Criticism and Analysis of Semantic Translations from Deep Structure Translation in Verses of the Holy Quran (Sample study of Translations: Foladvand, Khorramshahi, Mojtabavi, and Meshkini)

Document Type : Research Article

Authors

1 Assistant Professor, Department of Arabic Language and Literature, Arak University, Arak, Iran

2 P.H.D Student, Department of Arabic Language and Literature, College of Tehran Farabi, Qom, Iran

Abstract

Surface structure and deep structure are topics of linguistics science. Noam Chomsky was the first person to propose the theory of generative-transformational grammar. He interpreted objective sentences as surface structures and those hidden behind them as deep structures. Translation of surface layers and paying attention to the circuit face approach prevents the translator from reflecting on the deep layers of meaning. Based on this, in the present article, the authors have analyzed the following translations, Foladvand, Khorramshahi, Mojtabavi, and Meshkini, through a text-based approach and have analyzed each of them. This article will make translators familiar with the issue of deep meaning, especially in religious texts so that the audience can establish a better relationship with that work. The results of this research show that the mentioned translators whose translations are semantic have paid attention to the surface layers of the meaning in the translation of the most-used verses of this holy book only, and this has prevented them from dealing with the hidden meaning of the phrases.

Keywords

Main Subjects


Article Title [Persian]

نقد و تحلیل ترجمه‌های معنایی در برگردان ژرف‌ساخت آیات قرآن کریم (موردکاوی ترجمه‌های فولادوند، خرمشاهی، مجتبوی و مشکینی)

Authors [Persian]

  • حسین گلی 1
  • سجاد احمدی 2
1 استادیار زبان و ادبیات عربی، دانشگاه اراک، اراک، ایران
2 دانشجوی دکتری، دانشکدگان فارابی تهران، قم، ایران
Abstract [Persian]

روساخت و ژرف‌ساخت از مباحث علم زبان‌شناسی هستند. نوآم چامسکی، اولین فردی است که نظریۀ دستور زایشی - گشتاری را مطرح کرده است. وی از جملات عینی به روساخت و از جملات نهفته در پس آن‏ها به ژرف‌ساخت تعبیر می‌کند. ترجمة لایه‌های سطحی و توجه به رویکرد صورت‏مدار در ترجمه، مترجم را از تأمل در لایه‌های عمیق معنا باز می‌دارد. در جستار حاضر، نگارندگان بر آن هستند تا از رهگذر رویکرد متن‌مدارانه، ترجمه‌های فولادوند، خرمشاهی، مجتبوی و مشکینی را بررسی و هر یک را تجزیه‏وتحلیل کنند. هدف پژوهش آشنایی بیشتر مترجمان با موضوع ژرف‌ساخت معنایی به ویژه در متون دینی است تا به وسیلة آن مخاطب بتواند ارتباطی بهتر با آن اثر برقرار کند. برآیندهای حاصل از این پژوهش نشان می‌دهند مترجمان یادشده که ترجمه‌هایشان ترجمه‌ای معنایی است، در ترجمة آیات پرکاربرد این کتاب آسمانی،‌ فقط به لایة سطحی معنا توجه داشته باشند و این امر آن‌ها را از بررسی معنای نهفتة عبارت‏ها بازداشته است.

Keywords [Persian]

  • قرآن کریم
  • روساخت
  • ژرفساخت
  • ترجمههای فارسی
  • نقد ترجمه

1- طرح مسأله

قرآن کریم به عنوان اولین منبع دینی مسلمانان، اوج ظرافت­های ادبی و بلاغی را در خود جای داده است، تا جایی که پژوهشگران و دین­پژوهانی زیاد به پژوهش در زمینه­های مختلف این مصحف آسمانی همت گمارده­اند. ترجمة این کتاب ارزشمند در جهان اسلام پیشنه­ای دیرین دارد؛ ولی هیچ‏گاه گستردگی آن به اندازة عصر حاضر نبوده است. تا به امروز، 175 ترجمة فارسی از آیات وحی عرضه شده‏اند که فقط 100 ترجمه کامل بوده‏اند و در میان این ترجمه­ها، 50 ترجمه به هشتاد سال گذشته مربوط می‏شوند. قرآن کتابی است که منحصر به بُعد زمان نیست و همواره با گذشت زمان ترجمه‌هایی متفاوت از آن ارائه شده‏اند؛ زیرا آیات این کتاب مقدس فقط یک سطح معنایی را شامل نمی‏شوند و چندین لایة معنایی را در بر می­گیرند. در این باب، مولای متقیان علی (ع) می‌فرماید: «لَا تَفنَی عَجَائبُهُ وَ لَا تَنقَضِی غَرَائبُه» (شهیدی، 1389ش، ص20). همچنین، علامه طباطبایی معتقد است: «إنَّ لِلقُرآنِ ظَهرَاً وَ بَطنَاً وَ لِبَطنِهُ بَطنَاً إلُی سَبعَةِ أبطُنٍ» (طباطبایی، 1391ش، ج3، ص73).

از هنگامی که ترجمه به عنوان یک علم به جهانیان ارائه شد، به ویژه در قرن کنونی، کمتر کسی را می­توان یافت که مراد از این علم را برگردان گفتار یا نوشتار پندارد. مقصود از ترجمه توجه به ظرایف زبانی و انتقال لایه­های مفهومی در کلام گوینده یا نویسنده در زبان مبدأ و همسان­سازی آن با زبان مقصد است. ترجمه در ابتدا به صورت مطالعه‏های میان‏رشته­ای و به‏تازگی، به صورت رشته­ای مستقل تحت عنوان مطالعه‏های ترجمه در دانشگاه­ها تدریس می­شود. برخی از صاحب­نظران این حوزه باور دارند وظیفة مترجم آن است که متن مبدأ را به همان صورتی که هست، بدون افزایش یا کاهش، به زبان مقصد برگرداند. البته این تعریف فقط در چارچوب نظری قابل اتکا است؛ زیرا انتقال هر پیامی از زبانی به زبان دیگر بدون تغییر در صورت و مفهوم امری ناشدنی است (صفوی، 1397ش، ص9)؛ از این رو، مترجم نباید انتظار داشته باشد که نحوة بیان مفاهیم مورد ترجمه در زبان مقصد همان باشد که در زبان مبدأ است. از آنجا که ساختارهای واژگانی دو زبان متفاوت هستند، نحوة بیان مفاهیم نیز متفاوت خواهد بود (منافی اناری، 1384ش، ص105).

ژرف­ساخت و روساخت دو مقولة مهم در متن هستند که عدم توجه به آن‏ها از سوی مترجم ممکن است باعث از دست رفتن مفهوم اصلی متن زبان مبدأ شود. ژرف‌ساخت تمام اطلاعاتی را که برای روشن شدن معنا لازم است در بردارد و گاه طولانی­تر از روساخت و گاه از آن مختصرتر است؛ از این رو، هرگاه روساخت مبهم باشد، باید برای درک معنا به ژرف­ساخت یا همان زیرساخت مراجعه کرد (باقری، 1388ش، ص177). هرچند این دو مفهوم از مفاهیمی هستند که در علم زبان­شناسی مطرح شده‏اند، یکی از کاربردهای آن‏ها پی بردن به مفاهیم و اغراض پنهان کلام در علم معانی است. جلال­الدین همایی و سیروس شمیسا، دو تن از بزرگان اهل ادب فارسی، معتقد هستند در علم معانی بررسی معانی و مقاصد جمله‌ها همان معنای اولی یا اصلی کلام نیست، بلکه معانی و مقاصدی دیگر مراد هستند که در ورای ظاهر کلام و به عبارتی، از ژرف‌ساخت کلام درک می‌شوند (همایی، 1373ش، صص87-88؛ شمیسا، 1386ش، ص25). هر جمله­ای در هر ساختار و بافتاری دارای دو رویکرد لفظی و معنایی است. برخی از جملات در همان سویة لفظ باقی می‏مانند و پا را فراتر نمی­گذارند، یعنی یک واژه چه در متن دینی و چه خارج از آن، معنایی مشخص را اعاده می­کند؛ ولی برخی از جملات از لایة‌های سطحی عبور می‏کنند و معنای ثانوی یا حتی معانی پشت پردۀ دیگری را شامل می­شوند، مانند لفظ «امت» که در قرآن­ کریم به سه معنای «ملت، طریقت و امت» آمده است (سیوطی، 1387ش، ج2، ص121). این بدان معنا است که واژه در متن به خود معنا می­گیرد و از جهت روابطش با واژگان دیگر و فرآیند متنی می­توان به مقصود متکلم دست یافت. به نظر می­رسد این همان روساخت و ژرف­ساختی است که همایی­ها و شمیساها به آن معتقد هستند.

با توجه به توضیحات ارائه‏شده، درمی‌یابیم هر گونه کوتاهی از سوی مترجم در یک متن و پایبند بودن او به صورت، می­تواند او را از معانی اصلی متن باز دارد. هرچند ترجمة قرآن کریم به دلیل دینی بودن آن از حساسیتی زیاد برخوردار است، گاهی مترجمان این دسته از متون به منظور امانت‏داری در ترجمه، چنان درگیر صورت می­شوند که از بیان مفاهیم اصلی دور می­مانند.

در پژوهش پیش­رو، نویسندگان برآن هستند تا به دو پرسش زیر پاسخ دهند:

  • عبارت‏های دارای ژرف­ساخت­ در یک متن دینی را چگونه باید ترجمه کرد؟
  • در برگردان ژرف­ساخت­ها، عملکرد مترجمان به چه صورت بوده است؟

 

2- روش پژوهش

رویکرد متن­مدارانه یکی از روش­های نوین پژوهش به شمار می­آید. این رویکرد متون ترجمه‏شده را تحلیل و نقد می‏کند که در آن، بخش‏هایی از متن مبدأ با ترجمه‌های آن در متن مقصد مقایسه می­شوند. هدف از این مقابله، تحلیل واحدهایی از دو متن مبدأ و مقصد است که از لحاظ لغت­شناسی یا زبان­شناسی تعریف شده­اند (فرحزاد، 1382ش، ص32). 

جستار پیش‏رو، با توجه به روش یادشده، نخست آیات قرآن ­کریم، معنا، مقصود واژگان و عبارت‏های قرآنی را واکاوی و آن‏ها را برای مخاطب تبیین کرده است. سپس، از رهگذر تطبیق آن با برگردان­های فارسی، هر یک از این ترجمه­ها را به چالش می‏کشاند و آسیب­شناسی می‏کند. هرچند تمامی آیات قرآن کریم لایه­های معنایی مخصوص خود را دارند، مقالة حاضر تمامی آیات قرآن کریم را شامل نمی‏شود و فقط به خوانش آیاتی دست یازده است که چندین لایة معنایی را در بر می­گیرند که از اثنای کاربردشناسانۀ معنا و از طریق ابزارهای معناشناسانه و کارکرد واژگان در متن می­توان آن­ها را تفسیر و تبیین کرد و دلیل گزینش آیات توسط نگارندگان موضوع گفته‏شده بوده است.  در نهایت، نیز پس از خوانش و بررسی هر آیه، ترجمه­ای از سوی نویسندگان مقاله با مضمون ترجمة پیشنهادی ارائه خواهد شد تا نمونه‏های تحلیل‏شده هرچه بهتر در ذهن مخاطب و خوانندة بحث جای گیرند.

 

3- پیشینۀ پژوهش

امروزه، پژوهشگران توجهی ویژه به موضوع ژرف‌ساخت داشته­اند. هرچند در رابطه با قرآن ­کریم کمتر مقاله­ای در این باب به رشتة تحریر درآمده است، از میان اندک پژوهش­هایی که در این حوزه انجام شده‏اند، می‌توان به مقاله­ای با عنوان «برابریابی فارسی «إنَّ» در ابتدای آیات قرآن ­کریم بر پایة دستورزبان زایشی – گشتاری» اثر رضا شکرانی و محسن توکلی اشاره کرد. زیرساخت و روساخت یکی از مقوله­های مطرح‏شده در نظریة زایا - گشتاری چامسکی است که در این جستار نیز توسط نگارندگان به آن عنایتی شده است. مقاله‏ای دیگر که توجه اینجانبان را به خود جلب کرد مقالة «زیباشناسی ژرف­ساخت­های صیغه­های متناوب در قرآن ­کریم از منظر سبک­شناسی (بررسی موردی سوره­های مبارکة انعام و اعراف)» اثر جواد محمدزاده و همکاران است که در آن، برای دست­یابی به زیباشناسی هر آیه به ژرف­ساخت متوسل شده­اند. وجه تمایز پژوهش حاضر با پژوهش­های یادشده در آن است که تطبیق هر یک از ترجمه­ها اشکالاتی را نمایان کرده است که در انتقال معنا و مفهوم اصلی از سوی مترجمان وجود داشته است و مترجمانی را که می­خواهند در این عرصه گام نهند بیش از پیش نسبت به حساسیت ترجمة متون دینی و برابریابی دقیق واژگانی آگاه می‏کند و امید است که این پژوهش بتواند در راستای مطالعه‏های ترجمه در حوزة معناشناسی مفید واقع شود و راه­ را برای پژوهش­های دیگر باز کند. پس از کنکاش­های فراوان از سوی کاتبان، مقاله­ یا پایان­نامه­ای یافت نشد که ترجمه­های فارسی را از رهگذر ژرف­ساخت آیات قرآنی تطبیق داده باشد.

 

4- بحث

از گذشته تا به امروز، راهکارهایی متعدد برای ترجمة یک متن از سوی متخصصان حوزة مطالعه‏های ترجمه پیشنهاد شده‏اند. پژوهشگران حوزة علوم قرآنی در یک تقسیم­بندی کلی، روش­های ترجمة قرآن را به سه بخش تقسیم کرده­اند: الف) ترجمة تحت­اللفظی: این سیاق به منظور حفظ امانت از سوی مترجمان اتخاذ شده است. این نوع از ترجمه که برخی سهواً آن را با ترجمة «لفظ به لفظ» یا «واژه به واژه» خلط می­کنند، یکی از شیوه‌های برگرداندن متن است که در آن، بر روی ساختارهای زبانی متن مبدأ تمرکز می‌شود. در ازمنة قدیم بیشتر مترجمان از این روش در ترجمه بهره می­بردند. هدف اصلی در این نوع ترجمه انتقال معنای الفاظ و دقایق دستوری است؛ ولی توجه آن به انتقال پیام یا محتوای بافتی متن مبدأ بیش از ترجمة «لفظ به لفظ» است و خواننده تا حدودی، هرچند با دشواری، پیام را دریافت می­کند (جواهری، 1384ش، ص140). ب) ترجمة آزاد: در این سبک، مترجم همت خویش را صرف روشن کردن پیام کلام می‌کند و می­کوشد تا به صورت کامل، مضمون و معنای کلام را دریافت و در ذهن خود مجسم کند؛ سپس، لباس الفاظ زبان مبدأ را از آن برکند و لباس الفاظ زبان مقصد را به آن بپوشاند و با توضیحات کامل به خواننده و مخاطب ارائه کند. در این الگو، می‏توان از هر جمله و کلمه­ای که مناسب است، استفاده کرد تا مطلب به مخاطب القا شود؛ اگرچه حجم کلمات و جملات ترجمه با متن اصلی متناسب نباشد یا حتی کم و زیاد شود (رضایی اصفهانی، 1391ش، صص177-188). پ) ترجمة معنایی: می­توان گفت این شیوه متعادل­ترین روش ترجمه است. در این شیوة ترجمه، کوشش مترجم بر آن است تا راهی میانه، بین افراط و تفریط برگزیند، یعنی نه روش ترجمة تحت‌اللفظی و نه شیوة آزاد را بپیماید و سعی می­کند تا پیام و هدف اصلی متن را برای مخاطب بیان کند؛ ضمن آنکه تلاش می­کند تا خصوصیات لفظی متن اصلی را در قالب جمله­ای بازسازی کند و به زبان مقصد انتقال دهد. به عبارت دیگر، «ترجمة معنا‏محور یا ترجمة اصطلاحی» تمام تلاش خود را در راستای انتقال معنای متن مدنظر از زبان مبدأ به صورت­های طبیعی در زبان مقصد به کار می‌گیرد (جلالی، 1389ش، ص123).

با توضیحاتی که پیش­تر بیان شد؛ باید به این نکته اذعان داشت که ترجمة خوب از یک متن دینی همچون قرآن ­کریم یا متون دینی دیگر، ترجمه­ای است که در آن، مترجم علاوه بر حفظ صورت و سبک متن مبدأ بتواند معنا و مفهوم اصلی متن و غرایب و ظرایف زبانی آن را نیز به ترجمة خود منتقل کند. به بیان دیگر، در ترجمه، انتقال پیام حرف اول را می­زند، نه انتقال شکل و صورت متن. بورخس زمانی به مترجم آثار خود، نورمن توماس دی جووانی، توصیه کرد چیزی را بنویسد که او می‏خواسته است بگوید، نه آن چیزی را که گفته است (صلح‏جو، 1385ش، ص77). حال، از رهگذر تطبیق ترجمه­های فارسی با یکدیگر بررسی می­کنیم که مترجمان تا چه حد به این اصل پایبند بوده­‏اند و تا چه حد از آن عدول کرده­اند.

 

1-4- برآورد تطبیقی ترجمه‌های فارسی

1-1-4- ﴿وَ أَقیمُوا الصَّلَوةَ وَ آتُوا الزَّکَوةَ وَ ارکَعُوا مَعَ الرَاکِعِین (بقره: 43).

  • فولادوند: و نماز را برپا دارید، و زکات را بدهید، و با رکوع‌کنندگان رکوع کنید (فولادوند، 1389ش، ص7).
  • خرمشاهی: و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید و با نمازگزاران نماز کنید (خرمشاهی، 1376ش، ص7).
  • مجتبوی: و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با رکوع­کنان رکوع کنید (با نمازگزاران نماز گزارید) (مجتبوی، 1371ش، ص7).
  • مشکینی: و نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و با رکوع­کنندگان رکوع نمایید (با نمازگزاران نماز گزارید) (مشکینی، 1391ش، ص7).
  • ترجمة پیشنهادی: و نماز را برپا کنید و زکات را بپردازید و نماز را به جماعت اقامه کنید.

واژة «رُکُوع» در لغت به معنای «انحنا» آمده است (سیّاح، 1356ش، ج1، ص530). در برخی از آیات قرآن ممکن است منظور از واژة یادشده همان معنایی باشد که سیّاح آورده است. برای مثال، خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿یُقِیمُونَ الصَّلَوة وَ یُوتُونَ الزَّکوَة وَ هُم رَاکِعُونَ﴾ (مائده: 55). در آیه­ای دیگر می­فرماید: ﴿فَاستَغفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاکِعَاً وَ أنَابَ﴾ (ص: 24). راغب واژة مورد بحث را هم به معنای «تذلّل و تواضع» و هم در معنای «هئیت نماز» بیان کرده است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص364)؛ ولی طبرسی منظور از واژة «رُکُوع» را در آیة 43 سورة بقره فقط «نماز» می­داند و نه معنایی دیگر (طبرسی، 1372ش، ج1، ص214).

در آیة شریفة بالا، تعبیر «وَارکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ» مجاز مرسل است. واژة «رُکُوع» که جزء است آورده شده است و کل که همان «نماز» است توسط خداوند متعال اعاده شده است، یعنی با نمازگزاران نماز بگزارید (صافی، 1418ق، ج1، ص117).

ملاحظه می­شود در آیة 43 از سورة بقره، واژة «رُکُوع» در معنای اولیة خود به کار نرفته است. در زبان فارسی، ما برای عبارت «نماز گزاردن با دیگر نمازگزاران» از معادل «نماز جماعت» استفاده می­کنیم. نماز جماعت یکی از برجسته­ترین احکام اجتماعی اسلام است که به صورت مستقیم ایجادکنندۀ یکی از مهم­ترین سازمان­ها و نهادهای اجتماعی اسلام به نام مسجد است (شجاعیان و همکاران، 1400ش، ص247).

 

نقد ترجمه‌ها

مترجم فولادوند با آوردن عبارت «با رکوع‌کنندگان رکوع کنید» فقط به معنای تحت­اللفظی عبارت توجه داشته است. مترجم خرمشاهی عبارت را به صورت معنایی ترجمه کرده است؛ اما به ژرف‏ساخت آیه و برگردان آن متناسب با زبان مقصد توجهی نداشته است. دو مترجم دیگر، مجتبوی و مشکینی، نیز با توضیحات اضافی ترجمۀ خود را بهبود بخشیده­اند؛ اما آنچه مشهود می­نماید آن است که هیچ کدام از مترجمان یاد‏شده در بالا در برگردان این عبارت به زبان فارسی، ژرف­ساخت آیه را مدنظر قرار نداده‏اند و به معادل آن در زبان مقصد توجهی نداشته­اند.  

 

2-1-4- ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ و جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً (مائده: 13).

  • فولادوند: پس به [سزاى‌] پیمان شکستنشان لعنتشان کردیم و دل‏هایشان را سخت گردانیدیم (فولادوند، 1389ش، ص109).
  • خرمشاهی: آنگاه به سبب پیمان­شکنیشان لعنتشان کردیم و د­ل‏هایشان را سخت گردانیدیم (خرمشاهی، 1376ش، ص109).
  • مجتبوی: پس به سبب شکستن پیمانشان آنان را لعنت کردیم و دل‏هایشان را سخت گردانیدیم (مجتبوی، 1371ش، ص109).
  • مشکینی: پس آن‏ها را به خاطر شکستنشان پیمان خود را لعنت کردیم (به مسخ صورت و قلب سیرت و سقوط حکومت محکوم نمودیم) و دل‏هایشان را سخت کردیم (مشکینی، 1391ش، ص109).
  • ترجمة پیشنهادی: پس به سزای پیمان شکستنشان، ایشان را [از نعمت‌های الهی] محروم کردیم و آنان را سنگدل کردیم.

اولین عبارتی که در آیة بالا بررسی می‏کنیم گزارة «لَعَنَّاهُم» است. عبارت «لَعَنَّا» از ریشة «ل،ع،ن» که مفرد اسمی آن «اللَّعنَة» است، در معنای نخست و حقیقی خود به مفهوم «لعنت و نفرین» اشاره دارد (مهیار، 1388ش، ص671). در قرآن کریم، این واژه در معنای کاربردی آن به کسانی اطلاق می­شود که از نعمت­های الهی دور می‌مانند و این همان معنایی است که کمتر مترجمی آن را مدنظر قرار داده است. راغب اصفهانی در خصوص ترجمة این واژه می‏گوید: «لعن به معنای طرد و دور کردن از روی خشم است و دور کردن کسی از رحمت خویش در دنیا و آخرت، گرفتار کردن به عذاب و عقوبت است و اگر از ناحیة بندگان باشد، به معنای نفرین و دعا به ضرر دیگران است» (راغب اصفهانی، 1374ش، ج4، صص136-137).   

واژة «قَاسِیَّة» از مادة «قَسَوَ» در معنای اولیة خود به معنای «سخت، سفت، قرص، محکم» به کار رفته است (قیّم، 1393ش، ص803). این واژه جمع «قِسیَّان» است که معنای دیگر آن «سنگدل و بیرحم» است (گلشن تفتی، 1369ش، ص118). 

مفرده‏ای دیگر که باید به معنای آن توجه داشت واژة «قَلب» است. این واژه در معنای ابتدایی خود به معنای «دل و قلب» آمده است (افرام­البستانی، 1386ش، ص456). در یکی از فرهنگ­های فارسی – عربی، برابری که برای واژة «المَقلُوب» اسم مفعول در نظر گرفته شده است از مادة «ق، ل، ب» است که معنای «دگرگون شدن» از آن اعاده شده است. (مهیار، 1382ش، ص394). 

واژة «قَاسِیَّة» در قرآن همواره با واژة «قَلب» همنشین شده است. برای مثال، خداوند تبارک تعالی در قرآن کریم می­فرماید: ﴿ثُمَّ قَسَت قُلُوبُکُم...فَهِیَ کَالحِجَارَةِ أو أشَدَّ قَسوَةً﴾ (بقره: 74). در زبان عربی، هرگاه این واژه و مشتقات آن با واژة «قَلب» همنشین شوند، باید در ترجمة فارسی از آن به «سنگدلی» تعبیر کرد (شریعتمداری، 1375ش، ج3، ص673).

 

نقد ترجمه‌ها

با توضیحاتی که پیش­تر بیان شد، مترجمان فولادوند، خرمشاهی و مجتبوی در ترجمة عبارت «لَعَنَّاهُم» فقط به صورت متن توجه داشته‏اند و همین امر ایشان را از توجه به محتوای معنایی این عبارت بازداشته است. مترجم مشکینی نیز توانسته است با توضیحات اضافی از بند صورت رهایی یابد؛ ولی همچنان نتوانسته است از طریق ژرف­ساخت معادلی مناسب را به زبان فارسی منتقل کند. در گزارة دوم نیز هر چهار مترجم با ارائة ترجمۀ تحت‌اللفظی از عبارت «قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً» نتوانسته­اند از بُعد صورت پا را فراتر نهند و همین موضوع سبب از دست رفتن معنا در زبان مقصد شده است.

 

3-1-4- ﴿وَ لِکُلِّ أُمَةٍ أجَلٌ فَإذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لَا یَسْتَقْدِمُونَ (اعراف: 34).

  • فولادوند: و براى هر امّتى اجلى است؛ پس چون اجلشان فرا رسد، نه [مى‌توانند] ساعتى آن را پس اندازند و نه پیش (فولادوند، 1389ش، ص154).
  • خرمشاهی: و هر امتی را اجلی است چون اجلشان فرا رسد نه ساعتی پس افتند و نه ساعتی پیش افتند (خرمشاهی، 1376ش، ص154).
  • مجتبوی: و هر گروهی را مدتی است، پس چون مدتشان به سر آید نه ساعتی درنگ توانند کرد و نه پیشی گیرند (مجتبوی، 1371ش، ص154).
  • مشکینی: و برای هر ملت و گروهی مدتی است، پس چون مدتشان به سر رسد ساعتی

از آن تاخیر نخواهند کردو پیشی نیز نمی­گرند (مشکینی، 1391ش، ص154).

  • ترجمة پیشنهادی: هر ملتی را مهلتی هست پس چون مهلت ایشان فرا رسد آنی درنگ نتوانند کرد و نمی‌توانند پیشی گیرند.

لفظ «سَاعَة» در لغت و در عرف عربی به معنای «شصت دقیقه و یک ساعت» آمده است (مهیار، 1388ش، ص483). واژة یادشده فقط معنای بیان‏شده را شامل نمی‌شود و از آن معانی دیگری نیز اراده شده است. این واژه در معنای دوم خود به مفهوم «اکنون، حالا، بیدرنگ» و تعابیری از این دست اشاره دارد (قیّم، 1393ش، ص567). نجفعلی میرزایی در لغت‏نامة خود، از میان معانی متعددی که برای این واژة در نظر گرفته است، به معانی همچون «بلافاصله، همین حالا و اینک» اشاره می‌کند (میرزایی، 1394ش، ص355).

یکی از مباحث مهم صرفی - نحوی مصدر مرة است. در آیة بالا، واژة «سَاعَة» در حکم مصدر مرة آمده است. مصدر مرة از اوزان ثلاثی بر وزن «فَعلَة» به فتح فاء­الفعل و سکون عین­الفعل و فتح لام­الفعل ساخته می­شود، مانند واژة «جَلسَة» و هزاران واژة دیگر که مصدر مرة واقع می‌شوند و به معنای یک مرتبه از چیزی دلالت دارند (الحسینی الشیرازی، 1421ق، ص11). توجه به این نکتۀ مهم از دید بسیاری از مترجمان دور مانده است و همین امر سبب شده است تا بیشتر مترجمان قرآنی این واژه را در معنای اولیۀ خود به کار برند.

 

نقد ترجمه‌ها

با نظر به استدلال­های بالا، باید گفت تمامی مترجمان در ترجمة آیة بالا فقط به سطح رویی و ابتدایی آیه توجه داشته‏اند و همین امر آن­ها را از توجه به لایة زیرین و اصلی آن باز داشته است؛ زیرا مقصود خداوند متعال در آیة بالا «یک ساعت یا ساعتی» نیست، بلکه منظور «لحظه، آنی، درنگی یا به اندازۀ پلک زدنی» است.

 

4-1-4- ﴿أَنْزَلْنَا عَلَیْهِمُ ٱلْمَنَّ وَ ٱلسَّلْوَى (اعراف: 160).

 از معجزه‏های حضرت موسی دو خوراکی به نام­های «المَنَّ و السَّلوَی» بود. در ترجمة واژة «المَنَّ» آورده­اند: «شهد گیاه و غذایی است که خداوند بر بنی­اسرائیل فرو فرستاد» (قیّم، 1393ش، ص1055). تعبیری دیگر نیز از این واژه شده است: «شبنمی که مانند عسل روی درخت منجمد می­شود و غذایی است که خداوند برای بنی‌اسرائیل نازل کرد تا از آن بخورند» (مهیار، 1388ش، ص734). نقطۀ عطف این واژه آنجا است که سیّاح در فرهنگ جامع نوین در برابر عبارت «مَنّ بَنی­إسرَائیل» از معادل «گزانگبین و شیرخشت» استفاده می­کند (سیّاح، 1356ش، ج2، ص1538).

واژه‏ای دیگر که نیاز است بررسی شود گزارة «السَّلوَی» است. این واژه در جایی با عنوان «مرغی است شبیه تیهو، به هندی آن را لوا گویند» مطرح شده است (همان، 1356ش، ج1، ص661) و در جای دیگر، با عنوان «پرنده­ای سفیدرنگ» از آن تعبیر شده است (مهیار، 1388ش، ص499). نکتۀ مهم این است که قیّم به طور مستقیم در خصوص این واژه برابر «بلدرچین» را به کار می­برد (قیّم، 1393ش، ص595). به نظر می­رسد از میان معادل­هایی مختلف که برای این دو واژه در نظر گرفته شده‏اند، بهترین معادل در زبان فارسی همان معادلی است که فولادوند آن را به کار برده است. بهتر است مترجمان در ترجمة این دو گزاره از عبارت «گزانگبین و بلدرچین» استفاده کنند و نه معادلی دیگر.

 

نقد ترجمه‌ها

مترجم فولادوند تنها مترجمی است که در ترجمۀ این آیه، علاوه بر توجه به لایه­های زیرین معنایی، به ژرف‌ساخت آن متناسب با زبان مقصد نیز توجه داشته و در ترجمة این آیه به‏درستی عمل کرده است. مترجم خرمشاهی چنان درگیر صورت شده است که حتی از واژگان، معنا یا توضیحی را برای مخاطب فارسی­زبان ارائه نداده و همین موضوع سبب ورود واژگان بیگانه به متن ترجمه شده است. مترجم مجتبوی با آوردن عبارت «دو نوع خوراکی» توانسته است توضیحاتی را برای مخاطب فارسی­زبان ارائه کند؛ اما همچنان نتوانسته است معادل مناسب را برگزیند. مترجم مشکینی نسبت به دو مترجم دیگر، یعنی خرمشاهی و مجتبوی، عملکردی بهتر داشته و توانسته است از قید صورت رهایی یابد؛ اما همچنان معادل­هایی مناسب را به ویژه در خصوص واژة «السَّلوَی» به کار نبرده است.

5-1-4- ﴿تِلْکَ حُدُودُ ٱللَّهِ (نساء: 13).

«حَدّ» که جمع آن «حُدُود» است در فرهنگ لغت به معانی متعددی به کار رفته است (قیّم، 1393ش، ص395). این واژه که در فارسی نیز به آن «حد» می‏گوییم، در قاموس به معنای «حد و مرز» آمده است (مهیار، 1388ش، ص360). در فرهنگ لغت، برای عبارت «حُدود اللّه» معادل­های «فرمان الهی و احکام الهی» در نظر گرفته شده‏اند (سیّاح، 1356ش، ج1، ص238).

برای پی بردن به معنای ژرف واژة «حَدّ» نیاز است آیه را به طور کامل بررسی کنیم: ﴿تِلکَ حُدُودُ اللّهِ وَ مَن یُطِعَ اللّهِ وَ رَسُولُهُ یُدخِلهُ جَناتٍ تَجرِی مِن تَحتهَا الأنهَارُ خَالِدینَ فیها وَ ذَلِکَ الفَوزُ العَظیمُ﴾ (نساء: 13). در عبارت «وَ مَن یُطِعَ اللّهِ وَ رَسُولُهُ»، منظور خداوند متعال از «اطاعت خدا و پیامبرش» همان اطاعت از امام علی (ع) و پذیرفتن ولایت ایشان و امامان بعد از او است. چنانچه برازش در کتاب تفسیر اهل بیت علیه السلام به نقل قول از امام صادق (ع) می­گوید: «منظور از اطاعت خدا و رسول (ص) اطاعت از امام علی (ع) و امامان بعد از او است و این آیه به این معنا نازل شده است» (برازش، 1394ش، ج3، ص80)؛ بنابراین، در این آیة شریفه، منظور از عبارت «حُدود اللّه» آن دسته از احکام الهی است که خط قرمز خداوند به حساب می­آیند و آدمی باید آن‏ها را بپذیرد و به خود اجازۀ تجاوز از آن­ها را ندهد.

نقد ترجمه‌ها

دو مترجم اول، یعنی فولادوند و خرمشاهی، فقط به لایة سطحی عبارت «حُدود اللّه» توجه داشته‏اند و بدون در نظر گرفتن ارتباط آن با عبارت «وَ مَن یُطِعَ اللّهِ وَ رَسُولُهُ»، ترجمه­ای ابتدایی از عبارت یادشده را ارائه داده‌اند. دو مترجم مجتبوی و مشکینی نسبت به دو مترجم اول عملکردی بهتر در ترجمۀ عبارت داشته­اند. هرچند مترجم مشکینی سعی کرده است با توضیحات اضافه بتواند مطلب را برای خواننده قابل فهم کند، هیچ یک از مترجمان به ژرف­ساخت معنای آیه و معادلی که برای این عبارت در زبان فارسی وجود دارد توجه نداشته­اند.

 

6-1-4- ﴿وَ أقیموا الوَزنَ بِالقسط وَ لَا تَخسِرُوا المِیزَانَ (الرحمن: 9).

  • فولادوند: و وزن را به انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید (فولادوند، 1389ش، ص531).
  • خرمشاهی: و وزن را دادگرانه به کار آورید و در ترازو کمی و کاستی میاورید (خرمشاهی، 1376ش، ص531).
  • مجتبوی: و سنجش را به داد و انصاف برپا دارید- ترازو را راست دارید- و ترازو را مکاهید- در سنجیدن و وزن کردن با کم ­دادن خیانت مکنید (مجتبوی، 1371ش، ص531).
  • مشکینی: و وزن را به عدالت برپا دارید و ترازو را کم مگذارید (مشکینی، 1391ش، ص531).
  • ترجمة پیشنهادی: [اجناس را] منصفانه­تر وزن کنید و کم‏فروشی نکنید.

در عبارت بالا، واژة «المِیزَان» در معنای ویژۀ خود به کار رفته است. این مفرده در لغت به مفهوم «ترازو» اشاره دارد (مهیار، 1388ش، ص742). گزارة یادشده در معانی دیگری نیز همچون «وزن، مقدار، اندازه و عدل» آمده است (قیّم، 1393ش، ص1082).

«خَسَرَ» در لغت‏نامه­ها و فرهنگ­ها در معنای «ضرر، زیان و از دست دادن مال» به کار رفته است (افرام‏البستانی، 1386ش، ص131). همنشینی واژة «المِیزَان» با عبارت «وَ لَا تَخسِرُوا» به معنای آن است که در «معامله چیزی کم و کسر نگذارید». چنانچه آیتی در ترجمۀ این آیه آورده است: «وزن کردن را به عدالت رعایت کنید و کم فروشی نکنید» (آیتی، 1374ش، ص532). همچنین، سیّاح معتقد است همنشینی این دو واژه با یکدیگر به معنای «کم‏فروشی» است؛ آنجا که می‌گوید: «أخسَرَ المیزان إخسَارا» (سیاح، 1356ش، ج1، ص342).

 

نقد ترجمه‌ها

با بررسی ترجمة هر یک از مترجمان از عبارت مورد بحث، می­توان گفت مترجم فولادوند به دنبال آن بوده است که با عدم انتقال معادل اولیة واژة «المِیزَان» بتواند تعادل نسبی در ترجمه ایجاد کند؛ اما وی معادلی نزدیک را برای واژة یادشده در نظر گرفته و معادل دقیق را برای مخاطب فارسی‏زبان به کار نبرده است. همچنین، اهتمام مترجمان خرمشاهی و مشکینی به معنای اولیة این واژه ایشان را از توجه به معنای ژرف­ساخت آیه بازداشته است. مترجم مجتبوی نیز با توضیحات اضافه توانسته است نیم‏نگاهی به ژرف­ساخت آیه داشته باشد؛ اما این کار او ترجمه را طولانی­تر کرده است.  

7-1-4- ﴿لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِ ٱللَّهِ (انعام: 34).

  • فولادوند: و برای کلمات خدا هیچ تغییردهنده­ای نیست (فولادوند، 1389ش، ص131).
  • خرمشاهی: و کلمات الهی دگرگون‏کننده­ای ندارد (خرمشاهی، 1376ش، ص131).
  • مجتبوی: سخنان خدای را دگرگون‏کننده­ای نیست (مجتبوی، 1371ش، ص131).
  • مشکینی: کلمات خدا (وعدۀ نصرت و پیروزی انبیاء) را هرگز تغییردهنده­ای نیست (مشکینی، 1391ش، ص131).
  • ترجمة پیشنهادی: هیچ جایگزینی برای احکام الهی وجود ندارد.

واژة «کَلِمَات» جمع مکسر مفردة «کَلِمَة» است (قیّم 1393ش، ص864). این واژه به معنای «کلمه، واژه، لفظ، سخنرانی و شعر» است (مهیار 1388ش، ص661). سیّاح در فرهنگ‏نامۀ جامع نوین از عبارت «کَلِمَة اللّه» تحت عنوان «کتاب آسمانی» یاد می­کند. (سیّاح، 1356ش، ج2، ص1388).

با نگاهی به آیۀ 34 سورۀ انعام و جملاتی که قبل از عبارت «کلمات اللّه» آمده‏اند، درمی­یابیم این عبارت منوط به سخنان خدا نیست و منظور از آن «احکام الهی» است؛ زیرا خداوند متعال در عبارت‏های قبل موضوع تکذیب پیامبران پیشین و احکام نازل‏شده را مطرح می‏کند: ﴿وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِینَ﴾ (انعام: 34). آیت‏الله مکارم شیرازی که به ژرف­ساخت این آیه توجه داشته است، آن را به این صورت ترجمه کرده است: «پیش از تو نیز پیامبرانی تکذیب شدند؛ و در برابر تکذیب­ها، صبر و استقامت کردند؛ و (در این راه) آزار دیدند، تا هنگامی که یاری ما به آن­ها رسید. (تو نیز چنین باش! و این، یکی از سنت‏های الهی است) و هیچ چیز نمی‌تواند سنن خدا را تغییر دهد؛ و اخبار پیامبران به تو رسیده است» (مکارم شیرازی، 1385ش، ص131).

 

نقد ترجمه‌ها

با استناد به آنچه گفته شد؛ سه مترجم اول، یعنی فولادوند، خرمشاهی و مجتبوی، با ترجمة سطحی از عبارت فقط به معادل اولیة این واژه توجه داشته‏اند و این امر ایشان را از دقت نظر در معنای ژرف­ساخت عبارت وا نهاده است. مترجم مشکینی با توضیحاتی اضافه که در ترجمة خود آورده است، توانسته است تا حدی از بن‌بست صورت متن خارج شود و نسبت به سه مترجم دیگر عملکردی بهتر داشته باشد.

 

8-1-4- ﴿یَدُ ٱللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ (فتح: 10).

برخی از آیات قرآن کریم به مثابة استعاری بودن و مجاز بودنشان، دارای معانی عمیق هستند؛ از این رو، در این­گونه عبارت‏ها که تعداد آن­ها کم نیست، مترجم باید به معنای کنایی آیه یا عبارت دست یابد و با معادل­سازی آن در زبان مقصد، ترجمه­ای مقصدگرا را ارائه کند. یکی از این واژگان واژة «یَد» است. این واژه 125 بار در آیات مختلف قرآن به کار رفته است (عبدالباقی، 1391ش، ص789-881).

واژة «یَد» در معنای ابتدایی خود به معانی همچون «دست، کف دست، یاری کردن و...» اشاره دارد (قیّم، 1393ش، ص1221-1222). برخی از متکلمان به دلیل غیرمرکب بودن خداوند و استغنا از اجزاء و جوارح، این واژه را بر معنای استعاری و مجازی حمل کرده­اند (الحلی، 1430ق، ص317-326). در آیة یادشده، «فوقیت ید خداوند» صیانت خداوند از عهد و به مثابة پیمان با خدا است (الزمخشری، 1421ق، ج4، ص337؛ الرازی، 1401ق، ج28، ص87).

 

 

نقد ترجمه‌ها

با توجه به آنچه گفته شد، به نظر می­رسد هر یک از مترجمان با ارائة ترجمه­ای معنایی و بدون در نظر گرفتن کنایی بودن این آیه و عبارت، فقط به معنای ابتدایی این آیه توجه داشته‏اند و این مهم ایشان را از توجه به معنای کنایی آیه بازداشته است و این موضوع باعث شده است تا ساختار کنایی که مدنظر خداوند متعال است به‏درستی به مخاطب فارسی زبان انتقال پیدا نکند.

 

9-1-4- ﴿إنّی جَاعِلٌ فِی الأرضِ خَلیفَةً (بقره: 30).

  • فولادوند: من در زمین جانشینی خواهم گماشت (فولادوند، 1389ش، ص6).
  • خرمشاهی: من گمارندة جانشینی در زمین هستم (خرمشاهی، 1376ش، ص6).
  • مجتبوی: من در زمین جانشینی برای مخلوق پیشین یا نماینده­ای از خود خواهم آفرید (مجتبوی، 1371ش، ص6).
  • مشکینی: همانا من در روی زمین جانشینی قرار خواهم داد (نمایندة خدا در آنجا یا جانشین ساکنان پیشین منقرض‏شدة آنجا) (مشکینی، 1391ش، ص6).
  • ترجمة پیشنهادی: همانا از ازل تا به ابد خلیفه­ای را در زمین قرار خواهم داد.

در شاهد مثال بالا، اسم فاعل «جَاعلٌ» بدون «ال» ذکر شده است و این حاکی از عمل آن در واژة «خلیفة» است. با نگاهی گذرا به منابع صرفی و نحوی، درخواهیم یافت واژة یادشده به عنوان خبر «إنّ» در مابعد خود عمل کرده است. در بیشتر کتب نحوی، نگارندگان باور دارند هرگاه اسم فاعل عاری از «ال» باشد و پیش از آن ادات استفهام، حروف ندا یا نفی بیاید، در مابعد خود عمل می­کند. علاوه بر نکات گفته‏شده، چنانچه اسم فاعل نعت یا حال واقع شود نیز همان احکام بالا بر آن جاری می‏شوند و در مابعد خودش عمل می­کند. هرگاه اسم فاعل خبر واقع شود، خواه این خبر برای مبتدا یا خبر نواسخ باشد، عمل کردنش پابرجا است و از آن سلب نخواهد شد (ابن عقیل، 1390ش، ج3، ص161-168). با بررسی و تحلیل نمونه‌ای که در ادامه بیان خواهد شد، خواننده بیش از پیش با عمل اسم فاعل در مابعد خود آشنا می‏شود: «إنّ زیدًا مُکرمٌ عَمرًا». در اینجا، می‏بینیم واژة «مُکرِمٌ» اسم فاعلی است در حکم خبر «إنّ» که در مابعد خود عمل کرده است (الغرسی، 1421ق، ص345).

واژة «خَلیفَة» در معنای لغوی آن «من استخلف مکان من قبله و یقوم مقامه» است (فراهیدی، 1401ق، ج4، ص267). حتی در آیاتی دیگر نیز این واژه بیان شده است: ﴿هُوَ الَّذی جَعَلَکُم خَلَائفَ فِی الأرضِ﴾ (فاطر: 39). و در آیه­ای دیگر می­فرماید: ﴿وَ یَجعَلُکُم خُلَفَاء الأرضِ﴾ (النمل: 62). مراد از خلافت در آیة ﴿یَا داوُدُ إنَّا جَعَلنَاکَ خَلیفَةً فِی الأرضِ﴾ مانند آیة مورد بحث خلافت الهی است (ص: 26). خلافت الله از آن نظر از این آیات و آیات دیگر اعاده می­شود که انسان اشرف مخلوقات است و «تعلم اسماء حسنی» توسط حضرت آدم انجام شده است.

 

نقد ترجمه‌ها

از رهگذر بررسی­های انجام‏شده در خصوص آیة شریفة بالا، این مهم مبرهن شد که واژة «جاعل» اسم فاعلی است که در واژة بعد از خود، یعنی «خلیفة» عمل کرده است و تنوین نصب بر روی این واژه نشان از عمل «جاعل» دارد و این موضوع استمرار خلافت الهی را از پیدایش خلقت تا به قیامت می‏رساند. این بدان معنا است که حتی در عصر غیبت حضرت ولی عصر (عج)، بیرق به دست نائب برحق ایشان سپرده خواهد شد.

به نظر می­رسد هیچ یک از مترجمان (فولادوند، خرمشاهی، مجتبوی و مشکینی) در ترجمة این آیه به ژرف‏ساخت آن و معنای لایه­های مفهومی آن توجه نداشته‏اند و نتوانسته­اند معادل­سازی قابل قبولی را در زبان مقصد ارائه کنند.  

10-1-4- ﴿یَطُوُفُ عَلَیهِم وُلدَان مُخَلَّدون (واقعه: 17).

  • فولادوند: بر گردشان پسرانی جاودان [به خدمت] می­گردند (فولادوند، 1389ش، ص535).
  • خرمشاهی: جاودانه جوانان بر گرد آنان می‏گردند (خرمشاهی، 1376ش، ص535).
  • مجتبوی: پسرانی هماره نوجوان [به خدمت] پیرامون ایشان می­گردند (مجتبوی، 1371ش، 535).
  • مشکینی: همواره به گرد آن­ها پسرانی جاودانی [در طراوت و نوجوانی] و دستبند و گوشواره­دار می­گردند (مشکینی، 1391ش، ص535).
  • ترجمة پیشنهادی: بر گردشان دو پسر جوان حلقه به گوش [بهشتی] می­گردند.

در زبان عربی، برخی از واژگان دو یا چندمعنایی هستند. مفردة «مُخَلَّدون» نیز یکی از همین جنس واژگان است. عبارت یادشده از ریشة «خَلَدَ خُلُودًا» در معنای اول خود با مفاهیمی همچون «جاودانگی، پایندگی و فنا ناپذیری» برابریابی شده است (قیّم، 1393ش، ص458). معانی ثانویه­ای که برای این عبارت در واژه­نامه­ها بیان شده‏اند عبارت‏هایی از جمله «بهشت، گوشواره و خلخال» هستند (سیّاح، 1356ش، ج1، ص362).

با استناد به آیات قبل که در خصوص «السَّابِقُون» بیان شدند و از طریق روابط همنشینی و جانشینی در کلام وجود دارند؛ به این مهم دست می­یازیم که این عبارت در معنای اولیۀ خود به کار نرفته است. حتی به کار بردن «گوشواره و خلخال» آن هم در خصوص ملائک به آن معنایی که در جوامع امروزی به کار می­رود، نیست؛ از این رو، مراد از «گوشواره و خلخال» یعنی «غلامان حلقه به گوش و دست به سینه» و این همان معنایی است که مترجمان به آن عنایت نداشته­اند.

 

نقد ترجمه‌ها

در ترجمۀ عبارت مورد بحث، مترجم فولادوند و مشکینی به منظور رهایی از چند معنایی واژة «مُخَلَّدون»، هر دو معنا را به ترجمه اضافه کرده­اند؛ در صورتی که اصلاً نیازی به این کار نبوده است. خرمشاهی نیز با برگردان آن به صورت «جاودانه»، ترجمه را به حاشیه رانده است. از میان چهار مترجم، فقط مجتبوی ترجمه‏ای دقیق از عبارت را ارائه کرده است. 

 

5- نتیجه­گیری

در قرن گذشته، از میان متون متعدد، متون دینی جایگاهی والا را کسب کرده‏اند و مخاطبانی زیاد را به خود اختصاص داده­اند. در این جستار، از رهگذر تطبیق ترجمه­های آیات و ارائة ترجمة پیشنهادی برای هر آیه، می­توان نتیجه گرفت برگردان معادل‏های دارای ژرف‌ساخت که در نگاه برخی از مترجمان موضوعی غیرقابل حل می­نماید، امری غیرممکن و ناشدنی نیست. برای برگردان این گونه عبارت‏ها باید به دو نکته توجه داشت: نخست آنکه مترجم نباید به منظور ترس از خیانت در کلام الله پایبند صورت شود و نکتة دوم آنکه مترجم علاوه بر حفظ صورت و سبک متن قرآن باید بتواند ژرف‏ساخت­های حاضر در هر آیه را شناسایی و آن‏ها را با معادل­های موجود در زبان مقصد جایگزین کند. از میان 114 نمونه‏ای که باعث لغزش مترجمان در ترجمۀ ژرف‏‌ساخت آیات شده‏اند، به 8 نمونه بسنده شد و نتایج زیر حاصل به دست آمد:

  • فولادوند در برخی از نمونه‏ها چنان درگیر صورت شده است که حتی به لایه­های معنایی آیه توجهی نداشته است و این موضوع را به‏وضوح می‏توان در نمونه­های 1، 2، 3، 7 و 8 مشاهده کرد. وی در جاهای دیگر به لایه­های معنایی توجه داشته و حتی معادل­های ملموس­تر آن در زبان مقصد را به کار برده است؛ ولی به ژرف­ساخت اهمیت نداده است و این اشکالات در نمونه­های 5، 6، 9 و10 به چشم می­خورند. وی از میان 8 نمونۀ بررسی‏شده، فقط در نمونة 4 به‏درستی عمل کرده و توانسته است علاوه بر حفظ صورت، معنا و سبک متن، نیم­نگاهی هم به ژرف­ساخت آیه داشته باشد.
  • مترجم خرمشاهی گاهی معنا را فدای لفظ کرده است، تا جایی که در نمونة 4 عیناً واژه­های «المن و السلوی» را به ترجمة فارسی منتقل می­کند و این نوع برگردان را می­توان در نمونه­های 2، 3، 4، 6، 7، 8، 9 و 10 از ترجمۀ ایشان دید. مترجم یادشده در پاره­ای از نمونه‏ها نیز به معنا توجه داشته و حتی سعی کرده است از ترجمه­ای استفاده کند که معناگرا باشد؛ اما همچنان نتوانسته است به ژرف‏ساخت عبارت توجه داشته باشد و معادل آن را در زبان مقصد بیابد و این مهم در نمونه­های 1 و 5 نمایان است.
  • مترجم مجتبوی نیز مانند مترجم خرمشاهی در نمونة 4 با آوردن واژه­های «المن و السلوی» فقط ترجمه را از مسیر اصلی خود دور کرده است. وی در نمونه­های 2، 3، 4، 7 و 8 نتوانسته است خود را از بن­بست صورت خارج کند و درگیر صورت شده است و همین امر او را از توجه به لایه­های زیرین معنایی دور کرده است. در نمونه‌های 1 و 5، مترجم هرچند توانسته است معادل­هایی مناسب را در زبان مقصد به کار گیرد، همچنان به ژرف‌ساخت آیه توجهی نداشته و با توضیحات اضافی فقط ترجمه را طولانی­تر کرده است. ترجمۀ نمونة 6 از این مترجم را می­توان به دو شیوه تفسیر کرد: نخست آنکه ترجمه توانسته است نیم­نگاهی به ژرف‏ساخت داشته باشد؛ اما نکته‏ای دیگر که حائز اهمیت است آن است که مترجم با توضیحات اضافه ترجمه را به بیراهه کشانده است. در دو نمونة 9 و 10، نسبت به مترجمان دیگر عملکردی نسبتاً خوب داشته است. هرچند تلاش وی برای انعکاس ترجمۀ معنایی و ژرف­ساخت نسبت به مترجمان دیگر قابل تقدیر است، همچنان نتوانسته است آن‏گونه که باید ترجمه‏ای دقیق را ارائه کند.
  • مترجم مشکینی به مانند سه مترجم دیگر در نمونه­های 2، 3، 6، 7، 8 و 9 درگیر صورت شده است و نتوانسته معنای ژرف­ساخت آیات را با معادل­های مناسب آن در زبان مقصد جایگزین کند. در نمونة 4 این مترجم از دو معادلی بهره می­گیرد که در هیچ قاموس و لغتنامه­ای بدان اشاره نشده است. هرچند که در نمونة 5 مترجم نسبتا عملکرد خوبی داشته اما در این نمونه و مورد 1 مترجم با توضیحات اضافه تنها ترجمه را طولانی­تر ساخته است. در نمونه 10 نسبت به مترجم خرمشاهی که عینا لفظ «جاودانه» را به کار برده است عملکرد بهتری داشته اما بهتر بود معادل مناسب را برای واژه مورد بحث ذکر می­کرد وی با ارائه برابرهایی همچون: (جاودانی، دستبند و گوشواره­دار) در برابر مفردة (مُخَلَّدون) تنها ترجمه را طولانی کرده است و یک برابر نادرست را در کنار یک برابر درست به کار گرفته است در صورتی که نیازی به این مهم نبوده است.

The Holy Qur'an.

Ibn Aqil, Qadi al-Qudat Baha' al-Din Abdullah. (2011). Translation and Explanation of Ibn Aqil (Ali Hosseini, Translator; Third Edition). Qom: Dar al-Ilm Publishing Institute.

Afram al-Bustani, Fu'ad. (2007). New Arabic-Persian Dictionary (Manjad al-Tullab) (Mohammad Bandar Rigi, Translator; First Edition). Tehran: Hamsafar Publications.

Ayati, Abdulhamid. (1995). Translation of the Holy Qur'an. Fourth Edition, Tehran: Sorush Publications.

Baqeri, Mehri. (2009). Introduction to Linguistics. Tehran: Qatreh Publishing.

Barazesh, Alireza. (2015). Interpretation of the Ahl al-Bayt (First Edition). Tehran: Amirkabir Publications.

Jalali, Seyed Lotfollah. (2010). Meaning-Based Translation from the Perspective of Mildred Larson. Ayar Journal of Humanities Research, 2(1), 119-136.

Javaheri, Seyed Mohammad Hasan. (2005). Research on Types of Qur'anic Translations. Quarterly Journal of Quranic Research, 11(42), 136-159.

Al-Husseini al-Shirazi, Seyed Mohammad. (1421 AH). Abniyat al-Sarf (Second Edition). Beirut: Al-Mujtaba Foundation for Research and Publication.

Al-Hilli, Jamal al-Din Hasan ibn Yusuf. (1430 AH). Kashf al-Murad fi Sharh Tajrid al-I'tiqad. Qom: Islamic Publishing Institute, Society of Teachers of the Seminary.

Khorramshahi, Baha al-Din. (1997). Translation of the Holy Qur'an. Second Edition, Tehran: Niloufar and Jami Publications.

Al-Razi, Fakhr al-Din Muhammad ibn Umar. (1401 AH). Al-Tafsir al-Kabir Mashhur bi-Mafatih al-Ghayb. Beirut: Dar Ihya al-Turath al-Arabi.

Ragheb Isfahani, Hossein ibn Muhammad. (1995). Mufradat al-Alfaz al-Quran (Gholamreza Khosravi Hosseini, Translator; Second Edition). Tehran: Morteza Publications.

Ragheb Isfahani, Hossein ibn Muhammad. (1412 AH). Mufradat fi Gharib al-Quran (Safwan Adnan Dawudi, Researcher). First Edition, Beirut: Dar al-Ilm.

Rezai Isfahani, Mohammad Ali. (2012). Introduction to Principles and Methods of Qur'anic Translation: A Summary of the Book Logic of Qur'anic Translation (First Edition). Qom: Al-Mustafa International Translation and Publishing Center.

Al-Zamakhshari, Mahmoud ibn Umar. (1421 AH). Al-Kashaf 'an Haqaiq al-Tanzil wa 'Uyun al-Aqawil fi Wujuh al-Ta'wil (Abdul-Razzaq al-Mahdi, Research and Commentary). Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyya.

Sayyah, Ahmad. (1977). Great Comprehensive New Arabic-Persian Illustrated Dictionary (Ninth Edition). Tehran: Islam Bookstore Publications.

l-Suyuti, Abdulrahman. (2008). Al-Itqan fi Ulum al-Quran. Tehran: Bidar Publishing.

Shojaian, Mohammad Reza, Tayyeb Hosseini, Seyed Mahmoud, & Lotfi, Fatemeh. (2021). Congregational Prayer and the Soft Power of the Islamic Community. Association for Political Studies of the Seminary, 9(33), 245-262.

Shariatmadari, Jafar. (1996). Glossary and Interpretation of Qur'anic Terms Based on the Tafsir Nemuneh. Mashhad: Astan Quds Razavi Research Foundation.

Shamsa, Cyrus. (2007). Meanings (First Edition). Tehran: Mitra Publications.

Shahidi, Seyed Jafar. (2010). Translation of Nahj al-Balagha, Thirtieth Edition. Tehran: Scientific and Cultural Publications.

Safi, Mahmoud ibn Abdul Rahim. (1418 AH). Al-Jadwal fi I'rab al-Quran (Fourth Edition). Beirut: Al-Rashid Foundation for Faith.

Safavi, Kourosh. (2018). Seven Discourses on Translation. Tehran: Markaz Publishing.

Solhjou, Ali. (2006). Discourse and Translation (Fourth Edition). Tehran: Markaz Publishing.

Tabatabaei, Mohammad Hossein. (2012). Al-Mizan fi Tafsir al-Quran. [No place]: Esmailian Publishing Institute.

Tabarsi, Fadl ibn Hasan. (1993). Majma' al-Bayan fi Tafsir al-Quran (With an Introduction by Mohammad Jawad Balaghi, Researcher; Third Edition). Tehran: Nasser Khosrow Publications.

Abdul-Baqi, Mohammad Fouad. (1391 AH). The Indexed Concordance of the Words of the Holy Quran (Third Edition). Qom: Zekan.

Al-Gharsi, Mohammad Saleh ibn Ahmad. (1421 AH). Sharh al-Suyuti on Alfiya ibn Malik, called Al-Bahja al-Mardiya (First Edition). Cairo: Dar al-Salam for Printing, Publishing, and Distribution

Al-Farahidi, Khalil ibn Ahmad. (1401 AH). Kitab al-'Ayn. Qom: Hijrat Publishing

Farahzad, Farzaneh. (2003). Theoretical Framework for Translation Criticism. Translation Studies, 1(3).

Fooladvand, Mohammad Mahdi. (2010). Translation of the Holy Qur'an. Second Edition, Tehran: Dar al-Quran al-Karim, Office of Islamic History and Knowledge.

Qayyem, Abdu'l-Nabi. (2014). Contemporary Arabic-Persian Dictionary (Eleventh Edition). Tehran: Farhang-e Mo'aser Publishing.

Golshan Tafti, Asghar. (1990). Sample and Pure Dictionary. First Edition, Yazd: Yazd Publishing.

Mojtabawi, Seyed Jalal al-Din. (1992). Translation of the Noble Qur'an. First Edition, Tehran: Hikmat Publishing.

Meshkini, Ali. (2012). Translation of the Holy Qur'an. Thirteenth Edition, Qom: Al-Hadi Publishing.

Makarem Shirazi, Nasser. (2006). Translation of the Holy Qur'an (Second Edition). Qom: Ansar al-Mahdi.

Manafi Anari, Salar. (2005). Possibilities and Impossibilities of Translation. Language and Linguistics, 1(2), 105-118.

Mahyar, Reza. (2003). Daneshyar Persian-Arabic Dictionary. Tehran: Daneshyar Publications.

Mahyar, Reza. (2009). Daneshyar Arabic-Persian Dictionary (Ninth Edition). Tehran: Daneshyar Publications.

Mirzaei, Najaf Ali. (2015). Contemporary Arabic-Persian Terminology Dictionary (Third Edition). Tehran: Contemporary Cultural Institute.

Homayi, Jalal al-Din. (1994). Meanings and Rhetoric - Notes by Allameh Jalal al-Din Homayi (Edited by Mahdokht Banu Homayi; Second Edition). Tehran: Homa Publishing Institute.

قرآن کریم.
ابن عقیل، قاضی القضاة بهاء الدین عبدالله. (1390ش). ترجمه و شرح این عقیل (سید علی حسینی، مترجم؛ چاپ سوم). قم: مؤسسۀ انتشارات دار العلم. 
افرام‏البستانی، فؤاد. (1386ش). فرهنگ جدید عربی - فارسی ترجمة منجد الطلاب به انضمام فرائد الأدب. (محمد بندر ریگی؛ چاپ اول). تهران: نشر همسفر.
آیتی، عبدالحمید. (1374ش). ترجمة قرآن مجید. چاپ چهارم، تهران: انتشارات سروش.
باقری، مهری. (1388ش). مقدمات زبان‏شناسی. تهران: نشر قطره.
برازش، علی­رضا. (1394ش). تفسیر اهل بیت علیهم السلام (چاپ اول). تهران: انتشارات امیرکبیر.
جلالی، سید لطف‏الله. (1389ش). ترجمة معنایی از منظر میلدرد لارسون. نشریۀ عیار پژوهش در علوم انسانی، 2(1)، 136-119.
جواهری، سید محمد حسن. (1384ش). پژوهشی در انواع ترجمه­های قرآن کریم. فصلنامۀ پژوهش‏های قرآنی، 11(42)، 136-159.
الحسینی الشیرازی، السید محمد. (1421ق). أبنیة الصرف (الطبعة الثانیة). بیروت: مؤسسة المجتبی للتحقیق و النشر.
الحلی، جمال­الدین حسن بن یوسف. (1430ق). کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد. قم: جامعة المدرسین فی حوزة العلمیة، مؤسسة النشر الاسلامی.
خرمشاهی، بهاالدین. (1376ش). ترجمة قرآن کریم. چاپ دوم، تهران: انتشارات نیلوفر و جامی.
الرازی، فخر­الدین محمد بن عمر. (1401ق). التفسیر الکبیر المشتهر بمفاهیم الغیب. بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (1374ش). المفردات الألفاظ القرآن (غلامرضا خسروی حسینی، مترجم؛ چاپ دوم). تهران: نشر مرتضوی.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (1412ق). المفردات فی غریب القرآن (صفوان عدنان داودی، پژوهشگر). طبعة الاولی، بیروت: دار العلم.
رضایی اصفهانی، محمدعلی. (1391ش). آشنایی با اصول و روش‏های ترجمه قرآن: خلاصۀ کتاب منطق ترجمۀ قرآن (چاپ اول). قم: انتشارات مرکز بین‏المللی ترجمه و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله).
الزمخشری، محمود بن عمر. (1421ق). الکشاف عن حقایق التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل. (عبدالرزاق المهدی، تحقیق و تعلیق). بیروت: دار الکتب العلمیة.
سیّاح، احمد. (1356ش). فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی - فارسی مصوّر (چاپ نهم). تهران: نشریات کتابفروشی اسلام.
سیوطی، عبدالرحمان. (1387ش). الأتقان فی علوم القرآن. تهران: نشر بیدار.
شجاعیان، محمدرضا، طیب حسینی، سید محمود، و لطفی، فاطمه. (1400ش). نماز جماعت و قدرت نرم جامعۀ اسلامی. انجمن مطالعات سیاسی حوزه، 9(33)، 245-262.
شریعتمداری، جعفر. (1375ش). شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه. مشهد: مؤسسة بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی.
شمیسا، سیروس. (1386ش). معانی (چاپ اول). تهران: انتشارات میترا.
شهیدی، سید جعفر. (1389ش). ترجمة نهج­البلاغه، چاپ سی­ام، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
صافی، محمود بن عبدالرحیم. (1418ق). الجدول فی إعراب القرآن (طبعة الرابعة). بیروت: دار الرشید موسسة الإیمان.
صفوی، کوروش. (1397ش). هفت گفتار در مورد ترجمه. تهران: نشر مرکز.
صلح­‏جو، علی. (1385ش). گفتمان و ترجمه (چاپ چهارم). تهران: نشر مرکز.
طباطبایی، محمدحسین. (1391ش). المیزان فی التفسیر القرآن. بی­جا: مؤسسۀ مطبوعاتی اسماعیلیان.
طبرسی، فضل بن حسن. (1372ش). مجمع البیان فی التفسیر القرآن. (با مقدمة محمد جواد بلاغی، پژوهشگر؛ چاپ سوم). تهران: انتشارات ناصر خسرو.
عبدالباقی، محمد فواد. (1391ق). المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم (چاپ سوم). قم: ژکان.
الغرسی، محمد صالح بن احمد. (1421ق). شرح السیوطی علی الفیة ابن مالک المسمی البهجة المرضیة (الطبعة الأولی). قاهرة: دارالسلام للطباعة و النشر و التوزیع.
فراهیدی، خلیل ابن احمد. (1401ق). کتاب العین. قم: انتشارات هجرت.
فرحزاد، فرزانه. (1382ش). چارچوب نظری برای نقد ترجمه. مطالعات ترجمه، 1(3).
فولادوند، محمد مهدی. (1389ش). ترجمة قرآن مجید. چاپ دوم، تهران: دار القرآن الکریم دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی.
قیّم، عبدالنبی. (1393ش). فرهنگ معاصر عربی - فارسی (چاپ یازدهم). تهران: نشر فرهنگ معاصر.
گلشن تفتی، اصغر. (1369ش). فرهنگ نمونه و ناب. چاپ اول، یزد: انتشارات یزد.
مجتبوی، سید جلال­الدین. (1371ش). ترجمة قرآن حکیم. چاپ اول، تهران: نشر حکمت.
مشکینی، علی. (1391ش). ترجمة قرآن کریم. چاپ سیزدهم، قم: نشر الهادی.
مکارم شیرازی، ناصر. (1385ش). ترجمة قرآن مجید (چاپ دوم). قم: انصار المهدی.
منافی اناری، سالار. (1384ش). ممکن و ناممکن­های ترجمه. زبان وزبان­شناسی، 1(2)، 105-118.
مهیار، رضا. (1382ش). فرهنگ فارسی - عربی دانشیار. تهران: انتشارات دانشیار.
مهیار، رضا. (1388ش). فرهنگ عربی - فارسی دانشیار (چاپ نهم). تهران: انتشارات دانشیار.
میرزایی، نجفعلی. (1394ش). فرهنگ اصطلاحات معاصر عربی - فارسی (چاپ سوم). تهران: موسسة فرهنگ معاصر.
همایی، جلال­الدین. (1373ش). معانی و بیان - یادداشت­های استاد علامه جلال­الدین همایی (به کوشش ماهدخت بانو همایی؛ چاپ دوم). تهران: مؤسسة نشر هما.