A Re-examination and Analysis of Quranic Scholars' Perspectives on the Reasons for Omission in Quranic Intervals

Document Type : Research Article

Authors

1 Assistant Professor of Mashhad Faculty of Quranic Sciences, Quranic Sciences and Education University, Mashhad, Iran

2 Master's student of Quran and Hadith Sciences, Mashhad Qur'an Teaching Faculty, University of Holy Quran Sciences and Education, Mashhad, Iran

Abstract

One of the changes and transformations that have occurred in the intervals between Quranic verses, which is prevalent in the Quran, is the alteration of these intervals through omitting words or phrases. Given the significance and central role of this stylistic device in the structure of Quranic verses, this article, using a descriptive-analytical approach, re-examines the perspectives of scholars on this device and their analysis and viewpoints regarding the purposes of omission in these intervals. The aim is to gain a clear understanding of the methods employed by Muslim scholars to discover the reasons behind omissions in these intervals and the resulting outcomes, as well as to identify the strengths and weaknesses of these methods and create a foundation for the utilization of contemporary approaches to address existing shortcomings. Studies conducted by scholars, in terms of their perspectives and the reasons they have provided for omissions in intervals, can be categorized into five groups: literary perspective, aesthetic approach, semantic perspective, the equivalence of meaning and linguistic beauty, and phonological studies. Since the Quran, as the word of God, can accommodate multiple interpretations for a specific instance, most of the reasons presented by scholars, along with modern linguistic methods and approaches, can be used to uncover the semantic and linguistic layers of verses where omissions have occurred.

Keywords

Main Subjects


Article Title [Persian]

بازخوانی و تحلیل دیدگاه قرآن‌پژوهان دربارۀ کشف علل حذف در فواصل قرآنی

Authors [Persian]

  • محمدجواد توکلی خانیکی 1
  • محمد استیری 2
1 استادیار دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، دانشکده علوم قرآنی مشهد، مشهد، ایران
2 دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث، دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد، دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، مشهد، ایران
Abstract [Persian]

یکی از گونه‌های تغییرات و دگرگونی‌ها در فواصل آیات که در قرآن به طور گسترده روی داده است، تغییر فواصل با بهره‏جویی از اسلوب حذف است. با توجه به اهمیت و جایگاه محوری این اسلوب در ساختار فواصل قرآنی، این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی، دیدگاه‌های اندیشمندان دربارۀ این اسلوب و نوع تحلیل و نگرش آن‌ها دربارۀ مقاصد حذف در فواصل را بازخوانی می‏کند تا ضمن دست‏یابی به تصویری روشن از روش‌های دانشمندان مسلمان به منظور کشف علت حذف‌های رخ‏داده در فواصل و نتایج حاصل از آن‏ها، نقاط قوت و ضعف آن روش‌ها آشکار شوند و زمینۀ استفاده از روش‌های روزآمد برای رفع نارسایی‌های موجود فراهم آید. مطالعه‏های صاحب‏نظران از نظر نوع نگرش آن‌ها و دلایلی که برای حذف در فواصل ارائه کرده‌اند، به پنج دستۀ دیدگاه ادبی، رویکرد زیباشناسانه، دیدگاه معناشناسانه، همپایه بودن معنا و زیبایی لفظ و مطالعه‏های آواشناسانه تقسیم‌بندی می‌شوند. از آنجا که قرآن به عنوان سخن خداوند ظرفیت قبول چندین احتمال را در یک موضوع مشخص دارد، از بیشتر دلایل بیان‏شده توسط اندیشمندان به همراه روش‌ها و رویکرد‌های نوین زبان‏شناسی، می‌توان برای کشف لایه‌های معنایی و بیانی آیاتی استفاده کرد که در فواصل آن‏ها حذف رخ داده است.

Keywords [Persian]

  • اسلوب حذف
  • فواصل قرآنی
  • فاصله
  • فواصل آیات
  • بیان مسأله

تناسب و هماهنگی در فواصل و پایان بندهای آیات قرآنی یکی از شگردهای بیانی قرآن کریم به شمار می‌رود که در پرتو ژرف‌نگری و پژوهش در آن، می‌توان به نکات و حقایقی گران‏سنگ دست یافت. یکی از گونه‌های تغییرات و دگرگونی‌ها در فواصل آیات که در قرآن به طور گسترده روی داده است، تغییر فواصل با بهره‌جویی از اسلوب حذف است. امروزه، در معناشناسی و زبان شناسی اسلوب‌های قرآن، بر روش‌های جدید بسیار تأکید می‌شود؛ این در حالی است که در منابع موجود در سنت اسلامی مباحث و مطالبی فراوان یافت می‏شوند؛ بنابراین، به نظر می‌رسد قبل از به‏کارگیری روش‌های نوین زبان‌شناختی و معناشناختی، ضروری است ابتدا منابع اسلامی با نگاهی تحلیلی بازخوانی شوند تا ضمن استفاده از نقاط قوت و داشته‌های موجود، نارسایی‌ها و نقاط ضعف آشکار شوند؛ به این ترتیب، هم دلیلی موجه برای استفاده از روش‌های نوین در دست خواهد بود و هم روشن خواهد شد که برای چه منظوری روش‌های روزآمد به کار گرفته می‌شوند؛ از این رو، ضروری است علاوه بر اینکه از مجموعۀ داشته‌های موجود در منابع اسلامی بهره‌برداری می‌شود، برای رفع نارسایی‌های موجود از روش‌های نوین زبان‌شناختی - معناشناختی نیز استفاده شود. از آنجا که به نظر می‌رسد این دو موضوع پژوهش‌هایی مستقل هستند، این مقاله فقط برای انجام موضوع نخست نگارش شده است و بررسی معناشناختی و زبان شناختی اسلوب حذف با استفاده از روش‌های نوین موضوع مقاله‌ای دیگر است.

اندیشمندان مسلمان در کتب مختلف تفسیری، ادبی، بلاغی و کلامی، به اسلوب حذف در فواصل توجه داشته‌اند و بر اساس برداشتی که برای آن دریافته‌اند، دیدگاه‌های ویژۀ خود را استوار کرده‏اند. صرف‏نظر از دیدگاه‌های مختلف تفسیری، ادبی و بیانی در این مقاله، با مطالعۀ این اسلوب، روش‌های استفاده‏شده توسط دانشمندان مسلمان برای کشف علل حذف در فواصل قرآنی با نگاهی توصیفی - تحلیلی بررسی و دیدگاه‌های آنان بازخوانی می‏شوند.

با توجه به نظریه‏هایی گوناگون که دربارۀ حذف در فواصل آیات وجود دارند، به نظر می‌رسد لزوم مطالعه‏ای همه‏جانبه که بتواند این نظریه‏ها را با هم تلفیق کند، ضروری است.

این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش است که قرآن‌پژوهان دربارۀ علل حذف در فواصل قرآنی چه دیدگاه‌هایی را ارائه کرده‌اند و کدام رویکرد در کشف مقاصد حذف، نسبت به دیگر رویکردها، راه‏گشاتر است؟ به نظر می‌رسد دیدگاه‏های قرآن‌پژوهان برای کشف مقاصد حذف پنج گونه هستند: دیدگاه ادبی، دیدگاه زیباشناسانه، دیدگاه معناشناسانه، همپایه بودن معنا و لفظ و دیدگاه آواشناسانه. از آنجا که قرآن کریم به عنوان سخن خداوند ظرفیت قبول چندین احتمال را در یک موضوع مشخص دارد، به نظر می‌رسد از بیشتر دلایل بیان‏شده توسط اندیشمندان به همراه روش‌ها و رویکرد‌های نوین زبان‏شناسی، می‌توان برای کشف لایه‌های معنایی و بیانی آیاتی استفاده کرد که در فواصل آن‏ها حذف رخ داده است.

هر کدام از قرآن‌پژوهان، با توجه به شرایط روزگار خود، به نحوی موضوع حذف در فواصل قرآنی را مدنظر قرار داده‏اند؛ به طوری که این بحث را ضمن کتاب‌های ادبی، بلاغی، علوم قرآنی و تفسیر، به طور دقیق بررسی کرده‏اند. نگارندگان در مقالۀ «سیر تحول تاریخی آرای مفسران دربارۀ اسلوب حذف در فواصل قرآنی» (استیری و توکلی خانیکی، 1401ش) سیر تحول نگرش‌ها به اسلوب حذف تا سدۀ 13ق را با نگاهی نقادانه بررسی کرده‏اند؛ اما در پژوهش حاضر که به شیوۀ تحلیلی - انتقادی پردازش شده است، به صورت نوآورانه، دیدگاه اندیشمندان تا دوران معاصر دربارۀ دلایل حذف در یک دسته‌بندی جدید بازسامانی شده و آرای طرفداران هر دیدگاه تحلیل و ارزیابی شده است.

در ضرورت انجام چنین کاری، همین بس که پس از شناخت و روشن شدن زاویه‌ها و جهت‌های اهمیت این اسلوب در فواصل قرآنی، بیشتر در آن تدبر و تفکر شده است و در تفاسیر جدید، نقش و کارکردهای آن نشان داده خواهند شد.

2-     تعریف فاصله

در پژوهش‌های قرآنی، تعاریفی متفاوت برای فاصلۀ آیات ارائه شده‏اند و پژوهشگران واحدهای مختلف زبانی‌ را برای آن در نظر گرفته‌اند. برای نمونه، باقلانی و رمانی فاصله را حروفی همانند و هم‏شکل در نظر گرفته‌اند که در مقاطع آیات می‌آیند و در فهم معانی مؤثر هستند (باقلانی، 1421ق، ص51؛ رمانی، 1429ق، ص97). الدانی و خضر فاصله را کلمۀ آخر جمله و زرکشی و سیوطی آن را کلمۀ آخر آیه در نظر گرفته‌اند (الدانی، 1414ق، ص126؛ خضر، 1420ق، ص5؛ زرکشی، 1410ق، ج1، ص150؛ سیوطی، 1421ق، ص186). ابن منظور و ابن خلدون فاصله را پایان آیه می‌دانند (ابن خلدون، 1404ق، ج1، ص781؛ ابن منظور، 1414ق، ج11، ص524). حسناوی آن را توافق حروف پایانی آیات در حروف رویّ یا وزن تعریف کرده است (حسناوی، 1406ق، ص29). یافی فاصله را همان حروف رویّ یا قطعه یا جزء پایانی آیه در نظر گرفته است (یافی، 1404ق، ص154). آخوندی آن را از دو جنبۀ صوتی و دلالی تعریف کرده است. طبق گفتۀ وی، از نظر صوتی، می‌توان فاصله را کلمۀ پایانی آیات در نظر گرفت و از منظر دلالی، می‌توان آن را عبارت‏ها و جمله‏های پایانی و مستقل برخی از آیات در نظر گرفت که در مضمون و محتوای آیه تأثیرگذار هستند (آخوندی، 1395ش، صص81-96). از آنجا که از دیدگاه نگارنده، آخوندی با نگاهی دقیق‌تر به موضوع و تعریف فاصله نگریسته است، در انجام پژوهش حاضر، نظر وی به عنوان معیار انتخاب فواصل در نظر گرفته شده است.

3- رویکرد ادبی

برخی از ادیبان و مفسران صرفاً با رویکردی ادبی و لفظی، اسلوب حذف در فواصل را بررسی کرده‏اند و سعی کرده‌اند توجیهاتی ادبی برای این اسلوب در فواصل آیات داشته باشند. نوع نگاه ادیبان به این رویکرد به انواعی مختلف تقسیم‏بندی می‏شود:

1-3- عادت مألوف عرب در حذف واج

سیبویه اولین ادیبی است که دربارۀ فواصل و حذف‏های انجام‏شده در آن‏ها سخن گفته و با رویکردی لفظی و ادبی آن را بررسی قرار کرده است. نگاه وی به فواصل آیات شامل تمام انواع آن، یعنی فواصل میانی (شبه‏فاصله) و پایانی می‌شود (سیبویه، 1408، ج4، ص185) و همین موضوع تا دوران معاصر باعث مناقشه و تخطئه کردن برخی از اندیشمندان (زرکشی، 1410ق، ج1، ص149؛ سیوطی، 1421ق، ج2، ص266؛ مطعنی، 1413ق، ص218؛ علی الصغیر، 1420ق، ص143؛ بدوی، 1428ق، ص26) از نظر تعریف و تعیین حد و حدود اصطلاح فاصله شده است. وی برای حذف‌های رخ‏داده قاعده‌ای را مبنی بر جواز حذف در فواصل بیان می‌کند مبنی بر آنکه هر آنچه در کلام حذف می‌شود و آنچه نمی‌توان حذف کرد، در فواصل و قافیه‌ها حذف می‌شود و این قاعده عادت مألوف عرب در حذف حرف «یاء» و «واو» است (سیبویه، 1408ق، ج4، ص185؛ أبوعلی فارسی، 1413ق، ج6، ص405؛ أخفش، 1423ق، ص60؛ رضی‏الدین استرآبادی، بی‌تا، ج2، ص301). همچنین، وی علت حذف یاء در اسم منقوص غیرمنون را این‏گونه بیان می‌کند که بعضی از اعراب اسم منقوص دارای الف و لام را به‏سان اسم منقوص بدون الف و لام قلمداد و «یاء» را در هر دو حالت حذف می‌کنند (سیبویه، 1408ق، ج4، ص183؛ طوسی، بی‌تا، ج6، ص224). ابن عطیه علاوه بر بیان قاعدۀ سیبویه، وجه حذف «یاء» در اسم منقوص غیرمنون مانند «المتعال» را این می‌داند که تنوین همیشه الف و لام را تعقیب می‌کند؛ بنابراین، زمانی که «یاء» در اسم منون حذف می‌شود، شایسته است در اسمی که معاقب آن وجود دارد نیز حذف انجام شود (ابن عطیه، 1422ق، ج3، ص298)

2-3- وجود خصوصیتی در فواصل

بعضی در پاسخ به این پرسش که چرا در فواصل رویّ پایانی آیات حذف می‌شود، می‌گویند: «قوافی و فواصل موضع وقف هستند و وقف جایگاه تغییر است؛ بنابراین، تغییرات رخ‏داده در فواصل به طبیعت و ویژگی آن‏ها برمی‌گردند؛ به طوری که واج پایانی آیات به سمت تضعیف، اسکان، حرکت، اماله، زیادت و حذف متمایل می‌شود» (أبوعلی فارسی، 1413ق، ج6، ص405؛ طبرسی، 1372ش، ج10، ص734؛ طبق، 1413ق، ص214)

3-3- مختوم شدن فعل به رویّ نون

مفسری دیگر قاعده‌ای دیگر را بیان می‌کند و علت حذف در عبارت‏هایی مانند «وَ مَنِ اتَّبَعَنِ»‏، «لَئِنْ أَخَّرْتَنِ‏»، «رَبِّی أَکْرَمَنِ»‏ و «رَبِّی أَهانَنِ» را این‏گونه بیان می‌کند: «اهل لغت گفته‌اند اگر فعل به نون ختم شده و در رأس آیه واقع شده باشد، جایز است که حرف «یاء» حذف شود» (ابن جوزی، 1422ق، ج1، ص267).

ابن عادل در بیان علل حذف در فواصل، ضمن استناد به اشعار عرب، به قواعد ادبی نیز اشاره می‌کند. برای نمونه، وی به نقل از قاریان، دربارۀ حذف «یاء» در عبارت‏هایی مانند «أَکْرَمَنِ»‏ (الفجر: 15) و «أَهانَنِ‏» (الفجر: 16)، این قاعده را بیان می‌کند که علت اصلی حذف در این فواصل وجود نون وقایه در پایان این افعال است و اگر «نون» نباشد، در بیشتر مواقع «یاء» ثابت می‌ماند (ابن عادل، 1419ق، ج5، ص111).

همان‏طور که روشن است، ادیبان متقدم و متأخر سعی در ارائۀ قیاس‏ها و قواعد ادبی دربارۀ این اسلوب در قرآن کریم داشته‏اند و برای تقویت دیدگاه خود به اشعار گوناگون عرب استناد کرده‏اند. اسلوب حذف و اقتطاع «یاء» در کلمه‏ها و جمله‏ها از قواعد مألوف زبان و ادب عربی است و قرآن کریم از چارچوب کلی آن عدول نکرده است. استفاده کردن از عبارت‏هایی همچون «کلام العرب»، «لغة هذیل»، «جمهور العرب»، «نطق عربی» و ... نیز مؤید همین دیدگاه است (فراء، 1980م، ج1، ص201؛ ابن عاشور، 1420ق، ج2، ص177؛ میدانی، 1361ش، ج12، ص334). در دوران معاصر، برخی از زبان‏شناسان با بهره بردن از روش‌های نوین و یافته‌های جدید علم زبان‌شناسی، این اسلوب را ذیل مباحث و عناوینی همچون هنجارگریزی، ساختارشکنی و آشنایی‌زدایی بررسی و مطالعه کرده‏اند (مختاری و شانقی، 1395ش، صص70-72؛ مقیاسی و فرجی، 1395ش، صص88-90؛ رسولی کرهرودی و دیگران، 1398ش، صص165-166؛ طالب‏پور، 1400ش، صص191-194). لازم است دربارۀ دلالت و به‏کارگیری این مفاهیم و این روش برای مطالعۀ زبان قرآن و به ویژه مطالعۀ اسلوب حذف، توضیحاتی داده شود. خـروج‌ از‌ زبان معیار به دو گونه رخ مـی‏دهد: یـکی «فراهنجاری»، یعنی خروجی که به هنری‏ شدن زبان و شکل‏گیری «ادبیّت» می‏انجامد و دیگری «هنجارستیزی» یا خروجی که به جانب آشفتگی و تخریب نظام معنایی در‌ زبان‌ می‏گراید (فتوحی، 1390ش، ص41). باید گفت بیان قواعد ادبی توسط ادیبان و مفسران نشان می‌دهد قرآن هرچند یک متن ادبی و ویژه است، این امر به دلیل جدا شدن زبان عادی و ایجاد یک زبان ویژه نیست، بلکه چارچوب نظام قواعد کلی زبان عربی بر آن حاکم است و در عین جدایی‏ناپذیری از زبان عادی، تمایزهایی با آن دارد که توجه به آن‏ها در فهم قرآن ضروری است. قرآن سرشت اولیه و ذاتی عناصر زبانی را تغییر نداده است، بلکه فقط برخی از نقش‌ها و کارکردهای آن‏ها را تغییر داده است. این یکی از ویژگی‏های‌ متون‌ ادبی‌ قوی‌ و ماندگار‌ است‌ که با فراهنجاری از زبان عادی، بر نـسل‏های مـختلف نـیز تأثیرگذار است. آیاتی همچون «بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ» (شعراء: 195)، «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ» (ابراهیم: 4)، «هَذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ» (ابراهیم: 52) بیانگر این موضوع هستند که زبان قرآن پیام خود را در قالب همان زبان حاکم بر عصر خویش بیان کرده است و اگر در تعارض با آن بود، برای مردم زمان خود غیرقابل فهم می‌بود. این بحث هرچند زاییدۀ دوران معاصر و محصول اندیشۀ زبان‌شناسان روسی است، با پیراسته کردن نواقص و اشکال‏های این نظریه، همچنین، دیدگاه نظریه‏پردازان این نظریه مانند لیچ و مطالعۀ زبان قرآن با رویکرد پدیدارشناختی، می‌توان این اسلوب را ذیل عناوینی زیبنده‌ همچون «فراهنجاری» و «برجسته‏سازی» به طور دقیق مطالعه کرد. قرآن، برخلاف دیگر متن‌های ادبی قوی، به قواعد صرفی، نحوی و بلاغی محدود نبوده است، بلکه گاهی با فراهنجاری و نه هنجارگریزی، تشخصی ویژه به کلام می‌بخشد و معارف فراعرفی را ارائه می‌کند. این امر یکی از محاسن ادبی قرآن است (حسومی، 1392ش، ص9)؛ از این رو، باید با تعیین قواعد صرف، نحو و بلاغت معیار و مشهور، فراهنجاری قرآن از آن‌ها را بررسی کرد تا بخشی دیگر از زیبایی‌های مغفول‏ماندۀ این کتاب آسمانی احیاء شود. اگر بنیان‏گذاران علوم ادبی، مانند خلیل، سیبویه و أخفش، دربارۀ اسلوب حذف در فواصل آیات قرآن قواعدی را بیان کرده‌اند، باید گفت آنان به بیان قواعد کلی بسنده کرده‏اند و تمام استثنائات را بیان نکرده‌اند؛ زیرا خلاف این قواعد در قرآن وجود دارد. این میزان از فراهنجاری مختص قرآن است؛ اما اهل زبان نیز با آن بیگانه نیستند و زیبایی آن را درک می‌کنند؛ از این رو، لازم است این فراهنجاری‌ها، به عنوان شاخصه‌های سبک و بیان قرآنی بررسی و استخراج شوند. نگارندگان معتقد هستند می‏توان این اسلوب را هم در حوزۀ قاعده‌کاهی ذیل برجسته‏سازی نحوی و هم در حوزۀ قاعده‏افزایی (صفوی، 1390ش، ج1، ص46) توسط ایجاد توازن و موسیقی کلام بررسی کرد (نگارندگان مقاله بر هر دو حوزۀ قاعده‏افـزایی‌ و قـاعده‌‏کـاهی، به دلیل عبور و نه عدول از زبان هنجار با هدف هنرمندانه کردن کلام، اسم‌ فراهنجار‌ را اطلاق‌ مـی‌کنند)؛ در نتیجه، صرف دیدگاه ادبی را نمی‌توان پذیرفت و به دیگر وجوه لفظی و بلاغی نمی‌توان بی‏اعتنا بود؛ زیرا قرآن از ویژگی‌ها و قابلیت‌های این اسلوب به بهترین شیوه استفاده کرده است و اسلوب حذف که موجب هم‌شکلی و هم‌آهنگی در کلام است و آن را زیباتر و مؤثرتر می‌کند، در بالاترین حد خود در قرآن وجود دارد.

4-رویکرد زیباشناسانه

برخی باور دارند حذف‌های رخ‏داده در فواصل تفسیری زیباشناسانه بر پایۀ تناسب فواصل دارند؛ به این معنا که اهمیتی که هماهنگی و تناسب در زیبایی و دلنشینی سخن دارد موجب شده است تا در نظم کلام تغییراتی ایجاد شوند و حذف روی دهد. شماری از ادیبان، مفسران و عالمان علوم قرآن در این گروه جای می‌گیرند و این پدیده را به خاطر اختصار، اکتفاء و هم‌شکلی رئوس آیات می‌دانند. در ادامه، به‏ تفکیک، به این دلایل اشاره می‌شود:

1-4- مراعات و همگونی فواصل

یکی از اشخاصی که این علت را در فواصل قرآنی بررسی می‏کند، یحیی بن زیاد فراء، نحوی کوفی است. وی در آیات سورۀ ضحی به اسلوب حذف اشاره کرده و معتقد است «کاف» خطاب به علت مراعات و همگونی لفظی اواخر آیات از فواصل «قَلَى»، «فَآوَى»، «فَهَدَى» و «فَأَغْنَى» حذف شده است (فراء، 1980م، ج3، ص274). البته، این نکته را نیز می‌افزاید که ضمیر خطاب در عبارت پیشین بیان شده است و این قرینه‌ای است برای آنکه مخاطب متوجه مقصود شود.

به عقیدۀ خرقانی نیز، جنبۀ قوی حذف در فواصل آیات بُعد زیبایی آن است. وی برای تأیید دیدگاه خود به حجت‌هایی استناد می‌کند که برای قرائت‏ها بیان شده‏اند. به عقیدۀ وی، لزومی ندارد در همه‏‏جا معنا را جدای از هماهنگی فواصل جست‌وجو کنیم، بلکه گاه معنا در چگونگی نظم آهنگ و احساس برخاسته از آن است و این معنا اقتضا می‌کند فواصل به شیوه‌ای ویژه پایان یابند و با هم هماهنگ باشند. ایشان پاسخ نقضی مخالفان فواصل از جمله عایشه بنت شاطی را نمی‌پذیرد و معتقد است پاسخ نقضی آن‏ها ما را وادار نمی‌کند تا فواصل را عامل حذف‌ها ندانیم، بلکه هرجا در میانۀ آیات نیز حرفی حذف شود، ممکن است شبیه فواصل باشد و نظم آهنگ سخن اقتضای حذف آن را داشته باشد (خرقانی، 1390ش، صص126-127).

  • تخفیف و اختصار

از جملۀ افرادی که به این علت در فواصل اشاره می‌کنند، أبواسحاق ابراهیم بن سری زجاج، نحوی بغدادی است. وی در «باب ما جاء فی التنزیل من الحروف المحذوفة تشبیها بالحرکات»، علت حذف «واو» و «یاء» در فواصل را تخفیف و اختصار در کلام بیان می‌کند و معتقد است اکتفاء به حرکات در کلام عرب ممدوح است. برای نمونه، وی ذیل آیۀ مبارکۀ «عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ» (رعد: 9). پس از بیان قرائت‏های گوناگون و بررسی دلایل نحوی حذف در فاصله، اجتماع دو دلیل را برای حذف بیان می‌کند: الف) توافق فاصله و ب) ثقیل بودن یاء (زجاج، 1416ق، ج3، ص908). توجه بیشتر مفسران و قرآن‌پژوهان بعد از فراء و زجاج نیز تا دوران معاصر به فواصل از نگاه بلاغت سنتی است. آن‏ها ضمن جمع‌آوری و نظم بخشیدن به تلاش‌ها و نوشته‌های متقدمان، علت حذف‌های رخ‏داده در فواصل را ایجاد تناسب، اختصار، اکتفاء به حرکت و ظهور محذوف می‌دانند (طبری، 1412ق، ج30، ص110؛ نحاس، 1421ق، ج3، ص126؛ خفاجی، 1417ق، ص165؛ أبوالفتوح رازی، 1408ق، ج11، ص224؛ حمیری، 1420ق، ج11، ص7397؛ بیضاوی، 1418ق، ج5، ص319؛ سکاکی، بی‌تا، ص335؛ زرکشی، 1410ق، ج1، ص156؛ ابن هشام، بی‌تا، ج2، ص163؛ خطیب قزوینی، بی‌تا، ص92؛ تفتازانی، بی‌تا، ص110؛ ابن منظور، 1414ق، ج3، ص420؛ سیوطی، 1421ق، ج2، ص191؛ حقی بروسوی، بی‌تا، ج10، ص422؛ مکی، 1427ق، ج3، ص506؛ آلوسی، 1415ق، ج1، ص417؛ زبیدی، 1414ق، ج5، ص276؛ ابوزهره، 1418ق، ص217؛ تاج، 1395ق، صص30-31؛ حسن، 1367ش، ج2، ص168؛ محمد، بی‌تا، ص509؛ حسینی، 1387ش، ص11؛ طبل، بی‌تا، ص56؛ الحسنی، 1437ق، صص777-781؛ طاهرخوانی، 1383ش، ص97؛ قطان، 1421ق، ص155؛ أبوشادی، بی‌تا، صص21 و 66؛ یافی، 1407ق، صص59-63؛ آخوندی، 1399ش، صص17-18؛ عنبکی، 1432ق، صص115-134؛ أبوزید، 1992م، صص362-365).

برخی از مفسران، ضمن بیان وجوه زیباشناسانه، دیدگاه‌های معناشناسانه را نقد می‏کنند. برای مثال، حسن ‌خان، ذیل آیۀ 4 سورۀ فجر، دیدگاه أخفش را مورد مناقشه قرار می‏دهد و می‌گوید: «اگر بنا بر دیدگاه اخفش، با کاستی و منصرف شدن بخشی از معنای کلمه، لفظ نیز استحقاق کاسته شدن داشته باشد، لازم می‌آید این قاعدۀ کلی در رابطه با تمام مجازات عقلی و لفظی نیز تعمیم پذیرد؛ در حالی که این قاعده در رابطه با مجازات مشاهده نمی‌شود؛ در نتیجه، این قاعده مردود است و نمی‌توان آن را پذیرفت» (صدیق حسن خان، 1420ق، ج7، ص445).

  • مراعات طول فقرات

بلقاسم، از قرآن‌پژوهان معاصر، دیدگاهی جدیدتر را نسبت به متقدمان و معاصران خودش بیان می‌کند. وی معتقد است صرف هم‌شکلی فواصل نمی‌تواند دلیل قابل تعمیم برای حذف در فواصل باشد؛ زیرا برای قرآن کریم دشوار نیست که واژه‌ای را جایگزین کند که بدون نیاز به حذف، موجب مراعات فواصل شود و همان معنا و غرض را بدون هیچ‏گونه تکلفی افاده کند. علت اصلی حذف حفظ وحدتِ فقراتِ آیات است، مانند آیۀ مبارکۀ «فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ» (قمر: 16). حرف یاء از کلمۀ «نُذُرِ» در چندین آیه (قمر: 18، 21، 30، 37، 39) حذف و موجب رعایت طول فقرات آیات شده است. وی در رابطه با حذف رخ‏داده در آیۀ «وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ» (فجر: 4) می‌نویسد: «اگر کسرۀ پایان کلمۀ «یسر» را امتداد دهیم، به طوری که به «یاء» مدی تبدیل شود، این امتداد موجب کشش صوت می‏شود؛ در حالی که این کشش آوایی در سیاق این آیه مشاهده نمی‌شود» (بلقاسم، 1430ق، ص48)

  • مراعات سجع و قافیه

بعضی دیگر وجوه لفظی و زیبایی‏شناختی را پررنگ‌تر جلوه می‏دهند و از میان حذف‌های رخ‏داده در فواصل، به حذف حرف «یاء» بیشتر توجه می‌کنند و به‏جای استفاده از واژگانی مانند فاصله، آیه و ...، از اصطلاحاتی مانند رعایت قافیه، وزن شعر و ... استفاده می‌کنند که از دیدگاه علمای متأخر و متقدم، استعمال این واژگان نوعی نقص محسوب می‌شود و شایسته است از واژگانی استفاده شود که متناسب با جایگاه قرآن و عظمت آن باشند (زرکشی، 1410ق، ج1، ص154؛ سیوطی، 1421ق، ج2، ص268؛ لاشین، 1435ق، ص6؛ خرقانی، 1392ش، ص152). برای مثال، آن‌ها برای حذف یاء در عبارت‏های «یَهْدِینِ»، «یَسْقِینِ» و «یَشْفِینِ» (شعراء: 78-80)، علت حذف «یاء» را محافظت بر حرف قافیه بیان می‌کنند (عبدالتواب، 1995م، صص85-87).

به هر حال، این گروه باور دارند تغییرات و دگرگونی‌های پایان آیات به دلیل مراعات تناسب و توازن فواصل هستند وهر کجا که حذفی را دیده‌اند، یکی از عوامل را تناسب فواصل بیان کرده‌اند؛ با این حال، وجود حکمت‌های دیگر را نیز رد نکرده و به آن‏ها نیز اشاره کرده‌اند؛ اما در دیدگاه آنان، بیان جنبه‌های زیباشناختی غلبه داشته است. برای نمونه، آلوسی ذیل آیۀ مبارکۀ «مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى» (ضحی: 3)، به وجه معنایی حذف «کاف» در عبارت « قَلَى» توجه می‏کند و می‌نویسد: «حذف مفعول به این علت است که پیامبر (ص) با نسبت «قَلَى» مواجه نشود و همین که عبارت منفی آمده است، به این معنا است که خداوند برگزیدۀ خود را مورد لطف و شفقت قرار داده است یا اینکه این حذف برای تعمیم‏بخشی و توسع معنا است. به عبارت دیگر، خداوند متعال نه پیامبر و نه هیچ کدام از پیروان او را تا روز قیامت طرد نمی‌کند (آلوسی، 1415ق، ج15، ص375). آلوسی ذیل همین آیه، به احتمالات دیگر همچون بی‏نیازی از بیان مفعول و مراعات فواصل اشاره می‌کند (همان، ص375). اگرچه مفسرانی مانند آلوسی ذیل تعدادی اندک از آیات به وجوه معناشناختی توجه کرده‏اند، آنچه در نوع نگاه این مفسران در بیان علت حذف غلبه دارد، جنبه‌های زیباشناختی است.

بی‏شک، قول موفقان تغییر برای هماهنگی فواصل را نمی‌توان پذیرفت؛ زیرا هر واژه‌ای در قرآن در جایگاه شایستۀ خود نهاده شده است و در هیچ کلمه‏ای، صرفاً به علت رعایت فاصله، حذفی رخ نداده است؛ زیرا قائل شدن به رعایت فاصله اثبات یک محذوریت و ضرورت است؛ همچنان که در بسیاری از سجع‌ها و شعرها گفته‌اند به دلیل محافظت بر سجع و قافیه، رویّ پایانی فلان کلمه حذف شده است؛ درحالی که قرآن نه شعر است و نه در آن التزامی به سجع وجود دارد و از جانب خداوندی است که هیچ‏گونه ضرورتی بر او عارض نمی‌شود.

از آنجا که هدف اصلی قرآن انتقال پیام در راستای هدایت بشر است، نمی‌توان مدعی شد مفاهیم قرآن فقط کارکرد زیبایی‏شناختی و هنری دارند؛ همان‏گونه که رمانی در رسالۀ خودش «النکت فی إعجاز القرآن» می‌نویسد: «فواصل القرآن کلها بلاغة و حکمة، لأنها طریق إلى إفهام المعانى»؛ یعنی تمام فواصل قرآن بلاغت و حکمت هستند؛ زیرا فهم معانی به وسیلۀ آن‏ها محقق می‌شود (رمانی، 1429ق، ص98)؛ بر همین اساس، لزوم شناخت سطوح معنایی و همچنین، شیوۀ تولید معنا اهمیتی ویژه‌ می‌یابد؛ بنابراین، موضوعی که در اینجا خودنمایی می‌کند و طرفداران این دیدگاه به آن اشاره نکرده‏اند، اسلوب و سازوکار شکل‌گیری و مراحل تولید تا دریافت معنا در ژرف ساخت اسلوب حذف در فواصل قرآنی است.

5-  دیدگاه معناشناسانه

گروهی دیگر عقیده دارند زیبا و هماهنگ کردن فواصل نمی‏تواند باعث بروز حذف در فواصل شود. زیبایی لفظی اگرچه حاصل این دگرگونی‌ها است، نمی‏تواند سبب‏ساز آن باشد و در اینجا، اسرار و حکمت‌هایی دیگر در شیوۀ تعبیر قرآن وجود دارند و باید به دنبال نکات معنایی و بلاغی دیگری بود.

اولین مفسری که بیشتر به وجوه معناشناسانۀ حذف در فواصل توجه می‌کند، ابراهیم بن عمر بقاعی است. وی در تفسیر خود، برخلاف آنچه در کتاب الدلالات المعنویة لفواصل الآیات القرآنیة بیان ‏شده است (أبوحسان، 1431ق، ص98)، در 9 موضع ب دلایل معناشناسانه را ارائه می‏دهد (بقاعی، 1427ق، ج6، صص192، 486، 254، 367، 363، 494؛ ج8، صص78، 414). برای مثال، بقاعی حذف «یاء» در عبارت «وَلَا یُنْقِذُونِ» (یس: 23) را نشان‏دهندۀ اراده و قدرت ضعیف معبودان دروغین برای نجات‏بخشی بشریت در برابر قدرت لایزال خداوند می‌داند (همان، ج6، ص254).

در دوران معاصر، به ویژه بعد از بنت شاطی، جریان مخالفت با ارجاع تغییرات به مراعات فواصل رشدی چشمگیر کرده است. وی در کتاب الإعجاز البیانی و مسائل ابن ازرق و تفسیر بیانی خود، علت حذف در فواصل را صرف مراعات و زیبایی لفظ نمی‌داند، بلکه غرض از حذف را ناشی از مقتضیات معنایی می‌داند که در کنار آن، تناسب و توازن پایان بندهای آیات از معانی و مفاهیم پیروی می‌کند. وی در رد نظریۀ کسانی مانند فراء و ابن سنان خفاجی که علت حذف حرف «یاء» را در عبارت‏های «یَسْرِ» و «بِالْوَادِ» رعایت فواصل بیان می‌کنند، چنین استدلال می‌کند که چنین حذف‌هایی در اواسط آیات نیز رخ داده‏اند؛ مانند «یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ» (قمر: 6)، «أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» (بقره: 186)، «مُهْطِعِینَ إِلَى الدّاعِ» (قمر: 8). در این سه آیه، حرف «یاء» از پایان کلمۀ «الدَّاعِ» حذف شده است (بنت شاطی، 1404ق، ص270).

وی در سورۀ ضحی که فراء، فخررازی و نیشابوری حذف کاف از عبارت «وَمَا قَلَى» (ضحی: 3) را به خاطر رعایت فواصل می‌دانند، توجیهی زیبا می‌آورد مبنی بر آنکه خداوند ابا داشته است که رسول خویش را به صریح عبارت «وَمَا قَلَیک» خطاب کند؛ زیرا در این واژه احساس طردی ویژه و بغضی شدید وجود دارد (همان، ص268).

احمد یاسوف عقیده دارد محتوا بر ساخت فواصل آیات حاکمیت دارد؛ از این رو، آنچه مقدم است معنا است (یاسوف، 1388ش، ص352). برای مثال، وی علت حذف «یاء» در عبارت « فَبَشِّرْ عِبَادِ» (زمر: 17) را دلالت بر سبقت و سرعت نیکوکاران به سمت عبادت و کسب پاداش الهی می‌داند (همان، 1427ق، ص468).

اندیشمندی دیگر، بعد از بیان انواع حذف «یاء» و گونه‌های حذف در فواصل، به طور خلاصه دیدگاه مفسران و قاریان دربارۀ کشف علل حذف در فواصل را بیان می‏کند و در آرای آنان این‏گونه مناقشه می‌کند: «از هیچ کدام از مفسران نمی‌بینیم که علل معنوی حذف در فواصل را کشف کند، به‏جز بقاعی که در چند نمونه به این مهم توجه نشان می‌دهد» (أبوحسان، 1431ق، ص198)؛ بنابراین، او صرفاً به علل معناشناختی توجه می‏کند و وجوه موسیقایی و رعایت فواصل را برای حذف بیان نمی‌کند.

وی ضمن بیان بخشی از دلایل بیان‏شده توسط بقاعی، برخی از دلایل معنوی را قانع‏کننده و برخی را متکلف می‌داند و استخراج این معانی را نیازمند بررسی و تحلیلی عمیق و جدید می‌داند (همان، ص201). سپس، حاصل تدبرهای خود را به منظور کشف دلایل معنایی از بعضی از آیات بیان می‌کند که در فواصل آن‏ها حذف رخ داده است. برای نمونه، أبوحسان برای حذف «یاء» در عبارت «أَنَا أُنَبِّئُکُمْ بِتَأْوِیلِهِ فَأَرْسِلُونِ» (یوسف: 45) می‌گوید: «شاید حذف یاء مشیر به طلب تسریع در فرستادن خودش باشد. به علاوه، آن شخص حریص است تا هرچه سریع‌تر یوسف (ع) را ملاقات کند تا کسی در ملاقات او از وی سبقت نجوید و این حذف نشان‏دهندۀ ارادۀ او برای رسیدن به جواب است تا منازعات و مجادلات برخاسته از تعبیر خواب را خاتمه دهد» (همان).

برخی نیز برای اسلوب حذف در فواصل علل معناشناختی را کشف می‏کنند و برای کشف علت حذف در فواصل به ارتباط میان بافت و سیاق معنایی توجه می‏کنند و نظریۀ قبض و بسط کلام در آیه را ارائه می‌دهند. از دیدگاه آن‌ها، برخی از صحنه‌ها و تصاویر اقتضای بیان و بعضی از فضاهای حاکم بر سوره اقتضای حذف دارند؛ بنابراین، با توجه به بافت و سیاق آیه، حال و مقام مضمون آیه، بیان و حذف رخ می‏دهند (جیوسی، 1426ق، صص316-317).

قرآن‌پژوهی دیگر وجوه معناشناختی حذف در فواصل را کشف می‏کند و معتقد است در اسلوب قرآنی، مقصود اولی است و الفاظ با آهنگ زیبای خود تابع معنا هستند و این سیاق معنا است که ایجاب می‌کند کدام واژه به کار رود و ریتم موسیقی چگونه باشد (خلیفه، 1426ق، ج9، ص11). وی به پیروی از جریان فکری عایشه بنت شاطی و به منظور تقویت این جریان، وجوه نقضی دیگری را برای طرفداران دیدگاه زیباشناسانه بیان و در دیدگاه آنان مناقشه می‌کند؛ از جمله به آیات 43 الی 45 سورۀ «ق» استشهاد می‌کند مبنی بر اینکه در فاصلۀ آیۀ 45 «فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخَافُ وَعِیدِ» رویّ پایانی با حرف «د» پایان یافته است و با فواصل قبلی خود هیچ‏گونه تناسبی ندارد (همان، صص80-81). در ادامه، وی با اشاره به اینکه کلمۀ «الْمُهْتَدِ» (اسراء: 97) در غیرفاصله حذف شده است، می‌نویسد: «اگر همین کلمه در فاصله قرار می‌گرفت، به‏یقین (طرفداران جنبه‌های هنری و زیباشناختی) می‌گفتند این حذف به منظور رعایت فواصل و موسیقی آیات رخ داده است» (همان، صص81-82).

ادیب معاصر، فاضل صالح سامرائی، نیز بیشتر به وجوه معنایی حذف در فواصل توجه می‏کند و برای بیان این وجوه، نگاهی دقیق به فضای کلی سوره دارد و با رویکردی ساختاری و آماری به سوره، دلایلی را بیان می‌کند. برای مثال، برای عبارت «لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ» (غافر: 15) می‌گوید: «از جملۀ ظواهر تعبیری در قرآن کریم این است که زمانی که واقعه‌ای به طور ناقص انجام شود، به همان میزان از حروفش کاسته می‌شود و در واژۀ «التَّلَاقِ» از آنجا که ملاقات در روز قیامت از نظر طول تبادل سخن همانند ملاقات در دنیا نیست، این حذف رخ داده است که البته باعث رعایت فواصل نیز می‌شود» (سامرائی، 1432ق، ج1، صص247-248). سامرائی وجه فاصله را به عنوان دلیل ثانویه بیان می‌کند.

نمونه‏ای دیگر از توسعۀ دیدگاه معناشناختی را می‌توان در آثار عبدالعظیم مطعنی مشاهده کرد. وی صرف فاصله را برای علت حذف‌های رخ‏داده کافی نمی‌داند؛ اما علت فاصله را از اختصار کامل‌تر می‌داند (مطعنی، 1413ق، ج2، صص58-60) و در آثار خود بیشتر به وجوه معناشناختی توجه و آن‏ها را تقویت می‌کند. وی در کتاب لطائف وأسرار خصوصیات الرسم العثمانی للمصحف الشریف، به وجوه معنایی حذف «یاء» در فواصل اشاره می‌کند (همان، بی‌تا، ج2، صص40-81). برای مثال، حذف «یاء» در «ٱلکَبِیرُ ٱلمُتَعَالِ» (رعد: 9) را این‏گونه بیان می‌کند که ممکن است مراد از حذف «یاء» این باشد که تمام غیب از خداوند است و هیچ ‏کس در آن شریک نیست یا ممکن است دلیل حذف این باشد که این تعالی کاملاً آشکار نیست و هیچ کس جز خداوند بر آن احاطه ندارد. غرض سوم تحقق تناسق صوتی است (همان، ج2، ص76).

می‌توان نتیجه گرفت هیچ کدام از مفسران و قرآن‌پژوهان مخالف ارزش هماهنگی لفظی و موسیقی برخاسته از رعایت فواصل نیستند. در علم بلاغت، دلالت‌های معنایی و جنبه‌های لفظی و زیباشناختی این دانش را معنا می‌کنند و نمی‌توان آن‏ها را از بلاغت و از همدیگر تفکیک کرد (عطیه، 1416ق، ص39). آنچه از دیدگاه بنت شاطی در فواصل میانی نادیده انگاشته شده است، تأثیر این فواصل در موسیقی و ضرب آهنگ آیات (خرقانی، 1390ش، ص127) و نادیده گرفتن دیگر صناعات بلاغی مانند جناس است (پاشازانوس و دیگران، 1394ش، ص34). بنت شاطی و خلیفه دربارۀ فواصل منفرد نیز زیبایی حاصل از تغییر رویّ پایانی کلمات را نادیده می‏انگارند و هیچ‏گونه تناسبی میان آن‏ها برقرار نمی‌کنند. در پاسخ باید گفت در برخی از آیات عنصر انسجامی فاصله وجود ندارد و قرابتی که حرف پایانی این‏گونه آیات با حروف پایانی آیات قبل و بعد از خود دارد، به نوعی به حفظ ارتباط میان آیات منجر شده است؛ بنا بر این تفاصیل، به سبب حفظ انسجام آوایی در سراسر متن سوره، بیشتر فواصل منفرد به گونه‌ای آمده‌اند که هرچند با آیات قبل و بعد از خود هم‏سجع نیستند؛ به سبب شباهت و اشتراک آوایی که با آن‏ها دارند، خالی از انسجام آوایی نیستند و نقشی برجسته در یکپارچه‌سازی متن سوره دارند (کردزعفرانلوکامبوزیا و شهرکی، 1394ش، صص74-86؛ پاشازانوس و فولادی، 1395ش، صص81-82). از اشکال‏های دیگر این دیدگاه که گاه شاهد بیان این اشکال توسط طرفداران این دیدگاه همچون ابوحسان هستیم، افتادن در ورطۀ تکلف برای کشف معانی است. در ادامۀ اشکالِ أبوحسان باید گفت اسلوب حذف در فواصل قرآنی باید کاملاً روشمند و در چارچوب اصول و قواعد موجود در زبان ادبی قرآن فهم و تفسیر شود؛ از این رو، فهم این زبان خارج از قواعد زبان ادبی مصداق تفسیر به رأی است که باید به‏شدت از آن اجتناب کرد. برداشت‌هایی که گروه‌های مختلف، به دلیل ناآشنایی با زبان ادبی قرآن و قواعد حاکم بر آن داشته‌اند، بسیار زیاد هستند. در این میان، برخی به دلیل ناآشنایی با زبان ادبی قرآن و ویژگی‌های آن، قواعد تفهیم و تفاهم موجود در زبان را نادیده انگاشته‏اند و هر گونه فهمی را صحیح دانسته‌اند؛ درحالی که این دیدگاه کاملاً مردود است و تهدیدی بزرگ علیه آموزه‌های قرآنی است. همۀ این برداشت‏ها ناشی از ناآشنایی با زبان ادبی قرآن و اقتضائات آن است (حسومی، 1392ش، ص8). در دوران معاصر، بنت شاطی را می‌توان از جریان‌سازان این دیدگاه قلمداد کرد و مفسران بعد از وی نیز بیشترین استناد و ارجاع را به آثار ایشان در رابطه با مباحث بیانی قرآن و بیان توجیهات معنایی داشته‌اند.

6-  همپایه بودن معنا و زیبایی لفظ

از میان دو دیدگاه پیشین در باب اسلوب حذف در فواصل قرآنی، یکی اصالت را به لفظ می‌داد و دیگری به معنا. می‌توان دیدگاهی دیگر را نیز بیان کرد که تفسیر معناشناسانه و زیباشناسانه را درهم‏آمیخته و همپای هم می‌داند. در مجموع، بسیاری از معاصران تأکید می‏کنند قرآن کریم در آنِ واحد، هم حق لفظ را ادا می‌کند و هم حق معنا را و هیچ کدام را به‏تنهایی در نظر نمی‌گیرد.

فخررازی از جملۀ مفسرانی است که در تفسیر اسلوب حذف در فواصل، هر دو جنبۀ زیباشناسانه و معناشناسانه را در نظر می‏گیرد و به آن اشاره می‌کند. ایشان برای حذف «کاف» در آیۀ «مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى» (ضحی: 3)، دو وجه را بیان می‌کند: الف) حذف کاف به دلیل اکتفاء به «کاف» در عبارت «وَدَّعَکَ» و همچنین، به این دلیل که رئوس آیات با حرف «یاء» ختم شده‏اند؛ در نتیجه، اتفاق فواصل واجب و «کاف» حذف می‌شود. ب) حذف کاف دارای فائدۀ اطلاق است و موجب توسعۀ گسترۀ معنایی آیه می‌شود (فخررازی، 1420ق، ج31، ص192).

بعضی نیز ضمن بیان وجوه زیباشناختی همچون رعایت فاصله، در تفسیر خود وجوه معنوی را نیز بیان می‏کنند. برای نمونه، علت حذف ضمیر کاف در عبارت‏های «فَآوَى»، «فَهَدَى» و «فَأَغْنَى» (ضحی: 6-8) را این‏گونه بیان می‌کنند: «نعمت‌هایی که در این آیات بیان شده‌اند نعمت‌هایی مادی هستند و علت حذف ضمیر «کاف» نیز عدم سنگینی منت بر دوش نبی اکرم (ص) است؛ اما در آیات 1 الی 4 سورۀ انشراح «کاف» بیان شده است؛ زیرا تمام نعمت‌های بیان‏شده معنوی هستند و خداوند این نعمت‌ها را مختص پیامبر (ص) قرار داده است» (شنقیطی، 1427ق، ص163).

محمد طبق به تمام آرای نحویان کوفی و بصری توجه و به نقل از ادیبانی همچون خلیل، سیبویه و زمخشری، به قواعد ادبی اشاره می‌کند و بعد از بیان قواعد مألوف بلاغت عربی، اغراض ویژه، یعنی علل معناشناختی حذف «یاء»، را بیان می‏کند (طبق، 1413ق، صص211-218). آنچه وی به عنوان سرّ ادبی حذف در فواصل بیان می‌کند، مقولۀ تخفیف در کلام عرب است (همان، صص211-212) و آنچه به عنوان علت اصلی حذف از نظر معنایی مطرح می‌کند، تأثیر ملکوتی و روحانی بودن معانی در حذف است (همان، صص216-218)؛ یعنی از آنجا که مخاطب قرآن درکی ناقص نسبت به آن مفهوم دارد و نمی‌تواند به صورت محسوس به تمام جوانب آن آگاه باشد، از لفظ نیز کاسته می‌شود. برای مثال، وی علت حذف در عبارت‌هایی همچون «یَوْمَ التَّلَاقِ» (غافر: 15) و «یَوْمَ‌ التَّنَادِ» (غافر: 32) را این می‌داند که این مفاهیم ملکوتی و اخروی هستند و امکان ادراک کامل این معانی در دنیا وجود ندارد؛ بنابراین، از لفظ نیز کاسته شده است (همان، ص217).

یکی دیگر از صاحب‏نظران وجوه لفظی و معنایی را در کنار یکدیگر بیان می‌کند و برای هر سیاقی که حذف در آن رخ می‏دهد، قائل به بلاغتی منحصربه‏فرد است. از دیدگاه وی، در حذف‌های رخ‏داده در فواصل قرآنی، موسیقی همراه با ایجاز محقق می‌شود (خضر، 1420ق، ص176). وی برای کشف علل معناشناختی حذف مفعول، مؤلفه‌های معنایی مواسات و تخفیف، افادۀ عمومیت و تنزیل فعل متعدی به منزلۀ لازم را مطرح می‌کند. به عقیدۀ او، تمام آیاتی که در فواصل آن‏ها حذف مفعول‌به رخ داده است را می‌توان ذیل یکی از این سه مؤلفه معنا کرد (همان، صص130-132). برای مثال، در عبارت «فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (بقره: 121)، علت معنایی حذف معمول اسم فاعل را این‏گونه بیان می‌کند که خسارت دارای انواعی متعدد است و می‌توان خسارت به نفس، جایگاه اخروی، فرزندان و ... را از مصادیق این خسارت قلمداد کرد؛ بنابراین، ذهن برای تصور محذوف آزاد گذاشته شده است تا هر گونه خسارتی را متصور شود و همراه با این علت معنوی، رعایت موسیقی فاصله نیز محقق شده است؛ درحالی که اگر مفعول‌به بیان می‌شد، تمام جوانب ممکن به یک جنبه و یک تصور مشخص محدود می‌شدند (همان، ص176). او حذف حرف، مانند حذف حرف «یاء» متکلم، را صرف رعایت فاصله و موسیقی فواصل بیان می‌کند و وجه معنایی برای آن بیان نمی‌کند (همان، صص176-177).

عده‏ای دیگر، بعد از بیان دیدگاه مفسران و قرآن‌پژوهانی همچون فخررازی، بقاعی، سامرائی و عایشه بنت شاطی، این‏گونه نتیجه گیری می‌کنند که برای کشف اغراض حذف در فواصل، نمی‌توان فقط به بیان یک غرض یا یک بعد ساختاری مانند دیدگاه معنوی، دیدگاه لفظی، مقتضای حال و سیاق و ... اکتفا کرد، بلکه تمام این وجوه را می‌توان در موازات یکدیگر اثرگذار دانست؛ به این معنا که در یک گونۀ فراهنجاری رخ‏داده در فواصل، مانند اسلوب حذف، می‏توان تمام وجوه ممکن مانند معنا، سیاق، موسیقی، خواتم آیات، فضای سوره، امور بیانی، امور تعبیری و هنری را در نظر گرفت و همۀ آن‏ها را مورد تتبع و تدقیق قرار داد (عیسی و سلیمان، 2019م، صص226-233).

این دیدگاه بعدها طرفدارانی زیاد پیدا کرد و در منابع بسیاری آمد (عطیه، 1416ق، صص294-297؛ محجوب، 1417ق، صص99-102؛ عوده، 1424ق، صص65-66؛ عبدالحمید، 1428ق، صص308-309؛ خلوف، 1430ق، صص189-190؛ لاشین، 1435ق، صص27-28؛ نصار، 1999م، صص15-19؛ نجاریان، 1385ش، صص605-608؛ شهبازی و شهبازی، 1392ش، صص65-66).

به عقیدۀ نگارندگان، هماهنگی فواصل و تفاسیر زیباشناسانه ممکن است به یک میزان برای ژرف‌کاوی در اسلوب حذف در فواصل مهم باشند و ترجیح دادن آن‏ها بر یکدیگر، آن‏گونه که برخی از قرآن‌پژوهان معاصر بیان کرده‏اند، نمی‌تواند درست باشد؛ بنابراین، نقش زیبایی‌های لفظی و نکات معنایی به یک میزان در این اسلوب چشمگیر و جالب توجه است؛ اما باید این نکته را نیز در نظر گرفت که نباید در توجیه جنبه‏های لفظی و معنایی دچار تکلیف شد، بلکه هر کدام از این تفاسیر مانند هماهنگ‏سازی فواصل ممکن است در مقام بیان ادله کفایت کند.

7- مطالعات آواشناسانه

امروزه، نشانه‌های آوایی در حوزۀ زبان‏شناسی و به ویژه در حوزۀ شعر و متون ادبی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان قرار گرفته‏اند. قرآن کریم به عنوان نمایندۀ کلام الهی از تمام ظرفیت‌های مؤثر زبان در انتقال پیام خود بهره گرفته و با در نظر گرفتن معانی، توجه ویژه در انتخاب واژگان و آرای آن‌ها داشته و این امر باعث فصاحت و بلاغت هرچه بیشتر آن شده است.

از شگفتی‌های نظم و زیبایی‌های سبک نوین قرآن آن است که آوای حروف واژگان آن با معانی که در جان مخاطب جای می‌دهد، هم‏ساز است؛ گویا لفظ و معنا در رساندن مقصود بر هم پیشی می‌جویند و یکی بر گوش و دیگری بر دل فرود می‌آید.

در قرآن، تصویری که از آواها به دست می‌آید، نشانۀ آن است که این معانی از طریق قرائن و قواعد ادبیات عرب، نشانه‌های زبان‌شناختی، قواعد آواشناسی و مبانی علم موسیقی به دست می‌آیند (سیوطی، 1421ق، ج1، ص317)؛ بنابراین، ایجاد تصویرسازی ذهنی برای مخاطب از فضای کلام و حالت‏های گوینده از دیگر دستاوردهای نشانه‏شناسی آوایی است.

سید قطب احتمالاً نخستین کسی است که قرآن را از جنبه‌های هنری و زیباشناسی تجسمی بررسی کرده است (ضیایی و ماهروزاده، 1400ش، ص60). به اعتقاد او، قرآن کریم در بیان اغراض گوناگون در بهترین وجه از قاعدۀ تصویر بهره برده است؛ گویا این قاعدۀ عام و فراگیر ابزاری مؤثر در بیان قرآن است (همان، ص59). وی در کتاب التصویر الفنی فی القرآن، ذیل فصلی با عنوان «التناسق الفنی»، به اسلوب حذف در فواصل آیات قرآن اشاره می‌کند (سید قطب، 1415ق، ص87). از تحلیل‌ها و تفسیرهای او دربارۀ اسلوب حذف در فواصل آیات چنین به دست می‌آید که تصویر هنری عنصری اساسی از عناصر بیان است. وی آیات حاوی اسلوب حذف در فواصل را با نگاه زیباشناسانه تحلیل و بررسی می‌کند که دلیل این امر به روحیۀ ادبی و ذوقی ایشان برمی‌گردد. برای نمونه، وی به حذف «یاء» در عبارت‏های «یَسْقِین»، ‏«یَهْدِین» و «‏‏یُحْیِین‏» در فواصل آیات 78 الی 81 سورۀ شعراء اشاره می‌کند و علت حذف را هماهنگی با فواصل قبلی و خوش‏آهنگ‌تر شدن آیات تلقی می‌کند (همان، ص105).

طالقانی از مبانی زبان‏شناسی و ریشه‏شناسی نوین در روش تفسیر بیانی الهام گرفته و برای فهم آیات از آن‏ها بهره گرفته است؛ بنابراین، وی در توجیه و بیان علل حذف در فواصل آیات، نظریه‏ها و دیدگاه‏هایی بدیع را ارائه کرده است. برای نمونه، در افعالی مانند «أَکْرَمَنِ» و «أَهَانَنِ» (فجر: 15-16)، علت حذف «یاء» را انسجام فواصل یا نمایاندن حالت خضوع متکلم بیان می‌کند که در حال وصل یا ابراز شخصیت این یاءات آشکار می‌شود (طالقانی، 1362ش، ج4، ص82). از مثال یادشده مشخص است از دیدگاه طالقانی، بین موسیقی و معنا پیوندی عمیق برقرار است.

برخی نیز به بیان وجوه آواشناسی در حذف در فواصل اشاره می‏کنند و می‌گویند: «حذف گاه موجب اختتام آیات به رویّ نون می‌شود که دارای صفت غنه است و این صفت موجب ترنم می‌شود» (علی الصغیر، 1420ق، ص154).

زبان‌شناسی دیگر اهمیتی بسیار زیاد به رعایت موسیقی فواصل می‌دهد و در همین رابطه، دیدگاه قاریان و نحویان را نقد و ارزیابی می‏کند. وی دربارۀ ابقای «یاء» در اسم منقوص منون اشکال می‌کند و حذف «یاء» اسم منقوص در فواصل را نیکو می‌شمارد. أنیس برای حالت‏های اعرابی اسم منقوص در فواصل هیچ تفاوتی قائل نمی‌شود و آنچه برای او بیشتر اهمیت دارد مراعات و تشاکل موسیقی فواصل است (أنیس، 1966م، ص217). برای مثال، وی حذف «یاء» در کلمۀ «التَّرَاقِیَ» (قیامت: 26) را با وجود اینکه در محل نصب قرار دارد، واجب می‌داند؛ زیرا معتقد است وقف بر روی حرف «قاف» در فواصل این آیات موجب آرامش نفوس و آشکار شدن موسیقی می‌شود و تحقق حکمت فنی و ادبی را جز با حذف «یاء» و مراعات موسیقی فواصل ممکن نمی‌داند (همان، ص218).

در مجموع، می‌توان گفت بیشتر اندیشمندانی که با نگاه آواشناسانه به اسلوب حذف در فواصل قرآنی نگریسته‏اند، صرفاً به موسیقی، هارمونی و ترنم حاصل‏شده از واج پایانی آیات توجه کرده‏اند و دیگر مباحث نشانه‌شناختی را نادیده گرفته‌اند. رویکرد معناشناسی آوایی (فونوسمانتیک) از جملۀ مباحث زبان‌شناسی است که در آن، متغیرهای فونتیک، هجایی و آوایی با متغیرهای سمانتیک و معنایی همراه و همپا هستند و از آن با عنوان موسیقی باطنی و نغمۀ درونی نیز یاد می‌کنند و مانند آینه‌ای است که معنا در آن تجلی می‌یابد (فراستخواه، 1376ش، ص165). باید توجه داشت این رویکرد برای مطالعۀ علت حذف در فواصل قرآنی کامل‌تر از مطالعه‏هایی است که صرفاً این اسلوب را در سطح فونولوجی و فونوتیک بررسی می‏کنند. روش آوامعنایی، علاوه بر کشف زیبایی‌های آوایی، می‌تواند به کشف لایه‌های معنایی نیز کمک کند. برخی از اندیشمندان، همچون أنیس، در نگاه آواشناختی دچار تکلف شده‏اند و بدون در نظر گرفتن وجوه لفظی و معنوی حذف در فواصل، مقاطع موجود در فواصل را برنتابیده‏اند و سعی در یکسان‌سازی هارمونی و آوایی فواصل داشته‌اند. در پاسخ اشکال وی به قاریان و نحویان باید گفت از آنجا که قرآن به فصیح‌ترین اسلوب‌های کلام عربی نازل شده است، فواصل آیات نیز در ازای ورود سجع در کلام هستند؛ اما همیشه فواصل به یک سبک نیامده‏اند؛ زیرا انشای متن مسجوع به یک رویّ پسندیده نیست و باعث اضطرار و رفتن به سوی تکلف و ایجاد خستگی می‌شود (نصار، 1999م، ص184)؛ به همین دلیل، تغییر و تنوع فواصل را بر مدار سوره و درون برخی از سوره‏ها می‌بینیم. برخی از مفسران و قرآن‌پژوهان نیز دلیل این تغییر و تنوع را عنایت ویژه و بیشتر به آیه‌ای می‌دانند که رَویّ آن تغییر کرده است (همان، ص185). برخی نیز معتقد هستند این تنوع برای اتمام معانی است که سیاق آیات اقتضای آن را دارد و نه اتمام سجع؛ زیرا غرض اصلی از فواصل سجع نیست (مرسی، 1420ق، صص59-60). بعضی نیز تغییر فاصله را نشانه‌ای برای تغییرات موضوعی قلمداد کرده‏اند و آن را «تصویر اللوحة القرآنیة» نام نهاده‌اند (خضر، 1420ق، صص152-153). این نظریه اهمیت اسلوب حذف و مراعات فواصل متماثل و متقارب را بیش از پیش روشن می‌کند. پس، در کنار هم آمدن فواصل در قرآن تکلف نیست و به همین دلیل، بعضی از آیات قرآن به صورت متماثل و برخی به صورت غیرمتماثل آمده‌اند. بنا بر آنچه گفته شد، دلایل تغییر و تنوع در فواصل عبارت‏اند از:

الف) رفع خستگی قاری و مستمع و ایجاد نشاط در آن‏ها،

ب) جلوگیری از اضطرار در سجع و تکلف در رویّ متماثل یا متقارب،

پ) توجه و عنایت بیشتر به آیۀ دارای رویّ متفاوت (مقطع) و

ت) تنوع به دلیل شرایط معنایی آیه و سیاق آن (لوح قرآنی).

8-  دیدگاه مختار

قرآن به عنوان سخن خداوند ظرفیت قبول چندین احتمال را در یک مورد مشخص دارد؛ بنابراین، بیشتر ادلۀ بیان‏شده توسط مفسران، ادیبان و قرآن‌پژوهان ممکن است پذیرفته شوند. وجوه ادبی، اختصار، تناسب و زیبایی لفظ و ایجاد توازن در فواصل، جلوگیری از خستگی و دل‏زدگی ناشی از اطناب در کلام، مقتضای حال، سیاق سخن، جو سوره، آهنگ کلام (آوا و معنای آوا)، بافت موقعیتی، الواح قرآنی، مشخصه‌های واجی مشترک، حفظ وحدت فقرات و یکپارچگی آن‏ها، برجسته‌سازی و دیگر وجوه صرفی، نحوی و بلاغی بیان‏شده توسط قرآن‌پژوهان، ممکن است برای کشف لایه‌های معنایی و بیانی آیاتی استفاده شوند که در فواصل آن‏ها حذف رخ داده، است. به بیان دیگر، مؤلفه‌های مختلف که در خدمت این اسلوب زیبا درآمده‌اند، در کنار دیگر ظرفیت‌های زبانی ویژۀ قرآن، خواننده را وادار می‏کنند تا از طریق توجه به نقش عناصر نظم‏آفرین و با تأمل در آن‏ها، ضمن کشف مقاصد زیباشناختی این فراهنجاری‌ها، ارتباطی بیشتر با متن برقرار کند که نتیجۀ آن درک عمیق‌تر پیام این کتاب مقدس است.

در هر دوره، ابزار و وسایلی در دست دانشمندان و پژوهشگران مطالعه‏های قرآن وجود داشته‏اند که با استفاده از آن‏ها، فضاهایی جدید کشف و استخراج می‌شدند. در دورۀ معاصر، روش‌های نقد ادبی، زبان‏شناسی، نشانه‌شناسی و معناشناسی، ابزارهای جدید و متفاوت با کاربری‌های نو در اکتشاف گوهرهای دریای بی‏کران قرآن، فراروی افراد قرار گرفته‏اند.

پیگیری نشانه‌های زبانی در قالب علم معناشناسی در رسیدن به معنا بسیار ضروری است. مطالعۀ این نشانه‌ها در آیاتی که در فواصل آن‏ها حذف رخ داده است، دریچه‌ای نو به سوی پیام‌ها و آموزه‌های نهفتۀ متن گشوده و افزون بر آن، برجستگی‌ها و شاهکارهای ادبی این اسلوب را به نمایش می‌گذارد (سلیمی و ساداتی سرخکلایی، 1398ش، صص33-36)؛ بنابراین، در نشانه‏شناسی فواصل آیات، با بررسی نشانه‌های زبانی در آیاتی که در فواصل آن‏ها حذف رخ داده است، می‌توان به کشف شبکه‌های معنایی نهفته با توجه به بافت موقعیتی کلام دست یافت که این امر دریچه‌ای جدید را به سوی اعجاز فواصل قرآنی می‌گشاید.

حاصل پیگیری نشانه‌های زبانی در قرآن کریم و به ویژه فواصل آن دست‌یابی به برخی از معانی ضمنی و جلوه‌گری هرچه بیشتر اعجاز بیانی آن و ترغیب خواننده به هرچه بیشتر مأنوس شدن با این آیات الهی است. توجه به ساختارهای زبانی سبب توجه بیشتر و دقیق‌تر به مفاهیم نورانی قرآن می‏شود و نکاتی را بیان می‌کند که حتی مفسران بزرگ به آن‏ها اشاره نکرده‏اند و همچون گنج‌هایی پنهان در بطن آیات جای گرفته‏اند که با پدیدار شدن گوشه‌ای از این دُر و گوهر الهی، اعجاز کلام الهی بیشتر نمایان می‌شود. با توجه به این موضوع، اهمیت بررسی علوم نشانه‏شناسی و معناشناسی مشخص می‌شود.

9- نتیجه‏ گیری

دیدگاه اندیشمندان در رابطه با اسلوب حذف در فواصل قرآنی و نوع نگرش و برداشتی که از علل حذف در فواصل داشته‌اند، به پنج دسته تقسیم می‌شود: 1- رویکرد ادبی، 2- رویکرد زیباشناسانه، 3- دیدگاه معناشاسانه، 4- همپایه بودن معنا و زیبایی لفظ و 5- مطالعات آواشناسانه.

تمام دیدگاه‌های پنج‌گانه که توسط اندیشمندان بیان شده‏اند ممکن است به یک میزان برای ژرف‌کاوی در اسلوب حذف در فواصل مهم باشند و ترجیح دادن آن‏ها بر یکدیگر نمی‌تواند درست باشد؛ بنابراین، تمام دلایل و رویکردهای استفاده‏شده توسط آن‏ها به یک میزان در این اسلوب چشمگیر و جالب توجه هستند.

در موازات تمام ادلۀ بیان‏شده توسط قرآن‌پژوهان، باید توجه داشت عدم توجه به ساختارهای مختلف حذف در فواصل قرآنی با رویکرد معناشناسی و بی‌توجهی نسبت به این گسترۀ معنایی، خواننده را از کشف تمامی اهداف معنایی متن بازخواهد داشت؛ زیرا تکمیل معنای کلام با واکاوی تمامی ساختارهای متن انجام می‏شود. چنین توجه موشکافانه‏ای در فواصل آیات به عنوان یکی از نشانه‌های دارای معنا در قرآن کریم موضوعی است که در پژوهش‌های معاصر چندان به آن توجه نشده است و اگر هم پژوهشی در رابطه با آن وجود داشته است، بیشتر به یک بُعد از ساختار زبانی آن توجه کرده است یا بیشتر جنبۀ زیبایی‏شناختی داشته است و به بار معنایی آن که به زوایایی از اعجاز ادبی قرآن اشاره دارد، چندان توجه نکرده است؛ بنابراین، توجه به چنین موضوع‏هایی در معناشناسی قرآن کریم یک ضرورت است.

The Holy Quran

Ibn Jawzi, Abdulrahman ibn Ali. (1422 AH). Zad al-Masir fi Ilm al-Tafsir. Beirut: Dar al-Kitab al-Arabi.

Ibn Khaldun, Abdulrahman ibn Muhammad. (1404 AH). Tarikh Ibn Khaldun. Beirut: Dar al-Fikr.

Ibn Adel, Umar ibn Ali. (1419 AH). Al-Lubab fi Ulum al-Kitab. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyyah.

Ibn Ashur, Muhammad ibn Tahir. (1420 AH). Al-Tahrir wa al-Tanwir. Beirut: Arab History Foundation.

Ibn Atiyah, Abdulhaq ibn Ghalib. (1422 AH). Al-Muharrar al-Wajiz fi Tafsir al-Kitab al-Aziz. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyyah.

Ibn Manzur, Abu al-Fadl Jamal al-Din Muhammad ibn Mukarram. (1414 AH). Lisan al-Arab. Beirut: Dar Sadir.

Ibn Hisham, Abdullah ibn Yusuf. (n.d.). Awadih al-Masalik ila Alfiyyat Ibn Malik. Beirut: Al-Maktabah al-Misriyyah.

Abu Zayd, Ahmed. (1992 AD). Al-Tanasub al-Bayani fi al-Quran: Dirasah fi al-Nazm al-Ma'nawi wa al-Sawti. Rabat: Al-Jadidah Press, Casablanca.

Abu al-Futuh Razi, Husayn ibn Ali. (1408 AH). Rawd al-Jinan wa Ruh al-Jinan fi Tafsir al-Quran. Mashhad: Islamic Research Foundation.

Abu Hassan, Jamal Mahmoud. (1431 AH). Al-Dalalat al-Ma'nawiyyah li Fawasil al-Ayat al-Quraniyyah. Amman: Dar al-Fath for Studies and Publishing.

Abu Zahra, Muhammad. (1418 AH). Al-Mu'jizah al-Kubra al-Quran. Cairo: Dar al-Fikr al-Arabi.

Abu Shadi, Mustafa Abd al-Salam. (n.d.). Al-Hadhf al-Balighi fi al-Quran al-Karim. Cairo: Maktabat al-Quran.

Abu Ali al-Farisi, Hasan ibn Muhammad. (1413 AH). Al-Hujjah li al-Qurra' al-Sab'ah. Beirut: Dar al-Ma'mun for Heritage.

Akhfash, Sa'id ibn Mas'ada. (1423 AH). Ma'ani al-Quran (edited by Huda Mahmoud Qara'ah). Cairo: Maktabat al-Khanji.

Estiri, Muhammad, & Tavakkoli Khaniki, Mohammad Javad. (1401 SH). The Historical Evolution of Exegetical Opinions on Deletion in Quranic Verses. Journal of Interpretation Critique, 3(5), 141-165.

Akhundi, Ali Asghar. (1395 SH). Comparative Study of Definitions of Quranic Pauses. Approximate Studies of Islamic Sects, 11(44), 96-81.

Akhundi, Ali Asghar. (1399 SH). Restructuring Views and Types of Verbal and Literary Deconstruction in Quranic Pauses. Literary and Quranic Researches, 8(31), 1-26.

Al-Hasani, Makki. (1437 AH). Omission of the Yaa of Possession and the Last Three Yaas. Damascus Arabic Language Academy Journal, 96(3), 777-781.

Al-Dani, Uthman ibn Said. (1414 AH). Al-Bayan fi 'Add Ayat al-Quran. Kuwait: Center for Manuscripts and Heritage.

Al-Alusi, Mahmoud ibn Abdullah. (1415 AH). Ruh al-Ma'ani (edited by Ali al-Bari Atiyah). Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyyah.

Anis, Ibrahim. (1966 AD). Min Asrar al-Lughah. Cairo: Anglo-Egyptian Bookstore.

Al-Baqillani, Qadi Abu Bakr Muhammad ibn Tayyib. (1421 AH). I'jaz al-Quran. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyyah.

Badawi, Ammar Tawfiq Ahmad. (1428 AH). Al-Fasilah al-Quraniyyah: Shape and Eloquence. Baka al-Gharbiyyah: Islamic Studies and Manuscripts Center.

Al-Biqa'i, Ibrahim ibn Umar. (1427 AH). Nazm al-Durar fi Tanasub al-Ayat wa al-Suwar. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyyah.

Belkacem, Daffa. (1430 AH). Examples of the Acoustic Miracle in the Holy Quran. College of Literature and Languages, 3(5), 32-66.

Bint Shati, Aisha. (1404 AH). The Miraculous Eloquence of the Quran and Issues of Ibn al-Azraq. Cairo: Dar al-Ma'arif.

Al-Baydawi, Abdullah ibn Umar. (1418 AH). Anwar al-Tanzil wa Asrar al-Ta'wil. Beirut: Dar Ihya al-Turath al-Arabi.

Pashazanous, Ahmad, Nazari, Alireza, & Fuladi, Maryam. (1394 SH). Analysis of Cohesive Elements in Quranic Phonetic Structure: Case Studies of Surahs Qamar, Rahman, and Waqi'ah. Journal of Quranic Interpretation and Language, 4(7), 25-42.

Pashazanous, Ahmad & Fuladi, Maryam. (1395 SH). Phonetic Analysis of Rhyme in the Holy Quran for Text Cohesion (Case Studies of Surahs Tur, Najm, Qamar, Rahman, and Waqi'ah). Literary and Quranic Research, 4(14), 51-79.

Taj, Abdulrahman. (1395 AH). Rhyme and the Balance of Pauses in the Holy Quran. Arabic Language Academy Journal, Cairo, 13(36), 20-39.

Al-Taftazani, Mas'ud ibn Umar. (n.d.). Kitab al-Mutawwal with the Commentary of Sayyid Mir Sharif. Qom: Dar al-Dawari.

Jiyusi, Abdullah Muhammad. (1426 AH). Quranic Expression and Psychological Significance. Damascus: Al-Ghawthani Center for Quranic Studies.

Hassan, Abbas. (1367 SH). Al-Nahw al-Wafi. Tehran: Nasir Khosrow.

Al-Hasnawi, Muhammad. (1406 AH). The Pauses in the Quran. Beirut: Dar al-Maktab al-Islami.

Hassumi, Valiullah. (1392 SH). Analyzing the Literary Language of the Quran with Emphasis on the Critique of Literary and Ordinary Language Separation Theory. Critique and View, 18(4), 2-32.

Al-Husseini, Jafar. (1387 SH). Rhetorical Styles in the Quran. Qom: Bustan-e Ketab.

Haqqi al-Burusawi, Ismail ibn Mustafa. (n.d.). Tafsir Ruh al-Bayan. Beirut: n.p.

Al-Humayri, Nashwan ibn Said. (1420 AH). Shams al-Ulum. Damascus: Dar al-Fikr.

Kharqani, Hasan. (1390 SH). Linguistic Anomalies in Quranic Pauses and their Aesthetic and Semantic Interpretations. Islamic Studies: Quranic and Hadith Sciences, 43(2), 109-136.

Kharqani, Hasan. (1392 SH). Aesthetics of the Quran from a Literary Perspective. Mashhad: Razavi University of Islamic Sciences.

Khidr, Al-Sayyid. (1420 AH). Pauses in Quranic Verses. Cairo: Maktabat al-Adab.

Al-Khatib al-Qazwini, Muhammad ibn Abd al-Rahman. (n.d.). Al-Idah fi Ulum al-Balagha. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyyah.

Al-Khafaji, Ahmad ibn Muhammad. (1417 AH). Commentary on Al-Baydawi's Tafsir. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyyah.

Khlouf, Mustafa Shahir. (1430 AH). Deletion in the Holy Quran and Its Impact on Meanings and Miracles. Amman: Dar al-Fikr.

Khalifa, Ahmad Abdul Majid Muhammad. (1426 AH). Quranic Verse Endings: Between Meaning Miracles and Musical Beauty. Cairo: Maktabat al-Adab.

Razi al-Din Astaraabadi, Muhammad ibn Hasan. (n.d.). Sharh Shafiyyat Ibn Hajib. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyya.

Rummani, Ali ibn Isa. (1429 AH). Al-Nukat fi I'jaz al-Qur'an. Cairo: Dar al-Ma'arif.

Zabidi, Murtada. (1414 AH). Taj al-Arus. Beirut: Dar al-Fikr.

Zajjaj, Ibrahim ibn Sari. (1408 AH). Ma'ani al-Qur'an wa I'rabuh (edited by Abd al-Jalil Abduh Shalabi). Beirut: Alam al-Kutub.

Zarkashi, Badr al-Din. (1410 AH). Al-Burhan fi 'Ulum al-Qur'an (researched by Muhammad Abu al-Fadl Ibrahim). Beirut: Dar al-Ma'arifah.

Samarrai, Fadhil Salih. (1432 AH). As'ilah Bayaniyyah fi al-Qur'an al-Karim. Beirut: Dar Ibn Kathir.

Sakkaki, Yusuf ibn Abi Bakr. (n.d.). Miftah al-Ulum. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyya.

Salimi, Sayyida Fatemeh, & Sadati Sarkhelai, Sayyida Khadijeh. (2019). A semiotic-semantic analysis of Quranic pauses in the context of metaphor and simile. Journal of Quranic Interpretations, 2(2), 28-54.

Sibawayh, Umar ibn Uthman. (1408 AH). Al-Kitab. Cairo: Maktabat al-Khanji.

Suyuti, Jalal al-Din. (1421 AH). Al-Itqan fi 'Ulum al-Qur'an. Beirut: Dar al-Kutub al-Arabi.

Shanqiti, Muhammad Amin. (1427 AH). Adwa' al-Bayan fi Idah al-Qur'an bil-Qur'an. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyya.

Shahbazi, Mahmoud, & Shahbazi, Asghar. (2013). Aesthetic functions of conciseness in the Holy Qur'an. Quranic Linguistic Studies, 2(3), 55-68.

Siddiq Hasan Khan, Muhammad Siddiq. (1420 AH). Fath al-Bayan fi Maqasid al-Qur'an. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyya.

Safavi, Kourosh. (2011). From Linguistics to Literature. Tehran: Sooreh Mehr Publishing Company.

Ziaei, Khadijeh, & Mahrouzadeh, Taher. (2021). The application of Quranic imagery in Sayyid Qutb's studies. Quranic and Hadith Studies, 3(5), 59-83.

Talibpour, Dana. (2021). Foregrounding techniques in Surat al-Mu'minun. Quranic Linguistic Studies, 10(20), 185-208.

Taleqani, Mahmoud. (1983). A Ray of the Qur'an. Tehran: Sherkat Sahami Enteshar.

Taherkhani, Javad. (2004). Rhetoric and Quranic Pauses. Tehran: University of Tehran, Jihad Daneshgahi.

Tabarsi, Fadl ibn Hasan. (1993). Majma' al-Bayan. Tehran: Nasir Khusraw.

Tabari, Muhammad ibn Jarir. (1412 AH). Jami' al-Bayan fi Tafsir al-Qur'an. Beirut: Dar al-Ma'arifah.

Tabaq, Abd al-Jawad Muhammad. (1413 AH). A Rhetorical Study of Quranic Pauses. Beirut: Dar al-Arqam Publishing.

Tabil, Hasan. (n.d.). On the Rhetorical Miracle of the Qur'an. Mansoura: Maktabat al-Iman.

Tusi, Muhammad ibn Hasan. (n.d.). Al-Tibyan (edited by Ahmad Habib Qasir Amili). Najaf: Dar Ihya al-Turath.

Abdul-Tawwab, Salah al-Din. (1995). The Artistic Image in the Qur'an. Longman: Egyptian International Publishing Company.

Abd al-Hamid, Mustafa Shaaban. (1428 AH). The Appropriateness of the Qur'an. Alexandria: Modern University Library.

Atiyah, Mukhtar. (1416 AH). Conciseness in Arabic Speech and the Miracle of the Qur'an. Alexandria: University Knowledge Library.

Ali al-Saghir, Muhammad Hussein. (1420 AH). The Linguistic Sound in the Qur'an. Beirut: Dar al-Muwarrikh al-Arabi.

Inbaki, Ali Abdullah Hussein. (1432 AH). Linguistic Structure in Quranic Pauses. Amman: Dar Safa for Publishing and Distribution.

Uda, Raja bint Muhammad. (1424 AH). The Qur'anic Miracle and Its Impact on the Purposes of Revelation. Riyadh: Maktabat al-Ubaikan.

Isa, Gharbi, & Suleiman, Ibn Ali. (2019). Lexical Deviation in the Qur'anic Pause Between Observing the Pause and Contextual Meaning. Ansanah Journal for Research and Studies, 10(2), 225-237.

Fotouhi, Mahmoud. (2011). Stylistics: Theories, Approaches, and Methods. Tehran: Sokhan.

Fakhr al-Razi, Muhammad ibn Umar. (1420 AH). Al-Tafsir al-Kabir (Mafatih al-Ghayb). Beirut: Dar Ihya al-Turath al-Arabi.

Farra, Yahya ibn Ziyad. (1980). Ma'ani al-Qur'an. Cairo: General Egyptian Book Organization.

Farasatkhah, Maqsoud. (1997). The Language of the Qur'an. Tehran: Scientific and Cultural Publications.

Qattan, Mana. (1421 AH). Studies in Quranic Sciences. Beirut: Al-Risala Institution.

Sayyid Qutb, Ibrahim. (1415 AH). The Artistic Depiction in the Qur'an. Beirut: Dar al-Shuruq.

Kurdzafranlo-Kambozia, Alieh, & Shahverdi Shahraki, Fatemeh. (2015). Identifying Natural Consonant Classes with Respect to Quranic Rhyme. Linguistic Science, 3(5), 73-88.

Karahroodi, Ehsan Rasooli, Anari Bezechlouei, Ibrahim, Sajjadi, Sayyid Abulfazl, & Omidali, Ahmad. (2019). Deviation and Foregrounding in Surat Taha. Journal of Arabic Literature Criticism, 12(19), 151-178.

Lashyn, Abd al-Fattah. (1435 AH). Secrets of Expression in the Qur'an. Cairo: Dar al-Fikr al-Arabi.

Mahjoub, Hassan Muhammad. (1417 AH). The Relevance of Quranic Pauses and Their Relationship to the Verses. Imam Muhammad bin Saud Islamic University, 9(18), 71-124.

Muhammad, Ahmed Saad. (n.d.). Rhetorical Analysis of Quranic Readings. Cairo: Maktabat al-Adab.

Mokhtari, Qasim, & Shangi, Gholamreza. (2016). Applying Quranic Aesthetic Elements with the Theory of Syntactic Deviation: A Study on Surat al-Kahf. Literary-Scientific Research, 4(13), 60-88.

Mursi, Kamal al-Din Abd al-Ghani. (1420 AH). Quranic Verses and Rhymes. Alexandria: Modern University Library.

Muta’ini, Abd al-Azim Ibrahim Muhammad. (1413 AH). Characteristics of Quranic Expression and Its Rhetorical Features. Cairo: Wahb Library.

Muta’ini, Abd al-Azim Ibrahim Muhammad. (n.d.). Secrets of the Ottoman Script of the Quran. No location: No publisher.

Moghiasi, Hasan, & Faraji, Motahhareh. (2016). The Appropriateness of Structure to Content in Surat al-Lail. Quranic Linguistic Studies, 5(10), 81-104.

Makki, Ibn Aqilah. (1427 AH). Al-Ziyada wal-Ihsan fi 'Ulum al-Qur'an. Sharjah: Center for Research and Studies.

Midani, Abd al-Rahman Hasan Hanbakeh. (1982). The Ascents of Thought and Fine Contemplation. Damascus: Dar al-Qalam.

Najarian, Majid. (2006). Phonetic Semantics in the Qur'an. Najaf: Ahl al-Bayt.

Nuhas, Ahmad ibn Muhammad. (1421 AH). I'rab al-Qur'an. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyya.

Nassar, Hussein. (1999). Al-Fawasil. Cairo: Maktabat Misr.

Yasouf, Ahmad. (2009). The Aesthetics of Quranic Vocabulary. Tehran: Sokhan.

Yasouf, Ahmad. (1427 AH). Artistic Studies in the Noble Qur'an. Damascus: Dar al-Maktabi.

Yafi, Naeem. (1404 AH). The Rules of Rhythm Formation in Music. Arab Heritage, 6(15-16), 132-153.

Yafi, Naeem. (1407 AH). Return to the Music of the Qur'an. Arab Heritage, 8(25-26), 57-71.

قرآن کریم
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی. (1422ق). زادالمسیر فی علم التفسیر. بیروت: دارالکتاب العربی.
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد. (1404ق). تاریخ ابن خلدون. بیروت: دارالفکر.
ابن عادل، عمر بن علی. (1419ق). اللباب فی علوم الکتاب. بیروت: دارالکتب العلمیة.
ابن عاشور، محمد بن طاهر. (1420ق). التحریر والتنویر. بیروت: موسسة التاریخ العربی.
ابن عطیه، عبدالحق بن غالب. (1422ق). المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز. بیروت: دارالکتب العلمیة.
ابن منظور، ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم. (1414ق). لسان العرب. بیروت: دارصادر.
ابن هشام، عبدالله بن یوسف. (بی‌تا). اوضح المسالک الی الفیة ابن مالک. بیروت: المکتبة المصریة.
ابوزید، احمد. (1992م). التناسب البیانی فی القرآن، دراسۀ فی النظم المعنوی والصوتی. رباط: مطبعۀ الجدیدۀ الدارالبیضاء.
أبوالفتوح رازی، حسین بن علی. (1408ق). روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن. مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی.
أبوحسان، جمال محمود. (1431ق). الدلالات المعنویة لفواصل الآیات القرآنیة. عمان: دارالفتح للدراسات والنشر.
ابوزهره، محمد. (1418ق). المعجزة الکبری القرآن. قاهره: دارالفکر العربی.
أبوشادی، مصطفی عبدالسلام. (بی‌تا). الحذف البلاغی فی القرآن الکریم. قاهره: مکتبة القرآن.
أبوعلی فارسی، حسن بن محمد. (1413ق). الحجة للقراء السبعة. بیروت: دارالمامون للتراث.
اخفش، سعید بن مسعده. (1423ق). معانی القرآن (به کوشش هدی محمود قراعه). قاهره: مکتبة الخانجی.
استیری، محمد. و توکلی خانیکی، محمدجواد. (1401ش). سیر تحول تاریخی آرای مفسران دربارۀ اسلوب حذف در فواصل قرآنی. پژوهشنامۀ نقد آرای تفسیری، 3(5)، 141-165.
آخوندی، علی اصغر. (1395ش). بررسی تطبیقی تعاریف فاصلۀ قرآنی. مطالعات تقریبی مذاهب اسلامی (فروغ وحدت)، 11(44)، 96-81.
آخوندی، علی اصغر. (1399ش). بازسامانی دیدگاه‌ها و گونه‌های ساختارشکنی لفظی و ادبی در فواصل قرآن. پژوهشهای ادبی-قرآنی، 8(31)، 1-26.
الحسنی، مکی. (1437ق). حذف یاء المتکلم و ثلاث یاءات آخر. المجمع اللغۀ العربیۀ بدمشق، 96(3)، 777-781.
الدانی، عثمان بن سعید. (1414ق). البیان فی عد آی القرآن. کویت: مرکزالمخطوطات و التراث.
آلوسی، محمود بن عبدالله. (1415ق). روح المعانی (به کوشش علی الباری عطیه). بیروت: دارالکتب العلمیة.
أنیس، ابراهیم. (1966م). من أسرار اللغة. قاهرة: مکتبة الأنجلو المصریة.
باقلانی، قاضی ابوبکر محمد بن طیب. (1421ق). اعجاز القرآن. بیروت: دارالکتب العلمیة.
بدوی، عمار توفیق أحمد. (1428ق). الفاصلة القرآنیة شکلاً و بلاغةً. باقة الغربیة: اصدار مرکز الدراسات الاسلامیة والمخطوطات.
بقاعی، ابراهیم بن عمر. (1427ق). نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور. بیروت: دارالکتب العلمیة.
بلقاسم، دفة. (1430ق). نماذج من الاعجاز الصوتی فی القرآن الکریم. کلیة الآداب واللغات، 3(5)، 32-66.
بنت شاطی، عایشه. (1404ق). الاعجازالبیانی للقرآن و مسائل ابن الأزرق. قاهره: دارالمعارف.
بیضاوی، عبدالله بن عمر. (1418ق). انوارالتنزیل و اسرارالتاویل. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
پاشازانوس، احمد، نظری، علیرضا، و فولادی، مریم. (1394ش). تحلیل عناصر تقش‏مند در انسجام‏بخشی به ساختار آوایی متن قرآنی (بررسی موردی سوره‌های قمر، رحمن و واقعه). پژوهشنامۀ تفسیر و زبان قرآن، 4(7)، 25-42.
پاشازانوس، احمد، و فولادی، مریم. (1395ش). تحلیل آواشناختی سجع در قرآن کریم از منظر انسجام‏بخشی به متن (بررسی موردی سوره‌های طور، نجم، قمر، رحمن و واقعه). پژوهش‌های ادبی-قرآنی، 4(14)، 51-79.
تاج، عبدالرحمن. (1395ق). السجع و تناسب الفواصل و ما یکون من ذلک فی القرآن الکریم. مجمع اللغة العربیة بالقاهره، 13(36)، 20-39.
تفتازانی، مسعود بن عمر. (بی‌تا). کتاب المطول و بهامشه حاشیة السید میر شریف. قم: مکتبة الداوری.
جیوسی، عبدالله محمد. (1426ق). التعبیرالقرآنی والدلالة النفسیة. دمشق: دارالغوثانی للدراسات القرآنیة.
حسن، عباس. (1367ش). النحو الوافی. تهران: ناصرخسرو.
حسناوی، محمد. (1406ق). الفاصلة فی القرآن. بیروت: دارالمکتب الاسلامی.
حسومی، ولی الله. (1392ش). تحلیل زبان ادبی قرآن با تکیه بر نقد نظریۀ جدایی زبان ادبی از زبان عادی. نقد و نظر، 18(4)، 2-32.
حسینی، جعفر. (1387ش). اسالیب البدیع فی القرآن. قم: بوستان کتاب.
حقی بروسوی، اسماعیل بن مصطفی. (بی‌تا). تفسیر روح البیان. بیروت: بی‌نا.
حمیری، نشوان بن سعید. (1420ق). شمس العلوم. دمشق: دارالفکر.
خرقانی، حسن. (1390ش). فراهنجاری‏های ادبی در فواصل آیات و تفسیرهای زیباشناسانه و معناشناسانۀ آن. مطالعات اسلامی: علوم قرآن و حدیث، 43(2)، 109-136.
خرقانی، حسن. (1392ش). زیبایی‏شناسی قرآن از نگاه بدیع. مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
خضر، السید. (1420ق). فواصل الآیات القرآنیة. قاهره: مکتبة الآداب.
خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمن. (بی‌تا). الایضاح فی علوم البلاغة. بیروت: دارالکتب العلمیة.
خفاجی، احمد بن محمد. (1417ق). الحاشیة علی تفسیر البیضاوی. بیروت: دارالکتب العلمیة.
خلوف، مصطفی شاهر. (1430ق). اسلوب الحذف فی القرآن الکریم و اثره فی المعانی و الاعجاز. عمان: دارالفکر.
خلیفه، احمد عبدالمجید محمد. (1426ق). نهایات الآیات القرآنیة بین اعجاز المعنی و روعة الموسیقا. قاهره: مکتبة الآداب.
رضی‏الدین استرآبادی، محمد بن حسن. (بی‌تا). شرح شافیة ابن حاجب. بیروت: دارالکتب العلمیة.
رمانی، علی بن عیسی. (1429ق). النکت فی اعجاز القرآن. قاهره: دارالمعارف.
زبیدی، مرتضی. (1414ق). تاج العروس. بیروت: دارالفکر.
زجاج، ابراهیم بن سری. (1408ق). معانی القرآن و اعرابه (به کوشش عبدالجلیل عبده شلبی). بیروت: عالم الکتب.
زرکشی، بدرالدین. (1410ق). البرهان فی علوم القرآن (محمد ابوالفضل ابراهیم، پژوهشگر) بیروت: دارالمعرفة.
سامرائی، فاضل صالح. (1432ق). أسئلة بیانیة فی القرآن الکریم. بیروت: دار ابن کثیر.
سکاکی، یوسف بن ابی بکر. (بی‌تا). مفتاح العلوم. بیروت: دارالکتب العلمیة.
سلیمی، سیده فاطمه. و ساداتی سرخکلایی، سیده خدیجه. (1398ش). تحلیل نشانه-معناشناختی فواصل قرآن در حوزۀ تشبیه و استعاره. پژوهشنامۀ تأویلات قرآنی، 2(2)، 28-54.
سیبویه، عمر بن عثمان. (1408ق). الکتاب. قاهره: مکتبة الخانجی.
سیوطی، جلال الدین. (1421ق). الاتقان فی علوم القرآن. بیروت: دارالکتب العربی.
شنقیطی، محمد امین. (1427ق). اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن. بیروت: دارالکتب العلمیة.
شهبازی، محمود. و شهبازی، اصغر. (1392ش). کارکردهای زیباشناختی ایجاز حذف در قرآن کریم. پژوهش‌های زبان‏شناختی قرآن، 2(3)، 55-68.
صدیق حسن خان، محمد صدیق. (1420ق). فتح البیان فی مقاصد القرآن. بیروت: دارالکتب العلمیة.
صفوی، کوروش. (1390ش). از زبان‏شناسی به ادبیات. تهران: شرکت انتشارات سوره مهر.
ضیایی، خدیجه. و ماهروزاده، طاهر. (1400ش). چگونگی کاربرد مبنای تصویرآفرینی اسلوب بیان قرآن در پژوهش‌های سید قطب. تحقیقات قرآنی و حدیثی، 3(5)، ص 59-83.
طالب‏پور، دانا. (1400ش). شگردهای برجسته‏سازی در سورۀ «مؤمنون» بر اساس نظریۀ هنجارگریزی و هنجارافزایی فرمالیست‌ها. پژوهش‌های زبان‌شناختی قرآن، 10(20)، 185-208.
طالقانی، محمود. (1362ش). پرتوی از قرآن. تهران: شرکت سهامی انتشار.
طاهرخوانی، جواد. (1383ش). بلاغت و فواصل قرآن. تهران: جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران.
طبرسی، فضل بن حسن. (1372ش). مجمع البیان. تهران: ناصرخسرو.
طبری، محمد بن جریر. (1412ق). جامع البیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دارالمعرفة.
طبق، عبدالجواد محمد. (1413ق). دراسة بلاغیة فی السجع والفاصلة القرآنیة. بیروت: دارالأرقم للطباعة والنشر والتوزیع.
طبل، حسن. (بی‌تا). حول الاعجاز البلاغی للقرآن. منصورة: مکتبة الایمان.
طوسی، محمد بن حسن. (بی‌تا). التبیان (به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی). نجف: دار احیاء التراث.
عبدالتواب، صلاح الدین. (1995م). الصورة الادبیة فی القرآن الکریم. لونجمان: الشرکة المصریة العالمیة للنشر.
عبدالحمید، مصطفی شعبان. (1428ق). المناسبة فی القرآن. اسکندریه: مکتبة الجامعی الحدیث.
عطیه، مختار. (1416ق). الایجاز فی کلام العرب و نص الاعجاز. اسکندریه: دارالمعرفة الجامعیة.
علی الصغیر، محمد حسین. (1420ق). الصوت اللغوی فی القرآن. بیروت: دارالمورخ العربی.
عنبکی، علی عبدالله حسین. (1432ق). البناء اللغوی فی الفواصل القرآنیة. عمان: دار صفاء للنشر و التوزیع.
عوده، رجاء بنت محمد. (1424ق). الاعجاز القرآنی و أثره علی مقاصد التنزیل الحکیم. ریاض: مکتبة العبیکان.
عیسی، غربی. و سلیمان، ابن علی. (2019م). العدول اللفظی فی الفاصلة القرآنیة بین مراعاة الفاصلة و اعتبار دلالة السیاق. مجله أنسنة للبحوث و الدراسات، 10(2)، 225-237.
فتوحی، محمود. (1390ش). سبک‏شناسی نظریه‌ها، رویکردها و روش‌ها. تهران: سخن.
فخررازی، محمد بن عمر. (1420ق). التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب). بیروت: دار احیاء التراث العربی.
فراء، یحیی بن زیاد. (1980م). معانی القرآن. قاهره: الهیئة المصریة العامة للکتاب.
فراستخواه، مقصود. (1376ش). زبان قرآن. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
قطان، مناع. (1421ق). مباحث فی علوم القرآن. بیروت: موسسة الرسالة.
سید قطب، ابراهیم (1415ق). التصویر الفنی فی القرآن. بیروت: دارالشروق.
کردزعفرانلوکامبوزیا، عالیه. و شاه‌وردی شهرکی، فاطمه. (1394ش). شناسایی طبقات طبیعی همخوان‌ها با توجه به سجع پایانی آیات قرآن کریم. علم زبان، 3(5)، 73-88.
رسولی کرهرودی، احسان، اناری بزچلوئی، ایراهیم، سجادی، سید أبوالفضل، و امیدعلی، احمد. (1398ش). هنجارگریزی و برجسته‏سازی در سورۀ طه از دیدگاه لیچ. پژوهشنامۀ نقد ادب عربی، 12(19)، 151-178.
لاشین، عبدالفتاح. (1435ق). من اسرار التعبیر فی القرآن الکریم الفاصلة القرآنیة. قاهره: دارالفکر العربی.
محجوب، الحسن محمد. (1417ق). مناسبة الفواصل القرآنیة و علاقتها بآیاتها. جامعة الامام محمد بن سعود الاسلامیة، 9(18)، 71-124.
محمد، احمد سعد. (بی‌تا). التوجیه البلاغی للقرائات القرآنیة. قاهره: مکتبة الآداب.
مختاری، قاسم. و شانقی، غلامرضا. (1395ش). تطبیق عناصر زیبایی‏شناسی قرآن کریم با نظریۀ هنجارگریزی نحوی، نمونۀ موردپژوهانه: سورۀ مبارکۀ کهف. پژوهش‏های ادبی-قرآنی، 4(13)، 60-88.
مرسی، کمال الدین عبدالغنی. (1420ق).  فواصل الآیات القرآنیة. اسکندریه: المکتب الجامعی الحدیث.
مطعنی، عبدالعظیم ابراهیم محمد. (1413ق). خصائص التعبیر القرآنی و سماته البلاغیة. قاهره: مکتبة وهب.
مطعنی، عبدالعظیم ابراهیم محمد. (بی‌تا). لطائف و أسرار خصوصیات الرسم العثمانی للمصحف الشریف. بی‌جا: بی‌نا.
مقیاسی، حسن. و فرجی، مطهره. (1395ش). تناسب ساختار با محتوا با توجه به دو نظریۀ «نظم و آشنایی‏زدایی» (با محوریت سورۀ لیل). پژوهش‏های زبان‏شناختی قرآن، 5(10)، 81-104.
مکی، ابن عقیله. (1427ق). الزیادة والاحسان فی علوم القرآن. شارقه: مرکز البحوث والدراسات.
میدانی، عبدالرحمن حسن حنبکه. (1361ش). معارج التفکر و دقائق التدبر. دمشق: دارالقلم.
نجاریان، ماجد. (1385ش). الدلالۀ الصوتیۀ فی القرآن الکریم. نجف: اهل البیت.
نحاس، احمد بن محمد. (1421ق). اعراب القرآن. بیروت: دارالکتب العلمیة.
نصار، حسین. (1999م). الفواصل. قاهره: مکتبة مصر.
یاسوف، احمد. (1388ش). زیباشناسی واژگان قرآن. تهران: سخن.
یاسوف، احمد. (1427ق). دراسات فنیة فی القرآن الکریم. دمشق: دارالمکتبی.
یافی، نعیم. (1404ق). قواعد التشکل النغم فی الموسیقی. التراث العربی، 6(15-16)، 132-153.
یافی، نعیم. (1407ق). عودة الی موسیقی القرآن. التراث العربی، 8(25و26)، 57-71.