A Historical Study of the Meanings of the root "أ ن ث" in the Qur'anic Arabic

Author

Department of Quran Sciences & Hadith, Imam Sadiq University, Tehran , Iran

Abstract

The Qur'anic root ‘" أ-ن-ث "( Female) and its Derivatives have an important effect on the semantic Meaning of the Sexual Attitude in the Holy Qur'an and therefore, exploring its meaning can be important and useful in solving gender issues.
In the lexical and interpretive sources, there is a kind of semantic connection between female and weakness because they consider the Qur'anic root " أ-ن-ثas a unit root. It is sometimes explicitly spoken and often implied. In the present study, it is attempted to applying historical semantics, especially recognition of the process of meaning construction and the typology of meaning construction to investigate the relationship between female gender and weakness by study the root and then evaluating the justification of this relationship.
The result of the research is that the connection between these two meanings is the result of an ancient verbal sharing in the Semitic and the history of knowing the two meanings are related in terms of spiritual communion is related to the Islamic period and about two centuries after the Holy Quran was revealed. On this basis, its Quranic applications cannot be understood with this later link and the established communication cannot attribute to the meaning system of the Holy Qur'an.

Keywords


Article Title [Persian]

کاوشی تاریخی در معانی مادۀ قرآنی «أ ن ث» با رویکرد مسیرشناسی ساخت

Author [Persian]

  • احمد پاکتچی
دانشیار دانشگاه امام صادق(ع)، تهران، ایران
Abstract [Persian]

ماده قرآنی «أ ن ث» و مشتقات آن، بخش مهم بار معنایی مربوط به نگرش جنسیتی را در قرآن کریم حمل می‌کند و از همین رو، مداقه در معنای آن، در حل مسائل مربوط به جنسیت، مهم و کارگشا است. در منابع لغوی و تفسیری بر مبنای واحدانگاشتن ریشۀ ماده «أ ن ث»، نوعی ارتباط معنایی از نوع تلازم میان جنسیت مؤنث و سستی برقرار شده که گاه بهصراحت از آن سخن آمده و در بسیاری از مواقع، بهطور ضمنی در نظر گرفته شده است. در پژوهش حاضر، کوشش میشود با بهرهگیری از روشهای معناشناسی تاریخی، بهویژه مسیرشناسی ساخت و گونهشناسی ساخت معنا، نسبت میان جنسیت مؤنث و معنای سستی از حیث ریشه، کاویده و میزان موجه‌بودن این رابطه ارزیابی شود. نتیجۀ کاوش این است که ارتباط میان این دو معنا، حاصل اشتراک لفظی کهن در زبان سامیِ مادر است و سابقۀ مرتبط‌دانستن دو معنا در حد اشتراک معنوی، به دورۀ اسلامی و حدود دو قرن پس از نزول قرآن کریم باز میگردد. بر اساس این، کاربردهای قرآن را نمیتوان با این پیوند متأخر فهم کرد و ارتباط برقرارشده را به نظام معنایی قرآن کریم نسبت داد.

Keywords [Persian]

  • جنسیت مؤنث
  • عربی قرآنی
  • گونهشناسی ساخت معنا
  • زبانشناسی سامی

1. طرح مسئله

واژه‌های عربی اُنثی و اِناث در قرآن کریم کاربرد گسترده‌ای دارند و باوجود آنکه در فضای تفسیری، کمتر با چندمعنایی مواجه بوده‌اند، هم در واژه‌شناسی عربی و هم در متون روایی - تفسیری با ارتباط‌های معنایی متنوعی روبه‌رو هستند که با ارزش‌داوری دربارۀ جنسیت زن همراه است. این ارتباط‌های معنایی می‌تواند موضوع یک مطالعۀ معناشناختی دربارۀ ارزش‌گذاری‌های جنسیتی در فرهنگ عربی - اسلامی باشد؛ ضمن آنکه می‌تواند نمونۀ مناسبی برای معرفی مسیرشناسی ساخت معنا به‌مثابۀ رویکرد معناشناسی تاریخی باشد. رابطۀ بین مادینگی و برخی معانی ارزشی با محوریت «سستی» در فرهنگ عربی پیشینه‌ای دراز دارد و این پژوهش بر آن است تا ریشه‌های این نگرش به جنس مؤنث بر پایۀ بازخوانی تاریخ واژگان در فضای عربی و سپس مقایسۀ آن با زبان‌های وابسته، مطالعه و زمان ساخت آنها نشان داده شود.

مسئلۀ اصلی در پژوهش حاضر این است که در طیف متنوعی از معانی که واژه‌های انثی و اناث در واژگان زبان عربی و فرهنگ روایی - تفسیری حمل می‌کنند، چه نسبتی برقرار است و در مسیر ساخت معانی، کدام معناها نسبت به دیگری پایه یا گسترش شمرده می‌شوند. از حیث روش، در رویارویی با مسیرشناسی ساخت معنا، از ریشه‌شناسی در دو سطح سامی و آفروآسیایی، و نیز از گونه‌شناسی ساخت معنا استفاده می‌شود.

در این پژوهش افزون بر مطالعۀ معانی اُنثی (واژه مرکزی) و اِناث (جمع آن)، برخی واژه‌های کم‌اهمیت‌تر ساخته‌شده از ریشه «أ ن ث» نیز بررسی شده‌اند که کاربرد قرآنی ندارند. در روند بحث، نخست ارتباط‌های معنایی مادینگی در فرهنگ اسلامی - عربی بررسی می‌شود و سپس رابطۀ پربسامد مادینگی با لطافت / ضعف از منظر گونه‌شناسی در فرهنگ جهانی به بحث نهاده می‌شود.

ازنظر روش، در پژوهش حاضر بر روش‌های زبانشناسی تاریخی تکیه شده و مشخصاً دو روش استفاده شده است. تکیۀ اصلی بر روش نخست بوده است. در این روش، مسیرشناسی ساخت، روشی ابداعی است که در این مقاله بررسی خواهد شد. مسیرشناسی (Stratology) تعبیری است که از حوزۀ مطالعات کتاب مقدس وام گرفته شده است؛ ولی اصطلاح «مسیر واژگانی» (Lexical stratum/ strata) ناظر به توالی ساخت معانی با حفظ لفظ، تعبیری باسابقه در شاخۀ صرف از زبان‌شناسی است (مثلاً نک:Katamba, 1993, p. 89). از گونه‌شناسی ساخت معنا نیز به‌عنوان روش مکمل بهره گرفته شده که پیش‌تر در مقالات مختلف از سوی نگارنده، معرفی و پیاده‌سازی شده است (مثلاً نک: پاکتچی، 1389).

الف. گسترش معنای مادینگی در فرهنگ اسلامی - عربی

لغت‌شناسان عربی همواره در بسط معانی ماده «أ ن ث»، معنای «نرمی» و «لطافت» را یکی از گسترش‌های معنایی این ماده مطرح کرده‌اند. ابوزیاد کِلابی (د ح 200ق) به کاربرد «أنیث» به‌عنوان صفت اشاره می‌کند و یادآور می‌شود «أرضٌ انیثة» به معنای زمینی است که سبزیجات را به آسانی می‌رویاند (ابن‌سکیت، 1949، ص 353؛ جوهری، 1376، ج 1، ص 273)؛ از آن رو که خاک آن نرم است.

نَضْر بن شُمَیل (د 203ق) به واژه «مِئناث» بر وزن مِفعال اشاره کرده و یادآور شده است «أرض مئناث» به معنای زمین نرم و بدون درشتی است که برای روییدن گیاه مناسب باشد (ازهری، 2001، ج 15، ص 147). ابوعمرو شیبانی (د 210ق) نیز اشاره دارد «أنیث» (طبعاً دربارۀ زمین) آن است که گیاه می‌رویاند (ازهری، 2001، ج 15، ص 107). تا اینجا همۀ سخنان دربارۀ کاربرد این صفت به‌صورت «انیث» یا «مئناث» دربارۀ زمین بود که افزون بر نرمی می‌توانست ناظر به جنبۀ باروری در جنس مؤنث هم باشد؛ ولی در منابع بعدی، به کاربردی دربارۀ شمشیر اشاره می‌شود که تردید در آن میان نرمی و کندی است، نه نرمی و باروری.

ابوعبید قاسم بن سَلّام به نقل از عبدالملک اصمعی (د 216ق) به شمشیرهای اشاره می‌کند که در زبان عربی «مُذَکَّرة» خوانده می‌شود و در توضیح یادآور می‌شود این شمشیرها، تیزی‌شان «حدید ذَکَر» (آهنِ مَرد) است و تنه‌شان «انیث»، یعنی نرم. بنابر همان نقل، مردم باور داشتند این شمشیرها ساختۀ دست جنیان است (ازهری، 2001، ج 10، ص 96؛ ج 15، ص 106؛ شمشاطی، 1976، ص 15).

ابوعبدالله ابن‌اعرابی (د 231ق) نیز برطبق روایت شاگردش ثَعلَب، «انیث» را به معنای «نرم» (لَیّن و سَهل) می‌شمارد و حتی نامگذاری جنس مؤنث به «اُنثَی» را از همین رو می‌داند که جنس زن نرم‌تر از مرد است (ازهری، 2001، ج 15، ص 147؛ ابن‌سیده، 2000، ج 10، ص 182؛ ابن‌منظور، 1374، ج 2، ص 113). او دربارۀ شمشیر نیز سخن گفته و «سیف أنیث» را به معنای شمشیری می‌داند که آهن آن نیک و برّان نباشد (ازهری، 2001، ج 15، ص 107).

در اوایل سده 4ق، ابوبکر ابن‌درید (د 321ق) از لغت‌شناسان، «سیفٌ ذَکَر» یا «شمشیر مَرد» را به معنای آن می‌داند که در برش کارگر باشد و آن را در مقابل «انیث» به معنای کند و نابرّان نهاده است (ابن‌درید، 1987، ج 2، ص 614). ابوعلی قالی (د 356ق) از ادیبان نیز «الذُکور» (جمع ذَکَر) را به معنای شمشیرهایی دانسته است که از آهن «غیر نرم» (غیر أنیث) ساخته شده باشند (ابوعلی قالی، 1398، ج 2، ص 135). این اقوال میان دو معنای نابرندگی و نرمی در آمدوشد هستند.

چندی بعد، ازهری (د 370ق) برخی کاربردها را به اینها افزوده است «اَنَّثْتَ فی أمرک تأنیثاً »، یعنی «در کارت نرمی کردی» (أی لِنْتَ: ازهری، 2001، ج 15، ص 145-146) و «مکانٌ أنیث»، یعنی «جایی که زود گیاه برویاند و گیاهش فراوان باشد» (همان، ج 15، ص 106). از میان این دو کاربرد، مورد نخست شکل تعمیم‌یافته از «أ ن ث» به معنای «نرمی» است و دومی بازگشتش به معنای «باروری» درک‌پذیرتر است. تقریباً هم‌عصر با ازهری، صاحب بن عَبّاد (د 385ق) نیز همین دو افزوده را دارد: «مکانٌ أنیث» به معنای «جایی که گیاه از آن به‌سرعت برآید» و «اَنَّثَ فی أمره»، یعنی «در آن کار، نرمی کرد و سخت نگرفت» (صاحب بن عباد، 1994، ج 10، ص 182).

یک نسل بعد از ازهری و صاحب بن عباد، وزیر مغربی (د 418ق) نه در مقام یک لغت‌شناس، در مقام مفسّر قرآن سخن تازه‌ای آورده است؛ او در تفسیر آیه «إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا ...» (نساء/117)، «اِناث» را به معنای «ضعیفان ناتوان که قدرتی ندارند» گرفته است. او در توضیح یادآور شده است که عرب به هنگام سخن‌گفتن از شمشیری نابرّان، تعبیر «سیفٌ أنیث» را به کار می‌برد (وزیر مغربی، 1421، ج 1، ص 349). درواقع، وزیر مغربی در فضای تفسیری از معنای «کندیِ» شمشیر، معنای «ضعف، ناتوانی» را برای ماده «أ ن ث» برداشت کرده است. گاه به این دیدگاه در منابع پسین تفسیری، توجه شده است (برای مثال، طوسی، 1383، ج 3، ص 331؛ ابوالفتوح رازی، 1371، ج 6، ص 117)؛ ولی لغت‌شناسان، اقبالی بدان نکرده‌اند.

در حدود یک قرن پس از وزیر مغربی، راغب اصفهانی (د ح 502ق) در بحث از مفردات قرآنی، دیدگاه او را دربارۀ «اِناث» پسندیده و آن را بسط داده است. او با اشاره به خصوصیات زیستی جنس نر و ماده، یادآور می‌شود به سبب اینکه در همۀ گونه‌های حیوان، جنس ماده از نر ضعیف‌تر است، در ماده «أ ن ث» معنای «ضعف» اعتبار شده است؛ بنابراین، به هر آنچه کارکردش ضعیف باشد، «اُنثَی» گفته می‌شود و از همین جاست که دربارۀ آهن و زمین، تعبیر «انیث» به کار می‌رود (راغب اصفهانی، 1961، ص 27). او نیز مانند وزیر مغربی، همه کاربردهای «انیث» را به معنای «ضعف، ناتوانی» بازگردانده است.

در سده‌های بعد، در لسان‌العرب ابن‌منظور (د 711ق) بیشتر، سخن لغت‌شناسان پیشین تکرار شده و نکته بدیعی نیامده است. تنها دربارۀ کاربرد «انیث» برای شمشیر، او یادآور شده است شمشیر «انیث» آن است که از «آهن غیر مَرد» (غیر ذَکَر) ساخته شده باشد (ابن‌منظور، 1374، ج 2، ص 113)؛ پس «انیث»بودن را به جنس شمشیر بازگردانده است. او همچنین بیان می‌دارد «انیث»شمردن شمشیر می‌تواند ناظر به تیزی لبه یا نرمی جنس آن نیز باشد (همان).

از معاصران، حسن مصطفوی (د 1384ش) در پی‌جویی از معنای اصلیِ ماده «أ ن ث» - که شیوۀ معمولش در التحقیق است-، سخن ابن‌اعرابی را پسندیده است؛ مبنی بر اینکه معنای اصلی ماده «نرمی» باشد و نامگذاری جنس ماده با این ماده هم از همین رو باشد. او در تأیید این دیدگاه اشاره دارد که بین این ماده با ماده «أ ن س» مناسبت لفظی و معنایی، هر دو برقرار است و اُنس نیز گونه‌ای از «نرمی» است (مصطفوی، 1393، ج 1، ص 171-172). این در حالی است که عالمان قبلی که اصل معنایی واژگان را جست‌وجو می‌کنند، مانند ابن‌فارس (د 395ق)، سخن ابن‌اعرابی را جدّی نگرفته‌اند و به گونه‌ای بحث کرده‌اند که گویی معنای مادینگی، معنای اصلیِ ماده است (نک: ابن‌فارس، 1366، ج 1، ص 144).

ب. ریشه‌شناسی «أ ن ث»

این ریشه، یکی از ریشه‌های کهن در زبان‌های سامی است که دوام آن در همۀ زیرشاخه‌ها دیده می‌شود و معنای غالب آن در عربی «مادینگی» است. همزادهای اُنثَی در زبان‌های مختلف سامی از این قرارند:

زیرشاخه شمالی حاشیه‌ای:

اکدی /aššatu/: زن، همسر مادینه (Black, 2000, p. 29)

زیرشاخه اوگاریتی:

اوگاریتی /ʔṮT/: زن، انسان مادینه، همسر مادینه، بانو (Del Olmo, 2003, p. 129)

زیرشاخۀ کنعانی:

عبری אִשָׁה (ʔiššah): زن، انسان مادینه، همسر مادینه، ماده از هر چیز (Gesenius, 1939, p. 61)

فنیقی /ʔŠT/: زن، انسان مادینه، همسر مادینه (Krahmalkov, 2000, p. 86)

زیرشاخۀ آرامی:

آرامی ترگوم אִיתָּא، אִיתָּה، אִיתְּתָא، אִתּ (ʔītā, ʔītah, ʔīteṯā, it): زن، انسان مادینه، همسر مادینه (Jastrow, 1903, vol. 1, p. 61)؛ אִנְתְּתָא (ʔinteṯā): زن، انسان مادینه، همسر مادینه (Idem, vol. 1, p. 88)

آرامی رسمی /ʔNTW/: ازدواج (Hoftijzer & Jongelling, 1995, p. 86)

سریانی ܐܰܢܬܳܐ ، ܐܰܢܬܬܳܐ (ʔantā, ʔantatā): زن، انسان مادینه، همسر مادینه (Costaz, 2002, p. 14)

مندایی /ʕnta/: زن، انسان مادینه (Drower & Macuch, 1963, p. 27)

مجاهد از مفسران تابعین، به واژه «أثا» به معنای «زن، انسان مادینه» در زبان نبطی (اشاره به گونه‌ای آرامی) اشاره کرده است (ابن‌سعد، بی‌تا، ج 1، ص 39؛ طبری، 1405، ج 4، ص 224؛ همان، 1387، ج 1، ص 105؛ ابن‌ابی‌حاتم، 1419، ج3، ص 853؛ ج 5، ص 1630؛ به نقل از منابع دیگر: سیوطی، 1314، ج 2، ص 116). در روایت ابن‌عساکر، زبان این واژه بین سریانی و نبطی مردد دانسته شده است (ابن‌عساکر، 1995، ج 60، ص 101).

زیرشاخۀ عربی جنوبی باستان:

سبئی /ʔNṮT, ʔṮT/: ماده، انسان مادینه، همسر مادینه (Beeston et al., 1982, p. 7)

زیرشاخۀ عربی جنوبی معاصر:

مَهری /ʔenṯē:/: ماده (از انسان یا حیوان) (Nakano, 1986, p. 115)؛ /tēt/: زن، انسان مادینه (Leslau, 1991, p. 32)

زیرشاخه حبشی:

گعزی አንስት (ʔanəst): زن، انسان مادینه، همسر مادینه، ماده (از حیوانات) (Leslau, 1991, p. 32)

در کنار معنای غالب مادینگی، به‌طور محدود در زبان‌های سامی، این ریشه به معنای لطیف / ضعیف نیز دیده می‌شود؛ مانند:

اکدی /anšu, enšu(m)/: ضعیف؛ /enēšu/: ضعیف بودن / شدن (Black, 2000, pp. 73, 74)

اوگاریتی /ʔNŠ/: بیماربودن، ضعیف‌بودن، دردکشیدن (Del Olmo, 2003, pp. 83-84)

عبری אָנַשׁ (ʔānaš): ضعیف بودن، ناخوش بودن (Gesenius, 1939, p. 60)

سریانی ܢܰܫ (naš): ضعیف شد، نرم شد (Costaz, 2002, p. 214)؛ مقایسه شود با ܢܣ (NS) به معنای ضعف و سستی (Idem, p. 206)

گعزی አተተ (ʔatata): ملایم‌بودن (Leslau, 1991, p. 46)؛ مقایسه شود با ስእን (nəʔsa) به معنای «خردبودن، اندک‌بودن» (Idem, pp. 381, 32)

سقطری /ʔoti/: ضعیف (Leslau, 1991, p. 46; Leslau, 1938, p. 464)

نولدکه بیشتر از یک قرن پیش، دربارۀ ارتباط بین این معانی، یادآور شده است معنای ضعیف‌بودن برگرفته از معنای مادینگی است (Nöldeke, 1886, p. 739). با وجود محدودبودن کاربرد این ماده به معنای «ضعیف / لطیف بودن» در زبان‌های سامی، پراکندگی آن در شاخه‌های مختلف از شمالی حاشیه‌ای تا جنوبی حاشیه‌ای نشان می‌دهد نمی‌توان به آسانی این معنا را ثانوی و برگرفته از معنای مادینگی دانست. برخی از سامی‌شناسان چون گزنیوس نیز دیدگاه نولدکه را نپسندیده و این دو معنا را مستقل شمرده‌اند (Gesenius, 1939, p. 60). رجوع به ریشۀ آفروآسیایی هم تأییدی بر آن است که معنای «ضعیف / لطیف بودن» می‌تواند به اندازۀ مادینگی اصیل باشد.

به نظر می‌رسد باید رجوع ماده «أ ن ث» و همزادهای آن در زبان‌های سامی، به مادۀ سامی باستان /*ʔNṮ/ به معنای «ضعیف / لطیف بودن» باشد. نظیر متعارف برای واج سامی باستان /ṯ/ در عربی شمالی، جنوبی و اوگاریتی /ṯ/ یا /š/، در بیشتر زبان‌های شاخۀ آرامی /t/، در شاخۀ کنعانی و شمالی حاشیه‌ای /š/ و در شاخۀ حبشی /s/ است که با واژه‌های یادشده تأیید می‌شوند.

در پی‌جویی از ریشۀ آفروآسیایی، نظیر متعارف برای واج‌های سامی /n/ و /ṯ/ به‌ترتیب /n/ و /č/ است و براساس اصول واژه‌سازی آفروآسیایی انتظار می‌رود واج /ʔ/ به‌عنوان همخوان اول در ترکیب ثلاثی /ʔNṮ/ پیش‌ساز[1] باشد. بر این پایه، انتظار می‌رود پیشینۀ مادۀ سامی به ریشۀ ثنایی آفروآسیایی // بازگردد. این احتمال قوی است که واژه مصری متأخر // به معنای «به خود لرزیدن، بیرون‌راندن» (Lesko, 2002, p. 231; Orel & Stolbova, 1995, No. 1887) همزاد این ریشۀ سامی در شاخۀ مصری بوده باشد؛ به هر روی /š/ یکی از نظیرهای واج /č/ آفروآسیایی است.

اکنون با بازگشت به زیرشاخۀ سامی، باید گفت واژه‌های برآمده از ریشۀ ثنایی /NṮ/ در عربی و دیگر زبان‌های سامی به‌طور گسترده یافت می‌شود؛ ازجمله در عربی:

«نَثًّ» (با مکررشدن همخوان دوم): تراوید، عرق کرد | فاش کرد؛ در معنای اخیر با «نَشَّ» به همان معنا مقایسه‌پذیر است.

     «نَثّ»: دیوار نمناک

     «نَثَرَ» (با پس‌ساز –R): پراکند؛ این واژه با «نَشَرَ» به همان معنا مقایسه‌پذیر است.

     «نَثَلَ» (با پس‌ساز –L): تکانید، خاک برآورد، انداخت، ریخت

  «نَثَا، نَثَی» (با افزودن حرف عله به پایان): فاش کرد، پراکند

(صفی‌پوری، 1296، ج 4، ص 1225-1126).

  «نَثْنَثَ»: تراوید (ابن‌درید، 1987، ج 1، ص 181)؛ بسیار عرق کرد (ازهری، 2001، ج 15، ص 5؛ ابن‌منظور، 1374، ج 2، ص 194).

  احتمالاً «حَنَثَ»: شکست (سوگند را)، سست‌رأی بود (در پیمان) (صفی‌پوری، 1296، ج 1، ص 281) نیز در جزء دوم همین، ریشۀ ثنایی دارد.

همزادهای ریشۀ ثنایی در زیرشاخه‌های دیگر نیز اینهاست:

اکدی /nušû(m), nešû(m)/: قی‌کردن[2] (Black, 2000, pp. 251, 259)

گعزی ነሰነሰ (nasnasa): پراکندن، پاشیدن، گستردن (Leslau, 1991, p. 402)

بر اساس این همزادها می‌توان مادۀ ثنایی /*NṮ/ به معنای تراویدن را در سامی متقدم بازسازی کرد و براساس قواعد بازسازی، انتظار می‌رود پیشینۀ آن در آفروآسیایی، همان /*NČ/ باشد که اشاره شد و نه اورل- استولبوا و نه اهرت، آن را بازسازی نکرده‌اند. این ریشه به نظر می‌رسد با جزء اول واژه‌ای مرتبط باشد که دالگاپولسکی در نوستراتیک[3] به‌صورت *ńač̟XVبه معنای «تر، مرطوب» بازسازی کرده و صورت آفروآسیایی آن را *NṮ̟Ḥدانسته است (نک: Dolgopolsky, 2008, No. 1578). با مقایسۀ معانی ماده در زبان‌های سامی و مصری، چنین می‌نماید که ساخت معنای «ضعیف‌بودن، سست‌بودن (> نرم‌بودن)» از معنای «تراویدن» هم در همان دورۀ آفروآسیایی رخ داده باشد.

ازنظر گونه‌شناسی ساخت معنا، انتقال میان دو معنای «تراویدن» و «زاییدن» (> زندگی‌کردن، تولیدکردن) در زبان‌های مختلف به چشم می‌خورد؛ مانند:

آفروآسیایی *dam-: زندگی‌کردن > *dVwVm-: چکیدن، روان‌شدن (< تراویدن)؛ *dam-: جاری‌شدن (خون) (Orel & Stolbova, 1995, No. 640, 643, 766)

تامیلی /poṭi/: نشئت‌گرفتن، برخاستن، پدیدارشدن، تولیدکردن | به بیرون تراویدن (Burrow & Emeneau, 1984, p. 396). گفتنی است همزادهای همین واژه تامیلی در دیگر زبان‌های دراویدی گاه معنای «تراویدن» و گاه معنای «متولدشدن» دارند (Dolgopolsky, 2008, No. 264; Burrow & Emeneau, 1984, pp. 396-397).

بر این پایه انتظار می‌رود هم معنای «زاییدن > مادینگی» و هم معنای «سست‌بودن (ضعیف‌بودن، نرم‌بودن)» مستقیماً از معنای «تراویدن» و در دورۀ متأخر آفروآسیایی ساخته شده باشند.

ج. نسبت مادینگی با لطافت و ضعف از منظر گونه‌شناسی

در این قسمت، گونه‌شناختی آن دسته از صورت‌بندی‌های ساخت معنا بررسی شده که ناظر به پیوستگی‌هایی میان معنای مادینگی با لطافت و ضعف در فرهنگ جهانی است. روشن است صورت‌بندی‌های ساخت دیگری در زبان‌های جهان وجود دارند که به دلیل آنکه به بحث حاضر مربوط نیستند، از دایرۀ مطالعه بیرون نهاده شده‌اند. در این باره نخست، رابطۀ بین معانی لطیف و ضعیف از منظر گونه‌شناسی، بررسی و سپس دربارۀ رابطۀ این دو معنا با مادینگی بحث می‌شود.

ج-1. رابطۀ بین لطیف و ضعیف

عبری نو רַכרוּכִי (raxrūxī): نرم | ضعیف (Shapiro, 1963, p. 575)

سریانی ܪܰܥܕܳܐ (raʕdā): نازک، نرم | ضعیف (Costaz, 2002, p. 350)

سامی باستان *gVbVḥ-: ضعیف‌بودن > نرم‌بودن (Orel & Stolbova, 1995, No. 861)

سیدامو[4] shakk': نرم‌بودن، ضعیف‌شدن (Hudson, 1989, p. 138)

آفروآسیایی *len-: نرم‌بودن > مصری NNY: خسته‌بودن، شُل‌بودن(Orel & Stolbova, 1995, No. 1664)

آفروآسیایی *lič-: ضعیف‌بودن | نرم‌بودن (Idem, No. 1669)

فرانسه mou: نرم | ضعیف (Robert, 1973, pp. 1117-1118) همزاد واژۀ لاتین mollis که سخن دربارۀ آن خواهد آمد.

هلندی flaw: ضعیف، ناتوان | نرم  (Van Wely, 1965, p. 788)

هلندی zwak: ضعیف، ناتوان، شکننده > نرم، ملایم (Idem, p. 1351)، قس: آلمانی schwach به معانی ضعیف | ناتوان و شکننده (Kluge, 1889, p. 378; Leping & Strakhova, 1978, p. 737)

آلمانی سفلی klinker: نازک، ضعیف < هندواروپایی *gleĝ-: نرم، نازک

(Pokorny, 1959, p. 401)

انگلیسی باستان hnesce: نازک، نرم | ضعیف (Idem, p. 561)

ایسلندی باستان linr: نازک، نرم | ضعیف (Idem, p. 661)

یونانی αμαλός (amalós): نرم | ضعیف (Liddell & Scott, p. 76; Pokorny, 1959, p. 716)

یونانی μαλθακός (malθakós): نرم > μάλθων (málθōn): موجود ضعیف (Liddell & Scott, p. 1077-1078)، از ریشۀ هندواروپایی *moldh-: جوان، نرم، نازک (Pokorny, 1959, p. 716, Dolgopolsky, 2008, No. 1413)

حِتّی[5] alpant: بی‌حال، ضعیف، نرم (Dolgopolsky, 2008, No. 131b)

بنگالی নরম (narama): نرم، نازک | ضعیف (Biswas, 1976, p. 607)، همزاد واژۀ فارسی نَرم و واژۀ سنسکریت namrá(حسن‌دوست، 1383، ج 4، ص 2744)

بنگالی অনুগ্র (anugra): نرم، لطیف | ضعیف (Biswas, 1876, p. 36)

هندواروپایی *ter-, *teru-: لطیف (> نرم) | ضعیف(Pokorny, 1959, p. 1070; Dolgopolsky, 2008, No. 2426)

هندواروپایی *lem-: ضعیف | نرم (Pokorny, 1959, p. 674; Dolgopolsky, 2008, No. 1350)

قرقیزی ǯašı: نرم‌شدن | ضعیف‌شدن (Dolgopolsky, 2008, No. 2727)

مغولی باستان ulba/ ulbu: نرم بودن / شدن | ضعیف بودن / شدن (Dolgopolsky, 2008, No. 714)

لاموتی[6] uyъw ، یاکوتی uyan و آلتایی uyaŋ: ضعیف | نرم (Dolgopolsky, 2008, No. 158; Sleptsov, 1972, p. 431)

تامیلی jabbu: ضعف > نرمی (Burrow & Emeneau, 1984, p. 206)

تامیلی noy: خردی، نرمی، ملایمت > noyya : خرد، نرم | ضعیف، بینوا (Idem, 337)

تامیلی mel: نرم، نازک > meli: نرم‌شدن | ضعیف‌بودن؛ melliyar: ضعیف، بینوا (Idem, 459)

کندا[7]  javajava: نرمی > ضعف (Idem, 211)

نوستراتیک *labV-: نرم‌بودن > کوشی شرقی: آربوره[8] lāfná: ضعیف؛ اُرومو lāfā: نرم | ضعیف (Dolgopolsky, 2008, No. 1256; also Hudson, 1989, p. 138)

نوستراتیک *l̨eyn̄aیا *l̨eyńa، هندواروپایی *lei̭n-, *lei̭-: نرم | ضعیف (Dolgopolsky, 2008, No. 1306; also Pokorny, 1959, p. 661)

نوستراتیک *lawčV: ضعیف | نرم (Dolgopolsky, 2008, No. 1262)

نوستراتیک *˻ ʕ˼ĺam˻X˼V: ضعیف‌بودن | نرم‌بودن (Dolgopolsky, 2008, No. 1350)

اندونزیایی lemah: ضعیف، بینوا، ناتوان | نرم (Stevens & Schmidgall-Tellings, 2010, p. 571)

اندونزیایی lintuh: ضعیف | نرم (Idem, 588)

ساموآ[9]  vaivai: ضعیف | نرم (Va'ai, 2010, p. 143)

مالاگازی malemy: ضعیف | لطیف (Rasoloson, 2001, P. 92)

 

ج-2. رابطۀ بین لطیف و مؤنث

عبری עָנוֹג (ʕānōg): ملایم، نازک، نرم > زن‌نما (Shapiro, 1963, p. 464)

فارسی «جنس لطیف»: جنس زن (انوری، 1381، ج 3، ص 2199)

انگلیسی gentle: لطیف، نرم > gentle sex: جنس زن (Roget, 2000, p. 139)

یونانی ευγενής (evgenís): بانزاکت، مؤدب، آداب‌دان، محترم (Liddell, 1996, p. 708) > زن‌صفت، همانند زنان (گوگل)

بنگالی মেয়েলি (mēẏēli): مؤنث، زن‌نما، زن‌صفت (Rapidex, 2013, p. 152) > نرم (گوگل)

پنجابی ਨਰਮ (narama): نرم (Goswami, 2016, p. 202) > زن‌صفت (گوگل)

ترکی استانبولی yumuşak: نرم، نازک، ملایم (Kocabay, 1968, p. 817) > زن‌صفت (Aktunç, 1998, p. 312)

فنلاندی veltostunut: نرم | زن‌صفت (گوگل)

تامیلی mel: نرم، نازک > melli, melliyar: زن (Burrow & Emeneau, 1984, p. 459)

تلوگو melāta, melāluka: زن | mellāga: به‌نرمی، با ملایمت؛ قس:[10] تامیلی mel: نرم، نازک؛ کوتا[11] melg: نرم‌کردن؛ تودا[12] mes̱x: نرم‌شدن؛ کندا mel(u): نرم، نازک؛ کُداگو[13] melleبه‌نرمی، به‌آرامی؛ تولو[14] mella: نرم، ملایم؛ کُندا[15] melesa: با ملایمت، به‌نرمی؛ کویی[16] mṛērna: نرم، ملایم (Idem, 459)

تِتوم[17] kabeer: نرم | kaben: ازدواج‌کردن، همسر، زن، شوهر (Hull, 1999, p. 160)

ج-3. رابطۀ بین ضعیف و مؤنث

عربی، فارسی «ضعیف»: کم‌توان > فارسی «ضعیفه»: زن (در تعبیر توهین‌آمیز قدیم) (انوری، 1381، ج 5، ص 4827)

انگلیسی weak: ضعیف > weaker sex: جنس زن (Roget, 2000, p. 139)

روسی слабый (slabyj)، بلغاری слаб (slab): ضعیف > روسی слабый пол (slabyj pol): جنس زن (Smirnitski, 1961, p. 721)؛ بلغاری слаб (slab): زن‌صفت (گوگل)

بنگالی অঙ্গনা (aṅganā): ضعیف > زن (Mitter, 1868, p. 14)؛ مطرح‌بودن آن به‌عنوان رتبه‌بندی اجتماعی (Biswas, 1976, p. 66)

بنگالی দুর্বল (durbala): ضعیف، بی‌نوا، بیمار، ناتوان (Rapidex, 2013, p. 507) > زن‌صفت (گوگل)

تولو korè: ضعیف، خرد > korti: زن، همسر مادینه (قس: korayi, kori: شوهر(Burrow & Emeneau, 1984, p. 193)

تایلندی อ่อนแอ (x̀xnxæ): ضعیف، تضعیف‌شده، ناتوان > زن‌صفت (گوگل)

ویتنامی nhu nhược: ضعیف (Kông, 1975, p. 274) > زن‌صفت (Nguyen & Nguyen, 2006, p. 2083)

ویتنامی yếu: ضعیف + đuô': ضعیف (Kông, 1975, pp. 119, 441) > yếu đuối: زن‌صفت (Nguyen & Nguyen, 2006, p. 2083)

هایدا[18] jagíiya: قادرنبودن (Lachler, 2010, p. 168)؛ رابطۀ احتمالی با jáa: زنِ (کسی)؛ jaatgáay: زن معین (Idem, pp. 165-166)

ج-4. رابطۀ بین لطیف، ضعیف و مؤنث

لاتینی mollis: نرم، حساس، نازک، ملایم، آسان، ضعیف > زن‌صفت (Gariel, 1960, p. 390; Glare, 1990, pp. 1127-1128)

آلمانی weichich: نرم، ضعیف (Drosdowski, 1996, p. 1426) > زن‌صفت (Clark, 1978, p. 362)؛ همزادهای آن در هلندی wekelijk: نرم، نازک، ضعیف > زن‌صفت

(Van Wely, 1965, p. 1311) و سوئدی veklig: نرم، ضعیف (Ahlden, 1971, p. 293) > زن‌صفت (Schulthess, 1906, p. 234)

کره‌ای 나약한 (nayaghan): ضعیف، نرم > زن‌صفت (Minjungseogwan, 1972, p. 254)

مجاری gyenge: ضعیف، نرم (Magay & Kiss, 2002, p. 134) > a gyengébb nem: جنس زن (تحت‌اللفظی: جنس لطیف / ضعیف) (همان).

ج-5. رابطۀ بین ضعیف و کُند

فارسی «کُند»: سست | نابرّان (انوری، 1381، ج 6، ص 5956؛ حسن‌دوست، 1383، ج 4، ص 2259-2260)

لاتینی hebetare: کندکردن | ضعیف‌کردن، کم‌سو کردن (Gariel, 1960, p. 271)

کریول هائیتی feb: ضعیف؛ febli: ضعیف‌کردن (از ریشه فرانسه faible: ضعیف) (Targète & Urciolo, 1993, p. 65) > febli kouto : چاقوی کند (گوگل)

یونانی αμβλύς (amblús): کند | ضعیف (Liddell & Scott, p. 79; Pokorny, 1959, p. 716)

هندواروپایی *sleṷ-: شُل، شُل و ول > نورس باستان sljót: کند (Dolgopolsky, 2008, No. 2050)

نوستراتیک *˹g˺abħE، هندواروپایی *khābh-, *khōbh-: کند | ضعیفDolgopolsky, 2008, No. 594; cf. pIE *leu- , Pokorny, 1959, p. 962)

ج-6. رابطۀ بین نرم و کُند

اسکاتی: mìn: نرم، ملایم > sgian mìn: چاقوی کند (Macleod & Dewar, 1909, p. 408)

مجاری tompít: کندکردن | نرم‌کردن (Magay & Kiss, 2002, p. 369)

در نگاه گونه‌شناسی ساخت، نمونه‌ای از رابطۀ مستقیم میان معنای مادینگی و کندی یافت نشد. ابوالکمال عاصم در شرح قاموس فیروزآبادی، واژۀ ترکی "«دیشی» به معنای «ماده، مؤنث» را در ترکی حامل معنای «کندی» نیز قلمداد کرده و گفته است: «الأنیث دیشی تیمور» یعنی «انیث آهن ماده / کُند» (عاصم، 1268، ج 1، ص 337)؛ ولی سخن او نه مؤیدی در فرهنگ‌های ترکی عثمانی و ترکی استانبولی دارد و نه در هیچ زبانی از زبان‌های ترکی شاهدی بر چنین کاربردی یافت می‌شود (نک: Sevortjan, vol. 3, p. 244)؛ بنابراین، مطلب ارائه‌شده در اقیانوس را باید نوعی کاربرد مصنوع براساس نظیریابی عربی از سوی یک لغت‌شناس دانست و در فضای زبان‌های ترکی اصالتی ندارد.

فراتر از آن باید یادآور شد در زبان آلمانی، به عکس رابطۀ بین جنسیت نرینه و کندی دیده می‌شود که نشان از وابسته‌بودن این ارزشگذاری با باورهای فرهنگی دارد؛ برای مثال، واژۀ آلمانی Stumpf به معنای «کُند، مات» در ترکیب stumpfes Messer (چاقوی کند)، در طیف معنایی خود معنای «مردانه، مذکر» را نیز حمل می‌کند (Drosdowski, 1996, p. 1492).

 

نتیجه‌گیری:

منابع لغت عربی در کنار معنای اصلی ماده «أ ن ث» که مادینگی است، شعبه‌هایی از معنای «ضعیف / لطیف بودن» را نیز ثبت کرده‌اند که گونه‌ای از ارزش‌داوری جنسیتی در آن دیده می‌شود. مطالعات ریشه‌شناختی نشان می‌دهند هر دو طیف معنای یادشده، به‌طور موازی، در دورۀ آفروآسیایی متأخر از معنای کهن‌تر، یعنی «تراویدن» ساخته شده‌اند. با وجود آنکه گونه‌شناسی ساخت معنا در زبان‌های مختلف امکان گرفته‌شدن معنای «ضعیف / لطیف بودن» از مادینگی را نشان می‌دهد، بر پایۀ ریشه‌شناسی در زبان‌ سامی باستان و پیشتر آفروآسیایی، این دو معنا نه در طول که در عرض هم ساخته شده‌اند. برخی معانی فرعی مانند «کُندبودن» نوعی مصداق‌یابی برای معنای «ضعیف‌بودن» است و شواهد گونه‌شناختی، فرعی‌بودن آن را تأیید می‌کند. با این توضیحات، آنچه از بار ارزشی منفی در ماده «أ ن ث» در کتب لغت عربی و فرهنگ روایی - تفسیری دیده می‌شود، نه در ریشۀ واژگان تاریخی عربی، در فرهنگ عامه پیشینه دارد.



[1] Preformative

[2] ازنظر گونه‌شناسی ساخت معنا، رابطه بین «قی‌کردن» و «تراویدن»، در دیگر خانواده‌ها، به‌طور مثال در دراویدی هم دیده می‌شود(Burrow & Emeneau, 1984, p. 376).

[3] Nostratic نام یک ابرخانواده مفروض که براساس فرضیه‌ای، نیای مشترک خانواده‌های زبانیِ هندواروپایی، آفروآسیایی، آلتایی، اورالی، قفقازی و دراویدی است.

[4] از شاخۀ کوشی علیای شرقی (HEC) از زبان‌های آفروآسیایی.

[5] Hittite

[6] Lamut یا Even در شمار زبان‌های تونگوسی است که گویشوران آن در سیبری زندگی می‌کنند.

[7] Kannada از مهم‌ترین زبان‌های خانواده دراویدی.

[8] Arbore از شاخۀ کوشی سفلای شرقی (LEC) از زبان‌های آفروآسیایی.

[9] Samoa زبانی پولینزیایی رایج در جزایر ساموآ.

[10] موارد ارائه‌شده همزادهایی از زبان‌های دراویدی است که تلوگو هم به همان خانواده تعلق دارد.

[11] Kota

[12] Toda

[13] Kodagu

[14] Tulu

[15] Konda

[16] Kui

[17] Tetum یا Tetun، زبانی از خانواده آسترونزیایی رایج در جزیرۀ تیمور.

[18] Haida زبانی ایزوله که گویشوران آن در بخش کوچکی از کانادا و آلاسکا زندگی می‌کنند.

Abu al-Fottouh Razi, Hossein Ibn Ali, Rouz al-Janan Va Rouh al-Janan (Tafsir), with the efforts of Mohammad Jafar Yahaghi and Mohammad Mehdi Naseh, Mashhad, Bonyad pajouhesh'ha islami, 1992.
Abu Ali Ghali, Ismail ibn Qassim, Al-Amali fi al-Loghah al-Arab, Beirut, Dar al-alkotob al-Elmiah, 1978 AH / 1978.
Ahlden, Tage, Svensk- Tyskt, Stockholm: Bokförlaget Natur och Kultur, 1971.
Aktunç, Hulki, Türkçenin büyük argo sözlüğü, Istanbul: Kasım, 1998.
Anvari, Hassan (under supervision), Farhang bozorg Sokhan, Tehran, Sokhan Publishing, 2002.
Assem, Abu al-Kamal, Ocean, Istanbul, 1268-1272.
Azhari, Mohammed bin Ahmad, Tahzib al- Loghah, by the efforts of Mohammad Awad Marab, Beirut, Dar Ehya al-Thorath al-Arabi, 2001.
Beeston, A.F.L. et al., Sabaic Dictionary/ Dictionnaire sabéenne, Louvain-la-Neuve/ Beirut, Editions Peeters/ Librairie du Liban, 1982.
Biswas, Sri Sailenra, Samsad Bengali- English Dictionary, Calcutta: Sahitya Samsad, 1976.
Black, Jeremy et al., A Concise Dictionary of Akkadian, Wiesbaden, Harrassowitz Verlag, 2000.
Burrow, T. & M.B. Emeneau, A Dravidian Etymological Dictionary, Oxford: Clarendon, 1984.
Clark, J.M., German- English/ English- German, London/ Glasgow: Collins, 1978.
Costaz, Louis, Dictionnaire syriaque-français/ Syriaque-English Dictionary, Beirut, Dar el-Machreq, 3nd ed., 2002.
Del Olmo Lete, Gregorio & Joaquín Sanmartín, A Dictionary of the Ugaritic Language in the Alphabetic Tradition, Leiden/ Boston, Brill, 2003.
Dolgopolsky, Aharon, Nostratic Dictionary,  Cambridge: Cambridge University Press, 2008.
Drosdowski, Günther (ed.), Duden deutsches Universalwörterbuch, Mannheim, Dudenverlag, 1996.
Drower, E.S. & R. Macuch, A Mandaic Dictionary, Oxford, Clarendon Press, 1963.
Gariel, A., Latin- Français: Dictionnaire Hatier, Paris: Hatier, 1960.
Gesenius, W., A Hebrew and English Lexicon of the Old Testament, ed. F. Brown, Oxford, Clarendon, 1939.
Glare, P.G.W., Oxford Latin Dictionary, Oxford, Clarendon, 1990.
Google Translate, visited at 01 Oct. 2018.
Goswami, Krishan Kumar, Punjabi- English/ English- Punjabi Dictionary, New Delhi et al.: UBS Publishers, 2016.
Hassan Doust, Mohammad, Persian Root Cognitive Culture, Tehran, Farhangestan adab Va zaban farsi, 2004.
Hoftijzer, J. & K. Jongelling, Dictionary of the North-West Semitic Inscriptions, Leiden et al.: Brill, 1995.
Hudson, Grover, Highland East Cushitic Dictionary, Hamburg: Helmut Buske Verlag, 1989.
Hull, Geoffrey, Standard Tetum- English Dictionary, Australia: Robert Burton Printers, 1999.
Ibn Abi hatam, Abd al-Rahman ibn Muhammad, Tafsir al-Qur'an, by the efforts of Asad Muhammad al-Tayeb, Sida / Beirut, al-Maktabiya al-Assari, 1419 AH / 1999.
Ibn Asaker, Ali ibn Hassan, History of the City of Damascus, by the efforts of Ali Shiri, Beirut / Damascus, Dar al-Fakir, 1415 AH / 1995.
Ibn Doraid, Mohammed bin Hassan, Jomahorah al-Loghah, by the efforts of Ramsey Munir Baalbeki, Beirut, Dar al-Alam Lelmaylain, 1987.
Ibn Fares, Ahmad, Moqayyass al-Loghah, by the efforts of Abdul Salam Mohammed Aaron, Egypt, Matba' Isaa al-Babi al-Halabi, 1366 AH.
Ibn Mansur, Muhammad ibn Mokaram, Lisan al-Arab, Beirut, Dar Sadr, 1995-1997.
Ibn Saad, Mohammed, Al-Tabbaghat al-Kubra, Beirut, Dar Sadr.
Ibn Sayyidah, Ali ibn Isma'il, al-Mohamkam Va al-Mohit al-Azam, by the efforts of Abdul Hamid Hindawi, Beirut, Dar al-alkotob al-Elmiah, 2000 AD.
Ibn Sekit, Ya'qub bin Ishaq, Eslah al-Mantaq, by the efforts of Ahmed Mohammed Shaker and Abdul Salam Mohammed Aron, Cairo, 1949.
idem, Lexique Soqotri (sudarabique moderne), Paris: C. Klincksieck,, 1938.
Jastrow, Marcus, A Dictionary of the Targumim, the Talmud Babli and Yerushalmi and the Midrashic Literature, London/ New York, Luzac/ Putnam, 1903.
Johari, Ismail ibn Hamad, al-Sehah, by the efforts of Ahmed Abdul Ghafour Attar, Cairo, Dar al-Aqab al-Arabi, 1376 AH / 1956.
Katamba, Francis, Morphology, Houndmills et al.: MacMillan Press, 1993.
Kluge, F., Etymologisches Wörterbuch der deutschen Sprache, Strssburg: Crübner, 1889.
Kocabay, Yalçın, Türkçe- Fransızca büyük sözlük, Ankara: Başnur matbaası, 1968.
Kông, Lê Bá, Vietnamese- English Concersational Dictionary, Houston (Texas): Zieleks Co., 1975.
Krahmalkov, Charles R., Phoenician-Punic Dictionary, Leuven: Uitgeverij Peeters en Departement Oosterse Studies, 2000.
Lachler, Jordan, Dictionary of Alascan Haida, Juneau: Sealaska Heritage Institute, 2010.
Leping & Strakhova (Лепинг, А.А. и Н.П. Страхова), Немецко- Русский словарь, Москва: Русский язык, 1976.
Lesko, Leonard, A Dictionary of Late Egyptian, Fall River (MA): Fall River Modern Printing Co. , 2002.
Leslau, Wolf, Comparative Dictionary of Ge’ez (Classical Ethiopic), Wiesbaden, Harrassowitz, 1991.
Liddell, H.G. & R. Scott, A Greek- English Lexicon, ed. H.S. Jones & R. McKenzie, Oxford: Oxford University Press, 1990.
MacLeod, Norman & Daniel Dewar, Dictionary of the Gaelic language, Edinburgh: John Grant, 1909.
Magay, Tamás & László Kiss, Hungarian- English Dictionary, Budapest: Akadémiai Kiadó , 2002.
Maghribi Vazir, Hussein ibn Ali, al-Masabih fi Tafsir al-Qur'an Al-a'zim, by the efforts of Abdul Karim ibn Saleh al-Zahrani, doctoral dissertation, University of Umm al-Qura (Mecca), 1421 AH / 2000.
Minjungseogwan's Essence Korean- English Dictionary, Seoul: Minjungseogwan, 1972.
Mitter, Gopee K., Bengali and English Dictionary, Calcutta: Calcutta School-book Society, 1868.
Mostafavi, Hassan, Al-Tahqigh Fi Kalemat al-quran, Tehran, Markaz Nashr Asar, 2014.
Nakano, Aki’o, Comparative Vocabulary of Southern Arabic: Mahri, Gibbali and Soqotri, Tokyo, Institute for the Study of Languages and Cultures of Asian and Africa, 1986.
Nguyen, Van Tue & Thi Kim Dung Nguyen, Wörterbuch Deutsch- Vietnamesisch, Nhà Xuâ't Bán Văn Hóa Thông Tin, 2006.
Nöldeke, Theodor, "Anzeigen: Friedr. Delitzsch Prolegomena eines neuen  hebräisch- aramäischen Wörterbuchs zum alten Testaments", Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft, 1886, vol. 40.
Orel, V.E. & O.V. Stolbova, Hamito- Semitic Etymological Dictionary, Leiden et al., Brill, 1995.
Paktchi, Ahmad, "The Oriental and Maghreb Significance Process: Forming Species", Zaban Pajouhi, Q2, No 3, Fall and Winter, 2010.
Pokorny, Julius, Indogermanisches etymologisches Wörterbuch, Bern/ München: Francke Verlag, 1959.
Ragheb Esfahani, Hussein bin Mohammad, al-Mufradat Fi-Qurayb al-Qur'an, by the efforts of Muhammad Seyed Kilani, Cairo, Maktba' Mustafa al-Babi al-Halabi, 1961.
Rapidex English- Bangla Dictionary, New Delhi: Rapidex, 2013.
Rasoloson, Janie, Malagasy- English/ English- Malagasy Dictionary and Phrasebook, New York: Hippocrene Books, 2001.
Robert, P., Dictionnaire alphabétique & analogique de la langue française, Paris, S.N.L., 1973.
Roget, P.M., Thesaurus of English Words and Phrases, ed. B.Kirkpatrick, London et al., Penguin Books, 2000.
Safi Poori, Abdul Rahim ibn Abdul Karim, Muntahi alarb, stone publish, [Tehran], 1296-1298.
Saheb ibn Obbad, Ismail, al-Mohit fi al-loghah, by the efforts of Muhammad Hassan Al-Yassin, Beirut, Alam Alkotob, 1414 AH / 1994.
Schulthess, Ferdinand, Fransk- svensk ordbok, Stockholm: P.A. Norstedt & Söners Förlag, 1906.
Sevortjan (Севортян, Э.В.), Этимологический словарь тюркских языков, Москва, Наука, 1980.
Shapiro (Шапиро, Ф.Л.), Иврит- Русский словарь, Москва: Государственное издательство иностранных национальных словарей, 1963.
Shemshati, Ali ibn Muhammad, al-Anwar Va Mahasen al-Ashar, by the efforts of Saleh Mahdi al-Azawi, Baghdad, Vezarat al-A'lam al-Iraqi, 1976.
Sleptsov (Слепцов, П.А., ред.), Якутско- русский словарь, Москва: Советская энциклопедия, 1972.
Smirnitski (Смирицкий, А.И., ред.), Русско- Английский словарь, Москва, Государственное издательство иностранных и национальных словарей, 1961.
Soyouti, Abd al-Rahman bin Abi Bakr, Aldor al-Mansour, Cairo, al-Mutaba'a al-Mimeni, 1314 AH.
Stevens, Alan M. & A. Ed. Schmidgall-Tellings, A Comprehensive Indonesian- English Dictionary, Ohio University Press, 2010.
Tabari, Mohammed ibn Jarir, Al-Tafsir, Beirut, Dar Al-Fakir, 1405 AH.
Tabari, Mohammed ibn Jarir, Tarikh Alomam Va Al-Muluk, by the efforts of Muhammad Abu al-Fazl Ibrahim, Cairo, Encyclopedia, 1967 AH / 1967.
Targète, Jean & Raphael G. Urciolo, Haitian Creole- English Dictionary, Kensington (Maryland): DP Dunwoody Press, 1993.
Tusi, Mohammed ibn Hassan, al-Tibyan, by the efforts of Ahmad Habib Qasir Ameli, Najaf, Matba'a al-Noa'man, 2004 AH / 1964.
Va'ai, Mautanoa Lisi, Learners Samoan Dictionary, adapted by Semisi Ma'ia'i, Little Island Press, 2010.
Van Wely, F.P.H. Prick, Cassell’s English- Dutch/ Dutch- English Dictionary, London: Cassell, 1965.
Abu al-Fottouh Razi, Hossein Ibn Ali, Rouz al-Janan Va Rouh al-Janan (Tafsir), with the efforts of Mohammad Jafar Yahaghi and Mohammad Mehdi Naseh, Mashhad, Bonyad pajouhesh'ha islami, 1992.
Abu Ali Ghali, Ismail ibn Qassim, Al-Amali fi al-Loghah al-Arab, Beirut, Dar al-alkotob al-Elmiah, 1978 AH / 1978.
Ahlden, Tage, Svensk- Tyskt, Stockholm: Bokförlaget Natur och Kultur, 1971.
Aktunç, Hulki, Türkçenin büyük argo sözlüğü, Istanbul: Kasım, 1998.
Anvari, Hassan (under supervision), Farhang bozorg Sokhan, Tehran, Sokhan Publishing, 2002.
Assem, Abu al-Kamal, Ocean, Istanbul, 1268-1272.
Azhari, Mohammed bin Ahmad, Tahzib al- Loghah, by the efforts of Mohammad Awad Marab, Beirut, Dar Ehya al-Thorath al-Arabi, 2001.
Beeston, A.F.L. et al., Sabaic Dictionary/ Dictionnaire sabéenne, Louvain-la-Neuve/ Beirut, Editions Peeters/ Librairie du Liban, 1982.
Biswas, Sri Sailenra, Samsad Bengali- English Dictionary, Calcutta: Sahitya Samsad, 1976.
Black, Jeremy et al., A Concise Dictionary of Akkadian, Wiesbaden, Harrassowitz Verlag, 2000.
Burrow, T. & M.B. Emeneau, A Dravidian Etymological Dictionary, Oxford: Clarendon, 1984.
Clark, J.M., German- English/ English- German, London/ Glasgow: Collins, 1978.
Costaz, Louis, Dictionnaire syriaque-français/ Syriaque-English Dictionary, Beirut, Dar el-Machreq, 3nd ed., 2002.
Del Olmo Lete, Gregorio & Joaquín Sanmartín, A Dictionary of the Ugaritic Language in the Alphabetic Tradition, Leiden/ Boston, Brill, 2003.
Dolgopolsky, Aharon, Nostratic Dictionary,  Cambridge: Cambridge University Press, 2008.
Drosdowski, Günther (ed.), Duden deutsches Universalwörterbuch, Mannheim, Dudenverlag, 1996.
Drower, E.S. & R. Macuch, A Mandaic Dictionary, Oxford, Clarendon Press, 1963.
Gariel, A., Latin- Français: Dictionnaire Hatier, Paris: Hatier, 1960.
Gesenius, W., A Hebrew and English Lexicon of the Old Testament, ed. F. Brown, Oxford, Clarendon, 1939.
Glare, P.G.W., Oxford Latin Dictionary, Oxford, Clarendon, 1990.
Google Translate, visited at 01 Oct. 2018.
Goswami, Krishan Kumar, Punjabi- English/ English- Punjabi Dictionary, New Delhi et al.: UBS Publishers, 2016.
Hassan Doust, Mohammad, Persian Root Cognitive Culture, Tehran, Farhangestan adab Va zaban farsi, 2004.
Hoftijzer, J. & K. Jongelling, Dictionary of the North-West Semitic Inscriptions, Leiden et al.: Brill, 1995.
Hudson, Grover, Highland East Cushitic Dictionary, Hamburg: Helmut Buske Verlag, 1989.
Hull, Geoffrey, Standard Tetum- English Dictionary, Australia: Robert Burton Printers, 1999.
Ibn Abi hatam, Abd al-Rahman ibn Muhammad, Tafsir al-Qur'an, by the efforts of Asad Muhammad al-Tayeb, Sida / Beirut, al-Maktabiya al-Assari, 1419 AH / 1999.
Ibn Asaker, Ali ibn Hassan, History of the City of Damascus, by the efforts of Ali Shiri, Beirut / Damascus, Dar al-Fakir, 1415 AH / 1995.
Ibn Doraid, Mohammed bin Hassan, Jomahorah al-Loghah, by the efforts of Ramsey Munir Baalbeki, Beirut, Dar al-Alam Lelmaylain, 1987.
Ibn Fares, Ahmad, Moqayyass al-Loghah, by the efforts of Abdul Salam Mohammed Aaron, Egypt, Matba' Isaa al-Babi al-Halabi, 1366 AH.
Ibn Mansur, Muhammad ibn Mokaram, Lisan al-Arab, Beirut, Dar Sadr, 1995-1997.
Ibn Saad, Mohammed, Al-Tabbaghat al-Kubra, Beirut, Dar Sadr.
Ibn Sayyidah, Ali ibn Isma'il, al-Mohamkam Va al-Mohit al-Azam, by the efforts of Abdul Hamid Hindawi, Beirut, Dar al-alkotob al-Elmiah, 2000 AD.
Ibn Sekit, Ya'qub bin Ishaq, Eslah al-Mantaq, by the efforts of Ahmed Mohammed Shaker and Abdul Salam Mohammed Aron, Cairo, 1949.
idem, Lexique Soqotri (sudarabique moderne), Paris: C. Klincksieck,, 1938.
Jastrow, Marcus, A Dictionary of the Targumim, the Talmud Babli and Yerushalmi and the Midrashic Literature, London/ New York, Luzac/ Putnam, 1903.
Johari, Ismail ibn Hamad, al-Sehah, by the efforts of Ahmed Abdul Ghafour Attar, Cairo, Dar al-Aqab al-Arabi, 1376 AH / 1956.
Katamba, Francis, Morphology, Houndmills et al.: MacMillan Press, 1993.
Kluge, F., Etymologisches Wörterbuch der deutschen Sprache, Strssburg: Crübner, 1889.
Kocabay, Yalçın, Türkçe- Fransızca büyük sözlük, Ankara: Başnur matbaası, 1968.
Kông, Lê Bá, Vietnamese- English Concersational Dictionary, Houston (Texas): Zieleks Co., 1975.
Krahmalkov, Charles R., Phoenician-Punic Dictionary, Leuven: Uitgeverij Peeters en Departement Oosterse Studies, 2000.
Lachler, Jordan, Dictionary of Alascan Haida, Juneau: Sealaska Heritage Institute, 2010.
Leping & Strakhova (Лепинг, А.А. и Н.П. Страхова), Немецко- Русский словарь, Москва: Русский язык, 1976.
Lesko, Leonard, A Dictionary of Late Egyptian, Fall River (MA): Fall River Modern Printing Co. , 2002.
Leslau, Wolf, Comparative Dictionary of Ge’ez (Classical Ethiopic), Wiesbaden, Harrassowitz, 1991.
Liddell, H.G. & R. Scott, A Greek- English Lexicon, ed. H.S. Jones & R. McKenzie, Oxford: Oxford University Press, 1990.
MacLeod, Norman & Daniel Dewar, Dictionary of the Gaelic language, Edinburgh: John Grant, 1909.
Magay, Tamás & László Kiss, Hungarian- English Dictionary, Budapest: Akadémiai Kiadó , 2002.
Maghribi Vazir, Hussein ibn Ali, al-Masabih fi Tafsir al-Qur'an Al-a'zim, by the efforts of Abdul Karim ibn Saleh al-Zahrani, doctoral dissertation, University of Umm al-Qura (Mecca), 1421 AH / 2000.
Minjungseogwan's Essence Korean- English Dictionary, Seoul: Minjungseogwan, 1972.
Mitter, Gopee K., Bengali and English Dictionary, Calcutta: Calcutta School-book Society, 1868.
Mostafavi, Hassan, Al-Tahqigh Fi Kalemat al-quran, Tehran, Markaz Nashr Asar, 2014.
Nakano, Aki’o, Comparative Vocabulary of Southern Arabic: Mahri, Gibbali and Soqotri, Tokyo, Institute for the Study of Languages and Cultures of Asian and Africa, 1986.
Nguyen, Van Tue & Thi Kim Dung Nguyen, Wörterbuch Deutsch- Vietnamesisch, Nhà Xuâ't Bán Văn Hóa Thông Tin, 2006.
Nöldeke, Theodor, "Anzeigen: Friedr. Delitzsch Prolegomena eines neuen  hebräisch- aramäischen Wörterbuchs zum alten Testaments", Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft, 1886, vol. 40.
Orel, V.E. & O.V. Stolbova, Hamito- Semitic Etymological Dictionary, Leiden et al., Brill, 1995.
Paktchi, Ahmad, "The Oriental and Maghreb Significance Process: Forming Species", Zaban Pajouhi, Q2, No 3, Fall and Winter, 2010.
Pokorny, Julius, Indogermanisches etymologisches Wörterbuch, Bern/ München: Francke Verlag, 1959.
Ragheb Esfahani, Hussein bin Mohammad, al-Mufradat Fi-Qurayb al-Qur'an, by the efforts of Muhammad Seyed Kilani, Cairo, Maktba' Mustafa al-Babi al-Halabi, 1961.
Rapidex English- Bangla Dictionary, New Delhi: Rapidex, 2013.
Rasoloson, Janie, Malagasy- English/ English- Malagasy Dictionary and Phrasebook, New York: Hippocrene Books, 2001.
Robert, P., Dictionnaire alphabétique & analogique de la langue française, Paris, S.N.L., 1973.
Roget, P.M., Thesaurus of English Words and Phrases, ed. B.Kirkpatrick, London et al., Penguin Books, 2000.
Safi Poori, Abdul Rahim ibn Abdul Karim, Muntahi alarb, stone publish, [Tehran], 1296-1298.
Saheb ibn Obbad, Ismail, al-Mohit fi al-loghah, by the efforts of Muhammad Hassan Al-Yassin, Beirut, Alam Alkotob, 1414 AH / 1994.
Schulthess, Ferdinand, Fransk- svensk ordbok, Stockholm: P.A. Norstedt & Söners Förlag, 1906.
Sevortjan (Севортян, Э.В.), Этимологический словарь тюркских языков, Москва, Наука, 1980.
Shapiro (Шапиро, Ф.Л.), Иврит- Русский словарь, Москва: Государственное издательство иностранных национальных словарей, 1963.
Shemshati, Ali ibn Muhammad, al-Anwar Va Mahasen al-Ashar, by the efforts of Saleh Mahdi al-Azawi, Baghdad, Vezarat al-A'lam al-Iraqi, 1976.
Sleptsov (Слепцов, П.А., ред.), Якутско- русский словарь, Москва: Советская энциклопедия, 1972.
Smirnitski (Смирицкий, А.И., ред.), Русско- Английский словарь, Москва, Государственное издательство иностранных и национальных словарей, 1961.
Soyouti, Abd al-Rahman bin Abi Bakr, Aldor al-Mansour, Cairo, al-Mutaba'a al-Mimeni, 1314 AH.
Stevens, Alan M. & A. Ed. Schmidgall-Tellings, A Comprehensive Indonesian- English Dictionary, Ohio University Press, 2010.
Tabari, Mohammed ibn Jarir, Al-Tafsir, Beirut, Dar Al-Fakir, 1405 AH.
Tabari, Mohammed ibn Jarir, Tarikh Alomam Va Al-Muluk, by the efforts of Muhammad Abu al-Fazl Ibrahim, Cairo, Encyclopedia, 1967 AH / 1967.
Targète, Jean & Raphael G. Urciolo, Haitian Creole- English Dictionary, Kensington (Maryland): DP Dunwoody Press, 1993.
Tusi, Mohammed ibn Hassan, al-Tibyan, by the efforts of Ahmad Habib Qasir Ameli, Najaf, Matba'a al-Noa'man, 2004 AH / 1964.
Va'ai, Mautanoa Lisi, Learners Samoan Dictionary, adapted by Semisi Ma'ia'i, Little Island Press, 2010.
Van Wely, F.P.H. Prick, Cassell’s English- Dutch/ Dutch- English Dictionary, London: Cassell, 1965.