The Semantic Frames of the Verb “Absara” (beholding) in the Holy Quran and their Persian translations (Based on Charles Fillmore's the Semantic Meaning Theory)

Authors

1 Department of Arabic Language and Literature, Azarbaijan Shahid Madani University, Tabriz, Iran

2 Department of Persian Language and Literature, Azarbaijan Shahid Madani University, Tabriz, Iran

Abstract

Semantic science in the search for meaning has a profound relationship with translation science and is one of the methods to review and criticize translation. The present article is an attempt to study the semantic frames of the verb “Absara” (beholding) in the Quranic verses of the Holy Quran and their Persian translation according to the Fillmore's semantic meanings theory (Ansarian, Fooladvand, Khorramshahi & Makarem shirazi). In the Quranic examples under research, the verb “Absara” (beholding) has a visual-perceptual semantic frame as the central semantic frame and six cognitive formats of seeing, looking, understanding, thinking, illuminating, and discerning that its primary basis is seeing with eyes on the head. The outcome of the research shows that the translators were unanimous in three semantic formats (seeing, illuminating & looking) and paid attention to the context of the verse in which the verb is used. But in the semantic format of "understanding" and "discerning," none of them carefully considered the context of the verse. And only Khorramshahi translated correctly the semantic form of thinking based on Syntagmatic Relationships.

Keywords


Article Title [Persian]

قالب‌های معنایی فعل «أبصَرَ» در قرآن کریم و بررسی ترجمۀ آنها بر پایۀ نظریۀ معناشناسی قالبی چارلز فیلمور

Authors [Persian]

  • مریم بخشی 1
  • محمدرضا اسلامی 1
  • حسرت اومویی میلان 1
  • محمد پاشایی 2
1 استادیار گروه زبان وادبیات عربی، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران
2 استادیار گروه زبان وادبیات فارسی، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران
Abstract [Persian]

علم معناشناسی در پی یافتن معنا، ارتباط عمیقی با علم ترجمه دارد و یکی از روش‌های بررسی و نقد ترجمه است. مقالۀ حاضر در چهارچوب نظریۀ معناشناسی قالبی چارلز فیلمور، تلاشی است برای بررسی قالب‌های معنایی فعل «أبصرَ» در آیات قرآن کریم و بررسی ترجمۀ فارسی آن (انصاریان، فولادوند، خرمشاهی و مکارم شیرازی). در نمونه‌های قرآنی بررسی‌شده، فعل «أبصر» دارای یک قالب معنایی دیداری - ادراکی به‌عنوان قالب معنایی مرکزی و شش قالب شناختی دیدن، نگریستن، درک‌کردن، اندیشیدن، روشنایی‌بخشیدن و بصیرت‌یافتن است که پایۀ ابتدایی آن، همان دیدن ظاهری با چشم سر است. نتایج این بررسی نشان می‌دهند مترجمان در سه قالب معنایی (دیدن، روشنایی بخشیدن، نگریستن) اتفاق نظر داشته‌اند و به بافت آیه‌ای توجه داشته‌اند که فعل مدنظر در آن به کار رفته است؛ اما دربارۀ قالب معنایی «درک‌کردن» و «بصیرت‌یافتن»، هیچ کدام به بافت آیه دقت نظر نداشته‌اند و دربارۀ قالب معنایی اندیشیدن، فقط خرمشاهی براساس بحث هم‌نشینی الفاظ، ترجمۀ صحیحی ارائه کرده‌ است.

Keywords [Persian]

  • قرآن کریم
  • نقد ترجمه
  • معناشناسی قالبی چارلز فیلمور
  • فعل «أبصَرَ»

طرح مسئله

در فرآیند ترجمه، اساسی‌ترین گام پس از مراجعه به فرهنگ لغت و یافتن معنای واژه، توجه به بافت کلامی واژۀ به‌کاررفته است. مترجم ممکن است با افعالی روبه‌رو شود که دارای چندین معنا در قالب‌های مختلف باشد؛ ازاین‌رو توجه به افعال چندمعنا و ارائۀ ترجمۀ صحیح آنها، اهمیت زیادی دارد. ویژگی اصلی افعال چندمعنا، وجود تنوع معنایی است که در بین این معانی، ارتباط و نقاط مشترک به وجود می‌آورد (عموزاده و کریمی دوستان و شریف، ۱۳۹۵، ص ۱۱۸). درحقیقت، چندمعنایی[1] با توجه به مفهوم مقولات شعاعی توصیف می‌شود (لیکاف، 1987، ص 84؛ به نقل از افراشی و صامت، 1393: 38). بر اساس این، برای مقولۀ متشکل از معانی یک واژۀ چند‌معنی، ساختاری مدور تصور می‌شود که مفهوم پیش‌نمونه در کانون آن قرار دارد و سایر معانی که هریک به دلیلی با این مفهوم کانونی تفاوت دارند، در فواصلی از کانون، روی شعاع این دایره قرار می‌گیرند. شباهت خانوادگی موجب می‌شود این معانی در چنین ساختار مقوله‌ای قرار بگیرند. این نگرش، مدلی برای بررسی چندمعنایی ارائه می‌دهد که در آن یک یا بیش از یک معنی از جایگاه کانونی‌تری برخوردارند (افراشی و عسگری، 1396، ص 64)؛ ازاین‌رو اصطلاح چندمعنایی، نگرشی نو به افعال چندمعنا است که معناهای مرتبط به هم دارند و براساس بافت و ترکیبی که به کار رفته‌اند، معنای فعل تعیین می‌شود. به بیان دیگر، تفاوت‌های محسوسی بین معانی افعال چندمعنا وجود دارد که باید آنها را شناخت و به‌ویژه در امر ترجمه نباید آنها را به جای هم به کار برد.

شبکۀ معنایی قالب بنیاد[2] چارلز فیلمور[3] شبکه‌ای است که معنی یک واژه را با توجه به ساختار مفهومی (قالب[4]) آن واژۀ مشخص ارائه می‌دهد. فیلمور معتقد است معناشناسی قالبی[5] روش اصولی برای ارتباط بین تحلیل‌های زبانی و دانش بشر از هر بخش زبان است (دلارامی‌فر، 1396، ص 80).

ازجمله چالش‌های پیش روی مترجمان، وجود واژگان چندمعنا در قرآن است. به سبب اینکه با نظریۀ قالب بنیاد فیلمور، رابطۀ میان معانی مختلف یک واژه چندمعنا بررسی و به تصویر کشیده می‌شود، نگارنده بر آن است با استفاده از این نظریه نشان دهد قالب‌های معنایی فعل «أبصَرَ» (باب إفعال فعل بَصَرَ) در ترجمه‌های مختلف با توجه به روابط هم‌نشینی و جانشینی این فعل با دیگر الفاظ، دارای معانی مختلفی است. این روابط معنایی از وجود جزءهای هستۀ یکسان در بین قالب‌ها سرچشمه می‌گیرد که تا کنون به این تشابه در بین مفاهیم مختلف افعال چندمعنا کمتر پرداخته شده است. بنابر اهمیت پیوند واژگان در بافت زبانی و توجه‌داشتن به تفاوت‌های معنایی میان واژگان هم‌معنای یک زبان در ترجمۀ قرآن کریم، در پژوهش حاضر با رویکرد زبانشناسی شناختی و بر پایۀ نظریۀ معناشناسی قالبی چارلز فیلمور، قالب‌های معنایی فعل «أبصَرَ» ابتدا در زبان عربی و در زبان قرآن، سپس در ترجمۀ فارسی مکارم شیرازی، خرمشاهی، انصاریان و فولادوند بررسی شده‌اند. نیز در خلال آن به پرسش‌های زیر پاسخ داده شده است:

 فعل «أبصَرَ» در بافت آیات قرآنی و با توجه به هم‌نشینی کلمات، دارای چه قالب‌های معنایی است؟

کدام یک از مترجمان، در ترجمه به نقش بافت زبانی واژگان با یکدیگر توجه کرده‌اند؟

کدام یک از قالب‌های معنایی فعل «أبصَرَ»، به‌صورت صحیح در ترجمۀ مترجمان منتخب رعایت شده است؟

 

1- پیشینۀ پژوهش

پژوهش‌های فراوانی با رویکردهای متفاوت زبانشناختی و نقد ترجمه دربارۀ قرآن کریم انجام شده است؛ اما دربارۀ بررسی حوزۀ شبکۀ معنایی فعل «أبصَرَ» با استناد به نظریۀ معناشناسی قالبی، پژوهشی صورت نگرفته و نیز ترجمۀ فارسی این فعل و مشتقات آن تا کنون بحث و بررسی نشده است. در اینجا به پژوهش‌های انجام‌شده با رویکرد معناشناسی و ترجمه اشاره می‌شود:

«بصیرت در قرآن با تکیه بر آیه 108 سوره یوسف»، محمدرضا ستوده‌نیا، مطالعات قرآن و حدیث، سال دوم، شماره دوم، بهار و تابستان، 1388. در این مقاله به واژۀ بصیرت و مشتقات آن ازجمله بصر پرداخته شده و بدون در نظر گرفتن مدلی، یکی از معانی آن، دیدن با چشم سر معرفی شده است. این مقاله از کنار فعل «بصر» با اشارۀ بسیار کوتاه گذر کرده است.

«تحلیل چندمعنایی افعال زبان فارسی براساس نظریۀ قالب‌های معنایی»، الهام فتحی چقازاده، پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه پیام نور، تهران، راهنما: آزیتا افراشی، 1389. پایان‌نامۀ حاضر، چندمعنایی افعال زبان فارسی را براساس نظریۀ قالب‌های معنایی فیلمور بررسی کرده است.

«معناشناسی بصیرت در نهج‌البلاغه»، عباس مصلایی‌پور یزدی و همکاران، فصلنامۀ کتاب قیّم، سال چهارم، ش 10، 1393. مقالۀ مذکور معناهای لغوی واژۀ بصیرت را همراه با همنشین‌های آن در نهج‌البلاغه بررسی کرده که البته نتایج و رویکرد این مقاله با مقالۀ پیش رو متفاوت است.

«بصیر و هم‌خانواده‌های آن در قرآن، معناشناسی واژگان با رویکرد ساخت‌گرا»، فرزانه اسلامیان، دو فصلنامۀ صحیفه مبین، شماره 59، سال بیست‌ودوم، بهار و تابستان 1395. در این مقالۀ با تکیه بر واژۀ بصیر، رویکردی متفاوت و نتیجه‌ای متفاوت با مقاله پیش رو دارد و نتیجۀ آن این است که بصیربودن خدا به معنای علیم، حکیم، لطیف، خبیر و محیط‌بودن اوست. و بصیربودن انسان به این معناست که دارای قوه تعقّل باشد.

«قالب‌های معنایی فعل «رأی» در آیات قرآن کریم و برگردان فارسی "بر پایۀ نظریۀ معناشناسی قالبی چارلز فیلمور"» از فرزانه حاج قاسمی و نصرالله شاملی، دو فصنامۀ مطالعات ترجمۀ قرآن و حدیث، دوره 3، شماره 6، 1395. تشابه این مقاله با مقاله پیش رو در استفاده از نظریه، واحد بوده و با توجه به عنوان، هر کدام به بررسی فعل‌های متفاوتی می‌پردازند. نتایج این پژوهش، نشان می‌دهد ترجمۀ ارائه‌شدۀ مترجمان گاهی متفاوت و گاهی مشابه است؛ ضمن آنکه گاهی مترجمان برای ارائۀ ترجمه به روابط هم‌نشینی و جانشینی توجه داشته‌اند و گاهی به آن توجه نکرده‌اند. شایان ذکر است مقالۀ مذکور الگوی کار پژوهش حاضر است.

«شبکۀ شعاعی معنای دیدن در خطبه‌های نهج‌البلاغه بر پایۀ معناشناسی شناختی قالبی "بررسی موردی فعل رأی با تکیه بر ترجمه‌های دشتی، جعفری و شهیدی"»، نصرالله شاملی و فرزانه حاج قاسمی، پژوهشنامۀ نهج‌البلاغه، سال پنجم، شماره 19، پاییز 1396. مقالۀ مذکور همچون مقالۀ قبلی، صرفاً در استفاده از نظریۀ معناشناسی قالبی چارلز فیلمور با مقاله پیش رو مشابه است و شبکۀ شعاعی فعل رأی را در خطبه‌های نهج‌البلاغه بررسی کرده است.

«روابط معنایی فعل "گرفتن" در زبان فارسی: رویکرد معنی‌شناسی قالب‌بنیاد فیلمور (1997)»، منصوره دلارامی‌فر و همکاران، پژوهش‌های زبانی، دوره هشت، شماره شش، 1396. این مقاله معناهای فعل «گرفتن» را در زبان فارسی براساس معنی‌شناسی قالب‌بنیاد فیلمور بررسی کرده است.

 

2- مباحث نظری پژوهش

از مباحث مهم زبان‌شناسی، موضوع چندمعنایی است؛ به این معنا که دلالت‌های یک واژه بر معناهای مختلف را بررسی می‌کند. در این بررسی، چندمعنایی، ما را به موضوع شبکۀ شعاعی رهنمون می‌کند. ارتباط معانی گوناگون واژه‌ها، به‌وجودآورندۀ شبکۀ شعاعی معنا است؛ اما هر واژه می­تواند در بافت‌های گفتاری متفاوت و براساس بحث هم‌نشینی واژه‌ها، قالب معنایی و مفهومی مختلف و غیر از معنای مرکزی دارد. در ذیل هر کدام از این مفاهیم و اصطلاحات ذکر شده‌اند:

2-1- چندمعنایی

چندمعنایی واحدهای واژگانی، پدیده‌ای جهانی است که در همۀ زبان‌ها، از خانواده‌های زبانی متفاوت و در تمام دوره‌های تاریخشان اتفاق می‌افتد (افراشی و صامت، ۱۳۹۳، ص 30)؛ اینکه یک واژه معانی متفاوتی دارد، کشف تازه‌ای نیست و مسئله‌ای است که از دیرباز و شاید از زمان نگارش نخستین واژه‌نامه‌ها، واژگان‌نگارها به‌طور عملی با این پدیده واژگانی و معنایی سروکار داشته‌اند. همچنین اینکه ذیل مدخل یک واژه کدام معانی آن باید درج شود، اذهان واژگان‌نگارها را به خود مشغول کرده است (همان، ص 36). چندمعنایی اصطلاحی در زبانشناسی است که برای واژه، صرفاً یک معنای معجمی در نظر نمی‌گیرد؛ بلکه مؤید این مطلب است که یک واژه ممکن است دارای چندین معنی مرتبط به هم باشد که براساس ترکیب و بافت به‌کاررفته در آن، یکی از آن معانی بروز می‌کند. «لیکاف چندمعنایی را براساس نظریۀ مقولات شعاعی بررسی کرد» (مشکین فام و دهقانی، 1397، ص 5).

 

2-2- شبکۀ شعاعی

اصطلاح چندمعنایی، ما را وارد مقولۀ شعاعی زبانشناسی شناختی و به تبع آن معناشناسی شناختی می‌کند (حاجی قاسمی و شاملی، 1395، ص 65). منظور از مقولات شعاعی این است که معانی جداگانه در پیرامون یک معنای مرکزی یا پیش‌نمونه تشکیل می‌شوند (اوانز و گرین، 2006، ص 331). ارتباط معانی گوناگون واژه‌ها موجب شد زبانشناسان شناختی، معنا را به‌صورت شبکه‌ای در نظر بگیرند که به آن شبکۀ شعاعی معنا می‌گویند (قائمی‌نیا، 1386، ص 310). به بیان دیگر، معنای واژه‌ها دربارۀ یک معنای مرکزی شکل می‌گیرند و این معنای مرکزی معانی دیگری را می‌سازد؛ با تکثیر این معانی، شبکه‌ای ساخته می‌شود که شبکۀ شعاعی نام دارد (اوانز وگرین، 2006، ص 333). در چارچوب شبکۀ شعاعی یک واژه، شعاعی از معانی شکل می‌گیرد که هر کدام در بافت و موقعیت مناسب خود هویت می‌یابند. به بیان دقیق‌تر، «نکتۀ حائز اهمیت اصطلاح شبکۀ شعاعی و هم‌معنایی، در معناشناسی شناختی، آن است که هر واژه می‌تواند در بافت‌های گفتاری متفاوت، قالب معنایی و مفهومی مختلف و غیر از معنای مرکزی خود داشته باشد» (حاجی قاسمی و شاملی، 1395، ص 62).

2-3- روابط هم‌نشینی

روابط هم‌نشینی یکی از نشانه‌های زبانی است که مربوط به ترکیب کلمات در جمله با کلام و نسبت‌های همجواری آنهاست. واژگان در طول کلام، به دلیل زنجیروار بودنشان با یکدیگر در تماس‌اند. به کلماتی که در جوار یک کلمه قرار گرفته‌اند، کلمات هم‌نشین آن کلمه گفته می‌شود (صفوی، ۱۳۷۸، ص ۱۱9-۱۱7). به بیان دیگر، به ارتباط معمولی یک واژه با واژه‌های معین و خاص دیگر در زبان، هم‌نشینی گفته می‌شود (مختار عمر، 1427، ص 74)؛ مثلاً «هدایت» در آیه ﴿إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى﴾ (کهف: ۱۳) به معنای «ایمان» و در آیه ﴿فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ﴾ (بقره: ۳۸) به معنای «پیامبران و کتاب‌های آسمانی است که تشخیص هریک، وابسته به سیاق و بافت زبانی واحدهایی است که روی محور هم‌نشینی در ترکیب با هم قرار گرفته‌اند. پس مفهوم هم‌نشینی، چیزی جز ارتباط یک عنصر زبانی با دیگر عناصر تشکیل‌دهندۀ زبان نیست (محققیان، 1393، ص 32).

«نکته حائز اهمیت اصطلاح شبکۀ شعاعی[6] و هم‌معنایی در معناشناسی شناختی، آن است که هر واژه می‌تواند در بافت‌های گفتاری متفاوت، قالب معنایی و مفهومی مختلف و غیر از معنای مرکزی[7] خود داشته باشد؛ بنابراین، بافت موقعیتی گفتار در بسط معنای قاموسی واژگان تأثیر بسزایی دارد. معنای یک واژه با در نظر داشتن واژگان مرتبط با آن شناخته می‌شود» (حاجی قاسمی و شاملی، 1395، ص 62). به بیان دیگر، درست است که برای یافتن معنای یک واژه باید به فرهنگ لغت مراجعه کرد و این فرهنگ لغت است که معنای واژه را تعیین می‌کند، اما زمانی که واژه‌ای در کنار واژگان دیگر قرار گیرد و در ترکیب و بافتی متفاوت با بافت قبل استفاده شود، این هم‌نشینی روی معنای واژه و تولید مفهوم جدید تأثیر می‌گذارد؛ ازاین‌رو برای فهم و ترجمۀ متن باید به این نکته توجه شود. برای بیان ارتباط اصطلاح‌های چندمعنایی و شبکۀ شعاعی و روابط هم‌نشینی، باید گفت چندمعنایی این است که یک واژه دارای چندین معنا باشد. شبکۀ شعاعی حالت پیشرفتۀ اصطلاح چندمعنایی است. در شبکۀ شعاعی یک معنای مرکزی در نظر گرفته می‌شود که معانی دیگر به‌صورت شعاعی با آن مرتبط‌اند و براساس بافت گفتاری و روابط هم‌نشینی یکی از چندمعناها انتخاب می‌شود.

2-4- نظریۀ معناشناسی قالبی فیلمور

یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم زبان‌شناسی شناختی مفهوم «قالب» است. این بحث را نخستین بار، فیلمور در زبان‌شناسی شناختی مطرح کرده است. او در مقاله‌ای با عنوان «معناشناسی قالب» این مدل را مطرح کرد.

به نظر فیلمور، عامل بسیار مهمی در معناشناسی نقش دارد که نظریات قبلی آن را نادیده گرفته‌اند. این عامل، «قالب» است. ما معانی عبارت‌های زبانی را به کمک قالب‌های متناسب می‌فهمیم. قالب‌ها ابزارهای اضافی برای نظم و سامان‌دادن به مفاهیم نیستند؛ بلکه بدون آنها فهم جمله‌ها امکان‌پذیر نیست؛ ازاین‌رو، قالب‌ها در معناشناسی نقش اجتناب‌ناپذیری دارند. فیلمور معناشناسی قالب را «مدلی برای معناشناسی فهم» توصیف می‌کند و آن را در مقابلِ معناشناسی شرایط صدق قرار می‌دهد. این معناشناسی به فهم آنچه که گویندۀ یک متن اراده می‌کند و آنچه خواننده از متن می‌سازد، کمک می‌کند. به عبارت دیگر، این مدل در فهم مراد گوینده و نحوۀ بازسازی متن کمک می‌کند (قائمی‌نیا، 1386، ص 9). منظور فیلمور از معنی‌شناسی قالب بنیاد» برنامه‌ای تحقیقاتی در حوزۀ معنی‌شناسی تجربی و به دست دادن چهارچوب توصیفی برای ارائۀ نتایج این پژوهش است. معنی‌شناسی قالب بنیاد به واژه‌ها نگاه جدیدی می‌اندازد و می‌کوشد برای خلق واژه‌ها و عبارت‌های جدید، اصولی تعیین کند تا از رهگذر آن بتوان معانی تازه‌ای به واژه‌ها افزود و معانی اجزای تشکیل‌دهندۀ متن را برای به دست دادن معنی کل متن، باهم ترکیب کرد. «قالب» در «معنی‌شناسی قالب بنیاد»، نظامی از مفاهیم مرتبط به هم محسوب می‌شود؛ آن هم به گونه‌ای که برای درک هریک از این مفاهیم مجبوریم کل ساختاری را درک کنیم که مفهوم مدنظر در آن قرار گرفته است. به این ترتیب، وقتی یکی از عناصر موجود در ساختار نامبرده در متنی تظاهر می‌یابد، تمام عناصر و سازه‌های دیگرِ موجود در آن ساختار نیز به‌صورت خودکار دردسترس‌اند (فیلمور، 2006 الف، ص 373، به نقل از گندمکار، 1393، ص 128). طبق نظریۀ فیلمور، هر فعلی برای تحقق‌یافتن نیازمند عناصری است که در صورت ناقص‌بودن، فعلی محقق نمی‌شود؛ برای مثال، در قالب معنایی افعال تجارتی، برای محقق‌شدن فعل خریدن، عناصری همچون فروشنده (فاعل)، خریدار (فاعل دوم) و کالا (مفعول) فراهم است. فعل فروختن و خرج‌کردن و هزینه‌کردن هم همین‌طورند؛ اما هر کدام بخشی از قالب را برجسته می‌کنند (ر.ک: حسابی، 1394، ص 5).

«تفاوت معنایی مفهومی هم‌معناها، نتیجۀ تغییر رابطۀ حاکم بر عناصر فعلی است و از همین رو نمی‌توان در هر ترکیب زبانی هم‌معناها را جایگزین یکدیگر کرد» (شاملی، 1396، ص 104)؛ بنابراین «درک معنای واژگان و ترکیب‌های زبانی بدون شناخت واحد ترجمه و خارج از متن میسّر نیست و باید در چهارچوب روابط نحوی و معنایی حاکم بر متن تغییر و تفسیر یابد» (طهماسبی و جعفری، 1393، ص 105). کلمات قالب را در ذهن گوینده/شنونده بر می‌انگیزانند و مترجم به قالب گفته یا متنی استناد می‌کند که کلمات در آن رخ می‌دهد (حسابی، 1394، ص 5). به بیان دیگر، قالب معنایی براساس هم‌نشینی واژه‌ها و ترکیب آنها به دست می‌آید و نظریۀ فیلمور به آن دلیل به کار می‌رود که برای دریافت قالب معنایی، ارکان اصلی تشکیل‌دهندۀ آن فعل را به‌صورت تجربی بررسی کند.

 

3- بحث و بررسی

3-1- شبکۀ شعاعی فعل «أبصَرَ»

یکی از طبقات معنایی افعال در همۀ زبان‌ها، فعل‌های حسی A هستند. فعل‌های حسی در معنای نخست خود به عملکرد یکی از حواس پنج‌گانه دلالت دارند. منظور از افعال حسی، فعل‌هایی مانند «دیدن»، «شنیدن»، «بوییدن»، «چشیدن»، «خوردن» و «لمس‌کردن» است. بدن انسان دستگاه اصلی درک و جذب داده‌های مختلفی است که از مسیر چندین حس متفاوت، حاصل می‌شوند و درک جهان اطراف را به شیوه‌ای چندلایه برای او ممکن می‌سازند. افعال حسی در همۀ زبان‌ها، مهم‌ترین ابزار بازنمایی حواس مختلف در زبان‌اند. جالب این است که در زبان‌های هند و اروپایی، افعال حسی دستخوش گسترۀ عظیم چندمعنایی می‌شوند که اتفاقاً براساس پژوهش‌های انجام‌شده نظیر (آنتونیو، ۱۹۹۹) گسترۀ این چندمعنایی در سطح زبان‌های مختلف، شباهت‌های چشمگیری را می‌نمایاند (افراشی و عسگری، 1396، ص 62).

در نظام معنایی قرآن کریم لفظ «بصَرَ» هم در ارتباط با «خالق» و هم در ارتباط با «مخلوق» به کار رفته است. در ارتباط با «خالق»، بصیربودن خداوند به معنای علم او به جزئیات امور است؛ به نحوی که خداوند هر آنچه در دل خاک تیره است را می‌بیند و نسبت به آن آگاهی و دانایی دارد و دیدن او قطعاً منزه از دیدن با عضو است (غزالی، 1429، صص 121-120). خداوند به سبب آنکه آفریدگار مخلوقات است، به تمام امور آنها آگاه است و نسبت به آنها علم دارد. آیات بسیاری از قرآن نشان‌دهندۀ بصیربودن خداوند نسبت به اعمال، افکار و احوالات بندگان و همۀ جهان هستی است. در ارتباط با مخلوق نیز یعنی انسان، همان معناهای وصفی حاصل از معنای معجمی این کلمه به کار می‌رود که با سیاق و بافت آیه تشخیص‌پذیر است (که بیان خواهد شد)؛ ازجمله قدرت بینایی داشتن، آگاه‌بودن، عالم‌بودن.

لفظ «بصَر»، هم به‌صورت فعلی و هم به‌صورت اسمی در قرآن به کار رفته است. در وجه اسمی به‌صورت مفرد و جمع به کار رفته است. بصائر (چهار نمونه)، بصیرة (دو نمونه)، بصیر (۵۱ نمونه)، تبصرة (1 نمونه)، مبصر (3 نمونه)، مبصرة (3 نمونه)، مبصرون (3 نمونه)، مستبصرین (1 نمونه)، واژه‌های اسمی در میدان معنایی بصرند. در بین واژگان اسمی، بعد از بصیر، بصر (9 نمونه) و أبصار (44 نمونه) اهمیت بیشتری دارند و در وجه فعلی در (31 نمونه) به‌صورت (فعل امر و مضارع) به کار رفته است که در این پژوهش، وجه فعلی (و شبه‌فعل) حاصل از باب «افعال» فعل «بصر» بررسی شده است.

با استناد به برخی معجم‌های ریشه‌شناختی افعال زبان عربی ازجمله «لسان‌العرب، تاج‌العروس، المعجم الوسیط، القاموس‌المحیط، مفردات ألفاظ القرآن، معجم اللغة العربیة المعاصرة» برخی مترادف‌های مرتبط با فعل «بَصرَ» به دست آمد که در موقعیت‌های مختلف کاربرد دارند؛ این مترادفات عبارت‌اند از:

(أَبصَرَ، تَوَسَّمَ، رَأَى، شاهَدَ، عَایَنَ، لاحَظَ، لَمَحَ، نَظَرَ، تَطَلَّعَ، راقَبَ، لَحَظَ، رَمَق، عَقِل، عَلمَ، أضاء)

اگرچه افعال یادشده همگی مترادف فعل «بصَرَ» هستند، هیچگاه نمی‌توان در موقعیت‌های مختلف، آنها را به جای فعل «أبصَرَ» نشاند؛ زیرا ممکن است هر لفظ در شرایط و موقعیت‌های مختلف با توجه به روابط جانشینی و هم‌نشینی، معنایی متفاوت نسبت به دیگر موقعیت‌ها داشته باشد.

فعل مزید «أبصَرَ» نیز که حاصل باب إفعال فعل «بَصرَ» است، دارای معانی زیر است:

(رأی، نظَرَ، عَلِمَ، أضاءَ، تبَیّنَ، أدرک، أخبَرَ، التَفَتَ، وضَحَ، اهتدی (ابن‌منظور، 1414، صص 4/67-64؛ مجمع اللغة العربیة، د.ت، ص 59/1؛ زبیدی، د.ت، ص 197/10؛ أحمد مختار، 1429، ص 212/1).

توجه به معانی فعل «أبصَرَ» در معجم‌های زبان عربی نشان می‌دهد اطلاعات مندرج ذیل این مدخل از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر اختلاف دارد و بر اساس این، نتیجۀ دقیقی از تحلیل چندمعنایی فعل «أبصَرَ» ارائه نمی‌شود. این موضوع لزوم بهره‌گیری از روش پیکره‌ای را برجسته کرد؛ بنابراین، برای شناخت معنای فعل «أبصَرَ» در آیات مختلف در کل قرآن بر مبنای نظریۀ «معناشناختی قالب بنیاد» چارلز فیلمور عمل می‌کنیم.

3-2- برگردان فارسی قالب‌های معنایی فعل (أبصَرَ) در آیات قرآن کریم

3-2-1- قالب معنایی دیداری - ادراکی

کانون توجه فیلمور در پژوهش‌های زبان‌شناختی، حوزۀ تعامل نحو و معنا‌شناسی است؛ این مطلب به این معناست که برای تعیین معنای دقیق باید آن را در قالب جمله بررسی کرد؛ لازمۀ این کار وجود عناصر جمله مانند فعل، فاعل، مفعول و ... است (گندمکار، 1393، ص 118).

با توجه به اینکه «بَصَر» به معنای چشم است، «یبصر» هم به معنای دیدن با چشم سر یا همان دیدن ظاهری و فیزیکی است. در سوره ملک آیه 3 و 4 بصر به معنای چشم است. ﴿الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ﴾و سوره احقاف آیه 26، نظر به بحث هم‌نشینی سمع و بصر و أفئدة، بصر معنای چشم دارد.

شکل شماره (1) عناصر قالب معنایی فعل دیدن

بیننده (فاعل)   چشم (ابزار فعل)   دیده‌شده (مفعول)

 

با توجه به اینکه عنصر محوری در قالب دیداری ادراکی «بَصَر» چشم است، حوزۀ معنایی دیداری لازمۀ یک فعل کاملاً مادی و ظاهری محسوب می‌شود؛ بنابراین، برای اثبات این آیاتی ارائه می‌شود که فعل «أبصَرَ» در آنها به‌صورت قالب معنایی دیداری - ادراکی به کار رفته است:

ازجمله آیاتی که فعل « أبصَرَ» در قالب دیداری - ادراکی به کار رفته است:

﴿إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَلَا یُبْصِرُ وَلَا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئًا﴾ (مریم / 42)

انصاریان: آنگاه که به پدر [خوانده] اش گفت: پدرم! چرا چیزی را که نمی‌شنود و نمی‌بیند و نمی‌تواند هیچ آسیب و گزندی را از تو برطرف کند، می‌پرستی!

خرمشاهی: آنگاه که به پدرش گفت: پدرجان چرا چیزى را مى‌پرستى که نمى‌بیند و نمى‌شنود و به حال تو سودى ندارد.

فولادوند: چون به پدرش گفت: پدرجان چرا چیزى را که نمى‌شنود و نمى‌بیند و از تو چیزى را دور نمى‌‌کند، مى‌پرستى.

مکارم شیرازی: هنگامی که به پدرش گفت: ای پدر! چرا چیزی را پرستش می‌کنی که نمی‌شنود و نمی‌بیند و هیچ مشکلی را از تو حل نمی‌کند!

 

جدول شماره (1) قالب معنایی دیدن با چشم مادی

ساختار دستوری

فعل (َلَا یُبْصِرُ) + فاعل (ضمیر مستتر هو)

نوع فعل

رویدادی

قالب معنایی

دیداری

نقش معنایی

1-    بیننده؛ 2- دیده‌شده؛ 3- چشم، ابزار دیدن و دیده‌شدن

 

به دلیل هم‌نشینی واژه یبصرُ با یَسمَعُ، و نیز کاربرد آن برای بت، معنای دیدن برای ترجمۀ آن صحیح‌تر است. ترجمه‌های چهارگانه نیز بیان می‌دهند فعل (لَا یُبْصِرُ) متناسب با بافت زبانی آیه و در معنای مرکزی آن به کار رفته است.

 

جدول شماره (2) ترجمه‌های فارسی فعل «لا یُبصِرُ»

مترجم فارسی

ترجمه

انصاریان

نمی‌بیند

خرمشاهی

نمی‌بیند

فولادوند

نمی‌بیند

مکارم شیرازی

نمی‌بیند

 

در بررسی نمونه آیات ارائه‌شده دربارۀ فعل (أبصَرَ) و مشتقات آن، مشخص شد این فعل به‌صورت دیداری - ادراکی به کار رفته و البته ترجمۀ مترجمان نیز گویای این است که هر چهار مترجم برای ترجمۀ آیات به بافت متن توجه داشته و ترجمۀ خود را متناسب با بافت معنایی آیه ارائه کرده‌اند. نمونۀ دیگر برای قالب معنایی دیدن ظاهری و مادی، آیه 195 سوره اعراف است ﴿أَلَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا﴾. روشن است در عبارت ﴿أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِهَا﴾، دیدن ظاهری و مادی مدنظر است؛ زیرا «چشم»، این نعمت مادی، در کنار نعمت‌های مادی دیگر و اعضای دیگر بدن (پا، دست، گوش) آورده شده است.

3-2-2- قالب معنایی نگریستن

﴿وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ﴾ (صافات/175)

انصاریان: و آنان را بنگر که به زودی [وزر و وبال گناهانشان را] خواهند دید.

خرمشاهی: و بنگر ایشان را، که زودا به دیدۀ بصیرت بنگرند.

فولادوند: و آنان را بنگر که خواهند دید.

مکارم شیرازی: و وضع آنها را بنگر (چه بی‌محتوا است)؛ اما به زودی آنها (محصول اعمال خود را) می‌بینند.

«حال آنان را بنگر و مراقب باش که چه عذاب و مصیبتی بر آنها به سبب مخالفت با تو و تکذیب تو بر آنها فرود می‌آید؛ و ازاین‌رو از جنبۀ تهدید و ترساندن فرمود: فسوف یبصرون» (عمادالدین، 1421، ص 452).

در این آیه کریمه نیز فعل امر «أبصِر» در معنای نگریستن به کار رفته ‌است. نگریستن با نگاه‌کردن و دیدن تفاوت دارد. فرهنگ دهخدا در ذیل معنای نگریستن، این معناها آورده شده است؛ نگرستن، نگریدن، نظرافکندن و نگاه‌کردن (دهخدا، 1377، ذیل نگریستن). روشن است دیدن، حالت ارادی ندارد و از روی قصد نیست و هر چیزی که در معرض دید باشد، دیده می‌شود؛ اما نگاه‌کردن به‌صورت ارادی و همراه با قصد است و در نگریستن، دیدن با عمق و همراه با تأمل و تفکر است. در نگاه‌کردن، عموماً نگاه‌کردن و دیدن مادی و ظاهری مدنظر است؛ اما در نگریستن، مفهوم نگاه‌کردن فرامادی همراه با در نظر داشتن جوانب و تأمل نهفته است. همچنان‌ که در این آیه مشهود است، خداوند به پیامبر دیدن ظاهری کافران را دستور نمی‌دهد. خداوند به پیامبر دستور می‌دهد حال، آنان را بنگر. این مهم با رابطۀ هم‌نشینی این فعل با مفعول (هم) به کار رفته است؛ بنابراین، نتیجه اینگونه می‌شود:

جدول شماره (3) قالب معنایی نگریستن

ساختار دستوری

فعل (أبصِر) + فاعل (ضمیر مستتر أنت) + مفعول به (ضمیر هُم)

نوع فعل

رویدادی

قالب معنایی

نگریستن

نقش معنایی

1-     نگریسته؛ 2- دیده‌شده؛ 3- چشم، ابزار دیدن و دیده‌شدن

ترجمه‌های چهارگانه نیز بیان می‌کند فعل (أبصِر) متناسب با بافت زبانی آیه و در معنای مرکزی آن به کار رفته است.

 

جدول شماره (4) ترجمه‌های فارسی فعل «أبصِر»

مترجم فارسی

ترجمه

انصاریان

بنگر

خرمشاهی

بنگر

فولادوند

بنگر

مکارم شیرازی

بنگر

 

تفسیرهای مختلفی ازجمله تفسیر الرازی، تفسیر ابن‌کثیر، تفسیر المیزان، «أبصرهم» را به معنای «بنگر» آورده‌اند و‌ توضیح داده‌اند مقصود این است که آنان را و عذاب‌هایی ازجمله قتل و اسارت بر آنان در پی مخالفت با تو بر آنها فرود آمده بنگر و آنان نیز نتیجۀ کار خود و پیروزی تو را خواهند دید (ر.ک: الرازی، 1971، ص 363/26؛ عمادالدین، 1421، ص 67/12؛ ابن‌کثیر، تفسیر بن کثیر، https://quran.ksu.edu.sa/)

 

3-2-3-قالب معنایی درک‌کردن و فهمیدن

﴿فَسَتُبْصِرُ وَیُبْصِرُونَ / بِأَییِّکُمُ الْمَفْتُونُ ﴾ (قلم/ 6-5)

انصاریان: پس به زودی می‌بینی و [منکران هم] می‌بینند.

خرمشاهی: زودا که بنگرى و بنگرند.

فولادوند: به زودى خواهى دید و خواهند دید.

مکارم شیرازی: و به زودی تو می‌بینی و آنها نیز می‌بینند.

دربارۀ باء «بأیّکم المفتون» چند نظر وجود دارد: الف) «مفتون» اسم مفعول و «باء» زایده باشد؛ یعنی در آینده خواهید دید کدام یک از شما گرفتار جنون است؛ ب) «مفتون» مصدر و «باء» به معنای «فی» باشد؛ یعنی خواهید دید در کدام یک از شما جنون وجود دارد؛ ج) «باء» متعلق به محدوف و «مفتون» اسم مفعول باشد؛ یعنی خواهید دید نام مجنون، شایستۀ کدام یک از شما است (نک: نحاس، 1421ق، ص 5/5؛ آلوسی، د.ت، ص 25/29؛ طبری، د.ت، ص 564). در دو احتمالِ معنای حرف باء، جملۀ «بأیِّکُم المَفتُون» مفعول به برای فعل «ستبصر» است.

برای بررسی مفهوم «فستبصِرُ» باید به مفعول آن یعنی جمله «بأیِّکُم المَفتُون» دقت کرد. اینکه «کدام یک دیوانه‌اید» قابل دیدن مادی نیست؛ بلکه باید درک شود البته این درک‌کردن از رهگذر دیدن با چشم مادی صورت می‌گیرد.

 

 

تُبصِرُ                     دیدن ظاهری                        فکرکردن                      درک‌کردن و فهمیدن

                 قالب معنایی1                     قالب معنایی 2                 قالب معنایی 3

 

 

«این جمله به دلیل اینکه حرف «فاء» در اولش آمده، نتیجه‌گیرى از خلاصۀ مطالب گذشته است» (طباطبایی، 1392، ص 619/19). در آیۀ فوق، نگریستن و مشاهده‌کردن، چون حالت ارادی دارد و فرد دنبال آن است که ببیند، صحیح نیست. به سبب اینکه این آیه نتیجۀ کار را بیان می‌کند که کدام یک دیوانه‌اید، معنای درک‌کردن و دانستن قوی‌تر است و ترجمۀ ذیل پیشنهاد می‌شود: به زودی درک خواهی کرد (خواهی فهمید) و آنان نیز درک می‌کنند که کدام یک از شما دیوانه‌اید. دربارۀ ارتباط معنایی فعل فهمیدن با معنای کانونی آن یعنی دیدن، دیدن اشیا و پدیده‌ها مقدمه‌ای برای ایجاد ارتباط بین آنها در ذهن است و به درک و فهم منجر می‌شود.

 

جدول شماره (5) قالب معنایی درک‌کردن و فهمیدن

ساختار دستوری

فعل(سَتُبصِرُ) + فاعل (ضمیر مستتر أنت) + مفعول به در آیه بعد (بأیّکم المَفتون)

نوع فعل

انتزاعی و ذهنی

قالب معنایی

درک‌کردن، فهمیدن

نقش معنایی

1-       درک‌کننده؛ 2- درک‌شده؛ 3- ذهن، وسیلۀ درک‌کردن و فهمیدن

 

جدول شماره (6) قالب معنایی درک‌کردن و فهمیدن

ساختار دستوری

فعل (یبصرون) + فاعل (ضمیر بارز واو) + مفعول به: در آیه بعد (بأیّکم المَفتون)

نوع فعل

انتزاعی و ذهنی

قالب معنایی

درک‌کردن، فهمیدن

نقش معنایی

1-     درک‌کننده؛ 2- درک‌شده؛ 3- ذهن، وسیلۀ درک‌کردن و فهمیدن

 

ترجمه‌های چهارگانه نیز بیان می‌کند فعل (ستبصر) و (یبصرون) متناسب با بافت زبانی آیه ترجمه نشده‌اند و صرفاً در معنای مرکزی آن به کار رفته‌اند.

 

جدول شماره (7) ترجمه‌های فارسی فعل «ستبصِرُ» و «یُبصِرونَ»

مترجم فارسی

ترجمه

انصاریان

می‌بینی

می‌بینند

خرمشاهی

بنگری

بنگرند

فولادوند

خواهی دید

خواهند دید

مکارم شیرازی

می‌بینی

می‌بینند

 

3-2-4- قالب معنایی روشنایی‌بخشیدن

در بعضی از آیات قرآن، برخی از پدیده‌ها با صفت «مبصرة» به معنای «مضیئة» و «روشنگر» آمده‌اند (ر.ک: ابوبکر الرازی، 1991، ص 48، ذیل بصر؛ قعدان، 2011، ص 129/1، باب الباء مع الصاد؛ طباطبایی، 1392، ص 51/13). آیاتی که در آن، واژه «مبصرة» دلالت بر روشنگری دارد، عبارت‌اند از:

﴿أَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا﴾ (نمل/ 86) ترجمه: آیا ندیده‌اند که ما شب را قرار داده‌‌ایم تا در آن بیاسایند و روز را روشنى‌‌بخش [گردانیدیم].

﴿وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً ﴾ (اسراء/ 12) ترجمه: و نشانۀ روز را روشنى‌‌بخش گردانیدیم.

﴿اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا﴾ (غافر/ 61) ترجمه: خدا [همان] کسى است که شب را براى شما پدید آورد تا در آن آرام گیرید و روز را روشنى‌بخش [قرار داد].

﴿وَآتَیْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً﴾ (اسراء/ 59) ترجمه: به ثمود ماده‌ شتر دادیم که [پدیده‌ای] روشنگر بود.

﴿فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آیَاتُنَا مُبْصِرَةً﴾ (نمل/ 13) ترجمه: هنگامى که آیات روشنگر ما به سویشان آمد.

آیه آخر بررسی می‌شود:

﴿فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آیَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ﴾ (نمل/ 13)

انصاریان: هنگامی که معجزات روشن ما به سویشان آمد، گفتند: این جادویی آشکار است.

خرمشاهی: و چون آیات ما روشنگرانه به سر وقت آنان آمد، گفتند: این جادویى آشکار است.‌

فولادوند: و هنگامى که آیات روشنگر ما به سویشان آمد، گفتند: این سِحرى آشکار است.

مکارم شیرازی: و هنگامی که آیات روشنی‌بخش ما به سراغ آنها آمد، گفتند: این سِحری است آشکار!

جدول شماره (8) قالب معنایی روشنایی‌بخشیدن

ساختار دستوری

شبه فعل (مبصرة) + فاعل (ضمیر مستتر «ها»)

نوع فعل

رویدادی

قالب معنایی

روشنایی‌بخشیدن

نقش معنایی

1-      روشنگر (کنشگر)؛ 2- روشن‌شده (کنش‌پذیر)؛ 3- آیات، ابزار روشنگری

 

ترجمه‌های ذیل به‌خوبی نشان می‌دهد مترجمان منتخب، به بافت زبانی که شبه‌فعل[8] «مبصرة» در آن به کار رفته است، توجه داشته و به قالب معنایی مرکزی اکتفا نکرده‌اند. درحقیقت ساختار پیوندی واژگان با یکدیگر را مدنظر قرار داده‌اند تا قالب معنایی جدید «مبصرة» یا معنای نسبی آن، یعنی روشنایی‌بخشیدن به دست آمده است؛ ساختاری که در آن مبصرة بدون مفعول انسانی آمده است (کسانی که مبصره را به معنای بیناکننده تلقی می‌کنند، مفعول انسانی برای آن قائل می‌شوند؛ یعنی کافران). شایان ذکر است انصاریان این واژه را به‌صورت لازم و بقیۀ مترجمان به‌صورت متعدی ترجمه کرده‌اند و خرمشاهی به‌صورت حال (ترجمۀ صحیح) و بقیه به‌صورت صفت ترجمه کرده‌اند.

 

جدول شماره (9) ترجمه‌های فارسی «مُبصِرة» (1)

مترجم فارسی

ترجمه

انصاریان

روشن

خرمشاهی

روشنگرانه

فولادوند

روشنگر

مکارم شیرازی

روشنی‌بخش

 

از نمونه‌های دیگر به این آیات کریمه اشاره می‌شود:

﴿وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً ...﴾ (إسراء/ 12)

 انصاریان: ما شب و روز را دو نشانه [قدرت و حکمت خود] قرار دادیم؛ پس شب را بی نور نمودیم و روز را روشن ساختیم ...

خرمشاهی: و شب و روز را دو پدیده قرار دادیم و آنگاه پدیدۀ شب را محو و پدیده روز را روشن گرداندیم ...

فولادوند: و شب و روز را دو نشانه قرار دادیم. نشانۀ شب را تیره‌‌گون و نشانۀ روز را روشنى‌بخش گردانیدیم ...

مکارم شیرازی: ما شب و روز را دو نشانه (توحید و عظمت خود) قرار دادیم. سپس نشانۀ شب را محو کرده و نشان روز را روشنی‌بخش ساختیم ...

 

جدول شماره (10) ترجمه‌های فارسی «مُبصِرة» (2)

مترجم فارسی

ترجمه

انصاریان

روشن

خرمشاهی

روشن

فولادوند

روشنی‌بخش

مکارم شیرازی

روشنی‌بخش

 

جدول فوق نشان می‌دهد هر چهار مترجم به معنی و بافتی که کلمه «مبصرة» در آن به کار رفته است، توجه داشته و براساس هم‌نشینی واژه‌های «محونا» و «اللیل» و تقابل آن با «النهار» ترجمۀ صحیحی ارائه داده‌اند.

3-2-5- قالب معنایی نگریستن با بینش عقلی (اندیشیدن)

در دین اسلام به‌ویژه قرآن کریم، به تعقّل و نگریستن به اشیا با بینش عقلی، تأکید بسیار شده و بارها پس از بیان نشانه‌ها و دلایل، همگان را دعوت به تعقل و بینش عقلی کرده است؛ زیرا این عقل است که باعث تمیز حق از باطل و دیدن اشیا به‌صورت واقعی و حقیقی می‌شود؛ ازاین‌رو «انسان صاحب فطرت و عقل، دارای هویتی فراتر از عالم ماده است و کیفیت حیاتش وابسته به حاکمیت عقل اوست. رفتارها و کردارها تجلی محتوا و کیفیت ابعاد ادراکی و فطری انسان است که وقتی به‌صورت ارادی و براساس عقیده و اخلاق در چهارچوب فطرت سلیم اجرا شود، عمل صالح است» (عرب‌زاده و صدرحسینی و میرعظیمی، 1396، ص 85).

قرآن کریم دربارۀ استفادۀ انسان از قوۀ بینش عقلی خود می‌فرماید:

﴿قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ النَّهَارَ سَرْمَدًا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُمْ بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فِیهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ﴾ (قصص/ 72)

 انصاریان: بگو به من خبر دهید اگر خدا روز را بر شما تا روز قیامت پاینده و جاوید کند، کدام معبودی است جز خدا که شبی را برای شما بیاورد تا در آن بیارامید؟ پس آیا [آثار قدرت او را] نمی‌بینید؟

خرمشاهی: بگو بیندیشید اگر خداوند روز را بر شما تا روز قیامت پاینده گرداند، چه خدایى جز خداوند براى شما شب را به میان مى‌آورد که در آن بیارامید، آیا نمى‌نگرید؟

فولادوند: بگو هان چه مى‌‌پندارید اگر خدا تا روز قیامت روز را بر شما جاوید بدارد جز خداوند کدامین معبود براى شما شبى مى‌‌آورد که در آن آرام گیرید آیا نمى‌‌بینید؟

مکارم شیرازی: بگو: به من خبر دهید هر گاه خداوند روز را تا قیامت بر شما جاودان کند، کدام معبود غیر از الله است که شبی برای شما بیاورد تا در آن آرامش یابید؟ آیا نمی‌بینید؟!

در آیۀ شریفۀ فوق، نشانه و معجزه‌ای برای هدایت انسان‌ها مطرح شده است. سپس یک استفهام انکاری به‌وسیلۀ فعل «لاتبصرون» آمده است که به نظر می‌رسد با توجه به اینکه معجزات و نشانه‌های الهی اموری معنوی به شمار می‌آیند، آمدن فعل «لاتبصرون» در آیۀ شریفه بر امری ذهنی و انتزاعی دلالت داشته باشند که مرتبط با بینش عقلی است؛ زیرا بینش عقلی است که به هدایت منجر می‌شود؛ اگرچه نقش چشم مادی نیز انکارناپذیر است. «بدین‌سان، بینش انسان، ابزاری است که از رهگذر عقل و خرد ـ همراه فطرت ـ فراچنگ می‌آید و راه درست رشد و تکامل را می‌نمایاند» (احمدیان و همکاران، 1385: 168). نکتۀ دیگر اینکه واژه «أرأیتم» (به من خبر دهید) باعث به چالش کشیده شدن مخاطب و فراخواندن او به تفکر می‌شود. همچنین چیز قابل رؤیتی (مادی) وجود ندارد که تبصرون را به معنای دیدن بگیریم؛ مسئلۀ یک مسئله عقلی است و طبیعی است براساس این هم‌نشینی کلمات، آن را به معنای اندیشیدن بگیرم.

شایان ذکر است دهخدا یکی از معانی نگریستن را تأمل‌کردن، فکرکردن و اندیشیدن آورده(دهخدا: ذیل نگریستن) و مثالی از این معنا را ارائه داده است «وی سنگی پنج شش منی را راست کرد و زمانی نگریست و اندیشه کرد، پس عراده بکشیدند و سنگ روان شد (تاریخ بیهقی: 473؛ به نقل از دهخدا، ذیل نگریستن).

ارتباط بین فعل دیدن و اندیشیدن است؛ زمانی که فرد در شرایطی قرار می‌گیرد و در آن با چیزهایی مواجه می‌شود، جنبه‌های آن در ذهنش نقش می‌بندد و به‌ناچار دربارۀ آن می‌اندیشد.

 

جدول شماره (11):قالب معنایی نگریستن با بینش عقلی (اندیشیدن)

ساختار دستوری

فعل (لاتبصرون) + فاعل (ضمیر بارز واو) + مفعول به در تقدیر

نوع فعل

انتزاعی و ذهنی

قالب معنایی

نگریستن با بینش عقلی

نقش معنایی

1-     بیننده با بینش عقلی؛ 2- دیده‌شدۀ معنوی؛ 3- ذهن، ابزار بینش و اندیشیدن

 

ترجمه‌های آورده‌شده در جدول ذیل، به‌خوبی نشان می‌دهد از بین مترجمان منتخب، تنها ترجمۀ خرمشاهی بر مبنای قالب و بافت آیه بوده است. در تأکید معنای «اندیشیدن» از «نمی‌نگرید» که مدنظر خرمشاهی است، باید گفت ایشان در ابتدای ترجمۀ همین آیه مفهوم اندیشیدن را آورده است: «بگو بیندیشید ...». دیگر مترجمان، به بافت زبانی که فعل «لاتبصرون» در آن به کار رفته است، عنایتی نداشته و به قالب معنایی مرکزی اکتفا کرده‌اند. در صورتی که می‌باید ساختار پیوندی واژگان با یکدیگر را مدنظر قرار می‌دادند تا قالب معنایی جدید «لاتبصرون» یا معنای نسبی آن، یعنی نگاه با بینش عقلی به دست می‌آمد و ترجمۀ دقیق‌تری ارائه می‌شد.

 

جدول شماره (12): ترجمه‌های فارسی فعل «أفَلا تُبصِرونَ»

مترجم فارسی

ترجمه

انصاریان

نمی‌بینید

خرمشاهی

نمی‌نگرید

فولادوند

نمی‌بینند

مکارم شیرازی

نمی‌ینید

 

نتایج مطالب این بخش نشان می‌دهند مترجمان منتخب به‌جز خرمشاهی، ترجمه‌های خود را براساس قالب و سیاق آیه ارائه نکرده‌اند.

﴿قَدْ جَاءَکُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِیَ فعلی‌ها﴾ (انعام/ 104)

انصاریان: بی‌تردید برای شما از سوی پروردگارتان دلایلی روشن آمده، پس هر که [به وسیله آن دلایل بینا شود و حقایق را با چشم دل] ببیند به سود خود اوست و هر که [با پشت‌کردن به دلایل] کوردل شود [و از دیدن حقایق محروم گردد] به زیان خود اوست.

خرمشاهی: به راستى روشنگری‌هایى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است، پس هر کس به دیدۀ بصیرت بنگرد، به سود خود اوست و هر کس از سر بصیرت ننگرد، به زیان خود اوست.

فولادوند: به راستى رهنمودهایى از جانب پروردگارتان براى شما آمده است. پس هر که به دیدۀ بصیرت بنگرد، به سود خود او و هر کس از سر بصیرت ننگرد، به زیان خود اوست.

مکارم شیرازی: دلایل روشن از طرف پروردگارتان برای شما آمد، کسی که (به‌وسیلۀ آن، حق را) ببیند، به سود خود اوست و کسی که از دیدن آن چشم بپوشد، به زیان خود اوست.

کلمه «بصائر» به معنای دلایل و رهنمودهاست (نک: ابن‌منظور، 1414، ص 163؛ طباطبایی، 1392: ج 7، ص 303؛ السمین الحلبی، 1996، ص 1/195) و نشانه و رهنمود باعث تعقل و تفکر می‌شود؛ نتیجه اینکه هر کس در آن نشانه‌ها با تأمل بنگرد، به سود خود اوست. ترجمۀ هر چهار مترجم نشان می‌دهد به‌خوبی متوجه مفهوم و قالب معنایی واژه «أبصر» شده‌اند و هر کدام به طریقی مفهوم را ارائه داده‌اند. خرمشاهی و فولادوند به‌صورت «نگریستن با دیدۀ بصیرت» ترجمه کرده‌اند و انصاریان و مکارم همراه با توضیح داخل پرانتز، معنا را از قالب معنایی دیدن مادی دور کرده و به سمت بینش عمیق برده‌اند؛ هرچند بهتر بود به‌صورت مستقیم، دیدن با تعقل و تأمل ترجمه می‌شد.

جدول شماره (13): قالب معنایی نگریستن با بینش عقلی (اندیشیدن)

ساختار دستوری

فعل (أبصَرَ) + فاعل (ضمیر مستتر هو) + مفعول به در تقدیر

نوع فعل

انتزاعی و ذهنی وعقلی

قالب معنایی

نگریستن با بینش عقلی

نقش معنایی

1-      بیننده با بینش عقلی؛ 2- دیده‌شدۀ معنوی؛ 3- عقل، ابزار تعقل و بینش

 

جدول شماره (14): ترجمه‌های فارسی فعل «أبصَرَ»

مترجم فارسی

ترجمه

انصاریان

بینا شود

خرمشاهی

به دیدۀ بصیرت بنگرد

فولادوند

به دیدۀ بصیرت بنگرد

مکارم شیرازی

(حق را) ببیند

 

3-2-6- قالب معنایی بصیرت‌یافتن

بصیرت در لغت به معنی عقیدۀ قلبی، شناخت، یقین، زیرکی و عبرت است و در اصطلاح، عبارت است از قوه‌ای در قلب شخص که به نور قدسی منوّر است و به‌وسیلۀ آن حقایق اشیا و امور ادراک می‌شود. همان‌گونه که شخص به‌وسیلۀ چشم، صور و ظواهر اشیا را می‌بیند. همچنین بصیرت، معرفت و اعتقاد حاصل‌شده در قلب، نسبت به امور دینی و حقایق امور است (ر.ک: هاشمی رفسنجانی، 1388، ج 6، ص 163).

زمخشری «بصر» را نور چشم و قوۀ بینایی و بصیرت را نور قلب و ابزار تأمل و تفکر می‌داند. در برخی آیات این دو گونۀ بینایی در کنار هم قرار گرفته‌اند (... وَتَرَاهُمْ ینظُرُونَ إِلَیک وَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ) (اعراف/ 198). آیات فراوانی، بینایی ظاهری را کنایه از بینایی عقلی یا باطنی گرفته‌اند. دانشمندان مسلمان با استناد به آیات قرآنی بر این عقیده‌اند که در قلب انسان نیرویی برای دریافت نور الهی وجود دارد و برای اثبات آن مدعا به آیه 22 زمر استناد می‌کنند(أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاَمِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ). همچنین به روح الهی نیز از آن تعبیر شده است (فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی) (حجر: 29). عقل نظری، بصیرت باطنی، نور ایمان و یقین نیز نامیده می‌شود که توانایی آن در شناخت مفاهیم عقلی همچون شناخت و ادراک خداوند و نیازمندی عالم به مدبّری حکیم است. عرفا بیشتر آن را نور یا روح الهی می‌نامند و آن را نیرویی می‌دانند که دل را به نیرویی قدسی منور می‌کند و به‌وسیلۀ آن حقایق امور شناخته می‌شوند، حق و باطل از هم تمییز داده می‌شوند و آن در مقام چشم برای قلب است. در فلسفه نیز از آن به قوۀ عاقله یا قوۀ قدسیه تعبیر می‌کنند (ر.ک. دائرةالمعارف قرآن، 1385، صص 575 - 576).

آیه زیر بیان‌ می‌کند تقوا سبب ایجاد بینش و بصیرت قلبی می‌شود:

﴿إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ﴾ (اعراف/ 201)

انصاریان: مسلماً کسانی که [نسبت به گناهان، معاصی و آلودگی‌های ظاهری و باطنی] تقوا ورزیده‌اند، هرگاه وسوسه‌هایی از سوی شیطان به آنان رسد [خدا و قیامت را] یاد کنند. پس بی‌درنگ بینا شوند [و از دام وسوسه‌هایش نجات یابند].

خرمشاهی: پرهیزگاران هرگاه خیالى شیطانى عارضشان شود، یاد [خدا] کنند و آنگاه دیده‌ور شوند.

فولادوند: درحقیقت کسانى که [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه‌ای از جانب شیطان بدیشان رسد، [خدا را] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند.

مکارم شیرازی: پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسه‌‌های شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) می‌افتند و (در پرتو یاد او راه حق را می‌بینند و) بینا می‌گردند.

 

جدول شماره (15): قالب معنایی بصیرت‌یافتن

ساختار دستوری

شبه‌فعل (مُبصِرون) + فاعل (ضمیر مستتر هو)

نوع فعل

ذهنی/قلبی

قالب معنایی

بصیرت‌یافتن

نقش معنایی

بیننده؛ 2- دیده‌شده؛ 3- قلب وسیلۀ بصیرت‌یابی

 

جدول شماره (16): ترجمه‌های فارسی شبه‌فعل «مُبصِرونَ»

مترجم فارسی

ترجمه

انصاریان

بینا شوند

خرمشاهی

دیده‌ور شوند

فولادوند

بینا شوند

مکارم شیرازی

بینا می‌گردند

 

در ترجمه‌های ارائه‌شده، هرچند مترجمان (براساس توضیحاتی که در ترجمه و داخل پرانتز آورده‌اند) متوجه مفهوم «مبصرون» هستند، معادل دقیق‌تری برای این واژه نیاورده‌اند. بیناشدن واژۀ عامی است که بیشتر برای بینایی چشم (بینایی ظاهری) استفاده می‌شود؛ همچنان که برای بینایی چشم حضرت یعقوب از همین واژه، استفاده و ترجمه کرده‌اند ﴿فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِیرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا ﴾ (یوسف/96)؛ بنابراین، بیناشدن که برای بینایی ظاهری چشم استفاده می‌شود، نباید برای بینایی قلب استفاده شود و بهتر است معادل «بصیرت یابند» شود. انتخاب این معادل از آن نظر اهمیت دارد که این اتفاق با پیش‌شرط «تقوا پیشه کردن» رخ می‌دهد و همین‌طور هنگام برخورد با شیاطین که امری معنوی است و نه فیزیکی و مادی.

شایان ذکر است در آیه حاضر (... وَتَرَاهُمْ ینظُرُونَ إِلَیک وَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ.) (اعراف/ 198)، یبصرون معنایی غیر از ینظرون دارد و قطعاً معنای دیدن ظاهری را ندارد؛ زیرا در جملۀ قبل می‌فرماید: به تو نگاه می‌کنند ...؛ یعنی رؤیت ظاهری دارند؛ اما رؤیت باطنی ندارند.

 

3-3- قالب‌های معنایی فعل «أبصَرَ» در ترجمۀ فارسی

پس از بررسی قالب‌های معنایی فعل «أبصَرَ» در آیات مختلف، معانی زیر با توجه به قالب به‌کاررفته در آن و بحث هم‌نشینی به دست آمد:

فعل

برچسب (معنای فعل)

«أبصَرَ»

نگاه‌کردن

نگریستن

درک‌کردن

نگریستن با بینش عقلی (اندیشیدن)

روشن‌ساختن

بصیرت‌یافتن

 

در جدول فوق یک قالب معنای مرکزی و چندین قالب معنای فرعی برای آن وجود دارد که بین قالب معنای مرکزی و قالب‌های معنای فرعی ارتباط وجود دارد که این ارتباط همان دیدن با چشم سر است.

 

3-4- رویکرد مترجمان در ترجمۀ فعل «أبصَرَ» در نگاه کلی

با توجه به جدول زیر، مترجمان در چهار قالب معنایی (دیدن ظاهری، نگریستن، روشنایی‌بخشیدن و بصیرت‌یافتن) اتفاق‌نظر داشته‌اند و به بافت آیه‌ای توجه داشته‌اند که فعل مدنظر در آن به کار رفته است؛ اما دربارۀ قالب معنایی (درک‌کردن)، هیچ‌کدام از مترجمان به بافت آیه توجه نداشته‌اند و دربارۀ قالب معنایی «نگریستن با بینش عقلی»، فقط خرمشاهی قالب معنایی را در نظر داشته و ترجمۀ صحیحی ارائه کرده است.

 

 

جدول شماره (17): ترجمه‌های صحیح فعل «أَبصَرَ» و مشتقات آن

مترجم

ترجمه أبصَرَ

دیدن ظاهری

نگریستن

روشنایی‌بخشیدن

اندیشیدن

درک کردن

بصیرت‌یافتن

انصاریان

-

-

-

خرمشاهی

-

-

فولادوند

-

-

-

مکارم شیرازی

-

-

-

 

 

نتیجه‌گیری

فعل «أبصَرَ» متناسب با ترکیب‌های هم‌نشینی، قالب‌های معنایی شناختی‌ای را ارائه می‌دهد که با معنای مرکزی و سر نمونه دیدن ظاهری، ارتباط شعاعی و همبستگی معنایی دارند؛ ضمن آنکه با یکدیگر متفاوت‌اند؛ بنابراین، باید در ترجمۀ فارسی آن، متناسب با بافت زبانی عمل کرد و به این تفاوت‌ها نگریست تا ترجمۀ درست و دقیق‌تری به دست آید.

فعل «أبصَرَ» و شبه‌فعل آن در قرآن کریم دارای قالب‌های معنایی «دیداری، درک‌کردن، نگریستن، نگریستن با بینش عقلی (اندیشیدن)، روشنایی‌بخشیدن، بصیرت‌یافتن» است.

مترجمان در سه قالب معنایی (دیدن ظاهری، نگریستن، روشنایی‌بخشیدن) اتفاق‌نظر داشته‌اند و به بافت آیه‌ای توجه داشته‌اند که فعل مدنظر در آن به کار رفته است؛ اما دربارۀ قالب معنایی (درک‌کردن) و بصیرت‌یافتن، هیچ‌کدام از مترجمان به بافت آیه توجه نداشته‌اند و دربارۀ قالب معنایی «اندیشیدن»، فقط خرمشاهی قالب معنایی را در نظر داشته و ترجمۀ صحیحی ارائه کرده است. نتیجه آنکه خرمشاهی بیشترین دقت را به بحث هم‌نشینی و بافت آیه داشته است.

با بررسی و مقایسۀ چهار ترجمۀ ارائه‌شده، این نتیجه حاصل شد که انصاریان، خرمشاهی و فولادوند در ترجمۀ آیات به قالب آیه و بافت زبانی آیات توجه بیشتری داشته‌اند و ترجمه‌های ارائه‌شدۀ این سه با دقت بیشتری صورت گرفته است.

در پی عنایت اندک به تفاوت‌های معنایی میان معادل‌های فارسی مفهوم «دیدن»، مترجمان، بیشتر فعل «أبصَرَ» را در قالب معنای دیدن ترجمه کرده‌اند و این ترجمه نسبت به قالب‌های معنایی دیگری دارای بسامد بیشتری در بین ترجمه‌های ارائه‌شده است.



[1] -Polysemy

[2] - Frame Semantics

[3] - Charles J. Filmore

[4] -frame

[5] -frame semantics

[6]- Radial network

[7] -core meaning

[8]- شبه‌فعل به اسم‌هایی اطلاق می‌شود که مانند فعلشان عمل می‌کنند و فاعل و گاهی مفعول می‌گیرند. شبه‌فعل‌ها عبارت‌اند از: مصدر، اسم فاعل، اسم مفعول و صفت مشبهه (الغلایینی، 1999، ص 1/160).

The Holy Quran
Afrashi, Azita. & Asgari, Sanaz. (1396 Sun). The Polynomial of Sensing Verb in Persian: Cognitive and Figurative Research, Comparative Linguistics Research, 7 (14), 7-61.
Afrashi, Azita. Samet, Sajad. (1393 Sun), Systematic Polynomial with Cognitive Approach, Multi-Semantic Analysis of Perception Verb “Hearing” in Persian, Adab Pazhuhi, 8(30), 8-30.
Ahmad Mukhtar, Omar. (1427 AH). Semantics, Cairo: Alam Al-Kotob.
 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ(1429 AH),Dictionary of Modern Written Arabic, Cairo:  Alam Al kotob.
Ahmadian, Ibrahim et al. (1385 Sun). Shia culture. First Edition, Qom: Zamzam Hedayat.
Alusi, Tafsir, ruh almaeani: http://lib.eshia.ir
Amozadeh, mohammad, Karimi Doostan. And Gholamhossein, and Sharif, Babak,(1395 Sun).The Semantic Network of “Gereftan” in Persian Based on Principled Polysemy Model, Linguistic Research, 7 (1), 117-136.
Arabzadeh, Elahe. & Sadr Hosseini, Alireza. And Hamid Reza Mir Azimi. (1396 Sun). Factors for the correct insight of the scientific community, in verses and narratives. Quran and Hadith Research Journal, (21), 83-106.
Dehkhoda, Ali Akbar. (1377 Sun). Dehkhoda dictionary, First edition, Tehran: Tehran University Press.
Dellaramifar, Mansoura. And Yusufian, Pakzad. And Mohammad Allah Bakhsh et al. (1396 Sun). Semantic Relationships of Verbs in Persian: A Semantic Approach to the Filmore Foundation. Linguistic Research, 8 (1), 79-98.
Ghalayini. (1999). jamie aldurus alearabiati, Arab Lessons Collector, Beirut: almuktabat aleasriat.
Gandomkar, Rahele. (1393 Sun). Semantic Analysis of Persian Words Based on Format-Based Semantics, Language science, 2(2) 117-142.
Ghaemynia, Alireza. (1386 Sun). Cognitive Linguistics and Qur'anic Studies, Mind, (30), 3-26.
Haji Qasemi, Farzaneh. And Shamley, Nasrallah. (1395 Sun). Semantic Forms of the Verb (رأی) in the Qur'anic Verses and Persian Translation (Based on Charles Filmore's Theoretical Semantic Theory), Two Quarterly Journal of Translation Studies of the Quran and Hadith, 3 (6), 83-57.
Hesabi, Akbar. (1394 Sun). Semantic Templates of Eating from a Formal Semantics Perspective. Journal of Language and Linguistics, Humanities and Cultural Studies Institute, 11 (22), 1-26.
Ibn Mansur, Mohammad ibn Mokaram. (1414 AH). Lisan al-Arab, Beirut, Dar Sadr.
Imad al-Din, Abu al-Fedaa. (1421 AH). tafsir alquran aleazim (Tafsir Ibn Katheer), Vol. 10, Investigation: Mustafa Muhammad and the others, Cairo: Cordoba va Avlad Al- Sheikh
Markaze Maaref Quran. (1385 Sun). Daerat Al-Maaref Quran Karim, Vol. 5, Qom: Bustane ketab institute
Meshkinfam, Batool Dehghani, Azam. (1397 Sun). Cognitive study of semantic network of the letter “Thumma” in the Holy Quran, linguistic research in holy Quran, 7(2), 1-16.
Mohagheghian, Zahra. (1393 Sun). Layered semiotics of the Holy Qur'anic verses with regard to intra-textual and intertextual relations. Quran Cognition, 7 (1), 27-46.
Nahhas, Abu Ja`far. (1421 AH). 'iierab alquran, First edition, Beirut: Muhammed Ali Beydoun Publications, Dar Al-Kutub Al-Elmiat.
Qadan, Zaidan Abdel-Fattah. (2011). almuejam al'iislami. First edition, Oman: darasamat lilnashr waltawzie.
Qara'ati, Mohsen. (1387 Sun). Tafsire noor, Vol. 7, Tehran: Markaze Farhangie Darshayi az Quran.
Razi, Abu Bakr. (1971). Mukhtar al-Sahah. Investigation: Salim Muhammad, Beirut: Scientific Books House.
Safavi.  Kourosh. (1378 Sun). An Introduction to Semantics, Tehran: sureh Mehr.
Samin Al- Halabi, Ahmed bin Youssef. (1996). umdat alhifaz fi tafsir 'ashraf al'alfaz. muejam laghawiin li'alfaz al quran al karim, an investigation: Muhammad Basil Ain al-Soud, Part One, Beirut: daralakutub aleilmiat.
Shamli, Nasrollah. And Haji Qasemi, Farzaneh. (1396 Sun). The radial network of the meaning of "seeing" in Nahj al-Balagha sermons based on a molded cognitive semantics. Journal of Nahj al-
Balagheh, 5 (19), 101-124.
Sotoudeh Nia, Mohammad Reza. (1388 Sun). Insight in the Quran based on the verse 108 of Sura Yusuf. Studies in Quran and Hadith, 2 (2), 141-174.
Tabarsi. (1427 AH). majmae albayan fi tafsir alquran, First edition, Beirut: Dar Al-Mortada.
Tabatabai, Seyyed Mohammad Hussein. (1392 Sun). Al-Mizan Fe Tafsir Al-Qur'an. Translated by: Mohammad Bagher Mousavi Hamedani, Qom: dafter Entesharat Eslami.
Tahmasbi Adnan, Jafari Sedigheh. (1393 Sun). Researching in Translation from Arabic into Persian Relying on the Process of “Moral Equivalence’’ (Case Study of the Novel Al-Sukariya), Researches on Translation in Arabic Language and Literature, 4(10), Number 10, 99 - 120.
The Arabic Language Academy in Cairo. (N.D). almaejam alwasit, Cairo: Dar Al Dawa.
Zubaidi, Al-Murtada. (N.D). Taj al-Arus Min Jawahir al-Qamus, Beirut: Dar Al-Fekr.