The Conceptualization of Jihad in the Holy Qur'an and its Semantic Distinction from Qital (With Emphasis on Verse 73 of Surah At-Tawbah)

Document Type : Research Article

Authors

1 Assistant Professor of Qur'an and Hadith studies, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran

2 Professor of Qur'an and Hadith Studies, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran

3 Associate Professor, Department of Koranic Studies, Faculty of Theology, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran

Abstract

Due to linguistic and semantic complexities of some verses of the Qur'an, "Jihad" and "Qital" are two Qur'anic concepts that evoke the meaning of struggle, war, and conflict. On the other hand, the Holy Qur'an, with its unique structure, seeks a specific purpose with each concept, and one cannot easily replace one concept with another. This research, using an analytical-critical method and a Qur'an-centered approach, aims to illuminate better the Qur'anic conceptualization of Jihad and, in some cases, critiques and examines the views of interpreters. The unidimensional nature of Jihad, its Meccan and Medinan contexts, the use of the term "Mujahid," the connection between Jihad and patience and migration, its unlimited nature, and other factors all reflect the special conceptualization of Jihad in the Qur'anic context. The findings suggest that the use of this concept in its Qur'anic context serves a specific purpose. Therefore, in verses that also depict the atmosphere of war, Jihad can be considered as a form of "struggle" encompassing all activities, actions, and reactions. Additionally, given its ethical and Islamic significance, all necessary prerequisites for Jihad are included. Thus, any sincere effort by Muslims to confront polytheists and hypocrites, and if necessary, to fight polytheists, can be considered Jihad. In summary, any type of struggle that can be "in the way of Allah" and prevents "hindrance to the way of Allah" is considered Qur'anic Jihad, as is the type of fighting that fits this definition.

Keywords

Main Subjects


Article Title [Persian]

مفهوم‌سازی جهاد در قرآن کریم و تمایز معنایی آن با قتال (با تأکید بر آیۀ 73 سورۀ توبه)

Authors [Persian]

  • حسین براتی 1
  • حسن نقی زاده 2
  • عباس اسماعیلی زاده 3
1 استادیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
2 استاد گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
3 دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
Abstract [Persian]

«جهاد» و «قتال» دو مفهوم قرآنی هستند که معنای مبارزه، جنگ و ستیز را تداعی می‌کنند. از طرفی، قرآن کریم با ساختار ویژۀ خود، از به کاربردن هر مفهومی، مقصودی ویژه را دنبال می‌کند و به‌راحتی نمی‌توان هر مفهومی را به‌جای مفهوم دیگر به کار گرفت. پژوهش حاضر، با روشی تحلیلی ـ انتقادی و با رویکردی قرآن‌محور، سعی می‌کند «مفهوم‌سازی» قرآن در بحث جهاد را بهتر نمایان کند و در مواردی به نقد و بررسی آرای مفسران نیز اشاره کند. یک‌سویه بودن مفهوم جهاد، مکی و مدنی بودن آن، به‌کارگیری لفظ مجاهد، پیوند جهاد با هجرت، بی‌حدومرز بودن آن و موارد دیگر، حکایت‌گر مفهوم‌سازی ویژۀ قرآن در مقولۀ جهاد هستند. نتایج نشان می‌دهد به‌کارگیری این مفهوم در بافتار قرآنی آن به منظور خاصی صورت گرفته است؛ بنابراین، می‌توان در آیاتی که فضای جنگ را نیز ترسیم می‌کنند، مفهوم جهاد را به معنای نوعی «مبارزه» در نظر گرفت که هر فعالیت‌ و کنش و واکنشی را شامل شود و از طرفی، با توجه به بار ارزشی و اسلامی آن، تمام مقدمات لازم جهاد تلقی شوند؛ بنابراین، هر تلاش خالصانه‌ای از جانب مسلمانان برای هر گونه رویارویی با مشرکان و منافقان و در صورت نیاز، پیکار با مشرکان و در یک کلام، هر نوع مبارزه‌ای که بتواند «فی سبیل ‌الله» باشد و از «صد عن سبیل الله» ممانعت کند، جهاد قرآنی است؛ چنان‌که قتالی که این‌گونه باشد، مصداق جهاد است.

Keywords [Persian]

  • جهاد
  • قتال
  • جنگ
  • مبارزه
  • مفهوم‌سازی قرآنی
  • سورۀ توبه

  1- طرح مسئله

«جهاد» و «قتال» از جملۀ مفاهیمی هستند که به صورت گسترده، البته با بسامدهایی متفاوت در قرآن کریم به کار رفته­اند و معنای مبارزه، دفاع و جنگ را در ذهن تداعی می­کنند. مفهوم «جهاد» امروزه برای معنای مقابله و درگیری با دشمن به کار می­رود و در سوره­های به اصطلاح مکی و مدنی دیده می­شود. مفهوم «قتال» نیز که دلالتی واضح بر معنای جنگیدن دارد، در آیات بسیاری آمده است که صرف­نظر از اختلاف مفسران در رابطه با آیۀ 20 سورۀ مزمل[i] که برخی آن را با توجه به مکی­ بودن سوره، مکی دانسته­اند (فخر رازی، 1420ق، ج30، ص681؛ بیضاوی، 1418ق، ج5، ص255) و برخی آن را مدنی به شمار آورده­اند (زمخشری، 1407ق، ج4، ص634؛ طباطبایی، 1417ق، ج20، ص74)، فقط در سوره­های مدنی به گونه­های مختلف به کار برده شده است. البته در این میان، مفهوم «حرب» (الانفال: 57)، «غزا» (آل‌عمران: 156) و «دفاع»[ii] (الحج: 38) نیز در بسامدی کمتر نسبت به دو واژۀ جهاد و قتال در قرآن به کار رفته­اند و می­توان آن‌ها را در یک حوزۀ معنایی قرار داد.

از طرفی، دو مفهوم «جهاد» و «قتال» در طول تاریخ اسلام تا زمان حاضر، با زندگی مسلمانان در ارتباط مستقیم بوده­اند. جنگ­های صدر اسلام و غزوات پیامبر (ص)، فتوحات دوران خلفا، جنگ­های داخلی مسلمانان، درگیری­های بین مذاهب و دیگر مسائل اجتماعی و سیاسی رخ­داده در جهان اسلام تا زمان حاضر، عواملی هستند که با دو مفهوم قرآنی یادشده پیوند داشته و موجب برداشت­های گوناگون نیز شده­اند.

با تأمل در آیات قرآن، تفاوت­هایی میان دو مفهوم یادشده قابل ملاحظه هستند. مطالعۀ تاریخی دربارۀ مفهوم جهاد حکایت از نوعی تحول و تطور آن دارد؛ (نک: غفاری، 1390ش، ج19، صص17-18)؛ به گونه­ای که در دوره­های بعد از نزول قرآن، خواسته یا ناخواسته، دو مفهوم قرآنی یادشده هم­معنا شده‌اند و این امر موجب اختلاف در فهم­ آیاتی شده است که مفهوم جهاد و مشتقات آن در آن‌ها یاد شده است.

حال، با توجه به مطالب یادشده، باید پرسید: آیا قرآن کریم دو مفهوم جهاد و قتال را در یک معنا به کار برده است و می­توان آن‌ها را در جای یکدیگر نهاد؟ یا بیان هر یک از آن‌ها معنای خاصی را افاده می­کند؟ به‌کارگیری این دو مفهوم در آیات قرآن چه تفاوت­هایی را نشان می­دهد؟ معنا و مفهوم صریح­ترین آیه در بحث دستور به جهاد یعنی: «یا أَیهَا النَّبِی جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیهِمْ...» (التحریم: 9؛ التوبه: 73) چیست؟

از آنجا که قرآن کریم مطمئن­ترین و مهم­ترین منبع برای شناخت عقاید، اخلاق و احکام اسلامی محسوب می­شود، بایسته است تا آیات قرآن و از جمله دو مفهوم یادشده را در مرحلۀ نخست بدون هیچ پیش­فرض دیگری در نظامی قرآنی فهم کنیم؛ بنابراین، لازم است از دو منظر به دو مفهوم «جهاد» و «قتال» نگریسته شود: نخست آنکه این دو مفهوم در منظومۀ قرآن کریم مورد تأمل قرار گیرند و جایگاه هر یک با توجه به مفهوم­سازی ویژۀ قرآن معلوم شود. پس از آن، فهم­های گوناگون و آرای مختلف مفسران مورد تحلیل و ارزیابی قرار بگیرند تا اگر احیاناً هر یک از مفاهیم به‌جای دیگری به کار برده شود یا معنایشان از آن نظام قرآنی خارج شود، به جایگاه اصلی خود برگردد. اگرچه نوشتار حاضر ادعای بررسی تمام جزئیات این مسأله را ندارد، سعی می­کند نخست به مفهوم­سازی جهاد در آیات قرآن اشاره کند و در ضمن، آرای برخی از مفسران را با تأکید بر آیۀ 9 سورۀ تحریم و 73 سورۀ توبه بررسی کند. البته از آنجا که قتال معنایی مشخص دارد، به صورت ضمنی و در کنار بحث از مفهوم جهاد مطرح می­شود.

اهمیت این مسأله آنگاه فزونی می­یابد که در عصر حاضر، برخی از گروه­های افراطی آیات قرآن را دست‌آویزی برای رفتارهای ناصحیح خود دانسته و دیدگاه­های خود را بر آیات غلبه داده­اند و به­راحتی از مفهوم جهاد که بار ارزشی والایی دارد و از زیباترین مفاهیم در منظومۀ قرآنی است، صرفاً معنای قتال و حرب را برداشت کرده و موجب بدفهمی و سردرگمی شده­اند. بدیهی است، عدم توجه به هر یک از این واژه­ها چه آثار سوئی در پی دارد.

 2- پیشینۀ پژوهش

در پیشینه­شناسی بحث، می­توان از مقاله‌های زیر یاد کرد: (1) «تبیین راهبرد نرم­افزارگرایانۀ جهاد در قرآن کریم» از محمد جانی‌پور و محمدرضا ستوده‌نیا. این مقاله می‌کوشد نظریۀ قرآن دربارۀ جنگ نرم جهادی را تبیین و راهبردهای نرم‌افزارگرایانه برای دست یافتن به آن‌ها را بررسی کند. (2) «معناشناسی واژۀ جهاد در قرآن کریم» نوشتۀ بیژن کریمی میرعزیزی. این مقاله می­کوشد معنای غالبی جهاد را قدرت و جنگ نرم‌افزار‌گونه بداند؛ یعنی تلاش با مفاهیم نظری از جمله قول، وعظ، ارشاد. (3) «شبهات المستشرقین حول الجهاد و القتال فی الاسلام و اجوبتها القرآنیة» از کاظم قاضی­زاده و دیگران. این مقاله شبهات مستشرقان و پاسخ به آن‌ها در موضوع جهاد و قتال را مدنظر قرار می‌دهد. (4) «تحلیل و بررسی تناسب آیات قتال در سورۀ توبه با تکیه ‌بر اسباب و فضای نزول آیات و سور مرتبط» نوشتۀ مهدی آبسالان و همکاران. این مقاله به نسبت روایات سبب نزول با آیات سورۀ توبه نظر دارد.

از آنجا که هیچ ­یک از این پژوهش­ها از طریق مفهوم‌سازی ویژه­ای که بر خود قرآن حاکم است، دربارۀ جهاد بحث نکرده‌اند، انجام پژوهشی در این زمینه بایسته و ضروری به نظر می­رسد. در واقع، نوآوری این پژوهش در سه مسأله است: نخست، سعی می­کند به چگونگی به‌کارگیری مفهوم جهاد در کلام الهی توجه کند و سپس، در آیۀ «جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ» درنگ کند و در ضمن آن، به دیدگاه آیت­الله خامنه­ای نیز اشاره کند.

 3- مفهوم‌سازی و اصالت تعابیر قرآن

امروزه، بحث معناشناسی با شاخه­های گوناگونش به حوزۀ علوم اسلامی و تفسیر و فهم متون هم وارد شده است. یکی از حوزه­های این بحث معناشناسی شناختی است که سعی می­کند پیش و بیش از هر چیز بر خود متن، ساختار و بافت آن تکیه کند. معناشناسی شناختی با طرح این ادعا که ساختار زبان انعکاس مستقیم شناخت است، هر تعبیر زبانی را با مفهوم­سازی موقعیت خاصی همراه می­داند. (Lee, 2001, p. 2). برای این منظور، مؤلفه­هایی همچون «مفهوم­سازی» و «اصالت تعابیر» در این زمینه مطرح هستند. این دو مؤلفه در قرآن نیز قابل ردیابی هستند. در واقع، هر واژۀ قرآنی معنا و کارکرد خاص دارد و کاربرد آن در نهایت دقت صورت گرفته است؛ از این رو، ممکن است دو واژه از نظر معنایی نزدیک به هم باشند، ولی به کار گرفتن یکی در جای دیگری تعبیر قرآنی مد­نظر را به طور دقیق نرساند؛ چنانکه یکی از پژوهشگران در این باره می­نویسد: «صرف تشابه ساختار دو تعبیر که در یک یا دو واژه تفاوت دارند، دلیل نمی‌شود که آن‌ها را به‌جای یکدیگر به کار بگیریم یا هم‌معنا بدانیم» (قائمی­نیا، 1390ش، ص131). وی دربارۀ اصالت تعابیر قرآنی می­گوید: «1- در هر موقعیت، تنها یک تعبیر مناسب قرآنی در کار است؛ 2- هر تعبیر قرآنی تنها با یک توصیف از موقعیت مدنظر تناسب دارد» (همان).

همو دربارۀ مفهوم­سازی ویژۀ قرآن می­گوید: «هر عبارتی از قرآن را باید آن‌گونه که هست پذیرفت و از برگرداندن آن به تعبیرهای دیگر اجتناب کرد. هر عبارت مفهوم­سازی خاصی از یک موقعیت است و وقتی آن را به عبارت دیگری برمی­گردانیم، در واقع، مفهوم­سازی از آن موقعیت به هم می­خورد» (همان، ص191)؛ بنابراین، باید در مقام فهم آیات قرآن به‌درستی این مسأله را رعایت کرد تا سخن قرآن را با مفهوم­سازی ویژه­ای که صاحب قرآن برای آن به کار برده است دریافت کنیم و تا حد امکان از سوء­برداشت­ها در امان باشیم.

 4- معنای لغوی جهاد و قتال

قبل از بررسی مفهوم‌سازی قرآن در باب جهاد و قتال، بایسته است تا معنای این دو واژه از نظر علم لغت و نظرگاه لغویان بررسی شود. به نظر می­رسد «قتال» معنایی واضح دارد؛ این واژه از ریشۀ «ق ت ل» به معنای ازالۀ حیات است و به وسیلۀ آن مرگ رخ می­دهد؛ بنابراین، قتال همان محاربه است که بر استمرار در قتل دلالت می‌کند (مصطفوی،1430ق، ج9، صص217-213). جهاد از ریشۀ «ج ه د» است و برخی از لغویان، اصل در این ریشه را به معنای مشقت دانسته­اند (ابن فارس، 1404ق، ج1، ص486) و برخی تفکیک قائل شده و «جَهد» را به مشقت و «جُهد» را به وُسع معنا کرده‌اند (راغب اصفهانی، 1412ق، ص208) برخی نیز «جَهد» را طاقت و «جُهد» را مشقت معنا کرده­اند (فیروزآبادی، 1415ق، ج1، ص396). ابن­منظور معنای مشهور «جهاد» را «محاربة الأَعداء» می‌داند؛ هرچند دوباره آن را این­طور معنا می‌کند: «المبالغةُ وَ استفراغُ الوُسعِ فِی الحَربِ أَو اللِّسَانِ أَو مَا أَطاقَ مِن شَی‏ءٍ» (ابن­منظور، 1414ق، ج3، ص135)؛ یعنی اصل را بر همان میدان حرب می­گذارد. فیروزآبادی نیز جِهاد را «قتال العدو» معنا کرده است (فیروزآبادی، 1415ق، ج1، ص396). مصطفوی اصل واحد در این ریشه را بذل طاقت و سعی تمام برای رسیدن به هدف می­داند (مصطفوی، 1430ق، ج2، صص150-149). راغب اصفهانی معنای جهاد و مجاهده را صرف نیرو براى دفع و راندن دشمن می‌داند و آن را به سه ­گونه تقسیم­بندی می‌کند: 1- جنگ و مجاهده براى راندن و دفع دشمن آشکار، 2- جهاد با شیطان و اهریمن و 3- جهاد در مجاهده با نفس. وی سپس هر یک از آیات زیر را به‌ترتیب، مربوط به آنچه گفته شد، به شمار آورده است: «وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ‏» (الحجّ: 78)؛ «جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ‏» (التوبه: 41)؛ «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ‏» (الانفال: 72) (راغب اصفهانی، 1412ق، ص208).

کتاب­های فروق اللغة تفاوت جهاد و قتال را بررسی نکرده‌اند. در این میان، جزائری به تفاوت معنای «جهاد» و «غزو» اشاره کرده و گفته است: «غزو تنها در بلاد دشمن انجام می­گیرد، اما جهاد مطلق است و لذا هر فرد غازی (جنگجو) مجاهد است، اما هر مجاهدی غازی نیست. وی می­افزاید، هدف اصلی در غزو، تحصیل مال و غنیمت است، هرچند مستلزم حرب و مقاتله باشد؛ اما هدف اصلی در جهاد، محاربه همراه با راندن دشمن است، هرچند تحصیل فوائد هم مستلزم آن است» (جزائری، 1407ق، ص102).

5- مفهوم‌سازی قرآنی جهاد

در ادامه، به مفهوم­سازی جهاد در قرآن اشاره می­کنیم تا تفاوت مؤلفه­های معنایی آن با مفهوم قتال بهتر معلوم شود و توجه یا عدم توجه برخی از مفسران در این مسأله نیز مشخص شود.

  5-1- به‌کارگیری لفظ مجاهد

یکی از مفهوم­سازی­های دقیق قرآن کریم استفاده از لفظ «مُجاهِد» است. این تعبیر در دو آیه قابل مشاهده است: در سورۀ نساء، آنگاه که بین دو گروه «قاعدون» و «مجاهدون» تفاوت قائل می‌شود و می­فرماید: «لَا یسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ». در ادامه، دستۀ دوم را بر گروه نخست برتری می­دهد و می­فرماید: «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا» (النساء: 95). جالب آنکه، سه مرتبه در یک آیه این تعبیر را تکرار می­کند که نشان از تأکید ویژه­ بر این مفهوم دارد. در آیه­ای دیگر نیز سخن از «مجاهدان» در کنار «صابران» است و فرموده است: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَکُمْ» (محمد: 31).

در اینجا، بحث بر سر استفاده از مفهوم وصفی و تفاوت کاربرد اسمی و فعلی است. ادیبان عرب در این رابطه توجهی ویژه­ای داشته و اسم را نشانۀ ثبوت و فعل را نشانۀ تجدد و حدوث دانسته­اند (نک: السامرائی، 1420ق، ج1، ص264)؛ از این رو، فعل «یَحفَظُ» بر حدوث و تجدد دلالت می­کند و به این معناست که فاعلِ فعل به حفاظت اشتغال دارد و اسم فاعل «حافِظ» بر ثبوت دلالت دارد و به این معناست که این وصف در فرد استقرار یافته است. توجه به این نکته در یادکرد لفظ «مُجاهِد» نشان از نوعی ثبوت و دوام این صفت (جهاد) در وجود افرادی است که خداوند با توجه به همین نکته، آن‌ها را بر «قاعدان» ترجیح می­دهد «فَضَّلَ اللهُ المُجاهدینَ». چنانکه واضح است، در اینجا از فعل مجهول نیز استفاده نشده است؛ برای مثال، نفرموده است: «فُضِّلَ المُجاهدونَ»، بلکه به فاعل توجه دارد و نشان می­دهد این برتری را خود خداوند به این افراد داده است. به­کارگیری مفهوم «مجاهد» زمانی بهتر خودنمایی می­کند که در هیچ آیه­ای از قرآن، لفظ «مُقاتِل» استفاده نشده است. از طرفی، قتال در همه­جا به صورت فعلی آمده است؛ بنابراین، نتیجه می­گیریم قرآن از یادکرد مفهوم وصفی (مُجاهِد) هدفی ویژه­ داشته که آن را برای فردی که صرفاً اهل قتال بوده، به کار نگرفته است. مفسران هم ـ تا آنجا که اطلاع داریم ـ به این نکته توجه خاصی نداشته­اند. از نظر نگارنده، قرآن با همین مفهوم­سازی، بخشی از پرسش‌های امروزین ما را نیز نسبت به مسألۀ جنگ و پیکار به‌خوبی پاسخ می­دهد؛ به این صورت که قرآن به دنبال تربیت و پرورش «مقاتل» نیست، بلکه «مجاهدپرور» است. در حقیقت، با دقت در این ظرایف قرآنی است که زیبایی‌های کلام الهی بهتر جلوه می­کنند.

   5-2- تجارت بودن جهاد

قرآن کریم جهاد را «تجارت» و قتال را «بیع» می­نامد. دقت در تفاوت این دو واژه به‌خوبی می­تواند مفهوم‌سازی قرآن در هر یک از دو مفهوم جهاد و قتال را نشان دهد. در این باره، با دو آیه روبه­رو هستیم:

آیۀ نخست از لفظ جهاد بهره می­گیرد: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ» «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (الصف: 11-10)

اما در آیه‌ای دیگر فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ ... فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ» (التوبه: 111)

عدم توجه به مفهوم­سازی ویژۀ هر یک از آیات موجب شده است تا برخی از مفسران با وجود دارا بودن رویکرد قرآن­محوری، هر دو آیه را به یک گونه تفسیر کنند و آن‌ها را شبیه به هم بدانند و سپس، آیۀ دوم را با تفسیری قرآن به قرآن در تأیید آن بیان کنند (طباطبایی، 1417ق، ج19، ص258؛ صادقی تهرانی، 1365ش، ج28، ص318)؛ در صورتی که اگر به پیوند دو مفهوم جهاد و قتال با دو واژۀ تجارت و بیع توجه کنیم، جهاد را با قتال یکی نخواهیم دانست.

«تجارت» به معنای خرید و فروش (ابن­منظور، 1414ق، ج4، ص89) و تصرّف در سرمایه براى سود و منفعت است (راغب اصفهانی، 1412ق، ج1، ص 164)؛ اما بیع صرفاً به معنای فروش و گاهی خرید است (ابن فارس، 1404ق، ج1، ص 327).

‏بی­تردید، در آیۀ 37 سورۀ نور، این دو مفهوم را نمی‌توان به یک معنا دانست. برخی از مفسران به این تفاوت دقت داشته و اذعان کرده­اند: کلمۀ «تجارت» استمرار در کسب را نشان می­دهد؛ ولى بیع بر فروختن براى یک بار دلالت دارد. پس فرق بین این دو کلمه فرق بین دفعی بودن و استمرار داشتن است (طباطبایی، 1417ق، ج15، ص127؛ مکارم شیرازی، 1374ش، ج14، ص483)؛ بنابراین، نتیجه می­گیریم تجارت به عنوان نوعی حرفه و شغل مطرح است که فرد پیوسته به آن مشغول است؛ اما بیع صرفاً خرید و فروش کالاست.

 با توجه به این نکته، قرآن کریم مفهوم جهاد را با تجارت پیوند داده است تا مؤمنان آن را به عنوان نوعی حرفۀ دائمی و مستمر به کار گیرند؛ در صورتی که در آیۀ 111 توبه، صحبت از قتال است و خداوند مشتری جان‌هایی است که در راه خدا کشته می­شوند: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ...فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ ... فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ» (التوبه: 111).

بنابراین، به نظر می­رسد تجارت نوعی حرفه و شغل است؛ ولی بیع صرفاً به معنای فروش و گاهی خرید است. در واقع، جهاد را خداوند به عنوان یک تجارت، یعنی حرفه، می­پسندد؛ اما قتال تجارت نیست و نباید به عنوان یک حرفۀ دائمی در نظر گرفته شود.

 5-3- یک‌سویه بودن مفهوم جهاد

 قرآن کریم مفهوم «قتال» را در ضمنِ برخی از آیات به صورت دو طرفه مطرح می­کند؛ به این معنا که جنگیدن را به عنوان امری مقابله­ای برای مسلمانان لازم و ضروری می­داند: 1- «قَاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَافَّةً» (التوبه: 36)؛ «وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَ لَا تَعْتَدُوا» (البقره: 190)؛ «فَقَاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیطَانِ...» (النساء: 76)؛ آیات 39 سورۀ حج[iii] و 8 و 9 ممتحنه[iv] نیز گواه بر این مطلب هستند؛ در صورتی که در هیچ آیه­ای از قرآن «جهاد» را مفهومی دوطرفه نمی­بینیم[v]؛ به این معنا که فرموده باشد: چون دشمنان با شما جهاد کردند، شما نیز جهاد کنید. بلکه جهاد گزاره­ یا مفهومی یک­سویه است که نیازی به اقدام طرف مقابل ندارد، بلکه بنا بر اقتضای موقعیت، می­تواند در شرایط مختلف انجام شود. البته آیاتی از قرآن که دستور به قتال مطلق می­دهند را می­توان با قیودی که در آیات یادشده آمد، مقیّد کرد.   

  5-4- مدحی بودن سیاق آیات جهاد  

بررسی­ها نشان می­دهند در رابطه با بحث جهاد، عموماً از فعل ماضی (نک: البقره: 218؛ آل­عمران: 142؛ الانفال: 72، 74، 75؛ التوبه: 16، 20، 88؛ النحل: 110؛ الحجرات: 15) یا مضارع (نک: العنکبوت: 6؛ المائده: 54؛ التوبه: 44، الصف، 11) یا لفظ مجاهدون/مجاهدین استفاده شده است (نک: النساء: 95؛ محمد: 31). در واقع، آیات جهاد غالباً دارای نوعی مدح و ستایش هستند؛ یعنی قرآن مؤمنانِ اهل جهاد را مدح و تحسین می­کند: «...یأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَیحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ...» (المائده: 54)؛ اما در عموم آیات قتال، سیاق امری (دستوری) غالب است (در این زمینه نک به آیات: البقره: 190، 193، 244؛ آل­عمران: 167؛ النساء: 84؛ الانفال: 39؛ التوبه: 12، 14، 29، 36، 123).

و نیز در ضمنِ برخی از آیات، مقام مذمت مؤمنان مطرح است که آن‌ها را به خاطر نجنگیدن، سرزنش می‌کند: «وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» (النساء: 75)؛  «أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَکَثُوا أَیمَانَهُمْ» (التوبه: 13).

  5-5- پیوند مفهوم جهاد با هجرت

جهاد از جملۀ مفاهیمی است که در برخی از آیات در کنار «هجرت» مطرح است؛ از ­این ­رو، پیوند این بحث با مهاجرت اهل مکه به مدینه مشاهده می­شود؛ برای مثال، در آیاتی از سورۀ انفال این موضوع مطرح است. خداوند در آیۀ 74 این سوره: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا» دو دسته را معرفی می‌کند که به وسیلۀ حرف موصول «الذین» از هم جدا شده­اند و سرنوشت هر یک این گونه مطرح شده است: «أُولَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ» (الأنفال: 74).

در این قسمت نیز به‌خوبی مفهوم­سازی قرآن از دو گروه مهاجر و انصار نمایان است؛ به این صورت که اگر قرار بود جهاد در این آیات صرفاً به معنای قتال باشد، لزومی نداشت خداوند آن را فقط برای مهاجران به کار ببرد؛ زیرا انصار نیز در جنگ­ها قتال می‌کردند و از این نظر، تفاوتی میان مهاجر و انصار وجود ندارد. در آیۀ 72، یعنی در دو آیۀ قبل نیز این تفاوت آشکار است: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ» (الأنفال: 72). در ادامۀ این آیه آمده است: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجِرُوا مَا لَکُمْ مِنْ وَلَایتِهِمْ مِنْ شَیءٍ حَتَّى یُهَاجِرُوا». در این قسمت، نفی رابطۀ ولایی میان مهاجران و غیرمهاجران را به سبب عدم مهاجرت بیان کرده است؛ یعنی گروه نخست از ویژگی‌های ایمان، هجرت و جهاد با اموال و انفس برخوردار هستند، اما گروه مقابل ایمان دارند، ولی هجرت نکرده­اند، ولی صحبت از جهاد نکردن آن‌ها نیست؛ زیرا وقتی مهاجرت انجام نشده و آن‌ها از مکه مهاجرت نکرده­اند، در واقع، جهاد هم معنا ندارد. پس در این آیه، لازمۀ جهاد هجرت است و اگر هجرتی در میان نبود جهاد هم منتفی بود[vi]. در آیة 195 سورة آل عمران، قتال را نیز در کنار هجرت می­بینیم که البته به نظر می‌رسد، هجرت در این آیه، تنها به معنای خاص آن نبوده و عمومیت دارد (نک: طباطبایی، 1417ق، ج4، ص88).

از سایر مفهوم­سازی­های قرآن قرار­ گرفتن مفهوم جهاد در کنار مفهوم «صبر» است. در این زمینه، در آیه­ای آمده است: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَیعْلَمَ الصَّابِرِینَ» (آل‌عمران: 142).

صاحب تفسیر المنار به کاربرد قرآنی مفهوم جهاد توجه داشته و معتقد است قرآن آن را به معنای لغوی­اش به کار برده است. وی با توجه به آیۀ یادشده که رفتن به بهشت را مشروط به جهاد و صبر می­داند و حال آنکه جهاد (به معنای فقهی آن) واجب کفایی است و مطمئناً همه توانایی انجام آن را ندارند، این­طور می­گوید که جهاد در کتاب و سنت به معنای لغوی­اش به کار رفته است و شامل تحمل سختی­ها و مبارزه با مشکلات، جهاد با نفس، روبه­رو شدن انسان با شهوات به ویژه در دورۀ جوانی، جهاد با مال و دفع باطل و یاری حق می­شود. (رشیدرضا، 1990م، ج4، ص128)؛ بنابراین، اشکالی ندارد که این آیه رفتن به بهشت را مشروط به جهاد و صبر بداند و حال آنکه جهاد بر همه واجب نیست. در واقع، صاحب المنار به‌خوبی در این آیه بین مفهوم قرآنی و فقهی جهاد تفاوت قائل شده است. نقطۀ مقابل این نظر را در گفتۀ مفسری دیگر مشاهده می­کنیم. صاحب التفسیر القرآنی به‌صراحت در مقابل جهاد یادشده در آیه از قتال با کافران یاد می­کند. (الخطیب، 1431ق، ج2، ص604).

در همین زمینه، می­توان آیۀ 110 سورۀ نحل را به عنوان مثالی دیگر مطرح کرد که فرمود: «ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» (النحل: 110). طبق قول مشهور، چهل آیۀ نخست سورۀ نحل مکی هستند و ادامۀ آیات در روزهای مقارن با هجرت در مدینه نازل شده‌اند (طباطبایی، 1417ق، ج12، ص203)؛ از­ این ­رو، این آیه ناظر به شکنجه‏هایى است که مشرکان قریش در صدر اسلام نسبت به مؤمنان روا می­داشتند تا شاید آن‌ها از دینشان برگردند؛ همچنان که عمار و پدر و مادرش را شکنجه کردند و ...؛ بنابراین، این آیه و آیات قبل آن در این باره نازل شده‌اند (همان، ج12، ص355).

بدیهی است، پیوند جهاد با هجرت و صبر در این آیه نمی­تواند جهاد به معنای قتال را تداعی کند؛ چنانکه زمان و فضای نزول این آیه نیز گواه بر این مطلب است؛ بنابراین، این آیه نوعی تسکین دردها و رنج­های مسلمانان نسبت به تحمل آزار مشرکان نسبت به افرادی همچون عمار و ... است؛ از این رو، این آیه در سیاقی عام، هجرت مسلمانان، آزار و شکنجه شدن آن‌ها و مجاهدت و صبر آن‌ها را می­ستاید.

  5-6- بی‌حدومرز بودن جهاد

قرآن کریم مفهوم «قتال» را دارای حدومرز می­داند و «إعتداء» یعنی زیاده­روی (ابن­منظور، 1414ق، ج7، ص368)، تجاوز از حد (فیروزآبادی، 1415ق، ج2، ص572) و خلاف حق عمل کردن (راغب اصفهانی، 1412ق، ص554) در آن را جایز نمی­داند و می­فرماید: «وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یقَاتِلُونَکُمْ وَ لَا تَعْتَدُوا» (البقره: 190) و حال آنکه جهاد مفهومی وسیع و باارزش است که مرزی برای آن مشخص نیست. در واقع، مفهوم جهاد نمی­تواند تجاوزگرایانه و زیاده­روی باشد، بلکه جهاد در هر صورت و شرایطی در مسیر حق است؛ از این رو، در قرآن هیچ­گاه بحث از افراط در مسألۀ جهاد قابل مشاهده نیست.

 

12.                  5-7- جهاد، مفهومی مکی و مدنی

قرآن کریم علاوه بر آنکه مفهوم جهاد را در موارد مختلف و در سیاق­هایی گوناگون به کار گرفته است، فقط آن را در سوره­های مدنی استفاده نکرده و این مفهوم در سوره­های مکی نیز قابل مشاهده است: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» (العنکبوت: 69)؛ «وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ...» (الحج: 78). از همه مهم­تر، در سورۀ فرقان، «جهاد کبیر» پیامبر (ص) را نه به وسیلۀ جنگ ـ که این آیه در مکه است و هنوز جنگ نظامی واجب نشده است ـ، بلکه به گونه‌ای دیگر ترسیم کرده و فرموده است: «فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا» (الفرقان: 52) [vii]. این کلمه در دو آیۀ دیگر نیز به این صورت آمده است: «وَإِنْ جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ...» (العنکبوت: 8؛ لقمان: 5) که به معنای تلاش و کوشش والدین برای وادار کردن انسان به پذیرش شرک است.

جالب آنکه سفیان بن عیینه از آیاتی مکی که عمومیت آن‌ها واضح و آشکار است نیز برداشت جنگ و قتال کرده و به ابن المبارک گفته است: «إِذا اخْتَلَفَ النَّاسُ فَعَلَیْکَ بِمَا قَالَه لِأهلِ الْجِهَاد وَ الثُغور، فَإِنّ اللّهَ تَعَالَى قَالَ: وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا» (سمعانی، 1418ق، ج4، ص194). بدیهی است، این برداشت که خداوند این آیه را نسبت به اهل جهاد و ثغور به کار گرفته باشد، برداشتی صحیح به نظر نمی‌رسد.

بعدها بغوی نیز به گفتۀ پیشین استناد می­کند و عبارت: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا» را این­گونه معنا می­کند: «الّذِینَ جَاهِدُوا المُشرِکِینَ لِنُصرَةِ دِینِنَا» (بغوی، 1420ق، ج3، ص568). ابن عثیمین، مفسر وهابی معاصر هم هرچند جهاد در آیۀ مورد بحث را به معنای عام آن می­گیرد، مصادیقی همچون امر به معروف و نهی از منکر و پرهیز از حرام­ها و قتال با کفار را در ذیل آن نام می­برد (ابن عثیمین، 1436ق، ص413). 

برداشت جهاد با مشرکان به هر نحوی، از این آیه پذیرفتنی نیست؛ زیرا اولاً، سخن در جهاد «فی ­الله» است که می­تواند هر نوع تلاش و کوششی را شامل شود و ثانیاً، سیاق سخن با اینکه صرفاً جهاد با مشرکان مدنظر باشد، ناسازگار است.

آیۀ «جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ» در سورۀ حج آمده است که در میان مفسران و نویسندگان تاریخ قرآن در مکى یا مدنى بودنش گفت‌وگو است؛ جمعى آن را ـ جز چند آیه ـ مکى مى‏دانند، در­ حالى­ که جمعی دیگر معتقد هستند همۀ آن ـ جز چند آیه ـ در مدینه نازل شده است، بعضى نیز آن را ترکیبى از آیات مکى و مدنى مى‏دانند. (نک: مکارم شیرازی، 1374ش، ج14، ص3). علامه طباطبایی می­گوید: «این سوره در اوایل هجرت پیامبر (ص) به مدینه و پیش از جنگ بدر نازل شده است» (طباطبایی، 1417ق، ج14، ص339)؛ بنابراین، اگر مدنی هم به حساب آید، در اوایل هجرت نازل شده و مربوط به زمانی است که مسلمانان به‌جد وارد معرکۀ نبرد و کارزار نشده­اند. به علاوه آنکه تعبیر «حق جهاد» دلالت آن را بر مصادیق بسیاری ممکن می‌کند و می­تواند حوزه­هایی مختلف را در بر گیرد. به نظر می­رسد ابن عباس از نخستین مفسرانی است که منظور از «جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ» را «جاهدوا المشرکین» دانسته (جصاص، 1415ق، ج3، ص327) و به نوعی جهاد شرعی و قتال را در نظر گرفته است. قطب­الدین راوندی نیز در فقه القرآن بدون توجه به این نکته، «جاهدوا» را در وهلۀ نخست به معنای أمر به غزو (جنگ) و مجاهدۀ نفس در این پیکار و سپس به معانی عام آن، یعنی مجاهدۀ نفس در هر طاعت و عبادتی به شمار آورده است و البته یادآور می­شود جهاد نفس همان جهاد اکبر است (قطب­الدین راوندی، 1405ق، ج1، ص329).

برخی دیگر به‌خوبی معنای جهاد در آیۀ مورد بحث را وسیع­تر از جنگ و قتال دانسته و با استفاده از قید «فی الله» این عمومیت را تبیین کرده و آیۀ «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» را به عنوان مؤید آن یاد کرده­اند (طباطبایی، 1417ق، ج14، صص413-412).

در روایات تفسیری نقل­شده از امامان (ع) نیز جهاد در این آیه به وجوهی مختلف حمل شده که حکایت‌گر حوزه­ها و مصادیق گوناگون آن است (نک: حویزی، 1415ق، ج3، ص523).

خلاصه آنکه، جهاد هم مفهومی مکی و هم مدنی است، در حالی ­که قتال این­گونه نیست[viii]؛ بنابراین، نمی‌توان جهاد را هم­معنای با قتال دانست؛ زیرا در فضای مکه نبردی بین مسلمانان و مشرکان نبوده است.

5-8- سایر گونه‌های مفهوم‌سازی جهاد

علاوه بر موارد یادشده، نکات عمدۀ دیگری نیز یافت می­شوند که می­تواند مفهوم­سازی ویژۀ قرآن در بحث جهاد را بهتر به تصویر بکشد. قرآن کریم در ضمنِ آیه­ای به افرادی که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح داده­اند دستور قتال می­دهد: «فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا» (النساء: 74). در این مفهوم­سازی، نتیجۀ قتال یا کشته شدن یا غلبه کردن بر دشمن خواهد بود؛ بنابراین، نتیجۀ جنگ و قتال پیروزی یا شکست است؛ اما این ­گونه نتیجه­گیری هیچ­گاه برای جهاد به کار نرفته است و در قرآن مشاهده نمی­شود.

نکتۀ دیگر آنکه، بار ارزشی مفهوم جهاد در قرآن سبب شده تا در کنار خدا و پیامبر (ص) به عنوان امری محبوب و شاخص که مدنظر قرآن است مطرح شود و محبوبیت این سه با محبوبیت خویشان و نزدیکان افرادی که اهل جهاد نبوده­اند، مقایسه شود: «قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یأْتِی اللَّهُ بِأَمْرِهِ...» (التوبه: 24).

همچنین، مفهوم «جهاد» در آیات بسیاری با قید «اموال و انفس» آمده و در همه­جا قید «اموال» بر «انفس» مقدم شده است و حال آنکه «قتال» از آنجا که معنایی مشخص دارد، در عموم استعمالاتش، مطلق به کار رفته است.

  6- تبیین آیۀ «جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ»

در میان تمام آیاتی که در آن‌ها از مفهوم «جهاد» استفاده شده است، تنها آیه­ای که به‌صراحت دستور جهاد با کافران و منافقان را صادر فرموده است، آیۀ «یا أَیّهَا النَّبِی جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیهِمْ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ» است که مدنی است و بدون هیچ تغییری، نخست در سورۀ تحریم (آیۀ 9) و سپس در سورۀ توبه (آیۀ 73) تکرار شده است[ix].

مفسران و قرآن­پژوهان در تفسیر این آیه، دو چالش را پیش روی خویش دیده­اند: از طرفی، امر در آیه، پیامبر (ص) و به تبع ایشان، مسلمانان را ملزم به جهاد با کافران و منافقان می­داند و از طرفی، به گواهی تاریخ، پیامبر (ص) هیچ­گاه در طول حیات خویش به مبارزۀ مسلحانه با منافقان مبادرت نورزیده است. 

در میان مفسران صحابی، ابن مسعود و ابن عباس دو برداشت یکسان از آیۀ «جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ» ندارند. ابن عباس که صاحب کرسی تفسیر قرآن در مکه است (معرفت، 1418ق، ج1، ص316)، دربارۀ جهاد با منافقان می­گوید: «بِاللِّسَانِ وَشِدَّةِ الزَّجرِ بِتَغلِیظِ الکَلَامِ» (ثعلبی، 1422ق، ج5، ص69)، یعنی جهاد با منافقان را به وسیلۀ زبان و از نوع کلام می­داند؛ اما ابن مسعود که نمایندۀ مدرسۀ تفسیری کوفه است (معرفت، 1418ق، ج1، ص317) می­گوید: «...أَنْ یُجَاهِدَ بِیَدِهِ، فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ ‌فَبِلِسَانِهِ، فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَعَلَیْهِ بِوَجْهٍ ‌مُکَفَهِرٍّ» (ثعلبی، 1422ق، ج5، ص69). طبق نظر ابن مسعود، ابتدا باید جهاد با دست باشد و در صورت ممکن نبودن آن، جهاد با زبان، قلب و ترش‌رویی را مطرح می­کند.

بنابراین، در این باره با دو رویکرد تا حدودی متفاوت روبه­رو هستیم و دقت در هر یک از این رویکردها بایسته و شایسته است. رویکرد نخست از آنِ کسانی است که جهاد در این آیه را به معنای قتال گرفته و چه‌بسا به‌صراحت، از مبارزۀ مسلحانۀ پیامبر (ص) و مسلمانان با هر دو گروه کافران و منافقان سخن گفته­اند. رویکرد دیگر توسط آن دسته از مفسران ارائه شده است که جهاد در این آیه را شامل هر نوع رویارویی و مبارزه با دو دستۀ یادشده دانسته­اند. در ادامه، به دیدگاه­های برخی از آن‌ها اشاره می­کنیم:

صادقی تهرانی به معنای جهاد توجه می­کند و نه جهاد با کفار و نه منافقان را در وهلۀ نخست به سلاح برداشتن معنا نمی­کند و می­گوید: «جهاد با کفار روبه­رو شدن با آن‌ها با حکمت و موعظۀ حسنه است تا اقرار به ایمان کنند در غیر این صورت قتال و جنگ لازم است؛ جهاد با منافقان نیز الزام آنان به آنچه اقرار کرده­اند و التزام داشتن آن‌ها به حقیقت ایمان است و در غیر این صورت، قتال با آن‌ها لازم است (صادقی تهرانی، 1365ش، ج13، ص226). وی معتقد است جهاد و مجاهده در این آیه درجاتی مختلف دارد؛ زیرا پیامبر با منافقان جز در حالت‌های اندکی نجنگید (همان). این مفسر عبارت «وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ» را دلیل بر آن می­گیرد که جهاد در در این آیه اختصاص به قتال ندارد؛ زیرا اگر منظور قتال بود، دلیلی برای لزوم غلظت نبود؛ زیرا غلظتی بالاتر از قتال نیست. (همان). صاحب التحقیق نیز معتقد است جهاد در این آیه به هر وسیله­ای ممکن است (مصطفوی، 1430ق، ج2، ص150).

برخی از مفسران منافقان و کافران را در کنار هم دیده و به‌صراحت، سخن از قتال با آن‌ها گفته­اند؛ به این صورت که خداوند بین دو گروه کفار و منافقان ارتباط برقرار کرده و به پیامبر (ص) دستور جهاد (قتال) مستمر با آن‌ها را داده است؛ زیرا سرنوشت منافقان آتش است و کسی که چنین سرنوشتی دارد، رحم و مهربانی نسبت به او معنا نخواهد داشت (مدرسی، 1419ق، ج4، ص227). صاحب اطیب البیان نیز می­گوید: «ظاهر آیه دربارۀ منافقان نیز به قرینآ عطف به کفّار، همان جهاد به سیف است؛ در نهایت اینکه بعد از ظهور و کشف نفاق» (طیب، 1378ش، ج6، ص270). بدیهی است، تفاوت بین کشف یا اخفای نفاق چنان پسندیده نیست؛ زیرا منظور از نفاق و منافق برای پیامبر (ص) در آن دوران معلوم بوده است.

استاد مطهری نیز اینکه جهاد هم­معنای جنگ است را یک اصل مسلم و قطعی به شمار می­آورد؛ برای مثال، وی در ذیل بحث از آیات مطلقی که دستور به جهاد می­دهند، قائل است آن‌ها را باید به آیات مقید برگردانیم. وی در این زمینه آیۀ 73 سورۀ توبه را مثال می­زند که دستور مطلق به جنگ داده است و می­گوید: «پس معلوم است آنجایی هم که می­گوید «یا أَیّهَا النَّبِی جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ» یعنی این کفار و منافقانی که با شما در حال جنگ هستند، اگر شما نجنگید آن‌ها با شما می­جنگند، پس با آن‌ها بجنگید (مطهری، 1388ش، ج20، ص230).  وی در جایی دیگر در مقام نقد دیدگاه برخی از مفسران چنین می­گوید: «بعضی از مفسران در کلمۀ «جاهِدْ» تصرف کرده­ و گفته­اند: «جاهد» یعنی کوشش کن برای خنثی کردن فعالیت این‌ها؛ مبارزه کن و مبارزه معنی اعمی دارد؛ مبارزۀ فکری، مبارزۀ قلمی، مبارزۀ زبانی، همۀ این‌ها مبارزه است و پیغمبر در زمان خودش با منافقان نبرد به اصطلاح تبلیغاتی، نبرد فکری و نبرد روانی داشت، نبرد شمشیری نداشت. پس به نظر این گروه از مفسران، جهاد در اینجا به معنای نبرد کردن است و یک معنی اعم مراد است. اما این مطلبی است که تا نوعی تصرف در ظاهر کلمه نشود نمی­توان به آن قائل شد. در آیات دیگر قرآن هر جا جهاد آمده، درست است که تنها به معنای مقاتله نیست و اعم است، اما شامل مقاتله هم می­شود؛ یعنی ما قبول می‌کنیم جهاد در قرآن هر جا آمده، اختصاص به نبرد در میدان جنگ ندارد، شامل مطلق مبارزه­ها می‌شود، اما فردی که قطعاً شامل می­شود همان نبرد در میدان جنگ است و نمی­شود گفت شامل اقسام دیگر می­شود و شامل این قسم نمی­شود» (همان، 1391ش، ص27، ص480).

استاد سبحانی نیز آنجا که آیات قتال (جهاد فقهی) را به دو گونۀ مطلق و مقید تقسیم­بندی کرده و در پی آن است که نشان دهد آیات مقید، آیات مطلق را قید می‌زنند، آیۀ مورد بحث (73 سورۀ توبه) را دال بر مطلق قتال قلمداد کرده است و دربارة این آیه می­گوید: «تَدعُو إلَى مُطلَقِ النِّضَالِ مَعَ الکُفّارِ وَ المُنَافِقینَ، دونَ أن تُقَیِّدَ مُقَاتِلِةَ هذه الطَّوائِفِ وَ الجَمَاعاتِ بِقیدٍ، بَل تُوجِبُ مُقَاتِلَتَهُم، سَوَاء أ قَاتَلوا المُسلِمینَ أم لَا وَ سَوَاء أ جَحَدوا الإسلَامَ أم لَا». البته در ادامه با توجه به آیات دیگر این آیه را تخصیص خورده  به شمار می­آورد (سبحانی، بی­تا، ج2، ص115). در اینکه آیات قتال مقید به آیات دیگر باشند اشکالی نیست؛ ولی اینکه موضوع این آیه را صرفاً قتال بدانیم جای تأمل است.

علامه طباطبایی اگرچه معنای لغوی جهاد را به معنای قتال ندانسته است، ذیل آیۀ 73 سورۀ توبه دربارۀ لفظ جهاد می­گوید: «استعمال این واژه در قرآن در معنای قتال شایع است، هرچند در غیر قتال نیز استعمال شده است؛ مانند: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» (العنکبوت: 69) (طباطبایی، 1417ق، ج9، ص339). وی در جایی دیگر هم می­گوید: «این کلمه بیشتر بر مدافعه به جنگ اطلاق مى‏شود» (همان، ج14، ص411)؛ یعنی کاربرد اصلی و شایع این واژه را در قرآن به معنای قتال می­داند. علامه در ذیل این آیه در سورۀ توبه قائل است قرآن کریم اگرچه نوع جهاد با کافران متجاهر را جنگ و قتال دانسته است، دربارۀ منافقان، مطلق آنچه مصلحت باشد را لازم می­داند (همان، ج9، ص339). البته وی به تفاوت دو سورۀ تحریم و توبه توجه داشته است و در تفسیر همین آیه در سورۀ تحریم می­گوید: «جهاد با کفار و منافقان، بذل جهد و کوشش در اصلاح امر این دو طایفه و جلوگیری از شر و فساد آن‌هاست؛ البته این جهاد در ناحیۀ کفار به این صورت است که پیامبر (ص) حق را براى آنان بیان نموده و رسالت خود را به آن‌ها برساند تا ایمان بیاورند، در غیر این صورت با آن‌ها بجنگد؛ اما جهاد با منافقان تنها بدین­گونه است که نسبت به آنان دلجویى و تألیف قلوب نماید تا به‌تدریج دل‌هایشان به سوى ایمان گرایش یابد؛ چراکه پیامبر (ص) هیچ­گاه با منافقان نجنگید» (همان، ج19، ص337).

یادکرد این آیه در سورۀ تحریم نیز گواه بر آن است که جهاد هم­معنای قتال نیست؛ زیرا به فرض آنکه فضای سورۀ توبه و رویارویی مسلحانۀ مطرح در این سوره را ناظر بر قتال بدانیم و جهاد را هم­معنای آن بپنداریم، در سورۀ تحریم با توجه به اینکه سخن از جنگ و درگیری نیست، دلیلی بر انصراف معنای جهاد به قتال نداریم؛ زیرا آیۀ سورۀ تحریم در میان آیاتی است که نسبت به آنچه پیامبر (ص) بر خویش حرام کرده (در صورتی که خداوند آن را حلال شمرده)، واکنش نشان داده و سپس از افشای اسرار توسط یکی از زنان پیامبر (ص) سخن گفته (التحریم: 3) و آن‌ها را به خاطر این کار توصیه به توبه کرده است (التحریم: 4). در واقع، آیۀ مورد بحث در میانۀ چنین موضوعی آمده و البته پس از آن مسألۀ زنان نوح و لوط، همسر فرعون و حضرت مریم (س) را مدنظر قرار داده است که می­تواند با مسألۀ افشای اسرار یادشده مرتبط باشد؛ بنابراین، در این آیات، سخنی از جنگ و درگیری با کافران و منافقان در میان نیست.

مفسری دیگر دربارۀ جاهد الکفار می­گوید:  «اُبذُل غَایَةَ جُهدِکَ فِی قِتالِ الکُفّارِ وَالمُنَافِقِینَ». البته در ادامه، جهاد با کافران را با سلاح و جهاد با منافقان را با زبان می‌داند که به نوعی دو سخن متعارض است و نشان می‌دهد مفسر به‌راحتی هر یک از این واژه‌ها را به‌جای هم به کار می‌گیرد و دقت کافی ندارد (جزائری، 1424ق، ج2، ص398).

برخی از مفسران از واژۀ قتال استفاده نکرده­اند، بلکه مصداق جهاد با کافران را در این آیه جهاد با «سیف» و منافقان را به «حجت» دانسته­اند (آلوسی، 1415ق، ج14، ص356). مفسری دیگر در ذیل این آیه می­گوید: «هیچ‏گاه با ستمگران پست با مهربانى و گذشت رفتار نمى‏شود و از دیدگاه حق و عدالت، جز شمشیر چیزى براى آنان نیست. کدامین آیین و قانون با کسانى ‏که زندگى انسان‏ها را نادیده مى‏گیرند و در دل‏هاى آنان وحشت و ترس مى‏اندازند و مى‏گویند: هرکس با ما و بردۀ ما نباشد، ضد ما و دشمن ماست و از منظر ما، جز سلاح جهنمى، استحقاق دیگرى ندارد، با تساهل و تسامح رفتار مى‏کند؟ بنابراین، مهربانى و رحمت آن است که تجاوز و متجاوزان از بین برود» (مغنیه، 1424ق، ج7، ص366). البته وی همین آیه را در سورۀ توبه طور دیگری معنا می­کند و می­گوید: «این آیه بدان معناست که خداوند تعیین نوع جهاد را به پیامبر (ص) وانهاده تا با هرچه حکمت اقتضا مى‏کند و او صلاح مى‏داند با آنان جهاد نماید» (همان، ج4، ص70).  همو در جایی دیگر بین جهاد و قتال تفاوت قائل نشده است و آیاتی همچون «قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ‏»، «فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» و «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ» را در کنار هم قرار می­دهد (همان، 1428ق، ص348).

در نظر نگرفتن مفهوم­سازی ویژۀ قرآن موجب آن شده است تا ابن تیمیه به‌راحتی این آیه را به قتال معنا کند و این­طور اذعان کند که اگر از اقامۀ حد و مقابله با فرد منافق ترسیدیم، به آیۀ «وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ» (الأحزاب: 48) عمل می­کنیم؛ اما اگر برای ما قدرت و عزت حاصل شد، مخاطب این قول خداوند خواهیم بود که فرموده است: «جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ» (ابن تیمیه، 1431ق، ص359).

از نظر نگارنده، حتی در آیاتی که در سورۀ توبه و در اثنای جنگ و نبرد نیز نازل شده­اند، نباید از توجه ویژه به مفاهیم قرآنی چشم­پوشی کنیم. در واقع، باید اصل را بر مفهوم­سازی خود قرآن گذاشت؛ به این معنا که استفادۀ قرآن کریم از واژۀ جهاد در اثنای جنگ هم در جهت مفهوم­سازی خاصی صورت گرفته است؛ بنابراین، اگرچه منکر اینکه آیاتی همچون 81[x]، 86[xi] و 88[xii] سورۀ توبه بر نبرد و جنگ دلالت می­کنند، نیستیم، معتقد هستیم قرآن در ضمنِ همین آیات نیز به طور کاملاً خلاقانه نه از مفهوم قتال، که از جهاد بهره برده است تا ضمنِ تأکید بر بار ارزشی ویژۀ جهاد، نشان دهد آن‌هایی که به نبرد با مشرکان برنخاسته­اند چه توفیق بزرگی را از دست داده­اند و آن توفیق بزرگ، نه صرفاً قتال، که جهاد با بار ارزشی ویژۀ آن است؛ چنانکه در آیۀ 81، کراهت برخی از مسلمانان نسبت به نرفتن به جهاد را کاملاً حساب‌شده گوشزد کرده و سلب توفیق بزرگی از آنان را این‌چنین مفهوم­سازی کرده و تأکید کرده است که آتش جهنم سوزان­تر و سخت­تر از گرمای هوایی است که برخی تاب تحمل آن را ندارند. در واقع، مقایسه‌ای جالب بین والاترین فضیلت که جهاد است با سخت­ترین عذاب­ها که عذاب جهنم است صورت گرفته است. جالب آنکه، در ذیل دو آیه از این سه آیه، قید اموال بر انفس مقدم شده است و چنانکه گفتیم قتال با اموال معنا ندارد. در آیۀ 86، ارزش ایمان و جهاد همراه رسول را برای کسانی که از جهاد سر باز زده­اند گوشزد کرده و نشان داده است قدرتمندان و بزرگان از منافقان چطور حاضر شده­اند چنین فضیلت بزرگی، یعنی جهاد را از دست بدهند. در واقع، سیاق و بافتار این آیه به‌خوبی استفاده از مفهوم جهاد و نه قتال را برمی­تابد.

بنابراین، در آیۀ مورد بحث هم باید بین جهاد و قتال تفاوت قائل شد و جهاد را به معنای نوعی مبارزه در نظر گرفت که بسته به شرایط ممکن است متفاوت باشد؛ از این­ رو، جهاد با کافران و منافقان همان مبارزه و رویارویی با آن‌هاست که ممکن است با زبان یا دست یا هر روش دیگری صورت گیرد.

 6-1- روایات تفسیری آیۀ «جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ»

در ذیل آیۀ «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ»، روایاتی وارد شده‌اند که دلالت آیه را بر معنای عام جهاد تأیید می­کنند: «قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی­جَعْفَرٍ(ع) قَالَ‏ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ‏ بِإِلْزَامِ‏ الْفَرَائِض‏» (قمی، 1404ق، ج1، ص301).

مطابق این روایت، متعلق جهاد پیامبر (ص) فقط الزام فرائض است. در واقع، چنانکه نسبت به کفار و منافقان فقط یک حکم کرده و آن جهاد است، مطابق روایت، نوع این جهاد هم یکی است و بین کفار و منافقان تفاوتی نیست.

روایت دیگر به نقل از پیامبر اکرم (ص) نوع جهاد با مشرکان را به گونه­هایی مختلف تفسیر می­کند: «جَاهِدُوا ‌الْمُشْرِکِینَ ‌بِأَلْسِنَتِکُمْ، وَأَنْفُسِکُمْ، وَأَمْوَالِکُمْ، وَأَیْدِیکُمْ» (ابن حنبل، 1421ق، ج20، ص26).

چنانکه از ابن مسعود نقل شده است، وقتی این آیه نازل شد، به پیامبر (ص) دستور داده شد تا با دست خود با کفار و منافقین مبارزه کند[xiii] و اگر نتوانست با قلب خود و اگر آن را نیز نتوانست به زبان خود و اگر آن هم برایش مقدور نبود، با برخورد خشن و ترش­رویى با ایشان مبارزه کند (سیوطی، 1404ق، ج3، ص258).

  6-2- نقد آیت‌الله خامنه‌ای بر دیگر مفسران

آیت‌الله خامنه‌ای در تفسیری که بر سورۀ توبه دارند[xiv] نسبت به خلط بین اصطلاح قرآنی و فقهی[xv] جهاد انتقاداتی را مطرح کرده­اند. ایشان در ضمنِ بررسی آیۀ 73 سورۀ توبه یکی دانستن جهاد و قتال را به‌صراحت مورد انتقاد قرار داده است و آن را ناشی از خلط اصطلاح قرآنی جهاد و اصطلاح فقهی آن قلمداد می­کند.

ایشان در همین­ باره توسل به قرائت­های غیرمشهور[xvi] برای فرار از اشکالات واردشده بر این خلط را عذر بدتر از گناه دانسته­ و معتقد است؛ زیرا برخی معنای جهاد را نفهمیده و از طریقی سست خواسته­اند اشکال را رد کنند؛ در­ حالی ­که با مراجعه به خود قرآن، مطلب واضح می‌شود. از نظر نگارنده، ایشان عدم توجه به مفهوم­سازی خود قرآن را سبب بدفهمی از آیه دانسته است­ و از این رو، می­گوید: «ابتدا باید دید جهاد در قرآن به چه معنایی به کار رفته و نیز معنایی که فقهای شیعه تا زمان ما تصویر کرده­اند چیست تا آنگاه معلوم شود که این اشکال، از خلط اصطلاح قرآنی با اصطلاح فقهی فقها شکل گرفته است.» (خامنه­ای، 1398ش، ص518) ایشان این احتمال که منظور از جهاد در این آیه جنگ مسلحانه باشد، ولی جهاد با کفار را خود پیامبر(ص) انجام داده­اند و جهاد با منافقان را به عهده امام علی(ع) گذاشته را با ذکر دو نکته قابل قبول نمی­دانند: 1- مستند این ادعا، حدیثی است که سند درستی ندارد، پس مخدوش است؛ زیرا علی بن ابراهیم آن را بدون سند ذکر کرده است. 2- خطاب آیه به شخص پیامبر(ص) است «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ» و حال آنکه طبق نظر فوق، خود حضرت، خارج از حکم خواهد بود. (همان)

در واقع ایشان در اینجا (مخصوصاً در نکته دوم که بحثی قرآنی است)، از مفهوم­سازی ویژه این آیه برای نفی دیدگاه مقابل کمک می­گیرند. در ادامه از روایات وارده و مقدم شدن قید اموال بر انفس نیز برای مفهوم جهاد به معنای قرآنی آن استفاده می­کنند و در نهایت چنین نتیجه می­گیرند که: «جهاد معنای عامی دارد که هر نوع مبارزه و مقاومت_ با دست یا زبان یا فکر_ در برابر دشمن پروردگار را شامل می­شود» (همان، ص519)

ایشان در ادامه، فرمودۀ پیامبر (ص) به عثمان بن مظعون وقتی که قصد داشت به علت فوت فرزندش سر به بیابان گذارد و رهبانیت پیشه کند را یادآور می­شود که: «یَا عُثْمَانُ لَا تَفْعَلْ فَإِنَّ سِیَاحَةَ أُمَّتِی الْغَزْوُ وَ الْجِهَادُ» (طوسی، 1407ق، ج6، ص122) و بعد می­گوید: «از آنجا که غزو، ظهور در «جنگ با سلاح» دارد وقتی در کلام معصوم (ع) با کلمۀ جهاد همراه شود بعید است که به یک معنا باشند؛ زیرا مستلزم ترادف و تکرار است و در کلام معصوم (ع) هر کلمه­ای حامل معنایی خاص است».

  7- نتیجه‌گیری

این نوشتار پس از بررسی و تبیین شاخصه­هایی در زمینۀ مفهوم­سازی قرآن کریم در موضوع جهاد، به نتایج زیر دست یافت:

-یک­سویه بودن مفهوم جهاد، مکی و مدنی بودن آن، به‌کارگیری لفظ مجاهد، پیوند جهاد با هجرت، بی‌حدومرز بودن جهاد و مدحی بودن عموم آیات آن، حکایت‌گر مفهوم­سازی ویژۀ قرآن در مقولۀ جهاد هستند.

 -مفهوم جهاد با قتال متفاوت است و به­‌کارگیری هر یک از آن‌ها به‌جای دیگری، ساختار ویژۀ قرآن را به هم می­زند. در نظر نگرفتن این مسأله در مواردی موجب شده است تا برخی از مفسران ذیل آیاتی همچون «جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ» صرفاً سخن از قتال بگویند، البته برخی دیگر به‌خوبی به این تفاوت دقت داشته و گاهی در مقام نقد بر دیگر مفسران نیز برآمده­اند.

-قرآن کریم جهاد کبیر با کافران را نه در قالب پیکار نظامی، بلکه به وسیلۀ قرآن یا عدم اطاعت از کافران لازم می­داند؛ از این رو، می­توان در آیاتی که فضای نبرد نظامی را نیز ترسیم می­کنند، مفهوم جهاد را به معنای نوعی «مبارزه» در نظر گرفت که تمام فعالیت­های انجام‌شده از جانب مسلمانان را شامل شود و از طرفی، با توجه به محتوای ارزشی و اسلامی آن، تمام کوشش­های مقدماتی هم جهاد تلقی شوند.

حاصل آنکه، هر تلاشی از جانب مسلمانان برای هر گونه مقابله با مشرکان و منافقان و در صورت نیاز، رویارویی با مشرکان و پیکار با آن‌ها و در یک کلام، هر نوع مبارزه‌ای که «فی سبیل الله» باشد و مانع «صد عن سبیل الله» شود، جهاد قرآنی است؛ البته قتالی که «فی سبیل الله» باشد، بی­شک جزئی از جهاد است؛ از این رو، قرآن کریم پیکار از سوی مشرکان را نه جهاد، بلکه قتال خوانده است؛ زیرا کار آن‌ها جهاد تلقی نمی­شود.

[i] «عَلِمَ أَنْ سَیکُونُ مِنْکُمْ مَرْضَى وَآخَرُونَ یضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ...» (المزمل: 20)

[ii]البته دفاع نه نسبت به فضای جنگ و مبارزۀ مسلمانان، بلکه در یک آیه برای خداوند به کار رفته و به نظر، معنای مجازی آن مراد است: «إِنَّ اللَّهَ یدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ» (الحج: 38)

[iii] «أُذِنَ لِلَّذِینَ یقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ» (الحج: 39)

[iv]«لَا ینْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» (الممتحنه: 8) «إِنَّمَا ینْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ یتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (الممتحنه: 9)

[v]گفتنی است، «جِهاد» و «مجاهده» اگرچه به باب مفاعله رفته‌اند و معنای غالبی باب مفاعله مشارکت و دوطرفه بودن است، در رابطه با این واژه، معنای ثلاثی مجرد همراه با تأکید و مبالغه را یادآور شده­اند (نک: طباطبایی، 1398ش، صص165-164).

[vi]منظورمان از پیوند جهاد با هجرت با توجه به همین آیات سورۀ انفال است و به طور مشخص، در پی نشان دادن مفهوم­سازی ویژۀ این آیات هستیم. بدیهی است، در آیات دیگر جهاد هم برای مهاجران و هم غیرمهاجران مطرح است.

[vii]مفسران دربارۀ مرجع ضمیر «جَاهِدْهُمْ بِهِ» اختلاف دارند که از آن میان، دو قول که یکی مرجع ضمیر را «قرآن» و دیگری «عدم اطاعت» دانسته است، از بقیه مشهورتر و پذیرفتنی­تر هستند (نک: بیضاوی، 1418ق، ج4، ص127).

[viii] البته پیش­تر در ضمنِ تبیین مسأله به اختلاف مفسران نسبت به مکی یا مدنی بودن آیۀ 20 سورۀ مزمل که در آن واژۀ قتال آمده است، اشاره کردیم.

[ix]مطابق روایات سبب نزول، سورۀ تحریم قبل از سورۀ توبه نازل شده است (نک: سیوطی، 1421ق، ج1، ص60).

[x]«فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَکَرِهُوا أَنْ یجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کَانُوا یفْقَهُونَ» (التوبه: 81)

[xi]«وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَکُنْ مَعَ الْقَاعِدِینَ» (التوبه: 86)

[xii]«لَکِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولَئِکَ لَهُمُ الْخَیرَاتُ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (التوبه: 88)

[xiii]پیش‌تر به تفاوت دیدگاه ابن مسعود و ابن عباس اشاره کردیم.

[xiv]این تفسیر قبل از انقلاب اسلامی ایران و در مشهد مقدس ایراد شده است. در این ­باره نک: «مروری بر مبانی روش و قواعد تفسیری حضرت آیت­الله خامنه­ای در تفسیر سورۀ توبه» که توسط جمعی از شاگردان ایشان (1393ش) تدوین شده است.

[xv]صاحب جواهر جهاد را این گونه تعریف می­کند: « الجهاد... شرعا بذل النفس وما یتوقف علیه من المال فی محاربة المشرکین أو الباغین على وجه مخصوص» (نجفی، 1362ش، ج21، ص3).

[xvi]مطابق روایات امامان (ع)، این آیه به گونه‌ای دیگر هم قرائت شده است: «جَاهِدِ الْکُفَّارَ بِالْمُنَافِقِین‏» (قمی، 1404ق، ج1، ص301).

The Holy Quran

Al-Alousi, Mahmoud ibn Abdullah. (1415 AH). Ruh Al-Ma‘ani fi Tafsir Al-Quran Al-‘Azim wa Al-Sab‘ Al-Mathani (The Spirit of Meanings in the Interpretation of the Great Quran and the Seven Oft-Repeated Verses). Beirut: Dar Al-Kutub Al-‘Ilmiyya.

Ibn Taymiyyah, Ahmad ibn Abdul-Halim. (1431 AH). Al-Sarim Al-Masloul ‘Ala Shatim Al-Rasoul (The Drawn Sword Against the Blasphemer of the Prophet) (Edited by Muhyi Al-Din Abdul Hamid). Kingdom of Saudi Arabia.

Ibn Hanbal, Abu Abdullah. (1421 AH). Musnad Ahmad ibn Hanbal (Edited by Shu‘ayb Al-Arna’ut and others). Beirut: Mu’assasat Al-Risala.

Ibn ‘Uthaymin, Muhammad ibn Salih. (1436 AH). Tafsir Surah Al-‘Ankabout (Exegesis of Surah Al-‘Ankabut). Saudi Arabia: Al-Qasim.

Ibn Faris, Ahmad ibn Faris. (1404 AH). Mu‘jam Maqayis Al-Lugha (Dictionary of Linguistic Scales). Qom: Maktab Al-I‘lam Al-Islami.

Ibn Manzour, Muhammad ibn Mukarram. (1414 AH). Lisan Al-‘Arab (The Tongue of the Arabs). Beirut: Dar Sadir.

Al-Samarrai, Fadel Salih. (1420 AH). Ma‘ani Al-Nahw (The Meanings of Syntax). Jordan: Dar Al-Fikr.

Al-Baghawi, Hussein ibn Mas‘oud. (1420 AH). Ma‘alim Al-Tanzil (Landmarks of Revelation) (Edited by Abdul-Razzaq Al-Mahdi). Beirut: Dar Ihya’ Al-Turath Al-‘Arabi.

Al-Baydawi, Abdullah ibn ‘Umar. (1418 AH). Anwar Al-Tanzil wa Asrar Al-Ta’wil (The Lights of Revelation and the Secrets of Interpretation) (Edited by Muhammad Abdul-Rahman Al-Mar‘ashli). Beirut: Dar Ihya’ Al-Turath Al-‘Arabi.

Al-Tha‘alibi, Ahmad ibn Muhammad. (1422 AH). Al-Kashf wa Al-Bayan ‘an Tafsir Al-Quran (The Unveiling and Explanation of the Quranic Interpretation). Beirut: Dar Ihya’ Al-Turath Al-‘Arabi.

Al-Jaza’iri, Jaber ibn Mousa. (1424 AH). Aysar Al-Tafasir li-Kalam Al-‘Ali Al-Kabir (The Easiest Exegesis of the Words of the Most High and Great). Medina: Maktabat Al-‘Uloum wa Al-Hikam.

Al-Jaza’iri, Nour Al-Din Muhammad ibn Na‘mahullah. (1407 AH). Furouq Al-Lughat fi Al-Tamyiz Bayna Mifad Al-Kalimat (Linguistic Differences in Differentiating the Meaning of Words). Damascus: The Cultural Consultancy of the Islamic Republic of Iran.

Al-Jassas, Ahmad ibn Ali. (1415 AH). Ahkam Al-Quran (The Rulings of the Quran). Beirut: Dar Al-Kutub Al-‘Ilmiyya.

A Group of Authors. (2014 AD). A Review of the Foundations, Methods, and Interpretive Rules of Ayatollah Khamenei in the Interpretation of Surah Al-Tawbah. Tehran: Nasim Inqilab.

Al-Huwaizi, Ali ibn Jum‘ah. (1415 AH). Tafsir Nour Al-Thaqalayn (The Interpretation of the Two Weighty Things). Qom: Isma‘iliyya Publications.

Khamenei, Sayyid Ali. (2019 AD). Tafsir Surah Al-Bara’ah (Interpretation of Surah Al-Tawbah). Tehran: The Cultural and Research Institute of the Islamic Revolution.

Al-Khatib, Abdul-Karim Younis. (1431 AH). Al-Tafsir Al-Qur’ani Lil-Quran (The Quranic Interpretation of the Quran). Cairo: Dar Al-Fikr Al-‘Arabi.

Al-Raghib Al-Isfahani, Hussein ibn Muhammad. (1412 AH). Mufradat Alfaz Al-Quran (The Vocabulary of the Quran). Beirut: Dar Al-Qalam.

Rashid Rida, Muhammad. (1990 AD). Tafsir Al-Minar (The Lighthouse Commentary). Egypt: The Egyptian General Book Authority.

Al-Zamakhshari, Mahmoud. (1407 AH). Al-Kashshaf ‘An Haqa’iq Ghawamid Al-Tanzil (The Revealer of the Truths of Quranic Mysteries). Beirut: Dar Al-Kutub Al-‘Arabi.

Subhani, Ja‘far. (n.d.). Rasa’il wa Maqalat (Essays and Articles, Vol. 2). Qom: Imam Al-Sadiq Institute.

Al-Sam‘ani, Abu Al-Muzaffar. (1418 AH). Tafsir Al-Quran (The Exegesis of the Quran). Riyadh: Dar Al-Watan.

Al-Suyouti, Jalal Al-Din. (1404 AH). Al-Durr Al-Manthour fi Tafsir Al-Ma’thour (The Scattered Pearls in the Interpretation Based on Traditions). Qom: Ayatollah Mar‘ashi Najafi Library.

Al-Suyouti, Jalal Al-Din. (1421 AH). Al-Itqan fi ‘Uloum Al-Quran (The Mastery of Quranic Sciences). Beirut: Dar Al-Fikr Al-‘Arabi.

Sadeqi Tehrani, Muhammad. (1986 AD). Al-Furqan fi Tafsir Al-Quran bil-Quran (The Criterion in the Interpretation of the Quran by the Quran). Qom: Islamic Culture Publications.

Tabatabai, Sayyid Muhammad Hussein. (1417 AH). Al-Mizan fi Tafsir Al-Quran (The Balance in the Interpretation of the Quran). Qom: Islamic Publications Office.

Tabatabai, Sayyid Muhammad Reza. (2019 AD). Sarf Sadeh (Simple Morphology). Qom: Dar Al-‘Ilm.

Al-Tousi, Muhammad ibn Hassan. (1407 AH). Tahdhib Al-Ahkam (The Refinement of Rulings). Tehran: Dar Al-Kutub Al-Islamiyya.

Al-Tayyib, Abdul-Hussein. (1999 AD). Atyyab Al-Bayan fi Tafsir Al-Quran (The Purest Explanation in the Interpretation of the Quran). Tehran: Islam Press.

Ghafari, Mahdi. (2011 AD). The Concept of Jihad, in The Great Islamic Encyclopedia (Vol. 19, pp. 17-18). Tehran: Under the Supervision of Mohammad Kazem Mousavi Bojnourdi.

Fakhr Al-Din Al-Razi, Muhammad ibn ‘Umar. (1420 AH). Mafatih Al-Ghayb (The Keys to the Unseen). Beirut: Dar Ihya’ Al-Turath Al-‘Arabi.

Firouzabadi, Muhammad ibn Ya‘qoub. (1415 AH). Al-Qamous Al-Muhit (The Comprehensive Dictionary). Beirut: Dar Al-Kutub Al-‘Ilmiyya.

Qa’imi-Nia, Alireza. (2011 AD). A Cognitive Semantic Approach to the Holy Quran. Tehran: The Research Institute for Culture and Islamic Thought.

Qutb Al-Din Al-Rawandi, Sa‘id ibn Hibatullah. (1405 AH). Fiqh Al-Quran (Jurisprudence of the Quran) (Edited by Mar‘ashi). Qom: Ayatollah Mar‘ashi Najafi Library.

Al-Qummi, Ali ibn Ibrahim. (1404 AH). Tafsir Al-Qummi (Edited by Mousavi Jazairi). Qom: Dar Al-Kitab.

Al-Mudarrisi, Sayyid Muhammad Taqi. (1419 AH). Tafsir Min Huda Al-Quran (Interpretation from the Guidance of the Quran). Tehran: Dar Muhibbi Al-Hussein.

Mostafavi, Hassan. (1430 AH). Al-Tahqiq fi Kalimat Al-Quran Al-Karim (Research on the Words of the Holy Quran). Beirut: Dar Al-Kutub Al-‘Ilmiyya.

Motahhari, Morteza. (1988 & 2011 AD). Collected Works (Vol. 20 & 27). Tehran: Sadra Press.

Ma‘rifat, Muhammad Hadi. (1418 AH). Al-Tafsir wa Al-Mufassiroun. Mashhad: Al-Radawiyya University.

Mughniyah, Muhammad Jawad. (1424 AH). Al-Tafsir Al-Kashif. Qom: Dar Al-Kitab Al-Islami.

Lee, D. (2001). Cognitive Linguistics. New York: Oxford University Press.

* قرآن کریم
آلوسی، محمود بن عبدالله. (1415ق). روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی. بیروت: دارالکتب العلمیة.
ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم. (1431ق). الصارم المسلول على شاتم الرسول (تحقیق محی الدین عبد الحمید). المملکة العربیة السعودیة.
ابن حنبل، ابوعبدالله. (1421ق). مسند أحمد بن حنبل (تحقیق شعیب الأرنؤوط و آخرون). بیروت: مؤسسة الرسالة.
ابن عثیمین، محمد بن صالح. (1436ق). تفسیر سورۀ عنکبوت. المملکة العربیة السعودیة: القصیم.
ابن فارس، احمد بن فارس. (1404ق). معجم مقاییس‌اللغة. قم، مکتب الاعلام الاسلامی‏.
ابن منظور، محمد بن مکرم. (1414ق). لسان العرب. بیروت: دار صادر.
السامرائی، فاضل صالح. (1420ق). معانی النحو. الأردن: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
بغوی، حسین بن مسعود. (1420ق). معالم التنزیل (تحقیق عبد الرزاق المهدی). بیروت: دار إحیاء التراث العربی.             
بیضاوی، عبدالله بن عمر. (1418ق). انوار التنزیل و أسرار التأویل (تحقیق محمد عبد­الرحمن المرعشلی). بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
ثعلبی، احمد بن محمد. (1422ق). الکشف والبیان عن تفسیر القرآن. بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
 جزائری، جابر بن موسی. (1424ق). أیسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر. مدینة: مکتبة العلوم والحکم.
جزائری‌، نورالدین‌ محمد‌بن‌ نعمه‌الله‌. (1407ق). فروق اللغات فی التمییز بین مفاد الکلمات. دمشق: المستشاریه الثقافیة للجمهوریة الاسلامیة الایرانیة.
جصاص، احمد بن علی. (1415ق). أحکام القرآن. بیروت: دارالکتب العلمیة.
جمعی از نویسندگان. (1393ش). مروری بر مبانی روش و قواعد تفسیری آیت­الله خامنه­ای در تفسیر سورۀ توبه. تهران: نسیم انقلاب.
حویزی، علی بن جمعه. (1415ق). تفسیر نورالثقلین. قم: انتشارات اسماعیلیان.
خامنه­ای، سید علی. (1398ش). تفسیر سورۀ برائت. تهران: موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی.
الخطیب، عبدالکریم یونس. (1431ق). التفسیر القرآنی للقرآن. القاهرة: دار­ الفکر العربی.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (1412ق). مفردات الفاظ القرآن. بیروت: دار­القلم.
رشیدرضا، محمد. (1990م). تفسیر المنار. مصر: الهیئة المصریة العامة للکتاب.
زمخشری، محمود. (1407ق). الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل. بیروت: دارالکتب العربی.  
سبحانی ، جعفر. (بی­تا). رسایل و مقالات (ج۲). قم: مؤسسة الإمام الصادق (ع).
سمعانی، ابوالمظفر. (1418ق). تفسیر القرآن. الریاض: دار­الوطن.
سیوطی، جلال الدین. (1404ق). الدر المنثور فى تفسیر المأثور. قم: کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى.
سیوطی، جلال الدین. (1421ق). الإتقان فی علوم القرآن. بیروت: دارالفکر العربی.
صادقی تهرانی، محمد. (1365ش). الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن. قم: انتشارات فرهنگ اسلامی.
طباطبایی، سید محمدحسین. (1417ق). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامی.
طباطبایی، سید محمدرضا. (1398ش). صرف ساده. قم: دارالعلم.
طوسى، محمد بن حسن. (1407ق). تهذیب الاحکام. تهران: دارالکتب الاسلامیه. ‏
طیب، عبدالحسین. (1378ش). اطیب البیان فی تفسیر القرآن. تهران: انتشارات اسلام.
غفاری، مهدی. (1390ش). مدخل جهاد. در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی (ج19، صص17-18). تهران: زیر نظر محمدکاظم موسوی بجنوردی.
فخر رازی، محمد بن عمر. (1420ق). مفاتیح الغیب. بیروت: دار احیاء التراث العربى. 
فیروزآبادى، محمد بن یعقوب‏. (1415ق). القاموس المحیط. بیروت: دارالکتب العلمیة.
قائمی­نیا، علیرضا. (1390ش). معناشناسی شناختی قرآن کریم. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
قطب­الدین راوندی. سعید بن هبة الله. (1405ق). فقه القرآن‏ (تحقیق مرعشی). قم: کتابخانه آیت­الله مرعشی نجفی.
قمی، علی بن ابراهیم. (1404ق). تفسیر القمی (تحقیق موسوى جزائرى). قم: دارالکتاب‏.
مدرسی، سید محمدتقی. (1419ق). تفسیر من هدی القرآن. تهران: دار محبى­الحسین.
مصطفوی، حسن. (1430ق). التحقیق فى کلمات القرآن الکریم‏. بیروت: دارالکتب العلمیة.
مطهری، مرتضی. (1388 و 1390ش). مجموعه آثار (ج20 و 27). تهران: انتشارات صدرا. 
معرفت، محمد­هادی. (1418ق). التفسیر و المفسرون فی ثوبه الغشیب. مشهد: جامعة الرضویة للعلوم الاسلامیة.
مغنیه، محمدجواد. (1424ق). التفسیر الکاشف. قم: مؤسسة دار­الکتاب الاسلامی.
مغنیه، محمدجواد. (1428ق). فی ظلال الصحیفة السجادیة. قم: مؤسسة دار­الکتاب الاسلامی. 
مکارم شیرازی، ناصر. (1374ش). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الإسلامیة.
نجفی، محمدحسن. (1362ش). جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام (تحقیق عباس قوچانی). بیروت: دار إحیاء­التراث العربی.
Lee, D. (2001). Cognitive linguistics. New York, Oxford University Press.