Forms of Representation of "The Other" in the Surah Towba Based on van Leeuwen's Socio-Semantic Model

Document Type : Research Article

Author

Assistant Professor, Department of Arabic Language and Literature, Faculty of Literature and Humanities, Zabol University, Zabol, Iran

Abstract

Today, methodical Qur'an studies are welcomed by many commentators and Qur'an scholars. Discourse analysis is one of the sciences used to achieve this sacred goal. In analyzing the discourse of the Qur'an, evaluating the different levels of the text yields a new and deep understanding of it, and the interactions of language with social-intellectual structures are analyzed. The current research aims to explore the forms of representation of "The Other" social agents in Surah Towba using a descriptive-analytical method and applying the socio-semantic model of van Leeuwen (2008). This surah is replete with the presence of "the others" who are introduced in the form of polytheists, hypocrites, and infidels. The research resultsshow that in this surah, the social agent "the other" is represented more by the forms of inclusion than by the forms of exclusion. This discourse function is directly related to the central message of Surah Towba; in this way, in this surah, Muslims are referred to the important issue of Tawallī and Tabarra, and their thoughts and actions are trimmed from various suspicions of disbelief and hypocrisy, and they are warned against profit-seeking and expedient Islam. Therefore, to realize this message, it is necessary to use all forms of inclusion to determine the identity of "the other" social agents, rather than hiding and removing them.

Keywords

Main Subjects


Article Title [Persian]

صورت‌های بازنمایی «دیگری» در سورة توبه بر اساس الگوی جامعه‌شناختی ـ معنایی ون لیوون

Author [Persian]

  • عبدالباسط عرب یوسف آبادی
استادیار گروه زبان و ادبیات عربی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه زابل، زابل، ایران
Abstract [Persian]

امروزه، بررسی قرآن به‌ صورت روشمند مورد استقبال بسیاری از مفسران و قرآن‌پژوهان قرار گرفته ‌است. از جملۀ علومی که در راستای دست‌یابی به این هدف مقدس به کار گرفته می‌شود، تحلیل گفتمان است. در تحلیل گفتمان قرآن، با ارزیابی سطوح گوناگون متن قرآن، امکان دست‌یابی به برداشتی جدید و عمیق از آن فراهم می‌شود و تعاملات زبان با ساختارهای فکری ـ اجتماعی تحلیل می‌شوند. پژوهش حاضر در تلاش است تا با تکیه ‌بر روش توصیفی ـ تحلیلی و با استناد به الگوی جامعه‌شناختی ـ معنایی وَن لیوون (2008م) صورت‌های بازنمایی کارگزاران اجتماعیِ «دیگری» در سورة توبه را بررسی کند. این سوره گزارشی فشرده از حضور «دیگری» است که در قالب مشرکان، منافقان و کفار معرفی شده‌ است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد در این سوره کارگزار اجتماعیِ «دیگری» بیشتر به ‌واسطة صورت‌های اظهار بازنمایی شده ‌است تا صورت‌های حذف. این کارکرد گفتمانی ارتباطی مستقیم با پیام اصلی سورة توبه دارد؛ به این ترتیب که در این سوره مسلمانان به مسئلة مهم تولّا و تبرّا ارجاع داده شده و اندیشه و عمل آنان از شائبه‌های گوناگون کفر و نفاق پیرایش گشته و از اسلامِ سودجویانه و مصلحت‌طلبانه برحذر داده شده‌اند؛ بنابراین، برای تحقق این پیام لازم است از تمامی صورت‌های اظهار برای تعیین هویت کارگزاران اجتماعی «دیگری» استفاده شود تا پنهان‌سازی و حذف آنها.

Keywords [Persian]

  • تحلیل گفتمان
  • ون لیوون
  • اظهار
  • حذف
  • دیگری
  • سورة توبه

1- طرح مسئله

تحلیل گفتمان الگوها، ساختارها و ویژگی‌های زبانی در یک متن خاص را مطالعه و بررسی می‌کند. این تحلیل شامل بررسی شیوة استفاده از واژگان، جملات و نحوة سازمان‌دهی اطلاعات در متن می‌شود. تحلیل گفتمان انتقادی یک شاخۀ علمی میان‌رشته‌ای است که زبان را به ‌عنوان یک کارکرد اجتماعی بررسی و نحوۀ بازتولید قدرت اجتماعی و سیاسی با متن را ارزیابی می‌کند (سلطانی، 1384ش، ص36). تحلیل گفتمان قرآن به مطالعه و بررسی ساختار، سبک، نحوة انتقال مفاهیم، استفاده از ابزارهای زبانی و تأثیر متن قرآن بر مخاطب مربوط می‌شود. اصولاً این تحلیل نحوة استفاده از زبان، انتقال پیام‌های مذهبی و اخلاقی و نگاه به مفاهیم دینی و فلسفی موجود در قرآن را بررسی می‌کند.

شیوه‌های تحلیل گفتمان قرآن به طرزی گسترده‌ انجام و در زمینه‌هایی مختلف استفاده می‌شوند. این شیوه‌ها در کنار یکدیگر استفاده می‌شوند تا به نظریه‌ها و استنتاجاتی دقیق دربارة گفتمان و معانی قرآن منتهی شود. پژوهشگرانی که گفتمان را با این توسّع معنایی به کار می‌برند، به ‌منظور تعیین عناصر گفتمانی یک متن، الگوهایی را تنظیم و پیشنهاد کردند که از آن ‌میان می‌توان به آرای وَن لیوون[1] اشاره کرد. الگوی وَن لیوون (2008م) رویکردی مناسب برای تحلیل گفتمان حاکم بر سوره‌های قرآن کریم است؛ زیرا به دلیل تأکید بر مؤلفه‌های جامعه‌شناختی ـ معنایی با گفتمان قرآن تناسب دارد. لیوون الگوی خود را بر پایة دو مؤلفة اساسی حذف (elusion) و اظهار (inclusion) بنا نهاد. در این الگو، مجموعه‌ای از افراد به ‌عنوان کارگزاران اجتماعی معرفی می‌شوند که در یک گفتمان مشارکت دارند.

پژوهش حاضر در تلاش است تا با تکیه ‌بر روش توصیفی ـ تحلیلی و با هدف کشف روابط گفتمانی قرآن، صورت‌های اظهار و حذف کارگزاران اجتماعیِ «دیگری» در سورۀ توبه را بررسی کند. در این سوره، رویارویی جدی میان کارگزار اجتماعیِ «خود» یعنی مسلمانان و «دیگری» یعنی مشرکان و منافقان مطرح است. با ظهور اسلام و آغاز بعثت پیامبر (ص) مسئلة نفاق مفهوم و جلوه‌ای تازه پیدا کرد تا آنجا که در زمان نزول وحی بیش از 150 آیه دربارة نفاق، منافقان و افشا کردن نیات پلید آنان نازل شد. بخش عمدة این آیات در سورة توبه نازل شده‌ است. در این سوره، کارگزار اجتماعی «دیگری» با صراحت و به ‌صورت فعال بازنمایی شده ‌است؛ به ‌گونه‌ای که ارجاعات صریح به کارگزاران اجتماعی مربوط به قطب دیگری موجب تمایز گفتمان این سوره و بافت زبانی منحصر‌به‌فرد آن شده است. گفتنی است که در قرآن کریم، تفکیک بین گروه‌های خودی (مؤمنان) و غیرخودی (مشرکان و منافقان) بر اساس معیارها و اصولی مشخص انجام می‌شود که ریشه در مبانی اعتقادی، اخلاقی و عملی دارد. این تفکیک از موضعی الهی و مبتنی بر حق و باطل انجام می‌شود و هدف آن حفظ هویت دینی، وحدت جامعۀ مؤمنان و دوری از گمراهی است. قرآن کریم ایمان به خداوند یکتا و پذیرش توحید را به ‌عنوان اصلی‌ترین معیار برای تشخیص گروه خودی از غیرخودی معرفی می‌کند (حجرات: 15). همچنین، اطاعت از خدا و پیامبر (ص) را به‌ عنوان نشانه‌ای از ایمان واقعی و عضویت در گروه خودی معرفی می‌کند (آل‌عمران: 31). قرآن به مسلمانان دستور می‌دهد تا با مؤمنان دوستی کنند و از دشمنان دین بیزاری بجویند. این اصل به ‌عنوان یکی از معیارهای تشخیص گروه خودی از غیرخودی مطرح می‌شود (مجادله: 22). قرآن با ارائة این معیارها، مرزهای بین گروه‌های خودی و غیرخودی را به‌وضوح مشخص می‌کند. این تفکیک نه فقط بر اساس اعتقادات، بلکه بر اساس رفتارها و عملکردهای افراد نیز انجام می‌شود.

روش کار در این پژوهش به این صورت است که نخست کلیة آیات سورة توبه مطالعه شدند و با تمرکز بر کارگزار اجتماعیِ دیگری، جمله‌هایِ گفتمان‌مدار (Discursive Features) شناسایی و با استفاده از الگویِ ون لیوون تحلیل شدند. جمله‌های گفتمان‌مدار به آن دسته از جملات اشاره دارند که نه فقط اطلاعات را انتقال می‌دهند، بلکه بازتاب‌دهندة ایدئولوژی، قدرت و روابط اجتماعی هستند. این جملات در بافت گفتمانی خاصی قرار می‌گیرند و به تحلیلگر کمک می‌کنند تا ساختارهای قدرت، نابرابری‌های اجتماعی و ایدئولوژی‌های پنهان در متن را کشف و بررسی کند. در ادامه، پس از تحلیل کیفی و تحلیل آیات مرتبط به هر یک از مؤلفه‌های حذف و اظهار، نتایج کلی پژوهش ارائه شد. برای تحقق این هدف تلاش می‌شود به پرسش‌های زیر پاسخ داده شود:

- بر اساس الگوی ون لیوون صورت‌های حذف و اظهار کارگزاران اجتماعیِ «دیگری» در سورة توبه چگونه‌ هستند؟

- هر کدام از عناصر گفتمانی ون لیوون با چه انگیزه‌ای بر کارگزاران اجتماعیِ «دیگری» در سورة توبه اعمال شده ‌است؟

 

2- پیشینة پژوهش

در ارتباط با الگوی گفتمانی ون لیوون پژوهش‌هایی متعدد انجام شده‌اند که از آن‌ جمله موارد زیر است:

عرب یوسف‌آبادی و همکاران (1397ش) در مقالة «بررسی ساخت‌های گفتمان‌مدار سورة قصص بر اساس الگوی ون لیوون» باور دارند در این سوره مؤلفه‌های گفتمانی مبتنی بر اظهار در مقایسه با مؤلفه‌های مبتنی بر حذف از بسامد بالایی برخوردار هستند و این امر برای آشنایی مخاطب با نام افراد، گروه‌ها، مکان‌ها و زمان‌هایی است که کارگزاران اجتماعی در آنها نقش فعال دارند.

تسلیم جهرمی (1397ش) در مقالة «بازنمایی کارگزاران اجتماعی در گفتمان طنز احمد شاملو بر اساس الگوی ون لیوون» به این نتیجه رسید که شاملو هویت کنشگران مربوط به قدرت، سلطه، فریب‌خوردگان و خائنان را حذف و کتمان کرده و هم‌زمان با فعال‌نمایی و نام‌بری مستقیم از قدرتمندان گذشته بر فعالیت‌های آزادی‌خواهان و مبارزان تأکید کرده ‌است.

زندی و بدخشان و دهقان (1399ش) در پایان‌نامة «بررسی بازنمایی کنش‌های اجتماعی در فیلم «پدر آن دیگری» بر اساس الگوی ون لیوون» عناصر اصلی کنش اجتماعی همچون شرکت‌کننده، کنش، سبک اجرا، شرایط انتخاب شرکت‌کننده‌ها را در فیلم بالا بررسی و مؤلفه‌های جامعه‌شناختی ـ معنایی این فیلم را تحلیل کرد.

ممی‌زاده (1399ش) در مقالة «خوانش انتقادی مجموعة بنی آدم بر اساس رویکرد نشانه‌شناسی اجتماعی تئو ون لیوون» چنین دریافت که صورت روایی داستان بنی آدم در فضای تخیلی و سورئال در برگیرندة آسیب‌های اجتماعی و سیاسی است.

مکتبی و همکاران (1402ش) در مقالة «بازنمایی آزادی در مطبوعات عصر مشروطه مبتنی بر الگوی ون لیوون» تلاش کردند مشروعیت‌سازی اتفاقات در مطبوعات را بر اساس الگوی ون لیوون مطالعه کنند و به این نتیجه رسیدند که هر یک از عناصر گفتمانی ون لیوون نقشی برجسته در بازنمایی مشروعیت‌سازی مفاهیم دارد.

یک پژوهش یافت شد که از نظر موضوع به پژوهش حاضر قرابت دارد. زمانی و خلیلی (1393ش) در مقالة «بازنماییِ دیگری در قالب کارگزاران اجتماعی در روزنامه‌های قانون و کاوه» کوشش کردند با به‌ کار بستن الگوی ون ‌لیوون، معنای عنصر «دیگری» در دو روزنامة عهد مشروطیت را واکاوی و بازآفرینش مقولة دیگری را در قالب کارگزاران اجتماعی بررسی کنند.

با توجه به پیشینة یادشده می‌توان به‌درستی ادعا کرد که تا کنون هیچ پژوهشی دربارة شیوه‌های بازنمایی کارگزاران اجتماعیِ «دیگری» در سوره‌های قرآن انجام نشده ‌است و این پژوهش نخستین تحقیقی است که در این زمینه انجام می‌شود و این امر بر ضرورت پژوهش در این حوزه تأکید می‌کند.

 

3- مبانی نظری

الگوی گفتمانی ون لیوون از جملۀ نظریه‌های تحلیل گفتمان انتقادی است که در آن شاخص‌های جامعه‌شناختی ـ معنایی ملاک تحلیل است (Van Leeuwen, 2008, p. 4). وی گفتمان را از حوزۀ زبان‌شناسی به عالم اجتماع کشاند و تأثیر گفتمان را در ساخت، تبدیل صورت و حفظ قدرت اجتماعی و جامعه بررسی کرد (عرب یوسف‌آبادی و همکاران، 1397ش، ص145). لیوون با بسط و تلفیق نظریه‌های دیگر جامعه‌شناسان توانسته است تأثیر گفتمان را در ساخت، تبدیل صورت و حفظ قدرت اجتماعی و جامعه اثبات کند. او در الگوی خود یک نظام شبکه‌ای را ارائه داده است که «کارگزاران اجتماعی در آن بازنمایی می‌شوند و در همان‌جا اتحاد ممکن بین انواع گوناگون زبانی، جامعه‌شناختی زبان و خصوصیات گفتمانی آغاز می‌شود» (مقداری و جهانگیری، 1394ش، ص126). لیوون شاخص‌های جامعه‌شناختی ـ معنایی را ملاک تحلیلش قرار داد و دلیل این امر را «نبودن رابطۀ صددرصد مستقیم میان شاخص‌های زبان‌شناختی و نقش آنها» (پهلوان‌نژاد و همکاران، 1388ش، ص54) می‌داند.

تحلیل متون بر اساس شاخص‌های جامعه‌شناختی ـ معنایی زمانی رخ می‌دهد که متون در شرایط اجتماعیِ تولید و مصرف قرار گیرند و به آن مربوط شوند (Richardson, 2007, p. 41)؛ از این رو، بررسی شیوه‌های بازنمایی کارگزاران اجتماعی متن ابزار شناخت خوبی برای این فرایند است. در الگوی لیوون، مجموع افرادی که در یک رویداد حضور دارند با عنوان کارگزاران اجتماعی معرفی می‌شوند.

به‌ طور کلی، مؤلفه‌های گفتمان‌مدار به دو مؤلفة حذف و اظهار تقسیم می‌شوند. در حذف، برخی از کارگزاران اجتماعی حذف می‌شوند. مؤلفة اظهار نیز به دو زیرمجموعة تعیین نقش، تعیین نوع اشاره و تعیین ماهیت تقسیم می‌شود که هر یک از آنها تعاریف و ویژگی‌های خاص خودش را دارد که در ادامه به آنها اشاره می‌شود.

 

4- تحلیل سورة توبه بر اساس مؤلفه‌های جامعه‌شناختی-معنایی

در سورة توبه دو نوع کارگزار اجتماعی حضور دارند: کارگزار اجتماعیِ «خود» که شامل مسلمانان است و کارگزار اجتماعیِ «دیگری» که شامل مشرکان و منافقان است. گفتنی است که همواره در قرآن کریم، حق و پیروان آن در مقابل باطل و پیروان آن تصویرسازی می‌شوند. هر وجودی که منبع خیر و سعادت بشر باشد، مانند خداوند، قرآن، اسلام، توحید و یکتاپرستی، حق شناخته شده؛ اما آنچه منبع شقاوت و بدبختی است، مانند شیطان، بت‌پرستی، ریا و نفاق، باطل شناخته شده ‌است (سلمان، 2022م، ص176). در سورة توبه نیز چنین تصویرسازی وجود دارد. به‌ خاطر محتوای این سوره که اعلام بیزاری از مشرکان و قطع ارتباط با آنها و جهاد علیه آنهاست (الخطیب، 2008م، ص44)، بسامد حضور کارگزاران اجتماعی «دیگری» در این سوره بسیار برجسته است؛ از این رو، در این پژوهش صرفاً مؤلفه‌های گفتمانی ون لیوون بر کارگزاران اجتماعی «دیگری» انطباق داده خواهند شد. این مؤلفه‌ها شامل موارد زیر هستند.

 

4-1- حذف

هرگاه تعدادی از کارگزاران اجتماعی در طی گفتمان بازنمایی نشوند، از مؤلفة حذف استفاده شده ‌است (Van Leeuwen, 2008, p. 32). حذف شامل دو نوع غیرآگاهانه و آگاهانه است. حذف غیرآگاهانه زمانی رخ می‌دهد که مخاطب از هویت کارگزار حذف‌شده باخبر است و آن را می‌شناسد. از آنجا که چنین حذفی برای مخاطب جذابیت ندارد، در تحلیل گفتمان بررسی نمی‌شود. این امر به این خاطر است که ماهیت متون ادبی به چالش کشیدن مخاطب است. در حقیقت، «شاعر در مقام متکلم با استفاده از اطلاعاتی که فرض می‌‌کند مخاطبان فرضی او می‌دانند، اطلاعاتی را که فرض می‌کند مخاطبان او نمی‌دانند، به آنان عرضه می‌کند» (پورنامداریان، 1387ش، ص19)؛ بنابراین، میان ادیب و مخاطب گفت‌وگویی رخ می‌دهد که طی آن اطلاعات جدید و نامعلوم به اطلاعات کهنه و معلوم تبدیل می‌شود (Cook, 1994, p. 54). از این منظر، آن حذفی برای مخاطب جذاب خواهد بود که شامل اطلاعات جدید و نامعلوم باشد؛ یعنی حذف آگاهانه باشد.

حذف آگاهانه زمانی است که تولیدکنندة متن غرض و هدفی برای حذف کارگزار اجتماعی داشته باشد. حذف آگاهانه به دو نوع پنهان‌سازی (suppression) و کم‌رنگ‌سازی (back grounding) تقسیم می‌شود. در پنهان‌سازی، کارگزار اجتماعی به طور کامل حذف می‌شود و اثری از آن در متن باقی نمی‌ماند (Van Leeuwen, 2008, p. 33). برای مثال، در آیات زیر کارگزار اجتماعی به ‌طور کامل حذف شده‌ است:

«بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» (توبه: 1)؛ ترجمه: [این آیات] اعلام بیزارى [و عدم تعهد] است از طرف خدا و پیامبرش نسبت به آن مشرکانى که با ایشان پیمان بسته‏‌اید. مبتدا که واژة «هذه» است از ابتدای سوره حذف شده و «بَرَاءَةٌ» خبر آن است (الدرویش، 1994م، ج4، ص50). از آنجا که قسمت مهمى از این سوره دربارۀ باقی‌ماندة مشرکان و بت‌پرستان و قطع رابطه با آنها و الغای پیمان‌هایى است که با مسلمانان داشتند، می‌توان چنین برداشت کرد که حذف آگاهانة بالا در راستای تبیین مفهوم برائت نسبت به عنصر دیگری یعنی مشرکان و منافقان باشد.

«وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ» (توبه: 3)؛ ترجمه: و [این آیات] اعلامى است از جانب خدا و پیامبرش به مردم در روز حج اکبر. مبتدا که واژة «هذه الآیات» است از ابتدای سوره حذف شده و این حذف صرفاً به عنصر دیگری یعنی مشرکان و منافقان اشاره دارد.

«یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ» (توبه: 74)؛ ترجمه: به خدا سوگند مى‌خورند که [سخن ناروا] نگفته‏اند در حالى که قطعاً سخن کفر گفته و پس از اسلام آوردنشان کفر ورزیده‏اند. مفعول‌به فعل «قالُوا» که عبارت «شیئًا یسیء إلى الرسول وإلى المسلمین» است از این جمله حذف شده ‌است. در ادامة آیه از این سخنان ناروا به کفر تعبیر شده ‌است.

«وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ هَلْ یَرَاکُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَفْقَهُونَ» (توبه: 127)؛ ترجمه: و چون سوره‌اى نازل شود بعضى از آنان به بعضى دیگر نگاه مى‌کنند [و مى‏گویند] آیا کسى شما را مى‌بیند سپس [مخفیانه از حضور پیامبر] بازمى‏گردند خدا دلهایشان را [از حق] برگرداند زیرا آنان گروهى هستند که نمى‏فهمند. فعل انْصَرَفُوا که کُنشی است بیانگر اخلاقیات «دیگری»، به گونه‌ای به کار رفته که جار و مجرور مِنْ عِنْدِ الرَّسول از جمله حذف شده است. این حذف نشان‌دهندة بی‌احترامی و بی‌توجهی آنها به پیامبر (ص) و سخنان اوست. این رفتار منافقان و مشرکان ناشی از گستاخی، لجاجت و عدم پذیرش حق است. آنها نه‌ فقط به ظاهر از حضور پیامبر (ص) دور می‌شوند، بلکه در قلب خود نیز نسبت به او و سخنانش بی‌اعتنایی می‌کنند. این موضوع با حدیث امام باقر (ع) که فرمودند: «تسلیم در برابر پیامبر اکرم (ص) به این است که در برابر حکم او قلباً راضی باشی و جز آن را حکم خداوند ندانی» (المجلسی، 1403ق، ج2، ص204)، ارتباطی عمیق دارد. امام باقر (ع) در این حدیث بر اهمیت تسلیم قلبی در برابر پیامبر (ص) تأکید می‌کند. تسلیم واقعی به معنای پذیرش کامل و رضایت قلبی به احکام و دستورات پیامبر (ص) است؛ به گونه‌ای که شخص جز آن را حکم خداوند نداند. این تسلیم قلبی نقطة مقابل رفتار منافقان و مشرکان است که نه فقط در ظاهر، بلکه در باطن نیز از پذیرش حق سر باز می‌زنند.

در کم‌رنگ‌سازی با وجود حذف کارگزار اجتماعی از متن، اثری از او برجای است؛ به ‌طوری که می‌توان به ‌صورت تلویحی به حضور او پی برد (Van Leeuwen, 2008, p. 33)؛ یعنی یک قرینة لفظی در قبل یا بعد از آن عبارت وجود دارد که با درک آن قرینه می‌توان به واژة حذف‌شده پی برد. در آیات زیر چنین حذفی رخ داده است:

«کَیْفَ وَإِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لَا یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً» (توبه: 8)؛ ترجمه: چگونه [براى آنان عهدى است] با اینکه اگر بر شما دست‏ یابند دربارة شما نه خویشاوندى را مراعات مى‌کنند و نه تعهدى را. این آیه با ادات استفهام «کیفَ» آغاز شده و مورد سؤال آن حذف شده است. مورد سؤال همان چیزی است که در آیة قبل نیز به آن اشاره شده است «کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ» و به دلیل تکرار در این آیه کم‌رنگ‌سازی شده ‌است. این بخش از کم‌رنگ‌سازی در راستای بیان ویژگی‌های «دیگری» است که لفظ «المشرکِین» صراحتاً به این گروه اشاره دارد.

«أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ» (توبه: 13)؛ ترجمه: چرا با گروهى که سوگندهاى خود را شکستند و بر آن شدند که فرستادة [خدا] را بیرون کنند و آنان بودند که نخستین‏بار [جنگ را] با شما آغاز کردند نمى‌جنگید. مفعول‌به فعل «بَدَءُوکُمْ» واژۀ محذوف «القتال» است و به این دلیل حذف شده که در ابتدای آیه به ‌صورت صریح در فعل «تُقَاتِلُونَ» به آن اشاره شده است. این حذف که به قرینة لفظی و جلوگیری از اطناب کلام اعمال شده ‌است، دال بر ویژگی جنگ‌ستیزی «دیگری» است؛ زیرا آنان تمایل به ایجاد درگیری و ناآرامی داشتند و حاضر بودند برای رسیدن به اهداف خود به خشونت متوسل شوند.

«کَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّةً وَأَکْثَرَ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا» (توبه: 69)؛ ترجمه: [حال شما منافقان] چون کسانى است که پیش از شما بودند آنان از شما نیرومندتر و داراى اموال و فرزندان بیشتر بودند. آیه با تشبیهی شروع می‌شود که مشبه آن محذوف است. دلیل حذف مشبه اشارة ضمنی و کم‌رنگی است که در آیة قبل از آن وجود دارد. مشبه حالت و ویژگی منافقان است (حالُ المنافقینَ) که خداوند آن را به مانند حال افراد پیش از آنها تشبیه می‌کند که دارای قدرت و وجاهت بودند؛ اما سرنوشت شومی در دنیا برای آنها رقم خورد. منافقان نیز به مانند آنها عاقبت شومی در انتظارشان خواهد بود و زیان بزرگی خواهند دید.

«إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَهُمْ أَغْنِیَاءُ رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ» (توبه: 93)؛ ترجمه: ایراد فقط بر کسانى است که با اینکه توانگرند از تو اجازه [ترک جهاد] مى‏خواهند [و به این] راضى شده‏اند که با خانه‏نشینان باشند و خدا بر دلهایشان مُهر نهاد، در نتیجه آنان نمى‏فهمند. آیه دربارة منافقانی است که توانایی جهاد دارند؛ اما عذر می‌آوردند و در خانه می‌مانند و دستور خدا را ترک می‌کنند. مفعول‌به فعل «یَسْتَأْذِنُونَکَ» واژة «بِمَقْعَدِهِمْ» است که در چند آیة قبلی (آیة 81) نیز صراحتاً به آن اشاره شد که این ویژگی منافقان است.

با بررسی آیات سورة توبه که در ارتباط با کارگزاران اجتماعیِ «دیگری» است، چنین دریافت شد که آیات اندکی هستند که در آنها این نوع از کارگزار اجتماعی یا ویژگی‌ها و صفات مختص آن حذف می‌شوند و اگر هم حذفی رخ داده، از نوع کم‌رنگ‌سازی است؛ یعنی قبل یا بعد از آیات به ویژگی‌های خاص مشرکان و منافقان اشاره شده ‌است. چنین کارکردی به این خاطر است که در زمان پیامبر، منافقان به‌ طور زیرکانه و در خفا با مسلمانان دشمنی می‌کردند؛ به ‌گونه‌ای که در آن دوران تشخیص منافق از غیرمنافق بسیار دشوار بود؛ زیرا منافق به‌ظاهر شبیه مسلمانان است؛ اما در باطن با آنها دشمنی می‌کند (ابن عاشور، 1421ق، ج27، ص352). در سورة آل عمران به‌صراحت اعلام شده که منافق کسی است که برخلاف کفر درونی، در ظاهر خود را مؤمن و معتقد به ارزش‌های دینی نشان می‌دهد: «یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا یَکْتُمُونَ» (آل عمران: 167). به همین دلیل، لازم است در قرآن و به ‌ویژه در سورة توبه ویژگی منافقان برملا شود تا مردم نسبت به آنها آگاهی پیدا کنند و از آنها بیزاری جویند.

 

4-2- اظهار

هرگاه کارگزار اجتماعی به‌وضوح در گفتمان حضور داشته باشد و با تعابیر و اصطلاحات خاصی به آن اشاره شود، مؤلفة اظهار رخ داده ‌است (Van Leeuwen, 2008, p. 32). ون لیوون سه شیوة زیر را برای اظهار کارگزار اجتماعی معرفی می‌کند که عبارت‌اند از: تعیین نقش، تعیین نوع اشاره و تعیین ماهیت.

 

4-2-1- تعیین نقش

منظور از تعیین نقش کلیة نقش‌هایی است که به کارگزار اجتماعی در طول متن داده می‌شود. این نقش‌ها شامل فعال‌سازی و منفعل‌سازی هستند. فعال‌سازی زمانی رخ می‌دهد که کارگزار اجتماعی انجام‌دهندة همة کنش‌های متن باشد و به ‌عنوان نیرویی فعال، پویا و اثرگذار معرفی شود (Ibid, p. 34). در بلاغت سنتی به چنین نقشی فاعل یا کنندة کار می‌گویند. آیاتی متعدد در سورة توبه در توصیف «دیگری» آمده‌اند که در آنها کارگزار اجتماعی «دیگری» به ‌عنوان نقش فعال و مؤثر کُنش مدنظر معرفی شده ‌است؛ از آن ‌جمله است آیات زیر:

«وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَعْلَمُونَ» (توبه: 6)؛ ترجمه: و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان؛ چراکه آنان قومى نادانند. فاعل در فعل «اسْتَجَارَکَ» و «یَسْمَعَ» ضمیر مستتر «هو» است که به «أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» برمی‌گردد و در حقیقت، کنندة اصلی کُنش «پناه آوردن» و «شنیدن» یکی از مشرکان است.

«اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ» (توبه: 31)؛ ترجمه: اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جاى خدا به الوهیت گرفتند. کارگزار اجتماعی «واو» در فعل «اتَّخَذُوا» که به یهودیان و مسیحیان اشاره دارد نقش اصلی و برجسته در کُنش مطرح در این آیه دارد. در این آیه به شرک عملى آنها در مقابل شرک اعتقادى یا به تعبیر دیگر شرک در عبادت اشاره شده ‌است. از آنجا که یهودیان و مسیحیان بدون هیچ قید و شرطی خود را مطیع علما و راهبان خود کرده بودند و حتی احکامی را که مخالف دستورات خداوند بود، واجب‌الاجرا می‌دانستند، قرآن کریم از این اطاعت کورکورانه و غیرمنطقی با تعبیر عبادت یاد کرده است؛ از این رو، فحوای آیه برای تعیین نقش «دیگری» است.

«یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» (توبه: 32)؛ ترجمه: مى‏خواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند ولى خداوند نمى‏گذارد تا نور خود را کامل کند. هرچند کافران را خوش نیاید. در این آیه چند کُنش مطرح هستند که کنندة همة آنها گروهی از افراد خاص هستند که ویژگی مشترکی در همة آنهاست و خداوند آنها را تحت عنوان کافر جمع کرده است. این گروه به ‌عنوان گروه «دیگری» در مقابل قطب «خودی» یعنی خداوند و معتقدان به خداوند قرار می‌گیرند.

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ» (توبه: 34)؛ ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده‏اید بسیارى از دانشمندان یهود و راهبان اموال مردم را به ناروا مى‌خورند و [آنان را] از راه خدا باز مى‌دارند و کسانى که زر و سیم را گنجینه مى‌کنند و آن را در راه خدا هزینه نمى‌کنند ایشان را از عذابى دردناک خبر ده. در این آیه صراحتاً دانشمندان یهود و راهبان به ‌عنوان کارگزاران اجتماعیِ «دیگری» معرفی شده‌اند؛ زیرا از آنها کُنش‌هایی سر می‌زند که خارج از دایرة انسانیت است. برجسته‌سازی این گروه به ‌واسطة ادات تأکیدی «إنَّ» نیز بر شدت حکم صادرشده در این آیه می‌افزاید.

«إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ» (توبه: 45)؛ ترجمه: تنها کسانى از تو اجازه مى‏خواهند [به جهاد نروند] که به خدا و روز بازپسین ایمان ندارند و دل‌هایشان به شک افتاده و در شک خود سرگردانند. ترک جهاد یکی از کُنش‌های منفوری است که صرفاً از کارگزاران اجتماعی «دیگری» سر می‌زند؛ زیرا آنها اعتقادی به خداوند و روز قیامت ندارند و در دل‌هایشان شک و تردید رخنه کرده ‌است.

ون لیوون نوع دوم تعیین نقش را منفعل‌سازی معرفی می‌کند و آن را این‌چنین تعریف می‌کند: «هرگاه کارگزار اجتماعی به گونه‌ای تصویرسازی شود که گویی کُنش را به‌اجبار پذیرفته و به آن تن داده است، نقش آن کارگزار منفعل‌سازی است (Ibid, p. 35). در زبان عربی، منفعل‌سازی به دو شکل مستقیم (در قالب مفعول به مستقیم) و غیرمستقیم (در قالب مفعول‌به با واسطه) نمود می‌یابد. در سورة توبه، کارگزار اجتماعی «دیگری» به مانند فعال‌سازی، حضوری مستمر در منفعل‌سازی دارد. برخی از این آیات عبارت‌اند از:

«فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ» (توبه: 5)؛ ترجمه: پس چون ماه ‌هاى حرام سپرى شد مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهى به کمین آنان بنشینید. مشرکان یکی از برجسته‌ترین کارگزاران اجتماعی هستند که در آیاتی متعدد همچون این آیه به ‌عنوان «دیگری» شناخته شده‌اند و دستور جهاد با آنها داده شده ‌است و در حقیقت، کُنش جهاد بر آنها تحمیل می‌شود.

«أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ» (توبه: 13)؛ ترجمه: چرا با گروهى که سوگندهاى خود را شکستند و بر آن شدند که فرستادة [خدا] را بیرون کنند نمی‌جنگید. کافران به ‌عنوان «دیگری»، کارگزار اجتماعی معرفی می‌شوند که در مقابل مسلمانان پیمان‌شکنی می‌کنند. در این آیه استفهام در معنای امر است؛ از این رو، به ‌صورت ضمنی دستور داده شده است که کُنش جهاد باید بر این گروه از کارگزاران اجتماعی اعمال شود.

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَکُمْ وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإِیمَانِ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (توبه: 23)؛ ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده‏اید اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند [آنان را] به دوستى مگیرید و هر کس از میان شما آنان را به دوستى گیرد آنان همان ستمکارانند. در این آیه حکمی صریح دربارة اعضای خانواده‌ای که از دایرة اسلام خارج شده‌اند صادر شده ‌است؛ اینکه آنها به ‌عنوان کارگزار «دیگری» شناخته می‌شوند و نباید با آنها دوستی برقرار شود. کُنش «پرهیز از دوستی» بر این دسته از کارگزاران اجتماعی اعمال شده ‌است و گفتمان این آیه در قالب منفعل‌سازی کافران تصویرسازی شده است.

«قَاتِلُوا الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ» (توبه: 29)؛ ترجمه: با کسانى از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمى‌آورند و آنچه را خدا و فرستاده‏اش حرام گردانیده‏اند حرام نمى‌دارند و متدین به دین حق نمى‏گردند کارزار کنید تا با [کمال] خوارى به دست ‏خود جزیه دهند. مشرکان به‌ عنوان تنها کارگزار مهم این آیه معرفی شده‌اند که کُنش جهاد در مقابل آنها دربارة این گروه صادر شده است.

یکی دیگر از اشکال منفعل‌سازی استفاده از فعل مجهول است. فعل مجهول کارکردهایی متعدد دارد که یکی از آنها برجسته‌سازی مفعول است (انوری و احمدی گیوی، 1371ش، ص70). گاه کارگزار اجتماعی در قامت مفعول قرار دارد و حضور آن در بافت جمله آن‌قدر اهمیت دارد که کارگزار اجتماعیِ فاعل را حذف می‌کند و خود جانشین آن می‌شود؛ مانند آیة زیر که در آن اعضای بدن کارگزار اجتماعیِ «دیگری» نقش منفعل‌سازی گفتمان را ایفا می‌کنند: «یَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ» (توبه: 35)؛ ترجمه: روزى که آن [گنجینه]ها را در آتش دوزخ بگدازند و پیشانى و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ کنند [و گویند] این است آنچه براى خود اندوختید پس [کیفر] آنچه را مى‏اندوختید بچشید. دانشمندان یهود و راهبانی که با نام دین اموال مردم را اخاذی می‌کنند، در روز قیامت با اموالِ گداخته‌شده، بر پیشانی و پهلو و پشت آنان مهر زده خواهد شد. فاعل (الله) که معلوم و مشخص است حذف می‌شود و مفعول‌به (جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ) در جایگاه آن قرار می‌گیرد و منفعل‌سازی رخ می‌دهد.

 

4-2-2- تعیین نوع اشاره

هر کارگزار اجتماعی به ‌طور هم‌زمان دارای مشخصه‌ای است که می‌تواند مخاطب را برای شناخت دقیق وی یاری رساند. در الگوی ون لیوون، تعیین نوع اشاره بدان معناست که نوع کارگزار اجتماعی که در متن به آن اشاره می‌شود، تعیین شود؛ بنابراین، اگر کارگزار اجتماعی دارای مشخصة انسانی باشد، با عبارت‌ها و مشخصاتی به آن اشاره می‌شود که مختص انسان است و اگر کارگزار اجتماعی دارای مشخصة غیرانسانی باشد، در تعیین آن از عبارت‌ها و اوصافی می‌شود که مختص انسان نیست. ون لیوون نوع اول را تشخص‌بخشی و نوع دوم را تشخص‌زدایی می‌نامد (Ibid, p. 36).

تشخص‌بخشی: تشخص‌بخشی که به دادن مشخصه‌های انسانی به کارگزار اجتماعی اطلاق می‌شود، به دو نوع مشخص‌سازی و نامشخص‌سازی تقسیم می‌شود. اگر هویت کارگزار اجتماعی که در قالب مشخصه‌های انسانی بازنمایی شده است‌، واضح و مشخص باشد و به‌ صورت فردی شناخته‌شده معرفی شود، در این صورت مشخص‌سازی رخ داده ‌است (Ibid, p. 37). مشخص‌سازی نقشی مهم در متن ایفا می‌کند؛ زیرا علاوه بر نسبت ‌دادن معنا و ارزش‌های اجتماعی خاص به کارگزار اجتماعی، نوعی انسجام بین او با دیگر کارگزاران اجتماعی توصیف‌شده در متن نیز به ‌وجود می‌آورد. مشخص‌سازی به ‌واسطة روش پیوند (استفاده از حروف عطف همچون واو، فاء و ثمّ)، تفکیک (استفاده از حروف لَکِن، أمّا و بَلْ)، نام‌دهی (استفاده از نام‌های خاص و اسم‌های عام)، طبقه‌بندی (استفاده از القاب و عناوین)، تک‌موردی (دادن یک ویژگی به کارگزار اجتماعی) و چندموردی (دادن چند ویژگی به کارگزار اجتماعی) انجام می‌شود. در زیر، به برخی از آیاتی که در توصیف «دیگری» هستند و در آنها فرایند مشخص‌سازی رخ داده است، اشاره می‌شود:

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ» (توبه: 73)؛ ترجمه: اى پیامبر با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و چه بد سرانجامى است. (مشخص‌سازی کارگزار اجتماعی «دیگری» با استفاده از طبقه‌بندی و دادن دو لقب منفور به این افراد انجام شده ‌است.)

«فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ» (توبه: 76)؛ ترجمه: پس چون از فضل خویش به آنان بخشید بدان بخل ورزیدند و به حال اعراض روى برتافتند. (پیوند دادن دو ویژگی بارز بخل و روی‌گردانی از حق که منتسب به کارگزار اجتماعی «دیگری» است.)

«وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ» (توبه: 84)؛ ترجمه: و هرگز بر هیچ مرده‏اى از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نایست؛ چراکه آنان به خدا و پیامبر او کافر شدند و در حال فسق مردند. (طبقه‌بندی کارگزار اجتماعی «دیگری» با عنوان فَاسِقُونَ)

«وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ یَتَّخِذُ مَا یُنْفِقُ مَغْرَمًا وَیَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوَائِرَ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (توبه: 98)؛ ترجمه: و برخى از آن بادیه‏نشینان کسانى هستند که آنچه را [در راه خدا] هزینه می‌کنند خسارتى [براى خود] مى‏‌دانند و براى شما پیشامدهاى بد انتظار مى‏برند پیشامد بد براى آنان خواهد بود و خدا شنواى داناست. (دو ویژگی پرهیز از انفاق و آسیب‌رسانی به مسلمانان به‌ گونه‌ای با هم پیوند خورده‌اند که برای مشخص‌سازی کارگزار اجتماعی «دیگری»، یعنی منافقان، استفاده شود.)

«وَمِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ» (توبه: 101)؛ ترجمه: و برخى از بادیه‏نشینانى که پیرامون شما هستند منافقند و از ساکنان مدینه [نیز عده‏اى] بر نفاق خو گرفته‏اند. (طبقه‌بندی کارگزارانی خاص به نام منافق که دشمن سرسخت مسلمانان هستند.)

«وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَکُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ» (توبه: 107)؛ ترجمه: و آنهایى که مسجدى اختیار کردند که مایة زیان و کفر و پراکندگى میان مؤمنان است و [نیز] کمینگاهى است براى کسى که قبلاً با خدا و پیامبر او به جنگ برخاسته بود. (پیوند چند ویژگی منفی زیان، کفر، تفرقه و آسیب‌رسانی برای هویت کارگزار اجتماعی و آن مسجدی است که توسط منافقان احداث شد.)

«مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَلَوْ کَانُوا أُولِی قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ» (توبه: 113)؛ ترجمه: بر پیامبر و کسانى که ایمان آورده‏اند سزاوار نیست که براى مشرکان پس از آنکه برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند طلب آمرزش کنند هرچند خویشاوند [آنان] باشند. (طبقه‌بندی کارگزار اجتماعی «دیگری» به صفت شرک و اهل دوزخ)

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» (توبه: 123)؛ ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده‏اید با کافرانى که مجاور شما هستند کارزار کنید و آنان باید در شما خشونت بیابند و بدانید که خدا با تقواپیشگان است. (طبقه‌بندی گروهی خاص به نام کفار برای مشخص‌سازی این گروه برای مخاطب)

«وَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ کَافِرُونَ» (توبه: 125)؛ ترجمه: اما کسانى که در دل‌هایشان بیمارى است پلیدى بر پلیدی‌شان افزود و در حال کفر درمى‏گذرند. (تفکیک هویت منافقان از هویت مؤمنانی که در آیة قبل مشخص‌سازی شد)

«أَوَلَا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لَا یَتُوبُونَ وَلَا هُمْ یَذَّکَّرُونَ» (توبه: 126)؛ ترجمه: آیا نمى‏بینند که آنان در هر سال یک یا دو بار آزموده مى‌شوند باز هم توبه نمى‌کنند و عبرت نمى‏گیرند. (پیوند دو ویژگی توبه نکردن و عبرت نگرفتن منافقان به واسطة حرف عطف «واو» در راستای مشخص‌سازی هویت منافقان)

در زبان عربی، نامشخص‌سازی به ‌واسطة واژگانی عمومی و نامشخص همچون الکل، البعض، الجمیع، الناس، الأحد، الفریق، القوم، الجماعة، الطائفة، العدد، الفلان، الأکثر، اسماء موصول و غیره که بر فرد یا گروه نامشخص انسانی دلالت دارند، انجام می‌شود، مانند آیات زیر:

«وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَعْلَمُونَ» (توبه: 6)؛ ترجمه: و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان چرا که آنان قومى نادانند. در این آیه از واژة نامشخص «أحَدٌ» استفاده شده ‌است تا بر فردی نامعلوم از کارگزار اجتماعی «دیگری» که احتمال دارد در آینده به مسلمانان پناه ببرد، دلالت کند.

«وَإِنْ نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ» (توبه: 12)؛ ترجمه: و اگر سوگندهاى خود را پس از پیمان خویش شکستند و شما را در دینتان طعن زدند پس با پیشوایان کفر بجنگید؛ چراکه آنان را هیچ پیمانى نیست باشد که [از پیمان‏شکنى] باز ایستند. پیشوایان کفر تعداد بسیار زیادی هستند که نام آنها در این آیه مشخص نشده ‌است؛ زیرا در آن دوران افراد بسیار زیادی از «دیگری» پیمان‌شکنی و با اسلام مقابله کردند.

«أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» (توبه: 13)؛ ترجمه: چرا با گروهى که سوگندهاى خود را شکستند و بر آن شدند که فرستاده [خدا] را بیرون کنند و آنان بودند که نخستین‏ بار [جنگ را] با شما آغاز کردند نمى‌جنگید آیا از آنان مى‏ترسید با اینکه اگر مؤمنید خدا سزاوارتر است که از او بترسید. به علت نامشخص بودن نام و نسبت افرادی که پیمان‌شکنی کردند و همچنین تعداد زیاد آنها، از واژة «قَوم» برای تعیین آنها استفاده شده ‌است.

«قَاتِلُوا الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ» (توبه: 29)؛ ترجمه: با کسانى از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمى‏آورند و آنچه را خدا و فرستاده‏اش حرام گردانیده‏اند حرام نمى‌دارند کارزار کنید. (نامشخص‌سازی دشمنان اسلام به‌ واسطة واژة عمومی «الَّذِینَ»)

«إِنَّ کَثِیرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ» (توبه: 34)؛ ترجمه: بسیارى از دانشمندان یهود و راهبان اموال مردم را به ناروا مى‌خورند و [آنان را] از راه خدا بازمى‌دارند. از آنجا که تعداد دانشمندان یهود و راهبانی که به نام دین از مردم سوءاستفاده می‌کنند زیاد است، از واژة مبهم «کَثِیرًا» برای نامشخص‌سازی هویت آنها استفاده شده ‌است.

«وَقَاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» (توبه: 36)؛ ترجمه: و همگى با مشرکان بجنگید چنانکه آنان همگى با شما مى‌جنگند و بدانید که خدا با پرهیزگاران است. از آنجا که فرد یا افرادی مشخص از مشرکان با مسلمانان اعلام جنگ نکردند، بلکه بیشتر آنها چنین کاری کردند، این کارگزار اجتماعی به ‌واسطة واژة «کَافَّةً» نامشخص‌سازی شده‌ است.

«وَمِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ» (توبه: 58)؛ ترجمه: و برخى از آنان در [تقسیم] صدقات بر تو خرده مى‏گیرند پس اگر از آن [اموال] به ایشان داده شود خشنود مى‏گردند و اگر از آن به ایشان داده نشود به‌ناگاه به خشم مى‏آیند. «وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ» (توبه: 61)؛ ترجمه: و از ایشان کسانى هستند که پیامبر را آزار مى‏دهند و مى‏گویند او زودباور است. حرف جر «مِن» گاه بر جزئی از افراد یک گروه دلالت دارد که به آن «مِن» بعضیه می‌گویند. در این دو آیه نیز «مِن» بر تعدادی از مشرکان که نام آنها مشخص نیست، دلالت دارد.

«أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِیهَا ذَلِکَ الْخِزْیُ الْعَظِیمُ» (توبه: 63)؛ ترجمه: آیا ندانسته‏اند که هر کس با خدا و پیامبر او درافتد براى او آتش جهنم است که در آن جاودانه خواهد بود این همان رسوایى بزرگ است. اسم موصول «مَن» که از جملۀ موصول‌های عام است، بر تعدادی نامشخص از گروه‌های «دیگری» دلالت دارد؛ افرادی که صراحتاً با خدا و پیامبر خدا دشمنی می‌کنند و سرانجامشان آتش دوزخ است.

«لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ کَانُوا مُجْرِمِینَ» (توبه: 66)؛ ترجمه: عذر نیاورید شما بعد از ایمانتان کافر شده‏اید اگر از گروهى از شما درگذریم گروهى [دیگر] را عذاب خواهیم کرد؛ زیرا آنان تبهکار بودند. (واژة عمومی «طَائِفَة» که بر تعدادی نامشخص از مشرکان دلالت دارد که مرتکب جرمی بزرگ شده‌اند.)

«الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ» (توبه: 67)؛ ترجمه: مردان و زنان دو چهره [همانند] یکدیگرند به کار ناپسند وامى‌دارند و از کار پسندیده باز مى‌دارند و دست‌هاى خود را [از انفاق] فرو مى‏بندند. (واژة مبهم «بَعْض» که بر تعدادی نامشخص از منافقان دلالت دارد که احکام خداوند را نقض و برخلاف آن عمل می‌کنند.)

«وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ» (توبه: 84)؛ ترجمه: و هرگز بر هیچ مرده‏اى از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نایست؛ زیرا آنان به خدا و پیامبر او کافر شدند و در حال فسق مردند. (واژة مبهم «أَحَدٍ» که بر تعدادی نامشخص از منافقان دلالت دارد که احکام خداوند را نقض و برخلاف آن عمل می‌کنند.)

تشخص‌زدایی: هرگاه کارگزار اجتماعی با مشخصه‌های غیرانسانی بازنمایی شود، از شیوة تشخیص‌زدایی استفاده شده ‌است (Ibid, p. 36). این شیوه دارای دو مقولة انتزاعی ‌کردن و عینی‌ کردن است. در انتزاعی‌ کردن «صفت یا یک ویژگی کارگزار جایگزین او می‌شود و کارگزار به این شیوه بازنمایی می‌شود» (Ibid). در عینی ‌کردن، «کارگزار اجتماعی به کمک کارگزار دیگری بازنمایی می‌شود» (Ibid). در صورتی که «کارگزار اجتماعی دلالت بر مکان داشته باشد، عینی ‌کردن از نوع مکان‌مداری است؛ و اگر ابزار باشد، از نوع ابزارمداری؛ و اگر گفتار و نوشتارِ کارگزار باشد، از نوع گفته‌مداری؛ و اگر عینی ‌کردن با اشاره به بخشی از بدن کارگزار اجتماعی صورت گیرد، از نوع اندام‌مداری است» (Ibid). از آنجا که محتوای سورة توبه در ارتباط با قطع ارتباط با مشرکان و منافقان است، بخش عمدة سوره در ارتباط با ویژگی‌ها و اخلاقیات مشرکان و منافقان و شیوه‌های رویارویی مسلمانان با آنهاست. از این منظر، طبیعی می‌نماید که شیوة تعیین نوع اشاره بیشتر بر پایة تشخص‌بخشی (بازنمایی مشخصه‌های انسانی کارگزار اجتماعی) باشد تا بر اساس تشخص‌زدایی (بازنمایی مشخصه‌های غیرانسانی کارگزار اجتماعی). اما در چند آیه شاهد تشخص‌زدایی کارگزار اجتماعی «دیگری» هستیم؛ از آن‌ جمله آیه‌ای است که دربارة مسجد ضرار (پایگاه منافقان برای مقابله با پیامبر) نازل شده ‌است: «وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَکُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ» (توبه: 107)؛ ترجمه: و آنهایى که مسجدى اختیار کردند که مایة زیان و کفر و پراکندگى میان مؤمنان است و [نیز] کمینگاهى است براى کسى که قبلاً با خدا و پیامبر او به جنگ برخاسته بود. در این آیه، به‌جای اینکه از مشخصه‌های انسانی مربوط به کارگزار اجتماعی استفاده شود، مکان منتسب به منافقان به ‌عنوان مشخصة غیرانسانی این کارگزار اجتماعی معرفی شد؛ بنابراین، در این آیه تشخص‌زدایی از نوع مکان‌مداری رخ داده است.

در آیه‌ای دیگر، به‌ خاطر شدت نفرت از کارگزار اجتماعی «دیگری»، مکانی که به آن منتسب است نیز مورد نفرت و بیزاری واقع شده ‌است؛ بنابراین، خداوند به پیامبر دستور می‌دهد بر سر قبرِ (مکان‌مداری) این کارگزار اجتماعی نایستد؛ زیرا آنها فاسق هستند: «وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ» (توبه: 84)؛ ترجمه: و هرگز بر هیچ مرده‏اى از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نایست؛ زیرا آنان به خدا و پیامبر او کافر شدند و در حال فسق مردند. (تشخص‌زدایی از نوع مکان‌مداری).

همچنانکه منافقان مورد غضب و خشم خداوند قرار دارند، ابزارها و اشیای منتسب به آنها نیز مورد غضب خداوند هستند. در آیة زیر، اموال و دارایی‌های منافقان به ‌عنوان ابزار برجستة منتسب به آنها در نظر گرفته شده‌اند: «وَلَا تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ» (توبه: 85)؛ ترجمه: و اموال و فرزندان آنان تو را به شگفت نیندازد جز این نیست که خدا مى‏خواهد ایشان را در دنیا به وسیلة آن عذاب کند و جانشان در حال کفر بیرون رود. (تشخص‌زدایی از نوع ابزارمداری).

«ذَلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ» (توبه: 30)؛ ترجمه: این سخنى است [باطل] که به زبان مى‌آورند و به گفتار کسانى که پیش از این کافر شده‏اند شباهت دارد خدا آنان را بکشد چگونه [از حق] بازگردانده مى‏شوند. گفتار منافقان همچون رفتار و کردار آنها نامقبول و از دایرة اسلام خارج است. در این آیه، هویت کارگزار اجتماعی در قالب گفته‌مداری تشخص‌زدایی شده ‌است.

«لَا یَزَالُ بُنْیَانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَةً فِی قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» (توبه: 110)؛ ترجمه: همواره آن ساختمانى که بنا کرده‏اند در دل‌هایشان مایة شک [و نفاق] است تا آنکه دل‌هایشان پاره پاره شود و خدا داناى سنجیده‏کار است. شالوده و بنیاد فکری منافقان بر پایة خیانت و نفاق و دروغ است؛ بنابراین، واژة «بُنْیَان» که ابزار و جزء لاینفک هر فرد به حساب می‌آید، برای تشخص‌زدایی کارگزار اجتماعی به شیوة ابزارمداری استفاده شده است.

«وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ هَلْ یَرَاکُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَفْقَهُونَ» (توبه: 127)؛ ترجمه: و چون سوره‏اى نازل شود بعضى از آنان به بعضى دیگر نگاه مى‌کنند [و مى‏گویند] آیا کسى شما را مى‌بیند سپس [مخفیانه از حضور پیامبر] بازمى‏گردند خدا دل‌هایشان را [از حق] برگرداند؛ زیرا آنان گروهى هستند که نمى‏فهمند. اجزای بدن منافقان نیز مانند خود آنها پوچ و تهی است و از راه حق منحرف است؛ بنابراین، این کارگزار اجتماعی به ‌واسطة شیوة اندام‌مداری، تشخص‌زدایی شده ‌است.

4-2-3- تعیین ماهیت

تعیین ماهیت شیوه‌ای از بازنمایی کارگزار اجتماعی است که طی آن کارگزار اجتماعی به‌ صورت عام (جنس) یا خاص (نوع) بازنمایی می‌شود» (Ibid, p. 37). اگر کارگزار اجتماعی ماهیت عمومی و کلی داشته باشد، به آن جنس ارجاعی می‌گویند و در صورتی که کارگزار اجتماعی ماهیتی خصوصی و ویژه داشته باشد، به آن نوع ارجاعی می‌گویند (Ibid, p. 37). از آنجا که در سورة توبه صراحتاً ماهیت کارگزار اجتماعی «دیگری» برملا شده و تمامی خصوصیات و ویژگی‌های آن برای مسلمانان بازگو شده ‌است، تعیین ماهیت این کارگزار اجتماعی معمولاً از طریق نوع ارجاعی و با واژگانی همچون «المشرکین»، «الکافرین»، «المنافقین»، «الظالمین» و فعل‌ها و مشتقات آن رخ می‌دهد. به آیات زیر بنگرید:

«لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ کَانُوا مُجْرِمِینَ» (توبه: 66)؛ ترجمه: عذر نیاورید شما بعد از ایمانتان کافر شده‏اید اگر از گروهى از شما درگذریم گروهى [دیگر] را عذاب خواهیم کرد؛ زیرا آنان تبهکار بودند. (اطلاق صفت خاص گناهکار به افرادی که بعد از ایمان، کفر ورزیدند)

«وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا هِیَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِیمٌ» (توبه: 68)؛ ترجمه: خدا به مردان و زنان دو چهره و کافران آتش جهنم را وعده داده است در آن جاودانه‏اند آن [آتش] براى ایشان کافى است و خدا لعنتشان کرده و براى آنان عذابى پایدار است. (اطلاق صفت خاص نفاق و کفر به کارگزار اجتماعی دیگری)

«أُولَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (توبه: 69)؛ ترجمه: همان‌گونه که آنان فرو رفتند آنان اعمالشان در دنیا و آخرت به هدر رفت و آنان همان زیانکارانند. (اطلاق صفت خاص زیانکار به افرادی که اعمال آنها پوچ و تهی است).

«وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ» (توبه: 84)؛ ترجمه: و هرگز بر هیچ مرده‏اى از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نایست؛ زیرا آنان به خدا و پیامبر او کافر شدند و در حال فسق مردند. (اطلاق صفت خاص فسق به افرادی که نسبت به خداوند و پیامبر خدا کفر ورزیدند)

«وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ» (توبه: 107)؛ ترجمه: و خدا گواهى مى‏دهد که آنان قطعاً دروغگو هستند. (کسانی ‌که مسجد ضرار را به‌ عنوان پناهگاه خود برای توطئه‌چینی علیه مسلمنان اتخاذ کردند، ماهیت آنها تحت عنوان دروغگویان بازنمایی شده ‌است)

«وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» (توبه: 109)؛ ترجمه: و خداوند گروه ستمگر را هدایت نمی‌کند. (اطلاق صفت خاص ظلم به افرادی که به تعبیر این آیه، سُست‌بنیاد و پوچ هستند)

«مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ وَلَوْ کَانُوا أُولِی قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ» (توبه: 113)؛ ترجمه: بر پیامبر و کسانى که ایمان آورده‏اند سزاوار نیست که براى مشرکان پس از آنکه برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند طلب آمرزش کنند هرچند خویشاوند [آنان] باشند. (اطلاق صفت خاص مشرک و جهنمی به افرادی که با پیامبر خداوند اعلام دشمنی کردند).

«وَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ کَافِرُونَ» (توبه: 125)؛ ترجمه: اما کسانى که در دل‌هایشان بیمارى است پلیدى بر پلیدیشان افزود و در حال کفر درمى‏گذرند. (اطلاق صفت خاص کفر به افرادی که بیماردل هستند)

«صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَفْقَهُونَ» (توبه: 127)؛ ترجمه: خدا دل‌هایشان را [از حق] برگرداند؛ زیرا آنان گروهى هستند که نمى‏فهمند. (اطلاق صفت خاص نادان به افرادی که دل‌هایشان از راه حق دور گشته است).

 

  1. 5- نتیجه‌گیری
  2. در پاسخ به پرسش نخست پژوهش که در راستای کشف صورت‌های حذف و اظهار کارگزاران اجتماعیِ «دیگری» در سورة توبه مطرح شد، این حقیقت آشکار شد که گفتمان «دیگری» در سورة توبه به ‌گونه‌ای بازنمایی شده است که به نظر می‌رسد مؤلفة اظهار کارگزارن اجتماعی با تمامی زیرشاخه‌هایش حضور بیشتری از مؤلفة حذف کارگزارن اجتماعی دارد. علت چنین کارکردی را می‌توان در پیام اصلی این سوره ردیابی کرد. پیام اصلی سورة توبه توجه دادن مسلمانان به ضرورت پاک‌سازی اندیشه و عمل از هر گونه آلودگی‌های فکری و عملی مرتبط با کفر و نفاق است. این سوره از مسلمانان می‌خواهد تا از اسلامِ سودجویانه و مصلحت‌طلبانه که فقط در ظاهر به دین پایبند است، اما در باطن به منافع شخصی یا گروهی می‌اندیشد، توبه کنند و به سوی اسلام ناب و خالص بازگردند. سورة توبه با بیانی روشن و قاطع، مرزهای تولّا و تبرّا را مشخص می‌کند و به مسلمانان هشدار می‌دهد که نباید در روابط خود با مشرکان و منافقان دچار سهل‌انگاری یا تسامح شوند. این سوره تأکید می‌کند که دوستی با مؤمنان و بیزاری از دشمنان دین نه فقط یک وظیفة دینی، بلکه یک ضرورت راهبردی برای حفظ هویت و وحدت جامعة اسلامی است. در واقع، تولّا و تبرّا به ‌عنوان یک اصل ارتباطی، نقشی تعیین‌کننده‌ در شکل‌دهی به روابط اجتماعی و سیاسی مسلمانان دارد. با در نظر گرفتن این پیام و قرار دادن آن در بافت موقعیتی که سورة توبه در آن نازل شده است، این نتیجه حاصل می‌شود که لازم است در تمامی آیات سوره، ویژگی‌های کارگزار اجتماعی (منافقان و مشرکان) برای عموم برملا شود و تمامی صفات آنها به‌جای اینکه با اهداف مصلحت‌طلبانه پوشیده بماند، در قالب شگردهای گفتمانی اظهار، هویت‌سازی شود؛ بنابراین، در این سوره مؤلفه‌های اظهار به‌ طور برجسته ظاهر شده‌اند تا گفتمان سورة توبه در هویت‌دهی و اشاره به کارگزاران اجتماعی «دیگری» موفق عمل کند.
  3. در پاسخ به پرسش دوم پژوهش که در راستای تبیین انگیزه‌های اعمال عناصر گفتمانی ون لیوون بر کارگزاران اجتماعیِ «دیگری» در سورة توبه مطرح شد، این نتیجه حاصل شد که عناصر گفتمانی سورة توبه با انگیزة برملاسازی هویت کارگزاران اجتماعیِ «دیگری» به کار رفته‌اند. کنش‌های گفتاری مربوط به «دیگری» معمولاً مرتبط به بافت اجتماعی هستند که این سوره بر اساس آن نازل شده ‌است و این امر بر کارآیی تحلیل گفتمان‌مدار ون لیوون در بررسی آیات مختص «دیگری» تأکید می‌کند. سورة توبه از عناصر گفتمانی منحصر‌به‌فردی برخوردار است؛ به‌ طوری که در بازنمایی کارگزار اجتماعی دیگری (منافقان، مشرکان و کفار) از تمامی کُنش‌های گفتاری مختص «دیگری» استفاده شده ‌است؛ بنابراین، خداوند در این سوره با به‌کارگیری تمامی ظرفیت‌های زبانی، کلامی و معنایی، گفتمان تولّا و تبرّا را در اندیشة عموم نهادینه کرده ‌است.

 

[1] Van Leeuwen

The Holy Quran

Al-Darwish, M. (1994). I'rab al-Qur'an wa Bayanih (4th ed.). Beirut: Dar al-Yamama. [In Arabic]

Al-Khatib, H. A. (2008). The goals and purposes of the topics of Surat Al-Tawbah: An analytical study [The Islamic University of Gaza: Master’s thesis]. [In Arabic]

Al-Majlisi, M. B. (1983). Bihar al-Anwar (2nd ed.). Beirut: Dar Ihya’ al-Turath al-Arabi. [In Arabic]

Anvari, H., & Ahmadi Givi, H. (1982). Persian grammar 2 (2nd edition). Tehran: Fatemi. [In Persian]

Arab Yusufabadi, A., Abdollahzadeh, F., & Afzali, F. (2017). The Greeks Dictionary of the Systematic Dialogue: A Statistical Survey. Quranic Knowledge  Research, 9(33), 139-162. https://doi.org/10.22054/rjqk.2019.34572.1751 [In Persian]

Cook, G. (1994). Discourse and Literature. Oxford University Press.

Ibn Ashour, M. (2015). Al-Tahrir & Al-Tanvir (1nd edition). Beirut: Arab History Foundation. [In Arabic]

Maktabi, E., Tohidfam, M., Bakhshayesh Ardestani, A., & Darvishpour, H. (2023). The Representation of Freedom in the Press during the Constitutionalist Era in Iran through van Leeuwen’s Model. Political Science, 26(101), 222-245.  https://doi.org/10.22081/psq.2023.62841.2598 [In Persian]

Meghdari, S. S., & Jahangiri, Sh. (2016). A Critical Discourse Analysis of Holy Defense Poetry for children according to van Leeuwen’s approach (2008). Literary Text Research, 19(65), 121-160. https://doi.org/20.1001.1.22517138.1394.19.65.6.2 [In Persian]

Memizadeh, M., Zahiri Nav, B., Pouralkhas, S., & Navaei Moghadam, A. (2020). Critical reading of Dolatabadi's "Bani-Adam" collection based on Theo Van Leeuwen 's social semiotics approach. Pazhūhish-i Źabān va Adabiyyāt-i Farsī, 18(56), 105-132. https://literature.ihss.ac.ir/Article/11648 [In Persian]

Pahlavannejad, M. R., Sahrgard, R., & Fallahi, M. H. (2009). Methods of representing social actors in the publications of the Constitutional Era from the perspective of critical discourse analysis with attention to sociological-semantic discourse components. Linguistics and Khorasan Dialects, 1(1), 51–73. https://profdoc.um.ac.ir/paper-abstract-1014487.html [In Persian]

Pournamdarian, T. (2002). The audience's rhetoric and dialogue with the text. Literary Criticism, 1(1), 11-37. https://www.sid.ir/paper/158243/fa [In Persian]

Richardson, J. E. (2007). Analyzing Newspapers: An Approach from Critical Discourse Analysis. New York: Palgrave Publishing.

Salman, H. S. (2022). The struggle between truth and falsehood in the Holy Qur’an: The story of Abraham, peace be upon him, as an example. College of Basic Education Research, 18(4), 152-182. [In Arabic]

Soltani, S. A. (2001). Power, discourse and language: mechanisms of power flow in the Islamic Republic of Iran (1nd edition). Tehran: Ney. [In Persian]

Taslim Jahromi, F. (2023). Representation of Social Agents in the Satiric Discourse of Ahmad Shamloo Based on Van Leeuwen Pattern. Literary Text Research, 27(97). 367-404.   https://doi.org/10.22054/ltr.2021.54577.3135 [In Persian]

Van Leeuwen, T. (2008). Discourse and Practice, New Tools for Critical Discourse Analysis. Oxford University Press.

Zamani, S. & Khalili, M. (2015). Representation of the other from social agents’ point of view in Ghanoon and Kaveh Newspapers. Jostârhâ-ye Siyasi-ye Mo'âser, 5(14). 77-105. https://civilica.com/doc/1292463 [In Persian]

Zandi, A., Badkhshan, E., & Dehghan, M. (2020). Examining the representation of social actions in the film "The Other's Father" based on van Leeuwen's 2008 model. [University of Kurdistan, Master's thesis]. [In Persian]

قرآن کریم
ابن عاشور، محمد بن طاهر. (1421ق). التحریر والتنویر (ط1). بیروت: مؤسسة التاریخ العربی.
انوری، حسن.، و احمدی گیوی، حسن. (1371ش). دستور زبان فارسی 2 (چاپ هفتم). تهران: فاطمی.
پهلوان‌نژاد، محمدرضا، صحراگرد، رحمان، و فلاحی، محمدهادی. (1388ش). شیوه‌های بازنمایی کارگزاران اجتماعی در نشـریات دورة مشـروطه از منظر گفتمان‌شناسی انتقادی با عنایت به مؤلفه‌های گفتمان‌مدار جامعه‌شناختی ـ معنایی. زبانشناسی و گویشهای خراسان، 1(1)، 51-73. https://profdoc.um.ac.ir/paper-abstract-1014487.html
پورنامداریان، تقی. (1387ش). بلاغت مخاطب و گفت‌وگوی با متن. نقد ادبی، 1(1)، 37-11.   https://www.sid.ir/paper/158243/fa
الخطیب، حسن عبدالله. (2008م). أهداف ومقاصد موضوعات سورة التوبة: دراسة تحلیلیة ]الجامعة الإسلامیة غزة: رسالة الماجستیر[.
تسلیم جهرمی، فاطمه. (1402ش). بازنمایی کارگزاران اجتماعی در گفتمان طنز احمد شاملو بر اساس الگوی ون لیوون. متنپژوهی ادبی، 27(97)، 367-404.    https://doi.org/10.22054/ltr.2021.54577.3135
الدرویش، محیی‌الدین. (1994م). إعراب القرآن وبیانه (ط4). بیروت: دار الیمامة.
زمانی، سمیه و خلیلی، محسن. (1393ش). بازنماییِ دیگری در قالب کارگزاران اجتماعی در روزنامه‌های قانون و کاوه. جستارهای سیاسی معاصر، 5(14)، 105-77. https://civilica.com/doc/1292463
زندی، آرزو، بدخشان، ابراهیم، و دهقان، مسعود. (1399ش). بررسی بازنمایی کنشهای اجتماعی در فیلم «پدر آن دیگری» بر اساس الگوی ون لیوون ۲۰۰۸. ]دانشگاه کردستان: پایان‌نامة کارشناسی ارشد[.
سلطانی، سید علی‌اصغر. (1384ش). قدرت، گفتمان و زبان: سازوکارهای جریان قدرت در جمهوری اسلامی ایران (چاپ اول). تهران: نشر نی.
سلمان، حنان صبحی. (2022م). صراع الحق والباطل فی القرآن الکریم: قصة إبراهیم علیه السلام أنموذجا. أبحاث کلیة التربیة الأساسیة، 18(4)، 152-182.
عرب یوسف‌آبادی، عبدالباسط، عبدالله‌زاده، فؤاد، و افضلی، فرشته. (1397ش). گفتمان‌کاوی نظام زبانی سورة جن: بررسی آماری. معارف قرآنی، 9(33)، 162-139. https://doi.org/10.22054/rjqk.2019.34572.1751
المجلسی، محمدباقر. (1403ق). بحار الانوار (چاپ دوم). بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
مقداری، صدیقه سادات‌، و جهانگیری، شکوفه. (1394ش). تحلیل گفتمان انتقادی شعر دفاع مقدس برای کودکان از منظر رهیافت ون لیوون. متن‌پژوهی ادبی، 19(65)، 121-160.  https://doi.org/20.1001.1.22517138.1394.19.65.6.2
مکتبی، احسان، توحید فام، محمد، بخشایش اردستانی، احمد، و درویش‌پور، حجت‌الله. (1402ش). بازنمایی آزادی در مطبوعات عصر مشروطه مبتنی بر الگوی ون لیوون. علوم سیاسی، 26(101)، 222-245. https://doi.org/10.22081/psq.2023.62841.2598
ممی‌زاده، مریم، ظهیری ناور، بیژن، پورالخاص، شکرالله، و نواختی مقدم، امین. (1399ش). خوانش انتقادی مجموعة «بنی‌آدم» بر اساس رویکرد نشانه‌شناسی اجتماعی تئو ون‌لیوون. پژوهش زبان و ادبیات فارسی، 18(56)، 105-132. https://literature.ihss.ac.ir/Article/11648