The polysemy of the word "Tughyan" in the Holy Qur'an with a linguistic approach

Document Type : Research Article

Authors

1 Ph.D. Student, Department of Arabic language and literature, Yazd University, Yazd Iran

2 Associate Professor, Department of Arabic language and literature, Yazd University, Yazd Iran

3 Associate Professor, Department of Arabic language and literature, Yazd University, Yazd, Iran

4 Assistant Professor of the Department of Arabic language and literature, Yazd University, Yazd Iran

Abstract

Lexical polysemy is one of the most important topics that can be proposed in semantic studies in the field of linguistics. In linguistic studies regarding the meanings of words, we are always faced with concepts that are affected by the units and elements that accompany them. This influence is so much the semantic analysis of the word without considering the relationship between these elements is impossible. Focusing on the context and structure of the sentence after the etymology and historical course of a word proves its multiple meanings well. Achieving an accurate interpretation of the Holy Quran, which is one of the major goals of Quranic research, depends on the accurate understanding of the words of the Holy Quran. This research is focused on multiple meanings of Tughyan (Insurrection) in the Holy Quran, to find out its exact meaning. The course of meaning of this word in the verses of the holy Quran has been reviewed with its multiple aspects in relation to the central core of meaning and most importantly the influence of the accompanying units of the word Tughyan by referring to the interpreted versions of the holy Quran has been reviewed. This research shows that the word Tughyan is one of the words with multiple meanings in the Holy Quran, which has many aspects such as misguidance, cruelty, disbelief, rebellion and disobedience, arrogance and deities other than God, and all these meanings have a conceptual connection with the main core of the meaning.

Keywords

Main Subjects


Article Title [Persian]

چندمعنایی واژۀ «طغیان» در قرآن کریم با رویکردی بر زبان‌شناختی

Authors [Persian]

  • محمدعمر قاریزاده 1
  • محمد علی سلمانی مروست 2
  • وصال میمندی 3
  • بهنام فارسی 4
1 دانشجوی دکتری گروه ادبیات عربی، دانشکده ادبیات، دانشگاه یزد، یزد، ایران
2 استادیار زبان و ادبیات عربی، دانشکده زبان های خارجی، دانشگاه یزد، یزد، ایران
3 دانشیار گروه ادبیات عربی، دانشکده ادبیات، دانشگاه یزد، یزد، ایران
4 استادیار گروه ادبیات عربی، دانشکده ادبیات، دانشگاه یزد، یزد، ایران
Abstract [Persian]

چندمعنایی واژگانی یکی از مهم‌ترین موضوعات قابل طرح در مطالعات معناشناختی است. در بررسی‌های زبانشناختی نسبت به معانی واژگان همیشه با مفاهیمی مواجه هستیم که متأثر از واحدها و عناصر هم‌نشین خود هستند. این تأثیرپذیری به حدی است که تحلیل معناشناختی واژه را بدون در نظر گرفتن رابطه میان این عناصر ناممکن کرده است. توجه به سیاق و ساختار جمله بعد از ریشه شناسی و سیر تاریخی یک واژه چندمعنایی آن را به خوبی ثابت می‌کند. دستیابی به تفسیر دقیق قرآن کریم که یکی از اهداف بزرگ پژوهش‌های قرآنی محسوب می‌شود، در گرو درک و فهم دقیق واژگان قرآن کریم است. در این پژوهش کارکرد چندمعنایی واژۀ طغیان در قرآن کریم و سیر معنایی این واژه در آیات قرآن کریم بررسی شده‌اند و وجوه متعدد آن در ارتباط با هستۀ مرکزی معنا، تبیین و تأثیر واحدهای هم‌نشین واژه طغیان در معنارسانی این واژه با استناد به کتب تفسیری قرآن کریم بررسی شده اند. این پژوهش نشان می‌دهد واژۀ طغیان وجوه متعددی همچون ضلالت و گمراهی، ظلم، کفر، عصیان و نافرمانی، تکبر، معبودانی غیر از خدا و ... دارد که همۀ این معانی با هستۀ اصلی معنا که تجاوز و عدول از حد اعتدال است، ارتباط مفهومی دارند.

Keywords [Persian]

  • چندمعنایی
  • ‌زبان‌شناختی
  • طغیان
  • قرآن کریم

۱. طرح مسئله

چند‌معنایی یکی از مهم‌ترین موضوعات در مطالعات زبان‌شناسی معاصر و علوم قرآنی بوده است که دانشمندان قدیم در آثار خویش از آن به‌عنوان وجوه و نظایر یا اشتراک لفظی یاد کرده‌اند (سیوطی، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۲۹۲). چند‌معنایی به گونۀ خاصی از روابط معنایی اطلاق می‌شود که در آن، یک واحد زبانی «واژۀ قاموسی» بر چند معنای مختلف دلالت می‌کند که از نظر مفهومی با هم مرتبط‌اند (سعیدی، ۲۰۰۹م، ص۶۴). با توجه به این تعریف، معناشناسان معاصر میان چند‌معنایی و اشتراک لفظی تفکیک قائل شده‌اند و معتقدند واژه‌های چند‌معنا دارای ریشۀ واحد و یک معنای مرکزی یا هستۀ معنایی هستند و سایر معانی در محور معنای مرکزی می‌چرخند (العوا، ۱۳۸۲ش، ص۵۸)؛ مانند واژۀ «حجر» که به معانی مختلفی به کار رفته و هستۀ معنایی آن «محفوظ‌بودن» است: «حِجر»: (عقل)؛ زیرا انسان را از گمراهی حفظ می‌کند؛ «حَجَر»: (سنگ)؛ زیرا به‌دلیل محکم‌بودن، محفوظ است؛ «حِجرُالإنسان»؛ زیرا اگر انسان کسی را در آغوش بگیرد او را حفظ می‌کند؛ «حُجره»: (خانه)؛ زیرا انسان را پناه می‌دهد و حفظ می‌کند. به این صورت در همۀ این معانی هستۀ معنایی «حفظ» وجود دارد (مصطفوی، ۱۳۹۳ش، ج۲، ص۲۰۰)؛ اما اشتراک لفظی واژه‌هایی‌اند که در اصل معنای واحد ندارند؛ بلکه دارای معانی متفاوتی بوده‌اند که به‌مرور زمان ساختار صرفی واحدی پیدا کرده‌اند و هریک با حفظ معنای مستقل خود هم‌آوا و هم‌نویس شده‌اند (العوا، ۱۳۸۲ش، ص۵۸)؛ مانند واژۀ «قانع» به معنای راضی و «قانع» به معنای سائل که «قانع» به معنای راضی از ریشۀ «قنع، یقنع» و مصدر آن «قنعاً و قنعاناً» و قانع به معنای سائل از ریشۀ «قَنَعَ، یَقنَع» و مصدر آن «قنوع» است (مصطفوی، ۱۳۹۳ش، ج۲، ص۲۰۰). چندمعنایی به دو شکل تصور می‌شود: ۱. واژه دارای چند معنا است و در هر کاربردی به یکی از معانی خود دلالت دارد. ۲. واژه چند‌معنا در یک متن به‌گونه‌ای به کار می‌رود که در زمان واحد چند معنا دارد. مقصود از چندمعنایی در این پژوهش صورت اول چندمعنایی ‌است.

    زبان‌شناسان معاصر ازجمله «اولمان[1]» انتقال در کاربرد، کاربرد ویژه، تأثیرپذیری از زبان‌های بیگانه و هنرآفرینی را از عوامل چند‌معنایی واژه می‌دانند. انتقال در کاربرد در اصل نوعی توسعۀ معنایی محسوب می‌شود که بیشتر در صفات جلوه‌گر می‌شود. یک واحد زبانی، با واحدهای زبانی دیگر، معانی متفاوتی پیدا می‌کند که این معانی در ابتدا کاملاً وابسته به واحدهای هم‌نشین است؛ اما با گذشت زمان از معانی متعدد آن واژه محسوب می‌شوند؛ مانند کاربرد واژۀ فارسی «سفید» در اصطلاحاتی همچون «سفیدپوست» و «سفیدبخت» که در معانی غیراصلی خود به کار رفته است. کاربرد ویژه، یعنی استعمال یک واژه در مشاغل و حرفه‌های متعدد، عامل دیگر چندمعنایی واژه‌ها است؛ مانند استعمال واژۀ گوشی در منزل که دلالت بر تلفن می‌کند؛ اما در نزد پزشکان مصداق دیگری دارد. تأثیرپذیری از زبان‌های بیگانه، از عوامل دیگری است که می‌تواند معنای تازه‌ای به واژه بدهد و موجب چندمعنایی شود. منظور از هنرآفرینی کاربرد واژه‌ها در معانی استعاری و مجاز است که به‌تدریج به چندمعنایی منجر می‌شوند (صفوی، ۱۳۸۷ش، ص۱۱۳)؛ مانند واژۀ «عین» که از ماده «ع، ی، ن» است؛ عضوی از بدن است که به‌وسیلة آن می‌توان نگاه کرد و چشمه را به این دلیل «عین» گفته‌اند که مانند چشم از آن آب جاری می‌شود (طریحی، ۱۳۷۵ش، ج۶، ص۲۸۶). اطلاق این واژه بر معانی دیگری همچون «جاسوس، دیدبان ارتش، کوهان شتر، گودی سر زانو و ...» از باب استعاره و مجاز است (شهباز، ۱۳۹۴ش، ص۷).

مطالعات زبان‌شناختی نشان می‌دهد مفهوم واژه‌ها بر اثر ارتباط با متن و هم‌جواری با لایه‌های متنی تغییر می‌کند و تابع فرایند گفتمان متن می‌شود؛ یعنی نشانه‌های زبانی به یکدیگر وابسته‌اند و در تعامل با هم از روی محور جانشینی و ترکیب هم‌نشینی در هر بافت زبانی نظام معنایی را تشکیل می‌دهند؛ اما واژه از هستۀ مرکزی خود فاصله نمی‌گیرد و تنها دچار توسعۀ معنایی می‌شود. صفوی در مطالعات خود دربارة چندمعنایی واژگانی چنین می‌نویسد «معناشناسان در طرح چندمعنایی واژگانی، واژه را به‌صورت مستقل و جدا از یکدیگر و بیرون از روابط هم‌نشینی و جانشینی درخور توجه قرار داده و گمان کرده‌اند تعداد اندکی از واژه‌ها، نه همۀ آنها، چند معنا دارند و بقیه بیشتر دارای یک معنا هستند؛ درحالی‌که چنین نیست و با قاطعیت می‌توان گفت کمتر واژه‌ای را می‌توان پیدا کرد که دارای یک معنا باشد و با قرارگرفتن در جمله و هم‌نشینی با واژه‌های دیگر، تغییر در معنای آنها به وجود نیاید (صفوی، ۱۳۸۷ش، ص۱۱۶).

       با بررسی آیات و سوره‌های قرآن کریم چنین به نظر می‌رسد که این کتاب در ساختار آیات و سوره‌های خود، اهمیت هم‌نشینی واحدهای زبانی را به‌گونه‌ای در نظر گرفته است که درک و فهم صحیح لایه‌های معنایی‌اش ممکن نیست؛ مگر با فهم و توجه به کارکرد واژه‌ها در سیاق کلام. زرکشی می‌نویسد «باید رأی و دیدگاه مفسر در تفسیر آیات قرآن مبتنی بر رعایت سیاق کلام باشد؛ هرچند معنای برآمده از آن با وضع لغوی ناسازگار باشد» (زرکشی، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۳۱۷)؛ بنابراین، شناخت چندمعنایی واژه‌های قرآن با توجه به ساختار آیات، سوره‌ها و شناخت واحدهای هم‌نشین در بستر کلام یکی از مهم‌ترین راه‌ها برای رسیدن به معانی و معارف صحیح و دقیق قرآن کریم است. پژوهش حاضر با استناد به برخی وجوه معنایی بیان‌شده در کتب تفسیر، روایات تفسیری و با توجه ‌به دیدگاه هم‌زمانی و قواعد هم‌نشینی واحدهای زبانی به دنبال درک دقیق مفهوم واژه «طغیان» در ساختار آیات قرآن کریم و وجوه متعدد آن‌ در ارتباط با هستۀ مرکزی معنا است تا به این سؤالات پاسخ دهد: ۱. معنای مرکزی واژۀ «طغیان» در قرآن کریم چیست؟ ۲. بررسی چندمعنایی واژه «طغیان» با تکیه بر دیدگاه هم‌زمانی و قواعد هم‌نشینی واحدهای زبانی در قرآن کریم دارای چه دستاوردی بوده است؟ ۳. تحلیل و بررسی چندمعنایی واژه‌ «طغیان» چه کمکی به درک مقصود آیات قرآن می‌کند؟

 

۲. پیشینۀ پژوهش

دانش معناشناسی و چندمعنایی از اهمیت زیادی میان زبان‌پژوهان و دین‌پژوهان برخوردار است. آنچه به اهمیت این دانش افزوده است، واژه‌های چندمعنای قرآن کریم است که یکی از مهم‌ترین راه‌های دسترسی به مفهوم آنها فهم دانش معناشناسی و چندمعنایی است. با توجه به اهمیت این دانش، از همان دوران آغازین آثار زیادی از سوی دانشمندان قدیم با عنوان «وجوه و نظایر» در این زمینه نگاشته شده‌اند که تفاوتی میان مشترک لفظی و چندمعنایی قائل نشده‌اند (سیوطی، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۲۹۲). همچنین در دوره معاصر، دانشمندان زیادی با استفاده از نبوغ علمی خود، آثار و مقالات زیادی در زمینة علم معناشناسی و چندمعنایی تألیف کرده‌اند که در برخی از این مقالات، معناشناختی واژۀ «طغیان» بررسی شده است؛ اما به نظر می‌رسد بیشتر پژوهش‌های انجام‌شده در این زمینه، چندمعنایی واژه‌ها را با تکیه بر روابط جانشینی بررسی کرده و به چگونگی کاربرد این واژه در قرآن کریم اهمیت بیشتری داده‌اند. آثار دانشمندان قدیم و جدید در این زمینه را به اختصار بررسی می‌کنیم:

بلخی، مقاتل بن سلیمان متوفی (۱۵۰هـ ق) کتابی با عنوان الوجوه و النظائر فی القرآن الکریم در قرن دوم هجری نگاشته است که از نخستین نوشته‌ها در زمینة چندمعنایی یا همان اشتراک لفظی در قرآن کریم به شمار می‌آید و تفاوتی میان اشتراک لفظی و چندمعنایی قائل نشده است.

ازدی، هارون بن موسی متوفی (۱۷۰هـ ق) اثری را با عنوان الوجوه و النظائرفی القرآن الکریم نگاشته و واژه‌های چندمعنا را بررسی کرده است.

سیوطی، جلال‌الدین متوفی (۹۱۱هـ ق) کتابی با عنوان معترک الأقران فی اعجاز القرآن نگاشته و اشتراک لفظی در قرآن کریم را بررسی کرده است. او واژه‌های مشترک را جزء بزرگ‌ترین اعجاز قرآن دانسته است که در کلام بشر احساس نمی‌شود.

همان‌طور که قبلاً اشاره شد همه این دانشمندان پدیده چندمعنایی را با عنوان «وجوه و نظایر» بررسی کرده‌اند که هدفشان از وجوه، معانی و از نظایر، واژگان است. علاوه بر آثار فوق، تفاسیر قرآن کریم به‌خصوص تفاسیری که به نکات واژه‌شناسی توجه دارند، مانند تفسیر زمخشری، بیضاوی، تفسیر کبیر فخر رازی، ابن عاشور، المیزان، روح‌المعانی و ...، از منابع مهم معناشناسی واژه‌های قرآن و واژه «طغیان» هستند.

آبادی و حسنی (۱۳۹۳ش) پژوهشی را با عنوان «طغیان در قرآن و حدیث» انجام داده‌اند. این دو پژوهشگر احساس بی‌نیازی، تکبر و عدم تزکیه را از عمده‌ترین عوامل طغیان؛ دنیاپرستی، کینه‌ورزی و دشمنی با یکدیگر را از نشانه‌های بارز طغیان و کسب تقوی، تزکیه نفس، ذکر و یاد مرگ، اخلاص و توجه به خلقت را مهم‌ترین راه‌های بیرون‌رفت از طغیان دانسته‌اند.

عابدی و جعفری (۱۳۹۸ش) پژوهشی را با عنوان «تبیین و ارائه مدل رفتاری طغیان از منظر قرآن» انجام داده‌اند. پژوهشگران با استفاده از منابع لغوی و تفسیر، واژۀ طغیان در قرآن کریم را تحلیل و تجزیه کردند، تجاوز از حد را یکی از اساسی‌ترین مؤلفه‌های این واژه معرفی کرده‌اند که با مفهوم قدرت رابطه عمیقی دارد.

گلی و امینی (۱۳۹۹ش) پژوهشی را با عنوان «تفاوت‌های معنایی عصیان، طغیان و بغی در قرآن کریم و کیفیت انعکاس آن در انواع ترجمه‌های قرآن» انجام داده‌اند. محققان در این پژوهش با تأکید بر دلالت‌های معناشناختی و رهیافت‌های سیاقی، تفاوت‌های معنایی میان این سه واژه در قرآن کریم را بررسی کرده‌اند.

سرلک و عسکری (۱۴۰۰ش) پژوهشی را با عنوان «تحلیل محتوای کیفی آیات قرآن در رابطه ‌با طاغوت و استلزامات تربیتی آن» انجام داده‌اند. محققان در این پژوهش برخلاف فرهنگ عامه با استفاده از آیات قرآن کریم، ابعاد هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، ارزش‌شناسی و جامعه‌شناسی واژۀ طاغوت را بررسی کرده‌اند و منشأ طغیان را نفس و خواسته‌های انسانی دانسته‌اند که با بی‌نیازدانستن خود از خدا حاصل می‌شود و سبب طغیان و سرکشی می‌شود.

با بررسی پژوهش‌های انجام‌شده در این حوزه، چنین به نظر می‌رسد که در بیشتر این پژوهش‌ها، علل و عوامل طغیان، پیامدهای آن و نتیجة طاغیان بررسی شده‌اند. هیچ‌کدام واژه طغیان را از زاویۀ مطرح‌شده در این پژوهش بررسی نکرده‌اند. در این نوشتار، واژۀ طغیان با استناد به برخی وجوه معنایی بیان‌شده در کتب تفسیر، روایات تفسیری و با توجه‌ به دیدگاه هم‌زمانی و قواعد هم‌نشینی واحدهای زبانی، سیر معنایی این واژه در ساختار آیات قرآن کریم بررسی شده است و وجوه متعدد آن‌ در ارتباط با هستۀ مرکزی معنا و همچنین واحدهای هم‌نشین مشخص می‌‌شوند. درواقع پژوهش حاضر تلاش دارد با تبیین لایه‌های معنایی واژۀ طغیان در قرآن کریم به معنای حقیقی و اصلی این واژه در کاربردهای قرآنی دست یابد و درک عمیق‌تری نسبت به مفاهیم والای قرآنی به وجود آورد.

 

۳. بررسی ریشه‌شناختی واژۀ طغیان

۳ـ۱. واژۀ طغیان در زبان‌های سامی

 

آرتور جفری، از محققان زبان سامی واژۀ طغیان را از مصطلحات فنی دینی دانسته است و می‌گوید «عقیده عموم بر آن است که طغیان یک واژۀ اصیل عربی و به معنای بیرون رفتن از حد است» (جفری، ۱۳۷۲ق، ص۲۹۲). واژۀ طغیان در عبری با واژۀ           به معنای آواره، سرگردان و گمراه‌شدن، در سریانی با واژۀ
              به معنای اشتباه و در آرامی با واژۀ
              به معنای سرگردان‌شدن مطابقت دارد (مشکور، ۱۳۵۷ش، ج۲، ص۱۲).

۳ـ۲. واژۀ طغیان در کتب لغت

واژۀ طغیان از اصطلاحات قرآنی جدید است و شاهدی برای آن در اشعار جاهلی وجود ندارد (عوده، ۱۴۰۵ق، ص۳۲۹). این واژه مصدر سماعی فعل طغی یطغی از ریشۀ «ط، غ و حرف عله» است و بر عدول و تجاوز از حد در گناه دلالت دارد (ابن فارس، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۴۱۲). فراهیدی طغیان را از ماده «ط، غ، و» دانسته است و می‌گوید «طغو، طغی: الطغیان به معنای هرچه از حد و اندازه‌اش تجاوز کند؛ مانند تجاوز آب از سر قوم نوح و تجاوز صیحۀ "عذاب" بر سر قوم ثمود» (فراهیدی، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۴۳۴). این واژۀ با مشتقات خود ۳۹ مرتبه، با ۱۳ شکل، در ۲۷ سورۀ قرآن کریم به کار رفته است. راغب اصفهانی می‌گوید «طغوت، طغیت، طغوانا و طغیانا» افعال این واژه هستند که به معنای تجاوز و سرپیچی بیش‌ازحد در گناه هستند (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ق، ص۵۲۰). الله متعال زمانی که حضرت موسی (علیه‌سلام) را به دعوت فرعون می‌فرستد، فرعون را انسان متجاوز از حد معرفی می‌کند و می‌فرماید «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» (طه: ۲۴). «برو به‌سوی فرعون که از حد و اندازه خود تجاوز کرده است» (طبری، ۱۴۱۲ق، ج۱۶، ص۱۲۱). صاحب کتاب الفروق فی اللغه طغیان را عدول و تجاوز از حدی معنا کرده است که با زور و سلطه همراه باشد (ابن عبدالله، ۱۴۰۰ق، ج۸، ص۳۵۶). قرآن کریم در این آیه می‌فرماید «لَمَّا طَغَى الْماءُ» (الحاقه: ۱۱)؛ یعنی زمانی که آب از حد معروف خود تجاوز کرد. واژۀ طغیان را به‌صورت استعاری، در معنای تجاوز آب از حد طبیعی‌اش و در آیۀ «فَأُهْلِکُوا بِالطَّاغِیَة» (الحاقه: ۵) به معنای تجاوز طوفان از حد طبیعی‌اش به کار برده است (راغب اصفهانی، ۱۳۶۹ش، ج۲، ص۴۸۹). واژۀ طاغیه در این آیه صفت برای عذابی است که قوم ثمود را نابود کرد. قتاده در تفسیر این آیه می‌فرماید: خداوند برسر قوم ثمود صیحه‌ای را نازل کرد که با آن نابود شدند (طبری، ۱۴۱۲ق، ج۳۱، ص۲۹). فخررازی نیز طاغیه را صفت برای موصوف محذوف می‌داند. برخی‌ صفت محذوف را با استدلال به آیۀ «إنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ صَیْحَةً واحِدَةً فَکانُوا کَهَشیمِ الْمُحْتَظِرِ» (قمر:۳۱) صیحه را «طوفان» می‌دانند و برخی دیگر موصوف محذوف را رجفه (زمین لرزه) گفته‌اند (فخررازی، ۱۴۲۰ق، ج۳۰، ص۳۰). تاج‌العروس نیز کاربرد «طغی» در آیۀ «لَمَّا طَغَى الْماءُ» (الحاقه:۱۱) را از باب مجازی می‌داند (الزبیدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۹، ص۶۳۴). ابن منظور با استناد به تعریف ابن سیده، یکی از بزرگان علم لغت، می‌گوید «طغی، یطغی، طغیاً و یطغو طغیاناً به معنای عبور و بالارفتن از حد ‌است؛ به این ترتیب، به هرکسی که از حد خود تجاوز کند طاغی گفته می‌شود» (ابن منظور، ۱۴۱۴ق، ج۱۵، ص۷). به آب وقتی از حد خود تجاوز کند «طغی الماء» گفته‌اند؛ «طغیا» اسم گاو وحشی است. امیه بن ابی عائذ الهذلی (متوفی: ۷۵هـ) می‌گوید:

و إلّا النّعامَ و حَفّانَهُ             و طَغْیا مع اللَّهَقِ النّاشِطِ

«و شترمرغان و جوجه‌هایش و گاو وحشی شادمان از جایی به‌جای دیگر می‌روند» (ابن سیده، ۱۴۲۱ق، ج۶، ص۸). بر مبنای بحث لغوی، واژۀ طغیان کلمۀ عربی است. جوالیقی و خفاجی نیز این واژۀ را در زمره لغات معرّب نیاورده‌اند؛ اما سیوطی این واژه را حبشی می‌داند و دلیل آن را ذکر واژۀ طاغوت در کنار واژۀ «جبت» در روایاتی از عکرمه و ابن عباس دانسته و کاهن معنا کرده است (سیوطی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۷۲). از معنای لغوی واژۀ طغیان چنین برمی‌آید که شاید مقصود خداوند از این واژه، همان تجاوز و عدول از حد اعتدال باشد که در هر چیز به صورت‌های گوناگون جلوه می‌یابد.

 

 

نمودار ۱. مفهوم واژۀ «طغیان» در کتب لغت

 

۴. وجوه معنایی واژۀ «طغیان» در سیاق قرآنی

در رویکرد‌های زبان‌شناختی نسبت به مفاهیم واژه‌ها همیشه با یکسری معانی مواجه هستیم که تأثیرگرفته از عناصر هم‌نشین خود در یک نظام ساختاری‌اند و بررسی معناشناختی این مفاهیم با توجه به روابط دوسویه میان عناصر این نظام صورت می‌گیرد. توجه به بافت زبان و کلیت متن بعد از بررسی ریشه‌شناختی و کشف میدان معنایی واژه، چند‌معنایی آن را به‌خوبی نشان می‌دهد. واژۀ طغیان نیز یکی از واژه‌های قرآنی است که بنا بر شرایط ذکرشده در یک نگرش هم‌زمانی، وجوه زیادی مانند گمراهی، ظلم، تکبر و ... را در سیاق قرآن کریم دارد (مقاتل، ۱۴۳۲ق، ص۲۵۲).

 

۴ـ۱. ضلالت و گمراهی

در وجه نخست، طغیان به معنای ضلالت و گمراهی تفسیر شده است. خداوند متعال در سورۀ «بقره» از بزرگ‌ترین گمراهی منافقان پرده برداشته که استهزاء و تمسخر پیامبر اسلام و مؤمنان است. آنها را به عذاب و کیفر گناهشان هشدار داده که همانا عمل استهزاء است (طبرسی، 1372ش، ج۱، ص۷۷).

«وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ (۱۴) اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فی‏ طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُون‏» (بقره: ۱۴). خداوند در این آیات از نیرنگ و گمراهی بزرگ منافقان پرده برداشته است که با اظهار ایمان دروغین قصد تمسخر پیامبر و مسلمانان را داشتند و آنها را به عذاب هشدار داده است. علی بن ابراهیم قمی در سبب نزول این آیه می‌نویسد «این آیه در ارتباط به منافقانی نازل شده است که نزد رسول خدا اظهار ایمان می‌کردند؛ ولی وقتی با کفار خلوت می‌کردند می‌گفتند ما با شما هستیم و با اظهار ایمان دروغین، پیامبر و مسلمانان را مسخره می‌کنیم» (قمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۴).

واژة طغیان در این آیه مجرور به حرف جر و متعلق به فعل «یَمُدُّ» است و جملة «یَمُدُّهُمْ فی‏ طُغْیانِهِمْ» در محل رفع معطوف علی خبر المبتدأ «یَسْتَهْزِئُ» ‌است (کرباسی، ۱۴۲۲ق، ج۱،‌ ص۲۴).

مفسرین دربارة مفهوم واژة طغیان در آیة بحث‌شده دو وجه ذیل را مطرح کرده‌اند:

الف. به معنای کفر: برخی‌ها با استناد به قول ابن عباس و ابن مسعود واژة طغیان را به کفری که سبب مترددشدن منافقان شده است معنا کرده و فرموده‌اند «خداوند آنها «منافقان» را در کفرشان مهلت داده است تا بیشتر متردد و متحیر شوند».

ب. به معنای ضلالت و گمراهی: برخی دیگر با استناد به قول قتاده و ربیع این واژه را به معنای ضلالت و گمراهی می‌دانند و در تفسیر آیه می‌نویسند «خداوند آنها را به‌دلیل استهزاءشان در ضلالت و گمراهی ترک کرده است که متحیر و مترددند» (طبری، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۰۶).

در این آیه افعال «یمدهم» و «یعمهون» هم‌نشین واژه طغیان‌اند که در رساندن معنای این واژه تأثیر مستقیم دارند. فعل «یمد»، از مادة «مدد»، به معانی مهلت‌دادن و افزودن به کار رفته است. برخی‌ها با استناد به آیات «وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفیرا» (اسراء: ۶) و «وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذابِ مَدًّا» (مریم: ۷۹)، بین مادة «مدد» و «أمدد» تفاوت قائل شده‌اند و «مدد» را به معنای همکاری در امور شر و «أمدد» را به معنای همکاری در امور خیر به کار برده‌اند (ثعلبی، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۱۵۸). فعل «یعمهون» که از ماده «عمه، یعمه، عمها و عموها و عمها فهو عمه» گرفته شده، به معنای متردد و متحیر است و عامه به کسی گفته می‌شود که از حق متردد و روگردان باشد (همان).

معانی ذکرشده برای واژة «طغیان» در سیاق آیة فوق از سوی مفسرین کفر و ضلالت بوده است؛ اما با توجه به سیاق و بافت آیات ابتدایی سوره که نخست به ذکر مؤمنان و سپس به ذکر کفار و در آیات بحث‌شده به صفات منافقان مانند اظهار ایمان دروغین، تمسخر پیامبر (صلی‌الله علیه وسلم) و فروش هدایت در برابر ضلالت پرداخته است، گرفتن معنای کفر برای واژة طغیان ضعیف به نظر می‌رسد؛ همچنین افعال هم‌نشین این واژه، «یمد» و «یعمهون» با مفهوم کفر هم‌خوانی ندارند. بناء معنای ضلالت و گمراهی برای واژة طغیان در آیة بحث‌شده به بافت و سیاق آیات نزدیک‌تر است.

مفهوم ضلالت و گمراهی با هستۀ اصلی معنا ارتباط دارد که همانا تجاوز و عدول از حد اعتدال است؛ زیرا در کنار اینکه ضلالت و گمراهی یکی از عوامل تجاوز و عدول از حد اعتدال محسوب می‌شود، واژة «ضلال» از سوی مفسرین به معنای تجاوز و عدول تفسیر شده است؛ همان‌گونه که شیخ طوسی در تفسیر آیۀ «فَمَا ذَا بَعْدَ الْحَقّ‏ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنىَ‏ تُصْرَفُون» (یونس: ۳۲)، واژۀ «ضلال» را تجاوز و عدول از حق تفسیر کرده و می‌گوید «بعد از اعتراف به حق، چیزی به‌جز عدول و تجاوز از حق وجود ندارد» (طوسی، بی تا، ج۵، ص۳۷۲). طبری در تفسیر آیۀ «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ» (نحل:۳۶)، واژۀ «ضلالۀ» را پیروی از متجاوزان و سرکشان معنا کرده است (طبری، ۱۴۱۲ق، ج۱۴، ص۷۱). پس واژۀ طغیان درنتیجة چنین مفهومی، تخصیص معنایی پیدا کرده است که با سیاق آیه نیز هم‌خوانی دارد. نمود چنین مفهومی را برای این واژه می‌توان در سوره‌های (یونس:۱۱ و صافات:۳۰) مشاهده کرد (تفلیسی، ۱۳۷۱ق، ص۱۸۷).

۴ـ۲. ظلم: واژۀ طغیان در دومین وجه معنایی خود، به ظلم تفسیر شده است. تمرکز موضوعی آیه‌های ۷-۹ سورة مبارکۀ «رحمن» بر حقوق و وظایف فردی و اجتماعی مردم است که همانا اقامۀ عدل و انصاف و اجتناب از ظلم است. خداوند به‌منظور اقامۀ قسط و عدالت در زمان حضرت نوح (علیه‌السلام) میزان را به زمین فرستاد و دستور به اقامه عدالت و اجتناب از ظلم داده است (ابوعبیده، ۱۳۸۱ق، ج۲ص۲۴۲). «وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِیزَانَ، أَلَّا تَطْغَوْاْ فىِ الْمِیزَانِ، وَ أَقِیمُواْ الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لَا تخُسِرُواْ الْمِیزَان» (رحمن:۹-۷)، خداوند در این آیات ابتدا خلقت میزان «عدل» و سپس علت خلقت میزان «اجتناب» از ظلم را بررسی کرده است. در سیاق آیة فوق «أن» مصدریه بالای فعل «تطغوا» داخل شده و فعل را منصوب به حذف نون کرده است؛ جملة «أَلَّا تَطْغَوْاْ» در محل نصب قرار گرفته و مفعول لأجله است و تقدیرش «لئلاتطغوا» می‌شود (کرباسی،‌ ۱۴۲۲ق، ج۷، ص۶۸۵).

برای فعل تطغوا در سیاق آیة فوق از سوی مفسرین وجوه ذیل بیان شده است:

الف. به معنای ظلم: فعل تطغوا در آیة بحث‌شده به معنای ظلم ظاهر شده است؛ زیرا الله متعال در این آیه پس از اینکه از وضع و خلق میزان خبر می‌دهد، علت آن را بیان می‌کند که جلوگیری از ظلم است و به انسان‌ها دستور می‌دهد در معاملات خود با گرفتن به وزن زیاد و فرختن به وزن اندک ظلم نکنید (طبرانی، 2008م، ج۶، ص۱۶۶).

ب. به معنای تجاوز و عدول از حد: فعل «ألاتطغوا» در آیة مبارکة فوق به‌منزلة تعلیل برای ماقبل خود و به معنای تجاوز و عدول از حد مشروع است. الله متعال در این آیه می‌گوید «ما برای شما در همه شئون زندگی عدالت را مشروع ساختیم تا شما در همة شئون زندگی‌تان عادل باشید و تجاوز از حد نکیند (واحدی، ۱۴۱۶ق، ج۱۴،‌ ص۱۳۱).

مفسرین در سیاق آیة فوق، برای فعل «تطغوا» که مصدر آن طغیان است، دو معنای ظلم و تجاوز از حد ذکر کرده‌اند؛ اما با توجه ‌به ساختار کلی سوره که روی حقوق و وظایف فردی و اجتماعی مردم تمرکز دارد و با توجه به نحوة ترکیب الفاظ، فعل «تطغوا» در هم‌نشینی با واژه‌هایی همچون «میزان»، «وزن»، «قسط» و «خسر» مفهوم ظلم را به خود گرفته است؛ زیرا لازمۀ قسط در وزن که یکی از بزرگ‌ترین حقوق فردی و اجتماعی انسان‌ها نسبت به یکدیگر محسوب می‌شود، اجتناب از ظلم و نقص در میزان است. همچنین از واژة «طغیان» در سیاق آیة «وأَمَّا الْغُلامُ فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشینا أَنْ یُرْهِقَهُما طُغْیاناً وَ کُفْرا» (کهف: ۸۰)، به ظلم تعبیر شده است. واژة طغیان در سیاق آیة مبارکة فوق حال یا مفعول لأجله برای فعل «یرهق» واقع شده است (علوان، ۱۴۲۷ق، ج۳، ص۱۳۲۶). در این آیه حکمت قتل طفلی بیان شده است که توسط حضرت خضر به قتل رسید. طفلی که حضرت خضر به قتل رساند کافر بود. آن حضرت می‌دانست این طفل سبب ظالم‌شدن و کافرشدن پدر و مادر مسلمانش می‌شود؛ ازاین‌رو او را به قتل رساند (تفسیر مقاتل ابن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۵۹۹). طغیان در سیاق این آیه به معنای ضلالت و گمراهی ظاهر شده است. حضرت خضر از ترس اینکه محبت این طفل سبب گمراهی و کفر پدر و مادر مسلمان آن نشود، طفل را به قتل رساند (حقی برسوی، ۱۱۳۷ق، ج۵، ص۲۸۵). تجاوز از حدود الهی مفهوم واژة طغیان در این آیه ‌است. حضرت خضر علت قتل آن طفل را این‌چنین بیان می‌کند: ما ترسیدیم اگر این طفل کافر زنده بماند و بزرگ شود، سبب متجاوزشدن و کافرشدن پدر و مادر مسلمانش شود (آلوسی، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۳۳۴). واژة «طغیان» در سیاق آیة فوق از سوی مفسرین به مفاهیم کفر، ظلم، ضلالت و گمراهی و تجاوز و عدول از حد معنا شده است؛ اما با توجه به هم‌نشینی واژة طغیان با واژة کفر که برخی مفسرین به معنای کفر بالله و برخی دیگر به معنای کفران نعمت پدر و مادر تفسیر کرده‌اند و با توجه به هم‌نشینی این واژه با واژه‌های «خیر و زکاة» که به مفهوم بهتر و پاکیزه به کار رفته‌اند، معنای ظلم برای واژة طغیان در سیاق آیة فوق مناسب به نظر می‌رسد.

درنتیجه مفهوم ظلم از فعل «تطغی» با هستۀ اصلی معنای این واژه ارتباط دارد؛ زیرا یکی از معانی واژة ظلم در قرآن کریم تجاوز و عدول است؛ چنانکه الله متعال می‌فرماید «وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْما» (بقره: ۳۰). طبرانی در تفسیر خویش واژة ظلم در این آیه را به معنای تجاوز از حد معنا کرده است (طبرانی، ۲۰۰۸م، ج۲، ص۲۲۵).

 

۴ـ۳. کفر

واژة طغیان در وجهی دیگر به مفهوم کفر ظاهر شده است. خداوند در سورۀ مبارکۀ «ص» برای تسلی‌بخشیدن به پیامبر اسلام در برابر اذیت و آزار قومش که او را کذاب، ساحر و ... می‌گفتند، بعد از ذکر اوصاف متقین و سرنوشت آنها، سرنوشت کافران را بیان می‌کند و می‌فرماید: {وَ إِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مآب، جَهَنَّمَ یَصْلَوْنهَا فَبِئْسَ المْهَاد} (ص: ۵۶-۵۵). واژۀ «ألطاغین» در این آیه به معنای کفر و کفار است که به بدترین بازگشتگاه یعنی دوزخ بشارت داده شده‌اند (طبری، ۱۴۱۲، ج۲۳، ص۱۱۳). در سیاق آیة مبارکة فوق واژة «طاغین» مجرور به حرف جر بوده است؛ اما محلاً مرفوع خبر مقدم برای «إن» است (کرباسی، ۱۴۲۲ق، ج۶، ۶۵۵). خداوند مطابق سنت خویش در این آیات بعد از وعد به ذکر وعید، بعد از ترغیب به ذکر تهدید و بعد از پاداش متقین به ذکر عقاب کافران پرداخته است. بیشتر مفسرین منظور از طاغین در این آیه را به قرینه‌هایی همچون «شرمآب» یعنی بدترین بازگشتگاه و به قرینه اینکه «الطاغین» اسم ذم است، اسم مطلق به کامل حمل می‌شود و کامل در طغیان کافر است، به معنای کفر و کافرین تفسیر کرده‌اند؛ زیرا بدترین بازگشتگاه مناسب کسی نیست، به‌جز کفار. همچنین خداوند از آنها به‌عنوان کسانی یاد کرده است که مؤمنان را تمسخر می‌کنند و می‌فرماید: {أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیًّا} (ص: ۶۳). کسی دیگر به‌جز کفار مؤمنان را به تمسخر نمی‌گیرد (فخررازی، ۱۴۲۰ق، ج۲۶، ص۴۰۳). بافت موضوعی سورۀ مبارکۀ «ص» به ارسال پیامبران، ایمان مؤمنان، انکار کفار و نتیجه ایمان و انکار این دو فرقه دلالت دارد؛ بدین ترتیب، از سیاق واژه‌های آیۀ «وَ إِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مآب، جَهَنَّمَ یَصْلَوْنهَا فَبِئْسَ المْهَاد» (ص: ۵۶-۵۵) می‌توان استنباط کرد واژۀ طاغین با قرارگرفتن در مقابل واژۀ «متقین» و در مجاورت با واژه‌هایی همچون «شر مآب»، «جهنم»، «بئس المهاد» به معنای کفر ظاهر شده است؛ زیرا واژه‌های ذکرشده با ترسیم تصویری از جهنم، ذهن را به دریافت مفهوم اهل دوزخ سوق می‌دهند که در واژۀ طاغین ظاهر می‌شود.

  در این آیه واژۀ طغیان گسترش معنایی یافته و رابطۀ خود را با هستۀ اصلی معنا (تجاوز و عدول از حد) حفظ کرده است؛ زیرا تجاوز و عدول از حد یکی از مصادیق و عوامل کفر محسوب می‌شود. «ذَالِکَ بِأَنَّهُمْ کاَنُواْ یَکْفُرُونَ بِایَاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّنَ بِغَیرْ الْحَقّ ذَالِکَ بمِا عَصَواْ وَّ کَانُواْ یَعْتَدُون» (بقره: ۶۱)؛ طبرسی در تفسیر این آیه تعدی را به معنای کفر و نافرمانی بنی‌اسرائیل دانسته است که سبب عذابشان شد (طبرسی، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۲۵۷).

 

۴ـ۴. عصیان و نافرمانی

وجه دیگری از شمول معنایی واژۀ طغیان در قرآن کریم، عصیان و نافرمانی است. واژۀ طغیان این بار در تعامل واحدهای زبانی با یکدیگر به معنای عصیان و نافرمانی ظاهر شده است. «فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَ مَن تَابَ مَعَکَ وَ لَا تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیر» (هود: ۱۱۲). فعل مضارع «تطغوا» در سیاق این آیة مبارکه مجزوم به حذف نون و معطوف به جملة «استقم» است (علوان، ۱۴۲۷ق، ج۲،‌ ۱۰۴۵). حضرت عبدالله بن عباس می‌فرماید: هیچ آیه‌ای شدیدتر از این آیه به پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه وسلم) نازل نشد. هنگامی که اصحاب از ایشان پرسیدند چرا به زودی موهای شما سفید شد، فرمودند: موهای مرا سورة هود و واقعه سفید کرد. دلیل شدت آیة فوق بالای پیامبر واضح است؛ زیرا این آیه حامل چهار فرمان مهم و سنگین ذیل است:

الف. دستور به استقامت: در این آیه طلب قیام شده است و قیام ایجاب کار و تلاشی را می‌کند که در آن هیچ نوع سستی راه نداشته باشد.

ب. دستور به اسقامتی داده شده است که انگیزه الهی داشته و از هرگونه وساوس محفوظ باشد.

ج. دستور به رهبری و به استقامت واداشتن کسانی داده شده است که بر راه حق برگشتند.

د. دستور به مبارزه در راه حق و جلوگیری از هرگونه تجاوز و عصیان داده شده است؛ زیرا کسانی بوده‌اند که در راه رسیدن به حق، نهایت استقامت را به خرج داده‌اند؛ اما عدالت را رعایت نکرده و دچار عصیان و تجاوز شده‌اند (مکارم شیرازی، ۱۳۷۱ش، ج۹، ص۲۵۹).

مفسرین برای فعل «تطغوا» در سیاق آیة فوق معنای ذیل را ذکر کرده‌اند:

الف. به معنای تجاوز و عدول: خداوند در این آیه پیامبر خویش را نسبت به دینی که به آن مبعوث شده است به استقامت و پایداری دستور داده و از تجاوز و عدول منع کرده است. بناء فعل «تطغی» در اینجا به معنای تجاوز و عدول ‌است (طبری، ۱۴۱۲ق، ج۱۲، ص۷۶).

ب. به معنای عصیان و نافرمانی: سمرقندی در تفسیر خویش فعل «تطغی» در سیاق آیة بحث‌شده را به مفهوم عصیان و نافرمانی دانسته است و می‌گوید «خداوند به پیامبر دستور به استقامت در برابر توحید و طاعت خویش داده و از نافرمانی در توحید و طاعت منع کرده است» (سمرقندی، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۱۷۴).

فعل «تطغوا» که مصدر آن طغیان ‌است توسط مفسرین در سیاق آیة فوق به تجاوز، عدول، عصیان و نافرمانی معنا شده است؛ اما با توجه به بافت و محتوای کلی آیات، مفهوم فعل «تطغی» در این آیه عصیان و نافرمانی ‌است؛ زیرا خداوند در آیات قبل نافرمانی و اختلاف بنی‌اسرائیل نسبت به آنچه در تورات نازل کرده بود را بیان کرده است و به پیامبر دستور به استقامت در دین و اجتناب از نافرمانی می‌دهد.

در این حوزۀ مفهومی فعل «تطغوا» به معنای نافرمانی به کار رفته است؛ ولی ارتباطش با هستۀ اصلی معنا بسیار پررنگ‌تر است؛ زیرا تجاوز و عدول یکی از معروف‌ترین معانی عصیان و نافرمانی به شمار می‌رود؛ چنانکه تفسیر کاشف واژة «إعتدی» را در سیاق آیۀ «فَمَنِ اعْتَدَى‏ بَعْدَ ذَالِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیم» (مائده: ۹۴) به مخالفت و نافرمانی معنا کرده است (مغنیه، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۱۲۵). در کنار این، بین طغیان و عصیان رابطه عموم و خصوص مطلق وجود دارد؛ زیرا عصیان مقدمه‌ای برای طغیان و عصیان دخول به حوزه نافرمانی و طغیان تجاوز در حوزه نافرمانی است.

 

۴ـ۵. تکبر

وجه دیگر از دایرۀ مدلولی واژۀ طغیان، تکبر و خودخواهی است. توجه به سبب نزول و بافت زبانی آیات «عَلَّمَ الْانسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ، کلاَّ إِنَّ الْانسَانَ لَیَطْغَى، أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنىَ، إِنَّ إِلىَ‏ رَبِّکَ الرُّجْعَى» (علق:4-8) این مفهوم را به‌روشنی تبیین می‌کند.

فعل «یطغی»، از مصدر طغیان، در سیاق آیة فوق تقدیراً مرفوع بوده و خبر برای «إن» واقع شده است (علوان، ۱۴۲۷ق، ج۴، ص۲۷۰۶). این آیات در شأن ابوجهل نازل شده است که با ثروتش خود را بی‌نیاز از خداوند می‌دانست و در برابر پیامبر اسلام تکبر می‌کرد (طبرانی، ۲۰۰۸م، ج۶، ص۵۲۷).

مفسرین برای فعل «یطغی» در سیاق آیة فوق معانی متعددی را مطرح کرده‌اند:

الف. به معنای تکبر: طبری فعل «یطغی» را تکبر معنا کرده است و می‌نویسد «خداوند در این آیات از نعمت‌‌هایی‌ که به بندگان خود ارزانی کرده است مانند خلقت و مزین‌کردن آنها با زبور علم یاد کرده است و برخی از آنها را متکبر در برابر خالق‌شان معرفی می‌کند» (طبری، ۱۴۱۲ق، ج۳۰، ص۱۶۳).

ب. به معنای کفر: فعل «یطغی» در سیاق این آیه به مفهوم کفر ظاهر شده است؛ زیرا خود را بلندمرتبه و مستغنی دانستن از خالق سبب کفر می‌شود (سمرقندی، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۵۹۹).

مفسرین برای فعل «یطغی» در سیاق آیة فوق معانی کفر و تکبر را ذکر کرده‌اند؛ اما با توجه به قرینه‌های لفظی «علق»، «علم»، «یعلم»، «استغنی» و «رجعی» که با فعل «یطغی» هم‌نشین شده‌اند و با توجه به قرینه سبب نزول فعل «یطغی» در سیاق آیة بحث‌شده به مفهوم تکبر دلالت دارد؛ زیرا فراموشی و عدم شکرگذاری در برابر نعمت‌‌های خداوند، خود را بی‌نیازدانستن از او و عقوبت شدیدی که با کلمه «رحعی» به مرتکب این گناه وعید داده شده است، ذهن را به سوی مفهوم تکبر برای فعل «یطغی» سوق می‌دهد. همچنین خداوند در سورة مبارکة طه نیز می‌فرماید «اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏» (طه: ۲۴). فعل «طغی» در این آیه در محل رفع قرار گرفته و خبر برای «إن» واقع شده است (علوان، ۱۴۲۷ق، ج۳، ص۱۳۹۹). از سوی مفسرین مفاهیمی همچون عصیان و نافرمانی، تجاوز و تمرد در برابر خداوند، تکبر و ادعای ربوبیت مطرح شده‌اند؛ اما با توجه به سیاق آیات که درخواست‌های حضرت موسی را بعد از مأمورشدن به دعوت فرعون بیان کرده است، این درخواست‌ها نشان می‌دهند فرعون شخص متکبر و خودخواهی بوده است و حضرت موسی با توجه به شناختی که از فرعون داشت، در خواست موارد فوق را از خداوند کرد؛ بنابراین، چنین به نظر می‌رسد که مفهوم تکبر و ادعای ربوبیت برای واژة «طغی» در سیاق آیة فوق به حقیقت نزدیک‌تر باشد.

در آیات فوق حوزة مفهومی واژۀ طغیان گسترش معنایی یافته و به مفهوم تکبر ظاهر شده است. این معنا با هستۀ اصلی واژة طغیان مرتبط است و تکبر یکی از معانی و مصادیق تجاوز و عدول از حد به شمار می‌رود؛ همان‌گونه که طبرسی در تفسیر آیۀ «وَ اسْتَکْبرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فىِ الْأَرْضِ بِغَیرْ الْحَق» (قصص: ۳۹)، مقصود از «استکبر» را تجاوز و عدول از حد دانسته است (طبرسی، 1372ش، ج۷، ص۳۹۸).

 

۴ـ۶. حرام

قرآن کریم واژة طغیان را در وجه دیگری به معنای حرام به کار برده است. خداوند در سورة مبارکة طه، نعماتی را ذکر کرده است که برای بنی‌اسرائیل ارزانی داشته و آنها را به خوردن حلال و اجتناب از حرام امر کرده است و می‌فرماید «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ لا تَطْغَوْا فیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبی‏ وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبی‏ فَقَدْ هَوى‏» (طه: ۸۱).

فعل «تطغوا» در سیاق آیة فوق مجزوم به حذف نون و معطوف به فعل امر «کلوا» است (علوان، ۱۴۲۷ق، ج۳،‌ ص۱۳۹۹).

مفسرین برای فعل «تطغی» در این آیه وجوه متعددی را بیان کرده‌اند:

الف. به معنای عصیان و نافرمانی: یحی ابن سلام در تفسیر خویش فعل «تطغی» را به معنای عصیان در نظر گرفته است و می‌نویسد: خداوند بنی‌اسرائیل را دستور به خوردن رزق پاکیزة «من و سلوا» داده و از عصیان و نافرمانی منع کرده است (تیمی، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۶۹).

ب. به معنای ظلم: برخی از مفسرین ازجمله طبری فعل «تطغی» را در آیة بحث‌شده به مفهوم ظلم نسبت به یکدیگر معنا کرده و گفته‌اند: خداوند بنی‌اسرائیل را بعد از اینکه از نزد فرعون نجات داد به خوردن اشیای پاکیزه و اجتناب از ظلم نسبت به یکدیگر امر کرده و در صورت نافرمانی به عذابی مهلک هشدار داده است (طبری، ۱۴۱۲ق، ج۱۶، ص۱۴۵).

ج. به معنای تجاوز و عدول از حد: ما تریدی در تفسیر خویش این فعل را به مفهوم لغوی آن یعنی تجاوز و عدول از حد معنا کرده است و می‌نویسد: در این آیه خداوند به بنی‌اسرائیل دستور داده است از رزق پاکیزه بخورید و از اندازه‌ای که برای‌تان تعیین شده است تجاوز نکنید (ماتریدی، ۱۴۲۶ق، ج۷، ص۲۹۸).

د. به معنای حرام: شیخ طوسی فعل «تطغی» را به معنای حرام در نظر گرفته است و در تفسیر آیه می‌گوید: این آیه به‌صورت امر آمده است؛ اما مراد اباحت ‌است، طیب به معنای حلال است و مقصود از تطغی‌خوردن حرام ‌است (طوسی، بی‌تا، ج۷، ص۱۹۵).

معانی ذکرشده توسط مفسرین برای فعل «تطغی» در آیة فوق عبارت‌اند از عصیان و نافرمانی، ظلم، تجاوز از حد و حرام. با توجه به بافت آیات و واژه‌های هم‌نشین می‌توان گفت در آیة قبل، خداوند برای بنی‌اسرائیل از نعمات خود همچون نجات از دست فرعون و فراهم‌کردن حلال‌ترین و پاکیزه‌ترین غذا «من و سلوی» یاد کرده و در آیة بعدی نیز در صورت طغیان به عذاب نابودکننده هشدار داده است. ذکر «من و سلوی» و هشدار به عذاب مهلک در آیات قبل و بعد از آیة بحث‌شده و قرارگرفتن واژة «طیب» به معنای حلال در هم‌نشینی فعل «تطغی» مفهوم حرام را برای این فعل ظاهر می‌کند.

درنتیجه، حوزة معنایی فعل «تطغی» در سیاق آیة فوق به مفهوم حرام گسترش یافته است؛ اما ارتباط آن با هستة مرکزی یا معنای اصلی یعنی تجاوز و عدول از حد اعتدال را حفظ کرده است؛ چنانکه دروزه صاحب کتاب تفسرالحدیث در تفسیر آیة «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ» (مائده: ۸۷)، واژة حرام را به معنای تجاوز از حدود خدا معنا کرده است (دروزه، 1421ق، ج۹،‌ ص۲۰۷).

 

۴ـ۷. تکذیب پیامبران

واژة طغیان در وجه دیگری به معنای تکذیب انبیاء ظاهر شده است. الله متعال در سورة مبارکة مائده ضمن اینکه به پیامبر خویش دستور به تبلیغ آنچه برایش وحی می‌شود را داده است، دستور به دعوت اهل کتاب برای اقامة احکام تورات، انجیل و قرآن داده است و می‌فرماید: قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ حَتَّى تُقیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَیَزیدَنَّ کَثیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرین‏ (مائده: ۶۸).

واژة طغیان در سیاق آیة بحث‌شده مفعول به ثانی برای فعل «یزیدن» واقع شده است (کرباسی، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۲۶). حضرت عبدالله ابن عباس در سبب نزول این آیه می‌فرماید «گروهی از اهل کتاب نزد رسول الله (صلی‌الله علیه وسلم) آمدند و گفتند: ای محمد آیا تو در ملت ابراهیم نیستی و ایمان به توارتی که نزدمان است نداری؟ رسول‌الله (صلی‌الله علیه وسلم) فرمودند: بلی در ملت و دین ابراهیم هستم و به تورات ایمان دارم؛ اما شما برخلاف آنچه در میثاق تعهد کردید عمل می‌کنید و آنچه مأمور به بیانش هستید را می‌پوشانید، من از این کار‌های شما بیزارم. آنها گفتند: ما به آنچه در دست داریم ایمان داریم و عمل می‌کنیم، به تو ایمان نمی‌آوریم و از تو پیروی نمی‌کنیم» (طبری، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۲۰۱).

مفسرین برای واژة «طغیان» در سیاق این آیه وجوه متعدد ذیل را ذکر کرده‌اند:

الف. به معنای تکذیب پیامبر اسلام: خداوند در این آیه پیامبر خویش را خطاب قرار داده و از شدت تکذیب اهل کتاب نسبت به نبوت او سخن گفته است (همان).

ب. به معنای دوام معصیت: خداوند در این آیه از ازدیاد کفر و دوام معصیت اهل کتاب نسبت به قرآن سخن گفته و پیامبر را از مأیوس‌شدن نسبت به این عمل اهل کتاب منع کرده است. بناء واژة «طغیان» در سیاق این آیه به مفهوم دوام معصیت است (سمرقندی، 1416ق، ج۱، ص۴۰۶).

مفسرین برای واژة طغیان در سیاق این آیه معانی دوام معصیت و تکذیب پیامبر را ذکر کرده‌اند؛ اما با توجه به سبب نزول آیه که در مورد اهل کتاب و منکرین رسالت پیامبر اسلام و کسانی نازل شده است که عمل‌کردن به تورات را برای خود کافی دانسته‌اند و با توجه به سیاق آیه، خداوند متعال قبل از اینکه به کفر و طغیان اهل کتاب بپردازد به مأموریت پیامبر پرداخته است که تبلیغ آن چیزی است که برایش نازل می‌شود و در ختم آیة بحث‌شده پیامبر را به مأیوس‌نشدن در برابر عملکرد اهل کتاب دستور داده است. با توجه به این قراینی که بیان شد، واژة «طغیان» در سیاق آیة فوق به معنای تکذیب رسالت پیامبر اسلام است.

در این آیه حوزة معنایی واژة «طغیان» گسترش یافته و به معنای تکذیب پیامبر اسلام ظاهر شده است؛ اما ارتباطش با هستة اصلی معنا را حفظ کرده است. طبرسی در کتاب خویش واژة «مکذبین» را در آیة «قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ» (الانعام: ۱۱) به معنای طغیان در نظر گرفته است و می‌گوید: خداوند در این آیه به پیامبر خویش دستور می‌دهد برای آنها (مشرکین مکه) بگوید روی زمین سفر کنند تا سرنوشت امت‌های پیشین را مشاهده کنند که با طغیان‌شان انبیای الهی را تکذیب کردند (طبرسی، 1372ش، ج۴، ص۴۳۱).

 

۴ـ۸. تجاوز و عدول از حد

واژة «طغیان» در قرآن کریم به معنای اصلی‌اش نیز به کار رفته است. خداوند در کتاب خویش از رفتن پیامبر به معراج و دیدن جبرئیل توسط پیامبر با چهرة اصلی‌اش سخن گفته است و می‌فرماید: وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى‏ (۱۳)عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‏ (۱۴)عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‏ (۱۵)إِذْ یَغْشَى السِّدْرَةَ ما یَغْشى‏ (۱۶) ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‏ (۱۷) لَقَدْ رَأى‏ مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْرى‏ (النجم: ۱۸-۱۳).

مفسرین برای واژة «طغی» در سیاق این آیه وجوه ذیل را ذکر کرده‌اند:

الف. به معنای تجاوز و عدل: خداوند در این آیات حکایت معراج پیامبر را بیان کرده است و از پوشیده‌شدن سدره توسط نور و نگاه‌کردن پیامبر به آن بدون اینکه چشمان پیامبر منحرف شود و به‌سوی چپ و راست تجاوز کند سخن گفته است (طوسی، بی‌تا، ج۹، ص۴۲۶).

ب. به معنای ظلم: مقاتل ابن سلیمان در تفسیر خویش واژة «طغی» در سیاق آیات فوق را ظلم معنا کرده است و می‌نویسد: چشمان پیامبر (صلی‌الله علیه وسلم) از دیدن برخی نشانه‌ها در آن شب منحرف نشد و پیامبر دربارة آنچه در آن شب دید صادق است و ظلم نمی‌کند (مقاتل ابن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۴، ص۱۶۱).    قرارگرفتن واژه‌های «زاغ» و «بصر» در هم‌نشینی با واژة «طغیان» که بر انحراف و نگاه‌کردن دلالت دارند و همچنین سیاق آیات که از تجلی نور خداوند و نشانه‌های بزرگی صبحت می‌کنند که برای پیامبر در شب معراج نشان داده شدند، معنای تجاوز و عدول را برای واژة «طغی» در آیة فوق ثابت می‌کند.

 

نمودار ۲. وجوه معنایی واژۀ طغیان در سیاق قرآن

 

نتیجه‌گیری

همان‌طور که ملاحظه شد، واژۀ طغیان یکی از واژگان چندمعنای قرآن کریم است که نمی‌تواند به‌صورت قطعی و یقینی دارای یک معنای اصلی و ثابت باشد؛ بلکه باید با توجه به میدان معنایی و واحدهای هم‌نشین برای آن، معنا در نظر گرفت. بررسی‌های صورت‌گرفته در این پژوهش نشان می‌دهند:

۱. زبان مجموعه‌ای از واژگان زنده است که زنجیره‌وار به هم مرتبط‌اند و فهم و درک معنایی هرکدام از این واژگان به واحدها و عناصر هم‌نشین در متن وابسته ‌است که رابطه میان این عناصر زبانی به ذهن برای درک مفاهیم ضمنی یک واژه کمک می‌کند.

۲. قرآن‌پژوهان قدیم از چندمعنایی به‌عنوان اشتراک لفظی نام برده و تفاوتی میان این دو پدیده قائل نشده‌اند؛ اما زبان‌شناسان معاصر این دو پدیده را جدا از هم دانسته‌اند، واژگان چندمعنا را دارای ریشه واحد و یک معنای مرکزی یا هستۀ معنایی دانسته‌اند که همه معانی در محور معنای مرکزی می‌چرخند؛ اما اشتراک لفظی واژگانی‌اند که در اصل دارای معانی متفاوت‌اند؛ ولی با گذشت زمان ساختار صرفی واحدی پیدا کرده‌اند.

۳. ساختار بی‌نظیر آیات قرآن کریم و شکل جابه‌جاکردن واژگان در این آیات سبب توسعه و گسترش معنایی واژگان این کتاب آسمانی شده است که درک و فهم دقیق مفاهیم واژگان و آموزه‌‌های آن با توجه به بافت زبانی «سیاق» و بیرون زبانی «اسباب نزول» آیات و سوره‌ها صورت می‌گیرد. بدین ترتیب، مفسران قرآن کریم مدلول دقیق یک واژه را با توجه به بافت آیه و عناصر هم‌نشین آن، تحلیل معنایی می‌کنند و مفهومی را برای واژه در نظرمی‌گیرند که با سیاق آیه هم‌خوانی داشته باشد.

۴. واژه طغیان با مشتقاتش «۳۹» مرتبه به «۱۳» شکل در «۲۷» سورة قرآن کریم به کار رفته که اثبات چندمعنایی آن به بررسی ریشه‌شناختی و تبیین هستۀ معنایی آن ‌ نیازمند است. این بررسی سبب کشف و تبیین لایه‌های معنایی نهفته این واژه در ساختار آیات و سوره‌های قرآن کریم می‌شود.

۵. واژة طغیان در اصل به معنای تجاوز و عدول از حد است؛ اما در سیاق آیات قرآن کریم با توجه به سیاق و بافت به وجوه متعددی دلالت دارد. این واژه در هم‌نشینی با افعال «یمد» و «یعمهون» به معنای ضلالت و گمراهی، در هم‌نشینی با واژه‌های «میزان»، «قسط»، «وزن» و «خسر» به معنای ظلم، در هم‌نشینی با واژه‌های «شرمآب»، «جهنم» و «بئس‌المهاد» به معنای کفر، در سیاق آیة «۱۲» سورة هود با توجه به بافت و مفهوم کلی آیه به معنای عصیان و نافرمانی، در هم‌نشینی با قرینه‌های لفظی «علق»، «علم»، «استغنی» و «رجعی» به معنای تکبر، در سیاق آیة «۸۱» سورة مبارکة طه به معنای حرام و در سیاق آیة «۶۸» سورة مائده به معنای تکذیب انبیای الهی ظاهر شده است که همة این معانی با هستۀ اصلی معنا رابطه مفهومی دارند.

۶. مطالعه کتب و روایات تفسیری یکی از مهم‌ترین و مؤثرترین راه‌ها در تحلیل معنایی و درک مفاهیم واژۀ طغیان با توجه به رویکرد نوین زبان‌شناسی ‌است.

 

[1] Ullmann

The Holy Quran.

Alousi al-Baghdadi, Seyyed Muhammad. (1415 AH). The spirit of meaning in the interpretation of the Qur'an. Beirut: Dar al-Fikr.

Ibn Sayedah, Ali Ibn Ismail. (1421 AH). Al-Muhkam and Al-Muhit al-A’zam. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiya.

Ibn Faris, Ahmad. (1404). Dictionary of comparisons. Qom: School of Islamic Studies.

Ibn Manzoor, Muhammad bin Makram. (1414 AH). Arabic language. Beirut: Dar Sadir.

Abu Ubaidah, Muammar bin Muthna. (2002). Majaz of the Qur'an. Egypt: Maktaba Al-Khanji.

Al-Isfahani, Al-Raghib. (1412 AH). Vocabulary of words of the Qur'an. Qom: Dhawi al-Quraba.

Taflisi, Abulfazl Habish bin Ibrahim. (1992). Faces of the Qur'an. Tehran: University of Tehran Publishing House.

Timi, Yahya bin Salam. (1425 AH). Commentary of Yahya bin Salam al-Taimi al-Basri al-Qirwani. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiya.

Tha’labi, Ahmad bin Muhammad. (1422 AH). Al-Kashaf and Al-Bayan. Beirut: Dar ihya Turath Arabi.

Jeffrey, Arthur. (2008). The Foreign Vocabulary of the Qur'an. Tous Publishing center.

Haqi Barsui, Ismail bin Mustafa. (n.d). Tafsir of Rouh al-Bayan. Beirut: Dar-alfikr.

Darwazah, Muhammad Izza. (1421 AH). Al-Tafsir al-Hadith: The order of suras according to descent. Beirut: Dar al-Gharb al-Islami.

Raghib Esfahani, Hussein bin Muhammad. (1991). Translation and research of the vocabulary of the Qur'an or the literal and literary interpretation of the Qur'an. Iran - Tehran: Mortazavi.

Al-Zubaidi, Muhammad bin Muhammad. (1414 AH). The crown of the bride. Beirut: Dar al-Fikr.

Al-Zarkashi, Abu Abdullah Muhammad bin Bahadur. (1391 AH). Al-Burhan fi Al-Qur'an. Beirut: Dar al-Ma’rifah.

Saidi, Muhammad Baghir. (2009 AD). Language analysis and its understanding methodology. Iran - Tehran: Farhang Research Institute.

Samarkandi, Nasr bin Muhammad. (1416 AH). Tafsir Al-Samarqandi al-Musamma Bahrul Uloum. Beirut: Dar al-Fikr.

Suyouti, Abd al-Rahman bin Abi Bakr. (1404 AH). Al-durr al-Manthour. Iran - Qom: Grand Ayatollah Mar’ashi Najafi Public Library.

Suyouti, Abd al-Rahman bin Abi Bakr. (1418 AH). Al-Muzhir in Islamic sciences. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiya.

Shahbazi, Mahmoud. (2014). The phenomenon of verbal sharing and polysemy in Arabic language. SID. 136-19.

Safavi, Kourush. (2008). An introduction to semantics. Tehran: Surah Mihr.

Tabarani, Suleiman bin Ahmad. (2008). Al-Tafseer al-Kabeer Tafsir al-Qur'an al-Azeem (Al-Tabarani). Jurdan: Dar al-Kitab al-Thaghafi.

Tabarsi, Fazl bin Hussein. (1993). Majma’ Al-Bayan in Tafsir al-Qur'an. Iran Tehran: Nassir Khusro.

Tabari, Muhammad bin Jarir. (1412 AH). Jami al-Bayan fi Tafsir al-Qur'an. Beirut: Dar al-Marifa.

Tureihi, Fakhreddin. (1996). Majma’ al-Bahrain. Tehran: Murtazavi.

Tousi, Muhammad bin Hasan. (n.d). Al-Tibyan fi Tafsir al-Qur'an. Beirut: Dar Ihya Turath Arabi.

Askari, Hassan bin Abdullah. (1400 AH). Differences in language. Beirut: Dar al-Afaq al-Jadidah.

‘Alwan, Abdullah bin Naseh. (1427 AH). I‘rab of Al-Qur'an al-Karim. Egypt: Dar Al-Sahaba Li-turath.

Al-‘Awa, Salva Muhammad. (2003). Aspects and analogies of the Holy Qur'an. Dar al-Shurouq

Oudeh, Khalil Abu Oudeh. (1405 AH). The evolution of the signifier between the words of Al-Jahili poetry and the words of the Holy Qur'an. Jurdan: Al-Manar.

Fakhr razi, Muhammad bin Umar. (1420 AH). Al-Tafsir al-Kabir. Beirut: Arab Heritage Center.

Farahidi, Khalil bin Ahmad. (1409). Kitab al-Ain Qom: Migration.

Qumi, Ali bin Ibrahim. (1984). Tafsir al-Qumi. Iran - Qum: Dar al-Kitab.

Karbasi, Muhammad bin Jafar. (1422 AH). I‘rab of the Qur'an (Karbasi). Beirut: Dar and Maktaba Al-Hilal.

Maturidi, Muhammad bin Muhammad. (1426 AH). Tawilat Ahl al-Sunnah (Tafseer al-Maturidi). Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiya.

Mashkour, Mohammad Javad. (1978). Arabic comparative culture with Semitic and Iranian languages. Kavian printing house.

Mustafavi, Hassan. (2013). Researching the words of the Holy Qur'an. Dar al- Kutub al-Ilmiya.

Mughniyeh, Muhammad Javad. (1424 AH). Al-Tafseer al-Kashif Qom-Iran: Darul-Kutub al-Islamiyya.

Muqatil ibn Suleiman. (1423 AH). Interpretation. Beirut: Arab Heritage Revival.

Makarim Shirazi, Nasser. (1992). sample interpretation. Iran - Tehran: Darul Kutub al-Islamiyeh.

Wahidi, Ali bin Ahmad. (1415 AH). Al-wajiz fi Tafsir al-Kitab al-Aziz (Vahidi). Beirut: Dar al-Qalam.

قرآن کریم.
آلوسی البغدادی، سید محمد. (۱۴۱۵ق). روح المعانی فی تفسیر القرآن. بیروت: دارالفکر.
ابن‌سیده، علی بن اسماعیل. (۱۴۲۱ق). المحکم و المحیط الاعظم. بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابن‌فارس، احمد. (۱۴۰۴). معجم مقاییس اللغۀ. قم: مکتبۀ الاعلام الاسلامی.
ابن‌منظور، محمد بن مکرم. (۱۴۱۴ق). لسانالعرب. بیروت: دارصادر.
ابوعبیده، معمر بن مثنی. (۱۳۸۱ش). مجاز القرآن. مصر - قاهره: مکتۀ الخانجی.
الإصفهانی، الراغب. (۱۴۱۲ق). معجم مفردات الفاظ القرآن. قم: ذوی القربی، الطبعة السادسة.
تفلیسی، ابوالفضل حبیش بن ابراهیم. (۱۳۷۱هش). وجوه قرآن. تهران: انتشارات و چاپ‌خانه دانشگاه تهران.
تیمی، یحی بن سلام. (۱۴۲۵ق).‌ تفسیر یحی بن سلام التیمی البصری القیروانی. بیروت: دارالکتب العلمیة.
ثعلبی، احمد بن محمد. (۱۴۲۲ق). الکشف و البیان المعروف تفسیرالثعلبی. بیروت: داراحیاء تراث العربی.
جفری، آرتور. (۱۳۸۵ش). واژه‌های دخیل در قرآن مجید. مرکز نشر: توس.
حقی برسوی، اسماعیل بن مصطفی. (بی‌تا). تفسیر روح البیان. بیروت: درالفکر.
دروزه، محمد عزه. (۱۴۲۱ق). التفسیر الحدیث: ترتیب السور حسب النزول. بیروت: دارالغرب الاسلامی.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (۱۳۶۹ش).‌ ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن یا تفسیر لغوی و ادبی قرآن. ایران - تهران: مرتضوی.
الزبیدی، محمد بن محمد. (۱۴۱۴ق). تاجالعروس. بیروت: دارالفکر.
الزرکشی، ابوعبدالله محمد بن بهادر. (۱۳۹۱ق). البرهان فی علو القرآن. بیروت: دارالمعرفة.
سعیدی، محمدباقر. (۲۰۰۹م).‌ تحلیل زبان و روششناسی فهم آن. ایران - تهران: پژوهشگاه فرهنگ.
سمرقندی، نصر بن محمد. (۱۴۱۶ق). تفسیر السمرقندی المسمی بحر العلوم. بیروت: دارالفکر.
سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر. (۱۴۰۴ق).‌ الدر المنثور فی التفسیر بالماثور. ایران - قم: کتابخانه عمومى حضرت آیت‌الله العظمى مرعشى نجفى (ره).
سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر. (۱۴۱۸ق). المزهر فی علوم اللغة. بیروت: دارالکتب العلمیة.
شهبازی، محمود. (۱۳۹۴ش). پدیدة اشتراک لفظی و چندمعنایی در زبان عربی. اس‌آی‌دی، (۱۹-۱۳۶).
صفوی، کورش. (۱۳۸۷). درآمدی بر معناشناسی. تهران: سورۀ مهر.
طبرانی، سلیمان بن احمد. (۲۰۰۸م). التفسیر الکبیر: تفسیرالقرآن العظیم (الطبرانی). اردن: دارالکتاب الثقافی.
طبرسی، فضل بن حسین. (۱۳۷۲ ش). مجمع البیان فی تفسیرالقرآن. ایران تهران: ناصرخسرو.
طبری، محمد بن جریر. (۱۴۱۲ق). جامع البیان فی تفسیرالقرآن. بیروت: دارالمعرفه.
طریحی، فخرالدین. (۱۳۷۵ش). مجمعالبحرین. تهران: مرتضوی.
طوسی، محمد بن حسن. (بی‌تا). التبیان فی تفسیر القرآن. بیروت: داراحیاء تراث العربی.
عسکری، حسن بن عبدالله. (۱۴۰۰ق). الفروق فی اللغة. بیروت: دار الافاق الجدیدة.
علوان، عبدالله بن ناصح. (۱۴۲۷ق). اعراب القرآن‌الکریم (علوان). مصر: دار الصحابة للتراث.
العوا، سلوی محمد. (۱۳۸۲ش). الوجوه و النظائرالقرآن الکریم. دارالشروق.
عوده، خلیل ابوعوده. (۱۴۰۵ق). التطور الدلالی بین لغت الشعر الجاهلی و لغت القرآن‌الکریم. اردن: المنار.
فخررازی، محمد بن عمر. (۱۴۲۰ق). التفسیرالکبیرف. بیروت: دار احیاءتراث العربی.
فراهیدی، خلیل بن احمد. (۱۴۰۹). کتاب العین. قم: هجرت.
قمی، علی بن ابراهیم. (۱۳۶۳ش). تفسیر القمی. ایران - قم: دارالکتاب.
کرباسی، محمد بن جعفر. (۱۴۲۲ق). اعراب القرآن (کرباسی). بیروت: دار و مکتبه الهلال.
ماتریدی، محمد بن محمد. (۱۴۲۶).‌ تأویلات اهل السنه (تفسیر الماتریدی). بیروت: دارالکتب العلمیة.
مشکور، محمدجواد. (۱۳۵۷ش). فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی. چاپخانةکاویان.
مصطفوی، حسن. (۱۳۹۳ش). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. دارالکتب العلمیه.
مغنیه، محمدجواد. (۱۴۲۴ق). التفسیرالکاشف. ایران ـ قم: دارالکتب الإسلامیه.
مقاتل بن سلیمان. (۱۴۲۳ق). تفسیر. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
مکارم شیرازی، ناصر. (۱۳۷۱ش). تفسیرنمونه. ایران - تهران: دارالکتب الإسلامیه.
واحدی، علی بن احمد. (۱۴۱۵ق). الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز (واحدی). بیروت: دارالقلم.