Document Type : Research Article
Authors
1 Assistant Professor of Mashhad Faculty of Quranic Sciences, Quranic Sciences and Education University, Mashhad, Iran
2 Master's student of Quran and Hadith Sciences, Mashhad Qur'an Teaching Faculty, University of Holy Quran Sciences and Education, Mashhad, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
Article Title [Persian]
Authors [Persian]
یکی از گونههای تغییرات و دگرگونیها در فواصل آیات که در قرآن به طور گسترده روی داده است، تغییر فواصل با بهرهجویی از اسلوب حذف است. با توجه به اهمیت و جایگاه محوری این اسلوب در ساختار فواصل قرآنی، این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی، دیدگاههای اندیشمندان دربارۀ این اسلوب و نوع تحلیل و نگرش آنها دربارۀ مقاصد حذف در فواصل را بازخوانی میکند تا ضمن دستیابی به تصویری روشن از روشهای دانشمندان مسلمان به منظور کشف علت حذفهای رخداده در فواصل و نتایج حاصل از آنها، نقاط قوت و ضعف آن روشها آشکار شوند و زمینۀ استفاده از روشهای روزآمد برای رفع نارساییهای موجود فراهم آید. مطالعههای صاحبنظران از نظر نوع نگرش آنها و دلایلی که برای حذف در فواصل ارائه کردهاند، به پنج دستۀ دیدگاه ادبی، رویکرد زیباشناسانه، دیدگاه معناشناسانه، همپایه بودن معنا و زیبایی لفظ و مطالعههای آواشناسانه تقسیمبندی میشوند. از آنجا که قرآن به عنوان سخن خداوند ظرفیت قبول چندین احتمال را در یک موضوع مشخص دارد، از بیشتر دلایل بیانشده توسط اندیشمندان به همراه روشها و رویکردهای نوین زبانشناسی، میتوان برای کشف لایههای معنایی و بیانی آیاتی استفاده کرد که در فواصل آنها حذف رخ داده است.
Keywords [Persian]
تناسب و هماهنگی در فواصل و پایان بندهای آیات قرآنی یکی از شگردهای بیانی قرآن کریم به شمار میرود که در پرتو ژرفنگری و پژوهش در آن، میتوان به نکات و حقایقی گرانسنگ دست یافت. یکی از گونههای تغییرات و دگرگونیها در فواصل آیات که در قرآن به طور گسترده روی داده است، تغییر فواصل با بهرهجویی از اسلوب حذف است. امروزه، در معناشناسی و زبان شناسی اسلوبهای قرآن، بر روشهای جدید بسیار تأکید میشود؛ این در حالی است که در منابع موجود در سنت اسلامی مباحث و مطالبی فراوان یافت میشوند؛ بنابراین، به نظر میرسد قبل از بهکارگیری روشهای نوین زبانشناختی و معناشناختی، ضروری است ابتدا منابع اسلامی با نگاهی تحلیلی بازخوانی شوند تا ضمن استفاده از نقاط قوت و داشتههای موجود، نارساییها و نقاط ضعف آشکار شوند؛ به این ترتیب، هم دلیلی موجه برای استفاده از روشهای نوین در دست خواهد بود و هم روشن خواهد شد که برای چه منظوری روشهای روزآمد به کار گرفته میشوند؛ از این رو، ضروری است علاوه بر اینکه از مجموعۀ داشتههای موجود در منابع اسلامی بهرهبرداری میشود، برای رفع نارساییهای موجود از روشهای نوین زبانشناختی - معناشناختی نیز استفاده شود. از آنجا که به نظر میرسد این دو موضوع پژوهشهایی مستقل هستند، این مقاله فقط برای انجام موضوع نخست نگارش شده است و بررسی معناشناختی و زبان شناختی اسلوب حذف با استفاده از روشهای نوین موضوع مقالهای دیگر است.
اندیشمندان مسلمان در کتب مختلف تفسیری، ادبی، بلاغی و کلامی، به اسلوب حذف در فواصل توجه داشتهاند و بر اساس برداشتی که برای آن دریافتهاند، دیدگاههای ویژۀ خود را استوار کردهاند. صرفنظر از دیدگاههای مختلف تفسیری، ادبی و بیانی در این مقاله، با مطالعۀ این اسلوب، روشهای استفادهشده توسط دانشمندان مسلمان برای کشف علل حذف در فواصل قرآنی با نگاهی توصیفی - تحلیلی بررسی و دیدگاههای آنان بازخوانی میشوند.
با توجه به نظریههایی گوناگون که دربارۀ حذف در فواصل آیات وجود دارند، به نظر میرسد لزوم مطالعهای همهجانبه که بتواند این نظریهها را با هم تلفیق کند، ضروری است.
این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش است که قرآنپژوهان دربارۀ علل حذف در فواصل قرآنی چه دیدگاههایی را ارائه کردهاند و کدام رویکرد در کشف مقاصد حذف، نسبت به دیگر رویکردها، راهگشاتر است؟ به نظر میرسد دیدگاههای قرآنپژوهان برای کشف مقاصد حذف پنج گونه هستند: دیدگاه ادبی، دیدگاه زیباشناسانه، دیدگاه معناشناسانه، همپایه بودن معنا و لفظ و دیدگاه آواشناسانه. از آنجا که قرآن کریم به عنوان سخن خداوند ظرفیت قبول چندین احتمال را در یک موضوع مشخص دارد، به نظر میرسد از بیشتر دلایل بیانشده توسط اندیشمندان به همراه روشها و رویکردهای نوین زبانشناسی، میتوان برای کشف لایههای معنایی و بیانی آیاتی استفاده کرد که در فواصل آنها حذف رخ داده است.
هر کدام از قرآنپژوهان، با توجه به شرایط روزگار خود، به نحوی موضوع حذف در فواصل قرآنی را مدنظر قرار دادهاند؛ به طوری که این بحث را ضمن کتابهای ادبی، بلاغی، علوم قرآنی و تفسیر، به طور دقیق بررسی کردهاند. نگارندگان در مقالۀ «سیر تحول تاریخی آرای مفسران دربارۀ اسلوب حذف در فواصل قرآنی» (استیری و توکلی خانیکی، 1401ش) سیر تحول نگرشها به اسلوب حذف تا سدۀ 13ق را با نگاهی نقادانه بررسی کردهاند؛ اما در پژوهش حاضر که به شیوۀ تحلیلی - انتقادی پردازش شده است، به صورت نوآورانه، دیدگاه اندیشمندان تا دوران معاصر دربارۀ دلایل حذف در یک دستهبندی جدید بازسامانی شده و آرای طرفداران هر دیدگاه تحلیل و ارزیابی شده است.
در ضرورت انجام چنین کاری، همین بس که پس از شناخت و روشن شدن زاویهها و جهتهای اهمیت این اسلوب در فواصل قرآنی، بیشتر در آن تدبر و تفکر شده است و در تفاسیر جدید، نقش و کارکردهای آن نشان داده خواهند شد.
در پژوهشهای قرآنی، تعاریفی متفاوت برای فاصلۀ آیات ارائه شدهاند و پژوهشگران واحدهای مختلف زبانی را برای آن در نظر گرفتهاند. برای نمونه، باقلانی و رمانی فاصله را حروفی همانند و همشکل در نظر گرفتهاند که در مقاطع آیات میآیند و در فهم معانی مؤثر هستند (باقلانی، 1421ق، ص51؛ رمانی، 1429ق، ص97). الدانی و خضر فاصله را کلمۀ آخر جمله و زرکشی و سیوطی آن را کلمۀ آخر آیه در نظر گرفتهاند (الدانی، 1414ق، ص126؛ خضر، 1420ق، ص5؛ زرکشی، 1410ق، ج1، ص150؛ سیوطی، 1421ق، ص186). ابن منظور و ابن خلدون فاصله را پایان آیه میدانند (ابن خلدون، 1404ق، ج1، ص781؛ ابن منظور، 1414ق، ج11، ص524). حسناوی آن را توافق حروف پایانی آیات در حروف رویّ یا وزن تعریف کرده است (حسناوی، 1406ق، ص29). یافی فاصله را همان حروف رویّ یا قطعه یا جزء پایانی آیه در نظر گرفته است (یافی، 1404ق، ص154). آخوندی آن را از دو جنبۀ صوتی و دلالی تعریف کرده است. طبق گفتۀ وی، از نظر صوتی، میتوان فاصله را کلمۀ پایانی آیات در نظر گرفت و از منظر دلالی، میتوان آن را عبارتها و جملههای پایانی و مستقل برخی از آیات در نظر گرفت که در مضمون و محتوای آیه تأثیرگذار هستند (آخوندی، 1395ش، صص81-96). از آنجا که از دیدگاه نگارنده، آخوندی با نگاهی دقیقتر به موضوع و تعریف فاصله نگریسته است، در انجام پژوهش حاضر، نظر وی به عنوان معیار انتخاب فواصل در نظر گرفته شده است.
برخی از ادیبان و مفسران صرفاً با رویکردی ادبی و لفظی، اسلوب حذف در فواصل را بررسی کردهاند و سعی کردهاند توجیهاتی ادبی برای این اسلوب در فواصل آیات داشته باشند. نوع نگاه ادیبان به این رویکرد به انواعی مختلف تقسیمبندی میشود:
1-3- عادت مألوف عرب در حذف واج
سیبویه اولین ادیبی است که دربارۀ فواصل و حذفهای انجامشده در آنها سخن گفته و با رویکردی لفظی و ادبی آن را بررسی قرار کرده است. نگاه وی به فواصل آیات شامل تمام انواع آن، یعنی فواصل میانی (شبهفاصله) و پایانی میشود (سیبویه، 1408، ج4، ص185) و همین موضوع تا دوران معاصر باعث مناقشه و تخطئه کردن برخی از اندیشمندان (زرکشی، 1410ق، ج1، ص149؛ سیوطی، 1421ق، ج2، ص266؛ مطعنی، 1413ق، ص218؛ علی الصغیر، 1420ق، ص143؛ بدوی، 1428ق، ص26) از نظر تعریف و تعیین حد و حدود اصطلاح فاصله شده است. وی برای حذفهای رخداده قاعدهای را مبنی بر جواز حذف در فواصل بیان میکند مبنی بر آنکه هر آنچه در کلام حذف میشود و آنچه نمیتوان حذف کرد، در فواصل و قافیهها حذف میشود و این قاعده عادت مألوف عرب در حذف حرف «یاء» و «واو» است (سیبویه، 1408ق، ج4، ص185؛ أبوعلی فارسی، 1413ق، ج6، ص405؛ أخفش، 1423ق، ص60؛ رضیالدین استرآبادی، بیتا، ج2، ص301). همچنین، وی علت حذف یاء در اسم منقوص غیرمنون را اینگونه بیان میکند که بعضی از اعراب اسم منقوص دارای الف و لام را بهسان اسم منقوص بدون الف و لام قلمداد و «یاء» را در هر دو حالت حذف میکنند (سیبویه، 1408ق، ج4، ص183؛ طوسی، بیتا، ج6، ص224). ابن عطیه علاوه بر بیان قاعدۀ سیبویه، وجه حذف «یاء» در اسم منقوص غیرمنون مانند «المتعال» را این میداند که تنوین همیشه الف و لام را تعقیب میکند؛ بنابراین، زمانی که «یاء» در اسم منون حذف میشود، شایسته است در اسمی که معاقب آن وجود دارد نیز حذف انجام شود (ابن عطیه، 1422ق، ج3، ص298)
2-3- وجود خصوصیتی در فواصل
بعضی در پاسخ به این پرسش که چرا در فواصل رویّ پایانی آیات حذف میشود، میگویند: «قوافی و فواصل موضع وقف هستند و وقف جایگاه تغییر است؛ بنابراین، تغییرات رخداده در فواصل به طبیعت و ویژگی آنها برمیگردند؛ به طوری که واج پایانی آیات به سمت تضعیف، اسکان، حرکت، اماله، زیادت و حذف متمایل میشود» (أبوعلی فارسی، 1413ق، ج6، ص405؛ طبرسی، 1372ش، ج10، ص734؛ طبق، 1413ق، ص214)
3-3- مختوم شدن فعل به رویّ نون
مفسری دیگر قاعدهای دیگر را بیان میکند و علت حذف در عبارتهایی مانند «وَ مَنِ اتَّبَعَنِ»، «لَئِنْ أَخَّرْتَنِ»، «رَبِّی أَکْرَمَنِ» و «رَبِّی أَهانَنِ» را اینگونه بیان میکند: «اهل لغت گفتهاند اگر فعل به نون ختم شده و در رأس آیه واقع شده باشد، جایز است که حرف «یاء» حذف شود» (ابن جوزی، 1422ق، ج1، ص267).
ابن عادل در بیان علل حذف در فواصل، ضمن استناد به اشعار عرب، به قواعد ادبی نیز اشاره میکند. برای نمونه، وی به نقل از قاریان، دربارۀ حذف «یاء» در عبارتهایی مانند «أَکْرَمَنِ» (الفجر: 15) و «أَهانَنِ» (الفجر: 16)، این قاعده را بیان میکند که علت اصلی حذف در این فواصل وجود نون وقایه در پایان این افعال است و اگر «نون» نباشد، در بیشتر مواقع «یاء» ثابت میماند (ابن عادل، 1419ق، ج5، ص111).
همانطور که روشن است، ادیبان متقدم و متأخر سعی در ارائۀ قیاسها و قواعد ادبی دربارۀ این اسلوب در قرآن کریم داشتهاند و برای تقویت دیدگاه خود به اشعار گوناگون عرب استناد کردهاند. اسلوب حذف و اقتطاع «یاء» در کلمهها و جملهها از قواعد مألوف زبان و ادب عربی است و قرآن کریم از چارچوب کلی آن عدول نکرده است. استفاده کردن از عبارتهایی همچون «کلام العرب»، «لغة هذیل»، «جمهور العرب»، «نطق عربی» و ... نیز مؤید همین دیدگاه است (فراء، 1980م، ج1، ص201؛ ابن عاشور، 1420ق، ج2، ص177؛ میدانی، 1361ش، ج12، ص334). در دوران معاصر، برخی از زبانشناسان با بهره بردن از روشهای نوین و یافتههای جدید علم زبانشناسی، این اسلوب را ذیل مباحث و عناوینی همچون هنجارگریزی، ساختارشکنی و آشناییزدایی بررسی و مطالعه کردهاند (مختاری و شانقی، 1395ش، صص70-72؛ مقیاسی و فرجی، 1395ش، صص88-90؛ رسولی کرهرودی و دیگران، 1398ش، صص165-166؛ طالبپور، 1400ش، صص191-194). لازم است دربارۀ دلالت و بهکارگیری این مفاهیم و این روش برای مطالعۀ زبان قرآن و به ویژه مطالعۀ اسلوب حذف، توضیحاتی داده شود. خـروج از زبان معیار به دو گونه رخ مـیدهد: یـکی «فراهنجاری»، یعنی خروجی که به هنری شدن زبان و شکلگیری «ادبیّت» میانجامد و دیگری «هنجارستیزی» یا خروجی که به جانب آشفتگی و تخریب نظام معنایی در زبان میگراید (فتوحی، 1390ش، ص41). باید گفت بیان قواعد ادبی توسط ادیبان و مفسران نشان میدهد قرآن هرچند یک متن ادبی و ویژه است، این امر به دلیل جدا شدن زبان عادی و ایجاد یک زبان ویژه نیست، بلکه چارچوب نظام قواعد کلی زبان عربی بر آن حاکم است و در عین جداییناپذیری از زبان عادی، تمایزهایی با آن دارد که توجه به آنها در فهم قرآن ضروری است. قرآن سرشت اولیه و ذاتی عناصر زبانی را تغییر نداده است، بلکه فقط برخی از نقشها و کارکردهای آنها را تغییر داده است. این یکی از ویژگیهای متون ادبی قوی و ماندگار است که با فراهنجاری از زبان عادی، بر نـسلهای مـختلف نـیز تأثیرگذار است. آیاتی همچون «بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ» (شعراء: 195)، «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ» (ابراهیم: 4)، «هَذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ» (ابراهیم: 52) بیانگر این موضوع هستند که زبان قرآن پیام خود را در قالب همان زبان حاکم بر عصر خویش بیان کرده است و اگر در تعارض با آن بود، برای مردم زمان خود غیرقابل فهم میبود. این بحث هرچند زاییدۀ دوران معاصر و محصول اندیشۀ زبانشناسان روسی است، با پیراسته کردن نواقص و اشکالهای این نظریه، همچنین، دیدگاه نظریهپردازان این نظریه مانند لیچ و مطالعۀ زبان قرآن با رویکرد پدیدارشناختی، میتوان این اسلوب را ذیل عناوینی زیبنده همچون «فراهنجاری» و «برجستهسازی» به طور دقیق مطالعه کرد. قرآن، برخلاف دیگر متنهای ادبی قوی، به قواعد صرفی، نحوی و بلاغی محدود نبوده است، بلکه گاهی با فراهنجاری و نه هنجارگریزی، تشخصی ویژه به کلام میبخشد و معارف فراعرفی را ارائه میکند. این امر یکی از محاسن ادبی قرآن است (حسومی، 1392ش، ص9)؛ از این رو، باید با تعیین قواعد صرف، نحو و بلاغت معیار و مشهور، فراهنجاری قرآن از آنها را بررسی کرد تا بخشی دیگر از زیباییهای مغفولماندۀ این کتاب آسمانی احیاء شود. اگر بنیانگذاران علوم ادبی، مانند خلیل، سیبویه و أخفش، دربارۀ اسلوب حذف در فواصل آیات قرآن قواعدی را بیان کردهاند، باید گفت آنان به بیان قواعد کلی بسنده کردهاند و تمام استثنائات را بیان نکردهاند؛ زیرا خلاف این قواعد در قرآن وجود دارد. این میزان از فراهنجاری مختص قرآن است؛ اما اهل زبان نیز با آن بیگانه نیستند و زیبایی آن را درک میکنند؛ از این رو، لازم است این فراهنجاریها، به عنوان شاخصههای سبک و بیان قرآنی بررسی و استخراج شوند. نگارندگان معتقد هستند میتوان این اسلوب را هم در حوزۀ قاعدهکاهی ذیل برجستهسازی نحوی و هم در حوزۀ قاعدهافزایی (صفوی، 1390ش، ج1، ص46) توسط ایجاد توازن و موسیقی کلام بررسی کرد (نگارندگان مقاله بر هر دو حوزۀ قاعدهافـزایی و قـاعدهکـاهی، به دلیل عبور و نه عدول از زبان هنجار با هدف هنرمندانه کردن کلام، اسم فراهنجار را اطلاق مـیکنند)؛ در نتیجه، صرف دیدگاه ادبی را نمیتوان پذیرفت و به دیگر وجوه لفظی و بلاغی نمیتوان بیاعتنا بود؛ زیرا قرآن از ویژگیها و قابلیتهای این اسلوب به بهترین شیوه استفاده کرده است و اسلوب حذف که موجب همشکلی و همآهنگی در کلام است و آن را زیباتر و مؤثرتر میکند، در بالاترین حد خود در قرآن وجود دارد.
برخی باور دارند حذفهای رخداده در فواصل تفسیری زیباشناسانه بر پایۀ تناسب فواصل دارند؛ به این معنا که اهمیتی که هماهنگی و تناسب در زیبایی و دلنشینی سخن دارد موجب شده است تا در نظم کلام تغییراتی ایجاد شوند و حذف روی دهد. شماری از ادیبان، مفسران و عالمان علوم قرآن در این گروه جای میگیرند و این پدیده را به خاطر اختصار، اکتفاء و همشکلی رئوس آیات میدانند. در ادامه، به تفکیک، به این دلایل اشاره میشود:
1-4- مراعات و همگونی فواصل
یکی از اشخاصی که این علت را در فواصل قرآنی بررسی میکند، یحیی بن زیاد فراء، نحوی کوفی است. وی در آیات سورۀ ضحی به اسلوب حذف اشاره کرده و معتقد است «کاف» خطاب به علت مراعات و همگونی لفظی اواخر آیات از فواصل «قَلَى»، «فَآوَى»، «فَهَدَى» و «فَأَغْنَى» حذف شده است (فراء، 1980م، ج3، ص274). البته، این نکته را نیز میافزاید که ضمیر خطاب در عبارت پیشین بیان شده است و این قرینهای است برای آنکه مخاطب متوجه مقصود شود.
به عقیدۀ خرقانی نیز، جنبۀ قوی حذف در فواصل آیات بُعد زیبایی آن است. وی برای تأیید دیدگاه خود به حجتهایی استناد میکند که برای قرائتها بیان شدهاند. به عقیدۀ وی، لزومی ندارد در همهجا معنا را جدای از هماهنگی فواصل جستوجو کنیم، بلکه گاه معنا در چگونگی نظم آهنگ و احساس برخاسته از آن است و این معنا اقتضا میکند فواصل به شیوهای ویژه پایان یابند و با هم هماهنگ باشند. ایشان پاسخ نقضی مخالفان فواصل از جمله عایشه بنت شاطی را نمیپذیرد و معتقد است پاسخ نقضی آنها ما را وادار نمیکند تا فواصل را عامل حذفها ندانیم، بلکه هرجا در میانۀ آیات نیز حرفی حذف شود، ممکن است شبیه فواصل باشد و نظم آهنگ سخن اقتضای حذف آن را داشته باشد (خرقانی، 1390ش، صص126-127).
از جملۀ افرادی که به این علت در فواصل اشاره میکنند، أبواسحاق ابراهیم بن سری زجاج، نحوی بغدادی است. وی در «باب ما جاء فی التنزیل من الحروف المحذوفة تشبیها بالحرکات»، علت حذف «واو» و «یاء» در فواصل را تخفیف و اختصار در کلام بیان میکند و معتقد است اکتفاء به حرکات در کلام عرب ممدوح است. برای نمونه، وی ذیل آیۀ مبارکۀ «عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ» (رعد: 9). پس از بیان قرائتهای گوناگون و بررسی دلایل نحوی حذف در فاصله، اجتماع دو دلیل را برای حذف بیان میکند: الف) توافق فاصله و ب) ثقیل بودن یاء (زجاج، 1416ق، ج3، ص908). توجه بیشتر مفسران و قرآنپژوهان بعد از فراء و زجاج نیز تا دوران معاصر به فواصل از نگاه بلاغت سنتی است. آنها ضمن جمعآوری و نظم بخشیدن به تلاشها و نوشتههای متقدمان، علت حذفهای رخداده در فواصل را ایجاد تناسب، اختصار، اکتفاء به حرکت و ظهور محذوف میدانند (طبری، 1412ق، ج30، ص110؛ نحاس، 1421ق، ج3، ص126؛ خفاجی، 1417ق، ص165؛ أبوالفتوح رازی، 1408ق، ج11، ص224؛ حمیری، 1420ق، ج11، ص7397؛ بیضاوی، 1418ق، ج5، ص319؛ سکاکی، بیتا، ص335؛ زرکشی، 1410ق، ج1، ص156؛ ابن هشام، بیتا، ج2، ص163؛ خطیب قزوینی، بیتا، ص92؛ تفتازانی، بیتا، ص110؛ ابن منظور، 1414ق، ج3، ص420؛ سیوطی، 1421ق، ج2، ص191؛ حقی بروسوی، بیتا، ج10، ص422؛ مکی، 1427ق، ج3، ص506؛ آلوسی، 1415ق، ج1، ص417؛ زبیدی، 1414ق، ج5، ص276؛ ابوزهره، 1418ق، ص217؛ تاج، 1395ق، صص30-31؛ حسن، 1367ش، ج2، ص168؛ محمد، بیتا، ص509؛ حسینی، 1387ش، ص11؛ طبل، بیتا، ص56؛ الحسنی، 1437ق، صص777-781؛ طاهرخوانی، 1383ش، ص97؛ قطان، 1421ق، ص155؛ أبوشادی، بیتا، صص21 و 66؛ یافی، 1407ق، صص59-63؛ آخوندی، 1399ش، صص17-18؛ عنبکی، 1432ق، صص115-134؛ أبوزید، 1992م، صص362-365).
برخی از مفسران، ضمن بیان وجوه زیباشناسانه، دیدگاههای معناشناسانه را نقد میکنند. برای مثال، حسن خان، ذیل آیۀ 4 سورۀ فجر، دیدگاه أخفش را مورد مناقشه قرار میدهد و میگوید: «اگر بنا بر دیدگاه اخفش، با کاستی و منصرف شدن بخشی از معنای کلمه، لفظ نیز استحقاق کاسته شدن داشته باشد، لازم میآید این قاعدۀ کلی در رابطه با تمام مجازات عقلی و لفظی نیز تعمیم پذیرد؛ در حالی که این قاعده در رابطه با مجازات مشاهده نمیشود؛ در نتیجه، این قاعده مردود است و نمیتوان آن را پذیرفت» (صدیق حسن خان، 1420ق، ج7، ص445).
بلقاسم، از قرآنپژوهان معاصر، دیدگاهی جدیدتر را نسبت به متقدمان و معاصران خودش بیان میکند. وی معتقد است صرف همشکلی فواصل نمیتواند دلیل قابل تعمیم برای حذف در فواصل باشد؛ زیرا برای قرآن کریم دشوار نیست که واژهای را جایگزین کند که بدون نیاز به حذف، موجب مراعات فواصل شود و همان معنا و غرض را بدون هیچگونه تکلفی افاده کند. علت اصلی حذف حفظ وحدتِ فقراتِ آیات است، مانند آیۀ مبارکۀ «فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ» (قمر: 16). حرف یاء از کلمۀ «نُذُرِ» در چندین آیه (قمر: 18، 21، 30، 37، 39) حذف و موجب رعایت طول فقرات آیات شده است. وی در رابطه با حذف رخداده در آیۀ «وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ» (فجر: 4) مینویسد: «اگر کسرۀ پایان کلمۀ «یسر» را امتداد دهیم، به طوری که به «یاء» مدی تبدیل شود، این امتداد موجب کشش صوت میشود؛ در حالی که این کشش آوایی در سیاق این آیه مشاهده نمیشود» (بلقاسم، 1430ق، ص48)
بعضی دیگر وجوه لفظی و زیباییشناختی را پررنگتر جلوه میدهند و از میان حذفهای رخداده در فواصل، به حذف حرف «یاء» بیشتر توجه میکنند و بهجای استفاده از واژگانی مانند فاصله، آیه و ...، از اصطلاحاتی مانند رعایت قافیه، وزن شعر و ... استفاده میکنند که از دیدگاه علمای متأخر و متقدم، استعمال این واژگان نوعی نقص محسوب میشود و شایسته است از واژگانی استفاده شود که متناسب با جایگاه قرآن و عظمت آن باشند (زرکشی، 1410ق، ج1، ص154؛ سیوطی، 1421ق، ج2، ص268؛ لاشین، 1435ق، ص6؛ خرقانی، 1392ش، ص152). برای مثال، آنها برای حذف یاء در عبارتهای «یَهْدِینِ»، «یَسْقِینِ» و «یَشْفِینِ» (شعراء: 78-80)، علت حذف «یاء» را محافظت بر حرف قافیه بیان میکنند (عبدالتواب، 1995م، صص85-87).
به هر حال، این گروه باور دارند تغییرات و دگرگونیهای پایان آیات به دلیل مراعات تناسب و توازن فواصل هستند وهر کجا که حذفی را دیدهاند، یکی از عوامل را تناسب فواصل بیان کردهاند؛ با این حال، وجود حکمتهای دیگر را نیز رد نکرده و به آنها نیز اشاره کردهاند؛ اما در دیدگاه آنان، بیان جنبههای زیباشناختی غلبه داشته است. برای نمونه، آلوسی ذیل آیۀ مبارکۀ «مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى» (ضحی: 3)، به وجه معنایی حذف «کاف» در عبارت « قَلَى» توجه میکند و مینویسد: «حذف مفعول به این علت است که پیامبر (ص) با نسبت «قَلَى» مواجه نشود و همین که عبارت منفی آمده است، به این معنا است که خداوند برگزیدۀ خود را مورد لطف و شفقت قرار داده است یا اینکه این حذف برای تعمیمبخشی و توسع معنا است. به عبارت دیگر، خداوند متعال نه پیامبر و نه هیچ کدام از پیروان او را تا روز قیامت طرد نمیکند (آلوسی، 1415ق، ج15، ص375). آلوسی ذیل همین آیه، به احتمالات دیگر همچون بینیازی از بیان مفعول و مراعات فواصل اشاره میکند (همان، ص375). اگرچه مفسرانی مانند آلوسی ذیل تعدادی اندک از آیات به وجوه معناشناختی توجه کردهاند، آنچه در نوع نگاه این مفسران در بیان علت حذف غلبه دارد، جنبههای زیباشناختی است.
بیشک، قول موفقان تغییر برای هماهنگی فواصل را نمیتوان پذیرفت؛ زیرا هر واژهای در قرآن در جایگاه شایستۀ خود نهاده شده است و در هیچ کلمهای، صرفاً به علت رعایت فاصله، حذفی رخ نداده است؛ زیرا قائل شدن به رعایت فاصله اثبات یک محذوریت و ضرورت است؛ همچنان که در بسیاری از سجعها و شعرها گفتهاند به دلیل محافظت بر سجع و قافیه، رویّ پایانی فلان کلمه حذف شده است؛ درحالی که قرآن نه شعر است و نه در آن التزامی به سجع وجود دارد و از جانب خداوندی است که هیچگونه ضرورتی بر او عارض نمیشود.
از آنجا که هدف اصلی قرآن انتقال پیام در راستای هدایت بشر است، نمیتوان مدعی شد مفاهیم قرآن فقط کارکرد زیباییشناختی و هنری دارند؛ همانگونه که رمانی در رسالۀ خودش «النکت فی إعجاز القرآن» مینویسد: «فواصل القرآن کلها بلاغة و حکمة، لأنها طریق إلى إفهام المعانى»؛ یعنی تمام فواصل قرآن بلاغت و حکمت هستند؛ زیرا فهم معانی به وسیلۀ آنها محقق میشود (رمانی، 1429ق، ص98)؛ بر همین اساس، لزوم شناخت سطوح معنایی و همچنین، شیوۀ تولید معنا اهمیتی ویژه مییابد؛ بنابراین، موضوعی که در اینجا خودنمایی میکند و طرفداران این دیدگاه به آن اشاره نکردهاند، اسلوب و سازوکار شکلگیری و مراحل تولید تا دریافت معنا در ژرف ساخت اسلوب حذف در فواصل قرآنی است.
گروهی دیگر عقیده دارند زیبا و هماهنگ کردن فواصل نمیتواند باعث بروز حذف در فواصل شود. زیبایی لفظی اگرچه حاصل این دگرگونیها است، نمیتواند سببساز آن باشد و در اینجا، اسرار و حکمتهایی دیگر در شیوۀ تعبیر قرآن وجود دارند و باید به دنبال نکات معنایی و بلاغی دیگری بود.
اولین مفسری که بیشتر به وجوه معناشناسانۀ حذف در فواصل توجه میکند، ابراهیم بن عمر بقاعی است. وی در تفسیر خود، برخلاف آنچه در کتاب الدلالات المعنویة لفواصل الآیات القرآنیة بیان شده است (أبوحسان، 1431ق، ص98)، در 9 موضع ب دلایل معناشناسانه را ارائه میدهد (بقاعی، 1427ق، ج6، صص192، 486، 254، 367، 363، 494؛ ج8، صص78، 414). برای مثال، بقاعی حذف «یاء» در عبارت «وَلَا یُنْقِذُونِ» (یس: 23) را نشاندهندۀ اراده و قدرت ضعیف معبودان دروغین برای نجاتبخشی بشریت در برابر قدرت لایزال خداوند میداند (همان، ج6، ص254).
در دوران معاصر، به ویژه بعد از بنت شاطی، جریان مخالفت با ارجاع تغییرات به مراعات فواصل رشدی چشمگیر کرده است. وی در کتاب الإعجاز البیانی و مسائل ابن ازرق و تفسیر بیانی خود، علت حذف در فواصل را صرف مراعات و زیبایی لفظ نمیداند، بلکه غرض از حذف را ناشی از مقتضیات معنایی میداند که در کنار آن، تناسب و توازن پایان بندهای آیات از معانی و مفاهیم پیروی میکند. وی در رد نظریۀ کسانی مانند فراء و ابن سنان خفاجی که علت حذف حرف «یاء» را در عبارتهای «یَسْرِ» و «بِالْوَادِ» رعایت فواصل بیان میکنند، چنین استدلال میکند که چنین حذفهایی در اواسط آیات نیز رخ دادهاند؛ مانند «یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ» (قمر: 6)، «أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» (بقره: 186)، «مُهْطِعِینَ إِلَى الدّاعِ» (قمر: 8). در این سه آیه، حرف «یاء» از پایان کلمۀ «الدَّاعِ» حذف شده است (بنت شاطی، 1404ق، ص270).
وی در سورۀ ضحی که فراء، فخررازی و نیشابوری حذف کاف از عبارت «وَمَا قَلَى» (ضحی: 3) را به خاطر رعایت فواصل میدانند، توجیهی زیبا میآورد مبنی بر آنکه خداوند ابا داشته است که رسول خویش را به صریح عبارت «وَمَا قَلَیک» خطاب کند؛ زیرا در این واژه احساس طردی ویژه و بغضی شدید وجود دارد (همان، ص268).
احمد یاسوف عقیده دارد محتوا بر ساخت فواصل آیات حاکمیت دارد؛ از این رو، آنچه مقدم است معنا است (یاسوف، 1388ش، ص352). برای مثال، وی علت حذف «یاء» در عبارت « فَبَشِّرْ عِبَادِ» (زمر: 17) را دلالت بر سبقت و سرعت نیکوکاران به سمت عبادت و کسب پاداش الهی میداند (همان، 1427ق، ص468).
اندیشمندی دیگر، بعد از بیان انواع حذف «یاء» و گونههای حذف در فواصل، به طور خلاصه دیدگاه مفسران و قاریان دربارۀ کشف علل حذف در فواصل را بیان میکند و در آرای آنان اینگونه مناقشه میکند: «از هیچ کدام از مفسران نمیبینیم که علل معنوی حذف در فواصل را کشف کند، بهجز بقاعی که در چند نمونه به این مهم توجه نشان میدهد» (أبوحسان، 1431ق، ص198)؛ بنابراین، او صرفاً به علل معناشناختی توجه میکند و وجوه موسیقایی و رعایت فواصل را برای حذف بیان نمیکند.
وی ضمن بیان بخشی از دلایل بیانشده توسط بقاعی، برخی از دلایل معنوی را قانعکننده و برخی را متکلف میداند و استخراج این معانی را نیازمند بررسی و تحلیلی عمیق و جدید میداند (همان، ص201). سپس، حاصل تدبرهای خود را به منظور کشف دلایل معنایی از بعضی از آیات بیان میکند که در فواصل آنها حذف رخ داده است. برای نمونه، أبوحسان برای حذف «یاء» در عبارت «أَنَا أُنَبِّئُکُمْ بِتَأْوِیلِهِ فَأَرْسِلُونِ» (یوسف: 45) میگوید: «شاید حذف یاء مشیر به طلب تسریع در فرستادن خودش باشد. به علاوه، آن شخص حریص است تا هرچه سریعتر یوسف (ع) را ملاقات کند تا کسی در ملاقات او از وی سبقت نجوید و این حذف نشاندهندۀ ارادۀ او برای رسیدن به جواب است تا منازعات و مجادلات برخاسته از تعبیر خواب را خاتمه دهد» (همان).
برخی نیز برای اسلوب حذف در فواصل علل معناشناختی را کشف میکنند و برای کشف علت حذف در فواصل به ارتباط میان بافت و سیاق معنایی توجه میکنند و نظریۀ قبض و بسط کلام در آیه را ارائه میدهند. از دیدگاه آنها، برخی از صحنهها و تصاویر اقتضای بیان و بعضی از فضاهای حاکم بر سوره اقتضای حذف دارند؛ بنابراین، با توجه به بافت و سیاق آیه، حال و مقام مضمون آیه، بیان و حذف رخ میدهند (جیوسی، 1426ق، صص316-317).
قرآنپژوهی دیگر وجوه معناشناختی حذف در فواصل را کشف میکند و معتقد است در اسلوب قرآنی، مقصود اولی است و الفاظ با آهنگ زیبای خود تابع معنا هستند و این سیاق معنا است که ایجاب میکند کدام واژه به کار رود و ریتم موسیقی چگونه باشد (خلیفه، 1426ق، ج9، ص11). وی به پیروی از جریان فکری عایشه بنت شاطی و به منظور تقویت این جریان، وجوه نقضی دیگری را برای طرفداران دیدگاه زیباشناسانه بیان و در دیدگاه آنان مناقشه میکند؛ از جمله به آیات 43 الی 45 سورۀ «ق» استشهاد میکند مبنی بر اینکه در فاصلۀ آیۀ 45 «فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخَافُ وَعِیدِ» رویّ پایانی با حرف «د» پایان یافته است و با فواصل قبلی خود هیچگونه تناسبی ندارد (همان، صص80-81). در ادامه، وی با اشاره به اینکه کلمۀ «الْمُهْتَدِ» (اسراء: 97) در غیرفاصله حذف شده است، مینویسد: «اگر همین کلمه در فاصله قرار میگرفت، بهیقین (طرفداران جنبههای هنری و زیباشناختی) میگفتند این حذف به منظور رعایت فواصل و موسیقی آیات رخ داده است» (همان، صص81-82).
ادیب معاصر، فاضل صالح سامرائی، نیز بیشتر به وجوه معنایی حذف در فواصل توجه میکند و برای بیان این وجوه، نگاهی دقیق به فضای کلی سوره دارد و با رویکردی ساختاری و آماری به سوره، دلایلی را بیان میکند. برای مثال، برای عبارت «لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ» (غافر: 15) میگوید: «از جملۀ ظواهر تعبیری در قرآن کریم این است که زمانی که واقعهای به طور ناقص انجام شود، به همان میزان از حروفش کاسته میشود و در واژۀ «التَّلَاقِ» از آنجا که ملاقات در روز قیامت از نظر طول تبادل سخن همانند ملاقات در دنیا نیست، این حذف رخ داده است که البته باعث رعایت فواصل نیز میشود» (سامرائی، 1432ق، ج1، صص247-248). سامرائی وجه فاصله را به عنوان دلیل ثانویه بیان میکند.
نمونهای دیگر از توسعۀ دیدگاه معناشناختی را میتوان در آثار عبدالعظیم مطعنی مشاهده کرد. وی صرف فاصله را برای علت حذفهای رخداده کافی نمیداند؛ اما علت فاصله را از اختصار کاملتر میداند (مطعنی، 1413ق، ج2، صص58-60) و در آثار خود بیشتر به وجوه معناشناختی توجه و آنها را تقویت میکند. وی در کتاب لطائف وأسرار خصوصیات الرسم العثمانی للمصحف الشریف، به وجوه معنایی حذف «یاء» در فواصل اشاره میکند (همان، بیتا، ج2، صص40-81). برای مثال، حذف «یاء» در «ٱلکَبِیرُ ٱلمُتَعَالِ» (رعد: 9) را اینگونه بیان میکند که ممکن است مراد از حذف «یاء» این باشد که تمام غیب از خداوند است و هیچ کس در آن شریک نیست یا ممکن است دلیل حذف این باشد که این تعالی کاملاً آشکار نیست و هیچ کس جز خداوند بر آن احاطه ندارد. غرض سوم تحقق تناسق صوتی است (همان، ج2، ص76).
میتوان نتیجه گرفت هیچ کدام از مفسران و قرآنپژوهان مخالف ارزش هماهنگی لفظی و موسیقی برخاسته از رعایت فواصل نیستند. در علم بلاغت، دلالتهای معنایی و جنبههای لفظی و زیباشناختی این دانش را معنا میکنند و نمیتوان آنها را از بلاغت و از همدیگر تفکیک کرد (عطیه، 1416ق، ص39). آنچه از دیدگاه بنت شاطی در فواصل میانی نادیده انگاشته شده است، تأثیر این فواصل در موسیقی و ضرب آهنگ آیات (خرقانی، 1390ش، ص127) و نادیده گرفتن دیگر صناعات بلاغی مانند جناس است (پاشازانوس و دیگران، 1394ش، ص34). بنت شاطی و خلیفه دربارۀ فواصل منفرد نیز زیبایی حاصل از تغییر رویّ پایانی کلمات را نادیده میانگارند و هیچگونه تناسبی میان آنها برقرار نمیکنند. در پاسخ باید گفت در برخی از آیات عنصر انسجامی فاصله وجود ندارد و قرابتی که حرف پایانی اینگونه آیات با حروف پایانی آیات قبل و بعد از خود دارد، به نوعی به حفظ ارتباط میان آیات منجر شده است؛ بنا بر این تفاصیل، به سبب حفظ انسجام آوایی در سراسر متن سوره، بیشتر فواصل منفرد به گونهای آمدهاند که هرچند با آیات قبل و بعد از خود همسجع نیستند؛ به سبب شباهت و اشتراک آوایی که با آنها دارند، خالی از انسجام آوایی نیستند و نقشی برجسته در یکپارچهسازی متن سوره دارند (کردزعفرانلوکامبوزیا و شهرکی، 1394ش، صص74-86؛ پاشازانوس و فولادی، 1395ش، صص81-82). از اشکالهای دیگر این دیدگاه که گاه شاهد بیان این اشکال توسط طرفداران این دیدگاه همچون ابوحسان هستیم، افتادن در ورطۀ تکلف برای کشف معانی است. در ادامۀ اشکالِ أبوحسان باید گفت اسلوب حذف در فواصل قرآنی باید کاملاً روشمند و در چارچوب اصول و قواعد موجود در زبان ادبی قرآن فهم و تفسیر شود؛ از این رو، فهم این زبان خارج از قواعد زبان ادبی مصداق تفسیر به رأی است که باید بهشدت از آن اجتناب کرد. برداشتهایی که گروههای مختلف، به دلیل ناآشنایی با زبان ادبی قرآن و قواعد حاکم بر آن داشتهاند، بسیار زیاد هستند. در این میان، برخی به دلیل ناآشنایی با زبان ادبی قرآن و ویژگیهای آن، قواعد تفهیم و تفاهم موجود در زبان را نادیده انگاشتهاند و هر گونه فهمی را صحیح دانستهاند؛ درحالی که این دیدگاه کاملاً مردود است و تهدیدی بزرگ علیه آموزههای قرآنی است. همۀ این برداشتها ناشی از ناآشنایی با زبان ادبی قرآن و اقتضائات آن است (حسومی، 1392ش، ص8). در دوران معاصر، بنت شاطی را میتوان از جریانسازان این دیدگاه قلمداد کرد و مفسران بعد از وی نیز بیشترین استناد و ارجاع را به آثار ایشان در رابطه با مباحث بیانی قرآن و بیان توجیهات معنایی داشتهاند.
از میان دو دیدگاه پیشین در باب اسلوب حذف در فواصل قرآنی، یکی اصالت را به لفظ میداد و دیگری به معنا. میتوان دیدگاهی دیگر را نیز بیان کرد که تفسیر معناشناسانه و زیباشناسانه را درهمآمیخته و همپای هم میداند. در مجموع، بسیاری از معاصران تأکید میکنند قرآن کریم در آنِ واحد، هم حق لفظ را ادا میکند و هم حق معنا را و هیچ کدام را بهتنهایی در نظر نمیگیرد.
فخررازی از جملۀ مفسرانی است که در تفسیر اسلوب حذف در فواصل، هر دو جنبۀ زیباشناسانه و معناشناسانه را در نظر میگیرد و به آن اشاره میکند. ایشان برای حذف «کاف» در آیۀ «مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى» (ضحی: 3)، دو وجه را بیان میکند: الف) حذف کاف به دلیل اکتفاء به «کاف» در عبارت «وَدَّعَکَ» و همچنین، به این دلیل که رئوس آیات با حرف «یاء» ختم شدهاند؛ در نتیجه، اتفاق فواصل واجب و «کاف» حذف میشود. ب) حذف کاف دارای فائدۀ اطلاق است و موجب توسعۀ گسترۀ معنایی آیه میشود (فخررازی، 1420ق، ج31، ص192).
بعضی نیز ضمن بیان وجوه زیباشناختی همچون رعایت فاصله، در تفسیر خود وجوه معنوی را نیز بیان میکنند. برای نمونه، علت حذف ضمیر کاف در عبارتهای «فَآوَى»، «فَهَدَى» و «فَأَغْنَى» (ضحی: 6-8) را اینگونه بیان میکنند: «نعمتهایی که در این آیات بیان شدهاند نعمتهایی مادی هستند و علت حذف ضمیر «کاف» نیز عدم سنگینی منت بر دوش نبی اکرم (ص) است؛ اما در آیات 1 الی 4 سورۀ انشراح «کاف» بیان شده است؛ زیرا تمام نعمتهای بیانشده معنوی هستند و خداوند این نعمتها را مختص پیامبر (ص) قرار داده است» (شنقیطی، 1427ق، ص163).
محمد طبق به تمام آرای نحویان کوفی و بصری توجه و به نقل از ادیبانی همچون خلیل، سیبویه و زمخشری، به قواعد ادبی اشاره میکند و بعد از بیان قواعد مألوف بلاغت عربی، اغراض ویژه، یعنی علل معناشناختی حذف «یاء»، را بیان میکند (طبق، 1413ق، صص211-218). آنچه وی به عنوان سرّ ادبی حذف در فواصل بیان میکند، مقولۀ تخفیف در کلام عرب است (همان، صص211-212) و آنچه به عنوان علت اصلی حذف از نظر معنایی مطرح میکند، تأثیر ملکوتی و روحانی بودن معانی در حذف است (همان، صص216-218)؛ یعنی از آنجا که مخاطب قرآن درکی ناقص نسبت به آن مفهوم دارد و نمیتواند به صورت محسوس به تمام جوانب آن آگاه باشد، از لفظ نیز کاسته میشود. برای مثال، وی علت حذف در عبارتهایی همچون «یَوْمَ التَّلَاقِ» (غافر: 15) و «یَوْمَ التَّنَادِ» (غافر: 32) را این میداند که این مفاهیم ملکوتی و اخروی هستند و امکان ادراک کامل این معانی در دنیا وجود ندارد؛ بنابراین، از لفظ نیز کاسته شده است (همان، ص217).
یکی دیگر از صاحبنظران وجوه لفظی و معنایی را در کنار یکدیگر بیان میکند و برای هر سیاقی که حذف در آن رخ میدهد، قائل به بلاغتی منحصربهفرد است. از دیدگاه وی، در حذفهای رخداده در فواصل قرآنی، موسیقی همراه با ایجاز محقق میشود (خضر، 1420ق، ص176). وی برای کشف علل معناشناختی حذف مفعول، مؤلفههای معنایی مواسات و تخفیف، افادۀ عمومیت و تنزیل فعل متعدی به منزلۀ لازم را مطرح میکند. به عقیدۀ او، تمام آیاتی که در فواصل آنها حذف مفعولبه رخ داده است را میتوان ذیل یکی از این سه مؤلفه معنا کرد (همان، صص130-132). برای مثال، در عبارت «فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (بقره: 121)، علت معنایی حذف معمول اسم فاعل را اینگونه بیان میکند که خسارت دارای انواعی متعدد است و میتوان خسارت به نفس، جایگاه اخروی، فرزندان و ... را از مصادیق این خسارت قلمداد کرد؛ بنابراین، ذهن برای تصور محذوف آزاد گذاشته شده است تا هر گونه خسارتی را متصور شود و همراه با این علت معنوی، رعایت موسیقی فاصله نیز محقق شده است؛ درحالی که اگر مفعولبه بیان میشد، تمام جوانب ممکن به یک جنبه و یک تصور مشخص محدود میشدند (همان، ص176). او حذف حرف، مانند حذف حرف «یاء» متکلم، را صرف رعایت فاصله و موسیقی فواصل بیان میکند و وجه معنایی برای آن بیان نمیکند (همان، صص176-177).
عدهای دیگر، بعد از بیان دیدگاه مفسران و قرآنپژوهانی همچون فخررازی، بقاعی، سامرائی و عایشه بنت شاطی، اینگونه نتیجه گیری میکنند که برای کشف اغراض حذف در فواصل، نمیتوان فقط به بیان یک غرض یا یک بعد ساختاری مانند دیدگاه معنوی، دیدگاه لفظی، مقتضای حال و سیاق و ... اکتفا کرد، بلکه تمام این وجوه را میتوان در موازات یکدیگر اثرگذار دانست؛ به این معنا که در یک گونۀ فراهنجاری رخداده در فواصل، مانند اسلوب حذف، میتوان تمام وجوه ممکن مانند معنا، سیاق، موسیقی، خواتم آیات، فضای سوره، امور بیانی، امور تعبیری و هنری را در نظر گرفت و همۀ آنها را مورد تتبع و تدقیق قرار داد (عیسی و سلیمان، 2019م، صص226-233).
این دیدگاه بعدها طرفدارانی زیاد پیدا کرد و در منابع بسیاری آمد (عطیه، 1416ق، صص294-297؛ محجوب، 1417ق، صص99-102؛ عوده، 1424ق، صص65-66؛ عبدالحمید، 1428ق، صص308-309؛ خلوف، 1430ق، صص189-190؛ لاشین، 1435ق، صص27-28؛ نصار، 1999م، صص15-19؛ نجاریان، 1385ش، صص605-608؛ شهبازی و شهبازی، 1392ش، صص65-66).
به عقیدۀ نگارندگان، هماهنگی فواصل و تفاسیر زیباشناسانه ممکن است به یک میزان برای ژرفکاوی در اسلوب حذف در فواصل مهم باشند و ترجیح دادن آنها بر یکدیگر، آنگونه که برخی از قرآنپژوهان معاصر بیان کردهاند، نمیتواند درست باشد؛ بنابراین، نقش زیباییهای لفظی و نکات معنایی به یک میزان در این اسلوب چشمگیر و جالب توجه است؛ اما باید این نکته را نیز در نظر گرفت که نباید در توجیه جنبههای لفظی و معنایی دچار تکلیف شد، بلکه هر کدام از این تفاسیر مانند هماهنگسازی فواصل ممکن است در مقام بیان ادله کفایت کند.
امروزه، نشانههای آوایی در حوزۀ زبانشناسی و به ویژه در حوزۀ شعر و متون ادبی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان قرار گرفتهاند. قرآن کریم به عنوان نمایندۀ کلام الهی از تمام ظرفیتهای مؤثر زبان در انتقال پیام خود بهره گرفته و با در نظر گرفتن معانی، توجه ویژه در انتخاب واژگان و آرای آنها داشته و این امر باعث فصاحت و بلاغت هرچه بیشتر آن شده است.
از شگفتیهای نظم و زیباییهای سبک نوین قرآن آن است که آوای حروف واژگان آن با معانی که در جان مخاطب جای میدهد، همساز است؛ گویا لفظ و معنا در رساندن مقصود بر هم پیشی میجویند و یکی بر گوش و دیگری بر دل فرود میآید.
در قرآن، تصویری که از آواها به دست میآید، نشانۀ آن است که این معانی از طریق قرائن و قواعد ادبیات عرب، نشانههای زبانشناختی، قواعد آواشناسی و مبانی علم موسیقی به دست میآیند (سیوطی، 1421ق، ج1، ص317)؛ بنابراین، ایجاد تصویرسازی ذهنی برای مخاطب از فضای کلام و حالتهای گوینده از دیگر دستاوردهای نشانهشناسی آوایی است.
سید قطب احتمالاً نخستین کسی است که قرآن را از جنبههای هنری و زیباشناسی تجسمی بررسی کرده است (ضیایی و ماهروزاده، 1400ش، ص60). به اعتقاد او، قرآن کریم در بیان اغراض گوناگون در بهترین وجه از قاعدۀ تصویر بهره برده است؛ گویا این قاعدۀ عام و فراگیر ابزاری مؤثر در بیان قرآن است (همان، ص59). وی در کتاب التصویر الفنی فی القرآن، ذیل فصلی با عنوان «التناسق الفنی»، به اسلوب حذف در فواصل آیات قرآن اشاره میکند (سید قطب، 1415ق، ص87). از تحلیلها و تفسیرهای او دربارۀ اسلوب حذف در فواصل آیات چنین به دست میآید که تصویر هنری عنصری اساسی از عناصر بیان است. وی آیات حاوی اسلوب حذف در فواصل را با نگاه زیباشناسانه تحلیل و بررسی میکند که دلیل این امر به روحیۀ ادبی و ذوقی ایشان برمیگردد. برای نمونه، وی به حذف «یاء» در عبارتهای «یَسْقِین»، «یَهْدِین» و «یُحْیِین» در فواصل آیات 78 الی 81 سورۀ شعراء اشاره میکند و علت حذف را هماهنگی با فواصل قبلی و خوشآهنگتر شدن آیات تلقی میکند (همان، ص105).
طالقانی از مبانی زبانشناسی و ریشهشناسی نوین در روش تفسیر بیانی الهام گرفته و برای فهم آیات از آنها بهره گرفته است؛ بنابراین، وی در توجیه و بیان علل حذف در فواصل آیات، نظریهها و دیدگاههایی بدیع را ارائه کرده است. برای نمونه، در افعالی مانند «أَکْرَمَنِ» و «أَهَانَنِ» (فجر: 15-16)، علت حذف «یاء» را انسجام فواصل یا نمایاندن حالت خضوع متکلم بیان میکند که در حال وصل یا ابراز شخصیت این یاءات آشکار میشود (طالقانی، 1362ش، ج4، ص82). از مثال یادشده مشخص است از دیدگاه طالقانی، بین موسیقی و معنا پیوندی عمیق برقرار است.
برخی نیز به بیان وجوه آواشناسی در حذف در فواصل اشاره میکنند و میگویند: «حذف گاه موجب اختتام آیات به رویّ نون میشود که دارای صفت غنه است و این صفت موجب ترنم میشود» (علی الصغیر، 1420ق، ص154).
زبانشناسی دیگر اهمیتی بسیار زیاد به رعایت موسیقی فواصل میدهد و در همین رابطه، دیدگاه قاریان و نحویان را نقد و ارزیابی میکند. وی دربارۀ ابقای «یاء» در اسم منقوص منون اشکال میکند و حذف «یاء» اسم منقوص در فواصل را نیکو میشمارد. أنیس برای حالتهای اعرابی اسم منقوص در فواصل هیچ تفاوتی قائل نمیشود و آنچه برای او بیشتر اهمیت دارد مراعات و تشاکل موسیقی فواصل است (أنیس، 1966م، ص217). برای مثال، وی حذف «یاء» در کلمۀ «التَّرَاقِیَ» (قیامت: 26) را با وجود اینکه در محل نصب قرار دارد، واجب میداند؛ زیرا معتقد است وقف بر روی حرف «قاف» در فواصل این آیات موجب آرامش نفوس و آشکار شدن موسیقی میشود و تحقق حکمت فنی و ادبی را جز با حذف «یاء» و مراعات موسیقی فواصل ممکن نمیداند (همان، ص218).
در مجموع، میتوان گفت بیشتر اندیشمندانی که با نگاه آواشناسانه به اسلوب حذف در فواصل قرآنی نگریستهاند، صرفاً به موسیقی، هارمونی و ترنم حاصلشده از واج پایانی آیات توجه کردهاند و دیگر مباحث نشانهشناختی را نادیده گرفتهاند. رویکرد معناشناسی آوایی (فونوسمانتیک) از جملۀ مباحث زبانشناسی است که در آن، متغیرهای فونتیک، هجایی و آوایی با متغیرهای سمانتیک و معنایی همراه و همپا هستند و از آن با عنوان موسیقی باطنی و نغمۀ درونی نیز یاد میکنند و مانند آینهای است که معنا در آن تجلی مییابد (فراستخواه، 1376ش، ص165). باید توجه داشت این رویکرد برای مطالعۀ علت حذف در فواصل قرآنی کاملتر از مطالعههایی است که صرفاً این اسلوب را در سطح فونولوجی و فونوتیک بررسی میکنند. روش آوامعنایی، علاوه بر کشف زیباییهای آوایی، میتواند به کشف لایههای معنایی نیز کمک کند. برخی از اندیشمندان، همچون أنیس، در نگاه آواشناختی دچار تکلف شدهاند و بدون در نظر گرفتن وجوه لفظی و معنوی حذف در فواصل، مقاطع موجود در فواصل را برنتابیدهاند و سعی در یکسانسازی هارمونی و آوایی فواصل داشتهاند. در پاسخ اشکال وی به قاریان و نحویان باید گفت از آنجا که قرآن به فصیحترین اسلوبهای کلام عربی نازل شده است، فواصل آیات نیز در ازای ورود سجع در کلام هستند؛ اما همیشه فواصل به یک سبک نیامدهاند؛ زیرا انشای متن مسجوع به یک رویّ پسندیده نیست و باعث اضطرار و رفتن به سوی تکلف و ایجاد خستگی میشود (نصار، 1999م، ص184)؛ به همین دلیل، تغییر و تنوع فواصل را بر مدار سوره و درون برخی از سورهها میبینیم. برخی از مفسران و قرآنپژوهان نیز دلیل این تغییر و تنوع را عنایت ویژه و بیشتر به آیهای میدانند که رَویّ آن تغییر کرده است (همان، ص185). برخی نیز معتقد هستند این تنوع برای اتمام معانی است که سیاق آیات اقتضای آن را دارد و نه اتمام سجع؛ زیرا غرض اصلی از فواصل سجع نیست (مرسی، 1420ق، صص59-60). بعضی نیز تغییر فاصله را نشانهای برای تغییرات موضوعی قلمداد کردهاند و آن را «تصویر اللوحة القرآنیة» نام نهادهاند (خضر، 1420ق، صص152-153). این نظریه اهمیت اسلوب حذف و مراعات فواصل متماثل و متقارب را بیش از پیش روشن میکند. پس، در کنار هم آمدن فواصل در قرآن تکلف نیست و به همین دلیل، بعضی از آیات قرآن به صورت متماثل و برخی به صورت غیرمتماثل آمدهاند. بنا بر آنچه گفته شد، دلایل تغییر و تنوع در فواصل عبارتاند از:
الف) رفع خستگی قاری و مستمع و ایجاد نشاط در آنها،
ب) جلوگیری از اضطرار در سجع و تکلف در رویّ متماثل یا متقارب،
پ) توجه و عنایت بیشتر به آیۀ دارای رویّ متفاوت (مقطع) و
ت) تنوع به دلیل شرایط معنایی آیه و سیاق آن (لوح قرآنی).
قرآن به عنوان سخن خداوند ظرفیت قبول چندین احتمال را در یک مورد مشخص دارد؛ بنابراین، بیشتر ادلۀ بیانشده توسط مفسران، ادیبان و قرآنپژوهان ممکن است پذیرفته شوند. وجوه ادبی، اختصار، تناسب و زیبایی لفظ و ایجاد توازن در فواصل، جلوگیری از خستگی و دلزدگی ناشی از اطناب در کلام، مقتضای حال، سیاق سخن، جو سوره، آهنگ کلام (آوا و معنای آوا)، بافت موقعیتی، الواح قرآنی، مشخصههای واجی مشترک، حفظ وحدت فقرات و یکپارچگی آنها، برجستهسازی و دیگر وجوه صرفی، نحوی و بلاغی بیانشده توسط قرآنپژوهان، ممکن است برای کشف لایههای معنایی و بیانی آیاتی استفاده شوند که در فواصل آنها حذف رخ داده، است. به بیان دیگر، مؤلفههای مختلف که در خدمت این اسلوب زیبا درآمدهاند، در کنار دیگر ظرفیتهای زبانی ویژۀ قرآن، خواننده را وادار میکنند تا از طریق توجه به نقش عناصر نظمآفرین و با تأمل در آنها، ضمن کشف مقاصد زیباشناختی این فراهنجاریها، ارتباطی بیشتر با متن برقرار کند که نتیجۀ آن درک عمیقتر پیام این کتاب مقدس است.
در هر دوره، ابزار و وسایلی در دست دانشمندان و پژوهشگران مطالعههای قرآن وجود داشتهاند که با استفاده از آنها، فضاهایی جدید کشف و استخراج میشدند. در دورۀ معاصر، روشهای نقد ادبی، زبانشناسی، نشانهشناسی و معناشناسی، ابزارهای جدید و متفاوت با کاربریهای نو در اکتشاف گوهرهای دریای بیکران قرآن، فراروی افراد قرار گرفتهاند.
پیگیری نشانههای زبانی در قالب علم معناشناسی در رسیدن به معنا بسیار ضروری است. مطالعۀ این نشانهها در آیاتی که در فواصل آنها حذف رخ داده است، دریچهای نو به سوی پیامها و آموزههای نهفتۀ متن گشوده و افزون بر آن، برجستگیها و شاهکارهای ادبی این اسلوب را به نمایش میگذارد (سلیمی و ساداتی سرخکلایی، 1398ش، صص33-36)؛ بنابراین، در نشانهشناسی فواصل آیات، با بررسی نشانههای زبانی در آیاتی که در فواصل آنها حذف رخ داده است، میتوان به کشف شبکههای معنایی نهفته با توجه به بافت موقعیتی کلام دست یافت که این امر دریچهای جدید را به سوی اعجاز فواصل قرآنی میگشاید.
حاصل پیگیری نشانههای زبانی در قرآن کریم و به ویژه فواصل آن دستیابی به برخی از معانی ضمنی و جلوهگری هرچه بیشتر اعجاز بیانی آن و ترغیب خواننده به هرچه بیشتر مأنوس شدن با این آیات الهی است. توجه به ساختارهای زبانی سبب توجه بیشتر و دقیقتر به مفاهیم نورانی قرآن میشود و نکاتی را بیان میکند که حتی مفسران بزرگ به آنها اشاره نکردهاند و همچون گنجهایی پنهان در بطن آیات جای گرفتهاند که با پدیدار شدن گوشهای از این دُر و گوهر الهی، اعجاز کلام الهی بیشتر نمایان میشود. با توجه به این موضوع، اهمیت بررسی علوم نشانهشناسی و معناشناسی مشخص میشود.
دیدگاه اندیشمندان در رابطه با اسلوب حذف در فواصل قرآنی و نوع نگرش و برداشتی که از علل حذف در فواصل داشتهاند، به پنج دسته تقسیم میشود: 1- رویکرد ادبی، 2- رویکرد زیباشناسانه، 3- دیدگاه معناشاسانه، 4- همپایه بودن معنا و زیبایی لفظ و 5- مطالعات آواشناسانه.
تمام دیدگاههای پنجگانه که توسط اندیشمندان بیان شدهاند ممکن است به یک میزان برای ژرفکاوی در اسلوب حذف در فواصل مهم باشند و ترجیح دادن آنها بر یکدیگر نمیتواند درست باشد؛ بنابراین، تمام دلایل و رویکردهای استفادهشده توسط آنها به یک میزان در این اسلوب چشمگیر و جالب توجه هستند.
در موازات تمام ادلۀ بیانشده توسط قرآنپژوهان، باید توجه داشت عدم توجه به ساختارهای مختلف حذف در فواصل قرآنی با رویکرد معناشناسی و بیتوجهی نسبت به این گسترۀ معنایی، خواننده را از کشف تمامی اهداف معنایی متن بازخواهد داشت؛ زیرا تکمیل معنای کلام با واکاوی تمامی ساختارهای متن انجام میشود. چنین توجه موشکافانهای در فواصل آیات به عنوان یکی از نشانههای دارای معنا در قرآن کریم موضوعی است که در پژوهشهای معاصر چندان به آن توجه نشده است و اگر هم پژوهشی در رابطه با آن وجود داشته است، بیشتر به یک بُعد از ساختار زبانی آن توجه کرده است یا بیشتر جنبۀ زیباییشناختی داشته است و به بار معنایی آن که به زوایایی از اعجاز ادبی قرآن اشاره دارد، چندان توجه نکرده است؛ بنابراین، توجه به چنین موضوعهایی در معناشناسی قرآن کریم یک ضرورت است.
The Holy Quran
Ibn Jawzi, Abdulrahman ibn Ali. (1422 AH). Zad al-Masir fi Ilm al-Tafsir. Beirut: Dar al-Kitab al-Arabi.
Ibn Khaldun, Abdulrahman ibn Muhammad. (1404 AH). Tarikh Ibn Khaldun. Beirut: Dar al-Fikr.
Ibn Adel, Umar ibn Ali. (1419 AH). Al-Lubab fi Ulum al-Kitab. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyyah.
Ibn Ashur, Muhammad ibn Tahir. (1420 AH). Al-Tahrir wa al-Tanwir. Beirut: Arab History Foundation.
Ibn Atiyah, Abdulhaq ibn Ghalib. (1422 AH). Al-Muharrar al-Wajiz fi Tafsir al-Kitab al-Aziz. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyyah.
Ibn Manzur, Abu al-Fadl Jamal al-Din Muhammad ibn Mukarram. (1414 AH). Lisan al-Arab. Beirut: Dar Sadir.
Ibn Hisham, Abdullah ibn Yusuf. (n.d.). Awadih al-Masalik ila Alfiyyat Ibn Malik. Beirut: Al-Maktabah al-Misriyyah.
Abu Zayd, Ahmed. (1992 AD). Al-Tanasub al-Bayani fi al-Quran: Dirasah fi al-Nazm al-Ma'nawi wa al-Sawti. Rabat: Al-Jadidah Press, Casablanca.
Abu al-Futuh Razi, Husayn ibn Ali. (1408 AH). Rawd al-Jinan wa Ruh al-Jinan fi Tafsir al-Quran. Mashhad: Islamic Research Foundation.
Abu Hassan, Jamal Mahmoud. (1431 AH). Al-Dalalat al-Ma'nawiyyah li Fawasil al-Ayat al-Quraniyyah. Amman: Dar al-Fath for Studies and Publishing.
Abu Zahra, Muhammad. (1418 AH). Al-Mu'jizah al-Kubra al-Quran. Cairo: Dar al-Fikr al-Arabi.
Abu Shadi, Mustafa Abd al-Salam. (n.d.). Al-Hadhf al-Balighi fi al-Quran al-Karim. Cairo: Maktabat al-Quran.
Abu Ali al-Farisi, Hasan ibn Muhammad. (1413 AH). Al-Hujjah li al-Qurra' al-Sab'ah. Beirut: Dar al-Ma'mun for Heritage.
Akhfash, Sa'id ibn Mas'ada. (1423 AH). Ma'ani al-Quran (edited by Huda Mahmoud Qara'ah). Cairo: Maktabat al-Khanji.
Estiri, Muhammad, & Tavakkoli Khaniki, Mohammad Javad. (1401 SH). The Historical Evolution of Exegetical Opinions on Deletion in Quranic Verses. Journal of Interpretation Critique, 3(5), 141-165.
Akhundi, Ali Asghar. (1395 SH). Comparative Study of Definitions of Quranic Pauses. Approximate Studies of Islamic Sects, 11(44), 96-81.
Akhundi, Ali Asghar. (1399 SH). Restructuring Views and Types of Verbal and Literary Deconstruction in Quranic Pauses. Literary and Quranic Researches, 8(31), 1-26.
Al-Hasani, Makki. (1437 AH). Omission of the Yaa of Possession and the Last Three Yaas. Damascus Arabic Language Academy Journal, 96(3), 777-781.
Al-Dani, Uthman ibn Said. (1414 AH). Al-Bayan fi 'Add Ayat al-Quran. Kuwait: Center for Manuscripts and Heritage.
Al-Alusi, Mahmoud ibn Abdullah. (1415 AH). Ruh al-Ma'ani (edited by Ali al-Bari Atiyah). Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyyah.
Anis, Ibrahim. (1966 AD). Min Asrar al-Lughah. Cairo: Anglo-Egyptian Bookstore.
Al-Baqillani, Qadi Abu Bakr Muhammad ibn Tayyib. (1421 AH). I'jaz al-Quran. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyyah.
Badawi, Ammar Tawfiq Ahmad. (1428 AH). Al-Fasilah al-Quraniyyah: Shape and Eloquence. Baka al-Gharbiyyah: Islamic Studies and Manuscripts Center.
Al-Biqa'i, Ibrahim ibn Umar. (1427 AH). Nazm al-Durar fi Tanasub al-Ayat wa al-Suwar. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyyah.
Belkacem, Daffa. (1430 AH). Examples of the Acoustic Miracle in the Holy Quran. College of Literature and Languages, 3(5), 32-66.
Bint Shati, Aisha. (1404 AH). The Miraculous Eloquence of the Quran and Issues of Ibn al-Azraq. Cairo: Dar al-Ma'arif.
Al-Baydawi, Abdullah ibn Umar. (1418 AH). Anwar al-Tanzil wa Asrar al-Ta'wil. Beirut: Dar Ihya al-Turath al-Arabi.
Pashazanous, Ahmad, Nazari, Alireza, & Fuladi, Maryam. (1394 SH). Analysis of Cohesive Elements in Quranic Phonetic Structure: Case Studies of Surahs Qamar, Rahman, and Waqi'ah. Journal of Quranic Interpretation and Language, 4(7), 25-42.
Pashazanous, Ahmad & Fuladi, Maryam. (1395 SH). Phonetic Analysis of Rhyme in the Holy Quran for Text Cohesion (Case Studies of Surahs Tur, Najm, Qamar, Rahman, and Waqi'ah). Literary and Quranic Research, 4(14), 51-79.
Taj, Abdulrahman. (1395 AH). Rhyme and the Balance of Pauses in the Holy Quran. Arabic Language Academy Journal, Cairo, 13(36), 20-39.
Al-Taftazani, Mas'ud ibn Umar. (n.d.). Kitab al-Mutawwal with the Commentary of Sayyid Mir Sharif. Qom: Dar al-Dawari.
Jiyusi, Abdullah Muhammad. (1426 AH). Quranic Expression and Psychological Significance. Damascus: Al-Ghawthani Center for Quranic Studies.
Hassan, Abbas. (1367 SH). Al-Nahw al-Wafi. Tehran: Nasir Khosrow.
Al-Hasnawi, Muhammad. (1406 AH). The Pauses in the Quran. Beirut: Dar al-Maktab al-Islami.
Hassumi, Valiullah. (1392 SH). Analyzing the Literary Language of the Quran with Emphasis on the Critique of Literary and Ordinary Language Separation Theory. Critique and View, 18(4), 2-32.
Al-Husseini, Jafar. (1387 SH). Rhetorical Styles in the Quran. Qom: Bustan-e Ketab.
Haqqi al-Burusawi, Ismail ibn Mustafa. (n.d.). Tafsir Ruh al-Bayan. Beirut: n.p.
Al-Humayri, Nashwan ibn Said. (1420 AH). Shams al-Ulum. Damascus: Dar al-Fikr.
Kharqani, Hasan. (1390 SH). Linguistic Anomalies in Quranic Pauses and their Aesthetic and Semantic Interpretations. Islamic Studies: Quranic and Hadith Sciences, 43(2), 109-136.
Kharqani, Hasan. (1392 SH). Aesthetics of the Quran from a Literary Perspective. Mashhad: Razavi University of Islamic Sciences.
Khidr, Al-Sayyid. (1420 AH). Pauses in Quranic Verses. Cairo: Maktabat al-Adab.
Al-Khatib al-Qazwini, Muhammad ibn Abd al-Rahman. (n.d.). Al-Idah fi Ulum al-Balagha. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyyah.
Al-Khafaji, Ahmad ibn Muhammad. (1417 AH). Commentary on Al-Baydawi's Tafsir. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyyah.
Khlouf, Mustafa Shahir. (1430 AH). Deletion in the Holy Quran and Its Impact on Meanings and Miracles. Amman: Dar al-Fikr.
Khalifa, Ahmad Abdul Majid Muhammad. (1426 AH). Quranic Verse Endings: Between Meaning Miracles and Musical Beauty. Cairo: Maktabat al-Adab.
Razi al-Din Astaraabadi, Muhammad ibn Hasan. (n.d.). Sharh Shafiyyat Ibn Hajib. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyya.
Rummani, Ali ibn Isa. (1429 AH). Al-Nukat fi I'jaz al-Qur'an. Cairo: Dar al-Ma'arif.
Zabidi, Murtada. (1414 AH). Taj al-Arus. Beirut: Dar al-Fikr.
Zajjaj, Ibrahim ibn Sari. (1408 AH). Ma'ani al-Qur'an wa I'rabuh (edited by Abd al-Jalil Abduh Shalabi). Beirut: Alam al-Kutub.
Zarkashi, Badr al-Din. (1410 AH). Al-Burhan fi 'Ulum al-Qur'an (researched by Muhammad Abu al-Fadl Ibrahim). Beirut: Dar al-Ma'arifah.
Samarrai, Fadhil Salih. (1432 AH). As'ilah Bayaniyyah fi al-Qur'an al-Karim. Beirut: Dar Ibn Kathir.
Sakkaki, Yusuf ibn Abi Bakr. (n.d.). Miftah al-Ulum. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyya.
Salimi, Sayyida Fatemeh, & Sadati Sarkhelai, Sayyida Khadijeh. (2019). A semiotic-semantic analysis of Quranic pauses in the context of metaphor and simile. Journal of Quranic Interpretations, 2(2), 28-54.
Sibawayh, Umar ibn Uthman. (1408 AH). Al-Kitab. Cairo: Maktabat al-Khanji.
Suyuti, Jalal al-Din. (1421 AH). Al-Itqan fi 'Ulum al-Qur'an. Beirut: Dar al-Kutub al-Arabi.
Shanqiti, Muhammad Amin. (1427 AH). Adwa' al-Bayan fi Idah al-Qur'an bil-Qur'an. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyya.
Shahbazi, Mahmoud, & Shahbazi, Asghar. (2013). Aesthetic functions of conciseness in the Holy Qur'an. Quranic Linguistic Studies, 2(3), 55-68.
Siddiq Hasan Khan, Muhammad Siddiq. (1420 AH). Fath al-Bayan fi Maqasid al-Qur'an. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyya.
Safavi, Kourosh. (2011). From Linguistics to Literature. Tehran: Sooreh Mehr Publishing Company.
Ziaei, Khadijeh, & Mahrouzadeh, Taher. (2021). The application of Quranic imagery in Sayyid Qutb's studies. Quranic and Hadith Studies, 3(5), 59-83.
Talibpour, Dana. (2021). Foregrounding techniques in Surat al-Mu'minun. Quranic Linguistic Studies, 10(20), 185-208.
Taleqani, Mahmoud. (1983). A Ray of the Qur'an. Tehran: Sherkat Sahami Enteshar.
Taherkhani, Javad. (2004). Rhetoric and Quranic Pauses. Tehran: University of Tehran, Jihad Daneshgahi.
Tabarsi, Fadl ibn Hasan. (1993). Majma' al-Bayan. Tehran: Nasir Khusraw.
Tabari, Muhammad ibn Jarir. (1412 AH). Jami' al-Bayan fi Tafsir al-Qur'an. Beirut: Dar al-Ma'arifah.
Tabaq, Abd al-Jawad Muhammad. (1413 AH). A Rhetorical Study of Quranic Pauses. Beirut: Dar al-Arqam Publishing.
Tabil, Hasan. (n.d.). On the Rhetorical Miracle of the Qur'an. Mansoura: Maktabat al-Iman.
Tusi, Muhammad ibn Hasan. (n.d.). Al-Tibyan (edited by Ahmad Habib Qasir Amili). Najaf: Dar Ihya al-Turath.
Abdul-Tawwab, Salah al-Din. (1995). The Artistic Image in the Qur'an. Longman: Egyptian International Publishing Company.
Abd al-Hamid, Mustafa Shaaban. (1428 AH). The Appropriateness of the Qur'an. Alexandria: Modern University Library.
Atiyah, Mukhtar. (1416 AH). Conciseness in Arabic Speech and the Miracle of the Qur'an. Alexandria: University Knowledge Library.
Ali al-Saghir, Muhammad Hussein. (1420 AH). The Linguistic Sound in the Qur'an. Beirut: Dar al-Muwarrikh al-Arabi.
Inbaki, Ali Abdullah Hussein. (1432 AH). Linguistic Structure in Quranic Pauses. Amman: Dar Safa for Publishing and Distribution.
Uda, Raja bint Muhammad. (1424 AH). The Qur'anic Miracle and Its Impact on the Purposes of Revelation. Riyadh: Maktabat al-Ubaikan.
Isa, Gharbi, & Suleiman, Ibn Ali. (2019). Lexical Deviation in the Qur'anic Pause Between Observing the Pause and Contextual Meaning. Ansanah Journal for Research and Studies, 10(2), 225-237.
Fotouhi, Mahmoud. (2011). Stylistics: Theories, Approaches, and Methods. Tehran: Sokhan.
Fakhr al-Razi, Muhammad ibn Umar. (1420 AH). Al-Tafsir al-Kabir (Mafatih al-Ghayb). Beirut: Dar Ihya al-Turath al-Arabi.
Farra, Yahya ibn Ziyad. (1980). Ma'ani al-Qur'an. Cairo: General Egyptian Book Organization.
Farasatkhah, Maqsoud. (1997). The Language of the Qur'an. Tehran: Scientific and Cultural Publications.
Qattan, Mana. (1421 AH). Studies in Quranic Sciences. Beirut: Al-Risala Institution.
Sayyid Qutb, Ibrahim. (1415 AH). The Artistic Depiction in the Qur'an. Beirut: Dar al-Shuruq.
Kurdzafranlo-Kambozia, Alieh, & Shahverdi Shahraki, Fatemeh. (2015). Identifying Natural Consonant Classes with Respect to Quranic Rhyme. Linguistic Science, 3(5), 73-88.
Karahroodi, Ehsan Rasooli, Anari Bezechlouei, Ibrahim, Sajjadi, Sayyid Abulfazl, & Omidali, Ahmad. (2019). Deviation and Foregrounding in Surat Taha. Journal of Arabic Literature Criticism, 12(19), 151-178.
Lashyn, Abd al-Fattah. (1435 AH). Secrets of Expression in the Qur'an. Cairo: Dar al-Fikr al-Arabi.
Mahjoub, Hassan Muhammad. (1417 AH). The Relevance of Quranic Pauses and Their Relationship to the Verses. Imam Muhammad bin Saud Islamic University, 9(18), 71-124.
Muhammad, Ahmed Saad. (n.d.). Rhetorical Analysis of Quranic Readings. Cairo: Maktabat al-Adab.
Mokhtari, Qasim, & Shangi, Gholamreza. (2016). Applying Quranic Aesthetic Elements with the Theory of Syntactic Deviation: A Study on Surat al-Kahf. Literary-Scientific Research, 4(13), 60-88.
Mursi, Kamal al-Din Abd al-Ghani. (1420 AH). Quranic Verses and Rhymes. Alexandria: Modern University Library.
Muta’ini, Abd al-Azim Ibrahim Muhammad. (1413 AH). Characteristics of Quranic Expression and Its Rhetorical Features. Cairo: Wahb Library.
Muta’ini, Abd al-Azim Ibrahim Muhammad. (n.d.). Secrets of the Ottoman Script of the Quran. No location: No publisher.
Moghiasi, Hasan, & Faraji, Motahhareh. (2016). The Appropriateness of Structure to Content in Surat al-Lail. Quranic Linguistic Studies, 5(10), 81-104.
Makki, Ibn Aqilah. (1427 AH). Al-Ziyada wal-Ihsan fi 'Ulum al-Qur'an. Sharjah: Center for Research and Studies.
Midani, Abd al-Rahman Hasan Hanbakeh. (1982). The Ascents of Thought and Fine Contemplation. Damascus: Dar al-Qalam.
Najarian, Majid. (2006). Phonetic Semantics in the Qur'an. Najaf: Ahl al-Bayt.
Nuhas, Ahmad ibn Muhammad. (1421 AH). I'rab al-Qur'an. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyya.
Nassar, Hussein. (1999). Al-Fawasil. Cairo: Maktabat Misr.
Yasouf, Ahmad. (2009). The Aesthetics of Quranic Vocabulary. Tehran: Sokhan.
Yasouf, Ahmad. (1427 AH). Artistic Studies in the Noble Qur'an. Damascus: Dar al-Maktabi.
Yafi, Naeem. (1404 AH). The Rules of Rhythm Formation in Music. Arab Heritage, 6(15-16), 132-153.
Yafi, Naeem. (1407 AH). Return to the Music of the Qur'an. Arab Heritage, 8(25-26), 57-71.