A New Approach in the Semantics of the word "Kabad" according to Verse 4 of Surah Balad

Document Type : Research Article

Authors

1 Assistant Professor of the Department of Qur'anic Sciences and Tafsir, Holy Quran University of Sciences and Education - Mashhad, Iran

2 Assistant Professor of Theology Department, Farhangian University, Tehran, Iran

3 Graduated from Mashhad Faculty of Quranic Sciences, Mashhad, Iran

Abstract

Verse 4 of Surah Balad refers to how man was created: "We did create man in the "Kabad"." An accurate understanding of this verse requires a precise decipherment of the word "Kabad". Most later translators and commentators have translated the word as "suffering and hardship" and the verse as follows: "God created man in suffering and hardship." Accordingly, the meaning of the verse is that man in life has to endure many hardships and sufferings. Now the question arises as to whether this negative view of human creation does not cause him to despair in life. Does this concept correspond to verses such as "We created man in the best calendar" and basically to the mercy and wisdom of God? These questions reinforced the hypothesis of another meaning of the word "Kabad" and another understanding of the verse. Therefore, in the present study, we studied the semantics of the word "Kabad" based on dictionaries, old and new interpretations, the narrations of the Infallibles (AS), and the historical study of this word in Hebrew and religious texts of the Torah and the Bible. Using contextual and structural methods and referring to interpretive and narrative documents and thematic study of verses related to human creation, it became clear that the main meaning of the word "Kabad" is stability, balance, and consistency. Therefore, the verse refers to human creation in "proportion and balance and consistency", and by combining the meanings of the word "Kabad", a new understanding of the verse about the creation of man can be achieved.

Keywords

Main Subjects


Article Title [Persian]

رهیافتی جدید در معناشناسی واژه «کَبَد» با توجه به آیه 4 سوره بلد

Authors [Persian]

  • مجتبی نوروزی 1
  • محمد علی کاظمی تبار 2
  • فاطمه شیخ مومنی 3
1 استادیار گروه علوم قرآن و تفسیر، دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم مشهد، مشهد، ایران
2 استادیار گروه الهیات، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران
3 دانش آموخته کارشناسی ارشد، دانشکده علوم قرآنی مشهد، مشهد، ایران
Abstract [Persian]

آیه 4 سوره‌‌ بلد، درباره چگونگی خلقت انسان می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ». فهم عمیق این آیه، نیازمند رمزگشایی دقیق از واژه «کَبَد» است. بیشتر مترجمان و مفسّران متأخر، معنای این کلمه را تنها به «رنج و سختی» اشاره و آیه را این‌گونه ترجمه کرده‌اند: «خداوند انسان را در رنج و سختی آفریده است»؛ اما آیا این نگاه تک‌بعدی منفی به آفرینش انسان، سبب ناامیدی او در زندگی نمی‌شود؟ آیا این مفهوم با رحمت و حکمت پروردگار تناسب دارد؟ طرح این سؤالات، فرضیه وجود معنای دیگری از واژه کبد و فهم دیگری از آیه را تقویت می‌کند.
  بنابراین، در پژوهش پیش رو با هدف دستیابی به معنایی جدید از واژه «کبد» و به دنبال آن کشف مفهومی متفاوت از آیه، به بررسی معناشناختی واژه «کبد» براساس لغت‌نامه‌ها، تفاسیر قدیم و جدید، روایات معصومان(ع) و تحلیل تاریخی این واژه در زبان عبری و متون دینی تورات و انجیل پرداخته و با کمک سیاق‌شناسی و ساختارشناسی و مستندات تفسیری و روایی و بررسی موضوعی آیات مربوط به خلقت انسان، به این نتیجه رسیده است که: ضمن احترام به مفسران متقدم که تنها از واژه کبد معنای رنج و سختی برداشت کرده‌اند، معنای دقیق‌تر واژه کَبَد در این آیه، «استواری، راست‌قامتی، اعتدال و قوام» است و بر این اساس، ترجمه آیه این‌گونه پیشنهاد می‌شود: «انسان را راست‌قامت، دارای تناسب اندام و معتدل آفریدیم»؛ از این رو، با جمع میان معانی واژه کَبد، می‌توان به فهم جدیدی از آیه دربارۀ خلقت انسان دست یافت.

Keywords [Persian]

  • سوره بلد
  • کبد
  • راست‌قامتی و تعادل
  • رنج و سختی

1.   - طرح مسئله

انسان به‌عنوان اشرف مخلوقات، مخاطب اصلی قرآن کریم و محوری‌ترین موضوع این کتاب آسمانی است؛ از این رو، دامنه ‌مباحث و موضوعات مربوط به او بسیار گسترده است. یکی از موضوعات مهم در این زمینه، بحث خلقت انسان است. خداوند بلندمرتبه در 30 آیه از قرآن کریم به این موضوع پرداخته که یک مورد آن، آیه‌ 4 سورۀ بلد است که می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ» خداوند در این آیه، خلقت انسان در «راست‌قامتی، قوام و تعادل» را بیان می‌کند.

با این حال، بیشتر مترجمان و مفسّران متأخر، واژه ­«کبد» را «رنج و سختی» معنا کرده ‌و معتقدند منظور خداوند در این آیه بیان این حقیقت است که خلقت انسان توسط خداوند به گونه‌ای است که ناگزیر از تحمّل سختی‌ها و مشکلات است. ازجمله مفسّر بزرگ شیعه علامه طباطبایی در المیزان در توضیح این آیه می‌گوید: «این تعبیر که "خلقت انسان در کبد است" به ما مى‌فهماند که رنج و مشقّت از هر سو و در تمامى شؤون حیات بر انسان احاطه دارد و این معنا برهیچ خردمندى پوشیده نیست. او هیچ نعمتى را به دست نمى‌آورد مگر آمیخته با ناملایماتى که عیشش را منغص مى‌دارد و نعمتى مقرون با جرعه‌هاى اندوه و رنج، علاوه بر مصائب دهر و حوادث ناگوارى که چون شرنگى کشنده‌‌ای کام جانش را تلخ مى‌کند» (طباطبایی، 1374، ج‌20، ص488).

   این برداشت از آیه که شاید به خاطر معنای اولیه رنج و سختی واژه کبد در بیشتر لغت‌نامه‌هاست، وجود ناملایمات بسیار در مسیر حیات انسان، را به‌عنوان معنای آیه به ذهن هر مخاطبی وارد می‌کند. از سوی دیگر، با توجّه به مفهوم رنج و سختی که در خود دارد، می‌تواند نگرش انسان نسبت به آفرینش خود را منفی کند و یأس و ناامیدی را در زندگی به وجود آورد. همچنین، این سؤال را در ذهن انسان به وجود می‌آورد که آیا خداوند عادل مهربان حقیقتاً انسان را در رنج و زحمت آفریده است.

برای یافتن پاسخ صحیح و دقیق و حقیقت مقصود الهی، ابتدا باید معانی این واژه در کتب لغت بررسی شود، سپس با دقت به سیاق آیه در قرآن کریم و مقایسه آن با آیات دیگری که به موضوع خلقت انسان اشاره دارد و همچنین، مراجعه به تفاسیر مختلف ذیل آن در کنار تحقیق و بررسی عمیق‌تر تاریخی، حقیقت معنای آیه به دست آید.

2.         

3.      1-2- پیشینۀ پژوهش

در میان مقالات و پژوهش‌های قرآنی ارائه‌شده با موضوع «واژه کبد» در آیه 4 سوره بلد، دو مقاله در این زمینه نگاشته شده است. مقاله اول: با عنوان «تحلیلی بر معناشناسی واژۀ کبد در قرآن کریم با الهام از روش ایزوتسو» (اسدی، غلامی، نصرتی، 1395) تنها به بررسی معناشناختی این واژه ازطریق ابزارهای لغت‌شناسی، بافت متنی و سیاق، واژگان هم‌معنا و متضاد پرداخته و بدون مراجعه به تفاسیر، روایات و متون تاریخی گذشته، نتیجه گرفته است که «واژه کبد مغایر مفهوم متداول، معنای منفی در برندارد و به محدودیّت‌های عالم مادّه و حکمت الهی در اختیار انسان اشاره دارد»؛ بنابراین، مقاله مذکور تنها در زمینه معنای لغوی واژه کبد که در بخش هشتم این پژوهش به آن اشاره شده، هم‌راستاست و در سایر موارد تحقیقی، با رویکرد این مقاله متفاوت است.

مقاله دوم: با عنوان «بررسی و نقد نظریه رنجمندی انسان با تأکید بر تحلیل آیه چهارم سوره بلد» گرامی، غلام حسین، 1400) دو دسته آیات را در قرآن کریم بررسی می‌کند. دسته نخست، آیات با محوریت آیه 4 سوره بلد و استناد به نظریه مفسران، غلبه رنج در زندگی را به ظاهر تأیید می‌کند. دسته دوم به آیاتی استناد می‌کند که دائماً نعمت‌های گوناگون و وسعت رحمت الهی را متذکر می‌شود – با توجه به اینکه بهره مندی از هر نعمتی لذتی را به دنبال دارد – چهره زیبا و لذت‌بخش از زندگی را پیش رو می‌گذارد. با تحلیل موضوعی آیات و برای جمع بین این دو دسته براساس دلایل عقلی و نقلی، سه راهبرد پیشنهاد شده است: تفکیک بین رنجمندی و احاطه رنج‌ها در زندگی، غلبه نعمت‌ها بر رنج‌ها و اصل ذومراتب بودن لذت و رنج، و درنهایت، ادعا شده است که براساس آموزه‌های قرآنی، دلایل عقلی و فلسفی و شواهد وجدانی، لذت‌ها حتی در زمان ابتلا به رنج‌ها غلبه دارند. این مقاله در همان دسته‌بندی اولیه، آیه 4 سوره بلد را مطابق نظریه بیشتر مفسران با مفهوم رنج و سختی در زندگی انسان تأیید کرده است که مخالف فرضیه ما در این پژوهش است.

 

4.      2- معنای لغوی واژه ­«کَبَد»

با بررسی سیر تطوّر معنایی واژه ­«کَبَد» در لغت‌نامه‌های مختلف می‌توان این‌گونه بیان کرد که: واژه‌ «کبد» در متون مختلف به دو صورت «کَبِد» و «کَبَد» آمده است.

واژۀ «کَبِد» را: جگر سیاه در بدن، که همان کبد است؛ درد کبد؛ میانه و وسط هر چیز؛ میانه و وسط بدن، وسط آسمان و معانی از این جنس گفته‌اند که به عضو انسان یا میانه و وسط هر چیز دلالت دارد (فراهیدى، 1409ق‌، ج5، ص334؛ ازهرى، 1421ق، ج‌10، ص74؛ ابن‌فارس، 1404ق، ج‌5، ص153؛ راغب اصفهانى، 1412ق‌، ص695) یا در بعضی کتب لغت به غلظت و شدّت (به سبب ماهیّت جگر سیاه) ترجمه کرده‌اند (ازهرى، 1421ق، ج‌10، ص74؛ ابن‌فارس، 1404ق، ج‌5، ص153).

باید توجّه داشت در آیه‌ مذکور واژه «کَبَد» مدنظر است نه «کَبِد» و معانی چون: کبد انسان، درد کبد، غلظت و شدّت، که برای واژه «کَبِد» بیان شده است، معنای مدنظر این واژه در آیه مورد بحث نیست؛ امّا متأسفانه برخی لغویون و مفسران معنای «کَبِد» را به اشتباه برای واژه «کَبَد» در نظر گرفته‌‌ و به همین سبب، از آیه معنای شدّت و سختی برداشت کرده‌اند.

به نظر می‌رسد لغت‌شناسان بین واژه «کبَد» و «کبِد» (به معنی جگر سیاه) ارتباط دیده‌اند. آنان واژه اول را همان‌طور که گفته شد به معنی شدّت و سختی می‌دانند و دومی را گویا به این دلیل که اندامی از بدن انسان است و خون «غلیظ» و «سخت» وارد آن می‌شود، به این نام خوانده‌اند. راغب اصفهانی در کتاب مفردات، کبَد را «درد کبِد» نیز معنی کرده است. به ‌عبارت‌ دیگر، گویا در زبان عربی، با گذشت زمان، درد یک عضو بدن، به درد معنای عام آن تغییر معنی داده است؛ اما درخور ذکر است واژه مدنظر در این آیه، «کبِد» و مشتقات آن نخواهد بود؛ البته در کنار این معانی، معنی «رنج و زحمت و سختی و شدّت» نیز بیان شده است (رک: فراهیدى، 1409‌ق، ج5، ص334؛ ازهرى، 1421ق، ج‌10، ص74؛ ابن‌فارس، 1404ق، ج‌5، ص153؛ راغب اصفهانى، 1412‌ق، ص695) که تفصیل آن در ادامه خواهد آمد.

 

5.      3- معنای اصطلاحی واژه ­«کَبَد»

برای معنای اصطلاحی واژه «کَبَد» با توجّه به آیۀ 4 سورۀ بلد، در کتب لغت دو دسته‌ معنای متفاوت، بیان شده است:

الف- سختی و رنج و شدّت؛

ب- راست‌قامتی و تعادل و استقامت.

 

3-1- معنای سختی و رنج و شدّت

نخستین‌بار مولّف جمهره اللغه در قرن 4 (ابن‌درید، 1988، ج1، ص300) و بعد از او صاحب مقاییس اللغه در اواخر قرن 4 (ابن‌فارس، 1404ق، ج‌5، ص153)، سپس نویسنده مفردات در قرن 6 (راغب اصفهانى، 1412ق، ص‌695) و نیز مولّف مجمع البحرین در قرن 11 (طریحی، 1375‌، ج3، ص136) و در عصر حاضر نیز نویسندگان کتاب التحقیق فى کلمات القرآن الکریم (مصطفوى،1430ق، ج10، ص13)‌ ‌و قاموس قرآن (قرشی، 1371، ج6، ص72) واژۀ کبد در آیۀ 4 سورۀ بلد را به معنای رنج و سختی بیان کرده‌اند؛ البته فراهیدی در کتاب العین خود (1409ق‌، ج‌5، ص334) در قرن دوم تنها به معنای لغوی «کبد» که رنج و سختی است، اشاره می‌کند و به معنای اصطلاحی آن در قرآن کریم اشاره‌ای نمی‌کند. او در توصیف معنای لغوی این واژه می‌گوید:

معنای کبد مشقّت و سختى است. ایشان در کارشان در زحمت و سختی هستند؛ چنانچه لبید گفت: ای چشم چرا گریه نکردی در سختی، زمانی که ایستادیم و ایستادند دشمنان در سختی. او برای اولین بار این بیت از «لبید» - از شعرای بزرگ عصر جاهلیّت که در سال 4 هجرت اسلام آورد - را در العین آورد تا دلیلی برای معنای رنج و سختی از واژۀ کبد بیان کند؛ امّا دربارۀ معنای واژۀ کبد در آیۀ 4 سورۀ بلد هیچ مطلبی نگفته است. بعد از او، بعضی لغویّون با استناد به همین بیت شعر، معنای رنج و سختی را برای آیۀ مذکور بیان کرده‌اند.

جالب این است که سیوطی برای ذکر معنای دیگر واژۀ کبد در آیه 4 سوره بلد، به نظر ابن‌عباس استناد می‌کند که معتقد است کبد در این آیه به معنای قوام و تناصب است که در اشعار عرب (لبید) به این معنا آمده است: ای چشم چرا بر «اربد» گریه نکردی، آن زمان که ما به پا خواستیم و دشمن در استقامت و قدرت ایستاده بود» (السیوطی، 1416ق، ج1، ص347).

بنابراین، با توجّه به بیان دو معنای متفاوت از واژه «کبَد» در دو جایگاه مختلف و با استناد به سخن ابن‌عباس که از مفسران متأخر و معتبر است، می‌توان گفت: معنای اصطلاحی این واژه در آیه، «تناصب و قوام» است؛ گرچه بسیاری از لغویّون با استناد به این بیت شعر لبید، معنای لغوی واژه را برای معنای اصطلاحی آن نیز به کار برده و نتیجه گرفته‌اند که معنای واژه در قرآن نیز، رنج و سختی است.

 

6.      3 -2- راست‌قامتی و تعادل و قوام

در تهذیب اللغه قرن 4 (ازهری، 1421ق، ج10، ص74) و المحکم و المحیط الأعظم در قرن 6 (ابن‌سیده، 1421‌ق، ج6، ص710) لغت‌نامه لسان العرب در قرن 8 (ابن‌منظور، 1414ق‌، ج‌3، ص374) و فرهنگ تاج العروس در قرن 13 (زبیدی، 1414ق‌، ج‌5، ص218) برای این آیه، معنای تناصب و تعادل، بیان و منظور آیه این‌گونه بیان شده است:

«خَلَقْناهُ مُنْتَصباً معتدلًا و یقال‌ فِی‌ کَبَدٍ: أنّه خُلِقَ یُعَالِجُ و یُکابِدُ أمرَ الدُّنْیا و أمر الآخرةِ»؛ او را راست‌قامت و معتدل خلق کردیم و منظور از «فی کبد» این است که: او خلق شده است تا امر دنیا و آخرت را سامان دهد.

همچنین، منذری به نقل از ابوطالب می‌گوید: «الکَبَدُ: الاسْتواءُ و الاستقامة: استقامت، برابری و اعتدال». زجاج نیز دربارۀ معنای این آیه ‌می‌گوید: «این آیه جواب قسم است؛ یعنی به اینها قسم می‌خورم که انسان را در استواری آفریدم تا امر دنیا و آخرتش را سامان دهد. کَبَدٍ: أی خُلق الإنسانُ فی بَطْنِ أمهِ و رَأسه قِبَلَ رأسها فإِذا أرَادتْ أمُّهُ الولادة انقلب الرأسُ إلى أسفلَ. فی کبد: یعنی انسان در شکم مادرش خلق شد، در حالی ‌که سرش در سمت سر مادرش قرار داشت؛ پس هنگام زایمان سرش از بالا به پایین چرخد» (زبیدی، 1414‌ق، ج‌5، ص218).

     باید گفت اشتباه بسیاری از لغویّون که برای واژه ­«کَبَد» معنای رنج در نظر گرفتند، این بوده است که «یکابد» را به زحمت انداختن ترجمه کردند؛ امّا باید توجّه داشت اگر معنای تناصب را در نظر بگیریم، معنای آن سامان‌دادن خواهد شد. ابن‌سیده در المحکم و المحیط الأعظم (1421ق، ج‌6، ص762) و ابن‌منظور در لسان العرب (1414ق، ج‌3، ص375) درباره معنای کبد در آیه‌ مذکور گفته‌اند: «خلقت انسان در کبد: یعنی انسان ‌راست‌قامت خلق‌شده به روی پاهایش راه می‌رود، ولی حیوانات به روی دو پا راه نمی‌روند».

از آنجا که معنای لغوی واژه «کَبَد» رنج و سختی است و نیز انسان در ظرف دنیا خلق شده و با مشکلات زیادی روبرو است، بیشتر لغویّون بدون در نظر گرفتن معنای اصطلاحی واژه در آیۀ مذکور که انتصاب و اعتدال و قوام در خلقت است، تنها معنای رنج و سختی را بیان کرده‌اند؛ امّا برای جمع میان دو دسته معنای مختلف از این آیه می‌توان گفت: خداوند انسان را راست‌قامت و متناصب و متعادل و در قوام خلق کرده است؛ ولی در دنیا سختی‌ها و رنج‌های فراوان او را فرا گرفته است؛ چنانکه صاحب کتاب التحقیق می‌گوید: «امّا علّت خلقت انسان در کبد: پس همانا انسان با کیفیت خاص (قوام و اعتدال) خلق شده و از موادّ عالم طبیعی و نفحات عوالم روحانی ترکیب شده است و استعداد بالارفتن به مقامات عالی را دارد و هرکس که استعداد زیادی در امور و توانایی رسیدن به مراتب بالای کمال را داشته باشد، پس برای به دست آوردن مراتب بلند کمالی چاره‌ای جز تلاش و کوشش زیاد و تحمّل سختی‌ها برای رفع موانع موجود و پیش رو ندارد» (مصطفوى، 1430ق، ج10، ص13).‌

 

4- بررسی سیر تاریخی واژه ­کَبَد

یکی از راه‌های فهم صحیح آیه، بررسی تاریخی واژه «کبَد» در عصر نزول و چگونگی کاربرد آن در متون قدیم است. در این بخش، کاربرد واژه «کبَد» بررسی تاریخی می‌شود.

 

4-1-کبد در زبان عبری

در زبان عبری که با زبان عربی، هم‌ریشه است، کلمه کبد (כבד) و کلمه‌های هم‌ریشه آن کلمه‌ای پر کاربرد، به‌خصوص در مکاتبات اداری، رسمی، دعوت‌نامه‌ها، تقدیرنامه‌ها و نامه‌نگاری‌ها است. در این میان، البته کلمه «کابَد» (כבד) به معنی جگر سیاه و به معنای سنگین، «عظیم»، سخت، زیاد است و کلمه «کبِد» (כבד) به معنی سنگینی، فشار، سختی، شدت و کثرت نیز هست؛ اما سایر کلمات پر کاربرد و هم‌ریشه با این کلمه و ترجمه آن‌ها براساس فرهنگ عبری - فارسی حییم (حییم، 1360، صص199-200 و 259 و331) عبارت‌اند از: کلمه כבוד (کبود) با اعراب‌‌گذاری‌های مختلف به معنی احترام، حرمت، عزت، آبرو، افتخار، محترم، گرامی، ارجمند، فاخر و مجلل است.

 -فعل כבד (کِبِد) به معنی احترام‌گزاردن و محترم‌داشتن است.

 -فعل כבד (کُبَد) به معنی مورد احترام قرار گرفتن است.

- کلمه מכבד (مکُباد) به معنی محترم و ارجمند است.

 -کلمه נכבד (نکباد) به معنی محترم، ارجمند و گرامی و همچنین، به معنی پر و سنگین است.

با بررسی موارد مختلف کاربرد واژه «کبد» در زبان عبری، می‌توان ادعا کرد این واژه به دو صورت «کَبِد» و «کَبَد» و مشتقات آن استفاده می‌شده که هم معنای فشار و سختی و هم عظمت و بزرگی و محترم‌بودن را داشته است.

4-2-کبد در تورات

در تورات، نام مادر حضرت موسی، یوکابد «יוכבד» ذکر شده است. این نام از دو جزء یو، یهو (יו) + «کابد» (כבד) تشکیل شده است و «جلال گرفته از خدا» یا «خدا با شکوه است» معنی می‌شود (ویلیام گلن، هنری مرتن، 1379، ص114). با توجه به تحقیقات دقیق در زمینه سیر تاریخی واژۀ کبد در تورات و زبان عبری، این واژه در آیه 4 سوره بلد می‌تواند این‌گونه هم معنا شود: «ما انسان را در جلال و شکوه و عظمت و احترام و کرامت آفریده‌ایم».

 

7.      5- بررسی ساختاری آیه‌ 4 سوره‌ بلد

در این بخش تک‌تک کلمات به‌کاررفته در این آیه بررسی شده‌اند و با توجّه به نقش کلمات، معنای دقیق واژه «کَبَد» و مفهوم آیه مشخص خواهد شد.

«لَقَدْ»: لَ: جواب قسم؛ قَد: حرف تحقیق؛ «خَلَقْنَا»: فعل ماضی و فاعل؛ «الْإِنْسانَ»: مفعولٌ به.‌

امّا «فِی کَبَدٍ» براساس اعراب و نقش آن در جمله، دو حالت معنایی را در بردارد.

1) حالت اول: فی کَبَدٍ، جار و مجرور و متعلّق به ظرف محذوف «کان» و نقش آن حال است (عبد الواحد صالح، 1998‌، ج‌12، ص439؛ محی‌الدّین، 1415ق، ج‌10، ص487)‌ که بر این اساس، ترجمه آیه با توجه به دو معنای مختلف واژه کبد در لغت‌نامه‌ها بدین شکل می‌شود: به تحقیق ما انسان را در حالت «ایستاده و راست‌قامت» یا «سختی و مشقت» خلق کردیم؛ بدین ترتیب هم معنای راست‌قامتی انسان و هم مواجهه با سختی را دارد.

2) حالت دوم: «فی کبد» را جار و مجرور و متعلّق به ظرفِ «خلقنا» بدانیم که ترجمه چنین است: ما انسان را به صورت راست‌قامت و در قوام خلق کردیم؛ زیرا واژه کبد به خلقت انسان از سوی خداوند حکیم اشاره دارد که در نهایت تناصب و قوام است.

نتیجه آنکه در هر دو حالت ساختاری، واژه کبد معنای تناصب و قوام را در خود دارد.

 

8.      5- 1-مقایسه ساختاری آیه ­4 سوره بلد با آیه‌ 4 سوره‌ تین

از لحاظ ساختاری، شبیه‌ترین آیه در قرآن کریم به آیۀ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی‌ کَبَدٍ» (بلد: 4) آیۀ «لقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أحْسَنِ تَقْوِیمٍ» (تین: 4) است که با مقایسۀ دو آیه و با توجّه به تحلیل ساختاری بیان‌شده مشخص می‌شود: هر دو آیه بیانگر خلقت انسان از سوی خالق حکیم، در قوام و تناصب و بهترین صورت بوده و هیچ رنج و سختی از طرف خداوند برای خلقت او نبوده است و اگر بعضی مفسّرین معنای رنج و زحمت را برای واژۀ کبد بیان کرده‌اند، به سبب رویارویی انسان با مشکلات و سختی‌های دنیاست و این مشقت متوجّه خلقت خداوندی نمی‌شود.

 

9.      5- 2- علّت تکرار دو آیه

شاید این سؤال مطرح شود که چرا خداوند در دو آیۀ مختلف یک معنا را تکرار کرده است. پاسخ این پرسش را کرمانی در کتاب اسرار التکرار فى القرآناین‌گونه بیان می‌کند: «بین این دو آیه تفاوتی نیست، چنانچه در نظر بیشتر مفسّرین این آیه اشاره به تناصب و اعتدال قامت دارد و در آیۀ دیگر احسن تقویم: بهترین خلقت را بیان می‌کند و علّت تکرار برای توجّه و تأکید بیشتر به این موضوع با رعایت فاصله بعد از چند سوره است» (کرمانى، 1396، ص251).

 

10. 6- بررسی سیاق آیه در بافت سوره

خداوند سورۀ بلد را این‌گونه آغاز می‌کند: «لاأقْسِمُ‌ بِهذَا الْبَلَدِ؛ البته سوگند می‌خورم‌ به این شهر، یعنى مکّه و چگونه سوگند نخورم؟!» (بلد: 1). «و أَنْتَ حِلٌ‌ ‌بِهذَا الْبَلَدِ؛ حال آنکه تو به این شهر فرود آمده‌اى» (بلد: 2). [و با آنکه مکّه موضع من و میقات حج و مکان بیت الحرام و محلّ ابراهیم و اسماعیل علیهما‌السّلام نیز هست، این شهر به سبب آنکه محلّ تولد تو در اینجا است، شایستۀ آن است که به آن سوگند خورم] بعد از آن بر این قسم، مقسم دیگر را عطف می‌کند و می‌فرماید: «وَ والِدٍ و ما ولد؛ سوگند به پدر، یعنى آدم که ابوالبشر است و خلقت او و خلقت فرزندان از نسل او» (بلد: 3). سپس جواب قسم این است: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ‌؛ به درستى که ما آفریدیم آدمى را "فِی کَبَدٍ"» (بلد: 4). در معنای این آیه با توجّه به بیان لغویّون دو قول وجود دارد:

قول اول: سختى و رنج و مشقت و شدّت امر. شکی نیست در اینکه آدمى به انواع رنج و مشقّت در دنیا گرفتار است.

قول دوم: مقسم از ابن‌عباس روایت کرده که کبد به معنى استوار و استقامت و قوّت است؛ یعنى آفریدیم آدمى را منتصب القامه و ایستاده بر هر دو پاى خود بر خلاف حیوانات دیگر که ایشان افتاده - روی چهار پا - راه می‌روند؛ بنابراین، انسان که اشرف مخلوقات است و در بهترین صورت توسط خداوند خلق شده، یکی از وجوه برتری او راستی قامتش است.

البته عدّه‌ای از مفسّران معتقدند جنبه قوّت و شدّت در خلقت انسان، برگرفته از شأن نزول آیه نیز می‌تواند باشد؛ زیرا این آیه درباره «ابو الاشدین» از قبیلۀ بنى‌جمح نازل شده است. مراد به انسان در این آیه «ابو الاشدین» است و کبد به معنى «شدید الخلق و القوة» است؛ یعنى خداى تعالى ابو الاشدین را که بسیار قوی و تنومند بود آفرید (فراء، 1980‌، ج‌3، ص264؛ طبرسى، 1372، ج‌27، ص98، ابن‌عاشور، ج‌30، ص310؛ کاشانى، 1336، ج‌10، ص250).

او بسیار نیرومند و هیکل‌دار بود؛ طورى که در بازار عکاظ بر روى پوستى مى‌نشست و ده نفر آن را از زیر او می‌کشیدند، آن پوست قطعه قطعه می‌شد و او از جاى خود بلند نمی‌شد. او ادعا می‌کرد هیچ‌کس از من قدرتمندتر نیست؛ اما او رسول خدا - صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم - را اذیت می‌کرد؛ بنابراین، خداوند سبحان از گفته این انسان خبر داد و فرمود: «أیَحْسَبُ‌ أنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أحَدٌ؛ آیا (این کافر قوى و جاحد معاند مثل ابو الاشدین یا غیر او از اهل کفر و عناد) گمان می‌کند که هیچ‌کس قادر نیست بر قدرت و توانمندی او غلبه کند!؟».

بنابر آنچه از آیات اول تا ششم این سوره بیان شد و با توجه به سیاق آیات که به توانمندی و قدرت انسان اشاره دارد، بهتر است آیه مذکور این‌گونه ترجمه می‌شد: قطعاً انسان را در نهایت قوّت و تناصب و راست‌قامتی آفریدیم.

 

11.  7- بررسی روایی واژه ­«کَبَد»

از آنجا که مفسّران حقیقی قرآن، معصومان علیهم‌السّلام هستند و با برخورداری از علم الهی، آگاهی کامل به باطن قرآن دارند، قطعاً جامع‌ترین تفسیر از آیات قرآن کریم را آنان بیان می‌کنند؛ از همین رو، ابتدا روایات ایشان در این زمینه بررسی می‌شوند.

با بررسی کتب روایی می‌توان گفت در توضیح واژه ­«کَبَد» سه روایت به طرق مختلف آمده است که هر سه به «انتصاب و راست‌قامتی» اشاره دارند. شایان ذکر است در بعضی روایات، واژه‌ «کَبِد» با ترکیباتی چون «فی کَبِد السّماء» و «فی کَبِد اللیالی» یا «فی کَبِد الشمس» به کار رفته‌اند که معنای میانه و وسط دارد؛ امّا چنانچه در ابتدای مقاله در بخش لغت‌‌شناسی بیان شد، منظور ما واژۀ «کَبَد» به معنای راست‌قامتی است که ازنظر معنایی با «کَبِد» متفاوت است.

روایت اول: امام رضا، علیه‌السّلام، فرمودند: «بدان که "قیام دربارۀ خداوند" به معناى ایستادن و بر روى پا قرارگرفتن آن‌گونه که اشیا قیام دارند و ایستاده‌اند، نیست؛ بلکه "خداوند" قائم است؛ به این معنا که او حافظ است و تنها خداوند است که حافظ هر فردى است با آنچه کسب کرده است» (کلینى، 1407ق، ج1، ص121).

ایشان در توصیف قائمیّت خداوند از واژۀ «کَبَد» استفاده می‌کنند و توضیح می‌دهند قیام خداوند مثل قیام بشری «فِی کَبَدٍ»، یعنی ایستاده‌بودن نیست؛ بلکه منظور حافظ‌بودن خداوند است؛ بنابراین، آن حضرت برای بیان راست‌قامتی، از واژۀ کَبد استفاده کرده‌اند. پس طبق فرمایش امام، واژۀ ­«کَبَد» معنای تناصب و قوام را دارد.

روایت دوم: محمّد بن مسلم می‌گوید: حضرت صادق، علیه‌السّلام، فرمودند: «خداوند در قرآن کریم مى‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی‌ کَبَدٍ»؛ یعنى ما انسان را ایستاده در شکم مادرش (سرش به طرف بالا و پاهایش به طرف پایین است) قرار دادیم، غذاى او از غذاى مادر و آشامیدنى او از آشامیدنى‌هاى مادر است؛ پس سرش به طرف پایین مى‌آید و پاهایش به طرف بالا می‌رود. خداوند برای راحتی مادر و فرزندش این‌گونه خلقت جنین را قرار داده است؛ امّا تمام چهارپایان در شکم مادرشان برعکس هستند، سرشان طرف دم مادر و دمشان طرف سر مادر است، چنانچه انسان هنگام زایمان می‌چرخد» (برقى، 1371، ج‌2، ص305؛ مجلسى، 1403ق، ج‌10، ص215؛ ابن‌شهر آشوب مازندرانى، 1379، ج4، ص254).

روایت سوم: حمّاد بن عثمان از حضرت ابى عبداللَّه، علیه‌السّلام، نقل می‌کند که فرمودند: «آدمى درشکم مادر، راست‌قامت و ایستاده است و به همین سبب است که حق تعالى در قرآن مى‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی‌ کَبَدٍ»؛ یعنى: ما انسان را در شکم مادر مستوى القامه آفریدیم، ولی غیر فرزند آدم، اولاد حیوانات در شکم مادر، سرشان در پشت و دو دستشان مقابلشان مى‌باشد» (صدوق، 1385/ 1966، ج‌2، ص585).

در این دو روایت، امام صادق، علیه‌السّلام، علّت خلقت انسان در کبد را این‌گونه توضیح می‌فرمایند که منظور از « کَبَد» ایستاده‌بودن جنین انسان در رحم مادر است، در مقابل جنین حیوانات که در رحم افقی قرار گرفته‌اند؛ بنابراین، براساس روایات رسیده از معصومین، علیهم‌السّلام، واژۀ‌ «کَبَد» تنها به معنای انتصاب و راستی‌قامت و آیه به خلقت انسان به‌صورت ایستاده و محکم و روی دو پا اشاره دارد.

 

12. 8- بررسی واژه ­«کَبَد» در تفاسیر

با بررسی بیش از بیست مورد از کتب تفسیری، رویکرد مفسّرین نسبت به واژۀ کبد در قرآن کریم به سه دسته تقسیم می‌شود:

دستۀ اول: تفاسیری که تنها معنای راست‌قامتی و تعادل و توانمندی و قدرت را بیان می‌کنند.

دستۀ دوم: تفاسیری که هر دو معنای تعادل و رنج را بیان کرده‌اند.

دستۀ سوم: تفاسیری که تنها رنج و سختی را بیان می‌کنند.

 

8- 1- دسته‌‌ اول: تفاسیر منحصر در معنای راست‌قامتی و تعادل و توانمندی در خلقت

در قدیمی‌ترین تفاسیر روایی چون «مقاتل بن سلیمان» (از شاگردان امام باقر و امام صادق علیهماالسّلام) و «معانى القرآن» فراء قرن دوم، «علیّ بن ابراهیم قمی» و «تسترى» قرن سوم آمده است:

«"لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ": أیْ مُنْتَصِباً وَ لَمْ یُخْلَقْ مِثْلَهُ شَیْ‌ءٌ؛ یعنی راست‌قامت خلق شده و مانند او موجودی این‌گونه خلق نشده است» (ابن‌سلیمان، 1423‌ق، ج‌4، ص701؛ فراء،1980، ج‌3، ص264؛ قمی، 1363، ج‌2، ص423). در تفسیر القرآن العظیم در قرن 4 نیز به انتصاب و راست‌قامتی انسان اشاره می‌شود و از قول عبدالحمید می‌گوید: «مردی از انصار از امام باقر، علیه‌السّلام، از تفسیر این آیه سؤال کرد. حضرت فرمودند: منظور آیه خلقت انسان روی دو پا و در اعتدال استواری است، هیچ‌کس کلام حضرت را انکار نکرد» (ابن ابى حاتم، 1419ق، ج‌10، ص 3433). در تفسیر نورالثقلین ابتدا معنای آیه را تناصب بیان می‌کند، سپس برای اثبات سخنش به روایت امام صادق، علیه‌السّلام، که به خلقت جنین انسان در شکم مادر و روایت امام رضا، علیه‌السّلام، دربارۀ ایستاده‌بودن انسان (که در بحث روایی اشاره شد) استناد می‌کند (حویزى، 1415ق، ج‌5، ص580).

همچنین، «تفسیر ادبى و عرفانى قرآن مجید» به تناصب و نیکویی و آراستگی خلقت اشاره می‌کند و می‌گوید: خداوند بر آدمى منّت مى‌نهد که تو را قد و بالاى راست دادم و خلقت و صورت نیکو دادم و به اندام‌هاى پیدا و ناپیدا بیاراستم، بنگر که نطفۀ مهین در قرار مکین (زهدان) به چه حدّ رسانیدم! و به قلم قدرت چگونه نگاشتم، هر عضوى را خلعتى و رفعتى دادم، بینایى به چشم، گفتار به زبان، شنوایى به گوش، گرفتن به دست، خدمت به پاى دادم.

چون صورت تو، بت ننگارند به کِشمر

 

چون قامت تو سرو نکارند به کشور

(میبدی، 1352‌، ج‌2، ص614)    

 

علاوه بر این، براساس شأن نزول سوره نیز بسیاری از مفسرین معتقدند این آیه درباره «ابو الاشدین» از قبیلۀ بنى‌جمح نازل شده و مراد از انسان در این آیه «ابو الاشدین» است؛ اما می‌تواند مراد همه انسان‌ها باشد و کبد در این آیه به معنى «شدید الخلق و القوة» است (فراء، 1980‌، ج‌3، ص264؛ طبرى، 1412ق، ج‌30، ص126؛ طوسی، بی‌تا، ج‌10، ص351؛ طبرسی، 1412ق، ج‌27، ص97؛ ابن‌کثیر، 1419‌ق، ج‌8، ص393؛ سیوطی، 1404ق، ج‌6، ص353؛ طنطاوی، 1422ق، ج‌3، ص2879؛ آلوسی، 1415ق، ج‌15، ص352).

 

8- 2-دسته‌ دوم: تفاسیر با بیان هر دو دسته معنای تناصب و تعادل و سختی و رنج

در این دسته از تفاسیر که بیشتر از اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم شروع می‌شوند، غالباً مفسّران روش اجتهادی دارند؛ یعنی در کنار مراجعه به روایات و قراِئن، نظرات و دیدگاه‌های خود را نیز بیان می‌کنند. آنها می‌گویند: «آیه دو معنا دارد: یکی انتصاب و راست‌قامتی و تعادل در خلقت است که انسان روی دو پا راه می‌رود برخلاف حیوانات و در شکم مادر هم ایستاده است، دیگری شدّت سختی‌هایی که در دنیا و آخرت با آن روبه‌روست و تکالیف مشکل که باید انجام دهد» (طبرى، 1412ق، ج‌30، ص126؛ طوسی، بی‌تا، ج‌10، ص351؛ طبرسی، 1412ق، ج‌27، ص97؛ ابن‌کثیر، 1419ق‌، ج‌8، ص393؛ سیوطی، 1404ق، ج‌6، ص353؛ طنطاوی، 1422ق، ج‌3، ص2879؛ آلوسی، 1415ق، ج‌15، ص352).

 

13. 8-3- دسته‌ سوم: تفاسیر با معنای رنج و سختی

این تفاسیر، غالباً شامل تفاسیر متأخر چون تفسیر المراغى (مراغى، بی‌تا، ج‌30، ص157)، تفسیر المیزان (طباطبایی، 1374‌، ج‌20، ص488)، تفسیر نمونه (مکارم شیرازى، 1374، ج‌27، ص12) و تفسیر احسن الحدیث‌ (قرشی، 1377، ج‌12، ص234) هستند که بدون اشاره به روایات ذیل آیه و بیان نظرات مختلف مفسّرین، تنها به بیان دیدگاه خود پرداخته ‌و معتقدند: «کبد» به معناى رنج و خستگى است و آیه به رنج‌ها و سختی‌ها و مشکلات در مواجهه با انسان در مراحل مختلف زندگی اشاره دارد. ازجمله صاحب المیزان در این زمینه می‌گوید: «این تعبیر که خلقت انسان در کبد است، به ما مى‌فهماند که رنج و مشقّت از هر سو و در تمامى شئون حیات بر انسان احاطه دارد و این معنا بر هیچ خردمندى پوشیده نیست و هیچ نعمتى را به دست نمى‌آورد؛ مگر آمیخته با ناملایماتى که عیش او را منغص مى‌دارد و نعمتى مقرون با جرعه‌هاى اندوه و رنج، علاوه بر مصائب دهر و حوادث ناگوارى که چون شرنگى کُشنده کام جانش را تلخ مى‌کند. ظرف وجودش تعب مظروف او است، هیچ چیزى به دست نمى‌آورد مگر کمتر و ناقص‌تر و ناخالص‌تر از آنچه توقعش را دارد و نتیجه گرفتیم که انسان در اصل خلقتش طورى آفریده شده که خواستش همواره مغلوب و شکست‌خورده و همۀ امورش مقهور مقدّرات است و آن کس که ارادۀ او را شکست مى‌دهد و از هر سو و در هر جهت از جهات و شؤون زندگی‌اش دخل و تصرّف مى‌کند، خداى سبحان است که از هر جهت بر او قادر است، پس او حق دارد که در انسان به هر نحو که بخواهد تصرّف کند و هر وقت خواست او را به عذاب خود بگیرد» (طباطبایی، 1374، ج‌20، ص488).

همچنین، در تفسیر نمونه آمده است: «انسان از آغاز زندگى حتّى از آن لحظه‌اى که نطفۀ او در قرارگاه رحم واقع مى‌شود، مراحل زیادى از مشکلات و درد و رنج‌ها را طى مى‌کند تا متولّد شود و بعد از تولّد در دوران طفولیّت و سپس جوانى و از همه مشکل‌تر دوران پیرى، مواجه به انواع مشقّت‌ها و رنج‌ها است و این است طبیعت زندگى دنیا و انتظار غیر آن داشتن اشتباه است اشتباه. نگاهى به زندگى انبیاء و اولیاء‌ الله نیز نشان مى‌دهد زندگى این گل‌هاى سرسبد آفرینش نیز با انواع ناملایمات و درد و رنج‌‌ها قرین بود، هنگامى که دنیا براى آنها چنین باشد، وضع براى دیگران روشن است» (مکارم شیرازى، 1374، ج‌27، ص12).

با توجّه به مطالب مذکور درباره واژۀ «کَبَد» در سوره بلد و با رعایت ادب و احترام نسبت به نظریۀ مفسّران دستۀ سوم، به‌ویژه عالم و مفسّر بزرگ علامه طباطبایی، چند نکته تأمّل‌پذیر به نظریه اخیر وارد است.

نخست: معنای آیه از دیدگاه لغویّون و مفسّرین دیگر، بررسی نشده است.

دوم: به روایات معصومان، علیهم‌السّلام، ذیل این آیه به‌عنوان عالمان به باطن قرآن، مراجعه نشده است.

سوم: رویکرد به آیه تک‌‌بعدی و تنها نگاه رنج و محنت را دارد؛ بنابراین، تلقّی انسان از خلقت، آفرینشی همراه زحمت و رنج و سختی زیاد و ناتوانی و ناچاری از قرارگرفتن در موقعیّتی که در آن آفریده شده است، خواهد بود که بار منفی و ناامیدکننده‌ای را در ذهن ایجاد می‌کند.

برای تحلیل دقیق‌تر و صحیح‌تر این نظریه به قسمتی از مقالۀ «تحلیلی بر معناشناسی واژۀ کبد در قرآن کریم با الهام از روش ایزوتسو» اشاره می‌شود: «برخلاف آنچه در ظاهر معنای کبد در بیشتر ترجمه‌ها و تفاسیر دیده می‌شود و از آن معنای سختی و مشقّت و رنج و گرفتاری در زندگی انسان از جهت منفی آن فهمیده می‌شود؛ همان‌گونه که در این مقاله ثابت شد، کبد به معنای نوع محدودیّت‌ها و نیازهایی است که در نظام خلقت به صورت ذاتی وجود دارد و برای انسان نیز اجتناب‌ناپذیر است؛ بنابراین، معنای منفی ندارد و تعادل را نشان می‌دهد؛ زیرا انسان با توجّه به اختیارش می‌تواند مسیر حق را با تحمّل مشکلات انتخاب کند و درنهایت، به مقام عالیۀ راضیة مرضیة برسد».

با این حال، از مجموع نظرات مفسّران در این آیه می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که: خداوند در قرآن کریم کیفیت خلقت انسان را در تناصب و راست‌قامتی و تعادل و قوت بیان فرموده و نیز هدف از خلقت او را رسیدن به کمالات و مقامات عالیه اخروی قرار داده و برای رسیدن به این مهم، انسان را در دنیایی مالامال از امتحانات و سختی‌های دشوار خلق کرده است.

 

9- بررسی موضوعی خلقت انسان در قرآن کریم

در این قسمت، برای اثبات درستی نظریۀ معنای «راست‌قامتی و تعادل و قوام» برای واژۀ «کَبَد» در آیه ­­4 سوره‌ بلد، خلقت انسان در قرآن کریم، بررسی موضوعی می‌شود. خداوند در 30 آیه از آیات قرآن کریم از خلقت انسان سخن گفته است. این آیات به سه دستۀ کلّی تقسیم می‌شوند.

 

9- 1-خلقت جسمانی انسان

در این آیات، خداوند به منشأ خلقت انسان از: زمین «هُوَ أنْشَأَکُمْ مِنَ الْأرْض»‌ (هود: 61). خاک «وَ اللّهُ خَلقکُم مِن تُرابٍ ثُمّ مِن نُطفة» (فاطر: 35). طین (گل) «وَ لَقد خَلَقنا الإنسان مِن سُلالة مِن طینٍ» ‌(مؤمنون: 12). صلصال (گل خشکیده) «وَ لَقد خَلَقنا الإنسان مِن صَلصال» ‌(حجر: 33). آب «وَ هُوَ الّذى خَلق مِن الماءِ بَشرا» (فرقان: 54) یا نطفه «وَ اللّه خَلقکُم مِن تُراب ثُمَّ مِن نُطفة» (فاطر: 35). اشاره می‌کند و در بعضی آیات به مراحل خلقت از ابتدا تا تولد اشاره دارد.

آیاتی که به خلقت تدریجی انسان اشاره دارد، عبارت‌اند از: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طینٍ * ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فی‌ قَرارٍ مَکینٍ* ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أنْشَأناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أحْسَنُ الْخالِقینَ؛ و یقیناً ما انسان را از [عصاره و] چکیده‌اى از گِل آفریدیم * سپس آن را نطفه‌اى در قرارگاهى استوار [چون رحم مادر] قرار دادیم * آن گاه آن نطفه را علقه گرداندیم، پس آن علقه را به صورت پاره‌گوشتى درآوردیم، پس آن پاره‌گوشت را استخوان‌هایى ساختیم و بر استخوان‌ها گوشت پوشاندیم، سپس او را با آفرینشى دیگر پدید آوردیم؛ پس همیشه سودمند و بابرکت است خدا که نیکوترین آفرینندگان است *» (مؤمنون: 12 تا 14). «صَوَّرَکُمْ فَأحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَتَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ؛ و شما را صورتگرى کرد و صورت‌هایتان را نیکو گردانید و از چیزهاى پاکیزه [اى که با طبیعت شما هماهنگ است‌] به شما روزى داد. این است خدا پروردگار شما، پر برکت است خدا پروردگار جهانیان» (غافر: 64).

در اینجا باید به این نکتۀ مهم دقّت داشت که خداوند بعد از توصیف مراحل خلقت انسان و اشاره به ویژگی‌های خاص خلقتش چون: راست‌قامتی و تعادل و تناسب، با صورتى زیبا و دلپذیر، درنهایت نظم و استحکام که امتیاز انسان به سایر موجودات زنده و انواع حیوانات است، در انتهای آیه، خود را به‌عنوان زیباترین آفریننده ستایش می‌کند. این نشان از خلقت انسان در احسن و نیکوترین وجه، توسط خداوند حکیم دارد» (مکارم شیرازى، 1374، ج‌20، ص160).

 

14. 9- 2- خلقت روحانی انسان و دمیده‌شدن روح در او

15. در این دسته از آیات، خداوند به بیان خلقت روحانی انسان و دمیده‌شدن روح در جنین پس از تکوین و تکمیل مادّى وى‌ اشاره می‌کند؛ مانند آیات «ثمّ سوّیه و نفخ فیه من رّوحه» (سجده: 7) یا (کهف: 37)، (ص: 72)، (سجده: 9)، (حجر: 29). بر طبق دسته‌بندی انجام‌شده آیات، خداوند در این دو دسته به خلقت جسمانی و روحانی انسان و چگونگی آن پرداخته و در پایان بعضی از این آیات خود را بهترین خلق‌کننده از جهت کمال آفرینش معرفی کرده است.

 

16. 9- 3- توصیف کلّی خلقت انسان توسط خداوند

17. 9- 3- 1- خلقت به بهترین صورت

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که آفرینش انسان را به بهترین شکل معرفی می‌کند؛ ازجمله: «ألّذى خَلقکَ فَسوّیکَ

فَعدَلک‌» (انفطار: 7). «لَقَد خَلقناَ الإنسانَ فى أحسَن تَقویم‌» (تین: 4). «وَ صَوّرکُم فَأحسَنَ صُورکُم» (غافر: 64) «وَ صوّرکُم فَأحسن صُورکُم وَ إلیهِ المَصیر» (تغابن: 3).

 

9- 3 -2- خلقت انسان با ویژگی‌های منفی

در مجموع آیات قرآن کریم، خداوند در سه آیه ویژگی‌هایی از خلقت انسان را بیان می‌کند که بار معنایی منفی دارد. این ویژگی‌ها عبارت‌اند از: هلوع، عجول و ضعیف بودن. چنانچه خداوند در آیه 19 سورۀ معارج می‌فرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً، إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً، وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً» صاحب المیزان در توضیح «هلوع» در این آیه می‌گوید: «کلمه‌‌ "هلوع" صفتى است که از مصدر "هلع" - به فتحه هاء و لام - اشتقاق یافته که به معناى شدّت حرص است. پس هلوع کسى است که هنگام برخورد با ناملایمات بسیار جزع مى‌کند و چون به خیرى مى‌رسد، از انفاق به دیگران خوددارى مى‌کند. ازنظر اعتبار عقلى، هلوع کسى است که تنها حریص بر خیر و نافع است، آن هم نه هر خیر و نافعى، بلکه خیر و نافعى که براى خودش و در رابطه با او خیر باشد و لازمۀ این حرص این است که در هنگام برخورد با شر مضطرب و متزلزل شود و این هلع به خودى خود بد نیست، وقتى بد مى‌شود که انسان آن را بد کند و درست تدبیر نکند، در هر جا که پیش آمد مصرف کند، چه حق باشد و چه غیر حق و این انحراف در سایر صفات انسانى نیز هست، هر صفت نفسانى اگر در حد اعتدال نگاه داشته شود فضیلت است و اگر به طرف افراط و یا تفریط منحرف شود، رذیله و مذموم مى‌شود؛ بنابراین، اگر صفت حرص را در آیات مورد بحث (که از خلقت بشر سخن مى‌گوید و با در نظر گرفتن اینکه مى‌خواهد حرص را مذمّت کند)، به همۀ انسان‌ها نسبت داده، با "احسن" بودن خلقت هر چیز که آیه «الَّذِی أحْسَنَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقَهُ» از آن خبر مى‌دهد، منافات ندارد، چون حرصى که منسوب به خداست، حرص بر خیر واقعى است و حرصى که صرف جمع مال و غفلت از خدا مى‌شود، منسوب به خود انسان‌ها است؛ این خود انسان است که حرص خدادادى را مثل سایر نعمت‌ها به سوء اختیار و کج‌سلیقگى خود به نقمت مبدّل مى‌سازد» (طباطبایی، 1374‌، ج‌20، صص18-19).

   ویژگی دیگر منفی انسان، عجول‌بودن اوست. در آیه 37 انبیاء آمده است: «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ سَأرِیکُمْ آیاتِی فَلا تَسْتَعْجِلُونِ». در تفسیر نمونه آمده است: «خداوند بعد از توصیف رفتار ناپسند کفّار، به یکی از کارهاى زشت و بى‌رویۀ انسان‌هاى بى‌بند و بار اشاره می‌کند و مى‌فرماید: «انسان از عجله آفریده شده»: «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ»، گرچه مفسّران در تفسیر کلمۀ «انسان» و «عجل» در اینجا بیانات گوناگونى دارند، پیداست که منظور از انسان در اینجا نوع انسان است. (البته انسان‌هاى تربیت‌نایافته و خارج از قلمرو رهبرى رهبران الهى) و منظور از «عجل» شتاب و شتاب‌زدگى است؛ همان‌گونه که آیات بعد نیز شاهد گویاى این مطلب است و در جاى دیگر قرآن مى‌خوانیم‌ «وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا» (اسراء: 11). انسان، عجول است. (البته در این آیه عجول‌بودن منتسب به خود انسان است) درحقیقت تعبیر «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ‌» یک نوع تأکید است؛ یعنى آن‌چنان انسان عجول است که گویى از «عجله» آفریده شده و تار و پود وجودش از آن تشکیل یافته است! و به‌راستى بسیارى از مردم عادى چنین هستند، هم در خیر عجول‌اند و هم در شر؛ حتّى وقتى به آنها گفته مى‌شود اگر آلودۀ کفر و گناه شوید، عذاب الهى دامنتان را مى‌گیرد، مى‌گویند پس چرا این عذاب زودتر نمى‌آید؟! و در پایان آیه اضافه مى‌کند: عجله نکنید من آیات خود را به‌زودى به شما نشان مى‌دهم: «سَأرِیکُمْ آیاتِی فَلا تَسْتَعْجِلُونِ»؛ بنابراین، با توجّه به سیاق آیه و پایان آنکه خداوند نهی از عجله می‌کند، مشخّص می‌شود عجول‌بودن انسان به خود او بر می‌گردد؛ زیرا خداوند این عمل را تقبیح کرده است (مکارم شیرازى، 1374، ج‌13، ص409).

ویژگی سوم، ضعف انسان است؛ چنانکه خداوند در آیۀ 28 سورۀ نساء می‌فرماید: «یُرِیدُ اللَّهُ أنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً». مفسّران معتقدند: «آیه اشاره به این نکته مى‌کند که "حکم سابق دربارۀ آزادى ازدواج با کنیزان تحت شرایط معیّن، درحقیقت یک نوع تخفیف و توسعه محسوب مى‌شود؛ زیرا انسان اصولاً موجود ضعیفى است" و در برابر طوفان غرائز گوناگون که از هر سو به او حمله‌ور مى‌شود، باید طرق مشروعى براى ارضاى غرائز به او ارائه شود تا بتواند خود را از انحراف حفظ کند» (طباطبایی، ج‌4، ص449؛ مکارم شیرازى، 1374، ج‌3، ص354).

   بر طبق آنچه از تفاسیر بزرگی چون المیزان بیان شد، ویژگی‌های عجول، هلوع و ضعیف بودن به سبب سوء رفتار خود انسان ایجاد می‌شود و این صفات باز هم به خود انسان بر می‌گردد؛ وگرنه خلقتش توسط خداوند به بهترین صورت و از سر لطف انجام شده است.

بنابراین، از مجموع آیات قرآن که به موضوع خلقت انسان اشاره دارد، می‌توان این‌گونه نتیجه‌ گرفت که: خلقت انسان از جانب خداوند در کامل‌ترین و بهترین شکل ممکن همراه با لطف و مرحمت بوده و هر آنچه بدی و صفات ناپسند است، از جانب خود انسان و هوای نفس اوست.

 

18. نتیجه‌گیری

نتایج و یافته‌های پژوهش حاضر به شرح زیرند:

1- پس از بررسی سیر تاریخی واژۀ‌ «کَبَد» در زبان‌های عربی، عبری و تورات ثابت شد - برخلاف معنای لغوی این واژه‌ که بیشتر لغویّان و مترجمان بدون در نظر گرفتن معنای اصطلاحی آیه، به خلقت انسان در رنج و سختی و گرفتاری اشاره کرده‌اند - واژۀ «کَبَد» در این آیه، می‌تواند به معنای راست‌قامتی، اعتدال و تناسب اندام باشد و در متون گذشته نیز معنای شکوه و عظمت و کرامت را در خود دارد.

2- با بیان روایات ذیل آیۀ مذکور از طرف حضرات معصومین، علیهم‌السّلام، ثابت شد این آیه به خلقت انسان در تناصب و قوام و راست‌قامتی در دوران جنینی و زمان حیاتش اشاره دارد.

3- با بررسی ساختاری و سیاق آیه و ارتباط آن با آیات بعد سورۀ بلد و با توجّه به نظر مفسّرین، ثابت شد واژه‌ «کَبَد» در این آیه به خلقت انسان در «مواجهۀ با سختی‌ها و مشکلات و رنج‌ها» و هم به «تناصب و راست‌قامتی و تعادل و شدّت قدرت» اشاره می‌کند.

4- ضمن تحلیل موضوعی آیات قرآن کریم درباره‌ خلقت انسان و ارتباط آیه مذکور با این آیات، مشخّص شد خلقت انسان از جانب خداوند در کامل‌ترین و بهترین صورت همراه با لطف و مرحمت به او بوده است و هر آنچه بدی و صفات منفی چون عجول، هلوع و ضعیف وجود دارد، از طرف خود انسان و هوای نفس اوست.

5- خداوند در قرآن کریم کیفیت خلقت انسان را در تناصب و راست‌قامتی و تعادل و قوام (در احسن وجه) بیان فرموده است و ازطرفی، هدف از خلقت او را رسیدن به کمالات و مقامات عالیۀ اخروی بیان می‌کند و برای رسیدن به این مهم، انسان را در دنیایی مالامال از امتحانات و سختی‌های دشوار جای داده است تا با انجام اعمال صالح، او را به سعادت و خوشبختی نهایی و ابدی در آخرت برساند؛ بنابراین، رنج‌ها و سختی‌ها مربوط به خلقت تکوینی انسان نمی‌شود؛ امّا می‌تواند وسیله‌ای برای رسیدن به سعادت و خوشبختی ابدی و اخروی او باشد. انسان با داشتن این نگرش نسبت به خلقت خود در زندگی استوار‌تر و امیدوارتر و برای رویارویی با مشکلات، آماده‌تر و مصمّم‌تر خواهد شد.

6- از مجموع نتایج مذکور این نکته به دست می‌آید که در کنار ترجمه مشهور آیه «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ: قطعاً انسان را در رنج و سختی آفریدیم»، ترجمه جامع‌تر و دقیق‌تر آن، این‌گونه پیشنهاد می‌شود: «بی‌شک ما انسان را در نهایت استواری، راست‌قامت و همراه با قدرت آفریدیم».

The Holy Quran. Translated by Ansariyan, Hossein. (2004). First Edition. Qom: Asweh Press.

Ibn Abi Hatam, Abd al-Rahman bin Muhammad. (1419 AH). Tafsir al-Qur'an al-Azeem. Third edition. Riyadh: Nazar Mustafa Albaz Library.

Ibn Babawayh, Muhammad bin Ali. (2006). The causes of laws. First Edition. Qom: Davari book store.

Ibn Duraid, Muhammad bin Hasan. (1988). Jamharah al-Lugha. First Edition. Beirut: Dar al-Ilm for millions.

Ibn Saideh, Ali Ibn Ismail. (1421 AH). Al-Muhkam and Al-Muhit al-Azam. Edited by Handawi Abdul Hamid. First Edition. Beirut: Dar al-Kutub Al-Elmiya.

Ibnshahr Ashoub Mazandarani, Muhammad bin Ali. (1379 AH). Manaqib Al Abi Talib, peace be upon them. First Edition. Qom: Allameh.

Ibn Faris, Ahmad. (1404 AH). Dictionary of language standards. First Edition. Edited by Haroun Abdussalam Mohammad. Qom: Islamic Studies Office.

Ibn Ashour, Muhammad Ibn Tahir. (n.d). Al-Tahrir wa Al-Tanwir. First Edition. Beirut: Institute of History.

Ibn Kathir, Ismail Ibn Omar. (1419 AH). Tafsir al-Qur'an al-Azeem. Edited by Mohammad Hossein Shamsuddin. First Edition. Beirut: Dar al-Kutub Al-Elmiya.

Ibn Manzoor, Muhammad bin Makram. (1414 AH). Arabic language. Third edition. Beirut: Dar Sadir.

Abulfutouh Razi, Hossein bin Ali. (1408 AH). Rauz al-Janan and Ruh al-Janan in Tafsir al-Qur'an. Edited by Mohammad Jafar Yaheghi and Mohammad Mehdi Naseh. First Edition. Mashhad: Astan Quds Razavi Islamic Research Foundation.

Azhari, Muhammad bin Ahmad. (1421 AH). Educating the language. First Edition. Beirut: Arab Heritage Revival Center.

Asadi, Ahmed, Gholami, Mahbouba, Nosrati, Masoumeh. (2015). An analysis of the semantics of the word Kabid in the Holy Quran inspired by the Izutsu method. Mishkah, 131, 72-53.

Barqi, Ahmad bin Muhammad bin Khalid. (1371 AH). Al-Mahasin. Edited by Muhaddith Jalaluddin. Second edition. Qom: Islamic Bookstore.

Bahrani, Seyyed Hashim bin Suleiman. (1995). Al-Burhan in Tafsir al-Qur'an. Edited by the Department of Islamic Studies Al Ba'ath Institute. First Edition. Qom: Ba'ath Institute.

Balkhi, Muqatil ibn Suleiman. (1423 AH). Tafsir Muqatil ibn Suleiman. Edited by Abdullah Mahmoud Shahate. First Edition. Beirut: Dar Ihya al-Turath.

Tustari, Abu Muhammad Sahl bin Abdullah. (1423 AH). Tafsir al-Tustari. Edited by Mohammad Basil Uyoun Al-Soud. First Edition. Beirut: Mohammad Ali Beyzoon's Press/Dar al-Kutub Al-Ilmiya.

Tha'labi Neishabouri, Abu Ishaq Ahmed bin Ibrahim. (1422 AH). Revealing and explaining the interpretation of the Qur'an. Edited by Abu Muhammad bin Ashour. First Edition. Beirut: Revival of Arab Heritage.

Huweizi, Abdul Ali bin Juma. (1415 AH). Tafsir Noor al-Thaghalain. Edited by Rasouli Mahallati Hashim. Fourth Edition. Qom: Ismailian.

Haim, Suleiman. (1981). Hebrew-Persian Hayim Dictionary. Tehran: Contemporary Culture.

Khorramshahi, Bahauddin. (1998). Encyclopedia of Quran and Quran Studies. First Edition. Tehran: Doustan Press.

Ragheb Esfahani, Hossein bin Mohammad. (1412 AH). The vocabulary of Quranic words. First Edition. Beirut: Dar al-Qalam.

Zahili, Wahaba bin Mustafa. (1422 AH). Tafsir al-Wasit. First Edition. Damascus: Dar al-Fikr.

Zubaydi, Mohammad bin Mohammad Murtaza. (1414 AH). The crown of the bride. Edited by Shiri Ali. First Edition. Beirut: Dar al-Fikr.

Suyouti, Jalaluddin. (1416 AH). Proficiency in the sciences of the Qur'an. Edited by Saeed Al-Mandoub. First Edition. Lebanon: Dar al-Fikr.

Suyouti, Jalaluddin. (1404 AH). Al-Dur al-Manthour in Tafsir al-Mathour. First Edition. Qom: Ayatollah Marashi Najafi Library.

Saleh, Bahjat Abdul Wahed. (1998). Al-Irab al-Mufassal for the book of Allah al-Murattal. Second edition. Jordan: Dar al-Fikr.

Tabatabaei, Seyyed Mohammad Hossein. (1417 AH). Al-Mizan in Tafsir al-Qur'an. Fifth Edition. Qom: Islamic Publications Office of Qom Seminary Society of Teachers

Tabatabayi, Sayyed Mohammad Hossein, Mousavi Hamedani, Sayyed Mohammad Bagher. (1995). Translation of Tafsir al-Mizan. Fifth Edition. Qom: Islamic Publication Office of Qom Seminary Society of Teachers.

Tabarsi, Fazl bin Hasan. (1993). Majma al-Bayan in Tafsir al-Qur'an. Edited by Balaghi Mohammad Javad. Third edition. Tehran: Nasser Khosro Press

Tabari, Abu Jafar Muhammad bin Jarir. (1412 AH). Jami al-Bayan in Tafsir al-Qur'an. First Edition. Beirut: Dar al-Marifa.

Tantawi, Seyyed Mohammad. (1422 AH). Al-Tafsir al-Wasit for the Holy Qur'an. First Edition. Cairo: Dar Nihdah Misr for printing and publishing.

Turaihi, Fakhruddin bin Mohammad. (1996). Majma al-Bahrain. Edited by Hosseini Ishkwari Ahmed. Tehran: Mortazavi.

Tousi, Muhammad bin Hasan. (n.d) Al-Tibyan in Tafsir al-Qur'an. Edited by Qasir Aamili Ahmed. First Edition. Beirut: Arab Heritage Revival.

Fakhr Razi, Muhammad bin Umar. (1420 AD). Secret keys. Third edition. Beirut: Arab Heritage Revival Center.

Farahidi, Khalil bin Ahmad. (1409 AH). Kitab al-Ain. Second edition. Qom: Emigration Press.

Farra, Abu Zakaria Yahya bin Ziyad. (1980). The meanings of the Qur'an. Edited by Nejati Ahmed Youssef; Najar, Muhammad Ali; Ismail Shalab, Abdul Fattah. First Edition. Egypt: Dar al-Misriyyah.

Qurashi, Seyyed Ali Akbar. (1998). Tafsir Ahsan Hadith. Third edition. Tehran: Bithah Institute.

Qurashi, Ali Akbar. (1992). Quran dictionary. Sixth edition. Tehran: Dar Kutub al-Islamiya.

Qomi, Ali bin Ibrahim. (1404 AH). Tafsir al-Qomi. Edited by Mousavi Jazayari Tayib. Third edition. Qom: Dar Kitab.

Kashani, Mullah Fethullah. (1957). Tafsir al-Sadiqain's method in the obligation of the opponents. Third edition. Tehran: Mohammad Hassan Elmi bookstore.

Kuleini, Muhammad bin Yaqoub bin Ishaq. (1407 AH). Al-Kafi. Edited by Ghaffari Ali Akbar; Akhoundi, Mohammad. fourth edition. Tehran: Islamic Book Store.

Kermani, Mahmoud bin Hamzah. (1396 AH). The secrets of repetition in the Qur'an. First Edition. Cairo: Dar al-Fadilah.

Gerami, Gholam Hossein. (2021). Reviewing and criticizing the theory of human suffering with emphasis on the analysis of the fourth verse of Surah Balad. Bi-quarterly Scientific Journal of Religious Anthropology, 18 (45), 29-49.

Majlisi, Mohammad Baqir bin Mohammad Taghi. (1403 AH). Bihar al-Anwar Edited by a group of researchers. Second edition. Beirut: Revival of Arab Heritage.

Maraghi, Ahmed bin Mustafa. (n.d). Tafsir al-Maraghi. First Edition. Beirut: Arab Heritage Revival Center.

Mustafavi, Hassan. (1430 AH). Investigating the words of the Holy Qur'an. Third edition. Beirut-Cairo-London: Dar al-Kutub al-Ilmiya, publishing center of Allameh Mustafavi's works.

Mustafa Darvish, Mohyiddin bin Ahmad. (1415 AH). I'rab al-Qur'an and Bayan. Fourth edition. Homs-Syria: Dar Al-Irshad for University Affairs.

Makarem Shirazi, Nasser. (1995). Sample interpretation. First Edition. Tehran: Islamic Book Store.

William Glenn, Henry Merton. (2000). The Bible, The Old Testament, and the New Testament. Translated by Hamedani Fazel Khan. Tehran: Asatir.

Hashemi Rafsanjani, Akbar. (2013). Quran Dictionary. First Edition. Qom: Boustan Kitab.

قرآن کریم، ترجمه انصاریان، حسین. (1383). چاپ اول. قم‌: انتشارات اسوه.
ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد. (1419 ق). تفسیر القرآن العظیم‌. چاپ سوم. ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز.
ابن‌بابویه، محمد بن على‌. (1385). علل الشرائع‌. چاپ اول. قم: کتاب فروشى داورى‌.
ابن‌درید، محمد بن حسن. (1988). جمهرة اللغة. چاپ اول. بیروت: دار العلم للملایین.
ابن‌سیده، على بن اسماعیل‌. (1421ق). المحکم و المحیط الأعظم‌. مصحح: هنداوى، عبدالحمید. چاپ اول‌. بیروت‌: دار الکتب العلمیة.
ابن‌شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‌. (1379ق). مناقب آل أبی طالب علیهم‌السّلام. چاپ اول. قم‌: علامه.
ابن‌فارس، احمد. (1404ق‌). معجم مقاییس اللغه‌. چاپ اول‌. مصحح: هارون، عبدالسلام محمد. قم‌: مکتب الاعلام الاسلامی.
ابن‌عاشور، محمد بن طاهر. (بی تا). التحریر و التنویر. چاپ اول. بیروت‌: موسسه التاریخ‌.
ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر. (1419ق). تفسیر القرآن العظیم‌. تحقیق: محمدحسین شمس‌الدین‌. چاپ اول. بیروت‌: دار الکتب العلمیة.‌
ابن‌منظور، محمد بن مکرم‌. (1414ق). لسان العرب‌. چاپ سوم. بیروت: ‌دار صادر.
ابوالفتوح رازى، حسین بن على‌. (1408 ق). روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن‌. تحقیق: محمد جعفر یاحقى و محمد مهدى ناصح‌. چاپ اول. مشهد: بنیاد پژوهش‌هاى اسلامى آستان قدس رضوى. ‌
ازهری، محمد بن احمد. (1421ق). تهذیب اللغة. چاپ اول. بیروت: دار احیاء التراث العربی‌. ‌
اسدی، احمد، غلامی، محبوبه، نصرتی، معصومه. (1395). تحلیلی بر معناشناسی واژۀ کبد در قرآن کریم با الهام از روش ایزوتسو. مجله مشکاة، 131، 72-53.
برقى، احمد بن محمد بن خالد. (1371ق‌). المحاسن‌. مصحح: محدث، جلال‌الدین‌. چاپ دوم. قم: دار الکتب الإسلامیة.
بحرانى، سید هاشم بن سلیمان. (1374). البرهان فی تفسیر القرآن‌. محقق/مصحح: قسم الدراسات الإسلامیة مؤسسة البعثة. چاپ اول. قم: مؤسسه بعثه‌.
بلخى، مقاتل بن سلیمان. (1423ق). تفسیر مقاتل بن سلیمان‌. تحقیق: عبد الله محمود شحاته‌. چاپ اول. بیروت: دار إحیاء التراث.
تسترى، ابومحمد سهل بن عبدالله. (1423ق). تفسیر التسترى‌. تحقیق: محمد باسل عیون السود. چاپ اول. بیروت: منشورات محمدعلى بیضون/ دارالکتب العلمیة‌.
ثعلبى نیشابورى، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم‌. (1422ق). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن‌. تحقیق: ابومحمد بن عاشور. چاپ اول. بیروت: دار إحیاء التراث العربی‌‌.
حویزى، عبد على بن جمعة. (1415ق). تفسیر نور الثقلین‌. محقق: رسولى محلاتى، هاشم‌. چاپ چهارم‌. قم: اسماعیلیان‌.
حییم، سلیمان. (1360). فرهنگ عبری - فارسی حییم. تهران: فرهنگ معاصر.
خرمشاهی، بهاءالدین. (1377). دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی. چاپ اول. تهران: نشر دوستان.
راغب اصفهانى، حسین بن محمد. (1412ق). مفردات ألفاظ القرآن‌. چاپ اول‌. بیروت:‌ دار القلم.
23-زحیلى، وهبة بن مصطفى‌. (1422ق). تفسیر الوسیط. چاپ اول‌. دمشق: دار الفکر. ‌
زبیدى، محمد بن محمدمرتضی. (1414ق). تاج العروس‌. مصحح: شیرى، على‌. چاپ اول. بیروت‌: دار الفکر.
سیوطی، جلال‌الدین. (1416ق). الإتقان فی علوم القرآن. تحقیق: سعید المندوب. چاپ اول. لبنان: دار الفکر.
-سیوطى، جلال‌الدین. (1404ق‌). الدّرالمنثور فى تفسیر المأثور. چاپ اول. قم: کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى.
صالح، بهجت عبد الواحد. (1998). الاعراب المفصل لکتاب الله المرتل‌. چاپ دوم. اردن: دار الفکر.
طباطبایی، سید محمّدحسین. (1417ق). المیزان فی تفسیر القرآن. چاپ پنجم. قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسین حوزه علمیه قم‌.‌
طباطبایى، سید محمدحسین، موسوى همدانى، سید محمدباقر. (1374). ترجمه تفسیر المیزان. چاپ پنجم. ‌قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم‌. ‌
طبرسى، فضل بن حسن‌. (1372). مجمع البیان فى تفسیر القرآن. تحقیق: بلاغى‌، محمدجواد. چاپ سوم. تهران: انتشارات ناصرخسرو.‌‌
طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر. (1412ق‌). جامع البیان فى تفسیر القرآن. چاپ اول. بیروت: دار المعرفه.
طنطاوى، سید محمد. (1422ق). التفسیر الوسیط للقرآن الکریم‌. چاپ اول‌. قاهره: دار نهضه مصر للطباعه و النشر.
طریحى، فخرالدین بن محمد. (1375). مجمع البحرین‌. مصحح: حسینى اشکورى، احمد. تهران: مرتضوی.
طوسى، محمد بن حسن. التبیان فى تفسیر القرآن‌. تحقیق: قصیر عاملى، احمد. چاپ اول‌. بیروت: دار احیاء‌التراث العربى.
فخر رازى، محمد بن عمر. (1420 ق). مفاتیح الغیب‌. چاپ سوم. بیروت: دار احیاء التراث العربی‌. ‌
فراهیدى، خلیل بن احمد. (1409ق). کتاب العین. چاپ دوم. قم‌: نشر هجرت‌.
فراء، ابوزکریا یحیى بن زیاد. (1980). معانى القرآن. تحقیق: نجاتى، احمد یوسف؛ نجار، محمدعلى؛ اسماعیل شلب، عبدالفتاح. چاپ اول‌. مصر: دارالمصریه.
قرشى، سید على‌اکبر. (1377). تفسیر احسن الحدیث‌. چاپ سوم. تهران: بنیاد بعثت‌‌. ‌
قرشى، على‌اکبر. (1371). قاموس قرآن‌. چاپ ششم. تهران: دار الکتب الاسلامیه‌.‌ ‌
قمى، على بن ابراهیم. (1404ق). تفسیر القمی‌. محقق/مصحح: موسوى جزائرى، طیّب‌. چاپ سوم. قم: دار الکتاب‌. ‌
کاشانى، ملا فتح‌الله‌. (1336). تفسیر منهج الصادقین فى الزام المخالفین‌. چاپ سوم‌. تهران: کتابفروشى محمد حسن علمى‌.
کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق. (1407ق). الکافی. مصحح: غفارى، على اکبر؛ آخوندى، محمد. چاپ چهارم‌. تهران: دار الکتب الإسلامیة‌.
کرمانى، محمود بن حمزه. (1396 ق). اسرار التکرار فى القرآن‌. چاپ اول. قاهره: دار الفضیله‌.
گرامی، غلامحسین. (1400). بررسی و نقد نظریه رنجمندی انسان با تأکید بر تحلیل آیه چهارم سوره بلد. دوفصلنامه علمی انسان پژوهی دینی، 18 (45)، 49-29.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‌. (1403ق). بحار الأنوار. محقق/مصحح: جمعى از محققان‌. چاپ دوم. بیروت‌: دار إحیاء التراث العربی.
مراغى، احمد بن مصطفى. تفسیر المراغى‌. چاپ اول. بیروت: دار احیاء التراث العربى‌.
مصطفوى، حسن. (1430ق‌). التحقیق فى کلمات القرآن الکریم‌. چاپ سوم. بیروت- قاهره- لندن‌: دار الکتب العلمیة، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی.
مصطفى درویش، محیی الدین بن أحمد. (1415ق). إعراب القرآن و بیانه. چاپ چهارم. حمص–سوریة: دار الإرشاد للشئون الجامعیة.
مکارم شیرازى، ناصر. (1374). تفسیر نمونه‌. چاپ اول. تهران: دار الکتب الإسلامیة‌.
ویلیام گلن، هنری مرتن. (۱۳۷۹). کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید. ترجمه: همدانی، فاضل خان. تهران: اساطیر.
هاشمی رفسنجانی، اکبر. (1393). فرهنگ قرآن. چاپ اول. قم: بوستان کتاب.