Document Type : Research Article
Authors
1 PhD Student, Department of Quranic Sciences and Jurisprudence, Faculty of Theology and Islamic Studies, Shiraz University, Shiraz, Iran
2 Assistant Professor, Department of Quranic Sciences and Jurisprudence, Faculty of Theology and Islamic Studies, Shiraz University, Shiraz, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
Article Title [Persian]
Authors [Persian]
نشانه - معناشناسی یکی از دانشهای جدید در زبانشناسی نوین است که موجب تحول بنیادین در نشانهشناسی ساختگرای قرن بیستم شده است. یکی از زبانشناسان محقق در این رشته بهنام آلژیر گریماس الگوهای تکمیلی و نوینی برای تحلیل نشانه - معناشناسی گفتمان به دنیای معاصر وارد کرده است. الگوی مربع نشانهشناختی، اولین الگوی تحلیلی معرفیشده از گریماس در نشانه - معناشناسی گفتمانی است. در این مقاله با استفاده از دادههای اطلاعاتی موجود، ضمن معرفی این الگو، میزان کاربرد مربع نشانهشناختی در تفسیر قرآن بررسی میشود. براساس نتایج بهدستآمده، تشکیل مربع نشانهشناختی ازطریق کشف روابط تقابلی در یک آیه یا یک سوره یا محتوایابی از کل قرآن نهتنها امکانپذیر است، سبب ایجاد یک شبکه معنایی گسترده در معنایابی موضوعی در قرآن میشود؛ ولی استفاده از این الگو برای دستیابی به لایههای عمیقتر معنایی و کشف دلالتهای پنهان نص کافی نیست؛ زیرا عملکرد این الگو تنها آشکارکنندۀ روابط تقابلی درون نص است و برای کشف لایههای عمیقتر معنا نیازمند ابزارهای دیگر تفسیر است؛ ازجمله توجه به سیاق، دلالتیابی ازطریق روایات، کمکگرفتن از آیات دیگر قرآن، بررسی روابط همنشینی و جانشینی در آیات.
Keywords [Persian]
1- بیان مسئله
نظریه ساختارگرایی در زبانشناسی قرن بیستم موجب پیدایش دانش نشانهشناسی (Semiotics) شد که فردیناند دو سوسور (1913-1857) (F.D.Saussure)، زبانشناس سوئیسی بنیان گذارده است. او زبان را نظامی متشکل از نشانههای زبانی معرفی کرد که در آن «دال، تصور صوتی نشانه زبانی و مدلول، تصور معنایی آن است» (چندلر، 1387ش، صص42-44). با گذر از دیدگاه ساختگرایان، در مکتب زبانشناسی پاریس بحث معناشناسی در زبانشناسی نوین در مقیاسی وسیعتر، بهجای تمرکز بر نشانه، بر متن متمرکز شد و با ورود به این مرحله، رابطه مفسر یا خواننده با متن و نقش مفسر در کشف معنای متن بهعنوان مجموعهای سامانیافته از نشانهها تعریف شد. از آن پس در پاسخ به نیاز مفسر در بازیابی معانی متن، علم معناشناسی (semiotic) شکل گرفت که راهی برای تجزیهوتحلیل متن در جهت دستیابی به معنا است و از ترکیب نشانهشناسی و معناشناسی، رویکرد جدیدی بهنام نشانه - معناشناسی به عرصه زبانشناسی وارد شد. در رویکرد جدید، نقش مفسر بهعنوان عامل مهم در فعلیتبخشی به متن، تبدیل به یکی از مسائل مهم نشانه - معناشناسی شده است. در ادامه همین فرایند، نشانه - معناشناسی گفتمانی شکل گرفت که نشانهها را به قصد کشف معنا بررسی میکند. در این رویداد مجموعه نشانههای یک متن در روند تولید و توسعه معنا استفاده میشوند (شعیری، 1390ش، ص113).
نشانه - معناشناسی در سالهای اخیر الگوهای متعددی در تجزیهوتحلیل معنایی متن ارائه داده است؛ مانند: روابط تقابلی معنایی یا ساختار جانشینی (تحلیل همزمانی)، رابطه میان تسلسل عناصر یا ساختار همنشینی (تحلیل درزمانی) (آسابرگر، 1387ش، ص31). نشانه معناشناسی گفتمانی نیز الگوهای مهمی را برای تجزیهوتحلیل معنا ابداع کرده است؛ ازجمله: الگوی تحلیل گفتمان پراپ (برتنس، 1387، ص49)، الگوی کنشی روایتشناسی گریماس (اسکولز، 1383ش، ص 147) و ...
یکی از این الگوهای مهم در یافتن لایههای معنایی متن، مربع نشانهشناسی است که گریماس (1917-1992) A.J. Greimas)) از بنیانگذاران مکتب نشانه - معناشناسی پاریس (پاکتچی، ص109) ابداع کرده است. این مقاله به نحوه عملکرد این الگوی تحلیل متن و بررسی امکانپذیری تحلیل و تفسیر قرآن با استفاده از آن میپردازد. همچنین درصدد است تا میزان بهرهوری مربع نشانهشناختی در تفسیر قرآن را تبیین کند.
1-1- پیشینۀ پژوهش
کاربرد الگوی مربع نشانهشناختی کمابیش بهدست معاصرین تحلیلگر متون پارسی فعلیت پیدا کرده است و میزان بهرهوری آن در مقالاتی چند به دست محققین دانشپژوه، بررسی و نیز انتقادهایی از آن شده است. مقالات موجود در این میدان پژوهشی شامل موارد ذیلاند:
همزمان یا با اندکی تأخیر، از الگوی مربع گریماس در تفسیر کلمات و آیات قرآن بهصورت موردی استفاده شده است:
صرفنظر از مقالات تحلیلی که میزان بهرهوری از الگوی مربع نشانهشناسی گریماس را در حوزه متون پارسی بررسی میکند، تعداد اندک پژوهشهای نشانه – معناشناسی که برمبنای الگوی مربع گریماسی در مطالعات قرآنی انجام شده، حاکی از آن است که کاربرد نشانه - معناشناسی در معنایابی تحلیلی قرآن، فرایندی نوپا و نیازمند پختگی بیشتر است. در نخستین مقاله معرفیشده در این بخش، سیر معنایابی تک کلمات قرآنی ازطریق مربع معناشناسی دنبال شده است. در قسمت نخست مقاله دوم به رویکرد شناسایی تقابلها در آیۀ نمونه پرداخته شده که اساس کار مربع نشانهشناسی است؛ اما گویا هدف نویسنده نشاندادن کاربست این تقابلها در الگوی مربع نشانهشناسی و معنایابی بیشتر ازطریق این الگو نبوده است؛ بلکه در پی آن و در بخش دوم به هدف دیگری پرداخته که استفاده از الگوهای گفتمانی گریماس در تحلیل آیات سوره است. مقاله سوم ازطریق بازپروری معنایی متن سوره مدنظر و بازسازی روابط مفهومی در الگوی مربع نشانهشناسی سعی در بازگشایی لایههای عمقی متن و ارائه مفاهیم اصولی و کاربردی از متن داشته است.
فضای غالب این تحقیقات، چنانچه مشاهده میشود، معنایابی کلمه در آیه یا مفهومیابی در آیات یک سوره و ایجاد مربع نشانهشناسی براساس روابط تقابلی درون همان آیه یا روابط تقابلی درون آیات یک سوره است؛ درحالیکه روابط زوجی تقابلی بین عناصر مفهومی در یک آیه پدیدهای معناشناختی است که تنها در برخی آیات موجود است و تمام آیات قرآن را پوشش نمیدهد. همچنین، روابط تقابلی در سور قرآن، اگرچه در برخی سورهها شایع است، چنین نیست که در تمام سور بتوان با استفاده از این روابط، مربع نشانهشناسی را تشکیل داد و لایههای معنایی مضاعف را به ظهور رساند؛ ازاینرو، امکان استفاده از این الگو در تحلیل آیات و سوری که روابط تقابلی بهطور کامل در آنها شکل نگرفته است یا روابط تقابلی موجود، انکشاف لایههای عمقیتر معنای متن را کفایت نمیکند، در پردهای از ابهام است.
پژوهش حاضر بر آن است تا نخست، توان تحلیلی این الگو را در بازه تحلیلی آیه، سوره و کل قرآن بررسی کند و سپس امکان بهکارگیری همزمان روابط تقابلی، زوجی و مربعی در سطح آیه، سوره و کل آیات را برای تشکیل مربع نشانهشناسی تحلیل کند. به عبارت دیگر، این پژوهش، حداکثر امکان بهرهوری از مربع نشانهشناسی در معناشناسی ساختاری قرآن را تحلیل میکند.
2-1- سؤال پژوهش
سؤال محوری در پژوهش حاضر این است که آیا میتوان زمانی که در یک آیه روابط تقابلی مورد نیاز مربع نشانهشناسی موجود نیست، از سیاق سوره مواردی را انتخاب یا روابط تقابلی ناکافی در معناشناسی یک سوره را در کل قرآن تفحص کرد و در عین حال، پاسخهای صحیح و کافی برای سؤالات لازم در فهم و تفسیر متن به دست آورد و از این طریق، به محدوده کشف مراد الهی و بازگشایی لایههای عمقیتر معنا دست پیدا کرد.
اگرچه پاسخ به این سؤال از منظر برخی روشهای تفسیری، ازجمله روش تفسیر قرآن به قرآن، در ابتدا مثبت است، بررسی روشمند موضوع ازطریق بهکارگیری روابط تقابلی، زوجی و تشکیل مربع نشانهشناسی، هم در بازگشایی لایههای عمیقتر معنا در کشف مراد الهی مؤثر است و هم در مستندسازی و توسعه میزان بهرهگیری از برخی قواعد تفسیری مانند قاعده سیاق آیه، سیاق آیات، سیاق سوره و سیاق کل قرآن فایدهمند است.
2- نشانه – معناشناسی ساختگرا
نخستین تعریف نشانه در نشانهشناسی ساختگرا مربوط به فردینان دوسوسور فرانسوی (1857-1913) (F.D.Saussure) است که نشانه را شامل دو بعد دال و مدلول دانست؛ اما به تعریف رابطة تعاملی دو سطح بیان و محتوا به جای دال و مدلول که یلمزلف (1899-1965) (Hjelmslev) دانمارکی انجام داد، بهدلیل حضور عامل انسانی بهعنوان بعد سوم مؤثر در معنا توجه بیشتری شد؛ زیرا موجب رابطهای سیال در نظام نشانهای شد (شعیری و وفایی، 1388ش، ص2). کشف این ویژگی، مبین خصوصیت زایایی در نشانه بود (سجودی، 1387ش، ص19). این ویژگی زایایی نشانهها، معناشناسی سیال نامیده شد (شعیری، 1390ش، ص7). بر همین اساس، آلژیر گریماس لیتوانیایی (1917-1992) (A. J. Greimas) روشی ساختارمند به نام «نشانه - معناشناسی زایا» ارائه کرد. در روش او، نشانه موضوعیت نداشت؛ بلکه برای تحلیل متن، تمرکز از نشانه به سوی روابط ساختاری متن برگردانده میشود که تولید معنا میکند (بابک معین، 1383، ص116). در نظریه معناشناسی، متن یا کلام بهصورت مجموعه معناداری در نظر گرفته میشود که خواننده بهدنبال مطالعه و درک آن است. معناشناسی برای دستیابی به مفاهیم چنین مجموعههای معناداری، ابعاد یا سطوح گوناگونی را برای متن متصور است (شعیری، 1390ش، ص4)؛ به همین دلیل یکی از مهمترین اهداف نشانه - معناشناسی ساختگرا این است که با ارائه روشهایی بتواند هر نوع متن یا کلام را تجزیهوتحلیل گفتمانی کند و به لایههای درونی متن و ژرفساخت معنا دست یابد و بدین ترتیب به توصیف پدیدههای زبانی در چارچوب یک نظام بدون هر پیشانگاری بپردازد (صفوی، 1393ش، ص20). این روشها معمولاً متن را به روش استقرایی و از جزء به کل تجزیهوتحلیل میکند که منجر به قطعهقطعه شدن متن میشود و پس از بررسی معناشناسی این قطعات، مجدداً برای دستیابی به یک کل معنایی بههم متصل میشوند.
1-2- ابزار تحلیل نص در معناشناسی ساختگرا
هدف اصلی در معناشناسی، فهم صحیح متن است و خواننده یا مفسر بهعنوان محور اصلی این فهم باید به منطق درونی متن (هدف از روابط بین لغت، معنا و روابط نحوی) دست یابد؛ زیرا کشف روابط منطقی نشانههای درون متنی، موجب تحلیلهای قویتر از مفاهیم متن است. مقوله فهم در قرآن را میتوان با اصطلاح نطق بیان کرد. فهم خاص متن، ازطریق استنطاق و پرسشگری مفسر از متن به دست میآید. در این صورت، تمرکز در فهم معانی متن، از سطح ظاهری میگذرد و به کشف روابط درون متنی متمرکز میشود. از نقطه نظر زبانشناسی این سطح از فهم، یعنی فهم عمیقتر ازطریق ورود به لایههای عمقی متن و دستیابی به دلالتهای پنهان آن تفسیر نامیده میشود و برای دستیابی به آن استفاده از ابزارهای مختلف معنایابی ضروری است. در معناشناسی ساختگرا ایجاد محورهای جانشینی و همنشینی و کشف روابط تقابلی در روابط کاربردشناختی تأثیر میگذارند و میتوانند منجر به زایش متن و فهم هرچه بیشتر معنا شوند.
محور جانشینی |
إنا أنزلناه + فی لیلة مبارکه
إنا أنزلناه + فی لیلة القدر
محور همنشینی |
تؤتی الملک من تشاء تنزع الملک ممن تشاء
چنانکه بیت زیر نیز همان معنا را افاده میکند:
یکی را همی تاج شاهی دهد / یکی را به دریا به ماهی دهد (فردوسی، 1388ش، بخش 75)
همچنین است تقابل معنایی در «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذلُّ مَنْ تَشاءُ بیَدکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ» (آل عمران: 26) که دو عبارت عزتبخشی و ذلیلگردانی خداوند نسبت به هرکس که بخواهد و ارادهاش قرار گیرد، به شکل زیر آمده است:
تعز به من تشاء تذل به من تشاء
در بیت زیر مشهود است:
بلند آن سر، که او خواهد بلندش / نژند آن دل، که او خواهد نژندش(وحشی بافقی، 1393ش، فرهاد و شیرین)
در آیه فوق با در نظر گرفتن تقابل معانی بخشیدن ملک و خلع مالکیت از ملک، گستره قدرت الهی آشکار میشود. عزتبخشی یا خوارکردن نیز دو سرِ بازه توانایی الهی را از هر سو به بینهایت پیوند میزند و این احاطه کامل و مطلقبودن قدرت الهی در پیام بخش انتهایی آیه: «إنک علی کل شیء قدیر» مشخص میشود.
3- نشانه - معناشناسی گفتمانی
گریماس با مطالعة ترکیبات نشانهها و بررسی ارتباط بین آنها با توجه به بعد انسانی، نشانهشناسی ساختارگرا را به نشانهشناسی گفتمانی تبدیل کرد (شعیری، 1390ش، ص43). واژه گفتمان (discourse) به لحاظ نشانهشناختی به سطح گفتمانی معنا اشاره دارد که در تقابل با سطح روایی قرار میگیرد و ازطریق تعامل میان دو بعد زمان شکل میگیرد: 1- بعد صوری (مربوط به بازنمایی جهان خارج)؛ 2- بعد محتوایی (مربوط به ارزشهای انتزاعی) که در این معنا تمام نمودهای زبانی را میتوان گفتمان دانست (عمارتی مقدم، 1398ش، ص163). در رویکرد نشانه – معناشناسی گفتمانی نشانهها براساس ارتباطات موجود با یکدیگر جستجو میشوند و همین فرایند موجب تولید معنا و زایش متن میشود. در نشانهشناسی گفتمانی، ابزار متعددی برای تحلیل گفتمان متن به کار برده میشود که همه آنها در سیالبودن نشانه - معناها، مشترکاند. از آنجا که امکان بررسی روند سیالیت معنا و ابعاد محتوایی متون صرفاً ازطریق روابط تقابلی و جانشینی امکانپذیر نیست، گریماس ضمن اصلاح و تکمیل مدل زبانشناسان قبلی، الگوهای جدیدی در مفهومیابی سطح روایی مطرح کرد. یکی از الگوهای مهم پیشنهادی وی مربع نشانهشناسی است.
1-3- الگوی مربع نشانهشناسی گریماس
مربع نشانهشناسی گریماس حاصل بسط منطقی تقابلهای دوگانی است. به نظر او، شکلگیری مقولات معنایی از روابط عمومی ابتدایی نشأت میگیرد و مربع نشانهشناسی با توسعه منطقی تقابلهای دوگانه اولیه میتواند ساختار اولیه دلالت را نشان دهد (تأدیه، 1378ش، ص253). کاربرد این مربع در سه گام صورت میگیرد: در گام نخست مفسر رابطه تقابل معنایی را در نص کشف میکند؛ یعنی دو مفهوم متقابل را در نص مییابد. در گام دوم یک یا چند ویژگی از ویژگیهای معنایی یکی از اطراف تقابل را با توجه به روابط همنشینی در نص کشف میکند و در مرحله آخر، مفسر از راه تطبیق آن ویژگیها، رؤس مربع نشانهشناختی را تکمیل میکند (همان، ص237). این طرح بهعنوان ابزاری تحلیلی در معناشناسی ساختارگرا مطرح شد.
2-3- تأثیر مربع نشانهشناسی در زایش درونی نص
در این الگوی معنایی، معنا بهصورت مجموعهای از تقابلها و استلزامات معنایی نشان داده میشود که به صورتی قاعدهمند با هم ترکیب میشوند و مقولات معنایی گستردهتری را پدید میآورند (کالر، 1388ش، ص115). در این مربع، ساختار ابتدایی دلالت و نحوه انتقال از دلالتی به دلالت دیگر تبیینپذیر است. ایجاد تصویر مقوله معنایی (شامل دو اصطلاح متقابل با اشتراک مفهومی زیربنایی) از ویژگیهای مختص به این الگوست که موجب آشکارشدن روابط پویا و سیال معنا میشود (قائمینیا، 1393ش، ص235). مربع گریماس تبیین کاملتری از زوجهای متقابل دست میدهد؛ زیرا میتواند مؤلفههای معنایی را به شیوهای قاعدهمند با هم، ترکیب و تأثیرات معنایی گستردهتری را ایجاد کند. همچنین، با افزایش مقدار مؤلفهها میتوان بر توان تحلیل متن بیفزاید.
روابط در مربع نشانهشناسی از چهار قطب اصلی تشکیل شده است که آنها به چهار گوشه از یک مربع تشبیه میشوند. دو قطبِ تشکیلدهندۀ مقولة اصلی، یعنی گروه متضادها در قسمت بالای مربع قرار میگیرند. با منفیکردن هر یک از متضادها، دو قطب پایینی مربع شکل میگیرد که گروه نقض متضادها نامیده میشوند؛ برای مثال، برای دو مقولة جوانی و پیری که متضادند، دو نقیض وجود دارد: نه جوانی و نه پیری. از مجموع این چهار حالت، سه نوع ارتباط حاصل میشود: الف) ارتباط تقابل تضادی (Relation de contrariété) که از تقابل جوانی و پیری با تشکیل محور متضادها به وجود میآید؛ یعنی بین دو قطب بالایی؛ ب) ارتباط تقابل تناقضی (Relation de complémentarité) که از تقابل نقیض متضادها بین دو قطب پایینی ایجاد میشود که در مثال مدنظر، شامل نه جوانی و نه پیری میشود؛ ج) ارتباط تقابل تکمیلی (Relation de contradiction) که بین نفی متضادها و واژههای مثبت برقرار میشود و بین اقطابی که در محور مورب یا قطر مربع واقع میشوند، به وجود میآید که در مثال فوق بهصورت نه جوانی و پیری یا نه پیری و جوانی بیانشدنی است.
پیری جوانی
نهجوانی نهپیری
براساس این سه ارتباط، سه محور متضادها، متناقضها و مکملها شکل میگیرند. گفتنی است این فرآیند ازطریق رابطة سلبی و ایجابی نیز دنبال میشود (شعیری و وفایی، 1388ش، صص29-126)؛ یعنی رابطه پیری با نفی مقوله جوانی تأیید میشود و جوانی درواقع همان نفی پیری را تأیید میکند. از رابطة سلبی بین دو مقولة جوانی و پیری رابطه ایجابی جوانی و پیری شکل میگیرد که همان متضاد تأیید شده است. این رابطه در طرحوارۀ زیر نشان داده شده است:
تکمیل |
تناقض |
سلب تضاد ایجاب
تکمیل |
نهایجاب نهسلب
بدین ترتیب، در مربع نشانهشناختی از درون دو عنصر حاضر، شش رابطه تقابلی صورتبندی میشوند. سپس با کاربست ابزار تحلیلی درون و برونمتنی به گسترش سطح دلالتیابی متن پرداخته میشود. همچنین، مربع معنایی بهعنوان ابزاری برای تحلیل مفاهیم و حتی واحدهای بزرگتر معنا مانند جملات، پاراگرافها و حتی کل متن به کار برده میشود.
1-4. تشکیل مربع نشانهشناختی ازطریق محتوای آیه
برای بررسی میزان کاربرد مربع نشانهشناختی در تحلیل نص، با توجه به کاربست آن که ایجاد معنا ازطریق ترکیب روابط تقابلی است، باید در متن قرآن به جستجوی آیاتی پرداخت که در آنها عبارات متقابل وجود داشته باشد. از آنجا که تعداد درخور توجهی از آموزههای قرآنی ازطریق به قیاس کشاندن مفاهیم متقابل برجستهسازی شدهاند، بررسی متن قرآن، همواره ما را به چنین عباراتی رهنمون خواهد نمود. همچنین، در برخی تفاسیر، همانند «تفسیر نور»، اثر مصطفی خرمدل، واژههای تقابلی قرآن گردآوری شدهاند که برخی از آن جفت واژهها در یک آیه جای گرفتهاند و میتوان با بهرهگیری از آنها به یافتن آیاتی دست یافت که دارای عبارات متقابل باشند. در اینجا به بررسی تحلیلی یکی از آیاتی پرداخته میشود که مفاهیم متقابل در آن موجود است:
«إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ ۖ وَإِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ ۗ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (آل عمران: 160)
دو عبارت متقابل «إن ینصرکم» و «إن یخذلکم» در عبارات آیه وجود دارد. نصرت و خذلان دو واژه مخالف و متضاد هماند. پس میتوانند در دو رأس متقابل بالایی مربع قرار گیرند. اکنون باید دید آیه با این دو مفهوم متقابل در حال القاء چه معنایی به مخاطب خود است یا بهعبارتی از تقابل این دو عبارت چه نتیجهای به اشتراک گذارده میشود. در پاسخ به این دو شرط یاری و عدم یاری الهی دو عبارت دیگر در آیه وجود دارد: «لا غالب لکم» یعنی کسی را که خدا یاریاش کند، هیچکس بر او غلبه نتواند کرد و این به معنای غلبه مطلق است، در تقابل با «من ذا الذی ینصرکم من بعده» یعنی کسی را که خدا یاریاش نکند، یاری هیچکس برای او سودی ندارد و نتیجهاش عدم نصرت مطلق است؛ بنابراین، در این آیه هر چهار مؤلفه مورد نیاز برای تشکیل مربع در خود آیه حضور دارند. چنانچه این دو دسته عبارت تقابلی در مربع معناشناسی قرار داده شوند، سیر تولید معنا به وجود میآید:
(1) إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ |
|
(2) إِنْ یَخْذُلْکُمْ |
(3) فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بعده بَعْدِهِ
|
(4) فَلَا غَالِبَ لَکُمْ
|
روابط تعریفشده دربارۀ عبارتها در مربع نشانهشناسی در آیه بالا:
رابطه اول (1و2) = رابطه متضادها: نصرت الهی و خذلان الهی در تقابل تضادی با یکدیگرند و در دو گوشه بالای مربع قرار میگیرند. این دو نوع برخورد قرار است نصیب دو دسته از انسانها شود.
رابطه دوم (3و4) = نقیض متضادها: عدم یاری مطلق و عدم غلبه مطلق بهعنوان دو متضاد نقیض در دو گوشه پایینی مربع واقع میشوند. نتیجه اینکه قطعاً عدم یاری شدن توسط یاری مطلق الهی، عدم غلبه در امور را به دنبال خواهد داشت.
رابطه سوم (1و3) = رابطه تکمیلی است که رابطه عبارت مثبت (1) و نفی عبارت (3) است. اگر خداوند یاریتان کند و «نه» (به اینکه) دیگر هیچکس یاریتان نکند؛ یعنی اگر یاری خدا باشد و دیگر هیچکس یاریگرتان نباشد، اهمیتی ندارد.
رابطه چهارم (2و4) = رابطه تکمیلی است که رابطه عبارت مثبت (2) و نفی عبارت (4) است: خذلان الهی و «نه» هیچکس بر شما غلبه نمیکند؛ یعنی اگر خذلان الهی روی دهد، اینطور نیست که هیچکس بر شما غلبه نمیکند، پس حتماً مغلوب خواهید شد، حتی اگر به ظاهر پیروزیهای کوچکی اتفاق بیفتد، درنهایت نتیجه شکست کلی است.
رابطه پنجم (1و4) = غلبه مطلق برای کسی است که مورد نصرت الهی واقع شود.
رابطه ششم (2و 3) = کسی که خداوند یاریاش نکند، مطلقاً پیروز نخواهد شد.
تا این مرحله، روابط متقابلی وجود داشتند که در مربع معناشناسی به نمایش گذاشته شد. در آیه مدنظر وجوه مختلف و متقابل در ارتباطات دو قطب مخالف نصرت الهی و خذلان الهی بررسی شد؛ اما هنوز سؤالات دیگری از متن باقی ماندهاند که پاسخ آنها در لایههای عمقیتر معنا پنهان است؛ ازجمله:
سؤال اول: نصرت الهی و خذلان الهی چیست؟
سؤال دوم: یاریشدن خداوند از سوی بنده چگونه است؟
سؤال سوم: آیا خداوند که قادر مطلق است نیاز به یاری بنده خویش دارد؟
سؤال چهام: یاری یا خذلان خداوند کی و چگونه به بندهاش میرسد؟
پاسخ این سؤالات ازطریق مربع مدنظر قابل دستیابی بهنظر نمیرسد؛ بلکه برای پاسخگویی به این سؤالات وجود فرایندهای تکمیلی دیگری برای دلالتیابی بیشتر ضروری است. روابط درون و برونمتنی که از جایگاه ویژهای در تحلیل نص برخوردارند؛ ازجمله روابط همنشینی (در یک آیه) و جانشینی (در آیات دیگر) میتوانند در فرایند فعلیتبخشی به دلالتهای پنهان نص یاریگر باشند. در آیه فوق میتوان همزمان از رابطه جانشینی آیات با مؤلفههای انطباقپذیر در مربع یاری جست. نخست باید آیاتی یافت شوند که میتوانند برای دلالتیابی دو مؤلفه متضاد در رابطه اول مربع قرار بگیرند. در رابطه جایگزینی معمولاً باید عبارتهایی در نظر گرفته شوند که ازنظر محتوایی دارای مشترک لفظی و معنوی با عبارت یا کلمه مدنظر در مربع باشد. در صورتی که روابط همنشینی و جانشینی در کشف معنا کارساز نباشد، میتوان برای کشف مراد الهی از لایههای عمقیتر معنا از ابزار دیگر در تحلیل نص مانند استفاده از سیاق، روایات و تفسیر استدلالی بهره جست. در آیه مدنظر برای دسترسی به معناهای بیشتر، نیازمند بهرهجویی از تمام ابزارهای تحلیل نص است.
پاسخ سؤال اول:
با کمکگرفتن از روایت بهعنوان یکی از ابزارهای تحلیل متن قرآن، منظور از«یاری و نصرت الهی در حق بندگانش و عدم یاری و خذلان الهی» آشکار میشود (ر.ک به روایت امام صادق: التوحید، 1398ش، ص 242؛ مجلسی، 1315ق، ج5، ص 199).
پاسخ سؤال دوم:
1- استفاده از روابط جانشینی با آیات دیگر که در آنها تعبیر یارىکردن خداوند آمده است، مشاهده میشود که یاریکردن خداوند با یاریکردن پیامبر خدا رابطه همنشینی دارد: «قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَى اللَّهِ ۖ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ» (آل عمران: 52) گفت: کیست که با من خدا را یاری کند؟ حواریّون (شاگردان خاص او) گفتند: ما یاریکنندگان خداییم.
2- استفاده از سیاق: با توجه به اینکه سیاق آیات قبل تشویق مؤمنین به جنگ و جهاد در راه خدا است، منظور از نصرتدادن به خدا معادل همان جهاد در راه خدا است؛ زیرا جهاد تنها بهمنظور تأیید دین او و اعتلای کلمه حق است (طباطبایی، 1390ش، ج18، ص 347).
3- استفاده از روایت: پیامبر اکرم(ص) در تفسیر این آیه فرمودند: «بدنها را در راه (عبادت و بندگی و جهاد با دشمنان دین) به کار برید تا از عذاب همیشگی برهید و در بهشت جاوید به سر برید» (نهجالبلاغه، 1394ش، ص 266).
پاسخ سؤال سوم:
1- استفاده از روایت: بنا به سخن امیرمومنان علی(ع)، یاریخواستن خدا از باب امتحان بندگان است (نهجالبلاغه، 1394ش، ص ۲۶۷).
2- تفسیر استدلالی: با توجه به اینکه قدرت خداوند بىپایان است و قدرت مخلوقات در برابر او بسیار ناچیز، در آیه تعبیر به یارىکردن خداوند شده است تا اهمیت مسئلۀ جهاد و دفاع از آئین حق را روشن سازد (مکارم شیرازی، 1387ش، ج3، ص187).
پاسخ سؤال چهارم:
1- رابطه جانشینی: «إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ» در چه صورتی و کی خداوند ما را یاری میکند؟ در آیه دیگر فرموده: «... إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم» (محمد: 7) ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند.
2- براساس رابطه جانشینی در پاسخ سؤال دوم، دلالت اول در مراد از «إن تنصرالله» یاری پیامبر و دین خدا با جهاد در راه خداوند است.
3- همچنین، برطبق روایت دریافته شد که دلالت دیگر یاریرساندن بنده به خداوند، ازطریق عبودیت و بندگی است.
4- براساس رابطه جانشینی با آیه قبل، رابطه خاصی بین توکل و نصرت الهی دیده میشود:
«فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»
(آل عمران: 159)
«إنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»
(آل عمران: 160)
از مجموع مفاهیم دو آیه میتوان نتیجه گرفت توکل به خداوند با نصرت الهی رابطه مستقیم دارد. به عبارت دیگر، در زمان یاریرساندن خداوند به بندهاش، در هنگام توکل بنده بر خداوند است که موجب جلب یاری مطلق الهی است؛ یاریای که به دنبال آن هیچچیز موجب مغلوبشدن شخص متوکل نمیشود.
2-4- تشکیل مربع نشانهشناسی ازطریق سیاق سوره
از آنجا که در درون تمام آیات قرآن روابط تقابلی موجود نیست، امکان تشکیل مربع نشانهشناختی در معنایابی درون آیهای تمام آیات امکانپذیر نیست؛ اما در بسیاری از موارد میتوان برای یافتن روابط تقابلی تکمیلکننده نشانه معناها به دنبال مؤلفههای تکمیلی در سیاق سوره بود. در این صورت، باید به دنبال محتواهایی در آیات قبل یا بعد بود تا بتوان در تقابل معنایی با مؤلفههای آیه مدنظر قرار داد. فهرستکردن آیاتی از سوره که مفاهیم و توضیحات بیشتری درباره عبارات متقابل مدنظر ارائه میدهند، بسیار کارآمد است. همچنین، با استنطاق متن و تفحص برای یافتن پاسخها، دستیابی به عبارات متقابل برای قراردادن در دو رأس پایینی مربع فراهم میشود.
مثال:
«لَا یَسْتَوِی أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ ۚ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ» (حشر: 20)
در این آیه تقابل دو دسته اصحاب نار و اصحاب جنت مشاهده میشود و تأکید میشود این دو دسته در دو جبهه مخالف هم قرار دارند و گویا سرانجام کارشان از همین دنیا و از نامشان مشهود است و تأکید مضاعفی نیز صورت میگیرد، مبنی بر اینکه فقط اصحاب جنت رستگار خواهند بود. وجود دو عبارت متضاد در آیه تنها میتواند تشکیلدهنده یک رابطه تقابلی ساده باشد که رابطه دو رأس بالایی مربع است؛ اما برای ایجاد مربع نشانهشناختی در محتوای درون آیه عبارات متقابلی وجود ندارد؛ بنابراین، باید برای یافتن مؤلفههای متناظر با این دو عبارت در سیاق سوره به جستجو پرداخت. بدیهیترین سؤال این است که اصحاب نار و اصحاب جنت چه کسانی هستند و چرا این دو دسته با هم برابر نیستند. با تأمل در آیات قبلی، پاسخهایی با مؤلفههای متقابل، برای قرارگرفتن در رؤس پایینی مربع، مناسب یافت میشوند و آنها آیاتی هستند که خصوصیات معرف این دو دسته را ارائه میدهند. چنانکه گویا مضمونى که این آیه شریفه دارد، بهمنزله نتیجهاى است که از آیات قبل در سوره گرفته میشـود. در سوره به مخالفت و دشمنى یهودیان بنىنضیر و عهدشکنى آنان، همچنین نقش منافقین در تحریک ایشان نسبت به مخالفت با پیامبر(ص) اشاره و نتیجه گرفته میشود که همین اعمالشان آنان را به خسران در دنیا و آخرت میافکند (طباطبایی، 1390ش، ج19، ص375).
درحقیقت سبب اصلی اتفاقی که برای اصحاب نار میافتد، در آیه قبل مشاهده میشود و در ضمن آن به مؤمنان، یعنی اصحاب جنت، هم گفته میشود مانند آن کفار و منافقین نباشید: «وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ۚ أُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (حشر: 19). در طرف مقابل این گروه نیز در دو آیه قبلتر، به اوصافی اشاره میشود که به رستگاری و اهل بهشت شدن منجر میشود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (حشر: 18). در این آیه، اشاره میشود به همان صفتی که اهل نار به دلیل فراموشکردن خدا از آن غافل مانده بودند؛ یعنی تقوا و مراقبت نفس بر اعمال خویش. اکنون میتوان با یافتن صفات دو گروه متقابل مربع نشانهشناسی را تشکیل داد.
مربع نشانهشناسی آیه:
اصحاب النار اصحاب الجنه
تقوای الهی و مراقبه فراموشکردن خدا و خود نفسانی
روابط تقابلی موجود:
رابطه اول. تقابل تضادی: انسانها دو دسته هستند، اصحاب الجنه و اصحاب النار.
رابطه دوم. تقابل نقیضین: فراموشکردن خدا و خود در برابر تقوای الهی و مراقبت نفسانی.
رابطه سوم. بردار قطری: اصحاب جنت، اهل تقوای الهی و مراقبت نفسانی هستند.
رابطه چهارم. بردار قطری: اصحاب نار هم خدا را فراموش کردند و هم خود را.
رابطه پنجم. رابطه تکمیلی: مؤلفه مثبت با نقیض منفی: (نه) به فراموشکردن خدا و (نه) به خودفراموشی موجب قرارگرفتن در زمره اهل جنت میشود.
رابطه ششم. رابطه تکمیلی: عدم تقوای الهی و عدم مراقبت نفسانی موجب قرارگرفتن در سلک اهل جهنم میشود.
بدین ترتیب مربع نشانهشناختی در اینجا هم روابط تقابلی را آشکار میکند و از سیاق آیات دلیل قرارگرفتن اصحاب جنت و اصحاب نار بهصورت دو عبارت قابل احصا در مربع جای میگیرد.
روشن است که براساس الگوی مربع نشانهشناختی، همچنان سؤالاتی تفسیری در آیه وجود دارد که بیپاسخ ماندهاند که لازم است از سایر ظرفیتهای متنی برای پاسخ به آنها بهره برد؛ ازجمله:
پاسخ سؤال اول:
وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ (نَسُوا اللهَ) فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ
الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنْسَاهُمْ کَمَا (نَسُوا لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هذَا)
این نتیجه از دو طرف رابطه به دست میآید که فراموشکردن خدا یعنی اتخاذ دین بهعنوان بازیچه و سرگرمی و انکار آیات خداوند. همچنین، خودفراموشی یعنی فراموشکردن روز سرانجام خود در آخرت.
پاسخ سؤال دوم:
حال باید دید خصوصیات اصحاب جنت چیست که موجب اتصافشان به این نام و رستگاریشان شده است.
3-4- تشکیل مربع نشانهشناختی ازطریق جستجو در کل قرآن
همانطور که بیان شد روابط تقابلی در تمام آیات قرآن موجود نیست و باید با استفاده از سیاق سورهای که آیه در آن قرار دارد، ارتباطات معنایی متقابل که نشاندهنده معناهای بیشتر باشند، جستجو شوند؛ زیرا دنبالکردن وحدت موضوعی در کل هر سوره یا وحدت بخشهای مرتبط با هم در سوره، به کشف لایههای معنایی بیشتر منجر میشود؛ با این حال، هنوز هم ممکن است با توجه به وحدت موضوعی کل قرآن، بتوان به لایههای بیشتری از معنا خارج از محتوای یک سوره دست یافت؛ یعنی زمانی که مؤلفههای متقابل در آیه یا سیاق سورهای که آیه مدنظر ما در آنجا قرار دارد، یافت نشود، عبارات متقابل یا متناظر معنایی بیشتر در کل قرآن جستجو میشوند. گفتنی است به این عملکرد در معنایابی آیات متشابه نیاز است؛ زیرا از غموض و پیچیدگی معنایی بیشتری برخوردارند و لازم است برای برطرفشدن شبهه معنایی آنها از جهتیابی متقابل معنایی در آیات دیگر قرآن و از سورههای دیگر آن استفاده شود. اما همانطور که دربارۀ معنایابی ازطریق روابط جانشینی و همنشینی نیز ذکر شد، مراقبت بر این امر که نشانه معناها ازنظر مفهومشناسی همراستا باشند و صرفاً بر وجود مشترک لفظی دلالت نداشته باشند، بسیار حائز اهمیت است. به عبارت دیگر، برای یافتن روابط تقابلی درون سیاق سوره یا کل قرآن، علاوه بر وجود اشتراک لفظی، وجود پیوند معنایی مشترک بین عبارات برای نزدیکشدن به مراد حقیقی نص الزامی است.
مثال:
«یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ» (نحل: 93)
«یضل من یشاء» و «یهدی من یشاء» در این آیه دو سر طیف متضاد سلب و ایجاب هستند؛ ولی برای این دو عبارت پاسخ متقابلی نه در خود آیه و نه در سوره وجود ندارد. با استنطاق متن قرآن برای یافتن پاسخ این سؤال که آیا این خواست الهی در هدایت و اضلال بندگان، نظاممند است یا خیر و اگر پاسخ مثبت است دامنه «من یشاء» در هدایت و اضلال الهی شامل چه گروههایی است، دریافته میشود که در برابر این دو عبارت پاسخهای زیادی وجود دارد که میتوان از آنها در تقابل این دو عبارت بهره جست و درنتیجه، سطح دلالتیابی را توسعه داد.
مربع نشانهشناختی آیه:
یهدی من یشاء (2) یضل من یشاء
لایهدی (4) لایضل= یهدی
وَ اللَّهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ (بقره: 258) وَ اللَّهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ (بقره: 264) وَ اللَّهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین (مائده: 108) إِنَّ اللَّهَ لایَهْدی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّاب (غافر: 28) إِنَّ اللَّهَ لایَهْدی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ (زمر: 3) |
یَهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ (مائده: 16) یَهْدی ِإلَیْهِ مَنْ أَنابَ (رعد: 27) یَهْدی إِلَیْهِ مَنْ یُنیب (شوری: 13) وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَه (تغابن: 11) یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ (یونس: 9) |
روابط تقابلی موجود:
رابطه اول: رابطه متضاد بین (1) و (2) است و بین «یضل» و «یهدی» در دو رأس بالایی مربع ایجاد میشود.
رابطه دوم: رابطه بین نقیض متضاد بین (3) و (4) است که با عبارات سلب متضاد بین «لایهدی» و «لایضل» در دو رأس پایینی مربع قرار میگیرند. «یهدی» یک واژه ایجابی است که سلب آن یا نقیض آن، بهصورت «لایهدی» در رأس پایینی مربع قرار میگیرد و «یضل» واژه سلبی است و در برابر آن واژه نه سلب، بهصورت «لایضل» در رأس دیگر قرار میگیرد. عبارت «لایهدی» در آیه 107 همین سوره موجود است: «إن الله لایهدی القوم الکافرین»؛ ولی عبارتی که متعین «لایضل» یا «یهدی» باشد، در سوره موجود نیست.
رابطه سوم و چهارم: ارتباط مستقیم بین روس قطرهای مورب مربع است. (1) و (4) این معنا را تداعی میکنند که کسی را که خداوند هدایت کند، گمراه نمیشود.
همچنین، بین (2) و (3) کسی را که خداوند گمراه کند، دیگر هدایت نمیشود.
رابطه پنجم و ششم: شامل روابط تکمیلی اضلاع عمودی مربع است که بین مؤلفه مثبت و نقیض منفی ایجاد میشود: (1) و نه (3) و همچنین (2) و نه (4)
نکته: رفع ابهام کاربرد عبارات متناظر به جای متقابل
تردیدی نیست که در آیه مورد بحث (نحل: 93) «یهدی» به معنای هدایتکردن قطعاً متقابل با «یضل» به معنای گمراهکردن است؛ ولی اینکه آیا «لایضل» متقابل با «لا یهدی» است که در رأس متقابل پایینی مربع قرار میگیرد، نیازمند تبیین است:
سؤال این است با توجه به اینکه «لایضل» بهمعنای گمراهنکردن است، آیا گمراهنکردن دقیقاً متقابل با «یهدی» بهمعنای هدایتکردن است تا «لایهدی» بهعنوان تقابل تناقضی با آن در رأس دیگر مربع قرار داده شود. در بیان پاسخ باید متذکر شد در مربع معنایی، مقوله فهم را عباراتی از نوع استلزامات و تقابلهای معنایی تشکیل میدهند. «لایضل» و «یهدی» بهمعنای انجامندادن کاری در مقابل انجامدادن کاری است. هرچند این دو مفهوم در مقوله معنایی صد در صد مشترک نیستند، با هم ملازمه دارند؛ به این بیان که هر شخص از یکی از این دو حالت خارج نیست. امکان ندارد که همزمان نه گمراه باشد و نه هدایتشده، حتماً یا هدایتشده است یا اگر هدایت نشده، پس گمراه است. هدایت و گمراهی اصطلاحاً جزو اجتماع ضدین لاثالث قرار دارند؛ یعنی وجه سومی نمیتوان غیر از آن دو در نظر گرفت؛ بنابراین، وقتی خداوند میفرماید: «لایضل» گمراه نمیکند، پس نخست، شخص باید قطعاً هدایت شده باشد؛ زیرا خداوند گمراه نمیکند کسی را که هدایت شده باشد و اگر قرار باشد او را گمراه کند، این سؤال مطرح میشود که آیا خداوند کسی را که هدایت شده است، از هدایتش بر میگرداند و گمراهش میکند. پاسخ قطعاً منفی است و نقض غرض الهی بر هدایت است؛ اما اگر خودش گمراه شده باشد، مجدداً معنا نمیدهد که گفته شود: خداوند او را گمراه نمیکند. چون خودش گمراهشده هست. پس وقتی گفته میشود خداوند گمراه نمیکند، یعنی آن فرد حتماً هدایت شده است و این گمراهنکردن یعنی بقا و ابقاء بر هدایت؛ بنابراین، «لایضل» معنای ملازم دارد با «یهدی» و هدایتکردن یا بر طریق هدایت نگه داشتن. پس تقابل «لایضل» و «یهدی» از نوع استلزامات معنایی است که در مربع معناشناسی قابل جایگزینی و تحلیل است. در این صورت برای دو عبارت «لایهدی» و «لایضل» دلالتیابی بسیار وسیعی در سطح قرآن انجامپذیر است.
در تفسیر هر یک از آیات مدنظری که از ابتدا در دو رأس بالایی مربع واقع شدهاند، همچنان سؤالات متعددی برای گشودن معناهای بیشتر وجود دارد؛ مانند اینکه اصل هدایت چیست. ضلالت به چه معناست. چرا خداوند آنطور که خودش اراده میکند در هدایت و اضلال دخالت میکند. اراده الهی چگونه در هدایت و اضلال انسانها تأثیرگزار است و... ؛ اما این سؤالات ازطریق مربع نشانهشناسی قابل پیگیری و پاسخ نیست و برای کشف پاسخ این سؤالات مجدداً نیازمند تفاسیر استدلالی، روایی، تفسیر براساس سیاق و همچنین، روابط جانشینی و همنشینی است.
4-4- تشکیل مربع نشانهشناختی همزمان با روابط درون آیه و سیاق درون سوره و سیاق کل قرآن
تا این مرحله برای معنایابی بیشتر از روابط تقابلی درون آیات یا سیاق سوره و در صورت عدم پوشش سیاق سوره از سیاق کل قرآن بهره گرفته شد؛ اما به نظر میرسد کاربست مربع معنایی صرفاً به یافتن روابط تقابلی موجود درون آیه یا سوره محدود نمیشود؛ بلکه چنانچه در یک آیه یا یک سوره روابط تقابلی وجود داشته باشد که امکان تشکیل مربع معنایی را به ما بدهند، میتوان مربع معنایی را همزمان ازطریق محتوای کل قرآن و با یافتن مؤلفههای بیشتر برای تولید معنای گستردهتر تشکیل داد. بدین ترتیب، یک شبکه معنایی وسیع برای فهم بیشتر معنا ایجاد شده است. کارکرد دیگر این روش در تفسیر موضوعی قرآن است که نیازمند تشکیل شبکه معنایی مؤلفههای مدنظر خود در کل قرآن است.
مثال:
«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ (بقره: 257)
در این آیه تقابل دو دسته اهل ایمان و اهل کفر مشاهده میشود که در ازای ایمان یا کفرشان به پاداش یا جزای متناسب با عملکرد خود مواجه میشوند؛ بنابراین، تشکیل مربع معنایی ازطریق عبارات درون خود آیه امکانپذیر است:
(1) الَّذینَ آمَنُوا (اللَّهُ وَلِیُّ) (2) وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوت
(3) یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ (4)یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ
روابط تقابلی موجود:
رابطه اول: رابطه متضاد بین (1) و (2) است و بین «الذین آمنوا» و «الذین کفروا» که در دو رأس بالایی مربع ایجاد میشود.
رابطه دوم: رابطه بین دو رأس (3) و (4) است. پاداشهای دوگونه و در تضاد اهل ایمان و کفر را نشان میدهد.
رابطه سوم و چهارم: ارتباط مستقیم بین رأس قطرهای مورب مربع است. (1) و (4) همچنین، بین (2) و (3).
خداوند اهل ایمان را از تاریکی (گمراهی) بهسوی نور (هدایت) سوق میدهد؛ ولی اهل کفر را از نور (هدایت) بهسوی تاریکی (گمراهی) رها میکند.
رابطه پنجم و ششم: شامل روابط تکمیلی اضلاع عمودی مربع است که بین مؤلفه مثبت و نقیض منفی ایجاد میشود: (1) و نه (3) و همچنین، (2) و نه (4).
- کسانی که ایمان آوردهاند، نه چنین است که از نور بهسوی ظلمت رها شوند.
- و کسانی که کفر ورزیدند، نه چنین است که از ظلمات (خودساختهشان) به سوی نور آورده شوند.
اکنون با وجود تشکیل مربع معناشناختی آیه، میتوان از روابط تقابلی درون سیاق نیز سود جست و معناهای جدیدتری برای معنایابی بیشتر نسبت به مؤلفههای مربع اتخاذ کرد.
سپس، همزمان یک گام فراتر نهاده و عبارات تقابلی مؤلفههای مربع در کل قرآن نیز جستجو شد. یافتههای موجود در جهت ایجاد شبکه معنایی از سیاق خود سوره و سیاق کل قرآن در مربع زیر نشان داده شده است. توجه به این نکته حائز اهمیت است که به دلیل گستردگی مفاهیم موجود متقابل با عبارات آیه مدنظر در کل قرآن، تنها مواردی بهصورت گزینشی انتخاب شده است. بدین ترتیب، گسترهای از مفاهیم در جهت فهم عمیقتر و معنایابی وسیعتر در دستیابی به مراد آیه وجود دارد.
یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (بقره: 39) اولئکَ عَلَیهِم لَعنَةُ اللَّهِ والمَلکَةِ والنّاسِ اجمَعین(بقره: 161) فَاعَذّبُهُم عَذابًا شَدیدًا فِى الدُّنیا والأخِرَةِ (آل عمران: 56) لَم یَکُنِ اللَّهُ لِیَغفِرَ لَهُم ولا لِیَهدِیَهُم طَرِیقا(نساء: 168) فَاولئکَ فِى العَذابِ مُحضَرُون(روم: 16) اولکَ اصحبُ الجَحیم (مائده:10) ولا یُخَفَّفُ عَنهُم مِن عَذابِها(فاطر:36) |
الَّذینَ آمَنُوا (اللَّهُ وَلِیُّ) والذین کَفَرُوا أ وْلِیَاؤُهُم الطَّاغُوتُ
یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ فَلَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَلَا خَوفٌ عَلَیهم وَلَا هُم یَحزَنُونَ» (بقره: 62) أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(بقره: 82) سَیجْعَلُ لَهُمُ الرّحْمنُ وُدّا (مریم: 96) لَهُم جَنّاتُ النَّعیمِ (لقمان: 8) لَهُم أَجرٌ غَیرُ مَمنونٍ (فصلت: 8) فی رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ (شوری: 22) لهم جنَّت تجرى من تحتها الأنهار(بروج:11) رّضى اللّه عنهم ورضوا عنه ذلک لمن خشى ربّه(بینه: 8)
|
نتایج
یکی از الگوهای تحلیل متن در نشانه - معناشناسی ساختگرا برای کشف لایههای عمقی معنا، مربع نشانهشناسی گریماس است. این مربع پدیدآورنده سه رابطه تقابل تضادی، تقابل تناقضی و تقابل تکمیلی است که روابط تقابلی واژگان را از سه وجه آشکار میکند.
در مسیر شکلگیری مربع نشانهشناختی در تحلیل نص مشاهده شد در برخی آیات مانند آیه 160 آل عمران، به دلیل اینکه وجود عبارتهای تقابلی و پاسخ تقابلی آنها در یک آیه موجود است، امکان تشکیل این مربع ازطریق اطلاعات خود آیه امکانپذیر است؛ ولی در برخی موارد عبارتهای تقابلی و پاسخهای تقابلی آنها در یک آیه موجود نیست؛ ازاینرو، باید پاسخهای مرتبط با تقابلهای آیه ازطریق سیاق موجود در سوره به دست آید. همچنین، در مواردی که پاسخهای تقابلی برای عبارتهای تقابلی موجود در آیه، نه در همان آیه موجود است و نه ازطریق سیاق همان سوره قابل دستیابی است، جستجوی این پاسخهای تقابلی در کل قرآن ضرورت مییابد. در مرحله بعد این نتیجه حاصل شد که میتوان برای دستیابی به یک شبکه معنایی گستردهتر ازطریق مربع نشانهشناسی از روابط تقابلی درون آیه، سیاق سوره و سیاق کل قرآن بهطور همزمان استفاده کرد. در این نوع موارد، دستاوردهای تفسیری بیشتر و توسعه تحلیلی و معنایی گستردهتری به دست خواهد آمد.
درنهایت، از بررسی نحوه عملکرد این مربع در تفسیر قرآن این نتیجه حاصل شد که باوجود انفکاک و تحلیل روابط تقابلی در رؤس مربع نشانهشناختی و آشکارشدن وجوه معنایی در عبارات دوگانه متقابل، با استفاده از خود آیه، سیاق سوره و سیاق کل قرآن، همچنان سؤالات تفسیری درخور توجهی در جهت کشف مراد متن باقی میماند که قابلیت پاسخگویی به آنها صرفاً ازطریق مربع نشانهشناختی وجود ندارد و استفاده از ابزار تحلیلی دیگر ازجمله استدلالات عقلی، سیاق، روایات و روابط جانشینی یا همنشینی با آیات دیگر برای دلالتیابی و فهم عمیقتر معنای آیات ضروری است.
The Holy Quran. Translated by Mohammad Mahdi Fouladvand.
Asaberger, Arthur. (2008). Media analysis methods. Translated by Parviz Ijlali. Tehran: Office of Media Studies and Development.
Bertens, Hans. (2008). Basics of literary theory. Translated by Mohammad Reza Abul Qasimi. Tehran: Mahi.
Caller, Jonathan. (2009). Constructive boutique. Translated by Koresh Safavi. Tehran: Minouy Kherad.
Chandler, Daniel. (2008). Basics of semiotics. Translated by Mehdi Parsa under the supervision of Farzan Sojodi. Tehran: Surah Mehr.
Dinah Sen, Anne Marie. (2001). An introduction to semiotics. Translated by Mozafar Kahreman. Tehran: Question.
Ferdowsi, Abulqasem. (2009). Shah nameh. Tehran: Ketabsarainik.
Ghaeminia, Alireza. (2014). Text biology. Tehran: Publications of the Islamic Culture and Thought Research Institute.
Ibn Babawiyah, Muhammad bin Ali. (1398 AH). Al-Tawhid. Investigated by Hashim Hosseini. Qom: Jami’ Modarresin.
Imarati Moghaddam, Dawoud. (2019). Confusion of signs. A look at the semantic sign of literature: the theory and method of literary discourse analysis. Critical research paper on humanities texts and programs. 19 (3). 67. 153-179.
Majlesi, Mohammad Bagher. (1403 AH). Bihar al-Anwar. Beirut: Dar al-Kutub al-Islamiya.
Makaram shirazi, Nasser and colleagues. (2008). Selected sample interpretation. Arranged by Ahmad Ali Babaei. Tehran: Darul Kutub al-Islamiya.
Moin, Morteza Babak. (2017). The missing dimensions of meaning in classical narrative semiotics. Tehran: Scientific and Cultural Publications.
Paid, Jean Yves. (1999). Literary criticism in the 20th century. Translated by Mahshid Nonahali. Tehran: Nilofar.
Pakatchi, Ahmed. (2008). Acquaintance with contemporary schools of semantics. Name of cultural research. 9 (3). 89-119.
Scholes, Roberts. (2004). An introduction to structuralism in literature. Translated by Farzaneh Taheri. Tehran: Agah.
Seyed Razi, Muhammad bin Hossein bin Musa. (2015). Nahj al-Balagha. Translated by Mohammad Dashti. Tehran: Payam Mehdi Press.
Sha’iri, Hamidreza and Vafai, Tarane. (2009). A way to fluid semiotics. Tehran: Scientific and Cultural Press.
Sha’iri, Hamidreza. (2011). Basics of modern semantics. Tehran: Samt Press.
Sojoudi, Farzan. (2004). Applied semiotics. Tehran: Qessa press.
Tabarsi, Fazl bin Hasan. (2005). Majma’ Al-Bayan fi Tafsir al-Quran. Tehran: Nasser Khosro.
Tabatabaei, Mohammad Hossein. (2011). Al-Mizan fi Tafsir al-Qur'an. Qom: Community of Modaresin Publications.
Tusi, Muhammad bin Al-Hassan. (1414 AH). Al-Amali. Edited by Est. Al-Be’tha, Qom: Dar al-Thaqafah.
Vahshi Bafghi, Kamaluddin Mohammad. (2014). Bafghi's Diwan poetry. Edited by Azizullah Alizadeh. Tehran: Ferdous.