Document Type : Research Article
Authors
1 PhD Student, Department of Quranic and Hadith Sciences, Faculty of Humanities, Zanjan Branch, Islamic Azad University, Zanjan, Iran
2 Associate Professor, Faculty Member and Director of the Department of Quranic and Hadith Sciences, Faculty of Humanities, Zanjan Branch, Islamic Azad University, Zanjan, Iran
3 Assistant professor, member of the academic staff and professor of the Department of Quran and Hadith Sciences, Faculty of Humanities, Zanjan Branch, Islamic Azad University, Zanjan, Iran
Abstract
Keywords
Article Title [Persian]
Authors [Persian]
پژوهش حاضر مطالعهای توصیفیتحلیلی است. در این پژوهش، لفظ و مفهوم صالح و مقام صالحین در قرآن کریم بررسی شدهاند. پژوهشگر در پی پاسخگویی به این پرسشهاست که واژه «صالح» در قرآن کریم چه مفاهیمی را در بر میگیرد و عمل صالح در قرآن به چه معناست. نتایج پژوهش نشان دادند واژه «صالح» در قرآن، معانی مختلفی را در بر میگیرد. از منظر قرآن کریم و تفاسیر مختلف، مشخص شد تمامی تفاسیر بر این عقیدهاند که صالحین دارای مقام و جایگاه والایی ازنظر قرآن هستند. با توجه به اینکه صلاح ذات، قدر و منزلتش بالاتر از صلاح عمل است و چون چنین است، پس اینکه حضرت سلیمان اول درخواست کرد که موفق به عمل صالح شود و سپس درخواست کرد صلاح ذاتیاش دهد، درحقیقت درخواستهاى خود را درجهبندى کرده و از پایین گرفته به سوى بالاترین درخواستها رفته است. کارصالح بهتنهایی کافی نیست و ورود به گروه صالحان مهم است. گاهی کار صالح است، ولی عاقبت انحرافی پیش میآید و شخص عاقبت به خیر نمیشود. گاهی کار صالح است، ولی یک نوع تکروی در آن است و شخص حاضر نیست با بندگان خدا همراه باشد.
Keywords [Persian]
1- طرح مسئله
در آیات مختلف قرآن کریم دربارۀ صالحین سخن گفته شده است. ابتدا باید معنای «صالح» را دانست. ازنظر عرفان اسلامی، یکی از مراتب اکمال نفس انسان، به تعبیر قرآن کریم، رسیدن به مقام «صلوح» است. این مقام، چنانکه از آیات قرآن برداشت میشود، برتر از مقام «خلوص» است. حضرت یوسف(ع) با آنکه به نصّ قرآن از مخلصین بوده است: انَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ (یوسف: 24)، در مقام دعا از خداوند طلب مقام لحوق به صالحین میکند و عرض مىکند: انْتَ وَلیِّى فِى الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنى مسلماً وَ الْحِقْنِى بِالصَّالِحینَ (یوسف: 101؛ شهودی، 1395، ص85).
بنابراین، آن حضرت در دنیا به مقام صلوح نرسیده بود؛ بنابراین، دعا مىکند پس از مرگ این لحوق حاصل شود. همچنین، خداوند متعال دربارۀ حضرت ابراهیم(ع) میفرماید: وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِى الدُّنْیَا وَ انَّهُ فِى الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحینَ (بقره: 130)؛ یعنی خداوند این دعاى حضرت ابراهیم را در دنیا اجابت نکرد؛ بلکه تحقّق آن را در آخرت وعده فرمود (معرفت، ١٣٧۶، ج9، ص272).
«صالح» از ریشه «صلاح» است. راغب اصفهانی در معنای لغوی این واژه مینویسد: صلاح ضد فساد است و این دو در بیشتر موارد درخصوص افعال به کار میروند. در قرآن کریم گاه در مقابل «فساد» و گاه در مقابل «سیئه» به کار رفته است (راغب اصفهانی، 1998م، ص 289). ابنمنظور نیز «صلاح» را در لغت ضد فساد دانسته است (ابنمنظور، 1405ق، ج 2، ص 516).
با تدبر در آیات مرتبط با موضوع چنین به نظر میرسد که واژۀ صلاح در همان معنای لغوی خود به کار رفته است. شاهد این ادعا آیات ذیل است که درآن بهروشنی تقابل اصلاح با افساد مشاهده میشود:
«الذین یفسدون فی الأرض و لا یصلحون» (الشعراء: 152)؛ کسانی که در زمین تباهی میکنند و به اصلاح (امور) نمیپردازند. همچنین، آیۀ «و أصلح و لا تتبع سبیل المفسدین» (الأعراف: 142)؛ و اصلاح کن و از راه تبهکاران پیروی مکن.
اما در این مبحث با طرح 8 آیه سعی میشود دیدگاه قرآن کریم دربارۀ عمل صالح تبیین شود. از تدبر در آیات ذیل چنین به نظر میرسد که عمل صالح به عملی اطلاق میشود که بهطور خاص در تعالیم دینی توصیه شده است.
«و هم یصطرحون فیها ربّنا أخرجنا نعمل صالحاً غیرالذی کنا نعمل أولم نعمرکم مّا یتذکر فیه من تذکّر و جاءکم النّذیر فذوقوا فما للظالمین من نصیر» (الفاطر: 37).
یعنی: و در دوزخ فریاد برآورند: پروردگارا ما را از دوزخ خارج کن تا اعمال صالح انجام دهیم. اعمالی غیر از آنچه که انجام دادهایم. به ایشان خطاب میشود آیا به اندازهای که عبرتگیرنده میتوانسته عبرت گیرد به شما عمر ندادیم و بیمدهنده نزد شما نیامد؟ پس طعم عذاب را بچشید که یاوری برای ستمکاران نخواهد بود.
در این آیه، رابطهای روشن میان پیامبران بهعنوان بیمدهندگان از سوی پروردگار و اعمال صالح مشاهده میشد. حال که پیامبران اعمال صالح را به شما معرفی کردند و شما را از عواقب ترک آن بیم دادند، چرا از فرصت عمر بهره نگرفتید و عمل صالح انجام ندادید؟ با توجه به اینکه دوزخیان به پیامبران و تعالیم شان در دنیا ایمان نمیآورند، خود را ملتزم به امتثال دستورات دین ایشان نمیداند و در عرصۀ عمل غیر از تعالیم دینی انبیا رفتار میکنند؛ بنابراین، آرزو میکنند برگردند و اعمال صالح را که همان مفاد تعالیم دینی منذران و رسولان الهی است، به جا آورند.
«فأمّا الذین ءامنوا و عملوا الصالحات فهم فی روضه یحّبرون و أمّا الذین کفروا و کذّبوا بآیاتنا و لقاء الآخره فأولئک فی العذاب محضرون» (طبرسی، بیتا، ج 4، ص 248؛ فرات کوفی، 1410ق، ج2، ص194)؛
یعنی: اما کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، در باغی مصفا مسرورند و اما کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند و آیات ما و روز قیامت را تکذیب کردند، در عذاب دوزخ احضار خواهند شد. از این تقابل نتیجه میشود افراد مؤمن که درصدد تصدیق آیات الهی بودهاند، این تصدیق را در عمل نشان دادهاند و به تعالیمی که ایمان به راستی و حقانیتش دارند، یعنی همان اعمال صالح، عمل میکنند (الروم: 15 و 16).
هدف از این تحقیق، بررسی و تحلیل لفظ و مفهوم صالح و مقام صالحین در قرآن کریم، بررسی و شناخت معنای لغوی صالح در آیات قرآن، بررسی صفات و ویژگیهای صالحان و جایگاه و مقام صالحین از منظر قرآن است؛ بنابراین، در این پژوهش به بررسی لفظ و مفهوم صالح و مقام صالحین در قرآن کریم پرداخته شده است.
2- پیشینۀ تحقیق
دباغ، احسان و ناصح، علی احمد (1397)، در تحلیل تفسیری مراتب و درجات ایمان و کفر و رابطه ایمان و عمل صالح بیان کردهاند تاریخ انبیا بیانکنندۀ آن است که برنامههای تمام پیامبران در دعوت به اصول، بدون هیچ اختلافی یکسان بوده است. هرگاه پیامبری دعوت خود را با دلایلی آشکار میساخت، قوم او به دو گروه مؤمن و کافر تقسیم میشدند. ایمان، امری است دارای مراتب تشکیکی؛ زیرا قابل شدت و ضعف است. ممکن است برخی از مراتب ایمان به گونهای آمیخته به نوعی از شرک خفی باشد. طبق آموزههای دینی، معیار درجهبندی و ارتقای وجودی مؤمنان، انجام اعمال صالح و مرضی خدای سبحان است؛ یعنی ایمان و عمل صالح، مکمل یکدیگرند. صلاح و شایستگی فعل و حُسن فاعلی بستگی به مرتبه ایمان شخص دارد و در مقابل نقش عمل نیز در ایمان، رقمزدن درجات و مراتب آن است. مسلمان نیز همواره بین مراتب اسلام و ایمان قرار دارند. تعریف جامع کفر عبارت از انکار الوهیت، توحید، رسالت و ضرورت دین با التفات به ضروریبودن آن است. این پژوهش به تحلیل مراتب ایمان و کفر و بررسی تعاریف انحرافی از مفهوم ایمان و رابطه آن با عمل در طول تاریخ اسلام و تأثیر آن در ایجاد گروههایی چون خوارج، مرجئه، معتزله و اشاعره میپردازد و درصدد کشف مهمترین انحراف در دیدگاههای صدر اسلام و قرون اولیه اسلامی دربارۀ تعریف اصطلاحی ایمان و ارتباط آن با عمل است.
مرادی، ژاله (1396)، در بررسی تقابل ایمان و عمل صالح بیان کرده است که از آموزههای مهم قرآن کریم، مسئله تأثیر متقابل ایمان و عمل است؛ همچنان که اعتقادات صحیح سبب بروز اعمال صالح میشود، اعمال صالح نیز سبب رشد و بقای ایمان میشود. وبالعکس، سستی ایمان سبب بروز اعنال طالح میشود و گناه، حجابی در برابر دیده بصیرت انسان میکشد و نمیگذارد راه و اسرار حق برایش روشن شود.
خوشدل مفرد، حسین (1396) در مقاله خود به بررسی حوزۀ مفهومی عمل صالح بهعنوان یکی از مفاهیم مهم و کاربردی قرآن پرداخته و ارتباط آن را با دیگر مفاهیم مشابه همچون عمل خیر، عمل حسن و ... مشخص کرده است. با بررسی آیات قرآن، این نتیجه به دست آمد که عمل صالح خیر، یک عمل کاملاً شرعی دینی است که مشخصاً توسط پیامبران و از جانب خداوند به مردم معرفی و واجب شده و هر دینی، عمل صالح مخصوص به خود را داشته است.
مولودی، فاطمه (1395)، در تحلیل فرایند شکلگیری نظام عمل صالح از منظر قرآن و روایات ذکر کردهاند که در مقاله آنها کوشیده شده است تا با رویکردی نو با استفاده از روش توصیفی و تحلیل محتوا به بررسی چگونگی فرایند شکلگیری عمل صالح بپردازد. تا کنون پژوهشهای گوناگونی دربارۀ پیوندهای متقابل عمل صالح با مفاهیمی دیگر همچون ایمان، تقوی، قلب و ... صورت گرفته است؛ اما این پژوهش بر آن است تا با گردآوری، ارزیابی و پردازش مجموعه این روابط متقابل، نظام و روند رخداد عمل صالح را بر پایه قرآن و روایات مبین پیدا کند.
احمدی، محمدرضا (1394)، در مقاله «بررسی ویژگیهای حکومت صالحین در قرآن کریم» بیان کردند حکومت هر مملکتی به علت قدرتی که در اختیار دارد، میتواند در جامعه تأثیر چشمگیری بگذارد. اگر هیئت حاکم یک کشور صالح باشند، تلاشهای خود را در راستای حمایت نیروی صالح به کار میبرند و حکومت صالحین در هر کشور امنیت و آرامش و عدالت برای آن کشور به ارمغان میآورد.
طهماسبی، زهرا و مناقب، سید مصطفی (1394)، در بررسی مفهومشناسی عمل صالح از منظر قرآن و روایات ذکر کردهاند که در قرآن کریم ترکیب عمل صالح در اصطلاح خاصی به کار رفته و از جایگاه ویژهای برخوردار است؛ به طوری که به هر عمل پسندیدهای، عمل صالح گفته نشده است؛ بلکه به عملی که از پشتوانه ایمان به خدا برخوردار است و خالص از هرگونه شائبۀ ریا و عجب و ... باشد، عمل صالح اطلاق شده است.
حاجی اسماعیلی، محمدرضا و آذربایجانی، نفیسه (1391) در مقاله «مفهومشناسی تعبیر صالح المؤمنین در قرآن» بیان کردهاند واژه «صالح المؤمنین» در چهارمین آیه از سوره تحریم (فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین و الملائکه بعد ذلک ظهیر) حاکی از منزلت و جایگاه ویژهای است که خداوند آن را برای بهترین و شایستهترین شخصیت بعد از پیامبر(ص) قرار داده است. روایات شیعی و نیز بسیاری از روایات عامه، مصداق این شخصیت را تنها، حضرت علی(ع) دانستهاند.
جعفری، سید محمدحسین (1388)، در بررسی مفهوم عمل صالح در نظام اخلاقی قرآن ذکر کرده است که مسلمانان ادعا میکنند مفاهیم اخلاقی قرآن، برای همه زمانها و همه مکانها و تمام جوامع مفید است؛ در حالی که قرآن در زمان و بافتی خاص نازل شده است. نگارنده برای پیوند میان این دو گزاره، ارزشهای اخلاقی را به دو گونۀ اخلاق توصیفی و اخلاق عرفی تقسیم میکند. او کلمات اخلاقیِ ارزیابیکننده را «فرا زبان اخلاق» مینامد. نویسنده بهعنوان نمونه، کلمه «عمل صالح» را بررسی میکند و جاودانگیِ آن را نشان میدهد.
برخی دیگر از نویسندگان با اشاره به آنچه «حقیقت قرآنی» نامیدهاند، مینویسند: «در قرآن کریم، ممکن است بعضی از الفاظ در اثر کثرت استعمال آن در معنا یا موردی خاص در آیات قرآن، بهصورت حقیقت قرآنی درآمده باشد؛ یعنی در زبان قرآن، آن لفظ در آن معنا یا مورد، حقیقت شده است؛ به گونهای که پس از آن، هر جا در قرآن، آن واژه بدون قرینه به کار رفته، آن معنا یا مورد خاص را برای مسلمان تداعی میکرده است. مساعد بن سلیمان طیار در کتاب فصول التفسیر به این قاعده و اصل ارزشمند در تفسیر قرآن اشاره کرده است: «لما کان القرآن نازلا بلغه العرب، فانه قد وقع فیه من الالفاظ ما لها دلالات خاصه فی الشرع لما تکن معروفه قبل عند العرب و هذه الالفاظ هی مصطلحات و اسماء شرعیه».[1] ایزوتسو، قرآنپژوه شهیر ژاپنی نیز در این باره معتقد است: برای بررسی یک مفهوم در یک نظام واژگان مانند نظام واژگانی قرآن، باید آن را همچون کلمهای کانونی در نظر گرفت که عدهای از کلمات مهم دیگر، آن را همچون دانههای خوشهای احاطه کردهاند و این کلمۀ کانونی بر یک میدان معناشناختی مخصوص به خود حکومت میکند. بدین ترتیب، این کلمۀ کانونی و کلمات مرتبط با آن، رویهمرفته یک حوزه و یک محوطۀ تصوری را در داخل کل واژگان قرآن تشکیل میدهد.[2] به عبارت دیگر، قرآن، زبانی مخصوص به خود دارد و مانند هر زبان دیگری، معانی هر اصطلاح در ارتباط با دیگر معانی به دست میآید و معانی، همچون شبکهای گرهخورده با یکدیگر مرتبطاند.
ایزوتسو معتقد است میتوان با معنیشناسی قرآن و تعیین حوزههای معنایی کلمات کلیدی به جهانبینی قرآن، یعنی طرز نگرش قرآن نسبت به جهان پی برد.[3]
شایان ذکر است در بیشتر کتب تفسیری، عمل صالح، متمایز از اعمال دیگر بررسی نشده است؛ بلکه مفسران عموماً عمل صالح را همان عمل خیر و عمل حسن و بهطور کلی عمل خوب و نیک برمی شمارند و حوزۀ معنایی این مفاهیم را از یکدیگر جدا فرض کردهاند. چنین تفکیکی در ترجمههای قرآن به فارسی نیز صورت نگرفته است؛ برای مثال، ترجمۀ تفسیر طبری که قدیمیترین ترجمۀ قرآن به زبان فارسی است، در موارد زیادی[4] عمل صالح را به «نیکی» ترجمه کرده است. در این تفسیر، «حسن»[5] نیز به همین نحو ترجمه شده است. در تفسیر مواهب علیه یا تفسیر حسینی در چند مورد عمل صالح، عمل پسندیده[6] و در بعضی موارد کار شایسته[7] ترجمه شده است. در این تفسیر، «حسن» نیز پسندیده [8] و در برخی از موارد نیکو[9] ترجمه شده است. تاج التراجم اسفراینی نیز عمل صالح را بهصورت متفاوت گاهی کار شایسته [10] و گاهی کار نیک[11] ترجمه کرده و «حسن» را نیز نیکویی[12] ترجمه کرده است. در ترجمههای جدید، وحدت ترجمه بیشتر لحاظ شده و عموماً عمل صالح به کار شایسته و عمل حسن به کار نیک ترجمه شده است؛ ولی باز این تفکیک بهصورت کامل نیست و واژههای بهکاررفته در ترجمه در بعضی آیات با یکدیگر جابهجا شدهاند.[13]
با این بررسی، مشخص میشود نخست، در بعضی از ترجمهها عمل صالح بهصورت واحدی ترجمه نشده و دوم، تفاوتی بین واژههای مشابه از لحاظ ترجمه گذاشته نشده است. آنچه بیان شد نشان داد در میان مفسران و مترجمان چنین توجهی به حوزۀ معنایی مفاهیم قرآن وجود نداشته است؛ از این رو، ضرورت چنین تحقیقاتی بهمنظور بررسی لفظ صالح و بررسی جایگاه و مقام صالحین از منظر قرآن، بیشتر نمایان میشود.
3- بحث و بررسی تحقیق
3-1 مفهوم صالح و عمل صالح
«صالح» از ریشه «صلاح» است. راغب اصفهانی در معنای لغوی این واژه مینویسد: صلاح ضد فساد است و این دو در بیشتر موارد درخصوص افعال به کار میروند. در قرآن کریم گاه در مقابل «فساد» و گاه در مقابل «سیئه» به کار رفته است (راغب اصفهانی، 1998م، ص 289، به نقل از عابدی، 1396). ابنمنظور نیز «صلاح» را در لغت ضد فساد دانسته است (ابنمنظور، 1405ق، ج 2، ص 516). صاحب کتاب التحقیق فی کلمات القرآن در این باره میگوید: معنای ریشهای و اصلی این واژه، سلامت از فساد و تباهی است. صلاح ضد فساد است. صلاح دربارۀ ذات، رأی یا عمل به کار میرود؛ اما بیشتر در عمل کاربرد دارد (مصطفوی، 1360ش، ص 307).
صالحان در کاربردهای قرآنی کسانیاند که به انجام کارهای نیک و سازنده گرایش داشته و همواره در زندگی کارهایشان ملازم با آن باشد و به هیچوجه از آن دوری نورزند؛ البته برخی همچون آلوسی در (روحالمعانی، ج 4 جزء 5، ص 114) بر این باورند که صالحان کسانیاند که در علم و ایمانشان به خدا و آنچه از نزد خدا آمده است و نیز در صداقت، شهادت و توبه آنان خللی وارد نشده باشد و تمام عمر خود را در طاعت خدا و اموالشان را در راه رضای او صرف کنند.
عمل صالح یکی از ترکیبهای قرآنی است که وقتی ریشههای آنها یعنی «عمل» و «صلح» بهترتیب در قرآن جستجو میشود، نود مرتبه در قرآن تکرار شده است[14]؛ هنگامی که ریشه «صلح» بر «عمل» مقدم و بررسی میشود، دقیقاً چهارده مرتبه در قرآن به آن اشاره شده که برخی با مورد اول تکراری است. پس از بررسی تمام مواردی که در کلام الله مجید، ریشه عمل و صلح در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند، با حذف موارد تکراریِ دو گروه، بهطور دقیق میتوان گفت ریشه عمل و صلح نود و سه مرتبه در قرآن تکرار شدهاند.
این کثرت استعمال و قرابت دو کلمه عمل و صلح در قرآن، شاید دلالت بر تأکید بسیار قرآن، بر ضمیمهکردن نیکی و شایستگی با اعمال است. اگرچه در قرآن ریشه عمل و مشتقات آن با ریشه سوء و مشتقات آن نیز ضمیمه شدهاند، در تمام این دسته آیات، تأکید قرآن بر توبه و بازگشت از اعمال زشت (زمر: 35) و کنارگذاشتن آنها یا مذمت بدپیشهگان (توبه: 9) و برشمردن عذابهای دردناکی است که در انتظار آنهاست (فصلت: 27).
عمل صالح یکی از پرکاربردترین مفاهیم قرآن کریم است که رابطه نزدیک و متقابلی با ایمان دارد. در ادامه، پس از تبیین مفهوم عمل صالح ازنظر لغوی به بررسی مفهوم آن در قرآن کریم با استفاده از آرای مفسران پرداخته شده است.
راغب اصفهانی که از برجستهترین محققان در عرصۀ غریب القرآن محسوب میشود، در تعریف واژۀ عمل اینگونه اظهار نظر میکند: هر فعلی را که حیوان از روی قصد انجام میدهد، عمل نامیده میشود. مفهوم «عمل» از «فعل» خاصتر و محدودتر است؛ زیرا گاه «فعل» دربارۀ اشیای جامد نیز به کار میرود (راغب اصفهانی، 1998م، ص 351؛ ابنفارس، 1404ق، ج 4، ص 145 و 511 به نقل از احمدی، محمدرضا، 1394).
شرتونی از واژه شناسان برجستۀ معاصر نیز معتقد است: «عمل» به کاری اطلاق میشود که از روی عقل و فکر انجام شود، پس لاجرم با عمل و آگاهی همراه است؛ اما «فعل» عامتر از آن است (شرتونی، 1403ق، ج2، ص244؛ ابوهلال العسکری، 1412ق، ص383).
با تدبر در آیات مرتبط با موضوع چنین به نظر میرسد که واژۀ صلاح در همان معنای لغوی خود به کار رفته است. شاهد این ادعا آیات ذیل است که در آن بهروشنی تقابل اصلاح با افساد مشاهده میشود: «الذین یفسدون فی الأرض و لا یصلحون» (الشعراء: 152)؛ کسانی که در زمین تباهی میکنند و به اصلاح (امور) نمیپردازند. همچنین، آیۀ «و أصلح و لا تتبع سبیل المفسدین» (الأعراف: 142) و اصلاح کن و از راه تبهکاران پیروی مکن.
«وأمّا الذین فسقوا فمأوهم النار کلما أرادوا أن یخرجوا منها أعیدوا فیها و قیل لهم ذوقوا عذاب النار ...» (السجده: 20).
یعنی: اما کسانی که ایمان آورند و اعمال صالح انجام دهند، در ازای آنچه انجام میدادند، در بهشتهای برین جا خواهند داشت و اما کسانی که فسق و فجور میکردند، جایگاهشان آتش است. تقابل میان اعمال صالح و فسق در این آیه میتواند مبین مفهوم اعمال صالح باشد. با توجه به اینکه فسق به معنای خروج از اطاعت و اوامر الهی است و به کسی که ملتزم به احکام شریعت نیست، فاسق گفته میشود (راغب اصفهانی، 1998م، ص 382). معلوم میشود عاملان به صالحات کسانیاند که ملتزم به احکام شریعت باشند. پس اعمال صالح باید دستورات شرع مقدس باشد که در متن دین بدان تکلیف شده است (احمدی، 1394، ص210).
3-2 مفهوم صالح از دیدگاه مفسران
علامه طباطبایی دربارۀ مفهوم عمل صالح در قرآن مینویسد: هرچند صلاحیت عمل در قرآن کریم بیان نشده، از آثاری که برای آن ذکر شده است، میتوان مفهوم آن را فهمید. عمل صالح عملی است که برای کسب رضایت پروردگار با تحمل دشواریها انجام میشود؛ چنانکه فرمود: «... صبروا ابتغاء وجه ربهم ...» (الرعد: 22).
یعنی: و کسانی که برای طلب خشنودی پروردگارشان شکیبایی کردند و نیز فرمود: «... و ما تنفقون إلّا ابتغاء وجه الله ...» (البقره: 272)؛ یعنی: و جز برای طلب خشنودی خداوند انفاق مکنید. اثر دیگر، آن است که عمل صالح صلاحیت برای اجر و پاداش را دارد؛ چنانکه فرمود: «... ثواب الله خیر لمن ءامن و عمل صالحاً ...» (القصص: 80).
یعنی: برای کسانی که ایمان آوردهاند و کار شایسته کردهاند، پاداش خدا بهتر است. اثر دیگرش آن است که عمل صالح کلمۀ طیب را بالا میبرد. چنانکه فرمود: «... إلیه یصعد الکلم الطیّب والعمل الصالح یرفعه ...» (الفاطر: 10).
مراد از کلم الطیب، عقاید حق ازقبیل توحید است و مرا از صعود آن تقربش به خدای تعالی است و مراد از عمل صالح هر عملی است که طبق عقاید حق صادر شود و با آن سازگار باشد (طباطبایی، 1374ش، ج 1، ص 458).
صاحب تفسیر روحالمعانی مینویسد: صلاح در اصل لغت ضد فساد است و بهواسطه کثرت استعمال به هر عملی اطلاق میشود که شریعت آن را جایز دانسته و به نیکی از آن یاد کرده است (آلوسی، بیتا، ج 1، ص 201؛ بیضاوی، 1416ق، ج 1، ص 23 به نقل از طهماسبی و مناقب، 1394). (قرطبی صالحات را هر قول و فعلی میداند که آثارش در آخرت برای صاحبش باقی خواهد ماند (طوسی، 1409ق، ج 3، ص 405).
از آنچه نقل شد چنین بر میآید که مفسران مزبور وسعتی برای مفهوم عمل صالح قائلاند که بهسختی میتوان تمایز آن را با افعال خیر و حسن درک کرد؛ اما برخی از مفسران متقدم دقیقتر به این موضوع پرداختهاند. شیخ طوسی در تعریف اعمال صالح مینویسد: اعمال صالح اعمالی است که خداوند به آن امر کرده و پیامبرانش را برای ابلاغ آنها برانگیخته و فرستاده است (قرطبی، 1372ق، ج 10، ص 414).
ابنکثیر نیز در تعبیری نزدیک به آن مینویسد: اعمال صالح اعمالی است که بهواسطۀ مطابقت آن با شریعت محمدی(ص) موجب خشنودی خداوند متعال میشود (ابنکثیر، 1401ق، ج 3، ص 140 به نقل از شهودی، 1395).
3-3 بررسی حوزۀ معنایی عمل صالح در قرآن
برخی از قرآنپژوهان معتقدند باید برای فهم لغات و اصطلاحات قرآن به خود قرآن مراجعه کرد؛ زیرا قرآن در برخی موارد، واضح معنای خاصی برای واژگان است که لزوماً با معنایی که از کتب لغت یا آنچه متداول نزد اعراب است، همخوانی ندارد. یکی از قرآنپژوهان معاصر در این باره میگوید: «اساساً قرآن زبان خاص و اصطلاحاتی ویژۀ خود دارد. گاه مطالب خود را در قالب اصطلاحات خود مطرح ساخته، نه براساس اصطلاحاً تعرف عام».[15]
علامه طباطبائی به این نظر قائل است که مفهوم عمل صالح در قرآن بیان نشده است؛ اما از آثاری که برای آن ذکر کردهاند، میتوان به معنا و مفهوم عمل صالح پی برد. او مینویسد: «صلاحیت عمل هرچند در قرآن کریم بیان نشده که چیست و لیکن آثاری را که برای آن ذکر کرده، معنای آن را روشن میسازد». در تفسیر نمونه، عمل صالح برابر با همان مفهوم کلی در نظر گرفته شده است که هر کار خیر و خوبی را در بر میگیرد: « صالحات، همان اعمال شایسته است، نه فقط عبادت، نهتنها انفاق فی سبیل الله، نهفقط جهاد در راه خدا، نهتنها کسب علم و دانش، هر کار شایستهای که وسیلۀ تکامل نفوس و پرورش اخلاق و قرب الی الله و پیشرفت جامعۀ انسانی در تمام زمینهها شود. این تعبیر حتی کارهای کوچکی همچون برداشتن یک سنگ مزاحم را از سر راه مردم شامل میشود تا نجات میلیونها میلیون انسان از گمراهی و ضلالت و نشر آئین حق و عدالت در تمام جهان»..
آلوسی، از مفسران اهل سنت نیز به هنگام توضیح دربارۀ صالحات میگوید: «صالحات، جمع صالحه (مؤنث صالح)، اسم فاعل از ریشه یصلح و صلوحا است که در مقابل فسد است و به آنچه شرع جایز شمرده و آن را نیکو دانسته است. اطلاق میشود» (آلوسی، 1364، ج1، ص201، به نفل از فیاض و شهودی، 1395).
بیضاوی نیز چنین تفسیری از مفهوم صالحات ارائه کرده است (بیضاوی، 1416ق، ج1، ص243، به نقل از دباغ و ناصح، 1397). قرطبی نیز در تفسیرش، صالحات را هر عمل قولی یا فعلی میداند که اثر آن در آخرت برای صاحبش میماند. درمجموع، تعاریف مفسران معاصر از این مفهوم، یک مفهوم مطلق و کلی است که همۀ اعمال خوب و نیک را در بر میگیرد؛ اما با مراجعه به تفاسیر متقدم ملاحظه میشود غالب آنها مفهوم عمل صالح را محدودتر دانستهاند و بیشتر جنبۀ شرعی به آن دادهاند؛ بهطور مثال، شیخ طوسی در تبیان، اعمال صالح را اینگونه تعریف میکند: «اعمال صالح، آن اعمالی است که خداوند به آن امر کرده و پیامبرانش را برای آن فرستاده است» (طوسی، 1365، ج3، ص405، به نقل از احمدی، 1394).
اعمال صالح اعمالی است که خداوند به خاطر آنکه مطابق شریعت پیامبر اسلام است، از آنها رضایت دارد. در تفسیر فرات کوفی این مفهوم محدودتر شده و فقط به انجام فرائض تفسیر شده است. در این تفسیر عملوا الصالحات به «ادءا الفرائض» یعنی انجام واجبات تفسیر شده است. با نگاهی گذرا به تفاسیر متأخر و متقدم دانسته میشود تفاسیر متقدم یک جنبۀ شرعی به اعمال صالح دادهاند؛ البته در این تفاسیر باز هم تفکیکی میان عمل صالح و دیگر اعمال انجام نشده و شواهد قرآنی مبنی بر این تعریف نیامده است؛ ولی در هر صورت، به نظر نگارندۀ تفاسیر متقدم که عمداً بعد از تفاسیر جدید ذکر شد، به مفهوم قرآنی عمل صالح نزدیکترند (اگرچه با نظر نگارنده و مفهوم قرآنی عمل صالح که در ادامه میآید، کاملاً منطبق نیست). گویا گذشتگان، برداشت دیگری از اعمال صالح داشتهاند که امروزه این مفهوم تا حدودی تغییر کرده و کلیتر شده است؛ البته در میان تفاسیر متقدم نیز برداشت کلی و مطلق از اعمال صالحه، وجود داشته است و آنچه بیان شد وضعیت عمومی تفاسیر بود و منظور این نیست که هیچ استثنایی وجود ندارد. بعد از بیان دو دیدگاه متقدم و متأخر، اکنون به برداشت خود میپردازیم (مکارم شیرازی، 1374، ج14، ص313).
مهمترین وجه تمایز عمل صالح در همین جنبۀ شرعی، وجوب آن و انطباق آن با عقاید حقۀ پیامبر است. با این تعریف معلوم میشود چرا مطابق آیات قرآن، اعمال صالح دربارۀ همۀ ادیان و انبیای الهی مطرح بوده است (آیۀ 51 سورۀ مؤمنون) و اینکه چرا خداوند از پذیرفتهشدن اعمال صالح پیروان سایر ادیان سخن میگوید:
«ان الذین آمنوا والذین هادوا والنصاری والصابئین من آمن بالله و الیوم الاخر و عمل صالحاً فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم ولا هم یحزنون» (بقره: 62).
یعنی اگر پیروان ادیان الهی مطابق با شریعت خود رفتار کنند، اجرشان نزد پروردگار محفوظ است.
ایزوتسو از کسانی است که به این جنبۀ شرعی و واجببودن اعمال صالح اشاره کرده است. او میگوید : «از لحاظ متنی، روشن است که اعمال صالح آن اعمال پرهیزگارانهای هستند که خداوند بر عهدۀ همۀ مؤمنان گذاشته است (واجبات)» (ایزوتسو، 1394، ص 416).
برای بعضی از مفسران نیز این سؤال مطرح بوده است که آیا عمل صالح باید از طرف شرع مشخص شود یا نه؛ برای مثال، مؤلف قاموس قرآن مینویسد: «آیا مراد از صالحات که در قرآن بارها آمده، کارهایی است که شرع آنها را مشخصاً بیان فرموده یا هر عمل صالح مطابق عدل و انصاف مورد رضای حق است، خواه در شرع بالخصوص بیان شده باشد یا نه» اگرچه او برخلاف نظر ما در ادامه مینویسد: «هر کار شایستهای که مطابق با موازین عدل و انصاف باشد، مورد رضای خدا و مشمول عموم "الصالحات" است، خواه در شرع بالخصوص تعیین شده باشد، یا نه» (قریشی، 1394، ج6، ص174).
3-4 عمل صالح در نظام اخلاقی قرآن
مسلمانان بر این باورند که قرآن - صرف نظر از مرزهای زمانی، مکانی و جغرافیایی - نظامی اخلاقی را برای همه جوامع بشر به ارمغان آورده است. قرآن نیز بارها به این مسئله اشاره میکند که اگرچه این پیام ازطریق پیامبر اسلام و آن هم به زبان عربی و در زمان و مکان خاص نازل شده، اما هدف و مخاطب آن همۀ بشریّت در همه اعصار است. بدین منظور شواهد مختلفی در قرآن یافت میشود؛ بهطور مثال: «و ما تو را نفرستادیم مگر بشارتدهنده و انذارکنندۀ همۀ انسانها» (سبأ: ۳۴/۲۸)؛ «بگو: ای انسانها، بهحقیقت من پیامبر خدا به جانب شمایم» (اعراف: ۷/۱۵۸). چگونه قرآن این ادّعای خود را توجیه میکند؛ در حالی که زبانش و نشانههایش و همۀ کلمات گرانبهایش متعلّق به ساختار زبانی خاص و در جامعهای خاصّ در بافت تاریخی و جامعه شناختی خاصی است. این دقیقاً همان پرسشی است که او خود را مخاطب آن قرار داده است و برای یافتن پاسخ آن به بررسی مفهوم قرآنی عمل صالح پرداخته شود. در اینجا توجّه به این نکته ضروری است که عمل صالح در کنار ایمان، پربسامدترین کلمات بهکاررفته در نظام اخلاقی قرآن است؛ اما پیش از آغاز مطالعه معنای این لغت، کاربرد و دامنهاش، ملاحظاتی چند مرتبط به طبیعت و ماهیّت کلمات اخلاقی (بهطور کلی) ضروری است (مولودی، 1395، ص79). این حقیقت آشکار است که هیچ مسئلۀ اساسی دربارۀ اخلاق را تنها با تکیه بر تفکّر و بدون ارتباط با حقایق موجود - که ناشی از تجارب بشر است - نمیتوان بهطور رضایتبخشی حل کرد. با نگاهی گذرا بر تاریخ نظریههای اخلاقی (چه نظریّات غربی و چه شرقی) ارائهشده در طی ۲۰۰ سال اخیر، میتوان به تبیین این مسئله کمک کرد. مسائل بنیادین اخلاقی همیشه از جایگاههای پایینتر تجارب عملی و حقایق تجربی برخاسته است و دقیقاً در همین نقطه و در میان حقایق ملموس زندگی بشر در جامعه، بستر معنایی هر عبارت اخلاقی شکل میگیرد. همین حقایق تجربی جوامع مختلف در دورههای گوناگون، نظریّات جهانی و کلّی اخلاق را پدید میآورد؛ به همین سبب، ارزشهای اخلاقی به دو گروه تقسیم میشوند: اخلاق توصیفی و اخلاق عرفی (خوشدل مفرد، 1388، ش4، ص96). اخلاق توصیفی یعنی اینکه «مفاهیم اخلاقی» در گروه یا جامعهای خاصّ و در زمانی و مکانی خاصّ مصداق داشته است. این نگرش به اخلاق، همچنین بهعنوان شاخهای از انسانشناسی فرهنگی نیز قلمداد میشود که اکنون از آن برای فهم علل رشد و گسترش سنّتهای مذهبی استفاده میشود. اخلاق عرفی با اصول کلی سر و کار دارد، با «چه باید کرد»ها و دستورالعملی برای تکاملبخشی صحیح اخلاق و رفتار ارائه میدهد. در کنار دو نام ذکرشده، دو عبارت دیگر نیز هستند که به اخلاق توصیفی و اخلاق عرفی اشاره میکنند: عبارات اخلاقی اوّلیّه و عبارات تکاملی اخلاق. عبارات اخلاقی اوّلیّه نشاندهندۀ کلمات توصیفیاند که اشاره به ویژگیهای ملموس دارد (میرباقری، ١٣٨٨ش، ص345).
منظور ما از عبارات اخلاقی تکاملی، آن کلمات اخلاقی است که هدف و کارکرد اصلیشان، گروهبندی است تا توصیف. از این عبارات، بیشتر برای دستهبندی موقعیّت های توصیفی مختلف به کار میرود که کلمات توصیفی به آن اشاره دارند؛ مانند خوب، بد و …؛ در این مفهوم، کلمات اخلاقی ارزیابیکننده را میتوان «فرا زبان اخلاق» نامید؛ البتّه مفهوم و معنای فرازبان، هنوز بهطور کامل و بهعنوان یک شاخه از فلسفه بسط نیافته است؛ اما برای درک رابطه بین احساسات و کلمات، یا پیوند میان نیّت و عمل بسیار ضروری است. دستهبندی کلمۀ اخلاق کمک میکند تا در قرآن از لحاظ عبارتی (عبارات اخلاقی) بررسی شود؛ بفهمیم که آیا عبارات توصیفی بهعنوان طبیعی استفاده میشوند یا خیر و اینکه آیا عبارات اخلاقی اولیه، بهکاررفتنی برای ارزیابی رفتار و اخلاق (بهطور کل) هستند. اگر آنها قابلیت ارتقا از سطح ملموس به مجرد و انتزاعی و از یک مفهوم خاصّ به مفهومی جامع و جهانی داشته باشند، در این صورت، مفاهیم اخلاقی ذکرشده در قرآن را میتوان بهعنوان مفاهیم اخلاقی در همۀ اعصار و بهکاررفتنی و اطلاقپذیر برای همه جوامع بشری دانست. به این شیوه، مفهوم اخلاقی ارائهشده با قرآن را میتوان ابتدایی، توصیفی و ملموس دانست؛ تا آنجا که این مفهوم اخلاقی نخستینبار در آنجا (عربستان) مصداق یافت و سپس برای آن چهارچوب و اصول طبیعی مشخص شد که این مفهوم اخلاقی را اطلاقپذیر به همه جوامع و برای همه اعصار کند. برخی از عبارات اخلاقی قرآن، ارزیابیکننده هستند تا توصیفی. در این دستهبندی، میتوان از کلماتی مانند معروف و منکر، خیر و شر، حسن و سوء، طیب و خبیث، صدق و کذب، عدل و ظلم، فساد و برّ، احسان و تقوی نام برد؛ بنابراین، کلماتی مانند خیر و شر (خوب و بد) یا کلماتی که به معنای گناه است، مانند ذنب و اثم در ماهیّت و کارکرد، ارزیابیکننده هستند تا توصیفی محض؛ با این همه، آنها نمیتوانند دستهبندیشده باشند، مگر اینکه از مرحلۀ توصیفی (و مرحلۀ خاصّی که در آن، گروههای خاصّی تحت این کیفیت و ویژگی) یا آن کیفیّت طبقهبندی گذراند. به همین دلیل، مکانیزم حقیقی الگوی اخلاقی قرآنی در مفهوم عبارات اولیه اخلاقی تعریفپذیر است. اینها کلمات توصیفیاند که برای انتقال یک ویژگی حقیقی بهکاررفتنیاند؛ اما برخلاف کلمات توصیفی رایج و معمول، آنها معنایی بیش از مفهوم توصیفی یا حقیقی خود و فراتر از آن را منتقل میکنند.[16]
به این دلیل، آن مفاهیم، مفهوم ارزیابیکننده هستند؛ برای مثال، کلمۀ کفر را در نظر بگیرید. همانطور که میدانید یکی از مهمترین عبارات و واژگان اخلاقی در قرآن همین واژۀ کفر است. این واژه، به معنای ناسپاسی در برابر نعمت دریافتشده است. بدینسان، این معنا واژۀ توصیفی اصلی است که دارای معنا و محتوای صرفاً واقعی و ملموس است؛ با این حال، آشکار است که این واژه، مفهومی ارزیابیکننده را در خود برگرفته و آن را چیزی فراتر از یک واژۀ توصیفی کرده است. این معنای ارزیابیکننده یا معانی حاشیهای آن است که واژۀ کفران را تبدیل به واژهای اخلاقی و اصلی با ویژگیهای طبیعی میکند. مقایسۀ این لغت با سایر لغات - مانند «ذنب» که به لایۀ دیگری از موارد فرازبانی تعلّق دارد – بهسادگی به تأیید آن میپردازد. در پرتو آنچه تا کنون بیان شد میتوان به توصیف قرآنی عمل صالح پرداخت. هیچ واژهای بهخوبی «صالح» با مفهوم قرآنی «خوبی اخلاقی» در هر دو مفهوم توصیفی و طبیعی آن وجود ندارد. این واژه یکی از متداولترین واژههای بهکاررفته در قرآن با مفهوم کمال اخلاقی است. واژه صالح معمولاً در زبان انگلیسی بهعنوان «درستکاری» یا «تقوا» ترجمه میشود که تنها بخشی از معنای گستردۀ این کلمه را در بر میگیرد. این ترجمه، حتّی معنی خاص متنی را که این لغت در آن استفاده شده است، محدود میکند. صالح از ریشۀ عربی «صلح» گرفته میشود. این لغت، معنایی در بر دارد فراتر و پرکاربردتر از آنچه مترجمان برای آن بهعنوان مترادف برگزیدهاند.[17]
صالح معمولاً به معنای «خوببودن»، «صادقبودن»، «مفیدبودن»، «متناسببودن» یا «خاصّبودن»، یا «باتقوابودن و پاکدامنبودن» ترجمه میشود؛ بهطور مثال، در زبان عربی، عبارتی مانند «هو صالح لکذا» یعنی این برای آن متناسب است، «صالح» یعنی چگونگی کیفیت یک فرد یا عمل یک فرد، بهطور مثال «رجل صالح»؛ یعنی: یک مرد خوب یا «عمل صالح»؛ یعنی: یک عمل درست و مناسب؛ بنابراین، برای تعریف اعمال انسان، اعمال (مفرد آن عمل است) در معنای مثبت و قابل تحسین، قرآن همیشه از لغت صالح برای کیفیکردن این صفت استفاده کرده است؛ امّا از آنجا که عمل همواره در پی خود، کیفیت جداییناپذیر صالح را دارد، واژگان ترکیبی «عمل صالح» همیشه از جانب خود یک ویژگی ذهنی دارد که بدون آن هیچ عملی را نمیتوان صالح شمرد. ضرورت آن ویژگی، همان است که قرآن، ایمان یا اعتقاد به خدا میداند؛ بنابراین، باید به دقّت توجه داشت که قرآن همیشه ایمان را در کنار عمل صالح جای داده است و درواقع آنها یک واحد و ترکیب جدایی ناپذیرند. همانگونه که سایه همواره با شیء است، پس هرجا ایمان باشد، پسوند صالحات یا اعمال نیک نیز در پی آن خواهد بود. همینگونه میتوان اوّلی را براساس دومی و دومی را براساس اوّلی تعریف کرد[18]. بهطور خلاصه، «صالحات» عقایدی هستند که بهطور کامل در رفتار خارجی نمود مییابند؛ بنابراین، ترکیب کیفی عبارت «الذین آمنوا و عملوا الصالحات»، یکی از پرکاربردترین واژگان بهکاررفته در قرآن است. «آنها که ایمان دارند»، نهتنها ایمان آورندگاناند، ایمان درونی خود را در عمل مناسب و رفتار مناسبی بروز میدهند که شایستۀ اطلاق واژۀ صالح باشند و «آنها که عمل صالح انجام دادند»، یعنی اعمال آنها صالح نخواهد بود، مگر اینکه در هماهنگی کامل و مطابقت با یقین به حقیقت جاودان و محض یعنی خداوند باشند. واژۀ «صالح» در ذات خود، تقسیمپذیر است و واژهای سلب نیست؛ بنابراین، کارکرد حقیقی آن، صحّهگذاردن بر کارهایی است که باید انجام پذیرد؛ بنابراین، قرآن برای ایجاد و ارائۀ چهارچوبی برای اعمال صالح که مفید برای فرد و جامعه باشد - چه در این دنیا و چه در جهان آخرت - واژگانی با ارزش منفی و مثبت آورده است که قابل مصداق برای اعمال خوب و یا بد باشد. این واژگان با در نظر گرفتن محتوای معنایی و بافت تاریخی خود، جزو واژگان محض طبقهبندی میشوند و با توجّه به مفاهیم ارزشگذارندۀ آنها که معنایی و موقعیتی فراتر از بافت تاریخی و معنایی محض خود ارائه میکنند، دیگر میتوان آن را در مقوله واژگان ارزیابیکننده جای داد؛ اما با توجه به اینکه واژۀ صالح تمامی ارزشهای مثبت را در بر دارد، ضرورتاً باید واژهای معادل این واژه (واژهای جامع و کامل) برای شمول صفات منفی وجود داشته باشد.[19]
درحقیقت، معنای حقیقی صالحات در دیدگاه انسانها و رفتار آنها بدون توجّه به واژه متضادّ آن دریافت نمیشود؛ زیرا همواره درک یک مطلب با لحاظکردن متضادّ آن، سهلتر است؛ بنابراین، قرآن، دو عبارت جامع و کلّی متضاد را برای اطلاق به صفات و اعمال مطلوب و نامطلوب نشان داده است و تحت این دو واژه، تعدادی دیگر از عبارات و واژگان گنجانده شدهاند. در نگاه کلی به ویژگیهای همۀ اعمال انسانی، قرآن آنها را به دو دستۀ صالحات و سیّئات تقسیم کرده است؛ بنابراین، میخوانیم که: آیا میپندارند آنان که مرتکب سیّئات شدند، با آنان همانند آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، رفتار خواهد شد، در حیات و در ممات؟ چه بد قضاوت میکنند (جاثیه: (۴۵)/۲۰). پیداست اگر معادل «عمل خوب» برای صالحات برگزیده شود، برای سیّئات نیز باید «عمل بد» انتخاب شود. در سراسر قرآن، سیّئات در برابر «عمل صالح» آمده است (دباغ و ناصح، 1397، ش33، ص77). به این آیه دقّت کنید: آنان که عمل زشت مرتکب شوند، دقیقاً همان عمل را دریافت خواهند کرد؛ اما آنان که عمل صالح انجام دادند - چه زن و چه مرد - و به خدا ایمان آوردند، به بهشت وارد خواهند شد و بیحساب روزی داده میشوند (جعفری، 1388، ش25، ص89). در قرآن چنین آیههایی بسیارند که در آنها سیّئات بهعنوان واژهای تقسیمپذیر به کار میرود که دربرگیرندۀ تمام وجوه منفی رفتار انسانها میشود. همانطور که واژۀ صالح به اعمال مثبت اطلاق میشود، با عنوان واژگان ارزشگذارنده مثبت، میتوان به بحث در مواردی پرداخت، مانند: «معروف»، «خیر»، «حسن»، «طیب»، «صدق»، «عدل»، «برّ»، «احسان»، «تقوی» و مانند آنها؛ همانگونه که در جنبۀ متضادّ آنها دربارۀ «منکر»، «شر»، «سوء»، «خبیث»، «کذب»، «ظلم»، «فساد» و مانند آنها میتوان سخن گفت. قرآن، از آغاز تا پایان، به توضیح این واژگان (گاهی به شکل توصیفی) و بیشتر به مفهوم و شکل طبیعی پرداخته است؛ بنابراین، چهارچوبی برای رفتار انسانها در موقعیتهای گوناگونی ارائه میدهد که به آن وسیله، بشر میتواند تصمیم بگیرد چه کاری درست و چه کاری نادرست است. اگرچه مقاله کوتاه پیش رو، حتی برای ذکر نمونههایی از آیات برای توصیف این ویژگیها مجال نیست، باید تنها بر این نکته تمرکز شود که در قرآن، واژۀ عمل صالح بهصورت واژهای کلّی آمده است؛ به این دلیل، مکانیزم (سازوکار) قرآن، همانگونه که اشاره شد، در تبیین عمل صالح، هم بهصورت محض عمل میکند و هم توصیفی. همچنین، آیاتی هستند که صورت طبیعی و ارزیابیکننده دارند و میتوان از آنها برای توضیح این نکته بهره برد (حاجی اسماعیلی و آذربایجانی، 1391، ش5، ص133)؛ برای مثال، [«کارهای خوب» با مفهوم محض] در آیات سوره بقره ۸۳-۸۲ آمده است: کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آنان اهل بهشتاند که در آن جاودانهاند و زمانی که از بنیاسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرسید و به والدین و به خویشاوندان و یتیمان و نیازمندان نیکی کنید و با مردم بهخوبی سخن گویید و نماز برپا دارید و زکات بدهید. سپس جز اندکی از شما، همگی روی گردانید، در حالی که اعراض میکنید (بقره: ۲/ ۸۲ و ۸۳). در اینجا پنج ویژگی «عمل صالح» با معنای محض (صرف عمل صالح) آمده است که عبارتاند از: الف) عدم پرستش غیرخدا و تنها پرستش خدا؛ ب) خوشرفتاری و مهربانی با والدین، خویشان نزدیک، یتیمان و نیازمندان؛ ج) خوشگفتاری (گفتار نیک) با تمامی انسانها؛ د) اقامۀ نماز و ه) دادن صدقه این پنج مصداق عمل صالح، در ذات خود، هم معنای توصیفی و هم معنای محض دارند (مرادی، 1394، ص177). همچنین، معنای ارزیابیکننده و طبیعی دارند. در این آیه نکات بسیار مهمی درج شده است که بذل توجه ویژهای را میطلبند. در اینجا به سه نکته از آنها اشاره میشود: نخست، اینکه مخاطب این نصایح، بنیاسرائیل بودهاند که نشان میدهد آنچه اطلاقپذیر به آنها بوده، آن هم هزار سال پیش، اکنون اطلاقپذیر به پیروان حضرت محمد(ص) نیز است و به همین سان، برای ملّتهای آتی نیز اطلاقپذیر خواهد بود. دوم، برای نماز از واژه «صلاه» استفاده شده است؛ عملی که بنیاسرائیل انجام میدادند؛ به این معنا که اسلام شیوههای عبادی دیگر ادیان را نیز - که برای عبادت و به هدف پرستش خدا بود - به رسمیّت شناخته است. سوم، در عبارت «به نیکی با انسانها سخنگفتن»، از عبارت ناس (مردم) بهطور کلی استفاده شده و منظور، هیچ گروه مذهبی و عدۀ خاصی از مردم نبوده است. کلمۀ صالح همیشه برای کیفیتسنجی رفتار انسان استفاده نشده است. اغلب میتوان آیاتی را یافت که کلمه صالح در آن به یک مرد از گروهی خاص اطلاق شده است. آیۀ ذیل به ما کمک میکند تا دریافته شود معنای محتوایی و ارزشگذاریکنندۀ مفهوم صالح چیست و به ما معنای (کلامی) مرد صالح را نیز میدهد (گروهی) از اهل کتاب، جمعی برپا و استوارند که آیات خدا را در لحظات شب تلاوت میکنند، در حالی که در سجدهاند. آنان به خدا و روز جزا ایمان میآورند، به معروف امر میکنند و از منکر باز میدارند و در خیرات شتاب میورزند و آنان از صالحان هستند (آل عمران: ۳/۱۱۳ و ۱۱۴؛ رستمی، 1382، ش4، ص184).
در اینجا چهار ویژگی اساسی افراد شایسته آمده است که قابلیت اطلاق عنوان صالحان را دارند: الف) خواندن آیات قرآن؛ ب) ایمان به خدا و روز حساب؛ ج) امر به معروف و نهی از منکر و د) سعی در سرعتگرفتن از یکدیگر در کارهای نیک در کنار اعتقاد به خدا و روز معاد. از عبارتهایی مانند «معروف»، «منکر» و «خیرات» استفاده شده است که در ذات خود واژههایی هستند. در اینجا البته میسر نیست در این باره به شرح و تفسیر پرداخت؛ زیرا این واژگان بدان سبب به کار رفتهاند که برای انسانها دستهبندیهایی از خوبی در بافتهای گوناگون اجتماعی و تاریخی ارائه دهد و مابقی را به وجدان ما واگذارده است (و تصمیمگیری دربارۀ بافت (مصداق) حقیقی و روزمرۀ آن را به وجدان انسان وانهاده است). کافی است بگوییم در سرتاسر قرآن، تقریباً در همۀ متنها (بافتها) میتوان آیاتی را یافت که کلیاند و مصادیق گسترده دارند و در آنها انسانها به دو گروه مختلف (براساس اعمالشان) تقسیم شدهاند؛ برای نمونه، مثال ذیل: کسانی از اهل کتاب که کافر شدند و مشرکان، در آتش دوزخ جاودانهاند. آنان بدترین مردماناند (شرّ البریّه)، کسانی که ایمان آوردند و کارهای صالح انجام دادند، آنان بهترین مردماناند (خیرالبریّه) (بینه: ۶ و ۷) (سلطانی رنانی، 1389، ص 56-57).
در اینجا همه بشریّت به دو دسته یا گروه، براساس معیار کفر و شرک یا ایمان و عمل صالح تقسیمبندی شدهاند. ابتدا آن گروه که بدترین انسانها هستند و مردمی که بهترین انسانها هستند. به این آیه نیز دقّت شود: کسانی که ایمان آوردند و یهودیان و مسیحیان و صائبین، کسانی که ایمان به خدا و روز جزا آورند و کار نیکو کنند، اجر آنها نزد خدایشان محفوظ است، آنان ناامنی و اندوه ندارند (بقره: ۶۲)[20].
این آیه نیز یکی از بسیار آیاتی است که در آن، قرآن بهصورتی صریح بیان داشته است که اعمال صالح تنها با محک ایمان سنجیده میشوند نه با دین یا گروهبندیهای حزبی. معیار، تنها و تنها ایمان به خداست. قانون الهی هرگز به سمت و سوی صحهگذاشتن بر نژاد یا گروههای مختلف مذهبی حرکت نکرده است و نمیکند. شکل خارجی یک عمل میتواند از زمانی به زمانی دیگر، از مکانی به مکانی دیگر و از نژادی به نژادی دیگر تغییر کند؛ اما اگر آنها تحت کنترل ایمان یا یقین باشند، آنگاه عمل آنان، صالح است و فردی که عمل صالح انجام میدهد، شایستۀ رستگاری میشود؛ بنابراین، تمامی واژگان ارزشی قرآن که به ارزیابی کیفی اعمال انسانی میپردازد، چه اعمال نیک و چه زشت، باید در معنای کنایی خود ارزیابی شوند نه همیشه در معنای صرف اوّلیّه و دایره المعارفی خود. در پایان، به سورۀ عصر اشاره میشود که در (ترتیب نزول) یکی از نخستین سورههای قرآن بود و ویژگیهای اخلاقی انسان را به تصویر کشیده است.؛ به نام خداوند بخشایندۀ بخشایشگر. سوگند به عصر که انسان همواره در زیان است، مگر کسانی که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند و به حقّ توصیه کنند و به صبر سفارش کنند (والعصر: ۱-3، جعفری، 1388، ش25، ص187)[21].
کسی که این سوره را میخواند، چه در قرن هفتم میلادی در عربستان و چه اکنون در قرن ۲۱ و بعد از گذر هزاران سال، میتواند نیروی طبیعی و ارزیابیکنندۀ آن را دریابد که قابلیت مصداق به هر زمان، مکان و فرهنگی را دارد. توصیه به کار و تلاش در بسیاری از ادیان و مکاتب وجود دارد. بسیاری از ادیان درصدد هستند تا پیروان خود را از تنبلی و کسالت وا رهانند و به سوی کوشش و تلاش و آبادانی جامعه سوق دهند. در اسلام، کاملترین و آخرین نسخه وحیانی هدایت و حیات بشری، نیز این مهم اهمیت بالا و فزایندهای دارد. کار و تلاش در کلام الله مجید در مناسبتهای مختلف بیان شده است؛ به جهادگران و تلاشگران در راه خداوند، امید رحمت پروردگار، وعده ورود به بهشت، فلاح و رستگاری داده میشود و آنان را مؤمنان واقعی میخواند که مورد آمرزش و مغفرت پروردگار واقع میشوند و خداوند رزق کریم به آنها ارزانی میکند.[22]
3-5 تقسیمبندی عمل صالح از منظر قرآن کریم
«عمل صالح» ترکیبی است که بارها و بارها در قرآن کریم به آن اشاره شده است. از آنجا که انسان و در معنای کلی حیوان، قادر به انجامدادن کار است، کاری که با اختیار7 و انتخاب انجام میدهد، عمل نامیده میشود؛ یعنی تصمیمی گرفته شده و کاری انجام شده است؛ حتی این تصمیم در حد برداشتن لیوانی آب و نوشیدن آن نیز هست. بر این اساس، وقتی عمل صالح به میان میآید، معنای عملی را میدهد که شر و بدی نداشته و سراسر نیکی باشد. درواقع، شاید در حالت کلی اعمال صالح را «اعمال نیکو» معنی کرد. در قرآن کریم در مواردی چند، عمل صالح در مقابل «عمل سوء» قرار داده میشود و از این طریق اطمینان حاصل میشود که تفسیر عمل صالح به «عمل نیک» صحیح است؛ برای مثال، در سوره «فصلت» آیه ۴۹ و سوره «جاثیه» آیه ۱۵ چنین میفرماید:
«هر کس کار نیک انجام دهد، به سود خود و هر کس کار بد انجام دهد، به زیان خود، انجام داده است». نهتنها در این دو آیه از قرآن کریم، عمل صالح در برابر «عمل سوء» قرار گرفته، بلکه در سورههای
تقابل «عمل صالح» و «عمل سوء» مطرح شده است و برای انسان جای شک باقی نمیماند که عمل صالح همان عمل نیک است که ضد «عمل بد» است. قرآن کریم در آیات دیگر به جای «عمل صالح» و «عمل سوء»، الفاظ «حسنات» و «سیئات» را به کار میبرد و میفرماید: «کارهای نیک، اثر کارهای بد را از بین میبرد، این برای یادآوران، وسیلۀ یادآوری است». عنایت قرآن به مسئله «عمل 7صالح» و تأثیر آن در «پرورش نسل صالح» بسیار مشهود و چشمگیر است و این مسئله در قرآن برای خود، ابعاد گستردهای دارد که برخی از آنها ترسیم میشود.
با تدبر در آیات مرتبط با موضوع چنین به نظر میرسد که واژۀ صلاح در همان معنای لغوی خود به کار رفته است. شاهد این ادعا آیات ذیل است که در آن بهروشنی تقابل اصلاح با افساد مشاهده میشود:
«والذین ءامنوا و عملوا الصالحات لا نکلف نفساً إلّا وسعها أولئک أصحاب الجنه هم فیها خالدون و نزعنا ما فی صدورهم من غلٍ تجری من تحتهم الأنهار و قالوا الحمد لله الذی هدانا لهذا و ماکنا لنهتدی لولا أن هدانا الله لقد جاءت رسل ربنا بالحق و نودوا أإن تلکم الجنه أورثتموها بما کنتم تعملون» (الاعراف: ۴۲ و ۴۳).
و آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، ما هیچکس را بیش از تواناییش مکلف نمیسازیم. ایشان اهل بهشتاند و در آن جاودان خواهند بود و زنگار کینه را از دلهایشان بزداییم و در بهشت زیر قصرهایشان نهرها جاری میشود.
ستایش خدای را که ما را به این مقام راهنمایی کرد که اگر هدایت و لطف الهی نبود، ما خود راه نمییافتیم. رسولان خدا به یقین ما را بر این مقام به حق رهبری کردند. آنگاه به بهشتیان ندا کنند که این است بهشتی که از اعمال صالح خود به ارث یافتید. در این آیه پس از «والذین ءامنوا و عملوا الصالحات» در جملهای معترضه، که حکم قاعدهای کلی را دارد، میفرماید: «هرکس را به قدر توان و قدرتش تکلیف میکنیم». این عبارت دلالت دارد بر اینکه اعمال صالح توأم با سختی و دشواری است؛ به همین دلیل، حق تعالی توهّم اینکه اعمال صالح از حد قدرت انسانها خارج باشد را دفع فرموده است. همچنین، اعمال صالح اعمالی هستند که از جانب خداوند متعال بر انسانها تکلیف شده و پیامبران به ایشان ابلاغ کرده است. در تفسیر نمونه به همین نکته اشاره شده است که عبارت «لا نکلف نفساً إلّا وسعها» اشاره به این میکند که کسی تصور نکند قرارگرفتن در صف افراد با ایمان و انجام عمل صالح دردسترس همهکس نیست و جز افراد معدودی، سایر افراد قدرت بر وصول آن را ندارند؛ زیرا تکالیف پروردگار به اندازۀ قدرت افراد است و به این وسیله راه را به روی همهکس، اعم از عالم و جاهل، کوچک و بزرگ در هر سن و سال میگشاید و همه را دعوت به پیوستن به این صف میکند؛ البته از هر کس به اندازۀ استعداد فکری و تجسمی و امکاناتش انتظار دارد.[23]
مؤید دیگر این ادعا ادامۀ آیه شریفه است که میفرماید: «الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهدی لولا أن هدانا الله لقد جاءت رسل ربّنا بالحق» (الاعراف: ۴۳). واژه هذا اسم اشاره است که احتمالاً به هدایت مؤمنان به اعمال صالح اشاره دارد؛ حتی اگر اشاره به بهشت هم باشد، هدایت به بهشت ازطریق انجام اعمال صالح، تحقق یافته که به هدایت الهی به مؤمنان ابلاغ شده است. پس از این آیه چنین فهمیده میشود که اعمال صالح، اعمالی هستند که خداوند انسانها را به انجام آن مکلف میکند و در وسع و قدرت ایشان است.
«لقد خلقنا الإنسان فی أحسن تقویم ثم رددنه أسفل سافلین إلّا الذین ءامنوا و عملوا الصالحات فلهم أجر غیر ممنون فما یکذبک بعد بالدین» (التین: ۴-۷)؛ ما انسان را به نیکوترین صورت آفریدیم. آنگاه او را به پایینترین درجات بازگرداندیم، مگر کسانی که ایمان آورند و اعمال صالح انجام دهند که پاداش بیپایان خواهند داشت. پس چه چیز موجب میشد تا این حق را تکذیب نمایی!
از این آیه چنین بر میآید که چون ایمان و عمل صالح مانع سقوط انسانی به پایینترین مراحل میشود، دیگر دلیلی برای انکار و تکذیب دین باقی نمیماند. پس اعمال صالح مجموعهای از تعالیم است که انبیا در قالب دین به انسانها ابلاغ میکنند. اگر «آل» در واژه «الدین» بر جنس دلالت کند و ظاهراً چنین است، نتیجه میشود که اعمال صالح در همۀ ادیان الهی وجود داشته است و اختصاص به دین مبین اسلام ندارد.
«و هم یصطرحون فیها ربّنا أخرجنا نعمل صالحاً غیرالذی کنا نعمل أولم نعمرکم مّا یتذکر فیه من تذکّر و جاءکم النّذیر فذوقوا فما للظلمین من نصیر» (الفاطر: ۳۷)؛ و در دوزخ فریاد برآورند: پروردگارا ما را از دوزخ خارج کن تا اعمال صالح انجام دهیم. اعمالی غیر از آنچه انجام دادهایم. به ایشان خطاب میشود آیا به اندازهای که عبرتگیرنده میتوانسته عبرت گیرد، به شما عمر ندادیم و بیمدهنده نزد شما نیامد؟ پس طعم عذاب را بچشید که یاوری برای ستمکاران نخواهد بود.
در این آیه رابطهای روشن میان پیامبران بهعنوان بیمدهندگان از سوی پروردگار و اعمال صالح مشاهده میشد. حال که پیامبران اعمال صالح را به شما معرفی کردند و شما را از عواقب ترک آن بیم دادند، چرا از فرصت عمر بهره نگرفتید و عمل صالح انجام ندادید. با توجه به اینکه دوزخیان به پیامبران و تعالیمشان در دنیا ایمان نمیآورند، خود را ملتزم به امتثال دستورات دین ایشان نمیدانند و در عرصۀ عمل غیر از تعالیم دینی انبیا رفتار میکنند؛ بنابراین، آرزو میکنند برگردند و اعمال صالح، همان مفاد تعالیم دینی منذران و رسولان الهی، را به جا آورند.
«إنّ الذین کذّبوا بآیاتنا و استکبروا عنها لا تفتح لهم أبواب السماء … والذین ءامنوا و عملوا الصالحات لا نکلف نفساً إلّا وسعها» (اعراف: ۴۰-۴۲)؛ بهراستی کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و از پذیرش آنها با تکبر سرباز زدند درهای رحمت آسمان به سوی ایشان باز نخواهد شد … و کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، ما هیچکس را بیشتر از وسع و توانش مکلف نمیگردانیم.
در بسیاری از آیات مانند آیۀ بالا، میان تکذیب آیات الهی و ایمان و عمل صالح تقابل مشاهده میشود. «فأمّا الذین ءامنوا و عملوا الصالحات فهم فی روضه یحّبرون و أمّا الذین کفروا و کذّبوا بآیاتنا و لقاء الآخره فأولئک فی العذاب محضرون» (الروم: ۱۵ و ۱۶).
اما کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، در باغی مصفا مسرورند و اما کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند و آیات ما و روز قیامت را تکذیب کردند، در عذاب دوزخ احضار خواهند شد. از این تقابل نتیجه میشود افراد مؤمن که درصدد تصدیق آیات الهی بودهاند، این تصدیق را در عمل نشان دادهاند و به تعالیمی که ایمان به راستی و حقانیتش دارند، یعنی همان اعمال صالح، عمل میکنند.
«قل یا أهل الکتاب لستم علی شئ حتی تقیموا التوره والإنجیل و ما أنزل ألیکم من ربک … إنّ الذین ءامنوا والذین هادوا والصائبون و النصاری من ءامن بالله والیوم الآخر و عمل صالحاً فلاخوف علیهم و لاهم یحزنون» (المائده: ۶۸ و ۶۹).؛ بگو ای اهل کتاب، تا وقتی که به تورات و انجیل و آنچه از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده است، عمل نکردهاید، حقی به دست ندادید ... بهراستی که مؤمنان و یهودیان و صابئین و مسیحیان، هر کس که به خداوند و روز بازپسین ایمان آورده و نیکوکاری کرده باشد، نه بیمی بر آنهاست و نه اندوهگین میشوند. در این آیات ابتدا به اقامۀ کتب آسمانی مانند تورات و انجیل و قرآن فرمان داده شده، آنگاه به ایمان و عمل صالح امر شده است. از ارتباط این دو بخش چنین بر میآید که با انجام اعمال صالح، یعنی همان دستورات کتب آسمانی، اقامۀ کتب آسمانی تحقق میپذیرد.
3-6 ویژگیهای صالحین و مقام ایشان
چنانچه گفته شد صالحان کسانی هستند که به صفت ثابت و منش و خوی نیکوکاران دست یافتهاند و همه رفتارها و کارهایشان برخاسته از نیکی و پسندیدگی است. این افراد دارای ویژگیها و صفات برجستهاند؛ در اینجا به برخی از این صفات خاص و برجسته اشاره میشود. آنان ازنظر بینشی و نگرشی انسانهای مؤمن واقعی به خدا و روز رستاخیزند (آل عمران: ۱۱۴) و نهتنها خود به کارهای معروف و پسندیده گرایش دارند و به آن عمل میکنند، دیگران را نیز به کارهای شایسته دعوت میکنند و به معروف فرمان میدهند (همان).
آنان بندگان واقعی و حقیقی خدایند (انبیا: ۱۰۵؛ نمل: ۱۹) و هرگز و دمی از ولایت خداوند و اطاعت او بیرون نمیروند (اعراف: ۱۹۶). نهتنها گناه و نافرمانی نمیکنند، از شبهات و امور تشکیکی پرهیز میکنند و حتی ترک اولی را هم ترک و از آن پرهیز میکنند (قلم: ۴۸ و ۵۰). در کارهای خیر و نیک پیشتازند (آل عمران: ۱۱۴) و اهل توبه و استغفارند (اسراء: ۲۵؛ مرادی، 1394). انسانهای شجاع و بیباکی هستند که تنها از خدا پروا دارند و از آفریدههای جنی و انسی او هراس و خوفی ندارند و تنها خشیت الهی است که جانشان را میگیرد و از هیچکس ترس و هراسی ندارند (اعراف: ۱۹۵ و ۱۹۶). اهل قیام و اطاعت (آل عمران: ۱۱۳ و ۱۱۴) و نیز رفق و مدارا و عدم سختگیری نسبت به خود و دیگراناند (قصص: ۲۷). در برابر مشکلات و ناملایمات زندگی و آزمونها و ابتلائات خداوندی صبر و شکیبایی پیشه میکنند (رعد: ۲۳ و ۲۴؛ انبیا: ۸۵ و ۸۶) و در عبودیت و عبادت بر همگان پیشی میگیرند و اهل سجدهاند و سجدههای ایشان پیاپی و مدام و پیوسته است (آل عمران: ۱۱۳ و ۱۱۴). اهل قرائت قرآن در دل شبهای تاریک (فیاض و شهودی، 1395، ص188) مردمانی بردبار و حلیماند و به گونهای رفتار میکنند که براساس عقلانیت و فطرت است و به عاقبت امور توجه میکنند (صافات: ۱۰۰ و ۱۰۱).
اینها برخی از صفات برجسته و مهم صالحاناند که قرآن در این آیات بدان اشاره کرده است و میتوان صفات و ویژگیهای دیگری نیز برای آنان جست که گاه با این صفات همپوشی دارد. راهها و شرایط رسیدن به مقام صالحان بیگمان مقام صالحان مقام عالی و بلندی است که رسیدن به این مقام، شرط دستیابی به خلافت الهی و حاکمیت و حکومت انسانی است؛ از این رو، مسئله ایمان واقعی و حقیقی و داشتن بینش و نگرش درست از شرایط نخستین آن است. خداوند در آیه ۱۳۰ و ۱۳۱ سوره بقره و نیز آیه ۱۰۱ سوره یوسف تسلیمبودن در برابر پروردگار عالم را شرط اساسی و نخستین رسیدن به مقام صالحان بر میشمارد و بر آن تأکید میکند. در آیه ۹ سوره عنکبوت نیز زمینه عروج و تعالی به مقام صالحان و ورود به این جرگه را ایمان واقعی بر میشمارد و در آیه ۱۰۱ سوره یوسف آن را به پذیرش ولایت مطلق خداوند مقید میکند (مولودی، 1396، ص179).
با توجه به اینکه ارتباط تنگاتنگی میان ایمان واقعی و عمل صالح وجود دارد و این ارتباط جز به حکمت تحقق نمییابد، مسئله حکمت بهعنوان شرط اساسی دیگر در آیه ۸۳ سوره شعرا مطرح میشود؛ از این رو، هر کس که میخواهد به مقام صالحان محلق شود، میباید نخست به مقام حکمت دست یابد؛ مقامی که ازنظر قرآن بلند است و به هر کس داده شود، به او خیر کثیر داده شده است؛ زیرا انسان حکیم و فرزانه کسی است که به حقایق هستی و ملکوت آن، چنانکه باید و شاید، شناخت و باور دارد و در زندگی خویش، کارها را هدفمند انجام میدهد و هیچگونه رفتار و کردار و گفتار بیهودهای انجام نمیدهد که به دور از هدف تعالی باشد (طباطبایی، 1374ش، ج1، ص458).
صالحین ازنظر قرآن به سبب آنکه به شخصیت ثابتی دست یافتهاند و صبغه و رنگ الهی گرفتهاند و رفتارها و کردارهایشان با منشأ و انگیزه الهی است، از ولایت الهی بهرهمندند و خداوند بهطور مستقیم سرپرستی و ولایت آنان را در اختیار میگیرد (اعراف: ۱۹۶). آنان در دنیا و آخرت از تحیت فرشتگان بهرمندند؛ یعنی بهرهمندی از برخی نعمتهای خاص و اینکه فرشتگان نیز دربست در اختیارشان هستند و به آنان کمک و یاری میرسانند (رعد: ۲۳ و ۲۴؛ نساء: ۶۹؛ قلم: ۴۹ و ۵۰) (مولودی، 1396، ص173).
آنان به یک معنا بنده خاص و مقرب خدایند و خداوند به سبب همین تقرب و نزدیکی بیش از اندازه، آنان را به خود منتسب میکند و با تجلیل و تکریم از آنان یاد میکند (انبیا: ۱۰۵؛ نمل: ۱۹).
تقرب و نزدیکی ایشان به خدا و مدیریت کارهای آنان با نظارت مستقیم خداوند و فرشتگان مقرب، موجب میشود تا در همه مسائل از امدادهای غیبی و خاص خداوند بهره برند (اعراف: ۱۹۶).
آنان خلفای واقعی و حجت الهی هستند که حاکمیت و وراثت زمین به آنان بشارت داده شده است و تنها آنان میتوانند حکومت و حاکمیت زمین و زمینیان را در اختیار داشته باشند و هر گونه ولایت غیر از ایشان در حکم ولایت و حکومت و حاکمیت باطل و طاغوتی قلمداد میشود که باید از آنان پرهیز و دوری یا مبارزه کرد (انبیاء: ۱۰۵).
از مقامات و فضایل ایشان، مقام مغفرت الهی (اسراء: ۲۵)، بهرهمندی از امدادها و یاریهای خاص خداوند حتی در زندگی زناشویی و خانوادگی (تحریم: ۳ و ۴) دعا و یاری و امداد همه عناصر خلقی و جنود الهی به آنان و پدر و مادر و همسر و فرزندان آنان (غافر: ۷ و ۸) و دستیابی به مقام انسان کامل و آرمانی (شعراء: ۶۹ و ۸۳؛ صافات: ۸۳ و ۱۰۰) و دورماندن در روز قیامت از هر گونه بدی و ناخوشیهای آن (غافر: ۷ تا ۹) هستند (حاجی اسماعیلی و آذربایجانی، 1391، ش5، ص105).
4- نتیجهگیری
براساس بررسیهای صورتگرفته از قرآن «ایمان» و «عمل صالح» در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. آنچه مسلم و قطعی است ترکیب معجزهآسا و تأثیر بسزای این دو عنصر حیاتی و حیاتبخش بر روح و جان آدمی و برونرفت انسان معاصر از قید و بندهای مادیات و شهوات با تکیه بر این دو مؤلفه ارزشمند و دارای قیمت است. انسان با ایمان و عمل صالح میتواند به رستگاری و فوز عظیم نائل بیاید، بهشت و نعمتهای بهشتی را شامل حال خویش کند و در این صورت است که وعدههای الهی دربارۀ او تحقق مییابند. بهوضوح روشن است تمام مؤمنان در این خصوص در یک رده قرار ندارند و مراتب ایمان و عمل آنان متکثر و متفاوت است. روایات پربهای اهل بیت(ع) در ذیل برخی از آیات بحثشده، به حضرت علی (ع) بهعنوان یکی از بارزترین مصداقهای مؤمنان صالح و برترین خلق اشاره میکند. مقام صالحین، مقام انبیاست و خداوند نام یکی از پیامبرانش را صالح نامید که بارها در قرآن تکرار شده است. خداوند در سوره انبیا، آیه 72، بعد از ذکر ابراهیم و لوط و اسحاق و یعقوب میفرماید: «همه را از صالحین قرار دادیم» و در آیه 75 دربارۀ لوط میفرماید: «او از صالحین بود» و در آیه 86 میفرماید: «اسماعیل و ادریس و ذوالکفل همهشان از صالحین بودند» (در سوره بقره: 130، عنکبوت: 27 و نحل: 27) آمده است که: «در قیامت ابراهیم از صالحین است». همچنین، به صالحبودن پیامبرانی مانند ذکریا، یحیی، عیسی و الیاس بهعنوان نمونه در سور مختلف قرآن اشاره شده است.
یوسف گفت: «ای خداوند! تو سرور من در این جهان و آن جهان واپسین هستی، مرا مسلم بمیران و به صالحین بپیوند» (یوسف: 101). ابراهیم گفت: «پروردگارا، به من حکمتی ارزانی ده و مرا به صالحین ملحق کن» (شعراء: 83).
در سوره انبیا آیه 105 فرمود: «در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان صالح و شایسته به ارث برند». در تفسیر علی بن ابراهیم قمی فرمود: «منظور از عباد صالح، امام زمان علیهالسلام و اصحابش هستند» و در تفسیر مجمعالبیان گوید: امام باقر علیهالسلام فرمود: منظور، اصحاب مهدی در دوره آخر زماناند. در تفسیر قمی در ذیل آیه صالح المؤمنین (تحریم: 4) آمده است که امام صادق فرمود: «منظور از شایسته مؤمنین، علی بن ابیطالب علیهالسلام است».
خداوند در سوره احقاف آیۀ 15 فرمود: «ما به آدمی وصیت کردیم که … بگوید عمل صالح (شایسته) کنم که تو میپسندی (ان اعمل صالحاً ترضا)»؛ یعنی هر عملی که انجام میگیرد، شایستگی آن منوط به رضایت و امضای خداوند است.
با توجه به اینکه اعمال به نسبت و کیفیت ارتباط دارد، پس بعضی مردم از شایستگاناند و بعضی شایسته نیستند؛ و آزمون آن به امتحانات است که بهوسیلۀ حسنات و سیئات (خوبیها و بدیها) صورت میگیرد (اعراف: 168). عمل صالح (توبه: 120) و عمل غیر صالح (هود: 46) نصّ کتاب آسمانی بوده و معیار در عمل، همین است که خداوند صرفنظر از مقام پیامبریِ بعضی انبیا، آنها را به مقام صالحین رسانیده است.
از اشارات موجود در این قضیه آن است که: همیشه عمل صالح به طرف بلندی و رفعت است (فاطر: 10)؛ «والعَمَلُ الصّالح یرفَعُهُ» و برای لقای الهی، بهترین توشه عمل صالح است که در سوره کهف آیه 110 آمده است.
از آثار عمل صالح این است که خداوند گناهان را میپوشاند (تغابن: 9)؛ یعنی ستّاریت خود را کاملاً شامل حال انسان شایسته میکند تا آبرویش نرود و حرمتش نگه داشته شود. در اینکه صالح، صفت مشبهه است؛ یعنی صفتی بوده که بر اثر استمرار در کارهای خوب صلاح ملکه شده و ذات او صالح شده است؛ بنابراین، معیار صالحشدن، داشتن ملکه نفسانی صلاح است نه صرف عمل صالح.
درجات ایمان مؤمنان درنتیجۀ درجات آنان در بهشت، متفاوت است. برخی به پیامبران و بعضی به صدیقان و دستهای به شهیدان و گروهی به صالحین میپیوندند (نساء: 69). صالحان کسانی هستند که مطیع اوامر و نواهی الهیاند، پس عمل شایسته انجام میدهند. پیامبر اکرم، صلیالله علیه و آله، از خود به «صالح» نام میبرد و خدای سبحان را ولیّ خود میخواند که بر صالحان ولایت دارد، پس ایشان صالحاند (اعراف: 196).
البته صالحان کامل (همانند پیامبر ما) مقامی بالاتر از پیامبران دیگر دارند؛ زیرا حضرت ابراهیم با همه مقاماتش درخواست میکند به صالحان ملحق شود (شعراء: 83) و خداوند او را از صالحان قرار میدهد (عنکبوت: 27).
گرچه جریان نبوت پایان یافت، منزلت صالحین همچنان مفتوح است. ازنظر آیه 69 سوره نساء که انبیا و صدّیقین و شهدا و صالحان آمده است، «من النبیین و الصّدیقین و الشهداء و الصالحین» دلیلی بر رجحان یکی بر دیگری نیست. غیر از مقام نبوت که ثابت است، صرف ترتیب ذکری بدون حرف مفید ترتّب (فاء ما ثمّ) دلیل بر تقدّم یکی بر دیگری نیست.
در روایتی امام صادق، علیهالسلام، در ذیل این آیه فرمود: پیامبر خدا (ص) در این آیه از انبیا و ما در این جایگاه از صدیقین و شهدا به شمار میرویم و شما (شیعیان) جزو صالحین هستید. پس به صلاح، شما را علامتگذاری کرد (کافی: 8/35)؛ یعنی با اعمال صالح این نشانه را نگه دارید. پس ابوبصیر جزو گروه چهارم است و در روایتی دیگر از امام باقر، علیهالسلام، در مصداق فرد اکمل در صالحین فرمود: از ماست صالحین (کافی: 2/78).
در قرآن صالح به دو معنا به کار رفته است؛ یک معنا، معنای مصطلح یعنی نیکوکار، شایستهکار است؛ چنانکه در سوره نور آیه 32 آمده است که با بندگان صالح ازدواج کنید؛ یعنی نیکوکار و خوب کار باشد. یک معنا دربارۀ حضرت ابراهیم در سوره بقره آیه 130 آمده است؛ آمده است که او در قیامت از صالحین است و این مقامی بس عظیم است که در دنیا برای همگان دست نمیدهد. موضوع اشارهشده در قرآن این است که معمولاً قبل از عمل صالح، موضوع ایمان به خدا و روز قیامت است؛ چنانکه در سوره بقره آیه 62 به آن اشاره شده است؛ ما میگوییم عمل صالح در صورتی نتیجه میدهد که با ایمان به خدا یا معاد یا نبوت همراه باشد. همیشه اعتقاد قلبی سبب میشود انسان به یک عملی طبق اعتقاد خودش دست بزند؛ عمل صالح هم آثار اعتقاد کامل است.
در سوره عصر فرمود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، وَالْعَصْرِ (1) إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ (2) إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (3)؛ «قسم به عصر همه انسانها در خسراناند؛ مگر کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند».
در سوره نساء آیه 124 آمده است هرکس عمل صالحی انجام دهد، از مرد یا زن «و هو مؤمن» و او مؤمن است و داخل بهشت میشود؛ اما کافری که عمل صالح انجام میدهد، چون مؤمن نیست، ممکن است به پاداش دنیایی برسد یا در قیامت، عذابش تخفیف یابد. اینکه در آیه فرمود: مرد باشد یا زن؛ این دو، وصف بدن است، مربوط به جنس انسان است؛ ولی ما میگوییم انسان از جهت انسانبودن جنسیت در آن نقش ندارد. خدا حقیقت انسان را با جان میداند. جان، روح است که نه مذکر و نه مؤنث، نه سیاه و نه سفید است.
قرآن از عمل صالح و جزئیات آن بهصراحت تعریفی نکرده است؛ بلکه تنها بر مصادیقش تکیه میکند؛ یعنی هر عملی که وحی و عقل سلیم بگوید، همان عمل صالح است؛ اما خلاصه عمل صالح، عملی است که محبوب باشد و بعد از محبوبیت، آن عمل باقی میماند.
در تعیین مصادیق صالحین میتوان بهخوبی از این آیه استفاده کرد که ایمان به خدا و روز قیامت، امر به معروف، نهی از منکر و مسارعت در خیرات سبب میشود شخص از شایستگان شود. کلمه «صالحین» کلّی است؛ اما یکی اعتقاد باطنی و دیگر، تلبّس به کار خیر و خوب که دهها و صدها مورد دارد. این عنوان، مصداق پیدا میکند که شاخص اهمّ آن است؛ مانند امر و عمل کردن به معروف که واجب است. این عمل زودتر مصداق میگیرد تا یک عمل مستحبّی.
* «و نَطمعُ انّی دَخَلَنا ربّنا مع القوم الصالحین: ما امید میبریم که پروردگارمان ما را در میان شایستگان درآورد» (مائده: 84).
این زبان حال و خوی همه ماست که همیشه به ملاقات و همنشینی با افراد صالح امیدواریم؛ البته اقوال صالح دعایی، باید افعال صالح هم داشته باشند نه مانند منافقین که افرادی هستند که با خداوند پیمان میبندند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد، ما بیچون و چرا زکات خواهیم داد و بیگمان از شایستگان خواهیم بود (توبه: 75).
این اقوالِ صرف است و به افعال و احوال صالح نمیرسد. برادران یوسف وقتی تصمیم گرفتند یوسف را بکشند یا به سرزمینی دور بیفکنند، دلیلشان این بود: وقتی یوسف (و بنیامین) از بین رفتند، پدر (یعقوب) به ما روی میآورد و پس از این ماجرا و کشتن، گروهی صالح و شایسته میباشیم (یوسف: 9).
آنها افعال ناشایست انجام میدهند و میپندارند که بعد از کشتن یوسف انسانهای شایسته نزد پدر و مردم میشوند که این مقدمه، به اضافه اینکه میگفتند پدرشان یعقوب در گمراهی آشکاری است (یوسف: 8) نتیجه گرفتند که گروهی صالح شوند با اینکه مقدمات از فساد عقیدتی و عملی برخوردار بود!
خداوند در سوره اسراء آیه 25 فرمود: «پروردگارتان به آنچه درون شماست، داناتر است، اگر شایسته باشید». اگر شرایط ایمان و عمل صالح برای پذیرش، وجود داشته باشد، قانونمندی که خداوند در آثار اعمال گذاشته است، شخص را به این مقام شایسته میرساند؛ «لندخلّنهم فی الصالحین» (عنکبوت: 9).
اگر از این دو شرط یکی را فاقد باشد، نتیجه نمیدهد؛ زیرا ایمان و عمل صالح لازم و ملزوم یکدیگرند. ایمان ضعیف و عمل سست سبب میشود مانند منافقان به خدا بگویند اگر مرگ ما را تأخیر میانداختی، هم صدقه میدادیم و هم از شایستگان بودیم (منافقون: 10).
[1] رجبی، 85
[2] طیار، 106
[3] ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، 8
[4] برای مثال، آیات 82،25 و 277 سورۀ بقره
[5] بقره،201، آل عمران، 120
[6] روم، 15
[7] حج، 14
[8] احزاب، 21
[9] قصص، 54
[10] بقره، 25
[11] بقره، 82
[12] بقره، 201
[13] برای مثال، بنگرید به ترجمۀ پورجوادی ذیل 82 و 277 بقره و ترجمۀ الهی قمشهای ذیل آیات 25و82 بقره
[14] . صلح و مشتقات آن، یکصد و هفتاد مرتبه در قرآن تکرار شده است.
[15] . معرفت، پژوهشهای قرآنی، ج9،ص272.
[16] . عابدی، محمدالیاس، آثار ایمان و عمل صالح در قرآن، پایاننامه کارشناسی ارشد تفسیر و علوم قران، دانشگاه امام خمینی، 1396.
[17] . مرادی، ژاله (1396)، تقابل ایمان و عمل صالح، دومین کنفرانس ملی حقوق و الهیات و علوم سیاسی.
[18] . الیاس، محمد (1396)، ایمان و عمل صالح از منظر قرآن کریم، پایاننامه کارشناسی ارشد الهیات و معارف اسلامی، جامعه المصطفی العالمیه، پژوهشکده علوم اسلامی.
[19] . مولودی، فاطمه (1396)، بررسی فرآیند شکلگیری عمل صالح از منظر قرآن کریم، رساله دکتری الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد.
[20] . خوشدل مفرد، حسین، بررسی حوزه معنایی عمل صالح در قرآن، علوم و معارف قرآن کریم شماره 4، 1388.
[21] . جعفری، سید محمدحسین (1388)، مفهوم عمل صالح در نظام اخلاقی قرآن، نشریه سفینه، شماره 25.
[22] . فیاض، ایراندخت و شهودی، رسول (1395)، بررسی عمل صالح در حوزه اجتماعی از نگاه قرآن و دلالتهای تربیتی آن، پایاننامه کارشناسی ارشد علوم تربیتی - تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش - تعلیم و تربیت اسلامی، دانشگاه علامه طباطبایی.
[23] . مکارم شیرازی و همکاران، بیتا، ج ۶، ص ۱۷۴.
The Holy Quran.
Ibn Manzoor. (1405 AH). The eschatology. translated by Seyyed Mohammad Hossein Hosseini Tehrani. Qom: Hekmat Publications.
Ahmadi, Mohammadreza. (2014). The characteristics of righteous government in the Holy Quran. Four-way national conference of humanities.
Elyas, Muhammad. (2016). Faith and righteous action from the perspective of the Holy Quran. Thesis of Master of Theology and Islamic Studies. Al-Mustafa Al-Alamiya University. Research Institute of Islamic Sciences.
Izutsu, Toshi Hiko. (2014). Religious moral concepts in the Qur'an. Tehran: Forozan Publishing House.
Jafari, Seyyed Mohammad Hossein. (2009). The concept of righteous action in the moral system of the Qur'an. Safina Journal, 25, 8-46.
Haji Esmaili, Mohammad Reza and Nafisa Azarbaijani. (2011). The concept of the interpretation of Saleh al-Mu'minin in the Qur'an. Kitab Qayim Publication, 5, 105-133.
Khushdel Mofard, Hossein. (2009). Investigating the semantic field of righteous action in the Qur'an. Science and Education of the Holy Quran, 4, 422-412.
Dabbagh, Ehsan and Ali Ahmad Naseh. (2017). Explanatory analysis of the levels and degrees of faith and disbelief and the relationship between faith and righteous deeds. Journal of Interpretive Studies, 33, 175-153.
Ragheb Esfahani. (1404). Al-Mufardat Fi Gharib Al-Qur'an: Al-Raghib Al-Isfahani. Egypt: Book Publishing House.
Rostami, Shaheswar. (2003). Examining the relationship between faith and action. Quran Education Development Magazine, 4, 291-311.
Soltani Renani, Seyyed Mehdi. (2010). Quranic solutions to overcome psychological pressure. Tehran: Mehr Ghaem Publications.
Intuitive, messenger. (2015). Investigating righteous actions in the social sphere from the perspective of the Holy Quran and its educational implications. Research Journal of Islamic Studies, 5, 17-24.
Tabatabaei, Mohammad Hossein. (1995). Translation of al-Mizan fi Tafsir al-Qur'an. Translated by Mousavi Hamdani and Seyyed Mohammad Bagher. Qom: Islamic Publications Office of Qom Seminary Community of Teachers.
Tahmasabi, Zahra and Seyyed Mustafa Manaqib. (2014). The concept of righteous action from the perspective of the Qur'an and hadiths. The first national conference of Islamic humanities.
Abedi, Mohammad Elias. (2016). The effects of faith and righteous deeds in the Qur'an. Master's thesis on Qur'an interpretation and sciences. Imam Khomeini University.
Fayaz, Irandokht and Rasul Shuddi. (2015). Investigating righteous action in the social sphere from the perspective of the Qur'an and its educational implications. Master's Thesis of Educational Sciences - History and Philosophy of Education - Islamic Education. Allameh Tabatabaei University.
Makarem Shirazi, Nasser. (1995). Sample interpretation. Tehran: Darul Kitab al-Islamiya.
Moradi, Azam. (2014). Analysis of the gap between faith and action and righteous from the perspective of the Holy Quran based on the interpretation of al-Mizan. Allameh Tabatabaei University.
Marafet, Mohammad Hadi. (1997). Conversation with Ayatollah Marafet. Quranic researches, 9, 311-272.
Makarem Shirazi, Nasser. (1995). Sample interpretation. Tehran: Darul Kitab al-Islamiya.
Molodi, Fatima. (2015). The process of formation of righteous action system from the perspective of Quran and hadiths. Journal of Qur'anic Teachings, 23, 3-28.
Molodi, Fatima. (2016). Examining the formation process of righteous action from the perspective of the Holy Quran. Doctoral Theology and Islamic Studies. Mashhad Ferdowsi University.
Mirbagheri, Mohammad Mahdi. (2009). Discussions about Imamology. Qom: Dar al-Maarif.