Document Type : Research Article
Authors
1 Associate Professor of Arabic Language and Literature, Razi University, Kermanshah, Iran
2 PhD student in Arabic language and literature, Razi University, Kermanshah, Iran
Abstract
Keywords
Article Title [Persian]
Authors [Persian]
طرحوارههای تصویری، یکی از راهکارهای شناخت معنا و مفاهیم انتزاعی در حوزۀ زبانشناختی است که بر پایۀ استعاره مفهومی بنا شده است؛ بنابراین، هر استعارهای طرح تصویر گستردهای را در خود گنجانده است. قرآن کریم مملو از مفاهیم انتزاعی است که بررسی آنها در فهم مقصودش تأثیر بسزایی دارد؛ بنابراین، پژوهش حاضر با بررسی انواع طرحوارههای تصویری در سورۀ نمل بهمنظور تبیین معانی پنهان و زیباییهای نهفته در آن انجام شده که با استناد از رویکرد زبانشناختی، به روش توصیفیتحلیلی، تصویر مفهومهای انتزاعی را در قالب عینی ارائه کرده است. دستاوردهای پژوهش حاکی از آن است که سه نوع طرحوارۀ حجمی، حرکتی و قدرتی در بافت داستانی این سوره به کار رفته است. تصویری از مفهومهای انتزاعی «وحی، سرعت، بیاعتنائی، ذلت» با طرحوارۀ حرکتی ترسیم شده که با تجربههای انسان کاملاً سازگار است. مفاهیم انتزاعی دیگری ازجمله «ظلم، عذاب، رحمت، کردارناپسند، شک، دلتنگی و نیکی» با طرحوارۀ حجمی نمود یافتهاند. همچنین، مفاهیم «بتپرستی و ظلم» بهمثابۀ سدّ و مانعی در مسیر حرکت به تصویر درآمدهاند؛ این تصاویر با زندگی روزمره و تجربههای انسان همانندسازی شدهاند؛ بنابراین، زمینۀ درک بهتر این مفاهیم پیچیدۀ انتزاعی برای مخاطب فراهم شده است.
Keywords [Persian]
1- طرح مسئله
ساختار متونهای مذهبی ازجمله قرآن دارای زیباییها و جلوههای هنری است که شناخت آن راهکاری مناسب برای تحلیل و درک مفاهیم والای آن است. قرآن کریم با در نظر داشتن تفاوت درک انسانها، تعالیم خود را گاه با زبان ادبی و هنری در قالب مَثَل، قصه و ... بیان کرده است. زیباییشناسی قرآن و جلوههای هنری آیات قرآن، شناسایی جمال و هنر بیان قرآن و کشف علل و عوامل تأثیرگذار بر انفعال احساسات درونی و باطنی انسان و کشش آن است (یاوری، 1392ش، ص 99). یکی از اصول و مبانی زیباییشناسی قرآن، شیوۀ بیان استعاری است. بررسی این اصول و مبانی، افق و چشمانداز زیباییشناسی را معین میکند و در فربهترکردن موضوع و تقویت جنبههایی از جاذبهها و کششهای قرآن، بهویژه در بخشهای معرفتی و هدایتی قرآن که اساس هدف نزول را تشکیل میدهد، کمک میکند (ایازی، 1385ش، صص 2-3).
در قرآن کریم مفاهیم غیرملموس بسیاری وجود دارند که لازمۀ شناخت آنها به کار گرفتن دانشی است که امور انتزاعی و غیرملموس را ملموس و درکپذیر سازد .دانش استعاره و طرحوارههای تصویری از ابزارهای زبانشناختی هستند که در خلق معناهای جدید نقش عمدهای دارند و راههای جدید برای کشف لایههای پنهان واژهها و جملات و دریافت عمق معنای آنها آشکار میکنند؛ همین امر موجب شده است توجه پژوهشگران و محققان بسیاری را به خود معطوف دارند.
لیکاف معتقد است استعارهها ماهیتاً مفهومیاند و آنها از مهمترین ابزارهای فهم انسان به حساب میآیند و نقشی اساسی در ساختار و واقعیت اجتماعی و سیاسی دارند (لیکاف، 1396ش، ص 262). از این نظر که انسان در عالم ماده و محسوسات زندگی میکند و به طبع، درک امور حسی برایش آسانتر از درک امور عقلی و معنوی است، دانش استعاره و طرحوارههای تصویری، اسلوب مناسبیاند که امور عقلی را به وادی امور حسی میکشانند و به مسائل عقلی، رنگ حسی میبخشند.
1-1- اهمیت و ضرورت تحقیق
با توجه به اینکه زبان قرآن کریم ازنظر فصاحت و بلاغت و وفور عنصرهای ادبی نمونهای شاخص و والا در متون دینی است و دارای مفاهیم انتزاعی و ناشناخته است، برای تشریح و تبیین آنها به دانشی نیازمند است که فصاحت و بلاغت و مفاهیم انتزاعی را به بحث و بررسی گذاشته باشد.
در این زمینه، دانش زبانشناسی (linguistic) بارزترین و کارآمدترین این دانشهاست و نظریه طرحوارۀ تصویر Image schema)) یکی از ابزارهای زبانشناسی شناختی در بررسی و تحلیل مفاهیم انتزاعی است و بهوسیلۀ این دانش، مفاهیم انتزاعی در قالب طرحی، ترسیم و بهصورت عینی و ملموس به تصویر کشیده میشوند و دانشی مناسب برای درک مفاهیم قرآن کریم است؛ بنابراین، پژوهش مذکور، بهمنظور آشنایی با معنا و مفاهیم عقلی، غیرمادی و مجرد سورۀ نمل به نگارش درآمده است و با توجه به ساختار روایی سورۀ نمل بررسی طرحوارهای تصویری و اشکال سهگانهاش در بافت روایی آن به فهم بهتر و تأثیرگذاری عمیقتر منجر میشود. این نوشتار طی فرآیند تحقیق با روش توصیفیتحلیلی به سؤالات زیر پاسخ میدهد:
1- چه نوع طرحوارههای تصویری در این سوره به کار رفته است؟
2- مفاهیم انتزاعیِ بیانشده با استفاده از طرحوارههای تصویری در سورۀ نمل کداماند؟
3- کدام نوع از طرحوارههای تصویری در بیان مفاهیم انتزاعی و عقلی سورۀ نمل بسامد بالاتری دارد؟
2- پیشینۀ تحقیق
در پژوهشها و تحقیقات متعددی به مباحث دربارۀ استعاره مفهومی و طرحوارههای تصویری پرداخته شده است که نمونههایی از آن به شرح ذیل است:
1- مقالهای با عنوان «بررسی مکانیشدگی مفاهیم انتزاعی در قرآن کریم» (1392) از شیرین پورابراهیم و همکاران در نشریه ادب و ذهن. در این پژوهش، واژههای استعاری دربردارندۀ معنای «دور، نزدیک، پشت و رو» از قرآن کریم استخراخ شده و بررسی آنها این نتیجه را دربرداشته است که مفاهیم انتزاعی «توجه، اهمیت و شکست» با واژۀ عینی «پشت و رو» و مفاهیم عقلی و انتزاعی «عظمت دشمنی و رسیدگی به امور» با واژههای «دور و نزدیک» مکانمند و مفهومسازی شدهاند.
2- مقالۀ «استعاره مفهومی آیۀ نور در قرآن» (1395) در مجله فنون ادبی، به قلم بهجت السادات حجازی که آیۀ 35 سوره نور یک کلاناستعارۀ مفهومی در قرآن کریم است و مفاهیم آن مربوط به حوزۀ توحید و خداشناسی است.
3- «بررسی استعارۀ مفهومی در سورۀ بقره "رویکرد زبانشناسی شناختی"» (1395) از دکتر حمید صباحی گراغانی و همکاران در نشریه ادب و زبان دانشگاه کرمان. حوزههای مبدأ در این سوره عمدتاً مفاهیم عقلی زندگی، دانستن، پیمان، انفاق و ... است که با حوزههای ملموسی چون، سفر، تجارت، ظرف، مکان و ... مفهومسازی شدهاند.
4- پژوهش دیگری در زمینۀ طرحوارۀ تصویری «نقد و بررسی طرحوارههای تصویری قرآن در نهجالبلاغه» (1395) از حسین قیاسی، در فصلنامۀ پژوهشنامۀ نهجالبلاغه است. در این پژوهش، سه دسته طرحوارۀ حرکتی، حجمی و قدرتی در نهجالبلاغه بررسی شدهاند که ماهیت آنها برگرفته از استعارههای مفهومی قرآن کریم است.
5- «بررسی طرحوارۀ تصویری «عذاب» در قرآن کریم از منظر زبانشناختی شناسی» (1397) در فصلنامۀ «تحقیقات علوم قرآن و حدیث» دانشگاه الزهرا، از مهدی عابدی جزینی و همکارانش. در این پژوهش، مفهوم انتزاعی «عذاب» در قرآن کریم در طرحوارههای حرکتی، دوری و نزدیکی، خطی، عقب و جلو و نیرو به تصویر کشیده شده و این کلمۀ عقلی و انتزاعی ملموس و تبیین شده است؛ اما با توجه به موارد مذکور و مطالعات انجامشده، تا کنون دربارۀ طرحوارههای تصویری در سورۀ نمل، نگارشی صورت نگرفته است.
3- مفاهیم و مبانی تحقیق
با توجه به اینکه مفاهیم زبانشناسی شناختی و استعاره زیربنای شکلگیری طرحوارههای تصویری و مفاهیمی بنیادی محسوب میشوند، قبل از پرداختن به طرحوارههای تصویری، در نگاهی اجمالی به تبیین این دو مفهوم پرداخته میشود.
1-3- زبانشناسی شناختی
لیکاف نخستینبار اصطلاح زبانشناسی شناختی را مطرح کرد. بر اساس این، نگرش دانش زبانی، مستقل از اندیشیدن و شناخت نیست. لیکاف رفتار زبانی را بخشی از استعدادهای شناختی انسان میداند؛ استعدادهایی که برای آدمی امکان یادگیری، استدلال و تحلیل را فراهم میآورد. در این دیدگاه، دانش زبانی بخشی از شناخت عام آدمی است (صفوی، 1379ش، ص 363). دانش زبانشناسی شناختی معتقد است سازماندهی مفهومی در ذهن بشر، تابعی از روش تعامل بدنهای نوعی انسانها با محیط است. (Evans,Green, 2006, p.50) بدین ترتیب، یکی از مهمترین جنبههای شناخت در انسان، ساختن مفهوم از تجاربی است که از پیرامونش کسب میکند و با توجه به اینکه توانایی زبانی مستقل از دیگر تواناییهای شناختی انسان تلقی نمیشود، مفهومسازی، بخشی جداییناپذیر از کسب دانش زبانی در نظر گرفته میشود. مفاهیم ساختهشده میباید بهصورت قراردادی در ذهن جای گیرند تا انتقالپذیر به بیرون از ذهن و درکشدنی برای دیگران باشند (عبدالکریمی، 1393ش، ص 105)؛ بنابراین، اینگونه برداشت میشود که رویکرد زبانشناسی شناختی، مفاهیم انتزاعی و مجرد را که براساس قوانین ذهنی شکل گرفتهاند، به ساحت زبان و مفاهیم عینی میکشاند و به مفهومسازی و تحلیل آن میپردازد.
2-3- استعاره و استعاره مفهومی
استعاره در کلام و ارتباط گفتمانی با دیگران جلوهگری میکند و در همۀ آثار هنری و ادبی دیده میشود؛ بنابراین، نقش آن در بیان منظور و مقصود گوینده انکارناشدنی است. واژه استعاره Metaphor)) از واژه یونانی (Metaphora) گرفته شده که مشتق از (Meta) به معنای «فرا» و (Pherein) بردن است. مقصود از این واژه، دسته خاصی از فرایندهای زبانی است که در آنها جنبههایی از یک شیء به شیء دیگری «فرابرده» یا منتقل میشوند که از شیء دوم به گونهای سخن میرود که گویی شیء اول است (هاوکس، 1377ش، ص 11). درواقع استعارهها برای اندیشیدناند. با استعاره، واقعیت بسط داده میشود؛ حتی واقعیت جدیدی خلق میشود (دباغ، 1393ش، صص 3-2).
لیکاف، زبانشناس آمریکایی به کارکرد استعاره، محوری جدید میبخشد و معتقد است استعاره صرفاً به زبان مرتبط نیست، بلکه موضوعی است که به ساخت مفهومی مربوط میشود و ساخت مفهومی نیز صرفاً با عقل ارتباط ندارد، بلکه شامل تمامی ابعاد طبیعی تجربههایمان میشود؛ یعنی جنبههای تجربی حسیمان اعم از رنگ، شکل، بافت، صدا و غیره (لیکاف، 1396ش، ص 376). به بیان دیگر، استعارهها واحدهای مفهومیاند نه واژگانی. با توجه به شواهد موجود، استعارهها عموماً براساس تشابه نیستند؛ بلکه براساس زمینههای تجربههای محیطی ما بین دو حوزۀ مفهومی متفاوت شکل میگیرند. شیوه و نظام استعارۀ مفهومی، قراردادی یا صرفاً دارای زمینۀ تاریخی نیست؛ بلکه تا حد زیادی براساس وجه مشترک ماهیت جسمانی ما و رابطۀ آن با دنیای پیرامونی و تجربههای روزانه شکل میگیرد (داوری اردکانی، قائمینیا، نیلیپور، جیان جاج و یارمحمدی، 1391ش، صص 22-21).
3-3- زبان و مفاهیم انتزاعی
زبان ابزاری برای ساماندهی، نظمدهی و انتقال اطلاعات است و در زبان، هم با مفاهیم انتزاعی و مجرد سروکار داریم که با شیوه طبیعی درکپذیر نیستند و هم با مفاهیم حسی و ملموس که برای همه درکپذیر است. انتزاعیبودن ساخت زبانی نشان میدهد ذهن، هم در ادراک و هم در یادگیری نقش فعالی در تعیین ویژگی دانش فراگرفته شده بر عهده دارد (صفوی، 1377ش، ص 140). فرض زبان یکوجهی و نفی هرگونه مجاز و تأویل و اخذ مفهوم ظاهری همۀ آیات قرآن موجه به نظر نمیرسد؛ زیرا قرآن دارای متشابهاتی است که در قالب بیان کنایی، اظهار شدهاند. افزون بر این، قرآن متذکر شده است که واجد تمثیل و تشبیه است و وجود پارهای تعبیرات استعاری در قرآن نفیناشدنی است (سعیدی روشن، 1385ش، ص 259). به دنبال هر تعبیر و معنای استعاری، طرحی در ذهن ترسیم میشود که شناخت آن تعابیر را بهصورت ملموس و عینی تصویرسازی میکند.
4-3- طرحوارۀ تصویری
اصل مسئله این است که ما در این دنیا موجوداتی هستیم و اعمالی را انجام میدهیم؛ بهطور مثال، محیط اطرافمان را درک میکنیم، بدنمان را حرکت میدهیم، قدرتنمایی میکنیم، میخوریم، میخوابیم و هزاران فعالیت دیگر که براساس آنها ساختهای مفهومی بنیادینی را برای خود پدید میآوریم و این ساختها را برای اندیشیدن دربارۀ موضوعات انتزاعیتر به کار میبریم (صفوی، 1379ش، ص 373). بر اساس این، روانشناسان شناختی چنین میپندارند که فرآیند شناخت در ذهن بر پایۀ یک طرحواره استوار است که مانند یک شبکۀ فراهمآمده از ساختارهای آگاهی و دانش، نحوۀ فعالیت ذهن را تعیین میکند. این طرحواره اساساً زمینهای است که برای معنابخشیدن به تجربهها، حوادث شخصی، موقعیتها یا عناصر زبانی لازم است (فتوحی، 1390ش، ص 161). پس تجربیات ما از جهان خارج، ساختهایی در ذهن ما پدید میآورد که ما آنها را به زبان خود انتقال میدهیم. این ساختهای مفهومی همان طرحوارههای تصویریاند (صفوی، 1382ش، ص 68). این طرحوارههای تصویریاند که بسیاری از مفاهیم انتراعی را بهصورت استعاری ساختاربندی میکنند (کوچش، 1393ش، ص 72).
در مسیر شکلگیری طرحوارۀ تصویری دو حوزۀ مبدأ و مقصد وجود دارد که دربردارندۀ مفاهیم شناختهشده، ملموس و عینی در حوزۀ مبدأ و مفاهیم غیرملموس، ناآشنا و انتزاعی در حوزۀ مقصدند. بدین ترتیب، فهم حوزۀ مبدأ به علت تجربۀ روزمرۀ انسان، آسان و درمقابل، حوزۀ مقصد به دلیل نداشتن ساختار فیزیکی مشخص، درک آن دشوارتر است و با انطباق و همسانیِ بهوجودآمده بین این دو حوزه در دانش طرحوارههای تصویری، حوزۀ مقصد، مفهومسازی و درکپذیر میشود؛ بنابراین، بهطور اجمالی، محور و مدار طرحوارۀ تصویری بر تجربیات حسی و جسمانی انسان میچرخد.
4- طرحوارههای تصویری در سورۀ نمل
محتوای این سوره ازنظر کلی محتوای سورههای مکی است. ازنظر اعتقادی، بیشتر روی مبدأ و معاد تکیه میکند و از قرآن و وحی و نشانههای خدا در عالم آفرینش و چگونگی معاد و رستاخیز سخن میگوید (مکارم شیرازی، 1373ش، ج15، ص 391). غرض سوره این است که مردم را بشارت و انذار دهد و به همین منظور، مختصری از داستانهای موسی، داود، سلیمان، صالح و لوط، علیهمالسلام، را بهعنوان شاهد ذکر کرده است (طباطبایی، 1379ش، ج 15، ص 481). داستان اصلی که در این سوره وجود دارد، داستان حضرت سلیمان، علیهالسلام، است و در ذیل آن به داستانهایی از دیگر پیامبران پرداخته شده و شاخصۀ این سوره ساختار روایتی آن است.
با توجه به اینکه بشر تمایل به درک مفاهیم حسی دارد و اموری برایش ملموس و درکپذیر است که حواس در شناخت آنها دخیل باشند، در این سوره از قرآن کریم، مفهومهای انتزاعی وارد حوزۀ حسی شدهاند که این مفاهیم، جمعآوری و با استفاده از سه نوع طرحوارۀ (حرکتی، حجمی و قدرتی) و انطباق با امور مادی و حسی بررسی شدهاند.
1-4- طرحوارۀ حرکتی
حرکت، واژۀ عامی است که در ذهن انسان تداعیکنندۀ جابهجایی و تغییر در موقعیت یک شیء با توجه به محیط اطراف آن در یک فاصلۀ زمانی مشخص است. طبق نظر جانسون، حرکت انسان و مشاهدۀ حرکت سایر پدیدههای متحرک تجربهای در اختیار انسان قرار داده است تا طرحوارهای انتزاعی از این حرکت فیزیکی در ذهن خود پدید آورد و برای آنچه قادر به حرکت نیست چنین ویژگی را در نظر بگیرد (صفوی، 1379ش، ص 375). این حرکت از زنجیرهای از حرکات آغاز و پایان و مکانهای اطراف را تشکیل میدهد و میتواند در یک استعاره، طرحواره مبدأ و مقصد و مسیرهای مجاور و مرتبط با مبدأ و مقصد را نشان دهد. در کنار این نوع طرحواره، این حرکت در ساختار فراز و فرود (حرکت عمودی) حرکات مدور (حرکات چرخشی) و حرکات با سرعت یا جهتمند مشاهده میشود (Mark, 1987,p114)؛ بنابراین، تجربۀ حرکت، برخورد و تعاملی که انسانها با دیگر پدیدههای متحرک در عالم خارج از بدن خود دارند، ایجادکنندۀ طرحی از حرکت و پویایی است که مفاهیم انتزاعی واردشده به این حوزه را ملموس میسازد. در آیات زیر طرحوارۀ حرکتی به چشم میخورد.
1-1-4- نزول وحی بهمثابۀ سفر
﴿فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آیَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ﴾ (نمل: 13) «و چون آیات ما روشنگرانه به سر وقت آنان آمد، گفتند این جادویى آشکار است».
منظور از آمدن آیات «دلیل و برهان» است و کسی که به آن نگاه کند، حقیقتی را که به آن دلالت دارد، درک میکند (طبری، 1422هـ، ج18، ص 22). زمخشری نیز به این مطلب اشاره کرده که قراردادن چشم برای آیات درحقیقت برای تأمل در آن است (ن. ک: زمخشری، 1998م، ج4، ص 434).
خداوند متعال در آیۀ فوق با استفاده از طرحوارۀ حرکتی، مفهوم انتزاعی (نزول وحی) را با مفهوم عینی (سفر) در ذهنها تداعی کرده است. آیات الهی مانند مسافری برای هدایت فرعونیان سفری را آغاز کردهاند و مسیری که طی میشود نیز انتزاعی و فرای حرکت است؛ اما با حرکتی که انسان با آن آشنا است، تصویرسازی شدهاند تا عینیت یابند و درکپذیر شوند؛ زیرا اختصاصدادن سفر به آیات الهی امری انتزاعی است؛ اما اختصاصدادن سفر به مسافر امری عینی است و طرحوارۀ «نزول آیات بهمثابۀ سفر است» شکل گرفته که این طرحواره جزئی از ابرطرحوارۀ «زندگی بهمثابۀ سفر است» است که شناخت دقیقی از مفهوم انتزاعی حرکت را برای آیات ترسیم میکند.
سفر و اجزای تشکیلدهندۀ آن (یعنی مبدأ، مسیر و مقصد با موانع و مسیرهای فرعی احتمالی راه) براساس نظر «تیلر» یک طرحواره است که آن را طرحوارۀ سفر مینامد و میگوید: زندگی غالباً بهصورت یک سفر مفهومسازی میشود (تیلر، 1383ش، ص 320).
|
برای طرحوارۀ مذکور در آیۀ فوق، مدل زیر ترسیم میشود:
در این طرحواره، مبدأ حرکت از جانب خداوند و نقطه پایان حرکت قلب فرعونیان است؛ بنابراین، فرعونیان، ناظر ثابتیاند که آیات به سوی آنها حرکت کردهاند. بدین ترتیب، نقطۀ آغاز و مسیر طیشده و نقطۀ پایان، طرحوارۀ تصویری انتزاعی هستند. طیکردن مسیر برای آیات ساختاری استعاری است که با طرحوارۀ حرکتی مفهومسازی شده است.
سؤال جالب توجه این است که چرا کلمۀ «أنزل» به جای «جاء» به کار نرفته است. طبق گفتۀ راغب، نزول در اصل به معنای پایینآمدن و انحطاط از بالاست (راغب اصفهانی، بیتا، ص 488)؛ بنابراین، اگر «أنزل» استعمال میشد، طرحوارۀ حرکتی در آیه تا این حد ملموس و مشهود نبود و کاربرد کلمۀ «جَاء» به معنای آمدن برای انسان، مفهومی آشنا و درکپذیر است و سیر حرکت آیات را به زیبایی به نمایش گذاشته است.
2-1-4- سرعت بهمثابۀ پلک بر هم زدن
﴿قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ ...﴾ (نمل: 40) «کسى که نزد او دانشى از کتاب الهى بود گفت: من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنى، برایت مىآورم».
توصیف آیه مذکور در تفسیر کشاف اینچنین آمده است: همانا تو چشم به چیزی میدوزی و قبل از اینکه چشمت را برگردانی (بر هم بزنی) تخت را روبهرویت میبینی (زمخشری، 1998م، ج4، ص 456). استقرار تخت بلقیس نزد حضرت سلیمان در مدت چشم بر هم زدن، فضل و نعمتی از جانب پروردگار و بیانکنندۀ سرعت عمل در اعطای این نعمت است. درواقع اولیای الهی نعمت را از خدا میدانند و به علم و قدرت خود مغرور نمیشوند؛ زیرا نعمت را وسیلۀ بندگی و آزمایش میدانند نه کامیابی و لذتجویی (قرائتی، 1387ش، ج6، ص 425).
کاربرد اصطلاح عینی (پلکزدن) در این آیه به حوزۀ غیرعینی (سرعت) تسری یافته و واژۀ انتزاعیِ سرعت، مفهومسازی و به ایجاد طرحوارۀ «سرعت بهمثابۀ پلک زدن» منجر شده است. وجه معنایی «سرعت» برای عبارت «چشم بر هم زدن» ازنظر مبالغه است (ابوالفتح رازی، 1381ش، ج15، ص47). براساس تجربۀ انسان، پلکزدن یک حرکت عینیِ باز و بسته شدن چشم است که در حوزۀ تجربۀ زندگی روزمرۀ او قرار گرفته و بهصورت مکرر با آن در ارتباط و تعامل است. این خصوصیت بدنمند انسان باعث شکلگیری طرحوارۀ حرکتی شده است؛ زیرا معنای ضمنی آیه نشاندهندۀ حرکتی است که در یک فاصلۀ زمانی بسیار کوتاه صورت گرفته و با توجه به اینکه سرعت یکی از مقولههایی است که در حرکت استعمال میشود، در طرحوارۀ حرکتی جای میگیرد. این آیه علاوه بر در بر داشتن طرحوارۀ حرکتی، در سطحی بالاتر، طرحی از قدرت خداوند است.
3-1-4- بیاعتنایی بهمثابۀ پشتکردن
﴿إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ﴾ (نمل: 80) «البته تو مردگان را شنوا نمىگردانى و این ندا را به کران چون پشت بگردانند، نمىتوانى بشنوانى».
در این آیه براساس طرحوارۀ حرکتی از نوع جهتی «بیاعتنایی به دعوت پیامبر» با اصطلاح «پشتکردن» مفهومسازی شده است؛ بنابراین، بیاعتنایی به چیزی در معنای پشتکردن به آن ترسیم شده است. پس مفهوم انتزاعی «بیاعتناعی» با یک امر محسوس «به عقب برگشتن و پشتکردن» عینی و ملموس شده است. پشتکنندگان در این آیه، انسانهایی هستند که به سبب غلبه کفر بر قلبشان حق را نمیشنوند و در آن تدبر نمیکنند و آن را انکار میکنند (طبری، 1422هـ، ج18، ص 118). حالت پشتکنندگان به حق، به کرانی تشبیه شده است در زمانی که دعوتکننده و ندادهنده از آنان دور باشد و از او رویبرگردانده باشند، از درک صدای او نیز دورند (ن.ک: زمخشری، 1998م، ج4، ص 472). ایمان به خداوند مانند روح در کالبد است و کسانی که به معجزات و پیامهای الهی پشت میکنند، مردگانی بیش نیستند.
4-1-4- خواری و ذلت کافران بهمثابۀ با صورت به زمین خوردن است
﴿وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴾ (نمل : 90) «و هر کس کار بدى پیش آورد، چهرههایشان در آتش جهنم سرنگون شود، آیا جز در برابر آنچه کردهاید، جزا مىیابید؟».
«کُبَّت» از مادۀ «کبَّ» و به معنی انداختن چیزی با صورت بر زمین است (ن.ک: فراهیدی، 2003م، ج4، ص 4). همین معنی در لسانالعرب نیز آمده است: الفارسُ یکُبُّ الوحشَ اذا طعنها فألقاها علی وجهِها (ابنمنظور، 1997م، ج1، ص 695). در آیه فوق، به رو انداختن عملی است که بر شخص واقع میشود نه بر روی او و اگر نسبت آن را به روی و چهرۀ آنان داده، از باب مجاز عقلی است (طباطبائی، 1379ش، ج15، ص 578). طبق نظر یو (Yu)، بسطهای مجازی و استعاری دربارۀ صورت انسان از واقعیتهای بیولوژیکی این عضو بدن ناشی میشود. صورت انسان مشخصترین عضو بدن است؛ ازاینرو، بین صورت و شخص رابطۀ جزء و کل وجود دارد (Yu, 2001: 1-4). بر اساس این نظر، در آیۀ مذکور، «صورت» برای ترسیم و مفهومسازی «ذلت و خواری» کافران به شیوۀ طرحوارۀ حرکتی نمود یافته و این حرکت بهصورت عمودی (از بالا به پایین) رخ داده است. همسانی بین «ذلت و خواری» و افتادن با «صورت» بر زمین به وجود آمده است و این همانندسازی متناسب با مقتضای حال کافران است و به این دلیل که صورت ازنظر جایگاه، بالاترین عضو بدن است، برخورد آن با زمین، نهایت خواری و ذلت به تصویر درآمده است.
در تفاسیر بسیاری گفته شده واژۀ «السَّیِّئَة» در این آیه به معنی شرک است (ن.ک: ابنکثیر، 1999م، ج18، ص 141). شرک، مفهومی ذهنی و غیرعینی دارد؛ بنابراین، درک آن دشوار است. در این آیه به سبب باهمآیی آن با فعل «جاء» در قالب شیئی حملشدنی تصویرسازی شده است و با توجه به تجربهای که انسان از گرفتن چیزی در دست و حمل اشیا دارد، طرحوارۀ حجمی «شرک بهمثابۀ شیء است» ایجاد شده و واژۀ غیرملموس «السَّیِّئَة» مفهومسازی و درکپذیر شده است؛ درنتیجه، با توجه به آیه مذکور، خداوند برای تبیین مفهوم «خواری و سرنگونی کافران» از تعبیر «فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ» و از باهمآیی فعل «جاء» با «السَّیِّئَة» به روش دو طرحواره حرکتی و حجمی استفاده کرده است.
2-4- طرحوارۀ حجمی
طرحوارۀ حجمی روش دیگری برای کدگشایی معانی انتزاعی موجود در متن است که به معنای اصلی متن هدایت میکند. انسان ازطریق تجربۀ قرارگرفتن در اتاق، تخت و دیگر مکانهایی که حجم دارند و میتوانند نوعی ظرف تلقی شوند و نیز قراردادن اشیای مختلف در مکانهایی که حجم دارند، بدن خود را نوعی ظرف دارای حجم در نظر گرفته است و درنتیجه، طرحوارههای انتزاعی را از احجام فیزیکی در ذهن خود پدید آورده است (صفوی، 1379ش، ص 374). بدین روش به آنها حجم و اندازه (فرم هندسی) میدهد (فتوحی، 1390ش، ص 163).
با توجه به تعریف فوق، انسان با توجه به تجربهاش، برای امور مجرد و عقلی نیز حجمی را متصور میشود تا درک و شناخت نسبت به آنها راحتتر صورت گیرد. انطباق استعاری بین مفاهیم انتزاعی و تجربیات انسان نسبت به اطرافش ایجاد میشود و آن مفاهیم را ظرفی در نظر میگیرد و خود را مظروف آن تلقی میکند و موجب به وجود آمدن تعابیر استعاری همچون «در اندیشهام غرق شدم»، «در حال خود فرو رفتم» و ... میشود. «حال و اندیشه» هر دو مفاهیم عقلی و غیرملموس هستند که ماهیت مکانی گرفته و ظرفی شدهاند که انسان به آنها وارد شده است.
ساختار آیات زیر در سورۀ نمل براساس طرحوارۀ حجمی شکل گرفته است:
1-2-4- عمل ناپسند بهمثابۀ ظرفی تزیینشده
﴿إِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ﴾ (نمل: 4) «کسانى که به آخرت ایمان ندارند، کردارهایشان را در چشمشان آراسته جلوه مىدهیم و ایشان سرگشتهاند».
«معنای زینتدادن عمل این است که عمل را طوری قرار دهند که آدمی مجذوب و شیفته آن شود» (طباطبائی، 1379ش، ج15، ص 482). ایماننداشتن به معاد زمینۀ جلوهگری زشتیهاست (قرائتی، 1387ش، ج6، ص 392) و نتیجۀ آن این است که «آلودگی در نظر آنها پاکی، زشتیها نزد آنها زیبا، پستیها افتخار و بدبختیها و سیهروزیها سعادت و پیروزی محسوب میشوند» (مکارم شیرازی، 1373ش، ج15، ص 398). انسانهای بیایمان، مغرور و سرخوش از کردارهای زشت خود هستند و با توجه به اینکه زشتی و زیبایی عمل تعابیری ذهنیاند و در حجم نمیگنجند، در این آیه، سرخوشی کافران نسبت به اعمال زشت و ناپسندشان با استعمال «تزیینات» مفهومسازی شده است؛ زیرا زینتکردن و آراستن دربارۀ اشیایی صورت میپذیرد که قابل دیدناند و فضایی را اشغال میکنند؛ بنابراین، بر طبق طرحوارۀ حجمی، «عمل ناپسند» بهعنوان ظرفی با فضایی سهبعدی جسمیت یافته که با زیورآلات مزین شده و مفهومی عینی و درکپذیر پیدا کرده است. یکی از خصلتهای انسان این است که مجذوب و محو تماشای اشیای آراسته و زیبا میشود. در این آیه نیز کافران غرق در زیبایی ظاهری کردارشان شده و حقیقت اعمال بر آنها پوشیده مانده و این امر به سرگردانی آنان منجر شده است.
با توجه به سیاق آیه که بر پایۀ توبیخ است، استعارۀ بهکاررفته از نوع تهکمیه است که تمسخر کافران را تصویرسازی کرده و خداوند با عبارت «زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ» ظاهری زیبا را در باطنی سراسر ذم و سرزنش در ذهن مخاطب مجسم ساخته است.
2-2-4- رحمت بهمثابۀ منزلگاه
(فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ) (نمل: 19) «سلیمان از سخن او دهان به خنده گشود و گفت: پروردگارا، به من الهام کن که بر نعمتت که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشتى، سپاسگزارم و کارى نیک کنم که آن را بپسندى و مرا به رحمتت در زمره بندگان شایستهات درآور».
با توجه به مفاد آیه، قرارگرفتن در زمرۀ صالحان مشروط به عمل نیک و رحمت الهی است. حضرت سلیمان(ع) خود را غرق در الطاف خداوند میبیند و احساس میکند نعمت و رحمت چه اندازه آنان را دربرگرفته است (قطب، 1425ق، ج4، ص 1006). شاهد در اینجا واژۀ انتزاعی و مجرد «رحمت» است که مکانوارهای مفهومسازی شده است. مفهوم انتزاعی «رحمت» براساس طرحوارۀ حجمی اینگونه تبیین میشود که ظرف واقع شده و آدمی مظروف آن است. با این طرحواره، «رحمت» در مقابل دیدگان مخاطب ترسیم شده و چون منزلگاهی است که آنان را دربرگرفته و واردشدن به آن مساوی با سعادت است و خارجشدن از آن، شقاوت را در بر دارد.
3-2-4- نیکی بهمثابۀ شیء
﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ﴾ (نمل: 89) «هر کس که کار نیکى پیش آورد، او را پاداشى است بهتر از آن و آنان از هراس آن روز ایمناند».
گفته شده است واژۀ «حَسَنَة» در آیه مذکور مفهوم وسیعی دارد که همۀ اعمال نیک را در بر میگیرد؛ ازجمله ایمان به خدا و پیامبر و ولایت ائمه که در رأس هر کار نیکی قرار دارد (مکارم شیرازی، 1373ش، ج15، ص 573). «حَسَنَة» در این آیه به سبب همراهی با فعل «جاء»، شیء مادی در نظر گرفته شده که قابلیت انتقال از مکانی به مکان دیگر یافته و بر طبق طرحوارۀ حجمی، حوزۀ استعاری «نیکی بهمثابۀ شیء» به وجود آمده و با استمداد از این طرحواره واژۀ غیرملموس«حَسَنَة» حجم گرفته و درکپذیر و تفهیم شده است.
4-2-4- عذاب بهمثابۀ شیء و مکان
﴿قَالَ یَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ (نمل: 46) «گفت: اى قوم من، چرا عذاب را پیش از رحمت، به شتاب مىطلبید. چرا از خداوند آمرزش نمىخواهید، باشد که مشمول رحمت شوید».
استعجال، طلب عجله و انجام کاری پیش از وقت است (ابوالفتح رازی، 1381ش، ج15، ص 58). در این آیه از عذاب به «سَّیِّئَةِ» تعبیر شده است (طبرسی، 1380ش، ج 10، ص 393)؛ زیرا انجام «سَّیِّئَة»، درد و رنج را در بر دارد. در صفوة التفاسیر در راستای آیه آمده است: ای قوم، چرا عذاب را قبل از رحمت طلب میکنید (صابونی، 1976م، ج2، ص 214). «السَّیِّئَةِ» بهعنوان عذاب، واژهای انتزاعی و لمسنشدنی است؛ اما همنشینشدن آن با کلمۀ «تستعجلون»، مفهوم انتزاعی آن را کمرنگ کرده است؛ زیرا عجله و شتاب برای حرکت به سوی مکانی یا شیئی صورت میگیرد که درکپذیر با حواس باشد. بدین صورت، در این آیه، طرحوارۀ «عذاب بهمثابۀ شیء و مکان» شکل گرفته و عذاب شیء و مکانی ثابت متصور شده است که قوم حضرت صالح برای رسیدن به آن مکان ـ عذاب ـ با عجله در حرکتاند.
این الگویی از طرحوارۀ تصویری حجمی است که بر پایۀ طرحوارۀ مکانی بنا شده است. تیلر معتقد است زمانی که یک طرحوارۀ مبتنی بر روابط مکانی بر دامنه غیرمکانی افکنده شود، درواقع طرحوارۀ تصویری دوری و نزدیکی ترسیم شده است. (تیلر، 1383ش، ص 320). برداشتی که از آیه مذکور میشود این است که برای عذاب حجمی، ترسیم و ظرفی شده که قوم صالح مظروف آناند و در آن قرار میگیرند.
5-2-4- شک و دلتنگی بهمثابۀ مکان
﴿بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ﴾ (نمل: 66) «بلکه علم آنان دربارۀ آخرت نارساست نه بلکه ایشان درباره آن در شکاند و بلکه آنان دربارۀ آن کوردلاند».
﴿وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلَا تَکُنْ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ﴾ (نمل: 70) «و بر آنان اندوه مخور و از نیرنگی که میورزند، دلتنگ مباش». کافران در وجود و واقعشدن قیامت در شک قرار دارند (ابنکثیر، 1999م، ج6، ص 208). یقین ندارند و تصدیق نمیکنند بعد از مرگشان برانگیخته میشوند. ای پیامبر، قلبت نسبت به مکرشان در تنگنا نباشد (ن.ک: طبری، 1422هـ، ج18، صص 11-12). «شک و دلتنگی» اموری انتزاعی و ذهنیاند که رؤیتشدنی نیستند؛ بلکه حالتی قلبی و وابسته به احساس و عواطف انساناند. شایان ذکر است طرحوارۀ حجمی با حروف اضافهای همچون «در، داخل، توی، بیرون و ...» نیز به کار میرود و آنچه بعد از این حروف به کار میرود، دارای حجم تلقی میشود (رضوی، 1390ش، ص 301). پس کاربرد حرف جر «فی» مفهوم «شک و دلتنگی» را براساس طرحوارۀ حجمی ترسیم کرده و برای آنها حجم قائل شده است و حکم ظرف پیدا کردهاند؛ بنابراین، از تجربۀ قرارگرفتن انسان در محیط و مکان برای مفهومسازیِ این دو واژه بهعنوان حوزۀ مقصد بهره گرفته شده است. در این آیات فوق، دو ظرف به تصویر کشیده شدهاند که داخلشدن در یک ظرف صورت گرفته و در ظرف دیگر ـ ضَیْق ـ صورت نگرفته است؛ زیرا پیامبر بهعنوان مظروفِ آن است که به ایشان امر شد که در آن ظرف قرار نگیرد.
3-4- طرحوارۀ قدرتی
نوع سوم از طرحوارۀ تصویری، ازنظر زبانشناسان، طرحوارۀ قدرتی یا نیرو است. گاهی انسان در زندگی با مشکلات و موانعی برخورد میکند که مانند سدی مستحکم در مقابلش قرار دارند. انسان برحسب تجربیات خود، امکانات مختلفی را در برخورد با چنین سدی تجربه کرده است و قدرت خود را در گذر از این سد آزموده است. به این ترتیب، طرحوارهای انتزاعی از این برخورد فیزیکی در ذهن خود پدید آورده است و این ویژگی را به پدیدههایی نسبت میدهد که از چنین ویژگیای برخوردار نیستند. جانسون این نوع طرحوارۀ تصویری را طرحوارۀ قدرتی نامیده است. (صفوی، 1379ش، ص 376 ). این طرحواره به نحوی با طرحوارۀ حرکتی در ارتباط است؛ زیرا زمانی که حرکتی در مسیری آغاز میشود ممکن است در پیمودن راه مانعی قرار گیرد، که بر حسب چگونگی رویارویی با مانع، دو نوع طرحوارۀ قدرتی در سورۀ نمل مشاهده میشود.
1-3-4- ناتوانی در رفع مانع و توقف حرکت
نخستین نوع آن است که در مسیر حرکت، سدی ایجاد شده باشد که نتوان از آن گذشت و حرکت قطع شود (صفوی، 1379ش، ص 376). در این سوره به داستان ملکۀ سبأ و قومش اشاره شده است و احوالات آنان در آیۀ زیر با طرحوارۀ قدرتی که مانع حرکت در مسیر هدایت میشود، به تصویر کشیده است:
﴿وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ﴾ (نمل: 24) «او و قومش را چنین یافتم که به جاى خدا به خورشید سجده مىکردند و شیطان اعمالشان را در نظرشان آراسته جلوه داده بود و آنان را از راه باز داشته بود؛ درنتیجه، آنان رهیافته نبودند».
«صَدَّ» یعنی رویبرگرداندن و گفته شده است «صدَّهُ عن الأمر» او را از آن کار منع و منصرف کرد (ابنمنظور، 1997م، ج3، ص 245). با تزیین اعمالشان مانع شد که آنها راه مستقیم را تبعیت کنند (طبری، 1422هـ، ج18، ص 40). ملکه سبا و پیروانش خورشید را میپرستیدند و آراستن و نیکو جلوه دادن عمل بتپرستی آنان توسط شیطان مانعی در مسیر حرکت آنها به راه درست شد و این تزیینهای دروغین همان سدّی است که مانع سجدهکردن و فرمانبرداری آنان از خداوند شد؛ در حالی که آنان به دلیل ظرفیت درونیشان، توانایی رفع این مانع را از مسیرشان و گذر از آن را نداشتند؛ پس در مسیر بتپرستی باقی ماندند.
در آیه 4 همین سوره مشاهده شده است که تزیین ظاهری اعمال باعث سرگردانی کافران شد و حال در آیۀ مذکور کارکرد دیگری از «تزیین» تصویرسازی شده و آن سدی است که در مسیر هدایتیافتن کافران ایجاد کرده است؛ بنابراین، استعارۀ «اعمال کافران، سد و مانع راه هدایت است» از این آیه استنباط میشود که به دنبال آن استعارههایی دیگری چون «گناه و کفر سد راه هستند» به دست میآید؛ زیرا شیطان مانع اصلی انحراف از راه مستقیم است و بقیه موارد چون گناه، کفر، شرک و ... ناشی از وسوسههای شیطان است و برای تبیین مفهوم انتزاعی نرسیدن به هدایت و رستگاری، طرحوارۀ قدرتی را در ذهن ایجاد میکند.
2-3-4- رفع مانع یا تغییر مسیر
نوع دیگری از طرحوارۀ قدرتی زمانی است که در مسیر حرکت، سدی به وجود آمده باشد و سه حالت مختلف را پیش روی قرار دهد: نخست اینکه مسیر را تغییر دهد؛ ولی این تغییر از مسیر به گذر از آن سد منجر نشود و دوم اینکه انسان بتواند از کنار آن سد بگذرد و به راهش ادامه دهد و سوم اینکه انسان با قدرت از میان آن سد عبور کند (صفوی، 1379ش، ص 377). در آیات زیر این نوع طرحوارۀ قدرتی مشاهده میشود:
﴿إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ (نمل: 11) «مگر کسى که ستم کرده باشد، سپس بعد از بدى، نیکى را جایگزین آن کرده باشد، پس همانا من آمرزنده مهربانم».
این آیه بشارتی عظیم برای بشر است و آن این است که همانا کسی عملی را انجام دهد، سپس از آن جدا شود و توبه کند و برگردد، خداوند توبه او را میپذیرد (ابنکثیر الدمشقی، 1999م، ج6، ص 180). این بشارت در قالب مفهوم استعاری و طرحواره بیان شده است. مفهوم استعاری «ستم بهمثابۀ سدّی در مقابل آمرزش» در آیۀ فوق، «ستم» که حوزۀ مقصد و دارای مفهومی انتزاعی است، در قالب سدّ که حوزۀ مبدأ و عینی است، فهمپذیر میشود. از چگونگی برخورد انسان به مانع (ستم) و حالتهای مختلفی که در پی آن برای او متصور است، الگوهای تصویری در ذهن ترسیم میشوند. صحنۀ ترسیمشده در آیه، براساس طرحوارۀ قدرتی است و شخصی را به تصویر درآورده که بهواسطۀ ارتکاب ظلم و ستم، مسیر بخشش الهی بر او بسته شده است؛ ولی درنهایت، سدّ و مانع را پشت سر میگذارد. با توجه به اینکه انسان در طول زندگیاش تجربۀ برخورد با موانع و قرارگرفتن در پشت آنها را درک کرده، ساختار استعاری برداشتشده را بهصورت واضح و عینی درک میکند.
گفتنی است علاوه بر طرحوارۀ قدرتی در این آیه، بهطور ضمنی، طرحوارۀ حجمی نیز وجود دارد؛ زیرا کلمۀ «بَدَّلَ» در مفهومسازی حجمی دو واژۀ «ظلم و حُسن» نقشآفرینی کرده است. بدین صورت که با توجه به معنای آن و همنشینیاش با این دو واژه، گویی «بَدَّلَ» اهرمی برای خارجکردن «ظلم» از ظرف قلب و جایگزینکردن «حُسن» به جای آن است؛ بنابراین، ظرف قلب که در ابتدا با ظلم پر شده بود، از آن، خالی و اینبار از حُسن انباشته شد.
طرح و تصویری از زندگی ملکه سبأ در قبل از دیدار با فرستاده خدا حضرت سلیمان، علیهالسلام، و بعد از دیدار با ایشان در دو آیه زیر تداعی و ترسیم شده است:
﴿وَصَدَّهَا مَا کَانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا کَانَتْ مِنْ قَوْمٍ کَافِرِینَ﴾ ﴿... قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ (نمل: 43و44) «آنچه به جای خدا میپرستید، او را باز داشته بود و او ازجمله گروه کافران بود» «گفت پروردگارا، بر خود ستم کردهام و اینک همراه سلیمان در برابر خداوند که پروردگار جهانیان است، فرمانبردارم«.
محیط جامعه و عقاید خرافی مانع از ایمان واقعی است (قرائتی، 1387ش، ج6، ص 427). کلمۀ «صدَّ» به معنای جلوگیری و برگرداندن است و متعلق آن، تسلیم خدا شدن است که اعتراف ملکه هنگام داخلشدن به قصر است که میگوید «رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی» (طباطبائی، 1379ش، ج15، ص 522). آیات شرح حال ملکه سبأ و تغییر مسیر او را بیان میکند و با توجه به طرحواره قدرتی مفهوم استعاری «بتپرستی سد راه سعادت» در آیه بازسازی شده است. طرحوارۀ اینگونه تصویرسازی میشود که مانعی (عقاید خرافی و بتپرستی) بر سر راه بوده که ابتدا باعث تغییر مسیر رونده (ملکه) شده است. بدین صورت که عدم هدایت متناظر با تغییر مسیر است؛ اما متنبه و آگاه شدن نسبت به حقیقت ایمان و خداپرستی موجب گذر از سدّ بتبرستی شد؛ درنتیجه، این داستان به توحید و تسلیم در برابر فرمان پروردگار ختم میشود، آن هم توحیدی که پایگاهش نیز علم است (مکارم شیرازی، 1373ش، ج15، ص 485).
با بررسی و پژوهش در رابطه با طرحوارههای تصویری در سورۀ نمل، بسامد سه نوع طرحوارۀ حرکتی، حجمی و قدرتی در این سوره، طبق جدول زیر است:
طرحوارهها |
حوزۀ مبدأ |
حوزۀ مقصد |
درصد |
طرحوارۀ حرکتی |
وحی سرعت خواری و ذلت بیاعتنایی |
سفر پلکزدن زمینخوردن با صورت پشتکردن |
30% |
طرحوارۀ حجمی |
کردار ناپسند رحمت نیکی عذاب شک دلتنگی ظلم |
ظرف با تزیینات ظاهری منزلگاه شیء شیء و مکان مکان مکان شیء |
50% |
طرحوارۀ قدرتی |
اعمال کافران ستم بتپرستی |
سدّ سدّ سدّ |
20% |
با توجه به جدول، طرحوارهها و حوزههای مبدأ و مقصد آنها نشان میدهد بسامد طرحواره حجمی، بیشتر از دو طرحواره حرکتی و قدرتی در سورۀ مبارکۀ نمل نمود یافته است؛ این میتواند دلیلی بر قدرت مفهومسازی و پیکربندی مفاهیم انتزاعی انسان باشد؛ زیرا انسان، بیشترِ مقولههای پیچیده و انتزاعی را براساس طرحواه حجمی و وجود خود - که اشغالکنندۀ بخشی از فضا است - میفهمد و با توجه به اینکه در سورۀ نمل مسائل توحید، خداشناسی و معاد مطرح شده است، این طرحواره نقش بسزایی در انذار و بشارت انسان دارد. کارکرد طرحوارههای حرکتی و قدرتی در پی شناخت طرحوارۀ حجمی میسر میشود که بهترتیب بسامد آنها در این سوره نشان داده شده است.
نتیجهگیری
با در نظر گرفتن قدرت ذهن آدمی در رمزگشایی مفاهیم پیچیده، بنای کار دانش زبانشناسی شناختی برای ملموسساختن امور انتزاعی، تجربههای انسان و تعامل و ارتباط او با محیط اطرافش قرار گرفته است و در این دانش، طرحوارههای تصویری به وجود آمدند که نقش مهمی در رمزگشایی مفاهیم انتزاعی و خلق معنا و تصاویر بدیع دارند و ایجادکنندۀ پیوند بین ذهن و زباناند. از بررسی کاربست طرحوارههای تصویری برای رمزگشایی مفاهیم انتزاعی سورۀ مبارکۀ نمل، نتایج بهدستآمده عبارتاند از:
1- طرحوارههای تصویری بهکاررفته در سورۀ نمل موجب تقویت سطح دریافتی مخاطب از کلام وحی و اهداف آن شده است. همچنین، از مسائل و تجربههایی صحبت به میان آورده که انسان در محیط زندگی خود، آنها را بهخوبی درک کرده است.
2- هر سه نوع طرحوارۀ تصویری حرکتی، حجمی و قدرتی، در سورۀ مبارکه نمل وجود دارند. مفاهیم انتزاعی که در سورۀ نمل در قالب طرحواره ترسیم شدهاند، مفاهیمیاند که الگوی استعاری آنها با تجربههای فیزیکی انسان در محیط زندگیاش منطبق و همساز است. از تحلیل و بررسی نمونههای بهکاررفته در هریک از طرحوارههای تصویری این مهم به دست آمد که بسامد طرحوارۀ حجمی در این سوره بیشتر از دو طرحوارۀ حرکتی و قدرتی است.
3- با توجه به مفاد سورۀ نمل که دربارۀ معاد و رستاخیز است و تهدید و انذار در آن بر بشارت و نوید غلبه دارد، بیشتر مفاهیم انتزاعی بهکاررفته در سوره در این زمینهاند و این مطلب بسیار هماهنگ و همساز با طرحوارۀ حجمی است که درصد بیشتری را در این سوره به خود اختصاص داده است؛ زیرا تهدیدی تأثیرگذار است که بشر با وجود و کالبد خود آن را احساس کند. پس طرحوارۀ حجمی این وظیفه را برعهده گرفته تا آدمی را مظروف این مفاهیم قرار دهد و باعث شود خود را در این مرکز این تهدید بهصورت آشکار و ملموس مجسم کند. با بهرهگیری طرحوارۀ حجمی مفاهیمی انتزاعی چون «ظلم، عذاب، رحمت، کردارناپسند، شک، دلتنگی و نیکی» حجم گرفته و مفهومسازی شدهاند.
4- مفاهیم انتزاعی و مجردی که با طرحوارۀ حرکتی مفهومسازی و درکپذیر شدهاند، تداعیکنندۀ آغاز حرکت و طیکردن مسیرند؛ چه در قالب حرکتی سریع مانند واژۀ «سرعت» که با حوزۀ «پلک بر هم زدن» تصویرسازی شده و چه حرکت و مسیری طولانیتر مانند «وحی» که از سرچشمۀ درگاه خداوند، آغاز و با طیکردن مسیری به پیامبر و سپس به بشر رسیده است. همچنین، حرکتی جهتی که واژۀ «بیاعتنایی» در قالب «پشتکردن» آن را مجسم کرده و نیز حرکتی عمودی که با برخورد صورت بر زمین، حالت «خواری و ذلت» کافران را به صفحۀ تصویر کشیده است.
5- طرحوارۀ قدرتی که کمتر از دو طرحوارۀ دیگر در این سوره به کار رفته، واژگان انتزاعی و مجردی چون «اعمال کافران، ستم و بتپرستی و کفر» را ترسیم کرده است که مانند مانع و سدّی بر سر راه هدایت، آمرزش و سعادت قرار گرفتهاند و مانعِ بر مسیر هدایت باقی ماندهاند؛ چون بر بتپرستی باقی ماندند و در مسیر آمرزش این مانع برطرف شده است؛ زیرا از ظلم و ستم کردن دست کشیدند.
6- با توجه به ساختار روایی و داستان حضرت موسی، حضرت سلیمان و حضرت صالح، علیهمالسلام، در سورۀ نمل دیده شد حضرت موسی برای بیان هدایت از طرحوارۀ حرکتی بهره گرفته و حضرت صالح برای بیان مفهوم عذاب از طرحوارۀ حجمی استفاده کرده است؛ اما چون داستانهای مربوط به حضرت سلیمان بیش از دو پیامبر مذکور است، طرحوارۀ بهکاررفته در این بخش نیز بیشتر است و هر سه نوع طرحواره به چشم میخورند. طرحوارۀ حرکتی برای بیان قدرت خداوند، طرحوارۀ حجمی برای بیان رحمت و طرحوارۀ قدرتی دربارۀ ملکۀ سبا به کار رفته است.
The Holy Quran, Translated by Baha'ddin Khorramshahi.
Ibn Kathir al-Damashqi, Ismail bin Umar. (1999). Interpretation of the Holy Quran. Saudi Arabia: Medical Center for Publishing and Distribution.
Ibn Manzur, Muhammad bin Mukram. (1997). Lisan al-Arab. Beirut: Dar Sadir.
Abulfutuh Razi, Hussein bin Ali. (2002). Roud al-Janan wa Ruh al-Jinan fi Tafsir al-Qur'an. Mashhad: Islamic Research Institute.
Ayazi, Mohammad Ali. (2006). Principles and Foundations of Aesthetics of the Holy Quran. Journal of Quran and Hadith, 1, pp. 65-80.
Tyler, John Robert. (2004). Expansion of Metaphor. Translated by Maryam Sabiri Nouri Fam. Tehran: Mehr Press. First Edition.
Davari Ardakani, Ridha, Ghaeminia, Alireza, Nilipour, Ridha, Jian Jaj, Anthony and Lotfollah Yarmohammadi. (2012). Metaphorical language and conceptual metaphors. Tehran: Hermes Press.
Dabbagh, Hussein. (2014). The Introduction of Metaphors into Science. Tehran: Hermes Press.
Al-Raghib Al-Isfahani, Abi Al-Qasim Al-Hussein Ibn Muhammad. (n.d). Strange Vocabulary of the Qur'an. Beirut: Dar Al-Ma'rifah.
Razavi, Mohammad Reza. (2011). The introduction and Critique of Cognitive Linguistics; Theories and oncepts. Special Issues of the Academy, 7, pp. 320-294.
Zamakhshari, Abi al-Qasim Mahmud bin Umar. (1998). Al-Kashshaf. Riyadh: The Library of the Abikan.
Saeedi Roshan, Mohammad Baqir. (2006). Analysis of the Language of the Qur'an and the Methodology of Understanding it. Tehran: Institute of Islamic Culture and Thought.
Sabuni, Mohammad Ali. (1976). Safwat Al-Tafsir. Makkah: The Kingdom of Saudi Arabia. Volume II.
Safavi, Cyrus. (1998). Language and Mind. Tehran: Hermes Press.
__________. (2000). An Introduction to Semantics. Tehran: Surah Mihr Press. First Edition.
__________. (2003). The Visual Schemas from a Cognitive Semantic Perspective. Academy Letter, 1, pp. 85-65.
Tabatabai, Mohammad Hussein. (2000). Tafsir al-Mizan. Translated by Seyed Mohammad Baqir Mousavi Hamidani. Qom: Islamic Publication Office.
Tabarsi, Abu Ali Al-Fadl Ibn Hasan. (2001). Majma al-Bayan. Translated by Ali Karami. Tehran: Ministry of Culture and Islamic Guidance Press.
Tabari, Muhammad ibn Jarir. (1422 AH). Tafsir al-Tabari. Cairo: Hijr for Printing, Publishing, Distribution and Announcement.
Abdul Karimi, Sepideh. (2014). Descriptive Dictionary of Cognitive Linguistics. Tehran: Scientific Press.
Fathi, Muhammad. (2011). Stylistics; Theories, Approaches and Methods. Tehran: Sukhan.
Farahidi, Khalil bin Ahmad (2003). Kitab al-Ain. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiah.
Qaraati, Muhsen. (2008). Tafsir Noor. Tehran: Cultural Center Lessons of the Quran.
Qutb, Seyed. (1425 AH). Fi Zilal al-Qur'an Cairo: Dar Al-Sharq.
Kuchsh, Zelten. (2014). A Practical Introduction to Metaphor. Translated by Shirin Poorabrahim. Tehran: Organization for the Study and Compilation of University Humanity Books (Samt).
Lakoff, George and Mark Johnson. (2017). The Metaphors we Believe in. Translated by Raheleh Gandumkar. Tehran: Scientific Press.
Makarim Shirazi, Naser. (1994). Tafsir Nemooneh. Tehran: Islamic Library.
Hawkes, Terence. (1998). Metaphor, from Schools, Styles and Literary and Artistic Terms. Translated by Farzaneh Taheri. Tehran: Markaz Press.
Yavari, Hussein. (2013). Introduction to aesthetics. Tehran: Azar.
Evans, v. & Green, M. (2006). Cognitive Linguistics: An introduction. Edinburgh University Press.
Johnson, Mark. (1987). The body in the Mind: The Bodily Basis of Meaning, Imagination and Reason. Chicago: University of Chicago Press. P114.
Yu, Ning. (2001). What Does Our Face Mean to Us ?. Pragmatics & Cognition.