Document Type : Research Article
Authors
1 Ph. D. Graduate, Department of Arabic Language and Literature, Faculty of Foreign Languages, University of Isfahan, Isfahan, Iran
2 Professor, Department of Arabic Language and Literature, University of Isfahan, Iran
3 Assistant Professor, Department of Quranic Sciences and Hadith, Faculty of Literature and Human Sciences, University of Isfahan, Isfahan, Iran
Abstract
Keywords
Article Title [Persian]
Authors [Persian]
چکیده معناشناسی «بین» در قرآن بر اساس روابط همنشینی و جانشینی معناشناسی واژگان قرآن از مهمترین ضرورت ها و رسالتی بر دوش پژوهشگران زبان عربی است، که برای درک و فهم قرآن، لازم و ضروری است، گرچه خرد و عقل بشری از دسترسی آن معانی والا، قاصر و ناتوانند و تنها دیدگان روشن و دارای بصیرت میتوانند به محاسن انوار آن دست یابند که «لا یمسه إلا المطهرون»، ولی این مطلب از ارزش و ضرورت و اهمیت کاوشهای قرآنی چیزی نمی کاهد. پژوهش حاضر که در نوع خود بی نظیر است، با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی روابط همنشینی و جانشینی ساخت های مختلف واژه «بین» در قرآن پرداخته، و با بررسی هر یک در ساخت های همسان، به تدوین چارچوبی روشن برای معنای غالبی این ساختها می پردازد. از مهمترین دستاوردهای این پژوهش، اثبات دلالت «بین ذلک» بر ویژگی اعتدال و حالتی بینابین میان دو صفت متضاد است، همچنان که «بین أحد» به دلیل قرار گرفتن نکره در سیاق نفی، بر عموم و متعدد دلالت دارد و نه بر مفرد؛ «بین ایدی» نیز با توجه به همنشینی با جهات یا زمان یا واژه ای از ریشه تصدیق معانی متفاوتی به خود می گیرد. همچنین علیرغم ادعای پیشینیان بر عدم وجود دلالت «بین» بر زمان در قرآن، برخی ساختهای همنشینی این نوع دلالت را اثباتمیکند.
Keywords [Persian]
خداوند برای انتقال پیام وحی از عجیبترین شگفتی انسان، یعنی زبان استفاده نموده؛ فهم درست زبان و ویژگیهای زبانی، راهنمای دریافت مفهوم عمیق و ترجمه دقیق این کتاب آسمانیاست. در این راه به کتب لغت معتبر قریب به عصر قرآن، و ادبیات عربی و مطالعات زبانشناسی نیازمندیم. از اینرو مفسران و دانشمندان علومقرآنی از آغاز تا کنون در پرتو شناخت زبان عربی و با استناد به قرائن، سعی در پردهبرداری از رموز آیهها و غموض آن نمودهاند؛ اما در عین حال بررسی بسیاری از واژگان و ساختهای صرفی و نحوی آن از جمله واژه «بین» نزد ایشان مبتنی بر نظریه خاصی نبودهاست.
تمامی قرآنپژوهان در همه حوزههای علوماسلامی خواستار فهم معانی قرآن و نیازمند آشنایی با زبان عربی بوده و تلاش برای تحقیق معانی قرآن در سطوح واژگانی، صرفی، نحوی و بلاغی از مهمترین ضرورتها و رسالتی بر دوش پژوهشگران زبان عربیاست. از دیگر پژوهشهای لازم در این زمینه، تحلیل ساختهای نحوی قرآنکریم براساس سیاق آیات و برابریابی آنها در زبان مقصداست.
پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به تحقیق در روابط همنشینی و جانشینی ساختهای مختلف واژه «بین» در قرآن پرداخته، و با بررسی هر یک در ساختهای همسان، به تدوین چارچوبی روشن برای ترجمه آن به زبان فارسی میپردازد، تا از این رهگذر به طرحی نو در درک مفاهیم و ترجمه علمی قرآنکریم دستیازد.
هدف از این پژوهش شناخت انواع ساختهای مختلف نحوی- قرآنی «بین» در راستای ارائه مفهوم دقیق آن، با تکیه بر پژوهشهای زبانی و دستوری میباشد، و میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که ویژگیهای مختلف هریک از ساختهای «بین»در قرآنکریم بر اساس تحلیل معناشناسی واژگانی، صرفی و نحوی چه بوده و تأمل در این ویژگیها بر اساس روابط جانشینی و همنشینی چه مفاهیمی را منتقل مینماید؟
تا جایی که بررسی شد، هیچ پژوهش مدوّنی درباره ساختهای مختلف «بین» در قرآن و معادلیابی آن در زبان فارسی نیافتیم. در این مجال بر آن هستیم در مورد ظرف «بین» و معنای آن در قرآنکریم سخن گفته و برخی ساختارهای آن را نیز موشکافی کرده تا به ژرفای معانی قرآن و زیبایی ساختاری آن رهنمون شویم، زیرا به قول سید قطب: «ما میتوانیم بعد از آنکه سخن را در میدان گسترده تعبیر و بیان اختصاص دهیم، از این میدان فراتر رفته آن جمال فنی خاص را تماشا کنیم [...در یابیم که چرا] از لحظه نخستین، قرآن عرب را مات کرد»(قطب، 1359، ص 32 و 42).
1- معنای «بین» در لغت
«بین»،یکی از قیودیاست که بهدلیل بسامد بالای آن در متون عربی و مخصوصا قرآنکریم، از اهمیت بارزی در نحو عربی برخورداراست، که در ابتدا باید معنای لغوی آن مشخص شود، و سپس ویژگیهای خاص آن بررسی گردد.
مهمترین گام برای درک مفاهیم قرآن، فهم معانى دقیق واژههاى آن است؛ چه نوع واژگان و چینش خاص آنهاست که مفهوم را به شنونده منتقل میکند، واضح است که جز با مهارت در علم لغت، راهیبرای دانش قرآن و فهم معانی آن نیست و این اصلیاست که بسیاری از دانشمندان علومقرآنی همچون فارابی، به آن اشاره داشتهاند(لطفیپورساعدی، 1373، ص 80). از اینرو در راه ترجمه قرآن براساس پژوهشهای دقیق زبانشناسی، استمداد از فرهنگ لغتهاى قرآنی هر چه نزدیکتر به عصر قرآن ضرورىاست؛ چه آنکه دامنه این علوم در دورههای بعد «روز به روز به تناسب گسترش علوم و معارف گسترشیافته و دانشها و اندوختههاى علمى خویش را نیز با خود به همراه میآوردند»(معرفت، 1379، ج1، ص394)؛ از اینرو از اصالت معنا کاسته میشود و دریافت معانی واژگان با دقت انجام نمیشود.
1-1. معانی اساسی ذکر شده برای «بین» در کتب لغت
1-1-1.«میان دو چیز و وسط آنها، حدّ فاصل میان دو چیز»(راغب اصفهانی، بیتا، ج1، ص328؛ ابن فارس، 1991، ج4، ص 461؛ ابن منظور، 1408؛ ج13، ص 70)
1-1-2.«دوری، جدایی و انفصال؛ جدایی میان چیزها»(ابن فارس، 1991، ج4، ص461، ابن منظور، 1408ق، ج13، ص 70)
1-1-3.«آشکاری، وضوح و کشف و برملا شدن چیزی»(ابن فارس، 1991، ج4، ص461 و فیومى، بی تا، ج2، ص70)
1-1-4.«اضداد» بودن، منظور دلالت همزمان بر جدایی و وصل، اتصال و فراق و دوریاست(ابن قتیبه، بی تا، ص137؛ غرناطی، 1416ق، ج1، ص 269؛ فراهیدى، 1410 ق، ج 8، ص381؛ فیروزآبادی، 2008م، ص 146؛ فیومى، بی تا، ج2، ص70؛ مصطفوى، 1360، ج1، ص366)
تفسیر سورآبادى در «لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ»(انعام: 94) مؤید همین معناست: بهدرستى که بریده گشت پیوستگى و دوستى و همبازى شما. این «بین» به معنى «وصل» بود و اگر «بینَکم» به نصب خوانى؛ بریده و گسسته گشت آن دوستى که میان شما بود» (سورآبادى، 1380ش، ج1، ص690)؛ اینگونه معانی برای «بین» دلالت بر معنای اضداد برای این واژهاست. شایان ذکر است برخی این معنا را برای «بین» روا ندانستهاند و بر این اعتقادند که «پیوستگى و دوستی، برداشتی مفهومی از موقعیت این واژه در آیه است و ترجمه «بین» به حساب نمیآید: «تَقَطَّعَ بَیْنَهُما»: دوستى آنها قطع شد؛ این سخن تأییدیاست بر نظر آنان که مدعیاند «این واژه به معنای «وصل» از عرب شنیده نشده و این معنا مجازیاست» (أبو حیان، 1420ق، ج4، ص 588).
1-1-4-1. بررسی تضاد معنایی وصل و فصل برای «بین»
با توجه به اینکه بهنظر میرسد «بین» به معنای وصل و فصل در نگاه اول جدید و متفاوت تلقی شود، به توضیح و بیان مصداق میپردازیم، تا پذیرش آن با دشواری مواجه نگردد. گرچه واژه «بین» در قرآن 264مرتبه بهکار رفتهاست، ولی برخی مدعیاند در اثبات این تضاد معنایی و از ضدیت معنای آن فقط همینیک مصداق در این کتاب آسمانی ذکر شده که پیرامون آن هم اختلاف زیادی وجود دارد؛ البته با تتبع در آثار قدماء مشخص میشود در آیات دیگری نیز این تضاد برداشت شدهاست، همچون:
«وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ مَوْبِقاً»(کهف: 52) که به معنی «تواصلهم فى الدنیا» است و معنای «جَعَلْنا بَیْنَهُمْ»، یعنی پیوستگی آنان در دنیا هلاکتگاه آنان در روز قیامت است» (فراء، 1983م، ج 2، ص147 و ابن منظور، 1408ق، ج 13، ص67)
«هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ» (کهف: 78)؛ «بین» را «بهمعنى الوصل» دانستهاند (نیشابورى، 1416ق، ج4، ص452؛ رازی، 1408ق، ج21، ص 489)
«بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا»(کهف: 61) معنای وصل بارز است(زجاج، 1420ق، ج3، ص33)
«وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ»(انفال: 1) بین به معنای وصل بوده و به صورت (حقیقت وصل و اتصال) معنا میشود(زجاج 1420ق، ج2، ص442)
این همه توارد معنای وصل، مانع از آن میشود که بهسادگی از آن گذشت و آنرا نادیده گرفت. شاید این احتمال هم وجود داشتهباشد که مضافالیه واقعشدنِ «بین» معنای وصل ایجاد میکند؛ همچنان که «بین» در کنار فعل معلوم و فاعل مرفوع آن: ظرف منصوب و مبنی و غیر متصرف شده و در کنار فعل معلوم، فاعل ومرفوع و معرب و متصرف میشود؛ مانند: «لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ»(انعام: 94)؛ و در کنار فعل مجهول نایب فاعل و مرفوع و معرب و متصرف میشود؛ مانند: «وَ حیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ»(سبأ: 54).
با توجه به معانی ذکر شده، نهایتا این نکته مستفاد میگردد که ترجمه برداشت شده از هر واژه دقیقا منوط به سیاق کلام و ذهنیت افراد پیرامون مطلب عنوان شدهاست و هر یک از مفسران با توجه به برداشت معنایی خود از محتوای سوره و آیات قبل و بعد چنین معنایی را ارائه مینمایند و در حقیقت معنای اضداد با توجه «برداشت روانی افراد از آن واژه و موقعیت خاص آن در جمله میباشد، و نیز به سنجش دلالت الفاظ و معانی روانی آن بر افراد در حوزههای رفتاری متفاوت بر میگردد» (عمر، 1380ش، ص44). و شاید به همین دلیلاست که «عبدالقاهر نیز شرط زیبایی را به کاربردن الفاظی میداند که مردم در استعمال با آن آشنا بوده و در زمانشان متداول باشد(برکات، 2000م، ص243). در خاتمه این مبحث به خلاصه معانی متبادر از «بین» اشاره میشود؛ ضمن اینکه این معانی هرگز عمومیت نداشته، چه بسا برداشتهایی خاص در برخیعبارات مشخص، سبب تبادر چنین مفاهیمی شدهباشد؛ که باید در جایگاه روابط همنشینی بررسی شود.
شکل 1: معانی بیان
2-ظرف «بین» و کاربرد آن در مکان یا زمان
ظرف(مفعولفیه) در اصطلاح نحوی اسمی منصوب و در بردارنده معنای «فی»است که بر زمان و مکان وقوع فعل دلالت میکند؛ ابنمالک در الفیه به شایعبودن وجود معنای «فی» در تمامی ظروف تصریح میکند: «ظرف واژهای است که بر وقت یا مکان دلالت دارد بهشرط آنکه متضمن معنای«فی» باشد؛ مانند: «اینجا مدتی درنگ کن»؛ که «اینجا» بر مکان و «مدتی» بر زمان دلالت دارد»(ابن مالک، بی تا، ص45 و ابن عقیل،1972م. ج1، ص408). «بین» ظرفیاست که به صورت ظرف زمان و مکان بهکار میرود، و هرگاه به مکان اضافه شود ظرف مکاناست: «فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِ»(ص: 22)؛ بین: ظرف مکان، بهمعنای درحضور و در میان، و مفتوح است.(راغب، ج1، ص 328).
«بین» در مجاورت و همنشینی با اسمی که دال بر مکان کند، ظرف مکاناست و بر حسب مضافالیه آن، یعنی در کنار و جوار دلالت بر ظرف زماناست و ...اما پندار رایج ایناست که اصل «بین» باید برای ظرف مکان باشد، ولی گاهی بر زمان هم دلالت دارد، مانند سخن معروف عرب که میگوید: «بین المغرب و العشاء یفعل الله ما یشاء»؛ بین زمان مغرب و عشاء خداوند هر آنچه را خواهد انجام میدهد(سیوطی، 1327ش، ج1، ص211).
مثالهایی که برای دلالت «بین» بر زمان از علمای نحو بیان شدهاست، عباراتی چون: «بین المغرب و العشاء یفعل الله ما یشاء» و «ازورک بین العصر و الاصیل» بوده و بر اساس ادعای نحویان و قرآنپژوهان «از قرآن برای ظرف زمان، مثلى پیدا نشدهاست»(قرشى، 1371ش، ج1، ص255)؛ تاکنون نیز کسی از ایشان برای دلالت بین بر زمان به آیات قرآنی مثال نزدهاست، علیرغم آنکه این مدعا صحیح نمیباشد و اگر نیک بنگریم متوجه خواهیمشد نمونههای دلالت «بین» بر مکان در قرآن فراوان بوده، و اینکه نحویان در هنگام مثالزدن برای بین زمانی به قرآنکریم استشهاد نکردهاند، نیز محل تامل است، زیرا نمونههای ذکر شده در آیات زیر دلالت بین را بر زمان تبیین مینماید:
«وَعَادًا وَ ثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَ قُرُونًا بَینَ ذَلِکَ کَثِیرًا»(الفرقان: 38)
مسلم است که مقصود آیه اقوامیاست که در زمانهای ما بین این اقوام یاد شده زندگی کردهاند؛ بهعنوان نمونه خسروی اینگونه ترجمه کردهاست: «و اقوامى بسیار در فاصله بین(قوم نوح و عاد و ثمود تا اصحاب رس) را هلاکساختیم». عبدالحجت نیز در حجهالتفاسیر ذیل آیه آوردهاست: «و اقوام بسیارى را که بین موسى و نوح بودند..»
«وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ مَا بَینَ أَیدِینَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَینَ ذَلِکَ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیا»(مریم: 64): آنچه پیش روی ما، و پشت سر ما، و آنچه میان این دو است، همه از آن اوست؛ آیه از تأخیر در نزول وحی و اذن آن در زمانی که اراده خداوند قرار بگیرد، سخن میگوید؛ این نیز مثالی قرآنیاست که «بین» بر زمان گذشته و آینده دلالت میکند. گواه این مدعا نیز اکثر تفاسیر و ترجمههای قرآنیاست که صراحتا به زمان گذشته و آینده و قبل و بعد اشاره کردهاند، در این میان میتوان از ترجمههای الهی قمشهای، پورجوادی،برزی، انصاریان، روشن، سراج، فولادوند، و تفاسیر جوامعالجامع، تفسیر آسان، حجهالتفاسیر، و روضالجنان نام برد.
«لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ»(سباء: 31)
هرگز به این قرآن و به (انجیل) که قبل از قرآن آمدهاست، ایمان نخواهیمآورد؛ «الذی بین یدیه: ما نزل قبلالقرآن من کتب اللّه»: مراد از «بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ» کتب آسمانى قبل از قرآن، یعنى تورات و انجیل است(زمخشری، 1414ق، ج3، ص584)؛ «قرآن و کتابهای پیشاز آن»(طباطبایی، ج16، ص576)؛ بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ کتابهاى آسمانى گذشتهاست مانند تورات و انجیل که مشرکان به هیچ یک عقیده نداشتند، در قرآن مجید از تورات و انجیل مکرّرا با «بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ» تعبیر آمدهاست(قرشی، 1377ش، ج8، ص443).
«إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَی مِنَ التَّوْرَاةِ وَ مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ»(الصف: 6)؛ «تورات را که قبل از من نازل شده تصدیق دارم» تورات که قبل از انجیل بوده، با بینیدی بیان شده، در مقابل رسول بعدی، أحمد قرار دادهاست و روابط همنشینی و تقابل با «مِنْ بَعْدِی» این مطلب را واضحتر میکند، نیز تفاسیر مختلف بر این امر صحه نهادهاند که منظور از «بینیدی» در آنها «قبل» است:(طباطبایی، 1374ش، ج19، ص426)؛ «أخبر أنه مصدق لما تقدم من کتب اللّه الإلهیة»(ابوحیان، 1420ق، ج10، ص166)؛ «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَ: قبلی و مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ، أی مصدقا لما قبلی مِنَ التَّوْراةِ،»(سیوطی و محلی، 2004م، ص555) «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ: باور دارنده آنرا که از پیش من بود از تورات»(سورآبادى، 1338ش، ج4، ص259) «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ فی حال تصدیقی لما تقدّمنی»(کاشانى، 1423ق، ج7، ص45). میتوان مثالهای قرآنی دیگری همچون این آیه شریفه را دال بر زمان دانست، که در این مجال به مقدار ذکر شده اکتفا میکنیم.
3-«بین» در کاوش زبانشناسانه و معناشناسانه
معناشناسی، علمیاست که میتواند در شناخت مفهوم صحیح آیات قرآنکریم، نقش ارزندهای ایفا کند؛ در این دانش، حوزه معنایی از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ اشتراک در یک شرط لازم، سبب طبقهبندی واژهها در یک حوزه معنایی میگردد، که واحدهای یک نظام معنایی را تشکیل میدهند؛ چنین واحدهایی به دلیل ویژگی مشترکشان، همحوزه به حساب میآیند.(ایزوتسو،1360ش، ص 97 و احمدی، 1380ش، 64و صفوی، 1383ش، ص 189 - 190)؛ برای مثال واژههای بین، میان و وسْط، همه در جهت دلالت بر مکان وسط مشترکند؛ از این جهت میتوان آنها را در «حوزه معنایی ظرف مکان درون بودن» جای داد؛ ولی مثلاً واژه «وسَط» به دلیل نداشن چنین ویژگی در این حوزه معنایی خاص، جای ندارد.
ساخت، به معنی «واحدهاییاست که یا کنار هم و یا به جای هم قرار میگیرند» (صفوی، 1383ش، ص 106). هر متن از واژگان و عباراتی تشکیل شده که ساختار آن را بهوجودآورده، همه آنها در یک شبکه معنایی حرکت میکنند؛ وحدت و انسجام آن نیز بر اثر تناسب درونی بین اجزا بهوجود میآید که میتوان آنرا در دو محور جانشینی و همنشینی بررسی کرد، پس انواع روابط ساختاری در جمله بر دو نوع است: رابطه همنشینی و رابطه جانشینی. صورت ساده این دو اصطلاح چنیناست: اگر واحدها بهجای هم قرار گیرند روی محور جانشینی و اگر کنار هم قرار گیرند روی محور همنشینی هستند، این دو «مانند تار و پودی هستند که ساخت و بافت کلام را در حوزه معنایی خاص بهوجود آوردهاند»(احمدی، 1380ش، ص 20).
3-1. «بین» در روابط جانشینی
در ساخت جمله، رابطه جانشینی حکم فرماست و به تبع جایگزینی اجزای مختلف، جمله هم دگرگون میشود؛ رابطه جانشینی، یعنی «بین هر یک از عناصر تشکیل دهنده یک ساختار دستوری با سایر عناصری که ممکناست در یک خط عمودی بهجای آن در یک ساخت قرار گیرند، نوعی رابطه جانشینی برقراراست»(محمدپور، 1390ش، ص127)؛رابطه جانشینی با مطالعه واژههایی مشخص میگردد که بتوانند جایگزین همدیگر شوند. واژگان مترادف، می توانند بینشهای با ارزشی در مورد روابط جانشینییک واژه با دیگر واژگان زبان بهدست دهند.
اقلام واژگانی بهشرطی مترادف (هممعنا) دانسته میشوند که بتوانند بدون ایجاد تغییری عمده در معنای جمله بهجاییکدیگر قرار گیرند(ایزوتسو،1360ش، ص 196 و صفوی، 1383ش، ص106) اما ممکناست نتوانند در رابطه جانشینی به جاییکدیگر به کار روند؛ مثلا گرچه «کج» و «منحرف» هر دو مترادف هستند، در رابطه جانشینی (این دیوار کج است) نمیتوان بهجای کج، منحرف را جایگزین کرد؛ نیز همانطور که توضیح داده خواهدشد «وسط»، «خلال» و «بین» گرچه مترادف محسوب میشوند، نمیتوانند در همه موارد، جانشینیکدیگر شوند.
3-1-1. جانشینی «بین» با «وسْط» و «وسَط»
حقیقتا «بین» را برای مکان متوسط «بین» دو چیز میآورند و اصولا باید به صورت ظرف مکان برای فعل استعمال کنند، لکن گاهی فقط افاده مکان متوسط میکند که یا به صورت مضافالیه «مَجْمَع بَیْنِهِما»(کهف: 61) و «شَهادَةُ بَیْنِکُمْ»(مائده: 106)؛ یا غیر از اضافه «لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنُکُمْ»(أنعام: 94) (با قرائت رفع بین) آورده میشود(ابن عاشور، ج15، ص 103). «وسَط»و «وسْط» (وسط ساکن الوسط و متحرک الوسط) نیز هر دو از ظروف مکانی است، «بَیْن» را نیز به معنى «وسْط» آوردهاند: «جلستُ بینَ القوم ... وسْطَ القوم، بالتخفیف»(سیوطی، 1998م، ج2، ص114 و ابن منظور، 1408ق، 13ج، ص67)؛ البته باید توجه داشت این امکان در همه جا صدق نمیکند، و همانگونه که قبلا هم اشاره شد، گاهی واژههای هم معنا بهطور مطلق جایگزین یکدیگر نمیشود؛ زیرا جهاندیده را نمیتوان با گیتیدیده و جهانبینی را نمیتوان با دنیابینی جایگزین نمود.
در عبارت «وسَطُ رأْسِه صُلْبٌ»: وسط سرش محکماست، چون محکمبودن وسط سر مطرحاست و جزء خود سر است، «وسَط» نمیتواند ظرف محسوب شود و قابل جایگزینی با «بین» نیست، ولی «وَسْطَ رأْسِه دُهن» وسط سرش روغناست؛ چون روغن جزئی از خود سر محسوب نمیشود، وسْطَ به حکم ظرفبودن منصوباست و میتوان بهجای آن از «بین» هم استفاده نمود؛ «وسَطُ رأْسِک صُلْب لأَنه اسم غیر ظرف»(راغب، 869 و ابن منظور، 1408ق، 13: 67)؛ میان سرت محکم است، چون «وسط» اسم است و دیگر ظرف نیست؛ از اینرو هرجا بتوان «بین» آورد، آوردن «وسْط» جایز است و اگر نتوان «بین» آورد، «وسَط» میآوریم؛ پس بر خلاف «بین»، «وسَط» آنگاه کاربرد دارد که میان و جزء شیء باشد و از خود شیء محسوب شود؛ رابطه میان «بین» و «وسَط» از نوع تطابقاست و رابطه بین این دو با «وسْط» عموم و خصوص من وجهاست، از جهت معنا تطابق دارند و از جهت استعمال تباین دارند.
در اصل آنچه میتواند در زبان عربی مترادف با «بین» بهشمار آید «وسْط» با سکون «سین» است که دقیقا با «بین» از سه نظر (وزن، لفظ و در معنای مفعولفیه بودن) برابر است؛ معنای ظرفیت در «بین» و «وسْط» مشترک بوده، هر دو ملازم ظرفیت بوده، بر فاصله میان دو مکان یا زمان دلالت دارد و از نظر لفظ نیز هر دو بر آنچه جزء شئ نباشد دلالت دارند، یعنی اگر «میان» از اجزاء آن نباشد و قسمتی از مضافالیه محسوب نگردد، باید از «بین» یا «وسْط» به صورت ساکنالوسط ذکر شود و ظرف محسوب میشود؛ مانند: وسْطالقوم، برای همیناست که برخلاف «وسَط»، باید مانند «بین» و اکثر ظروف دیگر (خلف، بعد، قبل، ... بر وزن «فَعْل» آمده، همیشه ظرف غیرمتصرف بوده، نقش دیگری نمیپذیرند(ابن منظور، 1408ق. ج13، ص68 و سیوطی، 1998م، ج2، ص115).
در «بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا»(اسراء: 110) چون از عدم بلندکردن صدا در نماز و عدم اختفاء آن و بلکه برگزیدن راهی در این میانه سخن میگوید نیز ««بین» به معنای «وسط» است(ابن منظور. 1408ق. ج13، ص66 و طریحی، ج6، ص217)؛ در تکمیل مطالب یاد شده، ذکر این نکته ضروری مینماید که اگر وسْط با حروف جر همراه شد از ظرفیت خارج شده و اسماست و دیگر ظرف نیست؛ مانند: «سِرْت من وَسَطِ الدار»: از وسط خانه رفتم؛ همین مطلب را میتوان در مورد «بین» هم استنتاج کرد که همراهی آن با حرف جر باعث خروج آن از ظرفیت و ورود به ساحت اسماست و در روابط همنشینی(2-2-1) به آن پرداخته خواهدشد.
««بین» مانند «وسَط» و «خلال» صفت واقع میشود»(ابن منظور، 1408ق. ج13، ص67)؛ نکته قابل توجه این است که هر چند «بین» و «خلال» قابلیت این معنا را دارد، اما در آیات قرآنی صفت واقع نشدهاند، حال آنکه در آیه شریفه «وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا»(بقره: 143) واژه «وسط» صفت برای « أُمَّةً» قرارگرفته که همان «میانه و حد وسط و معتدل قرارگرفتن» است، چنانچه اکثر قریب به اتفاق مترجمان(بیش از نود در صد از ایشان؛ مانند: انصاریان، پاینده، ارفع، برزی، بروجردی، پورجوادی، فولادوند، کاویانپور، گرمارودی، مجتبوی، روشن، عاملی) هم اینگونه ترجمه نمودهاند.
3-1-2. جانشینی «بین» با «خلال»
اصل واژه «خلال» از خلل (بر وزن فرَس) به معنای گشادگى میان دو چیز گرفته شدهاست که جمع آن خلالاست و چنانکه ابن اثیر در نهایه گفتهاست به معنى «وسْط» به سکون «سین» بهکار رفته و خود ظرف مکاناست؛ «وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ»(توبه: 47)؛ میان شما اراجیف مىساختند و فتنهجوئى میکردند؛ «فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ»(نور: 43؛ روم: 48)؛ مىبینى باران را که از میان ابرها خارج میشود(راغب. بی تا، 290 و طریحی، 1375ش، ج5، ص364 و فراهیدی، 1410ق، ج4، ص140 و قرشى، ش1371. ج2، ص296)؛ «فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ ...»(الإسراء: 5)؛ کاوش میکنند میان خانهها را، خلال الدیار به معنای بین الدیاراست: پیرامون شهرها یا میان خانههاى آن، نیز در آیه دیگری از سوره اسراء واژه «خلال» به همین معانی آمدهاست: «أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجِیراً»(إسراء: 91).
«خلال» در روابط جانشینی میتواند به جای «بین و وسط» قرارگیرد: «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَیْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَیْنَهُما زَرْعاً * کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً»(الکهف: 32 - 33) که این واژه از نظر مفسرین در این آیه مفعولفیه واقع شدهاست: «و انتصب خِلالَهُما على الظرف أی وسطهما»(ابوحیان، 1420ق، ج7، ص175). در این دو آیه، از دو واژه «بین» و «خلال» به تناسب معنای منظور پروردگار استفاده شدهاست. نیز در آیه: «أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِیَ وَ جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ»(النمل: 61) جانشینی این دو واژه تجلی نمودهاست.
3-2. «بین» در روابط همنشینی
رابطه همنشینی،یعنی رابطهای که بر اساس آن عناصر زبانی کنار هم قرار میگیرند و زنجیرهها و سازههای بزرگتر را به وجود میاورند مثلا در جمله «دوست من زبانشناسی میخواند» واژه «دوست» در کنار «من» گروه اسمی «دوست من» را پدیدآوردهاست. رابطه همنشینی میانواحدها، در جمله ایجاد میشود که همگی مستقیما در یک ساخت(جمله) حضور دارند، محور همنشینی، بر قواعد ساختاری زبان استوار است، و محور دستور و تجلی قواعد دستوری قلمداد میگردد و اختلال در روابط همنشینی موجود میان واحدهای هر ساخت سبب میشود که ساخت جمله ناساز گردد(صفوی، 1383ش، ص189 - 190). از آنجا که جملههای قرآن بهعنوان یک زنجیره کلامی، متصل به هم فرض شدهاست، لذا کنار هم قرارگرفتن واژگان خاص، معنایی ویژه به همراه دارد که باید به آن توجه داشت.
3-2-1. ساختار «مِن بَین»
با بررسی همنشینی واژگان قرآن مشخص میشود که چینش آنها ارتباط و حکمتی دارد که شایستهاست بر اساس اصول و روشهایی ظرافت این همنشینی را دریافت. گفته شد که «وسط و بین» با اضافهشدن حرف جر از ظرفیت فاصله میگیرند؛ در حالیکه ظروف دیگر اصولا با ورود حرف جرّ از معنای ظرفیت خارج نمیشوند و فرق چندانی میان نصب به عنوان مفعولفیه آن با مجرور شدن به حروف جر وجود ندارد.
هنگام ترجمه دیگر ظروف، هم میتوان بدون لحاظ کردن حرف جر، و هم با در نظر گرفتن آن به ترجمه صحیح پرداخت، اما با ورود «من» جاره بر سر «بین» به معنای متفاوتی نسبت به قبل از دخول آن میرسیم، چه آنکه دربر داشتن معنای «در» (تضمن معنای «فی») از آن ساقط میگردد و در قرآن نیز «مِن» بر سر «بین»، زائده واقع نشده و دارای معنای خاصیاست: مِنْ بَیْنِنا در «أَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِنْ بَیْنِنا»(ص: 8) و «أَهَؤُلَاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنْ بَینِنَا»(أنعام: 53)، یعنى از میان همه ما؛ زیرا بر خلاف دیگر ظروف آمدن «مِن» معنای «بینَ» را تغییر میدهد؛ چنانکه فرق دارا بودن معنای «فی» یا نداشتن آن تفاوت «بینَ» و «من بینِ» میباشد که در این آیات شریفه نیز آشکاراست:
در آیه «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِنْ بَینِهِمْ»(مریم: 37( دخول حرف جر معنای متفاوتی ارائه میدهد؛ «گروههایی از میان پیروانش اختلاف کردند»؛ حال آنکه اگر «من» نبود، این احتمال وجود داشت که گروههای اختلاف برانگیز غیر این احزاب بوده و از خارج ایجاد اختلاف مینمودهاند و با آمدن این حرف جر، یقینا برداشت ایناست که این احزاب از درون با یکدیگر اختلاف پیدا کردند.
«نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِهِ مِنْ بَینِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَنًا خَالِصًا»(النحل: 66) از شکم چهارپایان، از میان ناپاکی و خون، شیر خالص به شما مینوشانیم؛ واضحاست در اینجا معنای حاصل از ورود «مِن»، تفاوت بارزی با عدم ورود آن ( و دارا بودن معنای فی) دارد و موجب شده که «بین» از ظرفیت فاصله گرفته و بهجای معنای در وسط معنای از درون و داخل بدهد، و اینکه اگر آیه بدون «من» آمده بود، نمیتوانست بهصورت بدل برای «مِمَّا فِی بُطُونِهِ» واقع شود و مفهوم اعجاز خداوندی مبنی بر خروج شیر خالص سفید از بین آلودگی و خون قرمز را برساند.
با دقت در آیه «یخْرُجُ مِنْ بَینِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ»(الطارق: 7) آبی که از میان پشت و سینهها خارج میشود؛ اهمیت این حرف جر بیشتر آشکار میگردد، زیرا «من» به منشأ این آب اشاره دارد و اگر نبود احتمال اینکه به محل خروج اشاره داشته باشد، وجود داشت. از اینرو «بین» مانند دیگر ظروف (همچون قبل و بعد) نیست که در حذف یا ذکر حرف جر جواز وجود داشتهباشد و نباید هنگام ترجمه از ارائه برابر نهاده «من» غفلت ورزید. عکس آنچه تا کنون بیان شد نیز در آیات زیر صادقاست:
«فَاللَّهُ یحْکُمُ بَینَهُمْ»(البقرة: 113)؛ خداوند میان ایشان داوری میکند.
«وَ تُصْلِحُوا بَینَ النَّاسِ" (البقرة: 224)؛ میان مردم صلح برقرار کنید.
«تَفْرِیقًا بَینَ الْمُؤْمِنِینَ»(التوبة: 107)؛ و تفرقهاندازی بین مؤمنان.
مسلما «داوری»، «اصلاح» و «تفرقه» میان مردم صورت میگیرد، نه از میان مردم، پس چنانچه غیر این ترجمه گردد، محتاج باز نگریاست. البته بهطور یقینی میتوان بخشی از این تفاوت را حاصل از کاربرد فعلهای متفاوت با حرف جر خاص و همراه با «بین» دانست، به دیگر سخن هرگز نمیتوان در مورد فعل «یحکُم»یا «یُصلح»یا «یفرّق» بهجای «بینَ» از «من بینِ» استفاده نمود.
3-2-2. ساختار «ذاتُ البَیْنِ»
اصطلاح «ذَاتُ الْبَیْنِ» را به «نسب، خویشاوندى، دوستى، پیوستگى» ترجمه کردهاند و «سَعَى فِی إِصْلَاحِ ذَاتِ بَیْنِهم» نیز به معنای «در اصلاح و آشتىدادن آنها کوشید» به کار رفتهاست و در آیه «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ»(انفال: 1) منظور از «بین»که با سه قرائت رفع و نصب و جر خوانده شدهاست، احوال و روابط میان افراد است(راغب، بی تا، ص157)؛ یعنى رعایت حالات خویشاوندى، وصلت و محبّتى که شما را گرد آوردهاست، بنمائید؛ پس (ذاتُ البَیْنِ) اصطلاحیاست که به حقیقت أحوال عَدَاوَةِ و بَغْضَاءِ تصریح میکند(مصطفوى، 1360ش، ج1، ص366 و طریحى، 1375ش، ج1، ص153) و (إصْلَاحِ ذَاتِ البَیْن) نیز به معنی آشتی و فرونشاندن همان آتش اختلافاست(فیومى، بی تا، ج2، ص70).
در بحث از معانی «بین» به ذکر تأثیر روابط همنشینی در تداعی معانی جدید و برداشتهایی خاص از عبارات اشاره شد؛ چنانچه شاید معنی «دشمنی و فساد» که برای «بین» ذکر گردید، هر دو از اصطلاح «ذَاتُ الْبَیْنِ» به ذهن متبادر گشته باشد به این صورت که «دشمنی» در مقابل «إِصْلَاحِ ذَاتِ البَیْنِ» که به معنی آشتیاست، میباشد و نیز معنی «فساد» از تقابل با «اصلاح» در همین اصطلاح بهدست آمدهاست.
گاه این اصطلاح (ذاتُ البَیْنِ) بدون (ذات) نیز آمده «أَوْ إِصْلَاحٍ بَینَ النَّاسِ»(نساء: 114) که در همین معنا کاربرد داشتهاست(قمى، 1368ش، ج3، ص538): با محبت آنها را الفتدادن؛ (هویدى، بی تا، ج1، ص253 و طبرسى، 1377ش، ج1، ص288)، و این مسأله در واقع مربوط به تأثیر متقابل واژههای محور همنشینیاست که توانسته سبب انتقال معنی واژهها به همدیگر و حذف برخی از آنها شود.
3-2-3. ساختار «بین یدی- بین ایدی»
معناى تحتاللفظی این ترکیب، میان دستهاست، ولى از آن اراده «نزدیکى» میشود، گاه واژههایی که روی محور همنشینی کنار هم هستند، بر معناییکدیگر تأثیر میگذارند در چنین شرایطی درک مفهوم جمله تنها از طریق بافت موقعیتی امکانپذیراست. «بین یدیه» را (آنچه در پیش باشد چه نزدیک، چه دور و گذشته) دانستهاند. امام صادق(ع) درباره آیه «اتَّقُوا ما بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَ ما خَلْفَکُمْ»(یس: 45) فرمودهاند: بترسید از گناهانى که فعلا میکنید و از عقوبتى که در پس دارید(طبرسى، 1377ش، ج1، ص288). اصولا «بین یدی یا بین ایدی» در آیات مختلف، با جهات ششگانه مخصوصا «خلف» تقابل پیدا کردهاست و بدیهی است که در این صورت بر جهت مشخصی دلالت میکند، پس به معنای «جلو» کاربرد دارد؛ و اگر با «تصدیق» همراه گردید، مشخصا بر کتابهای الهی و بر رسولان پیشین دلالت دارد:
«مِنْ بَینِ أَیدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا»(یس: 9)؛ «اتَّقُوا مَا بَینَ أَیدِیکُمْ وَمَا خَلْفَکُمْ»(یس: 45)؛ «وَقَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ»(الأحقاف: 21)؛ چنانکه ملاحظه میشود از «بینیدی - بین أیدی» در این آیات نزدیک و حاضر اراده شده، ولى در آیه «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ»(مائده: 46 و 48) و آیه «إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَی مِنَ التَّوْرَاةِ وَ مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ»(الصف: 6) و نظائر آن، کتابهاى سلف و رسولان گذشته مراد است که پیش از قرآن بودهاند، و نزدیک و پیش رو بودن لازم نیست(قرشى، 1371ش، ج1، ص257).
3-2-4. ساختار «بین»+ «أحد» + «مِن بیانیه»، به معنای هیچیک(هیچکدام)
بیان شد که مضافالیه «بین» باید بر دو یا بیشتر دلالت داشتهباشد، پس «بین أحد» در آیات زیر الزاما در حکم بیش از یک نفر میباشد: «لَا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ»(بقرة: 285)؛ «وَالَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ یفَرِّقُوا بَینَ أَحَدٍ مِنْهُمْ»(نساء: 152)؛ «لَا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(بقرة: 136 و آل عمران: 84)؛ لذا علیرغم دلالت «أحد» بر مفرد، مسلما مقصود از «أحد من رسله» یکی از پیامبران»، جمیع ایشاناست و اطلاق لفظ بهصورت مفرد بوده و منظور از آن جمعاست، نه مفرد؛ هنگام ترجمه نیز باید به این شیوه برابر نهاده گردد: «میان هیچیک (هیچکدام) از پیامبران»، تفاوتی قائل نمیشویم.
در قواعد علم اصول آمدهاست که نکره در سیاق نفی(مانند لَا نُفَرِّقُ + أَحَدٍ ) افاده عموم میکند و این قاعده در همه جا صادق است؛ پس با استناد به این اصل پذیرفته شده، این تحلیل - که «لا نفرّق» منفی بوده و پیش از نکره (أحد) آمدهاست، پس عموم را افاده میکند - بدیهی می نماید و با لحاظکردن وجوب اضافه بین به متعدد، این تحلیل قوت مضاعفی مییابد. در این قبیل آیات اکثر قریب به اتفاق مترجمان قرآنکریم، ترجمهای شیوا و معتبر ارائه نمودهاند.
بررسیها نشان میدهد برداشت معنای «یک» از واژه «أحد» مر بوط به بافت زبانیاست، زیرا با وجود واژه «أحد» با توجه به چگونگی کاربرد آن در ساختهای متفاوت، معنا و مفهوم عبارت متغیر میگردد؛ در صورتی که دریافت معنای «هیچ» که دارای بار معتایی تأکیداست، مربوط به بافت موقعیت و رابطه مؤثر اجزای جمله میباشد، زیرا روابط معنایی دیگر واژگان ذکر شده در آیه موجب تغییر معنا و مفهوم «أحد» میشود؛ نتیجه سخن اینکه «لا نفرّق» که منفیاست و پیش از نکره (أحد) آمدهاست، عموم را افاده میکند؛ همچنین «بین» که نیازمند مضافالیه بیش از یک نفر است، سبب دلالت «أحد» بر بیش از یک نفر اطلاق شدهاست؛ و «أحد» را باید بر حسب موقعیت در مفهوم یاد شده به صورت منفی و نکره -که مفید عموم میباشد- ترجمه نمود.
3-2-5- ساختار «بین + ذلک» در حکم مثنی
«بین» ظرفیاست که معنایش جز با اضافه کردن آن به دو مورد و بیشتر از دو، یا آنچه در جای آنها واقع شود، آشکار نمیگردد: «بَیْنَ ظرفٌ مُبْهَمٌ لَا یَتَبَیَّنُ معنَاه إِلَّا بإضَافَتِهِ إلى اثْنَیْن فَصَاعِداً أوْ مَا یَقُومُ مَقَامَ ذلک»(فیومى، 1364 ،2: 70)؛ اما در ادبیاتعرب دلالت «ذلک» بر معنای مثنی، امری رایجاست دقیقا عین همین عبارت که در آن «ذلک» به «اثْنَیْن فَصَاعِداً» اشاره دارد و نیز مانند این شعر: «إن للخیر و للشرّ مدى و کلا ذلک وجه و قبل»(ابن عقیل، 1427ق. ج2، ص60)؛ خوبی و بدی نهایتی دارند که بدان منتهی میشوند، و هر یک از آن دو را جهت و حجتی واضحاست. که منظور از «کلا ذلک» هر دوی آنها(خوبی و بدی) بوده، و علیرغم این که «ذلک» در حالت کلی بر مفرد دلالت دارد، در این شعر از آن اراده مثنی شدهاست؛ «أرادوا کلا ذینک، فأطلق المفرد و أراد به المثنى»(ابوحیان اندلسى، 1420ق، ج1، ص407)؛ نیز در پارهای آیات قرآن که با ساختارهای متفاوتی ذکر شده، دلالت «ذلک» بر مفرد هویداست.
3-3. ساختهای جدید کاربرد «بین ذلک» در معنای اعتدال
با اندک دقتی مشخص میگردد ساختار برخی جملات قرآن، مقدم داشتن دو صفت منفی متضاد و سپس آوردن «بین ذلک» پس از آن است. «بین» پس از این نوع تکرار صفات منفی آمدهاست، چون این تکرار اصولا مستلزم نفی دو صفت متضاد میباشد، و به اثبات یک صفت دیگری که اکثرا ما «بین»دو صفت قبلی و حد اعتدال آنهاست میانجامد، به دیگر سخن این اسلوب موجب خروج «بین» از ظرف مکان و زمان بودناست و به نوعی «بین ذلک» را مختص دلالت بر حالت و ویژگی اعتدال و میانهبودن، میگرداند.
میتوان استنتاج نمود که «بین + ذلک» در حکم مثنیاست، اگر مسبوق به 2 اسم معطوف باشد و سیاق نفی سابق داشتهباشد؛ با این بیان بهنظر میرسد دلالت «بین ذلک» در این دسته آیات به قرار زیر انسجام یافتهاست:
«إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِکْرٌ عَوَانٌ بَینَ ذَلِکَ»(بقرة: 68) «بین ذلک» میتوانست حمل بر مکان گردد، ولی با آوردن «عوان» ابهام برطرف گردیده و «بین» منحصرا دلالت بر صفت، حالت و ویژگی میان فارض و بکر را میرساند.
«وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَینَ ذَلِکَ سَبِیلًا»(إسراء: 110) برخی مفسرین منظور را صلاة لیل و نهار دانستهاند و با ذکر سبیلا(وسطا صفت محذوف آن) بر حالت بین تجهر و تخافت تأکید میشود، نه زمان بین آنها.
«وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَلَمْ یقْتُرُوا وَکَانَ بَینَ ذَلِکَ قَوَامًا»(فرقان: 67) «قوام» حالت بین «یسرفوا و یقتروا»است و ظرف «إذا» تأثیری بر دلالت آنها بر زمان ندارد.
در هر سه آیه، مخاطبان به نحوی از دو صفت متضاد که از نظر متکلم غیر قابلقبولاست، نهی شده و به صفتی مقبول که میانه آن دو صفت است فرمان داده میشوند؛ با بررسی پیوندهای معنایی « بین + ذلک» با سایر واژههای همحوزه بر محور جانشینی و همنشینی در این سه آیه متوجه میشویم که اسلوب حاکم بر این آیات نفی دو صفت متضاد و سپس آوردن «بین ذلک» بهمعنای حد وسط یا ما بین آنها است و این پیوندها سبب گردیده تا «بین + ذلک» کاملاً تحت تأثیر کلمات مجاور در مجموعهای نظام مند قرار گیرد؛ معنای میانهروی و اعتدال را بیان کند:
نفی دو صفت متضاد واجبالتکرار مقدم + حالت بینابین صفات یاد شده + بین ذلک←←←اعتدال
در واقع پیوند معنایی عمیق «بین + ذلک» با سایر واژههای همحوزه حاکی از ایناست که میتوان «بین ذلک» را اصطلاحی تأکیدکننده برای «اعتدال و حد وسط» دانست؛ زیرا « عَوَانٌ» در «عَوَانٌ بَینَ ذَلِکَ»؛ و « قَوَامًا» در «بَینَ ذَلِکَ قَوَامًا»؛ هر دو خود به معنای «میانه و وسط» است و در بَینَ ذَلِکَ سَبِیلًا نیز بطور مشخص صفت «وسطا یا معتدلا» محذوف است.
3-4. ساخت های جدید کاربرد «بین ذلک» در معنای تردید
ساختار دیگری که در آیات قرآن بهچشم میخورد نفی دو صفت متضاد واجبالتکرار بهصورت مؤخر از «بین ذلک» است که از آن نیز دلالت بر مثنی حاصل میشود: «مُذَبْذَبِینَ بَینَ ذَلِکَ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَلَا إِلَى هَؤُلَاءِ»(نساء: 143) آیه حاکی از شک و تردید منافقین بین دو راه حق و باطلاست. «إلی» بیانگر انتهای غایت مکانی است(ابن عقیل، 1972م، ج2، ص17)، و ذکر «مذبذبین» دلالت «بین» را مختص حالت و صفت منافقین میکند، نه جا و مکان آنها.
«بین ذلک» در این ساختار حالت توسط بین دو انتخاباست، ضمن اینکه به معنای «معتدل» نیست، بلکه به معنای «مردد»است. پس شاید بتوان گفت: در الگوی سابق(4-3) با نفی کامل دو صفت مذموم، نهایتا صفت مورد پذیرشی بهدست میآید که در آن حالت تلفیق بین ویژگیهایی از دو طرف نفی شده، بهچشم میخورد، ولی در این ساختار حالت بینابین(مذبذبین) مذموم دانستهشده و ثبات در طریق مستقیم سفارش میشود؛ لذا این آیه بر اساس حالات روحی انسانها و ماهیت ایمانی، در آن صفتِ مقدم، ویژگیهای آن دو صفت مؤخر را مشاهده نمیکند، زیرا ایمان حالت بینابین ندارد، یا کفر محض یا ایمان محضاست.
در نتیجه میتوان دریافت که در اینگونه ساختارهای قرآنی بین + ذلک در حکم مثنیاست اگر مسبوق به دو اسم معطوف باشد و رایحه نفی لاحق از آن برخیزد:
حالت مابین صفات موخر + بین ذلک + نفی دو صفت متضاد واجب التکرار ←←←بینابین
3-5. ساختهای جدید کاربرد «بین ذلک» در معنای زمان حدفاصل گذشته و آینده
«معطوف علیه مثبت + معطوف مثبت + بین ذلک معطوف بر آن دو»:
«لَهُ مَا بَینَ أَیدِینَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَینَ ذَلِکَ»(مریم: 64)؛ آنچه پیش روی ما، و پشت سر ما، و آنچه میان این دو میباشد، همه از آن اوست.
از آنجا که بین أیدی و خلف بیانگر زمان هستند و آیه از تأخیر در نزول وحی و اذن آن در زمانی که اراده خداوند قرار بگیرد، سخن میگوید، واضحاست که «ذلک» «بین» را مختص دلالت بر زمان میکند، و برای همین نیز برخلاف ساختارهای پیشین، از ذکر واژهای دال بر حالت بینابین(همانطورکه درآیات قبلیاشاره گردید) اعراض شدهاست، و «بین ذلک» خود به تنهایی بر میانه دو زمان گذشته و آینده دلالت دارد.
هرگاه دو صفت متضاد را بهصورت مقدم ذکر نمایند و سپس «بین ذلک» را بر آن معطوف نمایند، مثنی بودن را می رساند؛ به دیگر تعبیر بین + ذلک در حکم مثنی است، اگر مسبوق به دو اسم معطوف باشد.
دوصفت متضاد + بین ذلک ←←←توسط
3-6. ساختهای جدید کاربرد «بین ذلک» در معنای زمان حدفاصل زمانهای گذشته
«چند اسم معطوف + بین ذلک»:
چنانچه بین + ذلک مسبوق به چند اسم معطوف باشد و همگی مبینیک امر باشند «ذلک» در حکم جمع قلمداد میشود: «وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَینَ ذَلِکَ کَثِیرًا»(فرقان: 38) مشارالیه «ذلک» در این آیه اقوام یاد شدهاست و ذلک مفرد معنای اولئک جمع دارد. که مسلم است که مقصود آیه از «وَقُرُونًا بَینَ ذَلِکَ» اقوامی است که در زمانهای ما بین این اقوام یادشدهیا احوال فسادگونه بین احوالِ اقوامِ یادشده زندگی کردهاند.
در آیات بررسی شده از تفاوت در شیوه استعمال «بین ذلک» این مفهوم تلقی میشود که «بین» فقط بر زمان یا مکان دلالت ندارد؛ حقیقت ایناست که «بین»یا بر مکان یا زمان یا صفت و حالت دلالت دارد؛ در «وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَینَ ذَلِکَ کَثِیرًا»(فرقان: 38) تأکید «قرونا» یا بر زمان بین این اقوام است یا بر احوال فسادآمیز این اقوام، ولی تأکید «عوان و قوام و سبیل(با صفت محذوفِ وسطا) و مذبذبین(مردد نه معتدل)» بر صفت و حالتاست که مبادا با مکان و زمان التباس پیشآید.
نتیجه
علیرغم ادعای پیشینیان بر عدم دلالت «بین» بر زمان در قرآن، برخی ساختهای همنشینی دلالت «بین» بر زمان را در قرآن با استناد به چند آیه اثبات میکند. «بین» بهصورت ظرف به معنای میان و وسط و نیز به صورت اسم به کار میرود که در این حالت دو معنای متضاد وصل و فصل را دارد، ولی هر دو معنا نهایتا بر وضوح دلالت دارند. مضافالیه واقعشدنِ «بین» معنای وصل ایجاد میکند؛ همچنانکه «بین» در کنار فعل معلوم و فاعل مرفوع آن، ظرف منصوب ومبنی و غیرمتصرف شده و با مرفوعشدن در کنار فعل، در نقش فاعل یا نایبفاعل قرار گرفته، معرب و متصرف میشود.
مهمترین ویژگی مضافالیه «بین» دلالت بر بیش از یک نفر(مثنی یا بیشتر) است، حتی اگر لفظ به صورت مفرد ذکر شود؛ در آیات قرآن این شیوه استعمال در دو شکل تبلور یافتهاست: «بین + أحد» و «بین+ذلک»؛ که در این شیوه استعمال «ذلک» نه بر مفرد که بر متعدد دلالت دارد. یکی از دستاوردهای این پژوهش، اثبات دلالت «بین ذلک» بر ویژگی اعتدال و حالتی بینابین میان دو صفت متضاداست، همچنانکه «بین أحد» بهدلیل قرار گرفتن نکره در سیاق نفی، بر عموم و متعدد دلالت دارد و نه بر مفرد؛ و بهصورت «هیچیکیا هیچکدام» ترجمه میگردد.
بررسی پیوندهای معنایی «بین» با سایر واژههای همحوزه بر محور جانشینی با واژگانی چون «خلال» و «وسَط» و «وسْط»، حاکی از پیوند معنایی عمیق «بین» با واژه «وسْط» باسکون «سین» است. حاصل اینکه در این رابطه جانشینی هر جا که بتوان از بین به عنوان ظرف استفاده نمود از وسط (با سکون سین) نیز میتوان بهره جست و هردو به یک معنا و کاربرد هستند، لکن مفتوحبودن «سین»وسط معنای اعتدال و حد وسط دارد و از ظرفیت خارجاست.
از مهمترین واژههایی که در محور همنشینی« بین» قرارمیگیرد، «بینیدی» میباشد که با توجه به همنشینی با جهات یا زمان یا واژهای از ریشه تصدیق، معانی متفاوتی به خود میگیرد؛ همچنین واژگان همنشین با این واژه مفهوم را به این شیوه روشن میسازد که در قرآنکریم اگر این واژه «بین یدی یا بین ایدی»، با جهات ششگانه مخصوصا «خلف» تقابل پیدا کرد، بر جهت مشخصی دلالت میکند؛ و اگر با «تصدیق» همراه گردید، مشخصا بر کتابهای الهی و بر رسولان پیشین دلالت دارد، از اینرو ترجمه آن به «پیش رو»، «زمان قبل» یا «کتب و رسولان پیشین» در فارسی منطقی و مصطلح می نماید. «ذات البین» اصطلاحی برای روابط میان افراد قلمداد میشود و در معتای محدودتر اختلاف و فساد روابط را اشاره دارد، گرچه گاهی تأثیر متقابل واژههای محور همنشینی سبب انتقال معنی واژهها به همدیگر و حذف برخی از آنها شده و این اصطلاح بدون(ذات) نیز همین کاربرد را مییابد
37. هویدى بغدادى محمد(بیتا)،التفسیر المعین للواعظین و المتعظین، قم: انتشارات ذوى القربى.