Document Type : Research Article
Authors
1 PhD student of Arabic language and literature, Arak University, Arak, Iran
2 Associate Professor, Arabic language and literature, Arak University, Arak, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
Article Title [Persian]
Authors [Persian]
آشناییزدایی یکی از روشهای برجستهسازی در یک اثر ادبی است که خروج از زبان معمول و معیار نامیده میشود. استفاده از این روش علمی - ادبی به زیبایی و پویایی کلام، منجر و موجب میشود شنونده و خواننده متن، به آن توجه ویژهای داشته باشد. همچنین، تضمین نحوی این است که یک فعل بهوسیله حرف جر غیرمعمول، متضمن معنای فعل دیگری باشد. درواقع یک فعل دارای دو معنا شود؛ یعنی فعل مذکور یک معنا داشته باشد و حرف جر آن، معنای دیگری به فعل بدهد. این پژوهش سعی دارد با روش توصیفیتحلیلی، تضمینهای نحوی بهکاررفته در آیات سوره بقره را از منظر آشناییزدایی بررسی کند و میزان توجه قرآن، به استفاده از امکانات زبانی و شگردهای زیباسازی کلمات قرآنی را آشکار سازد. همچنین، بر آن است که تضمینهای نحوی بهکاررفته در قرآن را با نظریه صورتگرایان در آیات سوره بقره تطبیق دهد. این مقاله با استفاده از کتابهای ادبی، نحوی، لُغوی و تفسیری، تأثیر تضمین نحوی را در فهم معانی کلمات قرآنی بررسی میکند و دشواریهای نحوی آیات را با بهرهگیری از صنعت تضمین نحوی و تأثیر آن را در بهتر فهماندن معانی قرآن بیان میکند و درصدد بررسی معنای تضمین نحوی افعال در آیات قرآن است.
Keywords [Persian]
1- طرح مسئله
تضمین نحوی، یکی از موضوعات مهم در زبان عربی است و آن عبارت از آمیختن معنای یک لفظ در لفظی دیگر است؛ به طوری که دو معنا باهم ادا شوند. به عبارت دیگر، یک فعل علاوه بر معنای اصلی خود، معنای فعل دیگری را نیز در برداشته باشد. شیوه کار به اینگونه است که یک فعل همراه حرف جری بیاید که با آن مأنوس نیست یا اینکه یک فعل، متعدی بنفسه باشد و بعد از گرفتن مفعول، حرف جر غیر معمولی را همراه داشته باشد یا یک فعل لازم، متعدی بنفسه شود و این زمانی اتفاق میافتد که برخلاف قواعد عربی باشد (خلیفه شوشتری و صادقی، 1399ش، ص7)؛ مانند آیه: ﴿وَلاَ تأکُلُوا أموالَهُم إِلَی أموالِکُم إنَّهُ کَانَ حُوباً کَبِیراً﴾ (النساء: 2) (و اموال ایشان را با اموال خود مخورید که این گناه بزرگی است) (خرمشاهی، 1375ش، ص77). در این آیه شریفه، فعل «أکل» متعدی بنفسه است؛ امّا با اضافهشدن حرف «إلی» علاوه بر معنای خوردن، معنای دوم «ضمیمهکردن به اموال خود» نیز افزوده شده است؛ در حالی که فعل «أکَلَ» با «إلی» متعدی نمیشود. به این ترتیب متکلم با ذکر یک جمله از گفتن جمله دوم بینیاز میشود و عامل مذکور در جمله، حکم عامل محذوف را به خود میگیرد و هدف از این عمل ایجاز است.
بحث «تضمین» در کتابهای قواعد عربی و تفاسیر و کتابهای علوم قرآنی آمده است و بزرگانی چون ابنجنی (392ق)، عکبری (616ق)، ابنهشام (761ق)، زرکشی (794ق)، سیوطی (911ق)، ابوالبقاء (1095ق) بررسی کردهاند و از معاصران نیز: فرهنگستان زبان عربی مصر، عباس حسن (1979م) در کتاب النحو الوافی، فاضل السامرائی در کتاب معانی النحو و امیل بدیع یعقوب در کتاب موسوعة النحو فی الصرف والنحو به آن اشاره کردهاند.
تضمین از دیرباز مورد توجه ادیبان و دانشمندان علوم قرآنی بوده است؛ امّا امروزه به دلیل گستردگی علوم قرآنی، به این مقوله کمتر پرداخته و باعث کمرنگ شدن آن در ترجمه قرآن میشود. بسیاری از مفسران قرآن و ادیبان علوم ادبی و بلاغی قدیم به مبحث تضمین در آثار خود اشاره کردهاند. در میان پیشینیان اولین کسی که این موضوع را مطرح کرده است «ابوالفتح ابنجنّی» (م392ق) است. او در کتاب خود مینویسد: «این بابی است که مردم آن را ساده و پیش پا افتاده میانگارند و چقدر دور از حقیقت هستند» (ابنجنّی، بیتا، 2، ص91). در این مقاله به بحث تضمین افعال لازم و متعدی پرداخته شده است. همچنین، دربارۀ ضرورت توجه به این نوع فعلها، در تشخیص تضمین نحوی و روش ترجمه صحیح آن به فارسی بحث شده و از منظر صورتگرایان، به مقوله آشناییزدایی با تأکید به برجستهسازی و هنجارگریزی بهعنوان هنر سازهای که باعث دقت و تأمّل خواننده در فهم کلام میشود، سخن به میان آمده است.
فرمالیسم یکی از مکاتب نقد ادبی در حوزه بررسی ادبیات از دیدگاه زبانشناسی است. آنان اثر ادبی را شکل (فرم) محض میدانستند و معتقد بودند در بررسی اثر ادبی تکیه باید بر فرم باشد نه محتوا (شمیسا، 1394ش، صص 173-174). یک تشبیه، یک استعاره، یک تقدیم ما هو حقُّه التأخیر، یک تغییر و جابهجایی در اجزای جمله از مصادیق هنر سازهها هستند (شفیعی کدکنی، 1371ش، ص150). «لیچ»[1] (2014م) زبانشناس معروف، برجستگی را چنین تعریف میکند: «انحراف و عدول هنرمندانه، عدولی که انگیزه هنرمندانه داشته باشد» (شمیسا، 1394ش، ص191). « گاروین»[2] (2017م) هم آن را «فورگراندینگ» ترجمه کرد؛ زیرا در نظر فرمالیستها زبان روان و خودکار است و توجه ما را جلب نمیکند؛ بنابراین، به هیچ جزء آن توجه نمیشود. «فورگراندینگ» باعث مکث در روانی کلام میشود؛ یعنی لغات و عبارات غیرمنتظره و غریب و برجسته در خودکاری زبان وقفه ایجاد میکند؛ درنتیجه، توجه خواننده را جلب میکند (همان: 191).
تضمین یک کار لغوی است و با استفاده از عنصر ایجاز و حذف موجب فعالسازی ذهن خواننده در فهم آیات میشود. درواقع با برجستهسازی نوعی «آشناییزدایی» صورت میگیرد؛ به طوری که خواننده قبلاً با این صورت نحوی آشنا نبوده است و الان با مواجهشدن با صورت جدید موجب میشود در آیه تدبر و تأمّل داشته باشد. شکلوفسکی[3] (1984م) میگوید: «هدف زبان ادبی این است که عادات ادراکی و احساسی ما را با استفاده از اشکال غریب و غیرعادی به هم میزند و از این رو فرم را برجسته و آشکار میکند (شمیسا، 1394ش، ص187). براساس تعریف شفیعی کدکنی، از آشناییزدایی: «هر نوع تغییری که در حوزه وظایف هنرسازهها ایجاد شود، عملاً آشناییزدایی حاصل خواهد شد. آشناییزدایی هر نوآوری در قلمرو ساخت و صورتها است و هر پدیده کهنهای را در صورتی نو آوردن؛ یعنی هنرسازه را از نو زنده و فعّال کردن» (شفیعی کدکنی، 1371ش، ص90).
در کتاب رستاخیز کلمات آمده است: «بر طبق نظریه عام صورتگرایان، هنرسازهها بر اثر کثرت استعمال، توانایی القای خود را از دست میدهند و کار هنرمند این است که آن هنر سازههای مرده را با نظام بخشی جدید خود و با رتوریک شخصی خود زنده و فعّال کند. «سهل ممتنع» آوردن کلام میتواند نیرومندترین هنر سازه تلقّی شود، ساده حرف زدن، وجه جمال شناسیک کلام است» (همان، ص106). در آیات قرآن نیز هر جا خداوند متعال به کلام فرم نو پوشانده است، فقط خواننده فهیم و دانا، با دقّت نظر در آنها، به زیبایی و شگفتی کلام پی میبرد.
این پژوهش، حاوی نکاتی است که علاوه بر معرفی صنعت تضمین نحوی و ارائه روشهای شناخت آن به مخاطبان خود به ارتباط این صنعت با مقوله آشناییزدایی نیز پرداخته است و در بخش پایانی مقاله، آیاتی از سوره بقره قرآن کریم که در آنها از صنعت تضمین نحوی استفاده شده، از جنبه آشناییزدایی بررسی شده است.
این نوشتار به دنبال پاسخدادن به این سؤالات است:
ا- تضمین نحوی چگونه شناخته میشود؟
ب- تضمین نحوی با آشناییزدایی چه ارتباطی دارد؟
ج- تأثیر افعال لازم و متعدی در تشخیص تضمینهای نحوی چگونه است؟
2- پیشینۀ پژوهش
بسیاری از کتابهای ادبی و تفسیری و بلاغی مانند مغنیاللبیب، مختصرالمعانی، اسالیب المعانی فیالقرآن، النحو الوافی، موسوعة النحو به مبحث تضمین پرداختهاند. همچنین، مفسران و دانشمندانی مانند ابوحیّان (745ق) در التحریر و التنویر، زرکشی (794ق) در الإشارةإلی الإیجاز فی أنواع المجاز، سیوطی (911ق) در الإتقان، ابوالبقاء (1095ق) در الکلیات، به مبحث تضمین اشاره کردهاند. سه کتابی که درباره تضمین نحوی به تازگی نوشته شده است، عبارتاند از: التضمین النحوی فی القرآن الکریم تألیف محمد ندیم فاضل و دو کتاب از حمید الهی دوست با عنوان تضمین نحوی در قرآن از منظر المیزان و تضمین در قرآن از نگاه مفسران که در هر دو کتاب بعد از ذکر کلیاتی از بحث تضمین، شواهدی را از قرآن انتخاب میکند و وجوه تضمین آن را توضیح میدهد. همچنین، از میان مقالاتی که به صنعت تضمین پرداختهاند میتوان به: «کارکرد تضمین افعال در تفسیر آیات قرآن کریم با تأکید بر آرای ابنعاشور از سیف علی زاهدی فر و آمنه موسوی شجری، فصلنامه مطالعات تفسیری، تابستان 1395ش» اشاره کرد و مقاله «نگاهی به مسئله تضمین در زبان عربی از احمد زائوس پاشا فصلنامه ادبیات تطبیقی، شماره 1388، ش 1» و «تضمین نحوی و اقسام آن در قرآن از محمدهادی زبرجد و بتول علوی» فصلنامه پژوهشهای قرآنی در ادبیات، شماره 1399، ش 1»، برخی از مقالات پرداختهشده به بحث تضمین و بررسی روشهای ترجمه آن در قرآن عبارتاند از: «تضمین و نقش آن در ترجمه قرآن کریم نوشته محمدهادی شفیق آملی، مجله بینات، شماره 1374، ش 3» و مقاله «روششناسی ترجمه تضمین نحوی در برخی از ترجمههای معاصر از علی حاجی خانی و توحید پاشایی، مجله الجمعیة العلمیة الایرانیه للغة العربیة وآدابها، شماره 1393، ش 3».
با مطالعه و بررسی مقالات و پایاننامههای موجود چنین برداشت میشود که هیچیک از مقالات به مبحث «آشناییزدایی آیات دارای تضمین نحوی» نپرداختهاند.
اما درباره آشناییزدایی میتوان گفت رد پای این اصطلاح در نوشتههای ادبیات فارسی بیشتر از زبان عربی است که به این مقالات اشاره میشود: مقاله «هنجارگریزی نوشتاری در شعر امروز» نوشته مریم صالحینیا و مقاله «آشناییزدایی و هنجارگریزی نحوی در شعر فروغ فرخزاد» نوشته فاطمه مدرسی و فرح غنی دل؛ اما مقالات موجود در ادبیات عربی بیشتر در حوزه ادبی و اشعار شاعران صورت گرفته است: مانند «بررسی هنجارگریزی در بخشی از اشعار نزار قبانی» نوشته حشمتالله زارعی و ناصر محسنینیا و مقاله «صورتگرایی و آشناییزدایی در شعر ابوالقاسم شابی» نوشته علی نظری و یونس ولی که در دو فصلنامه عربی یزد (1392ش) چاپ شده است. مقالات آشناییزدایی در آیات قرآن بسیار کماند و از آنها میتوان به مقاله «آشناییزدایی در جزء سیام قرآن، مطهره فرجی و قاسم مختاری، فصلنامه پژوهشهای ادبی - قرآنی، شماره 1392، 2ش» اشاره کرد که آیات جزء سیام قرآن را از لحاظ تقدیم و تأخیر و حذف و دیگر مباحث نحوی بررسی کرده و همچنین، مقاله «آشناییزدایی در قرآن کریم با تکیه بر هنجارگریزی نحوی» نوشته کتایون فلاحی و زهرا صمدی و مسعود باوان پوری، فصلنامه مطالعات قرآنی، شماره 1399، 43ش» و مقاله «آشناییزدایی و برجستهسازی در سوره مبارکه واقعه» از هومن ناظمیان که در مجله زبان و ادبیات عربی مشهد، شماره 10، 1393ش چاپ شده است. از بررسی مقالات موجود چنین برداشت میشود که جای این پژوهش خالی است؛ زیرا تاکنون مقالهای با عنوان آشناییزدایی در تضمینهای نحوی در قرآن نگاشته نشده است.
3 - تعریف تضمین
دانشمندان و ادبیان و مفسران قرآن، تعریفهای زیادی از تضمین ارائه کردهاند. ابنهشام در کتاب مغنی اللّبیب عَنْ کُتُبِ الأعاریبِ درباره تعریف تضمین نوشته است: «قَد یُشْرِبُونَ لَفظاً فَیُعطُونَهُ حُکْمَهُ وَیُسَمَّی ذلکَ تَضمیناً» (ابنهشام، 1427ق، ص642). گاهی معنای واژهای را به دیگری میدهند و حکم آن واژه را به این یکی میدهند و آن را تضمین مینامند. عباس حسن در النحو الوافی مینویسد: «التّضمینُ هَوَ أن یُستَعمَلَ الَّلَفظُ فِی مَعناهُ الأصلی وَ هُوَ المقصودُ أصالَةً لکِن قُصِدَ تبعیةُ معنًی آخَرَ یُناسِبهُ مِن غَیرِ أن یُستعمَلَ فیهِ ذلکَ الَّلفظُ أو یُقدَّر لَه لَفظٌ آخَرُ» (عباس حسن، 1966م، ج2، ص564). تضمین یعنی یک لفظ در معنای اصلی به کار رود و آن معنا در اصل منظور است؛ ولی بهتبع آن، مفید معنای دیگری نیز باشد، بدون اینکه آن لفظ استعمال شود یا در تقدیر گرفته شود. «زرکشی» میگوید: «تضمین یعنی معنای یک کلمه را به کلمه دیگر دادن و این امر در اسم یا فعل یا حرف رخ میدهد. برترین ویژگی تضمین این است که یک کلمه میتواند دربردارنده دو معنا باشد» (زرکشی، بیتا، 338، ص3). از مجموع تعریفها چنین نتیجه گرفته میشود که تضمین یعنی معنای لفظ در لفظی دیگر گنجانده شود؛ به طوری که علاوه بر داشتن معنای دو لفظ، حکم لفظ دوم را به خود اختصاص بدهد.
3-1- فایده تضمین
تضمین علاوه بر مباحث نحوی مانند متعدیکردن فعل لازم و تبدیل فعل یک مفعولی به فعل دو مفعولی و ... برای ایجاز و توسّع در معنای افعال به کار میرود. به عبارت دیگر، واژهای که دو معنا را منتقل میکند، بهتر از واژهای است که یک معنا را منتقل کند. ابنهشام فایده تضمین نحوی را اینگونه بیان میکند: «فائدةُ التَّضمینِ هِیَ أن تُؤدّیَ کَلمةً مُؤدّی کَلِمَتینِ» (ابنهشام، 1427ق، ص642). در کتاب النحو الوافی در ادامه عبارت ابنهشام آمده است: «لِلکَلمَتانِ مَقصودَتانِ مَعَاً قَصداً و تَبعاً» (عباس حسن، 1966م، ج2، ص560). فایده تضمین این است که یک کلمه به جای دو کلمه آمده باشد و هر دو کلمه با هم در هدف و معنا یکسان باشند. زمخشری در باره هدف از تضمین مینویسد: «الغَرَضُ فیهِا إعطاء مَجمُوعِ مَعنیَینِ و ذلِکَ أقوَی مِن إعطاء مَعنیً فَذّ» هدف از آن، رساندن دو معناست و این قویتر از یک معناست (زمخشری، 1427ق، ج2، ص717).
در اهمیت بحث تضمین همین کافی است که بزرگانی چون ابنجنّی (392ق)، ابنهشام (761ق)، ابوالبقاء (1059ق) از آن سخن گفتهاند و آیندگان را متوجه این بحث مهم کردهاند؛ به طوری که مفسران بزرگ وقتی که به آیات دارای تضمین رسیدهاند، به آن اشاره کرده یا نظرات مفسران دیگر را در این مورد آوردهاند. ابنجنّی در کتاب الخصائص نوشته است: «موارد بسیاری از این فن را یافتم که نمیتوان به همه آنها احاطه پیدا کرد و اگر بخشی از آن جمع شود، کتابی پرحجم میشود» (ابنجنی، 1429ق، ج2، ج94).
تضمین، یکی از ویژگیهای لغوی اعجاز قرآن است؛ بنابراین یک بحث ادبی و لغوی به شمار میرود و با استفاده از عنصر ایجاز و حذف موجب فعالشدن ذهن مخاطب در فهم آیات میشود.
از مهمترین فواید تضمین عبارتاند از:
1- آشناییزدایی؛ 2- ایجاز 3- متعدیکردن فعل لازم و برعکس؛ 4- توسُّع در معنا؛ 5- پوشاندن معنای دیگر یک لفظ در لفافه لفظ مذکور؛ 6- ایجاد انگیزه برای دقّت در کلام؛ 7- زیبا نشان دادن جمله؛ 8- قدرتنمایی خالق کلام؛ 9-انسجام و هماهنگی در کلام؛ 10- هدفمندبودن جمله؛ 11- اعطای معنایی بالاتر از معنای اصلی فعل و 12- توجه به هر دو معنا و ...
3-2- روش شناخت تضمین نحوی:
تضمین نحوی در آیات قرآن با روشهای مختلفی آمده است؛ مثل فعل متعدی بنفسه که متضمن معنای فعل متعدی به دو مفعول است؛ مانند فعل «یکفَروهُ» در آیه: ﴿وَ مَا یفْعَلُوا مِنْ خَیرٍ فَلَنْ یُکْفَرُوهُ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ﴾ (آلعمران: 115). فعل «کفَرَ» با یک مفعول متعدی میشود؛ مانند: «کَفَروا رَبَّهُم»؛ امّا در این آیه علاوه بر اینکه فعل مبنیٌ لِلمجهول شده و مفعول به صورت نائب فاعل آمده، ضمیر منصوب به آن متصل شده است تا معنای فعل دو مفعول را تضمین کند؛ یعنی «فَلن یحرَموا ثَوابَه». همچنین تضمین در فعل متعدی بنفسه که متضمن متعدی به حرف جر شده است؛ مانند آیه: ﴿فَلْیحْذَرِ الَّذِینَ یخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ (النور: 63). فعل «خَالَفَ» متعدی بنفسه است؛ در حالی که در این آیه بعد از فعل «خَالَف» حرف «عَن» آمده است تا نشان دهد یک فعلی که نیاز به این حرف داشته حذف شده است و فقط حرف جر آن باقی مانده است. یخالفون به معنای یصدون عن أمره است. مفعول یخالف حذف شده است؛ چون غرض ذکر مخالف و مخالف عنه است (آلوسی، بیتا، ج9، ص415 و زمخشری، بیتا، ج3، ص260).
3-3 -کارکرد تضمین نحوی
تضمین در اسم و فعل و حرف دیده میشود؛ ولی در این مقاله به تضمین فعل پرداخته شده است؛ چون بیشترین مبحث مربوط به تضمین، در افعال لازم و متعدی است. تضمین در افعال بدینگونه است که فعلی علاوه بر افاده معنای اصلی خود، دربردارندۀ معنای فعل دیگر نیز باشد و دو معنا را همزمان به مخاطب القا کند. در زبان عربی افعال یا لازم هستند یا متعدی؛ امّا اگر فعلی لازم باشد و به آن مفعول بدهند، این خروج از زبان معیار و در واقع براساس اصل آشناییزدایی، غریب است و باعث میشود خواننده در متن دقت کند و به تأمّل بپردازد. آشناییزدایی لازمه زبان قرآن است و قرآن شیوه جدیدی را در استعمال زبان به کار میگیرد و به ایجاد تغییر در صورت ظاهر آیات میپردازد. رسالت این کتاب آسمانی اقتضا میکند در بیان مفاهیم از مرز تقلیدهای زبانی روزمره فراتر برود و به ایجاد جملاتی نو با بیانی شیوا بپردازد. در این قسمت تلاش میشود با ارائه نمونههایی از آیات قرآن به تضمین نحوی با تکیه بر آشناییزدایی و هنجارگریزی واژهای و نحوی پرداخته شود.
3-4- اجرای تضمین نحوی و ترجمه آن در آیات قرآن
بنا بر قول مفسران قرآن در اجرای تضمین دو روش وجود دارد: روش نخست اینکه آنچه ذکر شده را اصل قرار میدهند و کلمه محذوف را بهصورت حال میآورند؛ مثل آیه: ﴿وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ (البقرة:185)؛ یعنی (وَ لِتُکبِّروا لَه حامدینَ علی ما هداکم)؛ بنابراین، باید در ترجمه فارسی «تضمین نحوی» ظاهر شود. مترجمان قرآن با توجه به حفظ امانت و تکیه بر اصل قرآن، روشهای اجرای تضمین را در ترجمههای خود لحاظ نکردهاند؛ بدین سبب این مسأله نویسندگان و پژوهشگران را بر آن داشته است که مقالات و پژوهشهایی درباره روشهای ترجمه قرآن براساس تضمین نحوی بنویسند؛ بنابراین اگر همانند روش اول اجرای تضمین، آیه مذکور ترجمه شود، بدین صورت معنا میشود: و تا خداوند را با ستایش او بزرگ بدارند.
روش دوم: در اجرای تضمین آن است که فعل محذوف را اصل قرار میدهند و فعل مذکور را به صورت حال میآورند؛ مانند این آیه: ﴿الّذینَ یَستَحبّونَ الحَیاةَ الدّنیا عَلی الآخِرَة﴾ (ابراهیم: 3). فعل یَستَحِبّونَ متعدی بنفسه است و با حرف «علی» همراه شده است تا «یُؤثِرونَ» را تضمین کند؛ بنابراین براساس روش دوم اجرای تضمین، ترجمه اینگونه میشود «کسانی که زندگی دنیوی را با عشق بر آخرت ترجیح میدهند» یا مانند آیه: ﴿وَاللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ﴾ (البقرة: 220) فعل «یَعلْمُ» با حرف «مِن» آمده و معنای (یُمَیِّزُ) را تضمین کرده است؛ بنابراین، ترجمه آیه با روش تضمین نحوی چنین است: (خداوند مفسد را از مصلح با آگاهی جدا میکند).
4- افعال لازم و افعال متعدی
برای فهم و درک آیات دارای تضمین باید به لازم و متعدی بودن فعلها توجه کرد و هر جا فعل لازم، مفعول به گرفته باشد، نشان از تضمین آن فعل است. علمای نحو، مقوله حذف حرف جر را با عناوینی نظیر «حذف الجارّ، التعدّی و اللزوم والمفعول فیه» آوردهاند. «سیبویه» در الکتاب آن را با عنوان «حذفُ الجارّ ونَصبُ مَجرُورِهِ یا سقوطُ الجارّ» آورده است و مبرّد نام آن را «الحذف و الإیصال» گذاشته است؛ امّا مشهورترین نام برای حذف حرف جر اصطلاح «المنصوب علی نزع الخافض» است که از ابداعات مکتب کوفی است (عباسزاده، 1389ش، صص3-2)؛ بنابراین، حذف حرف جر بعد از فعل جایز است؛ اما در ترجمه فارسی باید دقّت کرد حذف حرف جر، معنای مفعول نمیدهد؛ مانند: «تمرّون الدیارَ» و مانند: «بریتُ القَلَمَ السّکّینَ».
در کتابهای لغت دامنه فعل لازم و متعدی با توجه به کاربرد آنها مشخص شده است وقتی در آیات قرآن با افعالی مواجه میشویم که فعل لازم و متعدی آن با قواعد عربی همخوانی ندارد، باید با دقت و تأمّل در آن آیه نگریست و به دلایل حذف مفعول یا آوردهشدن مفعول برای فعل لازم پی برد و فهم این مسأله از راه «اسلوب تضمین» یا «منصوب به نزع خافض» امکان دارد. براساس نظر ابنعقیل و صاحب کتاب النحو الوافی در زبان عربی، برخی افعال (موارد اندک) از عرب شنیده شده که در آن حرف جرّ حذف شده و کلمه بعد منصوب شده است؛ مانند این بیت از جریر بن عطیّة بن الخطفی:
تَمرّون الدّیار َو لَم تَعُوجُوا کَلامُکُم عَلَیَّ إذاً حَرامُ
یعنی «تمرّون بالدّیارِ» که حرف (باء) از آن حذف شده است و این همان چیزی است که برخی آن را «منصوب علی نزع الخافض» نامیدهاند؛ البته در کتاب شرح ابن عقیل از این اسلوب نام برده نشده است؛ اما حذف حرف جر به دو نوع (قیاسی و سماعی) تقسیم شده است.
تفاوت تضمین نحوی با منصوب بنزع خافض در این است که نخست از لحاظ بلاغی تضمین بلیغتر از منصوب بنزع خافض است؛ چون معنای دو فعل در یک فعل گنجانده شده است. دوم، شرط ایجاز قصر هم این است که معانی بسیار با الفاظ کمتر در جمله منظور شود بنابراین در آیه: ﴿وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاَقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ﴾ (البقرة: 227). فعل (عزم) با حرف جر (علی) میآید و در این آیه معنای (قطع) را تضمین کرده است. اگر حرف (علی) تقدیر گرفته شود کلمه «الطلاق» منصوب بنزع خافض میشود؛ اما بنا بر تضمین، فعل یا آنچه در معنای فعل است معنای فعل دیگر را نیز در بر میگیرد، برخلاف منصوب بنزع خافض در تضمین حرف جر در جمله موجود است و فعل آن در تقدیر گرفته میشود؛ مانند: «سَمِع َ اللهُ لِمَن حَمِدَهُ» فعل «سَمِعَ» معنای «إستَجابَ» را تضمین کرده است.
5- آشناییزدایی
آشناییزدایی از دستاوردهای مکتب فرمالیسم است که بر بیگانهکردن نُرم عادی زبان دلالت دارد. به اعتقاد آنها کار هنر این است که مضامین مکرر را به گونهای نو عرضه کند و به عبارت دیگر، دست به آشناییزدایی بزند. شفیعی کدکنی در کتاب رستاخیز کلمات مینویسد: «آشناییزدایی هر نوآوری در قلمرو ساخت و صورتها است. هر پدیده کهنهای را در صورتی نوآوردن. تمام نوآوریها در حوزه ادبیات و هنر از مقوله آشناییزدایی است (شفعیی کدکنی، 1391ش، صص98-96). در میان بزرگان ادبیات عربی نیز اصطلاحاتی چون «عدول، مجاز، توسّع» و نزد اندیشمندان قدیمی نظیر سیبویه (180ق) جاحظ (255ق)، ابنجنّی (392ق) و جرجانی (1081ق) و دیده میشود. «شکلوفسکی» اعتقاد داشت کارکرد اصلی ادبیات، آشناییزدایی است؛ زیرا هنر و ادبیات ادراک ما را دوباره ساماندهی میکند؛ چون ما اسیر عادتهای روزمره خود هستیم. عادت سبب نابینایی ذهنی میشود؛ بنابراین آشناییزدایی شامل همه شگردها و تمهیداتی است که شاعر یا نویسنده به کار میگیرد تا زبان متن ادبی را برای مخاطب، بیگانه سازد و توجه او را جلب کند (ناظمیان، 1393ش، ص143).
آشناییزدایی از ارکان اصلی مکتب فرمالیسم روس است که بر ناآشنا ساختن و بیگانهکردن آنچه آشناست دلالت دارد. شکلوفسکی بیان میکند: «هدف زبان این است که با استفاده از اشکال غریب و غیرعادی، فرم را برجسته کند» (شمیسا، 1381ش، ص158).
بنا به گفته علوی مقدم: «آشناییزدایی شامل تمهیدات و فنونی است که زبان شعر را برای مخاطبان بیگانه میسازد و با عادتهای زبانی مخالفت میکند» (علوی مقدم، 1377ش، ص107). ازنظر فرمالیستها شاعر از شگردهای زبانی در جهت آشناییزدایی بهره میگیرد که از آنها به این موارد اشاره میشود:
1- نظم و همنشینی واژگان در مجازهای شاعرانه (استعاره، انواع مجاز، کنایه، تشبیه، حسآمیزی).
2- کاربرد واژگان و ساختارهای نحوی کهن، صفت به جای موصوف، ترکیبهای معنایی جدید و ساختن واژگان ترکیبی جدید (احمدی، 1386ش، صص60-59)؛ بنابراین شاعر با استفاده از این شگردها اثرش را در شکلی تازه ارائه میدهد؛ شکلی که ارزش ادبی و زیباییشناسی دارد و میتواند زنگ عادت را از نگاه خواننده بزداید و دیدی نو نسبت به پدیدهها به او بدهد. شاعر از آشناییزدایی در جهت برجستهسازی زبان خود بهره میگیرد و بدینوسیله در خودکاری زبان، وقفه ایجاد میکند و توجه خواننده را به «هنر متن» جلب میکند. برجستهسازی نتیجه آشناییزدایی است؛ بنابراین آشناییزدایی با برجستهسازی رابطه مستقیم دارد و معمولاً با نوعی هنجارگریزی همراه هستند.
فرمالیستها برای زبان، دو فرآیند خودکاری و برجستهسازی را در نظر گرفتند. فرایند خودکاری، کاربرد عناصر زبانی بهقصد بیان موضوع است بدون آنکه شیوه بیان جلب نظر کند؛ ولی برجستهسازی بهکارگیری عناصر زبان به شیوه غیرمتعارف است بهگونهای که نظر مخاطب را جلب کند (صفوی، 1390ش، ج1، ص109).
5-1- هنجارگریزی
قاعدهکاهی یا هنجارگریزی عبارت است از «انحراف از قواعد حاکم بر زبان هنجار و عدم مطابقت و هماهنگی با زبان متعارف» (انوشه، 1376ش، ص144). درواقع هنجارگریزی انحراف از نُرم است یا انحراف از قواعد حاکم بر زبان معیار و گزینش عنصری نامتعارف از میان امکانات بالقوه زبان یا شکستن ساختار منطقی زبان با نگرش هنرمندانه است که امروزه در زبان عربی به آن «الإنزیاح» گفته میشود که از ریشه «زیح» به معنای «دورشدن» است (ابنمنظور، 1414ق، ص2). انتخاب این کلمه برای واژه هنجارگریزی دورشدن از به کار بردن عبارات و جملات رایج در زبان است. هنگامی که شاعر با شکستن معیارهای زبان، آن را از هنجار زبان روزمره دور کند، به این کار او «برجستهسازی» میگویند.
برجستهسازی به دو شکل ممکن است:
1- قاعدهکاهی یا هنجارگریزی که به معنای انحراف از قواعد حاکم بر زبان است.
2-قاعدهافزایی که با افزودن قواعدی بر قواعد حاکم بر زبان خودکار انجام میشود (صفوی، 1390ش، ج1، ص46).
بنابراین هر جا قواعد با زبان متعارف مطابق و هماهنگ نباشند، در آنجا قاعدهکاهی یا هنجارگریزی صورت گرفته است. هنجارگریزی یا ناسازواری شیوهای از بیان یک معناست که «روساخت» گزاره با «زیرساخت» آن تفاوت دارد و خواننده این اختلاف را در سطح و عمق در مییابد. هنجارگریزی گریز از قواعد زبان معیار و انحراف از نرم زبان هنجار است؛ امّا منظور از هنجارگریزی هرگونه انحراف از زبان هنجار نیست؛ زیرا برخی از این انحرافات تنها به ساختی غیردستوری منجر میشود و هیچگونه زیبایی ندارد. قاعده افزایی مجموعه شگردهایی است که از طریق فرایند تکرار کلامی حاصل میشود و این توازن در سه سطح «آوایی، واژگانی و نحوی» بررسی میشود (صفوی، 1390ش، ج1، صص45 و 46).
از نظر لیچ (2014م) هنجارگریزی در سطوح مختلف واژگانی نحوی، آوایی، نوشتاری، معنایی، گویشی، سبکی و زمانی بررسی شدنی است (همان، ص 46). منظور از هنجارگریزی نحوی جابهجایی عناصر جمله و کاربرد صورتهای نامتعارف در زبان است. قاعدهکاهی نحوی یکی از انواع تقسیمبندی لیچ است. او بیان میکند: «شاعر میتواند با نادیدهگرفتن قواعد نحوی حاکم بر زبان، به شعرآفرینی بپردازد» (همان، ص80). بنابراین هرگونه انحراف از فرم زبان و ایجاد دگرگونی در ساختار جمله، به شرط منجرشدن به زیباییآفرینی با عنوان هنجارگریزی است. پس نویسنده در هنجارگریزی نحوی بهصورت خلاقانه از قواعد نحوی زبان هنجار سرپیچی میکند و با این کار موجب زیبایی و برجستهشدن جمله میشود.
اما قاعدهافزایی انحراف از قواعد زبان هنجار نیست بلکه اعمال قواعدی اضافی بر قواعد زبان هنجار است. یاکوبسون معتقد است: «قاعده افزایی همان توازن در وسیعترین مفهوم خود است و این توازن از طریق تکرار کلامی حاصل میشود» (همان، ص161). در این شگرد عدول از زبان هنجار مشاهده نمیشود بلکه قواعدی بر زبان هنجار افزوده میشود که موجب آشناییزدایی میشود. اصطلاح هنجارگریزی در مطالعات قرآن سابقه دیرینهای ندارد و بیشتر پژوهشها در حوزه ادبیات صورت گرفته است. یکی از انواع هنجارگریزی، هنجارگریزی واژهای است؛ اینگونه هنجارگریزی یکی از شیوههایی است که شاعر از طریق آن، زبان خود را برجسته میسازد؛ بدین ترتیب برحسب قیاس و گریز از قواعد ساخت واژه زبان هنجار، واژهای جدید میآفریند (همان، ص54).
«سنگری» نیز هنجارگریزی واژگانی را اینگونه تعریف کرده است: در زبان هنجار هزاران هزار واژه است که کار ارتباط و انتقال پیام را به عهده دارند. این واژگان در کاربرد متعارف با هم همراه میشوند و کلام را میآفرینند؛ امّا شاعر دست به ساخت واژگان تازه با گریز از شیوه معمولی ساختن واژه در زبان هنجار میزند (سنگری، 1387ش، ص5). در قرآن وقتی واژهای یا عبارتی به کار میرود که شنونده یا خواننده انتظار داشت در ادامه آن با عبارتی هماهنگ با کلمه قبلی روبهرو شود، در این حالت هنجارگریزی واژگانی صورت گرفته است. به عبارت دیگر اگر مخاطب به جای کلمه روشن و واضح با کلمهای روبهرو شود که انتظار آن را نداشته و با برجسته شدن آن واژه و عبارت در روانی آن کندی ایجاد کرده است، در این حالت آشناییزدایی رخ میدهد.
ادیبان بزرگ ادبیات عربی نیز عباراتی با عنوان «عدول، مجاز، توسّع» را برای هنجارگریزی به کار بردهاند که همگی بهنوعی، انحراف و در هم شکستن اسلوبهای بیانی مألوف را نشان میدهند.
بنابراین از قدیم به استفاده از امکانات زبانی با هدف هنجارگریزی و آشناییزدایی در برجستگی زبان توجه شده است؛ ولی این فرمالیستها بودهاند که به این مفاهیم، لباسی تازه پوشانده و در بررسی کتابهای رمان و شعر، نظریهای را با عنوان آشناییزدایی ارائه دادهاند.
5-2- آشناییزدایی در افعال دارای تضمین نحوی
قرآن کریم که در اوج فصاحت و بلاغت نازل شده، بهترین منبع برای تطبیق مفاهیم آن با آشناییزدایی و هنجارگریزی است. یکی از مصادیق بارز آشناییزدایی بحث افعال دارای تضمین نحوی است. اگر هدف از آشناییزدایی زدودن روزمرگی و عادتهای زبانی است، تضمین نحوی بهترین مثال برای آن است؛ زیرا در برخی فعلهای آیات قرآن مخاطب با حرفی مواجه میشود که انتظار آمدن آن حرف را در کنار فعل ندارد؛ بنابراین با مکث و دقت در آن آیه تأمّل میکند؛ زیرا این فعل روزمرگی و عادت را از چشم مخاطب میزداید و اگر هدف دیگر آشناییزدایی برجستهسازی است، در تضمین نحوی به کار برده شده در قرآن به شکل زیبا برجستهسازی شده است و آیات دارای تضمین با عدول از نُرم قواعد حاکم بر زبان عربی خود را برای مخاطب برجسته مینمایند. وقتی در آیهای از قرآن حرفی با فعل قبل از خود مناسبتی ندارد، این به منزله آن است که در آیه برجستگی وجود دارد و توجه خواننده را به خود جلب میکند؛ مانند همراه شدن فعل «أکَل» با حرف «إلی» یا همراه شدن فعل «خَلا» با حرف «إلی» که نشان میدهد از روانی عبارت میکاهد و مخاطب به آن توجه ویژهای میکند؛ بنابراین در تضمین نحوی این گفتار رد میشود که فرایند آشناییزدایی امری نسبی است، یعنی امری که برای ما معمولی و تکراری به نظر میرسد، ممکن است برای شخص دیگری در سرزمین و بافرهنگ دیگری بدیع و ناآشنا جلوه کند (ناظمیان، 1393 ش، ص144).
در صنعت تضمین نحوی افعال چنان بیگانهسازی میشود که برای همه اهل فن یکسان است و نیز در مسأله آیات قرآن، گذر زمان در تطبیق آنها با آشناییزدایی بیمفهوم است. چنانچه شفیعی کدکنی نوشته است: بسیاری از کنایهها، تشبیهها و استعارههایی که در گذشته شاعران بزرگ برای نخستین بار بیان کردهاند، در زمان خود بدیع و تازه به شمار میرفته است؛ ولی به مرور زمان و بر اثر کثرت استعمال، تازگی خود را از دست میدهد و به پدیدههایی مستعمل و تکراری مبدل میشود (شفیعی کدکنی، 1391ش، صص94-102).
آشناییزدایی با برجستهسازی رابطهای مستقیم دارد. برجستهسازی بهکارگیری عناصر زبان به شیوه غیر متعارف است؛ به گونهای که توجه مخاطب را به خود جلب کند؛ یعنی وقتی مخاطب با افعالی مواجه میشود که برخلاف قواعدی است که تاکنون او با آنها آشنا بوده است، یعنی برجستهسازی در این قسمت صورت پذیرفته است. به عبارت دیگر عدولهای حاکم بر زبان خود را با لباس جدید جلوه میدهند و خواننده را به تأمّل وا میدارند. اصل برجستهسازی هم با هنجارگریزی یا قاعدهکاهی نمود پیدا میکند. براساس تعریف انوشه، هنجارگریزی عبارت است از: «انحراف از قواعد حاکم بر زبان هنجار و عدم مطابقت و هماهنگی با زبان متعارف» (انوشه، 1376ش، ص145).
از میان انواع تقسیمبندی «لیچ» یکی هنجارگریزی نحوی است. به اعتقاد وی نویسنده میتواند با نادیدهگرفتن قواعد نحوی حاکم بر زبان خودکار به شعرآفرینی بپردازد (صفوی، 1390ش، ج2، ص80)؛ بنابراین هر نوع انحراف از فرم خودکار زبان و ایجاد دگرگونی در ساختار نحوی از ویژگیهای زبان ادبی است و با عنوان هنجارگریزی نحوی تعریف میشود؛ در نتیجه در افعالی از آیات قرآن که خواننده را به تأمّل وا میدارد و موجب دقت و تفقّه در آن میشود، یعنی هنجارگریزی نحوی، برجستهسازی یا به مفهوم کلی آشناییزدایی صورت گرفته است.
آشناییزدایی در افعال دارای تضمین به اشکال زیر نشان داده میشود:
1- فعل متعدی بنفسه متضمن فعل متعدی به حرف جرّ.
2- فعل متعدی بنفسه یک مفعولی متضمن فعل متعدی به دو مفعول.
3- فعل متعدی به حرف جر متضمن معنای فعل متعدی به حرف جرّ دیگر.
4- فعل لازم متضمن معنای فعل متعدی بنفسه.
5- فعل لازم متضمن فعل متعدی به حرف جر.
6- فعل متعدی به دو مفعول، متضمن معنای فعل متعدی به حرف جرّ.
7- فعل یک مفعولی، متضمن معنای فعل دو مفعولی.
8- فعل متعدی به حرف جر، متضمن معنای متعدی بنفسه.
9- فعل دو مفعولی متضمن معنای فعل یک مفعولی.
10- فعل دو مفعولی، متضمن معنای دو مفعولی دیگر (زبرجد و علوی، 1393ش، صص95-76).
6-نمونهای از آیات قرآن دارای تضمین نحوی و تطبیق آن با آشناییزدایی
1-6 ﴿وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَی شَیاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّامَعَکُمْ إِنَّمَانَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ﴾ (البقرة: 14).
قرآن کریم شیوه تازهای را در استعمال زبان به کار گرفته است و آن پوشاندن لباس نو به زبان عربی و ایجاد تغییر در ظاهر کلام عربی بود. رسالت این کتاب آسمانی اقتضا میکند برای جهانیشدن و ماندگاری برای همه عصرها، به روشی بیان شود که برای همه زمانها تازگی داشته باشد. بیگانهکردن فرم عادی زبان از دستاوردهای مکتب فرمالیسم است و هدف آن، تشخّص و برجستهسازی هر اثر هنری است. تکرار و کثرت استعمال، علاوه بر کاستن از نیروی رسانگی و انتقال معنا از میزان جذابیت هر اثر ادبی و هنری میکاهد. به اعتقاد صورتگرایان، کار هنر این است که مضامین مکرر را بهگونهای نو عرضه کنند و عبارتی دست به آشناییزدایی بزند (احمدی، 1386ش، ص90).
در این آیه بالا فعل «خَلا» با حرف «باء» متعدی میشود؛ مانند «خلا بالمکان» یعنی «لَزِمَهُ» با توجه به آشنایی ذهن عربیدان با فعل «خَلا» و حروف مرتبط به آن که از قبل با آنها آشناست، با آوردن حرف بیگانهای که عربزبانها با آن چندان آشنا نیستند، آشناییزدایی صورت گرفته و موجب برجستهشدن آیه شده است. براساس گفتار هالیدی زبانشناس معروف: «برجستگی باید مؤثر باشد و خواننده را تکان دهد» (شمیسا، 1394ش، ص191). عدول هنرمندانه در برجستهسازی از ویژگیهای آشناییزدایی است؛ بنابراین در این آیه فعل «خَلَوا» به دلیل همراه شدن با «الی» برجسته شده است. بسیاری از مفسران معتقدند در این آیه تضمین صورت گرفته و حرف «الی» به معنای «مع»، یا فعل «خلا» به معنای «انصرف» است (سمین حلبی، 1406، ج1، ص145). نظیر این آیه باز در سوره بقره آیه 76 تکرار شده است: ﴿وَ إِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَ إِذَا خَلا بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضٍ﴾ (البقرة: 76). صاحب تفسیر الدر المصون گفته است: «و الأکثَرُ فی خَلا یَتَعدّی بالباء و قد یتَعدّی بإلی» (سمین حلبی، 1406ق،ج1، ص123).
2-6 ﴿وَإِذْ قُلْتُمْ یامُوسَی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ﴾ (البقرة: 55).
وقتی مخاطب قرآن با فعلی مواجه میشود که از قبل به حرف دیگری عادت کرده بود، در این صورت کار آشناییزدایی در آن صورت گرفته است. قاعدهافزایی، اعمال قواعدی اضافی بر قواعد زبان هنجار است و این به نوبۀ خود با قاعدهکاهی متفاوت است. در این قاعده عدول از زبان هنجار مشاهده نمیشود بلکه قواعدی بر زبان هنجار افزوده میشود که موجب آشناییزدایی میشود. کار اصلی آشناییزدایی بدیع و شگفت ساختن زبان است. واژه یا ترکیب ناآشنا توجه را جلب میکند و سبب درنگ در آن میشود. در این آیه، فعل «آمَنَ» که طبق عادت عربزبان با حرف «باء» استفاده میشود، نظیر آیاتی که در قرآن آمده است، مانند آیه: ﴿مَن آمَنَ مِنهُم بِاللهِ والیَومِ الآخِر﴾ (البقره: 126) و ﴿ولکنَّ البِرَّ مَن آمَنَ بِاللهِ وَالیَومِ الآخِرِ و المَلائکَةِ وَ الکِتابِ وَ النَّبیینَ﴾ (البقره: 177)؛ اما وقتی فعل «آمن» با حرف «ل» میآید، نشانه آشناییزدایی است که میخواهد توجه و دقت مخاطب را به این مسأله جلب کند که آیا میتواند این فعل با حرف دیگر غیر از آنچه مردم اهل زبان به آن عادت کردهاند، استفاده شود. مفسران قرآن، این فعل را «لن نُصَدّقُک» معنا کردهاند؛ یعنی قوم موسی(ع) گفتند: «ای موسی ما هرگز تو را تصدیق نمیکنیم، مگر اینکه خدا را آشکار ببینیم». فعل «لن نُؤمن» با حرف «ل» در دو مورد در قرآن آمده است که هر دو از قول قوم موسی(ع) در خطاب به حضرت موسی است. مفسران علت آمدن حرف «ل» را در مبحث تضمین آوردهاند و معتقدند فعلی که مخصوص به این حرف بوده، از آن حذف شده است. صاحب تفسیر الدر المصون در باره «آمَن لـ» نوشته است: «إنمّا تَعدّی بِالّلامِ دونَ الباءِ لِأحَدِ وَجهَین: إمّا أن یَکونَ التقدیرُ لَنْ نُؤمِنَ لِأجلِ قَولِک و إمّا أنْ یُضمّنَ مَعنَی الإقرارِ أی لَنْ نقرَّ لَک بِما إدّعیتَه» (سمین حلبی، 1406ق، ج1، ص129).
3-6 ﴿وَ اللَّهُ یعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾ (البقرة: 220).
در آیه فوق، مخاطب بر اساس اطلاعات زبانی خود انتظار دارد که بعد از فعل «یَعلم» و گرفتن مفعول، حرف مربوط به آن استفاده شود؛ اما قرآن به زیبایی از حرف «مِن» استفاده میکند تا دقت و توجه خواننده را به آیه جلب و خواننده فهیم و آگاه در آن غور کند؛ زیرا خداوند از حرفی که معمولاً باید آورده میشد، استفاده نکرده است و نکته ظریف همینجاست. هر جا در قرآن واژهای برجسته شده، اهل فن را به تفکّر وادار کرده است؛ چون قاعدهافزایی موجب زیباییآفرینی و خلق کلام هنری میشود، واژه یا ترکیب ناآشنا توجه را بر میانگیزاند و سبب درنگ در آن میشود. در این آیه «فعل» یعلم با حرف «مِن» آمده است؛ نظیر آیه 143 سوره بقره: ﴿إلّا لِنَعلمَ مَن یَتَّبِعُ الرَّسولَ مَمَّن یَنقَلِبُ﴾. بر اساس گفتار مفسران در فعل «یَعلمُ» فعل «یفصلُ، یَمیز» به دلیل آمدن حرف «مِن» در تقدیر است و این فعل معنای یمیز را تضمین کرده است (الدرویش، 1408ق، ج2، ص546)؛ (طباطبایی، 1417ق، ج2، ص198)؛ یعنی خداوند تبهکار را از مصلح آگاهانه جدا میکند.
4-6 ﴿وَمَنْ یرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ﴾ (البقره: 130).
در فرهنگهای لغت فعل «سَفِهَ» هم بهصورت لازم استفاده شده است. «سَفِهَ الرَّجُلُ» أی: صار سفیهاً و هم بهصورت متعدی «سفه حِلمَهُ و رأیَهُ و نَفسَهُ» و نظر ابوعبیده درباره نفسه به معنای «أهلک نفسه» است و أما «کسایی و فرّاء» نفسه را منصوب علی التمییز گرفتهاند و برخی از نحویها نیز حرف جر «مِن» را از نفسه محذوف گرفتهاند؛ یعنی «إلّا مَن سَفِهَ مِن نَفسِهِ» (ازهری، 1421ق،ج6، ص81)؛ اما آشناییزدایی و تضمین این فعل غیر از بررسی معنای لغوی آن کجا میتواند باشد؟ جواب این سؤال را باید در تفاسیر جستجو کرد. تفسیرهایی مانند: روح المعانی، تفسیر البغوی، تفسیر الکبیر و البحر المحیط بعد از ذکر اقوال نحویان درباره لازم و متعدی بودن فعل «سَفِهَ» مثالهایی را در تأیید لازم یا متعدی بودن آن ذکر کردهاند بدون آنکه به تضمین نحوی در این فعل اشاره داشته باشند؛ اما صاحب تفسیر الدر المصون «نفسه» را مفعول به برای «سفه» تضمین گرفته است؛ بنابراین این فعل در معنای متعدی فعل «جهل» را تضمین کرده است. صاحب تفسیر البحر المحیط هم بر همین عقیده است (سمین حلبی، 1406ق، ج1، ص373)؛ (ابوحیان، بیتا، ج1، ص628)؛ اما از حیث آشناییزدایی چون هر فعل غریب در نظر مخاطب، توجه او را به خود جلب میکند؛ بنابراین با دیدن فعل سَفِهَ و سابقه ذهنی مخاطب به این فعل بهعنوان فعل لازم، آمدن نفسه به شکل منصوب غریب است و باعث دقت و غور و تفحّص در این عبارت میشود و اینجاست که فعل سفه نوعی برجستگی را در خود نمایان میکند.
5-6﴿ وَ لاَ تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکَاحِ حَتَّی یبْلُغَ الْکتَابُ أَجَلَهُ ﴾ (البقره: 235).
در زبان عربی فعل «عزم» با حرف «عَلی» متعدی میشود. در لسان العرب آمده است: «العزم: الجِدّ. عَزَمَ علی الأمر» (ابنمنظور، 1414ق، ج12، ص400). در این آیه شریفه با حذف حرف جر از آن، هنجارگریزی از راه قاعدهکاهی صورت گرفته است. کسی که اولینبار زمزمه گوشنواز کلمات قرآنی چشم و دل او را نوازش میدهد، با شنیدن آن متوجه تغییر در ظاهر فعل میشود و بلافاصله در آن دقت میکند و میفهمد آشناییزدایی در آن رخ داده است؛ چون خروج از مألوف و آشناست خروجی که در پی آن برای خواننده یا شنونده شگفتی حاصل میشود. شگرد شاعر و ادیب در این است که عادت را از زبان میزداید و زبانی نو میآفریند زبانی که مهمترین هدفش برجستهسازی گفتار است. در آیه فوق همانطور که از ظاهر آن پیداست، نباید «تعزموا» به معنای «تصمیم نگیرید» باشد؛ بنابراین یک فعلی مانند «لاتَنوُوا» باید در تقدیر باشد. در تفسیر الدر المصون آمده است: العقده مفعول برای «عزم» است که معنای «تنووا» و «تُباشِروُا» را تضمین کرده است (سمین حلبی، 1406ق، ج1، ص189) یا «لاتعقدوا» مقدّر است یعنی عقد نکاح را انجام ندهید (ندیم فاضل، 1426ق، ص 476). درواقع بر نهی از انجام عقد ازدواج تأکید شده است؛ یعنی در زمان «عِدّه» چنین کاری را نکنید (طبرسی، 1431 ق، ج1، ص130).
6-6 ﴿ قالَ خُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یأْتِینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾ (البقره: 260).
فعل صُرْ در لسان العرب ابنمنظور در معنای «أمالَه» آمده است «فَصُرْهُنَّ إلَیکَ أی وَجِّهْهُنَّ» در آیه مذکور «صُرْهُنَّ» متعدی بنفسه هست؛ در حالی که مترجمانی مانند خرمشاهی آن را پارهپاره یا قطعهقطعه کردن گرفتهاند (خرمشاهی، 1375ش، ص44). در اینجا با آمدن حرف «الی» آشناییزدایی صورت گرفته است و برای کسانی که این فعل را متعدی میدانستند و برای آن یک مفعول در نظر میگرفتند، با «الی» معنای تازهای به خود گرفته و مفعول دیگری به آن اضافه شده است. علامه طباطبایی میگوید: تعدیه «صُرهنّ» با «الی» به جهت تضمین معنای اماله یعنی ایجاد میل و گرایش است (طباطبایی، 1417ق، ج2، ص242)؛ یعنی آنها را به سوی خود متمایل کن. این تضمین بیان میکند حضرت ابراهیم(ع) آن چهار مرغ را به خود عادت داد تا پس از زندهشدن هنگامی که آنها را بهسوی خود فرا میخواند، با او مأنوس باشند و بهسوی او گرایش پیدا کنند (جوادی آملی، 1388ش، ج12، ص 283).
7-6 ﴿ وَاتَّبَعُوا ما تَتْلُو الشَّیاطِینُ عَلَی مُلْکِ سُلَیمانَ وما کَفَرَ سُلَیمانُ ولکِنَّ الشَّیاطینُ کَفَروا ویُعَلِّمونَ النّاسَ السِّحْرَ﴾ (البقرة: 102).
فعل «تلا یتلو» در معنای تبعیت و قرائت آمده است (احمد فراهیدی، 1409ق، ج8، ص134)؛ (ابنعباد، 1414ق، ج9، ص 460)؛ اما صاحب مفردات الفاظ القرآن این فعل را به معنای «یکذب علیه» گرفته است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص168).
بیشتر مفسران حرف «علی» را در معنای «فی» آوردهاند که در این صورت تضمین نحوی نخواهد داشت؛ امّا صاحب تفسیر الّدر المصون علاوه بر معنای «فی» آن را در معنای «عَلی» نیز گرفته و گفته است: «الثانی: أن یُضمِّن تَتلو مَعنَی تتقوّل علی ملک سلیمان و «تقوّل تتعدّی بِعَلی. قال تعالی: «ولَو تَقَوَّلَ عَلَینا بَعضَ الأقاویلِ» وهذا الثانی أولی» (سمین حلبی، بیتا، ج1، ص 337). در تفسیر روح المعانی حرف «عَلی» به معنای فی آمده است و شاهدی از آیه قرآن آورده که «فی» هم در معنای «عَلَی» است. «ولَاُصَلبَنّکم فی جُذوعِ النخل» (آلوسی، بیتا، ج1، ص337).
علّامه طباطبایی در المیزان نوشته است: ماتتلو: أی: تکذبُ و علت آن را تعدیه با حرف «عَلی» آورده است (طباطبایی، 1417ق، ج1، ص236). در این آیه « عَلَی» به معنای فی نیست؛ بلکه از قبیل تضمین است و تتلو متضمن معنای «تَتَقَوَّل» است به همین سبب با «عَلَی» متعدی شده است؛ بنابراین «عَلَی مُلکِ سُلَیمانَ»، یعنی «عَلَی عَهدهِ وفی زمانهِ» (ابوحیّان، 1420 ق، ج1، صص523-522). براساس نظرات مفسّران، فعل تتلو با حرف «فی» در معنای تضمین نحوی نیست؛ امّا اگر به معنای تکذب و تقوّل باشد و با حرف علی متعدی شود، تضمین نحوی در این فعل جاری است؛ بنابراین براساس تعریف آشناییزدایی فعل «تتلو» با حرف «عَلَی» یک امر غیرعادی است و مخاطب را به هنگام قرائت قرآن به خود جلب میکند و باعث میشود در آیه اندیشه کند.
در معنای تضمین، آیه بدین صورت ترجمه میشود «پیروی کردند از آنچه شیاطین به ملک سلیمان دروغ میبستند» نظر علامه طباطبایی نیز همین است. او بیان میدارد تتلو در اینجا یعنی دروغ میگفتند و جعل میکردند، به دلیل اینکه به وسیله «علی» متعدی شده است (طباطبائی، 1417 ق، ج1، ص318).
6-8 ﴿ولِتُکَبِّروا اللهَ عَلَی ما هَداکُم ﴾ (البقره: 185).
صاحب تفسیر التحریر والتنویر تکبیر را در معنای تعظیم گرفته که متضمن شکر است و شکر هم اعم است: «فإنَّ التکبیرَ تعظیمٌ وهو یَتضمَّن شکرا و الشکر أعمُّ» (ابنعاشور، 1420ق، ج2، ص742)؛ اما صاحب تفسیر الدرالمصون معتقد است «عَلَی ما هَداکُم» متعلق به تکبیر است و متعدیشدن فعل تکبیر به دلیل این است که معنای حمد را تضمین کرده است و به قول زمخشری «وَ لِتُکَبِّروا اللهَ حامِدینَ عَلَی ما هَداکُم»؛ اما نظر دیگر این است که «علی ما هداکم» متعلق به حامدین است نه «تکبروا» و تقدیر عبارت این است: «و لِتَحمدوا اللهَ بِالتَّکبیر علی ما هَداکُم» همچنان که در عبارت «قَد قَتلَ اللهُ زیاداً عنّی» حرف «باء» در تقدیر گرفت شده است؛ یعنی «صَرفَهُ الله بِالقَتل عَنّی» (سمین حلبی، 1414ق، ج1، ص470)؛ و صاحب الجدول فی اعراب القرآن، «ما» را حرف مصدری گرفته و آن را متعلق به «تکبروا» دانسته است؛ به دلیل تضمین معنی تحمدوا علی هدایته (الدرویش، 1408ق، ج2، ص373).
براساس نظریه لیچ در قاعدهافزایی، عدول از زبان هنجار مشاهده نمیشود؛ بلکه قواعدی بر زبان هنجار افزوده میشود که موجب آشناییزدایی میشود که در این آیه مصداق آن مشاهده شد. به عبارت دیگر، حرف «علی» بر فعل محذوف «تحمد» متعلق است.
6-9 ﴿و إنْ أرَدْتُم أنْ تَستَرضِعُوا أوْلادَکُم فَلا جُناحَ عَلَیکُم﴾ (البقره: 233).
حذف از کلام به نوعی هنجارگریزی محسوب میشود؛ زیرا همه اجزای کلام میباید در جمله وجود داشته باشند تا به معنا و مقصود عبارت خللی وارد نشود. اگر این حذف به صورتی باشد که علاوه بر ایجاز در کلام، موجب رسانگی کلام بشود، سبب زیباییآفرینی خواهد شد. واضح است هر جا سخن از حذف در قرآن مطرح میشود، منظور حذف فحوایی آیات نیست؛ بلکه حذف بخشی از جمله است که موجب زیبا شدن جمله میشود و بدون آن مقصود و فحوای عبارت فهمیده میشود، در چنین حالتی قرینهای بر حذف کلمه یا فعل وجود دارد. پر واضح است حذف در بسیاری از اوقات علاوه بر ایجاد اختصار در کلام، دارای هدف بلاغی است. آیه شریفه نمونهای از دو کلمه را نشان میدهد که با توجه به نظریه صورتگرایان، میتوان آن نوعی هنجارگریزی نامید. در آیه شریفه در فعل «أن تستَرضِعُوا» براساس ترجمههای موجود در قرآن و طبق نظر مفسّران، دو کلمه حذف شده است؛ زیرا این فعل بنا بر قول صاحب التفسیر الکبیر، دو مفعولی است که علاوه بر حذف مفعول اول، یعنی «المُرضِع» حرف «لام» هم از «أولادَکُم» حذف شده است. صاحِب تفسیر البحر المُحیط میگوید: «یَتَعَدَّی لِاثنَینِ، ثانیهِما بِحذفِ حَرفِ الجرّ أی: أن تستَرضِعُوا المَراضِعَ لِأولادِکُم» (عبدالسلام، بیتا، ج1، ص86).
10-6 ﴿ولِکُلِّ وِجهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاستَبِقُوا الخَیْراتِ﴾ (البقره: 148).
فعل «إستبقَ» در فرهنگ لغت ابنسیده به معنای مسابقهدادن آمده است: استبق القومُ وتَسابَقوا، تناضلوا، قوله تعالی: «إنّا ذَهَبنا نَستَبِق» (یوسف: 17) (ابنسیده، 1421ق، ج1، ص211). همچنین، در لسان العرب باز به معنای باهم مسابقه دادن گرفته شده و به آیه 17 سوره یوسف استناد کرده است (ابنمنظور، 1414ق، ج10، ص152). صاحب تفسیر البحر المحیط فعل «إستبقَ» را به معنای «تَسابَق» گرفته است همانطور که در آیه «إنّا ذَهَبنا نستبِق» به معنای مسابقهدادن آمده است. براساس قول صاحب تفسیر البحر المحیط این فعل متعدی نیست همانطور که یتسابق متعدی نیست؛ بنابراین حرف «إلی» در اینجا حذف شده است؛ نظیر این بیت «الراعی»
ثنائی عَلیکم آلَ حرب ومَن یَمِلْ سواکم فَإنّی مُهتَدٍ غیرَ مائل (الراعی، 1995م، ص194)
یعنی مَن یَمِلْ إلی سِواکُم فإنّی مهتدٍ.
بنابراین براساس فرهنگهای لغت و تفاسیر قرآن این فعل لازم است و الخیرات منصوب بعد از آن باید دلیل خاصی داشته باشد و آنچه مخاطب را ترغیب به دقت و تفحص در این آیه میکند، همان منصوب آمدن «الخیرات» است که آشناییزدایی در آن رخ داده است. تمامی تفاسیر این فعل را با اسقاط حرف جر ذکر کردهاند یا «الخیرات» را منصوب بنزع خافض گرفتهاند جز صاحب تفسیر آلاء الرحمن که فعل استبق را متعدی بنفسه ذکر کرده و استناد او اشاره به آیات سوره یوسف «واستبقا البابَ» و آیه سوره یس «فاستبقوا الصّراط» است. ایشان کلمههای «الباب والصّراط» را مفعول برای فعل قبل از خود گرفته است و گفته که «تسابق» متعدی نمیشود (ابوحیان، 1420ق، ج38، ص2) و «درویش» هم در اعراب قرآن نیز آن را منصوب بنزع خافض گرفته و گفته است: الخیرات منصوب بنزع خافض، لِأنّ فِعلَ «إستبق» لازمٌ، أی إلی الخیرات (درویش، 1408ق، ج1، ص211).
بنابراین در فعل «استبقوا» با گرفتن مفعول به برجستگی صورت گرفته و قرآن با حذف حرف جر آن، مخاطب را به دقت و تأمّل در فعل تشویق کرده است.
نتیجه
در این مقاله ده آیه از آیات قرآن از دیدگاه مکتب صورتگرایان روس و همچنین، از لحاظ تضمین نحوی بررسی شدند. آیات به کار برده شده در این مقاله با استفاده از فرهنگهای لغت و تفاسیر معتبر که در آنها به مبحث تضمین نحوی پرداخته شده بود بررسی شدند و نتایج زیر به دست آمدند.
1- تضمین یکی از موضوعات مهم در نحو عربی است و یکی از صور ایجاز و حذف هست. تضمین بدینگونه شناخته شد که هرگاه فعلی با حرف جر همراه خود مأنوس نباشد، در آن فعل تضمین اتفاق افتاده است.
2- آشناییزدایی میکوشد توجه مخاطب را به متن قرآن جلب کند و با برجستهکردن کلمات دارای تضمین نحوی مخاطب را به تأمّل و اندیشه تشویق میکند و باعث میشود بر مخاطبان قرآن تأثیر عمیق بگذارد.
3- افعال لازم و متعدی بهترین ملاک برای تشخیص تضمینهای نحوی در قرآن هستند و هرجا این فعلها برخلاف قواعد صرف و نحو آمدهاند، نشان میدهد تضمین نحوی در همان کلمه اتفاق افتاده است.
4-از آیات بررسیشده چنین نتیجهگیری میشود که هر جا مخاطب با امر غریبی از لحاظ افعال لازم و متعدی مواجه میشود، کلمه بهنوعی برجسته میشود و مخاطب با درنگ خود در قرائت آیه به آشناییزدایی تضمین نحوی در افعال پی میبرد.
[1] Geoffrey Leech
[2] David Garvin
[3] Viktor Shklovsky
The Holy Quran.
Alousi, Mohammad ibn Abdullah. (N.d). Tafsir Ruh Al-Maani. N.p.
Ibn Jenni, Othman. (1429 AH). AL-Khasa’es. Beirut: Daru al-Kutub al-Ilmiya.
Ibn Sayyede, Ali ibn Esmaeil. (N.d). Al-Mohit Fi al-lugha. Beirut: Daru al-Kutub al-Ilmiya.
Ibn Ashour, Ahmad ibn Mohammad Thalabi. (1422 AH). Al-Kashf va Al-bayan. Beirut: Daru al-Ihya.
Ibn Abd al Salam, Izz al-Din. (1999). Majaz al Quran. Landan: Al-Forgan.
Ibn Manzoor, Mohammad ibn Mokarram. (1414 AH). Lisan Al-Arab. Beirut: Dar al-Sadir.
Ibn Hisham, Ansari Jamal Al-Din. (1427 AH). Mughni Al-Labib. Beirut: Dar al-Fikr.
Abu Hayyan Andulusi, Mohammad Ibn Yousef. (1412 AH). Al-Bahr Al-Muhit. Beirut: Dar al-Fikr
Ahmadi, Babak. (2001). The Text-structure and Textual Interpretation. Tehran: Markaz.
Azhari, Mohmmad Ibn Ahmad. (1421 AH). Tahzib Al-Lugha. Beirut: Dar Al-Ihya.
Anushe, Hasan. (1997). Farhang nameye Adabe Farsi. Tehran: Printing and publishing organization.
Jarir, Ibn Atiye Al-Khatafi. (1978). Divane Jarir. Beirut: Dar Al-Beirut.
Javadi, Amouli Abdullah. (2009). Tafsir Tasnim. Gom: Esra.
Hassan, Abbas. (1975). Al-Nahw Al-Wafi. Cairo: Dar Al-Ma’arif.
Khoramshahi, Baha Al-Din. (1996). Persian Translation of the Quran. Tehran: Golshan.
Khalifa Shoushtari, Mohammad Ibrahim, Sadeghi Azam. (2019). Syntactic Tadhmin in imperative and transitive verbs. Comparative Interpretation Studies. 12, pp. 211-234.
Darvish, Muhyiddin. (1408 AH). I’rabs al-Qur'an wa Bayanuh. Fourth edition. Syria: Dar al-Irshad.
Al-Ra'i, Al-Numairi. (1995). Diwan al-Rai. Beirut. Dar Al Jail
Ragheb Esfahani, Hossein bin Mohammad. (1412 AH). Vocabulary of the Qur'an. Beirut: Dar al-Qalam.
Zabarjad, Seyyed Mohammad Hadi and Batoul Alavi. (2013). Syntax Tadhmin and its types in the Qur'an. Two Quarterly Journal of Qur'anic Researches in Literature. 1(1), pp. 1-26.
Zarkashi, Muhammad bin Abdullah. (n.d). Al-Burhan in the sciences of the Qur'an. Beirut: Dar al-Turath Library.
Zamakhshari, Jarullah Mahmud bin Omar. (1427 AH). Al-Kashaf. Beirut: Dar al-Kutub al-Arabi.
Samin, Ahmed bin Yusuf. (n.d). Aldurr al-Masoun. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiya.
Sangri, Mohammadreza. (2017). Non-normative and trans-normative in poetry. Tehran: The growth of Persian language and literature education.
Shafii Kadkani, Mohammad Reza. (1992). Resurrection of words. Tehran: Sokhon Press.
Shamisa, Cyrus. (2002). literary criticism. Tehran: Mitra Press.
Sahib Ibn Abbad Ismail. (1414 AH). al-Muhait fi al-Lugha. ‘Alam al-Kutub.
Safavi, Kourush. (2018). From linguistics to literature. Volumes 1 and 2. Tehran: Surah Mehr.
Tabatabaei, Seyyed Mohammad Hossein. (1417 AH). Al-Mizan in Tafsir al-Qur'an. Fifth Edition. Qom: Islamic Publications Office of Qom Seminary Community of Teachers.
Tabarsi, Fazl bin Hasan. (1431 AH). Majma al-Bayan fi Tafsir al-Qur'an. Tehran: Nasser Khosro.
Abbaszadeh, Hamid. (2010). The aesthetic functions of removing jar letters in the Holy Quran. Razavi University of Islamic Sciences. 13, pp. 89-109.
Alawi Mughaddam, Mahyar. (1998). Theories of contemporary literary criticism. Tehran: Samt.
Al-Fazil, Mohammad Nadeem. (1426 AH). Grammatical Tadhmin in the Holy Qur'an. Al-Madinah al-Munawarah: Dar al-Zaman.
Farahidi, Khalil bin Ahmad. (1409 AH). Al Ain. Qom: Hijra.
Qurashi Bonabi, Seyyed Ali Akbar. (1424 AH). Al-Qur'an dictionary. Tehran: Dar al-Kutub al-Islamiya.
Mukhtari, Qasim and Motahhara Faraji. (2012). Defamiliarization in the 30th part of the Qur'an. Qur'anic Literary Research Quarterly. 1.(2).
Makarem Shirazi, Nasser. (2017). Translation of Persian Quran. First Edition. Tehran: Kiyomarsi.
Nazimian, Homan. (2013). Defamiliarization and highlighting of events in Surah Waqi’ah. Journal of Arabic Language and Literature. 10, 166-139.