوم، کتاب مصدق، کتاب مکنون، کتاب حکیم، کتاب حفیظ». این اوصاف ویژگیهایی هستند که «کتاب» به دلیل همنشینی با آنها، بار معنایی مثبتی پیدا کردهاست، یعنی کتابیاست روشنگر و آشکارکننده؛ کتابیاست ثابتشده و جداکننده حق از باطل، کتابیاست نوشتهشده و حافظ، کتابیاست مقتدر و معین و نعمتیاست از جانب خدوند متعال و خداوند ضمن بیان این اوصاف، کتاب خود را برای انسانها معرفی مینماید.
3- در اثر همنشین شدن 10 صفت با واژه «کتاب» در قرآن، این واژه در همنشینی با آنها دارای پنج معنای قرآن، کتب آسمانی، لوح محفوظ، نامه و اجل مقدّر شدهاست.
4- دسته دوم از مولفههای معنایی «کتاب» همنشینهای فعلی «کتاب» هستند. بررسی همنشینهای فعلی «کتاب» حاکی از واکنشها مختلف نسبت به این واژه است که این واکنشها در مؤمنان بهصورت «ایمانآوردن(بقره: 285)؛ تمسککردن(اعراف: 170)؛ تلاوتکردن(بقره: 44)؛ قرائتکردن(اسراء: 71)»، ظهور مییابد و در بین کافران در شکل کتمانکردن(بقره: 174)؛ تکذیبکردن(غافر: 70)؛ تحریفکردن(آلعمران: 78)؛ کفر ورزیدن(نساء: 136)؛ اختلافکردن(فصلت: 45) اتفاق میافتد. همچنین همنشنینهای فعلی «کتاب» نحوه انتقال کتاب از جانب خداوند به انسان را در قالب نازلشدن(آلعمران: 3)؛ دادن«أتی»(انعام: 20)؛ آمدن«جاءَ»(بقره: 89) بیان میکنند.
5- بررسی 13 فعل از مجموع افعالی که در قرآن همراه با واژه «کتاب» بهکار رفتهاست، حاکی از آن است که این واژه در بخش فعلی دارای چهار معنای قرآن، کتب آسمانی، تورات و نامه اعمال است.
6- دسته سوم از مولفههای معنایی «کتاب» همنشینهای اسمی کتاب هستند که بهصورت ترکیب اضافی(مضاف و مضافالیه)؛ امالکتاب، اهلالکتاب، امام و رحمت، تفصیل و حق در قرآن بهکار رفتهاند و هر یک از این واژهها در اثر همنشینی با کتاب به یک معنا و مفهوم خاص اشاره میکنند.
7- بررسی پنج اسم ام، اهل، امام و رحمت، تقصیل و حق که در قرآن همراه با واژه «کتاب» بهکار رفتهاست، نشان میدهد که این واژه در قرآن، در ترکیب اسمی خود دارای پنج معنای کتب آسمانی، لوح محفوظ، آیات محکم، تورات و قرآن است.
8- بررسی28 مورد از همنشینهای مربوط به «کتاب» حاکی از آن است که بالغ بر نیمی از آیات اختصاصیافته به این واژه در قرآن بیانگر نحوه بیان، ویژگی ساختاری و اهمیت و ارتباط کتاب با دیگر کتب آسمانیاست و نیم دیگر آیات به کافران و مومنان نسبت داده شدهاست و بیانگر عقیده آنهاست که واکنشی را درپی دارد.
پینوشت
1- نک: آلعمران: 119؛ بقره: 177 و 285؛ عنکبوت:47.
2- بهعنوان نمونه میتوان به آیات 44، 113، 121 سوره بقره، 29 فاطر و 51 عنکبوت اشاره کرد.
3- این آیات و سور عبارتند از سوره بقره 109، 105؛ سوره آلعمران 199، 113، 110، 100، 99، 98، 75، 72، 71، 70، 69، 65، 64؛ سوره نساء 171، 159، 153، 123؛ سوره مائده 77، 68، 65، 59، 19، 15؛ سوره عنکبوت46؛ سوره احزاب26؛ سوره حدید29؛ سوره بیّنه6، 1؛ سوره حشر 11، 2.
10. رازی، شیخ ابوالفتوح(1408ق)، روضالجنان و روحالجنان فی تفسیرالقرآن، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
11. راغب اصفهانى، حسینبنمحمد(1412ق)؛ مفردات الفاظالقرآن، بیروت- دمشق: دارالقلم- الدارالشامیه.
12. زرکشی، محمدبنعبدالله(1410ق)، البرهان فی علوم-القرآن، بیروت: دارالمعرفه.
13. زمخشری، محمود(1407ق)، الکشاف عنالحقایق غوامض التنزیل، بیروت: دارالکتبالعربی.
14. صالح، صبحی(1372ش)، مباحث فی علومالقرآن، قم: منشورات الرضی.
15. صفوی، کورش(1379ش)، درآمدی برمعناشناسی، تهران: انتشارات سوره مهر.
16. طباطبایی، سید محمدحسین(1417ق)، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم.
17. ......................................(1353ش)، قرآن در اسلام، تهران: دارالکتبالاسلامیه.
18. طبرسی، فضلبنالحسن(1372ش)، مجمعالبیان فی تفسیر قرآن، تهران: انتشارات ناصر خسرو.
19. طریحی، فخرالدینبنمحمد(1375ش)، مجمعالبحرین، محقق: حسین اشکوری، تهران: مرتضوی
20. طوسی، محمدبنالحسن(بیتا)، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار احیاء التراثالعربی.
21. طیّب، عبدالحسین(1378ش)، اطیبالبیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات اسلام.
22. فراهیدی، خلیلبناحمد(1409ق)، العین، قم: نشر هجرت.
23. فیومى، أحمدبنمحمد(1414ق)، المصباحالمنیر فی غریب الشرحالکبیر، قم: موسسه دارالهجره.
24. قرشىبنایى، علىاکبر(1412ق)، قاموس قرآن، تهران: دار الکتبالاسلامیه.
25. مصطفوی، حسن(1368ش)، التحقیق فی کلماتالقرآن، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
26. مکارمشیرازى، ناصر(1374 ش)، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتبالإسلامیه.
27. میبدی، احمدبن ابیسعد(1371ش)، کشفالاسرار و عدهالابرار، محقق: علیاصغر حکمت: تهران، انتشارات امیرکبیر.
28. نیشابوری، اسماعیلبناحمد(1380ش)، وجوهالقرآن، تصحح و تحقیق: دکتر نجف عرشی، مشهد: بنیاد پژوهش اسلامی.
29. یول، جورج(1385ش)، بررسی زبان، مترجم: علی بهرامی، بیجا: انتشارات رهنما.