Detection of semantic sound in the Qur'an, based on the theory of the derivation of Ibn Jenni Case study of the combination of voices (H, R, M)

Document Type : Research Article

Authors

Faculty member of the Arabic Department of Kashan University, Kashan, Iran

Abstract

The language is the main means of human communication that plays a key role in creating this relationship, and is a sign of a better understanding of the speaker's intentions. Occasionally, Ava has an inherent intrinsic meaning of what is known as onomatopoeia. The Holy Quran has used the high standard of speech in communicating its message to Al-Qa'ir and Saddamnah's vocals whose songs contain a certain meaning in their minds. The purpose of this study is to analyze the derivatives derived from the voices based on the theory of Ibn Jenni in the derivation and relying on the case study (H, R, M) and the relationship between the lexical semantic relation of "voices through analytic descriptive. From the findings of this research, we can refer to the Ava's spiritual miracle in addressing the audience, along with the miracle of minimizing it in the conception of abstract concepts with minimal sound, since the derivatives with the same phoneme have related meanings. For example, in the combination of voices "H,R,M " in all material movements it means Heat, plurality and strength.

Keywords


Article Title [Persian]

واکاوی صدامعنایی در قرآن کریم با تکیه بر نظریۀ اشتقاق ابن‌جنی مطالعۀ موردی ترکیب آواهای (ح، ر، م)

Authors [Persian]

  • رویا اسماعیلیان
  • عباس اقبالی
  • علی بشیری
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات عرب، دانشگاه کاشان، کاشان، ایران
Abstract [Persian]

یکی از مسائلی که ابوالفتح عثمان ابن جنی زبان شناس (وفات 392ق) مطرح می‌کند، مساله منشاء زبان و دلالت ذاتی آوای الفاظ بر معنا است که از دیرباز در یونان باستان مطرح بوده و به نظریه (صدامعنایی) معروف است. وی مدعی ارتباط معنایی میان مشتقاتی است که تعداد و نوع حروف اصلی آن‌ها یکسان ولی در ترتیب متفاوتند. واکاوی و شناخت جوانب این پدیده، مایه دریافت دقیقتر مدلول و مفاهیم واژگان است و این نوع واژه‌شناسی می‌تواند مقدمه‌ای برای شناخت دال‌ها و مدلول و پیام‌های متون هدفمند، از جمله تفسیر آیات شریفه قرآن باشد.
در این جهت، جستار حاضر براساس نظریه ابن جنی به واکاوی یکی از مشتقات قرآنی که از آواهای (ح،ر،م) برگرفته، پرداخته است و به تبیین تناسب معنایی واژگانی آواها از رهگذر توصیفی ـ تحلیلی برآمده است. از یافته‌های این پژوهش می‌توان به اعجاز معنوی آوا در تفهیم و اقناع مخاطب، اعجاز کمینه‌گویی قرآن در تجسیم مفاهیم انتزاعی با کمترین صوت اشاره کرد، چراکه مشتقات با واج‌های یکسان، معانی مرتبطی دارند. مثلا تمام ترکیب‌های متفاوت (ح،ر،م) به مثابه یک دال بر مدلول‌هایی قبیل حرارت پنهان، کثرت، بست و قوت هستند.

Keywords [Persian]

  • قرآن کریم
  • معناشناسی آوایی
  • صدامعنا
  • اشتقاق
  • ابن جنی

طرح مساله

ابن­جنی[1] زبان را آواهایی می­داند که اقوام مختلف مقصود خود را به وسیله آن بیان می­کنند (حجازی، 1379، 15). از آنجا که آوا، ابزار اصلی انتقال مفاهیم ذهنی به مخاطب و تجسیم معنا است، زبان­شناسان مباحث آواشناختی را اولین گام برای تفسیر زبان­ها تلقی می­کنند (خاقانی و فضیلت، 1393، 1). بر این اساس نقش آواهای القاگر که آهنگ آن­ها معنای خاصی را در ذهن تداعی می­کند، در تحلیل معانی قرآن کریم قابل توجه است. همچنین کشف ارتباط معنایی میان مشتقات به عنوان یکی از مباحث واژه شناسی[2] مقدمه­ای بر فهم آیات است، تعداد بالای واژگان اشتقاق کبیر در قرآن نیز تاکیدی بر ضرورت توجه به این پدیده زبانی است؛ بویژه آنکه در نظریه ابن جنی که منطبق بر صدامعنایی است، به ارتباط میان الفاظ و آواها در مشتقات اشاره دارد. بر این اساس مقاله حاضر درصدد است تا وجود این نوع واژگان در قرآن کریم را تبیین نماید و از رهگذر واکاوی زبانشناختی آواهای القاگر و کشف تناسب میان لفظ و معنا، به صورت نمونه، ارتباط معنایی بین مشتقات (ح،ر،م) و نقش این شناخت در فهم واژگان کلام الهی را بررسی کند  و به سوالات زیر پاسخ گوید:

  1. بر اساس فرایند صدامعنایی دلالت­های معنایی چینش آوا در قرآن با محوریت آواهای (ح،ر،م) چیست؟
  2. طبق نظریه ابن جنی، مشتقات حاصل از آواهای (ح،ر،م) از چه تناسب معنایی برخوردار هستند؟
  3. تبیین ریشه­ای مبتنی بر داده­های معناشناسی آواها، اصل اشتقاق و کشف رابطه معنایی ترکیب­های مختلف (ح،ر،م) چه کارکردی دارد؟

 

1. پیشینه و ضرورت پژوهش

آواشناسی، با انگیزه ادای صحیح الفاظ قرآنی پیشرفت یافت (زکی حسام الدین، 2000م، 104) و نقش آوا در درک بهتر مفاهیم قرآنی، مورد توجه اندیشمندان قرار گرفت. از این رو در کتاب­هایی از قبیل "التفسیر البیانی للقرآن الکریم" (1347ش) تالیف عائشه عبدالرحمن بنت الشاطئ، "پرتوی از قرآن" (ش1362) تالیف  محمود طالقانی، "اعجاز القرآن و البلاغه النبویه" (1421ق) تالیف مصطفی صادق رافعی و "التصویر الفنی فی القرآن" (1800م) تالیف سید قطب، به این پدیده زبانی در قرآن مجید، به گونه­ای ویژه توجه شده است.  محمد حسین علی الصغیر در کتاب "الصوت اللغوی فی القرآن" (2000م) به کلیات مبحث آواشناسی و جنبه اعجاز موسیقایی و زیبایی­شناختی در قرآن کریم پرداخته است، همچنین در مقاله «التحلیل الموسیقی لآی القرآن الکریم» نوشته (سیدی و عبدی، 1384، 59) دیدگاه­های گذشته و جدید در زمینه موسیقی ناشی از آواها تبیین شده است. در جستار «رویکردی به جنبه­هایی از زیبایی­شناختی موسیقی الفاظ قرآن کریم» (امیری، 1386، 137) نگارنده آن نقش آوای کلمات را بررسی کرده و نتیجه گرفته است: «آیات پیام­آور بشارت، لحنی نرم و آهنگی لطیف دارد». در مقاله «کاربردشناسی نشانه­های آوایی سوره مرسلات» (فلاح و شفیع­پور، 1394) تبیین شده است که آواهای این سوره در ترسیم حوادث عظیم قیامت و تصویرسازی حال مومنان و مجرمان سهمی سترگ دارند. همچنین در پایان­­نامه­ای با عنوان (دلالت آوایی آیات عذاب) (علیا شفیعی، 1389) برخی از واژه­های قرآنی از لحاظ آواشناسی بررسی شده است.

گذشته از این­ها، در پژوهش­های سبک­شناسانه قرآن مجید، واکاوی سطح آوایی مد نظر قرار گرفته است. به عنوان نمونه می­توان موارد ذیل را نام برد: "سبک شناسی لایه­ای سوره مبارکه «نبأ» لایه نحوی، آوایی، واژگانی" توسط مهرانگیز خدابخش نژاد، قاسم مختاری، ابراهیم اناری و محمود شهبازی (فصلنامه پژوهشی  ادبی ـ قرآنی شماره 2، 1397)"سبک شناسی سوره واقعه" توسط پرویز آزادی و  سهیلا نیکخواه (فصلنامه پژوهش­های زبان شناختی قرآن شماره 7، 1397) و پژوهش­های سبک­شناسانه دیگری که ذکر همه آن­ها در این مجال نمی­گنجد. در بیشتر این پژوهش­ها بعد زیباشناختی، تصویرسازی و اعجاز موسیقایی فواصل آیات یا تکرار آوا مورد توجه بوده و کمتر دلالت ذاتی آوا در انتقال معنا تحلیل شده است.

در زمینه صدامعنایی یا نام­آوا نیز رمضان عبد التواب  در مباحث زبان شناسی عربی به نقش اصوات پرداخته و آورده است: «مهمترین ویژگی زبان سامی تکیه بر اصوات صامت است. در نظر سامیان معنای اصلی کلمات به اصوات صامت مربط می­شود. به عنوان نمونه در ساختاهای گوناکون کلمه کتب معنای اصلی به آواهای کاف و تاء و باء برمی گردد( عبد التواب،1994، 45). وحیدیان کامیار در کتاب "فرهنگ نام­آوایی"(1375) تنها به فهرست­نویسی انواع نام آوا می­پردازد. احمدی گیوی و انوری (1385) در "دستور زبان فارسی" ذیل مبحث نام­آوا تنها چگونگی ایجاد صدا و قاعده ساختار زبانی آن را توضیح می­دهد. در جستار"صدامعنایی در شعر گفتاری معاصر" اثر محمدی و کمرخانی (1393) چگونگی آفرینش صدامعنایی و انواع آن تشریح شده است، همچنین در مقاله "صدامعنایی بر مبنای زیبایی شناسی در شعر فرخی سیستانی" اثر حسین اتحادی (1393) و در مقاله «صدامعنایی در شعر اخوان " توسط سید شهاب­الدین حسینی (1395) به مباحث آوایی و نقش آن در افزایش ضرب آهنگ یا موسیقی لفظی متن پرداخته شده است.

برخی پژوهش­ها نیز به معناشناسی واژگان قرآنی همچون (رحمت) (1389) توسط اعظم پرچم و همکاران پرداخته­اند که به تفاوت معنایی صفت (رحمن) و (رحیم) اشاره می­نماید و در فصلنامه تحقیقات علوم قرآن و حدیث منتشر شده است. ریشه­شناسی واژه قرآنی (علم) در زبان­های سامی (1395) توسط علی حاجی­خانی و همکاران نیز معانی این ریشه را مطالعه نموده است، یا پژوهش دیگری همچون فرایندهای واجی در قرآن (1396) توسط شهریار ضیاء­آذری و همکاران که به نمونه­هایی از ابدال در واژگان می­پردازد و هر دو در مجله جستارهای زبانی به چاپ رسیده­اند.

گذشته از این­ها در منابعی چون (فروق اللغات) جزایری (1380) یا (الفروق فی اللغه) ابوهلال عسگری (1400) در حوزه واژه­شناسی نیز اکثرا به جای مدنظر قرار دادن حرکت تقریبی بین واژگان و نزدیک ساختن ریشه­ها به هم، حرکتی در جهت مقابل یعنی توجه به تفاوت­ها را تاکید کرده­اند که در جای خود ارزشمند است، اما در کنار آن­ها، آثار دیگری که هزاران واژه به ظاهر منفصل را به سلک همبستگی بکشاند، یافت نمی­شود، حتی (اشتقاق) ابن درید (321) (معرّب) جوالیقی (539) (المزهر) سیوطی (911) و ... یا با تکیه بر حدس و گمان این موضوع را به صورتی جسته ­و­گریخته میان مطالب دیگر از نظر گذرانده­اند و یا به عنوان نمونه به تعداد اندکی از واژگان بسنده کرده­اند و تلاش چندانی برای اثبات آن ننموده­اند، به نوعی این نوع اشتقاق مورد بی­مهری علماء ادب قرار گرفته است. با وجود مقالاتی چون (فرهنگ اشتقاقی تطبیقی واژگان قرآن کریم) (1388) نوشته ابوالفضل خوش­منش که سیر تاریخی واژگان و ارتباط آن با زبان­های دیگر را بررسی کرده است، به نظر می­رسد مقوله اشتقاق (ریشه­شناسی) در دهه اخیر کمتر مورد توجه بوده است همچنین فرهنگی که ارتباط ریشه­های واژگان هم­ریشه در قرآن کریم که با یکدیگر اشتقاق دارند را در قالب خوشه­های واژگانی به صورت علمی و روشمند بررسی کند و ارتباط آنها را با آواهای اصلی مشترکشان تبیین کرده باشد، کمتر یافت می شود، بنابراین این پژوهش شیوه­ای ابداعی دارد.

علاوه بر این اشتقاق به مثابه پدیده­ای دیرینه در فقه اللغة عربی، یکی از چالش­های دستیابی به شیوه روشمند فهم واژگان است و توجه به واژگان قرآنی که با یکدیگر اشتقاق دارند، می­تواند در ایجاد فضای علمی و بینشی سازمند موثر باشد (خوش منش، 1388، 11). نتایج حاصل از این پژوهش که بر اساس اصل کم­کوشی، روشی کدینگ و سریع جهت سهولت فراگیری مفاهیم واژگان بیشمار، به خاطر سپردن معنا و تسلط بر آن­ها است، می تواند در عرصه کمک به مشتاقان مفاهیم قرآنی و دانش­آموختگان زبان عربی سودمند باشد و مورد استفاده موسسات قرآنی قرار گرفته وگامی در جهت تبیین یکی از وجوه اعجاز قرآن باشد. به رغم همه این پژوهش­های گرانسنگ، تاکنون پیرامون ارتباط معنایی مشتقات (ح،ر،م) تحقیقی فراگیر و منطبق بر رویکرد اشتقاق و صدامعنایی، همچنین تحقیقی تحت عنوان صدامعنایی یا نام­آوایی در قرآن کریم انجام نگرفته است. در این جستار متفاوت با تحقیقات پیشین علاوه بر تبیین ویژگی حروف و شکل ساختاری دستگاه صوتی در هنگام تلفظ آوا و تاثیر آن در توصیف معنای آوا، به شکل نوشتاری حروف نیز به عنوان ابزاری برای کشف و تبیین معنای آوا اشاره شده است و سعی می­شود گذشته از بیان جنبه اعجاز آواها در انتقال معنا، اعجاز اقتصادی آن­ها نیز بیش از پیش نمایان شود.

 

2.مبانی نظری پژوهش

معنا به واسطه­های گوناگونی چون لحن، ساختار صرفی و نحوی (الکراعین، 1993م، 102) یا معنای معجمی (عبدالجلیل، 2001م، 64) در ذهن شکل می‌گیرد. دلالت صوتی بر­آمده از طبیعت آواها نیز معنی خاصی را تداعی می­کند، زیرا آواها واحدهای بی‌مفهومی نیستند، بلکه سنبلی از معانی جهت فهم مقصود گوینده می­باشد (فلاح و شفیع­پور، 1394، 41) و دلالت­هایی چون شادی، نهی و... دارند (الصغیر، 2000م، 661). هر دو صورت گفتاری و نوشتاری واژه، نشانه­ای بر معنای نهفته در آن است (الدایه 1996م، 15) که نشانه­های زبانی نامیده می­شود (زارع و همکاران، 1391، 72) تبیین ارتباط آوایی معنایی واژگان نیز، معناشناسی آوایی[3] نام دارد (فراستخواه، 1376، 166) که کدهای آوایی را بازخوانی می­کند (حسینی، 1366، 7). بر این اساس بخشی از دانش نشانه­شناسی[4] به شمار می­رود. این دانش، بهترین کلمات را آنهایی می­داند که به محض شنیدن­شان، معنا را منتقل می­کنند (قهرمانی و جاوری، 1395، 127). به دیگر بیان آوا دلالت ذاتی بر معنی دارد که با طبع انسان مانوس بوده و استفاده از سابقه ذهنی وی نسبت به محسوسات طبیعت است.

ابن جنی مناسبت طبیعی آوا بر معنا را دلالت لفظی می­نامد (الکراعین، 1993م، 96). وی مدعی تاثیر هم­خوان­ها در القاء معنای خاص می­باشد، مثلا واژه (قضم) را به دلیل نیرومندی (قاف) برای جویدن چیز خشک به کار می­برد (ابن جنی، 1956م، 165). این مساله از دیرباز در یونان مطرح بوده است (انیس، 1984م، 63). افلاطون در رساله کراتیلوس[5] با اعتقاد به رابطه ذاتی بین دال و مدلول بیان می­دارد: کلمه را طبیعت تعیین می­کند نه قرارداد و کلمه اصالتا چیزی را بیان می­کند که بر آن دلالت دارد (روبینز، 1997م، 37).

 هرچند نظریه­های: 1-ذاتی یا 2-قراردادی بودن دلالت لفظ بر معنا مطرح است (نیکوبخت، 1383، 119). برخی چون اپیکور [6]موضع بینابین را برگزید که صورت واژه به طور طبیعی پدید می­آید ولی وضع آن را پردازش می­کند (روبینز،1997م ، 49) اما در مقام وضع نیز، زبان­شناسان معتقدند: قرار دادن لفظ در برابر معنا بی­تناسب نیست و نوعی ارتباط میان آوا و معنا متصور است (فلاح و شفیع­پور، 1394، 52). وضع واژگان متناسب با حالات نفسانی انسان اولیه و اثری بود که معنا بر روان او می­گذاشت، او با طبیعت سر و کار داشت و هر چیز تازه­ای در کنارش حس می­کرد، را می­نامید، اما به تدریج نام­گذاری از مرحله آفرینش به تکرار کشید (شفیعی کدکنی، 1370، 88)؛ بنابراین صدایی که همزمان با تصویر رخ می داد، نام آن را در­بر­داشت (یول، 1996م، 8 ).

از آنجا که متفکران اسلامی بزرگی چون خلیل بن احمد فراهیدی، سیبویه، عبادبن صیمری،[7] میرداماد،[8] ابو علی فارسی و... از طرفداران رابطه طبیعی لفظ و معنا هستند (نیکوبخت، 1383، 119) درخور توجه است. در (قصص العلماء) آمده است: از میرداماد معنی (فسک) و (پسک) را پرسیدند: ایشان پس از سه روز فکر گفتند: گویا یکی مخرج بول و یکی غائط باشد و وقتی جواب او را تصدیق کردند، دعاوی بد کرد که وی را به خاطر چنین کلماتی معطل کرده­اند (شفیعی کدکنی، 1373، 317). الکرملی[9]، (1938، 1) در توضیح نظریه ابن جنی می­گوید: زبان، تقلیدی از صداهای حیوانات و انسان­ها است (قدور، 1999م، 193) و بین حروف و مفاهیم واژه ارتباطی ذاتی وجود دارد (نیکوبخت، 1383، 53). همچنین در اغلب زبان­های دنیا کلماتی که با (ک) شروع می‌شوند، همچون: کلاه، کاپشن، کلاسور و... بر معنی پوشش چیزی بودن، دلالت دارند (پرین 1373، 100) چراکه آواها از زوایای روح انسان بر­می­آیند و میان ذهن و زبان نیز رابطه ارگانیک وجود دارد (سیدی و عبدی، 1384، 61). سید قطب نیز به وحدت بیان و احساس اعتقاد دارد. بنابر نظر او واژگان با معنای خود رابطه طبیعی داشته که در آغاز روشن و قابل تفسیر بوده، اما با گذشت زمان توجیه این رابطه دشوار گشته است (سید قطب، 2003 ،46). (الگزانر پوپ) نیز معتقد است: آوا بازتابی از معنا دارد (ولک، 1388،435).

با تاملی ژرف در آراء، به دست می­آید که: آهنگ حروف با صدای طبیعی پدیده مورد نظر متناسب است، در نتیجه دلالت آوایی پدیده­ای بدیهی است و بسیاری از زبان­شناسان و ناقدان معاصر عرب از جمله: غنیمی هلال و احمد محمد قدور نظریه دلالت آوایی حروف را تایید می­کنند(قائمی و صمدی، 1390، 75). علی عبد الواحد وافی، صبحی صالح، ابراهیم انیس و... نیز با ابن جنی هم­سو می ­باشند (یاسوف، 1388، 239). حسن عباس هم با اعتراف به این دلالت، معانی مختلف حروف را بیان نموده است (عباس، 1998م، 182). علاوه بر این با استفاده از دانش پردازش سیگنال و مقایسه فرکانس­های تشکیل شده از صوت واژگان با فرکانس طبیعی پدیده مورد نظر، تطابق آوا با معنا را اثبات کرده­اند (درویشی و همکاران، 1391، 2)؛ بنابراین دلالت آوایی مبنای روشن علمی داشته و ناقدان معتقدند: آوای برخواسته از چیدمان حروف، علاوه بر تقویت موسیقی بر معنایی خاص دلالت دارند (قائمی و صمدی، 1390، 71).

ارتباط آوایی، معنایی کلمات با تعابیری چون: انسجام لفظ و معنی، نمادپردازی صوتی[10](چگنی، 1382، 417) نغمه حروف، دایره هم حروفی (محمدی، 1389، 13) زائوم[11] (شفیعی کدکنی، 1391 ،138) نام آوا و صدا معنا[12] بیان می­شوند. صدامعنا یا نام آوا الفاظی هستند که رابطه­ای طبیعی میان صوت و معنا دارند (وحیدیان کامیار، 1375، 10) و با تقویت صدا، حرکت و معنا، در زنده کردن زبان و تنوع‌بخشی آن موثر هستند (محمدی و کمرخانی، 1393، 152) هرچند صدامعنا یا نام آوا به واژه­‌هایی محدود شده که با ‌تقلید و الهام از اصوات طبیعت ساخته می­شوند (نیکوبخت ، 1383، 122). زبان‌شناسان آن را شامل واژه­‌ای ‎دانسته­اند که آوا تداعی کننده معنا باشد (وحیدیان کامیار، 1375، 1) و آوا، فارغ از اینکه اهل چه زبانی باشی، معنا را به ذهن متبادر سازد (درویشی و همکاران، 1391، 2).

بحث مناسبت طبیعی، مستلزم دریافت حقیقت معنا و بررسی ریشه­ای الفاظ بود و اینگونه (اشتقاق) مطرح شد (فرخنده، 1378، 106). از دیگر مسائلی که ابن جنی مطرح می­کند، رابطه معنایی بین مشتقات است که آن را جهت نشان دادن مهارت خود در برگرداندن ریشه­های مختلف به معنایی مشترک بنا نهاده است (حسن جبل، 1426، 247). وی تمام ترکیباتی را که با تغییر صامت­های ریشه حاصل می‌شود (اشتقاق اکبر) خواند (الکراعین، 1993، 96) هرچند بعدها با یافتن گونه­های دیگر اشتقاق، (اشتقاق کبیر) نام گرفت (الصالح، 1970، 174).

به عنوان مثال: ترکیبات (جبر) را متضمن معنی قوت و شدت می­داند (ابن جنی، 1956م، 396) 1.(جَبَرتُ العَظمَ و الفَقیر) یعنی استخوان شکسته را بستم و فقیر را توانگر ساختم.2.به پادشاه به دلیل قدرت او در تقویت دیگران (جبّار) می­گویند. 3.«مجرّب» یعنی انسان باتجربه که با گداختن در کوره حوادث نیرومند می­شود. 4.به غلاف شمشیر «جِراب» گویند زیرا سبب نگهداری و تقویت شمشیر است.5.«بجر» امر عظیم و دهشتناک 6.«ابجُر» مرد ناف برآمده و ناف قوی است 7.بُرج» قلعه و قسمت محکم ساختمان عظیم 8.«بَرَج» زیبایی و درشتی سفیدی- سیاهی چشم که شدید و شفاف هستند 9.تبرُّج به معنای شدت آشکاری است. 10.رجّبتُ الرجل» یعنی او را بزرگ داشتم و به کارش قدرت بخشیدم. 11.عرب­ها برای بزرگداشت ماه «رجب» از جنگ خودداری می­کردند و ماهی با عظمت است که خیر و برکت دنباله دار دو ماه شعبان و رمضان را به همراه دارد 12.به ستاره دنباله­دار و روده از جهت درازی و بزرگی رجب گویند 13.«رَجبَه» تکیه­گاه شاخه درخت پر میوه است تا از خم شدن آن جلوگیری کند 14.بندهای انگشتان را «راجبه» خوانند زیرا موجب قدرت و استحکام انگشت می­شود 15.«ربج» به معنی عظمت و امتلاء و رَباجی مردی خود بزرگ­بین است که به عملش می­نازد و آن را تقویت می­کند، حال­آنکه آن اندازه ارزش ندارد. 16.الجربّة: مردمان قدرتمند 17.جَرب: نوعی بیماری پوستی است (ابن منظور، 1414، 259) که موجب خارش شدید پوست است. بنابراین واژگان اشتقاق کبیر در تعداد و نوع حروف اصلی­شان یکسان اما در ترتیب حروف متفاوتند و همچنانکه معنای اصلی مشترکی دارند، معنای خاص جدیدی نیز می­یابند (الصالح، 1970م، 173)

برخی معتقدند: نظریه ابن جنی در برخی الفاظ مصداق دارد، نگارندگان این جستار به مباحثی که معرکه آراء موافقان و مخالفان است، دامن نزده­اند؛ از این رو پژوهش حاضر صرفا با استناد به منابع موجود و در حوزه الفاظ قرآن به تبیین مصداقی نظریه نام‌آوایی و اشتقاقی نظریه ابن­جنی و بیان یکی از جنبه‌های اعجاز قرآن مجید برآمده­اند. براساس آنچه آورده شد، دلالت آوایی مبنایی علمی دارد، از این رو باید دربین واژگان با حروف مشترک (دارای دلالت خاص) نیز اشتراک معنایی وجود داشته باشد. ابن جنی معتقد است: اگر احیانا برخی از ترکیب­ها با معنای مورد نظر چندان ارتباط نداشت، باید با تاویلی ماهرانه میان آن­ها رابطه برقرار کرد (1956م، ج2، 136) .

نشانه دیگر این ارتباط معنایی پیوند معانی در الفاظ مشتق است از این رو تسلط بر مباحث اشتقاق به مثابه ویژگی بارز زبان عربی، از شروط مفسر است (سیوطی، 1958م، 346) و اشتقاق راز زبان عربی و کلید فهم آن شمرده می­شود (حسن جبل، 1426، 3)؛ چراکه تناسب میان مشتقات باعث تداعی معانی آن­ها می­شود و با ذکر واژه­ای، ناخودآگاه واژه­ای متناسب با آن به ذهن متبادر می­گردد، جستجو و لذت شنیدن واژه متناسب، سبب مانایی آن در حافظه گشته و با کاهش تلاش ذهن برای حفظ مفاهیم الفاظ بیشتر، روند انتقال پیام را تسریع می­بخشد.ابن فارس نیز اساس اشتقاق را اختصار می­داند که همان اصل کم‌کوشی[13] است و اهمیت ویژه­ای در زبان­شناسی دارد (فرخنده، 1378، 120) همچنین از آنجا که صوت آواها با معنا رابطه ملموس­تری دارند، زودتر می­توانند مفاهیم ذهنی را منتقل کنند و به کوتاه­ترین فاصله دال و مدلول و ایجاد وحدت بیان آن دو انجامند (قهرمانی و جابری، 1395، 12). بنابراین جایگزینی سریع در ذهن و استفاده بهینه از آوا ویژگی اقتصادی قرآن کریم است، بر پایه صدامعنایی با دانستن معانی حروف، معنای کلمه مجسم شده و بر اساس اشتقاق با دانستن معنای یک ریشه می­توان، معنای دیگر مشتقات آن را هم دریافت، مسلما تبیین مفهوم ریشه در کنار مشتقات آن، بسی آسانتر از فهم جداگانه همه ریشه­ها، بدون دانستن ارتباط معنایی بین آن­ها است و راه را بر مشتاقان مفاهیم قرآنی هموارتر می­سازد تا با فهم معنای یک ریشه به معانی دیگر مشتقات آن هم دست یافته، حلاوت فراگیری آسانتر و سریعتر مفاهیم واژگان بیشمار برای او میسر گردد.

 

3.محور بحث (تحلیل داده‌ها)

برای هر کلمه 6 حالت را می­توان فرض نمود، ولی ممکن است برخی حالات اصلا کاربرد نداشته باشد. (الصالح، 1970م، 187). همچنانکه (ابن منظور) معتقد است: ترکیب (محر) کاربرد ندارد، هرچند (فراهیدی) معانی آن را بیان کرده است، که به تبیین (آوایی_ لغوی)مشتقات (ح،ر،م) خواهیم پرداخت:

 

3/1. ح،ر،م: غالبا واژگانی که هم­خوان (ح) در آن به کار رفته است، بر حالت نفسانی عمیق دلالت می‌کنند (الصغیر، 2000م، 176). انقطاع زبان در تلفظ حرف (ر) بر از حد فراتر رفتن و تجاوز این احساس پنهان حکایت دارد (ثمره، 1371، 49) از آنجا که درتلفظ واج (م) لب­ها روی هم نهاده می­شوند، راه عبور هوا از دهان بسته می­شود و با امتداد لب­ها صوت (میم) پدید می­آید (ابن­الجزری، بی تا، 201). معنای واژه به وجود آمده از این حروف نیز کاملا با آوای آن همسوست. در ترکیب «حرم»: معنای ممنوع بودن نهفته است، چنانکه انجام کار حرامی چون شرک باعث ممنوعیت از بهشت می­شود (مُحَرَّمه) حرمت هر چیزی است که تجاوز و شکستن حد آن جایز نیست، مراد از (حُرُمات) کعبه و مسجد الحرام است که محترم بوده، حدودی دارد و چیزهایی در آن­ها حرام (ممنوع) شده است (راغب، 1412، 229).

3/2. ر،م،ح: در هنگام تلفظ آوای (ر) تیزی نوک زبان پی در پی به سقف بالا برخورد می­کند (زندی، 1385، 45) و نمودی از حرکت به سمت بالا، تفخیم و سر برافراشتن را القا می­کند. واج (م) با دلالت بر ویژگی­های جمع، پیوستگی، قوت، غلظت، شدت و کمال (عباس، 1998م، 71) اشاره صریحی بر جسمی محکم دارد، زیرا هرچقدر چیزی جمع و فشره شود، قوت می­یابد. در آخر نیز باعث در هم پیچیدن چیز دیگر می­شود که انقباض دیواره حلق در هنگام تلفظ صامت (ح) این امر را به خوبی مجسم می­کند (ستوده­نیا، 1378، 50) وگویای معنای نیزه (ابن­منظور، 1414، 452) به عنوان ابزاری تیز، سربرافراشته و محکم است. این همان نقش آوا در رسایی مفهوم است.

3/3. م،ر،ح: (میم) از واج­های دولبی است که به هنگام تلفظ مستلزم افزایش حجم لب­ها است (سجادی و حسینی، 1390، 15) گویی کاربرد آن در واژه سبب ایجاد ابهت خاصی می­گردد که نشان از قوت و هیبت دارد. به دنبال آمدن صامت (ر) باعث نوعی حرکت درونی به بیرونی (مومنی، 1392، 48) یا انحراف است، سپس احساسی پنهان فرد را احاطه می­کند و به هم پیوستگی مجاری صوتی در هنگام تلفظ آوای (ح) که از حروف حلقی است (فلاح و شفیع­پور، 1394، 60) رسانای معنای آن است. از این رو واج­ها با درگیر گردن اندام صوتی تداعی کننده و القاگر معنای (مرح) یعنی غرور، سرمستی وغرق بودن درشادی متجاوز از حد می­باشند (ابن فارس، 1399، 316).

3/4. ح،م،ر: واج (ح) هیاهو و صدای نامفهوم برخواسته از جنب­و­جوش و نفس­نفس زدن حیوانات را ملموس­تر می­کند (قائمی و صمدی، 1390، 96). هیجانی که با آوای (م) قوت و شدت گرفته است (ابن جنی، 1956م، 196) و در نهایت در صامت (ر) یادآور حرکت سریع است (اقبالی، 1388، 27). در حقیقت واج­های این واژه با آوای خود معانی (حمر) را در ذهن تداعی می­کنند که همان حیوان معروف (الاغ) و رنگ قرمز است (مصطفوی، 1360، 283). رنگی که مورد خوشایند انسان می­باشد و باعث برانگیختن احساس، تحرک و نشاط می­شود.

 3/5. ر،ح،م: غالب واژگانی که هم­خوان (راء) در آن به کار رفته، به خاطر صفت تکرار بر فراوانی و کثرت دلالت می­کند (محمدبشر، 1980م، 139) همچنین همراه شدن آن با آوای (ح) نوعی تکرار در احساس و پیوستگی این امر را می­رساند. ویژگی حلقی صامت (ح) نیز نشانه­ای بر تعلق و وابستگی احساس به اعماق روح انسان و نشانه گستردگی و فراوانی آن گرایش است ( زارع و همکاران، 1391، 86) و در نهایت صامت (م) لب فروبستن و خاموشی را به دنبال دارد (المازنی، 1990م، 67). می­توان اذعان کرد که آواها در این کلمه کاملا با معنی (رحم) مطابقت و تناسب دارد؛ زیرا رحمت در آدمیان به معنی فراوانی عاطفه، رقت قلب، نرمش و مهربانی است که از دیدن شخص محتاج عارض می­شود و او را به نیکی کردن وا می­دارد (قرشی، 1371، 68).

 3/6. م،ح،ر: (میم) که صامتی خیشومی است، دلالت بر وارد شدن درون چیزی را دارد (زارع و همکاران، 1391، 83). همچنین با دلالت بر قوت، داخل شدن در چیزی محکم و سپس پنهان شدن آن را هویدا می­سازد، چراکه (حاء) واجی مهموس می­باشد و از ته حلق به صورت ضعیف و از عمق خفایای پنهان انسان بیرون می­آید (عبدالله، 2008م، 94) ارتعاش صوت و لرزش زبان در حرف (ر) نیز حرکت، روانی و فراوانی شیء داخلی را محسوس­تر می­کند (انیس، 1975م، 66) بسان دارو یا شیر کودک که درون ظرفی محکم ریخته می­شود تا بیرون نریزد یا حیوانی که در پوسته صدفی محکم پنهان شده است، نیز حرکت امواج صوتی بیشمار درون استخوان حلزونی گوش را تداعی می­کند (فراهیدی، 1410، 229). با این توصیفات به نظر می­رسد، اصوت حاصل از ترکیب حروف، گویای معنای لغوی ذکر شده برای (محر) است.

از مجموع مطالب می­توان به این نکته دست یافت که میان واژگان و آوای آن­ها نوعی تناسب بر قرار است. نه تنها حروف به کار رفته در واژه بیانگر معنای آن است، بلکه به تقویت معنا نیز کمک می­کند (پرین 1373، 97) و چنان معنای واژه در آواهای آن تبلور یافته است که با شنیدن آوا می­توان به معنای واژه دست یافت، بنابراین اگر شنونده معنی لفظی را نداند، به کمک طنین برخواسته از حروف به آن می­رسد (المازنی، 1990م، 67) همانگونه که وقتی از (عباده صیرمی) درباره معنای (اذغاغ) پرسیدند، گفت: می‌پندارم سنگ باشد آن گونه که از آوای خشن آن احساس می کنم (سیوطی، 1959م، 145) البته می­توان علاوه بر استفاده از داده­های ساختار تلفظ حروف و ویژگی آواها که به آن­ها اشاره شد، به شکل نوشتاری حروف نیز توجه داشت و مستندات حاصل از این سه دسته را تحت عناوین پیشنهادی 1-ساختار معنا (شکل اندام گفتاری در هنگام تولید آوا) 2-سیما معنا (خط و شکل نوشتاری حروف، کشیدگی، خمیدگی، بی­نقطه بودن و....) 3-آوا معنا (ویژگی معنایی ذکر شده برای حروف) تقسیم­بندی کرد و از دلالت‌های آن­ها در جهت کشف معنا بهره برد.

همانگونه که در درک توصیف­های آوایی، شناخت اندام­های صوتی ضرورت می­یابند (حق‌شناس ،1388، 81) و به جایگاه تولید (مخارج حروف) یا شیوه تولید (حالت اندام­های صوتی) اشاره می شود (یول، 1996م، 5) خط نیز به عنوان وسیله ثانویه در نمایش آوا بوده و زبان به دو جنبه گفتار و نوشتار تقسیم می­شود (زندی، 1385، 15). نوشتار، عرضه بیان در قالب زبان اشارتگر است و تصویر حروف به عنوان رسالت بصری بر معانی آن­ها اشاره دارد. (م) در نوشتن به گونه­ای است که گویا حرف (ه) را به (ا) چسبانده­اند و بر معانی ترکیب، پیوستگی، تکامل و قوت اشاره دارد. نیز امتداد دنباله (م) بر وسعت و نرمی و تنگنای حلقه­ی (م) انسداد، محو شدن، سکوت و تسلیم را به تصویر می‌کشد. ویژگی (ح) در نداشتن نقطه و پیرایه است و بر معانی زیبایی، پاکی، سر در باطن داشتن، در هم پیچیدگی و خمیدگی بسان حلقه زلف یا پیچش گوش اشاره دارد(حیدری، 1394، 147-178). تشابه شکل (ر) که از حروف ذلقی است، به سرسره یا قطرات باران نیز بر سرازیر و روان شدن، سرخوردن یا فراوانی اشاره دارد. استفاده از داده­های شکل نوشتاری ، مخارج و صفات حروف نه تنها در تبیین بهتر معانی کمک می‌کند بلکه ذاتی بودن معانی آوا را نیز تاکید کرده و این گونه یافته های ما تنها مبتنی بر تخیل یا برداشت درونی نیست، بلکه جنبه علمی می­یابد.

 

آوا

ویژگی نوشتاری

ساختار گفتاری

دلالت های معنایی

م

دایره بسته، امتداد دنباله

بسته شدن لب­ها سپس امتداد آن در هنگام خروج صوت میم

منبع،بست،قوت،مالکیت، مکث، جمع، کمال، و...

ح

پیچش، بی نقطه بودن

انقباض حلق، عبور هوا باشدت و سختی، پراکندگی، فشردگی، سایش و زبری

حرارت،نابودی،لطافت،زیبایی، پیچیدن،احساس پنهان و...

ر

سرازیری

تیزی، تکرار

حرکت، فراوانی، ...

 

علاوه بر این، مشتقات (ح،ر،م) از لحاظ لغوی نیز معانی مرتبطی دارند. از دیگر نکات قابل توجه در این هماهنگی، گاهی تضاد معانی دو واژه است همچنانکه بین مشتقات ارتباط معنایی ترادف، تضاد، افزایش، تقابل، توالی، تاکید، نفی و ... را می توان یافت، چراکه چینش آواها به گونه­ای است که علاوه بر یک معنای کلی، با جابه­جایی آن­ها آهنگی متفاوت و معنایی خاص را نیز القا می­کند همچنانکه در بار معنایی واژگان (قوت ، شدت و ضعف) نیز موثر است و یک ویژگی در یک کلمه کاهش و در دیگری افزایش می­یابد و این امر می­تواند تقابل ایجاد کند. به عنوان نمونه در ریشه (حمر) سنه حمراء: خشکسالی ناشی از گرمای شدید است و (الحماران) دو سنگ شبیه الاغ است که آن­ها را مثل چهارپایه قرار داده تا روی آن چیزی خشک کنند (راغب، 1412، 542) در ریشه (رمح) نیز اخذت البهمی رمحها: اشاره به گیاهی خشک دارد که خار­هایش مانع چریدن در آن می­شود (ابن­فارس، 1399، 437) همچنین در ریشه (حرم) محرمه: حوله­ای است که با آن چیزی را خشک می­کنند (مهیار، 1375، 20) یا سوط محرّم: شلاقی است که نرم نشده باشد (مصطفوی، 1360، 122).

در مقابل معنای اصلی ریشه (رحم) نرمدلی و نرمخویی است (قرشی، 1371، 68) یا در ریشه (مرح) عبارات مرح الجلد: پوست را نرم و روغن مالی کرد (فراهیدی، 1410، 225) امرح الکلا الفرس: گیاه تازه اسب را با نشاط کرد (ابن­منظور، 1414، 591) مرح المهر: کره اسب را رام و نرم کرد و درخت انگور با شاخه­های نرم و خمیده (مهیار، 1375، 131) قرار دارد، هرچند ریشه (محر) در کلام عرب شنیده نشده است و (میم) در (محاره) زائد و از ریشه (حور) دانسته شده است (ابن­منظور، 1414، 160) اما معانی ذکر شده برای (حور) نیز با معانی موجود مرتبط است: همچون پوست نرم دباغی شده یا چیزی که آستری آن سرخ، نرم و نازک باشد (همان، 1414، 217) یا نوعی درخت بید که در جای نمناک می‌روید و پوست آن را به رنگ قرمز در می‌آورند ( مهیار، 1375، 19) برای اینکه ارتباط مشتقات به خوبی نمایان شود، سایر معانی در برابر هم و در جدول زیر نشان داده شده است.

 

 

حرم

رمح

مرح

حمر

رحم

محر (حور)

عبور، تجاوز، سرپیچی از قوانین

سر برافراشته و استوار

سر باز زدن، تکبر، شادی بیش از حد مجاز

سرزندگی رنگ قرمز، تمایز گورخر

گذر از خشم، چشم­پوشی بر خطا

عبور، تجاوز و سر ریز شدن آب چاه

محروم از رحمت

بی رحمی نیزه

خود برتر بینی و نامهربان با دیگران

نامانوس با انسان

رحمت الهی، انس و الفت خویشاوندان

تحیر و سرگردانی

دریدن حرمت در اثر رخنه شیطان بر قلب

برندگی و دریدن شکار

بریدن از حد مجاز، عدم تواضع

نافذ بودن قرمز

رسوخ، شکار قلب با محبت، قطع رحم نکردن و پیوند خویشاوندان

شکاف گوش یا صدف

منع فعل حرام

منع چریدن گیاه خاردار، وسیله منع و دفع خطرات، منع شکار در احرام

مناعت، بلند پروازی

تابلو قرمز عبور ممنوع

منع ازدواج با محارم که ازیک رحم_اند، منع رحم جز بر همسر، منع ورود جسم خارجی به رحم در بارداری

مانع، حفاظ، پوشش استخوانی صدف گونه

خط قرمزها

خونین و قرمز شدن سرنیزه

گلگون و پرخون شدن چهره از شادی و هیجان

سرخی زمین از گرما رنگ قرمز گورخر

کنترل خشم و جوشش خون، مکان عاطفه و احساس در قلبی مملو از خون

درختی که پوست آن را قرمز می کنند آستر قرمز

بی بهره و نصیب روزی او فراوان نیست

شدت تیزی نیزه

شادی فراوان، چشم بسیار اشک ریز

دگرگونی، شدت سرخی، کرمی با پاهای بسیار

رحمت فراوان و بیشمار الهی

دگرگونی کرم به حشره نقصان، کاستی،

حوله ای برای خشک کردن شلاقی که نرم نشده

نوعی گیاه خشک و خاردار

گیاه تازه اسب را نرم و رام کرد، درحت انگور با شاخه های نرم و خمیده، زمین حاصلخیز،

گورخر خشن و وحشی، سنگی شبیه الاغ برای خشک کردن شبیه سه پایه، خشکسالی و قحطی

نرم دلی و نرم خویی

نوعی درخت بید با شاخه های نرم که در جای نمناک می روید، سفید و لطیف

آماده بارداری و حمل

 

انبار انگور، توشه دان آب

 

بچه دان و رحم زن

ظرف شیر بچه، بچه شتری که شیر می­خورد، گودال آب

تحریم جنگ سخت و خونریزی

با نیزه سخت و محکم به یکدیگر یورش بردند

به سوی سختی جنگ رفت

مرگ خونین و کشتار سخت

معاشرت، گذشت، احترام، مصالحه و دوستی شدید و سخت

محاوره و جدال کلامی سختی و اسحکام صدف

حمایت و حرمت محارم، نرسیدن دست اغیار به زنان

ستاره ای که ستاره ای چون نیزه در حمایت و کنار اوست

کاربرد مرحی در تشویق، حمایت و تعجب از به هدف زدن تیر انداز

تشبیه نادان به حمار به جهت عدم انسانیت و یاری نکردن محرومان

یاری و حمایت بین خویشاوندان

نصیحت و یاری

 

 

 

و این­گونه انطباق و ارتباط معانی آوایی مشتقات با معنای لغوی و دلالت آوا بر معنا بر پایه نظریه صدامعنایی و اشتقاق آشکار می­گردد.

همچنین نتایج حاصل از مشتقات (م،ح،ر) که تنها 5 ترکیب آن در قرآن کریم موجود می­باشد، را می‌توان در قالب یک نمودار نشان داد و ارتباط معنایی جالب بین آن­ها را نمایان ساخت، چنانکه به نظر می‌رسد از نظر سیاق آیات نیز مرتبط هستند، زیرا مضامین آن اکثرا پیرامون آیات 94-97 سوره مائده است.

 

 

 

خداوند متعال خانه کعبه را محترم شمرده است ﴿جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ‏ قِیاماً لِلنَّاسِ﴾ المائدة:97 و آن را مایه قوام زندگى، تجارت و پایه حیات اجتماعى مردم قرار می­دهد تا دینشان پایدار گردد، نیز برای آن حدودی همچون تحریم جنگ و قتل ﴿لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ البقرة:191 مقرر می­نماید، که رعایت این تحریمات فواید بسیاری دارد ﴿مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ﴾ الحج:30 گاهی تحریم طعام باعث آزمایش اراده انسان و تحکیم قدرت او بر ضبط شهوات، تقویت تقوى، احساس مسئولیت و رحمت به دیگران می‌شود، و طعامى که با این هدف مخالف باشد، حرام است، همانگونه که شکار در حال احرام ﴿لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ المائدة:95 تحریم شده است (طباطبایی،1417، ج‏6، 138).

هرچند شکار در تیر­رس (نیزه) شما باشد اما وسیله آزمایش انسان است ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ أَیْدیکُمْ وَ رِماحُکُمْ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَخافُهُ بِالْغَیْبِ﴾ مائده:94 آیه در عمره حدیبیه نازل شده است و اتفاقا آن سال بقدرى شکارها زیاد بود که سابقه نداشت و مسلمانان می­توانستند به آسانى یا به وسیله نیزه آن­ها را شکار کنند، ولى چون در حال احرام بودند، اجازه شکار نداشتند و از حرمان شکار رنج می­بردند. این نهى آزمایشی بود تا معلوم شود، چه کسی از عذاب خداوند مى‏ترسد، پا روى نفس خود می­گذارد و از این نعمت وافر چشم مى‏پوشد و کدام یک با تکبر سرپیچی می­کند، اما زمانیکه حمار وحشى نزد (ابو البشر بن عمرو) آمد، در حال احرام با تیر آن را کشت و مورد ملامت قرار گرفت (کاشانی، 1336، ج‏3: 321).

اگرچه زخمی و خونین کردن حیوانات وحشی در دسترس افتخاری ندارد، اما شکار آسان آن­ها، صیاد را شاد و سرمست می­کند، به غرور و سرپیچی از فرمان خدا (مرح) وا­می­دارد ﴿ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ﴾ غافر:75 و به خاطر شادی بر احیاى باطل خود و از بین بردن حق، مستوجب عذاب می­شود، زیرا زیاد خوشحالى کردن بیرون از حد اعتدال است و خوشحالى به حق آن است که از باب شکر خدا در برابر رحمت و نعمت‌هاى او صورت گیرد، همچنانکه شدت هیجان و قرمز شدن یا خرامان رفتن همچون چهارپا ناپسند است ﴿وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً ... لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً﴾ الاسراء:37 چراکه طول قامتت به کوه­ها نمى‏رسد (طبرسی، 1372، ج‏6، 639).

همان کوه­های سر بفلک کشیده که راه‏هائى به رنگ­هاى سفید و سرخ دارد ﴿وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها﴾ فاطر:27 و خط­های راه­راه گورخر را به ذهن تداعی می­کند ﴿الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زینَةً﴾ نحل:8 چهارپایانی که مایه زینت هستند و شخص سوار بر آن­ها در خود احساس غرور مى‏کند چون حیوان پرقدرتى رام او شده است، همچنین به صاحبان احساس بی نیازی می­دهد و در حال سواره با عظمت جلوه­گر می­شوند. با تمام اینها باز نادانان از تهدیدهاى خدا نمى‏ترسند و درحالیکه از تذکره نفرت و اعراض مى‏کنند، شبیه گورخران وحشى هستند که از شیر مى‏گریزند ﴿کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ﴾ المدثر:50 همچنانکه رنگ قرمز با تداعی خونریزی مورد تنفر است. تشبیه قومی از خود راضى که مکلف به تورات شدند ولى با سرپیچی از حکم خدا، حق آن را ادا نکردند، به درازگوشى که تنها بار کتاب را بدون اندیشه و عمل بر دوش مى‏کشد، همین­گونه است ﴿مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً﴾ الجمعة:5 هرچند از رحمت پروردگار است که چهارپا را آفرید ﴿و تَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ إِلى‏ بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بالِغِیهِ إِلاَّ بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ﴾ النحل:7 و آن­ها بارهاى سنگینی را مى‏برند که جز با زحمت بسیار به شهر نمى‏رسید (بروجردى، ‏1366 ج‏4، 14).

امنیت کعبه نیز از رحمت خداوند است ﴿أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً﴾ العنکبوت:67 درنتیجه رحم و مهربانی نسبت به حیواناتی که به ما نزدیک می­شوند، را می طلبد، همچنانکه خویشاوندان که ریشه همه یک رحم است، با یکدیگر مهربان هستند ﴿تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ﴾ نساء:1 اما کسانی­که به تحریمات احترام بگذارند، وارد بهشت می­شوند تا رحمت و بخشایش خداوند شامل حالشان گردد ﴿صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ﴾ بقره:157و از رحمت خدا است که مانع ورود شیطان به دل­های آنان می­گردد ﴿وَ لَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاَّ قَلیلاً﴾ النساء:83 اما کسی­که با انجام حرام، از پى شهوات خود رود، باید کیفر نافرمانى خود را بچشد، هرچند باز به خاطر رحمت، از اشتباه غیر عمد گذشته چشم‏پوشى می­کند، ولی اگر برای بار دوم تجاوز کند (در حال احرام شکار کند) ﴿وَ مَن قَتَلَهُ مِنکُم مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِّثْلُ مَا قَتَلَ... لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ... عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عَادَ فَیَنتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ﴾ المائدة:95 خدا از او انتقام می­گیرد (بابایى ،‏1382،558) و از رفتن بهشت محروم می­گردد ﴿فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ﴾ مائده:72 و این چرخه ادامه می­یابد.

در یک جمع­بندی توجه به تحریمات و محترم شمردن آن (حرم) رمز قوام و مانع بر ورود شیطان بر حریم مومن، نیز پیروی از منع شکار در تیررس (رمح) رمز خروج از تکبّر (مرح) است، هرچند وفور نعمت در قالب‏هاى گوناگون نشانگر صبغه‏ى الهى (حمر) و دوام (رحمت) است، اما هرچه رنگ خدایى نداشته باشد، فانى و (محروم) از رحمت و بخشایش است.

 

نتیجه گیری

1-با توجه به شواهد قرآنی و استنادات زبان­شناسان، یکی از ابزارهای خداوند برای انتقال موثرتر معانی و مفاهیم به مخاطبان استفاده از هنر آوامعنایی به هدف تدبر در آیات و تقویت اعجاز لفظی، معنوی و اقتصادی قرآن است.

2- بار آوایی حروف با خصوصیات معنای مورد نظر بسیار نزدیک است و به بهترین شکل معانی الفاظ را القا می­کند. بین مشتقات، ارتباط معنایی ترادفی و گاهی تضادی وجود دارد. به عنوان مثال: چینش‌های (ح،م،ر) معانی مشترکی دارند،  بازخوانی کدهای آوایی (ح) معنای حرارت درونی  می رساند. و آواهای «حرم»  بر هیجان پوشیده و پیچیده در افکار درونی گناه آلود و پوشاندن یک واقعیت دلالت می‌کند،  احرام به مثابه یکی از مناسک، با  چرخیدن و پیچیدن به دور کعبه محقق می شود. در (حمر) نیز هیجان درونی ناشی از دیدن رنگ قرمز، آتشین مزاج و وحشی بودن گورخر، خطوط در هم پیچیده، احاطه و پنهان کننده سفیدی بدن گورخر را به تصویر می‌کشد یا در (مرح) هیجان درونی ناشی از تکبر و شادی بسیاری که فرد را فرا می­گیرد، تداعی می­کند و در (رحم) احساس لطف درونی و گرایش به دیگری را نمایان می­سازد، به همین­سان در (رمح) نشانگر پنهان شدن حرکت نیزه در حال پرتاب به خاطر سرعت زیاد آن است، نیز در هم پیچیدن شکار و سرانجام محو و نابودی شکار را در ذهن متبلور می‌کند، همانگونه که در (محر) بر پیچش صدف یا استخوان حلزونی گوش و پنهان بودن حیوان درون صدف اشاره دارد.

همچنین واج (ر) با دلالت بر معنای کدینگ حرکت، فراوانی و تجاوز و  واژه (حرم) حرکت و گذر از حلال به سمت حرام و کثرت تجاوز انسان را نمایان می­سازد، هرچند در (رحم) بر فراوانی مهربانی و گرایش نسبت به دیگری اشاره دارد، همچنانکه لطف الهی همیشه بر سر بندگان سایه افکنده است و شکار با نیزه را (جز در ماه حرام) بر آن­ها حلال نموده است تا از نعمت و روزی آن بهره­مند شوند. در (رمح) نیز تیزی نیزه، سرعت حرکت پرتاب، مایل شدن آن به سمت شکار، نشاط و تحرک پرتاب کننده هنگام زدن به هدف را به یاد می­آورد که باعث تکبر و شادی تیرانداز یا تعجب (مرح) همگان می­شود، همچنانکه معانی حرکت، انحراف یا شادی بیش از حد مجاز، غرور و سرپیچی در (مرح) را طنین­افکن کرده است. در (حمر) نیز سرعت دویدن و حرکت مکرر گورخر، فراوانی رنگ پوست، راه راه بودن و متمایز شدن گورخر از سایر حیوانات را ترسیم می‌کند. گورخری که عناد و توحش آن مانع انس، رافت یا رحمت او با انسان است و از حمل بار سرپیچی می­کند. رنگ قرمز هم قوی­ترین و مشخص‌ترین رنگ­ها و به رنگ خون است که مایه حرکت و قوام بدن است، همچنین رنگ قرمز، بیننده را مفتون، شاد و تحریک (مرح) می­کند و به حرکت و هیجان وا می­دارد. به نظر می­رسد در (محر) نیز بر حرکت و سیلان مایع درونی صدف یا ظرف شیر، دگرگونی، فراوانی پیچش­های صدف بسان خطوط گورخر یا حرکت امواج درون پیچش گوش اشاره دارد.

و در پایان کدهایی آوایی (م) با دلالت بر قوت، بست و منع در (حرم) بر قوت و پافشاری بر انجام کار حرام اشاره دارد، همانگونه که کعبه و احرام مایه قوام انسان گشته است، نوعی منع از انجام برخی کارها را نیز به دنبال دارد. در (حمر) قوت و غلظت رنگ قرمز مایل به سیاه، قوت گورخر در حمل بار و دویدن، بسته بودن دهان آن همچون نادان یا منع انس با انسان را بیان می­کند. (مرح) احساس قوت و مغرور شدن به توانایی خویشتن و ممانعت از انجام فرمان خدا است، هرچند در (رحم) منجر به سکوت، چشم بستن بر گناه بندگان، بخشش اشتباهات آن­ها و مانع از خشم و عذاب می­شود، نیز بر وابستگی قوی بین خویشاوندان و قوت عاطفه بین آن­ها اشاره دارد. استحکام، فشردگی و قوت ضربه نیزه در (رمح) و استفاده از آن به عنوان مانع دفاعی نمود می­یابد. قوت و سختی پوشش استخوانی صدف در (محر) نیز برگرفته از دلالت­هایی آوایی (میم) است.

3-برخی کارکردهای پژوهش عبارتند از: هماهنگی نتایج صدامعنایی و نظریه ابن جنی، ارتباط معنایی مشتقات بر اساس اصل جانشینی، روشی کدینگ و سریع جهت سهولت به خاطر سپردن معنا و تسلط بر آن­ها بر اساس اصل کم­کوشی و... .

 

 



[1]. ابن جنى، ابوالفتح عثمان بن جنى موصلی( 392 ـ 321 ق)، عالم به صرف و نحو، لغت و ادب عربیاست.(الزرکلی 1984، 4، 204)

[2]ا شتقاق در کتب و مقالات معادل ریشه شناسی واژگان یا etymologie  گرفته می شود (خوش منش، 1388، 13)

[3]فنو سمانتیک semanticsphono

[4]نشانه­شناسی یا علم الدلاله

[5]cratylus

[6] EPICURUS پیرو مکتب فلسفی رواقیون

[7]از متفکران معتزلی قرن دوم هجری

[8]فیلسوف بزرگ عصر صفوی

[9]بطرس جبرئیل یوسف عواد مشهور به انستاس ماری الکرملی زبان شناس معاصر عراقی لبنانی

[10] sound symbolism یعنی صوتهای آوایی منعکس کننده صوتهای جهان بیرونی باشد.

[11] zaum در میان فرمالیست ها کاربرد دارد

[12]مناسبت طبیعی میان الفاظ و معنای آنها به نظریه تقلید صوتی (onomatopoeia) معروف و صدامعنا یا نام آوا نام دارد

[13] Least effort کم کوشی یا اقتصاد زبانی

The Holy Quran
Ibn al-Jazari, Muhammad (No date) Publishing in the ten readings, Beirut, Dar al-Ketab al-Elmiya.
Ibn Jenny, Abu al-Fath osman (1956) Specifics, Investigation of Mohammad Ali Najjar, Beirut, Dar al-Huda.
Ibn Jenny, Abu al-Fath osman (1954) The secret of the parsing industry, Cairo, Department of General Culture, Ministry of Education.
Ibn Faris, Abu al-Hossein (1399) Dictionary of the standards Measurements of language, Dar al-Fikr.
Ibn Manzoor, Muhammad ibn Mokram(1993) Arabic language, Beirut, Dar sader.
platon (No date) Platon's period of works, Tehran, Kharazmi.
Eqbali, Abbas (2009) Visual and Audiovisual Images in the The Seven Hangings, Arabic Language and Literature, number 1.
Anis, Ibrahim (1984) Semantics Vocabulary, Cairo, al-Anjloo al-Masriyyah school.
Anis, Ibrahim (1975) Linguistic voices, Cairo, al-Anjloo al-Masriyyah school.
Babaei, Ahmad Ali (2003) Selected Sample Interpretation , Tehran Dar al-Ketab al-Islamiyah.
Boroujerdi, Seyyed Mohammad Ibrahim (1987) Comprehensive Interpretation, Tehran, Sadr.
Bashirnejad, Hassan (2004) The Linguistic Trends in the Islamic World, Culture, number 51.
Bashiri, Ali (2016) Review of Al-Naqd al-Adabi's Principles and Conversations, Critical Review of Texts, year 16, number 6.
Perrin, Lawrence (1993) On Poetry, Translated by Fatima Rakei, Tehran, Information.
Samareh, Yadollah (1985) The phonology of Persian language, Tehran, University Press.
Al-Jorjani, Abd al- Qahir (1995) The Reasons for the miracle, Research by Mohammed al-Tonji, Beirut, Dar al-Ketab al-Arabi.
Chegeni, Abraham (2003). Encyclopedia of Languages and Languages, Ch 1. University of Lorestan.
Hejazi, Mahmoud (2000) Arabic Linguistics, Tehran, Ghods Razavi Publishing and samt.
Hassan Hassan Jabal, Muhammad (2005). Theoretical and comparative derivation science, Cairo, Literature Office.
Hossaini, Mohammad Zia (1987). An Introduction to Public Linguistics. Tehran, Great Publications.
Hagg shenass, Ali Mohammad (2009) Phonetics, Tehran, Agah.
Heidari, Morteza (2015) The Semiotics of Rumi's Alphabetic Attitudes Literary Textual Research, Nomber 67.
Khaghani, Mohammad and Fazilat, Youssef (2014) Phonetic Implications in the Verses, Quran in the Mirror of Research, Nomber 1.
Khushmanesh, Abolfazl (2009) Comparative Derivative Culture of Quranic Vocabulary, Science and Education of the Qur'an, Nomber2.
al-Daya, Fayez (1996) Arabic Semantics, Damascus, Dar Al-Fikr.
Darvishi, Mansour and Shahim, Seyyed Mohammadhadi and Dehdashti, Hamed (2012) Qur'anic Voices and Semantic Miraculous Effects, Qur'anic Miracle Conference.
Ragheb, al-Hussein ibn Mohammed (1991) Vocabulary in the West of the Quran, Beirut, House of Knowledge.
Robbins, R. E (1997) Summary of the history of linguistics (in the West), Translated by Ahmad Awaz. Al-Kuwait, the world of knowledge.
Zare, Afarin and Bayat, Musa and deyanat, Leila (2012) Phonetic Analysis of Sahifah Sajadiyeh, Studies in the Quran and Hadith, Nomber 45.
Zaki Hussam al-Din, Karim (2000) The Principles of Tradition in the The origins of heritage in the modern Linguistics, Egyptian Renaissance Office.
Zandi, Bahman (2006) The phonology and Intonation of the Quran, Payam Noor.
Sotoudeh neia, Mohammad Reza (1999) A Comparative Study of Intonation and Phonology, Tehran, Raizan.
Sajjadi, Seyyed Abolfazl and Hosseini, Masoumeh (2011) Voice and Indicationes in Surah Zelzal, Hossna, year3, Nomber 11.
Sayyid Qutb, Ibrahim (2003) Literary Criticism Fundamentals and Methods, Cairo, Dar al-Shorouq.
Seyyedi, Seyyed Hossein and Abdi, Zahra (2005) The Musical Analysis of Holy Quran, cognition, Nomber 47.
Soyouti, Jalal al-Din (1958) Proficiency in Quran Sciences, Egypt.
Soyouti, Jalal al-Din (1959) Flowering in Language Sciences. Beirut, Modern Library.
Shafiei Kadkani, Mohammad Reza (1994) Poetry Music, Tehran, Agah.
Shafiei Kadkani, Mohammad Reza (2012 )The Resurrection of Words, Tehran, Sokhan.
Shafiei Kadkani, Mohammad Reza (1991) The Form of Imagination in Persian Poetry, Tehran, Agah.
Al-Saleh, Sobhi (1970) Studies in Philology, Beirut, Dar Al-Elm.
Al-Saghir, Mohammed Hussein (2000) The linguistic voice in the Qur'an, Beirut, Dar al-Muraq al-Arabi.
Sayyadi, Ruh Allah and Jafar nejad, Sedigheh (2016) The Economic and Linguistic Effects of the Qur'an, Linguistics of the Qur'an, Nomber1.
Taleghani, Seyyed Mahmood (1983) A Beam of the Quran, Tehran, Publishing Company.
Al-Tabatabai, Seyyed Mohammad Hossein (1996) Balance in the interpretation of the Qur'an, Qom, scientific Huza.
Al-Tabarsi, Fazl ibn Al-Hassan (1993) compound statement in Interpretation of the Qur'an, Tehran, Naser Khosrow.
Abbas, Hassan (1998) Characteristics and Meaning of Arabic Letters, Damascus, Arab Writers Union.
Abd Al-Jalil, Manqour (2001) Semantics in the Arab heritage, Damascus, Union of Arab Writers.
Abdullah, Mohammed Farid (2008) The linguistic voice and its connotations in the Holy Quran, Beirut, Al-Hilal office.
Ferast khah, Maghsoud (1997) The Language of the Quran, Tehran.
Al-Farahidi, Khalil ibn Ahmad (1989) al-Ain, Qom, Hijrat.
Farkhondeh, parvane (1999) The History of Derivation From the Perspective of Muslim Scientists, Language and Literature, Nomber9.
Fallah, Ibrahim and Shafi'pour, Sajjad (2015) The Practical Significance of the Phonetic Signs of the Quran, Quranic Studies, Nomber1.
Ghaemi, Morteza and Samadi, Majid (2011) Investigation of the composition of the letters in the The Seven Hangings, Language Studies. Nomber6.
Ghabawa, Fakhruddin (2001) Linguistic Economy in Single Formulation, Cairo.
Ghadour, Ahmad Mohammad (1999) Introduction to Arabic Philology, Beirut, Dar Al-Fikr.
Qurashi, Ali Akbar (1992) Dictionary of the Quran, Tehran, the House of Islamic Books.
Ghahramani, Baha'uddin and Jawari, Mohammad (2016) A Study of the Oral and Artistic Miracle of the Quran, Literary Research, year4 Nomber3.
Kashani, Mollafatullah (1336) Interpretation of the method of truthful in Commitment  of Offenders, Tehran.
Al-Karain, Ahmad Naeem (1993) The semantics between vision and adaptation, Beirut.
Al-Karmalli, Anastas Maria (1938) The Beginning and development of the Arabic language, Cairo.
Al-mazeni, Abdul Qadir (1990) The Poetry and its' Objectives and cases, Beirut, Dar al-Fekr.
Mohamed Beshr, Kamal (1980) General linguistics of sounds, Cairo, Dar al-maaref.
Mohammadi, Mohammad Hossein (2010) Circle of  the Same letters, Polite Spring, Year3, Nomber4.
Mohammadi, Ali and Kamarkhani, Mandana (2014) Meaning of sound in Contemporary Spoken Poetry, Literature Research, Nomber27.
Mostafavi, Hassan (1981) Investigation in the words of Holy Quran, Tehran, Book Publishing and Publishing Company.
Motahari, Safiyeh (2003) Hidden indication in Singular Formulation, Damascus, Arab Writers Union.
Momeni, Mansour (2013) About the meanings of letters, Tehran, Black Publishing.
Mahyar, Reza (1996 Arabic-Persian dictionary, Tehran, Islamic Publications.
Nikobakht, Nasser (2004). "The Sound of Voice and the Theory of the Origin of Language". Literary Research, Nomber3.
Vahidian Kamyar, Taghi (1996) Persian phonetic culture, Mashhad, Ferdowsi University.
Volk, Rene (2009). History of Literary Criticism. Translated by Saeed Arbab, Tehran: Niloufar.
Yasov, Ahmad (2009) Aesthetics of Quranic Vocabulary, Translated by Seyyed Hossein Seyyed, Tehran, Chavoshgaran.