کبری راستگو؛ مریم نخعی
چکیده
تقابل پدیدهای است هنری، بلاغی و زیباییشناختی که بر همآیی دیالکتیک متضادها مبتنی است. این ویژگی متناسب با گونۀ متمایز و برجستۀ بلاغت در قرآن است که در آن آرایههای ادبی و عناصر زیباییآفرین در ...
بیشتر
تقابل پدیدهای است هنری، بلاغی و زیباییشناختی که بر همآیی دیالکتیک متضادها مبتنی است. این ویژگی متناسب با گونۀ متمایز و برجستۀ بلاغت در قرآن است که در آن آرایههای ادبی و عناصر زیباییآفرین در همه یا اغلب نمونهها هماهنگ با شیوایی و روانی کلام و در راستای تبیین معنی و تسهیل فهم آن برای مخاطب است. ازاینرو، شکوه بیان متن قرآنی تنها محدود به تصویریا بلاغت یا اطلاعرسانی نیست؛ بلکه در غیر از این امور نیز تجلی مییابد، مثل آنچه که به سبک نظم در حوزۀ تقابل تجسم مییابد. برایناساس، در این پژوهش کوشش شده است تا با توجه به نظریۀ انسجام در زبانشناسی نقشگرای نظاممند هلیدی، نظم/چینش تقابلی واژگان «أرض و سماء» در گفتمان قرآنی بررسی و تحلیل شود و با ارائۀ تحلیلی زبانی– سبکی از تغییر سبک در چینش این واژگان، نقش آن که یکی از عوامل توازن و انسجام معنایی در گونۀ قرآنی است، تبیین شود. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی نشان داده است که همآیی امور متضاد و مانند آن، طبق مقتضای حال، نه تنها بر زیبایی متن که بر انسجام و توالی مفهومی آن نیز تأثیرگذار است. همچنین تغییر سبک در چینش تقابلی واژگان «أرض و سماء» یک مشکل ترکیبپذیری است که از طریق بررسی عوامل بینامتنی مانند بافت موقعیت توجیهپذیر است. ضمن اینکه تبیین تغییر سبکی میان آیات در تقدیم و تأخیر این دو واژه و تغییر از حالت مفرد به حالت جمع واژۀ «سماء» با بررسی تأثیر بافت موقعیت، مسئلهای علمی و نوعی استفادۀ خلاقانه از راهکارهای پرمایۀ زبانی جهت انسجام و سازگاری با مفهوم کلانبافت است.