The Semantics of the word “Rijs” in the Holy Qurān Based on Syntagmatic and Paradigmatic Relations

Document Type : Research Article

Authors

1 Assistant Professor, Department of Quran and Hadith Studies, College of Theology and Islamic Studies, The University of Hakim Sabzevari, Sabzevar, Iran

2 Associate Professor, Department of Koranic Studies, Faculty of Theology, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran

3 PhD in Quranic and Hadith Sciences, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran

Abstract

Achieving the correct meaning of Qur'anic words is the basis of interpretation, the perfection of which is done by analyzing the meaning of words in the context of verses and accessing the semantic network of words. The word "Rijs" is one of the moral words in the Holy Quran which is mentioned 10 times in 9 verses, including the important verse on purification (Ahzab: 33). The present study, after exploring the main meaning of Rijs and the meanings derived from it, extracts the Syntax and Paradigm concepts of Rijs in the Qur'an based on the semantic method. The main meaning of Rijs is movement, tremor, anxiety and widespread (bad smell or loud and annoying sound) that causes hatred and distance. Examining the semantic relations of Rijs in the verses of the Qur'an, it becomes clear that the most important syntaxes of Rijs with the complementary relation are the words "qad waqa’a", "min rabbikum", "allâh", "yaj­’alu", "maī­tatan", "daman mas­fūḥan", "laḥ­ma xinzīrin", "liyuð­hiba", "Faj­tanibu", "al­xam­ru", "al­maī­siru", "al­anṣābu", "al­az­lāmu", "Fa a’­riḍū", "fazādat­hum". Rijs on the axis of succession with words such as "al­qaūl" (sentence to torment), "arrijz", "aẓẓann", "al­muš­rikūn", "aš­šaī­ṭān" has a relative synonymy; So that each of them is one of the examples of Rijs as well. The comprehensive aspect of the meanings of Rijs in the Qur'an is "distance", which is manifested in a distance from divine mercy, faith and purity. By bestowing infallibility on the Ahl al-Bayt (AS), God protected them from all kinds of Rijs which was the ground for turning away from the faith.

Keywords


Article Title [Persian]

معناشناسی واژۀ «رجس» در قرآن کریم با تأکید بر روابط هم‌نشینی و جانشینی

Authors [Persian]

  • محمد مصطفائی 1
  • غلامرضا رئیسیان 2
  • حجت اله حکم آبادی 3
1 استادیار علوم قرآن و حدیث، دانشگاه حکیم سبزواری،‌ سبزوار، ایران
2 دانشیار علوم قرآن و حدیث، دانشگاه فردوسی مشهد،‌ مشهد، ایران
3 دانش آموخته دکتری علوم قرآن و حدیث، دانشگاه فردوسی مشهد،‌ مشهد، ایران
Abstract [Persian]

دستیابی به معنای درست مفردات قرآنی اساس تفسیر است که کمال آن، با تحلیل معنای واژگان در سیاق آیات و دستیابی به شبکه معنایی کلمات صورت می‌گیرد. واژۀ «رجس» یکی از کلمات ارزشی در قرآن کریم است که 10 بار و در 9 آیه ازجمله در آیه مهم تطهیر (احزاب: 33) آمده است. پژوهش حاضر پس از بررسی در معنای اصلی «رجس» و معانی برآمده از آن، براساس روش معناشناسی به استخراج مفاهیم هم‌نشین و جانشین «رجس» در قرآن می‌پردازد. معنای اصلی «رجس»، حرکت، لرزش، اضطراب و شیوع تند و گسترده (بوی بد یا صدای بلند و آزاردهنده) است که باعث تنفر و دوری می‌شود. با بررسی روابط معنایی «رجس» در آیات قرآن روشن می‌شود مهم‌ترین هم‌نشین‌های «رجس» با رابطۀ مکملی، الفاظ «قَدْ وَقَعَ»، «من رَّبِّکُمْ»، «اللّهُ»، «یجْعَلُ»، «مَیْتَةً»، «دَمًا مَّسْفُوحًا»، «لَحْمَ خِنزِیرٍ»، «لِیُذْهِبَ»، «فَاجْتَنِبُوا»، «الْخَمْرُ»، «الْمَیْسِرُ»، «الأَنصَابُ»، «الأَزْلاَمُ»، «فَأَعْرِضُواْ» و «فَزَادَتْهُمْ» است. رجس بر محور جانشینی با واژگانی چون «القول» (حکم به عذاب)، «الرِجز»، «الظنّ»، «المشرکون» و «الشیطان» دارای هم‌معنایی نسبی است؛ به ‌طوری که هر کدام از آنها یکی از مصادیق «رجس» نیز محسوب می‌شوند. وجه جامع معانی «رجس» در قرآن، «دوری» است که در دوری از رحمت الهی، ایمان و طهارت نمودار می‌شود. خداوند با موهبت عصمت به اهل بیت(ع)، آنها را از همۀ انواع «رجس» (زمینه‌ساز دوری از ایمان) مصون داشت.

Keywords [Persian]

  • قرآن کریم
  • رجس
  • طهارت
  • معناشناسی
  • روابط هم‌نشینی و جانشینی

1. طرح مسئله

برای تحلیل و بررسی دقیق واژه‌ها و کشف معنا و مفاهیم آنها در قرآن به دانش‌های نوین ازجمله معناشناسی نیاز است. معناشناسی (semantics) بخشی از دانش زبان‌شناسی به حساب می‌آید که به نظریۀ معنا می‌پردازد (مختارعمر، 1386ش، ص 19). زبان‌شناسان بر این باورند که پدیده‌های کلامی، جمله‌هایی هستند که نشانه‌های آن با مکث، وقف، لحن و ... مشخص می‌شوند و معناشناسی فقط بر واژه‌ها متکی نیست؛ ازاین‌رو، این علم به بررسی روابط میان کلمات و معانی آنها تأکید می‌کند (اختیار، 1348ش، ص 38). معناشناسی کار کشف ساز و کارهای معنا را با مطالعه‌ای علمی به عهده دارد (صفوی، 1387ش، ص 31). هدف معناشناسی، روشمندکردن مطالعه و بررسی متون و کلام است (بی‌یرویش، 1374ش، ص 83). ایزوتسو معتقد است برای فهم درست مفاهیم واژه‌ها باید به بافت و سیاق جمله نیز توجه شود؛ به‌‌ویژه اگر متن مدنظر یک متن دینی و قرآنی باشد؛ زیرا واژه‌ها از روی نظم کنار هم قرار گرفته‌اند نه به‌طور تصادفی (ایزوتسو، 1361ش، ص 25).

واژۀ «رجس»‌ 10 مرتبه در 9 آیه و در ساختار اسمی به کار رفته است. «رجس» ازجمله‌ مفاهیم اخلاقی و دینی مهم در قرآن است. در بیان اهمیت «رجس» می‌توان گفت این واژه در آیۀ 125 توبه، ناظر به مرض و بیماری قلب است و در آیات 125 انعام و 100 یونس(ع)، مانع راه‌یافتن به هدایت و ایمان است. همچنین، در آیۀ تطهیر (احزاب: 33) که از مهم‌ترین ادلۀ قرآنی برای اثبات مقام عصمت در اهل بیت(ع) است، برای اشاره به مصونیت ایشان از هرگونه پلیدی، از این واژه استفاده شده است. پژوهش حاضر با رویکرد معناشناسی هم‌زمانی و بر مبنای روابط هم‌نشینی و جانشینی به‌دنبال مفهوم دقیق «رجس» و مؤلفه‌های معنایی آن در قرآن است تا به سه سؤال پاسخ دهد؛ نخست اینکه سطوح و لایه‌های مختلف معنایی «رجس» در لغت، براساس قواعد تعیین معنای اصلی چیست؟ دوم اینکه مصادیق مختلف «رجس» و هم‌نشین‌های آن در آیات چیست؟ سوم اینکه جانشین‌های به‌کاررفته در آیات برای «رجس» کدام‌اند؟

 

2. پیشینۀ پژوهش

از مهم‌ترین پژوهش‌ها دربارۀ «رجس»، مدخلِ «رجس» در دانشنامه الکترونیکی پژوهش متعلق به پژوهشکده باقرالعلوم(ع) است که به قلم بشیرزاده (1393ش) منتشر شده است. این مدخل، اساسِ پژوهش‌های بعدی، قرار گرفته و از قول برخی لغویان، معنای اصلی «رجس» را «اختلاط» در نظر گرفته است که به‌ سبب مخلوط‌شدن با چیز قبیح، از «رجس» به «قَذِر» هم تعبیر می‌شود. در ادامه، ضمن نقل برخی اقوال دیگر از لغویان و مفسران، بدون به‌ کار بستن قواعدی همچون «تقدم معنای محسوس بر معقول» یا «اشتقاق» و بدون دقت در تعابیر متفاوت صاحب‌نظران، دیدگاههای مختلفی را نقل می‌کند که دو معنای «پلیدی و قباحت» و «تنفرآمیزبودن» وجه مشترک آنها است.

تقسیم «رجس» به پلیدی معنوی (مثل شرک و نفاق) و پلیدی ظاهری (مثل خوک) و همچنین، در نظر گرفتن دو معنای سلبی (کاربرد «رجس» در آیۀ تطهیر) و ایجابی (ازجمله: «خمر، میسر، انصاب و ازلام» مائده: 90) برای «رجس» و بیان مصادیقی برای آن از آیات گوناگون و با استفاده از آرای مفسران، بقیه مطالب این مدخل را تشکیل می‌دهد.

چارچوب کلی بحث از «رجس» در مدخل فوق تقریباً به‌صورت رونوشت‌شده، در آثار دیگرِ پس از آن مشاهده می‌شود. یکی از این آثار عبارت است از پایان‌نامۀ «مفهوم‌‌شناسی مقوله‌های ناپاکی از دیدگاه قرآن کریم» (رحیمی، 1394ش). اثر دیگر، پایان‌نامۀ «مفهوم‌شناسی و مصداق‌شناسی واژگان رجس، رجز، نجس و خبیث در قرآن» (باقری شلمزاری، 1395ش) است که در آن بدون هیچ توضیحی، برخی واژگان چون «خزی و غِلّ و بغضاء» به‌عنوان مترادف‌های «رجس» و برخی کلمات مثل «حب و مودت و الفت» به‌عنوان واژگانِ متضادِ «رجس» یاد می‌شوند و چند آیه از آیات مشتمل بر آنها تفسیر می‌شوند. مقالۀ «واژه‌پژوهی واژگان غریب‌المعنی مورد پژوهانه "رجس، نجس"» (محمدی و امیری، 1395ش) نیز بر همین اساس نوشته شده است که در آن، بعد از مفهوم‌شناسی سه واژۀ رجس، نجس و قذر، نتیجه گرفته می‌شود که «رجس» به معنای ناپاکی ظاهری و معنوی است و بُعد معنوی آن غالب است.

بنابر آنچه ذکر شد پژوهش‌های صورت‌گرفته، محورهای تعیین‌شده در سؤال‌های تحقیق حاضر را مدنظر نداشته‌اند و عمدتاً بدون کاربرد قواعد لغت‌شناسی در تعیین معنای اصلی و معانی ثانوی «رجس» و صرفاً مبتنی بر نقل اقوال‌اند. به‌علاوه و مهم‌تر آنکه هیچ‌یک از این تحقیقات، وارد تحلیل روابط هم‌نشینی و جانشینی واژۀ «رجس» نشده‌اند.

 

3. مفهوم‌شناسی «رجس»

سطوح و لایه‌های مختلف معنایی «رجس» در لغت، سؤال نخستِ پژوهش حاضر است که براساس تعیین معنای اصلی آن به ‌دست می‌آید. کلمه «رجس» ازجمله کلمات مهم و غریب قرآن است که معنای آن مورد پرسش نافع بن ازرق از ابن‌عباس قرار گرفته است. پاسخ مستندِ ابن‌عباس به شعر جاهلی که «رجس» را به «اللعنة والغضب والعذاب» معنا می‌کند، نشان می‌دهد دست‌کم برخی از وجوه معنایی «رجس» در قرآن، در دیوان عرب یعنی شعر جاهلی به ‌کار رفته است (ر.ک: ابن‌عباس، 1413ق، ص 280).

در ادامه، برای رسیدن به مفهوم «رجس»، ابتدا معنای اصلیِ آن با ذکر شواهد لغوی بازشناسی می‌شود، سپس معانی بعدی که از آن معنای اصلی سر بر آورده‌اند، تعیین و شواهد مربوط به هر یک ارائه می‌شوند.

 

1-3. معنای اصلی «رجس» و شواهد آن

بررسی‌های انجام‌گرفته نشان می‌دهند واژۀ «رجس» در اصل به معنای حرکت، لرزش، تکان و اضطراب است. محمدحسن حسن جبل (م1436ق) طبق قاعده الفصل المعجمی که براساس آن، دو حرف ابتدایی ریشه با حفظ ترتیب، معنای اصلی کلمه را نمایندگی می‌کنند و تغییر حرف سوم، وجوه مختلف معنای اصلی را می‌سازد (جبل، 2010م، ج 1، صص 19-20 و 22)، ذیل ترکیب «الراء و الجیم و ما یثلثهما» از «رجس» و «رجز» و غیره بحث می‌کند. او می‌گوید حرف راء از استرسال (حرکت متوالی یا سیلانی) حکایت می‌کند و حرف جیم بر جِرم بزرگ غیر سخت دلالت دارد (همان، ج 2، ص 756). از دیدگاه او، حرکت یک جِرم غیرسخت، معنای اصلی این ماده است و آنگاه حرف سین بر روانی و شیوع (نفاذ) همراه با شدت و تیزی دلالت می‌کند. «رجس» بر جریان و غلیان تیز و تند یک چیز پلید یا تنفر آمیز دلالت می‌کند؛ چنانکه دربارۀ بوی تند ناخوشایند یا صدای شدیدِ ناراحت‌کننده به‌ کار می‌رود (همان، ص 757)؛ البته او درنهایت، معنای محوری «رجس» را چنین می‌گوید: چیز ناخوشایند یا منفوری که به سبب حرکتی عظیم، برانگیخته می‌شود؛ مثل بوی تند و بد لجن چاه، بانگ بلند شتر، وقتی صدای خود را در گلو می‌گرداند (هدیر) یا صدای رعد و جنبش آن. مستند او در این معنا کاررفت «مِرجاس» برای سنگی است که به سر طناب بسته می‌شد که لجن و گل‌ولای بدبوی ته چاه را بشوراند تا آنها را که با آب آمیخته شده‌اند، بیرون بیاورند و بقیه آب چاه تمیز شود (همان، ص 762)؛ بنابراین، کاررفت «رجس» برای صدای بلند و شدید (ازهری، 1421ق، ج 10، ص 307) از جهت تردد و دَوَران صوت است (ابن‌فارس، 1404ق، ج 2، ص 490). ناگفته نماند معنای دیگری هم برای «مرجاس» ذکر شده و آن سنگی است که در چاه انداخته می‌شود تا با صدای آن، میزان آب و عمق چاه دانسته شود (ازهری، 1421ق، ج 10، ص 307). ارتباط این معنا از مرجاس با صدای بلند واضح است.

برخی شواهد دیگر بر معنای حرکت و لرزش و اضطراب، یکی کاربرد «رجس» برای تحریک دلو است: «الرَّجْسُ‌: تحریک الدَّلو لتَمْتَلى‌ءَ من الماء» (ازهری، 1421ق، ج ‌11، ص 266)؛ دیگری، اشاره به معنای اضطراب در بیان طبرسی است: ««رِجْسٌ» أی عذاب من الارتجاس و هو الاضطراب» (طبرسی، 1377ش، ج 1، ص 446).

حتی ابن‌فارس که معنای اصلی را «اختلاط» ذکر می‌کند، «تردد» صوت را علت کاررفت «رجس» درباره صوت رعد و هدیر شتر بیان می‌کند (ابن‌فارس، 1404ق، ج 2، ص 490) به بیان دیگر، درهم‌آمیختگی و اختلاط نیز حاصل حرکات است.

در چندین منبع لغوی و تفسیری، این قول آمده است که رجز همان «رجس» بوده است که سین به زاء تبدیل شده است و درنتیجه، این دو به یک معنا هستند (فراء، بی‌تا، ج 1، ص 480؛ ابن‌منظور، 1414ق، ج 6، ص 95؛ طبری، 1412ق، ج 8، ص157؛ ابن‌عطیه اندلسی، 1422ق، ج ‌2، ص420؛ طباطبایی، 1417ق، ج 8، ص 179). همچنین، ابن‌فارس رُجز در آیۀ «وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ» (مدثر: 5) را حاصل ابدال سین به زاء می‌داند و آن را به معنای «عذاب» یا «بت» می‌گیرد (ابن‌فارس، 1404ق، ج 2، ص 489). معنای اصلی رجز، اضطراب و لرزش است (ابن‌فارس، 1404ق، ج 2، ص 489؛ راغب اصفهانی، 1412ق، ص 341؛ ابن‌منظور، 1414ق، ج‌5، ص 349؛ مشکور، 1357ش، ج 1، ص 280؛ جبل، 2010م، ج 2، ص761) که ظاهراً براساس هیجان و لرزشی که همراه با خشم و غضب است، بعداً در معنای خشم و غضب هم به‌ کار رفته است (مشکور، 1357ش، ج1، ص 280) یا حتی شاید بتوان از گفتار فراهیدی که پس از بیان کاربرد رجز در معنای متضاد خود، یعنی بازداشتن از لغزش و میل، از معنای عذاب برای رجز سخن می‌گوید، چنین برداشت کرد که از این نظر رجز برای عذاب و عقوبت به‌ کار می‌رود که تصور آن به‌نوعی مانع لغزش و خطا می‌شود (فراهیدی، 1409ق، ج ‌6، ص 64). نویسنده المیزان نیز کاربرد «رجس» و رجز را یکسان و ناظر به چیزی می‌داند که باعث دوری و تنفر می‌شود؛ چنانکه برای مدفوع و عذاب به ‌کار می‌رود؛ چون شخص معذَّب از عذاب‌دهندۀ خود یا مردمانی دوری می‌کند که از عذاب در امنیت‌اند (طباطبایی، 1417ق، ج 8، ص 179).

 

2-3. معانی ثانوی «رجس» و شواهد آنها

از معنای اصلی «رجس»، سه معنای مهم به‌ وجود آمده که هر سه معنا در قرآن به کار رفته است؛ در ادامه، به‌طور جداگانه دربارۀ آنها بحث می‌شود:

 

1-2-3. معنای اول و دوم

قبل از هرچیز بیان می‌شود اول و دوم و سوم در اینجا ناظر به ترتیب زمانی نیست و فقط برای جداسازی معانی به‌ کار می‌روند.

معنای اول عبارت است از: ناپاکی و پلیدی شدید یا صوت بلند و آزار‌دهنده که باعث تنفر می‌شود و باید از آن دوری جست. معنای دوم نیز از این قرار است: تنفر و دوری و گاهی خشم و لعنت و عذاب که باعث دوری می‌شوند. چنانکه پیداست درحقیقت معنای دوم لازمۀ معنای اول است که گاهی به‌صورت مستقل آمده است.

جبل گرچه معتقد است معنای نجاست و پلیدی برای «رِجس» از همان کاررفت «رجس» در قالب مرجاس به‌عنوان سنگی گرفته شده که لجن و لای بدبوی ته چاه قذر و پلید را می‌شوراند و در همه جای قرآن به معنای نجس به ‌کار رفته است (جبل، 2010م، ج 2، صص 3-762)، قبلاً همان براساس معنای استرسال و روانی موجود در راء، حرف سین را ناظر به حدت و شدت انتشار قذارت یا بوی بد و تنفرآمیز در معنای «رجس» دانسته بود (همان، ص 757). نزدیک به این بیان، تحلیل ازهری است که پس از آنکه برای «رَجس» معنای «شدتِ صوت» را ذکر می‌کند، می‌گوید گویا «رِجس» بر عمل قبیحی دلالت دارد که قبحش زیاد و شدید است (ازهری، 1421ق، ج 10، ص 307).

پیش از این، میانِ صوت شدید با حرکت و تردد صدا و نیز خشم و غضب ارتباط برقرار شد (ابن‌فارس، 1404ق، ج 2، ص 490). همچنین، ازهری میان شدت صوت و شدت قبح و پلیدی ارتباط برقرار کرده است؛ بنابراین، «رجس» در امور قَذِر و پلیدی به ‌کار می‌رود که شدت پلیدی آنها تنفرآور و دورکننده است و کاررفت آن در این معنا، یا به سبب کاربرد مرجاس در شوراندن پلیدیهای ته چاه است، یا به تعبیر دقیق‌تر، از همان معنی اصلی، یعنی لرزش و هیجان می‌آید که گاهی این لرزش و هیجان همراه و تداعی‌گر خشم و غضب است و از این نظر، دورکننده است و گاهی یادآور صوت شدید و ناراحت‌کننده است که باعث دوری می‌شود.

ایزوتسو هم می‌گوید: «به نظر می‌‌رسد جنبة ناپاک شیء "حرمت‌دار" در قرآن مجید با کلمة "رِجس" بیان می‌‌شود که واژه‌ای است فوق‌العاده پُرقدرت با معنای اصلی "پَلَشت و ناپاک". واژة "رِجس" احساس شدید بیزاری و "رانشِ" جسمانی را القا می‌کند» (ایزوتسو، 1378ش، ص 494).

 

2-2-3. معنای سوم

معنای سومی که از معنای اصلیِ حرکت و اضطراب برخاسته، معنای شک، تردید و دودلی است. در عبارت «هم فی‌ مَرجُوسةٍ من أمرهم»، «رجس» به معنای «التباس» و «اختلاط» و «دوران» به‌ کار رفته است (ازهری، 1421ق، ج ‌10، ص307؛ ابن‌فارس، 1404ق، ج 2، ص 490). درهم‌آمیختگی، حاصل دَوَران و حرکات رفت و برگشتی یا نامنظم است و چنانکه پیداست از این نظر «رجس» می‌تواند در معنای پوشیدگی و اشتباه (التباس) و سردرگمی و تردید و شک به‌ کار رود. همچنین، در تفسیر روایی برخی آیات نظیر 125 انعام («... کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى‌الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ») و 100 یونس(ع) («... وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ»)، «رجس» به «شک» معنا شده است (عیاشی، 1421ق، ج 1، ص 377؛ کلینی، 1407ق، ج 1، ص 266).

 

4. «رجس» بر محور هم‌نشینی

رابطۀ هم‌نشینی (syntagmatic): در روش معناشناسی ساختگرا دو نوع رابطۀ کلی به چشم می‌خورد؛ رابطۀ هم‌نشینی و رابطۀ جانشینی. به کلماتی که در جوار کلمۀ محور قرار گرفته‌اند، کلمات هم‌نشین آن گفته می‌شود (بی‌یرویش، 1374ش، ص 30؛ باقری، 1378ش، ص 42). رابطۀ هم‌نشینی از نشانه‌های زبانی است که به ترکیب کلمات در جمله یا کلام مربوط می‌شود؛ این نوع رابطه، پیوند عناصر را در زنجیره‌ها و جملات توجیه می‌کند (همان). به عبارت دیگر، رابطۀ هم‌نشینی، روابط «درون متنی»، یعنی چگونگی قرارگرفتن عناصر در کنار هم و فرایند انتقال معنا را بررسی می‌کند (چندلر، 1387ش، ص 127، صفوی، 1387ش، ص 246). رابطۀ هم‌نشینی اشکال مختلفی دارد که بر پایۀ ساختار نحوی بین دو هم‌نشین برقرار می‌شود و مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:

رابطۀ مکملی: رابطه‌ای است که در آن، رابطۀ واژگان مبتنی بر ساختار نحوی بررسی می‌شود؛ برای مثال، به روابط «مبتدا و خبر»، «فعل و فاعل»، «فعل و مفعول»، «مضاف و مضاف الیه» و «صفت و موصوف» اشاره می‌شود.

رابطۀ اشتدادی: رابطۀ دو مفهومی است که مؤلفه‌های معنایی مشترک دارند و در مقام تقویت یکدیگرند؛ البته هم‌پوشی این دو معنا گاهی نسبی بوده، مثل بِرّ و تقوی، طغیان و کفر و گاهی کامل است، مثل جِبت و طاغوت.

رابطۀ تقابلی: رابطۀ دو مفهومی است که مؤلفه‌های معنایی مشترک دارد؛ اما یکدیگر را نقض می‌کنند و در مقام تضعیف و نفی یکدیگرند؛ مانند مفاهیم نور و ظلمت (صفوی، 1387ش، ص 84؛ سلمان‌نژاد، 1391ش، ص 16).

در ادامه، معناشناسی واژۀ «رجس» با توجه به روابط هم‌نشین‌ها بررسی می‌شود. جدول زیر، آیاتی را که در آن واژۀ «رجس» به کار رفته است، به همراه هم‌نشین‌ها و نوع رابطه هم‌نشینی نشان می‌دهد.

 

 

 

 

جدول 1: واژه «رجس» و همنشین های آن در قرآن و رابطه میان آنها

ردیف

آیه

واژه اصلی

همنشین

رابطه

1

قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ‌ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ أَتُجَادِ لُونَنِی فِی أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤکُم مَّا نَزَّلَ اللّهُ بِهَامِن سُلْطَانٍ فَانتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ (اعراف: 71)

رِجْسٌ

قَدْ وَقَعَ

مکملی

رَّبِّکُمْ

مکملی

غَضَبٌ

اشتدادی

2

وَمَاکَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ (یونس: 100)

الرِّجْسَ

یَجْعَلُ

مکملی

ضمیر هو در یَجْعَلُ

مکملی

الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ

اشتدادی

3

فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى‌الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ (انعام: 125)

الرّجسَ

یَجْعَلُ

مکملی

اللّهُ

مکملی

الّذینَ لایُومِنُونَ

اشتدادی

ضَیِّقًا حَرَجًا

اشتدادی

4

قُل لا أَجِدُ فی‌ ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلى‌ طاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلاَّ أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحیمٌ (انعام: 145)

رِجْسٌ

مَیْتَةً، دَمًا مَّسْفُوحًا ، لَحْمَ خِنزِیرٍ

مکملی

5

وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَاتَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَایُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا (احزاب: 33)

الرِّجْسَ

لِیُذْهِبَ

مکملی

ضمیر هُوَ در لِیُذْهِبَ

مکملی

تَطْهِیرًا

تقابلی

أَهْلَ الْبَیْتِ

مکملی

6

ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَخَیْرٌ لَّهُ عِندَرَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَایُتْلَى عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (حج: 30)

الرِّجْسَ

فَاجْتَنِبُوا

مکملی

قَوْلَ الزُّورِ

اشتدادی

7

یَاأَیُّهَاالَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأَنصَابُ وَ الأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (مائده: 90)

رجسٌ

الْخَمْرُوَالْمَیْسِرُ...

مکملی

مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ

مکملی

مرجع ضمیر هُ

مکملی

8

سَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ إِذَا انقَلَبْتُمْ إِلَیْهِمْ لِتُعْرِضُواْ عَنْهُمْ فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (توبه: 95)

رجسٌ

فَأَعْرِضُواْ

مکملی

ضمیر در إِنَّهُمْ

مکملی

9

وَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَ مَاتُواْ وَ هُمْ کَافِرُونَ (توبه: 125)

 

مَّرَضٌ

اشتدادی

رجْسًا

إلَى رِجْسِهِمْ

مکملی

فَزَادَتْهُمْ

مکملی

کَافِرُونَ

اشتدادی

 

 

«رِجْسٌ» در آیه 71 سورۀ اعراف، فاعل فعل «قَدْ وَقَعَ» و «مِّن رَّبِّکُم» جار و مجرور متعلق به محذوف، صفت برای «رجس» است. «غضب» نیز معطوف به «رجس» است (درویش، 1415ق، ج 3، ص 385)، بنابراین، عبارات «قَدْ وَقَعَ» و «مِّن رَّبِّکُم» با کلمه «رجس» رابطۀ هم‌نشینی مکملی و با «غضب» رابطۀ اشتدادی دارند.

«الرِّجْسَ» در آیه 100 سورۀ یونس مفعول برای «یَجْعَلُ» و ضمیر مستتر «هُوَ» فاعل آن است. «الَّذِینَ لاَیَعْقِلُونَ» نیز صله و موصول است (همان، ج 4، ص 302)؛ بنابراین، عبارات «یَجْعَلُ» و ضمیر مستتر «هُوَ» با کلمۀ «الرِّجْسَ» رابطه هم‌نشینی مکملی و «الَّذِینَ لاَیَعْقِلُونَ» با آن رابطۀ اشتدادی دارند.

در آیۀ 125 سورۀ انعام، عبارات «یَجْعَلُ» و «اللّهُ» با کلمۀ «الرِّجْسَ» رابطه مکملی و «الّذینَ لایُومِنُونَ» با آن رابطۀ اشتدادی دارند. در عبارت «فَإِنَّهُ رِجْسٌ» در آیۀ 145 سورۀ انعام ضمیر «هُ» اسم إِنَّ و «رِجْسٌ» خبر آن است (همان، ج 3، ص 260). بر اساس این، با مرجع ضمیر «هُ» یعنی واژه‌های مَیْتَةً، دَمًا مَّسْفُوحًا و لَحْمَ خِنزِیرٍ رابطۀ هم‌نشینی مکملی دارد.

در آیۀ 33 سورۀ احزاب، یُذهِبَ فعل مضارع منصوب به أن مقدر، فاعلش ضمیر مستتر هو و «الرجس» مفعول آن است. أهل البیت منصوب به اختصاص برای مدح و تطهیراً، مفعول مطلق است (صافی، 1418ق، ج ‌22، ص 159؛ دعاس، 1425ق، ج 3، ص 51)؛ بنابراین، واژۀ «رجس» در این آیه با فعل یُذهِبَ، ضمیر هو و اهل البیت رابطۀ مکملی و با واژه‌ تطهیراً رابطۀ تقابلی دارد.

در آیۀ 30 سورۀ حج، واژۀ «الرِّجْسَ» مفعول برای فعل فَاجْتَنِبُوا و عبارت قَوْلَ الزُّورِ مفعول برای فعل اجْتَنِبُوا است (دعاس، 1425ق، ج 2، ص 210)؛ ازاین‌رو، «رجس» با فعل فَاجْتَنِبُوا رابطۀ مکملی و با عبارت قَوْلَ الزُّورِ رابطۀ اشتدادی دارد.

الْخَمْرُ در آیۀ 90 سوره مائده مبتدا و «الْمَیْسِرُ وَ الأَنصَابُ وَ الأَزْلاَمُ» عطف بر آن هستند؛ «رجس»، خبر آن و «مِن عَمَلِ الشَیطان» جار و مجرور متعلق به محذوف، صفت برای «رجس» یا خبر دوم برای خمر است. ضمیر هُ در فعل فَاجْتَنِبُوهُ طبق یک دیدگاه به «رجس» بر می‌گردد (نحاس، 1421ق، ج 1، ص 281)؛ بنابراین، «رجس» در آیۀ فوق با هرسه عبارت رابطۀ مکملی دارد.

در آیۀ 95 سورۀ توبه، فَأَعْرِضُواْ فعل أمر و ضمیر واو فاعل آن، عَنهُم جار و مجرور متعلق به أعرضوا است که به منافقان اشاره دارد. اِنَّ از حروف مشبهه، ضمیر هُم اسم آن و «رجس» خبر آن است؛ بنابراین، «رجس» با هر دو عبارت، رابطۀ مکملی دارد.

در آیۀ 125 توبه، فَزَادَتْهُمْ، فعل و ضمیر هُم، مفعول اول و «رِجْسًا» مفعول دوم آن است. «إِلَى رِجْسِهِمْ» جار و مجرور متعلق به فعل محذوف است که نعت «رِجْسًا» است (صافی، 1418ق، ج 11، ص 64)؛ بنابراین، «رِجْسًا» با عبارات «فَزَادَتْهُمْ» و «إِلَى رِجْسِهِمْ» رابطۀ مکملی و با عبارات «الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ» و «کافرون» رابطۀ اشتدادی دارد.

 

1-4. هم‌نشین‌های «رجس» با رابطۀ مکمّلی

چنانکه در جدول فوق دیده می‌شود واژۀ «رجس» با واژه‌های متعددی هم‌نشینی مکملی دارد. این هم‌نشین‌ها گاهی فعل‌اند؛ مانند: وَقَعَ، یَجعَلُ، یُذْهِبَ، اجْتَنِبُوا، فَأَعْرِضُوا، فَزَادَتْهُمْ؛ گاهی اسم مثل: مَیْتَةً، دَمًا مَّسْفُوحًا، لَحْمَ خِنزِیرٍ، خمر، المیسر و الأنصاب و الأزلام، شیطان و گاهی شبه‌جمله (جارو مجور): «إِلَى رِجْسِهِمْ». تحلیل این روابط مکملی به کشف معنای رجس کمک می‌کند. در ادامه، موارد فوق بررسی می‌شوند.

 

1-1-4. قَدْ وَقَعَ

«وقوع» به معنای ثبوت، سقوط، وجوب و واقع‌شدن چیزی در یک مکان است. «واقعه» تنها دربارۀ اتفاقات سخت و ناگوار به ‌کار می‌رود (فراهیدی، 1409ق، ج 2، ص 176؛ راغب اصفهانی، 1412ق، ص 880). در قرآن نیز مشتقات «وقع» بیشتر دربارۀ عذاب و سختی‌ها آمده است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص 880). این فعل در 4 آیه با ساختار آیه 71 سوره اعراف هماهنگی دارد: «فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» (نساء: 100) «وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْز» (اعراف: 134) «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِم»‌ (نمل: 82) «وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِم» ‌(نمل: 85)؛ دو بار نیز به‌صورت «وَقَعت» آمده است (واقعه: 1، حاقه: 15).

در آیۀ «قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ رِجْسٌ ...» (اعراف: 71) فعل «قَدْ وَقَعَ» به‌صورت ماضى، با «رجس» هم‌نشین شده است. برخلاف برخی اقوال که به معنای «عذاب» برای «رجس» در این آیه قائل‌اند (ر.ک: طبرسی، 1372ش، ج 4، ص 675؛ طباطبائی، 1417ق، ج 8، ص 180)، با توجه به معنای لغوی و با لحاظ همین آیه و آیه بعدش که خبر از وقوع عذاب پس از مدتی انتظار می‌دهد: «فَانتَظِرُواْ إِنّیِ مَعَکُم مِّنَ الْمُنتَظِرِین (71) فَأَنْجَیْناهُ...»، «رجس» نمی‌تواند به معنای عذاب باشد؛ چون عذاب با فاصله زمانی و پس از غضب آمده است؛ اما «رجس» بنابر ماضی‌بودن فعل قَدْ وَقَعَ، پیش از نزول عذاب واقع شده است. بنابر تحلیل لغوی و شواهد قرآنی، «رجس» در اینجا به معنای مُهر دوری و تنفر و به تعبیری، لعنت است؛ یعنی از جانب خداوند بر شما مهر تنفر و دوری از رحمت الهی زده شده است که دیگر هدایت نمی‌شوید و فقط باید منتظر عقوبت الهی باشید. مشابه این معنا علاوه بر آیات ختم و طبع بر قلوب (بقره: 7، انعام: 46، نساء: 155، نحل: 10 و ...)، آیه 95 توبه است که اتفاقاً پس از آنکه در آیه 93 از طبع مهر بر قلوب منافقان سخن می‌گوید، می‌فرماید: از منافقان اعراض کن، چون آنها «رجس» و پلیدند.

 

2-1-4. یَجعَلُ

فعل «یَجعَلُ» از دیگر هم‌نشین‌های «رجس» در آیات 100 یونس و 125 انعام است که با آن رابطۀ مکملی دارد. «یجعل» از ریشۀ «جعل» است و این ماده در پنج‌وجه معنایی به ‌کار می‌رود؛ یکی از آنها به معنای «الحکم بالشی‌ء على الشی‌ء» (حکم‌کردن با چیزى بر چیز دیگر) است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص 197). فعل «یَجعَلُ» دلالت بر وجه کیفری «رجس» دارد و حاکی از حکم الهی بر قرارگرفتن «رجس» بر کسانی است که اهل تعقل و ایمان نیستند. ابوعلی فارسی (377 ق)، به معنای حکم در آیه 100 یونس تصریح می‌کند (ر. ک: طبرسی، 1372ش، ج 5، ص 207).

در آیه 99 یونس از اکراه و اجبار بر ایمان نهی شده و در آیه 100، رمز آن نهی بدین صورت بیان شده است: «و هیچ کس را نرسد که جز به اذن خدا ایمان بیاورد و [خدا] بر کسانى که نمی‌اندیشند، پلیدى را قرار مى‌دهد»؛ یعنی ایمان منوط به اذن الهی است و خداوند چنین حکم رانده است که کسانی که اهل تعقل نیستند، پلیدی بر آنها مسلط باشد؛ طوری که ایمان از آنها گریزان باشد؛ چنانکه «رجس»، تنفرآور و دورکننده است.

در آیۀ 125 سوره انعام نیز قضیه از همین قرار است؛ کلمۀ «ضَیِّقًا» به معنای تنگی و ضد وسعت است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص 513؛ ابن‌منظور، 1414ق، ج ‌10، ص 208). واژۀ «حرج» نیز به معناى در تنگنا بودن است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص 226)؛ بنابراین، عبارت «ضَیِّقاً حَرَجاً» یعنی انسان ظرفیت و گنجایش قبول هدایت را نداشته باشد. «کَذلِکَ» دلالت می‌کند بر اینکه همان‌طور که خداوند براى کسى که مى‌خواهد گمراهش کند شکّ و تنگى سینه را قرار مى‌دهد، بر کسانى که ایمان نمى‌آورند نیز پلیدى را قرار مى‌دهد (طبرسی، 1372ش، ج 4، ص 560).

صاحب المیزان دربارۀ «رجس» در این آیه می‌گوید: «ضلالت که همان ایمان‌نیاوردن است، در این آیه "رجس" نامیده شده و رجس قذر [و ناپاکی] است؛ ضمن آنکه با آمدن "عَلَى" نوعی استعلاء برای رجس هم اعتبار شده است؛ گویا رجس بر آنها مسلّط است؛ درنتیجه، میان آنها و دیگران حائل ایجاد کرده و بنابراین، سرشت‌ها از آنها متنفر است؛ چنانکه از غذای آلوده به پلیدی، متنفر است» (طباطبایی، 1417ق، ج 7، ص 343).

گرچه عبارات انتهایی المیزان اشاره دارد به اینکه «رجس» مایه تنفر است، اسناد مندرج در این عبارات با توجه به سیاق، درست نیست؛ چون در اینجا بحث تنفر و دوری دیگران از گمراهان نیست؛ بلکه بحث بر سر چگونگی دورداشتن هدایت از کسانی است که اهل ایمان ‌آوردن نیستند؛ بنابراین، «رجس» در اینجا به معنای ضلالت نیست؛ بلکه به معنای آن حالتی است که با وجود آن، افرادی که اهل ایمان نیستند، دیگر میلی به هدایت ندارند و حتی به تعبیر دقیق‌تر، هدایت از آنها گریزان است.

البته بنابر آنچه در تحلیل لغوی «رجس» آمد که یکی از معانی آن، سردرگمی و تردید بود و بنابر روایات معصومان(ع) که در هر دو آیه، «رجس» را به «شک» و نااطمینانی تفسیر کرده‌اند (عیاشی، 1421ق، ج 1، ص 377؛ کلینی، 1407ق، ج 1، ص 266)، این آیات با «شک» و دودلی و درگیری با افکار باطل تبیین می‌شوند. شاهد آنکه در آیه 100 یونس(ع)، بر عدم تعقل آنهایی تأکید می‌شود که محکوم به «رجس» می‌شوند. علامه در تفسیری مشابه، در آیه 100 یونس، آنچه در مقابل ایمان است از شک و ریب و غیره را معنای «رجس» می‌داند (طباطبایی، 1417ق، ج 10، ص 127) و چنانکه آمد در آیه 125 انعام، «رجس» را به معنای ضلالت می‌گیرد.

 

3-1-4. یُذْهِبَ، مرجع ضمیر هو (الله)

در آیۀ 33 سوره احزاب واژۀ «رجس» با فعل یُذهِبَ و ضمیر هو رابطۀ مکملی دارد. حرف «لام» در «لِیُذْهِبَ» لام تعلیل است. «یُذْهِبَ» فعل مضارع باب افعال از ریشۀ «ذَهَبَ» است. با رفتن به باب افعال و نیز با حرف جر، متعدی شده و به معنای بردن و دورکردن کسی یا چیزی از محلی است. «ال» در الرِّجْس، الف و لام جنس است و با هیچ‌گونه تقیید یا تخصیصى همراه نیست (آلوسی، 1415ق، ج 11، ص 193؛ طباطبایی، 1417ق، ج 16، ص 312). اذهاب علاوه بر معنای رفع، به معنای دفع نیز آمده است؛ بدین معنا که با کمک موانعی از شکل‌گیری آن در انسان جلوگیری می‌کند؛ برای مثال، اگر به کسی بگویی «أذهبَ اللّهُ عَنکُم الداءَ والسُّوءَ» (خداوند بیماری را از شما دور کند)، معنایش این است که این دعا و آرزو، قبل از دچارشدن افراد به بیماری و برای دفع آن است. به همین سبب در آیه شریفه تعبیر «لِیُذْهِبَ» آمده است نه «لِیُزیلَ». فاعل لِیُذْهِبَ ضمیر مستتر هو است که به اسم جلاله الله بر می‌گردد و دیگر هم‌نشینِ واژۀ «رجس» در این آیه است؛ بنابراین، عبارت «اذهاب رجس» از اهل بیت(ع)، بدین معناست که خداوند زمینه‌های تحقق همه انواع «رجس» را دفع کرده است (طبرسی، 1372ش، ج 8، ص 588؛ طباطبایی، 1417ق، ج 16، ص 313).

با توجه به توضیحات فوق، هم‌نشین‌ شدنِ «اذهاب» و «الله» با «رجس»، گویای این واقعیت است که خداوند هرگونه پلیدی و آلودگى معنوى، خواه اعتقادى باشد، مانند شرک و کفر، یا اخلاقى باشد، مانند نفاق، یا رفتارى باشد، مانند دروغگویى و ... را درخصوص اهل بیت(ع) پیشاپیش از بین برده است.

 

4-1-4. اجْتَنِبُوا

ازجمله هم‌نشین‌های «رجس» در کاربرد فعلی و با رابطۀ مکملی، فعل «اجتنبوا» است. «جَنْب‌« در اصل عضوى از بدن (پهلو) بوده و معانی اجتناب، کناره‌گیری و پرهیزکردن، استعاره از معنای اصلی این کلمه است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص 205). فعل امرِ «اجْتَنِبُوا» 5 بار در قرآن به‌ کار رفته است؛ دوبار هم‌نشین «رجس» (حج: 30، مائده: 90)، یک‌بار هم‌نشین طاغوت (نحل: 36)، یک‌بار هم‌نشین قول الزور (حج: 30) و یک‌بار هم‌نشین الظن (حجرات: 12).

در آیۀ «... فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» (حج: 30) «فاء» در«فَاجْتَنِبُوا» فاء تفریع است؛ «رجس»، مفعول «فَاجْتَنِبُوا» و حرف مِن، بیانیه است (دعاس، 1425ق، ج 2، ص 310). عبارت فوق، فرع بر جملۀ «وَمَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ» بوده و به دلیل سیاق ماقبل و مابعد آن، حاکی از این است که آیه به یکی از محرّمات الهی یعنی «حیوانات ذبح‌شده برای غیر خدا» تأکید دارد. چون مشرکان در مناسک حج، برای بت‌ها قربانی می‌کردند، آیه به آنها فرمان داده است که باید از این کار اجتناب کنند و چون اینها پلیدند، حکم اجتناب را نخست معلق بر «الرِّجْسَ» کرد و سپس مراد از آن «رجس» را با جمله «مِنَ الْأَوْثانِ» روشن کرد (طباطبایی، 1417ق، ج 14، ص 372).

در آیۀ 90 سورۀ مائده نیز این هم‌نشینی دیده می‌شود. خمر، مبتدا و «رجس» خبر است. ضمیر هُ در فعل فَاجْتَنِبُوهُ طبق یک دیدگاه به «رجس» بر می‌گردد (نحاس، 1421ق، ج 1، ص 281؛ نجفی خمینی، 1398ق، ج ‌4، ص 256). حال، چون اجتنبوا فعل امر است و امر دلالت بر وجوب دارد، پس انسان باید از خوردن شراب و قمار و بت‌ها و تیرهاى قرعه که پلیدند، اجتناب کند. به عقیدۀ برخی از مفسران، «رجس» در اینجا به معنای نجس است. با توجه به اینکه هر نجسی، حرام است، پس شراب و موارد مذکور در آیه نیز نجس و حرام‌اند؛ این مطلب با عبارت «مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ» تقویت شده است و با نزول این آیه، حرمت نوشیدن خمر بر مسلمانان مسجّل شده است (بلخی، 1423ق، ج 1، ص 501؛ طوسی، بی‌تا، ج ‌4، ص 17؛ طباطبایی، 1417ق، ج 6، ص 120). با بررسی سیاق آیات معلوم می‌شود آیه درصدد است بر حکم شرعی برخی از موضوعات تأکید کند تا مردم، از امور «رجس»، نجس و حرام اجتناب کنند.

 

5-1-4. فَأَعْرِضُوا

یکی دیگر از هم‌نشین‌های واژۀ «رجس» در کاربرد فعلی، فعل «فَأَعْرِضُوا» است که از مادۀ «عَرض» در برابر طول و کنار است و در صورت متعدی‌شدن با حرف «عن»، به‌معنای روی‌برگرداندن است (فراهیدی، 1405ق، ج 2، ص 1174).

فعل امر «أَعْرِض» 13 بار به‌صورت مفرد و جمع در آیات به‌ کار رفته است که در بسیاری از آنها، پیامبر(ص) و مؤمنان موظف شده‌اند از برخی افراد ازجمله زناکاران، دروغگویان، مشرکان، جاهلان و برخی رفتارها اعراض کنند. در آیۀ 95 توبه به یکی از کارهای منافقان، یعنی تخلف از جهاد در راه خدا، اشاره شده است که برای فریب‌دادن شما سوگند دروغ می‌خورند تا از آنها اعراض (صرف‌نظر) و آنها را عفو کنید و شما باید «از آنها روى گردانید»؛ اما با اعتراض و خشم و انکار، نه با بخشش و گذشت. سپس دلیل این دستور بر اعراض را، «رجس» و پلیدی آنها بیان می‌کند. درواقع آیه بیان‌کنندۀ این است که چون باطن آنها پلید است، شما مؤمنان از آنها روی برگردانید؛ زیرا شایسته ایمان و طهارت ایمان نیست که متعرض پلیدی نفاق و کذب شوید (طباطبایی، 1417ق، ج 9، ص 364)؛ به دلیل اینکه نخست، هیچ امیدی به تطهیر آنها نیست؛ دوم ممکن است انسان به اعمال آنها تمایل پیدا کند (طبرسی، 1372ش، ج ‌5، ص 93؛ فخررازی، 1407ق، ج ‌16، ص 124). ضمیر«هُم» در واژۀ «إِنَّهُمْ» نیز به‌عنوان یکی دیگر از هم‌نشین‌های «رجس» به منافقان بر می‌گردد و موجب تقویت معنای فوق می‌شود ( مکارم شیرازی، 1374ش، ج 8، ص 90).

 

6-1-4. مَیْتَةً، دَماً مَسْفُوحاً، لَحْمَ خِنزیرٍ

در آیۀ 145 سورۀ انعام واژۀ «رجس» با کلمات «مَیْتَةً»، «دَماً مَسْفُوحاً» و «لَحْمَ خِنزیرٍ» هم‌نشین شده است. واژۀ «مَیْتَةً»، حیوانی است که بدون ذبح شرعی مرده است، خواه خود بمیرد یا با ذبح غیرشرعی (قرشی، 1371ش، ج 6، ص 303). واژۀ «الْمَیْتَة» 6 بار در قرآن به ‌کار رفته است (عبدالباقی، 1386ش، ص 680). در یک مورد (یس: 33) صفت برای الْأَرْضُ است و در پنج مورد دیگر (بقره: 173؛ مائده: 3؛ نحل: 115؛ انعام: 139 و 145)، به مردار حیوان اشاره دارد.

واژۀ «الدّم» جمع آن دماء و به معنای خون است. کلمه دم، هفت‌بار و دماء، سه‌بار در قرآن مجید آمده است (عبدالباقی، 1386ش، ص 261؛ قرشی، 1371ش، ج 2، ص 359). در چهار آیه (بقره: 173؛ مائده: 3؛ نحل: 115؛ انعام: 145) به حرمت خون و خوردن آن تصریح شده و در آیۀ مدنظر، به واژۀ «مَسْفُوحاً» (خون خارج شده از بدن حیوان) نیز مقید شده است.

«لَحْمَ خِنزیرٍ»: خنزیر به معنای خوک و جمع آن خنازیر است‌. کلمه خنزیر چهاربار (بقره: 173؛ مائده: 3؛ نحل: 115؛ انعام: 145) و کلمه خنازیر، یک‌بار (مائده: 60) در قرآن آمده است (عبدالباقی، 1386ش، ص 246). در آیات چهارگانه، گوشت خوک به تصریح قرآن حرام است و قابل خوردن نیست.

ظاهر این است که آیۀ مدنظر، تنها نظر به نفى احکام خرافى مشرکان دارد و به اصطلاح، «حصر اضافى» است. به تعبیر دیگر، آیه مى‌گوید: محرمات الهى اینها هستند نه آنچه شما به‌هم بافته‌اید (مکارم شیرازی، 1374ش، ج ‌6، ص 15). حرف «فاء» در عبارت «فَإِنَّهُ رِجْسٌ» حرف تعلیل است و به علت حرمت موارد چهارگانه، یعنی همان پلیدی، اشاره دارد (درویش، 1415ق، ج ‌3، ص 260). ضمیر إِنَّهُ با اینکه مفرد است، متناسب با ظاهر آیه، به هر سه موضوع (گوشت مردار، خون، گوشت خوک) باز مى‌گردد و درواقع مرجع آن، یک کلمه مقدر است که بر هر سه دلالت می‌کند؛ زیرا شک نیست که مردار و خون همانند گوشت خوک پلید است و این یک پلیدی ظاهری است؛ برخلاف فراز دوم آیه که با کلمه فسق به معنای خروج از طاعت و ایمان، اشاره به قربانی‌هایى دارد که براى بت‌ها مى‌کردند که یک نوع پلیدی معنوی به‌ حساب می‌آید (طباطبایی، 1417ق، ج ‌5، ص 164؛ مکارم شیرازی، 1374ش، ج‌ 6، ص 13).

از هم‌نشین شدن «مَیْتَةً»، «دَماً مَسْفُوحاً»، «لَحْمَ خِنزیرٍ» با واژۀ «رجس»، روشن می‌شود آیه درصدد معرفی حکم شرعی برخی از امور و خوردنی‌هاست: خوردن خون ریخته‌شده، مردار و گوشت خوک، حرام است؛ زیرا آنها پلید (رجس) هستند.

 

7-1-4. الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ

«خمر»، «میسر»، «انصاب» و «ازلام» اسم‌هایی هستند که در آیۀ 90 مائده، به شکل مکملی (مبتدا و خبر)، هم‌نشین واژۀ «رجس» شده‌اند.

الخمر: در اصل به معنای پوشاندن است. نامیدن نوشیدنی سُکرآور به خمر برای این است که خرد انسان را می‌پوشاند (راغب اصفهانی، 1412ق، ص 298؛ ابن‌منظور، 1414ق، ج 4، ص 254). خمر در 6 آیه به‌ کار رفته است (یوسف: 36 و 41؛ محمد: 15؛ بقره: 219؛ مائده: 90 و 91).

الْمَیسِر: از مادۀ «یُسر» به معنى آسان، و ضدّ عُسر به معنی سختی است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص 891). در قرآن به معنای قمار است (طبرسی، 1372ش، ج ‌3، ص 369). این واژه سه‌بار (بقره: 219؛ مائده: 90 و 91) در قرآن به ‌کار رفته است.

الْأَنْصاب: جمعِ «النُّصْب» یا «النَّصْب‌« به معنای سنگی بوده است که به‌عنوان بت در جایی نصب می‌کرده‌اند و گاه به معنای بت به کار می‌رفته است (فراهیدی، 1405ق، ج 7، ص 136؛ راغب اصفهانی، 1412ق، ص 807). در اینجا به قرینه سیاق، مرادْ خوردن گوشت مردارى است که براى مراسم بت‌پرستى قربانى شده باشد. الانصاب یک‌بار (مائده: 90) و نُصُب (بت‌ها) نیز دوبار (مائده: 3؛ معارج: 43) در آیات آمده است.

الْأَزْلامُ: از مادۀ «زلم» به معنای «تیرهای بدون پَر» است. این واژه دوبار در قرآن آمده (مائده: 3 و 90) و از آلات قمار است؛ چون در جاهلیّت، گوشت حیوان ذبح‌شده را به همان نسبت به اشخاص قمارباز قسمت می‌کردند و اسلام آن را تحریم کرد (طوسی، بی‌تا، ج ‌4، ص 16؛ ابن‌منظور، 1414ق، ج 12، ص 269 و 333). آیۀ مدنظر، نوشیدنِ شراب و قماربازی را در ردیف بت‌پرستی و ازلام قرار داده است و همۀ آنها با «رِجس» هم‌نشین شده‌اند؛ زیرا این امور، نجس، از اعمال شیطانی و حرام‌اند؛ بنابراین، در پایان آیه فرمان داده است که باید از آنها اجتناب کنید («فَاجْتَنِبُوهُ»)؛ بنابراین، برخی گفته‌اند امر به پرهیز از «رجس»، با ساختارِ «اجتناب از رجس» از تحریم آن حکایت دارد (بلخی، 1423ق، ج 1، ص 501؛ طبرسی، 1372ش، ج 3، ص ۳۷۰).

 

8-1-4. إِلَى رِجْسِهِمْ

شبه‌جملۀ «إِلَى رِجْسِهِمْ» در آیه 125 سوره توبه از هم‌نشین‌های مکملیِ «رجس» است و طبق آیه بر همان امراض قلبی اشاره‌شدۀ آیه دلالت دارد («فی‌ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِم»). آیه می‌فرماید آنانکه در دلشان بیمارى شک و نفاق است، آیات الهی به‌جای هدایت، بر شک و تردید و سردرگمی آنها می‌افزاید؛ طوری که با خودحق‌پنداری، هر روز از ایمان دورتر می‌شوند و سرانجام، بدون توبه، بر حال کفر از دنیا می‌روند. نکتۀ مهمی که در معنای «رجس» از این هم‌نشینی برداشت می‌شود، مراتب داشتن «رجس» و افزایش‌پذیری آن است.

2-4. هم‌نشین‌های «رجس» با رابطۀ اشتدادی

علاوه بر بررسی هم‌نشین‌های مکملی، برای کشف دقیق‌تر معنای «رجس» لازم است به واژه‌هایی پرداخته شود که در هم‌نشینی با «رجس» به تأیید و تقویت معنای آن کمک می‌کنند؛ مانند کلمات اَلَّذینَ لایَعقِلُون، اَلَّذینَ لایُومِنُون، ضَیِّقًا حَرَجًا، قَوْلَ الزُّورِ، غَضَب، فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ. تأثیر چهار عبارت نخست در تحلیل معنای «رجس»، ضمن مباحث قبلی ولو به‌طور گذرا بیان شد. در ادامه، دو عبارت اخیر بررسی می‌شوند.

 

1-2-4. غضب

واژۀ «غضب» نقیض خشنودی و رضایت (ابن‌منظور، 1414ق، ج ۱، ص ۶۴۸) و عبارت است از هیجان و جوشش خون قلب برای گرفتن انتقام. مراد از غضب الهی، صرفاً تحقق انتقام است نه چیز دیگر [مثل جوشش خون] (راغب اصفهانی، 1412ق، ص 608). واژه «غضب» با مشتقات آن 24 بار در قرآن به‌ کار رفته است (عبدالباقی، 1386ش، ص 499) که از این موارد، ۱۶ بار به نوعی به خداوند نسبت داده شده است. هم‌نشینیِ غضب با «رجس» در آیۀ 71 سوره اعراف از نوع اشتدادی است و درواقع، «رجس» بر حکمِ دوریِ آنها از رحمت الهی دلالت می‌کند که نتیجه‌اش، وقوع غضب و عذاب است (طباطبایی، 1417ق، ج 8، ص 179).

 

2-2-4. فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ

عبارت «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» در آیۀ 125 توبه، از هم‌نشین‌های «رجس» با رابطۀ اشتدادی است. «مَرَض» ضد صحّت، به‌معنای بیماری و دو نوع است: جسمی و روحی (راغب اصفهانی، 1412ق، ص 765). ازجمله مصادیق مرضِ روحی، نفاق، شک، تردید و کفر هستند (زمخشری، 1407ق، ج ‌2، ص 324؛ فخررازی، 1420ق، ج ‌16، ص 174).

 

3-4. هم‌نشین‌ «رجس» با رابطۀ تقابلی

برخی واژه‌ها با کلمه محوری و کانونی، رابطه تقابلی دارند. از بررسی روابط تقابلی نیز زوایای مختلف معنای واژۀ کانونی به دست می‌آید. کلمه « تَطْهِیراً» با واژۀ «رجس» رابطۀ تقابلی دارد.

 

1-3-4. تَطْهِیراً

پیش از بیان رابطۀ تقابلی تطهیر با «رجس»، باید از یک رابطۀ مکملی در این آیه یاد کرد. رابطۀ «اَهلَ البَیتِ» با «رجس»، مکملی است و با آن، گروهی که همۀ انواع «رجس» از آنها دفع شده، تعیین می‌شود؛ یعنی همان اهل بیت(ع). «اهلَ البیت» منصوب به مدح و تقدیر آن اعنى اهل البیت است. ازنظر همۀ مفسران شیعه و بیشتر دانشمندان اهل سنت، مراد از ایشان، پنج تنِ اهل کساء است (طوسی، بی‌تا، ج 8، ص 339؛ زمخشری، 1407ق، ج 2، ص 412)؛ اما رابطۀ واژه‌ «تَطْهِیراً» با «رجس»، رابطۀ تقابلی است. «تَطْهِیراً»، مفعول مطلق است و برای تأکید بر مسئلۀ طهارت در اهل بیت(ع) آمده است (صافی، 1418ق، ج ‌22، ص 159).

«اذهاب رجس» در برابر «جعل و وقوع رجس» است که در بخش‌های پیشین از آنها سخن رفت. آنجا «جعل رجس»، به سبب معنای پلیدیِ دورکننده یا سردرگمی و اشتباه در تشخیص حق، در معنای مُهرِ دوری از ایمان و رهاشدگی در گمان‌های باطل بود؛ بنابراین، در اینجا علامه، «رجس» را ادراک نفسانی و اثر شعوری می‌داند که حاصل وابستگی قلب به اعتقاد باطل یا عمل سوء است و اذهاب آن، به معنای از بین بردن هر هیئت خبیث نفسانی است که با اعتقاد و عمل حق در تعارض باشد (طباطبایی، 1417ق، ج 16، ص 312). او در ادامه، مراد از تطهیر در عبارت «وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» را برطرف‌کردن اثرِ هرگونه «رجس» به‌وسیلۀ واردکردن مفهوم مقابل آن، یعنی طهارت می‌داند که عبارت است از اعتقاد به حق؛ یعنی تطهیر اهل بیت عبارت است از تجهیز ایشان به حق در اعتقاد و حق در عمل. علامه ظاهراً اذهاب «رجس» و تطهیر را دو روی عصمت می‌داند (طباطبایی، 1417ق، ج 16، ص 312).

 

5. «رجس» بر محور جانشینی

رابطۀ جانشینی (paradigmatic): رابطه‌ای از نوع انتخاب و جای‌گزینی میان هریک از الفاظ یک زنجیرۀ کلامی با الفاظی است که جای‌گزین آنها می‌شود (بی یرویش، 1374ش، ص 30؛ باقری، 1378ش، ص 42). به تعبیر دیگر، رابطۀ جانشینی، روابط «بینامتنی»، یعنی «چگونگی جای‌گزینی عناصر به‌جای هم» و علتِ انتخابِ واژۀ ذکرشده در متن به‌جای واژگان احتمالی را بررسی می‌کند (چندلر، 1387ش، ص 127؛ صفوی، 1387ش، ص 246). واژه‌های جانشین به واژگانی می‌گویند که براساس تشابه معنایی شناسایی‌ می‌شوند و در نظام زبان بر محور جانشینی با یکدیگر، در یک میدان معنایی قرار می‌گیرند (فتاحی‌زاده و امینی، 1393ش، ص 57).

برای کشف واژه‌های جانشین در چارچوب اصول معناشناسی، توجه به سیاق کاربرد واژه‌های هم‌نشین با رابطۀ مکملی، اهمیت دارد؛ بنابراین، در گام نخست، هم‌نشین‌های واژه، احصا و از میان هم‌نشین‌ها، پربسامدترین آنها انتخاب و آنگاه دوباره هم‌نشین‌های آنها احصا می‌شوند. پس برای انتخابِ جانشینِ واژه‌ها، توجه به دو نکته ضروری است؛ یکی آنکه واژه‌های جانشین باید با واژۀ محوری تشابهِ نسبیِ معنایی داشته باشند و دیگر اینکه با واژۀ محوری، رابطۀ مکملی (نحوی) داشته باشند. «رجس» بر محور جانشینی با واژگانی چون قول، رِجز، ظنّ، مشرکون، شیطان، طاغوت و جهل دارای هم‌معناییِ نسبی است. در ادامه، مهم‌ترین آنها بررسی می‌شوند.

 

1-5. جانشینی «قول» و «رجس»

یکی از جانشین‌های «رجس» در قرآن واژۀ «قول» به معنای سخن است. این واژه در قالب اسمی، 92 بار در قرآن آمده است (عبدالباقی، 1364ش، ص 726). ازجمله معانی آن در قرآن، وعدۀ عذاب است (برای مثال: یس: 7؛ هود: 40؛ اسراء: 16) (راغب اصفهانی، 1412، ص 688). چنانکه گذشت، در آیۀ 71 سوره اعراف، عبارتِ «قَدْ وَقَعَ» هم‌نشینِ واژۀ «رجس» است. در آیاتی دیگر و با معنا و ساختاری مشابه (فعل و فاعل) واژۀ «قَدْ وَقَعَ» با واژۀ «القول» هم‌نشین شده است؛ مانند: «وَإِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ ... » (نمل: 82) و نیز آیۀ: «وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ بِماظَلَمُوا فَهُمْ لایَنْطِقُونَ» (نمل: 85). ضمیر«هم» در «علیهم، لهم، تُکَلِّمُهُمْ» به مشرکان بر می‌گردد که در آیات گذشته صحبت از آنها بود و شبیه قوم هود(ع) در آیۀ 70 سوره اعراف، بی‌صبرانه منتظر وقوع عذاب بودند و به پیامبر(ص) مى‌گفتند: چرا این عذاب‌ها را که به ما وعده مى‌دهى، دامن ما را نمى‌گیرد؟! باتوجه به سیاق و شأن نزول آیات، «القول» در آیات فوق به معنای حکم عذاب است و تأکید فرموده است که عذاب خدا بر آنان واجب و محقق شده است (بلخی، 1423ق، ج 3، ص 317؛ طبرسی، 1372ق، ج 7، ص 365).

با نگاه کلی به سیاق و ساختار آیات مربوط به «رجس» و«قول»، آیاتی که در آنها واژه‌های «رجس» و «قول» هم‌نشینِ واژۀ «وَقَعَ» شده‌اند، معنای وجوب و قطعی شدن امری را می‌رسانند؛ بدین معنا که مُهر دوری از رحمت الهی بر آنها زده شده (وقوع رجس) و بنابراین، حکم عذاب آنها (وقوع قول) قطعی است.

 

2-5. جانشینی «رجز» و «رجس»

واژۀ «رجز» دقیقاً مانند «رجس» 10 بار در 9 آیه و در تمام موارد نیز به‌صورت اسمی به‌ کار رفته است. در 9 مورد به‌صورت «رِجْز» و در یک مورد با ضمِّ راء آمده است: «وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ» (مدثر: 5).

 واژۀ «رِجْز» در لغت به معنای اضطراب و پشت سرهم آمدن حرکات است و چون ناقه ضعیف شود و قدم‌های کوتاه و لرزان بردارد، گویند: «رجزالبعیر» (ازهری، 1421ق، ج 10، ص 322؛ ابن‌فارس، 1404ق، ج 2، ص 489). جبل با توجه به حرف زاء که بر ازدحام و تراکم دلالت دارد (جبل، 2010م، ج 2، ص 757)، لرزش و اضطراب حاصل از ثقل و سنگینی به هنگام برخاستن یا حمل بار را معنای محوری رجز بیان می‌کند و در ادامه، کاربرد «رِجز» در معنای عذاب را به معنای «المُثقِل المعجز» می‌گوید (همان، ص 761)؛ یعنی آن عقوبت عظیمی که لرزه بر اندام می‌اندازد و ناتوان می‌کند. «رِجز» در آیات قرآن، غالباً به معنای عذاب، بلا و وسوسۀ شیطان به‌ کار رفته و پربسامدترین معنای آن، «عذاب» است؛ تا آنجا که سیوطی معتقد است کلمه رجز در همه جای قرآن به معنی عذاب است؛ به‌جز آیۀ «وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ» (مدثر: 5) که به معنای بت و شرک است (سیوطی، 1421ق، ج 1، ص 448).

براساس یک احتمال، «رُجز» واژه‌ای سریانی به معنای «خشم» است که در انجیل متّی باب 3 آیة 7 در عبارت «غضب ‌آینده» به ‌کار رفته است (جفری، 1386ش، ص 219). مشکور (1357ش)، با استناد به لغات آرامی ( ) و سریانی ( همین معنای «خشم و غضب» را برای «رُجز» نقل می‌کند (همان، ج 1، ص 280).

پیش از این، در تحلیل لغت «رجس» گذشت که قول شایعی در میان دانشمندان متقدم و متأخر هست که «رجس» و رجز یکی‌اند و سین به زاء تبدیل شده است. در تفاوت کاربرد قرآنی رجز و «رجس»، شاید رِجز غالباً شامل عذاب‌های معنوی و روانی ناتوان‌کننده است؛ اما «رجس» شامل پلیدی‌های مادی و معنوی است که تنفرآور و دورکننده‌اند. علاوه بر این، مصادیق «رجس» در قرآن متعدد است؛ طوری ‌که رِجز (عذاب) یکی از مصادیق آن محسوب می‌شود؛ بنابراین، آنها دو کلمه مستقل و جداگانه‌اند؛ هم قرائت آن دو متفاوت است و هم کتابت آنها.

در توضیح آیۀ 71 اعراف گفته شد عبارت «قَدْ وَقَعَ» هم‌نشینِ واژۀ «رجس» (به معنای لعنت و دوری از رحمت الهی) است. در آیه‌ای دیگر و با ساختاری مشابه (فعل و فاعل) واژۀ «وَقَعَ» با واژۀ «الرِّجْزُ» هم‌نشین است: «وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَى ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ ...» (اعراف: 134). ضمایرِ «هِم» «واو» و «نا» به قوم پیمان‌شکن فرعون اشاره دارد. از بررسی سیاق آیات قبل، به‌ویژه آیات 127 تا 137 که به معجزات، تکذیب و عذاب اشاره دارد، روشن می‌شود منظور از «الرِّجْزُ» همان عذاب‌های پنج‌گانه‌ای است که در آیۀ قبل به آنها اشاره شده است. از قرائن دیگر که این معنا را تقویت می‌کند، وجود این واژه در ادامۀ همین آیه: «لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ...» و آیۀ بعد «فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الرِّجْزَ...» است که تقاضا می‌کنند این عذاب‌ها از آنها دور شوند؛ بنابراین، واژۀ «رجز» یکی از جانشین‌های مناسب برای واژۀ «رجس» است.

 

3-5. جانشینی «ظَّنِّ» و «رجس»

«ظنّ» از واژه‌های اضداد و به دو معناست: یقین و شک. ظَنَنتُ ظَناً یعنی یقین کردم. همین‌طور وقتی به چیزی یقین نداشته باشد، می‌گوید: ظَنَنتُ الشیَء (فراهیدی، 1405ق، ج 8، ص 151؛ ابن‌فارس، 1404ق، ص 495). در قرآن این واژه به چهار وجه معنایی آمده است: یقین (بقره: 46 و 249)، شک (بقره: 78؛ جاثیه: 32)، تهمت (تکویر: 24) و حسبان و پندار (فصلت: 22 و 23).

واژۀ «اجتناب» در دو آیه (حج: 30؛ مائده: 90) با رابطۀ مکملی (فعل و مفعول) هم‌نشینِ «رجس» است. نزدیک به همین معنا و در ساختاری مشابه، واژۀ اجتناب با واژۀ «ظَّنِّ» هم‌نشین شده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ...» (حجرات: 12). واردشدن سُوء ظنّ به ذهن و دل انسان چون ارادی نیست، مذموم نیست؛ بنابراین، آنچه اجتناب از آن ضروری و برخی از آنها نیز گناه شمرده شده، ترتیب اثر دادن به سوء ظن‌ها است (طبرسی، 1372ش، ج 9، ص 205).

بنابراین، از هم‌نشینی اجْتَنِبُوا با «ظَّنِّ» معلوم می‌شود برخی از ظن‌ها، باطن پلید و تنفرآوری دارند که انسان باید برای آلوده‌نشدن به آنها از بیشتر ظن‌های مرسوم دوری کند؛ چنانکه به‌نحوی مشابه در اجتناب از «رجس»، «عرب می‌بایست از امور مرسومی چون شراب، قمار، بت‌ها و تیرهای قرعه و به‌ویژه پرستش بت‌ها در حج و قربانی برای آنها چون «رجس» هستند، اجتناب ‌می‌کرد» (ن.ک: طباطبایی، 1417ق، ج 14، ص 372). گذشته از این تحلیل قرآنی برای جانشینی ظن، یادآور می‌شود در لغت و روایات هم یکی از معانی «رجس»، شک و سردرگمی و اشتباه در تشخیص بود.

 

4-5. جانشینی «مشرکون» و «رجس»

«شرک» به معنای اختلاط و آمیزش در مِلک و املاک است و در برابر توحید قرار دارد (راغب اصفهانی، 1412ق، ص 451). در آیۀ 95 سورۀ توبه فعل «أَعْرِضُوا» هم‌نشینِ واژۀ «رجس» می‌شود و دستور می‌دهد از منافقان به دلیل داشتن «رجس» باطنی اجتناب کنید. همین معنا در ساختاری مشابه در دو آیۀ دیگر نیز آمده است؛ با این توضیح که در آیات پیش‌رو، پیامبر(ص) و دیگر مسلمانان موظف شده‌اند از مشرکان روی‌گردان باشند.

فعل «أَعْرِضْ» در آیۀ 106 انعام و 94 حجر با واژۀ «مشرکین» هم‌نشین شده است. عبارت «وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ» یعنی از مشرکان روى بگردان و به سخنان بی‌اساس آنها اعتنا نکن (طبرسی، 1372ش، ج 4، ص 536؛ طباطبایی، 1417ق، ج 7، ص 312)؛ بنابراین، معلوم می‌شود مشرکان نیز مانند منافقان پلیدند و باید از آنها به عنوان اعتراض روی گرداند.

 

5-5. جانشینی «شیطان» و «رجس»

مادۀ «شطن» به معنای «دورشدن» است. وجه تسمیۀ شیطان نیز دوری از حق و سرکشی است؛ بنابراین، بر هر متمردی از جن و انس شیطان اطلاق می‌شود (فراهیدی، 1405ق، ج 2، ص 917). از هم‌نشینی الشَّیاطینَ با فعل جعل در آیۀ «یابَنی‌ آدَمَ لایَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ ... إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لایُؤْمِنُونَ» (اعراف: 27) که شبیه ساختار آیۀ «کَذلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لایُؤْمِنُونَ» (انعام: 125) است، معلوم می‌شود شیطان یکی از جانشین‌های واژۀ «رجس» است. در آیه 125 انعام آمده است خداوند حکم «رجس» را بر کسانی می‌راند که به خداوند ایمان نداشته باشند؛ همین معنا از عبارتِ پایانیِ آیۀ 27 سورۀ اعراف نیز به ‌دست می‌آید. در آیۀ «... رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (مائده: 90) نیز احکام شرعی برخی از خوردنی‌ها را بیان کرد و متذکر شد به علت شیطانی‌بودن آنها، «رجس» شمرده می‌شوند و باید از آنها اجتناب کرد؛ ازاین‌رو، با توجه به معنای دوری از حق که در کلمه شیطان نهفته است، شیطان جای‌گزینِ مناسبی برای «رجس» است که آن هم بر دوری از رحمت الهی و طهارت دلالت دارد.

نتیجه‌گیری

با بررسی معنای لغوی و حوزۀ معنایی واژۀ «رجس» در قرآن، با تکیه بر روابط هم‌نشینی و جانشینی و در راستای سؤالات تحقیق، نتایج زیر به ‌دست آمدند:

  1. معنای اصلی «رجس»، حرکت، لرزش، اضطراب و شیوع تند و گسترده است. سه معنای ثانوی از این معنای اصلی ساخته شده است: 1- ناپاکی و پلیدی شدید یا صوت بلند و آزاردهنده که باعث تنفر و دوری می‌شود و باید از آن دوری جست؛ 2- تنفر و دوری و گاهی خشم و لعنت و عذاب که باعث دوری می‌شوند؛ 3- شک و تردید. از این میان، معنای «دوری(کردن)» (از طهارت ظاهری، از ایمان و طهارت معنوی و از رحمت الهی) به‌نوعی در همه معانی ثانوی و در همۀ آیات نمود دارد.
  2. بر محور هم‌نشینی با سه فعل «قَد وَقَعَ»، «یَجعَلُ» و «فَزَادَتْهُمْ» معلوم می‌شود خداوند، «رجس» را به شکل هیئتی نفسانی که از ایمان گریزان است و راهی به آن ندارد، به‌عنوان کیفر کفر، شرک و نفاق، بر مجرمان حاکم می‌کند.
  3. بر محور هم‌نشینی مکملی با فعل «یُذْهِبَ» و «اَهلَ البَیت» و هم‌نشینی تقابلی با واژۀ «تَطْهِیراً» روشن می‌شود خداوند به ارادۀ تکوینی، برخلاف جعل «رجس» بر افراد بی‌ایمان و بی‌تعقل که دوری همیشگی آنها از ایمان و پاکی را سبب می‌شد، با موهبت عصمت به اهل بیت(ع)، همۀ انواع «رجس» را که زمینة دوری از ایمان بود، از آنها زدود و آنها را به خلعت درک اعتقاد و عمل حق، مفتخر کرد.
  4. بر محور هم‌نشینی مکملی با دو فعل «اجْتَنِبُوا» و «فَأَعْرِضُوا» روشن شد که انسان موظف است برای کسب سعادت دنیوی و اخروی از مصادیق «رجس» اجتناب کند؛ این مصادیق عبارت‌اند از: برخی افراد همچون منافقان، ظن و گمان‌های بسیار و امور شیطانی مرسوم در جاهلیت همچون خمر، قمار، گوشت خوک و پرستش بت‌ها یا قربانی برای آنها؛ این امور پلیدی ظاهری یا باطنی دارند و با طهارتِ ایمان ناسازگارند.
  5. بر محور هم‌نشینی اشتدادی با مفاهیم «غضب، اَلَّذینَ لایَعقِلُون، اَلَّذینَ لایُومِنُون، فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ، قَوْلَ الزُّور، ضَیِّقًا حَرَجًا»، مشخص شد غضب الهی، نداشتن تعقل، ایمان‌نداشتن به خدا و وجود مرض ِنفاق در قلب انسان‌ها ازجمله علل مهم وقوع «رجس» بر افراد و دوری آنها از ایمان و رحمت الهی است.
  6. بر محور هم‌نشینی مکملی با فعل «فَزَادَتْهُمْ» و شبه‌جملۀ «إِلَى رِجْسِهِم»، معلوم شد «رجس» دارای مراتب و قابل افزایش است.
  7. «رجس» بر محور جانشینی با واژگان قول (حکم عذاب)، رِجز، ظنّ، شرک و شیطان دارای هم‌معناییِ نسبی است؛ طوری که هر کدام از آنها یکی از مصادیق «رجس» نیز محسوب می‌شوند و وجهِ جامع آنها، دوری از رحمت الهی و ایمان است.

Fooladvand, Mohammad Mehdi. (1415 AH). The Holy Quran. Tehran: Dar Al-Quran Al-Karim.

Alusi, Sayed Mahmoud. (1415 AH). Ruh Al Mani Fi Tafsir Al Quran Al Azim. Beirut: Dar Al-Kutub Al-Ilimiya.

Ibn Abbās, ʿAbd Allāh. (1413AH). The Qur'anʼs stranges in Arabic poetry. Beirut: Cultural Books Institute.

Ibn Atiyah Andalusi, Abdul Haq bin Ghalib. (1422 AH). Al-Muharar al-Wajiz fi Tafsir al-Kitab al-Aziz. Beirut: Dar Al-Kutub Al-Ilimiya.

Ibn Faris, Ahmad Ibn Faris. (1404 AH). Mujam Maqayis al-Lugha. Qom: Islamic Propagation Office.

Ibn Manzoor, Muhammad ibn Mukram. (1414 AH). Lisan al-Arab. Beirut: Dar Sadir. Third edition.

Ikhtiar, Mansour. (1969). Semantics. Tehran: Islamic Propaganda Organization.

Azhari, Muhammad ibn Ahmad. (1421 AH). Tahdhib al-Lughah. Beirut: Dar Al-Ihya Al-Turath Al-Arabi.

Andalusi, Abu Hayyan Muhammad ibn Yusuf. (1420 AH). Al-Bahr al-Muhit. Beirut: Dar al-Fikr.

Izutsu, Toshihiko. (1982). The structure of religious moral concepts in the Qur'an. Translated by Fereydoun Badrah. Tehran: Ghalam.

Bagheri, Mehdi (1999). Introduction to Linguistics. Tehran: Ghatreh Press.

Bagheri Shalamzari, Ismail. (2016). The meaning and application of the words obscene, impure, evil, arrogance in the Qur'an (master's thesis). Tehran: Shahid Chamran Pardis.

Bashirzadeh, Abazar. (2014). Rijs. Qom: Baqir Al-Uloom Research Institute. Gained from yun.ir/a5og6f.

Balkhi, Mughatil Ibn Sulayman. (1423 AH). Interpretation of Mughatil Ibn Sulayman. Beirut: Dar Al-Ihya Al-Turath Al-Arabi.

Bierwisch, Manfred. (1995). New linguistics. Translated by Mohammad Reza Bateni. Tehran: Agah.

Jabal, Mohammad Hassan Hassan. (2010). The dictionary of derived words of the Holy Qur'an. Cairo: Maktabah al-Adab.

Jeffrey, Arthur. (2007). The Foreign Vocabulary of the Qur'an. Translated by Feridun Badrah. Tehran: Toos Press.

Chandler, Daniel. (2008). Fundamentals of semiotics. Translated by Mehdi Parsa Khaneghah. Tehran: Institute of Islamic Culture and Art.

Darwish, Mohiyya al-Din. (1415 AH). Iʻrab al-Qur'an wa Bayanuh. Syria: Dar al-Irshad. fourth edition

 Daas Humaidan Qassem. (1425AH). Iʻrab al-Qur'an. Damascus: Dar al-Munir and Dar al-Farabi.

Razi Fakhruddin, Muhammad ibn Umar. (1420 AH). Mafatih al-Ghayb. Beirut: Dar Al-Ihya Al-Turath Al-Arabi. Third edition.

Raghib Isfahani, Abu al-Qasim Hussein bin Muhammad. (1412 AH). Strange Vocabulary of the Qur'an. Beirut: Dar al-Qalam.

Rahimi, Seyed Ahmad. (2015). Conceptology of impurity from the perspective of the Qur'an (Master Thesis). Dezful: Faculty of Principles of religion.

Zamakhshari, Mahmoud. (1407 AH). Al-Kashshaf. Beirut: Dar Al-Kutub Al-Arabi. Third edition.

Salmannejad, Morteza. (2012). Semantics of contemplation in the Qur'an with three structural approaches, etymology and the history of imagery (master's thesis). Tehran: Imam Sadegh (AS) University.

Suyuti, Jalaluddin. (1421 AH). Al-Itqan fi Ulum al-Qur'an. Beirut: Dar Al-Kitab Al-Arabi.

Shaʻiri, Hamid Reza. (2002). Fundamentals of Modern Linguistics. Tehran: Samat Press.

Safi, Mahmoud. (1418 AH). Al-Jadwal fi Iʻrab al-Quran. Beirut: Dar Al-Rasheed, Faith Institute. fourth edition.

Safavi, Cyrus. (1999). An Introduction to Semantics. Tehran: Surah Mehr.

Tabatabai, Seyed Mohammad Hussein. (1417 AH). Al-Mizan fi Tafsir al-Quran. Qom: Islamic Publication Office of the Seminary Teachers Association.

Tabarsi, Fadl Ibn Hassan. (1998). Jawamih al-Janih. Tehran: University of Tehran Press.

Tabarsi, Fadl Ibn Hasnan. (1993). Majmah al-Bayan fi Tafsir al-Qur'an. Tehran ‌: Naser Khosrow. Third edition.

Tabari, Muhammad ibn Jarir. (1412 AH). Jami al-bayan fi tafsir al-Quran. Beirut: Dar Al-Ma'rifah.

Tusi, Muhammad ibn Hassan. (n.d). Al-Tibyān fī tafsīr al-Qurʾān. Beirut: Dar Al-Ihya Al-Turath Al-Arabi.

Abdul Baqi, Mohammad Fouad. (1985). Dictionary for the words of the Holy Quran. Cairo: Tehran offset press.

Ayashi, Muhammad ibn Mas'ud. (1421 AH). Interpretation of Ayashi. Qom: Al-Ba'tha Institute.

Fattahizadeh, Fathieh and Farideh Amini. (2014). Semantics of Imam Haqq in Quranic verses. Interpretive Studies, 20, pp. 72-51.

Faraa, Abu Zakaria Yahya bin Ziad. (n.d). The meanings of the Qur'an. Egypt: Dar al-Misriyah for authorship and translation.

Farahidi, Khalil bin Ahmad. (1405 AH). Al-Ain. Investigated by Mehdi Al-Makhzoumi. Qom: Dar Al-Hijra.

Qurashi, Sayyid Ali Akbar. (1992). Quran Dictionary. Tehran: Dar al-Kutub al-Islamiah. Sixth edition.

Kulaiyni, Muhammad bin Yaqub. (1407 AH). Al-Kafi. Tehran: Islamiah.

Mohammadi, Majid and Atefeh Amiri. (2016). Investigating strange meanings of the words filthy and impure. The first national conference on term research in Islamic sciences.  Yasuj. Gained from https://civilica.com/doc/508438.

Mukhtar Omar, Ahmad. (2007). Semantics. Translated by Hossein Seyedi. Mashhad: Ferdowsi University.

Mashkur, Mohammad Javad. (1978). Comparative Arabic Dictionary with Semitic and Iranian languages. Tehran: Iranian Culture Institute.

Mustafavi, Hassan. (1981). Research in the words of the Holy Quran. Tehran: Book Translation and Publishing Company.

Makarem Shirazi, Nasser and others. (1999). Tafsir Nemuneh. Tehran: Islamic Library.

Najafi Khomeini, Mohammad Javad. (1398 AH). Easy interpretation. Tehran: Islamic Press.

فولادوند، محمد مهدی. (1415ق). قرآن مجید. تهران: دار القرآن الکریم.
آلوسى، سید محمود. (1415ق). روح المعانى فی‌ تفسیر القرآن العظیم‌. بیروت‌: دار الکتب العلمیه.
ابن‌عباس، عبداله. (1413ق). غریب القرآن فی شعر العرب. بیروت: مؤسسۀ الکتب الثقافیه.
ابن‌عطیه اندلسى، عبدالحق بن غالب‌. (1422ق). المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز. بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابن‌فارس، احمدبن فارس. (1404ق). معجم مقاییس اللغه. قم: مکتب اعلام اسلامی.
ابن‌منظور، محمد بن مکرم. (1414ق). لسان العرب‌. بیروت‌: دارصادر. ‌چاپ سوم.
اختیار، منصور. (۱۳۴۸ش). معناشناسی. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.
ازهری، محمد بن احمد. (1421ق). تهذیب اللغه. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
اندلسى، ابوحیان محمد بن یوسف‌. (1420ق). البحر المحیط. بیروت: دار الفکر.
ایزوتسو، توشیهیکو. (1361ش). ساختمان مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن. مترجم: فریدون بدره‌ای. تهران: قلم.
باقری، مهدی. (1378ش). مقدمات زبان‌شناسی. تهران: نشر قطره.
باقری شلمزاری، اسماعیل. (1395ش). مفهوم و مصداق‌شناسی واژگان رجس، نجس، خبیث، رجز در قرآن (پایان‌نامه کارشناسی ارشد). تهران: پردیس شهید چمران.
بشیرزاده، اباذر. (1393ش). رجس. قم: پژوهشکده باقر العلوم(ع). برگرفته از: yun.ir/a5og6f.
بلخی، مقاتل ‌بن سلیمان. (1423ق). تفسیر مقاتل‌ بن سلیمان. بیروت: دار احیاء التراث العربى.
بی یرویش، مانفرد. (1374ش). زبان‌شناسی جدید. مترجم: محمدرضا باطنی. تهران: آگاه.
جبل، محمد حسن حسن. (2010م). المعجم الاشتقاقی المؤصل لألفاظ القرآن الکریم. القاهرة: مکتبة الآداب.
جفرى، آرتور. (1386ش). واژه‌هاى دخیل در قرآن‌. مترجم: فریدون بدره‌اى‌. تهران: انتشارات توس.‌
چندلر، دانیل. (1387ش). مبانی نشانه‌شناسی. ترجمۀ مهدی پارسا خانقاه. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی.
درویش، محیى‌الدین‌. (1415ق). اعراب القرآن و بیانه‌. سوریه‌: دارالارشاد. چاپ چهارم.‌
دعاس - حمیدان - قاسم‌. (1425ق). اعراب القرآن الکریم‌. دمشق‌: دارالمنیر و دارالفارابى‌.
رازی فخرالدین، محمد بن عمر. (1420ق). مفاتیح‌الغیب. بیروت: داراحیاءالتراث العربی. چاپ سوم.
راغب اصفهانی، أبوالقاسم حسین بن محمد. (1412ق). المفردات فی غریب القرآن. بیروت: دار القلم.
رحیمی، سید احمد. (1394ش). مفهوم‌شناسی مقوله ناپاکی از دیدگاه قرآن (پایان‌نامه کارشناسی ارشد). دزفول: دانشکده اصول‌الدین.
زمخشری، محمود. (1407ق). الکشاف. بیروت: دارالکتب العربی. چاپ سوم.
سلمان‌نژاد، مرتضی. (1391ش). معناشناسی تدبر در قرآن با سه رویکرد ساختاری، ریشه‌شناسی و تاریخانگاره (پایان‌نامه کارشناسی ارشد). تهران: دانشگاه امام صادق(ع).
سیوطی، جلال‌الدین. (1421ق). الاتقان فی علوم القرآن. بیروت: دارالکتاب العربی.
شعیری، حمیدرضا. (1381ش). مبانی زبان‌شناسی نوین. تهران: انتشارات سمت.
صافى، محمود. (1418ق). الجدول فى اعراب القرآن. بیروت: دار الرشید، مؤسسة الإیمان. چاپ چهارم.
صفوی، کورش. (1378ش). درآمدی بر معنی‌شناسی. تهران: سوره مهر.
طباطبایی، سید محمدحسین. (1417ق). المیزان فی تفسیرالقرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیه.
طبرسی، فضل بن حسن. (1377ش). تفسیر جوامع الجامع. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
طبرسى، فضل بن حسن‌. (1372ش). مجمع البیان فى تفسیر القرآن. تهران‌: ناصرخسرو. چاپ سوم.‌
طبری،‌ محمد بن جریر. (1412ق). جامع البیان فى تفسیر القرآن‌. بیروت‌: دارالمعرفه.
طوسی، محمد بن حسن. (بی‌تا). ‌التبیان فى تفسیر القرآن. بیروت: دار احیاء التراث العربى.
عبدالباقی، محمدفؤاد. (۱۳۶۴ش). المعجم المفهرس لالفاظ القرآن‌الکریم. قاهره: چاپ افست تهران.
عیاشی، محمد بن مسعود. (1421ق). تفسیر عیاشی. قم: مؤسسه البعثه.
فتاحی‌زاده، فتحیه و فریده امینی. (1393ش) معناشناسی امام حق در آیات قرآن. مطالعات تفسیری، 20، صص 72-51.
فراء، ابوزکریا یحیى بن زیاد. (بی‌تا). معانى القرآن. مصر: دارالمصریه للتألیف و الترجمه.
فراهیدی، خلیل بن أحمد. (1405ق). العین، تحقیق مهدی المخزومی. قم: دار الهجره.
قرشى، سید على‌اکبر. (1371ش‌‌). قاموس قرآن. تهران: دار الکتب الاسلامیه‌. چاپ ششم.
کلینى‌، محمد بن یعقوب. (1407ق). ‌الکافی. تهران‌: اسلامیه‌.
محمدی، مجید و عاطفه امیری. (1395ش). واژه‌پژوهی واژگان غریب المعنی رجس و نجس. نخستین همایش ملی واژه‌پژوهی در علوم اسلامی. یاسوج. برگرفته از: https://civilica.com/doc/508438.
مختار عمر، احمد. (1386ش). معناشناسی. مترجم: حسین سیدی. مشهد: دانشگاه فردوسی.
مشکور، محمدجواد. (1357ش). فرهنگ تطبیقی عربی با زبان‌های سامی و ایرانی. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
مصطفوی، حسن. (1360ش). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
مکارم شیرازی، ناصر و دیگران. (1378ش). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
نجفی خمینی، محمدجواد. (1398ق). تفسیر آسان. تهران: انتشارات اسلامی.