Analysis of the speech acts of the Prophets' supplications in the Holy Qur'an based on John Searle's theory

Document Type : Research Article

Authors

1 Assistant Professor in the Department of Arabic Language and Literature, Semnan University, Semnan, Iran

2 PhD of Department of Arabic Language and Literature, Semnan University, Semnan, Iran

Abstract

Prayer is one of the highest religious teachings that plays an important role in spiritual education and the flourishing of the human soul. By praying, man declares his neediness, poverty, and ultimate servitude before God. The supplications of the prophets in the Holy Qur'an are among the discourses that have impact, coherence, and purposeful structure in the pragmatic and practical field of language and realize complex pragmatic meanings. The present study tries to analyze the language use of these prayers and the function of actions used in them by using the descriptive-analytical method and relying on Searle's speech act theory. One of the achievements of the research is that the language used in the verses is pragmatic in the sense that the words and sentences are not only productive but seek to implement action and change the outside world for the benefit of their users. The prayers of the prophets in the Qur'an, based on the model of John Searle, are based on three actions, which according to frequency are: 1) Persuasive action that is generally used in the form of indirect action, and the power in its statement is begging. In this action, the characteristic of power and dominance plays a fundamental role in the execution of the action; 2) Declarative action which has been used in both direct and indirect speech acts, and the power in its statement is confession and explanation; 3) Emotional action which is often used in the form of direct speech acts and the power in its statement includes remorse and regret. Of these three actions that are widely used in prayers, persuasive and declarative actions have the aspect of public expediency, and emotional action has the personal aspect and mental draining of the supplicant.

Keywords

Main Subjects


Article Title [Persian]

تحلیل کنش‌های‌ گفتار ادعیه پیامبران در قرآن کریم براساس نظریۀ جان سرل

Authors [Persian]

  • علی اکبر نورسیده 1
  • علی باقری 2
1 استادیار زبان و ادبیات عربی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران
2 دکتری زبان و ادبیات عربی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران
Abstract [Persian]

دعا و نیایش یکی از والاترین معارفی دینی است که نقش پُراهمیتی در تربیت معنوی و شکوفایی روح آدمی دارد. انسان با دعا، نیازمندی، فقر و نهایت بندگی، خود را در مقابل خدا اظهار می‌‌کند. ادعیه پیامبران در قرآن کریم ازجمله گفتمان‌هایی است که در حوزه پراگماتیک و کاربری زبان از تأثیرگذاری، انسجام و ساختار هدفمندی برخوردار است و معانی کاربردشناختی پیچیده‌ای را محقق می‌سازد. پژوهش حاضر می‌کوشد با روش توصیفی‌تحلیلی و با تکیه بر نظریه کنش‌‌گفتار سرل، چگونگی کاربری زبان در این ادعیه و کارکرد کنش‌های موجود در آنها را بررسی کند. از دستاوردهای پژوهش این است که زبان کاربری‌شده در آیات، زبان پراگماتیکی است؛ به این معنا که کلمات و جملات صرفاً جنبه تولیدی و توصیفی ندارند؛ بلکه به دنبال اجرای کنش و تغییر جهان خارج، به سود کاربر آنهاست. ادعیه پیامبران در قرآن براساس الگوی جان سرل، بر سه کنش استوارند که بر حسب بسامد عبارت‌اند از ترغیبی که عموماً با اسلوب امری به شکل کنش غیرمستقیم، با نیروی در گفته التماس، رخصت کاربری شده است؛ در این کنش، شاخصه قدرت و سلطه نقش اساسی در اجرای کنش دارد. کنش اظهاری که کاربری آن در هر دو نوع کنش‌گفتار مستقیم و غیرمستقیم و نیروی در گفته آن اقرار و تبیین است. کنش عاطفی که غالباً به شکل کنش‌‌گفتار مستقیم کاربری شده است و نیروی در گفته ندامت و پیشمانی را شامل می‌شود. از این سه کنش پر کاربرد در ادعیه، ترغیبی و اظهاری جنبه مصلحت‌خواهی عمومی و عاطفی جنبه شخصی و تخلیه روانی دعاکننده را دارد.

Keywords [Persian]

  • ادعیه پیامبران
  • کاربردشناسی زبان
  • کنش‌گفتار
  • جان سرل
  • طرح مسئله

دعا راهی پاک و زلال به سوی خالق هستی است و پلکانی محسوب می‌شود که انسان نیازمند را به عرش ملکوتی خدای بی‌نیاز می‌رساند؛ از این نظر، دعا در زندگی انسان از اهمیت خاصی برخوردار است. انسان مؤمن به‌وسیله دعا با خدای خود ارتباط برقرار می‌کند و به سرچشمه معرفت و دانایی جاویدان دست پیدا می‌کند. از درگیرهای ذهنی و نگرانی‌های قلبی خود سخن می‌گوید و از خداوند مدد می‌جوید. اهمیت دعا در ارتباط انسان با خالق و معبودش ابعاد گوناگونی دارد؛ اما مهم‌ترین این ابعاد به دو شکل است. نخست: گاهی تصور می‌شود دعا صرفاً کلمات و واژگانی هستند که ممکن است اذکاری به شمار آیند که انسان به‌وسیله زبان یا نجوای درونی، پاداشی را از خالق خود انتظار دارد. با تکیه بر این معنا، دیدگاه ساده انسان دربارۀ دعا مشخص می‌شود و شکل دیگر آن‌که خداوند دعا را دعوتی همه‌جانبه می‌داند که انسان به استفاده از آن می‌تواند رویکردی صحیح در زندگی خود اتخاذ کند (برقی، 1398ش، ص 39).

در تعریف لغوی دعا آمده است: دعا از ماده دَعَوَ و مصدر دَعوَةً و دعاءً. صاحب مقاییساللغة در این باره می‌گوید: دعا: صدا و سخنی است که به‌وسیله آن چیزی را به سوی خود متمایل کنی و بگویی دَعوتُ وأدعُو (ابن‌فارس، 1991م، ج2، ماده دعو). در اصطلاح یعنی صدازدن و مددخواستن در حل مشکلات از خالق خود. دعاکردن یکی از بهترین اعمالی است که هم خداوند رحمان در قرآن و هم پیامبر اکرم و امامان معصوم به آن سفارش بسیار کرده‌اند (وجدانی‌کیا، 1393ش، ص5). تعریف دعا به شکل جامع و مانع امری سخت است؛ زیرا این پدیده با توجه به احوال انسان در پیشگاه الهی تغییرپذیر است؛ اما در ادبیات و در بلاغت این‌گونه تعریف می‌شود: درخواست مقام پایین‌تر از مقام بالاتر با حالت خضوع و تسلیم (تفتازانی، 1387ش، ص422)؛ بنابراین، حقیقت دعا خواسته انسان نیازمند از پروردگارش با هدف مشخص با حالت ترس، امید، رفع بلا، نزول نعمت و ... است و از آن‌جایی که «انسان همیشه در پیشگاه خداوند فقیر و نیازمند است؛ بنابراین، اساس دعا را می‌توان بر فطرت انسانی دانست» (عبود زوین، 1432ق، ج1، ص140).

این پدیده در قرآن کریم از جایگاه والایی برخوردار است و زمانی این جایگاه و اهمیت درک می‌شود که می‌توان قرآن کریم را از اولین تا آخرین سوره با کوتاه و بلند یا مکی و مدنی بودن، سراسر همه یک دعا به شمار آورد؛ دعای سخاوتمندانه‌ای که تصویری گویا از اعتراف انسان به ضعف خود، پناه‌بردن به خالقش و وابستگی به قدرت او مجسم می‌کند. بر این اساس، اهمیت دعا در قرآن کریم فائده روحانی و نفسانی برای انسان دارد؛ زیرا هیچ‌گاه نمی‌گذارد ناامیدی در دل او رسوخ کند. همچنین، تأکیدی که قرآن در امر دعاکردن دارد؛ خداوند در سوره غافر می‌فرماید: ﴿اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ﴾ (غافر: 60). از این آیه کریمه چنین برداشت می‌شود که غایت دعای بنده، استجابت از جانب خداوند است که می‌تواند مانند بسیاری از اعمال باطنی یا ظاهری باشد. ظاهری را تحقق عینی دعا و باطنی را تحقق غیبی آن گویند.

بر این اساس، اهمیت و ضروت این پژوهش بر دو محور است؛ از یک سو آگاهی عمیق و دقیق از گفتمان قرآن به‌ویژه راز و نیاز پیامبران با خدایشان به‌عنوان استوارترین آموزه‌های وحیانی و اساسی‌ترین مؤلفه‌های فرهنگ اسلامی امری ضروری می‌آید و از سوی دیگر، نگاه زبان‌شناسانه به چنین گفتمان‌ها و مطالعات زبانی آن‌ها می‌تواند گام مهمی در توسعه پژوهش‌های قرآنی و بومی‌سازی آن با نظریه‌های جدید زبان‌شناسی به شمار آید؛ از این رو، جستار حاضر می‌کوشد تا با هدف مطالعه کاربردی و پراگماتیکی گفتمان قرآن در سایه نظریه کنش‌های گفتار جان سرل به سؤالات زیر پاسخ دهد:

- کدام کنش‌های گفتار در ادعیه پیامبران در قرآن کریم کاربری شده‌اند؟

- بسامد و تأثیر‌گذاری هر یک از کنش‌های کاربری‌شده، چگونه ارزیابی می‌شود؟

پژوهش حاضر برای رسیدن به پاسخی جامع و علمی با ابزار کتابخانه‌ای و از روش توصیفی‌تحلیلی در کنار روش آماری استفاده می‌کند و سعی دارد تا براساس نمونه جان سرل در نظریه کنش‌های گفتار و دسته‌بندی پنجگانه وی به تحلیل و واکاوی ادعیه پیامبران در آیات قرآن کریم بپردازد.

 

1-1. پیشینۀ پژوهش

پژوهش‌های زبانی بسیاری در زمینه کنش‌های گفتار و دعاهای قرآنی در انجام شده که ذکر حتی برخی از آن‌ها از حوصله این جستار خارج است؛ اما برای آشنایی لازم است برخی از مرتبط‌ترین با پژوهش حاضر ذکر شود:

  • رساله دکتری «آیات الدعاء فی القرآن الکریم دراسة أسلوبیة» (2012م)، دانشگاه أم درمان سودان، به قلم سالم عبود مبارک غانم. این پژوهش در پرتو سبک‌شناسی به سبک آیات دعا در قرآن کریم در سایه عناصر بلاغی نظیر التفات، تقابل، تضاد وأسلوب‌های خبری، انشائی، فصل و وصل و ... پرداخته است.
  • پایان‌نامه «بررسی ساختار بلاغی دعاهای قرآنی»، دانشگاه قم، به قلم علی درویشی. این پژوهش به استخراج و تحلیل عناصر بلاغی استعاره، تشبیه، کنایه، طباق و ایجاز و اطناب ... پرداخته است.
  • مقاله «تحلیل ساختار کارگفت انذار در قرآن کریم» (1393ش) به قلم: علیرضا دل‌افکار و همکاران، مجله‌ پژوهش‌های زبان‌شناختی قرآن، دوره 3، شماره 1، صص39- 60. این مقاله براساس نظریه کار‌گفت و بر پایه بافت پیرامونی، واژه انذار را تحلیل کرده است.
  • مقاله «من بلاغة بعض الأدعیه فی القرآن الکریم» (1424ق)، مجله جامعه أم‌القرى، شماره ۲۶، به قلم یحیی بن محمد إبراهیم عطیف. این مقاله به دیگر معانی پدیده دعا در قرآن می‌پردازد و نیز واژگان و اصطلاحات مترادف و نزدیک به آن مانند تضرع، صلاة و ... را واکاوی می‌کند.
  • مقاله «تحلیل ساختار سورۀ شمس بر مبنای نظریه‌ کنش‌گفتاری جان سرل» (1399ش)، به قلم فاطمه دسترنج، محسن ذوالفقاری، مجله پژوهش‌های ادبی - قرآنی، سال هشتم، شماره 2، صص71- 95. این مقاله سوره‌ شمس را براساس کنش‌های‌گفتار پنج‌گانه سرل بررسی می‌کند و درپایان به این نتیجه می‌رسد که بسامد کنش‌گفتار اظهاری و تعهدی در سوره شمس نسبت به دیگر کنش‌ها بیشتر است.
  • مقاله «تحلیل متن‌شناسی سوره زمر بر مبنای نظریه کنش گفتار سرل» (1399ش) به قلم: مرضیه شمس‌الدینی گورزانگی و همکاران، مجله مطالعات ادبی متون اسلامی، دوره 5، شماره 19، صص49- 75. این مقاله با بررسی سوره زمر به این نتیجه می‌رسد که گفتمان سوره بر چهار کنش از دسته‌بندی جان سرل استوار است که عبارت‌اند از گفتمان سورۀ زمر عبارت از «اظهاری»، «ترغیبی»، «عاطفی» و «اعلامی». در این بسامد اظهاری بیشتر از دیگر کنش‌هاست.
  • مقاله «کنش‌های گفتاری داستان حضرت یوسف(ع) در قرآن کریم (براساس نظریه جان سرل) (1402ش) به قلم: پیمان صالحی، مهدی اکبرنژاد، مجله تحقیقات علوم قرآن و حدیث، دوره 20، شماره 1، صص91- 11. در این مقاله، داستان حضرت یوسف براساس کنش گفتار سرل بررسی شده و تبیین کرده است کنش‌گفتار غیرمستقیم در مقایسه با دیگر کنش در این سوره از کارکرد بیشتری برخوردار است.

همان‌طور که از عنوان و شیوه پژوهش‌های پیشین بر می‌آید هر یک از آن‌ها گوشه‌ای از اهداف جستار حاضر را مغفول گذاشته‌اند. یکی از اصلی‌ترین موارد پژوهش حاضر، بررسی کاربردشناسانه ادعیه‌های قرآنی پیامبران در پرتو نظریه کنش‌های گفتار جان سرل است که ریشه در مطالعات کاربردی گفتمان دارد و به‌مثابه یک ابزار کارآمد در تحلیل متون دینی به‌ویژه متون قرآنی به کار گرفته می‌شود؛ بنابراین، تفاوت این جستار با پژوهش‌های پیشین در دو مقوله خلاصه می‌شود؛ نخست اینکه مقاله حاضر می‌کوشد با دیدگاه زبان‌شناسی نوین به بررسی ادعیه مذکور بپردازد و از آن‌جایی که در ذات ادعیه نوعی دوگانگی (دعا - استجابت) نهفته است؛ بنابراین، دیدگاه کاربردی‌تر دربارۀ این گفتمان پیاده‌سازی می‌شود؛ دیدگاهی که از دید پژوهش‌های پیشین مغفول مانده است؛ اما مقوله دوم، بررسی آیات دعایی در سایه نظریه کنش‌های گفتار بوده که این نظریه در چنین گفتمانی بررسی نشده است؛ بنابراین، نتایج به‌دست‌آمده در این پژوهش نو و جدید است.

 

2- کنش‌های گفتار[1]

یکی از متداول‌ترین اصطلاحات در زبان‌شناسی کاربردی[2] همین اصطلاح کنش‌های گفتار است که به معنای انجام فعل یا تغییر جهان واقعی به‌وسیله گفته یا سخن است. نشانه‌های اولیه این نظریه در پژوهش‌های فیلسوفانی مانند وینگنشتاین[3]، راسل[4] و موریس[5] مشاهده می‌شود. اینان بر این باور بودند که عامل اصلی مشکلات اساسی در فلسفه بی‌توجهی به زبان و کاربرد آن است. بر این اساس، زبان را سنگ‌بنای پژوهش‌های فلسفی قرار دادند و معتقد بودند: «زبان به‌عنوان یک کلید جادویی تمام قفل‌های فلسفه را باز می‌کند و نیز اختلاف نظرات موجود بین فلاسفه به سوء فهم آن‌ها از زبان برمی‌گردد؛ به همین سبب، آن‌ها در یک مکتب جدید فلسفه با عنوان فلسفه زبان به جانب کاربردی زبان و کاربست آن در مکالمات روزمرّه توجه داشتند»  (الصحراوی، 2005م، ص23).

این اندیشه بر فیلسوفان آینده به‌ویژه جان آستین[6] تأثیر گذاشت. آستین با تأثیرپذیری از این اندیشه، موضوع رابطه بین زبان و فکر را مطرح کرد. او معتقد بود: زبان صرفاً ابزاری برای توصیف جهان خارج نیست؛ بلکه گاهی از این کارکرد گذر می‌کند و وظیفه تأثیرگذاری بر مخاطب و نیز تغییر در جهان خارج را ناشی می‌شود  (آستین، 1991م، ص17). آستین با این دیدگاه مهر بطلانی بر توصیفی‌بودن زبان می‌زند و زبان را وارد یک فضای جدید با عنوان کنش‌گرایی[7] می‌کند. در مرحله نخست که از آن به صدق‌گرایی[8] تعبیر می‌شود، ‌گفتارهای معنادار صرفاً به دو گروه صادق و کاذب تقسیم می‌شود؛ اما در مرحله کنش‌گرایی، این پاره‌گفتارها توسط کاربر زبان در یک بافت مشخص کنش و عملی را در جهان خارج انجام می‌دهند  (صانعی‌پور، 1390ش، صص26-27). تفکیک پاره‌گفتارهای زبانی به این شکل، تأثیر عمیقی در مطالعات زبان‌شناسی به‌ویژه زبان‌شناسی کاربردی بر جای گذاشت؛ زیرا کاربردشناختی به دنیال این است که زبان را از حالت توصیفی خارج کند و صورت پراگماتیک و واقعی به آن ببخشد.

آستین بر پایه آرای فوق، نظریه کنش‌های گفتار را ارائه می‌دهد که ازنظر برخی صاحب‌نظران نظیر باخ، هارنیش و لیچ[9] به‌ویژه جان سرل[10] با اشکالاتی روبه‌رو شد؛ بنابراین، شاگرد او جان سرل سعی کرد با مطالعه گسترده‌تر، آن‌را به مرز مقبولیت برساند؛ هرچند مانند استادش آستین فرضیه اساسی نظریه کنش‌های گفتار را عمل و رفتاری می‌داند که به‌وسیله زبان در جهان خارج محقق می‌شود و معتقد است کاربر زبان براساس ظریفت‌های ذهنی خود مانند باور، احساس، تمایل و نظیر آن‌ها درصدد است با جهان خارج رابطه ارگانیسم برقرار کند (سرل، 2006م، ص7). سرل کنش گفتار را در درجه اول مفهومی کاربردشناسانه و در درجه دوم یک عمل بافت‌محور و در آخر آن‌را قصدمند می‌داند و معتقد است این پروسه تنها در یک ارتباط کلامی بین کاربران زبان محقق می‌شود (باقری، 1402ش، ص 55)؛ از این رو، در مقوله کنش‌های گفتار، ارتباط از اهمیت بالایی برخوردار است. سرل معتقد است: ارتباط با زبان، رفتاری از روی قصد و نیت و قاعده‌مند است و هماهنگی بین این قواعد باعث تحقق کنش‌ها می‌شود  (البرزی، 1386ش، ص84). پاره‌گفتارهای معنادار در نظریه کنش‌های گفتار جان سرل ضمن چهار کنش محقق می‌شود:

 

 

نمودار 1: ساختار کنش گفتاری در نمونه سرل

 

براساس این نمودار، ساختار کنش‌های گفتار عبارت‌اند از: کنش لفظی[11]: عبارت است از تولید عناصر زبانی با ترتیب دستوری معین. کنش قضیه‌ای (گزاره‌ای)[12]: نسبت این کنش، به اصطلاح قضیه در فلسفه و منطق برمی‌گردد؛ به اعتبار این‌که در یک قضیه احتمال صدق و کذب می‌رود؛ از این رو، «قضیه» و در کنار آن فعل قضیه‌ای با ارجاع و اسناد اقتران می‌یابد؛ به طوری که به مجرد تلفظ آن، به موضوعی یا نشانه خارجی ارجاع و اسناد معین دلالت معین شکل می‌گیرد. کنش منظوری (مضمون در سخن)[13]: همان کاری که در پس کنش بیانی به‌صورت معنای اضافی انجام می‌شود. این کنش با نیت و هدف گوینده به‌صورت مستقیم و ضمنی بیان می‌شود؛ به طوری که به آن کنش غیر بیانی گفته می‌شود. کنش تأثیری[14]: کنشی که برخلاف سه کنش قبلی در اختیار گوینده نیست و گوینده به‌واسطه کنش‌های پیشین بر گوینده تأثیر می‌گذارد (البرزی، 1386ش، صص85- 86؛ الشهری، 2003م، صص155- 156). برای تبیین و توضیح این ساختار و چهار کنش، ذکر مثالی از پاره‌گفتارهای دعایی قرآن ضروری است: ﴿رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا ... (بقرة: 126).

جدول 1: تبیین ساختار کنش‌های گفتار

لفظی

قضیه‌ای

منظوری

تأثیری

عبارة "رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا "

که متشکل از اصوات، ألفاظ و یک جمله است

کنش ارجاعی: ضمیر «یاء» در "ربی" به "حضرت ابراهیم" در بافت بیرونی، ضمیر مستتر "أنتَدر بافت متنی و ضمیر "هما"در فعل امر" اجعل" در بافت متنی " به "ربّ" بر می‌گردد.

کنش اسنادی: مطالبه حفاظت از سرزمین مکه.

میل حضرت ابراهیم در آبادسازی سرزمین مکه.

چنانچه خواسته حضرت ابراهیم از جانب پروردگارش عملی شود، کنش تأثیر رخ داده است. از طرف دیگر، استفاده اسلوب مناسب می‌تواند تأثیرگذاری را افزایش دهد.

 

از نمونه فوق چنین برمی‌آید: کنش لفظی و قضیه‌ای (گزاره‌ای) ازطریق ساختار متن و بافت متنی بدون توجه به بافت بیرونی فهم‌پذیر و تحلیل‌شدنی است؛ اما کنش منظوری و تأثیری علاوه بر بافت متنی، بافت بیرونی متن را نیز در نظر دارد؛ به همین سبب، کنش لفظی و گزاره‌ای، کنش سخن‌محور و کنش منظوری و تأثیری کنش بافتاری به شمار می‌آید.

جان سرل مانند استادش آستین زیربنای کنش‌های گفتاری را کنش منظوری می‌داند و بر مبنای آن تقسیم‌بندی خود را ارائه می‌دهد که از آن به‌عنوان کنش‌های «پنج‌گانه سرل» تعبییر می‌شود که عبارت‌اند از:

جدول 2: کنش‌های پنج‌گانه سرل

نوع کنش

تعریف

اظهاری[15]

گوینده انجام‌شدن یا نشدن کاری را در جهان خارج با کلمات بیان می‌دارد.

ترغیبی[16]

گوینده مخاطب را به انجام یا ترک عملی ترغیب می‌کند.

تعهدی[17]

گوینده برای انجام یا ترک عملی تعهد کند.

عاطفی[18]

احساس گوینده را در وقوع عملی بیان می‌دارد.

اعلامی[19]

گوینده شرایط تازه‌ای را برای مخاطب به شرط داشتن اختیار قانونی و عرفی اعلام می‌کند.

تحلیل هر گفتمانی براساس نظریه کنش‌گفتار مبتنی بر قصد گوینده است؛ زیرا معانی عناصر زبانی بر پایه قصد او پایه‌ریزی می‌شود. سرل اعتقاد دارد: هرگاه بین ساختار نحوی (گزاره) و کارکرد کاربردشناختی آن رابطه مستقیم وجود داشت، با کنش‌گفتار مستقیم[20] مواجه هستیم. به دیگر سخن، هرگاه بین ساخت دستوری و با نقش ارتباطی، رابطه یک به یک وجود داشت، کنش گفتار به‌صورت مستقیم ادا شده است (سرل، 2006: ص211)؛ به‌طور مثال، اگر پرسشگر، سؤالی پرسید و منظور او از این سؤال فقط کسب اطلاع باشد، ساخت پرسشی با نقش ارتباطی رابطه مستقیم دارد که کنش نهفته در آن مستقیم است.

هرگاه رابطه منطقی مذکور بین آن دو نقض شد و گوینده با کاربری یک کنش گزاره‌ای، کارکردی غیر کارکرد معمول قصد کند، کنش‌گفتاری غیرمستقیم[21]

نام می‌گیرد (2006م، ص211). درحقیقت مادامی که ساخت دستوری پاره‌گفتار معنایی و کارکرد ارتباطی آن معنای دیگری را انتقال دهد، کنش گفتار به‌صورت غیرمستقیم است.

این جستار سعی دارد ادعیه پیامبران را در آیات قرآن براساس تقسیم‌بندی کنش‌های گفتار سرل بررسی کند:

 

2-1. کنش اظهاری

در این کنش گوینده با اظهارکردن، توصیف‌کردن، و ... به وصف جهان خارج از دیدگاه خود می‌پردازد. این کنش‌گفتاری نشان‌دهنده باور گوینده از درستی اوضاع امور است. اظهاراتی چون بیان واقعیت و تقریر آن، نمونه‌هایی از کنش‌های گفتاری هستند که گوینده ازطریق آن‌ها دنیا را چنان که باور دارد، نشان می‌دهد (یول، 1385ش، ص74). در جدول زیر نمونه‌هایی از این کنش در ادعیه پیامبران آمده‌اند:

جدول 3: آیات دعایی قرآن کریم در رابطه با کنش اظهاری

سوره و آیه

آیه و پاره گفتارهای دعایی

 

بار مضمون در سخن

 

 

کنش مستقیم

کنش غیرمستقیم

هود/ 45

فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ

..........

مطالبه نجات فرزند نوح با حالت تضرع

مؤمنون/28

الحَمدُ لله الّذی نجَّنَا مِنَ القَومِ الظَّالمِینَ

اظهار شکرگزاری

.................

 

 

 

 

مؤمنون/97

قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ

...........

درخواست پناه‌جویی از آسیب‌های شیطانی

ص/ 41

إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ

إظهار فقر و عجز در پیشگاه الهی

...................

أعراف؟189

فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَیْتَنَا صَالِحًا لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ

...........

طلب فرزند صالح با رعایت کمال ادب

مائدة/ 118

إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

...........

طلب مغفرت با رعایت کامل ادب

.......

...............................................

..............

..................

العدد

 

24

 

 

به نظر می‌رسد بیشتر عبارت‌ها یا جملات خبری که موقعیتی را توصیف می‌کنند، در زمره کنش اظهاری قرار می‌گیرند. در کنش اظهاری، گوینده با راهبرد توضیحی به مخاطب اطلاعاتی را انتقال می‌دهد. در سوره فاطر خداوند می‌فرماید: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِکَةِ رُسُلً ...﴾  (فاطر: 1). در این آیه حمد خدا از زبان شعیب به‌جا آورده شده است؛ خدایی که خالق آسمان و زمین و هر آن‌چه که در آنهاست. علاّمه طباطبایی در تفسیر آیه چنین می‌گوید: این کلمه «فاطر» نشان از ایجاد ابتدایی دارد؛ ایجادی که نه اصلی بر آن بوده و نه ابزار پدیدآورنده آن از قبل بوده است (1384ش، ج17، ص4).

در این آیه، کنش لفظی را جملات و عبارات پاره‌گفتار دعایی تشکیل می‌دهند و کنش قضیه‌ای به دو کنش ارجاعی و دلالی تقسیم می‌شود. کنش ارجاعی متشکل از گوینده و مخاطب آیه است که ازطریق بافت متنی و بافت خارجی به آن‌ها به دست می‌آیند. در این آیه مخاطب، خداوند است که ازطریق بافت متنی با لفظ «الله» به آن پی برده می‌شود و گوینده حضرت شعیب که ازطریق بافت بیرونی به دست می‌آید. کنش دلالی به‌عنوان دومین کنش محتوای گزاره‌ای در مسأله آفرینش بی‌مانند و ابتدایی مخلوقات هستی نهفته است. دربارۀ کنش منظوری این آیه باید گفت: ما با آفرینش به بدیل آسمان و زمین از جانب خداوند یقین داریم؛ به طوری که خالق آن‌ها به قدرتی خارق‌العاده و بی‌نظیر بهره‌‌مند است. از آنجایی که سوره فاطر به‌صورت کلی به دنبال «اثبات وحدانیت، قدرت و إقامه برهان و دلیل برای اثبات اوصاف الهی و دورکردن شرک از باری‌تعالی است» (الصابونی، 2012م، ج2، ص563)؛ بنابراین، می‌توان کنش منظوری را توحید، قدرت و شکوه خارق‌العاده خداوند به شمار آورد که به‌صورت مستقیم در آیه ظاهر شده است.

کنش تأثیری که بازخورد آن از جانب خواننده است، به‌صورت فرضی بر هر مسلمانی متجلی می‌شود؛ زیرا مسلمانان بر امر وحدانیت و تسلط خداوند بر امور مخلوقات ایمان دارند و نیز کنش نهفته در سخن این دعا به‌عنوان یک کنش منظوری مستقیم با توجه به اسلوب بیانی کاربری‌شده، می‌تواند تأثیر‌گذار باشد. به دیگر سخن در آیه، واژه «الله» با لام تخصیص همراه شده است که حمد و ستایش را به خدای یکتا اختصاص می‌دهد نه کسی جز او. کاربست واژه «فاطر» عظمت و قدرت خداوند را تأکید می‌کند. واژه «فاطر» خالقی را گویند که از هیچ‌چیز و از هیچ اصل و مانندی، مخلوقات را پدید می‌آورد. علامه مصطفوی دربارۀ واژه فاطر معتقد است: از مادة «فاطر» که بر مفاهیمی نظیر خالقیت، ایجاد اولی، اختراع، ابداع و ... دلالت می‌کند که شکل و کیفیت خاصی دارد و هیچ نقصانی در آن پیدا نیست که نیاز به بازآفرینی داشته باشد (1423ق، مادة فطرَ). همان‌طور که خداوند می‌فرماید: ﴿ارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ﴾  (الملک: 3). در آیه نیز آفرینش و ایجاد بر حالاتی اطلاق می‌شود که نخست بر ایجاد ابتدایی و دوم بر آفرینش منظم و بی‌نقص دلالت می‌کند.

قرآن کریم در هر حالتی سعی در اقناع، تأثیر و تغییر دارد؛ از همین رو، کنش‌های گفتار در قرآن به‌طور کلی و به‌طور خاص در آیات دعایی منجر به دینامیک و متحرک‌بودن سیاق متنی می‌شود که این ویژگی درحقیقت باعث ایجاد فضایی در آیات می‌شود که برای درک و فهم آیه خاص باید قبل یا بعد از آن را نیز در نظر داشت؛ مانند:

﴿... فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ﴾ (القصص: 28). در این آیه لازم می‌آید فضای کلی دعا بررسی و فقر و احتیاج حضرت موسی روشن‌تر شود. در تفسیر آیه آمده است: موسی بعد از گفت‌وگو با آن دو دختری که می‌خواستند گوسفندان را سیراب کنند، اما تعفف آنها اجازه نمی‌داد که بین ازدحام مردان بروند، براى آنان آب کشید و گوسفندان ایشان را سیراب کرد، سپس برگشت به طرف سایه تا استراحت کند، آنگاه گفت: پروردگارا من به آنچه از خیر به سویم نازل کرده‌اى، محتاجم (طباطبایی، 1384ش، ج16، ص34).

کنش لفظی آیه دعایی مذکور متشکل از جملات و عبارات موجود در آیه است. کنش ارجاعی در این آیه با ضمایر موجود در بافت متنی مثل «یاء» در  (إنّی/إلیّ/ربّی) بیانگر این است که گوینده، حضرت موسی(ع) است و مخاطب نیز با تکیه بر همین بافت متنی و ضمیر «تاء» در (أنزلتَ) و واژه «ربّ» خداوند است. کنش اسنادی و دلالی بیانگر احتیاج حضرت موسی(ع) به پروردگارش است. کنش لفظی و گزاره‌ای این دعا نشان می‌دهد حضرت موسی برای خداوند شرح حال می‌کند و از ضعف و فقر خود می‌گوید؛ بنابراین، قصد ظاهری حضرت در کنش منظوری می‌تواند وصف و تقریر باشد. حضرت اعتقاد خود را در جهان خارج در کلمات متجلی می‌سازد. کنش اظهاری «اثبات یک اعتقاد در جهان خارج به ساده‌ترین شکل ممکن که صدق و کذب در آن راه داشته باشد» (سرل، 2006م، ص218). بدیهی است که نمی‌تواند قصد حضرت موسی صرفاً شرح حال باشد. آلوسی این دعا را حمل بر درخواست می‌داند؛ بنابراین، بهتر است گفته شود مراد از موصول «ما» در جمله‌ (لِما أَنْزَلْتَ إِلَیّ) نیروى بدنى است که بتوان با آن اعمال صالح را انجام داد؛ مانند دفاع و فرار از فرعون به قصد مدین و آب‌دادن به گوسفندان شعیب و ... (1994م، ج10، ص273- 274). با این اوصاف، این دعا را می‌توان کنایه دانست و کنش آن‌را کنش غیر‌مستقیم به شمار آورد. اظهار فقر و نیازمندی حضرت موسی(ع) به قدرتی که خداوند به او اعطا کرده، بیانگر دو بعد مهم است؛ نخست اینکه اراده حضرت چیزی جز اراده خداوند نیست، دوم: نیازمندی حضرت در این آیه در قبال خداوند است. به دیگر سخن، با ذکر «إلیّ» چنین برداشت می‌شود که حضرت موسی(ع) از فقر خود در مقابل قدرت خداوند سخن می‌گوید که اگر دستگیری او نباشد، حضرت و هیچ انسان دیگری قدرت قیام ندارد.

در تعریف دعا آمده است: دعا درواقع گفت‌وگوی یک موجود سراسر نیاز با خالق بی‌نیاز خویش است که سبب اتصال فقیر با غنی مطلق می‌شود (کاویانی، 1399ش، ص14). با توجه به این ویژگی دعا، کنش تأثیری این آیه در رابطه بین فقیر سراسر محتاج و خالق سراسر غنی پنهان است که درحقیقت در آیه به‌صورت ضمنی تقابل بین فقیر با واژه  (فقیرٌ) و غنی با عبارت  (لما أنزلتَ من خیر) برقرار است که همواره ملازم همدیگرند؛ همان‌طور که خدای متعال در سوره فاطر می‌فرماید: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ﴾ (فاطر: 15).

 

2-2. کنش ترغیبی

هدف از این کنش، میل و اشتیاق گوینده به انجام کاری از طرف مخاطب در آینده است. گوینده با به‌کارگیری این نوع کنش، از دیگری به‌عنوان شنونده درخواست انجام کاری را ‌دارد؛ بنابراین، خواسته‌های گوینده در این کنش بیان می‌شود. این‌گونه کنش‌ها دستورات، درخواست‌ها و پیشنهادها در گفتمان را شامل می‌شوند (سرل، 2006م، ص218). در این کنش، محور سخن بر مخاطب یا شنونده است و او سعی دارد جهان خارج را مطابق با سخن قرار دهد. نمونه‌های بارز این نوع کنش در ادعیه پیامبران:

 

جدول 4: آیات دعایی قرآن کریم در رابطه با کنش ترغیبی

سوره و آیه

آیه و پاره‌گفتارهای دعایی

 

بار مضمون در سخن

 

 

کنش مستقیم

کنش غیر مستقیم

مؤمنون/ 29

وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبَارَکًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ

در خواست فرود سالم در اقامتگاهی پر نعمت

.............

آل عمران/38

قَالَ رَبِّ هَب لِی مِن لَّدُنکَ ذُرِّیَّة طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ ٱلدُّعَاءِ

درخواست فرزند پاک و صالح

.............

أنبیاء/ 89

وَزَکَرِیَّا إِذ نَادَى رَبَّهُۥ رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَردا وَأَنتَ خَیرُ ٱلوَارِثِینَ

درخواست عدم تنها گذاشتن

............

مریم/8

قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلَامٌ وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا

............

اظهار تعجب از بچه‌دار شدن زن عقیم

نمل/ 62

أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ

...........

مطالبه از اجابت انسان گرفتار

أسراء/80

وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا

...........

غایت عالی در کار و عمل و انجام رسالت الهی

إبراهیم/35

رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ

مطالبه امنیت

.........

هود/ 47

قَالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْخَاسِرِینَ

............

درخواست آمرزش و ترحم

..........

.....................................

.........................

........................

العدد

 

32

 

 

بر مبنای تحلیل کنش‌های گفتار، بیشتر پاره‌گفتار‌هایی که به‌صورت سؤالی، امری، ندایی و ... مطرح می‌شوند، در زمره کنش ترغیبی قرار می‌گیرند. از شروط تحقق این کنش به‌صورت مستقیم «مخاطب مسؤول تحقق این کنش و تطابق آن با جهان خارج است و کنش خواسته‌شده توسط او در آینده انجام می­شود» (خالد میلاد، 2001م، ص506)؛ بنابراین، با هماهنگی بین محتوای گزاره‌ای (ساختار نحوی) و این شروط کنش ترغیبی مستقیم پدید می‌آید و با عدم هماهنگی بین آن‌ها کنش ترغیبی غیرمستقیم به دست می‌آید؛ مانند:

﴿قَالَ رَبِّ احْکُمْ بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ﴾ (الأنبیاء: 112). این آیه، آخرین آیه سوره انبیاء است که به‌صورت کلی، خلاصه و چکیده‌ای از سرگذشت پیامبرانی نظیر اسحاق، یعقوب، لوط و ... را بیان کرده است و در آخر به دعوت پیامبر اسلام(ص) به یکتاپرستی مردم اشاره دارد.

عبارت (احْکُمْ بِالْحَقِّ ...) در این دعا مطمح نظر است که کنش لفظی آیه را تشکیل داده و به‌صورت صیغه امری به کار رفته است. کنش ارجاعی در کنش قضیه‌ای با توجه به بافت متنی و غیر متنی به رسول خدا و پروردگار جهانیان برمی‌گردد و کنش دلالی و اسنادی در موضوع حکم خدا به حق نهفته است.

کنش منظوری این آیه در نگاه اول در ساختار جمله به‌صورت کنش مستقیم متجلی می‌شود؛ به نحوی که پیامبر اسلام از پروردگارش مطالبه اجرای عدالت را دربارۀ پذیرفتگان دعوت و نپذیرفتگان آن دارد. آلوسی می‌گوید: «الحکم بالحقّ» به معنی «الحکم بالعدل» است؛ یعنی مقیدکردن حکم به حق. در صورتی که تمام افعال خداوند از روی حق و عدالت است، بیانگر مجازی‌بودن معنای حق است (1994م، ج17، ص104). با این اوصاف، می‌تواند فعل امر «احکم» نیز به معنای امری «عجّل» باشد. بغوی می‌گوید: منظور رسول خدا از (احْکُمْ بِالْحَقِّ) این است که بین من و تکذیب‌کنندگان در عذاب و پاداش تعجیل کن (1420ق، ج5، ص360)؛ بنابراین، چگونه باید این کنش را کنش منظوری مستقیم به شمار آورد! در کنش منظوری غیرمستقیم توان حرفی و متنی یک پاره‌گفتار با توان نهفته در آن مطابقت ندارد. به دیگر سخن، کنش لفظی معنایی را می‌رساند و کنش منظوری معنای دیگری را (صانعی‌پور، 1390ش، ص153). ازطرفی کنش لفظی (عَلَى مَا تَصِفُونَ) در این آیه می‌تواند کمک شایانی در معنای برداشت‌شده از (احکم بالحق) کند. از آنجایی که گروه تکذیب‌کنندگان با هر لفظی خدا را وصف می‌کردند؛ بنابراین، رسول خدا(ص) تعجیل در امر جزا و پاداش را به این دلیل مطالبه دارد تا سره از ناسره مشخص شود.

با بررسی اسلوب این آیه، میزان تأثیرپذیری و درنتیجه، کنش تأثیر آن مشخص می‌شود. نخستین نکته در این زمینه، تغییر ناگهانی اسلوب کلام با توجه به آیات قبل است. در آیات قبل، گوینده خداوند و مخاطب رسول خدا(ص) است؛ اما در این آیه گوینده رسول خدا(ص) و مخاطب خداوند هستند. تغییر اسلوب به این شکل در بلاغت التفات نام دارد. عبدالمطلب می‌گوید: التفات در تغییر اسلوبی که ایجاد می‌کند، علاوه بر خلق لذت در کلام باعث افزایش الهام‌بخشی و درنتیجه، تأثیرپذیری آن می‌شود (2007م، ص286). نکته دوم حضور جمله اسمیه (رَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ) بیانگر این است که رسول خدا با پیروانش همیشه و به‌طور مداوم از خداوند مدد می‌جویند. نکته دیگر آمدن دو صفت ثبوتی (الرحمن/المستعان) در کنار هم بیانگر کمال توحید خداوند است.

در آیه دیگر، کنش ترغیبی از زبان حضرت یوسف(ع) چنین آمده است:

﴿قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُنْ مِنَ الْجَاهِلِینَ﴾ (یوسف: 33). از ظاهر این آیه برمی‌آید که حضرت دعا (نفرین) بر خود می‌کند تا به زندان افکنده شود؛ در صورتی که بافت زبانی آیه چیزی دیگری می‌گوید. علامه طباطبایی می‌گوید: این آیه بیان حالى بوده که از خود براى پروردگارش کرده است که روى دل از زنان بگرداند و معناى (أَحَبُّ إِلَیَّ) این است که اگر اختیار به دست خودم باشد، من زندان را بر آنچه ایشان مرا بدان مى‌خوانند، اختیار مى‌کنم (1384ش، ج11، ص207).

پاره‌گفتار دعایی این آیه کنش لفظی را تشکیل می‌دهد و محتوای قضیه‌ای آن به‌صورت خبری و جملات اسمیه (السّجن أحبّ إلیّ/أصبُ إلیهنّ) و جملات فعیله  (یدعوننی/تصرف عنّی/أکن من الجاهلین) تشکیل شده است. در این جملات، کنش ارجاعی از حضرت یوسف به‌عنوان گوینده و خداوند به‌عنوان مخاطب تشکیل شده است. این کنش با ضمایر موجود در متن قابل تشخیص است. ضمیر «یاء» در  (إلیّ) ضمیر «أنا» محذوف در (أصبُ/أکن) بیانگر گویندگی حضرت یوسف(ع) و ضمیر «أنت» در (تصرف) بیانگر مخاطب بودن خداوند است.

در نگاه نخست، کنش منظوری مستقیم به‌صورت کنش اظهاری بیان شده است. به عبارت بهتر، همه کنش‌های لفظی موجود در این آیه به شکل خبری و در جهت توصیف حال حضرت یوسف به کار رفته است؛ اما بافت و فضای بیرونی این آیه چیز دیگری می‌گوید: بعد از درخواست شیطانی، همسر عزیز مصر تصمیم گرفت زنانی را گرد هم آورد. سپس یوسف بر آنها وارد شود ... زلیخا وقتی دید با یک بار دیدن یوسف هوش از سر آنان پرید، گفت: چگونه مرا ملامت مى‌کنید که صبح و شام با او مى‌نشینم و برمى‌خیزم؟ ... سپس به گناه خود اعتراف کرد و از یوسف خواست اگر به خواسته او تن ندهد، او را در زندان افکند و خوار ذلیلیش کرد (مکارم شیرازی، 1387ش، ج9، صص427- 429). باید گفت: کنش لفظی (وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ) یک اسلوب خبری شرطی است که حضرت قصد (خبردادن) را دارد و می‌خواهد با چنین کنشی مخاطب را از موضوعی مطلع سازد که همانا «روی برگردانی از من منجر به لغزشم» می‌شود. در این صورت، کنش اظهار محقق می‌شود. در کنش اظهاری مسؤولیت اجرای فعل با گوینده است. از سوی دیگر، کلمات با جهان خارج مطابقت می‌کند (نحله، 2002م، ص89)؛ اما درواقع توان منظوری این آیه و شرایط حاکم بر این کنش نمی‌تواند دلالت بر اظهار کند؛ زیرا «مسؤولیت روی‌گرداندن و عدم لغزش» با گوینده (یوسف) نیست؛ بلکه این عمل را از خداوند مطالبه دارد که با رعایت ادب گفتاری به جای کنش لفظی «لا تَصرِفْ عنّی أصبُ إلیهنّ» کنش مذکور در آیه کاربری شده است که مفاهیم و معانی کاربردشناختی و کارگفتی پیجیده‌تری به وجود می‌آورد.

دربارۀ کنش تأثیر و میزان تأثیرگذاری این آیه چند نکته مطمح نظر است: نخست: فعل «أصبُ إلیهن» که از مصدر صبوةٌ به معنای تمایل شدید به عمل لهو و لغو و دورشدن ازطریق مستقیم است (المصطفوی، 1423م، مادة صبا)؛ بنابراین، کاربست فعل «أصبُ» در اینجا تناسب حاکم بین لفظ و معنا را نشان می‌دهد. با نظر به بافت پیرامونی و میل طبیعی هر انسانی، کاربست چنین واژه‌ای را می‌‌طلبد. دوم: کاربست واژه «أحبّ» به جای واژه‌های دیگر مثل «أفضل» یا «أحسن» بدین دلیل است که حضرت قصد دارد زن عزیز مصر را ناامید کند و رشته طمع را از او قطع کند؛ کسی که سخت شیفته و شیدای یوسف، علیه‌السلام، شده بود (ابوالسعود، بی‌تا، ج4، صص274). علاوه بر این، عدم ذکر «عمل شیطانی» به‌عنوان مفضل منه و ذکر «زندان» به‌عنوان مفضل نشان از انتخاب قاطعانه حضرت یوسف دارد. با این اسلوب بیانی قرآن و استفاده بی‌نظیر از کلمات در موضع مناسب خود میزان تأثیرگذاری این کنش به مراتب افزایش می‌باید.

 

2-3. عاطفی

همان‌طور که از عنوان کنش عاطفی برمی‌آید، این کنش احساسات و عواطف گوینده سخن را شامل می‌شود و محتوای گزاره‌ای، شرایط را بیان می‌‌‌کند که متضمن حالت روانی گوینده است. در این نوع کنش، گوینده نه تلاش می‌کند تا جهان بیرون را با کلماتش مطابقت دهد نه کلمات بیان‌شده را با جهان بیرون، بلکه صدق وحقیقت گزاره بیان‌شده بدیهی و مسلم فرض می‌شود (سرل، 2006م، ص219). آیات زیر کنش عاطفی در ادعیه‌ پیامبران را نشان می‌دهد:

 

جدول 5: آیات دعایی قرآن کریم در رابطه با کنش عاطفی

سوره و آیه

آیه و پاره‌گفتار‌های دعایی

 

بار مضمون سخن

 

 

کنش مستقیم

کنش غیر‌مستقیم

أعراف/ 23

قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا ....

بیان ظلم و ستم

.............................

طه/ 45

قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنَا أَوْ أَنْ یَطْغَى

الخوف من العقاب

.............................

مریم/4

قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْبًا

............

إظهار ضعف و سستی در فرزندآوری

إبراهیم/37

رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ

ابراز محبت پدارانه به نسل خویش

............

أنبیاء/ 87

لا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ

............

توبه در پیشگاه الهی به خاطر لغزش ناخواسته

 

 

 

 

............

.............................................

...........

............................

العدد

 

17

 

 

از نمونه‌های فوق نمایان است گوینده در کنش عاطفی از احساسات و عواطف خود با رعایت اصل صدق سخن می‌راند. در چنین کنش‌هایی رابطه دو سویه تأثیر و تأثر بین گوینده و عناصر تشکیل‌دهنده احساس درونی او پابرجاست؛ به طوری‌ که شدت و ضعف میزان تأثیر‌گذاری این احساسات و حتی رعایت اصل خلوص نیت در ادای این کنش، بستگی به عناصر تشکیل‌دهنده آن دارد.

از نمونه‌های این کنش در ادعیه، دعای حضرت سلیمان(ع) است: ﴿قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ﴾  (النمل: 19). حضرت سلیمان در این دعا از خداوند می‌خواهد تا شیوه شکر نعمت را به او الهام کند و نیز در انجام عمل صالح به‌صورت ذاتی و نفسانی او را یاری دهد.

عبارات و جملات آیه، کنش لفظی تشکیل می‌دهند که گوینده آن حضرت سلیمان(ع) و مخاطب آن خداوند است و کنش دلالی و اسنادی آن در کنش لفظی (أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ) خلاصه می‌شود؛ به گونه‌ای که حضرت خواهان الهام‌بخشی شکر نعمت‌های الهی و فراهم‌کردن راه انجام کارهای شایسته است. از آنجایی که بافت آیه به شکر، سپاس و اعتراف به فضل و جلال خداوند اشاره دارد. این فضا به کنش منظوری نیز نفوذ کرده و آن‌را به‌طور مستقیم تحت‌الشعاع قرار داده است. حضرت سلیمان(ع) قصد دارد در جهت سپاس از نعمت‌های الهی و فضایلی که به او و اهلش بخشیده است، شکرگزار باشد که این امر با تحقق کنش منظوری به‌صورت مستقیم تأثیرگذارتر است؛ زیرا کنشی که وی به دنبال آن و فضایی که برای تحقق این کنش ایجاد کرده، به کنش منظوری رنگ‌وبوی اخلاقی بخشیده است؛ درنتیجه، ارزش اخلاقی این کنش بر ارزش انفعالی آن فزونی یافته است. در کنش عاطفی بعد نفسانی و روحانی عمل ارجح و أفضل است و گوینده به بعد ارزشی آن نسبت به بعد لفظی و کلامی آن توجه بیشتری دارد (صولة، 2007م، ص153). حضرت سلیمان ازطریق این جملات اخباری درصدد بیان قصد عاطفی و احساسی خود است که این‌گونه کنش‌ها در ذیل کنش‌های عاطفی در تقسیم‌بندی پنج‌گانه سرل قرار می‌گیرد و هدف از آن بیان حالت‌های باطنی با حفظ شرط اخلاص است. محتوای گزاره‌ای در آن هیچ تناسبی با جهان خارج یا بالعکس، جهان خارج هیچ تناسبی با کنش صورت‌گرفته ندارد؛ زیرا در کنش عاطفی تحقق آن به‌صورت پیش‌فرض صورت می‌گیرد (طباطبایی، 1994م، ص32).

حضرت سلیمان در مقابل نعمت‌های خداوند ناسپاس نبوده است؛ بلکه شاکر و سپاسگزار است؛ به همین سبب، از پرودگارش روزی سپاسگزار بودن و توفیق انجام کارهای شایسته و ... را مطالبه می‌کند و نیز از او می‌خواهد در هر کار خیری که پرودگارش را راضی می‌کند، به او توفیق دهد؛ این امر نشان می‌دهد تحقق خیر و صلاح و قرارگرفتن در زمره بهشتیان فقط با رحمت الهی عملی می‌شود؛ به همین دلیل، در بخشی از این آیه می‌فرماید: «وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ». این استدلال در کنار کاربست عناصر زبانی تأثیر‌گذاری را قوی‌تر می‌کند. زمخشری می‌گوید: واژه «نعمة» در این آیه نعمت توحید و اسلام است؛ به دلیل اینکه از نعمتی سخن می‌گوید که بین خود و والدین (أجداد) او مشترک است و هیچ نعمتی به‌جز توحید و اسلام بین آن‌ها مشترک نبوده است (1407ق، ج4، ص302). همچنین، متعلَّق نعمت اطلاق‌شده به حضرت سلیمان و اجدادش، فعل «أنعمتَ» است که ماضی‌بودن آن افاده تحقق دارد؛ به همین سبب، اشتراک نعمت بین آنها و نیز انعام‌شدن نعمت در گذشته بیانگر نعمت یگانه‌پرستی است. نکته دیگر موجود در این آیه به کار رفتن فعل أمر «أوزعنی» است. مصطفوی می‌گوید: از مصدر ایزاع است که این مصدر امور باطنی و نفسانی اشاره دارد. به دیگر سخن، مصدر اسم معنی است نه اسم عین و ذات (1423ق، مادة وزع)؛ از این رو، حضرت سلیمان، سعادت در امور معنوی و باطنی را از خدا می‌خواهد با این اوصاف همنشینی واژه «أوزعنی و نعمت» در تناسب کامل است. این موارد در این آیه تأثیر‌گذاری آن‌را فزونی می‌بخشد.

و در دعای دیگر می‌فرماید: ﴿ قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ﴾ (القصص: 16). در این آیه حضرت موسی(ع) به خداوند پناه آورده است؛ بدین‌گونه که به کاری اعتراف می‌کند که به گمان او انجام آن برخلاف مصلحت زندگانی‌اش است. حضرت ابراز پشیمانی و ندامت می‌کند. پشیمانی و ندامت حالت نفسانی است که با تغییر نظر نسبت به موضوع تلف‌شده به وجود می‌آید که به افسوس و تحسر همراه است و به انسان احساس اندوه و سرخوردگی دست می‌دهد؛ زیرا اثر منفی بر فرد می‌گذارد (زین، 2009م، ص241). پشیمانی و ندامت که در این دعا نمایان است، از زمره کنش‌گفتار عاطفی به شمار می‌رود که در این آیه در کنش لفظی (إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی) مطمح نظر است. محتوای قضیه‌ای این کنش متشکل از کنش ارجاعی است که گوینده آن، حضرت موسی با توجه به ضمایر «یاء» در  (إنّی/لی/ربّی/نفسی) و ضمیر «تُ» در فعل (ظلمتُ) و مخاطب آن با توجه به لفظ (ربّ) و ضمیر «أنتَ» در فعل  (فاغفر) ضمیر «هاء» در  (له/إنّه) و ضمیر «هو» پروردگار جهانیان است و کنش دلالی آن ظلمی است که حضرت موسی به خود روا داشته است.

کنش منظوری این جمله خبری به‌صورت ضمنی و غیر‌مستقیم تحقق یافته است که از بافت و فضای کلی آیات فهم‌پذیر است. درحقیقت ندامت و پشیمانی از به قتل رساندن آن جوان باعث شد حضرت موسی خود را ملامت کند. ضمنی‌بودن این کنش بدین سبب است که کنش لفظی (ظَلَمْتُ نَفْسِی) از زبان یک پیامبر خدا جاری شده است؛ بنابراین، آیا می‌شود پیامبر خدا به خود ظلم کند! در تفسیر این‌گونه آمده است: حضرت موسى به قصد نجات یک مؤمن وارد صحنه و ناخواسته مرتکب قتل شد. این عمل، کار او را در اجتماع دشوار کرد و به‌نحوی یک آسیب اجتماعی برای او تلقی شد (قطب، 1425ق، ج5، ص2671)؛ بنابراین، این جمله خبری که به ظاهر شرح فی‌ماوقع است، کارکرد و کنشی غیر از «خبردادن» محقق می‌سازد؛ زیرا از شرایط زمانی و مکانی این آیه چنین برمی‌آید که حضرت در تنگناست؛ بنابراین، انتظار نمی‌رود تا توصیف وقایع کند؛ بلکه می‌خواهد از آسیبی که بر او وارد آمده است، اعتراف و به‌نحوی «دلجویی» کند و از آنجایی که دلجویی نوعی انتقال تجربه ذهنی است، در زمره کنش عاطفی می‌گنجد (البرزی، 1386ش، ص95). تأثیر‌گذاری این آیه می‌تواند با کاربست «إنّ» به‌عنوان ادات تأکید و فعل ماضی که افاده قطعیت و تأکید دارد، تشریح شود. همچنین، استفاده از ضمیر متکلم (یاء/تُ) در مرتبه نشان از درگیری ذهنی گوینده دارد.

بنابراین، کنش گفتار عاطفی و احساسی که درحقیقت واکنشی است که گوینده سخن نسبت به جهان خارج دارد و درحقیقت آثار آن جهان بر شخصیت او تأثیر می‌گذارد و در کلامش متجلی می‌شود و گزاره‌های قضوی عموماً زبان را با دنیای عاطفه و احساس خود متناسب می‌سازد.

در آخر لازم می‌آید تا از دعاهای بررسی‌شده ادعیه پیامبران در قرآن کریم آماری ارائه شود؛ بدین صورت که بسامد کنش‌های صورت‌گرفته در 73 آیه مورد مطالعه و تحلیل آن‌ها براساس کنش‌های گفتار به شرح ذیل است:

 

 

 

جدول 6: بسامد کنش‌های گفتار در ادعیه پیامبران در قرآن کریم و ترسیم آن‌ها به شکل دیگر

نوع کنش گفتار

تعداد

درصد

اظهاری

22

31%

ترغیبی

34

46%

عاطفی

17

23%

جمع

73

100%

 

 

نمودار 1: بسامد کنش‌های گفتار در ادعیه پیامبران در قرآن کریم

 

از جدول و نمودار بالا چنین برمی‌آید که ادعیه پیامبران در قرآن کریم شامل انواع کنش‌های گفتاری است. از بین پنج کنش یادشده در نمونه سرل در نظریه کنش‌های گفتار فقط سه مورد آن یعنی کنش اظهار، کنش ترغیبی و کنش عاطفی بررسی شد که هر کدام جلوه و وظیفه خاصی به زبان به کار گرفته شده در آیات می‌دهند. این کنش‌ها گاهی به‌صورت کنش مستقیم منظور صریح و ضمنی پیامبران را متجلی می‌کنند و گاهی نیز به‌صورت غیرمستقیم منظور پیامبران در ضمن کنش‌ها قرار می‌گیرند. آمار زیر بسامد کنش‌های مستقیم و غیرمستقیم را در آیات مورد بحث نشان می‌دهد:

جدول 7: بسامد کنش‌‌های گفتار مستقیم و غیرمستقیم در ادعیه قرآنی

نوع کنش

تعداد

درصد

کنش مستقیم

41

56%

کنش غیرمستقیم

32

44%

تعداد

73

100%

 

که به شکل زیر به تصویر کشیده شده‌اند:

 

نمودار 2 بسامد کنش‌‌های گفتار مستقیم و غیر مستقیم در ادعیه قرآنی

نمودار و جدول بالا بیانگر این است که قصد و منظور پیامبران در دعاهایشان، هم به‌صورت مستقیم در ساختار و شکل لفظی آیات متجلی و هم به‌صورت غیرمستقیم در ضمن آیات پدیدار می‌شوند. به دیگر سخن، در کنش گفتار‌مستقیم، کنش منظوری (بار مضمون در سخن) با محتوای گزاره‌ای رابطه مستقیم دارد؛ بدین معنا که آنچه در لفظ نشان داده می‌شود، همان مقصود اصلی آیه است؛ اما در کنش غیرمستقیم، کنش منظوری با محتوای گزاره‌ای رابطه غیرمستقیم دارد. درحقیقت در کنش گفتار غیرمستقیم قصد گوینده را فراتر از قوانین نحوی و معنایی می‌کشاند و به حیطه کاربردشناختی می‌برد؛ از این رو، عنصر انگیزه مخاطب کمک شایانی در منظور اصلی گوینده می‌کند. نکتۀ دیگر دربارۀ کنش گفتارهای غیرمستقیم، انگیزۀ استفاده از آن‌ها در بافت مشخص است؛ برای مثال، در کنش گفتارهای ترغیبی که پرسش و تقاضاکردن نیز جزء آن‌ها هستند، «ادب» انگیزه یا محرک اصلی برای استفاده از کنش‌های غیرمستقیم است (البرزی، 1385، ص84) که فهم آن منوط به دانایی و آگاهی از متکلم و موقعیت کاربی مخاطبه و شرایط بافتی و سیاقی است.

 

3- نتیجه‌گیری

مقوله کنش‌های گفتار به‌عنوان یک نظریه ارتباطی و کاربردی در تحلیل زبان باعث به‌هم‌پیوستگی متون به‌ویژه متون دینی می‌شود؛ زیرا بافتاری و قصدمحور است؛ درنتیجه، زبان استفاده شده در گفتمان این‌چنین متونی، به پیکره‌ای سرشار از پدیده‌های زبانی گوناگون مبدل شده است که باید براساس بافتاری که ماهیت زبان را آشکار می‌کند، تحلیل شوند. ادعیه پیامبران در قرآن کریم با توجه به گوینده و مخاطب مشخص افق‌هایی را برای مخاطبان برای دست‌یافتن یا نزدیک‌شدن به مقصود پیامبران می‌گشاید و میان گفتمان دعایی و پروسه تأویل از جانب گیرند‌گان نوعی رابطه دیالکتیک ایجاد می‌کند که این امر باعث کاربردی و پراگامتیکی زبان به‌کاررفته در آیات دعایی می‌شود.

دربارۀ کنش‌های به‌کاررفته در گستره ادعیه پیامبران در قرآن کریم باید گفت:

- از مجموع 73 دعای انتخاب‌شده در باب ادعیه پیامبران، 34 مورد آن معادل (46%) در زمره کنش گفتار ترغیبی آمده‌اند که در مقایسه با دیگر کنش‌های گفتار بررسی‌شده در مرتبه اول قرار می‌گیرند. در این کنش درخواست و مطالبه از خداوند مطرح است و درخواست‌کننده (الداعی) به‌وسیله آن سریع‌تر به جهان آرمانی و قصد مطلوب می‌رسد. از آنجایی که دعا نوعی درخواست و مطالبه است، طبیعی است کنش ترغیبی با فعل امر و فعل نهی قریین باشد؛ هرچند استفهام نیز از دیگر اسالیبی است که در این کنش استفاده شده است. معنای التماس، ترجی، تمنی معنای حاکم در این کنش است. این نواع کنش غالباً با لفظ ربّ (ربّی/ ربّنا) همراه است.

- دومین کنش به کار گرفته شده که بسامد بالایی در آیات قرآنی دارد، کنش اظهاری است. این کنش با بسامد (22) مورد و معادل (31%) آمده است. قصد و هدف پیامبران روشنگری از اوضاع و احوال خویش است. بیان، شرح و تفسیر جزئی از کنش اظهاری در ادعیه پیامبران محسوب می‌شود؛ بنابراین، کنش‌گفتاری در مقایسه با کنش ترغیبی صریح و با راهبرد مستقیم به کار رفته است. درضمن این کنش در ادعیه‌ای دیده می‌شود که پیامبران قصد وصف اوصاف الهی را دارند. معنای حاکم بر این کنش اقرار و تبیین است.

- سومین کنش، کنش گفتار عاطفی بوده که غالباً به‌صورت مستقیم کاربری شده است؛ زیرا در این کنش شرط بیان احساسات است و آشکارا و صریح سخن‌گفتن ترجیح دارد. این کنش (17) مرتبه معادل  (23%) در بین کل ادعیه بررسی‌شده حضور دارد. دلیل بسامد پایین این کنش نسبت به کنش‌های دیگر به اهداف گویندگان برمی‌گردد. از آنجایی که ادعیه پیامبران، بیشتر مصلحت قوم عامه را نشانه می‌رفته است، این کنش که به‌نوعی کنشی شخصی به شمار می‌رود، کمتر کاربری شده است. معانی حاکم بر این کنش توبه، ندامت و پشیمانی است.

- با بررسی آیات دعایی پیامبران مشخص شد مصلحت عمومی بر مصلحت شخصی برتری دارد؛ به طوری که از بین سه کنش پر کاربرد، ترغیبی و اظهاری، مصلحت‌خواهی عمومی و عاطفی مصلحت‌خواهی شخصی را شامل می‌شود.

 

[1].Speech Actes

[2].pragmatics Linguistics

[3].Wittgenstein

[4].Russell

[5].Moris

[6].John Austin

[7].Performativity

[8].Constativity

[9] .Bach & Harnish & Leech

[10].John Searle

[11].Locutionary Acte

[12] Propositional Acte

[13] Illocutionary Acte

[14] Perlocutionary Acte

[15] Representatives act

[16] Directives act

[17] Commissives act

[18] Expressives act

[19] Declarations act

[20].Direct speech Acte

[21] Indirect speech Acte

The Holy Quran

Austin, John. (1991). Speech Act Theory. First edition. Translated by Abdelkader Qenini. Cairo: Dar Al-Kitab.

Al-Alusi, Sayyid Mahmoud. (1994). Ruh al-Ma'ani in the Interpretation of the Great Quran and the Seven Mathani. Second edition. Beirut: Dar Ihyaa Al-Turath Al-Arabi.

Abu Saud, Muhammad bin Muhammad. (N.d). Tafsir Abi Saud (Guiding the Sound Mind to the Merits of the Sound Book). Second edition. Beirut: Dar Ihyaa Al-Turath Al-Arabi.

Barzi, Parviz. (2007). Fundamentals of Text Linguistics. First edition. Tehran: Amir Kabir.

Bagheri, Ali. (2023). Intentionality in the Letters of Nahj al-Balagha in Light of Pragmatics. Supervised by Dr. Ali Akbar Noorsida and Dr. Ali Zighami. PhD dissertation. Department of Arabic Language and Literature. Faculty of Persian Literature and Foreign Languages. Semnan University.

Barqi, Zahra. (2019). Secrets of Supplication in the Quran. First edition. Tehran: Noor Elm.

Al-Baghawi, Al-Husain bin Masoud. (1999). Tafsir Al-Baghawi (Landmarks of Revelation in the Interpretation of the Quran). Edited by Muhammad Abdullah Al-Nimr. Beirut: Dar Ihyaa Al-Turath Al-Arabi.

Al-Taftazani, Masoud bin Umar. (2008). Mukhtasar Al-Maani. Qom: Dar Al-Fikr.

Khaled, Milad. (2001). Creation in Arabic between Structure and Meaning. First edition. Tunisia. Joint publication: Manouba University, Faculty of Arts, and the Arab Distribution Foundation.

Zamakhshari, Mahmoud bin Umar. (1987). Al-Kashaf on the Realities of the Ambiguities of Revelation. Third edition. Lebanon: Dar Al-Kitab Al-Arabi.

Zain, Ahmad Yasin. (2009). Terms of the States of the Soul and its Attributes in the Holy Quran. Supervised by Prof. Yahya Abdul-Raouf Jaber and Prof. Muhammad Jawad Al-Nuri. Master's thesis. Faculty of Languages. An-Najah National University.

Searle, John. (2006). Mind, Language, and Society (Philosophy in the Real World). First edition. Translated by Saeed Al-Ghanami. Beirut: Arab Scientific Publishers.

Al-Shahri, Abdulhadi bin Al-Zafir. (2004). Discourse Strategies: A Pragmatic Linguistic Approach. First edition. Beirut: Dar Al-Kitab Al-Jadeed Al-Muttahid.

Al-Sabouni, Muhammad Ali. (2012). Safwat al-Tafasir. Third edition. Damascus: Manahil Al-Irfan Foundation.

Saneyi-Pour, Mohammad Hassan. (2011). Fundamentals of Speech Act Analysis in the Holy Quran. First edition. Tehran: Imam Sadiq University Press.

Al-Sahrawi, Masoud. (2005). Pragmatics According to Arab Scholars. Beirut: Dar Al-Taliah Publishing and Distribution.

Sula, Abdullah. (2007). Argumentation in the Holy Quran Through Its Most Important Stylistic Characteristics. First edition. Beirut: Dar Al-Farabi.

Abdul-Muttalib, Muhammad. (2007). Arab Rhetoric: Another Reading. Second edition. Cairo: Abu Al-Houl Publishing Company.

Tabatabai, Muhammad Hussein. (2005). Al-Mizan in the Interpretation of the Quran. Sixth edition. Qom: Teachers Association of Qom.

Aboud Zwain, Muhammad Mahmoud. (2011). Supplication: Meanings, Forms, and Types. First edition. Beirut: Al-Risalah Center.

Qutb, Ibrahim Hussein Al-Sharabi. (2004). In the Shade of the Quran. Second edition. Beirut: Dar Al-Shorouk.

Kaviani, Mojgan. (2020). Analysis and Interpretation of the Supplications of Prophets Before Islam in the Quran. Supervised by Dr. Shahabuddin Zolfaghari. Master's degree. Department of Quranic Interpretation. Maaref Quran and Etrat University of Isfahan.

Al-Mustafawi, Allama Hassan. (2002). Investigation in the Terms of the Holy Quran. First edition. Tehran: Al-Mustafawi Publishing Center.

Makarem Shirazi, Naser. (2008). Tafsir Nemooneh. Sixth edition. Qom: Dar Al-Kutub Al-Islamiya.

Nahleh, Ahmad Mahmoud. (2002). New Horizons in Contemporary Linguistic Research. Egypt: University Knowledge House.

Yule, George. (2006). Pragmatics. Translated by Mohammad Amouzadeh and Towanghar. Third edition. Tehran: SAMT.

قرآن کریم
آستین، جون. (1991م). نظریة أفعال الکلام. چاپ اول. ترجمه: عبدالقادر قینینی. قاهره: دار الکتاب.
آلوسی، سیدمحمود. (1994م). روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی. الطبعة الثانیة. بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
ابوسعود، محمد بن محمد. (بی‌تا). تفسیر أبی سعود (إرشاد العقل السلیم إلی مزایا الکتاب السلیم). چاپ دوم. بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
البرزی، پرویز. (1386ش). مبانی زبان‌شناسی متن. چاپ اول. تهران: امیر‌کبیر.
باقری، علی. (1402ش). القصدیة فی رسائل نهج‌البلاغة فی ضوء اللسانیات التداولیة. بإشراف د. علی‌اکبر نورسیده و د. علی ضیغمی. أطروحة فی مرحلة الدکتوراه. قسم اللغة العربیة وآدابها. کلیة الأدب الفارسی واللغات الأجنبیة. جامعة سمنان.
برقی، زهره. (1398ش). رازهای نیایش در قرآن. چاپ اول. تهران: نور علم.
بغوی، الحسین بن مسعود. (1420هـ). تفسیر البغوى (معالم التنزیل فی تفسیر القرآن). تحقیق: محمد عبدالله النمر. بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
التفتازانی، مسعود بن عمر. (1387ش). مختصر المعانی. دون الطبع. قم: دار الفکر.
خالد، میلاد. (2001م). الإنشاء فی العربیة بین الترکیب والدلالة. الطبعة الأولی. تونس. نشر مشترک: جامعة منوبة کلیة الآداب والمؤسسة العربیة للتوزیع.
زمخشری، محمود بن عمر. (1407هـ). الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل. چاپ سوم. لبنان: دار الکتاب العربی.
زین، أحمد یاسین. (2009م). ألفاظ أحوال النفس وصفاتها فی القرآن الکریم. بإشراف أ.د. یحیى عبد الرؤوف جبر. وأ.د. محمدجواد النوری. رسالة ماجستیر. کلیة اللغات. جامعة النجاح الوطنیة.
سرل، جون. (2006م). العقل واللغة والمجتمع (فلسفة فی العالم الواقعی). الطبعة الأولی. ترجمه: سعید الغانمی. بیروت: الدار العربیة للعلوم.
الشهری، عبدالهادی بن الظافر. (2004م). استراتیجیات الخطاب مقاربة لغویة تداولیة. الطبعة الأولی. بیروت: دارالکتاب الجدید المتحدة.
الصابونی، محمدعلی. (2012م). صفوة التفاسیر. الطبعة الثالثة. دمشق: مؤسسة مناهل العرفان.
صانعی­پور، محمدحسن. (1390ش). مبانی تحلیل کارگفتی در قرآن کریم. چاپ اول. تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع).
الصحراوی، مسعود. (2005م). التداولیة عند علماء العرب. دون الطبع. بیروت: دارالطلیعة للنشر والتوزیع.
صولة، عبدلله. (2007م). الحجاج فی القرآن الکریم من خلال أهم خصائصه الأسلوبیة. ط1. بیروت: دارالفاربی.
عبدالمطلب، محمد. (2007م). البلاغة العربیة قراءة أخری. الطبعة الثانیة. القاهرة: شرکة أبوالهول للنشر.
طباطبایی، محمد حسین. (1384ش). المیزان فی تفسیر القرآن. چاپ ششم. قم: جامعه مدرسین قم.
عبود زوین، محمّد محمود. (1432هـ). الدعاء المعانی والصّیغ والأنواع. الطبعة الأولی. بیروت: مرکز الرسالة.
قطب، إبراهیم حسین الشاربی. (1425هـ). فی ظلال القرآن. چاپ دوم. بیروت: دار الشروق.
کاویانی، مژگان. (1399ش). بررسی و تحلیل دعاهای انبیاء پیش از اسلام در قرآن. با راهنمایی دکتر شهاب‌الدین ذوالفقاری. مقطع کارشناسی ارشد. رشته تفسیر قرآن. دانشگاه معارف قرآن و عترت اصفهان.
المصطفوی، علامه حسن. (1423هـ). التحقیق فی مفردات القرآن الکریم. چاپ اول. تهران: مرکز نشر آثار العلامه المصطفوی.
مکارم شیرازی، ناصر. (1387ش). تفسیر نمونه. چاپ ششم. قم: دار کتب الإسلامیة.
نحله، أحمد محمود.. (2002م). آفاق جدیدة فی البحث اللغوی المعاصر. د.ط. مصر: دار المعرفة الجامعیة.
یول، جورج. (1385ش). کاربردشناسی زبان. ترجمۀ محمد عموزاده و توانگر. چاپ سوم. تهران: سمت.