مسعود اقبالی؛ ابراهیم نامداری
چکیده
نقد و بررسی روشهای ترجمه بهویژه در چند دهه اخیر محور توجه ترجمهپژوهان قرآن کریم قرار گرفته است. توجه و اهتمام فراوان در این عرصه، نشان میدهد نگرش مثبت زبانشناسان و ترجمهپژوهان در زمینۀ نیل به ...
بیشتر
نقد و بررسی روشهای ترجمه بهویژه در چند دهه اخیر محور توجه ترجمهپژوهان قرآن کریم قرار گرفته است. توجه و اهتمام فراوان در این عرصه، نشان میدهد نگرش مثبت زبانشناسان و ترجمهپژوهان در زمینۀ نیل به ترجمهای کامل، وفادار و مطلوب است. ترجمۀ متون مذهبی بهویژه متن قرآن کریم بهدلیل برخورداری از ظرافتهای بیانی و لغوی آن امری دشوار بوده و همواره نقد و ارزیابی شده است. دراینزمینه الگوها و مدلهای متفاوتی نیز ازسوی نظریهپردازان ترجمه ارائه شده است و چون معیاری مناسب و یا کارکردی دقیق در سنجش ترجمهها به کار میرود. ازجمله ترجمههای رایج قرآن کریم، ترجمۀ «مرحوم الهی قمشهای و مکارم شیرازی» است که همانند دیگر ترجمهها نقاط قوت و ضعف دارد. در این پژوهش با استناد به مؤلّفههای نظریۀ خانم «کارمن گارسس» در سطح «صرفینحوی» دو ترجمۀ ذکرشده بررسی و نقد شده و برای این منظور مؤلّفههای کاربستِی این نظریه بر شواهد مستخرج از آیات سورۀیوسف(ع) صرفاً در سطح «صرفینحوی» تبیین شده و جنبههای ضعف و قوت ترجمههای مذکور تحلیل شده است. یافتههای پژوهش حاضر مبتنی بر روش تحلیلیتوصیفی و نشان میدهد مؤلفههایی همچون «ترجمۀ تحتاللفظی، بسط نحوی، قبض یا تقلیل نحوی، تغییر دیدگاهیا دگربینی، تغییر نحو یا تعدیل صورت و اشتباهات ترجمه» در سطح «صرفینحوی» نقد و ارزیابی میشود. مکارم در قبض نحوی بهتر است و قمشهای در تبدیلیا تغییر نحوی فوقالعاده است؛ اما با این حساب گاه در ترجمه تحتاللفظی و برداشت سطحی از واژهها، لغزشهایی دارند.