Examining phonetic-content compatibility (phenosemantics) in illustrating examples of the verses of Surah Sajdah

Document Type : Research Article

Authors

1 Ph.D. student of Arabic language and literature, Yazd University, Yazd, Iran

2 Associate professor Arabic language and literature, Yazd University, Yazd, Iran

3 Assistant Professor Arabic language and literature,Yazd University, Yazd, Iran

4 Assistant Professor، Arabic language and literature, Yazd University, Yazd, Iran

Abstract

Sound is one of the effective factors in creating artistic images of the Holy Qur'an, which has a deep compatibility with the content, deciphering the meanings and propositions of the text. This alignment of sound (phonetic) and meaning (semantic) opens up new levels of knowledge to the audience so that with Every change in phonemes, syllables, words, and musical context, semantic variables are also changed. A new image is formed through these sound approaches. For this purpose, phonetic fit and content, which is discussed in linguistics under the title of "Phono semantics", has been included in the scope of this Qur'anic research using the analytical-descriptive method, and the compatibility of letters, diacritical signs, words, and rhythm of the verses of Surah Sajdah with the meanings have been examined and specified; In Surah Sajdah, each of these sounds is well placed in its role in such a way that under the influence of meaning, the sound spreads from the smallest component to the entire context, and a phonetic and semantic overlap that is appropriate to the central theme, highlights the role of the surah's images.

Keywords

Main Subjects


Article Title [Persian]

بررسی تناسب آوایی‌ ـ محتوایی (فنوسمانتیک) در تصویرپردازی نمونه‌هایی از آیات‌ سوره سجده

Authors [Persian]

  • فاطمه صالحی شهربابکی 1
  • وصال میمندی 2
  • بهنام فارسی 3
  • محمد مهدی سمتی 4
1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات عرب، دانشگاه یزد، یزد، ایران
2 دانشیار، دانشکده زبان و ادبیات عرب، دانشگاه یزد, یزد، ایران
3 استادیار، دانشکده زبان و ادبیات عرب، دانشگاه یزد ، یزد، ایران
4 استادیار، دانشکده زبان و ادبیات عرب، دانشگاه یزد، یزد، ایران
Abstract [Persian]

آوا، یکی از عوامل اثرگذار در خلق تصویرهای هنری قرآن کریم است که تناسب عمیق آن با محتوا، رمزگشای دلالات و گزاره‌های متن است و این همسویی آوا (فونتیک) و معنا (سمانتیک)، سطوح معرفتی جدیدی را به روی مخاطب می‌گشاید که با هر تغییر در واج‌ها، هجاها، واژگان و بافت موسیقایی، متغیّرهای معنایی نیز دستخوش تغییر می‌شوند و تصویر جدیدی از طریق این رهیافت‌های صوتی شکل می‌گیرد؛ به همین منظور، تناسب آوایی و محتوایی که در زبان‌شناسی از آن با عنوان «فنوسمانتیک» بحث می‌شود، با استفاده از روش تحلیلی‌توصیفی در حیطه این پژوهش قرآنی قرار گرفته و مطابقت حروف، حرکات، واژگان و ضرب آهنگ آیات سوره سجده با معانی بررسی و مشخص شده است؛ هرکدام از این آواها در سوره سجده به خوبی در نقش خود قرار گرفته‌اند؛ به گونه‌ای که آوا تحت لوای معنا از کوچکترین جزء به کل بافت سرایت می‌کند و یک همپوشانی آوا‌یی و معنایی متناسب با موضوع محوری، نقش تصاویر سوره را برجسته می‌کند.

Keywords [Persian]

  • قرآن کریم
  • سوره سجده
  • آوا
  • محتوا
  • فنوسماتیک

1ـ طرح مسئله

شاکله اصلی یک آیه از همپایی واکه‌ها و همخوان‌ها نظم می‌یابد. درواقع همخوان‌ها با تکیه بر مخارج، صفات، جایگاه‌ها و شیوه‌‌‌های تولیدشان و تأثیری که واکه‌ها بر آنان می‌گذارند، در ساختمان یک تکواژ به کار می‌روند و «تکواژ (مورفیم[1]) کوچک‌ترین واحد صرفی و لفظی معنادار با وظیفه نحوی مشخصی است و به دو نوع تکواژ آزاد[2] و وابسته[3] تقسیم می‌شود: تکواژ آزاد، واحد صرفی است که به‌تنهایی در قالب یک کلمه مستقل با معنای کامل، ارائه می‌شود؛ همانند فعل «کتب». تکواژ وابسته: ضمیمه‌های صرفی هستند که همانند تکواژهای آزاد، مستقل ظاهر نمی‌شوند؛ بلکه به سایر تکواژها متصل می‌شوند و دارای معنا نیز هستند؛ برای نمونه، ضمیر «الف» در «کتبا» از این نوع به‌شمار می‌آید» (النوری، 1996م، ص99) یا انواع وندها که در ترکیب با تکواژهای آزاد، واژه جدیدی می‌سازند که حتی ممکن است از لحاظ معنایی مغایر با معنای تکواژ آزاد باشد.

بعد از تکواژ، واژه مطرح می‌شود که در مجاورت سایر واژگان، بافت آوایی (فونتیک) یک آیه را تشکیل می‌دهند و ابزاری برای ظهور معنا (سمانتیک) می‌شوند و از بطن این معنای اصلی، سه معنای فرعی کاربردی، معجمی و اجتماعی رشد می‌یابد و تصویری دقیق از جزئیات آیه را در ذهن مخاطب مجسّم می‌کند.

رابطه ناگسستنی میان آوا و معنا برقرار است که «دی سوسور[4]» از آن به «کاغذ دوروی تعبیر می‌کند که یکی دالّ (لفظ) و دیگری مدلول (معنا) است و پاره‌کردن یک روی بدون روی دیگر امکان‌پذیر نیست؛ درواقع نمی‌توان دالّ را از مدلول جدا کرد یا برعکس» (صالح، 1989م، ص 72). این رابطه دوسویه موجب زایش واژه جدیدی به نام «فنوسماتیک» می‌شود که بر تناسب آوایی‌ ـ معنایی یک موضوع دلالت می‌کند و سه حیطه آوا، معنا و رابطه میان آن دو را در خود می‌گنجاند؛ با مراجعه به آیات سوره سجده، رعایت تناسب میان الفاظ و معانی در تک تک عناصر تا بافت کلی به چشم می‌خورد؛ به گونه‌ای که الفاظ تابع معانی مختلف در قالب‌های جدیدی ظاهر می‌شوند و به دلیل این نقش پر رنگ معنا در ترسیم ساختار آوایی وحیانی سوره سجده، این پژوهش سعی دارد با رویکرد آوا معنایی درصدد پاسخگویی به سؤالات زیر باشد: سوره سجده چگونه از خاصیت آوایی آیات برای انتقال معنا بهره می‌گیرد؟ آوای یک آیه از کوچک‌ترین جزء تا بافت کلی، تحت تأثیر چه عواملی است؟ چه ارتباطی میان متغیّرهای آوایی و معنایی وجود دارد؟ تناسب آوایی ‌ـ معنایی چه تأثیری در شفاف‌سازی و ملموس‌کردن تصویرهای قرآنی دارد؟

 

1ـ1ـ پیشینۀ پژوهش

با رشد مطالعات زبان‌شناسی در حوزه آوا و مطابقت آن با معنا، دانش نوینی به نام فنوسماتیک پا به عرصه پژوهش‌‌ها می‌گذارد که هرچند به ظاهر جدید می‌کند، ریشه‌های آن را می‌توان در مباحث پیشینیان با عناوین صورت و معنا، تناسق لفظ با معنا جستجو کرد.

نظم ‌آهنگ و موسیقی الفاظ قرآن کریم و لحن و ضرب آهنگی که هر آیه به خود اختصاص می‌دهد و تأثیری که بر مخاطب می‌گذارد، منجر شد از همان سده‌های نخستین تاریخ اسلام، حوزه آوایی قرآن، نظر پژوهشگرانی همچون خلیل بن احمد، ابن‌جنی، ابوعبیده، فراء، ابن‌قتیبه، جاحظ، ابوهلال عسگری، سید رضی و ... را به خود جلب کند و کتاب‌هایی را به رشته تحریر درآورند، تا اینکه در عصر کنونی لفظ و معنا در هم ادغام می‌شوند و نمی‌توان ساحتی جداگانه برای هیچ‌کدام بدون دیگری متصوّر شد تا بتوان بدون چشمداشت به دیگری، در یک اثر ادبی ورود پیدا کرد؛ درنتیجه، صورت و معنا پابه‌پای هم، در پژوهش‌های ادبی ظاهر می‌شوند و فنوسماتیک زاده این آثار است که در مقالات زیر به بررسی آن پرداخته شده است:

s قهرمانی‌نژاد و جاوری (1395) در مقاله «بررسی اعجاز لفظی و هنری قرآن کریم و ارتباط آن با آوا معنایی» به بررسی نظرات زبان‌‌شناسان درخصوص دلالت لفظ بر معنا، همخوانی صوت آواها، حروف و حرکات با معانی پرداخته‌اند و با تحلیل شواهد و مصادیق متعدد از قرآن کریم، نشان داده‌اند «آوا معنایی» یکی از ابزارهای اصلی و هنری انتقال مفاهیم و معانی در قرآن کریم است.

s فلاح و پوردانش (1396) در مقاله «تناسب آوایی و محتوایی (فنوسمانتیک) در آیات قرآن کریم با بررسی مواردی از سوره واقعه» به تناسب آوایی ـ محتوایی در قرآن به سه دسته تناسب در واژه، آیه و آیات با سیاق معنایی می‌پردازند و نتیجه حاصل از این تحقیق نشان می‌دهد قرآن کریم به سبک ریتمیک، سرشار از موسیقی متناسب با معانی ممتاز است، بی‌آنکه ضرب آهنگ بر معنا یا معنا بر ریتم غلبه یابد.

s فرشادی و همکاران (1399) در مقاله «بررسی فنوسمانتیک در سوره انبیاء براساس تحلیل زبانی» سیاق‌های سوره انبیاء را بررسی می‌کنند و پس از کشف موضوع محوری سوره، به تحلیل آوایی سیاق‌ها با تکیه بر آیات کلیدی می‌پردازند و به این نتیجه دست می‌یابند که میان الفاظ و آواها و موضوع و پیام اصلی سوره انبیاء، هماهنگی کامل وجود دارد.

هر کدام از مقالات فوق، تناسب آوایی و معنایی را در بستر قرآن بررسی کرده‌اند و به تفاسیر جدیدی از زاویه این موضوع دست یافته‌اند؛ امّا به دلیل اهمیت این رویکرد پژوهشی در تفسیر قرآن کریم و افقی که فراروی پژوهشگران در دستیابی به نشانه‌های متنی و کشف تصاویر عینی از حقایق قرآنی باز می‌کند، لزوم بررسی سایر سوره‌های قرآن از دریچه این رویکرد احساس می‌شود؛ به‌ویژه سوره سجده که هیچ مقاله و پایان‌نامه‌ جداگانه‌ای به بررسی اعجاز زیبایی‌شناسی، موسیقایی و معنایی آن نپرداخته است؛ بنابراین، در این مقاله از دانش آوامعنایی کمک گرفته می‌شود تا با پیوند میان موسیقی و معنای سوره سجده، ابعاد نهفته‌ای از مفاهیم نامتناهی این سوره، در قاب تصویر، ظهور پیدا کند و از ورای این تصویرهای عینی، مخاطب به درک صحیحی از رازهای متن دست یابد.

 

 

 

2ـ واژه‌شناسی

2ـ1ـ فنوسمانتیک

دانش فنوسمانتیک[5] ترکیبی از دو واژه فونو (آوا) و سمانتیک (معنا) است که از هم‌آیی این دو واژه، اصطلاح معناشناسی آوایی شکل می‌گیرد که در زیرمجموعه آن سه حیطه آوا، معنا و رابطه میان این دو گنجانیده می‌شود؛ درواقع این دانش، دو حوزه اصلی را سرلوحه پژوهش قرار می‌دهد؛ نخست، کشف نشانه‌های آوایی و ارتباط آنها با معانی که سبب کشف مدلولی جدید می‌شود و دیگر معناشناسی آوایی واج‌ها، واژگان و جملات که در این قسم، آواها نشانه‌هایی در جهت کشف معنا هستند.

 

2ـ1ـ1ـ فونو (آوا)

واژه «فونو» معادل «الصوت» در زبانی عربی است و «فونولوجیا» یا همان «آواشناسی» به علمی گفته می‌شود که «مبتنی بر مطالعه جایگاه‌‌های تولید اصوات و تعامل‌ آنها در کلمات و در ساختارهای مختلف زبانی است و قواعد واجی را که آواهای یک زبان خاص بر اساس آن شکل می‌گیرد، بررسی می‌کند» (النوری، 1996م، ص 11).واژه «صوت» در لغت «به هوای فشرده بر اثر برخورد دو جسم گفته می‌شود که به دو صورت است: 1ـ ‌صداى مجرّد از دمیدن در چیزى، مثل: صداى ممتد و پیوسته؛ 2- دمیدن صدایى خاص و این عمل دم ممکن است؛ غیر اختیاری، از سوی جمادات و جانداران یا اختیاری و از ناحیه‌ی انسان صورت گیرد که بر دو گونه است: الف) ‌نواختن با دست، مانند صدای ساز؛ ب) ایجاد صوت با دهان. در حالت دوم، ممکن است معنا یا مفهوم دریافت‌شده از آن، به صورت مفرد یا مرکب باشد یا همانند صدای نی بر مفهوم خاصی دلالت نکند» (راغب اصفهانی، 1412ق، ج1، ص496). «ابن‌منظور آن را به معنای «جرس» و جمع آن را «اصوات» می‌داند که ممکن است صدای انسان یا غیره باشد» (ابن‌منظور، 1405ق، ج2، ص57) و این آوا برای اینکه از متکلم به مخاطب منتقل شود، طی یک فرایندی صورت می‌گیرد که «سه عنصر اصلی در آن دخیل است: 1ـ وجود جسم مرتعش؛ 2ـ وجود رسانه‌ای که ارتعاش در آن انتقال یابد؛ 3ـ وجود جسمی که این ارتعاشات را دریافت کند» (عمر، 1418ق، ص 20). در این پژوهش از میان سه عنصر فوق، تمرکز بر عنصر اول است و جایگاه تولید و شیوه‌های تولید آواها و تاثیر آواها بر یکدیگر بررسی می‌شود و درنهایت، تکیه‌ بر عنصر سوم از جهت تأثیرگذاری آوا بر مخاطب است. 2ـ1ـ2ـ معنا (سمانتیک)مقوله‌ «معنا» یکی از از پرکاربردترین واژگانی است که هر ادیبی قبل از اینکه اقدام به خلق اثر خود کند؛ بنابر سبکی که بر می‌گزیند، آن را مدنظر قرار می‌دهد؛ باوجود آن، هنوز تعریف روشن و ملموسی از این واژه به ‌دست نیامده است؛ امّا به‌صورت کلی، «معنا» در ادب فارسی دو مفهوم عمده را در بر می‌گیرد؛ «یک مفهوم آن، معنای عام و مطلق معناست که ناظر بر ساحت کیفی اشیا و پدیده‌هاست؛ معنا در این کارکرد، مفهوم یکسان و همانندی ندارد و بسته به مورد استعمال، باید به گونه‌ای خاص تعبیر و توصیف شود. معنا یک معنای خاص دیگری نیز دارد؛ در این کاربرد، معنا غالباً به مفهوم گذر از نشانه‌های زبانی (کلمات) و رسیدن به مدلول، در ورای نشانه‌هایی است که زبان و کلمات را برای آنها وضع کرده‌اند» (محبّتی، 1388ش، صص112ـ113). در کاربرد دوم، برای دریافت معنا باید از نشانه‌های صریح و غیر صریح کلمات به‌عنوان دالّ گذر کرد تا به معنا یعنی مدلول دست یافت.عبدالقاهر جرجانی در تعریف معنا می‌گوید: «تعنی بالمعنى، المفهوم من ظاهر اللفظ و الذی تصل إلیه بغیر واسطه» (معنا، مفهومی است که بدون واسطه از ظاهر لفظ به آن می‌رسی) و در ادامه معتقد به یک «معنای معنا» نیز است :«معنی المعنی أن تَعْقِل من اللفظِ معنًى، ثم یُفضی بکَ ذلکَ المعنى إِلى معنى آخرَ» (جرجانی، بی‌تا، ص 263). (معنای معنا این است که یک معنا را از لفظ بفهمی، سپس آن معنا تو را به معنای دیگری برساند). درحقیقت لفظ و معنا دو رکن اصلی کلام هستند که موجب اصالت‌بخشی به آن می‌شوند؛ امّا گاهی الفاظ از معانی فراتر می‌روند و الفاظ بسیار، تنها یک معنا را هویدا می‌سازند و گاه برعکس، معانی بسیار در قالب یک لفظ گنجانیده می‌شوند و گاهی لفظ و معنا همسنگ هم، در کلام ظاهر می‌شوند و یک لفظ بر یک معنا دلالت می‌کند؛ امّا در هر سه حالت، باید گفت لفظ و معنا ظاهر و باطن کلام را تشکیل می‌دهند که با تکمیل و تقویت هم، موجب انسجام‌بخشی به کلام می‌شوند و تصویرهای روشنی از حقایق را فراروی مخاطبین به نمایش می‌گذارند. 

3ـ تحلیل عناصر‌ فنوسمانتیک در سوره سجده

سوره سجده با موضوع کلی اقامه برهان بر اثبات مبدأ و معاد و رفع شبهات دربارۀ آن، تصویرهایی را به روی پرده می‌برد که منشأ آوایی آن، پژواک هماهنگ حروف و حرکات است که در زنجیره‌ واژگان به نظم در می‌آیند و شعاع آوایی و معنایی آن بر ضرب آهنگ کلام و تصویری که خلق می‌شود، اثرگذار است. درواقع گزینش حرکات و حروف، در راستای دلالت‌های معنایی بافت صورت می‌گیرد تا از رهگذر سرایت وحدت آوایی و معنایی این اجزا به کل بافت، تصویری منسجم و هماهنگ از مفاهیم شکل گیرد و مخاطب به درک حقیقت معنا دست یابد. در این میان، نقش ساختاری حروف و حرکات در بدنه واژگان انکارناشدنی است؛ زیرا مبنای انسجام آوایی و معنایی زنجیروار سوره از آیاتی سرچشمه می‌گیرد که کوچک‌ترین اجزا یعنی حروف و حرکات، برجسته‌ترین نقش‌ها را ایفا می‌کنند؛ بنابراین، مؤلّفه ابتدایی فنوسمانتیک بر بررسی حروف و حرکات گذارده می‌شود؛ سپس واژگان و ریتم در حیطه پژوهش قرار می‌گیرند.

 

3ـ 1ـ فنوسمانتیک حروف

حروف، ماده اصلی واژگان را تشکیل می‌دهند و همان‌طور که از لفظ حرف مشخص است، اگر در هر جایگاهی از کلام قرار گیرد، به معنای طرف و کنار چیزی است و استعمال آن برای این واژه به چند دلیل است؛ «أنّ الحرفَ، حدّ منقطع الصوت و غایته» (ابن جنی، 2000م، ج1، ص28)؛ زیرا (حرف مانعی است که باعث قطع تداوم و استمرار صدا می‌شود) و «در ادامه کلام و فضله قرار می‌گیرد» (مرادی، 1992م، ج1، ص23) و «حرف معادل اصطلاح «فونیم[6]» در زبان انگلیسی است» (حسان، 1955م، صص125ـ131) که از آن به‌عنوان «واحدهایی از نظام تعبیر می‌شود که این واحدها، عملیات کلامی همانند اصوات نیستند؛ بلکه اشکال ذهنی هستند که در آواشناسی از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند؛ زیرا عامل اصلی تشخیص کلمه‌ای از کلمه دیگر در سطوح مختلف صرفی، دستوری و معنایی محسوب می‌شوند، به عبارتی، یادگیری هر زبانی تنها با حروف متعلّق به همان زبان میسّر است که ازنظر تلفظ واقعی ممکن است صورت‌های مختلفی داشته باشند» (النوری، 1996م، صص121ـ127) و رهیافت حقیقی برای شناخت مدلول یک واژه به‌شمار می‌آیند که با اندک جابه‌جایی و تغییر در فونیم یا ادای صوت، معنای واژه نیز دگرگون می‌شود؛ به همین دلیل، در تناسب آوایی و معنایی الفاظ، بررسی حروف از حیث جایگاه و شیوه تولید، سنگ بنای نخستین در بررسی تصویرهای کلامی به‌شمار می‌آید.

 

3ـ1ـ1ـ جایگاه‌های تولید

یکی از شاخصه‌های اصلی در تناسب آوایی و معنایی یک بافت، برون‌داد جایگاه تولید بر معنا است که به‌صورت تصویر ذهنی بر قاب خیال مخاطب نقش می‌بندد. در آواشناسی با توجّه به کاربرد حفره‌ دهان در ایجاد آواهای گوناگون، سقف دهان را مبنای جایگاه تولید قرار می‌دهند و نزدیک‌شدن عضوی از اندام‌های متحرک، مثل زبان را به نقطه‌ای از این اندام‌های ثابت، به‌عنوان مخرج صوت یا مقطع معرفی می‌کنند که «شامل دولبی، لب ودندانی، دندانی، دندانی‌ـ‌لثوی، لثوی، کامی، نرمکامی، ملازی، حلقی و چاکنایی است» (حسان، 1994م، ص79) و هنگامی حروف یک واژه در اوج اعتدال و تناسب است که در مخارج هماهنگی شکل گیرد؛ به گونه‌ای که حروف با مخارج نزدیک به هم، همسو با معنا، در تألیف واژه نظم یابند.

رمّانی بر این عقیده است: «علّت تناسب، اعتدال حروف در تألیف است، هرچه معتدل‌تر، تناسب، بیشتر اما تنافر، طبق گفته خلیل، علّت آن دوری یا نزدیکی زیاد است. اگر مخرج‌های حروف، از هم بسیار دور باشند، به‌منزله پرش است و اگر خیلی به هم نزدیک باشند، مانند راه‌رفتن محتاطانه است؛ زیرا به‌منزله بالابردن زبان و بازگشتش به جایگاه قبلی است و هر دو حالت بر زبان دشوار است» (الرمانی، 1934م، ص18). رمّانی شاهدی از قرآن بر گفته‌های خویش نمی‌آورد. ظاهراً بر آن است که تمام قرآن شاهد یا دلیل بر درستی سخن وی است.

آیات سوره سجده آشکارا حقیقت سخن رمّانی را اذغان می‌کنند؛ برای نمونه، در آیه: ﴿ذَلِکَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْعَزِیزُ الرَّحِیم(سجده: 6) «او دانای نهان و آشکار است، شکست‌ناپذیر و مهربان است» واژگانی در بافت کلام همنشین هم می‌شوند که انتقال صوت به‌ترتیب از دور‌ترین قسمت دهان (حلق) به نزدیک‌ترین (دو لبی و خیشومی) به یکباره صورت نمی‌گیرد؛ بلکه این فرایند انتقالی دستخوش تغییراتی نزدیک به هم است.

کاربست حروف حلقی در هر کدام از صفات این آیه کاملاً به فراخور معنا است؛ صامت «عین» از صفت احتکاکی مجهور برخوردار است که نسبت به صفت احتکاکی مهموس «حا» بلندتر ادا می‌شود؛ به همین دلیل، در ساختمان واژه «عالم» و «عزیز» که نمایانگر علم و قدرت خداوند است، از این خاصیت آوایی استفاده می‌شود و در مقابل، رقّت و لطافتی که در «حا» نهفته است (حسن، 1998م، صص 189 و 190)، متناسب با صفت مهربانی خداوند که بر سر عالمیان گسترانیده است، در سیمای «الرحیم» جلوه‌ می‌کند و همخوان «غین» که الهام‌گر معانی مبهم، غیب و عدم است (عبدالله، 2008م، ص 123)، در «الغیب» و ضعیف‌ترین واج مهموس یعنی «هاء» (جریسی، 2002م، ص47) در «الشهاده» گنجانیده می‌شود؛ زیرا اصل و ماهیت حقیقی این عالم، سرای غیب است و دنیا تنها سایه‌ای از آن بیکران هستی است.

 

3ـ1ـ2ـ شیوه‌های تولید

هنگام ادای حروف از مخرج، یک سری اوصاف و کیفیاتی عارض حروف می‌شود که به آن صفات حروف گفته می‌شود که موجب تمایز حروف از یکدیگر می‌شود. علمای تجوید، صفات را به دو دسته تقسیم می‌کنند: الف‌‌ـ صفات قوی که شامل جهر، شدت، استعلا، اطباق، صفیر، قلقله، تکریر، انحراف، تفشی استطاله و غنه می‌شود. ب‌ـ صفات ضعیف که همس، رخوت، استفال، انفتاح و لین را در بر می‌گیرد و مابقی صفات که اذلاق، اصمات و توسط هستند نه قوی و نه ضعیف به‌شمار می‌آیند» (العرابید، 1436ق، ص461). از میان صفات فوق، جهر و همس اصواتی هستند که نقش تأثیرگذاری در تمییز آواهای زبانی دارند. در سوره سجده، بیشتر آیات حول محور اصول دین می‌گردند که در قالب ترسیم تصویرهایی از عالم برزخ، یکی پس از دیگری به روی پرده می‌روند؛ به همین دلیل، بیشتر حروفی که دارای صفات قوی همانند جهر هستند، در زنجیره کلام به کار گرفته می‌شوند؛ امّا گاهی معنا، صفات انسانی را پدیدار می‌کند یا ظواهری را به نمایش می‌گذارد که تنها حروف با صفات ضعیف همانند همس پذیرای آن هستند.

هماهنگی معنا با ویژگی همس و جهر حروف در این آیه ﴿ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُون﴾ (سجده: 9) است. هنگامی که هر مقطع متناسب با معنا به میزان مشخصی از این صفات برخوردار است، در بافت آغازین آیه «ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ»، حروف مهموس «سین، فاء، حاء، ثاء، هاء و خاء»، در کنار حروف «میم، واو، نون و راء» قرار گرفته‌اند که بیشتر از صفات ضعیف و متوسط برخوردارند؛ «میم» شامل دو صفت قوی «غنه و جهر» و دو صفت ضعیف «استفال و انفتاح» و دو صفت متوسط «توسط و اذلاق» است و «واو» دارای یک صفت قوی «جهر» و سه صفت ضعیف «رخوت، استفال و انفتاح» و یک صفت متوسط «اصمات» است و حرف «نون» از دو صفت قوی «جهر و غنه» و دو صفت ضعیف «استفال و انفتاح» و دو صفت متوسط «اذلاق و توسط» برخوردار است و حرف «راء» سه صفت قوی «جهر، تکریر و انحراف» و دو صفت ضعیف «استفال و انفتاح» و دو صفت متوسط «اذلاق و توسط» را دارد. از نظرگاه فوق، این بخش از آیه، به غیر از «راء» که حرفی قوی به‌شمار می‌آید، همگی از حروف ضعیف و متوسط برگزیده شده‌اند تا الفاظ هماهنگ با معنا، ذهن را به سوی موجودی در محفظه‌‌ای بسته و پنهان به نام رحم سوق ‌دهد که تناسب اعضا و نگارگری بر آن در حال انجام است. سپس سریان آرام روح را در جسم انعکاس می‌دهد. در این میان، ویژگی غنه «نون» و «میم» قطعیت نزول روح را حکایت می‌کند و حرف شفوی «فا» که راه اصلی هوا را در دستگاه تکلم می‌بندد و باز می‌کند، حضور شاخص در واژه «نفخ» و واژگان همتای آن دارد که به‌صورت مستقیم و نزدیک یا غیرمستقیم با مفهوم بازشدن ارتباط دارند (خوش‌منش، 1395ش، ص192) و کاربرد آن در اینجا معنای دمیدن همراه با بازشدن را به فعل می‌بخشد.

هنگامی که روح تعلّق به بدن می‌گیرد و انسان احیا می‌شود و از آن ظلمت رحم نجات می‌یابد، تصویر آیه نیز تغییر می‌یابد. از حروف مهموس، کاسته و تنها حروف «کاف، سین، صاد و فاء» به کار می‌رود و به حروف مجهور افزوده می‌شود ـ «جیم، عین، لام، میم، باء، راء، دال و تاء» ـ تا در کنار حرف جهر مد عبارت «جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَة» نقش ‌بندد و خداوند از قراردادن یک سری ابزارهای شناختی در وجود انسان خبر می‌دهد تا روش صحیح زندگی در دنیا را انتخاب کند. در میان واج‌های این بخش، فرکانس «لام» بیشتر نمود می‌یابد. این واج دارای صفت مجهور و انحراف است و ادای آن طول زبان را درگیر می‌کند؛ گویا تمام این ابزارها همانند برچسبی بر انسان زده می‌شود و تحت مالکیت او در می‌آید و مسئولیت اختیار بر عهده خود او گزارده می‌شود تا در دنیا و آخرت پاسخگوی عملکردش باشد.

با دقت ‌نظر در سایر آیات سوره سجده نیز چیدمان صفات حروف منطبق بر معنا است؛ گویا معنا عهده‌دار این چینش در بافت آیات شده است و این واقعیت را صاحب‌نظران در گذشته نیز اذعان داشتند چنانکه «خلیل و سیبویه معتقد به ترسیم الفاظ براساس سیمای معانی بودند» (رافعی، 1974م، ج1، ص224). درواقع معناست که آوای حروف را از حالت ایستایی خارج می‌کند و چهره‌‌ای برایش ترسیم می‌کند.

 

3ـ2ـ فنوسمانتیک حرکات

حرکت که در زبان عربی، با عنوان مصوّت یاد می‌شود، کاربرد آن در ساختمان واژه، پیرو نقش معنایی است که آن واژه در زنجیره‌ گفتار ایفا می‌کند. درواقع، یک پیوستگی عمیقی میان حرکات الفاظ و معانی آنها برقرار است؛ به همین دلیل، قدما صفات و دلالت‌های معنایی برای حرکات قائل بودند و عمدتا «ضمّه را به‌عنوان قوی‌ترین حرکت معرّفی ‌می‌کردند که دربردارنده قوی‌ترین معنی است، فتحه را برای معنای ضعیف و کسره را برای متوسط می‌گرفتند» (ابن‌قیم الجوزیه، 1949م، ص206) و «فتحه را از وضوح و سبکی بیشتری نسبت به کسره و ضمّه برخوردار می‌دانستند. همچنین، قائل به سبکی کسره نسبت به ضمّه بودند» (نجار، 2010م، ص131). در سوره سجده، این قدرت آوایی و معنایی حرکات، به نقطه اعجاز خود می‌رسد؛ کاربرد بیشتر مصوّت‌ها نسبت به صامت‌ها در ساختمان واژگان، بیانگر نقش هدایتگری آوایی و معنایی مصوّت‌ها در هنگام ائتلاف با صامت‌ها است که در سایه این همبستگی آوایی، یک موسیقی هماهنگی ظاهر می‌شود که علاوه بر ابعاد زیبایی‌شناختی آن، دربردارنده یک مضمون فکری و معنوی است.

خداوند در این سوره، هنگامی که از تهمت کافران به وحیانیت قرآن سخن می‌گوید، از واژه «افتَراهُ» استفاده می‌کند. این واژه در لغت «از ریشه (فری) به معنای قطع و شکافتن است» (قرشی، 1371ش، ج5، ص171) و در اصطلاح «به دروغ عمدی بزرگ گفته می‌شود» (طریحی، 1375ش، ج1، ص329). واج آغازین این واژه با مصوّت کوتاه کسره همراه است. هنگام تلفظ این آوا حجم زبان به سمت دندان‌های پیشین رانده می‌شود که کاربرد آن در این سیاق، دلالت بر سست‌بودن پایه‌های این افترا می‌کند؛ چنانکه صفت مهموس نشانه‌های «فاء» و «تاء» این ضعف را بیشتر القا می‌کند و حرکت فتحه عین الفعل بیانگر «فعالیت‌های ذاتی انسان است که با میل و اراده از وی سر می‌زند» (نجار، 2010م، ص 147) که در این جایگاه از تمایل و اصرار آنها بر این افترا حکایت دارد که کشش صوتی مد به دنبال صفت تکریر «راء» در جهت تقویت همین مدلول است.

قرآن کریم برای اینکه قوای ادراکی انسان را به تکاپو وا دارد تا تصویری سه‌بعدی از اوضاع فاسقان را مجسّم کند، فضاسازی آوایی را در آیه ﴿وَأَمَّا الَّذِینَ فَسَقُواْ فَمَأْوَئهُمُ النَّارُ کلَّمَا أَرَادُواْ أَن یخْرُجُواْ مِنهَا أُعِیدُواْ فی‌ها وَقِیلَ لَهُمْ ذُوقُواْ عَذَابَ النَّارِ الَّذِى کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُون﴾ (سجده: 20) مهیا می‌کند و طیفی از حرکات متناسب با معنا را در زنجیره گفتار به کار می‌برد. در این میان، نقش حرکت ضمّه به خاطر سنگینی که بر زبان دارد، سختی طولانی مدّت عملی را برای فاعل نشان می‌دهد. این حرکت در افعال «یَخرُجُوا، اُعِیدُواْ وذُوقُواْ» استمرار عذاب جانکاه و طاقت‌فرسایی را در ذهن مخاطب برجسته می‌کند که در اثر نافرمانی گریبانگیر آنان شده است. این نافرمانی با واژه «فَسَقُوا» بیان شده است. حرکت «فتحه» در کنار «واو مدی»، میل و اراده و سرخوشی طولانی مدّت آنان را در سرکشی از فرامین الهی به‌خوبی نمایش می‌دهد که اکنون به جبران آن در قیامت شماتت می‌شوند.

مصوت‌های بلند الهام‌گر معانی خاص هستند؛ آ (a) بر اوج و ارتفاع، او (u) استمرار و ای (i) بر افول و زوال دلالت می‌کند. در سوره سجده با دقّت در افعال «یقولون، افتراه، یهتدون، أتاهم، استوی، تتذکّرون، تعدّون، سوّاه، ضللنا، تشکرون، یتوفّاکم، ترجعون، موقنون، ذوقوا، ذکّروا، خرّوا، سبّحوا، لا یستکبرون، تتجافی، یدعون، ینفقون، یعملون، لایستوون، فسقوا، أرادوا، یخرجوا، أعیدوا،تکذّبون، لنذیقنّهم، یرجعون، یهدون، صبروا، کانوا، یوقندن، یختلفون، یمشون، لایسمعون، لایبصرون» رهیافت این معانی را می‌توان یافت؛ امّا در افعالی که این مصوّت حذف می‌شود، معنا نیز رنگ می‌بازد؛ همانند: «فَلَاتَکُن» در آیه ﴿وَلَقَدْ ءَاتَیْنَا مُوسىَ الْکِتَابَ فَلَاتَکُن فىِ مِرْیَةٍ مِّن لِّقَائهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنىِ إِسْرَائِیلَ﴾ (همان: 23) «و به راستی ما به موسی کتاب دادیم پس در دیدار با او تردید مکن و آن {کتاب} را راهنمای بنی‌اسرائیل قرار دادیم» که حرف عله «واو» بر اثر عامل جزم، حذف شده است؛ درنتیجه، معنا نیز استمرار را نمی‌رساند و خداوند از پیامبر(ص) می‌خواهد درباره مسئله رستاخیز که قرآن از آن سخن مى‌گوید، یک ذرّه شک و تردید نداشته باشد؛ زیرا این شک مستلزم شک در قرآن است.

 

3ـ3ـ فنوسمانتیک واژگان

قرآن کریم، جایگاه و موقعیت مکانی واژگان را از آیه، عبارت و جمله بر می‌گیرد و بدیهی است هر واژه‌ای با پیوست به سایر واژگان کلام، تناسب موسیقایی را انعکاس می‌دهد که معنا از طریق آن ورود می‌کند. درواقع، هر واژه، نقش تکّه‌های پازلی را بازی می‌کند و زمانی این تصویر رخ می‌نماید که تمام تکّه‌های پازل در جایگاه حقیقی‌شان در کنار سایر تکّه‌ها به درستی چیده شوند؛ مسلم است هیچ واژه دیگری نمی‌تواند ایفاگر نقش واژه اصلی باشد. این تأثیر بنیادی واژگان، به تناسب آوایی و معنایی بافت کلی آیه، منجر می‌شود؛ به همین منظور، بررسی واژگان از منظر جانشینی، همنشینی، اشتقاق کلام از اهمیت خاصّی برخوردار است که مصادیق تناسب آوایی و معنایی آن بررسی می‌شود.

 

3ـ3ـ1ـ گزینش واژگان بر محور جانشینی[7]

قرآن، «لفظ مناسب یک سیاق را از چندین جنبه و دلالت‌های مختلف بر می‌گزیند؛ امّا استنباط آوایی آن، نشان از مستقل‌بودن واژه مدنظر، برای معنایی عمیق‌تر و اشاره‌ای دقیق‌تر دارد؛ به ‌گونه‌ای که هیچ جنبه هنری نمی‌تواند آن را جایگزین کلمه‌ای دیگر کند؛ به صورتی ‌که دلالت معنایی آن برآورده شود و این یکی از نشانه‌های اعجاز بیانی قرآن است» (الصغیر، 2000م، ص 188). خداوند در آیه ﴿وَلَوْ شِئْنَا لاتَیْنَا کلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِین﴾ (سجده: 13)، از میان واژگانی که دلالت بر عموم و استغراق می‌کند، واژه «کلّ» را به خاطر قدرت آوایی این واژه بر می‌گزیند که «ترکیبی از اصطکاک حرف «کاف» و اطباق حرف «لام» بر زبان کوچک (ملاز) است. حرف «کاف» از حروف طبقی، شدید، انفجاری و مهموس است و حرف «لام» از حروف لثوی، مجهور و متوسط بین دو صفت رخوت و شدت است؛ اجتماع دو ویژگی مهموس و مجهور در این لفظ، موجب شدّت و غلظت تلفظ این واژه می‌شود و «دلالت معنایی حرف بصری «کاف» بر بزرگی، انبوه و گردآوری، در کنار التزام، التصاق و پیوستگی حرف لمسی و ذوقی «لام» (حسن، 1998م، صص68ـ 78)، یک نوع هماهنگی و همبستگی محسوس میان اجزای یک عام را می‌رساند که با معنای این واژه، کاملاً تناسق دارد و آن را شایسته نشست در این بافت آوایی قرار می‌دهد.واژه «یَعرُجُ» ازجمله واژگان کلیدی در آیه ﴿یُدَبِّرُالْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِإِلىَ الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فىِ یَوْمٍ کاَنَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ﴾ (سجده: 5) «امور {جهان} را از آسمان به سوی زمین تدبیر می‌کند سپس {نتیجه آن} در روزی که مقدار آن هزار سال از سال‌هایی است که شما می‌شمارید، به سوی او اوج می‌گیرد {و دنیا پایان می‌یابد} است که در لغت به معنای منحرف می‌شود و بالا می‌رود است» (مصطفوی، 1360ش، ج8، ص75). با تکیه بر این معانی، واژه «یعرج» دالّ بر این مدلول است که همه انسان‌ها با گذر از یک کانالی شیب‌دار به سوی خداوند اوج می‌گیرند. این واژه به دلیل دو معنای اساسی که در بطن خود نهفته دارد، جایگزین مناسبی برای کلمات «یرتقی، یصعد، یسمو و یمیل» است؛ به گونه‌ای که هیچ‌کدام از این واژگان مشابه، قادر به ایفای این معنا نیستند. از نگرگاه آوایی، چینش حروف «عین، راء و جیم» را منطبق بر معنا می‌یابیم، فاءالفعل با ابتدای واقعه و عین الفعل با وسط واقعه و لام الفعل با پایان واقعه کاملاً همخوانی دارند؛ به این صورت که واج «عین» صدای پرتاب به یکباره چیزی را تداعی می‌کند که ملازمت آن با «راء» حرکت آن را ادامه می‌دهد و واج «جیم» آن را در جایگاهی ثابت مستقر می‌کند؛ آنچنان که گویا حرکتی در نشئه صورت نگرفته و تعلّق دائمی به مقصد داشته است. آوای این کلمه به زیبایی با مفهوم بازگشت امور در آخرت برابری می‌کند و همنشینی آن با کلید واژه‌های «یوم» و «ألف سنه» که از شمول معنایی برخوردارند، به‌خوبی تصویر بازگشت را برای مخاطب مشخّص و تعیین می‌کند.هر واژه با واژگان مترادف خود، مشابهت‌ها و تفاوت‌های معنایی دارد، گزینش و چینش یک واژه از میان این واژگان هم‌گروه، وابسته به این تفاوت‌های دلالی و خاصیت منحصر به فرد آن واژه، در انعکاس موسیقی کلام است. قرآن کریم در آیه ﴿وَ قَالُواْ أَءِذَا ضَلَلْنَا فىِ الْأَرْضِ أَءِنَّا لَفِى خَلْقٍ جَدِیدِ بَلْ هُم بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ کَافِرُون﴾ (سجده: 10) «گویند: چگونه وقتى در زمین گم شدیم، دوباره در خلقتى تازه در خواهیم آمد؟ (اینها که مى‌گویند همه بهانه است)، بلکه علّت واقعى انکارشان این است که رفتن به پیشگاه پروردگار خود را منکرند» هنگامی که می‌خواهد سخنان کافران از انکار معاد را بیان کند، از میان واژگان مترادف در انتقال این مفهوم، تنها الفاظی را بر می‌گزیند که نمایانگر ترس و وحشت درونی آنان از مرگ است. چینش واژگان «ضللنا» و «الأرض» در این سیاق و اتصالشان با حرف جر «فی»، یک نوع فرورفتگی در اعماق زمین را به ذهن القا می‌کند و نشان از این دارد که هنگام ایراد سخن، ترس سراپای وجود کافران را به لرزه در آورده است؛ چنانکه تکرار پژواک صفت نبر «همزه» بر سستی و رخوت جانشان دلالت می‌کند؛ به‌ویژه استعمال واج «ض» در ساختمان «ضللنا» در تصویرنمایی بهتر این معنا کمک می‌کند؛ «از ویژگی‌های اصلی این واج صفت استطاله است؛ هنگام تلفظ، در دهان امتداد یافته و به مخرج حرف لام می‌رسد» (ابن‌جزری، 1405ق، ص96). این صفت در کنار رخوت و سایشی که از نوع انسدادی کامل و انفجاری نیست، فرایند پوسیدگی و متلاشی‌شدن کم‌کم جسم را به ذهن می‌رساند و همنشینی آن با صفت انحراف «لام» از سرانجام پخش‌ شدن ذرّات در اعماق زمین حکایت دارد؛ بنابراین، از میان واژگان معادل، تنها این واژه، صلاحیت جانشینی را پیدا می‌کند. 

3ـ 3ـ 2ـ چینش واژگان بر محور همنشینی[8]

بررسی «محدودیت‌های بافتی در گونه‌های زبانی بر ساختار جانشینی تمرکز دارد؛ امّا توصیف‌ها و مقایسه‌های انواع متنی گوناگون بر ساختار همنشینی تکیه می‌کند» (شفرین و لندنی[9]، 1387ش، ص196)؛ به این صورت که واژگان در شبکه معنایی و آوایی مشترک، همنشین هم می‌شوند و متن‌های مختلفی را خلق می‌کنند و فرایند معنا در این متون از تک‌تک عناصر واژگانی مجاور هم، به کل بافت انتقال می‌یابد تا مفهوم کلی آیه شکل گیرد که در راستای موضوع محوری سوره است. این پیوستگی مفهومی و آوایی واژگان یک سیاق، کمک می‌کند تا معنای یک واژه با ارجاع به سایر واژگان همنشین در آیه، بروز کند؛ واژه «عذاب» ازجمله واژگان پُربسامد است که به‌عنوان کلمه محور در همایش‌های مختلفی به ‌کار می‌رود که با بررسی کلمه‌های هم‌آیند آن، در آیات مختلف، می‌توان به زوایای پنهان مدلول حقیقی عذاب دست یافت.

خداوند در آیه ﴿وَأَمَّاالَّذِینَ فَسَقُواْ فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ کلَّمَا أَرَادُواْ أَن یخْرُجُواْ مِنهَا أُعِیدُواْ فی‌ها وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُواْ عَذَابَ النَّارِ الَّذِى کُنتُم بِهِ ستُکَذِّبُون﴾ (سجده: 20) «و امّا کسانی که نافرمانی کردند، جایگاهشان آتش است. هر بار که بخواهند از آن بیرون بیایند، به درون آن بازگردانده می‌شوند و به آنها گفته می‌شود: بچشید عذاب آتشی را که دروغش می‌پنداشتید»، از پناهگاه فاسقین تعبیر به «النار» می‌کند. سپس در ادامه آیه، با نسبت‌دادن این واژه به «عذاب»، ماهیت حقیقی «عذاب» را «نار» معرفی می‌کند؛ برای درک بهتر مدلول حقیقی این هم‌آیی، ابتدا به معنای لغوی «عذاب« مراجعه می‌شود.

معانی زیادی برای واژه «عذاب» ذکر شده‌اند که از میان آنها این معنا «آنچه ملائم طبع و مقتضای حال است» (مصطفوی، 1360ش، ج8، ص67)، با این سیاق سازگار است. اعمال انسان اگر در راستای صراط مستقیم قرار بگیرند، تبدیل به نور و برعکس، اگر مصداق عینی ویل شوند، تبدیل به نار می‌شوند. درواقع، هیزم عذاب آدمی نشأت‌گرفته از ماهیت حقیقی خود اوست؛ بنابراین، شیوه و مدّت زمان عذاب هر شخص متفاوت و مطابق با عمل وی است؛ این معنا را می‌توان در ترتیب چینش حروف «عذاب» و «النار» و هماهنگی آوایی آنها آشکارا دید؛ آغازگر «عذاب» حرف حلقی «عین» است که بر تهی‌شدن باطن، همراه با نوعی وضوح و خلوص دلالت می‌کند و حرف «ذال» شدّت ظهور و ارتعاش را می‌رساند و در پایان حرف «باء» رسیدن به یک قوام در اثر شکافتن را بیان می‌کند. این دلالت‌های آوایی با اندکی تغییر در حروف «النار» نیز تکرار می‌شوند؛ حرف «نون» بیانگر عمق و باطن اشیاء همراه با نوعی شکافتن است و حرف «راء» حرکت و انحنا و درد را می‌رساند (منفرده، 2010م، صص52ـ54). این شباهت آوایی و معنایی، موجب هم‌آیی و جایگزینی این دو واژه در سیاق‌های مختلف می‌شود و تصویرگر انسانی است که درونش از حرارت گناه گُر گرفته است و کاربست «الف مدی» در این دو واژه، تدوام حرارت را تا زمانی که وجود از تمام اثرات گناه پاک شود، به نمایش می‌گذارد.

قرآن کریم در آیه ﴿وَ لَنُذِیقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنىَ‌ دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون﴾ (سجده: 21) «به آنان از عذاب نزدیک (عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ (آخرت) می‌چشانیم، شاید باز گردند!»، دیگربار از واژه محوری «عذاب» بهره می‌گیرد و آن را در دو همایش متفاوت جای می‌دهد؛ در هم‌آیی اول، سیاق اقتضا می‌کند از مصیبت‌ها، رنج‌ها و دردهای دنیوی سخن رود؛ به همین دلیل، واژه «الأدنی» همنشین «العذاب» می‌شود؛ اما در ادامه، کلام به سوی عذاب‌‌های اخروی باز می‌گردد؛ درنتیجه، واژه «الأکبر» شایسته همنشینی می‌شود. با دقّت در ساختار آوایی این دو صفت، نقش «همزه» برجسته است؛ این واج مجهور با صفت نبر و انفجاری که دارد، تیز و سنگین بر زبان جاری می‌شود و حکایت‌کنندۀ سختی و شدّت عذاب به‌صورت مطلق است؛ اما در «العذاب الأکبر» حرارت این عذاب به دلیل صفت احتکاکی «کاف» و تکریر «راء» بیشتر و از قدرت سوزانندگی بیشتری نسبت به «العذاب الأدنی» برخوردار است؛ زیرا هرچند واج «دال» در عذاب دنیوی از حروف انفجاری و قوی است، به دلیل ترکیب با «نون» و «الف مدی» از شدّت آن کاسته است و استمرار این عذاب را در طول زندگی دنیوی می‌رساند.

 

3ـ3ـ3ـ اشتقاق

یکی از خصوصیات بارز زبان قرآن، اشتقاق میان واژگان است که شناخت صحیح آن، سریع‌ترین راه برای انتقال از دالّ به مدلول یک واژه است؛ زیرا «هر لفظی که مشتق از ترکیبی باشد، به دلیل این‌که وحدت اصل، ویژگی بارز زبان عربی است، حامل معنای آن ترکیب یا شعبه‌ای از آن است» (جبل، 2010م، ص10) که با جابه‌جایی حروف در ترکیب و مجاورت با حرفی دیگر، معنا تأکید و تقویت یا تضعیف می‌شود؛ بنابراین، واژگانی از یک اصل، به دلیل این تغییر سازه در سیاق‌های مختلف، قابلیت کاربری خویش را از دست می‌دهند و تنها واژگانی خاص از یک گروه، شایسته جایگزینی را پیدا می‌کنند.

با دقّت در آیه ﴿ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِین﴾ (سجده: 8) «سپس [تداوم‌] نسل او را از چکیده‌ آبى حقیر مقرّر کرد»، اشتقاق اکبر را میان واژگان «نسل» و «سلاله» از ماده «سلَّ» می‌نگریم که متضمّن یک نوع اشتراک معنایی با مدلول خروج هستند؛ نسل: «مفهوم بریده‌شدن از چیزی را بیان می‌کند، همانند "نسل الوبر عن البعیر و القمیص عن الانسان"که به این معنا است: (کرک از شتر و پیراهن از انسان جدا شد) و به فرزند از آن نظر نسل می‌گویند که از انسان جدا می‌شود» (راغب اصفهانی، 1412ق، ج1، ص802). طبرسى این واژه را در اصل به معنای خروج می‌داند و می‌گوید: «مردم نسل آدم هستند؛ زیرا از پشت او خارج شده‌اند» (قرشی، 1371ش، ج7، ص58)؛ اما خروج در سلاله با نسل تفاوتی اندک دارد که آن را شایستة جایگزینی در این جایگاه می‌سازد و آن «دلالت بر یک نوع چکیده، رهایی و پسماند» (مصطفوی، 1360ش، ج12، ص109) است و از نظر مطابقت آوایی نیز، تکرار واج «لام» در واژه «سلاله» به سبب «صفت انحراف که هنگام ادا از مخرج خود منحرف می‌شود تا به مخرج غیر از خود متصل شود» (الصغیر، 2000م، ص 61) با معنای لغوی و بافتی این واژه کاملاً همخوانی دارد که به عصاره و برون‌کشیده از چیزی می‌گویند و در اینجا تعبیر به تنها اسپرمی‌ از «ماء مهین» مایع منی می‌شود که موفّق به بارورکردن تخمک می‌شود و عمل پیوند نطفه شکل می‌گیرد.

 

3ـ4ـ فنوسمانتیک ریتم

ضرب‌آهنگ قرآن، متأثر از رابطه دو سویه صوت و تصویر است که در آن واحد، دو حس شنوایی و بینایی در هم می‌آمیزند تا درک لازم از زیبایی‌های ضرب‌آهنگ محقّق شود. در سوره سجده به‌عنوان یکی از سور مکی و با موضوع محوری اثبات اصول دین، سایر مضامین از توحید، قرآن کریم، نبوت، مبدأ و معاد، خلقت انسان، تمایز مومنان و فاسقان، تحت لوای این موضوع قرار می‌گیرند.

اثبات مفاهیم این سوره بر پایه برهان است؛ بنابراین، از حروف توسط بین شدت و رخوت، مجهور، مد و غنه، واکه‌های کشیده به فراوانی استفاده می‌شود؛ مصداق آن در این فراز ﴿أَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَی‌ نُزُلَا بِمَا کاَنُواْ یَعْمَلُون ﴾ (سجده: 19) «اما کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، پس برای آنان بهشت‌هایی که اقامت گاه دائمی است خواهد بود [که به آنان] به پاداش اعمالی که همواره انجام می‌دادند، پیشکش می‌شود» مشاهده می‌شود که ریتم ملایم و کندی به موسیقی آ‌یه بخشیده‌اند. از دیگر عواملی که نظم ‌آهنگ سخن را سنگین و با مکث همراه می‌سازد، سکون است. در آیه ﴿فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَانتَظِرْ إِنَّهُم مُّنتَظِرُون﴾ (سجده: 30) «پس، از ایشان رو بگردان و منتظر باش که آنها نیز در انتظارند»، هنگامی که مخاطب، مقام پیامبر اکرم(ص) است جملات به سکون ختم می‌شود تا مکث این انتظار، اندک شمرده شود؛ اما در جمله پایانی حرف مد «او» و «نون» در برابر این سکون جای می‌گیرد تا انتظار کافران را به بی‌نهایت نافرجام سوق دهد.

رنگین‌کردن تاروپود بافت آوایی آیات این سوره، توسط واکه کوتاه درخشان فتحه نسبت به واکه‌های روشن ‌ـ کسره ‌ـ و مبهم ـ ‌‌ضمّه‌‌‌ ـ به تسهیل قرائت آیات کمک می‌کند. از لحاظ معنایی نیز برای توصیف اشخاص، صحنه‌ها و مناظر مناسب‌‌تر است و به‌خوبی‌ توانست الهام‌گر شوکت و عظمت خالقیت خداوند از ورای ذکر نعمت‌ها باشد. در آیه ﴿الَّذِى أَحْسَنَ کُلَّ شَىْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْانسَانِ مِن طِینٍ﴾ (سجده: 7) «همان کسی که همه‌چیز را نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد»، سیطره این حرکت، کلام را از حالت ایستایی، خارج و با آفرینش انسان به آن جریان می‌بخشد.

با نظر به نمودار‌های بسامد حروف جهر، مصوت‌های کوتاه، حروف شدت، رخوت و توسط، به‌خوبی تأثیر این عوامل در شکل‌گیری ریتمی منسجم و ملایم برای سوره دیده می‌شود.

 

 

عناصر دیگری نیز ازجمله فاصله و تکرار در کنار عوامل ذکرشده، در شکل‌گیری ضرب آهنگ نقش دارند که در ذیل، نقش آوایی و معنایی ‌آنها در شکل‌گیری ریتم سوره بررسی می‌شود.

 

3ـ4ـ1ـ فاصله

فاصله، کانون اصلی شکل‌گیری ریتم و موسیقی آیات است؛ فاصله است که با نظم خاص، موسیقی آیه را از یک نواختی و خستگی می‌رهاند و به‌عنوان عنصر اصلی تصویر پردازی، با اتصال میان تعاریف یک آیه با آیات دیگر، تصاویر مشترکی را تحت محوریت موضوع کلی سوره قرار می‌دهد که مفاهیم را برای مخاطب ملموس می‌کند؛ به طور کلی «فاصله‌ها، ابزار تبیین و تکمیل‌کننده هستند؛ زیرا ریتم موسیقی ازطریق حس شنیداری به روان راه می‌یابد و احساس معنا را ژرفا می‌بخشد و همان‌طور که ذهن یکی از منفذهای معنا است، ریتم هم با ذهن، در رساندن معنا مشترک هستند و قوّت تأثیرگذاری بر نفس، به آن قدرت می‌بخشد» (راغب، 1387ش، ص507)؛ طی این بحث، فاصله یک ساختار کاملی دارد که متشکل از صوت و معنا است و این معناست که به صوت تغییر و فرم می‌دهد. در سوره سجده که مشتمل بر 30 آیه است، حرف فاصله در 27 آیه مختوم به مد و نون است. مد به خاطر امتداد صوتی که دارد، موسیقی را دل‌انگیز می‌کند و فضای کلی سوره را انسجام می‌بخشد و الحاق حرف «نون» مطابق با فطرت موزون قرآن است؛ به همین دلیل، در بسیاری موارد بعد از «حروف مد» واج «نون» ذکر می‌شود که از صفت غنه برخوردار است که با ادغام در صفت توسط، به وضوح شنیداری این آوا می‌افزاید و «از صامت «نون» به اشباه الحرکات تعبیر می‌کنند؛ زیرا حد فاصل صامت‌ها به‌صورت کلی و حرکات قرار دارد و همانند حرکات، جریان هوا آزادانه بدون هیچ‌گونه توقّف یا سایشی خارج می‌شود» (محمد السید، 2013م، ص126)؛ بنابراین، آن وضوح شنیداری در حرکات، در این صامت نیز وجود دارد که سبّب قرارگرفتن آن، در شمار حروف لین می‌شود. از دیگر حروف فاصله در سیمای این سوره، «میم» و «لام» است که هر دو از حروف مجهور هستند و حروف مجهور نسبت به مهموس از وضوح شنیداری بیشتری برخوردارند و از میان حروف مجهور سه حرف «نون، میم و لام» این رسایی را بیشتر در بر دارند. از آغاز سوره، حرف روی «نون» هماهنگ‌‌کننده ریتم پایانی آیات است؛ امّا در آیه ﴿ذَلِکَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْعَزِیزُ الرَّحِیم‌﴾ (سجده: 6) «او داناى نهان و آشکار است، شکست‌ناپذیر مهربان است» یک گسست در سلسله موضوعی آیات، با محوریت عظمت و شکوه صفات خداوند رخ می‌دهد و نظر مخاطب به این برجستگی موضوعی با تغییر فاصله «میم» در ساختار «الرحیم» جلب می‌شود؛ «هنگام ادای این واج، لب‌ها برای مدّتی کوتاه به هم چسبیده می‌شوند، سپس با خروج هوا، گشوده می‌شوند؛ درنتیجه، آوا حکایتگر حس لامسه‌ای است که لب‌ها هنگام انطباق از نرمی، انعطاف و اتحاد با چیزی همراه با حرارت اراده می‌کند» (حسن، 1998م، ص71). این دلالت آوایی با ویژگی عطوفت و مهربانی دائمی خداوند در صفت مشبهه «الرحیم» منطبق است؛ از نظرگاهی دیگر، حرف فاصله وظیفه دارد؛ خلاصه‌ای از تفسیر کل آیه را بیان کند؛ با دقّت در کلماتی که به حرف میم ختم می‌شوند، معنای قدرت، صلابت و شدّت دریافته می‌شود که در اینجا، نظر به مضمون آیه، علم بی‌پایان، قدرت مطلق و نفوذ اراده الهی را به تصویر می‌کشد. پس از پایان‌یافتن این آیه، سیاق به حالت اولیه در فاصله باز می‌گردد؛ زیرا قصّه جدیدی شروع شده است و این مرکز ثقل فاصله ادامه دارد تا اینکه خداوند عذاب مجرمان را مقدمه‌ای قرار می‌دهد تا در آیه ﴿وَلَقَدْ ءَاتَیْنَا مُوسىَ الْکِتَابَ فَلَاتَکُن فىِ مِرْیَةٍ من لِّقَائهِ وَ جَعَلْنَاهُ هُدًى لبَنىِ إِسْرَءِیل‌﴾ (سجده: 23) «و به راستى [ما] به موسى کتاب دادیم پس در دیدار با او تردید مکن و آن [کتاب‌] را راهنماى بنى‌اسرائیل قرار دادیم». برای تسلّی خاطر پیامبر(ص) و یارانش اشاره‌ای گذرا به سرگذشت حضرت موسی(ع) ‌‌کند، این تغییر موضوعی با فاصله «لام» نمایش داده می‌شود که همراه با ضرب‌آهنگ آن در کل بافت، «نقش پذیری بعد از مشقت و رنج را نشان می‌دهد» (حسن، 1998م، ص78). اگر از زاویه دید این حرف به معنا بنگریم، ضمیر در «لقائه» به آزار و اذیت‌هایی اشاره دارد که پیامبر گرامی اسلام(ص) در راه نفوذ و نقش بستن قرآن بر قلب‌‌ها در برابر تهدید و ناسازگاری‌های مخالفان باید تحمّل کند؛ امّا همان‌طور که با یاری خداوند، حضرت موسی(ع) بر تمامی مشکلات فایق شد، نصرت الهی با اعتلای کلمه الله محقّق خواهد شد. بعد از بیان این آیه، کم‌کم موضوع به محوریت اصلی سوره که اثبات اصول دین است، باز می‌گردد و فاصله «نون» از آیه (24) تا پایان سوره به‌عنوان جزئی از کل هنرنمایی می‌کند. 

3ـ4ـ2ـ تکرار

تکرار یکی از عوامل وحدت و هماهنگی ریتم است که به دو گونه ‌تکرار معنوى و لفظى تقسیم می‌شود. در بررسی سوره سجده، به سبب تأکید بر عنصر آوایی و تأثیر و تناسب آن با معنا سعی می‌شود نمونه‌هایی از تکرار لفظی بررسی شوند؛ در آیه ﴿قُلْیَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِى وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلىَ ‌رَبِّکُمْ تُرْجَعُون﴾ (سجده: 11) «بگو: فرشته مرگ که بر شما گمارده شده، جانتان را مى‌ستاند، آنگاه به سوی پروردگارتان بازگردانده مى‌شوید»، هنگامی که به توصیف فرشته‌ مرگ می‌پردازد، از آوای دو حرف «لام» و «کاف» استفاده می‌کند تا کسوت یکپارچه‌‌ای را بر تصویر پوشاند؛ از ویژگی‌های اصلی صامت «لام» همراهی و پیوستگی است که تکرار پیاپی آن، نشان از ملازمت همیشگی فرشته مرگ با آدمیان دارد و تکرار صامت «کاف» که از حروف بصری و مهموس است، در هنگام کشش صوت، ریتمی منظّم از سایش و فشردگی را تولید می‌کند و شکوه تسلّط این قدرت نامحسوس که چشم مادی، قادر به درکش نیست، محسوس می‌کند.

در آیه (12) برای ترسیم وضعیت اسفناک کافران از تکرار آوای «نون» استفاده می‌کند: ﴿ وَ لَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکِسُواْ رُءُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُون﴾ «اگر مى‌دیدى هنگامى که مجرمان در پیشگاه پروردگارشان سرها را به زیر افکنده [مى‌گویند]: پروردگارا! [آنچه وعده کرده بودى‌] دیدیم و شنیدیم، پس ما را بازگردان تا کار شایسته کنیم که اینک ما به یقین رسیده‌ایم». هنگام تلفّظ این واج «ارتعاشات صوتی در حفره بینی، طنین‌انداز می‌شود که از میان سایر اصوات، شایسته‌ترین صوت برای بیان احساسات درد و احترام است و هرگاه کلمه‌ای تو بینی ادا می‌شود، این خروج صوت از بینی، بوی بد وتعفنی را می‌رساند» (حسن، 1998م، ص160) که با تصویر اخروی کافران کاملاً همخوانی دارد و سایه‌ای از عذاب دردناک و تعفن را القا می‌کند که طاقت آنان را بی‌طاق کرده است؛ درنتیجه، هنگام استدعا از درگاه الهی برای رهایی از این مشقّت، ضمیر متصل «نا» را به جای «نحن» بر زبان می‌آورند؛ «زیرا جایگزینی ضمیر منفصل به جای ضمیر متّصل، در کلام عرب سنگین و همراه با مشقّت است» (هاشمی، 1380ش، ص206). این واج‌آرایی با وضعیت رنجور و شکننده مجرمان کاملاً سازگار است که تحملشان به سرآمده است و در این وضعیت اسفناک، واژگان صریح و مختصری را بر زبان می‌رانند که هرچه سریع‌تر رهابخش آنان شود. از سوی دیگر، واکه بلند «ا» در این ضمیر به دلیل عدم تکیه زبان بر موضعی از دهان، بر زبان خشکیده و آه و فغان آنان دلالت می‌کند.

یکی از زیبایی‌های تکرار در این سوره، مختصّ واژگان «نسیتم» و «نسینا» در آیه ﴿فَذُوقُواْ بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَاذَا إِنَّا نَسِینَاکُمْ وَ ذُوقُواْ عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُون﴾ (سجده: 14) «پس به [سزاى‌] آن که دیدار این روزتان را از یاد بردید [عذاب را] بچشید. ما نیز شما را از یاد برده‌ایم، و بچشید عذاب همیشگى را به خاطر اعمالى که انجام مى‌دادید» است. «تکرار اگر در سطح کلمه و ترکیب رخ دهد، کارکردی بیانی و فکری پیدا می‌کند؛ زیرا ریتم آن با معنا و محتوا مرتبط است» (محمد مهدی، 2010م، ص7). در این بافت زبانی، رد فعل اخروی مجرمان «نسیناکم»، از باب مشاکله همسان با فعل دنیوی «نسیتم» قرار می‌گیرد تا از ورای جرقه‌های این معنای وضعی، معنای حقیقی بدرخشد و مخاطب به تفکّر و تعمّق برانگیخته شود. بشر فراموشکار است؛ امّا این صفت انسانی در ساحت خداوند جایگاهی ندارد؛ درنتیجه، سیاق الهام‌گر معنای کنایی به ذهن است و آن فراموشی بر طول عذاب و دوام آن است.

 

 

نتیجه‌گیری

دانش فنوسمانتیک، دارای قدمتی به فراخور تاریخ اسلام است که با تناسب آوایی و معنایی، سعی در کشف نشانه‌ها و رموز متن دارد تا تصویرهای بدیعی را برای مخاطب به نمایش گذارد که مرکز انعکاس آن؛ تلفیق و تناسب آوا و معنا در حروف، حرکات، واژگان و ریتم کلی آیات است. با این رویکرد جدید در تفسیر سوره سجده، نتایجی حاصل شد که به شرح ذیل‌اند:

سوره سجده یکی از سور مکی است که مضامین اعتقادی را با برهان عقلی و شهودی به تثبیت می‌رساند؛ برای تحقّق این امر، اسلوب و آوای خاصی متناسب با هر مضمون برگزیده می‌شود و یک پیوستگی موضوعی در راستای موضوع محوری، انسجام و تشابه آوایی و معنایی یکپارچه‌ای را بر تن آیات می‌پوشاند.

حروف از مخارج مشخصی برخوردارند که تعدادی صفات از قوی و ضعیف عارض آنها و موجب تمایزشان از یکدیگر می‌شود. در این میان، نقش صفات جهر و همس در برجستگی و تأثیرگذاری موضوعی بیشتر، برجسته است. این سوره بیشتر از صفات قوی برای ایفای مقصود در زنجیره کلام بهره می‌گیرد؛ امّا گاه معنا نمایشگر ظواهر و صفاتی مادی است که در سیاق کلام، پذیرای حروف با صفات ضعیف می‌شوند.

گزینش حرکات در این سوره، به اوج نقطه اعجاز آوایی و معنای خود می‌رسد. کاربرد بیشتر مصوت‌ها نسبت به صامت‌ها در ساختمان واژگان، بیانگر نقش هدایتگری آوایی و معنایی مصوت‌ها در هنگام ائتلاف با صامت‌ها است که در سایه این همبستگی آوایی، یک موسیقی هماهنگی ظاهر می‌شود که علاوه بر ابعاد زیبایی‌شناختی آن، دربردارنده مضمون فکری و معنوی است.

قرآن کریم، لفظ مناسب یک سیاق را از چندین جنبه و دلالت‌های مختلف بر می‌گزیند؛ امّا استنباط آوایی آن، نشان از مستقل‌بودن واژه مدنظر برای معنایی عمیق‌تر و اشاره‌ای دقیق‌تر دارد؛ به‌ گونه‌ای که هیچ جنبه هنری نمی‌تواند آن را جایگزین کلمه‌ای دیگر کند؛ به صورتی‌ که دلالت معنایی آن برآورده شود. سوره سجده با پیوند میان این واژگان مستقل، آنها را در یک شبکه معنایی و آوایی مشترک در زنجیره افقی کلام گزینش می‌کند تا فرایند معنا از تک تک عناصر مجاور هم به کل بافت انتقال و تصویری منسجم ارائه شود.

در این سوره، ضرب آهنگ حروف توسط، مجهور، مد و غنه و واکه‌های کوتاه و کشیده و سکون، ضرب آهنگی ملایم و کندی به موسیقی آیات می‌بخشد و بسامد بالای حرکت فتحه به تسهیل قرائت آیات کمک می‌کند و از لحاظ معنایی نیز بهترین مصوت برای توصیف صحنه‌های این سوره است.

فاصله ازطریق ارتباط تنگاتنگ با محتوای کلی آیات و موضوع اصلی سوره، تصویری واحد را جلوه می‌کند. در این سوره بیشتر آیات مختوم به «مد» و «نون» است، این گزینش فاصله علاوه بر اینکه با موضوع آیات ارتباط معنایی، برقرار و خلاصه‌ای از مفاهیم آن را بیان می‌کند، به این سبب که با فطرت موزون قرآن مطابقت دارد، بر وضوح شنیداری می‌افزاید.

تکرار، چه در سطح زبانی و چه موسیقایی، ریتم را به وحدت می‌رساند. این سوره با تکرار الفاظی که بر زبان، روان و بر گوش دلنوازند‌، جان‌ها را صیقل می‌دهد تا پذیرای معانی جدید باشند.

 

[1]Morpheme

[2] Free morpheme

[3] Bound morpheme

[4] de Saussure

[5]Phono-semantic

[6]Phoneme

[7]Paradigmatic

[8]syntagmatic

Schiffrin [9]

The Holy Quran

Ibn Jazari, Muhammad. (1985). Al-Tamhid fi 'Ilm al-Tajwid. Edited by Ali Hussein Al-Bawab. First edition. Riyadh: Maktabat Al-Ma'arif.

Ibn Jinni, Uthman bin Jinni. (2000). Sirr Sina'at al-I'rab. Beirut: Dar Al-Kutub Al-Ilmiyah.

Ibn Qayyim al-Jawziyya, Abu Abdullah Muhammad bin Abi Bakr. (1949). Al-Tafsir al-Qayyim. Edited by Muhammad Hamed Al-Fiqi. N.p.

Ibn Manzur, Jamal al-Din Muhammad bin Mukarram. (1985). Lisan al-Arab. N.p.

Jabal, Muhammad Hassan. (2010). Al-Mu'jam al-Ishtiqaqi al-Mu'assal li-Alfaz al-Quran al-Karim. First edition. Cairo: Maktabat Al-Adab.

Jurjani, Abd al-Qahir. (N.d). Dala'il al-I'jaz. edited by Mahmoud Muhammad Shaker. Cairo: Maktabat Al-Khanji.

Juryisi, Muhammad Makki Nasr. (2002). Nihayat al-Qawl al-Mufid fi 'Ilm Tajwid al-Quran al-Majid. corrected by Abdullah Mahmoud Muhammad Umar. First edition. Beirut: Dar Al-Kutub Al-Ilmiyah.

Hasan, Tammam. (1994). Al-Lugha al-Arabiyya Ma'naha wa Mabnaha. Morocco: Dar Al-Thaqafa.

Hasan, Tammam. (1955). Manahij al-Bahth fi al-Lugha. Cairo: Maktabat al-Anglo al-Masriyya.

Hassan, Abbas. (1998). Khassais al-Huruf al-Arabiyya wa Ma'aniha. Damascus: Manshurat Ittihad al-Kuttab al-Arab.

Khosh Manesh, Abolfazl. (2016). The Music of the Language of the Quran. First edition. Tehran: Research Institute of Culture, Art, and Communication.

Raghib al-Isfahani, Abu al-Qasim Hussein bin Muhammad. (1991). Al-Mufradat fi Gharib al-Quran. Damascus: Dar Al-Ilm Al-Shamiya.

Raghib, Abdelsalam Ahmed. (2008). The Function of Artistic Imagery in the Holy Quran. Translated by Hossein Sidi. Tehran: Sokhan.

Rafi'i, Mustafa Sadiq. (1974). Tarikh Adab al-Arab. Lebanon: Dar Al-Kitab Al-Arabi.

Al-Rummani, Ali bin Isa. (1934). Al-Nukat fi I'jaz al-Quran. Delhi: Maktabat Al-Jami'a Al-Milliyya Al-Islamiyya.

Schiffrin, Deborah and Ali Landi. (2000). Discourse and Discourse Analysis. Tehran: Farhang-e Gofteh.

Saleh, Hatem. (1989). Ilm al-Lugha. Iraq: Matba'at Al-Ta'lim Al-Aali.

Al-Saghir, Muhammad Hussein Ali. (2000). Al-Sawt al-Lughawi fi al-Quran. Beirut: Dar Al-Mu'arikh Al-Arabi.

Turaiji, Fakhruddin. (1996). Majma' al-Bahrayn. Edited by Seyyed Ahmad Hosseini. Third edition. Tehran: Maktabat Mortazavi.

Abdullah, Muhammad Farid. (2008). The Linguistic Sound and Its Implications in the Holy Quran. Beirut: Dar wa Maktabat Al-Hilal.

Al-Arabi, Abdulsami Khamis. (2015). The Significance of the Structure of Letter Attributes on Meaning. Jordan: The Jordanian Journal of Islamic Studies, 10(4), 459-482.

Omar, Ahmed Mukhtar. (1998). Dirasat al-Sawt al-Lughawi. Cairo: Alam Al-Kutub.

Qurashi, Seyyed Ali Akbar. (1992). Quranic Lexicography. 7 volumes, sixth edition. Tehran: Dar Al-Kutub Al-Islamiyah.

Mohabbati, Mehdi. (2009). From Meaning to Form. Tehran: Sokhan.

Muhammad Al-Sayed, Muhammad Saad. (2013). The Quranic Verse Ending; A Phonetic Study in the Light of Modern Linguistics. Cairo: Journal of the Faculty of Arts, Port Said University, Issue 1, 172-111.

Muhammad Mahdi, Janan. (2010). The Phonetic Suggestive Rhythm in the Context of the Quranic Text. Baghdad: Journal of the Faculty of Education for Women, 21(4), 841-830.

Moradi, Hassan bin Qasim. (1992). Al-Jina al-Dani fi Huruf al-Ma'ani. First edition. Beirut: Dar Al-Kutub Al-Ilmiyah.

Mostafavi, Hassan. (1981). Al-Tahqiq fi Kalimat al-Quran al-Karim. Tehran: Bongah Tarjomeh va Nashr-e Ketab.

Munfarida, Aliya. (2010). Characteristics of Arabic Letters and Their Meanings in the Intermediate Dictionary: A Descriptive and Analytical Study of Words. N.p.

Najjar, Manal Muhammad Hashem. (2010). The Sounds of Arabic Vowels: A Semantic and Aesthetic Study. Jordan: The Jordanian Journal of Arabic Language and Literature, Volume 6, Issue 3, 121-162.

Al-Nuri, Muhammad Jawad. (1996). Phonology. First edition. Amman: Publications of Al-Quds Open University.

Hashimi, Hojjat. (2001). Fawaed al-Hojjatiyya. Fifth edition. Qom: Nashr Hadegh.

قرآن کریم
ابن جزری، محمد. (1405ق). االتمهید فی علم التجوید، تحقیق علی حسین البواب. ط1، الریاض: مکتبة المعارف.
ابن جنی، عثمان بن جنی. (2000م). سر صناعة الإعراب. بیروت: دارالکتب العلمیة.
ابن قیم الجوزیه، أبو عبدالله محمد بن أبی بکر. (1949م). التفسیر القیم. تحقیق محمد حامد الفقی. بی‌جا: بی­نا.
ابن منظور، جمال الدین محمدبن مکرم. (1405ق). لسان العرب. بی‌جا: بی­نا.
جبل، محمد حسن. (2010م). المعجم الإشتقاقی المؤصل لألفاظ القرآن الکریم. ط1، القاهرة: مکتبة الآداب.
جرجانی، عبدالقاهر.(بی­تا). دلائل الإعجاز. تحقیق: محمود محمد شاکر. القاهره: مکتبه الخانجی.
جریسی، محمدمکی نصر. (2002م). نهایة القول المفید فی علم تجوید القرآن المجید. تصحیح عبدالله محمود محمد عمر. ط1، بیروت: دارالکتب العلمیة.
حسان، تمام. (1994م). اللغة العربیة معناها و مبناها. مغرب: دارالثقافة.
................. (1955م). مناهج البحث فی اللغة. القاهرة: مکتبة الأنجلو المصریة.
حسن، عباس. (1998م). خصائص الحروف العربیه و معانیها. دمشق: منشورات اتحاد الکتاب العرب.
خوش منش، ابوالفضل. (1395ش). موسیقی زبان قرآن. چاپ اول، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
راغب اصفهانى، ابوالقاسم حسین بن محمد. (1412ق). المفردات فی غریب القرآن. دمشق‌: دارالعلم الدار الشامیة.
راغب، عبدالسلام احمد. (1387ش). وظیفة الصورة الفنیة فی القرآن الکریم. ترجمه حسین سیدی. تهران: سخن.
رافعی، مصطفی صادق. (1974م). تاریخ آداب العرب. لبنان: دار الکتاب العربی.
الرمانی، علی بن عیسی. (1934م). النکت فی إعجاز القرآن. دهلی: مکتبة الجامعة الملیّة الإسلامیة.
شفرین، دِبورا و علی لندنی. (1379ش). گفتمان و تحلیل گفتمانی. تهران: فرهنگ گفتمان.
صالح، حاتم. (1989م). علم اللغة. العراق: مطبعة التعلیم العالی.
الصغیر، محمدحسین علی. (2000م). الصوت اللغوی فی القرآن. بیروت: دارالمؤرخ العربی.
طریحی، فخرالدین. (1375ش). مجمع البحرین‌. تحقیق سید أحمد حسینى‌. ط3، تهران: کتابفروشی مرتضوی.
عبدالله، محمد فرید. (2008م). الصوت اللغوی و دلالاته فی القرآن الکریم. بیروت: دار و مکتبة الهلال.
العرابید، عبدالسمیع خمیس. (1436ق). دلالة بنیة صفات الحروف علی المعنی. اردن: المجلة الأردنیة فی الدراسات الإسلامیة، 10(4)، 459ـ 482.
عمر، أحمد مختار. (1418ق). دراسة الصوت اللغوی. القاهره: عالم الکتب.
قرشی، سیدعلی اکبر. (1371ش). واژه شناسی قرآن‌. 7 جلد، چاپ ششم. تهران: دارالکتب الإسلامیه.
محبّتی، مهدی. (1388ش). از معنا تا صورت. تهران: سخن.
محمد السید، محمد سعد. (2013م). الفاصلة القرآنیة؛ دراسة صوتیة فی ضوء علم اللغة الحدیث. القاهره: مجلة کلیة الآداب جامعة بور سعید، العدد الأول، 172ـ 111.
 محمد مهدی، جنان. (2010م). الإیقاع الصوتی الإیحائی فی سیاق النص القرآنی. بغداد: مجلة کلیة التربیة للبنات، 21(4)، 841ـ 830.
مرادی، حسن بن قاسم. (1992م). الجنى الدانی فی حروف المعانی. ط1. بیروت: دار الکتب العلمیة.
مصطفوی، حسن‌. (1360ش). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب‌.
‌منفرده، علیة. (2010م). خصائص الحروف العربیة و معانیها فی معجم الوسیط دراسة وصفیة تحلیلیة عن المفردات. بی‌جا: بی­نا
نجار، منال محمد هاشم. (2010م). أصوات الحرکات العربیة؛ دراسة دلالیة جمالیة. أردن: المجلة الأردنیة فی اللغة العربیة و آدابها، المجلد السادس، العدد 3، صص162ـ 121.
النوری، محمد جواد. (1996م). علم الأصوات. ط1. عمان: منشورات جامعة القدس المفتوحة.
هاشمی، حجت. (1380ش). فوائد الحجتیة. چاپ پنجم. قم: نشرحاذق.