Document Type : Research Article
Author
Member of the academic staff of the University of Sciences and Knowledge of the Holy Quran, Qom, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
Article Title [Persian]
Author [Persian]
چکیده
ادبورزی بهعنوان یک پدیده مهم، به عملکرد مثبت ارتباط زبانی منجر شده و از بنیادیترین عناصر ارتباطی در قرآن کریم بوده و در ساخت و بافت زبانی این کتاب آسمانی نمودی واضح داشته است. مقاله حاضر به روش توصیفیتحلیلی با بهرهگیری از نظریۀ ادب «براون و لوینسون» که متکی بر تبیین انتخاب استراتژی خاص در ارتباطات زبانی است، به بازنمود ادب زبانی در قرآن کریم پرداخته است تا بهعنوان الگویی تمامعیار برای پیادهسازی سبک بیانی ممتاز در تعاملات گفتمانی بین اثنینی براساس سبک زندگی اسلامی شایان توجه قرار گیرد. یافتههای پژوهش نشان دادند براساس نظریۀ ادب «براون و لوینسون» ساختهای زبانی عرض و تحضیض، استفهام، کنایه، تقلیب و حسن اسناد ازجملۀ مهمترین ساختهایی هستند که قرآن کریم بهعنوان الگوی بیانی مطرح کرده و برای اثرگذاری و اقناع هرچه بیشتر و نفوذ در عقل و وجدان مخاطب، در گفتمان خود از آنها بهره گرفته است و میتوان اذعان کرد قرآن کریم ضمن توصیه به حفظ وجهه مخاطب که یکی از مهمترین اصول و راهبردهای نظریۀ ادب «براون و لوینسون» محسوب میشود، در ساخت زبانی خود نیز نسبت به این اصل مهم پایبند بوده و ادبورزی در بافت زبانی گزارههای گفتاری نمودی واضح داشته است.
Keywords [Persian]
ادب در معنای وسیع آن در فرهنگ هر ملت و جامعهای هویدا است و در زبان که پیوندی ناگسستنی با فرهنگ دارد، نمود و بازتاب روشنی را از خود به جا میگذارد؛ بنابراین، ادب زبانی از پدیدههای مهمی است که در دهههای گذشته توجه زبانشناسان را در مطالعات زبانشناختی به خود جلب کرده و به مطالعه و بررسی نشانههای ادب و ویژگیهای آن در زبان پرداخته است و هریک از آنها براساس برداشتهای خود از ادب، معیارها و شاخصهای خاصی را برای ادب زبانی ارائه دادهاند. ازجمله آثار معتبر در زمینه ادب زبانی، اثر مشترک براوان و لوینسون با عنوان ادب: برخی از جهانیهای کارکرد زبان است که بر مطالعات زبانشناسان متأخر اثرگذار بوده و تحت تأثیر آن آثار مختلفی در حوزه ادب زبانی تدوین شده است. قرآن کریم براساس هدفگذاری خود در جهت اثرگذاری حداکثری و نفوذ در مخاطب از انواع شیوهها بهره برده است و به این ترتیب، قرآن کریم که در آیات متعددی به رعایت ادب در گفتار سفارش کرده است، نمیتواند دارای ساختاری باشد که ادب در آن رعایت نشده باشد؛ بلکه دارای ساختهای زبانی متعددی است که بررسی آن در سایه نظریۀ ادب، حائز اهمیت است و ارائه آن بهعنوان الگوی تمامعیار تنظیمشده بر مبنای ادب زبانی در حوزه گفتمانی، ضرورت پرداختن به موضوع حاضر را دوچندان میکند؛ زیرا در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که در آن به رعایت ادب و اخلاق در گفتمان بدون توجه به داشتن هر نوع گرایش مذهبی شنونده تأکید شده است؛ چنانچه از آیات زیر برداشت میشود، در گفتمانی که به قصد تأثیر بر مخاطب انجام میگیرد، تعامل نیکو یک قاعده اساسی محسوب میشود.
ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ... (النحل: 125)
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ... (آل عمران: 159)
اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً ... (طه: 43-44)
همچنین، اهمیت ادبورزی در گفتگو از آیه شریفه وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ (بقره: 83) کاملاً هویدا است؛ زیرا در این آیه، حسن گفتگو با مردم را قبل از دستور به نماز و زکات آورده است و این به دلیل اهمیت رعایت ادب در گفتگو با دیگران است که از مهمترین ویژگیهای مؤمنان است.
با توجه به آیات فوق، منطق ادب «لاکوف» و نظریۀ التواجه «براون و لوینسون» در راستای روش دعوت اسلامی است و اسلام برای تأثیرگذاری بر مخاطب، به تحریک احساسات و عواطف مخاطب و اظهار محبت و تکیه بر روش موعظه حسنه تأکید دارد. بحث پیش رو با دو سطح نظری و تطبیقی ضمن نشاندادن ضرورت راهبرد ادب زبانی در نفوذ و اقناع مخاطبین به بررسی بازتاب ادبورزی در برخی ساختهای زبانی قرآن کریم میپردازد.
1-1. سؤال پژوهش
پژوهش حاضر با بهرهگیری از دادههای توصیفیتحلیلی درصدد پاسخ به این سؤال است که:
ادب زبانی در قرآن بهعنوان یک راهبرد اثرگذار بر پایه چه ساختهای زبانی بنا نهاده شده است؟
1-2. پیشینه تحقیق
با گسترش نظریههای جدید، به آثار ادبی از منظر ساختارشناسی زبانی و مؤلفههای گفتمانمدار توجه شده و نظر صاحبان قلم و اندیشه را به خود جلب کرده است و در این زمینه آثار ارزشمندی به یادگار گذاشتهاند که ازجمله مهمترین آنها به لحاظ قرابت موضوع موارد زیرند.
مهدی مقدسینیا و سید علیاصغر سلطانی در مقالهای با عنوان «کاربردشناسی زبان و سازوکارهای ادبورزی در برخی از ادعیۀ شیعه» بهمن سال 1393 در شماره 5 مجله جستارهای زبانی به مطالعۀ این مسئله پرداختهاند که انسان بهعنوان مخلوق در صحبتکردن با خداوند بهعنوان خالق کل هستی، از چه سازوکارهای ادبورزانه بهره میگیرد و اشاره میکنند که افراد در هنگام طرح خواستۀ خود با خداوند، از سازوکار «کوچکداشت خود» و «بزرگداشت دیگری» استفاده و تلاش میکنند با ذکر صفات مخاطب خود، والابودن جایگاهش را نشان دهند.
اثر دیگر، مقالهای با عنوان «راهبردهای رعایت ادب در زبان عبری، کتاب مقدس و زبانهای آفریقای غربی» است. وارن راثلین (2007) این مقاله را در مجله انگلیسی Journal of Translation نوشته است و به ابعاد مختلف رعایت ادب در کتاب مقدس پرداخته و مقولههای متعددی مانند تحیّتگفتن را بررسی کرده است.
محمودی بختیاری و شاهحسینی (1386) در مقالهای با عنوان «ادب کلامی سعدی، مطالعهای گفتمانی بر مبنای آرای سعدی در بوستان و گلستان» به انجام رساندند. آنها بر این عقیدهاند که اصول همکاری گرایس و راهکارهای ادب براون و لوینسون از قدیم در فرهنگ ما وجود داشته و در حوزۀ ادبیات تعلیمی قرار داشتهاند که در پرتو زبانشناسی جدید برداشت جدیدی از آنها میشود.
همچنین، مقالهای با عنوان «ادب زبانی در متون تعلیمی اماممحمد غزالی» از محمدرضا طوسی نصرآبادی و همکاران در سال 1398 در نشریه پژوهشهای زبانشناسی تطبیقی است. نویسندگان در این مقاله با اتخاذ رویکرد زبانشناسی اجتماعی و روش تحلیل محتوا و اصول ادب براون و لوینسون، به ادب زبانی در متون تعلیمی اماممحمد غزالی پرداخته و به این نتیجه رسیدهاند که متون تعلیمی غزالی بیشتر بر کاربرد ادب مثبت تأکید دارد که بیانکنندۀ ترویج همدردی و همراهی در این متون است و بیشتر توصیهها به گوینده برای حفظ همدلی در ارتباط است.
همچنین، مقالهای با عنوان «مطالعه گفتمان قرآن از دیدگاه براون و لوینسون و بررسی آن در ساختار مساجد اسلامی» از علیرضا رئیسزاده و همکاران در سال 1402 در مجله علمی هنر اسلامی است که در آن ساختار و ویژگیها و نمادهای ادبورزانه مساجد اسلامی بر پایۀ دیدگاه براون و لوینسون بررسی شدهاند.
نگاهی گذرا به آثار مذکور و آثار نگاشتهشده در حیطه ادب زبانی و ادبورزی، تفاوت مقاله حاضر را با آنها برجستهتر خواهد کرد و وجه نوآوری این نگاشته آشکارتر خواهد شد؛ زیرا اگرچه در خلال آثار متعددی به مقوله ادب و جایگاه آن در قرآن کریم اشاره شده است، با بررسی صورتگرفته در آثار گذشتگان، اثری با عنوان «بازتاب ادبورزی در ساخت زبانی قرآن کریم در پرتو نظریه ادب براون و لوینسون» یافت نشد؛ بنابراین، اثر حاضر بهعنوان اثری پیشگام است که در آن به بررسی و بازنمود ساختارهای زبانی مبتنی بر پایه ادب پرداخته شده است.
هر اثر علمی که بر پایه استانداردهای پژوهشی بنیان نهاده شده باشد، تبیین و تشریح زیرساختهای نظری آن از امور لازم برای برداشت مفهوم صحیح و درک درست از مصادیق واردشده در سطح تطبیق است؛ بنابراین، در این بخش به پارهای از مفاهیم که از متغیرهای اصلی مقاله است، پرداخته میشود.
2-1. ادب و ادبورزی
ادبمندی Politeness)) یکی از شاخههای کاربردشناسی pragmatics)) زبان است که به بحث درباره تأثیر بافت بر معنا میپردازد و ادب نظامی است که روابط بینفردی با هدف تسهیل تعامل و ازطریق به حداقل رساندن برخورد و رویارویی که جزء ماهیت تبادلات انسانی است، صورت میپذیرد (یول، 2010، ص136).
نظریۀ ادب در معنای وسیع آن چنین در نظر گرفته میشود: «کلیه اصول گفتمانی که با قواعدی تنظیم میشوند که ویژگیهای هماهنگی در روابط بینفردی را تضمین میکنند» (Kerbrat -Orecchioni, 1996: 51). درواقع نظریۀ ادب در پی تبیین چرایی انتخاب راهبردهای خاص در ارتباطات زبانی است (& Baratz, 1994: 288 Tracy). به بیان دیگر، این نظریه دلایل انتخاب راهبرد ادب مثبت و منفی، بیان مستقیم یا غیرمستقیم را نشان میدهد.
تمرکز بر نظریه ادب زبانی یکی از مهمترین پیشرفتهای اخیر گفتمان (التداولیة) است و این اهتمام از مطالعاتی ناشی میشود که توجه زیادی به روابط بینفردی در زمینه تعاملات زبانی و تحلیل گفتمان داشتهاند. یکی از بارزترین ویژگیهای تحولات اخیر در کاربردشناسی زبان، تمایل به بررسی ادب در تعاملات زبانی است. امروزه آشکار شده است بدون در نظر گرفتن برخی اصول ادب، امکان توصیف مؤثر آنچه در مبادلات ارتباطی میگذرد، وجود ندارد (-Orecchioni, 1996: 50 Kerbrat). از یک زاویه، «ادب» یک پدیده زبانی محتاطانه تلقی میشود (همان). این آگاهی در دهه 1970 به لطف محققانی مانند لاکوف[1] و لیچ[2]، بهویژه براون و لوینسون (P. Brown et S. Levinson) است که به این حوزه میپردازند که بهعنوان یک حوزه جدید تحقیقاتی ظاهر شد. مدل «براون و لوینسون» مشهورترین مدلی است که چارچوب نظری نظریه ادب زبانی و مرجعی برای همه مطالعات مربوط به این حوزه محسوب میشود. نظریه ادب در معنای وسیع آن چنین در نظر گرفته میشود: «کلیه اصول گفتمانی که بهواسطه قواعدی تنظیم میشوند که ویژگیهای هماهنگی را در رابطه بین دو طرف تضمین میکنند» (-Orecchioni, 1996: 51 Kerbrat).
براون و لوینسون به پیروی از گافمن[3] (Goffman)، برای هر فرد دو نوع وجهه در نظر گرفتهاند: وجهه منفی و وجهه مثبت. مراد از وجهه منفی میل فرد به آزادی عمل در اجتماع و بیزاری از تحمیل و منظور از وجهه مثبت میل فرد به تأییدشدن، دوست داشته شدن و پذیرفتهشدن بهعنوان عضوی از جامعه است (براون و لوینسون، 1987، ص61) و وجهه در زبانشناسی «خودانگارۀ عمومی است که بهصورت متقابل توسط شرکتکنندگان در یک ارتباط حفظ و نگهداری میشود» (اسکولن، 1995، ص25).
براون و لوینسون سه عامل را در انتخاب ابزارهای زبانی ادب مؤثر میدانند: روابط نسبی قدرت بین گوینده و مخاطب، فاصله اجتماعی بین آنها و شدت تهدید وجهه (براون و لوینسون، 1987، ص74).
یکی از مهمترین کاربردهای زبان در حوزۀ مدیریت روابط در عرصه زبانشناسی است. رفتار کلامی بهعنوان ابزار تولید روابط انسانی کارآمد در قالب مفهوم ادب یا بیادبی کلامی در رویکرد براون و لوینسون با تأکید بر وجهه است.
رعایت ادب یکی از عناصر تأثیرگذار در نقش ارتباطی زبان است که مانع گسست ارتباط و تنزل عملکرد مثبت زبان میشود. بهطور کلی، سخنگویان یک زبان در مراودات اجتماعی خود، استراتژیهایی را به کار میبرند که به اصل ادب موسوم بودهاند و این اصل در ایجاد و تداوم رابطهای مثبت و حفظ تعادل ارتباطی نقش مؤثری دارد (.1983.104 Leech). هر زبانی مجموعهای از راهبردها را در اختیار سخنگویان خود قرار میدهد که به آنان کمک میکند از میزان تهدید وجهه بکاهند. به مجموعه این ابزارها ادب زبانی اطلاق میشود. درواقع زبان دارای یک مؤلفه محتوایی و یک مولفۀ ارتباطی است. براون و یول (1983) این دو بعد از زبان را َنقشهای تراکنشی ((transactionalو برهمکنشی (interactional) مینامند: بهکارگیری زبان برای بیان محتوا را نقش تراکنشی و کاربرد زبان را در بیان روابط اجتماعی و نگرشهای فردی نقش برهمکنشی مینامند (براون و یول، 1983، ص1). به عبارت دیگر، ارتباط کلامی علاوه بر انتقال اطلاعات شامل «مدیریت روابط اجتماعی» نیز میشود.
براون و لوینسون معتقدند انسان دارای دو ویژگی وجهه و عقلانیت است. این دو ویژگی جزء نیازهای اساسی افراد است و نمیتوان آنها را جزء هنجارهای اجتماعی نامید. ازنظر آنها کنشهای ارتباطی همچون تقاضاها، مخالفتها، دستورها و تهدیدها بهطور ذاتی وجهه را تهدید میکنند؛ از این رو، نیاز به تعدیل یا اصلاح دارند و افراد براساس شدت عملی که مرتکب شدهاند، یکی از راهکارهای ادب را برای اصلاح عمل خویش بر میگزینند. به عبارت دیگر، حفظ وجهه امری دو طرفه است و هر دو طرف گفتوگو باید با یکدیگر همکاری داشته باشند (براون و لوینسون، 1987، ص67). مفاهیمی چون وجهه، بافت و احساسات و عواطف در تفسیر یک رفتار بهعنوان ادب زبانی کاملاً مؤثرند و نظریهپردازان این حوزه معتقدند ارتباطات کلامی میان پیامرسان و پیامگیر باید به گونهای باشد که اعتبارِ اجتماعی distance Social)) پیامرسان و پیامگیر تهدید نشود (حمراوی، 2015، ص136).
بنابراین، با توجه به مطالب مذکور، براساس نظریۀ ادب «براون و لوینسون» آن رفتاری که در راستای حفظ وجهه مخاطب باشد، مؤدبانه و هر رفتاری که با هدف حمله به وجهۀ مخاطب انجام شود، بیادبانه است. در مدل آنها، ادب به معنای توجه به وجهۀ شنونده و بهکارگیری راهبردهایی بهمنظور کاهش میزان تهدید آن است.
در هر کار پژوهشی، بعد عملی و تطبیقی، آینه تمامنمای سطح تئوری پژوهش هست و میتوان آن را یکی از ارکان مهم تحقیق برشمرد که به تحلیل دادهها میپردازد و به نتیجه تحقیق جامه عمل میپوشاند.
ساختار زبان بهعنوان مهمترین نهاد اجتماعی در امر ارتباط دارای ساختهایی است که در برگیرنده بعد اجتماعی بوده و به کارگیری آنها از طرف متکلم نشانه ادب و بیانکنندۀ شأن و جایگاه اجتماعی مخاطب است. در این بخش از مقاله به برجستهترین ساختهای زبانی پرداخته میشود که ایفاکننده بار معنایی ادبی در ایجاد ارتباط مؤثر است. براساس مطالعه صورتگرفته در قرآن کریم، موارد زیر از مهمترین عناصری هستند که ادبورزی در آنها انعکاس یافته است.
ادوات تکریمی آن دسته از صورتهای اشاری اجتماعی هستند که بهعنوان نشانه ادب و احترام نسبت به برخی مصادیق اسمی به کار میروند و کاربرد آنها روشی است برای رمزگذاری شدن اجتماعی بالای مخاطب.
براون و لوینسون معتقدند عناصر تکریمی مشتمل بر عناصری است که باعث تلطیف جو حاکم بر موقعیت گفتمانی شدهاند و اساساً رفتارهای کلامی حافظ وجهه هستند؛ زیرا خطاب مستقیم، رفتاری است ذاتا برخورنده و ناقض وجهه و چنانچه با عناصر تکریمی همراه شود، ملایمت بیشتری مییابد و خوشایندتر میشود (براون و لوینسون، 1987، ص24).
وجهه ازنظر براون و لوینسون «چیزی است که از لحاظ عاطفی در افراد نهادینه شده است و قابل تخریب، حفظکردن و بالابردن است که همیشه باید در تعاملها در نظر گرفته شود. بهطور کلی، افـراد در تعاملهای خود در حفظ وجهۀ دوطرف همکاری میکنند؛ این همکاری بـر پایۀ آسیبپذیر بودن وجهۀ دوطرف بنا شده است. وجهۀ هر فرد بستگی به حفظشدن وجهه توسط فـرد دیگـر دارد. انتظـار میرود افراد از وجهۀ خود در مقابل دیگران دفاع کنند و برای دفاع از خود، وجهۀ طرف مقابل را تهدید نکنند. بهطور کلی، به نفع همۀ افراد اسـت که وجهۀ یکدیگر را حفظ کنند» (براون و لوینسون، 1987، ص61).
برای کاهش تهدید وجهه و اصلاح این کنشها، در هـر زبـانی راهبردهـای مختلفی وجود دارد که راهبردهای ادب نامیده میشوند. گوینده با استفاده از این راهبردهـا مـیتوانـد میـزان تهدیـد وجهـه را کاهش دهد و ادب را رعایت کند.
انواع راهبردهای اصلی ادب در نظریه براون و لوینسون عبارتاند از: راهبرد بیان صریح: در ایـن راهبرد کنش گفتارها بهصورت صریح، بدون ابهام، واضح و بدون هیچ تلاشی برای حفظ وجهه به کار برده میشوند. این راهبردها زمانی استفاده میشوند که گوینده نسبت به مخاطب از قدرت بالاتری برخوردار باشد یا زمانی که گوینده رابطۀ نزدیک با شنونده دارد.
راهبردهای ادب ایجابی: این راهبردها بر وجهۀ ایجابی مخاطب تمرکز میکنند. گوینده به نیازها و خواستههای مخاطب توجه دارد.
راهبردهای ادب سلبی: در این راهبردها گوینده به وجهۀ سلبی مخاطب احترام میگذارد؛ از واردشدن به حریم مخاطب، اجتناب و فاصلۀ خود را حفظ میکند تا از تهدید وجهۀ خود و شنونده جلوگیری کند.
راهبردهای بیان غیرصریح: ایـن راهبردها به گونهای انجام میشوند که نمیتوان تنها یک هدف ارتباطی را به کنش گفتار اختصاص داد. بـه عبـارت دیگـر، گوینده کنش گفتار را به شکل غیرمستقیم بیان میکند تا چندین تفسیر از آن برداشت شود و به این روش ممکن است که وجهۀ مخاطب تهدید نشود.
عدم انجام تهدید وجهه: در این راهبرد، گوینده عملی را که باعث تهدید وجهه میشود، انجام نمیدهد؛ برای مثال، سکوت میکند و چیزی نمیگوید (براون و لوینسون، 1987، صص94-227).
3-1. راهبرد بیان غیرمستقیم
اشارۀ غیرمستقیم به چیزی یا درخواست غیرمستقیم یکی از روشهای بهکارگیری ادب در کلام یا بیان مؤدبانه است؛ مانند مواردی که به جای جملۀ امری از ساختار پرسشی یا خبری در کلام بهره گرفته میشود. بهعلاوه، بیان غیرمستقیم عموماً دارای ساختار طولانیتری است. آقا معتقد است هرچه گفتاری غیرمستقیمتر باشد، مؤدبانهتر نیز هست (آقا، 1994، ص 285)
هنگامی که از گفتارهای غیرمستقیم استفاده میشود، کلام کاربرد تحتالفظی خود را حفظ میکند و منظور اصلی گوینده ازطریق برخی استدلالهای منطقی درک میشود. این استدلال بر مبنای پیشزمینههای دانش زبانی یا غیرزبانی مخاطب صورت میگیرند که از آن جمله میتوان به دانستن آداب گفتاری اشاره کرد. ازجمله ساختاهای زبانی غیرمستقیم در قرآن کریم که اصل ادبورزی در آن بازتاب دارد، موارد زیرند:
3-1-1. ساخت عرض و تحضیض:
تحضیض از ماده «حضّ» به معنای تشویقکردن و عرض از ماده «عَرَضَ» به معنای تقاضا است. درواقع عرض طلبکردن با رفق و مدارا است و تحضیض طلب با اصرار است (الأزهری، 2000، ج 1، ص356) که تحضیض نسبت به عرض از تأکید بیشتری برخوردار است؛ به طوری که مرادی میگوید: «تحضیض ازنظر تأکید شدیدتر از عرض است و فرق آن دو در این نکته است که در تعریض امری به مخاطب عرضه میشود تا در آن اندیشه کند و در حالی که در تحضیض به مخاطب گفته میشود شایسته است این امر انجام پذیرد و نوعی الزام دارد» (مرادی، 1992، ج1، ص182-183).
ازنظر نحویون، عرض و تحضیض نیز همانند ساختار «إفعل» که دال بر أمر است بر دستور دلالت دارند؛ برای نمونه، سیبویه در این باره میگوید: «أنّک تقول: هلّا تقولنَّ و ألّا تقولنَّ ... فکأنَّک قلتَ إفعل» (سیبویه، 1988، ج3، ص514). ابنفارس لغوی نیز تشویق را همچون دستور میداند و مینویسد: «و الحثُّ و التحضیض کالأمر» (ابنفارس، 1997، ص140). درحقیقت عرض و تحضیض به روش و اسلوب مؤدبانه همراه با رفق و مدارا بر امر دلالت دارند؛ اگرچه ازنظر قوت دلالت بر امر متفاوتاند. تحضیض و عرض دارای ادوات متعددی هستند؛ ازجمله آنها حرف «لولا» است که زمخشری آن را در حکم امر دانسته است؛ زیرا امر باعث انجام فعل است و باعث و تحریک و تشویقکننده از یک وادی هستند؛ مانند آیه نَحْنُ خَلَقْناکُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ (واقعه: 57)؛ یعنی تصدقوا (تصدیق کنید) و آن تشویق و تحریک برای تصدیق است (زمخشری، 1988،ج 4، ص465). همچنین، مانند آیه وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى فَلَوْ لا تَذَکَّرُونَ (واقعه: 62) به معنای تذکروا (به یاد آورید). أبوحیان دربارۀ آن مینویسد: «فلولا تذکرون: حضٌّ عَلَی التذکیر المؤدی إلی الإیمان و الإقرار بالنشأة الآخرة» (أبوحیان، 1993، ج10، ص89).
3-1-2. ساخت استفهام
دستور یا امری که در قالب استفهام بیان میشود، بیشتر از امر واقعی در مخاطـب تـأثیر دارد؛ زیرا صیغه امر تنها برای بـرآوردهشـدن کـاری بـه کـار مـیرود؛ ایـن در حـالی اسـت کـه استفهام مطرحشده به قصد امر و دستور، متضمن نوعی احترام نیز است.
قرآن کریم برای مراعات قاعده تخییر و گشودن زمینه اختیار در مقابل مخاطب در مواضع متعددی از بهکارگیری اسلوب محض دستوری اجتناب کرده و بلکه با بیان غیرمستقیم به اعتماد بر اسلوب التماس متمایل شده است. اسلوب استفهام از بارزترین این اسالیب محسوب شده است و ارتباطی تنگاتنگ با مظاهر ادب در گفتمان دارد و گوینده در آن به وسیله سؤالکردن التماس را محقق میسازد (العبد، 2005، ص144)؛ همانند این آیه که خداوند متعال میفرماید: «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلى أَنْ تَزَکَّى وَ أَهْدِیَکَ إِلى رَبِّکَ فَتَخْشى» (النازعات: 17-19).
ابنقیم میگوید: «و در اطاعت موسی از آنچه به او دستور داده شده بود، تأمل کن که چگونه سخن با فرعون را به صورت سؤال و عرض آورد، نه بهصورت امری و گفت: (إلی أن تزکّی) و نگفت (إِلی أَن أُزَکِّیک) پس آن عمل را به او نسبت داد و از الفاظ دیگری استفاده نکرد و از لفظ تزکّی که برای برکت و خیر است، استفاده کرد. سپس گفت (أهدیک إلی ربک) من پیشاپیش تو مانند هدایتکنندهای خواهم بود که پیش روی تو میرود و گفت: (إلی ربِّک) دعوتی است برای ایمان او به پروردگارش که او را آفرید و روزیاش داد» (ابنالقیم، 2010، ج 2، ص117).
درواقع ابنقیم از امتثال عملی حضرت موسی از دستورات خداوند، سازوکارهای بهکاررفته در این امر را استخراج کرده و درخواست غیرمستقیم را، مرکزیت مکانیسم دستوری گفتمان دانسته که همراه با رعایت ادب است و این مکانیسم یعنی طلب غیرمستقیم و دستور در قالب استفهام همان چیزی است که حضرت موسی در گفتارش با فرعون به کار برده است.
درحقیقت حضرت موسی با استفاده از قالب پرسشی در جهت کاستن جنبه دستوری کلام گام بر میدارد که این امر یک عنصر همبستگی محسوب میشود و مطابق با اصول براون و لوینسون و قاعده لاکوف[4] اصل بر عدم تحمیل خواستهها بر مخاطب است و در این صورت، مخاطب با رغبت بیشتر خواستهها را میپذیرد (الشهری، 2004، ص318-319)؛ زیرا براساس قاعده انتخاب، اختیار بیشتری برای پذیرش و عدم پذیرش خواستهها به مخاطب داده میشود.
3-1- 3. ساخت کنایه
ازنظر محدود بودن تعداد واژهها و کلمات زبان، استفاده از زبان کنایی کمک میکند تا هر کس در حوزۀ تعاملات شخصی به تناسب تواناییهای زبانی از آن بهره بگیرد و نقص زبان کاهش یابد. تعداد واژههایی که در زبان وجود دارند، نسبت به اشیای دنیای خارج بسیار اندک است؛ ولی انسان با اختراع زبان کنایی توانسته است این کمبود را جبران کند. بنابراین، آنچه دامنۀ واژگان را افزایش میدهد و کلام را هنری، لذتبخش و گیرا میکند، شیوۀ غیرمستقیم در بیان است؛ بدین لحاظ است که بسیاری از بلاغتپژوهان به برتری کنایه بر بیان صریح و آشکار اذعان کردهاند و گفتهاند «اگر چیزی را به همان نام که هست، یعنی به نام اصلی خودش بنامیم، سه چهارم لذت و زیبایی بیان را از بین بردهایم؛ زیرا کوششی که ذهن برای ایجاد پیوند میان معانی و ارتباط اجزای سازنده خیال دارد، بدینگونه از میان میرود و آن لذت که حاصل جستوجو است، بهصورت ناچیزی در میآید» (شفیعی کدکنی، ١٣٦٦، ص٨٦٨).
ارزش زیباشناختی کنایه در آن است که سخن درست، با درنگ و تلاشی ذهنی میباید سرانجام، به معنای پوشیده و فروپیچیده در کنایه راه برد و راز آن را بگشاید؛ از این روی گفتهاند کنایه رساتر از آشکارگی در سخن است. رسایی کنایه از آن است که سخنور به یاری کنایه چونان شیوهای هنری در بیان، خواننده یا شنونده را ناگزیر میداند که دل به سخن بسپارد (کزازی، ١٣٥٨، ص١٥٦). درمجموع، فضای عاطفی و خیالانگیز شاعرانه، هم سبب القای معنا به شیوهای متفاوت و مخیل به ذهن مخاطب است و هم به سخن تنوع، تأثیر، عمق و بعد میبخشد. تنوع در هنر و زبان، موجبات سرزندگی و نشاط روح آدمی را به وجود میآورد و درنتیجه، میزان تأثیرپذیری را افزایش میدهد و ذهن مخاطب را به کوشش و تکاپو وا میدارد تا رابطه و پیوندهای متن را در ذهن خود کشف کند. از ویژگیهای طبیعت آدمی این است وقتی به چیزی پس از شوق و نیاز دست پیدا میکند، آن را دلپذیرتر مییابد؛ از این رو، تأثیری والاتر و لطیفتر بر او میگذارد و در جان بهتر تأثیر میگذارد.
یکی از مهمترین و اصلیترین دلیل استفاده از کنایه در قرآن، «رعایت ادب» است. در قرآن با بهکارگیری کنایه و سایر فنون بیان، دربارۀ خصوصیترین مسائل انسانها ـ آداب زناشویی، طهارت و ... ـ بحث شده است؛ در حالی که از حیطۀ ادب خارج نشده است.
کنایههایی که یا ترسیمکننده تصاویر گویا و رسا هستند یا درنهایت ادب، حکایت از اموری دارند که بیان مستقیم و عادی آنها باعث تنفّر خاطر است. هرچند کنایه محدودیّت لفظی دارد، معانی دقیق و جامع دارد که الفاظ حقیقی از ادای آنها ناتوانند (ر.ک: قاسمی، 1386، ص89ـ 88).
علمای بلاغت اسباب مختلفی را برای دوری از تصریح و رویآوردن به کنایه برشمردهاند که یکی از مهمترین اغراض اصلی کنایه را پیراستن زبان از لفظ ناشایست برشمردهاند (الدرویش، 1994، ج1، ص272).
قرآن کریم نزاهت بیانی و متانت گفتاری خود را همۀ حوزههای مربوط به مسائل جنسی و لذتهای آن به کار
گرفته است. از مجموع تعابیر بهکاررفته در حوزۀ لذتهای جنسی که شامل لذتهای قلبی، کلامی، بصری، لمسی و مقاربتی میشود و با جستجوی آرای مفسران و لغتشناسان در معانی واژههای بهکاررفته در این حوزهها چنین استنباط میشود که تمامی این واژهها، غیرصریح، از باب تشبیه، استعاره و بیشتر بهصورت کنایه هستند (مستقیمی و همکاران، ١٣٨٩، ص129).
3-1-3-1. نمونههای تطبیقی ادبورزی در کنایه:
ازجملۀ مصادیق ادبورزی در کنایه این آیه است که میفرماید: ﴿هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِیفًا ...﴾ (أعراف: 189)؛ «او خدایی است که همة شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا در کنار او بیاساید و چون با او خلوت کرد، باری سبک برداشت».
این آیه، مَثَلی است که برای بنیآدم زده شده است؛ به خاطر رفتارشان و اینکه عهد ازلی خود را شکستند و به آیات خدا ظلم کردند (طباطبایی، 1390،ج2، ص112). ابتدا میفرماید خداوند همه شما را از یک نفر آفرید؛ یعنی «نَفْسٍ واحِدَةٍ». در این آیه «نَفْسٍ واحِدَةٍ» کنایه از حضرت آدم است و این برای «بیان عظمت قدرت خداوند» است که نسل بشر را تنها از یک نفر به وجود آورده است. همچنین، در این آیه از «انجام عمل زناشویی» میان آدم و حوّا، با لفظ «تَغَشَّی» یاد شده که به معنای پوشانیدن و انجامدادن کاری در خلوت است. این یک تعبیر کنایی است که بهمنظور «رعایت ادب» و پرهیز از بیان لفظ صریح آورده شده است.
همچنین، در آیات ﴿أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَآئِکُمْ ... فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ ...﴾ (بقره: 187) ﴿... أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء ...﴾ (نساء: 43)، سه کنایه و الفاظ «الرَّفْثُ»، «باشِرُوهُنَّ» و «لامَسْتُمُ» بهصورت کنایی دربارۀ رابطۀ زناشویی به کار رفته است؛ زیرا آشکارا و با صراحت گفتن آنها به دور از ادب و شرمانگیز است.
در آیه 223 سورۀ مبارکه بقره که خداوند میفرماید: ﴿نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ ...﴾ کلمۀ «حرث» مصدر و به معنای زراعت است. نسبت زنان به جامعة انسانی، نسبت کشتزار است به انسان کشتکار ... و اگر زنان نباشند، نوع انسانی دوام نمییابد و نسل او قطع میشود (ر.ک؛ طباطبایی، 1390، ج2، ص207). در این آیه، برای «تزیین سخن و رعایت ادب»، با آوردن لفظ «حرث» بهصورت کنایی به رابطۀ زناشویی اشاره شده است.
ادبورزی در ساخت کنایه را میتوان در آیۀ ﴿ولکن لا تواعدوهنّ سرّا﴾ (بقره: 235) مشاهده کرد که در ظاهر به معنای با آنها پنهانی قرار مگذارید است؛ اما با عبارت «سرّ» از جماع کنایه آورده است (ضیف، 1965، ص275). زمخشری نیز بر همین نکته تأکید دارد و مینویسد: «سرّ کنایه از ازدواج که آمیزش است، برای اینکه آن از اموری هست که پنهانی است»[5] (زمخشری، 1988، ج1، ص283).
اگر بسیاری از معانی با زبان عادی بیان شوند، لذّتبخش نیست و گاه زشت میکند؛ ولی همان الفاظ را میتوان از رهگذر کنایه به اسلوبی زیبا و مؤثّر بیان کرد. جای بسیاری از تعبیرات ناخوش و کلمات زشت را میتوان از راه کنایه به کلمات و تعبیراتی داد که خواننده از شنیدن آنها هیچگونه امتناعی نداشته باشد؛ مانند «سلیم» کنایه از مارگزیده، «بصیر» کنایه از نابینا، «مفازه» کنایه از مهلکه و «ابویحیی» کنایه از عزرائیل. شاید سهم عمده در استعمال کنایات در همین حوزه، مفاهیمی باشد که بیان مستقیم و عادی آنها مایه تنفّر خاطر است (رضایی، 1378، ص103).
البته ساخت کنایه را میتوان از زمره واژه گزینی مناسب و مؤدبانه دانست که قرآن کریم بهصراحت اصطلاح غیر مؤدبانه را از گفتار مؤمنان نهی کرده و واژه مؤدبانه را جایگزین آن کرده و مؤمنان را به انتخاب بهترین کلمه هدایت کرده و فرموده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ» (بقره: 104).
برخى از مسلمانان براى اینکه سخنان پیامبر را خوب درک کنند، درخواست مىکردند آن حضرت با تأنّى و رعایت حال آنان سخن بگوید. این تقاضا را با کلمه «راعِنا» مىگفتند؛ یعنى مراعاتمان کن؛ ولى چون این تعبیر در عرف یهود، نوعى دشنام تلقى مىشد، آیه نازل شد که به جاى «راعِنا» بگویید: «انْظُرْنا»، تا دشمن سوء استفاده نکند؛ بنابراین، بهکارگیری «انْظُرْنا» به جای «راعِنا» ضمن اینکه از باب عدم مشابهت با یهود است، نشاندهنده تعظیم نیز هست که کاربرد آن نشاندهندۀ رعایت حسن ادب است (ثلایی، 1423، ج1، ص187).
3-2. ساخت تلقیب:
کاربرد ادوات تکریم در گفتار نوعی عمل مؤدبانه یا رفتار کلامی حافظ وجهه در فرد محسوب میشود؛ همانطور که به کار بردن الفاظ تحقیرآمیز نوعی رفتار زشت، ناپسند و مذموم تلقی میشود؛ بنابراین،
اجزای سهگانۀ یک کارگفت در هر عبارت تکریمی بازشناسی میشود:
عمل لفظی: بیان یک اسم، لقب یا هر نوع عبارت تکریمی در ارتباط با شخص یا موضوع مورد گفتگو؛
نیّت انشایی: ادای هدفدار و آگاهانۀ احترام از سوی گوینده نسبت به موضوع کلام و القای آن به حاضران؛
تأثیر کلامی: برانگیختن واکنش در حاضران همچون احترام متقابل، سکوت احترامآمیز یا تأیید احترام (براون و لوینسون، 1987، ص27).
همچنین،، لقبها بهضرورت و همیشه احترامآمیز نبودهاند و حتی گاهی موجب خدشهدار کردن شخصیت و توهین به دیگران شده است. خطابهای نامآوا و نیز خطابهای استعاری با مضمون منفی از این دستهاند (براون و لوینسون، همان، ص329) که قرآن کریم مؤمنان را از کاربرد این نوع القاب نهی میکند و میفرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ... لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا ... (حجرات: 11).
در ارتباط با القاب تکریمی نیز چنانچه در کلام، لفظ خطاب با ادوات تکریمی همراه شود، مؤدبانهتر و طولانیتر ظاهر میشود (آقا، 1994، ص285). فخر روحانی در توضیح این مطلب به قرآن کریم اشاره میکند که خداوند پیامبر خود را تنها 5 بار بهطور مستقیم و با اسامی «محمد» و «احمد» خطاب میکند و در سایر موارد از القابی چون «یا ایُّها الرسول»، «یا ایُّها النبی» و دیگر صورتها استفاده میکند که بیانکنندۀ احترام و حرمت خداوند برای رسول خود است (فخر روحانی، 1382، ص97)؛ بنابراین، یکی از مؤثرترین روشها در راستای افزایش محبت بین دو طرف گفتمان و مهمترین راهبردهای نفوذ در مخاطب برای برانگیختن احساسات انفعالی، استفاده از القاب نیکو برای مخاطب هست که در زمره ادب ایجابی یا همان ادب مثبت جای دارد و این استراتژی که بر پایه ادبورزی بنا نهاده شده است، در گفتمان قرآنی به وفور به چشم میخورد و مصداق بارز آن در آیات42 تا 46 سوره مبارکه مریم است. إِذْ قالَ لِأَبیهِ یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ... (42) یا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جاءَنی مِنَ الْعِلْمِ ... (43) یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ ... (44) یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ ... (45) قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتی یا إِبْراهیمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَ اهْجُرْنی مَلِیًّا (46).
همانگونه که مشاهده میشود حضرت ابراهیم(ع) بهترین عنوان و لقب را به کار برده است و عموی خود را با لقب «أبتی» مورد ندا قرار میدهد. بهکارگیری لفظ (أبتی) از طرف برادرزاده نسبت به عمو، تداوم همبستگی را در فضای ارتباطی افزایش میدهد؛ بنابراین، شرک عموی ابراهیم مانع گزینش بهترین لقب برای مخاطب قرار دادن او نشد. با وجود اینکه از جهت فکری و عقیدهای دارای اختلاف بودند، این اختلاف منجر به حذف لقب نشد؛ بلکه به بهترین نحو در دایره ادب مثبت باقیاند و بر مورد ندا قرار دادن وی با لفظ «أبتی» اصرار ورزید؛ حتی زمانی که عموی وی او را با تندترین لحن در آیه 46 خطاب میکند، با زهم ایشان به راهبرد تبلیغی و دعوتی خود برای اقناع او و پذیرش راه درست ادمه میدهد.
نمونۀ دیگر از ساخت تقلیب و ادوات تکریمی، بهوضوح در این آیه شریفه است که خداوند متعال میفرماید: إذْ قالَ یُوسُفُ لِأَبیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لی ساجِدینَ (یوسف: 4).
حضرت یوسف پدر خویش را به سبب ابراز شدت دوستی و به روش مهرجویی به جای لفظ أبِ با لفظ یا أبت مورد خطاب قرار میدهد، یاء متکلم به تاء تبدیل شده است تا بر سطح بالایی از همبستگی و نزدیکی و ألفت دلالت کند (گنابادی، 1408، ص2/374). پسر محبت پدر را به خود جلب میکند و او را (یا أبت) میخواند تا شدت محبتش را به پدر برجسته کند و این نشاندهنده راهبرد همبستگی[6] است.
لیچ از نظریهپردازان حوزه ادبورزی، شش اصل برای ادبورزی قائل است؛ ازجمله: کاردانی، گشادهدستی، مردم داری، تواضع، موافقت و همبستگی (leech.1983: 107). مطابق این نظر، آیات فوق که نمونه واضح ادبورزی است، با اصل ششم، یعنی اصل همبستگی مطابقت دارد.
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر آیه 44 سوره طه، خویشتنداری از تندی و سخن با لحن لین را از واجبترین آداب دعوت میداند و میفرماید: مراد از اینکه فرمود: «فَقُولوا لَه قَولاً لَّیِّنا» این است که در گفتوگو با فرعون از تندی و خشونت خودداری کنند که همین خویشتنداری از تندی، واجبترین آداب است (طباطبایی، 1390،ج 6، ص297).
از آنجا که تبلیغ، علاوه بر اندیشه و خرد انسانها با قلبها و عواطفشان نیز سرو کار دارد، انبیا و مبلغان الهی به تناسب شرایط و مخاطبان گوناگون از استدلال عقلی یا بیان عاطفی برای تأثیرگذاری و اقناع آنها بهره جستهاند (عباسی مقدم، 1386، ص226).
کلام مرتبط با موضوع گفتگو و متناسب با بافت موقعیتی در جهت حفظ وجهه گوینده و مخاطب است و معمولاً خوشایند است و بالعکس، سخن نامتناسب با بافت موقعیتی ولو اینکه خوب هم باشد، به نوعی تهدید کنندۀ وجهه طرفین بهشمار میرود؛ همانند آیۀ شریفۀ: قالُوا یا أَیُّهَا الْعَزیزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَیْخاً کَبیراً فَخُذْ أَحَدَنا مَکانَهُ إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنینَ (یوسف: 78). آنچه از این آیه شریفه استفاده میشود، ادب در گفتار با بزرگان و امرا است؛ چنانکه برادران حضرت یوسف، هنگامی که پیش از آنکه او را بشناسند، زمانی که بر او وارد شدند، از عبارت «یا أیها العزیز» استفاده کردند.
3-3: حسن اسناد:
حسن اسناد این است که ترکیب جمله به گونهای صورت گیرد که فضای روانی مثبتی برای مخاطب ایجاد کند و در او زمینه پذیرش خواستههای فرستنده پیام را آماده سازد. یکی از بارزترین مصداق این استراتژی، آیۀ شریفۀ زیر است که میفرماید: «فَأْتِیاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْناکَ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکَ وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى قَدْ جِئْناکَ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّک» (طه: 47).
در این خصوص، ابنقیم به روش ترتیب و تنظیم خطاب قرار دادن فرعون توسط حضرت موسی چنین اشاره میکند و میگوید: و در سیاق نیک این جملات و نظم این گفتار و لطافت این گفتار نرم که در کنار عظمت و جلالش نیکی و شیرینی آن دلها را ربوده است، بنگر که چگونه سخن را با این جمله آغاز کرد که: «ما فرستاده پروردگارت هستیم و در نزد تو نیامدهایم تا در اموالت، اختلاف و در آن شریک کنیم؛ بلکه ما بندگانی هستیم که از جانب پروردگارت به سوی تو مأمور شدهایم» (ابنقیم، 2010، ص2/ 145). ابنقیم در این بند، جنبه مهمی را توضیح میدهد و شخصیت فرعون را که دارای حب قدرت و سلطه بود، منعکس میکند و در قدرت به مرحلهای رسیده بود که ادعای خدایی داشت؛ بنابراین، با توجه به شناختی که حضرت موسی و هارون از علاقه او به قدرت داشتند، به نزاع با وی نپرداختند؛ به طوری که گفتند آنها فرستادهشده از پروردگار فرعون به سوی او هستند. سپس او در ادامه به اضافهشدن رب به ضمیر «کاف» به جای اضافهشدن آن به ضمیر «نا» میپردازد و میگوید: افزودن نام خداوند به او {فرعون} در اینجا به جای افزودن به خودشان {موسی و هارون}، به جهت دعوت به شنیدن، اطاعت و پذیرش اوست» (ابنقیم، 2010، ج 2، ص145).
بعد از این آمادهسازی روحی که از رهگذر ساخت زبانی شکل گرفته است، حضرت موسی و هارن توانستند درخواست خود را بهصورت تدریجی به او مطرح کنند. ابتدا از وی خواستند بنیاسرائیل را به همراه آنها بفرستد و عذاب نکند و رعایت انصاف را در حق دیگران خواستار شدند.
ترتیب و بافت کلام در این روش ارشادی به گونهای است که ضمن رعایت ادب توسط گوینده خواستهها هم مطرح میشوند و از مهمترین پایههای استراتژی همبستگی است که بر ادب بنا شده است؛ چیزی که آن را روبن لاکوف در مقاله مشهور خود «منطق تأدب» تحسین کرده است (عبدالرحمن، 1998، ص240) که مبتنی بر رعایت جنبۀ مؤدبانه کلام از سوی گویندگان است. جالب اینکه به جاى «پروردگار ما» مىگوید پروردگار تو، تا عواطف فرعون را متوجه این نکته سازند که او پروردگارى دارد و اینها نمایندگان پروردگار اویند؛ درضمن بهطور کنایه به او فهمانده باشند که ادعاى ربوبیت از هیچکس صحیح نیست و مخصوص خدا است (مکارم شیرازی، 1371، ج13، ص210).
نمونۀ دیگر ادبورزی در حسن اسناد مشاهده میشود. خطاب حضرت ابراهیم(ع) به خداوند باریتعالی است که میفرماید: الَّذی خَلَقَنی فَهُوَ یَهْدینِ وَ الَّذی هُوَ یُطْعِمُنی وَ یَسْقینِ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفینِ (شعراء: 78-80). همانگونه که مشاهده میشود در عبارت مذکور امر خلقت، هدایت، اطعام، اشراب و شفا به خداوند متعال نسبت داده شده و در واقع مسندالیه این مسندها ذات اقدس الهی است؛ اما در عبارت «إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفینِ» با وجود اینکه مرض و شفا از مقدرات الهی است، شفا را به خداوند نسبت داده و مرض را به خودش و این اسناد به سبب رعایت حسن ادب صورت گرفته است (قرطبی، 1372، ج11، ص37)؛ زیرا در این دیالوگ، حضرت ابراهیم در مقام ثنا و قدردانی از خداوند و نعمتهای او قرار دارد؛ پس مرض را به خودش نسبت داده تا چیزی را که اقتضای آن ضرر و خسران است، به خداوند نسبت ندهد؛ زیرا نسبتدادن مرض به خداوند با ساختار جمله که براساس شکر لسانی استوار شده است، سازگار نخواهد بود؛ به سبب اینکه نسبتدادن مرض به خداوند زبان شکوی را تقویت میکند؛ بنابراین، امر ادبورزی این عبارت که نمونه واضح حسن اسناد است، بهوضوح منعکس شده است.
ساختار زبان بهعنوان مهمترین نهاد اجتماعی در امر ارتباط دارای ساختهایی است که دربرگیرنده بعد اجتماعی بوده و به کارگیری آنها از طرف متکلم، نشانه ادب و بیانکنندۀ شأن و جایگاه اجتماعی مخاطب است.
قرآن کریم براساس اصل اقناع برای اثرگذاری هرچه بیشتر و نفوذ در عقل و وجدان مخاطب، ضمن توصیه به حفظ وجهۀ مخاطب که یکی از مهمترین اصول و راهبردهای نظریۀ ادب براون و لوینسون محسوب میشود، در ساخت زبانی خود نیز نسبت به این اصل مهم پایبند بوده است و ادبورزی در بافت زبانی گزارههای گفتاری نمودی واضح دارد.
با توجه به بررسی انجامشده در مقاله حاضر و براساس نظریۀ ادب براون و لوینسون، در پاسخ به سؤال اصلی پژوهش مبنی بر اینکه ادب زبانی در قرآن بهعنوان یک راهبرد اثرگذار بر پایه چه ساختهای زبانی بنا نهاده شده است، ساختهای زبانی عرض و تحضیض، استفهام، کنایه، تقلیب و حسن اسناد از جملۀ مهمترین ساختهایی هستند که قرآن کریم بهعنوان الگوی بیانی مطرح کرده و ادب زبانی در ساختهای مذکور تجلی کرده است.
قرآن کریم برای مراعات قاعده تخییر و گشودن زمینه اختیار در مقابل مخاطب در مواضع متعددی از بهکارگیری اسلوب محض دستوری اجتناب کرده و به راهبرد بیانی غیرمستقیم دست یازیده است و درخواست غیرمستقیم یکی از روشهای بهکارگیری ادب در کلام یا بیان مؤدبانه است که عرض و تحضیض و اسلوب استفهام از بارزترین این اسالیب محسوب میشوند و ارتباطی تنگاتنگ با مظاهر ادب در گفتمان دارند. با بررسی و تحلیل ساخت زبانی، کنایه بهعنوان یکی از روشهای بیانی غیر صریح در برخی از آیات، بهویژه آیات مربوط به مسائل زناشویی بر پایه کتب تفسیری و ادبی چنین هویدا شد که استفاده از کنایه در این نوع آیات در جهت نزاهت زبانی است و یکی از مهمترین و اصلیترین دلیل کاربرد آن در این باره، رعایت ادب است.
همچنین، مشخص شد استفاده از القاب نیکو برای مخاطب از بارزترین ساختهای زبانی است که در زمره ادب ایجابی یا همان ادب مثبت جای دارد. این استراتژی که بر پایه ادبورزی بنا نهاده شده است، در گفتمان قرآنی بهوفور به چشم میخورد.
روش حسن اسناد نیز مطابق مصادیق ذکرشده در مقاله، در زمره روش ارشادی است که در آن ترتیب و بافت کلام به گونهای میآید که ضمن رعایت ادبِ گوینده، خواستهها هم مطرح میشوند و از مهمترین پایههای راهبرد بیانی بهشمار میرود که بر ادب بنا شده است.
بنابراین، ساختهای بررسیشده در بحث پیش رو، با اصل راهبرد بیانی غیر صریح و حفظ وجهۀ مخاطب نظریه ادب براون و لوینسون تطابق داشته و قرآن کریم در گفتمانهای تبلیغی و دعوتی خود همواره بر اصل رعایت ادب تأکید داشته است. از مؤثرترین روشها در راستای افزایش محبت بین دو طرف گفتمان و از مهمترین راهبردهای نفوذ در مخاطب برای برانگیختن احساسات انفعالی بهره گرفته شده است.
[1] او استاد زبانشناسی اجتماعی در دانشگاه کالیفورنیا است که معروفترین اثر او که در سال 1975 انتشار یافت کتاب زبان و جایگاه زنان است.
[2] جفری لیچ استاد زبانشناسیِ دانشگاه لنکستر است که در حوزههای دستور زبان انگلیسی، سبکشناسی، معناشناسی، زبانشناسی و کاربردشناسی آثار متعددی دارد. آثار لیچ بهخصوص در زمینۀ ادب و کاربردشناسی اجتماعی، تأثیر انکارناپذیری بر بررسی سبکشناختی متون و گفتگوهای داستانی بر جای گذاشته است.
[3] روینگ گافمن، استاد دانشگاه کالیفورنیا و از چهرههای سرشناس انسانشناسی اجتماعی، یکی از معروفترین نظریهپردازان کنش متقابل نمادین است.
[4] بر اساس قاعده لاکوف کلام به گونهای صادر میشود که ضمن رعایت ادب توسط گوینده خواستهها هم مطرح میشود. (عبد الرحمن، 1998: 240)
[5] «و السرُّ وَقَعَ کنایةً عَنِ النکاحِ الذی هو الوطءُ، لأنَّه مما یُسَرُّ»
[6] راهبردی است که گوینده سعی میکند درجه علاقه خود را به گیرنده پیام رساند و در تلاش است تا از میزان ارزشی که برای آن علاقه قائل است و از رغبتش نسبت به حفظ آن یا گسترش آن رابطه با از بین بردن اختلافات میان خود و متلقی بیان کند. در کل، استراتژی همبستگی تلاشی برای نزدیکشدن به متلقی و مرسل الیه است (الشهری، 2004، ص257).
Ibn Faris, Ahmad. (1997). Al-Sahibi in Arabic Linguistics and its Issues and Arab Customs in its Speech. 1st ed. Muhammad Ali Beydoun Publications.
Ibn Qayyim, Abu Abdullah Muhammad ibn Abi Bakr al-Dimashqi. (2010). Bada'i al-Fawa'id. 2nd ed. Beirut: Dar al-Nafa'is.
Abu Hayyan Muhammad. (1993). Al-Bahr al-Muhit fi Tafsir. Edited by Adel Ahmed Abdul Majud. 1st ed. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyah.
Al-Azhar, Khalid ibn Abdullah. (2000). Sharh al-Tasrih ala al-Tawdih. Edited by Muhammad Basal Ayyoun al-Sud. 1st ed. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyah.
Thalayi, Yusuf ibn Ahmad. (1423 AH). Tafsir al-Thamarat al-Yani'ah wa al-Ahkam al-Wadihah al-Qat'ah. 1st ed. Yemen: Maktabat al-Turath al-Islami.
Hamrawi, Muhammad. (2015). Theory of Discipline in Linguistics. Damascus: Alif Magazine, Year 2, Issue 4, pp. 131-140.
Al-Darwish, Muhi al-Din. (1994). The Syntax of the Holy Quran and its Explanation. 1st ed. Syria: Dar al-Irshad for University Affairs.
Rezaii, Gholamabbas. (1999). Metaphor and its Rhetorical Devices. Journal of Language and Literature of the Faculty of Literature and Humanities, University of Tehran, 150, 99-104.
Zamakhshari, Jarallah. (1988). Al-Kashaf an Haqaiq Ghawamid al-Tanzil wa Ayyun al-Aqwal fi Wujh al-Ta'wil. Edited by Adel Ahmed Abdul Majud. Riyadh: Maktabat al-Ubaykan.
Sibawayh, Amr ibn Uthman. (1988). Al-Kitab. Edited by Abdul Salam Muhammad Harun. 3rd ed. Cairo: Maktabat al-Khanji.
Shafii Kadkani, Mohammad Reza. (1987). Imagery in Persian Poetry. 3rd ed. Tehran: Agah.
Shahri, Abd al-Hadi ibn Zafir. (2004). Speech Strategies: A Discourse-Linguistic Approach. 1st ed. Beirut: Dar al-Kitab al-Jadid al-Muttahida.
Dhif, Shauqi. (1965). Rhetoric: Evolution and History. 11th ed. Dar al-Ma'arif.
Tabatabai, Mohammad Hussein. (1390 AH). Al-Mizan fi Tafsir al-Quran. Beirut: Al-Alami Foundation for Publications.
Abbasi Moghaddam, Mostafa. (2007). Quranic Exemplars and Their Preaching Methods. 3rd ed. Qom: Bustan-e Ketab Institute.
Al-Abd, Muhammad. (2005). Adjusting Achievement Power - A Study in Discourse Analysis. Fasl Magazine. Egyptian General Authority for Books, Issue 65, pp. 134-162.
Abd al-Rahman, Taha. (1998). Al-Lisan wa al-Mizan. Beirut: Arab Cultural Center.
Qasemi, Hamid Muhammad. (2007). "Aspects of Visual Artistry in the Quran." Mobin Journal. No. 40. pp. 59-75.
Al-Qurtubi, Abu Abdullah. (1372 AH). Al-Jami' li Ahkam al-Quran. Edited by Ahmed Abdul Aleem. 2nd ed. Dar al-Sha'ab.
Fakhr Rouhani, Mohammad Reza. (2003). Application of Honorifics in Contemporary Persian Religious Texts. Doctoral Dissertation. Tehran: University of Tehran.
Kazazi, Mir Jalal al-Din. (1979). Aesthetics of Persian Speech. Tehran: Nashr-e Markaz.
Ghunabadi, Sultan Muhammad. (1408 AH). Tafsir Bayan al-Sa'adah fi Maqamat al-Ibadah. 2nd ed. Beirut: Al-Alami Foundation for Publications.
Al-Muradi, Badr al-Din. (1992). Al-Jawni al-Dani fi Hurouf al-Ma'ani. Edited by Fakhr al-Din Qabawa. 1st ed. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyah.
Mostaghimi, Mahdiyeh al-Sadat et al. (2010). Analyzing Verbal Integrity in the Domain of Sexual Variations. Women's Cultural-Social Council, 49, pp. 107-156.
Makarem Shirazi, Naser. (1992). Tafsir Namunah. Tehran: Dar al-Kutub al-Islamiyyah.
Yule, George. (2010). Pragmatics. Translated by Qusai Al-Atabi. 1st ed. Beirut: Dar al-Arabiyya lil-Uloum.
Kerbrat-Orecchioni, Catherine. (1996). Conversation. Paris: Seuil.
Brown, Penelope & Levinson, Stephen. (1987). Politeness: Some Universals in Language Usage. Cambridge: Cambridge University Press.
Scollon, Ron & Scollon, Suzanne W. (1995). Intercultural Communication: A Discourse.
Agha, Asif. (1994). Honorification. Annual Review of Anthropology, 23, 277-302.
Leech, Geoffrey. (1983). Principles of Pragmatics. New York: Longman.
Tracy, Karen & Baratz, Seth. (1994). The Case for Case Studies of Face Work. In S. Ting-Toomey (Ed.), The Challenge of Face Work (pp. 287-306). Albany: State University of New York Press.