A macro-study of the metaphor "Life is agriculture" and its sub-metaphors in the Holy Quran

Document Type : Research Article

Authors

1 Department of Qur'anic and Hadith Sciences, Faculty of Theology, Ferdowsi University, Mashhad, Iran

2 Associate Professor, Department of Quranic and Hadith Sciences, Faculty of Theology and Islamic Studies, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran

Abstract

Conceptual macro-metaphors are pervasive metaphors throughout the text and have an underlying appearance. These metaphors serve as the main theme and subject matter upon which other topics in the text are based. The Holy Quran is a metaphor-centric text that has used conceptual metaphor in many cases to make its intangible concepts tangible. Since concepts related to agriculture are familiar to human experience, the Holy Quran has used these concepts in many verses to illustrate the actions of servants and how they receive punishment and reward. This study, using a descriptive-analytical method, analyzed the macro-metaphor of "life is agriculture" by taking it from verse 20 of Surah Ash-Shuri. After extracting the micro-metaphors related to this verse, it was examined in two categories: explicit structures and context-based structures in verses related to action and receiving punishment and reward. The results of this research show that all the micro-metaphors examined in the two structures above have been created in support of the macro-metaphor “Life is agriculture” and the systematic concept of “Whatever you sow, that is what you will reap” is understood in all verses related to the concepts of action and reward.

Keywords

Main Subjects


Article Title [Persian]

بررسی کلان استعارۀ «زندگی کشاورزی است» و خرداستعاره‌های ذیل آن در قرآن کریم

Authors [Persian]

  • زینب پرنده نژاد 1
  • عباس اسماعیلی زاده 2
1 کارشناسی ارشد گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
2 دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
Abstract [Persian]

کلان‌استعاره‌های مفهومی استعاره‌هایی هستند که در سراسر متن موج می‌زنند و نمودی زیرساختی دارند. این استعاره‌ها در حکم تِم و موضوع اصلی هستند که سایر موضوع‌ها در متن بر شالودۀ آن پایه‌ریزی می‌شود. متن قرآن کریم از متون استعاره‌‌محوری است که در موارد زیادی از استعارۀ مفهومی برای ملموس‌سازی مفاهیم غیرملموس خود استفاده کرده است. از آنجا که مفاهیم مرتبط با کشاورزی از مفاهیم آشنا به تجربۀ بشری هستند، قرآن کریم در آیات بسیاری برای نشان دادن انجام عمل بندگان و چگونگی دریافت جزا و پاداش از این مفاهیم استفاده کرده و با آن‌ها تصویرسازی کرده است. این پژوهش، به روش توصیفی ـ تحلیلی، کلان استعارۀ «زندگی کشاورزی است» را با برداشت از آیۀ 20 سورۀ شوری واکاوی و پس از استخراج خرداستعاره‌های مرتبط با این آیه، آن‌ها را در دو دستۀ ساختارهای صریح و ساختارهای سیاق‌محور در آیات مرتبط با عمل و دریافت جزا و پاداش بررسی کرده است. نتیجۀ این پژوهش نشان می‌دهد همۀ خرد‌استعاره‌های بررسی‌شده در دو ساختار بالا در حمایت از کلان‌استعارۀ «زندگی کشاورزی است» به وجود آمده‌اند و نظام‌مندی مفهوم «هرچه بکارید همان را درو خواهید کرد» در تمام آیات مرتبط با مفاهیم عمل و پاداش برداشت می‌شود.

Keywords [Persian]

  • استعارۀ مفهومی
  • کلان‌استعاره
  • خرد‌استعاره
  • زندگی کشاورزی است
  • طرح مسأله

یکی از رویکردهای زبان­شناسانه/معناشناسانۀ میان­رشته­ای نوین قرآنی معناشناسی شناختی[1] است که از سال 1980 میلادی با ارائۀ نظریۀ استعارۀ مفهومی[2] در کتاب استعاره­هایی که با آن­ها زندگی میکنیم توسط لیکاف و جانسون پا به عرصۀ مطالعات معناشناسی نهاده است. استعارۀ مفهومی اصطلاحی در زبان‌شناسی شناختی است که به فهمیدن یک ایده یا یک حوزۀ مفهومی بر اساس ایده یا حوزۀ مفهومیِ دیگر اشاره می‌کند. در زبان‌شناسی شناختی، به فهم یک حوزۀ مفهومی برحسب حوزۀ مفهومی دیگر استعارۀ مفهومی گفته می‌شود (لیکاف و جانسون، 1394ش، ص29). استعاره با درک یک قلمرو تجربی بر اساس قلمرو تجربی کاملاً متفاوتی سروکار دارد. به بیان فنی‌تر، استعاره را می‌توان نگاشت (به مفهوم ریاضی کلمه) از یک قلمرو مبدأ به یک قلمرو مقصد دانست. برای ارائۀ تصویری از این مسأله که استعاری بودن یک مفهوم به چه معناست و چنین مفهومی چگونه ساختار یک فعالیت روزانه را مشخص می‌کند، استعارۀ مفهومی «بحث، جنگ است» را تبیین می‌کنیم.

ادعاهای شما غیرقابل دفاع هستند.

انتقاداتش درست به هدف خورد.

در هیچ بحثی با او پیروز نشدم.

مثال‌های بالا نشان می‌دهند در این عبارت‌ها دربارۀ بحث کردن از واژگان و مفاهیمی استفاده شده است که مربوط به حوزه جنگیدن هستند و نه صحبت کردن. در واقع،گویی ورای تصویر ذهنی متکلم از بحث، همان جنگیدن است (لیکاف و جانسون، 1394ش، ص14). رابطه در استعارۀ مفهومی میان دو واحد یا مجموعه به صورت تناظر یک به یک صورت می‌گیرد که به آن «نگاشت» می‌گویند. این اصطلاح از ریاضیات به زبان‌شناسی وارد شده است و به تناظرهایی دلالت می‌کند که میان برخی از حوزه‌های مفهومی وجود دارند. در واقع، تطبیق ویژگی‌های دو حوزۀ شناختی است که در قالب استعاره به یکدیگر نزدیک شده‌اند. یکی از این قلمروها به حوزۀ مبدأ یا منبع مرتبط است که معمولاً دارای مفاهیم عینی و ملموس است و دیگری دارای مفاهیم انتزاعی و ذهنی است که حوزۀ «مقصد» نامیده می‌شود. 

آنچه محمل پژوهش پیش‌رو است بررسی کلان‌استعارۀ «زندگی کشاورزی است» و تبیین خرداستعاره‌های موجود در قرآن کریم ذیل این کلان‌استعاره است. این استعاره علاوه بر آنکه در چند آیه نمود زیرساختی دارد، در یک آیه نیز برای مفهوم‌سازی حوزۀ «زندگی» از آن استفاده شده است؛ «مَن کاَنَ یُرِیدُ حَرْثَ الاَخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فىِ حَرْثِهِ وَ مَن کاَنَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنهْا وَ مَا لَهُ فىِ الاَخِرَةِ مِن نَّصِیب» (شوری: 20).

از آنجا که فرض بر این است که خرداستعاره‌ها همانند زنجیری به یکدیگر متصل هستند و میان آنان رابطه‌ای وجود دارد، این رابطه می‌تواند آنان را ذیل یک کلان‌استعاره جای دهد و به عنوان اجزایی برای تبیین آن باشد. این کلان‌استعاره که از آیۀ 20 سورۀ شوری برداشت می‌شود با خرداستعاره‌هایی که مفهوم کاشت و برداشت از آن‌ها دریافت می‌شود مورد توجه قرار گرفته است؛ این خرداستعاره‌ها در آیاتی نمود ظاهری دارند که مفاهیم کشاورزی کاشت و برداشت در آن‌ها وجود دارند. خرداستعاره‌ها در دو دسته آیات به صورت ساختارهای صریح (که در آن‌ها به‌وضوح مفاهیم جزا و پاداش با مفاهیم کشاورزی تصویرسازی شده‌اند) و ساختارهای سیاق‌محور (که با توجه به بافت آیه مفهوم کاشت و برداشت از آن برداشت می‌شود) در کل قرآن کریم بررسی شده‌اند. با توجه به آنچه بیان شد، در پژوهش پیش‌رو تلاش بر این است تا به پرسش‌‌های زیر پاسخ داده شود:

1.کلان‌استعارۀ «زندگی کشاورزی است» چگونه در قرآن کریم ساختاربندی شده است؟

  1. خرداستعاره‌هایی مانند «انفاق بذر پاشیدن است» چگونه می‌توانند ذیل این کلان‌استعاره قرار گیرند و به عنوان اجزایی برای تبیین آن باشند؟

 

  • پیشینۀ پژوهش

اگرچه معناشناسی شناختی و به تبع آن استعارۀ مفهومی از مفاهیم نوین نظریه‌های زبان‌شناسی به شمار می‌آیند، تا کنون پژوهش‌هایی در این زمینه انجام شده‌اند. با اینکه در حوزۀ بررسی کلان‌استعاره در قرآن کریم پژوهشی به صورت مستقل انجام نشده است، از آنجا که موضوع اثر حاضر رویکرد معناشناختی در حوزۀ مطالعات قرآنی است، از مقاله‌های زیر در این حوزه می‌توان نام برد:

مقالۀ «استعاره‌های مفهومی در قرآن از منظر زبان‌شناسی شناختی» (هوشنگی و سیفی پرگو، 1388ش)، مقالۀ «بررسی استعارۀ مفهومی در سورۀ بقره» (صباحی گراغانی و همکاران، 1395ش) و مقالۀ «طرح‌وارۀ استعاره‌های مفهومی انفاق در قرآن کریم» (قطمیری قصرالدشتی و همکاران، 1402ش). در این آثار، نویسندگان چند نمونه استعاره را در قرآن کریم بررسی کرده‌اند که از موارد بررسی‌شده می‌توان به آیات «انفاق» اشاره کرد. نویسندگان در مقاله‌های بالا درصدد هستند تا نشان دهند قرآن کریم برای تبیین مفاهیم مجرد و انتزاعی از چه سازوکارهایی استفاده می‌کند و به طور ویژه، آیا مبانی شناختی و عملکرد ذهن و زبان که در معناشناسی شناختی مورد بحث قرار گرفته است، می‌تواند معیاری برای تبیین معنای مقصود آیات الهی باشد؟ از آنجا که پژوهش پیش‌رو کلان‌استعارۀ «زندگی کشاورزی است» و خرداستعاره‌های مرتبط با آن را بررسی کرده است، مقاله‌های بالا در قسمت خرداستعاره‌ها می‌توانند یاری‌رسان باشند؛ اما از آنجا که بررسی استعاره‌ها به صورت موردی انجام شده است، نویسندگان نظام‌مندی و زنجیروار بودن استعاره‌ها را در کل قرآن کریم بررسی نکرده‌اند؛ از این رو، در پژوهش پیش‌رو تلاش شده است تا استعاره در دو سطح «کلان» و «خرد» بررسی شود و نظام‌مندی و زنجیروار بودن این مفاهیم در کل قرآن کریم با آیات مرتبط نشان داده شود.

همچنین، می‌توان از مقالۀ «مفهوم‌سازی زندگی در زبان قرآن» (پورابراهیم، 1393ش) نام برد که ساختاربندی مفهوم زندگی در قرآن را مدنظر قرار داده است. اگرچه استعاره‌های بررسی‌شده در این مقاله با پژوهش پیش‌رو کاملاً متفاوت هستند، از آنجا که در آن ساختاربندی مفهوم زندگی بررسی شده است، می‌تواند یاری‌رسان پژوهش پیش‌رو باشد.

 

  • استعارۀ مفهومی و کلان‌استعاره

نظریۀ استعارۀ مفهومی که نخستین بار در سال 1980 میلادی توسط لیکاف و جانسون مطرح شد، یکی از مبانی نظری اولیه در معنی‏‌شناسی شناختی به حساب می‏آید. بر اساس این نظریه، استعاره صرفاً ابزاری بلاغی محسوب نمی‏شود، بلکه اندیشیدن انسان ماهیتاً استعاری است (لیکاف و جانسون، 1394ش، ص13). در چنین نگرشی، ساخت مفهومی از طریق نگاشت‏های میان حوزه‏های مبدأ و مقصد و انطباق میان این حوزه‏ها شکل می‏گیرد. تجربۀ انسان و تعامل با جهان پیرامونش مبنای اصلی شکل‏گیری استعاره‏های مفهومی است. در نظریۀ استعارۀ مفهومی، استعاره به مثابۀ مفهوم‌سازی یک حوزه از تجربه برحسب حوزۀ دیگر تعبیر می‌شود؛ حوزه‌ای از تجربه که برای درک حوزۀ دیگر به کار می‌رود، از حوزه‌ای که می‌خواهیم آن را درک کنیم فیزیکی‌تر و شناخته‌شده‌تر است و حوزۀ دوم انتزاعی‌تر و کمتر شناخته شده است (کوچش، 1396ش، ص14). در فرایند شکل‌گیری استعاره با دو حوزۀ مفهومی سروکار داریم: یکی حوزۀ مفهومی آشنا و عینی(تر) که حوزۀ مبدأ نامیده می‌شود و دیگری حوزۀ ناآشنا و انتزاعی(تر) که حوزۀ مقصد نامیده می‌شود؛ بنابراین، در شکل‌گیری استعاره، با تطابق مفاهیم انتزاعی(تر) بر مفاهیم ملموس(تر) روبه‌رو هستیم. برای مثال، زمانی که گفته می‌شود «باید در برابر استاد داور از نظراتت دفاع کنی»، میان یک حوزۀ مفهومی که دربردارندۀ نظریه‌های پژوهشگر است با حوزۀ مفهومی دیگری که دربردارندۀ مفاهیمی همچون «تهاجم»، «مهاجم» و «دفاع» است که با حوزۀ جنگ مربوط هستند، همانندهایی در نظر گرفته می‌شوند که بر پایۀ آن‌ها درک میان عناصر موجود در حوزۀ مبدأ و مقصد ملموس‌تر می‌شود. در چنین شرایطی، با تشبیه حوزۀ مقصد به حوزۀ مبدأ روبه‌رو هستیم و بر اساس تشبیه این دو حوزۀ مفهومی به هم، استعاره‌ای شکل گرفته است که استعارۀ مفهومی نامیده می‌شود (عبدالکریمی، 1393ش، ص24). برای درک بهتر، مفهوم استعاری «زندگی سفر است» را بررسی می‌کنیم.

«من در زندگی به همان جایی که می‌خواستم رسیدم».

«در این روزها زندگی‌ام بر سر دوراهی قرار گرفته است».

«دوستم در مسیر زندگی سختی‌های زیادی را پشت سر گذاشته است».

در مثال‌های بالا، ما به پشتوانۀ مجموعۀ اطلاعاتی که دربارۀ سفر در اختیار داریم، برای فهم و درک مفهوم زندگی از آن بهره می‌بریم. همان‌طور که بیان شد، استعارۀ مفهومی از دو حوزۀ مفهومی «مبدأ» و «مقصد» تشکیل می‌شود و در واقع، هر حوزۀ مفهومی مجموعه‌ای از تجربیات است؛ از این رو، در مثال‌های بالا، مفهوم کاملاً انتزاعی «زندگی» برحسب مفهوم کاملاً عینی‌تر «سفر» فهمیده می‌شود.

یکی از مهم‌ترین موضوع‌ها مطرح‌شده در نظریۀ استعارۀ مفهومی «نگاشت» است. «نگاشت مجموعه‌ای از تناظرهای موجود بین دو طرف استعاره است که وجود این تناظرها به ایجاد نام‌نگاشتی بین دو حوزۀ استعاره منجر می‌شود. یکی از این قلمروها به حوزۀ مبدأ یا منبع مرتبط است که معمولاً دارای مفاهیم عینی و ملموس است و دیگری دارای مفاهیم انتزاعی و ذهنی است که حوزۀ مقصد نامیده می‌شود. به بیانی دیگر، نگاشت مفهومی به معنای انتقال ویژگی‌های یک حوزۀ مفهومی به یک حوزۀ مفهومی دیگر است. در واقع، تطبیق ویژگی‌های دو حوزۀ شناختی است که در قالب استعاره به یکدیگر نزدیک شده‌اند. در واقع، دانستن یک استعاره به معنای دانستن نگاشت‌های نظام‌مند میان یک مبدأ و مقصد است و البته این دانستن به صورت آگاهانه رخ نمی‌دهد و این دانش که در ضمیر ناخوداگاه است صرفاً برای تحلیل و بررسی است و در مواقع لازم آن را به سطح آگاهی می‌آوریم.

استعاره‌های مفهومی از حیث نقش به سه دسته تقسیم می‌شوند: استعاره‌های ساختاری، استعار‌ه‌های جهتی و استعاره‌های هستی‌شناختی. این طبقه‌بندی را لیکاف و جانسون در کتاب استعاره‌هایی که با آن‌ها زندگی می‌کنیم نیز انجام دادند. سپس، لیکاف و ترنر[3] طبقه‌ای دیگر را به ‌نام «استعاره‌های تصویری» به این طبقه افزودند (افراشی و همکاران، 1394ش، ص45). و کوچش[4] از «کلان‌استعار‌ها» که پنجمین طبقۀ استعاره‌های مفهومی است، نام برد.

«کلان استعار‌ه‌ها» استعاره‌هایی هستند که در سراسر متن موج می‌زنند، بدون آنکه در روساخت ظاهرشوند. آنچه در متون ادبی نمود روساختی پیدا می‌کند استعاره‌های خرد هستند. اما آنچه در زیرساخت این استعاره‌ها وجود دارد استعاره‌های کلان هستند که باعث انسجام استعاره‌های خرد می‌شوند. برخی استعاره‌ها ممکن است در تمام متن‌های ادبیات جاری باشند بدون اینکه لزوماً «به سطح» بیایند. آنچه گاهی در سطح یک متن ادبی دیده می‌شود «ریزاستعاره‌های» خاص است، در سطح زیرین این استعاره‌ها یک «کلان‌استعاره» قرار دارد که به این ریزاستعاره‌های سطح انسجام می‌دهد (کوچش، 1395ش، ص99).

 

  • استعاره در قرآن

قرآن کریم به مثابۀ معجزۀ بلاشک دین اسلام، به واسطۀ ساختار کتابت­گونه­اش، دارای دو ویژگی ذاتی «متنیت»[5] و «تفسیرپذیری»[6] است. این دو ویژگی ذاتی قرآن سبب شده‌اند تا غور و تفحص برای کشف معانی ضمنی و لایه­های پنهان معنایی این متن شگرف سابقه­ای به طول 14 قرن، یعنی از آغاز نزول قرآن تا کنون داشته باشد. در یک نگاه کلی، می­توان تلاش­های معناپژوهانۀ قرآن کریم را در دو دستۀ سنتی[7] و مدرن (علمی)[8] طبقه­بندی کرد. در رویکرد نخست، یعنی رویکرد سنتی، شالودۀ معناپژوهی قرآن بیش و پیش از هر چیز بر روایات و قدرت اجتهاد مفسر استوار است. رویکرد دوم، یعنی رویکرد مدرن یا علمی، چنانکه از آن برمی­آید، حاصل گسترش علوم آکادمیک گوناگون تجربی همچون زیست‌شناسی، روان­شناسی و... در سده­های اخیر و کاربردسازی آن­ها در فرآیند معناپژوهی قرآن است. از دیگر سو، با ترویج آرای فردینان دو سوسور[9] و پیدایش علم زبان­شناسی نوین، آرا و نظریه­های علم یادشده همچون روایت­شناسی، معناشناسی و... نقشی شایان را در گسترش معناپژوهی نوین/علمی قرآن ایفا کرده‌اند.

از آنجا که بازنگری مفاهیم علوم اسلامی در پرتو دانش‌های جدید یکی از ضرورت‌های پژوهش‌های .دینی است، پژوهشگران قرآنی در سده‌های پس از عصر نزول قرآن همواره در تلاش برای تبیین وجوه زیبایی‌شناسی آیات قرآن کریم بوده‌اند (حقایقی، 1398ش، ص135). بسیاری از مفاهیم که در قرآن کریم به کار رفته‌اند انتزاعی و غیرملموس هستند و قرآن کریم در گفتمان خود در کنار آن مفاهیم، از مفاهیم عینی و ملموس استفاده کرده است تا از این طریق، آن مفاهیم انتزاعی را مفهوم‌سازی کند. «در استعاره‌های مفهومی قرآن سازوکارهای به‌ظاهر زبانی و در قالب واژه‌ها در جهت ترغیب و برانگیختن تفکر و اندیشه مخاطب هستند؛ از این ‌رو، وجه اندیشگی غالب بر وجه زبانی است» (حجازی، 1395ش، ص85). «زبان قرآن به گونه‌ای است که مکانیسم فراتر رفتن از معانی حسی به معانی مجرد را نشان می‌دهد. در واقع، قرآن حقایق غیبی و معنوی را در قالب امور مادی و حسی نشان می‌دهد. استعاری بودن زبان قرآن را باید به معنای شناختی فهمید نه ادبی؛ در واقع، قرآن برای بیان جهان‌بینی مورد نظرش میان فضاهای گوناگون ارتباط معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی برقرار می‌کند تا از این رهگذر به‌تدریج به جهان‌بینی قرآنی دست یابد» (قائمی‌نیا، 1390ش، ص47).

«زبان استعاری متون دینی زمینه‌ای را فراهم می‌آورد که مخاطبش در فضایی استعاری زندگی کند. این زبان به تجارب مخاطبان آن‌ها ساختار و شکل خاصی می‌دهد. هدف قرآن ایجاد تحول در اندیشۀ بشر از راه به وجود آوردن فضاهای استعاری مناسب بوده است. استعاره‌های زبانی در این متون آینۀ استعاره‌های مفهومی آن‌ها هستند. استعاره‌هایی که در قرآن آمده‌اند دو دسته هستند: استعاره‌های زبانی و استعاره‌های مفهومی؛ قرآن در برخی موارد استعاره‌های مفهومی را بیان کرده و در مواردی هم به استعاره‌های زبانی اشاره کرده که خود بر پایۀ استعارۀ مفهومی بنیادی استوار شده است» (قائمی‌نیا، 1390ش، ص43).

 

1-4- کلان استعاره در قرآن

در قرآن کریم آیاتی وجود دارند که از کنار هم قرار دادن آن‌ها مفهوم کلان‌استعاره برداشت می‌شود. برای نمونه، می‌توان به کلان‌استعارۀ «زندگی سفر است» اشاره کرد که در آیات متعدد قرآن کریم نمود دارد (انعام: 153). همان‌طور که هر سفری یک آغاز و پایان دارد، زندگی نیز آغاز و پایانی دارد؛ سفری که از خداوند شروع می‌شود و به خداوند ختم می‌شود: «إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ یَبْدَؤُاْ الخْلْقَ ثُمَّ یُعِیدُه...».(یونس: 4). همچنان که در هر سفری مسیری باید طی شود و گام‌هایی برداشته شود تا به مقصد رسید، در زندگی هم مسیری که خداوند آن را بیان کرده است باید طی شود تا به مقصود رسید: «إِنَّ اللَّهَ رَبىّ‏ وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صرَاطٌ مُّسْتَقِیم» (آل عمران: 51).

آیات بالا نمونه‌هایی از استعاره‌هایی هستند که از کنار هم قرار دادن آن‌ها مفهوم کلان‌استعارۀ «زندگی سفر است» را می‌توان درک کرد.

 آیات بسیار دیگری نیز وجود دارند که پایه‌گذار کلان‌استعاره‌هایی دیگر هستند؛ از جملۀ این کلان‌استعاره‌ها می‌توان به کلان‌استعارۀ «زندگی کشاورزی است» اشاره کرد. این استعاره در یک آیه به صورت استعارۀ زبانی نمود پیدا کرده و در آیات متعدد دیگری بدون نمود در روساخت، در سراسر متن قرآن کریم ظاهر شده است. این استعاره در آیۀ «مَن کانَ یرِیدُ حَرْثَ الاَخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فىِ حَرْثِهِ وَ مَن کاَنَ یرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنهْا وَ مَا لَهُ فىِ الاَخِرَةِ مِن نَّصِیب» (شوری: 20) نمودی کاملاً ظاهری و نمایان دارد. «بر اساس این آیه، فرایند زندگی نوعی کشت و کار است که بر اساس طرحوارۀ تصویری راه، دارای مؤلفه‌های مبدأ، مسیر و مقصد است. بر این مبنا، مقصد همان به بار نشستن کشت و کار و زراعت زندگی است. پیوند‌‌های استعاری این مطلب «زندگی کشت و کار است، زندگی سفر است و ... هستند» (هوشنگی و سیفی پرگو، 1388ش، ص18).

 

2-4- خرداستعاره در قرآن

هر الگوی کلان‌استعاره رابطه‌ای خاص است که بین چند نوع استعارۀ خاص (خرد) برقرار است. در واقع، هر الگوی کلان‌استعاره، خود می‌تواند مبنایی برای ایجاد استعار‌ه‌های مختلف شود. استعارۀ کلان جریانی نهفته است که در آن «استعاره‌های خرد» سبب به وجود آمدن کلان‌استعاره‌ها می‌شوند. این جریان در متنی منسجم همچون قرآن نیز برقرار است.

آیاتی که در آن‌ها «خرد‌استعاره‌ها» نمود پیدا کرده‌اند بسیار هستند. همان‌طور که بیان شد، کلان‌استعاره‌ها به خرد‌استعاره‌ها انسجام می‌بخشند؛ ولی آنچه گاهی در سطح یک متن دیده می‌شود «خرداستعاره‌های» خاص هستند (کوچش، 1395ش، ص99).

برای نمونه، می‌توان از آیاتی نام برد که همۀ آنان ذیل کلان‌استعارۀ «زندگی کشاورزی است» جای می‌گیرند:

«مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فىِ کُل سُنبلَةٍ مِّاْئَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیم» (بقره: 261). (مَثَل [صدقات‌] کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌کنند همانند دانه‌اى است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه‌اى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر کس که بخواهد [آن را] چند برابر مى‌کند، و خداوند گشایشگر داناست).

«وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةِ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَاتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَینْ‏فَإِن لَّمْ یُصِبهْا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیر» (بقره:265). (و مَثَل [صدقات‌] کسانى که اموال خویش را براى طلب خشنودى خدا و استوارى روحشان انفاق مى‌کنند، همچون مَثَل باغى است که بر فراز پشته‌اى قرار دارد [که اگر] رگبارى بر آن برسد، دو چندان محصول برآورد، و اگر رگبارى هم بر آن نرسد، بارانِ ریزى [براى آن بس است‌]، و خداوند به آنچه انجام مى‌دهید بیناست).

 

  • کلان استعارۀ «زندگی کشاورزی است»

قرآن کریم در آیۀ 20 سورۀ مبارکۀ شوری با یک تعبیر لطیف مردم جهان را در برابر نعمت‌های پروردگار و چگونگی استفاده از آن‌ها به مثابۀ کشاورزانی می‌داند که گروهی برای آخرت کشت می‌کنند و گروهی برای دنیا و نتیجۀ هر یک از این دو زراعت را بیان می‌کند: «مَن کانَ یرِیدُ حَرْثَ الاَخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فىِ حَرْثِهِ وَ مَن کاَنَ یرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنهْا وَ مَا لَهُ فىِ الاَخِرَةِ مِن نَّصِیب». واژۀ «حرث» به معنای بذر پاشیدن در زمین و آماده کردن زمین برای زراعت است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص226). زمخشری در ذیل این آیه می‌گوید: «کاری که کنندۀ یک کار هدفش از آن به دست آوردن فایده است به طور مجاز به آن زراعت گفته می‌شود و اینکه این زراعت برای آخرت انجام شود یا برای دنیا بین آن تفاوت است. اگر برای آخرت باشد چند برابر خواهد شد و اگر برای دنیا باشد مقداری از آن به او داده می‌شود که همان رزق او است که برای او تعیین و مقرر گردیده است» (زمخشری، 1407ق، ص218).

علامه طباطبایی معتقد است کلمۀ «حرث» به معناى زراعت است و مراد از زراعت آخرت نتیجۀ اعمال است که روز قیامت به آدمى عاید مى‏شود و به عنوان استعاره آن را زراعت آخرت نامیده است، مانند اینکه اعمال صالحه بذرى است که مى‌کارند تا در آخرت آن را درو کنند. در این آیه، منظور از کشت و زرع آخرت همان اعمالی است که در دنیا از فرد سر می‌زند و در واقع، این عبارت به ‌عنوان استعاره بیان شده است و اینکه فرموده به کشت او افزایش و برکت می‌دهیم ناظر به آیۀ «مَن جَاءَ بِالحْسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا» (انعام: 160) و «واللّهُ یُضاعِفُ لِمَن یَشاء» (بقره: 261) است. (طباطبایی، 1390ق، ص40). در واقع، انسان‌ها همگى زارع هستند و این جهان مزرعه است، اعمال مانند بذرهاى آن و امکانات الهى بارانى است که بر آن مى‏بارد؛ اما این بذرها بسیار متفاوت هستند؛ بعضى از این بذرها محصولشان نامحدود و جاودانى، اما بعضى دیگر محصولشان بسیار کم و عمرشان کوتاه و زودگذر است و میوه‏هایى تلخ و ناگوار دارند (مکارم شیرازی، 1371ش، ج20، ص398).

با توجه به آیۀ بالا و بیان نگاه مفسران، نگاشت‌های زیر را می‌توان بین حوزۀ عینی و ملموس (کشاورزی) و حوزۀ انتزاعی (زندگی) بیان کرد:

 

حوزۀ مبدأ

حوزۀ مقصد

کشاورزی

زندگی

کشاورز

عامل (انسان)

بذر نیک

عمل صالح

بذر بد

عمل بد

کاشت بذر

انجام عمل

محصول خوب

بهشت

محصول بد

جهنم

 

 

 

 

 

اینکه خداوند برای بیان درک مفهوم زندگی از واژۀ «حرث» استفاده کرده است شاید به این دلیل است که زندگی بشر تجربۀ «کاشت» و «برداشت» محصول را داشته است. کشاورز با تجربۀ خود این مطلب را درک می‌کرده است که زمانی که بذری را در زمین کشت می‌کند، دقیقاً همان گیاه می‌روید و گیاه دیگری به‌جای آن نمی‌روید. با این تجربۀ زندگی، خداوند با همان مفاهیمی که با تجربۀ زیستی بشر آشنا هستند، به آن‌ها یادآور می‌شود همان‌طور که وقتی گندم کشت می‌کنید گندم هم برداشت خواهید کرد، بدانید هر عملی که در دنیا انجام دهید میوه و نتیجۀ آن را در آخرت برداشت خواهید کرد.

از آنجا که خداوند از تعبیر «زراعت» برای درک مفهوم «عمل» و «پاداش» آن استفاده کرده است، مشابهت‌های آنان مورد توجه هستند؛ همچنانکه کشاورزی شامل سه مرحلۀ کاشت، داشت و برداشت است، انسانی که به دنبال برداشت عمل خود به بهترین وجه ممکن است باید مانند یک کشاورز علاوه بر دقت در مرحلۀ کاشت، در مرحلۀ داشت نیز از عمل خود مراقبت و به آن رسیدگی کند. کشاورز پس از کاشت بذر، با دقت و وسواس از کشت خود مراقبت می‌کند؛ بنابراین، انسان نیز باید به اعمال خود بنگرد و مراقب باشد تا مبادا بذر او دچار آسیب وصدمه شود: «یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ لْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُ بِمَا تَعْمَلُون» (حشر: 18). (اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از خداوند پروا کنید و هر کس به آنچه براى فرداى (قیامت) خود فرستاده است، بنگرد. باز هم از خدا پروا کنید که خداوند به آنچه انجام مى‌دهید، به‌خوبى آگاه است).

در این آیه، همچنان که بیان شد، مفسرانی مانند علامه طباطبایی واژۀ «حرث» را استعاره دانسته‌اند؛ اما از آنجا که استعاره در رویکرد سنتی بر مبنای شباهت میان دو چیز است و در ساختارهای شناختی هدف، تشبیه نیست و در واقع، یک حوزۀ مفهومی بر اساس حوزۀ مفهومی دیگر درک می‌شود، در آیۀ 20 سورۀ شوری از آنجا که در رابطه با واژۀ «حرث» هیچ‌گونه تشبیهی صورت نگرفته است، می‌توان این ادعا را مطرح کرد که در این آیه استعاره‌ای که وجود دارد فقط استعارۀ شناختی است واستعاره به معنای سنتی وجود ندارد.

 

  • خرداستعاره‌های «زندگی کشاورزی است»

قرآن کریم با تعالیم روح‌بخش خود همواره درصدد بیان ارتباط بین اعمال انسان در دنیا و جزا و پاداش آن در آخرت است. در متن قرآن کریم، در بعضی از آیات عمل انسان به مثابۀ بذری در نظر گرفته شده است که در زمین کشاورزی کاشته می‌شود و این بذر در آخرت ثمره و نتیجۀ خود را نمایان می‌کند. به بیانی دیگر، فرد عملی را در دنیا انجام داده و گویی آن را برای خود کاشته است و در آخرت نتیجۀ کاشت خویش را برداشت می‌کند. در بعضی از آیات، مفهوم بذر و کاشت صریحاً بیان شده است (بقره: 261 و 264)؛ اما در دسته‌ای از آیات، مفهوم کاشت و برداشت تلویحاً بیان شده است (برای نمونه، یونس: 52، آل‌ عمران: 106 و 181، انعام: 30، انفال: 35، توبه: 35 ). به عبارتی دیگر، آیاتی به صورت روشن بیان می‌کنند عمل بذر است و انسان کشاورز و این دنیا محل کشت است؛ اما آیاتی دیگر نیز وجود دارند که فرد را به این دلیل توبیخ می‌کنند که در گذشته عملی را کاشته و اکنون به خاطر انجام آن عمل مستوجب عذاب است؛ یعنی این معنا را به صورت تلویحی بیان می‌کنند که فرد در دنیا بذر عذاب امروز خویش را کاشته و اکنون زمان برداشت است. در چنین آیات و ساختارهایی، باید با توجه به قرائن و بافت متن معنای مدنظر را درک کرد. این ساختارها، ساختارهای سیاق‌محور هستند که در ادامه آن‌ها را بررسی خواهیم کرد.

 

6-1- ساختارهای صریح

«انفاق بذر پاشیدن است»

از جملۀ خرداستعاره‌هایی که به صورت کاملاً واضح و شفاف مفهوم کشاورزی را بیان می‌کنند، خرداستعارۀ «انفاق بذر پاشیدن است» است. این خرداستعاره در چندین آیه در جایگاه انفاق الهی و انفاق غیرالهی بیان شده است.

 هر انسان موحدی باید دنیا را به ‌صورت یک مزرعه ببیند که اعمال و رفتار او حکم بذرهایی را دارند که در این مزرعه کاشته می‌شوند. همچنانکه در کار زراعت و کشاورزی مراحل سه‌گانۀ کاشت، داشت و برداشت از هم جدایی‌ناپذیر هستند، هر انسانی نیز که در این دنیا به ‌کار زراعت مشغول است، باید بداند هر بذری که در دنیا می‌کارد، در آینده برداشت خواهد کرد.

انفاق به ‌عنوان عملی نیک در اسلام، بارها توسط قرآن کریم مورد توصیه واقع شده است: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یأْتِی یوْمٌ لا بَیعٌ فیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُون»‏ (بقره: 254). راغب دربارۀ واژۀ انفاق چنین می‌گوید: «نَفَقَ الشَّیءُ: مَضَى ونَفِدَ»، یعنى شى‏ء رفت و تمام شد (راغب اصفهانی، 1412ق، ج1، ص819). اصل این کلمه به معناى خارج شدن است. نفقه یعنى چیزى که از دست انسان خارج مى‏شود (طبرسی، 1372ش، ج4، ص457). انفاق را از آن نظر انفاق گویند که شخص مال را بدان وسیله از دستش خارج یا فانى می‌کند. (قرشی بنایی، 1371ش، ج7، ص97). در چند آیه از قرآن کریم، انفاق گروه‌های مختلف مردم به مثابۀ بذرهایی در نظر گرفته شده است که کاشته می‌شوند و فرد انفاق‌کننده، بسته به نیت و رفتار خویش، در آیندۀ نزدیک محصول این کاشت را برداشت خواهد کرد (بقره: 261، 264، 265 و آل عمران: 117). در این‌گونه آیات، به صورت روشن عمل بذر است و انسان کشاورز و این دنیا محل کشت است: «مَثَلُ الَّذِینَ ینفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فىِ کلُ‏ سُنبُلَةٍ مِّاْئَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یضَاعِفُ لِمَن یشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیم» (بقره: 261). در این آیۀ شریفه، کسانی که در راه خدا انفاق می‌کنند به دانه‌ای پربرکت که در زمینی مستعد افشانده شود تشبیه شده‌اند؛ در حالی که قاعدتاً باید عمل آن‌ها تشبیه به این دانه شود نه خود آن‌ها؛ همین موضوع باعث شده است تا بعضی از مفسران قائل به وجود محذوف در این آیه باشند (زمخشری، 1407ق، ج1، ص310). علامه طباطبایی در عین اینکه وجود چنین کلامی را در جای خود رد نمی‌کند، قائل به تقدیر در این آیه نیست. وی با بیان مثال‌هایی این امر را در قرآن شایع می‌داند و آن را اینچنین توضیح می‌دهد: «این مثال‌ها که در این آیات آورده شده، از یک جهت مشترکند، و آن این است که در همۀ آن‌ها به مادۀ تمثیل که قوام مثل به آن است اکتفا شده، و به منظور اختصار بقیۀ اجزاى کلام حذف می‌شود» (طباطبایی، 1390ق، ج2، ص386). گویا قرآن می‌خواهد بگوید عمل هر انسانی پرتویی از وجود اوست و هرقدر عمل گسترش یابد، در حقیقت وجود انسان توسعه یافته است. به بیانی دیگر، انسان‌هاى نیکوکار در پرتو نیکى‏هایشان نمو و رشد معنوى پیدا مى‏کنند و این افراد همچون بذرهایی پرثمر هستندکه به هر طرف ریشه و شاخه مى‏گسترانند و همه‌ جا را زیر بال و پر خود مى‏گیرند (مکارم شیرازی، 1371ش، ج2، ص314).

کشت و زرع و کشاورزی از اولین تجربیات انسان بوده است. این تجربه در همۀ نسل‌ها تکرار شده و از تجربیات زیستی آشنا برای انسان‌هاست. «مردم به دلایل متعدد مانند خوردن، تفریح، ساختن وسایل و... گیاه پرورش می‌دهند؛ بنابراین، وقتی از مفهوم گیاه به صورت استعاری استفاده می‌کنیم اجزای مختلف آن برای ما آشنا است؛ چرا که در فرایند پرورش گیاهان از مراحل رشد آن‌ها باخبریم» (کوچش، 1396ش، ص42).

مسائلی که در حوزۀ کشاورزی برای انسان‌ها اتفاق می‌افتند، متفاوت بوده‌اند. ممکن است مزرعه محصول فراوانی را برای کشاورز به بار آورد، ممکن است محصول دچار آفت شود یا سیل و بلایای طبیعی اثری از محصول باقی نگذارند. این مسائل از جملۀ مواردی هستند که انسان در حوزۀ کشاورزی از همان ابتدا با آن‌ها آشنا بوده است و همین امر زمینه را فراهم کرده است تا مفهوم انتزاعی انفاق از طریق نگاشت با این حوزه مفهوم‌سازی شود (صباحی گراغانی و همکاران، 1395ش). قرآن کریم از این تجربیات آشنا برای انسان‌ها استفاده کرده و مفهوم انفاق را این‌‌گونه بیان کرده است. «در هر دو عمل صدقه دادن یا انفاق کردن و کاشتن، یک فعل مشهود و ظاهریِ «از دست دادن» بذر و مال انفاق‌شده دیده می‌شود، اما این دور ریختن ظاهری بذر در واقع گونه‌ای سرمایه‌گذاری برای آینده است؛ زیرا از همین تک‌بذر، هفت سنبله و در هر سنبله، صد دانه خواهد رویید. پس ظاهر امر همان از دست دادن مال، اما آخرت امر (یا غیب امر) نوعی سرمایه‌گذاری برای آینده است» (هوشنگی و سیفی پرگو، 1388ش، ص24).

 

حوزۀ مبدأ

حوزۀ مقصد

کشاورزی

زندگی

بذرپاشی

انفاق

کاشت صحیح

انفاق خالصانه

میوۀ پرثمر

نتیجۀ عمل صحیح

 

خداوند در این آیه مثلی را از طبیعت به کار گرفته است تا نحوۀ تکثیر حسنات انفاق در راه خدا را نشان بدهد، همان‌گونه که هر دانه‌ای هفتصد دانه را به بار می‌آورد. این تشبیه به مخاطب کمک می‌کند تا قوۀ خیالش به حرکت درآید و نحوۀ رشد و نمو کارهای نیک را در حیات اجتماعی دریابد. با بیان این مثل، خداوند کیفیت افزایش ارزش معنوی رفتارها را با نحوۀ تکثیر امور محسوس و مادی بیان می‌کند (قائمی‌نیا، 1396ش، ص152). مفهوم «انفاق» به صورتی دیگر نیز در آیۀ زیر بیان شده است: «وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةِ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَاتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَینْ‏ فَإِن لَّمْ یُصِبهْا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیر» (بقره: 265).

همچنانکه کشاورز هنگامی که بذری را می‌کارد امیدوار است تا این بذر با به ثمر نشستن نتیجۀ عمل و کار را به او بدهد، فرد انفاق‌کننده نیز با از دست دادن مال باید امیدوار باشد تا روزی نه چندان دور چند برابر مالی را که انفاق کرده است به ‌دست آورد؛ همان‌طور که کشاورز پس از کاشت بذر به دنبال راهکارهایی است تا مبادا بذر او دچار آسیب شود، فرد انفاق‌کننده نیز برای رسیدن به محصول وعده داده‌شده باید از کشت خود مراقبت کند تا مبادا آفت و آسیب‌های اخلاقی به آن برسند و محصول مورد انتظار او به ‌دست نیاید. همچنانکه کشت خوب و پرثمر مایۀ نشاط و دارای آثار روحی در کشاورز است، انفاق خالصانه نیز همین اثر را در روح و روان انسان به همراه دارد.

در آیۀ انفاق، باید توجه شود که اگرچه انفاق با تعابیر زیبا و ملموس به تصویر درآمده است، نباید این نکته را از نظر دور داشت که این انفاق قید «فی سبیل الله» را دارد. در واقع، یکی از شروط اصلی تکثیر گیاه و ازدیاد محصول با قید «فی سبیل الله» همراه شده است. در آیه‌ای دیگر، خداوند نوعی دیگر از انفاق را به تصویر کشیده است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى کَالَّذِی ینْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْدًا لَا یقْدِرُونَ عَلَى شَیءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ» (بقره: 264).

علامه طباطبایی معتقد است این آیه وجه شباهت ریاکار به سنگ را بیان مى‏کند؛ معنایی وسیع است که هم در ریاکار هست و هم در آن سنگ، و آن بی‌اثر و سست بودن عمل است؛ همچنانکه خاکى که روى سنگ صاف قرار دارد با بارانى اندک از بین رفته است و نمى‏تواند اثرى داشته باشد (طباطبایی، 1390ق، ج2، ص390). از آنجا که بذرها در محلی نامناسب افشانده شده بودند، این باران فقط آن قشر باریک را همراه بذرها مى‏شوید و هیچ ثمر و نتیجه‌ای به بار نمی‌دهد.

 

حوزۀ مبدأ

حوزۀ مقصد

کشاورز

ریاکار/منت‌گذار

بذرپاشی

انفاق ریاکارانه

آفت گیاه

ریا/منت

محصول

بی‌بهرهگی

 

شبیه تصویر بالا از انفاق ریاکارانه و همراه با منت، در دو آیۀ بعد خداوند تصویری دیگر از این نوع انفاق را بیان داشته است: «ایوَدُّ أَحَدُکُمْ أَن تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِیلٍ وَ أَعْنَابٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ لَهُ فِیهَا مِن کُلّ‏ الثَّمَرَاتِ وَ أَصَابَهُ الْکِبرَ وَ لَهُ ذُرِّیةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْترَقَتْ کَذَالِکَ یبَینِ‏ اللَّهُ لَکُمُ الاَیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُون» (بقره: 266).

 

حوزۀ مبدأ

حوزۀ مقصد

باغداری

انفاق

کشاورز

انفاق‌کننده

گردباد

ریا و منت

بشر با تجربۀ زیستی خود این نکته را به‌خوبی درک می‌کند که اگر به‌ دنبال کشتزاری پرثمر است، باید شرایط تحقق آن را فراهم کند. همچنانکه برای رشد گیاه و ثمردهی آن به تحقق شرایطی نیاز است، برای قبولی عمل نیز باید شرایطی محقق شود تا این عمل مورد قبول واقع شود. همچنانکه برای رشد گیاه به زمین مناسب، بذر مرغوب، رسیدگی و مراقبت، آبیاری مناسب، نور و... نیاز است و مجموع این عوامل در ثمردهی اثرگذار است، برای قبولی عمل نیز نیاز است تا عمل خالص باشد: «و مَثَلُ الَّذِینَ ینفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةِ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَاتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَین» و همراه با منت وریا نباشد: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَی کَالَّذِی ینْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِر...».

خداوند مفاهیم را به همان ‌سان که انسان از آن‌ها شناخت دارد، برای او تبیین کرده است. برای انسان مزرعه، بذر، کاشت، حوادث و در پایان برداشت محصول مفاهیمی آشنا هستند. هنگامی که مفهوم «انفاق» برای او ساده‌سازی می‌شود و با تجربۀ آشنای زندگی او درمی‌آمیزد، فهم این مسأله بهتر می‌شود. خداوند برای بیان انفاق صحیح، حتی از بیان مسألۀ «نیت انسان‌ها» نیز بی‌توجه عبور نکرده است و بحث نیت را نیز در قالب یک مفهوم قابل درک تبیین کرده است. آفریدگار آشنا به مفاهیم شناختی بشر، با همان بیانی که آن‌ها می‌شناختند با آن‌ها صحبت کرده و مفاهیم انتزاعی و بعضاً پیچیده را با توجه به فهم مخاطب برای آن‌ها بیان کرده است.

 

2-6- ساختارهای سیاق‌محور

یکی از قرینه‌های مهم فهم مراد و مقصود یک متن «بافت» و «سیاق» آن است که در بیان معنا استفاده می‌شود. مفهوم «بافت» و «سیاق» به محیط متن و عناصر آن اشاره دارد. «بافت موقعیتی می‌تواند شرایطی را پدید آورد که مفهوم یک جمله جدا از معنی صریح خود معنایی ضمنی بیابد و این معنی ضمنی در آن بافت قابل درک گردد و همچنین می‌تواند شرایطی را فراهم آورد که شنونده بدون در نظر گرفتن ارزش صدق یک جمله صرفاً به معنی ضمنی جمله گوینده توجه کند» (صفوی، 1399ش، ص172).

نقش بافت و سیاق در متن قرآن کریم به عنوان یکی از عوامل مؤثر در فهم آیات مسأله‌ای غیرقابل انکار است. «هر تعبیر قرآنی بر زمینۀ مفهوم‌سازی ویژه‌ای استوار است. برای دست‌یابی به مفهوم‌سازی نهفته در یک تعبیر قرآنی می‌توانیم از اطلاعاتی که از بافت و سیاق به ‌دست می‌آید بهره برده تا نحوۀ مفهوم‌سازی آن روشن گردد. وقتی ارتباط مفهوم‌سازی ویژه‌ای را در درون یک آیه جست‌وجو می‌کنیم به تحلیل بافت آیه نیاز داریم» (قائمی‌نیا، 1390ش، ص192).

با توجه به آنچه بیان شد، در این بخش آیاتی را بررسی می‌کنیم که ساختار گیاه‌انگاری «کاشت و برداشت» در آن‌ها ایجاد شده، اما گیاه به عنوان یک بخش آیه نمود ظاهری پیدا نکرده است و این مفهوم با استفاده از سیاق آیات دریافت می‌شود. به عبارتی دیگر، در این بخش آیاتی را بررسی می‌کنیم که مفهوم کشاورزی در بافت آن‌ها وجود دارد و نشان‌دهندۀ مفهوم کلان‌استعارۀ «زندگی کشاورزی است» است.

در قرآن کریم، بارها ارتباط موجود میان «پاداش و عمل نیک» و نیز «مجازات و رفتار ناپسند» با استفاده از واژگان کلیدی مانند «بما» و با عبارت‌هایی مانند «بما قدَّمت اَیدیکم» و «بما تعمَلون» یا نظایر آن مانند «ما کُنتم تَعمَلون» بیان شده است. علاوه بر این عبارت‌ها، در آیات بسیاری فعل «ذاق» و مشتقات آن به ‌کار رفته است که وجه اشتراک تمامی آن‌ها یک چیز است و آن هدفی است که در ورای این عبارت‌ها نهفته است. در این‌گونه آیات، رابطۀ بین عمل در دنیا و جزای آن در آخرت مطرح شده است. به بیانی دیگر، رابطۀ بین عمل انسان و جزای آن که در واقع خود همان عمل است با این عبارت‌ها به مخاطب تفهیم می‌شود و به او یادآوری می‌شود که این جزا، محصول و میوۀ همان بذری است که در دنیا کاشتید و اکنون زمان برداشت آن است. مفهوم «کاشت» و «برداشت» را از بعضی از واژگان قرآن کریم نیز می‌توان دریافت. از جملۀ این واژگان، واژۀ «ذنب» است. از آنجا که این دسته از آیات در ظاهر هیچ‌گونه نمود گیاهی ندارند و با توجه به بافت و سیاق آن‌ها، مفهوم کاشت و برداشت از آن‌ها درک می‌شود، در ادامه آن‌ها را بررسی می‌کنیم.

در بررسی آیاتی که در آن‌ها مفهوم کاشت و برداشت بر اساس سیاق بررسی می‌شود، با دو گروه آیات روبه‌رو می‌شویم:

الف) دسته‌ای از آیات خطاب به مؤمنان هستند که عمل نیک آن‌ها در زمین دنیوی به مثابۀ بذرهایی نیک در زمین مرغوب در نظر گرفته شده است و محصول این بذرها در قیامت به بهترین وجه به صاحب آن برمی‌گردد.

ب) دستۀ دوم آیاتی هستند که در آن‌ها عمل فرد به مثابۀ بذرهایی نامرغوب در زمینی شوره‌زار در نظر گرفته شده است و صاحب آن، محصول خود را به بدترین وجه ممکن دریافت می‌کند. در این دسته از آیات، گناهکاران علاوه بر محصول بدی که از عمل خود دریافت کردند، مورد نکوهش نیز واقع می‌شوند که این محصول، همان عملی است که خود کاشتید و زمان برداشت محصول فرا رسیده است. به عبارتی دیگر، در این دسته از آیات، هم عذاب و هم نکوهش مورد توجه قرار داده شده است.

 1-2-6- برداشت محصول برای نیکوکاران

الف) «بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»: در آیات قرآن کریم، به‌تکرار ایمان و عمل صالح در کنار یکدیگر قرار داده شده‌اند. آنچه بدیهی است این است که در کشتزار دنیا تنها کشت مفید، اعمال شایسته و صالحی است که انسان‌ها می‌توانند با انجام آن‌ها مزرعۀ خویش را در آخرت آباد کنند و به سبب آبادی کشتزار آخرت به بهشت جاویدان و پرنعمتی دست یابند تا «هر آنچه مورد تمایل آنان است در اختیارشان قرار گیرد» (فصلت: 31).

از جملۀ آیاتی که در آن‌ها بشارت بهشت به مؤمنان به‌ خاطر انجام اعمال نیک آنان در دنیا داده شده است، آیاتی هستند که در ادامه بیان می‌شوند: «الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیبینَ یقُولُونَ سَلامٌ عَلَیکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (نحل: 32). «ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» این بخش از آیه مانند آیات بسیاری در قرآن کریم به‌صراحت تأکید کرده است که پاداش یا جزای انسان در قیامت همان عمل اوست؛ همان بذر کاشته‌شده‌ای که در زمین دنیا کاشته شد، آبیاری شد، تحت رسیدگی قرار گرفت و اکنون هنگام محصول‌دهی آن است. محصول، همان است که انسان‌ها کاشتند. «آنچه در آخرت مجسم می‌شود حقیقت اعمال دنیوی است و نه ظاهر آن‌ها. ناآگاهی انسان از حقیقت اعمالش به دلیل حجاب‌های مادی است که با جدا شدن روح از بدن از بین می‌روند و روح انسان متوجه و مدرک ذات و حقیقت اعمال جاودانی می‌شود که مرتکب شده است» (مطهری، 1382ش، ص207).

ب) «جَزَاءً بِمَا کاَنُواْ یعْمَلُون»: یکی دیگر از عبارت‌هایی که با بیان مشابه آیۀ قبل به مؤمنان بشارت بهشت را می‌دهد آیۀ 14 سورۀ مبارکۀ احقاف است که صریحاً واژۀ «جزاءً» نیز در آن قید شده است: «أُوْلَئکَ أَصْحَابُ الجنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا جَزَاءً بِمَا کاَنُواْ یعْمَلُون» (احقاف: 14). علامه معنای آیه را چنین می‌داند: «این افراد کسانی هستند که گفتند رب ما اللّه است و استقامت ورزیدند. این‌ها ملازم با بهشت هستند و در آن جاودانند در حالی که این بهشت جزای اطاعت‌ها و کارهایی است که در دنیا برای تقرب به خدا انجام داده‌اند» (طباطبایی، 1390ق، ج18، ص196).

بهشتیان علاوه بر اینکه به بهترین نحو پذیرایی می‌شوند (زخرف: 71)، با بهترین عبارت‌های کلامی نیز مورد تمجید واقع می‌شوند: «کلُواْ وَ اشْرَبُواْ هَنِیئا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُون» (طور: 19). مسلم است، نعمت‌هاى بهشتى ذاتاً گوارا هستند؛ اما اینکه فرشتگان به بهشتیان مى‏گویند گوارا باد، خود لطف و گوارایى دیگرى است؛ نعمت‌هایی که نه مشقتی برای تحصیل آن‌ها لازم است و نه ترسی از پایان یافتن آن‌ها در میان است (مکارم شیرازی، 1371ش، ج22، ص427) و این نعمت‌ها همان میوۀ شیرین اعمالی است که انسان‌ها در دنیا کاشته‌اند.

 

2-2-6- برداشت محصول برای بدکاران

آیات بسیاری از قرآن کریم بر این نکته تصریح دارند که اعمال دنیوی انسان از بین نمی‌روند، بلکه در آخرت مجسم می‌شوند. این اعمال انسان را در بر می‌گیرند و باعث عذاب یا راحتی وی می‌شوند. از جملۀ آیاتی که این موارد را مطرح کرده‌اند، عبارت‌هایی هستند که در این آیات بیانگر مفهوم کاشت و برداشت هستند و در این بخش بررسی می‌شوند.

الف) «ما کُنتُمْ تَعْمَلُون»: این تعبیر نیز مشابه تعبیر در آیات مرتبط با بهشتیان است، با این تفاوت که جایگاه آنان بهشت پرنعمت است و جایگاه این دسته آتش و درخت زقوم: «فَالْیوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئاً وَ لَا تجُزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُون» (یس: 54) علامه «وَ لَا تُجزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُون» را عطف تفسیری برای جملۀ «فَالْیوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئاً» می‌داند و این عبارت را برهان بیانی برای نبودن ظلم در آن روز می‌داند؛ زیرا دلالت می‌کند بر اینکه جزای اعمال هر صاحب عملی در آن روز خود اعمال او است و دیگر با چنین جزایی تصور ظلم نیست (طباطبایی،1390ق، ج17، ص100). «ظاهر این تعبیر این است که جزای شما همان اعمال نیک و بد خود شما است که تجسم یافته، آیا محصول اعمال کسی را به او تحویل دادن بر خلاف عدالت است؟» (مکارم شیرازی، 1371ش، ج18، ص415).

از دیگر آیاتی که عبارت «ما کُنتُمْ تَعْمَلُون» به معنای جزای اعمال در آن‌ها به ‌کار رفته است می‌توان به آیۀ زیر اشاره کرد: «یوْمَ یغشاهُمُ الْعَذابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ یقُولُ ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُون»‏ (عنکبوت: 55)‏. آنچه از این آیه آشکارا برمی‌آید این است که در قیامت انسان‌ها نتایج اعمال خویش را می‌چشند نه خود اعمال را؛ از این رو، برخی از مفسران «ما کُنتم تَعمَلون» را نتایج رفتارها دانسته و منظور از آن را جزای اعمال دانسته‌اند (زمخشری، 1407ق، ج3، ص460) .

 ب) «ذوقوا»: فعل «ذاق» به صورت‌های گوناگون در آیات بسیاری به‌ کار رفته است. فعل یادشده از مادۀ «ذوق» اشتقاق یافته است. راغب در مفردات «ذوق» را به معنای یافتن طعم چیزی با دهان دانسته است و مورد کاربرد آن را در رابطه با تناول اندک بیان کرده است. وی این نکته را بیان کرده است که این واژه در رابطه با عذاب بسیار به‌ کار می‌رود (راغب اصفهانی، 1412ق، ص332). (نمونه‌های کاربرد این فعل در رابطه با عذاب: نساء: 56، سجده: 20، انفال: 35، دخان: 49، صافات: 38، انفال: 14).

از جملۀ آیاتی که با فعل یادشده عذاب را بیان کرده‌اند، این آیه است: «یوْمَ یسْحَبُونَ فىِ النَّارِ عَلىَ‏ وُجُوهِهِمْ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَر» (قمر: 48). مراد از «ذوقو» این است که مسّ آتش را بی‌واسطه تجربه کنید (قائمی‌نیا، 1390ش، ص380). در حقیقت، وقتی به ظالمان گفته می‌شود «این عذاب را بچشید»، این چشیدن به ‌خاطر اعمالی است که در گذشته انجام داده‌اند و این به دلیل بذری است که در گذشته آن را کاشته‌اند و اکنون زمان برداشت محصول است؛ زیرا طبق آیات قرآن کریم خداوند به هیچ بنده‌ای ظلم نمی‌کند و فقط عین اعمال وی را به او بازمی‌گرداند؛ بنابراین، چشیدن عذاب نیز بازگشت عمل فرد و نتیجۀ اعمالی است که در دنیا از وی سر زده‌اند و اکنون زمان برداشت محصول است.

پ) «بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیکُمْ»: آیاتی که عبارت «بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیکُمْ» در آن‌ها وجود دارد نشان‌دهندۀ این نکته هستند که هرگونه کیفر و پاداش از طرف خداوند به‌ خاطر اعمالی است که مردم با ارادۀ خود آن را انجام داده‌اند. نسبت دادن اعمال به دست به ‌خاطر آن است که بیشتر کارها با دست انجام می‌شوند؛ در حالی که این حکم مخصوص دست نیست. به همین دلیل، در زبان فارسی هم رایج است که گفته می‌شود: «این کار از دست این شخص بر می‌آید»؛ در حالی که ممکن است دست هیچ‌گونه دخالتی نداشته باشد (مکارم شیرازی، 1371ش، ج3، ص195).

از جملۀ آیاتی که عبارت «بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیکُمْ» در آن‌ها به عمل انسان اشاره دارد، این آیات است: «وَ لَوْ تَرَى إِذْ یتَوَفىَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ الْمَلَئکَةُ یضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ وَ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِیق ذَالِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَیسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِید» (انفال: 51-50). زمخشری «ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِیق» را پیش‌زمینۀ عذاب دوزخ می‌داند. و در ادامه این‌طور بیان می‌کند: «این عذاب به دو دلیل است: به سبب کفر و گناهتان به چنین سرنوشتی دچار آمدید و بدانید خداوند «لَیسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِید» است؛ زیرا کیفر دادن به کافران مانند پاداش دادن به مؤمنان عین عدالت است» (زمخشری، 1407ق، ج2، ص229). علامه «ذَالِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیکُمْ» را ادامۀ گفتاری که خداوند از ملائکه حکایت کرده است می‌داند و معنای آیه را چنین می‌داند که این عذاب سوزان را به شما می‌چشانیم به ‌خاطر آن رفتاری که می‌کردید (طباطبایی، 1390ق، ج9، ص100).

ت) «ذنب»: واژۀ «ذنب» از جملۀ واژگان پربسامد در قرآن کریم است که لغت‌پژوهان معانی متعددی برای آن در نظر گرفته‌اند. در کهن‌ترین کتب لغت، اشاره به دو مؤلفۀ «تبعیت» و «تأخر» برای این ماده دیده می‌شود (فراهیدی، بی‌تا، ج8، ص190). ابن فارس برای «ذنب» سه معنا را در نظر گرفته است: جرم، مؤخر و انتهای یک چیز (دم حیوان) و بهره و نصیب. وی با اشاره به استقلال ریشه‌ای این معانی، قول به اشتراک لفظی دارد (ابن فارس، 1399ق، ج2، ص361.) از متقدمان، ابوهلال عسکری «ذنب» به معنای گناه را به «ذنب» به معنای «دنباله» پیوند داده (عسکری، بی‌تا، ج1، ص244) و از متأخران مصطفوی «ذنب» را «تبعیت» همرا با قیود تأخر، اتصال و پستی برشمرده است. وی «ذنب» را در اصل مصدری به معنای «تبعیت» دانسته و «ذانب» را «تابع مطلق» دانسته است (مصطفوی، 1368ش، ج3، ص334). راغب هر سه معنایی که بیان شد را به یک اصل برگردانده و در رابطه با «ذنب» چنین گفته است: ذنب در اصل به دست گرفتن دنباله یا دم چیزی است. «ذنبته» یعنی دم آن چیز را گرفتم، سپس به هر فعلی که عاقبت آن وخیم و ناگوار است و فرجام بدی دارد گفته می‌شود؛ از این رو، واژۀ «ذنب» به اعتبار نتیجه‌ای که از گناه حاصل می‌شود بدفرجامی نامیده شده است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص331). علامه طباطبایی در ذیل آیۀ دوم سورۀ مبارکه فتح، مراد از کلمۀ «ذنب» را با توجه به معنای لغوی آن عبارت از عملى می‌داند که آثار و تبعات بدى دارد، حال هرچه باشد (طباطبایی، 1390ق، ج18، ص253).

با توجه به معنای لغوی و نگاه مفسرانی همچون علامه طباطبایی در رابطه با واژۀ «ذنب»، از آنجا که گناهان همواره آثار و تبعاتی ناگوار را برای صاحب عمل در پی دارند و صاحب عمل میوه و محصول «ذنب» خود را برداشت می‌کند، در این بخش آیاتی را بررسی می‌کنیم که واژۀ «ذنب» در آن‌ها به ‌کار رفته و به ‌کار رفتن این واژه تبعات و عواقبی نافرجام برای صاحبان آن عمل در دنیا و آخرت در پی داشته است.

در بعضی از آیات قرآن کریم، خداوند به زندگی اقوامی اشاره کرده است که دارای نعمت‌های بسیار بودند و به سبب داشتن امکانات بسیار، خود را بی‌نیاز از پروردگار دانستند و به ظلم و گناه روی آوردند. بسیاری از سرنوشت‌هایی که این‌گونه در قرآن کریم از آن‌ها یاد شده است، وجهی مشترک با یکدیگر دارند و آن وجه مشترک این است که پس از نپذیرفتن دعوت رسولان، به سبب گناهان خویش گرفتار عذاب الهی شدند و دودمان آنان بر باد رفته است. از جملۀ این آیات، آیۀ 6 سورۀ مبارکۀ انعام است: «أَ لَمْ یرَوْاْ کَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّکَّنَّاهُمْ فىِ الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَکِّن لَّکمُ وَ أَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَیهْم مِّدْرَارًا وَ جَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تجَرِى مِن تحَتهِمْ فَأَهْلَکْنَاهُم بِذُنُوبهِمْ وَ أَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا ءَاخَرِین». علامه در ذیل این آیه این نکته را بیان می‌کند که «این آیه دلالت دارد بر اینکه گناهان دخالت قاطعی در پیش آمدن بلایا و محنت‌های عمومی دارند» (طباطبایی، 1390ق، ج7، ص17). در حقیقت، این اقوام با انجام گناهان متعدد، بذر نابودی و تباهی خویش را کاشتند و هنگامی که عذاب الهی بر آنان نازل شد میوۀ اعمال خود را برداشت کردند. «عامل بدبختی آنان چیزی جز گناه و ظلم و نداشتن ایمان نبود و آنان بر اثر گناه همه چیز را از دست دادند» (مکارم شیرازی، 1371ش، ج5، ص157).

از دیگر آیاتی که به تأثیر گناهان در سرنوشت انسان اشاره دارد، آیۀ 78 سورۀ مبارکۀ قصص است؛ آنجا که بعد از بیان ماجرای زندگی قارون به ماجرای عذاب وی اشاره شده است: «قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلىَ‏ عِلْمٍ عِندِى أَ وَ لَمْ یعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثرَ جَمْعًا وَ لَا یسْئَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُون». علامه در ذیل این آیه این‌طور بیان کرده است: «از ظاهر سیاق برمی‌آید که مراد از این جمله بیان سنت الهی در عذاب کردن مجرمین و هلاکت آنان به خاطر جرم و گناهشان باشد در نتیجه این عبارت کنایه از این است که آنان را مهلت نمی‌دهیم تا عذر و بهانه بیاورند، بلکه چون خداوند به حقیقت حال آگاه است از مجرم نمی‌پرسد که گناه تو چیست و فقط علیه او حکم می‌کند» (طباطبایی، 1390ق، ج16، ص77). در بعضی دیگر از آیات قرآن کریم، انسان‌ها محصول و نتیجۀ «ذنب» خویش را در روز قیامت دریافت می‌کنند و در جایی که گرفتار عذاب الهی شدند، صریحاً به این نکته اذعان دارند که عذاب فعلی آنان نتیجه و محصول «ذنبی» است که در دنیا آن را انجام داده‌اند. از جملۀ این آیات می‌توان به آیۀ 11 سورۀ مبارکۀ ملک اشاره کرد: «فَاعْترَفُواْ بِذَنبهِمْ فَسُحْقًا لّأِصْحَابِ السَّعِیر». علامه این آیه را در ارتباط با آیۀ قبل می‌داند. در آیۀ قبل، دوزخیان این نکته را بیان کرده بودند که اگر در دنیا از رسولان و نصایح آنان اطاعت کرده بودیم، امروز در زمرۀ اهل جهنم نبودیم. علامه معتقد است در جملۀ قبل اعتراف می‌کنند که آنچه کرده‌اند اثرش همین است که امروز داخل آتش شوند (طباطبایی، 1390ق، ج19، ص353).

اهل دوزخ با مشاهدۀ عذاب خود به آنچه در دنیا انجام دادند اعتراف می‌کنند؛ ولی این اعتراف سودی به حال آنان نمی‌بخشد؛ زیرا آنان محصولی را برداشت می‌کنند که خود کاشتند و میوه‌ای را می‌چینند که خود، آن را به ثمر رساندند.

 

  • نتیجه‌گیری

از آنچه بیان شد نتایج زیر به دست می‌آید:

استعارۀ «زندگی کشاورزی است»، کلان‌استعاره‌ای است که در آیات قرآن کریم نمود دارد؛ اما در پژوهش انجام‌شده به طور ویژه بر آیاتی تمرکز شد که منحصراً انجام عمل و چگونگی دریافت پاداش و جزا در آن‌ها تصویرسازی شده است.

  1. با بررسی استعاره‌های شناختی درمی‌یابیم ساختار این استعاره‌ها نیز مانند تشبیه و استعارۀ سنتی مبتنی بر دو عنصر اصلی است که یکی بر اساس دیگری فهمیده می‌شود. در ساختارهای استعاره‌های شناختی با دو حوزۀ مفهومی مواجه هستیم که معمولاً یکی از حوزه‌ها از دیگری ملموس‌تر و عینی‌تر است و به همین دلیل، مبنای شناخت و ادراک حوزۀ دیگر قرار می‌گیرد. مسأله‌ای که میان ساختارهای شناختی و غیرشناختی تفاوت ایجاد می‌کند این است که در تشبیه و استعارۀ سنتی، هدف شباهت میان دو چیز است؛ حال آنکه در ساختارهای شناختی، هدف اصلی تشبیه نیست، بلکه یک حوزه بر اساس حوزه‌ای دیگر فهمیده می‌شود. در این استعاره‌ها، مسألۀ شناخت (تصاویر ذهنی حوزه‌ها) عامل ارتباط میان دو حوزه است؛ در حالی که در تشبیه و استعارۀ سنتی چنین ادعایی مطرح نیست.
  2. در دیدگاه سنتی، «نگاه مفسران» دربارۀ استعاره‌ها و مجازهای قرآن نظام‌مند نیست و تک تک استعاره‌ها را تحلیل کرده‌اند؛ اما در دیدگاه شناختی، وقتی به استعاره‌ای که در بن همۀ آیات مورد بحث وجود دارد نظر می‌کنیم، گویی همۀ این استعاره‌ها، استعاره‌ای خرد هستند که در پرتو یک کل منسجم خود را عرضه می‌کنند. برای مثال، می‌توانیم استعارهۀ فرعی مانند «انفاق بذر پاشیدن است» را در استعارۀ کلان «زندگی کشاورزی است» در نظر بگیریم.
  3. طبق رویکرد زبان‌شناسی شناختی، جایگاه استعاره اندیشه است و نه زبان، و استعاره بخشی مهم و جدایی‌ناپذیر از شیوۀ معمول مفهوم‌سازی جهان توسط ماست و رفتار روزمرۀ ما بازتاب درک استعاری ما از تجربه است. بر اساس این نظریه، نظام تصوری انسان بر پایۀ مفاهیم تجربی شکل گرفته است؛ مفاهیمی که به طور مستقیم از تجربۀ انسان ناشی می‌شوند. برای مثال، در آیات شریفۀ مرتبط با انفاق، انسان با تجربه‌ای که از مفهوم کاشت و برداشت گیاه دارد، این نکته را درک می‌کند که وقتی بذری کاشته می‌شود کشاورز امیدوار به رشد بذر خویش است، پس فرد مسلمان نیز با انجام انفاق خالصانه باید امیدوار به برداشت خویش به بهترین نحو باشد. همان‌طور که کشاورز با از دست دادن بذر غمگین و ملول نیست و آن را سرمایه‌گذاری برای آیندۀ خویش می‌داند، فرد انفاق‌کننده نیز باید این تصور را از انفاق خود در راه خدا داشته باشد. همان‌گونه که کشاورز از محصول خود مراقبت می‌کند تا گرفتار آفات نشود، فرد مسلمان نیز باید مراقب انفاق خویش باشد تا با نیت‌های نادرست، آفتی بر آن وارد نسازد. در این آیات، خداوند برای مفهوم‌سازی، از اندیشه و تجربۀ بشر در رابطه با بذرپاشی استفاده کرده است و انفاق الهی را بذرپاشی مفید و سودآور دانسته است؛ در حالی که در رویکرد سنتی به چنین نتیجۀ ملموس و قابل تصوری دست نمی‌یابیم. قرآن کریم به زیبایی از حوزۀ کشاورزی و پاشیدن بذر بهره برده و آن را با بیانی ساده برای مخاطب مفهوم‌سازی کرده است و آن را بر دو گروه کشاورز که از بذرپاشی خود بهره برده‌اند و گروهی که بی‌بهره شده‌اند، منطبق کرده است.

 

1 cognitive semantics

2 conceptual metaphor

3 metaphors we live by

4 Likoff

5 Johnson

6 mapping

1 Turner   

2 Kovecses

[5] textual

[6] interpretable

[7] Traditional approach

[8] Modern (scientific) approach

[9] Ferdinand de Saussure

The Holy Qur'an (Translated by Fooladvand).

Ibn Faris, Abu al-Husayn. (1980 AH). Muʿjam Maqāyīs al-Lughah [Dictionary of the Measures of Language]. Beirut: Dar al-Fikr.

Afrashi, Azita, Asi, Seyed Mostafa, & Joulaii, Kamyar. (2015). Conceptual Metaphors in Persian: A Cognitive and Corpus-Based Analysis. Zaban-Shenakht, 6(2), 39–61.

Pour-Ebrahim, Shirin. (2014). Conceptualizing Life in the Language of the Qur'an. Zabanpajoohi, Al-Zahra University, 6(10), 63–83.

Hejazi, Bahjat Sadat. (2016). The Conceptual Metaphor of the Light Verse in the Qur'an. Adabiat-e-Fonoon, 8(3), 85–102.

Haghaei, Seyed Abbas. (2019). Aesthetic Analysis of Conceptual Metaphors in the Holy Qur'an. Theology of Art, 6(16), 135–158.

Raghib Esfahani, Hossein ibn Muhammad. (1412 AH). Mufradat Alfaz al-Qur'an [Lexicon of the Words of the Qur'an]. Beirut: Dar al-Shamiya.

Zamakhshari, Mahmoud ibn Omar. (1407 AH). Al-Kashshaf 'An Haqa'iq Ghawamid al-Tanzil wa 'Uyun al-Aqawil fi Wujuh al-Ta'wil [The Revealer of the Hidden Truths of Revelation and the Essence of Interpretations]. Beirut: Dar al-Kutub al-Arabi.

Sabahi Garagani, Hamid, Heydarian Shari, Ahmad Reza, & Mohammad Hosseinzadeh, Abdolreza. (2016). Conceptual Metaphor in Surah Al-Baqara. Adab va Zaban, 19(39), 85–107.

Safavi, Kourosh. (2020). An Introduction to Semantics. Tehran: Soreye Mehr.

Tabataba'i, Mohammad Hossein. (1390 AH). Al-Mizan fi Tafsir al-Qur'an [The Balance in the Interpretation of the Qur'an]. Beirut: Al-Alami Publishing Institute.

Tabarsi, Fazl ibn Hassan. (1993). Majma' al-Bayan fi Tafsir al-Qur'an [Collection of Explanations in Qur'anic Interpretation]. Tehran: Nasr Khosrow.

Abdolkarimi, Sepideh. (2014). Descriptive Dictionary of Cognitive Linguistics. Tehran: Nashr Elmi.

Askari, Abu Hilal al-Hasan ibn Abdollah ibn Sahl. (n.d.). Al-Sina'atayn (al-Kitaba wa al-Shi'r) [The Two Crafts: Writing and Poetry]. Beirut: Ihya' al-Kutub al-Arabiya.

Farahidi, Khalil ibn Ahmad. (n.d.). Al-'Ayn [The Eye (Earliest Arabic Dictionary)]. Beirut: Dar al-Maktaba al-Hilal.

Ghaemiania, Alireza. (2011). Cognitive Semantics of the Qur'an. Tehran: Research Institute for Islamic Culture and Thought.

Ghaemiania, Alireza. (2017). Conceptual Metaphors and Qur'anic Spaces. Tehran: Research Institute for Islamic Culture and Thought.

Qorashi Banabi, Ali Akbar. (1992). Qamus al-Qur'an [Lexicon of the Qur'an]. Tehran: Dar al-Kutub al-Islamiyya.

Qatamiri Qasr al-Dashti, Roghieh, Kharghani, Hassan, Nosrati, Sha'ban, & Khayyat, Ali. (2024). The Schema of Conceptual Metaphors of Almsgiving in the Holy Qur'an. Zehn (Mind), 24(96), 136–172.

Kövecses, Zoltán. (2016). Metaphor: A Practical Introduction (Translated by Jahanshah Mirzabeigi). Tehran: Nashr Agah.

Kövecses, Zoltán. (2017). Where Metaphors Come From (Translated by Jahanshah Mirzabeigi). Tehran: Nashr Agah.

Lakoff, George, & Johnson, Mark. (2015). Metaphors We Live By (Translated by Hajar Aghaebrahimi). Tehran: Nashr Elm.

Mostafavi, Hassan. (1989). Al-Tahqiq fi Kalimat al-Qur'an [Investigation into the Words of the Qur'an]. Tehran: Ministry of Culture and Islamic Guidance.

Motahari, Morteza. (2003). Divine Justice. Tehran: Sadra Publishing.

Makarem Shirazi, Naser. (1992). Tafsir-e Nemouneh [The Exemplary Exegesis]. Tehran: Dar al-Kutub al-Islamiyya.

Hoshangi, Hossein, & Seifi Pargo, Mahmoud. (2009). Conceptual Metaphors in the Qur'an from the Perspective of Cognitive Linguistics. Pajouheshnameh-ye Oloum va Ma'aref-e Qur'an Karim, 1(3), 8–34.

 

قرآن کریم (فولادوند، مترجم).
ابن فارس، ابوالحسین. (1399ق). معجم مقاییس اللغة. بیروت: دارالفکر.
افراشی، آزیتا، عاصی، سید مصطفی، و جولایی، کامیار. (1394ش). استعاره‌های مفهومی در زبان فارسی؛ تحلیل شناختی و پیکره‌مدار. زبان‌شناخت، 6(2)، 61-39.
پورابراهیم، شیرین. (1393ش). مفهوم‌سازی زندگی در زبان قرآن. فصلنامۀ علمی پژوهشی زبان‌پژوهی دانشگاه الزهرا، 6(10)، 83-63.
حجازی، بهجت سادات. (1395). استعارۀ مفهومی آیۀ نور در قرآن. مجلۀ فنون ادبی، 8(3)، 102-85.
حقایقی، سید عباس. (1398ش). زیبایی‌شناسی استعاره‌های مفهومی در قرآن کریم. الهیات هنر، 6(16). 158-135.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (1412ق). مفردات الفاظ قرآن. بیروت: دارالشامیه.
زمخشری، محمود بن عمر. (1407ق). الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل. بیروت: دارالکتب العربی.
صباحی گراغانی، حمید.، حیدریان شهری، احمدرضا.، و محمد حسین‌زاده، عبدالرضا. (1395). استعارۀ مفهومی در سورۀ بقره. نشریۀ ادب و زبان، 19(39).107-85.
صفوی، کوروش. (1399ش). درآمدی بر معنی‌شناسی. تهران: سورۀ مهر.
طباطبایی، محمد حسین. (1390ق). المیزان فی تفسیر القرآن. بیروت: موسسة الاعلمی للمطبوعات.
طبرسی، فضل بن حسن.( 1372ش). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. تهران: ناصر خسرو.
عبدالکریمی، سپیده. (1393ش). فرهنگ توصیفی زبان‌شناسی شناختی. تهران: نشر علمی.
عسکری، ابوهلال الحسن بن عبداللّه بن سهل. (بی‌تا). الصناعتین (الکتابة و الشعر). بیروت: احیاء الکتب العربیة.
فراهیدی، خلیل بن احمد. (بی‌تا). العین. بیروت: دارالمکتبه الهلال.
قائمی‌نیا، علیرضا. (1390ش). معناشناسی شناختی قرآن. تهران: سازمان انتشارات و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی.
قائمی‌نیا، علیرضا. (1396ش). استعاره‌های مفهومی و فضاهای قرآن. تهران: سازمان انتشارات و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی.
قرشی بنابی، علی اکبر. (1371ش). قاموس قرآن. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
قطمیری قصر الدشتی، رقیه.، خرقانی، حسن.، نصرتی، شعبان.، و خیاط، علی. (1402ش). طرح‌وارۀ استعاره‌های مفهومی انفاق در قرآن کریم. نشریۀ ذهن، 24(96)، 172-136.
کوچش، زولتان. (1395ش). استعاره مقدمه‌ای کاربردی (جهانشاه میرزابیگی، مترجم). تهران: نشر آگاه.
کوچش، زولتان. (1396ش). استعاره‌ها از کجا می‌آیند؟ (جهانشاه میرزابیگی، مترجم). تهران: نشر آگاه.
لیکاف، جرج.، و جانسون، مارک. (1394ش). استعاره‌هایی که با آن‌ها زندگی می‌کنیم. (هاجر آقاابراهیمی، مترجم). تهران: نشر علم.
مصطفوی، حسن. (1368ش). التحقیق فی کلمات القرآن. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
مطهری، مرتضی. (1382ش). عدل الهی. تهران: صدرا.
مکارم شیرازی، ناصر. (1371ش). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الاسلامیة.
هوشنگی، حسین.، و سیفی پرگو، محمود. (1388ش). استعاره‌های مفهومی در قرآن از منظر زبان‌شناسی شناختی. پژوهشنامۀ علوم و معارف قرآن کریم، 1(3)، 34-8.

Articles in Press, Corrected Proof
Available Online from 20 May 2025
  • Receive Date: 21 May 2024
  • Revise Date: 09 February 2025
  • Accept Date: 26 February 2025