Criticism of Philologists Viewpoints about the Root of “kataba” ‎with Emphasis on its Quranic Application ‎

Document Type : Research Article

Author

Assistant professor, in Quran and Hadith ‎Sciences‎, the University of Allameh Tabatabaey

Abstract

The delicacy and precision of understanding holy text is clear especially in this time with a long ‎distance from their establishment period, as a words meaning distinguished by their text ‎displacement, delicate attention to their applied meaning in the text production date is important ‎so that their popular meaning in the reciter period, were not adapted to the ancient text.‎
This fact must be noticed about the Quranic text and words. Because the first Arabic dictionary ‎was compiled 150 years earlier than revelations time and probability of meaning change and ‎semantic development in this period and after it, the‏ ‏serious attention to the Quranic application ‎as a principals and philologist opinions as an indicator has important role. This matter has been ‎emphasized because the probability of semantic development or decrease in the later centuries, so ‎the root “katab” as one of the most important Quranic keywords and its multidivertive role in ‎the different fields has been investigated to evaluate philologist opinions about the Quranic ‎concepts.‎
The investigation shows that, there is no adaption between the meaning reported by philology ‎with Quranic application, neglecting of the meaning of “kataba” according to its subject.‎The implied and relative meaning of this root also was neglected. These finding, was suspected us ‎of the reliance and authority to the philological viewpoint.‎
 

Keywords


Article Title [Persian]

نقد آرای عالمان لغت ذیل مادّه «کتب» با استناد به کاربردهای قرآنی آن

Author [Persian]

  • علیرضا فخاری
استادیار گروه علوم قرآن وحدیث دانشگاه علامه طباطبایی
Abstract [Persian]

ظرافت
و حساسیت فهمِ متون مقدس بویژه در عصری که با زمان پیداییِ آنها فاصله زیادی وجود
دارد، بر همگان روشن ‏است. از آنجایی که معنای کلمات به نسبت نوع حضور آنها در متن
رقم می‌خورد، توجه دقیق به معانی کاربردی واژه‌ها در ‏زمان تولید متن، ضروری است
تا احیاناً معانی رایج در عصر خواننده، به متن کهن تحمیل نگردد. این امر درباره
متن و ‏واژه‌های قرآن نیز صادق است. با توجه به فاصله زمانی حداقل صد و پنجاه ساله
اولین فرهنگنامه عربی با عصر نزول و ‏احتمال تحولات و تطورات معنایی در این بازه
زمانی و پس از آن، لزوم توجه جدی به کاربردهای قرآنی ـ در کنار آرای ‏فرهنگ‌نویسان
ـ برای دستیابی به معانی دقیق کلمات، امری است غیر قابل انکار. بنابر این،
کاربردهای قرآنی به عنوان ‏یک اصل و آرای اهل لغت به عنوان یک قرینه در کنار سایر
قرائن لحاظ می‌گردد. این تأکید بدان جهت است که هیچ ‏استبعادی وجود ندارد که توسعه
و کاهش معنایی در سده‌های بعدی واقع نشده باشد. از این رو، مادّه «کتب» به عنوان یکی
‏از مهمترین کلیدواژه‌های قرآنی و حضور چند وجهی آن در حوزه‌های مختلف، مسأله این
تحقیق قرار گرفته است تا صحت ‏و سقم آرای لغویون و میزان اعتماد به آنها در بازکاوی
مفاهیم قرآنی بیش از پیش آشکار گردد. ‏بررسی‌ها نشان از عدم انطباق معنای گزارش
شده از سوی فرهنگ‌نویسان با کاربردهای قرآنی، غفلت از توجه به معنای این ‏ماده
حَسَب مسندالیه و نیز بی‌توجهی به معنی ضمنی و نسبی در مقابل معنای اولیه و اصلی
دارد. این امر، اعتماد صرف به ‏قول لغوی و حجیت آن را محل تردید و مورد مناقشه
قرار می‌دهد

Keywords [Persian]

  • قرآن کریم
  • مادّه کتب
  • علم لغت
  • معنی شناسی تاریخی
  • نقد

طرح مسأله

یکی از مشکلات فهمِ متونی که خواننده با زمان پیداییِ آنها فاصله زیادی دارد، اشتباه در تطبیق واژه‌ها بر مفاهیم و مصادیقی است که مورد قصد گوینده نیست، هرچند که با کاربرد واژه‌ها در عصر خواننده متن، سازگار باشد. از این رو، برای فهم صحیح این گونه متون، بایسته است که به معانی کاربردی واژه‌ها و تبارشناسی آنها در زمان تولید متن توجه دقیقی انجام شود؛ چرا که عدم بررسی دقیق و همه جانبه در این مورد، چه بسا خواننده متن را به سوی معنایی که در عصر خویش رایج است، سوق دهد.

به دیگر سخن، ضروری است برای فهم واژگان هر متنی، به معنای مراد در آن متن دست یافت و صِرف اکتفا به معنای رایج در برهه‌ای دیگر، نتیجه‌بخش نخواهد بود.

مادّه «کتب» نیز از این امر مستثنی نبوده و چنین احتمالی برایش مترتب است. لذا معنایی که از این مادّه و مشتقات آن در عصر حاضر در اذهان نقش می‌بندد، احیاناً متفاوت از آن چیزی باشد که در دوره‌های قبل ـ بخصوص در متن قرآن ـ از آن اراده شده است. به عنوان مثال مراد از «کتاب» در دوره حاضر به مجموعه‌ای از تعدادی اوراق که به طور مرتب در کنار هم قرار گرفته و صحافی شده، اطلاق می‌شود.

همین تصور، باعث شده که در مواجهه با عبارات قرآنی چون «ذلک الکتاب» به مصداقی که دلالت بر معنای مجسَّم در ذهن ما دارد، منتقل شویم؛ یعنی قرآن معهود را که از نظر شکل ظاهری با آن معنای مجسَّم مطابقت دارد، بر لفظ مستعمل در آیه تطبیق نموده و هر دو را به یک معنا بدانیم.

اینکه این تطبیق به چه میزان صحیح است، نفیاً و اثباتاً می‌طلبد که مطالعه‌ای میان معنای لغوی این کلمه و کاربردهای آن در قرآن انجام گیرد.

با توجه به اینکه اولین فرهنگنامه عربی مربوط به اواسط قرن دوم هجری قمری و از آنِ خلیل بن احمد فراهیدی (م170ق یا 175ق) است، روشن است که تحولات و تطورات معنایی در بازه زمانیِ از دوره نزول قرآن تا عصر خلیل، امری اجتناب‌ناپذیر و غیر قابل انکار است.

وضعیت سایر لغت‌نامه‌های بعد از خلیل نیز روشن است. لذا ضرورت دارد برای دستیابی به معانی کلمات قرآنی ـ در کنار آرای فرهنگ‌نویسان ـ به کاربردهای قرآنی توجه جدی صورت پذیرد. این تأکید بدان جهت است که هیچ استبعادی وجود ندارد که فراز و فرود معنا در یکی دو سده مذکور یا بعد از آن، واقع نشده باشد. بی‌توجهی به این توسعه و کاهش معنایی، منجر به اختلافی فاحش با انحراف از مراد اصلی خواهد شد.

این در حالی است که عموماً برای فهم واژگان قرآنی، صرفاً به مفردات راغب اصفهانی که وجوه معنایی یک مادّه را بر اساس تحلیل‌های خود گزارش کرده، مراجعه می‌شود. نیازی به یادآوری نیست که راغب حدود قرن پنجم یا اوایل قرن ششم می‌زیست.

در این پژوهش قصد داریم که برای نیل به معنای مراد کلمات قرآنی، مراجعه به کُتُب لغت، تنها به عنوان قرینه‌ای در کنار سایر قرائن می‌تواند در فرآیند فهم دخیل باشد و اکتفا به بعضی منابع بخصوص منابع متأخر مصیب به ثواب نخواهد بود.

در این راستا پس از گزارش آرای اهل لغت و کاربردهای قرآنی آن ذیل مادّه «کتب» به مقایسه میان این دو پرداخته خواهد شد این مقایسه بدان جهت است که میزان انطباق معنایی آرای اهل لغت با کاربردهای قرآنی سنجیده شود. این بررسی می‌تواند کمک کند تا میزان اعتبار قول لغوی و حجیت آن در مطالعات قرآنی، بیش از پیش بر ما روشن شود.

وجود تفاوت‌های احتمالی ضرورت بازبینی در معنای دیگر کلمات قرآنی را نیز دو چندان می‌کند. این بررسی در سه محور معنای لغوی، معنای کاربردی و مقایسه این دو به سامان خواهد رسید.

 

1. معنای لغوی مادة «کَتَب»

محور بررسی معنای لغوی این مادّه، پیگیری آن در لغت‌نامه‌های زبان عربی است. بدین منظور برای نشان دادن تحولات و تطورات معنایی در طول چند سده لازم است تا آرای اهل لغت بر اساس حضور تاریخی‌شان ـ فرد به فرد ـ گزارش شود. از سوی دیگر، به معنای این مادّه در زبان عبری ـ به عنوان برادر زبان عربی و عضوی از زبان‌های سامی ـ اشاره شده تا از این قرینه نیز بهره‌ای برای فهم بیشتر گرفته شود. با توجه به اینکه به زعم بعضی، اصل این کلمه از زبان عبری گرفته شده است، ورود به این بحث ضروری انگاشته شد.

 

1-1. زبان عربی

اولین فرهنگ لغت عربی موجود مربوط به خلیل بن احمد فراهیدی (م 175ق) است. وی مادّة «کَتْب» را به معنای «دوختن چیزی با بند چرمی، یا به هم آوردن آن» آورده است. کتاب و کتابت را نیز دو مصدر دیگرِ فعلِ کَتَبَ دانسته است. وی مُکتِب را معلّم و کُتّاب را محلّ تجمع شاگردان (= مَکتَب / مَکتَب‌خانه) معنی کرده است. از «دستة اسبانی که گِرد هم جمع شده باشند» به کَتیبه و از نوشتن و استنساخ کردن نیز به کِتْبَه یاد کرده است (فراهیدی، 1414، ج3،  صص1552 1553).

ابن سکّیت اهوازی (م 244 ق) معنای «محکم بستن، دوختن و به هم‌آوردن چیزی را» برای این مادّه آورده است (اصلاح المنطق، 1412، ص55، ذیل اکتب).

ابن درید (م 321 ق) معنای اصلی کَتْب را «ضَمّ چیزی با چیز دیگر» بیان کرده (جمهرة اللغة، 1384، ج3، ص200) و خودِ «ضَمّ» را به «جمع کردن» معنی کرده است (ابن درید، 1384، ج2، ص423). معنای دوختن و به هم‌آوردن (= بر هم‌نهادن) نیز از معانی این مادّه است (ابن درید، 1384، ج3، ص200).

بر این اساس، استعمال این معنی در واژه کتاب (= به معنای نوشته)، متضمن مفهوم «جمع حروف» می‌باشد (ابن درید، 1384، ج3، ص200). از نظر وی مُکتِب کسی است که کتابت را یاد می‌دهد (ابن درید، 1384، ج3، ص200).

ازهری (م 370 ق) اولین معنی را درباره عبد مکاتَب ذکر کرده (با استناد به آیه 33 سوره نور) که با توضیحات بعدی‌اش، به نظر می‌رسد معنای نوشتن را اراده کرده است (ازهری، 1422، ج4، ص3097). وی معانی دیگری چون دوختن (= خرز)، ضَمّ کردن، جمع کردن، علم آموختن و فَرض (با استناد به آیات: 178 و 183 سوره بقره و 45 سوره مائده) (= وجوب) را نیز بدان می‌افزاید (ازهری، 1422، صص3097- 3098).

ابوهلال عسکری (م 382 ق) این مادّه را با تعبیر «کتبت الشیء إذا جمعته» مرتبط با معنی «جمع» دانسته و بر این اساس، کتیبه را به معنی «سپاه مجهز به ادوات جنگی و گردِ هم آمده» گرفته است (معجم الفروق اللغویة، 1421، ص107، شماره 426، ذیل الفرق بین البوش و الجماعة).

همچنین در بیان فرق بین کتاب و مصحف، کتاب را مصدری در معنای کتابت و نیز امری قابل تعلیم دانسته (ابوهلال عسکری، 1421، ص447، شماره1790) و معتقد است کتاب، معنای مکتوب بودن را افاده می‌نماید (ابوهلال عسکری، 1421، ص447، شماره 1788).

جوهری (م 393 ق) اولین معنا برای کتاب را امری معروف دانسته که احتمالاً همان معنای نوشتن را اراده کرده است. معانی فَرض و حکم و قدر را نیز برای کتاب آورده است. کاتب را هم، به معنای عالِم گرفته است. همچنین از کَتب به جمع و ضمّ و دوختن (= خرز) تعبیر کرده است (جوهری، 1376، ج 1، صص208 - 209).

ابن فارس (م 395 ق) معنای اصلی این مادّه را به «جمع چیزی بر چیزی دیگر» تعبیر نموده است (معجم مقاییس اللغة، 1404، ج 5، ص 158)؛ لکن معانی دیگری از جمله، فرض (با استناد به آیه  183 سوره بقره)، حکم (با استناد به آیات  2- 3 سوره بینه) و قدر را نیز آورده است.

وی به نقل از ابن اعرابی بیان داشته که کاتب در نزد عرب به معنای عالم است (با استناد به آیات: 41 سوره طور و 47 سوره قلم). در رابطه با عبد مکاتب به معنای نوشتن نیز اشاره‌ای داشته است (ابن فارس، 1404، ج 5، ص 158 - 159).

از نظر راغب اصفهانی (م 502 ق) «ضَمِّ (= به هم‌آوردن و بر هم‌نهادن) دو شیء چرمی از طریق دوختن» و نیز «جمع کردن دو چیز» معنیِ این مادّه است (راغب اصفهانی، 1416، صص699- 702).

معنای معمول و متعارف آن، ضمّ حروف با یکدیگر بوسیله نوشتن است که گاه به صورت گفتاری (= تلفظ حروف به صورت شفاهی) نیز جلوه پیدا می‌کند و بدین خاطر است که بر کلام الهی، کتاب اطلاق می‌گردد، اگر چه در زمان اطلاق کتاب بر آن، به صورت نوشتاری موجود نباشد (راغب اصفهانی، 1416، صص699- 702).

به بیانی دیگر، اصل در کتابت، نظم نوشتاری آن است و استعمال آن در دیگر موارد (= غیر نوشتاری)، مَجازی است. بر اساس نظر وی، واژه کتاب در اصل مصدر بوده که بعداً به معنای مفعولی (= مکتوب، نوشته) تسرّی پیدا کرده است. از اثبات، تقدیر، ایجاب، فرض، عزم، حکم الهی و قضای حتمی نیز تعبیر به کتابت کرده است (با استناد به آیات: 21 سوره مجادله، 51 سوره توبه، 154 سوره آل‌عمران، 45 سوره مائده، 180 و 183 سوره بقره، 77 سوره نساء، 27 سوره حدید، 3  سوره حشر، 75 سوره انفال و 80 سوره زخرف).

وی وجه تسمیه آن را اینگونه بیان کرده که «هر چیزی در بدو امر، اراده می‌شود، سپس گفته می‌شود و پس از آن، نوشته می‌شود. و بدین ترتیب، اراده مبدأ آن امر، و کتابت منت‌های آن می‌باشد و بر این اساس، از اراده، تعبیر به کتابت می‌شود» (راغب اصفهانی، 1416، صص99 - 702).

او همچنین اذعان داشته که «کتاب» در برخی موارد اشاره به لوح محفوظ (با استناد به آیات: 22 سوره حدید،70 سوره حج، 59 سوره انعام و 58 سوره اسراء) و حجت و دلیل ثابت (با استناد به آیات: 8 سوره حج، 21 سوره زخرف، 157 سوره صافات، 144 سوره بقره، 24 سوره نساء، 40 سوره فاطر و 41 سوره طور) که نشان از علم و تحقق و اعتقاد است، دارد. در برخی موارد نیز به معانی‌ای چون مطلقِ نوشتن، تورات و مطلق کُتُب الهی (با استناد به آیات: 79 سوره بقره و 78 سوره آل عمران) اشاره دارد که احکام الهی در آنها ثبت شده است (راغب اصفهانی، 1416، صص699- 702).

 

1-2. زبان عبری

این مادّه در زبان عبری به صورت « כּתב » ثبت شده که تلفظ آن «کاتاو» و ریشة آن «کَتو» می‌باشد. با توجه با اینکه در زبان عبری حرف « ב » صدای وِت و حرف « בּ »  صدای بِت دارد، این دو در حقیقت به عنوان یک حرف تلقی می‌گردند و تفاوتشان فقط در تلفظ آن است. لذا می‌توان گفت که «کتو» در عبری همان «کتب» در عربی است؛ زیرا حرف «واو» در زبان عبری به شکل دیگری نوشته می‌شود.

این مادّه در زبان عبری نیز به معنای «نوشتن» گزارش شده است (حییم، 1360، ص 219؛ مشکور، 1357، ج2، ص746).

مشتقّات این مادّه در متن عبریِ عهد عتیق، بر حسب ساختارهای مختلف صرفیِ آن با همین معنی به کرّات ذکر شده است (عهد قدیم، 1997؛ کتاب مقدس، 2002؛ کتاب مقدس، 1380. برای نمونه نک: سفرخروج، 17: 14؛ دانیال، 10: 21؛ ملاکی، 3: 16؛ مزامیر، 139: 16؛ امثال سلیمان، 3: 3 و 7: 3 و 22: 20 ؛ اشعیا، 8: 1 و 10: 1 و 19 و 30: 8  و 38: 9 ؛ ارمیا، 22: 30 و 30: 2 و 31: 33 و 32: 10 و 36: 2 و4 و 6 و 17 و 18 و 27 و 28 و 29 و 32 و 45: 1 و51: 60 ؛ حزقیال، 13: 9 و 37: 16 و 20 و 43: 11 ؛ دانیال، 5 : 5 و 7 و 8 و 15 و 16 و 17 و 24 و 25 و 6 : 9 و 10).

در عهد جدید نیز، همین معنی فراوان بکار رفته است (کتاب مقدس، 2002؛ کتاب مقدس، 1380. برای اطلاع بیشتر نک: بوست، 1991م، صص506 - 507).

 

2. معنای کاربردی ماده «کَتَب» در قرآن کریم

مشتقات ماده «کتب» در ساختارهی مختلف اسمی و فعلی، بیش از 300 بار در آیات قرآن بکار رفته است که حدود250 بار آن، فقط به واژه «کتاب» اختصاص دارد (روحانی، 1372، ج3، صص1211 ـ 1215).

کاربردهای این مادّه از زوایای مختلف، قابل ملاحظه هستند. از جهتی می‌توان آنها را از حیث ساختار اسمی و فعلی بودنشان مورد مطالعه قرار داد؛ با این فرض که کاربرد فعلی خود ـ از آن جهت که منضم شدن با هر یک از حروف اضافه، معنای خاصی را افاده می‌نماید ـ می‌تواند بر اساس حروف اضافه همنشین با آن، به چند گروه تقسیم شود. همچنین می‌توان در کنار بررسی‌های فعلی، مسندًالیه افعال را مورد توجه قرار داد؛ چرا که معنای فعل در اِسناد به نوع فاعل احتمال تغییر دارد.

 

2-1. کاربرد مشتقات فعلیِ مادّه «کتب»

مشتقات مادّه «کتب» حدود 50 بار در ساختارهای فعلی مختلف استعمال شده که برخی از آنها، به انسان و برخی دیگر به خداوند نسبت داده شده است. لذا لازم است به این مهم توجه داشته و معانی واژگان بر اساس این طبقه‌بندی لحاظ گردد.

در خصوص مشتقات این مادّه منسوب به انسان آیات ﴿فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدیهِمْ ...﴾ (بقره: 79) و ﴿وَ قالُوا أَساطیرُ الْأَوَّلینَ اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلی‌ عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصیلاً﴾ (فرقان: 5) و ﴿فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فیهِمْ خَیْراً﴾ ( نور: 33) و ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلی‌ أَجَلٍ مُسَمًّی فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ وَ … فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلاَّ تَکْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهیدٌ …﴾ (بقره: 282 و نیز آیه 283) قابل ذکر است که در همه آنها، معنای «نوشتن» مورد توجه می‌باشد.

ساختار فعلی کَتَبَ به صیغه مفرد مذکر غایب، 8 بار نیز در اسناد به خداوند سبحان ـ به عنوان فاعل فعل ـ بکار رفته است. همانطور که اشاره شد نباید معنی «نوشتن» را که درباره انسان به عنوان امری محسوس و ملموس قلمداد می‌شود، برای خدواند سبحان نیز در نظر گرفت؛ بلکه در این خصوص باید به دنبال معنای دیگری ­بود که متناسب با فاعل خود باشد. لذا در چنین مواردی معانی‌ای چون وجوب و مقرر داشتن مدنظر بوده است.   

در آیه ﴿... وَ ابْتَغُوا ما کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا ...﴾ (بقره: 187) اگر عبارت «وَ ابْتَغُوا ما کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ» اشاره به حلّیّت برخی احکام در شبهای ماه مبارک رمضان داشته باشد (رک: ابن عاشور، 1384، ج‌2، ص180؛ مغنیه، 1424، ج‌1، ص290؛ قاسمی، 1418، ج‌2، ص43)، مراد از کتابت الهی، بیان حلّیت حُکم مذکور است. ولی اگر حکایت از یک امر دیگر از جمله طلب فرزند باشد (مقاتل بن سلیمان، 1423 ج‌1، ص164؛ فراء، بی‌تا، ج‌1، ص114؛ ابن قتیبه، بی‌تا، ص69؛ سمرقندی، بی‌تا، ج‌1، ص124؛ طباطبایی، 1417، ج‌2، ص47- 48)، دلالت بر قضا و خواست الهی دارد که در نتیجة این حلیت، حاصل می‌گردد.

طوسی ضمن انتساب قول اخیر به حسن بصری، قول دیگری از قتاده نقل می‌کند که مراد از این عبارت، حلالی است که خداوند در کتاب، آن را بیان کرده است (طوسی، بی‌تا، ج‌2، ص133- 134 و نیز رک: زمخشری، 1407، ج‌1، ص231؛ طبرسی، 1372، ج‌2، ص504؛ فخر رازی، 1420، ج‌5، ص272).

در هر صورت، معنای وجوب در این عبارت مشهود نیست؛ اگر چه برخی، چنین برداشتی داشته‌اند (سور آبادی، 1380، ج‌1، ص164).

در آیه ﴿یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتی‌ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلی‌ أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ﴾ (مائده: 21) که فعل کَتَبَ با حرف «ل» مقرون شده و درباره حضرت موسی (ع) و بنی‌اسراییل است، دستورِ ورود قوم به سرزمین مقدس تعبیر به «کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ» شده است. به عبارتی دیگر، از امر الهی تعبیر به کتابت الهی شده است. با توجه به اینکه قوم همراه حضرت موسی (ع) به این دستور عمل نکردند، در می‌یابیم که این کتابت، اشاره به امری تشریعی داشته است.

در آیات ﴿ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فی‌ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغیظُ الْکُفَّارَ وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ * وَ لا یُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً وَ لا یَقْطَعُونَ وادِیاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾ (توبه: 120 121) با توجه به اینکه این نوشتن، منتسب به نظام الهی است (طوسی، بی‌تا، ج‌5، ص320)، به نظر می‌رسد مراد از عبارت «کُتِبَ لَهُمْ» همان ثبت اَعمالِ بندگان باشد.

در آیات ﴿قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ کَتَبَ عَلی‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی‌ یَوْمِ الْقِیامَةِ ...﴾ (انعام: 12) و ﴿وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ﴾ (انعام: 54) از تحقق و ثبوت رحمت الهی، تعبیر به کتابت شده است. باید این نکته را در نظر داشت که در این دو مورد، فعل کَتَبَ با حرف «عَلی» قرین شده است.

در آیاتی دیگر از جمله ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقینَ﴾ (بقره: 180) و﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ (بقره: 183) و ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ ...﴾ (بقره: 216) و ﴿... فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ ...﴾ (بقره: 246) فعل کُتِبَ در اسناد به خداوند به صورت مجهول ـ به صیغه مفرد مذکر غایب ـ و مقرون با حرف «عَلی» بکار رفته که اشاره به تشریع حکم الهی و بیان از وجوب آن دارد.

در آیه ﴿کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدیهِ إِلی‌ عَذابِ السَّعیرِ﴾ (حج: 4) تعبیر «کُتِبَ عَلَیْه» که با حرف «عَلی» آمده، بیان از یک حکم و قضای الهی بر گمراهیِ افرادی است که ولایت شیطان را بر خود پذیرفته‌اند (رک: طباطبایی، 1417، ج‌14، ص343).

شاید بتوان ارتباطی میان این معنی با سنّت الهی قایل شد. آیات (نساء: 66 و 81؛ اعراف: 145؛ مائده: 32 و 45؛ حدید: 27؛ انبیاء: 105؛ یس: 12) گونه‌های دیگری از ساختارهای فعلی این مادّه هستند که فاعل آنها خدا می‌باشد.

بنابراین، اگر معنای نوشتن به خداوند اِسناد داده شود، به دو معنای نسبی اشاره دارد:

الف) ثبت و ضبط

ب) اراده، حکم و دستور الهی یا تقدیر و قضای حضرتش «جلّ جلاله» مشتمل بر امور تکوینی یا تشریعی ـ اعمّ از وجوبی یا غیر آن.

لذا کتابت منتسب به نظام الوهی، امری است که شریعت و احکام الهی در آن مضبوط شده و به ثبت رسیده یا حتّی به حتمیّت رسیده است. این معنا در خصوص کتاب الهی که اراده خداوندی نسبت به جریانات و وقایع عالم هستی در آن نقش بسته است نیز صادق است.

 

2-1-1. تفاوت استعمال حرف «عَلی» و «ل» با فعل کَتَبَ

از مطالعه در آیات قرآنی می‌توان دریافت که مشتقات فعلی مادّه «کتب» به سه صورت استعمال شده است:

الف ـ مقرون به حرف «عَلی»

ب ـ مقرون به حرف «ل»

ج ـ بدون حرف

با توجه به نقش حرف اضافه در تغییر معنای افعال، توان دریافت که میان هر یک از این استعمال‌ها، تفاوت معنایی وجود دارد؛ بویژه آنکه مشتقات فعلی مادّه کتب در آیات قرآن در اسناد به انسان بدون حرف اضافه بوده ولی در اسناد به خداوند، هر سه حالت گفته شده جاری است.

به نظر می‌رسد به طور عموم استعمال حرف «عَلی» با افعال مادّه کتب، حاکی از وجوب و الزامِ آن حکم از سوی خدا بر بندگان است (نک: بقره: 178 و 180 و 183 و 216 و 246؛ آل‌عمران: 154؛ نساء: 77؛ مائده: 32 و 45؛ انعام: 12 و 156؛ حج: 4؛ حدید: 27).

تشریع روزه، قتال با دشمنان، تدوین وصیت و اموری از این قبیل به عنوان احکام الهی، دالّ بر آن است که این احکام باید از جانب دینداران و متشرّعان رعایت گردد. این سخن درباره دو آیه‌ای که خداوند بر خود، رحمتِ بر بندگان را لازم کرده است (نک: انعام: 12 و 54) نیز، می‌تواند جریان داشته باشد. مضاف آنکه این وجوب به دو شکل تکوینی و تشریعی قابل ظهور است.

این در حالی است که از استعمال این افعال با حرف «ل» و یا بی‌همراهی با حرف اضافه، چنین الزامی بدست نمی‌آید (نک: نساء: 127 و اعراف: 145 و 156 و توبه: 120- 121).

البته در برخی موارد، شکل استعمال این حروف، استدلال مذکور را متزلزل ساخته و محل مناقشه قرار می‌دهد؛ که لازم است با بررسیِ این آیات و تأمل در آنها به نتیجه‌ای دقیق دست یافت. در سه آیة زیر فعل کتب با حرف «ل» همراه شده است که لازم است به هر یک از آنها پرداخته شود:

﴿أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلی‌ نِسائِکُمْ هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ وَ عَفا عَنْکُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ...﴾ (بقره: 187)

﴿یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتی‌ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلی‌ أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ﴾ (مائده: 21)

﴿وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللَّهُ یُفْتیکُمْ فیهِنَّ وَ ما یُتْلی‌ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ فی‌ یَتامَی النِّساءِ اللاَّتی‌ لا تُؤْتُونَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الْوِلْدانِ وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامی‌ بِالْقِسْطِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِهِ عَلیماً﴾ (نساء: 127)

در آیه اول، متعلَقِ کتابت در عبارت «وَ ابْتَغُوا ما کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ» اعمّ از اینکه به تحلیلِ حُکمِ مربوط به شبهای ماه مبارک رمضان برگردد که حکمی است جوازی و اختیاری یا آنکه به مسئله طلب فرزند مرتبط باشد، در هر دو صورت هیچ الزام و ایجابی مطرح نیست تا فعل مذکور با حرف «علی» مقرون گردد.

در آیه دوم، موضوع کتابت محل بحث است. عموم مفسران بر این باورند که ورود به سرزمین مقدس موضوع کتابت بوده و از آن به عنوان یک حکم تشریعیِ واجب یاد می‌کنند، لکن فرضِ وجوبی گرفتنِ ورود به سرزمین مقدس، با عبارت ﴿فَإِنَّهَا محَُرَّمَةٌ عَلَیهِْمْ أَرْبَعِینَ سَنَة﴾ (مائده: 26) در آیات بعدی، آنان را بر آن داشته تا رابطه‌ای میان این وجوب و تحریم ایجاد کنند (رک: جصّاص1405، ج‌4، ص43؛ طوسی، بی‌تا، ج‌3، ص483؛ ابن جوزی، 1422، ج‌1، ص532؛ زمخشری، 1407، ج‌1، ص622؛ طبرسی، 1372، ج‌3، ص276؛ فخر رازی، 1420، ج‌11، ص332- 333؛ طباطبایی، 1417، ج‌5، ص288- 289).

عبارت «کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ» در آیه مذکور، صله موصولی است که با هم، صفت دوم «الْأَرْض» است (دعاس و دیگران، 1425، ج‌1، ص250؛ صافی، 1418، ج‌6، ص314؛ درویش، 1415، ج‌2، ص441).

نحّاس نیز از صله و موصول به عنوان صفت یاد کرده و کتابت را به سکونت در آن سرزمین معطوف داشته است (اعراب القرآن، 1421، ج‌1، ص263).

عده‌ای نیز بدین مضمون تفسیر کرده‌اند که اراده و تقدیر خدا بر آن قرار گرفته است که این سرزمین مقدس، برای شما (= سکونت شما) باشد (رک: ابوعبیده، 1381، ج‌1، ص160؛ نحّاس، 1421، ج‌1، ص263؛ سور آبادی، 1380، ج‌1، ص548؛ ثعلبی نیشابوری، 1422، ج‌4، ص43؛ ابن جوزی، 1422، ج‌1، ص532؛ زمخشری، 1407، ج‌1، ص620).

بنابراین، عبارت «کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ» یا تأکیدی است بر دستور ورود به سرزمین مقدس و یا تصریحی است بر اصل تعلق آن سرزمین به بنی‌اسراییل؛ ولو بعد از چهل سال.

در آیه سوم، عبارت «ما کُتِبَ لَهُنَّ» در مقام بیان مواردی از حقوق ایتامی است که این حقوق به آنها داده نشده است ﴿لا تُؤْتُونَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ﴾. بنابراین، اگر عمل واجبی منظورِ آیه باشد متوجه کسان دیگری است، نه ایتام و زنان. لذا مناسبت عبارت، همانی است که در آیه ـ به صورت همراهی حرف «ل» با فعل کُتِبَ ـ آمده و لزومی نداشت که با حرف «عَلی» بیاید.

با بررسی موارد فوق باید گفت که هم‌نشینی حرف «عَلی» با مشتقات فعلی مادّه «کتب» در اکثر موارد معنای وجوب را به همراه دارد؛ در حالی که هم‌نشین شدن این مادّه با حرف «ل» در بیشتر موارد چنین وجوبی را افاده نمی‌کند.

از این رو، تعارض ظاهری که در آیه دوم درباره امر به ورود به سرزمین مقدس با تحریم آن سرزمین به نظر می‌آمد، رفع می‌گردد؛ چرا که کتابت حکم در این آیه با حرف «ل» آمده است. البته باید گفت که حکم تحریم بواسطه عملکرد بنی‌اسراییل بوده است. لذا تحریمِ امری بعد از حکمِ به وجوب آن، نشان از تعارض آنها ندارد. آنچه مهم است تبعیت از فرمان الهی است.   

البته در آیات ﴿قُلْ لَنْ یُصیبَنا إِلاَّ ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا ...﴾ (توبه: 51) و ﴿کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلی‌ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیزٌ * لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فی‌ قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ...﴾ (مجادله: 21 ـ 22) نیز که با «ل» و بدون حرف اضافه آمده، به نظر می‌رسد کتابت خدا، اشاره به قضا و تقدیرِ غیر قابل تغییر ـ و به عنوان امری حتمی و تخلف ناپذیر ـ دارد (نک: مقاتل بن سلیمان، 1423، ج‌4، ص265 و ص276؛ طباطبایی، 1417، ج 19، ص195- 196 و ص202).

با توجه به تأثیر دو حرف «علی» و «ل» در همنشینی با فعل «کتب» به دست می‌آید که چرا این حروف در افعال منتسب به انسان، حضور نداشته‌اند.

2-2. کاربرد مشتقات اسمیِ مادّه «کتب»

ساختارهای اسمیِ این مادّه به صورتهای مختلفِ مفرد و جمعِ «کتاب، کاتب و مکتوب»، 267 مورد در آیات قرآنی به کار رفته است. هیئتهای اسمی این مادّه نیز منتسب به دو فاعل بشری و نظام الوهی است.  

اسم فاعل این مادّه به صیغة «کاتب» چهار بار در آیات 282- 283 سوره بقره ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلی‌ أَجَلٍ مُسَمًّی فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ ... وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهیدٌ ... * وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلی‌ سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا کاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ ...﴾ بکار رفته است که در هر چهار مورد، منتسب به انسان بوده و همانگونه که پیداست مراد از آن، کسی است که فعل و عمل «نوشتن» ـ معهود و متبادر به ذهن را ـ انجام می‌دهد.

در دو آیه ﴿فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ وَ إِنَّا لَهُ کاتِبُونَ﴾ (انبیاء: 94) و ﴿کِراماً کاتِبینَ﴾ (انفطار: 11) که به صورت جمع مذکر سالم «کاتب» آمده، عمل کتابت در صیغه اسم فاعلی آن، به عالم الوهی نسبت داده شده است. قطعا اسناد عمل نوشتن به خداوند یا ملائکه معنایی غیر از آن چیزی است که درباره انسان از آن در ذهن، متصوَّر است. می‌توان گفت مراد از کاتبیت در دو آیة اخیر، ثبت اَعمالِ انسان نزد خداوند است.

اسم مفعولِ این مادّه فقط 1 بار و به صیغة «مکتوب» در آیه ﴿الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی‌ کانَتْ عَلَیْهِمْ ...﴾ (اعراف: 157) آمده است.

آیه بیان از آن دارد که یادواره و ویژگیهای پیامبر اسلام (صلّی اللهُ علیه و آله و سلّم) در تورات و انجیل نگاشته شده است (رک: ابن قتیبه، بی‌تا، ص149؛ طوسی، بی‌تا، ج‌4، ص 559 – 560؛ زمخشری، 1407، ج‌2، ص 165؛ طبرسی، 1372، ج‌4، ص749؛ فخر رازی، 1420، ج‌15، ص380 - 381؛ ابن عاشور، 1384، ج‌8، ص314؛ طباطبایی، 1417، ج‌8، ص280). از مفاد ﴿یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ﴾ مشخص است که سخن از تورات و انجیلی است که نزد اهل کتاب موجود است و در متن آن، اوصافی از پیامبر نوشته شده است.

لذا از ظاهر آیه چنین بر می‌آید که مراد از «مکتوب» همان معنای «نوشته شده» معهود را دارد. بنابر این، مفهوم این مادّه در ساختارهای اسم فاعلی و اسم مفعولی این ماده در اسناد به بشر، به معنای «نوشتن» است.

آخرین ساختار اسمی و شاید مهمترین آنها، واژة «کتاب» است که بیش از 250 بار به شکل مفرد، جمع مکسّر (= کُتُب)، معرَّف به «ال»، معرَّف به ضمیر ـ در حالت ترکیب اضافی ـ و نکره در آیات قرآن استعمال شده است. کلمه کتاب علاوه بر معنای مصدری (کَتَبَ یَکتُبُ کِتاباً و کِتابَةً)، در معنای اسم مفعولی (= مکتوب) نیز بکار می‌رود.

به عنوان نمونه می‌توان به آیات زیر اشاره نمود که می‌فرماید: ﴿اذْهَبْ بِکِتابی‌ هذا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا یَرْجِعُونَ * قَالَتْ یَا أَیهَُّا الْمَلَؤُاْ إِنیّ‌ِ أُلْقِیَ إِلیَ‌َّ کِتَابٌ کَرِیمٌ﴾ (نمل: 28 ـ 29). این آیات مربوط به داستان حضرت سلیمان (ع) است که به هُدهُد فرمان می‌دهد تا کتابی را به قوم سبأ برساند. از مفاد آیه (نک: نمل: 30 ـ 31) چنین بر می‌آید که شامل چند جملة کوتاه بوده بطوریکه حمل آن توسط هدهد ممکن بوده است.

چنین برداشتی عموما خلاف تصور رایج از واژه کتاب است که آن را مجموعه‌ای بین‌الدفَّتَین و شامل تعداد زیادی از صفحات نوشته شده می‌داند.

در آیه ﴿وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّی یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الَّذینَ یَبْتَغُونَ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فیهِمْ خَیْراً وَ ...﴾ (نور: 33) نیز کلمه کتاب بکار رفته است.

دو نظر در این باره محتمل است. از سوی بعضی مفسران واژه کتاب در این آیه به مکاتبه تفسیر شده (فرّاء، بی‌تا، ج‌2، ص251؛ ابن قتیبه، بی‌تا، ص261؛ طوسی، بی‌تا، ج‌7، ص433؛ زمخشری، 1407، ج‌3، ص238؛ طبرسی، 1372، ج‌7، ص220؛ طباطبایی، 1417، ج‌15، ص113) که به عنوان یک عقد و قرارداد میان برده (= غلام یا کنیز) و صاحب آن منعقد می‌شود و در نهایت به آزادیِ برده می‌انجامد که بنا بر این تفسیر، مراد از کتاب در این آیه موضوع قراردادی است که بین طرفین به ثبت می‌رسد (رک: فخر رازی، 1420، ج‌23، ص372؛ فضل الله، 1419، ج‌16، ص312- 313).

در حقیقت، مفاد عقد مذکور و عمل به آن، مدلول آیه است، نه معنای مصدریِ آن. به دیگر سخن، ابتغای کتاب دلالت بر انعقاد قراردادی است که اصطلاحاً بِدان، مکاتبه گفته می‌شود. احتمال دیگری نیز وجود دارد به اینکه مراد از کتاب در این آیه، معنی لغوی آن در حالت مفعولی به معنی «نوشته» باشد؛ چرا که هر نوشته‌ای دلالت بر مضمون خاصی داشته و با یک غرضی نوشته می‌شود که در این آیه مفاد آن نوشته مربوط به قراردادی است درباره آزاد کردن برده‌ها.

به دیگر سخن، مراد از ابتغای کتاب این است که اگر برده‌ای، نوشته‌ای را ـ به عنوان قراردادی فی‌مابین ـ از شما خواستار شد ـ در صورت وجود خیریت در این امر ـ آن را برایش بنویسید.

 در حقیقت، همان نوشتن مراد است که در اینجا به صورت یک «قرارداد نوشته شده» نمود پیدا می‌کند. روشن است در نظر گرفتن معنای مکاتبه، منطبق بر معنای اصلی واژه کتاب نیست بلکه ناظر به امری است که نتیجه موضوع کتابت است. لذا تفسیری که کتاب را در این آیه به مکاتبه و عقد قرارداد معنی کرده است، در استعمال کلمه مکاتبه نیز بی‌توجه به معنی نوشتن نبوده است.

بنابراین، می‌توان گفت معنای مستَنبَطِ از مکاتبه، مأخوذ از معنی اصلی است. لفظ کتاب نیز هر نوشته‌ای را شامل می‌شود؛ خواه محدود به یک ورق باشد و خواه به صورت مجموعه‌ای از اوراق. الزامی نیز بین استعمال کلمه کتاب و دلالت آن بر مصداقی چون مابین‌الدفتین وجود ندارد و کسی که چنین ملازمتی را بر اساس «معنای کتاب در این زمان» فرض نماید، نمی‌تواند این معنی را بر کاربردهای قرآنی تحمیل کند.

علاوه بر مفهوم فوق که دلالت بر نوشتن ملموس دارد، این کلمه در مواضع دیگری از جمله «چیزی که اعمال دنیوی انسانها در آن نوشته شده است (= نامه اعمال)» و «امری وحیانی که بر برخی از انبیای الهی نازل شده است (= کتاب وحیانی)» و «امری فراتر از امور دنیوی که در آن، مقدرات عالم و امور تکوینی و تشریعی در آن مندرج است (= علم الهی)» نیز بکار رفته است.

برای مثال می‌توان به آیات ﴿یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلاً﴾ (اسراء: 71) و ﴿وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَی الْمُجْرِمینَ مُشْفِقینَ مِمَّا فیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً﴾ (کهف: 49) و ﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ * ... * وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ﴾ (انشقاق: 7 و 10) در باب نامه اَعمال (نمونه‌های دیگر: مطففین: 7 و 18؛ حاقه: 19 و 25) و آیات ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...﴾ (حدید: 25) و ﴿وَ إِذْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ﴾ (بقره: 53) و ﴿هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ ...﴾ (آل‌عمران: 7) در خصوص کتاب وحیانی (نمونه‌های دیگر: بقره: 87 و 213؛ نساء: 105 و 113 و 136؛ مائده: 48؛ مؤمنون: 49) اشاره نمود.

نیز آیات ﴿وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فی‌ ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی‌ کِتابٍ مُبینٍ﴾ (انعام: 59) و ﴿وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَأْتینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلی‌ وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلاَّ فی‌ کِتابٍ مُبینٍ﴾ (سبأ: 3) و ﴿وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی‌ کِتابٍ مُبینٍ﴾ (هود: 6) برای علم الهی (نمونه‌های دیگر: توبه: 36؛ یونس: 61؛ انعام: 38) قابل اشاره است.

بی‌تردید این سه کاربرد ـ بویژه مدلول نامه اعمال و علم الهی ـ از حیث ماهیت متفاوت از چیزی است که ذهن بشری از کلمه کتاب می‌فهمد. دلالت کتاب نازل شده بر انبیای الهی به عنوان یک مصداق خارجی نیز بعید می‌نماید، چرا که نزول یا ایتای آن بر پیامبران (ع) با این هیئت نبوده تا معنای ملموس و عینی کتاب از آن برداشت شود. به نظر می‌رسد این موارد خارج از حوزه بشری و ملموسِ آن است و همچون کاربردهای فعلی باید معنای دیگری برای آنها در نظر گرفته شود.

علامه طباطبایی برای کلمه کتاب سه معنای زیر را در نظر گرفته است:

الف ـ کُتُبی که بر پیامبران (ع) نازل شده و مشتمل بر شرایع دینی است.

ب ـ کُتُبی که اعمال نیک و بد بندگان در آن ضبط می‌شود؛ اعمّ از اینکه مربوط به یک انسان باشد یا یک امّت و یا جمیع انسانها و اعمّ از اینکه مربوط به گروه نیکان باشد یا گروه بدکار.

ج ـ کُتُبی که تفاصیل و جزئیات نظام هستی و حوادثِ واقع در آن را ضبط می‌کند (طباطبایی، 1417، ج7، ص 252- 253، ذیل آیه 89 سوره انعام).

بنابراین، از کاربردهای قرآنی کلمه کتاب، دو معنای کلی «نوشتن محسوس و ملموس» و «نوشتن غیر مادّی» به دست می‌آید.

 

3. نقد و تحلیل آراء عالمان لغت

اگرچه اتفاق نظری در آرای لغویون مشاهده نمی‌شود ولی از فحوای سخنان‌شان چنین بر می‌آید که اصلی‌ترین معنیِ مادّه «کتب» نزد آنان «دوختن، بر هم نهادن، جمع کردن و منضم ساختن دو چیز یا بیشتر» بوده و به معنای «نوشتن» تأکید آنچنانی وجود ندارد.

فراهیدی کتاب و کتابت را مصدر فعل کَتَبَ دانسته است؛ بدون آنکه به معنای آن تصریح کرده باشد. وی در بیان اولین معنای مادّه «کتب» از تعبیر «خَرز الشَّی‌ء بِسَیْرٍ» و عبارتهای مشابه استفاده می‌کند. وی «خرز» را به دو معنی «نگین یا تکه‌هایی از جواهرات گرانبها و یا کم بها شبیه به گردن بند یا تسبیح» و «دوختن با چرم» آورده است (فراهیدی، 1414، ج 1، ص 474).

نکته قابل توجه، اینکه در مادّه «جمع» و «خیط» اشاره‌ای به مترادف بودنِ آنها با مشتقات «کتب» نشده و ذیل مادّه «خرز» فقط تعبیر «و کُلُّ خُرزَةٍ: کُتْبَةٍ، یعنی: ثُقْبَة» (فراهیدی، 1414، ج 1، ص 474) آمده که برای کُتْبَة نیز معنای «ثُقْبَة»[1] بیان شده است.

مشابه همین قول در آرای دیگر لغویون نیز مشهود است. لذا به نظر می‌رسد معنای نوشتن از نگاه آنان، معنی ثانوی این مادّه باشد؛ بطوریکه موقع نوشتن، حروف و کلمات گردِ هم آمده و جمع می‌شوند و از این رو، بر آن نوشته، کتاب اطلاق می‌گردد.

شاید از این جهت است که آرتور جفری ضمن اصرار بر اینکه زبان عربی، این مادّه را از زبانهایی چون آرامی یا نبطی به وام گرفته، همچنین معتقد است که این مادّه، در زبان‌های عبری، آرامی، سریانی، نبطی و فنیقی به معنای نوشتن می‌باشد (جِفری، 1386، صص345- 346).

بیان معنای دوختن برای این مادّه در زبان عربی توسط لغویون، فرانکل را بر آن داشته تا مقایسه‌ای میان این معانی، به عمل آورد و احتمالاً همین گزارش اهل لغت، امثال فرانکل را معتقد به وامگیری زبان عربی از دیگر زبانها کرده است (رک. جِفری، 1386، صص345- 346).

لازم به توضیح است که شباهتهای ساختاری و واژگانیِ دو زبان عربی و عبری ـ با توجه به وابستگی هر دو به زیانهای سامی ـ از یک سو (روبینز، 1378، ص211) و عدم وجود دلایل مستند و حتی قرائن ابتدایی در خصوص وامگیری عربی از عبری، ادعای کسانی چون آرتور جفری را غیرعالمانه و نامقبول می‌نمایاند؛ بخصوص اینکه، شواهد نشان از آن دارد که دستوریانِ عبری، اصطلاحات فنی و مقولات دستوری خود را از زبان‌شناسان اسلامی به وام گرفته‌اند (روبینز، 1378، ص211). 

باید در نظر داشت کاربردهای قرآنی این مادّه نیز با آرای اهل لغت ناسازگار بوده و هم‌سویی ندارد. در حقیقت، مشتقات مادّه کتب در آیات قرآنی به هیچ وجه به معنای «جمع، انضمام، دوختن و بر هم‌نهادن» کاربرد نداشته، بلکه به جرأت می‌توان گفت در همه موارد به همان معنای نوشتن آمده است لیکن حسب اسناد به مسندًالیه خود، دو مفهوم خاص از آن انتزاع می‌شود.

در منابع روایی نیز، مشتقات این مادّه از جمله فعل کَتَبَ به معنای نوشتن و کلمه کتاب به معنای نامه و نوشته آمده است. برای نمونه روایات زیر قابل استناد است:  

«عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِیِّ قَالَ قَالَ لِی مُحَمَّدُ بْنُ الْفَرَجِ إِنَّ أَبَا الْحَسَنِ کَتَبَ إِلَیْهِ یَا مُحَمَّدُ أَجْمِعْ أَمْرَکَ وَ خُذْ حِذْرَکَ قَالَ فَأَنَا فِی جَمْعِ أَمْرِی وَ لَیْسَ أَدْرِی مَا کَتَبَ إِلَیَّ حَتَّی وَرَدَ عَلَیَّ رَسُولٌ حَمَلَنِی مِنْ مِصْرَ مُقَیَّداً وَ ضَرَبَ عَلَی کُلِّ مَا أَمْلِکُ وَ کُنْتُ فِی السِّجْنِ ثَمَانَ سِنِینَ ثُمَّ وَرَدَ عَلَیَّ مِنْهُ فِی السِّجْنِ کِتَابٌ فِیهِ یَا مُحَمَّدُ لَا تَنْزِلْ فِی نَاحِیَةِ الْجَانِبِ الْغَرْبِیِّ فَقَرَأْتُ الْکِتَابَ فَقُلْتُ یَکْتُبُ إِلَیَّ بِهَذَا وَ أَنَا فِی السِّجْنِ إِنَّ هَذَا لَعَجَبٌ فَمَا مَکَثْتُ أَنْ خُلِّیَ عَنِّی وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ قَالَ وَ کَتَبَ إِلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ الْفَرَجِ یَسْأَلُهُ عَنْ ضِیَاعِهِ فَکَتَبَ إِلَیْهِ سَوْفَ تُرَدُّ عَلَیْکَ وَ مَا یَضُرُّکَ أَنْ لَا تُرَدَّ عَلَیْکَ فَلَمَّا شَخَصَ مُحَمَّدُ بْنُ الْفَرَجِ إِلَی الْعَسْکَرِ کُتِبَ إِلَیْهِ بِرَدِّ ضِیَاعِهِ وَ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ قَالَ وَ کَتَبَ أَحْمَدُ بْنُ الْخَضِیبِ إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ الْفَرَجِ یَسْأَلُهُ الْخُرُوجَ إِلَی الْعَسْکَرِ فَکَتَبَ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ ع یُشَاوِرُهُ فَکَتَبَ إِلَیْهِ اخْرُجْ فَإِنَّ فِیهِ فَرَجَکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی فَخَرَجَ فَلَمْ یَلْبَثْ إِلَّا یَسِیراً حَتَّی مَاتَ» (کلینی، 1365، ج1، ص 500، بَابُ مَوْلِدِ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ وَ الرِّضْوَان، حدیث 5).

نیز حدیث «قَالَ کَتَبْتُ إِلَی أَبِی مُحَمَّدٍ أَسْأَلُهُ عَنِ الْإِمَامِ‌ ...» (کلینی، 1365، ج1، ص 509، بَابُ مَوْلِدِ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ (ع)، حدیث 12) و «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ کَتَبَ رَجُلٌ إِلَی أَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یَا أَبَا ذَرٍّ أَطْرِفْنِی بِشَیْ‌ءٍ مِنَ الْعِلْمِ فَکَتَبَ إِلَیْهِ أَنَّ الْعِلْمَ کَثِیرٌ وَ لَکِن‌ ..» (کلینی، 1365، ج 2، ص 458، بَابُ مُحَاسَبَةِ الْعَمَلِ، حدیث20) و «رَدُّ جَوَابِ الْکِتَابِ وَاجِبٌ کَوُجُوبِ رَدِّ السَّلَامِ» (کلینی، 1365، ج 2، ص670 ، بَابُ التَّکَاتُبِ، حدیث2، برای نمونه‌های دیگر نک: صدوق، 1398، صص47 و 145 و 224؛ همو، بی‌تا، ج‌2، صص 159 و 163؛ طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج‌1، صص87 و 88 و 154 و 176 ـ 180).

بر این اساس، اقوال لغویون در بیان معنای صحیح مادّه «کتب» محل تأمل است. لذا یا باید گزارش لغویون را حَسَب عصر آنها دانست به اینکه در اثر توسعه معنایی چنین معنایی به مادّه «کتب» اضافه شده و یا ملزم به این شد که معنای «جمع و انضمام» یکی دیگر از معانی اصلی مادّه «کتب» بوده ولی این معنی در آیات قرآنی، کاربردی نداشته است.

با این حال، نمی‌توان معنای «نوشتن» را به عنوان معنای اصلی ـ یا یکی از معانی اصلی ـ نادیده انگاشت. استعمال این مادّه به معنای «نوشتن» در عهد قدیم و عهد جدید بویژه در متن عبریِ آن، با توجه به هم خانواده بودن زبان عَربی و عِبری و وجود اشتراکات فراوان در ساختار کلمات و معانی آنها در این دو زبان (کاتسنر، 1376، صص 36- 37؛ مالرب و روزنبرگ، 1382،‌ صص 249- 266؛ حجازی، 1379، صص 128- 205) بر این ادعا صحّه می‌گذارد.

بدون شکّ، استعمال معنای نوشتن در برخی آیات از جمله 282 و 283 سوره بقره غیر قابل انکار است که 10 بار استعمال مشتقات مادّه «کتب» در این دو آیه همگی به معنای نوشتن هستند (برای نمونه‌های دیگر نک: اعراف: 157؛ نور: 33؛ فرقان: 5؛ نمل: 28- 29؛ طور: 41 و قلم: 47).

در آیه ﴿فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ﴾ (بقره: 79) نیز مفهوم نوشتن در مشتقات مادّه «کتب» به طور واضح، مشهود و غیر قابل انکار است. با این همه، در آرای فراهیدی و برخی دیگر این معنی به صورتی کم‌رنگ مطرح شده است.

اگر بنا به کاربرد آیات قرآنی، معنی نوشتن به عنوان معنای اولیة مادّه کتب در نظر گرفته شود، پس مفهوم کتاب ـ در معنای اسم مفعولی‌اش ـ به آنی گفته می‌شود که چیزی در آن نوشته شود.

لکن باید به نکته دیگری در این خصوص توجه شود به اینکه معنی یاد شده در کاربردهای قرآنی ـ همانگونه که در آیات فوق بیان شد ـ گاه مربوط به حوزه انسانی و عالم محسوسات بوده بطوریکه معنای آن ملموس و مفهوم است و گاه این معنی به خداوند سبحان نسبت داده شده و بیان از کتابت خداوند دارد.

در این مقام، دیگر نمی‌توان این معنی را به ادوات نوشتاری همچون قلم و دوات و کاغذ محدود نمود؛ بلکه باید معنای دیگری را در کنار معنای اصلی جستجو کرده و میان کتابت ربّانی و کتابت انسانی تفاوت قایل شد همانگونه که میان کلام ربّانی و غیر ربّانی فرق است (صادقی تهرانی، 1365، ج‌11، ص301).

به بیانی دیگر، باید این نکته ملحوظ نظر باشد که اِسناد یک فِعل به انسان و خدا، از حیث شکل و چگونگی با یکدیگر حتماً تفاوت ماهوی خواهد داشت و شاید بتوان گفت که اِسنادِ اَفعال و حالات بشری به خداوند سبحان از سنخ مَجاز و استعاره بوده و برای تقریب به ذهن است. استوایِ بر عرش (نک: یونس: 3 و طه: 5 و رعد: 2 و اعراف: 54)، یدالله (نک: مائده: 64 و فتح: 10)، وجه الله (نک: بقره: 115 و بقره: 272 و روم: 38- 39) و مفاهیمی از این قبیل، نمونه‌هایی در این خصوص هستند که معمولاً در تفسیرِ آنها معنای واقعی از معنای ظاهری متمایز شده است.

مادّه «کتب» نیز از این قاعده مستثنی نیست. مفسران نیز در تفسیر مشتقات این مادّه، به نکتة مذکور امعان نظر داشته و تعابیر دیگری را به کار برده‌اند.

از آنجایی که بعضی معنی‌شناسان معتقد به دو معنی «اساسی و نسبی» یا «صوری و ضمنی» هستند (نک: ایزوتسو، 1381، صص13 ـ 20؛ شعیری، 1381، ص132)، می‌توان گفت در امر نوشتن نیز یک معنای ضمنی در کنار معنای صوری وجود دارد که معمولا با مفهوم نوشتن ـ به معنای محسوس و ملموس آن ـ همراه و ملازم است که غرض و نتیجة عملِ نوشتن ـ و به عبارتی روشن، اصلیت و چیستی فعل نوشتن ـ به آن معنا بر می‌گردد.

از این معنای ضمنی می‌توان با عنوان «ثبت و ضبط» یاد کرد که مصطفوی نیز بدان تأکید دارد (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، 1416، ج‌10، ص21- 23).

در حقیقت، هدف از کتابت هر چیزی، تثبیت همان چیز است و نوشتن با افزار مادی و ملموس نمود ظاهری آن معنای ضمنی است. از طرفی نیز باید توجه داشت که بنا به اصل توسعة معنایی در هر زبانی، معنای ثبت می‌تواند از مفهوم مادّی خود فراتر رفته و بر ثبت معانی نیز دلالت نماید. لذا در هر نوشتنی یا ثبت و ضبط خودِ الفاظ ملحوظ است که ثبت معنا را نیز همیشه با خود به همراه دارد و یا ثبت و ضبط معنا به تنهایی مورد توجه است بدون آنکه ثبت لفظی را با خود داشته باشد.

علامه طباطبایی نیز کتاب را نوشته‌ای می‌داند که معانی در آن ضبط شده‌اند (طباطبایی، 1417، ج‌7، ص252 ذیل آیه 89 سوره انعام و نیز رک: ج‌4، ص83 ذیل آل عمران: 181 و ج‌14، ص104 ذیل مریم: 79 و  ج‌14، ص324 ذیل انبیاء: 94 و ج‌17، ص66 ذیل یس: 12 و نیز: جوادی آملی، 1388، ج1، ص283).

لذا می‌توان این معنی را به حوزة فرا انسانی و غیرمحسوس نیز تسرّی داد و هر گاه سخن از نوشتن خداوند سبحان به میان آمد آن را به همین معنای ضمنی و غیر مادّی ـ که در آیات زیادی از قرآن نیز به وضوح مشهود است (آل‌عمران: 181و مریم: 79 و  انبیاء: 94 و یس: 12و نساء: 81) ـ معطوف نمود.

در این مقام مراد از نوشتن، معنای محسوس آن نیست؛ بلکه حکایت از یک امر تثبیت شده در نزد خداوندی دارد که در این تثبیت، فقط ثبت معنی، موضوعیت دارد. به دیگر سخن، هر امری که متعلَّقِ کتابت الهی قرار گیرد به عنوان امر تثبیت شده‌ای است که اراده یا اوامر و نواهی خداوندی بر تحقق آن تعلّق گرفته است.

بر این اساس است که کتابت الهی می‌تواند به دو شکل تکوینی و تشریعی ظهور یابد. برای مفهوم تثبیت تکوینی، آیات زیر قابل استناد است:

﴿قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ کَتَبَ عَلی‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی‌ یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فیهِ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ﴾ (انعام: 12) و ﴿وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ﴾ (انعام: 54) که رحمت الهی، متعلَّقِ کتابت الهی قرار گرفته است و این سَرَیان رحمت، امری تثبیت شده و حتمیّت یافته در نزد خداست.

برای مفهوم تثبیت تشریعی نیز به آیات زیر می‌توان استشهاد نمود:

﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی ...﴾ (بقره: 178) و ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقینَ﴾ (بقره: 180) و ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ (بقره: 183).

تعابیری چون فرض، ایجاب، حکم، تقدیر و امثال آن، که لغویون به عنوان معانی مادّه کتب از آن یاد کرده‌اند، ممکن است در اثر همنشینی معنایی یا جانشینی معنایی (برای اطلاع بیشتر نک: صفوی، 1379، صص229- 273) بوجود آمده باشند که می‌توانند ـ بر اساس ساختار و مفهوم جمله و موقعیت مشتقات این مادّه در جمله ـ به عنوان مصادیق و صورتهای مختلف این تثبیت جلوه‌گری نمایند.

به عبارتی، این تعابیر به عنوان معانی ثانویه یا مستنبطه از معنی اولیه‌ای است که به نحوی با مفهوم ضبط و ثبت نیز درآمیخته است. نکته‌ای که باید در آن دقت فراوان نمود این است که آیا این تعابیر در زمان نزول نیز رایج و مطابق با استعمال قرآنی بوده است، یا اینکه بعدها لغویون برداشتهای شخصی خود یا دیگران از مفاهیم قرآنی را بر اعصار بعدی انتقال داده‌اند.

مطالعة درزمانیِ (برای اطلاع بیشتر رک: صفوی، 1379، صص191- 196) معنای مادة کتب در زبان عبری و عربی و نوع کاربرد آیات قرآنی و نیز تأمل در اقوال صریح برخی صاحب‌نظران، سخن از آن دارد که این تعابیر اجتهادی از سوی برخی از اهل لغت بوده است. ابن قتیبه (م 276 ق) نیز تصریح کرده است که معانی‌ای چون «حکم، قضا، فرض، جعل و امر» متفرع بر معنای اصلی این مادّه است (تأویل مشکل القرآن، بی‌تا، ص256).

از سخن راغب اصفهانی (= و یعبّر عن الإثبات و التّقدیر و الإیجاب و الفرض و العزم بِالْکِتَابَةِ) نیز چنین بر می‌آید که وی معانی «اثبات، تقدیر، ایجاب، فرض، عزم، حکم، قضای حتمی، جعل و ...» را معنی اصلی این مادّه ندانسته است (مفردات الفاظ القرآن، 1416، ص699).

بنابراین، مادّه کتب، معانی مذکور را در مواردی خاص و به حسب زَعم و تشخیص افراد، به خود می‌گیرد. اختلاف نظر مفسران در تفسیر و بیان معنی کلمه‌ای واحد، بر قوت این سخن می‌افزاید.

نکتة قابل ذکر آنکه، این معانی معمولاً در آیاتی مطرح است که مشتقات مادّه کتب، به خدا اسناد داده شده باشد و بیان این معانی از سوی مفسران و برخی از لغت پژوهان ـ از جمله راغب اصفهانی ـ نیز ناظر به این نکته است.

به بیانی دیگر، هرگاه امری متعلَّق کتابتِ خدا واقع می‌شود به این معناست که حتمیتِ تحققِ آن امر به ثبت رسیده و خداوند آن امر را مقرر و واجب کرده است. به عنوان نمونه در عبارت «کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیام» که روزه‌داری متعلَّقِ کتابت است، مراد از نوشته شدن روزه، واجب شدن آن است.

 مصطفوی نیز معنای اصلی این مادّه را «تقریر امری قصد شده و تثبیت آن در عالم خارج بر اساس اسباب مناسب آن» دانسته است (مصطفوی، 1416، ج10، ص21 ؛ همو، 1380، ج‌1، ص48) و بر این اساس، دوختنِ مَشک آب، نوشتن با کلمات، حکم، قضا، ایجاب و تقدیر را همگی مصادیقی از این معنا می‌داند که دو قیدِ اظهار و تثبیت در آنها ملحوظ است (مصطفوی، 1416، ج10، ص21).

از نظر وی این تثبیت با ضبط و جمع و نظم، محقق می‌گردد؛ بطوریکه هر آنچه که در آن، اموری ـ اعمّ از مادّی و معنوی ـ ضبط، جمع و حفظ گردد، کتاب بر آن اطلاق می‌شود (مصطفوی، 1416، ج10، ص22). پس تعبیر به کتاب، اشاره‌ای است به تثبیت و استوار سازی احکام و تحقّقِ محتویات و مضامین آن (مصطفوی، 1416، ج10، ص23).

این سخن، مشابه قول راغب اصفهانی است که اراده و کتابت را ابتدا و انتهای برخی امور دانسته است (راغب اصفهانی، 1416، ص699). به عبارتی دیگر، تقریر امر قصد شده در سخن مصطفوی همان اراده‌ای است که در قول راغب اصفهانی مشاهده می‌شود و تثبیت آن امر قصد شده در بیان مصطفوی همان کتابتِ در لسان راغب است.

ضمن صحّه گذاشتن بر اصلِ سخن این دو لغت‌پژوه در خصوص رابطة معنای کتابت و تثبیت، به نظر می‌آید مصطفوی به نحوی در صدد جمع بین آرای لغویون و معنای مورد نظر خود می‌باشد. با این حال، در اینگونه موارد همیشه باید به این نکته توجه داشت که تقدّم زمانی متن قرآنی نسبت به آثار برجای مانده از لغویون، تأکیدی است بر اصلیّت و تقدّم معانی قرآنی وکاربردهای آن بر دیگر معانی (رک: بابایی و دیگران، 1379، صص81- 89).

لذا بر فرض وجود معانی و کاربردهای دیگر، ضروری است در مطالعات قرآنی معنی و کاربردی مورد توجه قرار گیرد که با استعمال قرآنی همخوانی داشته باشد. مشکلی که در این جا وجود دارد این است که آنچه در عصر حاضر در دسترس ماست فقط متونی از جمله قرآن و کُتُب لغتی است که با عصر نزول حداقل 150 سال فاصله دارد.

لذا تعیین معنای اصلی از معنای توسعه یافته و تطبیق کاربردهای قرآنی با آرای اهل لغت اندکی مشکل می‌نماید بطوریکه گاه منتهی به آرای مختلفی می‌گردد.

بنابراین، معنای مادّه کتب بر اساس کاربرد آن در آیات قرآنی در اِسناد به خدا و انسان تعیین می‌گردد. اگر این مادّه در حوزه مادّی و محسوس ـ که معمولا به انسان مربوط می‌شود ـ باشد، مفهوم نوشتنِ معهود را با خود به همراه دارد. ولی اگر به خداوند اسناد داده شود، می‌تواند مفاهیمی چون ثبت و ضبط، فَرض، ایجاب، تقریر، حُکم و ... را ـ بر اساس جایگاه خود در جمله و کلام ـ به عنوان معانی برگرفته از معنای اصلی افاده نماید؛ ولی در هر دو صورت معنای تثبیت در آنها نهفته است.

این مسئله در رابطه با نامه اعمال و لوح محفوظ نیز قابل تسرّی است. به کلامی دیگر، خداوند حکمی شرعی یا امری حتمی یا حقایق و وقایع عالم را در قالب وجوب و تقدیر نوشته و به ثبت رسانیده است؛ همانگونه که رفتار انسانها در این دنیا، به صورت امری مکتوب، مضبوط و ثبت شده می‌باشد.

نیز می‌توان گفت که کتاب خدا (= کتاب الله) امری است که احکام، اوامر، نواهی و مقدرات الهی در آن نقش بسته و صبغة تثبیت به خود گرفته است. در موارد اخیر نیز ثبت و ضبط معانی، مدّ نظر می‌باشد. برداشت معنای «شریعت» یا «ما فَرَضَ الله» از واژه «کتاب» ذیل بعضی آیات از سوی برخی (عسکری، 1416، ج1، ص264؛ معرفت، 1374، شماره3، ص30)، می‌تواند ناظر به همین سخن باشد.

 

 

نتیجه‌گیری

بر خلاف گزارش مشهور فرهنگ‌نویسان از مادّه «کتب» که به «جمع» تعبیر شده است، چنین معنایی در کاربردهای قرآنی مشهود و جاری نیست. بر این اساس، حجیت قول لغوی در خصوص کاربردهای قرآنی مورد مناقشه قرار می‌گیرد و میزان اعتبار قول آنها در مطالعات قرآنی کاهش می‌یابد.

به نظر می‌رسد معانی ذکر شده توسط راغب و مصطفوی تا حدّی به استعمالات قرآنی نزدیکتر است. این، می‌تواند برخاسته از نگاه کاربردی به مفاهیم قرآنی باشد.

مشتقات ماده «کتب» در آیات قرآن از حیث مفهومی دلالت بر معنای نوشتن به عنوان معنای اولیه و اصلی داشته و حکایت از  معنای ثبت و ضبط به عنوان معنی ضمنی و نسبیِ آن دارد.. دیگر معانی از جمله فرض و وجوب به عنوان ملزومات و معانی ضمنی و نسبیِ آن تلقی می‌گردد.

لازمه هر نوشتنی ضرورتاً به معنی نوشتن معهود و نگارش با نوشت‌افزار مادی نیست، بلکه هر چیزی که به هر نحوی به ثبت و ضبط رسد، امر کتابت محقق شده است.

کاربردهای قرآنی ماده کتب بر اساس اسناد به خدا و انسان نیز معنای متفاوتی را افاده می‌نمایند. نمی‌توان به مفاهیم، نگاهی انتزاعی و منسلخ از متن داشت؛ بلکه لازم است معنی کلمات و جملات در شبکه معنایی آن لحاظ گردد.

در فهم معانی کلمات قرآنی نیز خود متن قرآن اصل است و اقوال اهل لغت به عنوان یک قرینه قابل توجه است؛ آن هم به شرط مخالف نبودن با کاربردهای قرآنی.

حصرگرایی به قول لغوی نیز درست نبوده و نباید صرفاً به آن تکیه و اعتماد نمود.

 



 

1-     قرآن مجید.
2-     عهد قدیم (متن عبری).
3-     کتاب مقدس، (1380ش)، ترجمه فاضل خان همدانی و ویلیام گِلِن (عهد عتیق) و هِنری مَرتِن (عهد جدید)، تهران: اساطیر.
4-     ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، (1422ق)‌، زاد المسیر فی علم التفسیر، تحقیق: عبدالرزاق المهدی، بیروت: دارالکتاب العربی
5-     ابن دُرَید، محمد بن حسن بن دُرَید أزدی، (1384ش)، ترتیب جمهرة اللغة، تصحیح: عادل عبدالرحمن بدوی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی
6-     ابن سکّیت، اهوازی، (1412ق)، ترتیب اصلاح المنطق، تحقیق شیخ محمدحسن بکائی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی
7-     ابن عاشور، محمد بن طاهر، (1384ق)، التحریر و التنویر، قاهره: مطبعة عیسی یابی حلبی
8-     ابن فارس، احمد بن فارس بن زکریا، (1404ق)، معجم مقاییس اللغة، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، بیروت: مکتب الاعلام الاسلامی.
9-     ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری مروزی، (بی‌تا)، غریب القرآن، بیروت: مکتبة الهلال.
10- همو، (بی‌تا)، تأویل مشکل القرآن، تحقیق و تعلیق: ابراهیم شمس الدین، بیروت: دارالکتب العلمیة.
11- ابوعبیده، معمر بن مثنی، (1381ق)، مجاز القرآن، تحقیق: محمد فواد سزگین، قاهره: مکتبة الخانجی.
12- ابوهلال عسکری، حسن بن عبدالله، (1421ق)، معجم الفروق اللغویة، (شامل دو کتاب: الفروق اللغویة از ابوهلال عسکری و فروق اللغات از سید نعمة الله جزایری)، تنظیم: بیت الله بیات، قم: مؤسسة النشر الإسلامی.
13- ازهری، محمد بن احمد (1422ق)، معجم تهذیب اللغة، تحقیق: ریاض زکی قاسم، بیروت: دارالمعرفة
14- ایزوتسو، توشیهیکو، (1381ش)، خدا و انسان در قرآن، ترجمه: احمد آرام، تهران: شرکت سهامی انتشار.
15- بابایی، علی‌اکبر و غلامعلی عزیزی‌کیا و مجتبی روحانی‌راد، (1379ش)، روش‌شناسی تفسیر قرآن، زیرنظر محمود رجبی، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
16- بوست، جورج، (1991م)، فهرس الکتاب المقدس، قاهره: دار الثقافة، چ‌ ششم
17- ثعلبی نیشابوری، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، (1422ق)، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بیروت: دارإحیاء التراث العربی
18- جَصّاص، احمد بن علی، (1405ق)، احکام القرآن، تحقیق: محمد صادق قمحاوی، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
19- جِفری، آرتور، (1386ش)، واژه‌های دخیل در قرآن مجید، ترجمه: فریدون بدره‌ای، تهران: توس.
20- جوادی آملی، عبدالله، (1388ش)، تفسیر موضوعی قرآن کریم؛ (قرآن در قرآن)، قم: نشر اسراء.
21- جوهری، اسماعیل بن حماد، (1407ق)، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، تحقیق: احمد عبدالغفور عطار، بیروت: دارالعلم للملایین.
22- حجازی، محمود فهمی، (1379ش)، زبانشناسی عربی، ترجمه: سید حسین سیدی، تهران: سمت.
23- حییم، سلیمان، (1360ش)، فرهنگ عبری ـ فارسی، تهران: انجمن کلیمیان تهران.
24- درویش، محیی الدین، (1415ق)، اعراب القرآن و بیانه، بیروت: دار ابن‌کثیر.
25- دعّاس،‌ احمد عبید و احمد محمد حمیدان و اسماعیل محمود قاسم، (1425ق)، اعراب القرآن الکریم، دمشق،: دارالنمیر و دارالفارابی
26- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (1416ق)، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داوودی، بیروت: دارالقلم.
27- روبینز، رابرت هنری، (1378ش)، تاریخ مختصر زبان‌شناسی، ترجمه: علی‌محمد حق‌شناس، تهران: کتاب ماد
28- روحانی، محمود، (1372ش)، المعجم الاحصائی لالفاظ القرآن الکریم، مشهد: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی.
29- زمخشری، محمود، (1407ق)، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت: دارالکتاب العربی.
30- سمرقندی، نصربن محمد بن احمد، (بی‌تا)، بحرالعلوم، بیروت: دارالفکر.
31- سورآبادی، عتیق بن محمد، (1380ش)، تفسیر سورآبادی، تحقیق: علی اکبر سعیدی سیرجانی، تهران: فرهنگ نشر نو
32- شعیری، حمیدرضا، (1381ش)، مبانی معناشناسی نوین، تهران: سمت
33- صادقی تهرانی، محمد، (1365ش)، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنة، قم: نشر فرهنگ اسلامی.
34- صافی، محمود بن عبد الرحیم، (1418ق)، الجدول فی اعراب القرآن، بیروت: دارالرشید
35- صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه (1398ق)، التوحید، قم: جامعه مدرسین.
36- همو، (بی‌تا)، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)‌، تهران: نشر جهان
37- صفوی، کورش، (1379ش)، درآمدی بر معنی شناسی،‌ تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی
38- طباطبایی، سید محمدحسین، (1417ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین.
39- طبرسی، فضل بن حسن، (1372ش)‌، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات ناصر خسرو.
40- طبرسی، ابومنصور احمد بن علی، (1403ق)، الإحتجاج علی أهل اللجاج، مشهد: نشر مرتضی
41- طوسی، محمد بن حسن، (بی‌تا)‌، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: احمد قصیر عاملی، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
42- عسکری، سیّد مرتضی، (1416ق)، القرآن الکریم و روایات المدرستین، قم: دانشکده اصول الدین.
43- فخر رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، (1420ق)، مفاتیح الغیب، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
44- فراء، ابوزکریا یحیی بن زیاد، (بی‌تا)، معانی القرآن، تحقیق: احمد یوسف نجاتی و محمد علی نجار و عبدالفتاح اسماعیل شلبی، مصر: دارالمصریة للتألیف و الترجمة.
45- فراهیدی، خلیل بن احمد، (1414ق)، ترتیب کتاب العین، تحقیق: مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، تصحیح: اسعد طیّب، قم: اسوه.
46- فضل الله، سید محمّد حسین، (1419ق)‌، من وحی القرآن، بیروت: دارالملاک للطباعة و النشر.
47- قاسمی، محمد جمال الدین، (1418ق)، محاسن التأویل، تحقیق: محمد باسل عیون السود، بیروت: دارالکتب العلمیة
48- کاتسنر، کِنِت، (1376ش)، زبان‌های جهان، ترجمه: رضی هیرمندی (خدا دادی)، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
49- کلینی، محمد بن یعقوب، (1365ش)، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیة.
50- مالرب، میشل و روزنبرگ، سرژ، (1382ش)، زبان‌های مردم جهان، ترجمه: عفت ملانظر، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
51- مشکور، محمدجواد، (1357ش)، فرهنگ تطبیقی عربی با زبان‌های سامی و ایرانی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
52- مصطفوی، حسن، (1416ق)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: سازمان چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
53- همو، (1380 ش)، تفسیر روشن، تهران: مرکز نشر کتاب
54- معرفت، محمدهادی، (پاییز 1374)، »کتاب از دیدگاه قرآن»، مجله بینات، سال دوم، شماره 3 (پیاپی 7).
55- مغنیه، محمد جواد، (1424ق)، التفسیر الکاشف، تهران: دارالکتب الإسلامیة
56- مقاتل بن سلیمان، (1423ق)، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق: عبد الله محمود شحاته، بیروت: دارإحیاء التراث.
57- نحّاس، ابوجعفر احمد بن محمد، (1421ق)، اعراب القرآن، بیروت: دارالکتب العلمیة.