Author
Assistant Professor, University of Zanjan, Zanjan, Iran
Abstract
Keywords
Article Title [Persian]
Author [Persian]
واژۀ ربّانیون در قرآن کریم ازجمله واژگانی است که تحلیلهای متنوع و گوناگونی دربارۀ معنا و ساختار لفظی آن صورت گرفته است. نظر مشهور مفسران و لغتپژوهان، این واژه را از ریشة «ربّ» به معنای مالک یا اسمی اشاره به خداوند متعال میداند. واژۀ ربّانی سه مرتبه در قرآن کریم استفاده شده که در دو کاربرد آن، همراه با کلمۀ احبار بوده است که گروهی از علمای یهود بودهاند. در این مقاله، پس از نقل برخی از اقوال دربارۀ معنای این واژه و ساختار لفظی آن در کتب لغت و تفسیر، بازاندیشی دوبارهای دربارۀ معنای این لفظ و ساختار لغوی آن انجام شد؛ از این رهگذر نشان داده شد این کلمه در مواردی که در کنار لفظ احبار قرار دارد، برخلاف تصور رایج از ریشۀ «ربّ» بهعنوان اسمی اشاره به خداوند متعال، اشتقاق نیافته و ریشۀ اصلی اینکلمه، واژۀ «رب» سامی و آفروآسیایی به معنای بزرگ است و ربّانیون به گروهی از بزرگان یهود اشاره دارد و این واژه، کلمهای دخیل و معرّب است.
Keywords [Persian]
1- طرح مسئله
در طول تاریخ اسلام، تلاشهای بسیاری در زمینة شناخت قرآن کریم انجام شده است. ازجمله تلاشها در رابطه با فهم قرآن کریم، بررسیهای لغوی و ریشهشناسانه دربارۀ کلمات این کتاب وحیانی است. کتب تفسیری از ابتدای شکلگیری آنها از مباحث لغوی و استناد به شعر عرب خالی نبوده است. یکی از بحثهای لغوی در ارتباط با قرآن کریم، مبحث کلمات دخیل است. به کلمات داخلشده از یک زبان به زبان دیگر، کلمات دخیل گفته میشود که معرّبات (کلمات دخیل در زبان عربی) از مصادیق آن است. بحث دربارۀ معرّبات و امکان استفاده از آن در قرآن کریم ازجمله مباحث پُرقدمت بررسیهای زبانشناختی قرآن کریم است و در این رابطه آرای متفاوتی ابراز شده است (ن.ک: سیوطی، 1420ق، ج1، صص 427-430). هماکنون وجود کلمات دخیل در زبان قرآن، امری پذیرفته است و پژوهشگران مسلمان و برخی از مستشرقان در این زمینه پژوهشهای چشمگیری ارائه کردهاند. بحث کلمات دخیل در مباحث سنّتی با مبحث وامگیری زبانی در زبانشناسی جدید مرتبط است. در زبانشناسی، به روندی وامگیری زبانی میگویند که طی آن، یک زبان یا گویش، برخی از عناصر زبانی را از زبان یا گویشی دیگر میگیرد و در خود جای میدهد (ن.ک: آرلاتو، 1373ش، ص 247 و در ارتباط با وامگیری ن.ک: بلومفیلد، 1379ش، صص 524-585)؛ البته وامگیری واژگانی[i] تنها یکی از اقسام وامگیری زبانی است (در ارتباط با وامگیری واجی[ii] و وامگیری نحوی[iii] ن.ک: آرلاتو، 1373ش، صص 256-261). اصولاً وجود یک زبان ناب که هیچگونه گردی از زبانهای دیگر بر او ننشسته باشد، افسانهای بیش نیست و پژوهشهای زبانشناختی نشان میدهد همۀ زبانها از جنبۀ واژگانی آمیختهاند و مهمتر اینکه در بسیاری از زبانها درصد واژههای دخیل نسبت به واژه های بومی رقم بالایی را تشکیل میدهد (ن ک: ناتل خانلری، 1347ش، صص 111و 112). در این مقاله، واژۀ ربانیون در قرآن کریم و احتمال معرّببودن آن بررسی شده است. در این نوشتار از شاخۀ ریشهشناسی در زمان کمک گرفته شده که یکی از شاخههای زبانشناسی است. ریشهشناسی یا اتیمولوژی[iv]، به دو شاخۀ ریشهشناسی همزمان[v] و ریشهشناسی درزمان[vi] تقسیم میشود. ریشهشناسی همزمان دربارۀ اشتقاق واژههای یک زبان از واژههای دیگری است که بهطور همزمان در همان زبان وجود دارد؛ برای مثال، ترکیب (football) در انگلیسی نو از دو واژۀ (foot) و (ball) حاصل میشود و بازی مدنظر از آن نظر به این نام خوانده میشود که درآن توپی با پا زده میشود؛ ولی در ریشهشناسی درزمان، تاریخ تحوّل یک واژه در طول زمان بررسی میشود. از دیدگاه نظری، هرچند برای به دست دادن ریشهشناسی کامل یک واژه، باید آن واژه را در کلیۀ مراحل تاریخی زبان، مطالعه کرد، هنگامی که بخشی از سیر تحوّل یک واژه نیز مطرح شود، ریشهشناسی واژه به دست میآید؛ یعنی پژوهنده، صورتها و معانی گذشتۀ یک واژه را در محدودۀ یک مقطع زمانی قراردادی و مشخص در طول سیر تحوّلی آن واژه تعیین میکند (ن.ک: آرلاتو، 1373ش، صص 46-48). ریشهشناسی هر صورت زبانی، تاریخ آن صورت است و ازطریق پیداکردن صورتهای قدیمیتر در همان زبان و صورتهای موجود در زبانهای همخانواده فراهم میآید که همگی گونههای متنوّع صورت موجود در زبان مادرند (ن.ک: بلومفیلد، 1379ش، ص 18). در این مقاله، ابتدا به کاربردهای این واژه در قرآن کریم و برخی از آرای مفسران و لغتپژوهان دربارۀ این کلمه، اشاره و در بخش دیگر، بازاندیشی دوبارهای دربارۀ شناخت این واژه با استفاده از منابع لغوی، تفسیری و غیره انجام شده است. شایان ذکر است راه بررسی و پژوهش در این زمینه باز است و توجه صاحبنظران و دانشپژوهان را خواهان است.
2- پیشینۀ پژوهش
واژۀ ربانیون ازجمله واژگان درخور توجه در کتب لغتشناسی قرآن و تفاسیر بوده است؛ ولی در بسیاری از این کتب، این واژه مشتقی از کلمۀ (ربّ) (یکی از اسماء الهی) معرفی شده است. ازجمله پژوهشهای جدید در ارتباط با این واژه، مقالۀ «معناشناسی تاریخی واژه ربّ» است که در آن، پژوهشهای جالب و گستردهای دربارۀ واژه (ربّ) انجام شده است؛ ولی این مقاله درخصوص واژه (ربّانیّون) نیست و تبیین سازهشناختی درخصوص کلّ این واژه بیان نشده است (ن.ک: خوانینزاده، 1394ش، صص 77-120). ازجمله کارهای دیگر، بخشی از مجموعۀ «واکاوی و معادلیابی تعدادی از واژگان قرآن کریم» است که زیرنظر دکتر آذرنوش سامان یافته است. بخشی از این مجموعه، به واژۀ (ربّانیّون) اختصاص یافته و این نتیجه حاصل شده که «ربّانی» بهطور فنّی و اصطلاحی، لقب معلمان دینی یهود بوده است؛ ولی تبیین ریشهشناختی دقیقی از این واژه نشده است (ن.ک: آذرنوش، 1390ش، ص 188). در این مقاله، بازاندیشی دوبارهای دربارۀ معنای این لفظ و ساختار لغوی آن انجام شده است.
3- ربانیون در قرآن کریم
واژۀ ربّانیّون در دو حالت مختلف نحوی و درمجموع سه مرتبه در قرآن کریم به کار رفته است که از این میان، دوبار بهصورت «الربّانیّون» حالت رفعی داشته و در کنار «الاحبار» به کار رفته و یکمرتبه بهصورت «الربّانیّین» حالت نصبی داشته و بهتنهایی به کار رفته است.
آیهاول: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ﴾ (مائده: 44)
آیهدوم: ﴿لَوْلَا یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَصْنَعُونَ﴾ (مائده: 63)
آیهسوم: ﴿مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَادًا لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَبِمَا کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ﴾ (آل عمران: 79)
لفظ ربانیون برای ما فارسیزبانان تداعیکنندۀ انسانهای خداترس وخداشناس بوده و به همین مفهوم در ادبیات کلاسیک فارسی نیز استفاده شده است؛ برای مثال، سعدی میگوید:
عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند
مرد اگر هست بهجز عالم ربانی نیست (ن.ک: سعدی، 1385ش، ج4، ص 9)
اما آیا در قرآن کریم نیز به همین مفهوم به کار رفته است. آیا واژۀ ربانیون از ریشۀ «رب» است و پس از اسلام نیز به همین دلیل، کلمۀ ربانیون در فرهنگ عامه به مفهوم خداشناس و خداترس است.
4- آرای گوناگون دربارۀ معنای واژۀ ربانی
4-1- آرای بیانشدۀ لغویون
اقوال زیادی دربارۀ معنای ربّانی در کتب لغت بیان شده که در این قسمت به برخی از آنها اشاره شده است:
الف – ربانی کسی است که الربّ (خداوند) را بندگی میکند و علت اضافهشدن الف و نون به انتهای این کلمه برای مبالغه در نسبتدادن است (ن.ک: ابنمنظور، 1405ق، ج1، ص 403 و زبیدی، 1306ق، ج1، ص 260).
ب- ربانی به حبر و مالک علم اطلاق شده یا بهطور کلی ربانی به عالم، تفسیر شده است (ن.ک: ابنمنظور، 1405ق، ج1، ص 403؛ زبیدی، 1306ق، ج1، ص 260 و ازهری، بیتا، ج15، ص 178).
ج- ربانی کسی است که موصوف به علم پروردگار است (ن.ک: ابنمنظور، 1405ق، ج1، صص 403 و 404 و ازهری، بیتا، ج15، ص 178).
د- ربانی به معنای تربیتکنندۀ افراد یا تربیتشوندۀ افرادی یا تربیتکنندۀ علم به معنای اقامۀ آن است. در این نظر، ربانی منسوب به ربّ به معنای تربیت است (ن.ک: ابنمنظور، 1405ق، ج1، صص 403 و 404؛ ازهری، بیتا، ج15، ص 179 و مصطفوی، 1360ش، ج4، ص 18).
هـ- ربانی، عالم راسخ در علم و دین است یا کسی است که با علم خود رضای خداوند را میطلبد (ن.ک: ابنمنظور، 1405ق، ج1، صص 403 و 404).
و- ربانی، عالم عامل معلم است (ن.ک: دامغانی، 1366ش، ص 375 و ابنمنظور، 1405ق، ج1، صص 403 و 404).
ز- ربانی، عالم به حلال و حرام و امر و نهی است. این نظر را ابوعبید از کسی نقل میکند که او را عالم به کتب پیشینیان میداند (ن.ک: ازهری، بیتا، ج15، صص 179 و 180 و ابنمنظور، 1405ق، ج1، صص 403 و 404).
ح- ربانی فرد عالی درجه در علم است (ن.ک: ابنمنظور، 1405ق، ج1، صص 403 و 404).
ط- نظر دیگری، ربانی را فرد الهی عارف به خدای تعالی معرفی میکند (ن.ک: فیروزآبادی، بیتا، ج1، ص 70؛ جوهری، 1406ق، ج1، ص 130 و ابنمنظور، 1405ق، ج1، صص 403 و 404).
ی – ربانی همان حبر است (ن.ک: زبیدی، 1306ق، ج1، ص 260)
در بررسی واژهشناسانه کلمۀ ربانی، این نکته درخور توجه است که برخی از لغویون بهصراحت این کلمه را معرّب و دخیل در عربی خوانده و برخی نیز احتمال معرببودن آن را بیان کردهاند. ابوحاتم لغوی بهطور قطعی این کلمه را سریانی میداند و ابوعبید قاسم بن سلام نیز چنین بیان کرده که «فکر میکنم این کلمه عربی نیست» (ن.ک: سیوطی، 1408ق ب، صص 60 و 61؛ سیوطی، 1408ق الف، ص 110 و راغب اصفهانی، 1420ق، ص 191).
4-2- آرای مفسران دربارۀ معنای ربّانی
بسیاری از نظرات بیانشده در کتب تفسیر دربارۀ معنای ربانی با نظرات بیانشده در کتب لغت، همسان است؛ اما در میان آرای مفسران، آرایی نیز دیده میشود که در کتب لغت، بینظیر یا کمنظیر است و در بررسی این واژه مهم و شایان توجه است. در این بخش به برخی از آرای مفسران اشاره میشود: ضحاک، ربانیون و احبار را قراء یهود و فقهای ایشان میداند. قتاده، ربانیون را فقهای یهود و احبار را علمای ایشان نام میبرد (ن.ک: طبری، 1415ق، ج6، ص 339). مجاهد، ربانیون را فقیهان عالم میداند و ایشان را برتر و بلندمرتبه از احبار بر میشمارد. سعید بن جبیر ربانیون را حکیمان باتقوا بر میشمارد (ن.ک: طبری، 1415ق، ج3، ص 442). ابنمسعود، ربانی را در عبارت قرآنی (کونوا ربانیین)، حکیم عالم میداند. نقل شده ابنعباس، ربانی را حکیم فقیه میدانسته و نیز بیان شده که ربانی را عالم معرفی کرده است (ن.ک: عبدالباقی، بیتا، ص 44 و زبیدی، 1306ق، ج1، ص 265). معانی دیگری نیز برای ربانی در کتب تفسیر بیان شده است؛ ازجمله: ربّانی والیان امر و تدبیرکنندگان امورند؛ ربّانی منسوب به ربان است و ربان کسی است که تدبیر امور مردم را مینماید؛ آگاهان به سیاست مردم و تدبیر امور ایشان و قیام به مصالح آنان؛ ربّ العلم؛ عالم به دین ربّ؛ عالمان اهل انجیل؛ معلمان مردم، حکیمان عالم؛ اهل عبادت و تقوا و نیز کسی که شدیدالاختصاص به ربّ است و اشتغال او به عبودیت و عبادت او زیاد است (ن.ک: طبری، 1415، ج3، ص 444؛ نحاس، 1409ق، ج2، ص 313؛ جصّاص، 1415ق، ج2، ص 599؛ قرطبی، 1405ق، ج4، ص 123؛ ابنکثیر، 1418ق، ج1، ص 385 و طباطبایی، بیتا، ج3، ص 276).
5- چند نظر دربارۀ ساختار لفظی واژۀ ربانی
الف- اجزای کلمۀ ربّانی را به چند گونه تحلیل کردهاند که از آن جمله قول سیبویه است که «یاء» را در ربانی «یاء نسبت» میداند و الف و نون را در کلمۀ ربانی اضافی میداند و چنین بیان میکند که مراد، تخصیص به علم الربّ بود؛ یعنی معنایش دارندۀ علم به الربّ (خداوند) است و نه بقیۀ علوم؛ مانند شعرانی که به کسی گفته میشود که به داشتن موی زیاد موصوف است و صرفاً منسوب به موی زیاد است و اگر کسی صرفاً منسوب به مو باشد، شعریّ گفته میشود. در این باره نیز الربّی منسوب به الربّ است و الربانّی موصوف به علم الربّ است (ن.ک: ازهری، بیتا، ج15، ص 178).
ب- یاء آخر کلمۀ ربانی برای نسبت است و الف و نون برای مبالغه در نسبت، اضافه شده است (ن.ک: ابنمنظور، 1405ق، ج1، صص 403 و 404 و صافی 1406ق، ج3 و 4، ص 193).
ج- ربّانی منسوب به ربّان و این کلمه صفت است بر وزن فعلان و از ریشۀ رب به معنی تربیت است. ربّان کسی است که تربیت ازجمله کارها و صفات او به نحو ثبوتی است و ربّانی کسی است که در تعلیم چنین کسی به نحو خاص قرار میگیرد (ن.ک: مصطفوی، 1360ش، ج4، ص 22؛ زبیدی، 1306ق، ج1، ص 260 و صافی، 1406ق، ج3 و 4، ص 193).
6- بازاندیشی دوباره در شناخت معنای ربانیون در قرآن کریم
در این بخش، آیاتی که واژۀ ربانی در آنها به کار رفته، بررسی شدهاند؛ در آیه 44 سوره مائده سخن در رابطه با نازلشدن تورات است که هدایت و نور در آن است و پیامبران که تسلیم فرمان خدا بودند، به موجب آن، برای یهودیان حکم میکردند و نیز ربانیون و احبار نیز بهواسطۀ اینکه این کتاب به آنها سپرده شده بود و بر آن گواه بودند، بر طبق آن برای یهود حکم میراندند. در آیه 63 سوره مائده، سخن در رابطه با توبیخ ربانیون و احبار است؛ دربارۀ اینکه چرا عدهای از اهل کتاب را از گفتار گناهآلود و حرامخواری نهی نمیکنند. در آیه 79 سوره آل عمران سخن دربارۀ این است که بشری که خداوند به او کتاب و حکمت و نبوت داده است، حق ندارد به مردم بگوید بندگان او باشند؛ بلکه باید بگوید بهواسطۀ تعلیم کتاب الهی (یا بهواسطۀ علم دربارۀ کتاب الهی[vii]) و مطالعه در آن، ربانی باشند.
با بررسی این آیات، نتایج جالب توجهی به دست میآید؛ ازجمله اینکه: الف- بافت آیه اول و دوم (مائده : 44 و 63) با بافت آیه سوم (آل عمران: 79) متفاوت است. در آیه سوم، ربّانیبودن متعلق امر پیامبر است. از مجموع این آیه و براساس کلمه ناس (مردم) در این آیه، این امر به عدۀ خاصی تعلق نگرفته است؛ بلکه شامل تمام مردم میشود و دربردارندۀ این مفهوم است که پیامبر باید مردم را به ربانیبودن امر کند.
ب- قرارگرفتن لفظ ربانیون و احبار در کنار یکدیگر در آیه اول و دوم و ارتباط این آیات با اهل کتاب، شاهدی است بر اینکه این دو گروه، گروههای خاصی در بین اهل کتاباند.
ج- توبیخشدن ربانیون و احبار در آیه 63 سوره مائده قرینهای است بر این نظر که اگر ریشۀ ربانیون در این آیات، ربّ (خداوند) و مفهوم آن «عالمی الهی»، «عالمی خدایی» یا مانند آن دانسته شود، نظر صوابی نیست؛ زیرا کدام عالمی در عین اینکه الهی، عارف و بندۀ خدا است، وظیفهنشناس است و به وظیفۀ خود مبنی بر نهی از گفتار گناهآلود و حرامخواری عمل نمیکند و نیز اگر یهودیان، ربانیون را خدایی میدانستند، آیا در بین احبار افراد خدایی وجود نداشته است. بسیاری از مفسران و لغویون در تحلیل کامل و دقیق این کلمه، به شکلی که تمام کاربردهای این واژه در قرآن کریم را پوشش دهد و با ریشهشناسی زبان عربی خوانایی کامل داشته باشد، دچار مشکل شدهاند. همچنین برخی از اهل تفسیر و لغت، احتمال غیرعربی بودن این لفظ را بیان کردهاند. به دلیل اینکه دستکم در دو نمونه از بهکارگیری لفظ ربانی در قرآن کریم ارتباط تنگاتنگی بین این لفظ و یهودیان وجود دارد، داشتن ریشۀ غیرعربی دربارۀ این واژه کاملاً محتمل و معقول است.
7- تحلیل ریشهشناختی واژۀ ربانی
ریشه اصلی کلمه (ربّانی) واژه (رب) به معنای (بزرگ) است. توضیح اینکه ریشه (رب) از ریشههای مشترک بین زبانهای سامی[viii] است که زبان عربی نیز از این خانواده است (دربارۀ خانواده زبانهایسامی ن.ک:Rubin, 2010, p.3-21 و آرلاتو، 1373ش، صص 72 و 73). زبانهای عبری[ix]، آرامی[x] و اوگاریتی[xi] ازجمله زبانهای این خانوادۀ بزرگ زبانیاند که در تمام زبانهای نامبرده، واژه (رب) به معنای بزرگ به کار رفته است (ن.ک: Gesenius, 1939, p. 912؛Jastrow, 1903, p. 1438 ؛ Dolgopolsky, 2012, p. 2024, 2025). جالب است که از بقایای این ریشه در زبان عربی، واژه (رُبَّ) بهمعنای (چهبسیار) است و از همین ریشه کلماتی به معنای (بسیار) در چند زبان مانند عبری به کار رفته است (ن.ک: Gesenius, 1939, p. 912,913). از ریشه (رب) در خانوادۀ زبانهای سامی کلمات متعدّدی با معانی گوناگونی ساخته شده است؛ ازجمله معانی موجود از این ریشه در مجموعۀ زبانهای سامی، معانی بزرگبودن، بزرگشدن، بسیار، سرور، رئیس، آموزگار، عدد دههزار، سود، بهره و ناخدای کشتی هستند (ن.ک:Leslau, 1991, p. 460-462 ؛ Gesenius, 1939, p. 912-915 ؛ Dolgopolsky, 2012, p. 2024-2026؛ Jastrow, 1903, p. 1438-1444). شایان توجه است که واژه (ربا) نیز نوعی بهرۀ اقتصادی است و از همین ریشه است و مال و دارایی در آن بهظاهر بزرگ و زیاد میشود.(در ارتباط با ربح و ربا در زبانهای سامی ن.ک: مشکور، 1357ش، ج1، ص 277). پیوند معناهایی مانند رئیس و رهبر با معنای بزرگ از نوع کاربرد صفت به جای موصوف است، یعنی (فردِ بزرگ). بر اساس این، در نمونههای سلسلهمراتبی، واژه (رب) به بالاترین مرتبه اشاره دارد؛ مانند (صاحباختیار / سرور) در تقابل با (برده / بنده) یا (فرمانروا / پادشاه) در تقابل با (فرمانبردار / رعیت) یا (آموزگار / استاد) در تقابل با (شاگرد / مرید). در نمونههایی که از این ریشه برای اشاره به کمیّت و مقدار و تعداد به کار رفته است، مفهوم زیاد یا بزرگ در هر کدام مشهود است (ن.ک: خوانینزاده، 1394ش، ص 106).
در گامی فراتر از زبانهای سامی، ریشه (رب) نهتنها ریشۀ مشترک آفروآسیایی[xii]، نوستراتیک[xiii] است؛ توضیح اینکه خانوادۀ زبانهای سامی جزو خانوادهای بزرگتر به نام خانوادۀ زبانهای آفروآسیایی (حامی - سامی[xiv]) معرفی شده که زبان مصری جزو خانوادۀ آفرو آسیایی است (دربارۀ خانوادۀ زبانهای آفروآسیایی ن.ک: Rubin,2012, p. 3,4; Orel & Stolbova, 1995, p. ix-xxviii و آرلاتو، 1373ش، صص 73-75). نوستراتیک نیز نام یک ابرخانوادۀ مفروض است که براساس فرضیهای، نیای مشترک خانوادههای زبانیِ هند و اروپایی[xv]، آفروآسیایی، آلتایی[xvi]، اورالی[xvii]، قفقازی[xviii] و دراویدی[xix] است (ن.ک: پاکتچی، 1399ش، ص 6). دالگوپولسکی در کتاب خود با نام فرهنگ نوستراتیک ریشه (رب) را (بسیار، بزرگ) معنا کرده است (ن.ک: Dolgopolsky, 2012, p. 2024).
هرچند در زبان عربی ریشههای سهحرفی (ربب) و (ربو/ی)، ریشههایی جداگانه معرّفیشدهاند، براساس قرائنی، همگی از ریشۀ دوحرفی (رب) گرفته شدهاند. براساس نظریّۀ نسبتاً جدیدِ دوحرفی بودن اصل ریشههای عربی، زبان آفروآسیایی در اصل، دارای ریشههای دوحرفی بوده است و در طیزمان این ریشهها سهحرفی شدهاند و واژههای دوحرفی مانند (أخ) و (أب) و غیره از بقایای نظام دوحرفی در زبان آفروآسیایی است. ازجمله راهکارهای سهحرفی کردن ریشه، مضاعفکردن حرف دوم مانند (ربب) یا استفاده از حروف علّه مانند (ربو/ی) بوده است (در ارتباط با نظریۀ دوحرفی بودن ریشههای آفروآسیایی ن.ک: O'leary, 1969, p. 176,177). براساس این، کلماتی مانند تربیت، مربّی و تمام کلماتی که از ریشه (ربو/ی) گرفته شده، از ریشۀ اصلی به معنای (بزرگ) گرفته شده است. در فرایند تربیت و پرورشدادن، کاملاً مفهوم بزرگکردن مشهود است. در دو آیۀ زیر از ریشۀ تربیت کلماتی به کار رفتهاند که کاملاً مفهوم بزرگکردن در آنها مشهود است:
-﴿وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا﴾ (الإسراء: 24)
-﴿قَالَ أَلَمْ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدًا وَلَبِثْتَ فِینَا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ﴾ (الشعراء: 18)
واژه (ربّ) که اشاره به خداوند متعال است نیز از همین ریشۀ اصلی گرفته شده و به معنای بزرگ است و خداوند که (ربّ عالمین) است، مالک و سرور و صاحباختیار جهانیان است. هرچند برخی از پژوهشگران معتقدند واژه (ربّ) در اشاره به خداوند متعال و بهمنزلۀ نامی از نامهای خداوند، واژهای دخیل در عربی است و ازطریق زبان سَبَئی[xx] (یکی از زبانهای سامی) به زبان عربی راه یافته است (ن.ک: خوانینزاده، 1394ش، ص 107)؛ اما در این مقاله، دربارۀ این نظر قضاوت نشده و بر این نکته تأکید شده است که واژه (ربّانی) از واژه (ربّ) در اشاره به خداوند متعال گرفته نشده و هرجا واژه (ربّانی) در کنار واژه (احبار) به کار رفته، واژهای دخیل در عربی است. درخور ذکر است هرچند در این مقاله بیان شده که (ربّانی) از ریشه (رب) گرفته شده و این ریشه از ریشههای مشترک زبان سامی است، این نکته با دخیل و معرّب بودن (ربّانی) منافات ندارد؛ زیرا ممکن است در یک خانواده زبانی، از یک ریشۀ مشترک، در یکی از زبانهای عضو آن خانواده کلمهای ساخته شود و به دیگر زبانهای آن خانواده راه یابد که این نیز از مصادیق کلمات دخیل به حساب میآید. وجود قرائنی مانند آیاتی که در آنها ربّانیّون و احبار در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و در ارتباط با یهود و مذمّت ربّانیّون و احبار است و نیز گزارشاتی مبنی بر اینکه عرب، ربّانیّون را نمیشناخته است، احتمال معرّببودن این واژه را تقویت میکند. در بخش بعدی، دو پیشنهاد در ارتباط با اشتقاق واژه (ربّانی) ارائه شده است:
الف- لفظ (ربّانی) از واژه (רַבׇּן / رَبّان) به معنای (معلّم و آموزگار / رئیس) گرفته شده است. در زبان آرامی، ربّان به معنای (رئیس، معلم) به کار رفته است (ن.ک:Jasrow, 1903, p. 1444). در همین زبان، رَبّانیّ به معنای (doctor of law) به کار رفته است (ن.ک: Leslau, 1991, p. 461) در زبان گعزی[xxi]، رَبّان (با صورت جمعِ رَبّانات و رَبَّنات) به معانی متعددی ازجمله رئیس، معلّم و ناخدای کشتی به کار رفته و رَبّونی به معنای (سرور من) به کار رفته است (ن.ک: Leslau, 1991, p. 461). در زبان سریانی[xxii]، (رَبا) به معانی (آموزگار و رئیس) و (رَبونی) به معنای (آموزگار) به کار رفته است (ن.ک: خوانینزاده، 1394ش، ص90، برای دیدن کلماتی از ریشۀ رب در زبان سریانی ن.ک: Costaz, 2002, p. 334,335). در زبان عبری (רַבּי / رَبّی) به معانی (معلم من، سرور من) به کار رفته است (ن.ک: Gesenius, 1939, p. 912). در فرهنگ جاسترو، (رَبّان) لقبی برای علمای یهود معرّفی شده و بیان شده این نام، لقب بیشتر رؤسای مدارس دینی یهود در فلسطین بعد از شخص هیلِل[xxiii] (یکی از علمای بزرگ یهود) بوده است (ن.ک:Jastrow, 1903, p. 1444). برخی این تفاوت را بین (رَبّی) و (رَبّان) ذکر کردهاند که اگر عالم دینی یهودی شاگردانی داشته باشد و آن شاگردان نیز شاگردانی داشته باشند، آن عالم اصلی از سوی طبقۀ دوم شاگردان با نام (رَبّی) ذکر میشود؛ ولی اگر شاگردان مستقیم او فراموش شوند (طبق سنّت)، او (رَبّان) یاد میشود و اگر هر دو طبقۀ شاگردان فراموش شوند، با اسم خودش ذکر میشود (ن.ک:Jastrow, 1903, p. 1444). همانطور که بیان شد آیاتی که (ربّانیون) و (احبار) در کنار یکدیگر قرار گرفته، در ارتباط با یهود و مذمّت ربانّیون و احبار است که چرا وظیفۀ خود را مبنی بر نهی از حرامخواری و گرفتن ربا انجام نمیدهند. این مطلب قرینهای است که این واژه از زبان عبری وارد زبان عربی شده است. هرچند یاء پایانی در واژه (ربّانی) را میتوان ضمیر در نظر گرفت که (ضمیر"ی" در عبری نیز کاربرد دارد)، رَبَن و رَبّان بهعنوان لقب در زبان عبری دارای یاء پایانی نیست و یاء پایانی این کلمه مشکلی در پذیرفتن (ربّانی) بهعنوان اشتقاق مستقیم از (ربّان) عبری است. صورت همراه با یاء، صورت مسیحی این کلمه معرفی شده است؛ بنابراین، احتمالاً واژۀ عربی از شکل سریانی این واژه گرفته شده که اصلی عبری داشته است (ن.ک: جفری، 1372ش، صص 216و217 و نیز در رابطه با ربان ن.ک: حییم، 1966م، ص 506). گفتنی است کلمۀ ربن در بخشی از نام برخی از علمای شناختهشدۀ یهود در جهان اسلام وجود دارد؛ مانند سهل بن ربن که از یهودیان طبرستان معرفی شده است (ن.ک: دهخدا، 1373ش، ج7، ص 10476). در پایان تحلیل اول، درخور ذکر است در برخی منابع تفسیری، این قول که «ربّانی از ربّان گرفته شده و ربّان کسی است که تدبیر امور مردم میکند» و نیز این قول که «ربّانی، معلمان مردم است» آمده است (ن.ک: همین نوشتار، بخش 4-2).
ب- تحلیل دوم برای اشتقاق واژۀ ربّانی، اشتقاق این کلمه از واژه «ربّا» به معنای تفسیر است؛ واژه (ربّانی) از ترکیب واژه (ربّا) همراه با نون زائد نسبت و یاء نسبت ساخته شده است:
ربّا + ن + ی رَبّانی
شایان توجه است کلمه (ربّا) در نام برخی از کتب تفسیری مدراشی به کار رفته است؛ ازجمله «بریشیت ربّا»، «شیموت ربّا»، «بمیدبار ربّا»، «دیفاریم ربّا» و«ویقرا ربّا»[xxiv] که بهترتیب تفسیر سفر پیدایش، سفر خروج، سفر اعداد، سفر تثنیه و سفر لاویان تورات است (در رابطه با کتب تفسیری مدراشی ن.ک: M.D.H, n.d, Vol.11 p.1508-1514؛ جودائیکا، بیتا، ذیل مدخل MIDRASH و الکساندر، فیلیپ و دیگران، 1386ش، ش34، ص 160). یکی از کتابهایی که چندین نفر از علمای یهود در تدوین آن مشارکت داشتهاند، کتاب «مدراش ربّا[xxv]» است که مجموعهای تفسیری است و همۀ کتب مقدّس عهد عتیق را شامل میشود و «تفسیر کبیر» تعبیر شده است (ن.ک: پاکتچی، 1387ش، ص 44). واژه (ربّا) به معنای تفسیر نیز از ریشه (رب) سامی به معنای (بزرگ) گرفته شده است. کتاب تفسیری نسبت به اصل تفسیرشده گسترش مییابد و حجم بیشتری پیدا میکند و نسبت به آن بزرگ میشود. جالب است در زبان گعزی، یکی از معانی (ربّا) گسترشدادن است (ن.ک: Leslau, 1991, p. 460). به فردی که (ربّا) مینویسد و تفسیر، منسوب به اوست و با چنین کتابی در نسبت است، میتوان (ربّانی) گفت. جالب است نام کتاب مقدس مندائیان (گنزا ربّا) است. زبان مندائی[xxvi] نیز از زبانهای سامی است. هرچند این کتاب در ترجمۀ عربی ازسوی مندائیها، با نام «الکنز العظیم» (گنج بزرگ) معرّفی شده است، برخی پژوهشگران معتقدند اصل کتاب (گنزا) نام دارد و (گنزا ربّا) تفسیر گنزا است.
کلمۀ دیگر موجود در حوزۀ تفسیر کتاب مقدس «ربّی» است. نقل است که در دورۀ تلمودی، ربّی توضیحدهنده و مفسر کتاب مقدس و قوانین شفاهی آیین بوده و تعلیم متون مقدس و قوانین سنتی و شفاهی آیین به افراد جامعه را برعهده داشته است (ن.ک: Americana، 1990، مدخل rabbi؛ نیز دربارۀ برخی کلمات عبری از ریشه (رب) ن.ک: Brown and others, 1972, p. 912, 913 و مشکور، 1357ش، ج1، صص 273-278)؛ اما ربّانی از کلمه ربّی گرفته نشده است؛ بلکه از اضافهشدن نون زائد نسبت و یاء نسبت به کلمه «ربّا» کلمهای ساخته شده است که به شخصی اشاره میکند که عمل تفسیر و توضیح متون مقدس را برعهده داشته است.
8- تفاوت ربانیون واحبار
در این بخش، سؤالی مطرح میشود و آن اینکه تفاوت ربانیون و احبار چه بوده است. در ابتدا گفتنی است «حبر» همانگونه که مفسران میدانستهاند و بسیاری این تصور را دربارۀ ربّانیون نیز داشتهاند، اصطلاحی فنی برای یکی از مناصب یهودیان بوده است؛ اما بهطور کلی آن را واژۀ اصیل عربی دانستهاند. برخی آن را از ریشه «حبر» به معنای به جای گذاشتن اثر و نشان (مانند اثر زخم) دانسته و چنین تحلیل کردهاند که دانشمند یهودی را به دلیل اثر تعالیم ایشان بر زندگی طالبان علم، چنین مینامیدند (ن.ک: جفری، 1372ش، صص 105 و 106 و 216 و طبری، 1415ق، ج6، ص 340). برخی نیز آن را از «تحبیر» به معنای تحسین گرفتهاند و وجهتسمیۀ آن چنین بیان شده که عالم، خوب را خوب و بد را بد مینمایاند و عالم به تحسین کلام است. ازجمله نظرات دیگر نیز این است که این کلمه از حبر به معنای دوات گرفته شده است. احبار اهل نوشتن و کتابت بودند و بهواسطۀ دواتشان به آنان حبر گفته میشد (ن.ک: ابنمنظور، 1405ق، ج4، ص 157؛ فیروزآبادی، بیتا، ج2، ص 2؛ جوهری، 1406ق، ج2، ص 620 و مصطفوی، 1360ش، ج2، ص 163)؛ البته گفتنی است برخی این کلمه را معرّب دانستهاند که از واژه حبر (חַבֵר) گرفته شده که کلمهای عبری به معنای معلم است که در نوشتههای علمای یهود بهمثابۀ عنوان و لقب افتخاری به کار میرفته است و این کلمه پس از واردشدن در زبان عربی به شیوۀ آن زبان، جمع بسته شده است (ن.ک: جفری، 1372ش، صص 105 و 106). سؤال دیگر اینکه تفاوت ربانیون و احبار چیست. تمایز کامل و دقیق این دو گروه، ساده نیست. چند نظر در این رابطه مطرح شده است؛ ازجمله اینکه برخی، ربّانیون را دستهای از احبار یهودی میدانند که مخصوصاً مأمور ترجمه و تفسیر تورات و دیگر کتب مقدس بودند و در اصل هر ربّانی، حبر نیز بوده است (ن.ک: زیبایینژاد، 1376ش، ص 42). برخی، از مقدمآمدن لفظ ربانیون بر احبار در تمام جاهایی که این دو کلمه در کنار یکدیگر به کار رفتهاند، مهمتربودن و عالیرتبهتر بودن ربانیون بر احبار را استنباط کردهاند (ن.ک: طباطبایی، بیتا، ج5، ص 362). عدهای شأن سیاسی و مدیریتی برای ربانیون قائل شدهاند و بعضی نیز ربانیون را قراء یهودی و احبار را فقهای یهودی نامیدهاند (ن.ک: طبری، 1415ق، ج3، صص 442 و 444 و ج6، ص 340). در یک جمعبندی، براساس تحلیل اشتقاقی دوم روی جنبۀ تفسیری ربانیون تکیه میشود و اینکه این عده تفسیر کتاب مقدس را برعهده داشتهاند. در منابع روایی و تفسیری اسلامی، دادههایی وجود دارند که وجه معنایی «مفسر» را در کلمۀ ربانی تقویت میکند؛ برای مثال، نقل شده است که پس از اینکه ابنعباس فوت کرد، ابوحنیفه در شأن او گفت «الیوم مات ربانی هذه الامه» (ن.ک: قرطبی، 1405ق، ج4، ص 122)؛ و نیز در برخی روایات، حضرت علی(ع) ربانی این امت معرفی شده است (ابنجبر، 1418ق، ص 277). این روایات وجه معنایی «مفسر» را در کلمۀ ربانی تقویت میکند؛ زیرا توان تفسیری حضرت علی(ع) و نیز ابنعباس (شاگرد حضرت علی(ع)) انکارناپذیر است و نیز وقتی ابوحنیفه، ابنعباس را ربانی این امت میخواند، پذیرفته نیست که مقصود او این بوده که فقط یک عالم الهی در امت اسلام وجود داشته و او نیز در آن روز فوت کرده است.
در جمعبندی نهایی، مقدّمآمدن ربّانیون نسبت به احبار، قرینهای بر مهمتربودن ربّانیون است. این تحلیل پذیرفتنی است که اگر معنای ریاست و سیادت در واژه (ربّانیون) مقصود بوده، قطعاً رؤسای یک جامعه نسبت به سایرین قدرت و مسئولیت بیشتری دارند. اگر رهبران دینی، منظور بوده است، نسبت به سایر علما در خط مقدّم توبیخ محسوب میشوند. اگر وجهتعلیمی در این واژه مدّنظر بوده است، مقدّمآمدن آنها نسبت به (احبار) با در نظر گرفتن موضوع توبیخ آنها و مسئولیت تعلیمی آنها، بهطور کامل درکشدنی است. اگر شأن تفسیری در واژۀ ربّانیون در نظر بوده است، باز کسانی که با متون اصلی دین سروکار دارند و از محتوای آنها خبر دارند و میدانند که در این متون حرامخواری و گرفتن ربا نهی شده است، از این نظر نسبت به سایر علما سزاوار توبیخ بیشتریاند.
9- ربانی در آیه 79 سوره آل عمران
در بین کارکردهای کلمۀ ربانی در قرآن کریم نمونهای یافت میشود که تحلیل معنای آن بر پایۀ دو تحلیل اشتقاقی یادشده، هرچند محتمل است، با اشکالاتی روبهروست. در این آیه آمده است بشری که خداوند به او کتاب و حکمت و نبوت داده است، حق ندارد به مردم بگوید بندگان او باشند؛ بلکه باید بگوید بهواسطۀ تعلیم کتاب الهی و مطالعۀ در آن، ربانی باشند. بافت این آیه با دو آیۀ دیگری که لفظ ربانی در آنها به کار رفته، متفاوت است. در این آیه نوعی تقابل بین بندگی یک پیامبر و ربانیبودن ایجاد شده است. ربانیبودن متعلق امر نبی است و این امر همۀ مردم را شامل میشود و این قرینهای است بر اینکه این کلمه از ریشه «رب» ساخته شده یا اینکه در نظر گرفتن ریشه «رب» بهعنوان اسمی اشاره به خداوند متعال، برای کلمۀ ربّانی در همان صدر اسلام نیز وجود داشته است؛ این مطلب با استفاده از مبحث اشتقاقات عامیانه در زبانشناسی تحلیلپذیر است. از دیدگاه زبانشناسی، گاهی اتفاق میافتد واژههایی که بهصورت و معنی آنها کمتر مأنوسیم، تحریف میکنیم و گاهی نیز استعمال عام، بر این تحریفات مهر تأیید میزند. این نوآوریها هر اندازه هم عجیب به نظر برسند، کاملاً اتفاقی رخ ندادهاند؛ بلکه کوششی برای توجیه تقریبی واژههای نامأنوس ازطریق مربوطساختن آنها به چیزی آشنا به شمار میروند؛ این عمل در دانش زبانشناسی، ریشهشناسی عامیانه[xxvii] نام دارد. ریشهشناسی عامیانه، تنها در شرایطی خاص عمل میکند و تنها بر واژههای نادر فنی یا بیگانه تأثیر میگذارد که گویندگان، آنها را بهطور ناقص درک میکنند (ن.ک: سوسور، 1378ش، صص 253- 256). یک مثال در این زمینه راهگشاست؛ برای نمونه، در زبان فارسی واژه «دوقلو» بیان میشود. صفت مفعولی «دگلو»[xxviii] واژهای ترکی است و به معنای «زائیدهشده» به کار میرفته است که فارسیزبانان آغاز آن را عدد «دو» قلمداد کردهاند و به پیروی از همین تعبیر، واژههای «سه قلو» و غیره را ساختهاند (ن.ک: سوسور، 1378ش، ص 255 پاورقی مترجم). این امکان وجود دارد که گویندگان یکزبان، یکواژه را به اشتباه تجزیه کنند. این تجزیۀ نادرست معمولاً نشاندهندۀ اشتباهگرفتن صورتهایی است که از لحاظ آوایی یا معنایی شبیه یکدیگرند (ن.ک: اُگرادی، 1380ش، ج1، ص 321). دربارۀ واژۀ ربانی نیز محتملاً عربها در اثر ارتباطشان با اهل کتاب با گروهی از آنان به نام ربانیون آشنایی پیدا کرده بودند و با وظایف آنها بهطور نسبی آشنایی داشتهاند، ولی به دلیل اینکه اصل این کلمه عربی اصیل نبوده است، تحلیلی درست و واقعبینانه ازنظر ریشهشناسی نسبت به این واژه نداشتهاند و به علت نزدیکی و قرابت لفظی و ظاهری بین کلمۀ ربانی و کلمه ربّ، واژۀ ربّانی را در رابطه با واژه (ربّ) - که نامی برای خداوند است - تحلیل کردهاند و برای مثال، چنین تصور کردهاند که ربانی واقعی باید فردی خدایی و الهی باشد و این کلمه را برای خداپرستان و عالمان الهی به کار بردهاند. به دلیل اینکه چنین تصوری ازسوی اعراب میتوانسته صورت بگیرد که ربانی را از ریشۀ رب تصور کند و حتی ممکن است ربانی با چنین معنایی مستعمل بوده، اشکالی ایجاد نمیشود، اگر حتی نمونههایی از این کلمه در قرآن کریم و احادیث به کار رفته باشد و معنای رب بهعنوان اسمی اشاره به خداوند متعال در آن استعمالات ملحوظ باشد.
نتیجهگیری
واژۀ ربانیون در قرآن کریم، هنگام به کار رفتن در کنار احبار، برخلاف تصور رایج از ریشه «ربّ» بهعنوان اسمی اشاره به خداوند متعال اشتقاق نیافته است؛ بلکه واژهای معرب است. ریشۀ اصلی این کلمه، واژه (رب) سامی و آفروآسیایی به معنای بزرگ است و ربّانیون به گروهی از بزرگان یهود اشاره دارد.
دو پیشنهاد در ارتباط با اشتقاق واژه (ربّانی) ارائه شد:
الف- کلمه (ربّانی) از واژه (רַבׇּן / رَبّان) به معنای (معلّم و آموزگار / رئیس) گرفته شده است.
ب- کلمه (ربّانی) از واژه «ربّا» به معنای (تفسیر) گرفته شده است. واژه (ربّانی) از ترکیب واژه (ربّا) همراه با نون زائد نسبت و یاء نسبت ساخته شده و این واژه به معنای مفسّر است.
سیاق آیه 79 سوره آل عمران با سیاق دو آیۀ دیگر که در آن از واژۀ ربانی استفاده شده، متفاوت است. در این آیه نوعی تقابل بین بندگیکردن یک پیامبر ازسوی مردم و ربانیبودن ایجاد شده و این مفهوم بیان شده است که پیامبر باید به مردم بگوید که ربانی باشند. این قرینهای است که در این آیه، ربانیین گروهی خاص از بزرگان یهود نیست و محتملاً براساس روند اشتقاق عامیانه در بین عربها از (ربّ) بهعنوان اسمی اشاره به خداوند متعال گرفته شده است.
[i] - lexical borrowing
[ii] - phonological borrowing
[iii] - syntactic borrowing
[iv] - etymology
[v] - synchronic etymology
[vi] - diachronic etymology
[vii] - براساس قرائت دیگری از این آیه که (تعلمون) خوانده شده است (ن.ک: نحاس، 1405ق، ج1، ص 390 ).
[viii] - semitic languages
[ix] - hebrew
[x] - aramaic
[xi] - ugaritic
[xii] - afroasiatic
[xiii] - nostratic
[xiv] - hamito-semitic
[xv] - indo- european
[xvi] - altaic
[xvii] - uralic
[xviii] - caucasian
[xix] - dravidian
[xx] - sabaic
[xxi] - ge'ez
[xxii] - syriac
[xxiii] - Hillel
[xxiv] - سفر پیدایش در زبان عبری «بریشیت» به معنی در آغاز است و این واژه نخستین کلمهای است که در این سفر آمده است. سفر خروج در زبان عبری «شیموت» نام دارد که به معنی نامها است و این اسم از ترکیب حروف نخست عبارت آغازین این سفر گرفته شده است. سفر اعداد به زبان عبری «بمیدبار» یعنی «در بیابان» نام دارد و این واژه نخستین کلمهای است که در این سفر آمده است. سفر تثنیه در عبری «دیفاریم» یعنی کلمات نام دارد و این واژه نخستین کلمهای است که در این سفر آمده است. سفر لاویان در زبان عبری «ویقرا» نام دارد که به معنی «وخواند یا ندا کرد» است و سفر لاویان با همین واژه آغاز میشود (نک: مسیری، 1383ش، ج5، صص 90 و 91).
[xxv] - Midrash Rabba
[xxvi] - mandaic
[xxvii] - folk etymology
[xxviii] - dog-lu