Authors
Department of Arabic Translation, Faculty of Humanities, Damghan University, Damghan, Iran.
Abstract
Keywords
Article Title [Persian]
Authors [Persian]
آنتوان برمن، سیستم تحریف متن را هرگونه حذف، اضافه، تغییر در سبک نویسنده، تغییر ساختار زبان، اطناب کلام و حتی تغییر در نقطهگذاری و پاراگرافبندی میداند. سیوسه آیه از آیاتالاحکام در سوره مبارکۀ نساء وجود دارد که با در نظر گرفتن این مهم و برپایۀ نام سوره و جنسیت مترجم زن، ترجمۀ طاهره صفارزاده و نیز مدل آنتوان برمن برای پژوهش حاضر برگزیده شد. این پژوهش با روش توصیفیتحلیلی، سامان یافته و ترجمۀ صفارزاده از سوره نساء برپایۀ شش مؤلفه از سیزده مؤلفۀ تحریف متن آنتوان برمن یعنی عقلاییسازی، شفافسازی، اطناب کلام، آراستهسازی، غنازدایی (تکییف) کیفی و غنازدایی کمی بررسی شده است. گفتنی است با توجه به تفاوتهای فرهنگی - اجتماعی و گفتمانی، پایبندبودن به عقیدۀ برمن در تمامی نمونهها بسیار دشوار است؛ به همین روی در اینجا هر سیزده مؤلفه بررسی نشده و مؤلفههایی بررسی شدهاند که نمونههای بهتری از آن در ترجمۀ این مترجم یافت میشود. روش پژوهش برپایۀ مقابلۀ متن مقصد با متن مبدأ است. متن مقصد بهصورت خطبهخط با متن مبدأ، مقابله و شاهد مثالها با توجه به هر یک از مؤلفهها استخراج میشود.
برآیند پژوهش نشان میدهد در میان این شش مؤلفه، عقلاییسازی، شفافسازی و اطناب کلام از پربسامدترین عوامل تحریف در ترجمۀ صفارزاده و در سه حوزۀ غنازدایی کیفی، آراستهسازی و غنازدایی کمّی، کمترین انحراف را از متن اصلی داشته است. مترجم از دیدگاه انتقال ساختار و درونمایه نیز ترجمهای وفادار به متن اصلی، ارائه و تلاش کرده است هیچ عبارتی را از قلم نیندازد؛ ولی در بسیاری از نمونهها عبارتها را بهصورت واژهبهواژه برگردانده است.
برآیند پژوهش نشان می دهد که در میان این شش مؤلفه: عقلایی سازی، شفاف سازی و اطناب کلام از پربسامدترین عوامل تحریف در ترجمه صفارزاده و در سه حوزه غنازدایی کیفی، آراسته سازی و غنازدایی کمّی کمترین انحراف را از متن اصلی داشته است. مترجم از دیدگاه انتقال ساختار و درون مایه نیز ترجمه ای وفادار به متن اصلی ارائه کرده و تلاش نموده هیچ عبارتی را از قلم نیندازد، ولی در بسیاری از موارد، عبارتها را به صورت واژه به واژه برگردانده است.
Keywords [Persian]
طرح مسئله
نقد و بررسی ترجمههای فارسی قرآن کریم از مبـاحثی اسـت کـه در چنـد دهۀ اخیر، در حوزۀ پژوهشهای قرآنی، به آن توجه ویژهای شده اسـت؛ زیرا با انجام ارزیابی، به میزان روانی، شفافبودن ترجمهها و مأنوسبودن واژگان و ترکیبها و تعبیرهای گوناگون با بار عاطفی، احساسی و فرهنگی و ... پی برده میشود؛ ولی برخی از این ترجمهها برپایۀ نظریۀ علمی و اصولی، ارزیابی کیفی نمیشوند؛ نقدهای ترجمۀ قرآن «غالباً از مبانی ارزیابی خاصی پیروی نکرده و اگر گاهی نیز مبانی معناشناسی و زبانشناسی در ترجمهها به کار میرفته، بیشتر تابع خلاقیتهای فردی منتقدان و میزان دانش زبانی و آشنایی آنها با مبانی زبانشناسی روزگار خود بوده است» (هاشمی و حیدرپور، 1392، ص 45). شماری از پژوهشگران، معیارهای پذیرفتهشدۀ ترجمه در یک جامعه را ملاکی برای ارزیابی ترجمهها در نظر گرفتهاند و بر این باورند که به سبب تفاوت متغیرهای گوناگون اجتماعی در جوامع گوناگون، ممکن است معیارهای خاصی برای جامعهای مناسب باشد که برای جامعۀ دیگر درست نباشد (محمدی، 1388، ص 95).
در این پژوهش، آیات الاحکام سوره مبارکه نساء برپایۀ همخوانی میان نام سوره و جنسیت مترجم برگزیده شد. آیات احکام شرعی در قرآن به «آیاتالاحکام» یـا «آیـات فقهی» نامدار است. با توجه به اینکه حدود ۵٠٠ آیه قرآن دربارۀ احکام شرعی است، مترجم باید به ابعاد فقهی معنای آیات، توجه و از قواعد فقهی بهمنظور ترجمۀ درست آنها استفاده کند. به سبب اینکه هر زبانی، دستور، قالب و ساختارهای مخصوص به خود دارد و ساختار جملهها در زبان فارسی با ساختارهای زبان عربی کاملاً مطابق و هماهنگ نیست، سنجش میزان موفقیت ترجمههای متون دینی در انتقال مفاهیم قرآن به بررسی همهجانبه نیاز دارد. «ساختار آیاتالاحکام به گونهای است که متـرجم نمـیتوانـد بـدون آشنایی با "دانش فقه" ترجمهای درست و بیلغزش ارائه دهد؛ ازاینرو برخی از ترجمههای فارسی معاصر دچار لغزش شدهاند» (معین و رضایی کرمانی، 1394، ص 133). گفتنی است مترجمان بسیاری این آیات را ترجمه کردهاند؛ ولی فقیه یا مجتهد و نیز افراد آشنا با علم فقه میتوانند ترجمۀ مناسبتر و موفقتری از آیات فقهی ارائه دهند. رضایی اصفهانی در مقاله «نقش دانشهای مترجم در ترجمه قرآن» میگوید: «معمولاً کسانی که فقیه بودهاند، در ترجمۀ این آیات خطا نکردهاند؛ اما کسانی که از دانش فقه بهرهای نداشته یا به مسائل فقهی توجهی نکردهاند، در ترجمه دچار خطاهای متعدد شدهاند» (رضایی اصفهانی، 1381، ص 37).
«آنتوان برمن مبدأگراست. او معتقد است معنای زیبا زاییدۀ فرمی زیباست؛ بنابراین، مترجم تنها با وفاداربودن به فرم میتواند معنا را انتقال دهد. او ازجمله نظریهپردازان مبدأگرایی است که با گرایش متداول بومیسازی و زشت برشمردن بیگانهسازی در فرایند ترجمه، بهشدت مخالفت کرده است. او هرگونه تغییر در سبک نویسنده، ساختار زبان، اطناب کلام یا حتی تغییر در نقطهگذاری و پاراگرافبندی را ازجمله عوامل تحریف متن برمیشمارد» (مهدیپور، 1389، ص 58). «اگر قبول کنیم نگاه برمن به ترجمه، یک نگاه مبدأمدار است، ناچار باید بپذیریم این نگاه بیشترین قرابت را با ترجمۀ متون دینی مانند قرآن دارد که مستقیماً از منبع وحی است یا ازسوی آنانی که با منبع وحی به هر شکل ارتباطی دارند و هم لفظشان و هم معنایشان قداست و دلالت بالایی دارد و نباید در خلال ترجمه دچار تحریف شود» (رحیمی خویگانی، 1361، صص 53-52). گرچه باید یادآور شد «با توجه به تفاوتهای فرهنگی - اجتماعی و گفتمانی، پایبندبودن به عقیدۀ برمن در تمامی موارد بسیار دشوار است» (مهدیپور، 1389، ص 63).
نظریۀ عوامل تحریف متن آنتوان برمن برای رسیدن به این هدف، در این پژوهش برگزیده شد؛ زیرا برپایۀ این نظریه، شیوۀ عملکرد مترجمان به شکل روشمند ارزیابی میشود تا از این رهگذر، نقاط قوت و ضعف یک ترجمه به دست آید. این سیستم از سیزده مؤلفه تشکیل شده است که عبارتاند از: عقلاییسازی، شفافسازی، اطناب کلام، تضعیف کیفی، تضعیف کمی، آراستهسازی، همگونسازی متن، تخریب ضرباهنگ، تخریبهای معنایی مستتر در متن، تخریب یا بومیسازی شبکههای معنایی مستتر در متن، تخریب یا بومیسازی شبکههای زبانهای محلی، تخریب سیستم زبانی و تخریب اصطلاحات.
این پژوهش همۀ عوامل تحریف متن برمن را بررسی نمیکند؛ بلکه مؤلفههایی را بررسی میکند که نمونههای بهتری از آن در ترجمۀ صفارزاده یافت میشود؛ زیرا این شش مؤلفه قابلیت انطباق بیشتری بر ترجمۀ این مترجم دارد. برمن اشاره میکند: «من در اینجا به سیزده نمونه از این تحریفات اشاره میکنم؛ شاید تعداد آنها بیشتر باشد یا همپوشانی در کار باشد یا حتی یکی را بشود زیرمجموعۀ دیگری قرار داد؛ ولی اینها در ترجمۀ غربی وجود دارد و باید اقرار کرد برخی رواج بیشتری نسبت به دیگری دارد» (برمن، 2010، ص 75). «گرچه برمن عوامل تحریف متن را در سیزده مقوله دستهبندی میکند؛ ولی به نظر میرسد مطابقت تمامی این عوامل به نحوی در گرو نوع نثر و طول متن باشد» (دریابندری، 1389، ص 25).
از این روی برخی از این مؤلفهها همچون عقلاییسازی، شفافسازی، اطناب کلام، آراستهسازی، غنازدایی کمی و غنازدایی کیفی روی ترجمۀ این مترجم پیاده شده است تا به این پرسش پاسخ داده شود:
- ترجمۀ طاهره صفارزاده از آیاتالاحکام سوره نساء با کدامیک از عوامل تحریف متن آنتوان برمن سازگاری بیشتری دارد؟
تا کنون پژوهش مستقلی دربارۀ ترجمۀ طاهره صفارزاده از سوره نساء برپایۀ الگوی آنتوان برمن نشده است؛ ولی برخی پژوهشها در زمینۀ ترجمۀ قرآن و آنتوان برمن عبارتاند از:
- فاطمه مهدیپور در مقاله «نظری بر روند پیدایش نظریههای ترجمه و بررسی سیستم تحریف متن ازنظر آنتوان برمن» در شماره 41 مجله کتاب ماه ادبیات (1389) مؤلفههای ترجمه این نظریهپرداز را بررسی میکند.
- شهرام دلشاد و همکاران (1394) در مقاله «نقد و بررسی ترجمۀ شهیدی از نهجالبلاغه براساس نظریۀ گرایشهای ریختشکنانۀ آنتوان برمن» ترجمۀ شهیدی از نهجالبلاغه را با تکیه بر چهار مؤلفۀ عقلاییسازی، شفافسازی، اطناب و آراستهسازی به نقد کشیدهاند.
- معصومه نعمتی قزوینی در مقاله «نقدی بر ترجمۀ سوره بیّنه از طاهره صفارزاده براساس الگوی انسجام» ترجمۀ صفارزاده از سوره بینه را با تکیه بر الگوی انسجام هالیدی و حسن نقد کرده است.
- محمد فرهادی و دیگران در مقاله «نقد و بررسی اطناب و توضیح در ترجمۀ صحیفه سجادیه براساس نظریۀ آنتوان برمن» (مطالعه موردی: ترجمۀ انصاریان) این دو نمونه را در ترجمۀ فارسی انصاریان نقد و بررسی میکند تا میزان انحرافات موجود در ترجمه او را بررسی کند.
- علی افضلی و عطیه یوسفی (1395) در مقاله «نقد و بررسی ترجمۀ عربی گلستان سعدی براساس نظریۀ آنتوان برمن» با بررسی چند نمونه از نظریۀ برمن در کتاب الجلستان الفارسی، تحریفهای متن را ناشی از ناآشنایی مترجم به زبان فارسی و تمایزهای مرتبط با ساختار دستوری و ... برشمردهاند.
- و جواد معین در پایاننامه «بررسی چگونگی ترجمه آیاتالاحکام در ترجمههای فارسی معاصر قرآن کریم»، ترجمههای (آیتی، قمشهای، انصاری، شعرانی و ...) را ارزیابی کرده است.
2- بحث و بررسی
در این شیوه، مترجم به تغییر سبک نگارش و سطح زبان نویسنده میپردازد و با جابهجاکردن واژههای تشکیلدهندۀ جمله، آنها را به نظم درمیآورد تا در زبان مقصد منطقیتر نشان دهد (Berman, 1999: 58؛ برمان، 2010، ص 76)؛ برای نمونه، «جملات بلند را کوتاه میکند و بهاصطلاح، جملات را میشکند یا جملات معترضه را جابهجا یا کم و اضافه میکند. درحقیقت برمن فرایند عقلاییسازی را تحریفی در متن اصلی قلمداد و آن را رد میکند» (مهدیپور، 1389، ص 3). در عقلاییسازی ،مترجم به دلیل متداولنبودن ترکیب زبان مبدأ دست به تغییراتی میزند؛ برای مثال، در زبان عربی، ابتدا فعل و سپس فاعل میآید؛ در صورتی که در زبان فارسی فاعل در آغاز کلام آورده میشود. پس مترجم در ترجمۀ خود، چارهای جز این کار ندارد (مسبوق و گلزار خجسته، 1396، ص 109). صفارزاده به سبب تفاوتهای ساختاری میان دو زبان عربی و فارسی، ناگزیر متن ترجمه را در موارد بسیاری عقلاییسازی کرده است.
به گونۀ کلی، شگرد عقلایسازی به شکلهای گوناگونی انجام میشود:
1-1-2-تبدیل اسمهاوصفتهایعامل بهفعلوبرعکس
در زبان فارسی برخلاف زبان عربی، اسم (که مصدر را نیز در بر میگیرد) نمیتواند حالت عاملی بگیرد و نقش فعل را بازی کند (خطیب رهبر، 1381، ص 65)؛ به همین سبب، برپایۀ نظریۀ برمن، گاهی به کار بردن مصدر یا صفت عامل بهعنوان واژه برابر صفت و مصدر عامل عربی، تحریف متن به شمار میرود. صفارزاده در بسیاری از موارد ساختارهای زبان اصلی را برهم زده و اسم را به فعل و فعل را به اسم و ... تبدیل کرده است؛ برای نمونه:
أ. تبدیل فعل به اسم
- «وَ لَاتُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیامًا وَ ارْزُقُوهُمْ فیها وَاکْسُوهُمْ». (نساء: 22) و اموالی که (بهعنوان قیّم) متصرف آناند و خداوند وسیلۀ حیات مادی شما مقرّر فرموده است، به دست سفیهان و عقبماندگان ذهنی ندهید؛ امّا از اموالشان، وسیلۀ معاش، خورد و خوراک و لباس برای آنها فراهم کنید (صفارزاده): تبدیل فعل "ارزقوا" و "اکسوا" به اسم" خورد و خوراک" و "لباس".
ب. تبدیل اسم به فعل
- لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیبًا مَفْرُوضًا» (نساء: 7)؛برای مردان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان ارث باقی میگذارند، سهمی است و برای زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان ارث باقی میگذارند، سهمی است؛ کم یا زیاد فرق نمیکند، این سهمی است که حکم آن مقرّر فرموده شده است: تبدیل اسم (صفت عامل) "مفروض" در ترجمه به فعل "مقرر فرموده است".
ت. تبدیل فعل به مصدر
- وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَکَانَ زَوْجٍ وَآتَیتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیئًا أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِینًا» ( نساء: 20)؛ آیا برای پسگرفتنمهریه به تهمتزدن و افترا که گناهی آشکار است، متوسل میشوید؟ (همان، ص 184): تبدیل فعل "تأخذون": پس میگیرید، به مصدر"پسگرفتن".
ث. تبدیل مصدر به فعل
-فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیةً (نساء: 77)؛ اما هنگامی که حکم جهاد بر آنان مقرّر شد، آنگاه گروهی از ایشان که از مردم میترسیدند، چنانکه از خداوند باید ترسید و حتی بیشتر: تبدیل مصدر "خشیة" به فعل"ترسید".
2-1-2-تقدیم و تأخیر و تغییرات نحوی
این دسته دربرگیرندۀ تغییرات نحویی است که در آنها ترتیب جملهها یا ساختهای نحوی در یک جمله به سبب تفاوت ساختار گفتمانی در زبان با هم بههم خورده است؛ یعنی تغییرات اختیاری و بدون قاعدۀ مترجم. برخی از تغییرات برپایۀ قواعد خاص و اجبار هست؛ مانند ترجمۀ فعل در پایان جمله که براساس اصول فارسینویسی است؛ ولی تغییراتی چون پس و پیش کردن دو واژه، به اختیار مترجم صورت میگیرد. «ترتیب واژه در جمله بسیار مهم است؛ زیرا نقشی مهم در تأمین دیدگاهی منسجم و جهتدادن پیامها در سطح متن بازی میکند» (بیکر، 1393، ص 139). تغییرات نحوی همچون در ترجمه یک عبارت معترضه یا قید یا فعل که به انتهای جمله انتقال داده میشود و جابهجایی ترجمۀ واژگان؛ مثلاً پس و پیش کردن ترجمه دو معطوف یا تغییر ساختار نحوی مانند ترجمۀ موصوف و صفت یا مضاف و مضافالیه.
ولی «برمن هرگونه حذف، اضافه، تغییر در سبک نویسنده، تغییر ساختار زبان، اطناب کلام و حتی تغییر در نقطهگذاری و پاراگرافبندی را تحریف متن اصلی میشمرد و ازآن بهعنوان سیستم تحریف متن یاد میکند» (مهدیپور، 1389، ص 58).
أ. انتقال فعل به پایان جمله
ـ وَلَاتَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ (نساء: 32)؛ و نعمتی که خداوند به سبب آن بعضی را بر بعضی دیگر برتری عنایت فرموده، آرزونکنید: ترجمه فعل "تتمنوا": آرزونکنید به پایان جمله.
ب. افزودن فعل
- وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً (نساء: 92)؛نباید فرد مؤمنی را به قتل برساند، مگر اینکه از روی خطا و تصادف مرتکب این گناه شود؛ افزودن فعل "مرتکبشدن" که در متن مبدأ بدون فعل است.
ت. جابهجایی
-فَلَیسَعَلَیکُمْجُنَاحٌأَنْتَقْصُرُوامِنَالصَّلَاةِإِنْخِفْتُمْأَنْیفْتِنَکُمُالَّذِینَکَفَرُوا (نساء: 10)؛ گناهی محسوب نمیشود که در صورتی که از فتنه و شرّ کافرانبیمناک باشید، نمازخود را شکستهبخوانید: تقدیم و تأخیر و تغییرات مترجم در ترجمه جمله "ان خفتم" پیش از جمله نخست یعنی "أن تقصروا". با توجه به اینکه باید در اصل در اینجا جابهجایی صورت بگیرد، ولی به عقیدۀ برمن، هر گونه دستکاری تحریف است.
ث. تغییر ساختار نحوی
- فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا»(نساء: 103)؛ و همین که آسودهخاطر و ایمن شدید، نماز را بهصورت معمول بهطور کامل برگزار کنید؛ زیرا انجام فریضۀ نماز در اوقات معیّن بر مؤمنان "واجب" مقرّر شده است: "موقوت"، صفت برای کتاب است؛ ولی در اینجا پیش از موصوف خود یعنی کتاب (واجب) و بهصورت جار و مجرور ترجمه شده و ساختار جمله زبان مبدأ را تغییر داده است.
«زبان عربی نسبت به زبان فارسی پرتأکیدتر است و جملات زبان عربی با شیوههای گوناگونی مؤکد میشوند» (کریمینیا، 1389، ص 67)؛ برای نمونه، تأکید حرف "إنّ" همیشه باید نشان داده شود:
- فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیدِیکُمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَفُوًّا غَفُورًا (نساء: 43)؛ و چهره و دستها را با آن مسح کنید. همانا خداوند آن عفوکنندۀ آمرزنده است. حذف تأکید "إنّ": نباید تأکید این حرف را بهراحتی تغییر داد.
3-1-2- انتقال مرجع ضمیر
تعیین مرجع ضمیر، امری مهم در حوزۀ ترجمه است و تشخیص درست آن کمک شایانی به ترجمۀ این کتاب آسمانی میکند. «انتقال مرجع ضمیر یعنی مثلاً هنگامی که ضمیر میآید، به جای آن اسم و مرجع ضمیر آن را میآوریم» (فارسیان و اسماعیلی، 1396، ص 158).
- فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ وَهُوَ یرِثُهَا إِنْ لَمْ یکُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ کَانَتَا اثْنَتَینِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَکَ(نساء: 176)؛ نصف اموال او به آن خواهر میرسد و اگرخواهری بمیرد و فرزند نداشته باشد، (برادر) تمام مال خواهر را به ارث میبرد؛ در صورتی که ورثه تنها دو (یا بیش از دو) خواهر باشند، دوسوم میراث برای آن دو خواهد بود: آوردن مرجع "ورثه" برای ضمیر بارز مرفوع در فعل کانتا.
«شفافسازی یک میل شایع در میان مترجمان است؛ یک اندیشۀ پنهانی و کنایهآمیز را میتوان روشنسازی کرد» (برمان، 2010، ص 79). در شفافسازی، مترجم با افزودن واژه یا واژگانی، دست به شفافسازی متن میزند؛ مانند رفع ابهام از مضاف محذوف یا توضیح در پانوشت و ...
«هدف افزودههای زبانی آن است که متن ترجمه درنتیجۀ اختلافهای طبیعی موجود میان دو زبان از جهت شیوۀ بیان، به متنی بریدهبریده و مبهم و ثقیل یا نامأنوس در زبان فارسی تبدیل نشود؛ بلکه متن کاملاً برپایۀ قابلیتهای زبان فارسی ترجمه شود و از فصاحت و روانی برخوردار باشد» (خزاعیفر، 1386، ص 13-14). این مؤلفه برای پیشگیری از به وجود آمدن ابهام بر اثر اختلاف دو زبان به مترجم بسیار سود میرساند. ابهام انواع گوناگونی دارد: ابهام ساختاری و یا ابهام بر اثر اختلاف در ضمایر جنسیتی یا ابهام به سبب تفاوتهای موجود در راهبردهای ساخت متنی و ترجیحات سبکی یا تفاوتهای فرهنگی یا ابهام بر اثر حذف در زبان مبدأ هنگام ترجمه و ...
«اجرای این مؤلفهها در متون گوناگون با هم متفاوت است؛ برای نمونه، در متون ادبی، مترجم تمایل به ابهامگویی دارد تا از این راه ذهن خواننده را درگیر کند؛ ولی در متون دینی شفافسازی تاحدی ضروری است» (افضلی و یوسفی، 1395، ص 75)؛ ولی «برمن، خلاف نظر دیگران، هرگونه توضیح که در متن ترجمه بیاید و مترجم قصد آشکارسازی آن را نداشته باشد، در زمرۀ انحراف توضیحی قرار میدهد» (فرهادی، 1396، ص 46).
کلودی (2004) چهار گونه شفافسازی ارائه میدهد: اجباری، اختیاری، کاربردشناختی و ترجمه – ذاتی؛ برای نمونه، تفاوتها در ساختار نحوی و معنایی زبانها سبب شفافسازی اجباری و تفاوتهای موجود در راهبردهای ساخت متنی و ترجیحات سبکی میان دو زبان سبب شفافسازی اختیاری میشود. تفاوتهای فرهنگی، شفافسازیهای کاربردشناختی اطلاعات فرهنگی نهفته در متن را منجر میشود. اعضای جامعۀ فرهنگی زبان مقصد ممکن است بر جنبههایی از دانش عمومی زبان مبدأ آگاه نباشند؛ اینجاست که مترجم به کارگیری شفافسازی را درک بهتری از متن برای خوانندگان میداند (پهلواننژاد و شیرینزاده، 1388، ص 133-134). گفتنی است میل به شفافسازی در ترجمۀ صفارزاده به روشنی دیده میشود.
1-2-2- واژۀ توضیحی
افزودههای درون پرانتز و افزودههای بدون پرانتز با همدیگر متفاوتاند؛ ولی در نظریۀ برمن، این افزودهها از این دیدگاه باهم برابرند.
- فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیءٍ مِنْهُ نَفْسًا (نساء: 4)؛ و اگر زنان با رضایت قلبی بخشی از آن را به شما ببخشند: افزودن واژه "رضایت" و "قلب" برای نشاندادن میزان میل قلبی زنان.
- حرِّمَتْ عَلَیکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَبَنَاتُکُمْ وَأَخَوَاتُکُمْ وَعَمَّاتُکُمْ و... (نساء: 23)؛ ازدواج با این افراد بر شما حرام شده است: (ازدواج) با مادر و دختر و خواهر و عمه و ...: افزودن واژه "ازدواج" برای رفع ابهام جمله.
2-2-2- واژۀ توضیحیدرون پرانتز
زمانی که خواننده، ترجمه را میخواند، اگرچه واژۀ مبهمی در آن نیست، شاید معنا را چنانکه باید درنیابد و هدف ترجمه، یعنی فهم معنای دینی، برآورده نشود؛ ولی آنچه مترجم در پرانتز آورده، روشنگری است که برای دریافت بیشتر به مخاطب ارائه میکند و از رهگذر این فهم، آرامشخاطری حاصل از دریافت معنا برای خواننده ایجاد میشود؛ درنتیجه، شاید این روشنگری مترجم در پرانتز برای یک مخاطب عامه، او را سریعتر به مقصود برساند؛ ولی اگر مترجم به همان ترجمۀ صرف بسنده کند، فهم آن برای خواننده دشوار است (صیاحی و همکاران، 1396، ص 69).
- وَ إِنْ کَانَ رَجُلٌ یورَثُ کَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ (نساء: 12)؛و اگر مرد یا زنی که از او ارث میبرند، کلاله باشد (بدون فرزند و پدر و مادر): روشنسازی "کلاله" با آوردن واژههای توضیحی درون پرانتز برایرفع ابهام. این روشنگری درون پرانتز، متن را مفهومتر و ملموستر ساخته است.
- وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیمَانُکُمْ کِتَابَ اللَّهِ عَلَیکُمْ (نساء، ص 24) (همچنین) ازدواج با زنان شوهردار بر شما حرام است، مگر زنانی که "درجنگ با کافران" آنها را مالک شدهاید. این احکام الهی است که برشما "درباره ازدواجهای حرام" مقرر فرموده شده، ص عبارتهای درون پرانتز، به منظور دوری از هر گونه ابهام آمده است.
3-2-2- مرجع اسم موصول
- وَاللَّذَانِ یأْتِیانِهَا مِنْکُمْ فَآذُوهُمَا (همان: آیه 16)؛و آن دو چه زن و چه مرد زناکارِ خانواده را شکنجه دهید: اشاره به هر دو "جنس زن و مرد" برای اسم موصول اللذان.
وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ (نساء: 32)؛ و نعمتی که خداوند به سبب آن بعضی را بر بعضی دیگر برتری عنایت فرموده، آرزو نکنید: افزودن واژه "نعمت" برای روشنسازی مای موصول.
4-2-2- مضاف محذوف
- وَیسْتَفْتُونَکَ فِی النِّسَاءِ (نساء: 127)؛ (ای پیامبر!) دربارۀ حقوق زنان از تو فتوا میخواهند: افزودن مضاف محذوف "حقوق" به مضافالیه "زنان".
افزودن صفت:
- وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَینِهِمَا فَابْعَثُوا حَکَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَمًا مِنْ أَهْلِهَا (نساء: 35)؛ و اگر از جداشدن آن زن و شوهر احساس نگرانی میکنید، داور "معتمدی" از خانوادۀ آن شوهر و داور معتمدی از خانوادۀ آن زن تعیین کنید: افزودن صفت معتمد برای موصوف داور.
آراستهسازی یعنی افزودن عبارت تشبیهی و کنایی و آراستهکردن عبارتها و در جای دیگر، دستکاری و دخالت مترجم در نشانهگذاریهای متن میتواند مفهوم جمله را تغییر دهد. «آراستهسازی یعنی ترجمۀ افلاطونی و ترجمۀ زیباتر از متن اصلی» (برمن، 2010، ص 80)؛ یا نمونههای دیگری چون رعایت ادب که صفارزاده اشاره میکند که ادب الهی را در نوشتار ترجمه رعایت کرده است». برای خداوند «فرمود» به جای «گفت» و «اراده فرمود» به جای «چنین و چنان کرد» و برای بندگان در خطاب به باریتعالی «عرض کرد» به جای «گفت» و نظایر آنها» (صفارزاده، 1389، ص 1533).
«اگرچه برمن آراستهسازی را تحریف متن اصلی قلمداد میکند، مترجم متون دینی گاه چارهای جز بهرهگیری از این مقولة ادبی ندارند» (مسبوق و گلزارخجسته، 1396، ص 114). درواقع، برمن کار این مترجمان را بر هم زدن سبک و فرم متن اصلی میداند که بدون در نظر داشتن چندوچون متن اصلی، صرفاً برای خوانا، برجسته و فاخر کردن متن مقصد به متن اصلی توجهی نمیکنند و دست به بازنویسی و تمرین سبکی از متن اصلی میزنند» (افضلی و یوسفی، 1395، ص 74). صفارزاده بسیار اندک از مؤلفۀ آراستهسازی بهره جسته و به فرم عربی پایبند است و از تعابیر و عبارتهای ادبی دوری کرده است؛ مانند گسیلکردن به جای فرستادن.
از نمونههای آراستهسازی که در این ترجمه به چشم میخورد:
1-3-2- علامتهای سجاوندی
یکی از مؤلفههای برمن، تخریب ضرباهنگ متن هست که هر گونه علامت سجاوندی مانند (نقطه و ویرگول و پرانتز و ...) اضافه را با این عنوان یاد میکند و باعث تخریب متن میشود؛ ولی گفته میشود برخی از علامتها همچون دونقطه: (علامتی که برای روشنسازی جمله پیش از خود است)، پس از واژه "بگو" و "میفرماید" و نیز علامت تعجب نشان از زیبندگی جمله دارد.
- یسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یفْتِیکُمْ فِی الْکَلَالَةِ (نساء: 176)؛(ای پیامبر) از تو دربارۀ (کلاله) میپرسند، بگو «خداوند دربارۀ کلاله چنین حکم میفرماید: گذاشتن "علامت دونقطه" پس از دو واژه "بگو و میفرماید" برای تأکید و زیباترکردن جمله.
- یوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلَادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیینِ (نساء: 11)؛ خداوند دربارۀ تقسیم ارث بین فرزندانتان به شما چنین سفارش میفرماید: سهم پسر دو برابر دختر باشد: افزودن "علامت دو نقطه" برای خوانا و روان جلوه دادن متن، با اینکه گذاشتن این علامت سبب اطناب جمله میشود.
- یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ (نساء: 135)؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! پیوسته در راه رضای خداوند، برپادارندۀ حق و عدالت باشید: گذاشتن علامت "تعجب" پس از فعل ایمان آوردهاید، بهمنظور تأکید است که بر زیبایی متن افزوده است.
2-3-2- رعایت ادب
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیدِیکُمْ (نساء: 77)؛ (ای پیامبر) آیا به خاطر نداری آن افرادی که پیش از جهاد به آنها فرموده شد: «فعلاً دست از جنگ بردارید: به کار بردن واژه "فرمودن" به جای "گفتن".
3-3-2- ادبینویسی
- وَأَنْ تَصْبِرُوا خَیرٌ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (نساء: 25)؛ البته شکیبایی و خویشتنداری برای شما بهتر است و خداوند آن عفوکنندۀ رحمتگستر است: به کار بردن واژه "رحمتگستر" بر زیبایی متن افزوده است.
اطناب، ادای مقصود با عباراتی بیشتر از عبارات مألوف است (التفتازانی، 1376، ص 169). اطناب تا حد بسیاری نتیجۀ دو گرایش عقلاییسازی و شفافسازی است. مترجمانی که تمایل دارند همه چیز را بسیار شفاف بیان دارند و چیدمان ساختارهای متن اصلی را برهم بزنند، معمولاً متنی بلندتر از متن اصلی میآورند (برمن، 2010، ص 79). این مؤلفه در همۀ ترجمۀ صفارزاده به چشم میخورد؛ یعنی شمار جملههایی که حجمشان با جملۀ مبدأ متعادل باشد، به دشواری یافت میشود. از این میان، شمار واژههای مترادف با مؤلفههای معنایی و اطنابهای دیگر چون واژههای اضافی از همه بیشتر به چشم میخورد.
گونههای اطناب عبارتاند از:
1-4-2- اطناب واژگانی (ناشی از واژههای مترادف با مؤلفههای معنایی)
یعنی دو واژۀ مترادف که معادل برای یک واژه در زبان مبدأ در نظر گرفته شدهاند و این دو مترادف، تکرار همان واژه در زبان مقصد نیستند.
- وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِیئًا مَرِیئًا (نساء: 4)؛ و مهریۀ زنان را بهطور کامل، با رضا و رغبت به آنها بپردازید و اگر زنان با رضایت قلبی بخشی از آن را به شما ببخشند، مصرف آن حلال و گوارایتان است: "رضا و رغبت" دو واژۀ مترادف با مؤلفههای معنایی یکسان؛ و نیز جمله "بهطور کامل"در آیه نیامده، ولی ترجمه شده است.
- وَمَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ ینْکِحَ الْمُحْصَنَاتِ (نساء: 25)؛و هر یک از شما که از لحاظ هزینه و امکانات مالی نتوانید با زنان پاکدامن و باایمان و آزاد، ازدواج کنید. واژههای مترادف "هزینه" و "امکانات مالی" با مؤلفههای معنایی مشترک.
2-4-2- اطناب واژگانی (ناشی از واژۀ عربی به همراه ترجمۀ فارسی)
- وَارْزُقُوهُمْ فیها وَاکْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا (نساء: 5)؛ امّا از اموالشان، وسیلۀ معاش، خورد و خوراک و لباس برای آنها فراهم کنید و با آنها سخن شایسته و نیکو بگویید؛ اطناب واژگانی ناشی از واژه عربی "معاش" به همراه ترجمۀ فارسی آن "خورد و خوراک".
- أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِینًا (نساء: 20)؛آیا برای پسگرفتن مهریه به تهمتزدن و افترا که گناهی آشکار است، متوسل میشوید؟ اطناب واژگانی ناشی از واژۀ عربی "افترا" به همراه ترجمۀ فارسی تهمت.
3-4-2- اطناب در قالب باهمآوایی واژگان
یعنی همنشینی یک واژه با واژههایی که ازنظر معنایی با آنها به جهت یا جهاتی شباهت داشته باشد.
فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیوتِ حَتَّى یتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا ( نساء: 15)؛ آن زن را در خانه محبوس سازید تا مرگش فرا رسد یا خداوند (با صدور حکمی دیگر) "راهی و چارهای" برای او مقرّر فرماید: اطناب دو واژۀ راه و چاره در قالب باهمآوایی واژگان.
اطنابهای دیگر:
گاهی در ترجمه، نمونههایی وجود دارند که که نیازی به آوردن آنها در متن نیست و ازنظر معنایی چیز خاصی را به متن ترجمه نمیافزاید.
4-4-2- واژه و عبارت اضافه
- فَإِنْ کَانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ فَهُمْ شُرَکَاءُ فِی الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِیةٍ یوصَى بِهَا أَوْ دَینٍ غَیرَ مُضَارٍّ (نساء: 12)؛ و اگر بیش از این تعداد باشند، یکسوم ارث میبرند؛ البته پس از انجام وصیتی که بدان سفارش شده و پس از پرداخت دیون «شخصی که فوت شده که پرداخت آن اولویت دارد و این به شرطی است که در وصیت قصد ضرر به ورثه نباشد»: افزودن معادلهای طولانی در برابر واژههای "دین" و "غیرمضار".
- لَاتَنْکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَ سَاءَ سَبِیلًا (نساء: 22)؛ و با زوجۀ پدرتان ازدواج نکنید و اگر چنین کردهاید (قبل از این حکم) جدا شوید که این کاری زشت و ناپسند و روش بسیار نکوهیدهای بوده است. آوردن واژه "جدا شوید" که در متن اصلی وجود ندارد و بر طولانیشدن جمله افزوده است و نیز فعل "اگر چنین کردهاید"، در آیه نیست.
- فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَیکُمْ فِیمَا تَرَاضَیتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ (نساء: 24)؛ مهریۀ آنان را طبق قرارداد بپردازید و گناهی بر شما نیست که پس از تعیین مهریه با رضایت یکدیگر (مقدار آن را) کم یا زیاد کنید؛ برای فعل تکواژهای "تراضیتم"، ترجمۀ طولانی "با رضایت یکدیگر کم یا زیاد کنید" را آورده و پیداست جمله را بسیار دراز کرده است.
5-4-2- عبارت اضافۀ درون پرانتز
در بخش شفافسازی اشاره شد عبارت یا واژۀ توضیحی درون پرانتز یا بیرون آن، برای روشنگری بیشتر ذهن خواننده میآید؛ ولی در اینجا افزودن این واژه یا عبارت، «تنها حجم متن را میافزاید و تأثیر دیگری ندارد» (برمان، 2010، ص 79).
- وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاعَ (نساء: 3)؛ اگر (در مقام قیم) بیم آن دارید که نتوانید در امر ازدواج با دختران یتیمی که سرپرستی آنها را بر عهده دارید، با عدل و انصاف رفتار کنید؛ هر چند تا از زنان دیگر که میپسندید، دو یا سه یا چهار، به زنی بگیرید: در این آیه به جمله "سرپرستی آن را به عهده دارید" اشاره میکند و دیگر نیاز نبود " قیمبودن" را درون پرانتز بیاورد.
«تضعیف کیفی به معنای برابریابی واژگان، عبارتها و ساختارهای متن مبدأ با واژگان و ساختارهایی که گنجایشهای آوایی، معنایی و نشانهای را انتقال نمیدهند» (برمان، 2010، ص 82). «برابری دلالی و نشانهای واژگان و عبارات ترجمه و متن اصلی، یکی از دغدغههای همیشگی مترجمان ادبی بوده است؛ ولی این امر هیچگاه در ترجمه – بهویژه متون دینی – بهطور کامل محقق نشده است» (رحیمی خویگانی، 1361، ص 69). این مؤلفه در ترجمۀ صفارزاده نمود اندکی دارد. در برخی موارد نتوانسته است واژگان و جملات را درست برابریابی کند و متن را دچار تضعیف کیفی کرده است.
1-5-2- ترجمۀ واژه
- وَلَاتُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیامًا (نساء: 5)؛ و اموالی که متصرف آن هستید و خداوند وسیلۀ حیات مادی شما مقرّر فرموده است: "قیام" به معنای مایۀ قیام و قوام است؛ بهتر بود از معانی دیگر آن استفاده میکرد: اموالی که خدا "قوام" زندگی شما را به آن مقرر داشته است.
- وَاللَّذَانِ یأْتِیانِهَا مِنْکُمْ فَآذُوهُمَا فَإِنْ تَابَا وَ أَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا (نساء: 16)؛و آن دو، چه زن و چه مرد زناکارِ خانواده را شکنجه دهید؛ پس اگر توبه کردند و با اصلاح خود به جبران برخاستند، از تقصیرات آنها درگذرید؛ فَإِنْ تَابَا وَ أَصْلَحَا: اصلح به معنی اصلاح و کار شایسته است و آوردن فعل "به جبران برخاستن" از درستی مفهوم کاسته است؛ بهتر بود تنها فعل اصلاحکردن و به کار شایسته پرداختن را به کار میبرد.
2-5-2- ترجمۀ صیغه فعل
وَمَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ ینْکِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ (نساء: 25)؛ و هر یک از شما که از لحاظ هزینه و امکانات مالی نتوانید با زنان پاکدامن و باایمان و آزاد، ازدواج کنید. "نتوانید ... ازدواج کنید"، این دو فعلِ غایباند، ولی بهصورت مخاطب ترجمه شدهاند.
3-5-2- ترجمۀ جملۀ خبری و انشایی
- وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِیئًا مَرِیئًا (نساء: 4)؛ و مهریۀ زنان را بهطور کامل، با رضا و رغبت به آنها بپردازید و اگر زنان با رضایت قلبی بخشی از آن را به شما ببخشند، مصرف آن حلال و گوارایتان است: فعل "کلوا" امری است، به معنی بخورید؛ ولی در اینجا به شکل خبری ترجمه شده است.
4-5-2-ترجمۀ جمع و مفرد
- حُرِّمَتْ عَلَیکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَبَنَاتُکُمْ وَأَخَوَاتُکُمْ وَعَمَّاتُکُمْ وَخَالَاتُکُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُکُمُ اللَّاتِی أَرْضَعْنَکُمْ (نساء: 23)؛ازدواج با این افراد بر شما حرام شده است: (ازدواج) با مادر و دختر و خواهر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر و مادران رضاعی (که شیر دادهاند): "اسامی" و "ضمایر" همگی جمعاند؛ ولی مترجم اسمها را مفرد آورده و ضمایر را ترجمه نکرده است.
«تضعیف کمّی یعنی کاستن از تعداد واژگان و عبارت متن اصلی در میان ترجمه» (برمن، 2010، ص 83). در این مورد مترجم بی هیچ توجیهی دست به کاستن و حذف واژهها میزند. «ممکن است یک واژه دارای چندین معنا باشد و ممکن است در یک عبارت، چندین واژه با چندین معنای گوناگون وجود داشته باشد و اگر نویسنده همۀ معانی را بیاورد، ترجمۀ او دچار اشکال میشود؛ بنابراین، مترجم باید بهترین معنا را برگزیند؛ گرچه در باور برمن، ترجمه دچار غنازدایی کمی میشود (مسبوق و خجسته، 1396، ص 118). تضعیف کمّی کمترین نمود را در ترجمۀ صفارزاده دارد و تنها در چند نمونه، بخشی از متن و واژه را حذف کرده و ترجمه نکرده است.
1-6-2- حذف واژه
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَایحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ کَرْهًا وَلَاتَعْضُلُوهُنَّ (نساء: 19)؛ای کسانی که ایمان آوردهاید! برای شما حلال نیست که زنان را (چون اموال) به ارث ببرید. زنان را در فشار قرار ندهید. زنان را به اکراه ارث برید. مترجم به دلخواه خود ترجمۀ واژه "به اکراه" را از جمله حذف کرده است.
2-6-2- حذف جمله فعلیه و اسمیه
- یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَاتَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَ أَنْتُمْ سُکَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا (نساء: 43)؛ای کسانی که ایمان آوردهاید! درحال مستی قصد نمازخواندن نکنید. صبر کنید تا هشیار باشید و بدانید که چه میگویید و همچنین درحالیکه جُنب هستید و غسل نکردهاید (به مسجد داخل نشوید). در این آیه، مترجم از ترجمۀ جمله فعلیه "حَتَّى تَغْتَسِلُوا: تا زمانی که غسل نمایید"، غفلت ورزیده است.
فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا» (نساء: 3)؛ و اگر بیم آن دارید که در بین زنان به عدالت رفتار نکنید، به یک زن آزاد یا به کنیزی که مالک شدهاید، بسنده کنید تا از کیفر (ستم و) بیعدالتی نسبت به دیگران مصون بمانید. جمله اسمیه "ذلک أدنی" ترجمه نشده است؛ این نزدیکتر به عدالت و ترک ستمکاری است.
3-6-2- حذف به قرینه
وَأُمَّهَاتُ نِسَائِکُمْ وَ رَبَائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسَائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیکُمْ (نساء: 23)؛ و مادرزن و دختر همسرتان که نزد شما تربیت شده (وحکم پدراو را دارید) و البته در صورتی که با مادر این دختر همبستر شده باشید، وگرنه مانعی ندارد و گناه محسوب نمیشود. جمله "فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ" بنابر قرینۀ لفظی پیش از خود، به وگرنه ترجمه شده است و ترجمۀ عبارت "اگر با آنها همبستر نشدهاید" حذف شده است.
نتیجهگیری
هرچند تغییر ساختارهای نحوی و منطقیسازی آنها در ترجمه، یک امر روشن است، صفارزاده همۀ ساختارهای نحوی را از فیلتر عقلاییسازی رد کرده و نمونههایی چون تأکیدهای ضروری، تقدیم و تأخیر و عاملبودن اسم فاعل و مصدر را از میان برده است. او در ترجمۀ خود تلاش کرده است هیچ عبارتی را از قلم نیندازد؛ ولی در بسیاری از نمونهها، عبارتها را بهصورت تحتاللفظی برگردانده است.
در این پژوهش مشخص شد در ترجمۀ صفارزاده نمونههایی چون عقلاییسازی، شفافسازی، اطناب کلام، آراستهسازی، تکییف کیفی و تکییف کمی به شکل معناداری، دلالتهای متن اصلی را دچار تحریف کرده و بسیاری از دلالتهای واژگانی و ساختاری متن مبدأ در ترجمه، دچار تغییر شده است. یکی از کاستیهای ترجمۀ او، تشخیصندادن درست ریشه و معادل برای واژگان و دیگری، ترجمۀ نادرست زمان برخی از افعال است. بسیاری از عبارتها در ظاهر درست به نظر میرسید، ولی با پیادهسازی نظریۀ برمن، میزان انحراف مترجم از متن مبدأ مشخص شد.
از میان مؤلفههای ششگانۀ تحریف متن - که از نظریۀ ارزیابی آنتوان برمن در این جستار گزینش شد - تضعیف کیفی، آراستهسازی و پس از آن، تضعیف کمّی، کمبسامدترین عوامل بود. میل به شفافسازی در ترجمۀ صفارزاده بهروشنی دیده میشود.
اطناب در تمام ترجمۀ او وجود دارد؛ یعنی شمار جملههایی که حجمشان با جملۀ مبدأ متعادل باشد، به دشواری یافت میشود. بیشترین سبب اطناب در ترجمۀ او، تلاش برای شفافسازی است و از این میان، شمار واژههای مترادف با مؤلفههای معنایی و اطنابهای دیگر چون واژههای اضافی از همه بیشتر به چشم میخورد.
مترجم در این ترجمه به سبب تفاوتهای ساختاری میان دو زبان عربی و فارسی، ناگزیر متن ترجمه را عقلایی کرده است. متن گاهی شفافسازی شده است؛ ولی اطناب کلام، بسیار وجود دارد.
صفارزاده بسیار اندک از مؤلفۀ آراستهسازی بهره جسته و به فرم عربی پایبند است و از تعابیر و عبارتهای ادبی دوری کرده است؛ مانند گسیلکردن به جای فرستادن.
او در برخی نمونهها نتوانسته است واژگان و جملات را درست برابریابی کند و متن را دچار تضعیف کیفی کرده است.
- و تضعیف کمّی کمترین نمود را در ترجمۀ او دارد و تنها در چند نمونه بخشی از متن و واژه را حذف کرده و ترجمه نکرده است.