Document Type : Research Article
Authors
1 Assistant Professor, Department of Arabic Language and Literature, Faculty of Theology and Islamic Studies,Shahid Chamran University of Ahvaz, Ahvaz, Iran
2 PhD student of Arabic language and literature, Department of Arabic Language and Literature, Shahid Chamran University of Ahvaz, Ahvaz, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
Article Title [Persian]
Authors [Persian]
یکی از نظریههای جدید زبانشناسی که به کمک آن میتوان به تحلیل انواع متون پرداخت، دستور نقشگرای هلیدی است. کاربست این الگو در بررسی سورههای قرآنی میتواند مخاطب را با دلالتهای جدید و معانی ضمنی و نهفته موجود در آیات قرآنی آشنا کند. بدین منظور، پژوهش پیشرو با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی و در چهارچوب دستور نقشگرای نظاممند هلیدی، به بررسی، ارزیابی و تحلیل انواع فرایندهای فعلی در سوره مریم خواهد پرداخت. مهمترین نتایج پژوهش بیانگر آن است که تنوع سبکی ناشی از بهکارگیری فرایندهای مختلف، سکون، رتابت و یکنواختی را از متن سوره دور کرده و سبب پویایی و تحرک آن شده است. فرایندهای مادی بیشترین بسامد را در متن سوره دارد و آن را از فضای انتزاعی و دورنگرایی دور کرده است. مهمترین کنشگر فرایندهای مادی، خداوند متعال است که حضور برجسته او در سوره، حاکی از اهمیت نام و یاد او و نیز اهمیت افعال و اعمالی دارد که انجام میدهد. بسامد بالای فرایندهای رابطهای از نوع وصفی، جنبه توصیفی متن را بالا برده است. فرایندهای کلامی نیز به اشکال مختلف در سوره مریم مورد استفاده قرار گرفته و عمل داستان را در جهت یا جهات مشخصی پیش برده است. خداوند متعال برای بیان تجریبات درونی شخصیتهای مورداستفاده در سوره، از فرایندهای ذهنی که بیانگر احساسات و عواطف و مکنونات آنهاست، استفاده معناداری کرده است.
Keywords [Persian]
بررسی سورهها و آیات قرآن کریم بر اساس نظریههای زبانشناسی جدید سبب میشود تا مخاطب از سطح معانی ظاهری آیات فراتر برود و به معانی ضمنی دست پیدا کند. منظور از بهکارگیری رویکردهای زبانشناسانه به متن قرآن جنبۀ تحلیلی و کاربردی زبان است که در تفسیر متن و توصیف ارتباط میان زبان و تفکر، زبان و سبک و زبان و ذهن نقشی مؤثر دارد؛ زیرا «بخشی وسیع از جنبۀ تحلیلی و کاربردی زبان و نقش تفسیری آن در نظریههای زبانشناسی تحقق یافته است» (اورندی، 1399ش، ص2). نظریۀ زبانشناسی نقشگرای هلیدی نیز زبان و ساختار آن را در راستای معنا و مفهوم متن بررسی میکند و سعی دارد نشان دهد چگونه بافت و معنا زبان ویژۀ یک متن را سامان میبخشد. این نظریه رابطۀ میان زبان، معنا، اجتماع و فرهنگ را در سه حوزۀ فرانقش اندیشگانی، بینافردی و متنی آشکار میکند. بررسی و تحلیل متون قرآنی از منظر هر یک از این حوزهها به تفسیری عینی و علمی از آنها منجر میشود. بر همین اساس، نگارندگان قصد دارند تا فرایندهای فعلی را که در حوزۀ فرانقش اندیشگانی قرار دارند، در سورۀ مریم بررسی و لایههای زیرین و ضمنی موجود در آیات آن را کشف کنند و برای پرسشهای زیر پاسخهایی مناسب بیایند:
تا کنون پژوهشهایی متعدد در رابطه با قرآن کریم و تحلیل زبانی آن بر اساس دستور نقشگرای هلیدی انجام شدهاند. برای نمونه، میتوان به پژوهشهای زیر اشاره کرد:
بنابراین، با بررسی پیشینۀ پژوهش مشخص میشود تا کنون، فرایندهای فعلی در سورۀ مریم بررسی و تحلیل نشدهاند و مقالۀ حاضر ضمن بهرهگیری از پژوهشهای پیشین، در نوع خود جدید به شمار میرود.
زبانشناسی نقشگرا رویکردی است که توسط هلیدی[1] در سال 1985 مطرح شده است. «نقشگرایی هلیدی در سنت نقشگرایی اروپایی، بهویژه مکتب لندن و نظریۀ نظام - ساخت فرث[2]، همچنین مکتب پراگ و آرای متسیوس[3] دربارۀ نمای نقشی جمله - ریشه دارد» (دبیرمقدم، 1386ش، ص43). هلیدی در تلاش بود تا با ارائۀ روشی نظاممند، ساختار زبان را در پرتو بافت موقعیت آشکار کند. این نظریه معنامحور است و ساختار زبان را تابعی از معنا میداند. بر این اساس، هر مقولۀ زبانی دارای دو ماهیت است: ماهیت صوری و ماهیت معنایی. ماهیت صوری در خدمت بازنمایی ماهیت معنایی است و با کاویدن آن میتوان به مفهوم یک متن یا گفتار پی برد. هلیدی نقشها و کارکردهای اساسی زبان را به سه دسته تقسیم میکند و باور دارد نقشهای مختلف زبان در سه فرانقش اندیشگانی، بینافردی و متنی متجلی میشوند. فرانقش اندیشگانی ذهنیت گوینده یا نویسنده را هنگام استفاده از زبان برای بیان تجربهها آشکار میکند. برای مثال، بسامدی زیاد استفاده از فرایندهای مادی ممکن است بر برونگرا بودن گوینده یا نویسنده دلالت کند؛ همچنانکه بسامدی زیاد استفاده از فرایندهای ذهنی ممکن است دال بر درونگرا بودن او باشد. فرانقش بینافردی بیانگر ارتباط افراد با یکدیگر هنگام استفاده از زبان است. این فرانقش تأثیرپذیری و تأثیرگذاری زبان افراد بر یکدیگر را آشکار میکند (مشکوهالدینی، 1395ش، ص۱25). فرانقش متنی گوینده را قادر میسازد تا آنچـه را میخواهد بگوید و به گونهای منسجم و سازمانیافته در قالب بند ارائـه دهـد (صـالحی، 1386ش، ص35). هلیدی بند را واحد تجزیه و تحلیل متن میداند و هر یک از این فـرانقشها را در سطح بند بررسی میکند. زبان، نظام، ساختار، نقش، بافت، واژگان و دستور از جملۀ مفاهیم کلیدی این نظریه هستند. از نظر هلیدی، «زبان نقش و کارکردهایی مختلف در جامعه و پدیدههای اجتماعی دارد؛ از این رو، رویکرد نقشگرایی سعی میکند هم خود زبان را به طور ذاتی توضیح دهد، هم رابطۀ آن را با ساختارهایی همچون فرهنگ و جامعه بیـان کـنـد» (Leech, 1988, p. 76). بر این اساس، یک بند زبانی به طور همزمان سه ساختار و به تبع آن، سه معنا یا کارکرد متفاوت اما مکمل دارد که همزمان عمل میکنند و با هم ترکیب میشوند؛ معانی که از یکسو، بافت موقعیتی شرایطی مساعد را برای وقوع آنها فراهم کرده است و از سوی دیگر، در لایۀ واژ – لایۀ دستوری زبان که جایگاه عمل واژگان و دستور زبان است - ساختاری ویژه برای تحقق هر یک از آنها تعبیه شده است (هلیدی و حسن، 1396ش، ص34). با توجه به اینکه تمرکز مقاله روی فرانقش اندیشگانی و مشخصاً انواع فرایندها است، در ادامه، فقط این مباحث بررسی خواهند شد.
انسان برای بیان تجربههای خود از واژگان، عبارتها و اصطلاحها استفاده میکند. انتخاب این واحدهای زبانی، بسته به موقعیت اجتماعی و فرهنگی، از فردی به فرد دیگر متفاوت است و این تفاوت در زبان متجلی میشود. «هر تجربهای این قابلیت را دارد که از طریق زبان معنامند شود. در واقع، زبان بستری است برای نظریهپردازی دربارۀ تجربههای انسان و همچنین، منبعی است از واژگان - دستور برای ایفای این نقش» (اورندی، 1399ش، ص33). در دستور نقشگرای هلیدی، الگوهای تجربه در قالب فرایندها و از طریق فرانقش اندیشگانی در زبان بازنمایی میشوند؛ از این رو، با بررسی فرایندهای موجود در جملهها و افعال آنها و در نهایت، تعیین بسامد هر یک از انواع آنهـا، مـیتـوان از تجربهها، تفکرات و دنیای درون نویسنده آگاه شد.
فرانقش اندیشگانی سه عنصر مهم دارد که عبارتاند از: فرایند، مشارکان فرایند و عناصر حاشیهای فرایند. منظور از فرایند فعلهای بهکاررفته در نوشتار یا گفتار است. منظور از مشارکان فرایند افراد دخیل در فرایند هستند که میتوانند اصلی و ذاتی فرایند باشند یا عنصری فرعی. افراد دخیل در فرایند یا آن را انجام میدهند یا فرایند بر آنها اعمال میشود یا بهرهای از آن میبرند. منظور از عناصر حاشیهای عناصری هستند که حالت، علت، شرایط، موقعیت، مکان و زمان یا ابزار وقوع فرایند را بیان میکنند. «ساخت معنایی فرانقش اندیشگانی زبان هنگام تحقق در لایة واژ – دستوری - در قالب نظام تعدی زبان ظاهر میشود که در واحد بند عمل میکند (مهاجر و نبوی، ۱۳۹۳ش، ص4۳). در میان این عناصر سهگانه، آنچه بیش از همه نقش کانونی دارد، عنصر فعل است که فرایند را بازنمایی میکند. هلیدی از دو اصطلاح فعل ناگذرا و گذرا برای بازنمایی جوانبی از فرایندها استفاده میکند. فعل ناگذرا بیانگر فرایندهای یکمشارکی و فعل گذرا بیانگر فرایندهای دو یا سهمشارکی است. این مشارکان در لایۀ واژ – دستوری - در گروه اسمی تحقق مییابند. هلیدی فرایندها را با توجه به معنای آنها به شش نوع تقسیم میکند و در دو دستۀ فرایندهای اصلی و فرعی قرار میدهد. هر یک از این فرایندها مشارکانی ویژه دارند و گذرایی (متعدی) یا ناگذرایی (لازم) افعال در تعیین تعداد و نوع این مشارکان نقش دارد.
فرایندی است که در طی آن کار یا رخدادی انجام میشود یا چیزی اثر میپذیرد. مشارکان این فرایند، بسته به گذرا یا ناگذرا بودن فعل، متغیر هستند. «اگر فعل ناگذر باشد، با یک مشارک به نام «کنشگر» روبهرو هستم» (Eggins, 2007, p. 215)؛ مانند آیۀ: «خَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَاب» (مریم: 11). در آینه، فعل «خَرَجَ» فرایند مادی است و فقط یک مشارک دارد که ضمیر مستتر در آن است و از آن به عنوان کنشگر یاد میشود. دو عبارت «عَلَى قَوْمِهِ» و «مِنَ الْمِحْرَاب» عناصر پیرامونی هستند. «اگر فعل گذار باشد، عنصری دیگر به نام «کنشپذیر یا هدف» وارد فرایند میشود» (همان: 215)؛ مانند آیۀ: «یا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ» (مریم: 12). در این آیه، فعل امر «خُذ» فرایند مادی است و دو مشارک در آن وجود دارند: یکی فاعل فعل یعنی «أنت» که به یحیی برمیگردد و کنشکر است و دومی «کتاب» است که کنشپذیر یا هدف نام دارد. عبارت «بِقُوَّةٍ» نیز عنصر پیرامونی است. بر این اساس، کنشگر عنصری است که وقوع فعل در گرو حضور آن است و کنشپذیر یا هدف عنصری است که کنش از طریق کنشگر بر آن واقع میشود.
فرایند ذهنی بر احساس، اندیشه و ادراک دلالت دارد؛ مانند فکر کردن و دوست داشتن و ضرورتاً دو مشارک دارد: حسگر و پدیده (Halliday & Matthiessen, 2004, p. 197). حسگر یا مدرک عنصری است که احساس دارد یا میاندیشد یا ادراک میکند. مدرک یا باشعور است یا با شعور پنداشته میشود. پدیده عنصری است که درک، احساس یا ادراک میشود. در این فرایند، به اجبار کاری انجام نمیشود، بلکه چیزی در جهان ذهن اتفاق میافتد؛ مانند آیۀ: «وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی» (مریم: 5). در این آیه، فعل «خفتُ» فرایند ذهنی است و ضمیر «تُ» حسگر و «الْمَوَالِیَ» پدیده محسوب میشود. «مِنْ وَرَائِی» نیز عنصر پیرامونی است.
فرایند رابطهای بر چگونگی چیزی یا کسی دلالت دارد؛ مانند فعلهای بودن، شدن یا به نظر رسیدن. در این فرایند، میان دو مفهوم رابطه برقرار میشود و موضوع اصلی بیان وضعیت و مالکیت چیزی است (Halliday & Matthiessen, 2004, p. 211). کسی یا چیزی که خصوصیتی ویژه داشته باشد، «حامل» و ویژگی منتسب به او را «محمول» میگویند. فرایند رابطهای ممکن است به دو صورت وصفی (اسنادی) یا شناسایی (هویتی) به کار برود. در نوع وصفی، یک ویژگی که ممکن است کیفیت، زمان، مکان یا دارایی باشد، به چیزی نسبت داده شود. این ویژگی با فعلی ربطی (بود، شد، داشت، شبیه بودن، به نظر آمدن یا به نظر رسیدن) به حامل یا دارنده نسبت داده میشود (صفایی و همکاران، 1396ش، ص181). برای مثال، برای این بخش از فرایند میتوان به آیۀ 5 سوره مریم اشاره کرد: «وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا». در این آیه، فعل «کَانَت» فرایند رابطهای از نوع وصفی است. «امْرَأَتِی» نیز حامل و «عَاقِرًا» محمول است. در اینجا، ویژگی نازا بودن به زن حضرت زکریا نسبت داده شد؛ اما در فرایند شناسایی (هویتی) چیزی، چیزی دیگر را میشناساند یا یک مدخل، مدخلی دیگر را توضیح میدهد. نقشهای سازندۀ این فرایند عبارتاند از: «شناخته» و «شناسان». در این نوع فرایند، میتوان جای دو طرف رابطه را با هم عوض کرد بدون اینکه در معنای بند تغییری ایجاد شود. مانند آیۀ 7 سورآ مریم: «اسْمُهُ یَحْیَى». در اینجا، فعل فرایند محذوف است به تقدیر «یکون» یعنی «یکون اسمه یحیی». «اسمه» شناخته و «یحیی» شناسان است؛ ضمن اینکه میتوان جای عناصر را با هم عوض کرد و گفت: «یَحْیَى اسْمُهُ» بدون اینکه معنای عبارت عوض شود.
این فرایند متضمن رفتارهای گوناگون روانی، زیستی و فیزیولوژیکی موجودی جاندار یا جاندار پنداشتهشده است و حد واسط فرایند ذهنی و مادی به شمار میرود و فقط یک مشارک به نام «رفتارگر» دارد (Halliday & Matthiessen, 2004, p. 125). برای مثال، دیدن و شنیدن فرایندهای ذهنی هستند؛ اما نگاه کردن و گوش کردن فرایندهای رفتاری محسوب میشوند. این فرایند در سورۀ مریم نمودی ندارد؛ اما میتوان به آیۀ 35 سوره مطففین اشاره کرد: «عَلَى الْأَرَائِکِ یَنْظُرُونَ». در این آیه، فعل «یَنْظُرُ» فرایند رفتاری، ضمیر بازر «واو» رفتارگر و «عَلَى الْأَرَائِکِ» نیز عنصر پیرامونی است.
این فرایند با فعلهایی مانند گفتن، بیان کردن، اظهار کردن و ... سروکار دارد. این فرایند بیشتر در بندهای مرکب ظاهر میشود و مشارکان آن عبارتاند از: گوینده، مخاطب و گفته (Eggins, 2007, p. 239)؛ مانند آیة 3 سورۀ مریم: «إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا». در این آیه، فعل «نادی» فرایند کلامی است، ضمیر مستتر «هو» که به زکریا برمیگردد گوینده است، «رب» مخاطب و آیۀ چهارم به طور کامل «گفته» است. «نِدَاءً خَفِیًّا» هر دو عناصر پیرامونی محسوب میشوند.
این فرایند بر «هستی یا نیستی» پدیدهای دلالت دارد (Halliday & Matthiessen, 2004, p. 257). فعل بندهایی که حاوی این فرایند هستند معمولاً (بودن) است. مشارک این فرایند که از هستی یا نیستی آن سخن میرود «موجود» نامیده میشود. افعال (هست، بود، وجود داشت، واقع شد، ظاهر شد و باقی ماند) بیانگر این فرایند هستند. فرایندهای وجودی حد واسط فرایندهای مادی و رابطهای هستند (رضاپور و جلیلی دوآب، 1395ش، ص88)؛ مانند آیة: «أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ» (مریم: 8). در این آیه، فعل «یَکُونُ» فرایند وجودی و «غلام» موجود است. «أنَّی و لی» هر دو عناصر پیرموانی هستند.
پیش از بررسی و تحلیل فرایندهای موجود در سورۀ مریم، جدول انواع فرایندها در ادامه خواهد آمد.
با بررسی و شمارش انواع فرایندها، میتوان بسامد و نسبت هر یک از آنها را در جدول و نمودار زیر نشان داد.
جدول 1: نحوۀ توزیع فرایندها در سورۀ مریم
آیه |
انواع فرایندها و تعداد آنها |
آیه |
انواع فرایندها و تعداد آنها |
آیه |
انواع فرایندها و تعداد آنها |
1- |
--- |
2- |
رابطهای 1 |
3- |
کلامی 1 |
4- |
کلامی 3، مادی 2، رابطهای 1 |
5- |
ذهنی 1، رابطهای 1، مادی 1 |
6- |
مادی 3، کلامی 1 |
7- |
کلامی 2، رابطهای 1، مادی 1 |
8- |
کلامی 2، وجودی 1، رابطهای 1، مادی 1 |
9- |
کلامی 2، رابطهای 2، مادی 1، وجودی 1 |
10- |
کلامی 4، مادی 1، رابطهای 1 |
11- |
مادی 1، کلامی 2 |
12- |
کلامی 1، مادی 2 |
13- |
مادی 1، رابطهای 1 |
14- |
رابطهای 2 |
15- |
رابطهای 1، مادی 3 |
16- |
ذهنی 1، مادی 1 |
17- |
مادی 2، رابطهای 1 |
18- |
کلامی1، ذهنی 1، وجودی1 |
19- |
کلامی 1، رابطهای 1، مادی 1 |
20- |
کلامی 1، وجودی 1، مادی 1، رابطهای 1 |
21- |
کلامی 2، رابطهای 3 ، مادی 1 |
22- |
مادی 2 |
23- |
مادی 2، کلامی 1، رابطهای 1 |
24- |
کلامی 1، ذهنی 1، مادی 1 |
25- |
مادی 2 |
26- |
مادی 3، ذهنی 2، کلامی 2 |
27- |
مادی 3، کلامی 2 |
28- |
کلامی 1، رابطهای 2 |
29- |
کلامی 3، رابطهای 1 |
30- |
کلامی 1، رابطهای 1، مادی 2 |
31- |
مادی 1، وجودی 1، کلامی 1، رابطهای1 |
32- |
مادی 2 |
33- |
رابطهای 1، مادی 3 |
34- |
رابطهای 1، کلامی 1، ذهنی 1 |
35- |
رابطهای 1، مادی 1، کلامی 2، وجودی 2 |
36- |
رابطهای 2، ذهنی 1 |
37- |
مادی 1، رابطهای 1، ذهنی 1 |
38- |
ذهنی 2، مادی 1، وجودی 1 |
39- |
کلامی 1، مادی 1، وجودی 1، ذهنی 1 |
40- |
مادی 2، وجودی 1 |
41- |
ذهنی 1، رابطهای 1 |
42- |
کلامی 2، ذهنی 3، مادی 1 |
43- |
کلامی 1، مادی 3، ذهنی 1 |
44- |
کلامی 1، ذهنی 1، رابطهای 1 |
45- |
کلامی 1، ذهنی 1، مادی 1، رابطهای 1 |
46- |
کلامی 2، رابطهای 1، ذهنی 1، مادی 2 |
47- |
کلامی1 ، رابطهای 2، ذهنی 1 |
48- |
مادی 1، کلامی 2، رابطهای 1 |
49- |
مادی 3، ذهنی 1 |
50- |
مادی 2 |
51- |
ذهنی 1، رابطهای 2 |
52- |
کلامی 1، مادی 1 |
53- |
مادی 1 |
54- |
ذهنی 1، رابطهای 2 |
55- |
کلامی 1، رابطهای 1 |
56- |
ذهنی 1، رابطهای 1 |
57- |
مادی 1 |
58- |
رابطهای1 ، مادی 4، ذهنی 1، کلامی 1 |
59- |
مادی 4 |
60- |
ذهنی 3، مادی 2 |
61- |
مادی 1، کلامی 1، رابطهای 1 |
62- |
ذهنی 1، رابطهای 1 |
63- |
رابطهای 2، مادی 1 |
64- |
مادی 1، رابطهای 2، وجودی 3 |
65- |
وجودی 1، ذهنی 3 |
66- |
کلامی 1، مادی 2 |
67- |
ذهنی 1، مادی 1، رابطهای 1 |
68- |
کلامی 1، مادی 2 |
69- |
مادی 1، رابطهای 1 |
70- |
رابطهای 2 |
71- |
رابطهای 2 |
72- |
مادی 2، ذهنی 1 |
73- |
کلامی 2، ذهنی 2، رابطهای 2 |
74- |
مادی 1، رابطهای 1 |
75- |
کلامی 2، وجودی 1، مادی 1، ذهنی 2، رابطهای 2 |
76- |
مادی 1، ذهنی 1، رابطهای 2 |
77- |
ذهنی 2، کلامی 1، مادی 1 |
78- |
ذهنی 1، مادی 1 |
79- |
مادی 2، کلامی 1 |
80- |
مادی 2، کلامی 1 |
81- |
مادی 1، رابطهای 1 |
82- |
ذهنی 1، رابطهای 1 |
83- |
ذهنی 1، مادی 2 |
84- |
مادی 2 |
85- |
مادی 1 |
86- |
مادی 1 |
87- |
مادی 2 |
88- |
کلامی 1، مادی 1 |
89- |
مادی 1 |
90- |
مادی 3 |
91- |
کلامی 1 |
92- |
رابطهای 1، مادی 1 |
93- |
مادی 1 |
94- |
مادی 2 |
95- |
رابطهای 1 |
96- |
ذهنی 1، مادی 2 |
97- |
مادی 1، کلامی 2 |
98- |
مادی 1، ذهنی 2 |
|
جدول 2: انواع و تعداد فرایندها در سورۀ مریم
انواع فرایندها |
مادی |
رابطهای |
ذهنی |
رفتاری |
کلامی |
وجودی |
مجموع |
تعداد |
118 |
69 |
48 |
0 |
66 |
13 |
314 |
درصد |
59/37 |
98/21 |
28/15 |
0 |
01/21 |
14/4 |
|
نمودار 1: انواع فرایندهادر سورۀ مریم
همانطور که ملاحظه میشود، متن سورۀ مریم در حوزۀ فرایندها از تنوعی خوب برخوردار است. تمام فرایندها بهجز فرایند رفتاری در سوره به کار رفتهاند. در این میان، فرایندهای مادی با 59/37 درصد (118 فرایند) در رتبۀ اول قرار دارند. فرایندهای رابطهای با 98/21 درصد (69 فرایند) و فرایندهای کلامی با 01/21 درصد (66 فرایند) در رتبههای دوم و سوم قرار گرفتهاند. فرایندهای ذهنی نیز با 28/15 درصد (48 فرایند) و فرایندهای وجودی با 14/4 درصد (13 فرایند) در مرتبههای چهارم و پنجم واقع شدهاند. از فرایندهای رفتاری در سوره استفاده نشده است. علت استفاده از فرایندهای مختلف به موضوعهای مطرحشده در سوره برمیگردد. به عبارت دیگر، به فراخور موضوعهای مطرحشده در آیات، کلام خداوند نیز در حوزۀ فرایندها دچار تغییر شده است تا به بهترین شکل ممکن، ایده و اندیشۀ مدنظر به مخاطب منتقل شود. در ادامه، شرح و توضیح هر یک از فرایندها خواهد آمد.
4-1- فرایند مادی
همانطور که در جدول (2) و نمودار (1) آمده است، فرایندهای مادی با 118 مورد رتبۀ نخست را به خود اختصاص دادهاند. یکی از مهمترین شگردهای بهکاررفته در سورۀ مریم برای دور شدن از فضای انتزاعی و درونگرایی استفادۀ فراوان از فرایندهای مادی است. این افعال به دلیل حرکت و نیروی انگیزشی که در درون خود دارند، عاملی مؤثر در جلب توجه مخاطب و ایجاد انگیزه برای تغییر و تحول و نیز پذیرفتن ایدۀ اصلی حاکم بر متن محسوب میشوند. بیشک، بسامد زیاد این نوع فرایندها در متن سوره مضمون و محتوای آن را ملموستر و باورپذیرتر کرده است. بسامد زیاد این فرایندها بر وجود کنشگر تأکید میکند؛ زیرا همانطور که قبلاً اشاره شد، مشارک اصلی این فرایند کنشگر است. از جملۀ فرایندهای مادی که کشنگر آنها «خداوند» است، میتوان به آیات زیر از سورۀ مریم اشاره کرد:
فَهَب لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا ﴿٥﴾ وَاجْعَلْهُ رَضِیًّا ﴿٦﴾ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ﴿٩﴾ اجْعَلْ لِی آیَةً ﴿١٠﴾ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا ﴿١٢﴾ وَ[آتَیْنَاهُ] حَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَکَاةً ﴿١٣﴾ فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا ﴿١٧﴾ لأهَبَ لَکِ غُلامًا زَکِیًّا ﴿١٩﴾ وَلِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا ﴿٢١﴾ قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا ﴿٢٤﴾ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا ﴿٣٠﴾ وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا .. ﴿٣١﴾ وَ [جَعَلَنِی] بَرًّا بِوَالِدَتِی ﴿٣٢﴾ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلا جَعَلْنَا نَبِیًّا ﴿٤٩﴾ وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا ﴿٥٠﴾ وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیًّا ﴿٥٣﴾ وَرَفَعْنَاهُ مَکَانًا عَلِیًّا ﴿٥٧﴾ أُولَئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ ﴿٥8﴾ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ ﴿٦٧﴾ فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیَاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیًّا ﴿٦٨﴾ ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شِیعَةٍ ﴿٦٩﴾ ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا ﴿٧٢﴾ وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ ﴿٧٤﴾ لأوتَیَنَّ مَالا وَوَلَدًا ﴿٧٧﴾ کَلا سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ ﴿٧٩﴾ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَى الْکَافِرِینَ ﴿٨٣﴾ یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا ﴿٨٥﴾ وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا ﴿٨٦﴾ لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا ﴿٩٤﴾ وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ ﴿٩٨﴾
کنشگر فرایندهای مشخصشده در بالا در تمام آیات خداوند متعال است. علت مادی بودن فرایندهای بالا این است که افعال و کارهای او به شکلی مملوس و عینی به مخاطب منتقل شوند؛ زیرا «بهرهگیری از فرآیندهای مادی بازنمایی امور، وقایع و رخدادهای جهان بیرون و درون را واقعیتر، ملموستر و در نتیجه، باورپذیرتر میکند» (سلطانی، ١٣٩٤ش، ص201)؛ ضمن اینکه خالق متن بر آن است تا به مخاطب بفهماند دامنۀ قدرت خداوند وسیع و گسترده است و انجامدهندۀ واقعی امور او است. او است که قدرت داد و دهش دارد و ویژگیهایی همچون آفریدن، حملکردن، جمعکردن، حاضر کردن، هلاک کردن، نعمتدادن، کشاندن، فرستادن، همه و همه از تواناییهای او هستند. حضور پررنگ خداوند در این سوره نشاندهندۀ اهمیت ذکر و یاد او و نیز اهمیت افعال و اعمالی است که او انجام میدهد.
علاوه بر خداوند متعال، کنشگرهایی دیگر نیز وجود دارند. نکتهای دیگر که باید به آن اشاره کرد این است که فرایندهای مادی در آیات بالا فقط در دو جا حذف شدهاند. این امر نشان میدهد خالق متن به دنبال آن بوده است تا فعل و فرایندها را بیان کند تا عمل و کنش برای مخاطب ملموستر و عینیتر جلوه کند. به دیگر سخن، فرایند مادی بیانگر عملی فیزیکی و محسوس است و خدواند از این طریق خواسته است فضای متن سوره را از حالت توصیف صرف خارج کند و به آن حالتی عینی و واقعی ببخشد. فرایندهای مادی در آیات زیر نیز استفاده شدهاند: إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا ﴿4﴾ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ ﴿٦﴾ وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا ﴿٨﴾ فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ ﴿١1﴾ خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ ﴿١٢﴾
تمام فرایندهای مشخصشده در بالا، سست شدن، شعلهور شدن، ارث بردن، رسیدن (پیر شدن) و خارج شدن، همگی مادی هستند. کنشگر در آیۀ 4 استخوان و سر حضرت زکریا است. همانطور که میبینیم، در اینجا عملی انجام نشده است، بلکه حالتی بر اعضا و جوارج زکریا عارض شده است که همان سست شدن استخوان و سفید شدن موی سر و پیری او است. قبلاً نیز اشاره شد، در فرایندهای مادی ممکن است عمل یا حادثهای رخ بدهد یا ممکن است حالتی بر چیزی یا کسی عارض شود. کنشگر در آیات 8 و 11 حضرت زکریا و در آیات 6 و 12 حضرت یحیی است که خداوند متعال در سن پیری مژدۀ او را به زکریا داده است. از دیگر کنشگرهای این سوره، حضرت مریم است: إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَانًا شَرْقِیًّا ﴿١٦﴾ فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا ﴿17﴾ فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکَانًا قَصِیًّا ﴿٢٢﴾ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا ﴿٢٣﴾ وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ ﴿٢٥﴾ فَکُلِی وَاشْرَبِی ﴿٢٦﴾ فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئًا فَرِیًّا ﴿٢٧﴾
فعلهای دور شدن، گرفتن، حمل کردن، مردن، تکان دادن، خوردن، نوشیدن و آمدن، همگی فرایندهای مادی هستند. در تمام این آیات، خدواند متعال از فرایندهای مادی بهره برده است تا مخاطب، خود را در دل حوادث ببیند و آنها را بهتر و ملموستر درک کند.
4-2- فرایند رابطهای
با توجه به جدول (2)، فرایندهای رابطهای با 69 مورد (98/21 درصد) در مرتبۀ دوم قرار دارند. در بیشتر موارد، این نوع فرایندها در جملههای اسمیه و جملههایی که یکی از ادوات ناسخه بر سر آنها آمده است، نمود پیدا میکنند. استفادۀ فراوان از این فرایند نشاندهندۀ این است که خالق متن در پی توصیف و شرح فضای کلی حاکم بر متن سوره است. فرایندهای یادشده به دو شکل در متن سوره به کار رفتهاند: وصفی و شناسایی. از نمونههای وصفی میتوان به آیات زیر اشاره کرد: وَلَمْ أَکُنْ بِدُعَائِکَ شَقِیًّا ﴿4﴾ وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا ﴿5﴾ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ ﴿٩﴾ وَکَانَ تَقِیًّا ﴿١٣﴾ وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُنْ جَبَّارًا عَصِیًّا ﴿١٤﴾ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا ﴿١٨﴾ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ ﴿19﴾ وَلَمْ أَکُ بَغِیًّا ﴿٢٠﴾ وَکانَ أَمْرًا مَقْضِیًّا ﴿۲۱﴾ وَکُنْتُ نَسْیًا مَنْسِیًّا ﴿٢٣﴾ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا ﴿٢٨﴾ فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا ﴿٢٩﴾إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ ﴿30﴾ مَا دُمْتُ حَیًّا ﴿٣١﴾ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَبِیًّا ﴿٤١﴾ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا ﴿٤٤﴾ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا ﴿٤٥﴾ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی﴿٤٦﴾ إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا ﴿٤٧﴾ عَسَى أَلا أَکُونَ بِدُعَاءِ رَبِّی شَقِیًّا ﴿٤٨﴾ إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصًا وَکَانَ رَسُولا نَبِیًّا ﴿٥١﴾ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولا نَبِیًّا ﴿٥٤﴾ کَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا ﴿٥٥﴾ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَبِیًّا ﴿٥٦﴾ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا ﴿٦١﴾ وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیًّا ﴿٦٢﴾ ... مَنْ کَانَ تَقِیًّا ﴿٦٣﴾ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیًّا ﴿٦٤﴾ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِیًّا ﴿٦٩﴾ ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِیًّا ﴿٧٠﴾
وَإِنْ مِنْکُمْ إِلا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا ﴿٧١﴾ أَیُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِیًّا ﴿٧٣﴾
در تمام آیات بالا، از فرایندهای رابطهای از نوع وصفی برای اثبات یا نفی صفت از حامل استفاده شده است. از نمونههای شناسایی میتوان به این آیات اشاره کرد: اسْمُهُ یَحْیَى ﴿٧﴾ آیَتُکَ أَلا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَیَالٍ سَوِیًّا ﴿10﴾ وکان أَمْرًا مَقْضِیًّا ﴿۲۱﴾ ذَلِکَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ﴿٣٤﴾ وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ ... هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ ﴿٣٦﴾ تِلْکَ الْجَنَّةُ ﴿٦٣﴾
تأویل آیۀ 10 به این صورت است که اگر جای دو عنصر شناسه و شناخته با هم عوض شود، خللی به معنا و مفهوم آیه وارد نمیشود. همانطور که میبینیم، از مجموع فرایندهای رابطه (69 فرایند)، فقط در 6 فرایند، از نوع شناسایی استفاده شده است و در 63 فرایند دیگر از فرایندهای رابطهای وصفی استفاده شده است. دلیل آن نیز روشن است؛ بخشی عظیم از سورۀ مبارکۀ مریم برای توصیف به کار رفته است و برای تحقق این امر، بهترین نوع فرایند، فرایند رابطهای وصفی است؛ امری که عملاً در این سوره محقق شده است؛ ضمن اینکه در فرایندهای رابطهای، بهتر میتوان محتوای کلام را با جزئیاتی بیشتر در اختیار مخاطب قرار داد و از این طریق، وی را با خود و اندیشۀ خود همراه کرد.
با مراجعه به جدول (1)، ملاحظه میشود خداوند متعال در کنار فرایندهای مادی، از فرایندهای رابطهای بهرۀ فراوان برده است. علاوه بر تنوع سبکی برآمده از کاربست فرایندها که به نوعی، حالت سکون، رتابت و یکنواختی را از متن دور کرده و سبب پویایی و تحرک آیات شده است، هدف خداوند متعال این است که توجه و اهتمام مخاطب/شنونده را از فضای «توصیف به عمل» و از حالت «عمل به توصیف» جلب کند. در سورۀ مریم، گاهی از فرایندهای مادی و گاهی دیگر از فرایندهای رابطهای استفاده شده است؛ زیرا خداوند گاهی در مقام توصیف است و گاه در مقام نشان دادن یک کنش و رخداد؛ آنجا که بحث توصیف و گزارش پیش میآید، از فرایندهای رابطهای و آنجا که موضوع کنش و رخداد مطرح میشود، از فرایندهای مادی استفاده شده است.
در متن سوره از شخصیتهایی مختلف استفاده شده است که این شخصیتها هم دنیای درون دارند هم دنیای بیرون؛ به همین دلیل، علاوه بر عناصر مادی و رابطهای که برای کنشگری و توصیف به کار میروند، از فرایندهای ذهنی نیز که بیانگر احساسات و عواطف و مکنونات شخصیتها هستند، استفادۀ فراوان شده است. از مجموع 314 فرایند، در 48 فرایند، یعنی 28/15 درصد، از این نوع فرایند استفاده شده است. از نمونههای آن میتوان به آیات زیر اشاره کرد: وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی ﴿٥﴾ وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ ﴿١٦﴾ فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلا تَحْزَنِی ﴿٢٤﴾
فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی ... ﴿٢6﴾ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ ﴿٣٤﴾ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ ﴿٣٧﴾ أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنَا ﴿٣٨﴾ وَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ ﴿٣٩﴾ وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ ﴿٤١﴾ لِمَ تَعْبُدُ مَا لا یَسْمَعُ وَلا یُبْصِرُ ﴿٤٢﴾ أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا ﴿٤٣﴾ لا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ ﴿٤٤﴾ إِنِّی أَخَافُ ﴿٤٥﴾ وَمَا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ﴿٤٩﴾ وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَى﴿٥١﴾ وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ﴿٥٦﴾ وَمِمَّنْ هَدَیْنَا ﴿٥٨﴾ إِلا مَنْ تَابَ وَآمَنَ... وَلا یُظْلَمُونَ شَیْئًا ﴿٦٠﴾ لا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا إِلا سَلامًا ﴿٦٢﴾ فَاعْبُدْهُ ... هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیًّا ﴿٦٥﴾ أَوَلا یَذْکُرُ الإنْسَانُ ﴿٦٧﴾ الَّذِینَ اتَّقَوْا ﴿٧٢﴾ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا ﴿٧٣﴾ حَتَّى إِذَا رَأَوْا فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکَانًا ... ﴿٧٥﴾ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى ﴿٧٦﴾ أَفَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیَاتِنَا ﴿٧٧﴾ أَطَّلَعَ الْغَیْبَ ﴿٧٨﴾ سَیَکْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ ﴿٨٢﴾ أَلَمْ تَرَ ﴿٨٣﴾
در آیات بالا، ترسیدن، یاد کردن، غمگین شدن، دیدن، شک کردن، کافر شدن، شنیدن، ایمان آوردن، عبادت کردن، هدایت کردن، توبه کردن، ستم کردن، دانستن و مطلع شدن، همگی اموری ذهنی، حسی و فکری هستند و در زمرۀ فرایندهای ذهنی به شمار میروند؛ زیرا تمام آنها به تجربۀ انسان از جهان ذهن و درون او مربوط میشوند. در این فرایند، همیشه یک حسگر - که فرایند ذهنی را انجام میدهد - و یک پدیده یا نمود - که به صورت ذهنی درک میشود - وجود دارد. برای نمونه، در آیۀ: «وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی»، «من» حسگر است و «خویشاوندان و بستگان» پدیده یا نمود هستند. یا در عبارت «وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ»، ضمیر «أنت» که فاعل است حسگر و مریم پدیده است. یا در آیۀ: «فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلا تَحْزَنِی»، فاعل فعل که به حضرت مریم برمیگردد حسگر است و حزن و اندوه پدیده محسوب میشود.
بسامد زیاد فرایندهای ذهنی در سورۀ مریم نشان میدهد پدیدههای ذهنی، حسی، فکری برای خداوند متعال مهم هستند. برای مثال، در آیۀ 5: «وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی» که از زبان زکریا بیان شده است، فرایند «خفتُ» در اینجا بهخوبی ترس زکریا را از اینکه بىاولاد و بدون وارث از دنیا برود، به مخاطب نشان میدهد. یکی دیگر از فرایندهای ذهنی پرتکرار کلمة ذکر و مشتقات آن است که در آیاتی مختلف آمده است: وَاذْکرْ فِی الْکتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکانًا شَرْقِیًّا ﴿۱۶﴾ وَاذْکرْ فِی الْکتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقًا نَبِیًّا ﴿۴۱﴾ وَاذْکرْ فِی الْکتَابِ مُوسَى إِنَّهُ کانَ مُخْلَصًا وَکانَ رَسُولًا نَبِیًّا ﴿۵۱﴾ وَاذْکرْ فِی الْکتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکانَ رَسُولًا نَبِیًّا ﴿۵۴﴾ وَاذْکرْ فِی الْکتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقًا نَبِیًّا ﴿۵۶﴾ أَوَلَا یَذْکرُ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ یَک شَیْئًا ﴿۶۷﴾
نکتۀ جالب توجه این است که بعد از شش فرایند ذهنی که به فکر و ذهن و امور درونی مربوط میشوند، خداوند از هفت فرایند رابطهای و دو فرایند مادی بهره برده است تا موضوع ذکر و یادآوری را که ذهنی است، از خلال فرایند رابطهای و مادی شرح دهد و توصیف کند و میزان باورپذیری را برای مخاطب افزایش دهد.
با مراجعه به جدول (1)، مشخص میشود از 48 فرایند ذهنی، در 44 فرایند، فرایندهای یادشده در کنار فرایندهای رابطهای و مادی به کار رفتهاند؛ امری که نشان میدهد خداوند متعال به دنبال آن است تا امور و رخدادهای بازگوشده در گفتمان خویش را از سطح و لایۀ ذهنی خارج کند و به قلمرو اعمال واقعی و ملموس و قابل توصیف وارد و از این طریق، گفتمان خویش را عینیتر و باورپذیرتر کند.
یکی از مهمترین ابزارهای انتقال محتوا در یک اثر گفتوگو است؛ امری که همیشه مورد توجه و اهتمام نویسندگان و شاعران بوده است. «گفتوگو به معنای صحبت کردن با هم و مبادلۀ افکار و عقاید است ... صحبتی که میان شخصیتها یا به طور گستردهتر در افکار شخصیتی واحد صورت میگیرد گفتوگو نام دارد» (میرصادقی، 1376ش، ص٦٠٧). این عنصر به اشکال مختلف به ویژه در ساختارهای ندایی در سورۀ مریم استفاده شده است و یکی از ویژگیهای اساسی این سوره به شمار میرود. عنصر یادشده نه فقط فرعی نیست که عمل داستان را در جهت یا جهاتی معین پیش میبرد و با ذهنیت شخصیتها هماهنگی و همخوانی دارد. صحبتهای ردوبدلشده میان شخصیتها، در واقع، فعل و انفعال افکار و ویژگیهای درونی و خلقی آنها را نشان میدهد. این عنصر مهم در سورۀ مریم در قالب فرایندهای کلامی و با بسامدی نسبتاً زیاد ظهور و بروز یافته است. خداوند متعال با طرح گفتوگوهایی میان دو یا چند شخصیت و همینطور با گفتوگوهایی یکسویه، مضامین و مفاهیم مدنظر خود را مطرح کرده است. در ادامه، به برخی از این فرایندها همراه با مشارکان آنها اشاره میشود: إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا ﴿٣﴾ قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا وَلَمْ أَکُنْ بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیًّا ﴿٤﴾ یرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا﴿6﴾ قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا ﴿٨﴾ قَالَ کَذَلِکَ... ﴿٩﴾ قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً... ﴿١٠﴾
در آیات بالا، بهوفور از فرایندهای کلامی استفاده شده است. در تمام آیات، حضرت زکریا خداوند را مخاطب قرار داده است. بیشک، در این نوع خطاب، علاوه بر اینکه نوعی تلذذ از ذکر خداوند وجود دارد، معانی و مضامین مدنظر بهخوبی به مخاطب منتقل شدهاند. خداوند متعال تمام فضای فکری و ذهنی زکریا را در برگرفته است و حضرت زکریا نیز پیوسته و به مناسبتهای مختلف با او سر صحبت را باز میکند. در آیّ 3، حضرت زکریا آهسته و پنهانی با خدای خود به گفتوگو مینشیند و او را مخاطب خود قرار میدهد. در این عبارت، «نادی» فرایند است، ضمیر «هو» که به زکریا برمیگردد گوینده است و «رب» مخاطب و آیۀ چهارم به طور کامل «گفته» است. در خود آیۀ چهارم نیز سه فرایند وجود دارند: قَالَ - رَبِّ – رَبِّ. با توجه به اینکه در اسلوب منادی، یک ندادهنده و یک ندادادهشده وجود دارد، عنصر گفتوگو در آن موجود است. به عبارت دیگر، تأویل «رب»، «أدعوک» است. زکریا منادِی است، خداوند منادَی و گفته نیز عبارت «إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا وَلَمْ أَکُنْ بِدُعَائِکَ شَقِیًّا» است. علت تکرار منادی دومی در انتهای آیه، علاوه بر تأکید معنایی، لذت بردن از ذکر و نام خداوند است. عنصر گفتوگو در سورۀ مریم از جایگاهی ویژه برخوردار است؛ امری که حاکی از توجه خداوند تبارک و تعالی به بهرهگیری از افعال کلامی و گفتوگومندی متن است. گاهی نیز جهت گفتوگو عوض شده و گوینده خداوند است؛ مانند آیات: یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ ﴿٧﴾ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ ﴿٩﴾ ... قَالَ آیَتُکَ أَلا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَیَالٍ سَوِیًّا ﴿١٠﴾ یَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ ﴿١2﴾
در تمام آیات بالا، گوینده خداوند و مخاطب گاهی حضرت زکریا است، گاهی حضرت یحیی و گاهی دیگر حضرت مریم. گاهی نیز حضرت مریم روح القدس را که - فرشتۀ اعظم است - بر او فرستاده شده و به شکل بشری زیبا و راستاندام بر او ظاهر شده است، خطاب قرار میدهد و میگوید: قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا ﴿١٨﴾ قَالَتْ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیًّا ﴿٢٠﴾
با مراجعه به سورۀ مریم، ملاحظه میشود یکی از سبکهای مهم و استفادهشده در این سوره بسامد زیاد جملههای ندایی است. جملههای ندایی جملههایی گفتوگومحور هستند؛ زیرا منادا از دو طرف تشکیل میشود: متکلم و مخاطب. این جملهها ذاتاً جملههایی ارتباطمحور هستند که در آنها در یک سو، ندادهنده و در دیگر سو، مخاطب قرار دارد. مهمترین کنش موجود در این ارتباط گفتوگو است. یکی از واژههای پرتکرار در سورۀ مریم واژۀ «رب» است که 23 مرتبه تکرار شده و در 8 مورد به عنوان منادی آمده است. در این میان، بیشترین خطاب از جانب زکریا است که در 6 مورد با خدای خود به گفتوگو مینشیند: إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا ﴿3﴾ قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی ﴿4﴾ ... وَلَمْ أَکُنْ بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیًّا ﴿4﴾ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا ﴿6﴾ قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ ﴿8﴾ قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَةً ﴿10﴾. در یک آیه نیز حضرت ابراهیم خداوند را خطاب قرار میدهد: وَأَدْعُو رَبِّی عَسَى أَلا أَکُونَ بِدُعَاءِ رَبِّی شَقِیًّا ﴿10﴾.
رب به کسی گفته میشود که شأن او سوق دادن اشیاء به سوی کمال و تربیت آنها است (جوادی آملی، 1388ش، ج1، ص331). بیشک، صحبت کردن با خداوند و خطاب قرار دادن او مایة آرامش قلب است. زکریا با شش مرتبه خطاب قرار دادن خداوند، با او راز و نیاز کرده است. در هر شش خطاب، زکریا در مقام گوینده ظاهر شده و خداوند را خطاب قرار داده است. زکریا در آیۀ نخست، «احساس درونی خود را در ارتباط با موضوع فرزندآوری بیان میکند. کاربرد ضمیر متکلم نیز موجب تقویت این کارکرد شده است» (سلیمی و انصاری، 1400ش، ص165). در ابتدای آیه نیز با تعبیر رب، خداوند را خطاب قرار داده است تا محبت و لطف او را جلب کند. در واقع، فرایندهای کلامی در اینجا ویژگی و کارکردی دعایی دارند؛ «زبان دعا، زبانی عاطفی است که هم بیانکننده و هم برانگیزانندۀ احساس گوینده است. این زبان اندیشه را توأم با احساسات و با عبارتهایی کوتاه و فشرده بیان میکند (حری، 1387ش، ص82). گاهی نیز حضرت در گفتوگوی با خداوند، ابراز تعجب و شگفتی خود را از وعدۀ خداوند بیان میکند: قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا ﴿8﴾. البته این تعجب آنگونه که علامه طباطبایی گفته است، «با ایمان به قدرت خدا منافات ندارد و در حقیقت، استفسار از ویژگیهای آن است، نه انکار. ایشان معتقد است به وسیلۀ این پرسش، حضرت زکریا اضطراب درونى خویش را ساکن و آرام میکند» (الطباطبایی، 1417ق، ج14، ص17). گاهی نیز گفتوگو میان حضرت مریم و جبرئیل است: قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا ﴿18﴾ قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لأهَبَ لَکِ غُلامًا زَکِیًّا ﴿19﴾ قَالَتْ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَکُ بَغِیًّا ﴿20﴾ قَالَ کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ ﴿21﴾
در این آیات، شاهد گفتوگوی میان حضرت مریم و جبرئیل هستیم. بعد از اینکه جبرئیل بر حضرت مریم پاک و عذرا ظاهر میشود، ترس تمام وجود او فرا میگیرد؛ جبرئیل از مأموریت خود با وی سخن میگوید؛ امری که بهشدت مایۀ تعجب و شگفتی وی میشود و این تعجب و غافلگیری را در قالب استفهام بیان میکند که چگونه ممکن است من صاحب فرزندی شوم با اینکه با هیچ بشری تماسی نداشتم. «از پرسش حضرت مریم چنین برمیآید که تا آن لحظه هرگز تصور نمیکرد کسی بتواند بهغیر از روش معمول میان یک مرد و زن، صاحب فرزند شود؛ امری که به حکم تصور بشری کاملاً طبیعی به نظر میرسید (سید قطب، 1412ق، ج4، ص2306)؛ اما این امر عجیب که وقوع آن حتی لحظهای به ذهن او خطور نکرده بود، برای خداوند آسان بود و این چیزی بود که جبرئیل وعدۀ تحقق آن را به او داده بود: قَالَ کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ ﴿21﴾. جبرئیل با گفتن این عبارت، بر تحقق وعدۀ الهى مبنى بر باردار شدن حضرت مریم تأکید کرده است؛ به این ترتیب، گفتوگوی بین جبرئیل و حضرت مریم به پایان میرسد. سپس، صحنهای دیگر از داستان به مخاطب عرضه میشود: فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکاناً قَصِیًّا ﴿22﴾ فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ: یا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا وَکنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا ﴿23﴾. در این بخش از داستان، به بارداری حضرت مریم اشاره شده است؛ اما در رابطه با اینکه «چگونه وی باردار شد و اینکه آیا بارداری او عادی بوده و اینکه آیا مراحل رشد جنین چگونه بوده است، هیچ اطلاعاتی از متن قابل برداشت نیست» (سید قطب، 1412ق، ج4، ص2306). در ادامه، زمانی که درد زایمان وی شروع شد، کنار تنۀ نخلی میرود و از روی خجالت و شرم، با خود میگوید: اى کاش قبل از این مرده بودم. سپس، ندایی به گوش او میرسد: فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلا تَحْزَنِی ﴿٢٤﴾ فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا ﴿٢٦﴾. در این بخش، گوینده یا ندادهنده بنا به عبارت «مِنْ تَحْتِهَا» حضرت عیسی (ع) است. علامه طباطبایی در این باره میگوید: «ظاهر سیاق مىرساند که فاعل فعل ناداها عیسى (ع) است. قید «مِنْ تَحْتِها» این موضوع را تأیید مىکند؛ زیرا با حال مولود نسبت به مادرش در زمان وضع حمل مناسبتر است. علاوه بر این، برگشتن ضمیر در جملۀ قبل و بعد به عیسى ممکن است دلیلی دیگر بر این موضوع باشد» (طباطبایی، 1412ق، ج14، ص17). جملۀ «أَلَّا تَحْزَنِی»، در واقع، تسلیت و دلدارى است به حضرت مریم تا از آن اندوهی که وجود او را گرفته است خلاص شود؛ به همین دلیل، حضرت عیسى (ع) در ادامه به او میگوید: «اگر کسی در این رابطه از تو پرسید، به او بفهمان که روزۀ سکوت گرفتم و اجازه ندارم با احدی صحبت کنم که من خود با آنها سخن میگویم». در ادامه نیز، با بسامد زیاد فرایندهای کلامی روبهرو هستیم. سپس، مردم با دیدن نوزادی که همراه وی بود، متعجب شدند و به او تهمتهایی زدند: قَالُوا یَا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئًا فَرِیًّا ﴿٢٧﴾ یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا ﴿٢٨﴾ فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا ﴿٢٩﴾ قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ ﴿30﴾. همانطور که میبینیم، حوادث و اتفاقهای داستان از خلال عنصر گفتوگو پیش میروند. در این بخش، شاهد گفتوگوی مردم با مریم و حضرت عیسی (ع) هستم. بر این اساس، یکی از مهمترین فرایندهای موجود در سوره استفاده از فرایندهای کلامی است که متن سوره را پیشرونده و فعال و حوادث آن را عینی و ملموس کرده است. با توجه به اینکه «فضای کلی سوره سراسر انذار و بشارت است» (الطباطبایی، 1417ق، ج14، ص6)، استفاده از فرایند کلامی و عنصر گفتوگو امری طبیعی است و کاملاً در راستای همین فضای کلی به کار رفته است. بر این اساس، خداوند متعال در بازنمایی گفتمان تبلیغی، تبشیری و انذاری خود، برای سخن گفتن و تعامل گفتاری اهمیتی ویژه قائل شده است.
از مجموع فرایندهای موجود در سوره، 13 مورد، یعنی 14/4 درصد، به فرایند وجودی اختصاص یافته است. از نمونههای آن متن سوره میتوان به این آیات اشاره کرد: أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ ﴿٨ و٢٠﴾ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ﴿٣٥﴾ لَکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ ﴿٣٨﴾ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ ﴿٣٩﴾ فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ ﴿٥٩﴾ بَیْنَ أَیْدِینَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَیْنَ ذَلِکَ ﴿٦٤﴾ مَنْ کَانَ فِی الضَّلالَةِ ﴿٧٥﴾. در این آیات، کلمات «غلام، تُ (من)، امر، ظالمون، هُم، خَلف؛ شیء، شیء، شیء، مَن، همگی موجود هستند و وجود این فرایندها نشاندهندۀ یک مشارک به نام موجود است. آیۀ «أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ» دو بار در سورۀ مریم تکرار شده است: یک بار از زبان حضرت زکریا و بار دوم از زبان حضرت مریم. در آیۀ 8، زمانی که خداوند بشارت فرزند را به حضرت زکریا میدهد، از روى تعجب مىپرسد: «مگر ممکن است سر پیرى آن هم از زنى نازا فرزنددار شوم؟ استفهام موجود در آیه برای انکار نیست، بلکه برای «استفسار از چگونگی محقق شدن این بشارت است تا به به این وسیله، اضطراب درونى را خود آرام کند» (الطباطبایی، 1374ق، ج14، ص19)؛ زیرا او پیامبر خدا است و به قدرت او کاملاً آگاه است و او را توانا بر استجابت دعایش میبیند؛ بنابراین، معنا ندارد که استفهام در اینجا انکاری باشد. در آیۀ 20 نیز که از زبان حضرت مریم بیان شده است، استفهام «از باب تعجب است، یعنى چگونه صاحب فرزند شوم در حالی که با هیچ مردى ارتباط نداشتهام؟» (همان، ج14، ص54) در آیۀ 35 نیز دو فرایند وجودی (کن و یکون) وجود دارند؛ یعنی به محض اینکه حکم خداوند به ایجاد چیزی تعلق گیرد، آن چیز موجود میشود. در آیات 38 و 39 نیز استفاده از فرایند وجودی با معنای مدنظر آیه کاملاً تناسب دارد. خداوند در این آیه ضلالت و غفلت را به مکانی تشبیه کرده است که ستمکاران در آن قرار دارند و هرگز از آن خارج نمیشوند. با توجه به اسمیه بودن هر دو جمله، فرایند وجودی (به تقدیر یکون) از جمله حذف شده است. اسمیه آمدن جمله نشان میدهد گمراهی و غفلت به دو صفت ثابت و همیشگی آنها تبدیل شده است؛ آنچنان که گویی در آنها زندانی شدهاند و هرگز نمیتوانند بیرون بیایند.
بعد از بررسی و تحلیل فرایندهای موجود در سورۀ مریم نتایج زیر بهدست آمد:
[1] Halliday
[2] Firth
[3] Matsius
Quran Karim
Orandi, Farahnaz. (2020). An analysis of process types in the short story collection "The Ruins" by Abou Torab Khosrowi based on Halliday's functional linguistics theory [Master's thesis, Persian Language and Literature, Allameh Tabatabai University].
Bahrami-Rahnama, Khadijeh. (2020). An analysis of cognitive and textual roles in the translation of Surah Al-Mulk. Journal of Quranic Studies, 44, 9-34.
Jawadi Amoli, Abdollah. (2009). Tafsir Tasnim. Qom: Esra.
Harri, Abolfazl. (2008). The enchantment of sound and meaning in the New Year's opening prayer as a literary work. Foreign Language Research, (43), 71-93.
Dabirmoghadam, Mohammad. (2007). Theoretical Linguistics: The emergence and development of generative grammar. Tehran: Samt.
Rezapur, Ebrahim, and Jalili Doab, Maryam. (2016). An analysis of the book "Reading and Writing in the Basic Literacy Movement" from the perspective of cognitive roles. Biannual Journal of Persian Language Education Studies, 1(2), 83-100.
Salimi, Zahra, and Ansari, Narges. (2021). Distinction between Meccan and Medinan Surahs based on linguistic roles: A case study of Surahs Maryam, Taha, Noor, and Ahzab based on Roman Jakobson's communicative model. Journal of Quranic Literary Studies, 9(2), 97-129.
Sultani, Seyed Ali-Asghar. (2015). Power, Discourse, and Language. Tehran: Nashr-e Ney.
Seyyed Qotb, Ibrahim Hussein Al-Sharabi. (1991). In the shade of the Quran (17th edition). Beirut: Dar Al-Shorouk.
Seyedi, Hossein, and Bigghaleh Joughi, Somieh. (2019). Discourse analysis of Surahs Falaq and Nas based on Halliday's textual role model. Journal of Quranic Literary Research, 1(25), 109-129.
Salehi, Fatemeh. (2007). The science of meanings and Halliday's functional grammar. In Literary Monthly, 1(8 (122)).
Safaie, Mojgan, Adel, Seyed Mohammadreza, and Ramazanzadeh Lak, Mahmoud. (2017). Analysis and examination of cognitive roles in Forough Farrokhzad's poem "Someone Who Is Like No One" within the framework of Halliday's functional theory. Journal of Poetry Research (Boustane Adab), 9(2(32)), 117-140.
Tabatabai, Mohammad-Hossein. (1996). Al-Mizan fi Tafsir al-Quran. Beirut: Al-Alami Publications.
Tabatabai, Mohammad-Hossein. (1995). Translation of Al-Mizan Commentary (5th edition). Qom: Islamic Publications Office.
Kazemi, Fatemeh, and Zareh Barami. (2022). "Analysis of cognitive role processes in Surahs Al-Waqiah and Al-Qiyamah." Journal of Quranic Linguistic Studies, 1(21), 43-58.
Meshkatuddini, Mahdi. (2016). The History of Linguistics (7th edition). Mashhad: Ferdowsi University of Mashhad.
Mozafari, Soodabeh, and Maryam Ataheri Nia. (2022). "An examination of Surah Al-Mutaffifin from the perspective of Halliday's cognitive roles." Journal of Quranic Literary Studies, 3(39), 49-62.
Masoumi-Mofrad, Narges, Akbari Zadeh, Masoud, Mohammadi Nia, Mahdi, and Mojawezi, Ahmad. (2019). "Examination of process types in Surah Ma'arij from the perspective of Halliday's cognitive roles." Journal of Quranic Studies and Islamic Culture, 2(10), 139-160.
Mir Sadighi, Jamal. (1997). Narrative elements. Tehran: Sokhan Publications.
Mohajer, Mehran, and Nabavi, Mohammad. (2014). Towards the linguistics of poetry: A functional approach. Tehran: Agah.
Halliday, M.A.K., and Hassan, Ruqayya. (2017). Language, context, and text (Translators: Mojtaba Manshizadeh and Tahereh Eshani). Tehran: Scientific Publications.
Halliday, M. A. K., & Matthiessen, C. (2004). An Introduction to Functional Grammar. Oxford: Oxford University Press.
Eggins, S. (2007). An introduction to systemic functional linguistics. Reprinted, New York.
Leech, G. N. (1988). Stylistics and Functionalism. In Language in Literature. Routledge.