Document Type : Research Article
Authors
1 Department of Theology, Faculty of Law and Theology, Shahid Bahonar University of Kerman, Kerman, Iran
2 Graduated from Shahid Bahonar University of Kerman, Kerman, Iran
Abstract
Keywords
Article Title [Persian]
Authors [Persian]
روایتشناسی، با دیدگاه فرمالیستها دربارۀ ماهیت روایت آغاز شد و متأثر از این جنبش ادبی، ولادیمیر پراپ به تحلیل گونۀ روایات پریان پرداخت و کوشید روند تغییرات در روایات پریان را نشان دهد و تمهید هنری تکرارشونده در پیرنگ آنها را بیابد. با ظهور جنبش ساختارگرایی، ساختارگرایانی چون آلگرداس گریماس نگاه خود را به همۀ ژانرهای روایی معطوف کرده و در جستجوی یافتن ساختار بنیادین یا ابر ساختار روایت بودهاند؛ بنابراین، گریماس در یکی از لایههای تحلیل روایی خود، عناصر نقشی و کارکردی روایت را بررسی و تحلیل و گسستهای روایی تغییردهندۀ روایت را تبیین کرده است. پژوهش پیش رو، با بهکارگیری رویکرد گریماس کوشیده است روایت ایلیا و الیاس، علیهالسلام، را در عهد عتیق و قرآن کریم، تحلیل و طرح و نحو روایی دو روایت را تبیین کند، تا از این گذر بتواند به مطالعه نظاممند این دو متن دینی بپردازد و روابط بینامتنی در دو متن روایی با یک قصه و فابیولا را بررسی کند و به شناخت بهتر روایت قرآنی دست یابد. بدین منظور، با تحلیل دادهها به روش توصیفیتحلیلی به تبیین طرح دو روایت و مدل کنشگران آنها پرداخته و در پایان، ارتباط ژرفساختی دو روایت را نشان داده است.
Keywords [Persian]
پیشینۀ روایتشناسی (Narratology) به افلاطون و ارسطو میرسد (جرالد، 1395، ص15) و دانشی است که به تحلیل علمی روایت میپردازد و موضوع آن، واحدها و ساختارهای بنیادین روایت است (Scholes, 1974, p91) و سعی دارد نِمود کلامی و گفتمانیِ متون ادبی را بررسی کند (تودوروف، 1382، ص33).
فرمالیستها نخستین جرقۀ بحثهای روایتشناسی را مطرح کردند. فرمالیستها موضوع پژوهشهای ادبی را ادبیت معرفی کرده بودند (Erlich, 1980, p172) و روایت را دارای دو وهلۀ وجودی دانستند؛ این دو وهله، داستان و کلاماند؛ داستان (fabula) همان ماده روایت است (Herman, 2005, p157) و کلام (sjuzhet) تمهید هنری برای سازماندهی داستان است (ibid, 435). به عبارت دیگر، داستان عبارت از تعدادی وقایع است که براساس توالی زمانی و عِلّیشان به یکدیگر مرتبط شدهاند و کلام، بازساماندهی هنری وقایع در متن براساس یک نظم زمانی متفاوت و بدون تعلیق علّی است (Makaryk, 1993, p55).
نخستینبار ولادیمیر پراپ روس، شکل جدید روایتشناسی را مطرح کرد (Scholes, ibid). پراپ، تحلیل روایتشناختی خود را ریختشناسی نامید. توصیف او از ریختشناسی، متناظر با تعریف فرمالیستها از فرم است. فرم در نگاه فرمالیستها عبارت از نظام جامع مناسباتی است که میان عناصر ادبی متن وجود دارد و وقوع عناصر متن را توجیه میکند و معنای آنها را میسازد (Guerin, 2011, p86-88) و ریختشناسی عبارت از «توصیف داستان براساس واحدهای تشکیلدهنده و مناسبات این واحدها با یکدیگر و با کل داستان» است (.(Propp, 1982, p28 پراپ، روایت را متنی میدانست که در آن، تغییر از یک وضعیت به وضعیتی تعدیلیافتهتر بازگو میشود (تولان، 1383، ص33)؛ بنابراین، روایت از آن رو داستان است که فرآیند تغییر را بازگو میکند (اسکولز، 1377، ص16). پراپ هر تغییر را یک کارکرد نامید و درمجموع، سیویک کارکرد را معرفی کرد که هفت حوزه نقشی انجام میدهند (والاس، 1382، ص66).
بعد از پراپ، تلاش برای دستیابی به واحدها و ساختارهای بنیادین روایت، با جدّیت بیشتری از سوی ساختگرایان پیگیری شد و اینان کوشیدند تا لانگ روایات را دریابند. آلژیرداس ژولین گریماس یکی از ساختارگرایان سرشناس است که رویکرد روایتشناسیاش در راستای اصلاح ریختشناسی پراپ است. گریماس مبنای کار خود را ریختشناسی پراپ قرار داد و سعی کرد تحلیل روایتشناختی خود را گسترده سازد و از یک ژانر بهخصوص خارج کند و ابرساختار (Deep Structure) روایات را بیابد.
نگاه اجمالی به قرآن کریم این مطلب را روشن میسازد که بخش درخور توجهی از این متن مقدس - که قریب به یکچهارم حجم آن را شکل میدهد - به رخدادهای گذشته و بهخصوص داستان انبیاء، افراد سرشناس، پدیدهها و اقوام مختلف اختصاص یافته است؛ داستانهایی که مخاطبان متن قرآنی جسته و گریخته با آنها آشنا بودند (MaCuliffe, 3, p516). برخی از این داستانها نظیر داستان یوسف و موسی، علیهماالسلام، پیش از این در برخی متنها نظیر کتاب مقدس آمده بودند و بعضی نظیر داستان الیاس، علیهالسلام، دارای بنمایه مشترک با داستان جناب ایلیا در کتاب مقدس هستند و برخی دیگر، نظیر داستان فیل، قوم عاد یا ثمود در بافت فرهنگی متن قرآنی حضور داشتند.
یکی از رویکردها مستشرقین در مطالعات قرآنی، رویکرد مطالعۀ منابع است که داستانهای قرآنی را برگرفته از داستانهای کتاب مقدس میداند (Reynolds, 2010, p3). با طرح نظریه بینامتنیت و نظریه منابع در مطالعات ادبی به محاق رفت و رویکردهای چندی برای بررسی و پیمایش نحوۀ ارتباط بین متنها شکل گرفت و درنتیجه، در مطالعات قرآن با عهدین نیز، رویکردهای نوینی مطرح شد؛ یکی از این روشها، مطالعه داستانهای این دو متن براساس رویکردهای علمی روایتشناسی است.
گفتنی است متنها به دلیل خصلت اختصارطلبی خود همواره بر توانش زبانی و آگاهیهای بینامتنی مخاطبان خود تکیه و از ذکر جملگی گزارههای قابل گفتن خودداری میکنند و آن گزارهها را در زمرۀ ناگفته باقی میگذارند و مخاطب متن، با توجه به آگاهی بینامتنی خود و توانش زبانی حاکم بر تعامل زبانی، ناگفتههای گفتمان را در مییابد (Johnston, 2007, p70-71)؛ بنابراین، پژوهش حاضر به منظور پاسخگویی مسائل از این سنخ سامان یافته است؛ میزان ارتباط دو داستان الیاس و ایلیا تا چه میزان است؟ آیا داستان قرآنی الیاس با تکیه بر آگاهی بینامتنی مخاطبان از روایت عهدینی ایلیا شکل یافته است؟ آیا دو داستان دارای بن مایۀ مشترکاند؟ به عبارت دیگر، آیا روایتهای ایلیا و الیاس دارای ژرفساختی واحدند؟ پژوهش حاضر کوشیده است با بهرهگیری از رویکرد روایتشناختی گریماس، به تحلیل ساختار طرح دو داستان بپردازد و نحوۀ ارتباط بینامتنی این دو داستان را نشان دهد.
1- پیشینۀ پژوهش
در این راستا پژوهشهای چندی انجام شده است که به برخی از آنها اشاره میشود؛ مقالۀ «تجزیهوتحلیل داستان حضرت یوسف در قرآن کریم براساس نظریۀ پراپ و گریماس» که بتول اشرفی و محمد بهنامفر و گیتی تاکی به نگارش درآوردند. مقالۀ «تحلیل ساختار روایی داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا بر پایه الگوی روایی گریماس» که حامد صدقی و فاطمه گنج خانلو نوشتند. مقالۀ «تحلیل داستانهای قرآنی براساس نظریه کنشی گریماس» که فاطمه سلطانی ارائه کرد.
علاوه بر مقالات مذکور، دو رسالۀ دکتری نیز در این زمینه به رشتۀ تحریر درآمده است که عبارتاند از: پایاننامۀ دکتری بتول اشرفی با عنوان «تحلیل گفتمان روایی قصص پیامبران در قرآن کریم» در بخش ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان. پایاننامۀ دکتری مریم صالحینیا با عنوان «تحلیل ساختار روایت در قرآن، کتاب مقدس و چند متن تفسیری و عرفانی» در بخش ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد.
کالر میگوید: «روایتشناسی، هرمنوتیک نیست»(Culler, 1975, p31) . روایتشناسی در پی آن است تا فرآیند ساخت و درک اثر داستانی از سوی خواننده را تبیین کند. از منظر روایتشناختی، درک معنا مبتنی بر حرکتی است که از شناخت نقشها و پیجویی رخدادها و تغییرات آغاز میشود و به برداشت مفاهیم یا وضعیتهای عام انسانی ختم میشود (اسکولز، 1377، ص23). پس، قدم اول و بنیادی در درک معنای اثر داستانی، آگاهی از نقشها و شناخت رخدادها است.
گریماس برخلاف روایتشناسانی مثل بارت که به دنبال رمزگان هرمنوتیکی (hermeneutic codes) بودند، توجه خود را معطوف به عناصر صوری داستان کرد و بدین منظور، در لایههای چندی به تحلیل رویات پرداخت. از منظر گریماس، تمایزگذاردن میان سه لایۀ متنی مفید است: لایۀ نخست سطح ساختار عمیق معناشناختی، تعارضهای بنیانی و تلفیقهاست، لایۀ دوم سطح ساختارهای بیرونی، کنشگران و کنشهاست؛ این دو لایه ساختارهای روایی - معنایی خوانده میشوند و لایۀ سوم مشتمل بر ساختارهای کلامی (discursive) نظیر فضا، زمان، شخصیتها و تصویرسازی است (Herman, 2005, p 524-525).
تحلیل لایۀ دوم - که مقصود پژوهش حاضر هم هست - مشتمل بر تحلیل شکلوارۀ کنشها (narrative schema) و مدل کنشگران (actant model) است. در نگاه گریماس، ساختار روایت شامل سه پارۀ ابتدایی، میانی و انتهایی است که گذار از پاره یا حالت پیشین به پاره بعد بهواسطۀ نیروهایی رخ میدهد و این نیروهای ایجادکنندۀ تغییر، نیروی تحریککننده و نیروی ساماندهندهاند. با این توضیح که روایت در پاره ابتدایی از ثبات برخوردار است و نیروی تخریبکنندۀ این تعادل را بر هم میزند و روایت وارد حالت و پارۀ دیگری میشود که پارۀ میانی نامیده میشود و در این پاره، نیروی ساماندهنده وارد عمل میشود و پارۀ میانی را تغییر میدهد و تعادل را به داستان باز میگرداند و پارۀ پایانی داستان شکل میگیرد (Herman, Ibid). در شکل زیر، ساختار و شکلواره روایت از نقطهنظر گریماس نشان داده شده است (عباسی، 1393، ص58).
|
علاوه بر آگاهی از طرح، معنای داستان مبتنی بر آگاهی از شخصیتهای داستان است که نقشهای روایی را بر عهده دارند (اسکولز، عناصر 25). پراپ این هفت نقش را قهرمان، اعطاکننده، یاریگر، اعزامکننده، شاهزاده خانم، قهرمان دروغین و شخصیت شریر بیان میکند (.(Propp, 1982, p گریماس این هفت نقش را به شش نقش تقلیل میدهد. مبنای مدل کنشگران گریماس، تقابلی بود که بین کنشگران برقرار میشود و بنابراین، هر یک از کنشگران با توجه به کنشگر مقابل تعریف میشوند؛ یعنی فرستنده/گیرنده، فاعل/شیءارزشی، یاریکننده/بازدارنده (Greimas; 1983[1966], 207). گفتنی است گریماس ساختار متن ادبی را شبیه جمله میداند و بیان میکند همانگونه که فعل گرانیگاه جمله است، مدل کنشگران، گرانیگاه متن ادبی است (سلدن، 1384، ص114). از نقطهنظر او، کنشگر آن چیزی است که عملی را انجام میدهد یا عملی بر آن انجام میشود و فراتر از شخصیتهای داستانی است و حتی میتواند یک مفهوم انتزاعی مثل آزادی باشد (تولان، 1398، ص150-151).
در مدل کنشگران گریماس، فرستنده فاعل را ترغیب میکند تا در پی رسیدن به شیء ارزشی باشد و به گیرنده سود برساند و کنشگر یاریکننده در مسیر مذکور، فاعل را در جهت رسیدن به هدفش یاری میکند و کنشگر بازدارنده، تلاش دارد فاعل از رسیدن به شیء ارزشی باز بماند (اخوت، 1371، ص146-147). نحو روایی و مدل کنشگران در شکل زیر نمایش داده شده است (عباسی، 1393، ص69).
|
با این وصف، تحلیل ساخت روایی یک روایت، منوط به تحلیل ساختار و طرح روایی آن روایت و مدل کنشگرانش است؛ بنابراین، پژوهش حاضر میکوشد تا روایت الیاس در قرآن و ایلیا را در عهد عتیق بر مبنای این مدل تحلیل کند و روابط بینامتنی آنها را در سطح ژرفساختی بیابد.
3- تحلیل روایی داستان الیاس، علیهالسلام، در قرآنکریم
داستان الیاس، علیهالسلام، در آیات 132-123سورۀ صافات قرآنکریم آمده که در ادامه ذکر شده است:
وَ إِنَّ إِلْیَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ* إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَ لَا تَتَّقُونَ* أَ تَدْعُونَ بَعْلًا وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الخْالِقِینَ* اللَّهَ رَبَّکمُ وَ رَبَّ ءَابَائکُمُ الْأَوَّلِینَ* فَکَذَّبُوهُ فَإِنهَّمْ لَمُحْضَرُونَ* إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ* وَ تَرَکْنَا عَلَیْهِ فىِ الاَخِرِینَ* سَلَامٌ عَلىَ إِلْیَاسِینَ* إِنَّا کَذَالِکَ نجَزِى الْمُحْسِنِینَ* إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ(صافات، 123-132).
3-1- ساختار روایت در داستان الیاس، علیهالسلام
نکته حائز اهمیت در یافتن طرح این روایت، التفات به این امر است که این روایت در پی بیان چیست. روایت به دنبال بیان ماجرای نبوت الیاس، علیهالسلام، یا بیان ماجرای بتپرستی قوم الیاس، علیهالسلام، است. آنچه از ساختار این روایت بر میآید این است که روایت در پی حکایتگری از نبوت جناب الیاس، علیهالسلام، است نه بتپرستی قومش؛ بنابراین، اجزای آن به شرح زیرند و همچنین، ساختار این روایت در شکل 3 نمایش داده شده است.
|
شکل 3: ساختار روایت داستان حضرت الیاس، علیهالسلام، در قرآن کریم
3-2- تحلیل مدل کنشگران در داستان الیاس، علیهالسلام
در این روایت، حضرت الیاس، علیهالسلام، از سوی خداوند مبعوث میشود و مأموریت مییابد قوم خود را به توحید دعوت کند و از پرستش بعل باز دارد. در این مسیر، افراد مخالف در نقش بازدارندۀ ایشان از مأموریتشان وارد عمل میشود و ایشان را از دستیابیشان به شیء ارزشی باز میدارند و بندگان مؤمن، حضرت الیاس را یاری میکنند و دستیابی حضرت الیاس به این شیء ارزشی، برای خودش و مردم سود دارد. مدل کنشگران این روایت در شکل 4 آمده است و کنشگرهای آن عبارتاند از:
|
شکل 4: مدل کنشگران داستان حضرت الیاس، علیهالسلام، در قرآن کریم
داستان ایلیا، علیهالسلام، در عهدین در فصلهای 21-17 اول پادشاهان و 2-1 دوم پادشاهان آمده است؛ این فصلها شامل روایتهای مختلف است که در ادامه، بخش اصلی آن در ارتباط بینامتنی با قرآن کریم تحلیل روایی شده است.
این روایت از داستان حضرت ایلیا، علیهالسلام، در آیات 16-1 فصل 18 اول پادشاهان بیان شده و ساختار آن در شکل 5 نمایش داده شده است.
4-1-1- تحلیل ساختار روایت ملاقات ایلیا و اخاب
|
شکل 5: ساختار روایت ملاقات ایلیا، علیهالسلام، و اخاب در عهدین
|
شکل 6: مدل کنشگران ملاقات ایلیا، علیهالسلام، و اخاب در عهدین
4-1-2- تحلیل مدل کنشگران
مدل کنشگران این روایت شامل اجزای زیر است که در شکل 6 مشاهده میشود.
این روایت از داستان ایلیا، علیهالسلام، در آیات 46-17 فصل 18 اول پادشاهان ذکر شده است. ساختار آن در شکل 7 نمایش داده شده است.
4-4-1- تحلیل ساختار روایت
|
شکل 7: ساختار روایت مباهله ایلیا، علیهالسلام، و انبیای بعل در عهدین
4-4-2- تحلیل مدل کنشگران:
مدل کنشگران این روایت در شکل 8 به نمایش گذاشته شده که شامل عناصر زیر است:
|
شکل 8: مدل کنشگران مباهله ایلیا، علیهالسلام، و انبیای بعل در عهدین
این روایت از داستان ایلیا، علیهالسلام، در آیات 21-1 فصل 19 اول پادشاهان ذکر شده که ساختار آن در شکل 9 نمایش داده شده است.
4-5-1- تحلیل ساختار روایت
|
شکل 9: ساختار روایت انتخاب اَلِیشَع بن شافاط به جانشینی ایلیا، علیهالسلام، در عهدین
4-5-2- تحلیل مدل کنشگران
مدل کنشگران این روایت در شکل 10 آمده و شامل اجزای زیر است:
|
شکل 10: مدل کنشگران انتخاب اَلِیشَع بن شافاط به جانشینی ایلیا، علیهالسلام
این روایت از داستان ایلیا، علیهالسلام، مربوط به صعود ایشان در آیات 18-1 فصل 2 دوم پادشاهان ذکر شده است. ساختار این روایت در شکل 11 نمایش داده شده است.
4-6-1- تحلیل ساختار روایت
|
شکل 11: ساختار روایت صعود ایلیا، علیهالسلام، در عهدین
4-6-2- تحلیل مدل کنشگران
مدل کنشگران روایت صعود ایلیا، علیهالسلام، در شکل 12 نشان داده شده که دارای عناصر زیر است:
|
شکل 12: مدل کنشگران صعود ایلیا، علیهالسلام، در عهدین
نتیجهگیری
The Holy Quran
Alusi, Mahmoud Shukri. (n.d). Ruh al-Ma'ani fi Tafsir al-Quran al-'Azeem. Beirut: House for the Revival of Arab Heritage.
Anis, Ibrahim. (1995). Arabic phonology. Translated by Abolfazl Allami Mianji and Safar Sefidro. Tehran: Osweh Press.
Ibn Jinnii. (n.d). Al-Khasa'is. Investigated by Mohammad Ali Najjar. Egypt: Dar al-Kutub.
Abu Hayyan Al-Andulusi, Muhammad ibn Yusuf. (2010). Al-Bahr al-Muhit fi al-Tafsir. Beirut: Dar al-Fikr.
Ibn Sina, Abu Ali Al-Hussein. (n.d). The Cause of the Occurrence of Letters. Investigated by Muhammad Hasan Al-Tayan and Yahya Mir Alam. Damascus: Arabic Language Community.
Abu Salim, Ahmad Farid. (1432 AH). From the Characteristics of the Qur'anic Order in the Surahs of Muminun and Ma'arij. Journal of Arab Sciences, 21, 2-21.
Ibn Ashur, Muhammad Tahir. (1984). Al-Tahrir wa al-Tanwir. Tunisia: Dar Al-Tunisia.
Ibn Manzoor, Abu al-Fadl Jamal al-Din bin Makram. (n.d). Lisan al-Arab. Beirut: Dar Sadir.
Batini, Muhammad Riza. (1985). Four Speeches about language. Tehran: Agah Press.
Al-Baqa'i, Burhan al-Din Abu al-Hasan Ibrahim bin Umar. (1984). Order in the Proportion of Verses and Surahs. Cairo: Dar al-Kitab al-Islami.
Purfarzib, Ibrahim. (1998). Comprehensive Tajweed. Tehran: Organization for the Study and Compilation of University Humanity Books (Samt).
Judy, Amir and Leila Teymouri. (2017). The Function of Highlighting in the Qur'an. Journal of Contemporary Interpretive Studies, 1, 9-41.
Al-Hazimi, Ali ibn Muhammad. (2003). Al-Dilalah Sciences Among Arabs. Journal of Umm Al-Qura University, 27, 705-726.
Al-Hamd, Ghanim Qudduri. (2007). Sound Studies Among Scholars of Tajweed. Umman: Dar Ammar.
Al-Darwish, Muhyeddin. (1992). Irab al-Quran al-Karim wa Bayanuh. Damascus: Al-Yamamah and Dar Ibn Kathir - Syria: Dar Al-Irshad.
Ridhaei Isfahani, Mohammad Ali. (2010). Interpretation of the Holy Quran (for the youth). Qom: Asr Zuhur.
Rouhani, Massoud and Mohammad Enayati Qadiklai. (2009). The Study of Abnormalities in Shafiee Kadkani's Poetry. Journal of Persian Language and Literature (Gohar goya), 3, 63-90.
Zarei Kifayat, Hishmatullah and Nassir. (2013). Formalism and Defamiliarization in the Poetry of Abulghasim Shabi. Two Quarterly Critique of Contemporary Arabic Literature, 5, 153-178.
Al-Zubaidi, Murtaza. (1994). Taj al-Arus min Jawahir al-Ghamus. Investigated by Abdul Aziz Matar. Kuwait: Kuwait Government Press.
Al-Zarqashi, Muhammad bin Bahadur. (1967). Al-Burhan fi Ulum al-Quran. Investigated by Yusuf Abdul Rahman Marashli. Beirut: Dar Al-Ma'rifah.
Zamakhshari, Mahmoud bin Umar. (2009). Interpretation of al-Kashshaf. Investigated by Khalil Ma'mun Sheiha. Beirut: Dar Al-Ma'rifah.
Al-Samirai, Fadhil Salih. (2006). The Rhetoric of Words in the Interpretation of the Qur'an. Cairo: Atik Company for Book Writers.
____________. (2003). Statement Touches in Texts of the Quran. Umman: Dar Ammar.
Sibawayh, Abu Bishr Umar bin Uthman bin Qanbar. (1988). Al-Kitab. Investigated by Abdul Salam Haroon. Cairo: Khanji Library.
Seyed Ghutb. (2003). In the Shadow of the Qur'an. Cairo: Dar Al-Shuruq.
Al-Sharif Al-Radhi, Abu al-Hasan Muhammad bin Ahmad. (1955). Summary of Metaphors of the Qur'an. Baghdad: Ma'arif Press.
Shafiee Kadkani, Mohammad Riza. (2006). The Music of Poetry. Tehran: Agah.
Shamisa, Sirus. (2004). Literary Criticism. Tehran: Ferdows Press.
Al-Shanghiti, Muhammad Amin. (1995). Lights of Statements in Explaining the Qur'an by the Qur'an. Beirut: Dar al-Fikr.
Salih, Mu'in Rafigh Ahmad. (2003). A Professional Study in Surah Maryam. (MA theses). National Najah University.
Safavi, Cyrus. (1994). From Linguistics to Literature. Vol 1. Tehran: Cheshmeh Press.
____________. (2011). From Linguistics to Literature. Vol 3. Tehran: Surah Mihr.
____________. (2012). Familiarity with Linguistics in the Study of Persian Literature. Tehran: Scientific Press.
Tabatabai, Seyed Mohammad Hussein. (2012). Al-Mizan fi Tafsir al-Qur'an. Translated by Seyed Muhammad Baqir Musawi Hamidani. Qom: Dar Al-Fikr.
Abbas, Hasan. (1998). Characteristics of Arabic Letters and Their Meanings. Damascus: Union of Arab Writers.
Abdul Jalil, Abdul Qadir. (1988). Linguistic Sounds. Umman: Dar Al-Safa for Publishing and Distribution.
Alavi Mughaddam, Mahyar. (1998). Theories of Contemporary Literary Criticism (formalism and structuralism). Tehran: Samat.
Amayira, Khalil. (1987). Linguistic Analysis. Umman: Dar al-Manar.
Furuzandeh, Masud, Mohammadi Asiabadi, Ali and Ali Bani Talibi. (2016). Abnormality in Weiss and Ramin Fakhreddin Asad Gorgani. Literary Techniques, 3, 43-62.
Franklin. Victoria and Robert Radman. (1999). Introduction to General Linguistics. Translated by Ali Bahrami. Tehran: Rahnama Press.
Qara'ati, Muhsin. (2002). Tafsir Noor. Tehran: Cultural Center Lessons from the Quran.
Al-Qurtubi, Muhammad bin Ahmad. (1993). Tafsir al-Qurtubi. Investigated by Ahmad Abdul Alim Al-Burduni. Cairo: Dar Al-Shayib.
Muhammad Ismail, Ismail Muhammad Al-Anwar. (2014). The Attributes of the Righteous as the Surah of Muminun Describes. A Rhetorical, Analytical, and Contemplative Study (18) 8.
Mukhtari, Qasim and Mutahara Faraji. (2013). Defamiliarity in the Third Part of the Quran. Journal of Scientific Research (Literary-Quranic Research), 2, 93-116.
Madrasi, Fatima. (2007). From Phoneme to Sentence: Dictionary of Grammatical Linguistics. Tehran: Chapar Press.
Mishkat al-Diny, Mahdi. (1991). Phonetic Construction of Language. Mashhad: Ferdowsi University of Mashhad Press.
Miftah, Muhammad. (1989). In the Emage of Ancient Poetry. White House: Culture House.
Leech, G.N.A. (1969). Linguistic Guide to English Poetry. London: Longman.
Us?. pragmatics & congnition.