Conceptual Metaphors of the Realm of Resurrection in Surah An-Nāzi‘āt

Document Type : Research Article

Authors

1 Ph.d candidate of Arabic Language and Literature, Dr. Ali Shariati Faculty of Literature and Humanities. Ferdowsi University of Mashhad. Mashhad, Iran

2 Professor of Department of Arabic Language and Literature, Dr. Ali Shariati Faculty of Literature and Humanities, Ferdowsi University of Mashhad. Mashhad, Iran

3 Associate Professor of Department of Arabic Language and Literature, Dr. Ali Shariati Faculty of Literature and Humanities, Ferdowsi University of Mashhad. Mashhad, Iran

Abstract

Cognitive linguistics is an approach that studies language based on individuals' experiences of the world, how it is understood, and how it is conceptualized, and conceptual metaphors are some of its important topics; from Lakoff and Johnson's point of view, these metaphors influence not only language but also thought and action in everyday life. The language of the Qur'an as a literary and religious text has various mechanisms by which abstract concepts can be explained. Resurrection is one of the important doctrinal issues that has been mentioned in the Holy Quran in various forms. The purpose of this article is to analyze the conceptual metaphors of the realm of resurrection in Surah An-Nāzi‘āt and understand the hidden concepts related to it and answer the questions of this article: What is the function of the conceptual metaphors of the realm of resurrection in Surah An-Nāzi‘āt? And which of the conceptual metaphors of the realm of resurrection has the most frequency in Surah An-Nāzi‘āt? The present article, based on a descriptive-analytical method and using library sources, came to the conclusion that embodying abstract concepts and making them more tangible is one of the most prominent functions of the conceptual metaphors of the Day of Resurrection in Surah An-Nāzi‘āt. Also, the highest frequency of conceptual metaphors in this surah is ontological metaphors.

Keywords


Article Title [Persian]

استعاره‌های مفهومی حوزۀ قیامت در سوره نازعات

Authors [Persian]

  • وفا محفوظی موسوی 1
  • سیدحسین سیدی 2
  • امیر مقدم متّقی 3
1 دانشجوی دکترای گروه زبان و ادبیات عربی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
2 استاد زبان و ادبیات عربی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
3 دانشیار زبان و ادبیات عربی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
Abstract [Persian]

زبان‌شناسی شناختی، رویکردی است که به مطالعۀ زبان براساس تجربیّات افراد از جهان، نحوۀ درک و شیوۀ مفهوم‌سازی می‌پردازد و استعاره‌های مفهومی از مباحث مهم آن است؛ این استعاره‌ها از نگرگاه لیکاف و جانسون، در زندگی روزمره نه‌تنها در زبان، در اندیشه و عمل نیز نفوذ دارد. زبان قرآن به‌مثابۀ یک متن ادبی و دینی دارای سازوکارهای گوناگانی است که مفاهیم انتزاعی براساس آنها تبیین می‌شوند. قیامت از مسائل اعتقادی مهمّی است که در قرآن کریم در اشکال مختلف از آن یاد شده است. هدف از این نوشتار، واکاوی استعاره‌های مفهومی حوزۀ قیامت در سورۀ نازعات و درک مفاهیم نهفتۀ مربوط به آن و پاسخ به پرسش‌های این نوشتار است که: کارکرد استعاره‌های مفهومی حوزۀ قیامت در سورۀ نازعات به چه صورت است؟ و کدامیک از استعاره‌های مفهومی حوزۀ قیامت در سورۀ نازعات بیشترین بسامد را دارد؟ نوشتار حاضر براساس روش توصیفی‌تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای به این نتیجه دست یافت که تجسّم‌بخشیدن به مفاهیم انتزاعی و ملموس‌ترکردن آنها از برجسته‌ترین کارکرد استعاره‌های مفهومی حوزۀ قیامت در سورۀ نازعات است. همچنین، بیشترین بسامد استعاره‌های مفهومی در این سوره، استعاره‌های هستی‌شناختی است.

Keywords [Persian]

  • زبان‌شناسی شناختی
  • استعاره‌های مفهومی
  • قیامت
  • نازعات

۱.طرح مسئله

زبان‌شناسی شناختی رویکردی در مطالعۀ زبان است که به بررسی رابطۀ میان زبان انسان، ذهن او و تجارب اجتماعی و فیزیکی او می‌پردازد. به ‌عبارت دیگر، در زبان‌شناسی شناختی تلاش می‌شود مطالعۀ زبان براساس تجربیّات ما از جهان، نحوۀ درک و شیوۀ مفهوم‌سازی باشد؛ بنابراین، مطالعۀ زبان از این نگاه، مطالعه الگوهای مفهوم‌سازی‌ است (راسخ مهند، ۱۳۸۹ش، صص۸-۷). زبان‌شناسی شناختی (Cognitive linguistics) یکی از گرایش‌های زبان‌شناسی است و به‌طور عمده از دهۀ ۱۹۷۰ اوج گرفته و درحال‌ حاضر به موضوعی برجسته برای پژوهش در زبان‌شناسی تبدیل شده است. این گرایش، دستاورد و مدیون پژوهش‌های سه زبان‌شناس مشهور بوده است: جورج لیکاف (George Lakoff) با کتاب‌هایی چون استعاره‌هایی که با آنها زندگی می‌کنیم (Metaphors We Live By)، زنان، آتش و چیزهای خطرناک (Women, Fire and Dangerous Thing) و لئو تالمی (Leo Talmy)با کتاب به‌سوی معناشناسی شناختی (Toward a Cognitive Semantics) و دیوید لانگاکر (Langacker, Ronald) در دستور شناختی با کتاب مبانی دستور شناختی (Foundations of Cognitive Grammar) (هوشنگی، ۱۳۸۸، ص۱۱).

در زبان‌شناسی شناختی «زبان وسیله‌ای برای کشف ساختار و نظام شناختی ذهن در نظر گرفته می‌شود. در این رویکرد، استعاره تنها یک صنعت ادبی و یک آرایه زیباشناختی نیست، بلکه روشی بنیادین است که انسان‌ها ازطریق آن، جهان هستی را درک می‌کنند. درواقع، استعاره یک روش تفکر است که افراد با آن زندگی می‌کنند؛ درنتیجه، استعاره نه‌تنها در آثار ادبی، در زبان روزمره نیز نمود پیدا می‌کند که استعاره‌های زیباشناسانه و استعاره‌های زبان ادبی و شعر، زیرمجموعه‌ای از استعاره‌ها به‌حساب می‌آیند» (صباحی گراغانی، ۱۳۹۵ش، ص۸۹)؛ بنابراین، استعاره‌ها طبیعتی مفهومی دارند و در تجربیّات هر روزۀ ما ریشه دارند. همچنین، مفاهیم انتزاعی بدون استعاره‌ها کامل نیستند. قرآن کریم به‌مثابۀ یک متن ادبی و دینی دارای سازوکارهای گوناگانی است که مفاهیم انتزاعی براساس آنها تبیین می‌شوند. استعاره‌های مفهومی از جملۀ این سازوکارها است که ساختار مفهومی خاصّی را در شناساندن معارف هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی اندیشۀ بشر دنبال می‌کنند و بیان‌کنندۀ جهان‌بینی و ایدئولوژی قرآن هستند.

بنابراین زبان قرآن، ازجمله متونی است که زبان‌شناسان آن را مطالعه کرده‌اند و استعاره یکی از سازوکارهای فرایند تفکّر در مفاهیم انتزاعی آن است. استعاره در گذشته برای زیبایی و بلاغت کلام استفاده می‌شده است؛ اما استعاره‌های مفهومی به‌مثابۀ یکی از سازوکارهای ذهن برای تبیین مفاهیم انتزاعی در زبان‌شناسی است؛ بنابراین، برای خوانش متن قرآنی، توجه به این سازوکار جدید، ضروری است. همچنین، با توجه به اینکه بیشتر پژوهش‌ها از نگرگاه سنّتی به این موضوع پرداخته‌اند، کندوکاو در این زمینه افق‌های جدیدتری در برابر ما می‌گشاید و بررسی آن ضروری به نظر می‌رسد.

دانشِ زبان‌شناسیِ شناختی، از چند نظر در حوزۀ علوم اسلامی و تفسیر قرآن کریم اهمیّت دارد: نخست، قرآن انسان را به تدبّر در آیات، فرا می‌خواند. به‌یقین، سودجُستن از ابزار و دانش‌های جدید، نوعی تدبّر روشمند در آیات و از مصادیق برجستۀ آن است.

دوم، این ابزار کمک می‌کند تا اندازه‌ای اسرار مفهوم‌سازی قرآنی به دست آیند و به همان صورت اصلی و بدون ارجاعشان به صورت‌های دیگر بررسی شوند.

سوم، زبان‌شناسی شناختی در تبیین اختلاف تعبیرها، توانایی‌های بسیاری دارد؛ ازاین‌رو، دستاورد آن برای تفسیر بسیار اهمیّت دارد؛ زیرا نکات ظریف نهفته در تعبیرهای قرآنی را با تحلیل شناختی نشان می‌دهد (قائمی‌نیا، 1390ش، صص21-26).

روش پژوهش، کتابخانه‌ای و به شیوۀ توصیفی‌تحلیلی است. ابتدا آیات مدنظر جمع‌آوری شدند، سپس با استعاره‌های مفهومی تطبیق داده شدند. ذکر این نکته لازم است که در این پژوهش، استعاره‌های ساختاری، جهتی و هستی‌شناختی بررسی شده‌اند و از پرداختن به استعاره‌های مفهومی تصویری و کلان‌استعاره‌ها به‌دلیل گستردگی آنها صرف‌نظر شده است. پرسش‌های این نوشتار عبارت‌اند از: ۱. کارکرد استعاره‌های مفهومی حوزۀ قیامت در سوره نازعات به چه صورت است؟ ۲. کدامیک از استعاره‌های مفهومی حوزه قیامت در سوره نازعات بیشترین بسامد را دارد؟

 

۲. پیشینۀ پژوهش

اندیشمندان و ادیبان از دیرباز به مبحث استعاره توجه داشته‌اند؛ ولی تاریخچۀ استعاره به زمان ارسطو باز می‌گردد که از آن در سطح اسم (نام) بحث می‌کرد. نظر ارسطو این بود که استعاره در اسم رخ می‌دهد: استفاده از یک اصطلاح عجیب و غریب (بیگانه) که یا از جنس منتقل می‌شود و برای نوع به‌کار می‌رود یا از نوع به نوع دیگر منتقل می‌شود یا به‌وسیلۀ قیاس است (Aristotle, 1980, 1447b).

افرادی نیز در میان اندیشمندان مسلمان به مبحث استعاره پرداخته‌اند؛ عبدالقاهر جرجانی با تعریف دقیقی از استعاره بر این نظر است که «استعاره به‌طور کلی این‌ است ‌که واژه‌ای در هنگام وضع لغت، اصلی شناخته‌ شده داشته باشد و شواهدی دلالت کند که به ‌هنگام وضع بدان معنی اطلاق می‌شده است. سپس شاعر یا غیر شاعر این واژه را در غیر آن معنی اصلی به‌ کار گیرد و این معنی را به آن لفظ منتقل سازد؛ انتقالی که نخست لازم نبوده و به‌مثابۀ عاریّت است» (جرجانی، 2005م، ص31).

همچنین، استعاره به‌مثابۀ بُعدی از فصاحت و بلاغت قرآن کریم به‌شمار می‌رود و گونه‌ای از اعجاز لفظی است که در قالب ابزار زیبایی‌شناسی بررسی می‌شود و مختص کلمه است؛ ازاین‌رو، در دیدگاه معاصر، بر دیدگاه کلاسیک خُرده گرفته‌اند؛ برای مثال، لیکاف و جانسون به چهار فرضیۀ عمدۀ کلاسیک که به زمان ارسطو باز می‌گردد، واکنش نشان دادند و آنها را نادرست می‌دانند: ماهیّت استعاره را کلمه می‌داند؛ اساس استعاره را شباهت می‌داند؛ همۀ مفاهیم را حقیقی فرض می‌کند و استعاره را مربوط به بخش غیرحقیقیِ زبان می‌داند و سرانجام اینکه استعاره را یک تفکّر عقلانی و خودآگاه قلمداد می‌کند، نه شیوه‌ای که با طبیعت ذهن و بدن‌های ما شکل گرفته است .(Lakoff & Johnson, 2003,p. 244)

نظریۀ استعارۀ مفهومی به فرضیات فوق چنین پاسخ می‌دهد: کانون استعاره در مفهوم است، نه در کلمات. بنیان استعاره نه براساس شباهت که برپایۀ ارتباط قلمروهای متقاطع هم‌زمان در تجربۀ انسان و درک شباهت‌های این حوزه‌ها شکل گرفته است. همچنین، بخش عمدۀ نظام مفهومیِ ما استعاری است که شامل مفاهیم عمیق و پایداری چون زمان، رُخدادها، علل، اخلاق، ذهن و ... می‌شود. این مفاهیم به‌وسیلۀ استعاره‌های چندگانه‌ای درک و فهمیده می‌شوند که دارای مفهومی مستدل‌اند و سرانجام اینکه نظام مفهومی استعاره‌ها، اختیاری و دل‌بخواهی نیستند. اگرچه براساس دلایل گسترده، طبیعت مشترک جسم انسان و تجربه‌های مشترک وی با دیگران در شکل‌دهی استعاره‌ها مؤثر است (Ibid,p. 245).

مهم‌ترین نظریۀ‌ مبحثِ نوین استعاره شناختی یا مفهومی، نظریۀ شناختی استعاره از جورج لیکافِ زبان‌شناس و مارک جانسونِ فیلسوف است. نظریۀ معاصر استعاره، به‌طور مشخّص در مقاله لیکاف به نام «نظریۀ معاصر استعاره» در سال ۱۹۹۲م مطرح شد؛ اگرچه پیش ‌از آن، پژوهش‌هایی دربارۀ مفهوم استعاره انجام شده بود. جورج لیکاف و مارک جانسون در سال ۱۹۸۰م در کتاب استعاره‌هایی که با آن‌ها زندگی می‌کنیم دریچۀ جدیدی به مطالعات استعاره گشودند.

در کشور ما نیز کتاب‌ها و مقاله‌هایی در این‌ خصوص نگاشته شده است که به موارد زیر اشاره می‌شود:

کُردزعفرانلو و حاجیان در مقاله «استعاره‌های جهتی قرآن با رویکرد شناختی» (۱۳۸۹ش) بعضی آیات قرآن را با توجّه به رویکرد نظریه معاصر استعاره بررسی کرده‌اند و به بررسی تقابل‌های «بالا یا پایین، جلو یا پشت، راست یا چپ، مرکزی یا حاشیه‌ای، درون یا بیرون» در قرآن پرداختند تا دریابند چگونه مفاهیم انتزاعی قرآن، ازطریق استعاره‌های جهتی آن معرفی شده‌اند.

رستمی شیرین‌آبادی (1395ش) در پایان‌نامة «استعاره‌های مفهومی بهشت در قرآن کریم» مفهوم انتزاعی بهشت را در دو بخش بهشت از بیرون و بهشت از درون بررسی کرده است و این نتیجه حاصل شد که از حوزۀ مبدأ «مکان» برای بیان مفهوم بهشت از بیرون و از حوزۀ مبدأ «زندگی اشرافی» برای بیان مفهوم بهشت از درون استفاده شده است.

صباحی گراغانی و دیگران (۱۳۹۵ش) در مقاله «بررسی استعاره مفهومی در سوره بقره "رویکرد زبان‌شناسی شناختی"» مفاهیمی چون زندگی، فهمیدن، انفاق و غیره را در سوره بقره مفهوم‌سازی کرده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که استعاره در همه گفتمان سوره بقره حاضر است و حوزه‌های مبدأ غالباً عقلی هستند که ازطریق نگاشت آنها با حوزه‌های ملموس، مفهوم‌سازی شده‌اند.

حسینی و قائمی‌نیا (۱۳۹۶ش) در مقاله «استعاره مفهومی رحمت الهی در قرآن کریم»، به تبیین عبارت استعاری رحمت الهی پرداختند و به این نتیجه دست یافتند که رحمت خداوند در زبان قرآن به گونه‌های مختلف مفهوم‌سازی شده است؛ گاهی در قالب استعاره جهتی به‌مثابه باران است، گاهی در قالب استعارۀ ساختاری، اموال و نفایس گران‌قیمت است و در گونه‌های دیگر به‌شکل مکان وسیع، بشارت‌دهنده، نعمت و غیره است و همه اینها قدرت و مالکیت خداوند متعال را نشان می‌دهند. مرتضی براتی (1396ش) در مقاله «بررسی و ارزیابی نظریۀ استعاره مفهومی» به بررسی جامع این نظریه پرداخته و بر این ‌نظر است که استعاره در سطح اندیشه ایجاد می‌شود. او در بخش ارزیابی، نقدهایی را واکاوی کرده است که در زمینۀ نوع داده‌ها و نیز نتایج حاصل از داده‌ها وارد شده‌اند. عبدی چاری و هدایتی عزیزی (1400ش) در مقالۀ «تحلیل و بررسی استعاره‌های مفهومی آیات مربوط به قیامت» استعاره‌های مفهومی بعضی از آیات مربوط به قیامت را بررسی کرده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که بیشتر این استعاره‌ها مربوط به قیامت کبری است و از نوع استعاره‌های هستی‌شناختی‌اند.

 

۳. بخش نظری پژوهش

۱-۳- استعاره و اجزای آن

واژۀ «Metaphor» به‌معنای «استعاره» معادل واژه یونانیِ «Metaphora» (مشتق از Meta به‌معنای فرا و Pherein به ‌معنای بردن) گرفته شده است. این واژه در عمل شامل گروه خاصی از فرایندهای زبانی است که در آنها جنبه‌هایی از یک شیء به شیء دیگر نسبت داده می‌شود و در آن از شیء دوم به‌گونه‌ای سخن می‌رود که گویی شیء اول است (هاوکس، ۱۳۸۰ش، ص۱۱).

در زبان‌شناسی شناختی، استعاره را «فهم یک حوزه مفهومی بر حسب حوزه مفهومی دیگر تعریف می‌کنند؛ مثل استفاده از تجربۀ زندگیِ یک شخص برای فهمیدن تجربۀ شخص دیگر. یک حوزۀ مفهومی می‌تواند هر سازمان منطقی از تجربه انسانی باشد. سرشت استعاره، درک تجربۀ چیزی در چارچوب چیز دیگر است (Lakoff and Johnson, 2003,p. 84). درواقع، استعاره در ذهن و بین مفاهیم رُخ می‌دهد. استعاره یکی از ابزارهایی است که ذهن انسان برای مفهوم‌سازی جهان، پدیده‌ها، اشیا و تجارب خود در اختیار دارد (Ibid, p. 30). براساس نظریۀ استعاره مفهومی، مفاهیم مبدأ معمولاً از لحاظ تجربی واقعی‌اند و «ریشه در بدن» انسان دارند؛ در حالی که مفاهیم مقصد اغلب انتزاعی‌اند و مستقیماً تجربه‌پذیر و ‌درک‌پذیر نیستند. براساس استدلال ساختار مفهومی، بیشتر مفاهیم استعاری هستند؛ ازاین‌رو، درک مفهومی ما نیز عمدتاً تابع ماهیّت بدن ما و محیطی فیزیکی است که بدن در آن به فعالیت می‌پردازد. مطالعۀ مبنای بدنی شناخت در انسان، شناخت بدن‌مند نامیده شده است (تیلور، ۱۳۹۶ش، صص۸۲ و ۸۳).

هر حوزۀ مفهومی در استعارۀ مفهومی (Conceptual Metaphor) مجموعۀ منسجمی از تجربیّات است؛ ازاین‌رو، ما به‌طور مثال، به‌ پشتوانۀ مجموعه دانش منسجمی که دربارۀ سفر در اختیار داریم، برای درک مفهوم زندگی از آن بهره می‌بریم (کووچش، ۱۳۹۳ش، ص۱). یک استعارۀ مفهومی از دو حوزۀ مفهومی تشکیل می‌شود که در آن استعاره‌ها به‌عنوان ابزاری برای ارتباط میان دو اندیشۀ مختلف عمل می‌کنند. آن حوزۀ مفهومی که ما از آن، عبارات استعاری را استخراج می‌کنیم تا حوزۀ مفهومی دیگری را درک کنیم، حوزۀ مبدأ و آن حوزۀ مفهومی را که بدین روش درک می‌شود، حوزۀ مقصد می‌نامیم. هر حوزۀ مفهومی، مجموعۀ منسجمی از تجربیّات است؛ ازاین‌رو، مثلاً ما به‌پشتوانۀ مجموعه دانش منسجمی که دربارۀ سفر در اختیار داریم، برای درک مفهوم زندگی از آن بهره می‌بریم و نام‌نگاشت (زندگی سفر است) را به ‌کار می‌بریم (همان، ص۱۵).

لیکاف و جانسون برای بیان ارتباط بین حوزه مبدأ و حوزه مقصد از اصطلاح «نگاشت» (Mapping) استفاده می‌کنند. نگاشت، دستگاه منظمی از ارتباطاتی است که بین عناصر و اجزای سازنده حوزۀ مبدأ و مقصد وجود دارد. ارسطو استعاره را «نقل اسم چیزی بر چیز دیگر» می‌دانست؛ امّا لیکاف و جانسون آن را «نگاشت بین قلمروهای مفهومی می‌دانند». بسیاری از اجزای مفاهیم حوزۀ هدف و مقصد از حوزه‌های مبدأ ایجاد می‌شوند و از پیش وجود ندارند (براتی، ۱۳۹۶ش، صص۶۲-۶۳). در کنار نگاشت، اصطلاح دیگری به نام «نام‌نگاشت» وجود دارد که لیکاف و جانسون به‌عنوان راهبردی برای به‌ خاطر آوردن نگاشت، از آن استفاده می‌کنند و چنین می‌گویند: «نام‌های یادافزاری نوعاً و البته نه همیشه دارای شکل حوزۀ مقصد، حوزۀ مبدأ است یا حوزۀ مقصد به‌مثابۀ حوزۀ مبدأ است که به آن «نام‌نگاشت» می‌گویند. به بیان دیگر، عبارت بیان‌کنندۀ استعارۀ مفهومی را نام‌نگاشت می‌گویند» (Lakoff, 2006,p. 186).

بدین ترتیب، لیکاف در اصل استعاره را «نگاشت میان قلمروهای متناظر در نظام مفهومی» تعریف می‌کند و ازاین‌رو، هر نگاشت را مجموعه‌ای از تناظرهای مفهومی - و نه یک گزارۀ صرف - می‌داند. به‌ عبارت ‌دیگر، برخلاف آنچه نظریۀ کلاسیک مطرح می‌کند، این کلمات یا عبارات نیستند که استعاره را می‌سازند و اساس آن بر روابط مفهومی دو حوزۀ مبدأ و مقصد استوار است. از این منظر، کار کلمات و عبارات، برانگیختن ذهن ما به برقراری ارتباطی است که در خلال آن موضوعات، ویژگی‌ها و روابط میان دو حوزه منتقل می‌شود (Lakoff, 2006,p. 186)؛ بنابراین، استعارۀ مفهومی صرفاً آرایۀ بلاغی نیست و حتّی مختص زبان نیست که در اندیشه و نظام ادراک انسان ریشه دارد و در زندگی روزمرّۀ او جاری است و کارکردهای آن تأثیرگذار است. همچنین، با استفاده از تجربیّات زندگی و امور حسّی، بین حوزه‌های مبدأ و حوزه‌های مقصد ارتباط، برقرار و مفاهیم انتزاعی تبیین می‌شود.

 

۲-۳- قیامت

لغت‌شناسان «القیامة» را مصدر از مادۀ {ق و م} در نظر گرفته‌اند. برخی بر این نظرند که مراد از «القیامة» ایستادن خلق در برابر خدا و منظور «یوم البعث» است (فراهیدی، 1410، ج5، ص33؛ ازهری، 1421، ج9، ص269). قیامت در لغت از قیام، خیزش و برخاستن است و در اصطلاح، برخاستن انسان از خاک و حضور در عالم پس از مرگ را قیامت گویند (ابن‌منظور، ۱۹۹۹، ج۱۲، ص۵۰۶). در قرآن کریم بیش از 170 نام برای قیامت ذکر شده و معروف‌ترین آنها «یوم القیامة» است که هفتاد بار در قرآن ذکر شده است‌‌. درواقع، قیامت مفهومی انتزاعی به‌معنای رستاخیز بزرگ و عمومی انسان‌ها است و پدیده‌ای است که در آینده رُخ می‌دهد؛ خداوند متّعال در قرآن کریم بارها از وقوع حتمی قیامت خبر داده است. برخی آیات، دگرگونی این جهان به‌هنگام وقوع قیامت و برخی آیات، حوادث روز قیامت، صحنۀ داوری، تقسیم بندگان به بهشتیان و دوزخیان و ... را بیان کرده است. قیامت در مبحث استعاره‌های مفهومی، معمولاً به‌عنوان حوزۀ مقصد بررسی می‌شود.

 

۳-۳- گونه‌های استعاره‌های مفهومی

استعاره‌های مفهومی از دیدگاه لیکاف و جانسون به سه نوع تقسیم می‌شوند

۱-۳-۳- استعاره ساختاری

در استعاره ساختاری، یک مفهوم برای ساخت چارچوب مفهوم دیگر به‌ شکلی استعاری به ‌کار می‌رود. استعاره‌های ساختاری، حوزۀ مقصد کاملاً مشخصی دارند و موجب می‌شوند حوزۀ مبدأ انتزاعی، سازماندهی شود (لیکاف و جانسون، ۱۹۸۰، ص۲۵).

حسینی و قائمی‌نیا (۱۳۹۶) استعارۀ ساختاری را موقعیّتی با مفهومی نامشخص می‌دانند که با موقعیّت و مفهومی با ابعاد مشخص فهمیده می‌شود و ساخت چارچوب مفهومی نامشخص با استفاده از امری مشخّص و منظّم صورت می‌گیرد. در استعارۀ ساختاری، انتقال ساختار دقیق از حوزۀ مبدأ به ساختار مفهوم انتزاعی انجام می‌پذیرد (حسینی و قائمی‌نیا، ۱۳۹۶، ص۴۴).

 

۲-۳-۳- استعارۀ جهتی

در این نوع استعاره، یک مفهوم استعاری براساس مفهوم دیگر ساختار نمی‌یابد؛ بلکه نظام کاملی از مفاهیم با توجه به یک نظام کامل دیگر سازمان‌دهی می‌شود. این نوع استعاره‌ها استعاره‌های جهتی نامیده می‌شوند؛ زیرا بسیاری از آنها با جهت‌های مکانی بالا-پایین، درون-بیرون، دور-نزدیک و غیره سروکار دارند (Lakoff & Jahnson,2003, p29).

 

۳-۳-۳- استعارۀ هستی‌شناختی

تجربۀ ما از اجسام و اشیا، مبنایی را فراهم می‌کند تا گسترۀ بسیار وسیع و متنوّعی از استعاره‌های هستی‌شناختی شکل گیرد. این استعاره‌ها اهداف گوناگونی را محقّق می‌کنند و انواع مختلف آنها، بازتاب اهداف محقـّق‌شده هستند (لیکاف و جانسون، ۱۹۸۰، ص۲۳).

ازنظر لیکاف و جانسون، استعارۀ هستی‌شناختی، سه نوع است:

الف- استعاره‌های پدیده‌ای یا مادّی (Entity/ Substance Metaphors)؛ ب- استعاره‌های ظرف (Container Metaphors)؛ ج- استعاره‌های شخصیّت (Personification Metaphors).

الف- استعاره‌های پدیده‌ای یا مادّی: در این نوع استعارۀ‌ هستی‌شناختی، ارزش پدیده‌ای به مفهومی انتزاعی داده می‌شود؛ برای مثال، به عبارت «تورّم، مرا عصبانی می‌کند» اشاره می‌شود.

ب- استعاره‌های ظرف: در این‌‌گونه استعاره‌ها، ذهن انسان، پدیده‌ها و اشیای فاقد حجم و درنتیجه، فاقد درون و بیرون را دارای درون و بیرون فرض می‌کند؛ برای مثال، «او از کُما (اِغما) خارج شد»، یا «ما تو دردسر افتادیم»، که «کُما» و «دردسر» پدیده‌هایی انتزاعی هستند و دارای درون و بیرون و حجم فرض شده‌اند.

ج- استعاره‌های شخصیّت: در این نوع استعاره، پدیده‌های اجتماعی یا عواطف، یک شخص تصوّر می‌شوند. مانند این عبارت که «امید، او را نگه داشته است» (حسینی و قائمی‌نیا، ۱۳۹۶، صص۴۲-۳۳).

 

4- بخش تطبیقی پژوهش

در این بخش از مقاله، پس از مطالعه آیات، دسته‌بندی می‌شوند و سپس طبق استعاره‌های مربوط، تحلیل و واکاوی می‌شوند.

 

4-1- استعاره‌های ساختاری

آیات استنادشده عبارت‌اند از

4-1-1- یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ ﴿۶ تتبعها الرَّادِفَةُ ﴿۷

استعاره مفهومی: «آن روز که لرزنده بلرزد» (لرزیدن و در هم ‌کوبیدن). نام‌نگاشت: رجا (ملموس)، حوزه مبدأ: رجا، راجفه. حوزۀ مقصد: قیامت کبری.

لرزش زمین یا زلزله برای مخاطب، امری ملموس و عینی است؛ اما حادثۀ قیامت، حادثه‌ای است که حس نمی‌شود و درواقع مفهومی انتزاعی و غیرملموس است که با کمک حوزۀ مبدأ حوزه مقصد مشخص می‌شود.

معناى اینکه دربارۀ قیامت فرمود: در «یوم ترجف الراجفه تتبعها الرادفة»، کلمۀ «راجفه» به صیحه‌هاى عظیمى تفسیر می‌شود که در آن تردّد و اضطرابى باشد و کلمۀ «رادفه» به صیحۀ متأخّر تابع تفسیر شده است؛ درنتیجه، بنابر این تفسیر، دو آیۀ بحث‌شده با دو نفخۀ صور تطبیق مى‌شود که آیۀ زیر هم بر آنها دلالت دارد و مى‌فرماید: «و نفخ فى الصّور فصعق من فى السموات و من فى الارض الا من شاء اللّه ثم نفخ فیه اخرى فاذا هم قیام ینظرون» (الطباطبایی، 1390ق، ج20، ص299)؛ بنابراین، «راجفه» به‌عنوان حوزۀ مبدأ برای مفهوم‌سازی استعاری حوزۀ مقصد، یعنی همان قیامت، نگاشت شده است.

 

4-1-2- آیۀ «أَإِذَا کُنَّا عِظَامًا نَخِرَةً ﴿۱۱»

استعارۀ مفهومی: قیامت، زنده‌شدن است. نام‌نگاشت: قیامت، بازگشت دوباره است. حوزۀ مبدأ: بازگشت دوباره. حوزۀ مقصد: قیامت.

نخره به‌معنای پوسیده و پراکنده است (قرشی، ج7، ص37). معنی دوم نخر در صورتی خود را می‌نمایاند که با فاعلی چون انسان و حیوان و به‌طور کلی هر چیزی که بینی داشته باشد، هم‌جلیس شود؛ زیرا معنی دوم نخر، صدا و نفس را در بینی‌کشیدن یا همان خرخرکردن است (ابن‌منظور، ج5، ص198). همچنین «"نخره"، "صفت مشبهه" است از مادۀ"نخر" بر وزن" نخل" و همچنین، بر وزن "شجر") در اصل به‌ معنى درخت پوسیده و توخالى است که وقتى باد بر آن مى‌وزد، صدا مى‌کند و بنابراین، به صدایى که در بینى مى‌پیچد "نخیر" مى‌گویند. سپس این کلمه دربارۀ هر موجود پوسیده و متلاشى‌شده به ‌کار رفته است» (مکارم شیرازی، 1374، ج26، ص84).

البته عده‌ای از قراء، این آیه را به‌صورت دیگری نیز خوانده‌اند: «عظاما ناخره» (طریحی، 1375، ج3: 489) و تفاوت ایجادشده در معنی، این است که نخره جمع نخر به‌معنی پوسیده و ناخره به معنی سوراخ و میان‌تهی است (همان). همچنین، «نخره» را استخوان پوسیده‌اى معنی کرده‌اند که با اندک فشارى از هم بپاشد (قرائتی، 1386، ج12، ص373). همچنین، وجود حرف «خاء» در «نَخِرَة» یادآور مخرج حرف «خاء» است و حرف «خاء» صفت همس و رخاوت و سستی را دارد و به هنگام تلفظ این حرف، صوت جریان می‌یابد. با توجه به بافت آیه و معنای واژۀ «نَخِرَة» و صفات حرف «خاء»، اسناد واژۀ «نَخِرَة» به «عِظَامًا» صفت سست و پوسیده‌بودن استخوان‌ها را تقویت کرده و این استخوان‌های سست و پوسیده و پراکنده، در روز قیامت به اذن خداوند متعال زنده خواهند شد که این نشانۀ قدرت خداوند است.

 

4-1-3- آیۀ «فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ ﴿۱۴» و به‌ناگاه آنان در زمین هموار خواهند بود.

استعارۀ مفهومی: انسان‌ها در جایگاه قیامت قرار می‌گیرند. نام‌نگاشت: قیامت، بیداری است. حوزۀ مبدأ: بیداری. حوزۀ مقصد: قیامت.

«سهر» (به فتح اول و دوم) به‌ معنی بیدارماندن در شب است (قرشی، 1371، ج3، ص345). در مجمع آمده است: عرب زمین بیابان را ساهره گوید؛ یعنى محل بیدارى که از خوف در آن بیدار مى‌ماندند. به‌قولى، ارض قیامت ساهره نامیده شده که آن موقف جزاست و مردم در آن پیوسته بیدارند و خواب ندارند. این سخن بسیار به‌جاست؛ یعنى: وقوع قیامت فقط یک تکان و یک صیحه است. آنگاه مردم در روى زمین قرار می‌گیرند(قرشی، 1412ق، ج3، ص345). برخی ساهره را زمینی ذکر کرده‌اند که به‌صورت پیوسته و شبانه‌روز درحال رویاندن گیاه است و گویی خواب ندارد و همیشه بیدار است (ابن‌فارس، 1404ق، ج3، ص109). مصطفوی بر این نظر است که ساهره عالمی غیر از عالم ماده است که در آن قوا و تمایلات انسانی برقرار نیست. زمانی که مرگ، انسان را در بر می‌گیرد، گویی بیدار می‌شود و در عالم آخر حجاب‌های مادی کنار می‌رود و انسان با باطن و حقایق اعمالش مواجه می‌شود (مصطفوی، 1360، ج5، ص297). صاحب التحقیق براساس این تعریف از فعل سهر بیان می‌کند که منظور از الساهره در آیه شریفه، زمین قیامت نیست؛ زیرا اصلاً در آن دنیا زمین بدین شکل وجود ندارد؛ بلکه او ساهره را محیط و مقامی می‌داند که در آن خواب و غفلت راه ندارد؛ بنابراین، قیامت جایگاهی است که مردم در آن بیدار می‌شوند و از حقایق آخرت آگاه می‌شوند. همچنین، در این آیه، «سهر» یا «بیداری» به زمین اسناد داده شده و این اسناد، مجاز عقلی است (الدرویش، بی‌تا، ج10، ص365).

از آنچه گفته شد، نام‌نگاشت قیامت، یعنی بیداری استنباط می‌شود. در این نام‌نگاشت، تناظرهای حوزۀ مبدأ بیداری بر حوزۀ مقصد قیامت نگاشت شده است.

 

4-1-4- آیۀ «فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولى (25)»

استعارۀ مفهومی: عذاب هم در دنیا و هم در آخرت است. نام‌نگاشت: عذاب همان کیفر است. حوزۀ مبدأ: عذاب و شکنجه. حوزۀ مقصد: کیفر.

نکال به‌معنی آزار شدید واردکردن به دیگری با توهین‌کردن و ناسزاگفتن است (ابن‌عاشور، 1420ق، ج30، ص81). منظور از «نکال الآخرة» عذاب جهنّم است (ابن‌عاشور، 1420ق، ج30، ص81). همچنین، عذاب آخرت از این نظر نکال خوانده شده که یکى از آثارش این است که هر کس آن را بشنود، از هر عملى که او را بدان گرفتار سازد، خوددارى مى‌کند؛ همچنان‌ که عذاب استیصال و انقراض در دنیا هم به‌ همین‌ سبب نکال خوانده مى‌شود (الطباطبایی، 1390ق، ج20، ص306).

آیۀ یادشده مربوط به داستان سرکشی و طغیان فرعون است و گویای این مطلب است که عذاب و کیفر انسان‌ها هم در این دنیا رُخ می‌دهد و هم در آخرت. با استفاده از مفهوم ملموس‌ترِ حوزۀ مبدأ، به مفهوم حوزۀ مقصد، بیشتر پی برده می‌شود؛ کلمۀ «نکال یا آزار و اذیّت شدید» به‌عنوان حوزۀ مبدأ، بر حوزۀ مقصد «عذاب دنیا و آخرت» نگاشت شده است.

 

4-1-5- آیه «یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسَانُ مَا سَعَى ﴿۳۵»

استعاره مفهومی، «روز قیامت، روز یادآوری اعمال نیک و بد بندگان است». نام‌نگاشت: «قیامت، روز یادآوری است». حوزۀ مبدأ: روز یادآوری، حوزۀ مقصد: یوم یا همان روز قیامت است.

به تعبیر ابن‌عاشور، روزی که به انسان، یادآوری و متذکّر می‌شود، بدین معناست که اعمال او بر او عرضه می‌‌شود و او بدانها اعتراف می‌کند؛ زیرا هدف از یادآوری چیزی جز تأثیر آن نیست و آن کیفر است؛ بنابراین، یادآوری و تذکّر را به کیفر کنایه کرده است (ابن‌عاشور، ۱۴۲۰ق، ۳۰، ص90).

با استفاده از مفهوم ملموس‌تر یادآوری و تذکّر، روز قیامت را مفهوم‌سازی کرده است. به‌عبارتی، روز یادآوری یا قیامت، روز کیفر اعمال کافران است؛ ولی روز یادآوری اعمال مؤمنان نیز هست و در آن روز، پاداش اعمال خود را می‌بینند که در پی آن کوشیده بودند. هدف از مفهوم‌سازی استعاری دو آیۀ بالا، جدایی میان مؤمنان و کافران به نسبت اعمالشان است.

 

4-1-6- آیه «یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا ﴿۴۲» استعارۀ مفهومی: وقوع زمان رستاخیز چه روزی است؟ نام‌نگاشت: زمان به‌مثابۀ شیء است. حوزه مبدأ: مُرسی(لنگرگاه). حوزۀ مقصد: زمان وقوع قیامت.

موضوع این آیه، زمان دقیق وقوع قیامت است. این زمان در قالب کشتی سرگردان تصویرسازی شده است. همچنین، ساخت واژه کلمه «مُرسی» اسم زمان، مکان یا مصدر است (جوهری، ۱۳۷۶ق، ج۴، ص۱۷۰۹). به ‌سبب اینکه زمان، در مثال یادشده کشتی است، واژۀ مُرسی نیز اسم مکان در نظر گرفته می‌شود. نامعلوم‌بودن وقوع آن روز در قالب کشتی، سرگردانی مفهوم‌سازی شده است که موعد قرارگرفتنش در لنگرگاه بر مردم پوشیده است (نظری، 1399، ص42). حوزۀ مبدأ اسم مکان در نظر گرفته شده است. حوزۀ مقصد یا همان قیامت به‌مثابۀ چیزی است که موعد قرارگرفتنش در جایی، پوشیده است.

همچنین، کلمۀ «مرسى» مصدر میمى است و به ‌معناى اثبات و برقرارکردن است و جملۀ «ایّان مرسیها» ابیانى است براى کلمه «یسئلونک» و مى‌فهماند سؤال منکرین قیامت و مسخره‌کنندگان قیامت این بود که چه زمانى اثبات و برقرار مى‌شود و خلاصه چه زمانى قیامت به‌پا مى‌شود (الطباطبایی، ۱۳۹۰ق، ج۲۰، ص۳۱۷). در اینجا نیز حوزۀ مبدأ، مفهومی مانند زمان است و حوزۀ مقصد، زمان برپایی قیامت است. به‌کارگیری «أیّان» در پرسش از زمان آن، به تصویر، بیم و عظمت می‌بخشد.

 

4-1-7- «کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَهَا لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحَاهَا (۴۶)»

استعاره مفهومی: زمان برپایی روز قیامت، نزدیک است. نام‌نگاشت: کوتاهی زمان قیامت. حوزۀ مبدأ: درنگ‌کردن به اندازۀ یک شب یا یک روز. حوزۀ مقصد: برپایی روز قیامت.

این جمله نزدیک‌بودن زمان قیامت را در قالب یک تمثیل و تشبیه بیان می‌کند و مى‌فرماید: نزدیکى قیامت به زندگى دنیایشان طورى است که مثل آنان در هنگام دیدن قیامت مثل خود آنان است؛ در آن فرض که بعد از گذشتن یک شب یا یک نصف روز از مردنشان دوباره زنده شوند، در آن صورت چه مى‌گویند؟ مى‌گویند: بعد از مردن بیش از یک شب نگذشت که دوباره زنده شدیم، و خلاصه فاصله بین مردن و قیامت را مدّت‌زمانى احساس مى‌کنند که نسبتش با روز و شب‌هاى گذشته عمرشان نسبت یک شب یا یک ظهر را دارد (الطباطبایی، 1390ق، 20، ص320). کافران به ‌هنگام برخاستن از قبرها، با دیدن روز قیامت، خیال می‌کنند جز یک شب یا نصف روز بیشتر درنگ نکرده‌اند که در اینجا با استفاده از حوزۀ مفهومی مبدأ که آن درنگ‌کردن به اندازۀ یک شب یا یک روز است، به حوزۀ مفهومی مقصد، یعنی همان کوتاهی زمان برپایی قیامت، پی می‌بریم و مفهوم کوتاهی برانگیختن بر این دو حوزه نگاشت می‌شود.

مفهوم روز قیامت، انتزاعی است و دیدن آن هم قطعاً ازطریق دیدن لوازم آن ازقبیل برخاستن از قبرها، ایستادن در برابر خداوند، پاسخگوبودن در برابر اعمال، مشاهدۀ ثواب یا عقاب اعمال خود و درنهایت، رفتن به بهشت یا جهنّم است. در این آیه، کافران که منکر وقوع قیامت بوده‌اند، با مشاهدۀ برپایی روز قیامت، تصوّر کردند زمان درنگشان در دنیا جز یک شب یا یک روز نبوده است؛ ولی اینگونه نبوده است.

 

4-2- استعاره‌های هستی‌شناختی

انواع استعاره‌های هستی‌شناختی شامل استعاره‌های پدیده‌ای، استعاره‌های شخصیّت و استعاره‌های ظرف ذکر شدند؛ در ادامه، نمونه‌های یافت‌شده شرح داده شده‌اند:

 

4-2-1- استعارۀ شخصیّت

4-2-1-1- آیه «قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ (۸)»

استعارۀ مفهومی: دل‌ها روز قیامت سخت ترسیده‌اند. نام‌نگاشت: انسان‌های هراسان از روز قیامت. حوزۀ مبدأ: دل‌های هراسان. حوزۀ مقصد: انسان‌های هراسان.

طبرسی به نقل از ابن‌عباس می‌گوید: معنای واجفه، خائفه است؛ یعنی ترسناک و مقصود از این، صاحبان قلوب است؛ یعنی دل‌ها در قلق و اضطراب و پریشانی است و هیچ آسایش ندارد؛ زیرا منازل هولناک قیامت را مشاهده می‌کند (الطبرسی، 1415ق، ج10، ص254). همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد در استعارۀ شخصیّت، به پدیده‌ها جان داده می‌شود. در این آیه، دل‌های هراسان، استعاره از انسان‌هایی است که در روز قیامت به‌ سبب دیدن اهوال قیامت دچار ترس و هراس شده‌اند. حوزۀ مبدأ همان دل‌های هراسان است که بر حوزۀ مقصد نگاشت شده است. بدین ‌ترتیب می‌توان حوزۀ مقصد را درک کرد و حالات روانی مشرکان و منکران را در روز قیامت تصوّر کرد و فضای سنگین و هولناک آن روز را بهتر درک کرد.

 

4-2-1-2- آیۀ «أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ ﴿۹»

استعارۀ مفهومی: دیدگان آنها خوار و زبون است. نام‌نگاشت: خوار و ذلیل‌شدن کافران در روز قیامت. حوزۀ مبدأ: دیدگانِ خوار و ذلیل. حوزۀ مقصد: کافران.

«أَبْصارُها خاشِعَةٌ» یعنی دیدگان از هول و بیم این روز، خوار و زبون است. عطاء گوید: مقصود دیدگان افرادی است که به‌غیر دین اسلام مرده‌اند (الطبرسی، 1415ق، ج10، ص254). در این استعارۀ ساختاری، حوزۀ مفهومیِ عینی و مشخّص که همان دیدگان است، بر حوزۀ مفهومی مقصد، یعنی افراد کافر و مشرک نگاشت شده و با استفاده از کلمۀ «خاشعه» به توصیف آنان پرداخته و وضعیّت آنها را در روز قیامت مشخّص کرده است. درواقع، صفات و ویژگی‌های انسان را به اعضای بدن داده است نه خودِ انسان‌؛ اما برای درک مفاهیم انتزاعی، به تصویرسازی استعاری پرداخته است. دیدگان کافران در روز قیامت، از شدّت ترس و وحشتِ این روز، خوار و زبون است.

 

4-2-1-3- آیۀ «فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ ﴿۱۳»

استعارۀ مفهومی: «نفخۀ صور اسرافیل، مردگان را زنده می‌کند». نام‌نگاشت: زنده‌شدن مردگان. حوزۀ مبدأ: دمیدن صور اسرافیل. حوزۀ مقصد: حیات مجدّد در روز قیامت.

«الزّجر» در لغت منع‌کردن و نهی‌کردن و نهیب‌زدن است (ابن‌منظور، ۱۹۹۹، ج۴، ص۳۱۸). و در اینجا از آن به قدرت خداوند در بازآفرینی اجساد انسان‌های مُرده تعبیر شده است تا تصویری از مفهوم قدرت او بر سرعت تشکیل آنها به‌ دست آید (ابن‌عاشور، ۱۴۲۰ق، ج۳۰، ص۷۲).

کلمۀ «زجر» به‌معناى طردکردن کسى با آواز و نهیب است و اگر نفخۀ دوّم را زجره خوانده است، به این دلیل بوده که انسان با این نهیب از پدیداری مرگ به پدیداری حیات و از باطن زمین به روى زمین منتقل می‌شود (الطباطبایی، ۱۳۹۰ق، ج۲۰، ص۳۰۲)؛ بنابراین، ازطریق حوزۀ مبدأ «صور اسرافیل»، حوزۀ مقصد «حیات مجدّد» برای ما مفهوم‌سازی استعاری می‌شود. با دمیدن صور اسرافیل، انسان‌ها دوباره سر از خاک بر می‌دارند و حیاتی دوباره شکل می‌گیرد.

 

4-2-1-4- آیۀ «فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْکُبْرَى ﴿۳۴»

استعارۀ مفهومی: حوادث هولناک همه‌چیز را در خود فرو می‌برد و با ترس و وحشتی که دارد، بر همه غالب می‌شود. نام‌نگاشت: غلبه‌یافتن، حوزه مبدأ: الطامة الکبری، حوزۀ مقصد: قیامت کبری است.

در این آیه، قیامت، یعنی همان الطامة الکبری به شکل یک شیء مجسّم شده است که همه‌چیز را دربرگرفته است. همچنین، وقوع قیامت در این استعاره با افعال حرکتی جاء مفهوم‌سازی شده و کاربرد افعال أتی و جاء در جملات استعاره‌ای، استعاره از ظهور و حصول است، بعد از اینکه امکان حصول نبوده است (ابن‌عاشور، ۱۴۲۰ق، ج۲۹، ص۳۰۴). مفهوم‌سازی وقوع قیامت در حوزۀ مقصد با فعل حرکتی أتی یا جاء، دلیل بر ظهور حتمی آن در عالم خارج و حاصل‌شدن نتایجی است که وقوع قیامت از ظهور دارد و این پاسخی است به مشرکان که قیامت را امری محال می‌دانستند (حجازی، ۱۳۹۹، ص۴۱)؛ بنابراین، قیامت مانند یک موجود جاندار دارای حرکت است و انسان‌ها را دربرگرفته است.

4-2-1-5- «وَبُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ یَرَى ﴿۳۶»

استعاره مفهومی: جهنّم آشکار می‌شود. نام‌نگاشت: آشکارشدن جهنّم. حوزۀ مبدأ: آشکارشدن و دیده‌شدن. حوزۀ مقصد: جهنّم.

از ظاهر آیه برمى‌آید که جهنّم قبل از روز قیامت خلق می‌شود، تنها در روز قیامت با کشف پرده ظاهر مى‌شود و مردم آن را مى‌بینند (الطباطبایی، ۱۳۹۰ق، ج۲۰، ص۳۱۰).

گویی ‌که جهنّم در برابر دیدگان پنهان و غیرقابل‌ دیدن بوده است. سپس مانند یک شیء یا یک انسان، قابل ‌دیدن می‌شود. پس مفهوم انتزاعی جهنّم با مفهومی ملموس‌تر درک می‌شود. طبیعتاً مفاهیم انتزاعی دارای جسم یا شکل خاصّی نیستند که بتوان آنها را توصیف کرد؛ اما با شخصیّت‌بخشی و انسان‌انگاریِ این مفاهیم، ملموس و ‌درک‌پذیر می‌شوند.

 

4-3- استعارۀ پدیده‌ای

4-3-1- آیۀ «فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿۳۹»

استعارۀ مفهومی: جهنّم جایگاه مشرکان است. نام‌نگاشت: جهنّم جایگاه مشرکان. حوزۀ مبدأ: مأوی یا جایگاه. حوزۀ مقصد: جهنّم.

جحیم همان جهنّم است؛ جحیم، هر آتش بزرگ و وسیعی است که در گودالی عمیق باشد (ابن‌عاشور، ۱۴۲۰ق، ج۳۰، ص۹۰). جهنّم مفهومی انتزاعی است و عینی نیست. با توجه به اینکه مخاطب هیچ ذهنیّتی از آن ندارد، چیستی و ماهیّت آن تصورپذیر نیست؛ درنتیجه، ازطریق مفهومی عینی برای مخاطب مفهوم‌سازی می‌شود تا درک‌پذیر شود. این مفهوم عینی، کلمۀ «المأوی» است. «مأوی به‌معنی منزل و مکان است» (ابن‌منظور، 1999، ج14، ص52)؛ بنابراین، جهنّم که مفهومی انتزاعی است، جسمیّت یافته و به‌ شکل مکانی برای استقرار مفهوم‌سازی استعاری شده است. درواقع، جهنّم مانند یک پدیدۀ مادّی، تصویرسازی شده و مفهوم جایگاه و محلّ استقرار بر آن نگاشت یافته است. این شکل اندیشگی، بر شکل زبانی غالب می‌شود و مخاطب را به تفکّر و اندیشه وا می‌دارد.

 

4-3-2- «فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿۴۱»

استعارۀ مفهومی: بهشت جایگاه پارسایان است. نام‌نگاشت: بهشت جایگاه است. حوزۀ مبدأ: جایگاه. حوزۀ مقصد: بهشت.

بهشت نیز مانند جهنّم، یک مکان است. در این استعاره، با به‌کارگیری واژۀ ملموس‌تر و ‌درک‌پذیر جایگاه به مفهوم انتزاعی بهشت بیشتر واقف می‌شویم. در این آیه نیز، بهشت مانند یک پدیدۀ مادّی، مفهوم‌سازی استعاری می‌شود تا در ذهن مخاطب ملموس‌تر جلوه کند.  

 

4-4- استعارۀ ظرف

4-4-1- آیه «یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الإنسانُ مَا سعَى ﴿۳۵»

استعارۀ مفهومی: روز قیامت روز یادآوری برای انسان‌هاست. حوزۀ مبدأ: یوم. حوزۀ مقصد: روز قیامت. نام‌نگاشت: قرارگرفتن انسان‌ها در روزی به‌نام قیامت.

کلمه «یَوم» ظرف براى آمدن طامّة کبرى و «سَعى» به‌معناى عمل جدى است (الطباطبایی، 1390ق، ج۲۰، ص۳۱۰). درواقع، روز قیامت همچون ظرفی انسان‌ها را دربرگرفته است و در آن روز، انسان‌ها اعمالشان را به یاد می‌آورند‌.

در استعارۀ ظرف، پدیده‌ها یا اشیای فاقد درون و بیرون، واجد درون و بیرون فرض می‌شوند؛ برای مثال، روز، پدیده‌ای است که چارچوب مشخّصی ندارد و قرارگرفتن انسان‌ها درون یک روز معیّن، روز قیامت را برای ما به‌ شکل استعارۀ ظرف، مفهوم‌سازی می‌کند و درواقع، قرآن کریم با تصویرسازی استعاری و انسجام میان آیات در مفهوم‌سازی روز قیامت و روز یادآوری اعمال افراد، هدف دینی خود را به مخاطب القا می‌کند.

 

۴-5- استعارۀ جهتی

4-5-1- «فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْکُبْرَى ﴿۳۴»

در مجمع‌البیان می‌گوید: کلمه «طامّه» به‌معنای عالیه و غالبه است. وقتی گفته می‌شود این بزرگ‌تر از آن است، معنایش این است که از آن عالی‌تر است (الطباطبایی، 1390ق، ج۲۰، ص۳۰۹). و بنا به‌ گفته او، طامه کبری همان قیامت است؛ چون قیامت حادثه‌ای است که از هر حادثۀ دیگری برتر است و بر هر حادثه‌ای غالب است و این معنای کبری‌بودن طامّۀ قیامت است (همان). با این مقدمه، از استعارۀ مفهومی «روز قیامت بزرگ‌تر از هر حادثه‌ای است»، نام‌نگاشتِ بیشتر، بالاتر است، نتیجه گرفته می‌شود.

درواقع، با توجه به اینکه حادثه روز قیامت از هر حادثه‌ای بزرگ‌تر است، اهمیّت آن بالاتر از هر چیز در این دنیا است و درنتیجه، استعارۀ جهتی بالا بر مفهوم استعاری قیامت، نگاشت می‌شود.

 

4-5-2- «فَأَمَّا مَن طغَى(37) وَ ءَاثَرَ الحَیَوةَ الدُّنْیَا (38) فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿۳۹»

استعارۀ مفهومی: جهنّم جایگاه مشرکان و سرکشان است. نام‌نگاشت: جهنّم پایین مرتبه است. حوزۀ مبدأ: جایگاه پایین مرتبه. حوزۀ مقصد: جهنّم.

در این آیه، اهل جهنّم که اینگونه توصیف شده‌اند، در مرتبۀ پایینی قرار می‌گیرند و جهنّم در اینجا به‌ دلیل صاحبانش، دارای مرتبۀ پایینی است و استعارۀ جهتی پایین بر آن صدق می‌کند.

 

4-5-3- «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى ﴿٤٠ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿٤١»

استعارۀ مفهومی: بهشت جایگاه پارسایان است. نام‌ نام‌نگاشت: بهشت جایگاه (والامرتبه‌ای) است. حوزۀ مبدأ: جایگاه. حوزۀ مقصد: بهشت.

تقوا و بازداری نفس از گناه از مفاهیم والای قرآنی است که در این آیه، بهشت، پاداش پارسایان بیان شده است. با توجّه به اوصاف پارسایان، استعارۀ جهتی بالا استنباط می‌شود که در این آیه، بهشت، استعارۀ جهتی بالا به‌شمار می‌رود.

 

نتیجه

با بررسی شواهد قرآنی، کارآمدی نظریۀ نوین استعاره در متون دینی، ازجمله قرآن کریم، به‌خوبی نمایان است. واکاوی مفاهیم استعاری این سوره با محور قیامت، ترجمه و تفسیر دقیق‌ترِ آیات را موجب می‌شود. در استعارۀ ساختاری، کلمۀ «راجفة» به‌عنوان حوزۀ مبدأ، بر حوزۀ مقصد قیامت و حوزۀ مبدأ «نکال یا آزار و اذیّت شدید»، بر حوزۀ مقصد «عذاب دنیا و آخرت» نگاشت شده است. در آیۀ «یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسَانُ مَا سَعَى ﴿۳۵﴾» نیز با استفاده از مفهوم ملموس‌ترِ یادآوری و تذکّر، روز قیامت را مفهوم‌سازیِ استعاری کرده و در آیۀ «یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا ﴿۴۲﴾» با استفاده از کلمۀ «مُرسی»، حوزۀ مفهومی زمان برپایی قیامت تبیین شده است. همچنین، در آیۀ «کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَهَا لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحَاهَا ﴿۴۶﴾» حوزۀ مفهومی مبدأ که آن درنگ‌کردن به اندازۀ یک شب یا یک روز است، بر حوزۀ مفهومی مقصد، یعنی همان کوتاهی زمان برپایی قیامت، نگاشت می‌شود.

استعاره‌های هستی‌شناختی در آیات زیر تطبیق‌پذیر بودند:

در استعارۀ شخصیّت، آیات «قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ ﴿۸﴾، أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ ﴿۹﴾، فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ ﴿۱۳﴾، فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْکُبْرَى ﴿۳۴﴾، وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ یَرَى ﴿۳۶﴾» مفاهیم انتزاعی دارای جسم یا شکل خاصّی نیستند که توصیف شوند؛ اما با شخصیّت‌بخشی و انسان‌انگاریِ این مفاهیم، ملموس و درک‌پذیر می‌شوند.

در استعارۀ پدیده‌ای، آیات «فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿۳۹﴾» و «فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿۴۱﴾» بررسی شدند و این نتیجه حاصل شد که «جهنّم» و «بهشت» مانند یک پدیدۀ مادّی، مفهوم‌سازی استعاری شدند تا در ذهن مخاطب ملموس‌تر جلوه کنند.

در استعارۀ ظرف، آیۀ «یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الانسنُ مَا سعَى ﴿۳۵﴾» کلمۀ یوم پدیده‌ای است که چارچوب مشخّصی ندارد و قرارگرفتن انسان‌ها درون یک روز معیّن، روز قیامت را برای ما به‌ شکل استعارۀ ظرف، مفهوم‌سازی می‌کند.

استعارۀ دیگر، استعارۀ جهتی است که در آیۀ «فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّةُ الْکُبْرَى ﴿۳۴﴾» نمود یافته و با توجه به اینکه حادثۀ قیامت از هر حادثه‌ای بزرگ‌تر است، اهمیّت آن بالاتر از هر چیز در این دنیا است؛ درنتیجه، استعارۀ جهتی بالا بر مفهوم استعاری قیامت، نگاشت می‌شود. همچنین، جهنّم استعارۀ جهتی پایین و بهشت استعارۀ جهتی بالا را نشان می‌دهد که به‌ دلیل بار معنایی این مفاهیم است. بدین‌ ترتیب، با تصویرسازی استعاری‌ و انسجام میان آیات، مفهوم انتزاعی قیامت، مفهوم‌سازی و به مخاطب القا می‌شود؛ بنابراین، با بررسی استعاره‌ها می‌توان گفت از برجسته‌ترین کارکرد استعاره‌های مفهومی حوزۀ قیامت در سورۀ نازعات، تجسّم‌بخشیدن به مفاهیم انتزاعی و ملموس‌ترکردن آنها است که در پیِ آن، درک مفاهیم ذهنی و انتزاعی برای مخاطب آسان‌تر خواهد بود. همچنین، بیشترین بسامد استعاره‌های مفهومی در این سوره، استعاره‌های هستی‌شناختی است.

The Holy Quran

Ibn Ashur, Muhammad Tahir. (1420AH). Al-Tahrir wa al-Tanwir. Beirut: Arab History Institute.

Ibn Faris, Ahmad. (1404AH). Mujam Maghayyis al-Lughah. First Edition. Tehran: Islamic Press.

Ibn Manzur, Muhammad bin Mukram. (1999). Lisan al-Arab. First Edition. Beirut: Dar Sadir Press.

Azhari, Muhammad ibn Ahmad. (1421 AH). Tahdhib al-Lugha. Beirut: Dar Al-Ihya Al-Turath Al-Arabi.

Taylor, Janar and Janet, Lithmore. (2017). Cognitive Linguistics Guide. Translated by Wajih and Najmeh Qarashi. Tehran: Parseh Neviseh Press.

Jurjani, Abdul Qahir. (2005). Asrar al-Balaghah. Investigated by Mohammad Eskandarani and M. Masoud. Beirut: Dar Al-Kitab Al-Arabi.

Johari, Ismail bin Hamad. (1376 AH). Al-Sihah. Investigated by Ahmad Abdul Ghafur Attar. Beirut: Dar Al-Ilm.

Al-Darwish, Muhyiddin. (n.d). I'rab  al-Quran wa Bayanuh. Syria: al-Yamamah for printing, publishing and distribution.

Rasikh Muhannad, Muhammad. (2010). An Introduction to Cognitive Linguistics: Theories and Concepts. Tehran: Samt.

Al-Tabatabai, Sayyid Muhammad Hussein. (2011AH). Al-Mizan fi Tafsir al-Quran. Qom: Ismailian.

Al-Tabarsi, Fadl Ibn Hassan. (1415 AH / 1995). Interpretation of Majmah al-Bayan. Investigated by a Group of Scholars and Specialized Researchers. Lebanon, Beirut: Al-Alami Institute for Publications.

Tureihi, Fakhreddin. (1996). Majmah al-Bahrain. Tehran: Murtazavi Bookstore.

Farahidi, Khalil bin Ahmad. (1410 AH). Kitab al-Ain. Second Edition. Qom: Hijrat Press.

Qaemunia, Alireza. (2011). Cognitive Semantics of the Quran. Tehran: Publishing Organization of the Institute of Islamic Culture and Thought.

Qara'ati, Muhsin. (2007). Interpretation of Noor. Third Edition. Tehran: Cultural Center of Lessons of the Quran.

Qurashi, Sayyid Ali Akbar. (1992). Quran Dictionary. Tehran: Islamic Library.

koch, Zoltan. (2014). A Practical Introduction to Metaphor. Translated by Shirin Poorabrahim. Tehran: Organization for the Study and Compilation of University Humanity Books (Samt).

Mustafavi, Hasan. (1981). Researches in the Words of the Holy Quran. Tehran: Book Translation and Publishing Company.

Makarim Shirazi, Nasir. (1995). Interpretation of Nemuneh. Seventh Edition. Tehran: Dar al-Kutub al-Islamiah.

Hawkes, Terence. (2001). Metaphor. Translated by Farzaneh Tahiri. Second Edition. Tehran: Markaz Press.

Articles:

Barati, Murteza. (2017). Review and Evaluation of Conceptual Metaphor Theory. Journal of Linguistic and Rhetorical Studies, 16, 51-84.

HIjazi, Seyedeh Shirin, Parvin, Baharzadeh and Azita Afrashi. (2020). Analytical Comparison of Conceptual Metaphors in the Holy Quran and the Poems of the Age of Revelation. Literary-Quranic Research, 2, 47-25.

Husseini, Seyedeh Mutahara and Alireza Ghaeminia. (2017). Conceptual Metaphor of Divine Mercy in the Holy Quran. Mind, 69, 52-27.

Sabahi Garaghani, Hamid, Heidarian Shahri, Ahmad Riza and Abdulriza Muhammad Husseinzadih. (2016). A Study of Conceptual Metaphor in Surah Al-Baqarah (by Cognitive Linguistic Approach). Journal of Literature and Language, 39, 107-85.

Nazari, Razieh and Seyed Mohammad Mousavi Befroui. (2020). Cognitive Study of Metaphors of Conceptual Domain of the Names of Time in the Holy Quran. Linguistic Research of the Qur'an, 1, 48-33.

Hushangi, Hussein and Mahmoud Seifi Pargo. (2009). Conceptual Metaphors in the Qur'an from the Perspective of Cognitive Linguistics. Journal of Science and Knowledge of the Holy Quran, 3, 34-9.

Aristotle. (1982). Poetics, Trans. By W. Hamilton Fyfe, Cambridge.

Lakoff, George & Johnson, Mark. (2003). Metaphors. We Live By, The University of Chicago Press.

Lakoff, George. (2006). "The Contemporary Theory of Metaphor", In Geerarts Dirk (Ed.) Cognitive linguistics: basic readings (Cognitive linguistics research, 34). Mouton de Gruyter Berlin, New York, pp. 185-238.

قرآن کریم
ابن‌عاشور، محمدطاهر. (۱۴۲۰ق). تفسیر التحریر و التنویر المعروف بتفسیر ابن‌عاشور. بیروت: مؤسسه التاریخ العربی.
ابن‌فارس، احمد. (1404ق). معجم مقاییس اللغة. چاپ اول. تهران: انتشارات اسلامی.
ابن‌منظور، محمد بن مکرم. (۱۹۹۹م). لسان‌العرب. چاپ اول. بیروت: نشر دارصادر.
أزهری، محمد بن احمد. (1421ق). تهذیب‌اللغة. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
تیلور، جان‌آر و جانت، لیتمور. (۱۳۹۶ش). راهنمای زبان‌شناسی شناختی. مترجمان: وجیهه و نجمه قرشی. تهران: نشر نویسه پارسه.
جرجانی، عبدالقاهر. (2005). اسرارالبلاغه. به کوشش محمد اسکندرانی و م. مسعود. بیروت: دار الکتاب العربی.
جوهری، اسماعیل بن حماد. (۱۳۷۶ق). الصحاح. تحقیق: احمد عبدالغفور عطار. بیروت: دارالعلم.
الدرویش، محی‌الدین. (بی‌تا). إعراب القرآن الکریم و بیانه. سوریا: الیمامة للطباعة والنشر والتوزیع.
راسخ مهند، محمد. (۱۳۸۹ش). درآمدی بر زبان‌شناسی شناختی: نظریه‌ها و مفاهیم. تهران: سمت.
الطباطبایی، سید محمدحسین. (۱۳۹۰ق). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: إسماعیلیان.
الطبرسی، فضل بن حسن. (1415ق/1995م). تفسیر مجمع‌البیان. تحقیق و تعلیق: لجنة من العلماء و المحققین الأخصّائیین. لبنان. بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
طریحی، فخرالدین. (1375ش). مجمع‌البحرین. تهران: کتابفروشی مرتضوی.
فراهیدی، خلیل بن احمد. (1410ق). کتاب‌العین. چاپ دوم. قم: انتشارات هجرت.
قائمی‌نیا، علیرضا. (1390ش). معناشناسی شناختی قرآن. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی.
قرائتی، محسن. (1386). تفسیر نور. چاپ سوم. تهران: مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن.
قرشی، سید علی‌اکبر. (1371). قاموس قرآن. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
کووچش، زلتان. (۱۳۹۳ش). مقدمه‌ای کاربردی بر استعاره. ترجمۀ شیرین پورابراهیم. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
مصطفوی، حسن. (1360ش). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
مکارم شیرازی، ناصر. (1374ش). تفسیر نمونه. چاپ سی‌ودوم. تهران: دار الکتب الإسلامیه.
هاوکس، ترنس. (۱۳۸۰ش). «استعاره» ترجمه فرزانه طاهری. چاپ دوم. تهران: نشر مرکز.
مقالات:
براتی، مرتضی. (۱۳۹۶). بررسی و ارزیابی نظریه استعاره مفهومی. دوفصلنامه علمی‌پژوهشی مطالعات زبانی و بلاغی، 16، ۵۱-۸۴.
حجازی، سیده شیرین، پروین، بهارزاده و آزیتا افراشی. (۱۳۹۹). مقایسۀ تحلیلی استعاره‌های مفهومی در قرآن کریم و اشعار عصر نزول. پژوهش‌های ادبی قرآنی، 2، 47-25.
حسینی، سیده مطهره و علیرضا قائمی‌نیا. (۱۳۹۶). استعاره مفهومی رحمت الهی در قرآن کریم. ذهن، ۶۹، ۵۲-۲۷.
صباحی گراغانی، حمید، حیدریان شهری، احمدرضا و عبدالرضا محمدحسین زاده. (۱۳۹۵). بررسی استعاره مفهومی در سوره بقره (رویکرد زبان‌شناسی شناختی). نشریه ادب و زبان، 39، ۱۰۷-۸۵.
نظری، راضیه و سید محمد موسوی بفروئی. (۱۳۹۹). بررسی شناختی استعاره‌های حوزه مفهومی اسماء زمان در قرآن کریم. پژوهش‌های زبانشناختی قرآن، 1، ۴۸-۳۳.
هوشنگی، حسین و محمود سیفی پرگو. (1388ش). استعاره‌های مفهومی در قرآن از منظر زبان‌شناسی شناختی. پژوهشنامه علوم و معارف قرآن کریم، 3، 34-9.
Aristotle. (1982). Poetics, Trans. By W. Hamilton Fyfe, Cambridge.
Lakoff, George & Johnson, Mark. (2003). Metaphors We Live By, The University of Chicago Press.
Lakoff, George. (2006). "The contemporary theory of Metaphor", In Geerarts Dirk(Ed.) Cognitive linguistics: basic readings (Cognitive linguistics research, 34). Mouton de Gruyter Berlin, New York, pp. 185-238.