Document Type : Research Article
Authors
Faculty member of the Arabic Department of Kashan University, Kashan, Iran
Abstract
Keywords
Article Title [Persian]
Authors [Persian]
یکی از مسائلی که ابوالفتح عثمان ابن جنی زبان شناس (وفات 392ق) مطرح میکند، مساله منشاء زبان و دلالت ذاتی آوای الفاظ بر معنا است که از دیرباز در یونان باستان مطرح بوده و به نظریه (صدامعنایی) معروف است. وی مدعی ارتباط معنایی میان مشتقاتی است که تعداد و نوع حروف اصلی آنها یکسان ولی در ترتیب متفاوتند. واکاوی و شناخت جوانب این پدیده، مایه دریافت دقیقتر مدلول و مفاهیم واژگان است و این نوع واژهشناسی میتواند مقدمهای برای شناخت دالها و مدلول و پیامهای متون هدفمند، از جمله تفسیر آیات شریفه قرآن باشد.
در این جهت، جستار حاضر براساس نظریه ابن جنی به واکاوی یکی از مشتقات قرآنی که از آواهای (ح،ر،م) برگرفته، پرداخته است و به تبیین تناسب معنایی واژگانی آواها از رهگذر توصیفی ـ تحلیلی برآمده است. از یافتههای این پژوهش میتوان به اعجاز معنوی آوا در تفهیم و اقناع مخاطب، اعجاز کمینهگویی قرآن در تجسیم مفاهیم انتزاعی با کمترین صوت اشاره کرد، چراکه مشتقات با واجهای یکسان، معانی مرتبطی دارند. مثلا تمام ترکیبهای متفاوت (ح،ر،م) به مثابه یک دال بر مدلولهایی قبیل حرارت پنهان، کثرت، بست و قوت هستند.
Keywords [Persian]
طرح مساله
ابنجنی[1] زبان را آواهایی میداند که اقوام مختلف مقصود خود را به وسیله آن بیان میکنند (حجازی، 1379، 15). از آنجا که آوا، ابزار اصلی انتقال مفاهیم ذهنی به مخاطب و تجسیم معنا است، زبانشناسان مباحث آواشناختی را اولین گام برای تفسیر زبانها تلقی میکنند (خاقانی و فضیلت، 1393، 1). بر این اساس نقش آواهای القاگر که آهنگ آنها معنای خاصی را در ذهن تداعی میکند، در تحلیل معانی قرآن کریم قابل توجه است. همچنین کشف ارتباط معنایی میان مشتقات به عنوان یکی از مباحث واژه شناسی[2] مقدمهای بر فهم آیات است، تعداد بالای واژگان اشتقاق کبیر در قرآن نیز تاکیدی بر ضرورت توجه به این پدیده زبانی است؛ بویژه آنکه در نظریه ابن جنی که منطبق بر صدامعنایی است، به ارتباط میان الفاظ و آواها در مشتقات اشاره دارد. بر این اساس مقاله حاضر درصدد است تا وجود این نوع واژگان در قرآن کریم را تبیین نماید و از رهگذر واکاوی زبانشناختی آواهای القاگر و کشف تناسب میان لفظ و معنا، به صورت نمونه، ارتباط معنایی بین مشتقات (ح،ر،م) و نقش این شناخت در فهم واژگان کلام الهی را بررسی کند و به سوالات زیر پاسخ گوید:
1. پیشینه و ضرورت پژوهش
آواشناسی، با انگیزه ادای صحیح الفاظ قرآنی پیشرفت یافت (زکی حسام الدین، 2000م، 104) و نقش آوا در درک بهتر مفاهیم قرآنی، مورد توجه اندیشمندان قرار گرفت. از این رو در کتابهایی از قبیل "التفسیر البیانی للقرآن الکریم" (1347ش) تالیف عائشه عبدالرحمن بنت الشاطئ، "پرتوی از قرآن" (ش1362) تالیف محمود طالقانی، "اعجاز القرآن و البلاغه النبویه" (1421ق) تالیف مصطفی صادق رافعی و "التصویر الفنی فی القرآن" (1800م) تالیف سید قطب، به این پدیده زبانی در قرآن مجید، به گونهای ویژه توجه شده است. محمد حسین علی الصغیر در کتاب "الصوت اللغوی فی القرآن" (2000م) به کلیات مبحث آواشناسی و جنبه اعجاز موسیقایی و زیباییشناختی در قرآن کریم پرداخته است، همچنین در مقاله «التحلیل الموسیقی لآی القرآن الکریم» نوشته (سیدی و عبدی، 1384، 59) دیدگاههای گذشته و جدید در زمینه موسیقی ناشی از آواها تبیین شده است. در جستار «رویکردی به جنبههایی از زیباییشناختی موسیقی الفاظ قرآن کریم» (امیری، 1386، 137) نگارنده آن نقش آوای کلمات را بررسی کرده و نتیجه گرفته است: «آیات پیامآور بشارت، لحنی نرم و آهنگی لطیف دارد». در مقاله «کاربردشناسی نشانههای آوایی سوره مرسلات» (فلاح و شفیعپور، 1394) تبیین شده است که آواهای این سوره در ترسیم حوادث عظیم قیامت و تصویرسازی حال مومنان و مجرمان سهمی سترگ دارند. همچنین در پایاننامهای با عنوان (دلالت آوایی آیات عذاب) (علیا شفیعی، 1389) برخی از واژههای قرآنی از لحاظ آواشناسی بررسی شده است.
گذشته از اینها، در پژوهشهای سبکشناسانه قرآن مجید، واکاوی سطح آوایی مد نظر قرار گرفته است. به عنوان نمونه میتوان موارد ذیل را نام برد: "سبک شناسی لایهای سوره مبارکه «نبأ» لایه نحوی، آوایی، واژگانی" توسط مهرانگیز خدابخش نژاد، قاسم مختاری، ابراهیم اناری و محمود شهبازی (فصلنامه پژوهشی ادبی ـ قرآنی شماره 2، 1397)"سبک شناسی سوره واقعه" توسط پرویز آزادی و سهیلا نیکخواه (فصلنامه پژوهشهای زبان شناختی قرآن شماره 7، 1397) و پژوهشهای سبکشناسانه دیگری که ذکر همه آنها در این مجال نمیگنجد. در بیشتر این پژوهشها بعد زیباشناختی، تصویرسازی و اعجاز موسیقایی فواصل آیات یا تکرار آوا مورد توجه بوده و کمتر دلالت ذاتی آوا در انتقال معنا تحلیل شده است.
در زمینه صدامعنایی یا نامآوا نیز رمضان عبد التواب در مباحث زبان شناسی عربی به نقش اصوات پرداخته و آورده است: «مهمترین ویژگی زبان سامی تکیه بر اصوات صامت است. در نظر سامیان معنای اصلی کلمات به اصوات صامت مربط میشود. به عنوان نمونه در ساختاهای گوناکون کلمه کتب معنای اصلی به آواهای کاف و تاء و باء برمی گردد( عبد التواب،1994، 45). وحیدیان کامیار در کتاب "فرهنگ نامآوایی"(1375) تنها به فهرستنویسی انواع نام آوا میپردازد. احمدی گیوی و انوری (1385) در "دستور زبان فارسی" ذیل مبحث نامآوا تنها چگونگی ایجاد صدا و قاعده ساختار زبانی آن را توضیح میدهد. در جستار"صدامعنایی در شعر گفتاری معاصر" اثر محمدی و کمرخانی (1393) چگونگی آفرینش صدامعنایی و انواع آن تشریح شده است، همچنین در مقاله "صدامعنایی بر مبنای زیبایی شناسی در شعر فرخی سیستانی" اثر حسین اتحادی (1393) و در مقاله «صدامعنایی در شعر اخوان " توسط سید شهابالدین حسینی (1395) به مباحث آوایی و نقش آن در افزایش ضرب آهنگ یا موسیقی لفظی متن پرداخته شده است.
برخی پژوهشها نیز به معناشناسی واژگان قرآنی همچون (رحمت) (1389) توسط اعظم پرچم و همکاران پرداختهاند که به تفاوت معنایی صفت (رحمن) و (رحیم) اشاره مینماید و در فصلنامه تحقیقات علوم قرآن و حدیث منتشر شده است. ریشهشناسی واژه قرآنی (علم) در زبانهای سامی (1395) توسط علی حاجیخانی و همکاران نیز معانی این ریشه را مطالعه نموده است، یا پژوهش دیگری همچون فرایندهای واجی در قرآن (1396) توسط شهریار ضیاءآذری و همکاران که به نمونههایی از ابدال در واژگان میپردازد و هر دو در مجله جستارهای زبانی به چاپ رسیدهاند.
گذشته از اینها در منابعی چون (فروق اللغات) جزایری (1380) یا (الفروق فی اللغه) ابوهلال عسگری (1400) در حوزه واژهشناسی نیز اکثرا به جای مدنظر قرار دادن حرکت تقریبی بین واژگان و نزدیک ساختن ریشهها به هم، حرکتی در جهت مقابل یعنی توجه به تفاوتها را تاکید کردهاند که در جای خود ارزشمند است، اما در کنار آنها، آثار دیگری که هزاران واژه به ظاهر منفصل را به سلک همبستگی بکشاند، یافت نمیشود، حتی (اشتقاق) ابن درید (321) (معرّب) جوالیقی (539) (المزهر) سیوطی (911) و ... یا با تکیه بر حدس و گمان این موضوع را به صورتی جسته وگریخته میان مطالب دیگر از نظر گذراندهاند و یا به عنوان نمونه به تعداد اندکی از واژگان بسنده کردهاند و تلاش چندانی برای اثبات آن ننمودهاند، به نوعی این نوع اشتقاق مورد بیمهری علماء ادب قرار گرفته است. با وجود مقالاتی چون (فرهنگ اشتقاقی تطبیقی واژگان قرآن کریم) (1388) نوشته ابوالفضل خوشمنش که سیر تاریخی واژگان و ارتباط آن با زبانهای دیگر را بررسی کرده است، به نظر میرسد مقوله اشتقاق (ریشهشناسی) در دهه اخیر کمتر مورد توجه بوده است همچنین فرهنگی که ارتباط ریشههای واژگان همریشه در قرآن کریم که با یکدیگر اشتقاق دارند را در قالب خوشههای واژگانی به صورت علمی و روشمند بررسی کند و ارتباط آنها را با آواهای اصلی مشترکشان تبیین کرده باشد، کمتر یافت می شود، بنابراین این پژوهش شیوهای ابداعی دارد.
علاوه بر این اشتقاق به مثابه پدیدهای دیرینه در فقه اللغة عربی، یکی از چالشهای دستیابی به شیوه روشمند فهم واژگان است و توجه به واژگان قرآنی که با یکدیگر اشتقاق دارند، میتواند در ایجاد فضای علمی و بینشی سازمند موثر باشد (خوش منش، 1388، 11). نتایج حاصل از این پژوهش که بر اساس اصل کمکوشی، روشی کدینگ و سریع جهت سهولت فراگیری مفاهیم واژگان بیشمار، به خاطر سپردن معنا و تسلط بر آنها است، می تواند در عرصه کمک به مشتاقان مفاهیم قرآنی و دانشآموختگان زبان عربی سودمند باشد و مورد استفاده موسسات قرآنی قرار گرفته وگامی در جهت تبیین یکی از وجوه اعجاز قرآن باشد. به رغم همه این پژوهشهای گرانسنگ، تاکنون پیرامون ارتباط معنایی مشتقات (ح،ر،م) تحقیقی فراگیر و منطبق بر رویکرد اشتقاق و صدامعنایی، همچنین تحقیقی تحت عنوان صدامعنایی یا نامآوایی در قرآن کریم انجام نگرفته است. در این جستار متفاوت با تحقیقات پیشین علاوه بر تبیین ویژگی حروف و شکل ساختاری دستگاه صوتی در هنگام تلفظ آوا و تاثیر آن در توصیف معنای آوا، به شکل نوشتاری حروف نیز به عنوان ابزاری برای کشف و تبیین معنای آوا اشاره شده است و سعی میشود گذشته از بیان جنبه اعجاز آواها در انتقال معنا، اعجاز اقتصادی آنها نیز بیش از پیش نمایان شود.
2.مبانی نظری پژوهش
معنا به واسطههای گوناگونی چون لحن، ساختار صرفی و نحوی (الکراعین، 1993م، 102) یا معنای معجمی (عبدالجلیل، 2001م، 64) در ذهن شکل میگیرد. دلالت صوتی برآمده از طبیعت آواها نیز معنی خاصی را تداعی میکند، زیرا آواها واحدهای بیمفهومی نیستند، بلکه سنبلی از معانی جهت فهم مقصود گوینده میباشد (فلاح و شفیعپور، 1394، 41) و دلالتهایی چون شادی، نهی و... دارند (الصغیر، 2000م، 661). هر دو صورت گفتاری و نوشتاری واژه، نشانهای بر معنای نهفته در آن است (الدایه 1996م، 15) که نشانههای زبانی نامیده میشود (زارع و همکاران، 1391، 72) تبیین ارتباط آوایی معنایی واژگان نیز، معناشناسی آوایی[3] نام دارد (فراستخواه، 1376، 166) که کدهای آوایی را بازخوانی میکند (حسینی، 1366، 7). بر این اساس بخشی از دانش نشانهشناسی[4] به شمار میرود. این دانش، بهترین کلمات را آنهایی میداند که به محض شنیدنشان، معنا را منتقل میکنند (قهرمانی و جاوری، 1395، 127). به دیگر بیان آوا دلالت ذاتی بر معنی دارد که با طبع انسان مانوس بوده و استفاده از سابقه ذهنی وی نسبت به محسوسات طبیعت است.
ابن جنی مناسبت طبیعی آوا بر معنا را دلالت لفظی مینامد (الکراعین، 1993م، 96). وی مدعی تاثیر همخوانها در القاء معنای خاص میباشد، مثلا واژه (قضم) را به دلیل نیرومندی (قاف) برای جویدن چیز خشک به کار میبرد (ابن جنی، 1956م، 165). این مساله از دیرباز در یونان مطرح بوده است (انیس، 1984م، 63). افلاطون در رساله کراتیلوس[5] با اعتقاد به رابطه ذاتی بین دال و مدلول بیان میدارد: کلمه را طبیعت تعیین میکند نه قرارداد و کلمه اصالتا چیزی را بیان میکند که بر آن دلالت دارد (روبینز، 1997م، 37).
هرچند نظریههای: 1-ذاتی یا 2-قراردادی بودن دلالت لفظ بر معنا مطرح است (نیکوبخت، 1383، 119). برخی چون اپیکور [6]موضع بینابین را برگزید که صورت واژه به طور طبیعی پدید میآید ولی وضع آن را پردازش میکند (روبینز،1997م ، 49) اما در مقام وضع نیز، زبانشناسان معتقدند: قرار دادن لفظ در برابر معنا بیتناسب نیست و نوعی ارتباط میان آوا و معنا متصور است (فلاح و شفیعپور، 1394، 52). وضع واژگان متناسب با حالات نفسانی انسان اولیه و اثری بود که معنا بر روان او میگذاشت، او با طبیعت سر و کار داشت و هر چیز تازهای در کنارش حس میکرد، را مینامید، اما به تدریج نامگذاری از مرحله آفرینش به تکرار کشید (شفیعی کدکنی، 1370، 88)؛ بنابراین صدایی که همزمان با تصویر رخ می داد، نام آن را دربرداشت (یول، 1996م، 8 ).
از آنجا که متفکران اسلامی بزرگی چون خلیل بن احمد فراهیدی، سیبویه، عبادبن صیمری،[7] میرداماد،[8] ابو علی فارسی و... از طرفداران رابطه طبیعی لفظ و معنا هستند (نیکوبخت، 1383، 119) درخور توجه است. در (قصص العلماء) آمده است: از میرداماد معنی (فسک) و (پسک) را پرسیدند: ایشان پس از سه روز فکر گفتند: گویا یکی مخرج بول و یکی غائط باشد و وقتی جواب او را تصدیق کردند، دعاوی بد کرد که وی را به خاطر چنین کلماتی معطل کردهاند (شفیعی کدکنی، 1373، 317). الکرملی[9]، (1938، 1) در توضیح نظریه ابن جنی میگوید: زبان، تقلیدی از صداهای حیوانات و انسانها است (قدور، 1999م، 193) و بین حروف و مفاهیم واژه ارتباطی ذاتی وجود دارد (نیکوبخت، 1383، 53). همچنین در اغلب زبانهای دنیا کلماتی که با (ک) شروع میشوند، همچون: کلاه، کاپشن، کلاسور و... بر معنی پوشش چیزی بودن، دلالت دارند (پرین 1373، 100) چراکه آواها از زوایای روح انسان برمیآیند و میان ذهن و زبان نیز رابطه ارگانیک وجود دارد (سیدی و عبدی، 1384، 61). سید قطب نیز به وحدت بیان و احساس اعتقاد دارد. بنابر نظر او واژگان با معنای خود رابطه طبیعی داشته که در آغاز روشن و قابل تفسیر بوده، اما با گذشت زمان توجیه این رابطه دشوار گشته است (سید قطب، 2003 ،46). (الگزانر پوپ) نیز معتقد است: آوا بازتابی از معنا دارد (ولک، 1388،435).
با تاملی ژرف در آراء، به دست میآید که: آهنگ حروف با صدای طبیعی پدیده مورد نظر متناسب است، در نتیجه دلالت آوایی پدیدهای بدیهی است و بسیاری از زبانشناسان و ناقدان معاصر عرب از جمله: غنیمی هلال و احمد محمد قدور نظریه دلالت آوایی حروف را تایید میکنند(قائمی و صمدی، 1390، 75). علی عبد الواحد وافی، صبحی صالح، ابراهیم انیس و... نیز با ابن جنی همسو می باشند (یاسوف، 1388، 239). حسن عباس هم با اعتراف به این دلالت، معانی مختلف حروف را بیان نموده است (عباس، 1998م، 182). علاوه بر این با استفاده از دانش پردازش سیگنال و مقایسه فرکانسهای تشکیل شده از صوت واژگان با فرکانس طبیعی پدیده مورد نظر، تطابق آوا با معنا را اثبات کردهاند (درویشی و همکاران، 1391، 2)؛ بنابراین دلالت آوایی مبنای روشن علمی داشته و ناقدان معتقدند: آوای برخواسته از چیدمان حروف، علاوه بر تقویت موسیقی بر معنایی خاص دلالت دارند (قائمی و صمدی، 1390، 71).
ارتباط آوایی، معنایی کلمات با تعابیری چون: انسجام لفظ و معنی، نمادپردازی صوتی[10](چگنی، 1382، 417) نغمه حروف، دایره هم حروفی (محمدی، 1389، 13) زائوم[11] (شفیعی کدکنی، 1391 ،138) نام آوا و صدا معنا[12] بیان میشوند. صدامعنا یا نام آوا الفاظی هستند که رابطهای طبیعی میان صوت و معنا دارند (وحیدیان کامیار، 1375، 10) و با تقویت صدا، حرکت و معنا، در زنده کردن زبان و تنوعبخشی آن موثر هستند (محمدی و کمرخانی، 1393، 152) هرچند صدامعنا یا نام آوا به واژههایی محدود شده که با تقلید و الهام از اصوات طبیعت ساخته میشوند (نیکوبخت ، 1383، 122). زبانشناسان آن را شامل واژهای دانستهاند که آوا تداعی کننده معنا باشد (وحیدیان کامیار، 1375، 1) و آوا، فارغ از اینکه اهل چه زبانی باشی، معنا را به ذهن متبادر سازد (درویشی و همکاران، 1391، 2).
بحث مناسبت طبیعی، مستلزم دریافت حقیقت معنا و بررسی ریشهای الفاظ بود و اینگونه (اشتقاق) مطرح شد (فرخنده، 1378، 106). از دیگر مسائلی که ابن جنی مطرح میکند، رابطه معنایی بین مشتقات است که آن را جهت نشان دادن مهارت خود در برگرداندن ریشههای مختلف به معنایی مشترک بنا نهاده است (حسن جبل، 1426، 247). وی تمام ترکیباتی را که با تغییر صامتهای ریشه حاصل میشود (اشتقاق اکبر) خواند (الکراعین، 1993، 96) هرچند بعدها با یافتن گونههای دیگر اشتقاق، (اشتقاق کبیر) نام گرفت (الصالح، 1970، 174).
به عنوان مثال: ترکیبات (جبر) را متضمن معنی قوت و شدت میداند (ابن جنی، 1956م، 396) 1.(جَبَرتُ العَظمَ و الفَقیر) یعنی استخوان شکسته را بستم و فقیر را توانگر ساختم.2.به پادشاه به دلیل قدرت او در تقویت دیگران (جبّار) میگویند. 3.«مجرّب» یعنی انسان باتجربه که با گداختن در کوره حوادث نیرومند میشود. 4.به غلاف شمشیر «جِراب» گویند زیرا سبب نگهداری و تقویت شمشیر است.5.«بجر» امر عظیم و دهشتناک 6.«ابجُر» مرد ناف برآمده و ناف قوی است 7.بُرج» قلعه و قسمت محکم ساختمان عظیم 8.«بَرَج» زیبایی و درشتی سفیدی- سیاهی چشم که شدید و شفاف هستند 9.تبرُّج به معنای شدت آشکاری است. 10.رجّبتُ الرجل» یعنی او را بزرگ داشتم و به کارش قدرت بخشیدم. 11.عربها برای بزرگداشت ماه «رجب» از جنگ خودداری میکردند و ماهی با عظمت است که خیر و برکت دنباله دار دو ماه شعبان و رمضان را به همراه دارد 12.به ستاره دنبالهدار و روده از جهت درازی و بزرگی رجب گویند 13.«رَجبَه» تکیهگاه شاخه درخت پر میوه است تا از خم شدن آن جلوگیری کند 14.بندهای انگشتان را «راجبه» خوانند زیرا موجب قدرت و استحکام انگشت میشود 15.«ربج» به معنی عظمت و امتلاء و رَباجی مردی خود بزرگبین است که به عملش مینازد و آن را تقویت میکند، حالآنکه آن اندازه ارزش ندارد. 16.الجربّة: مردمان قدرتمند 17.جَرب: نوعی بیماری پوستی است (ابن منظور، 1414، 259) که موجب خارش شدید پوست است. بنابراین واژگان اشتقاق کبیر در تعداد و نوع حروف اصلیشان یکسان اما در ترتیب حروف متفاوتند و همچنانکه معنای اصلی مشترکی دارند، معنای خاص جدیدی نیز مییابند (الصالح، 1970م، 173)
برخی معتقدند: نظریه ابن جنی در برخی الفاظ مصداق دارد، نگارندگان این جستار به مباحثی که معرکه آراء موافقان و مخالفان است، دامن نزدهاند؛ از این رو پژوهش حاضر صرفا با استناد به منابع موجود و در حوزه الفاظ قرآن به تبیین مصداقی نظریه نامآوایی و اشتقاقی نظریه ابنجنی و بیان یکی از جنبههای اعجاز قرآن مجید برآمدهاند. براساس آنچه آورده شد، دلالت آوایی مبنایی علمی دارد، از این رو باید دربین واژگان با حروف مشترک (دارای دلالت خاص) نیز اشتراک معنایی وجود داشته باشد. ابن جنی معتقد است: اگر احیانا برخی از ترکیبها با معنای مورد نظر چندان ارتباط نداشت، باید با تاویلی ماهرانه میان آنها رابطه برقرار کرد (1956م، ج2، 136) .
نشانه دیگر این ارتباط معنایی پیوند معانی در الفاظ مشتق است از این رو تسلط بر مباحث اشتقاق به مثابه ویژگی بارز زبان عربی، از شروط مفسر است (سیوطی، 1958م، 346) و اشتقاق راز زبان عربی و کلید فهم آن شمرده میشود (حسن جبل، 1426، 3)؛ چراکه تناسب میان مشتقات باعث تداعی معانی آنها میشود و با ذکر واژهای، ناخودآگاه واژهای متناسب با آن به ذهن متبادر میگردد، جستجو و لذت شنیدن واژه متناسب، سبب مانایی آن در حافظه گشته و با کاهش تلاش ذهن برای حفظ مفاهیم الفاظ بیشتر، روند انتقال پیام را تسریع میبخشد.ابن فارس نیز اساس اشتقاق را اختصار میداند که همان اصل کمکوشی[13] است و اهمیت ویژهای در زبانشناسی دارد (فرخنده، 1378، 120) همچنین از آنجا که صوت آواها با معنا رابطه ملموستری دارند، زودتر میتوانند مفاهیم ذهنی را منتقل کنند و به کوتاهترین فاصله دال و مدلول و ایجاد وحدت بیان آن دو انجامند (قهرمانی و جابری، 1395، 12). بنابراین جایگزینی سریع در ذهن و استفاده بهینه از آوا ویژگی اقتصادی قرآن کریم است، بر پایه صدامعنایی با دانستن معانی حروف، معنای کلمه مجسم شده و بر اساس اشتقاق با دانستن معنای یک ریشه میتوان، معنای دیگر مشتقات آن را هم دریافت، مسلما تبیین مفهوم ریشه در کنار مشتقات آن، بسی آسانتر از فهم جداگانه همه ریشهها، بدون دانستن ارتباط معنایی بین آنها است و راه را بر مشتاقان مفاهیم قرآنی هموارتر میسازد تا با فهم معنای یک ریشه به معانی دیگر مشتقات آن هم دست یافته، حلاوت فراگیری آسانتر و سریعتر مفاهیم واژگان بیشمار برای او میسر گردد.
3.محور بحث (تحلیل دادهها)
برای هر کلمه 6 حالت را میتوان فرض نمود، ولی ممکن است برخی حالات اصلا کاربرد نداشته باشد. (الصالح، 1970م، 187). همچنانکه (ابن منظور) معتقد است: ترکیب (محر) کاربرد ندارد، هرچند (فراهیدی) معانی آن را بیان کرده است، که به تبیین (آوایی_ لغوی)مشتقات (ح،ر،م) خواهیم پرداخت:
3/1. ح،ر،م: غالبا واژگانی که همخوان (ح) در آن به کار رفته است، بر حالت نفسانی عمیق دلالت میکنند (الصغیر، 2000م، 176). انقطاع زبان در تلفظ حرف (ر) بر از حد فراتر رفتن و تجاوز این احساس پنهان حکایت دارد (ثمره، 1371، 49) از آنجا که درتلفظ واج (م) لبها روی هم نهاده میشوند، راه عبور هوا از دهان بسته میشود و با امتداد لبها صوت (میم) پدید میآید (ابنالجزری، بی تا، 201). معنای واژه به وجود آمده از این حروف نیز کاملا با آوای آن همسوست. در ترکیب «حرم»: معنای ممنوع بودن نهفته است، چنانکه انجام کار حرامی چون شرک باعث ممنوعیت از بهشت میشود (مُحَرَّمه) حرمت هر چیزی است که تجاوز و شکستن حد آن جایز نیست، مراد از (حُرُمات) کعبه و مسجد الحرام است که محترم بوده، حدودی دارد و چیزهایی در آنها حرام (ممنوع) شده است (راغب، 1412، 229).
3/2. ر،م،ح: در هنگام تلفظ آوای (ر) تیزی نوک زبان پی در پی به سقف بالا برخورد میکند (زندی، 1385، 45) و نمودی از حرکت به سمت بالا، تفخیم و سر برافراشتن را القا میکند. واج (م) با دلالت بر ویژگیهای جمع، پیوستگی، قوت، غلظت، شدت و کمال (عباس، 1998م، 71) اشاره صریحی بر جسمی محکم دارد، زیرا هرچقدر چیزی جمع و فشره شود، قوت مییابد. در آخر نیز باعث در هم پیچیدن چیز دیگر میشود که انقباض دیواره حلق در هنگام تلفظ صامت (ح) این امر را به خوبی مجسم میکند (ستودهنیا، 1378، 50) وگویای معنای نیزه (ابنمنظور، 1414، 452) به عنوان ابزاری تیز، سربرافراشته و محکم است. این همان نقش آوا در رسایی مفهوم است.
3/3. م،ر،ح: (میم) از واجهای دولبی است که به هنگام تلفظ مستلزم افزایش حجم لبها است (سجادی و حسینی، 1390، 15) گویی کاربرد آن در واژه سبب ایجاد ابهت خاصی میگردد که نشان از قوت و هیبت دارد. به دنبال آمدن صامت (ر) باعث نوعی حرکت درونی به بیرونی (مومنی، 1392، 48) یا انحراف است، سپس احساسی پنهان فرد را احاطه میکند و به هم پیوستگی مجاری صوتی در هنگام تلفظ آوای (ح) که از حروف حلقی است (فلاح و شفیعپور، 1394، 60) رسانای معنای آن است. از این رو واجها با درگیر گردن اندام صوتی تداعی کننده و القاگر معنای (مرح) یعنی غرور، سرمستی وغرق بودن درشادی متجاوز از حد میباشند (ابن فارس، 1399، 316).
3/4. ح،م،ر: واج (ح) هیاهو و صدای نامفهوم برخواسته از جنبوجوش و نفسنفس زدن حیوانات را ملموستر میکند (قائمی و صمدی، 1390، 96). هیجانی که با آوای (م) قوت و شدت گرفته است (ابن جنی، 1956م، 196) و در نهایت در صامت (ر) یادآور حرکت سریع است (اقبالی، 1388، 27). در حقیقت واجهای این واژه با آوای خود معانی (حمر) را در ذهن تداعی میکنند که همان حیوان معروف (الاغ) و رنگ قرمز است (مصطفوی، 1360، 283). رنگی که مورد خوشایند انسان میباشد و باعث برانگیختن احساس، تحرک و نشاط میشود.
3/5. ر،ح،م: غالب واژگانی که همخوان (راء) در آن به کار رفته، به خاطر صفت تکرار بر فراوانی و کثرت دلالت میکند (محمدبشر، 1980م، 139) همچنین همراه شدن آن با آوای (ح) نوعی تکرار در احساس و پیوستگی این امر را میرساند. ویژگی حلقی صامت (ح) نیز نشانهای بر تعلق و وابستگی احساس به اعماق روح انسان و نشانه گستردگی و فراوانی آن گرایش است ( زارع و همکاران، 1391، 86) و در نهایت صامت (م) لب فروبستن و خاموشی را به دنبال دارد (المازنی، 1990م، 67). میتوان اذعان کرد که آواها در این کلمه کاملا با معنی (رحم) مطابقت و تناسب دارد؛ زیرا رحمت در آدمیان به معنی فراوانی عاطفه، رقت قلب، نرمش و مهربانی است که از دیدن شخص محتاج عارض میشود و او را به نیکی کردن وا میدارد (قرشی، 1371، 68).
3/6. م،ح،ر: (میم) که صامتی خیشومی است، دلالت بر وارد شدن درون چیزی را دارد (زارع و همکاران، 1391، 83). همچنین با دلالت بر قوت، داخل شدن در چیزی محکم و سپس پنهان شدن آن را هویدا میسازد، چراکه (حاء) واجی مهموس میباشد و از ته حلق به صورت ضعیف و از عمق خفایای پنهان انسان بیرون میآید (عبدالله، 2008م، 94) ارتعاش صوت و لرزش زبان در حرف (ر) نیز حرکت، روانی و فراوانی شیء داخلی را محسوستر میکند (انیس، 1975م، 66) بسان دارو یا شیر کودک که درون ظرفی محکم ریخته میشود تا بیرون نریزد یا حیوانی که در پوسته صدفی محکم پنهان شده است، نیز حرکت امواج صوتی بیشمار درون استخوان حلزونی گوش را تداعی میکند (فراهیدی، 1410، 229). با این توصیفات به نظر میرسد، اصوت حاصل از ترکیب حروف، گویای معنای لغوی ذکر شده برای (محر) است.
از مجموع مطالب میتوان به این نکته دست یافت که میان واژگان و آوای آنها نوعی تناسب بر قرار است. نه تنها حروف به کار رفته در واژه بیانگر معنای آن است، بلکه به تقویت معنا نیز کمک میکند (پرین 1373، 97) و چنان معنای واژه در آواهای آن تبلور یافته است که با شنیدن آوا میتوان به معنای واژه دست یافت، بنابراین اگر شنونده معنی لفظی را نداند، به کمک طنین برخواسته از حروف به آن میرسد (المازنی، 1990م، 67) همانگونه که وقتی از (عباده صیرمی) درباره معنای (اذغاغ) پرسیدند، گفت: میپندارم سنگ باشد آن گونه که از آوای خشن آن احساس می کنم (سیوطی، 1959م، 145) البته میتوان علاوه بر استفاده از دادههای ساختار تلفظ حروف و ویژگی آواها که به آنها اشاره شد، به شکل نوشتاری حروف نیز توجه داشت و مستندات حاصل از این سه دسته را تحت عناوین پیشنهادی 1-ساختار معنا (شکل اندام گفتاری در هنگام تولید آوا) 2-سیما معنا (خط و شکل نوشتاری حروف، کشیدگی، خمیدگی، بینقطه بودن و....) 3-آوا معنا (ویژگی معنایی ذکر شده برای حروف) تقسیمبندی کرد و از دلالتهای آنها در جهت کشف معنا بهره برد.
همانگونه که در درک توصیفهای آوایی، شناخت اندامهای صوتی ضرورت مییابند (حقشناس ،1388، 81) و به جایگاه تولید (مخارج حروف) یا شیوه تولید (حالت اندامهای صوتی) اشاره می شود (یول، 1996م، 5) خط نیز به عنوان وسیله ثانویه در نمایش آوا بوده و زبان به دو جنبه گفتار و نوشتار تقسیم میشود (زندی، 1385، 15). نوشتار، عرضه بیان در قالب زبان اشارتگر است و تصویر حروف به عنوان رسالت بصری بر معانی آنها اشاره دارد. (م) در نوشتن به گونهای است که گویا حرف (ه) را به (ا) چسباندهاند و بر معانی ترکیب، پیوستگی، تکامل و قوت اشاره دارد. نیز امتداد دنباله (م) بر وسعت و نرمی و تنگنای حلقهی (م) انسداد، محو شدن، سکوت و تسلیم را به تصویر میکشد. ویژگی (ح) در نداشتن نقطه و پیرایه است و بر معانی زیبایی، پاکی، سر در باطن داشتن، در هم پیچیدگی و خمیدگی بسان حلقه زلف یا پیچش گوش اشاره دارد(حیدری، 1394، 147-178). تشابه شکل (ر) که از حروف ذلقی است، به سرسره یا قطرات باران نیز بر سرازیر و روان شدن، سرخوردن یا فراوانی اشاره دارد. استفاده از دادههای شکل نوشتاری ، مخارج و صفات حروف نه تنها در تبیین بهتر معانی کمک میکند بلکه ذاتی بودن معانی آوا را نیز تاکید کرده و این گونه یافته های ما تنها مبتنی بر تخیل یا برداشت درونی نیست، بلکه جنبه علمی مییابد.
آوا |
ویژگی نوشتاری |
ساختار گفتاری |
دلالت های معنایی |
م |
دایره بسته، امتداد دنباله |
بسته شدن لبها سپس امتداد آن در هنگام خروج صوت میم |
منبع،بست،قوت،مالکیت، مکث، جمع، کمال، و... |
ح |
پیچش، بی نقطه بودن |
انقباض حلق، عبور هوا باشدت و سختی، پراکندگی، فشردگی، سایش و زبری |
حرارت،نابودی،لطافت،زیبایی، پیچیدن،احساس پنهان و... |
ر |
سرازیری |
تیزی، تکرار |
حرکت، فراوانی، ... |
علاوه بر این، مشتقات (ح،ر،م) از لحاظ لغوی نیز معانی مرتبطی دارند. از دیگر نکات قابل توجه در این هماهنگی، گاهی تضاد معانی دو واژه است همچنانکه بین مشتقات ارتباط معنایی ترادف، تضاد، افزایش، تقابل، توالی، تاکید، نفی و ... را می توان یافت، چراکه چینش آواها به گونهای است که علاوه بر یک معنای کلی، با جابهجایی آنها آهنگی متفاوت و معنایی خاص را نیز القا میکند همچنانکه در بار معنایی واژگان (قوت ، شدت و ضعف) نیز موثر است و یک ویژگی در یک کلمه کاهش و در دیگری افزایش مییابد و این امر میتواند تقابل ایجاد کند. به عنوان نمونه در ریشه (حمر) سنه حمراء: خشکسالی ناشی از گرمای شدید است و (الحماران) دو سنگ شبیه الاغ است که آنها را مثل چهارپایه قرار داده تا روی آن چیزی خشک کنند (راغب، 1412، 542) در ریشه (رمح) نیز اخذت البهمی رمحها: اشاره به گیاهی خشک دارد که خارهایش مانع چریدن در آن میشود (ابنفارس، 1399، 437) همچنین در ریشه (حرم) محرمه: حولهای است که با آن چیزی را خشک میکنند (مهیار، 1375، 20) یا سوط محرّم: شلاقی است که نرم نشده باشد (مصطفوی، 1360، 122).
در مقابل معنای اصلی ریشه (رحم) نرمدلی و نرمخویی است (قرشی، 1371، 68) یا در ریشه (مرح) عبارات مرح الجلد: پوست را نرم و روغن مالی کرد (فراهیدی، 1410، 225) امرح الکلا الفرس: گیاه تازه اسب را با نشاط کرد (ابنمنظور، 1414، 591) مرح المهر: کره اسب را رام و نرم کرد و درخت انگور با شاخههای نرم و خمیده (مهیار، 1375، 131) قرار دارد، هرچند ریشه (محر) در کلام عرب شنیده نشده است و (میم) در (محاره) زائد و از ریشه (حور) دانسته شده است (ابنمنظور، 1414، 160) اما معانی ذکر شده برای (حور) نیز با معانی موجود مرتبط است: همچون پوست نرم دباغی شده یا چیزی که آستری آن سرخ، نرم و نازک باشد (همان، 1414، 217) یا نوعی درخت بید که در جای نمناک میروید و پوست آن را به رنگ قرمز در میآورند ( مهیار، 1375، 19) برای اینکه ارتباط مشتقات به خوبی نمایان شود، سایر معانی در برابر هم و در جدول زیر نشان داده شده است.
حرم |
رمح |
مرح |
حمر |
رحم |
محر (حور) |
عبور، تجاوز، سرپیچی از قوانین |
سر برافراشته و استوار |
سر باز زدن، تکبر، شادی بیش از حد مجاز |
سرزندگی رنگ قرمز، تمایز گورخر |
گذر از خشم، چشمپوشی بر خطا |
عبور، تجاوز و سر ریز شدن آب چاه |
محروم از رحمت |
بی رحمی نیزه |
خود برتر بینی و نامهربان با دیگران |
نامانوس با انسان |
رحمت الهی، انس و الفت خویشاوندان |
تحیر و سرگردانی |
دریدن حرمت در اثر رخنه شیطان بر قلب |
برندگی و دریدن شکار |
بریدن از حد مجاز، عدم تواضع |
نافذ بودن قرمز |
رسوخ، شکار قلب با محبت، قطع رحم نکردن و پیوند خویشاوندان |
شکاف گوش یا صدف |
منع فعل حرام |
منع چریدن گیاه خاردار، وسیله منع و دفع خطرات، منع شکار در احرام |
مناعت، بلند پروازی |
تابلو قرمز عبور ممنوع |
منع ازدواج با محارم که ازیک رحم_اند، منع رحم جز بر همسر، منع ورود جسم خارجی به رحم در بارداری |
مانع، حفاظ، پوشش استخوانی صدف گونه |
خط قرمزها |
خونین و قرمز شدن سرنیزه |
گلگون و پرخون شدن چهره از شادی و هیجان |
سرخی زمین از گرما رنگ قرمز گورخر |
کنترل خشم و جوشش خون، مکان عاطفه و احساس در قلبی مملو از خون |
درختی که پوست آن را قرمز می کنند آستر قرمز |
بی بهره و نصیب روزی او فراوان نیست |
شدت تیزی نیزه |
شادی فراوان، چشم بسیار اشک ریز |
دگرگونی، شدت سرخی، کرمی با پاهای بسیار |
رحمت فراوان و بیشمار الهی |
دگرگونی کرم به حشره نقصان، کاستی، |
حوله ای برای خشک کردن شلاقی که نرم نشده |
نوعی گیاه خشک و خاردار |
گیاه تازه اسب را نرم و رام کرد، درحت انگور با شاخه های نرم و خمیده، زمین حاصلخیز، |
گورخر خشن و وحشی، سنگی شبیه الاغ برای خشک کردن شبیه سه پایه، خشکسالی و قحطی |
نرم دلی و نرم خویی |
نوعی درخت بید با شاخه های نرم که در جای نمناک می روید، سفید و لطیف |
آماده بارداری و حمل |
|
انبار انگور، توشه دان آب |
|
بچه دان و رحم زن |
ظرف شیر بچه، بچه شتری که شیر میخورد، گودال آب |
تحریم جنگ سخت و خونریزی |
با نیزه سخت و محکم به یکدیگر یورش بردند |
به سوی سختی جنگ رفت |
مرگ خونین و کشتار سخت |
معاشرت، گذشت، احترام، مصالحه و دوستی شدید و سخت |
محاوره و جدال کلامی سختی و اسحکام صدف |
حمایت و حرمت محارم، نرسیدن دست اغیار به زنان |
ستاره ای که ستاره ای چون نیزه در حمایت و کنار اوست |
کاربرد مرحی در تشویق، حمایت و تعجب از به هدف زدن تیر انداز |
تشبیه نادان به حمار به جهت عدم انسانیت و یاری نکردن محرومان |
یاری و حمایت بین خویشاوندان |
نصیحت و یاری |
و اینگونه انطباق و ارتباط معانی آوایی مشتقات با معنای لغوی و دلالت آوا بر معنا بر پایه نظریه صدامعنایی و اشتقاق آشکار میگردد.
همچنین نتایج حاصل از مشتقات (م،ح،ر) که تنها 5 ترکیب آن در قرآن کریم موجود میباشد، را میتوان در قالب یک نمودار نشان داد و ارتباط معنایی جالب بین آنها را نمایان ساخت، چنانکه به نظر میرسد از نظر سیاق آیات نیز مرتبط هستند، زیرا مضامین آن اکثرا پیرامون آیات 94-97 سوره مائده است.
خداوند متعال خانه کعبه را محترم شمرده است ﴿جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ﴾ المائدة:97 و آن را مایه قوام زندگى، تجارت و پایه حیات اجتماعى مردم قرار میدهد تا دینشان پایدار گردد، نیز برای آن حدودی همچون تحریم جنگ و قتل ﴿لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ البقرة:191 مقرر مینماید، که رعایت این تحریمات فواید بسیاری دارد ﴿مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ﴾ الحج:30 گاهی تحریم طعام باعث آزمایش اراده انسان و تحکیم قدرت او بر ضبط شهوات، تقویت تقوى، احساس مسئولیت و رحمت به دیگران میشود، و طعامى که با این هدف مخالف باشد، حرام است، همانگونه که شکار در حال احرام ﴿لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ المائدة:95 تحریم شده است (طباطبایی،1417، ج6، 138).
هرچند شکار در تیررس (نیزه) شما باشد اما وسیله آزمایش انسان است ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ أَیْدیکُمْ وَ رِماحُکُمْ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَخافُهُ بِالْغَیْبِ﴾ مائده:94 آیه در عمره حدیبیه نازل شده است و اتفاقا آن سال بقدرى شکارها زیاد بود که سابقه نداشت و مسلمانان میتوانستند به آسانى یا به وسیله نیزه آنها را شکار کنند، ولى چون در حال احرام بودند، اجازه شکار نداشتند و از حرمان شکار رنج میبردند. این نهى آزمایشی بود تا معلوم شود، چه کسی از عذاب خداوند مىترسد، پا روى نفس خود میگذارد و از این نعمت وافر چشم مىپوشد و کدام یک با تکبر سرپیچی میکند، اما زمانیکه حمار وحشى نزد (ابو البشر بن عمرو) آمد، در حال احرام با تیر آن را کشت و مورد ملامت قرار گرفت (کاشانی، 1336، ج3: 321).
اگرچه زخمی و خونین کردن حیوانات وحشی در دسترس افتخاری ندارد، اما شکار آسان آنها، صیاد را شاد و سرمست میکند، به غرور و سرپیچی از فرمان خدا (مرح) وامیدارد ﴿ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ﴾ غافر:75 و به خاطر شادی بر احیاى باطل خود و از بین بردن حق، مستوجب عذاب میشود، زیرا زیاد خوشحالى کردن بیرون از حد اعتدال است و خوشحالى به حق آن است که از باب شکر خدا در برابر رحمت و نعمتهاى او صورت گیرد، همچنانکه شدت هیجان و قرمز شدن یا خرامان رفتن همچون چهارپا ناپسند است ﴿وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً ... لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً﴾ الاسراء:37 چراکه طول قامتت به کوهها نمىرسد (طبرسی، 1372، ج6، 639).
همان کوههای سر بفلک کشیده که راههائى به رنگهاى سفید و سرخ دارد ﴿وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها﴾ فاطر:27 و خطهای راهراه گورخر را به ذهن تداعی میکند ﴿الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زینَةً﴾ نحل:8 چهارپایانی که مایه زینت هستند و شخص سوار بر آنها در خود احساس غرور مىکند چون حیوان پرقدرتى رام او شده است، همچنین به صاحبان احساس بی نیازی میدهد و در حال سواره با عظمت جلوهگر میشوند. با تمام اینها باز نادانان از تهدیدهاى خدا نمىترسند و درحالیکه از تذکره نفرت و اعراض مىکنند، شبیه گورخران وحشى هستند که از شیر مىگریزند ﴿کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ﴾ المدثر:50 همچنانکه رنگ قرمز با تداعی خونریزی مورد تنفر است. تشبیه قومی از خود راضى که مکلف به تورات شدند ولى با سرپیچی از حکم خدا، حق آن را ادا نکردند، به درازگوشى که تنها بار کتاب را بدون اندیشه و عمل بر دوش مىکشد، همینگونه است ﴿مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً﴾ الجمعة:5 هرچند از رحمت پروردگار است که چهارپا را آفرید ﴿و تَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ إِلى بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بالِغِیهِ إِلاَّ بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ﴾ النحل:7 و آنها بارهاى سنگینی را مىبرند که جز با زحمت بسیار به شهر نمىرسید (بروجردى، 1366 ج4، 14).
امنیت کعبه نیز از رحمت خداوند است ﴿أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً﴾ العنکبوت:67 درنتیجه رحم و مهربانی نسبت به حیواناتی که به ما نزدیک میشوند، را می طلبد، همچنانکه خویشاوندان که ریشه همه یک رحم است، با یکدیگر مهربان هستند ﴿تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ﴾ نساء:1 اما کسانیکه به تحریمات احترام بگذارند، وارد بهشت میشوند تا رحمت و بخشایش خداوند شامل حالشان گردد ﴿صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ﴾ بقره:157و از رحمت خدا است که مانع ورود شیطان به دلهای آنان میگردد ﴿وَ لَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاَّ قَلیلاً﴾ النساء:83 اما کسیکه با انجام حرام، از پى شهوات خود رود، باید کیفر نافرمانى خود را بچشد، هرچند باز به خاطر رحمت، از اشتباه غیر عمد گذشته چشمپوشى میکند، ولی اگر برای بار دوم تجاوز کند (در حال احرام شکار کند) ﴿وَ مَن قَتَلَهُ مِنکُم مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِّثْلُ مَا قَتَلَ... لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ... عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عَادَ فَیَنتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ﴾ المائدة:95 خدا از او انتقام میگیرد (بابایى ،1382،558) و از رفتن بهشت محروم میگردد ﴿فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ﴾ مائده:72 و این چرخه ادامه مییابد.
در یک جمعبندی توجه به تحریمات و محترم شمردن آن (حرم) رمز قوام و مانع بر ورود شیطان بر حریم مومن، نیز پیروی از منع شکار در تیررس (رمح) رمز خروج از تکبّر (مرح) است، هرچند وفور نعمت در قالبهاى گوناگون نشانگر صبغهى الهى (حمر) و دوام (رحمت) است، اما هرچه رنگ خدایى نداشته باشد، فانى و (محروم) از رحمت و بخشایش است.
نتیجه گیری
1-با توجه به شواهد قرآنی و استنادات زبانشناسان، یکی از ابزارهای خداوند برای انتقال موثرتر معانی و مفاهیم به مخاطبان استفاده از هنر آوامعنایی به هدف تدبر در آیات و تقویت اعجاز لفظی، معنوی و اقتصادی قرآن است.
2- بار آوایی حروف با خصوصیات معنای مورد نظر بسیار نزدیک است و به بهترین شکل معانی الفاظ را القا میکند. بین مشتقات، ارتباط معنایی ترادفی و گاهی تضادی وجود دارد. به عنوان مثال: چینشهای (ح،م،ر) معانی مشترکی دارند، بازخوانی کدهای آوایی (ح) معنای حرارت درونی می رساند. و آواهای «حرم» بر هیجان پوشیده و پیچیده در افکار درونی گناه آلود و پوشاندن یک واقعیت دلالت میکند، احرام به مثابه یکی از مناسک، با چرخیدن و پیچیدن به دور کعبه محقق می شود. در (حمر) نیز هیجان درونی ناشی از دیدن رنگ قرمز، آتشین مزاج و وحشی بودن گورخر، خطوط در هم پیچیده، احاطه و پنهان کننده سفیدی بدن گورخر را به تصویر میکشد یا در (مرح) هیجان درونی ناشی از تکبر و شادی بسیاری که فرد را فرا میگیرد، تداعی میکند و در (رحم) احساس لطف درونی و گرایش به دیگری را نمایان میسازد، به همینسان در (رمح) نشانگر پنهان شدن حرکت نیزه در حال پرتاب به خاطر سرعت زیاد آن است، نیز در هم پیچیدن شکار و سرانجام محو و نابودی شکار را در ذهن متبلور میکند، همانگونه که در (محر) بر پیچش صدف یا استخوان حلزونی گوش و پنهان بودن حیوان درون صدف اشاره دارد.
همچنین واج (ر) با دلالت بر معنای کدینگ حرکت، فراوانی و تجاوز و واژه (حرم) حرکت و گذر از حلال به سمت حرام و کثرت تجاوز انسان را نمایان میسازد، هرچند در (رحم) بر فراوانی مهربانی و گرایش نسبت به دیگری اشاره دارد، همچنانکه لطف الهی همیشه بر سر بندگان سایه افکنده است و شکار با نیزه را (جز در ماه حرام) بر آنها حلال نموده است تا از نعمت و روزی آن بهرهمند شوند. در (رمح) نیز تیزی نیزه، سرعت حرکت پرتاب، مایل شدن آن به سمت شکار، نشاط و تحرک پرتاب کننده هنگام زدن به هدف را به یاد میآورد که باعث تکبر و شادی تیرانداز یا تعجب (مرح) همگان میشود، همچنانکه معانی حرکت، انحراف یا شادی بیش از حد مجاز، غرور و سرپیچی در (مرح) را طنینافکن کرده است. در (حمر) نیز سرعت دویدن و حرکت مکرر گورخر، فراوانی رنگ پوست، راه راه بودن و متمایز شدن گورخر از سایر حیوانات را ترسیم میکند. گورخری که عناد و توحش آن مانع انس، رافت یا رحمت او با انسان است و از حمل بار سرپیچی میکند. رنگ قرمز هم قویترین و مشخصترین رنگها و به رنگ خون است که مایه حرکت و قوام بدن است، همچنین رنگ قرمز، بیننده را مفتون، شاد و تحریک (مرح) میکند و به حرکت و هیجان وا میدارد. به نظر میرسد در (محر) نیز بر حرکت و سیلان مایع درونی صدف یا ظرف شیر، دگرگونی، فراوانی پیچشهای صدف بسان خطوط گورخر یا حرکت امواج درون پیچش گوش اشاره دارد.
و در پایان کدهایی آوایی (م) با دلالت بر قوت، بست و منع در (حرم) بر قوت و پافشاری بر انجام کار حرام اشاره دارد، همانگونه که کعبه و احرام مایه قوام انسان گشته است، نوعی منع از انجام برخی کارها را نیز به دنبال دارد. در (حمر) قوت و غلظت رنگ قرمز مایل به سیاه، قوت گورخر در حمل بار و دویدن، بسته بودن دهان آن همچون نادان یا منع انس با انسان را بیان میکند. (مرح) احساس قوت و مغرور شدن به توانایی خویشتن و ممانعت از انجام فرمان خدا است، هرچند در (رحم) منجر به سکوت، چشم بستن بر گناه بندگان، بخشش اشتباهات آنها و مانع از خشم و عذاب میشود، نیز بر وابستگی قوی بین خویشاوندان و قوت عاطفه بین آنها اشاره دارد. استحکام، فشردگی و قوت ضربه نیزه در (رمح) و استفاده از آن به عنوان مانع دفاعی نمود مییابد. قوت و سختی پوشش استخوانی صدف در (محر) نیز برگرفته از دلالتهایی آوایی (میم) است.
3-برخی کارکردهای پژوهش عبارتند از: هماهنگی نتایج صدامعنایی و نظریه ابن جنی، ارتباط معنایی مشتقات بر اساس اصل جانشینی، روشی کدینگ و سریع جهت سهولت به خاطر سپردن معنا و تسلط بر آنها بر اساس اصل کمکوشی و... .
[1]. ابن جنى، ابوالفتح عثمان بن جنى موصلی( 392 ـ 321 ق)، عالم به صرف و نحو، لغت و ادب عربیاست.(الزرکلی 1984، 4، 204)
[2]ا شتقاق در کتب و مقالات معادل ریشه شناسی واژگان یا etymologie گرفته می شود (خوش منش، 1388، 13)
[3]فنو سمانتیک semanticsphono
[4]نشانهشناسی یا علم الدلاله
[5]cratylus
[6] EPICURUS پیرو مکتب فلسفی رواقیون
[7]از متفکران معتزلی قرن دوم هجری
[8]فیلسوف بزرگ عصر صفوی
[9]بطرس جبرئیل یوسف عواد مشهور به انستاس ماری الکرملی زبان شناس معاصر عراقی لبنانی
[10] sound symbolism یعنی صوتهای آوایی منعکس کننده صوتهای جهان بیرونی باشد.
[11] zaum در میان فرمالیست ها کاربرد دارد
[12]مناسبت طبیعی میان الفاظ و معنای آنها به نظریه تقلید صوتی (onomatopoeia) معروف و صدامعنا یا نام آوا نام دارد
[13] Least effort کم کوشی یا اقتصاد زبانی